دانلود مقاله انگیزش در کلاس درس

Word 56 KB 9922 39
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • فصل اول دانش‌ آموزان دارای انگیزش: معلمان به طور معمول دانش آموزانی را که سخت کوش، ساعی و علاقه‌مند به دروس باشند، در زمره دانش ‌آموزان خوب قرار می‌دهند و یا به طور خلاصه می‌گویند: دانش آموزان خوب، آنهایی هستند که در دروس خود انگیزه دارند.

    احیاناً منظور ایشان دانش آموزانی است که در فعالیتهای آموزشی خود موفق هستند.

    به طور کلی همه انسانها به جز بیماران روحی – روانی برای برخی کارها انگیزه دارند و برای برخی دیگر هیچ انگیزه‌ای ندارند.

    همواره دیده‌ایم که بعضی از جوانان به طور مثال برای بازی فوتبال انگیزه دارند، برخی دیگر فرضا برای خرید موتور سیکلت و برخی هم برای اینکه دیگران ناراحتی‌های مختلف را به وجود آورند، انگیزه دارند.

    در واقع همگی برای کای انگیخته شده‌اند، و دلیل ندارد که این کار همواره تکالیف مدرسه باشد.

    در شرح فوق در زمینه ویژگیهای دانش آموزان خوب می بینیم که نوعا معلمان برهوش تاکید نسبتا کمی دارند.

    و بیش از هوش به عنوان یک کیفیت خوب، انگیزش دارای اهمیت است.

    همواره دانش آموزان سخت کوشی هستند ک در کارهای خود پیشرفت هرچند کند اما یکنواختی دارند و همچنین دانش اموزان باهوشی هستند که از تواناییهای خود به خوبی بهره نمی‌گیرند.

    معلمان به طور معمول داشتن دانش آموزان نوع اول را بر نوع دوم ترجیح می‌دهند.

    این معلمان بر این باورند که دانش اموزان دارای انگیزش، حتی اگر از پیشرفت اندکی برخوردار باشند، در محدوده توانایی خود عمل می کنند.

    بنابراین تلاش برای افزونی انگیزش تحصیلی از اهمیت بسزایی برخوردار است.

    دیگر آن که نظارت برکلاسی که دانش آموزان دارای انگیزش دارد، با دشواری چندانی روبرو نمی‌شود.

    چنین دانش‌آموزانی به برنامه انضباطی نیازی ندارند و به توصیه های معلم توجه می‌کنند و در موارد لازم به بحث و گفتگو با معلم می پردازند.

    معلم نیز ترغیب می‌شود تا برای بهبود کیفیت آموزش خود تلاش بیشتری کند.

    بالا بردن انگیزش تحصیلی: شیوه معمول معلمان در این مورد عبارت از توجه داشتن به انگیزش بیرونی است.

    در این جا چند نمونه از آن را برمی شماریم: دانش آموزان در انجام یکی از فعالیتهای خود به طور موفق عمل کرده است.

    معلم با تبسم کردن به او می‌فهماند، و یا به او جایزه می‌دهد، و یا به او اجازه می‌دهد در رشته ورزشی مورد علاقه خود امکاناتی را به دست آورد.

    همه اینها موجب افزایش انگیزش بیرونی است.

    هنگامی هم که معلمی تازه کار به محیط آموزشی وارد می‌شود، همه معلمان استفاده از چنین روشهایی را به او گوشتزد می‌کنند.

    البته خود این معلمان تازه‌کار نیز در دروان تحصیل خود از جانب معلمان خویش چنین برخوردهایی را همواره تجره کرده است.

    و برای همین است، که توجه به این روشها همچنان پای‌برجا می‌مانند و گویی اموری بدیهی هستند.

    اما در مورد عنایت به انگیزش درونی با نمونه‌های اندکی مواجه هستیم.

    مدیران و معلمان به طور معمول قادر نیستند معلمان تازه‌کار را در این راستا هدایت کنند.

    پیش از این برای مدتی قلیل از جانب مسؤلان آموزشی تلاش شدن، تا با اتخاذ برخی روشها بتوان انگیزش درونی را نزد دانش آموزان پرورش داد.

    در این مورد تصمیم گرفته شد، که اداره کلاس بر عهده دانش آموز باشد و هیچ نظارت از پیش تعیین شده‌ای اعمال نگردد.

    و یا این که دانش‌آموز در پایان سال تحصیلی هرگز با شکست تحصیلی مواجه نشود و به هرصورتی که به فعالیتهای آموزشی خود پرداخت، این امر موجب شکست وی نباشد.

    اما در عمل این طرحها با موفقیت همراه نبوده است و پس از ناکامی در این امر حتی از قبل نیز پاداش و تنبیه‌های بیشتری مورد استفاده قرار گرفت.

    عدم موفقیت چنین طرحهایی برای این است، که اصولا انگیزش درونی آن گونه که لازم است، مورد ادراک قرار نگرفته است.

    مطلب بسیار ظریفتر از آن است، که در بدو امر به نظر روانشناختی متغیر است و هیچ‌دانش‌آموزی همواره نسبت به فعالیتی خاص از انگیزش درونی ثابت برخوردار نیست.

    با تغییر شرایط، ادراک کفایت و خودمختاری دانش آموز نیز نسبت به خود تغییر می‌ کند.

    البته همه دانش‌آموزان همواره نسبت به فعالیتی خاص از انگیزش درونی ثابت برخوردار نیست.

    با تغییر شرایط، ادراک کفایت و خودمختاری دانش‌آموزان نیز نسبت به خود تغییر می‌کند.

    البته همه دانش‌آموزان دردوران تحصیل خویش انگیزش درونی را تجربه می‌‌کنند اما معلمان بایستی به دانش آموزان بفهمانند، که چگونه خود را با تغییر شرایط جدید سازگار کنند.

    البته معلمان نیز باید درنظر داشته باشند که اغلب اوقات شکل‌گیری شرایط جدید درونی در دانش ‌آموزان بسیار به کندی صورت می گیرد.

    چنین دانش اموزانی پس از سالها شکست در امر آموزش خود به این باور می رسند که اصولا قادر به غلبه برمشکلات نیستند بدیهی است که تجدید نظر در این گونه‌ باورها به سرعت انجام نمی‌پذیرند.

    اما هرچند به کندری، لیکن باصبر و استقامت می‌توان به نتایج مطلوب دست یافت.

    هدف ما در این کتاب آن است، که هم معلمان تازه‌کار و هم معلمان آزموده به انگیزش درونی دانش‌آموزان بیاندیشند و تلاش کرده‌ایم در این راه یاور ایشان باشیم.

    روابط معلم و دانش‌آموز: آموزش، بدون ایجاد رابطه معنایی نخواهد داشت.

    معلمان درهمان آغاز کار خود پی‌می‌برند که نحوه برقراری ارتباط با دانش‌آموزان بسیار اهمیت دارد.

    آنان از خود می‌پرسند، آیا باید به پرورش دانش‌آموزان پرداخت و به آنها عشق ورزید و یا باید سخنگو بود و انتظارات زیادی از آنها داشت؟

    ایا باید به دانش‌آموزان نزدیک شد یا از آنها فاصله گرفت؟

    اینها پرسشهایی است که اغلب معلمان تازه‌کار در اندیشه آن هستند.

    معلمان با تجربه که شیوه خاصی را پس از طی سالها برگزیده‌اند، کمتر در این موارد می‌اندیشند.

    به هر حال توصیه می‌شود تا معلمان به تاثیر نوع ارتباط خود برشکل‌گیری گرایش‌های انگیزش دانش‌آموزان توجه کنند.

    در این فصل و چند فصل دیگر چندین روش برقراری ارتباط را مورد بحث قرار می‌دهیم، که موجب بهبود انگیزش تحصیلی دانش‌آموزان می گردد.

    در آغاز می‌توان گفت که رابطه مبتنی بر محبت، احترام و اعتماد متقابل میان معلم و دانش‌آموز هم موجب می‌شود تا دانش‌آموز به معلم وابسته نشود وهم انگیزه تحصیلی وی را افزایش می‌بخشد.

    ایجاد روبط مثبت با دانش‌آموزان : شرح: اولین هدف معلم باید برقرار کردن رابطه ای مطلوب، دوستانه و حمایت کننده با دانش‌آموزان باشد.

    چنین هدفی فقط با تعامل میان معلم و دانش‌‌آموز حاصل می آید.

    چند روز اول مدرسه و اولین دیدارهای دانش‌آموزان به آنها احترام نگذاشته‌اند در برابر آنها نخندند.

    زیرا ایشان بر این باورند که دانش‌اموزان برای احترام گذاشتن به معلم باید از وی بترسند.

    اما نظریه‌پردازان انگیزش می‌گویند که در روزهای اول به دانش‌آموزان نشان دهید که به آنها علاقه‌‌ دارید و می‌توانند به شما اعتماد کنند و در صورت نیاز برای هر کمکی به شما رجوع کنند.

    هدف اصلی در واقع آن است که معلم باید به عنوان فردی بالغ و قابل اعتماد برای دانش‌آموزان مطرح گردد.

    خوشبختانه راههای بسیاری برای این منظور وجود دارد و ما به رایج‌ترین آنها خواهیم پرداخت.

    در این جا باید به یاد داشت که هرگونه برخورد با دانش آموز در تقویت یا تضعیف تصور آنها نسبت به معلم موثر است.

    بنابراین معلم نمی‌تواند فقط زمان معنی از روز را به برقراری ارتباط با شاگردانش اختصاص دهد.

    بلکه تلاش برای رابطه مثبت باید همه اوقات معلم و دانش‌آموزان را دربر گیرد.

    اجتناب از تنبیه شدید و مکرر: معلمانی که مایلند روابط خوبی با دانش‌آموزان داشته باشند یعنی رابطه‌ای که موجب افزایش انگیزش تحصیلی آنها شود، برای آموزش رفتار مناسب نبایدبر تنبیه متکی باشند.

    اغلب تنبیه‌ها با هدفی فراتر از خجالت دادن و ناراحت کردن دانش‌آموزان درنظر گرفته می‌شوند.

    در گذشته دانش‌آموزان به دلیل بی‌توجهی به درس مورد تنبیه جسمی قرارمی گرفتند و امروزه نیز با این که این گونه تنبیه‌ها کمتر رایج است، اما بیشتر تنبیه‌ها به نحوی برای آزردن دانش آموزان صورت می‌‌گیرد.

    برای مثال، نوشتن 500 مرتبه جمله «من وسایلم را فراموش نمی‌کنم» و یا رفتن به مدرسه در روزهای تعطیل و یا ایستادن در گوشه کلاس و یا ماندن در مدرسه بعد از تعطیل مدرسه، همگی مواردی هستند که موجب آزردگی دانش‌آموزان می‌شود.

    معلمانی که چنین تنبیه‌‌ هایی را مقرر می‌کنند، انتظار دارند که به نتایج مطلوب هم دست یابند.

    برخی از معلمان که خود مایل‌ به تنبیه دانش آموزان نیستند، از والدین کودک می‌‌خواهند تا آنها را به دلیل رفتار مناسب در مدرسه، خود تنبیه کنند.

    در این موارد به طور معمول والدین محرومیتهایی را برای کودک خود ایجاد می‌کنند، که در نتیجه رابطه معلم و والدین با دانش‌‌آموز دچار اغتشاش می‌شود.

    معلمانی که مایلند روابط خوبی با دانش‌آموزان داشته باشند یعنی رابطه‌ای که موجب افزایش انگیزش تحصیلی آنها شود، برای آموزش رفتار مناسب نبایدبر تنبیه متکی باشند.

    معلمانی که چنین تنبیه‌‌هایی را مقرر می‌کنند، انتظار دارند که به نتایج مطلوب هم دست یابند.

    اگر چه والدین باید از نحوه عملکرد فرزندان خود در مدرسه آگاه باشند، اما نباید از والدین خواست تا آنها را تنبیه کنند.

    روش بهتر آن است که کاری کنیم تا والدین با امر آموزش فرزند خود درگیر شوند.

    باید آنان را ترغیب کرد تا کودک را به دلیل انجام تکالیفش در منزل تشویق کنند.

    باید دانش آموز را به کتابخانه ببرند و به او کمک کنند تا کتابهای مربوط به یک تکلیف را بیابد و از راههای گوناگون او را برای به‌‌دست آوردن موفقیتهای کوچک در مدرسه تشویق کنند.

    معلمانی که برای موفقیت درسی کودکان به این شکل از والدین استفاده می‌کنند، در یاری رساندن به دانش‌‌آموزان خود موفق‌تر هستند.

    برعکس معلمانی که همواره در انتظار شکست یا رفتار مطلوب دانش‌آموز هستند، اغلب بیشتر باعث می‌شوند تا مشکلاتی به وجود آید.

    اگرچه به ظاهر شاید این طور به نظر‌ آید که معلم نباید هرگز دانش آموز را تنبیه کند، اما در واقع دوری کامل از راهبردهای تنبیه‌ شاید دشوار باشد.

    معلمان باید چگونگی استفاده از روشهای انضباطی و تنبیه‌‌های خفیف را بیاموزند، البته به گونه‌ای که به روابط میان معلم و دانش‌آموز آسیبی نرساند.

    برای دوری کردن از عوارض زیانبار تنبیه، ابتدا باید خیلی کم از آن استفاده شود.

    معلمی که تنبیه به عنوان اولین و تنها راهبرد برخورد با دانش آموز استفاده می‌کند به انگیزش تحصیلی آنها آسیب‌ شدیدی می‌رساند.

    با این حال هنگامی که در کنار استفاده از روشهای غیر تنبیهی، رفتار نامناسب دانش‌آموزان همچنان ادامه می‌یابد، در این صورت باید تنبیه جزیی باشد و فقط به عنوان هشدار از آن بهره گرفته شود.

    هدف آن است که دانش‌‌آموز دریابد از مرز رفتار مورد قبول فراتر رفته است و امکان دارد رفتارش ناراحتیهای جسمی و روانشناختی را برای دیگران باعث شود.

    در واقع تنبیه باید بیشتر از آن که واقعی باشد، نمادی باشد.

    یکی از راههای تنبیه خفیف، استفاده صحیح از روش محروم کردن است.

    بطور مثال، وقتی دانش‌آموزی با مدادش به پشت همشاگردی خود که درجلوی او نشسته است، می‌زند معلم می‌تواند خیلی‌‌ آرام به وی نزدیک شود و مدادش را بگیرد و به او بگویدک «می‌توانی مدادت را در آخر وقت کلاس از من بگیری» به این طریق وی را از وسیله‌ای محروم کرده‌ایم، که با آن دوستش را اذیت می‌کرده است.

    همین طور اگر دانش‌آموزی مزاحم دیگران است، می‌توان از اوخواست تا به آخر کلاس برود و دور از دیگر دانش‌آموزان بنشیند.

    البته باید وی را چنان در این مسیر هدایت کرد، تا دیگران متوجه نشوند.

    به این ترتیب دانش‌اموزان از موقعیتی که رفتار ناپسندش را تقویت می‌کند بیرون برده می‌شود.

    به‌طور معمول لازم است تا دانش‌‌آموز چند دقیقه‌ای در محل جدید باشد تا در مورد رفتار مزبور بیندیشد.

    بعد به طوری که دیگران متوجه نشوند، می‌توان به دانش‌آموز نزدیک شد و به آرامی از وی پرسد: «فکر می‌کنی چرا از تو خواستم در اینجا بنشینی؟» معلم منتظر می‌شود تا پاسخی مناسب بشنود.

    سپس وی را با مهربانی به جای خود باز می‌‌‌گرداند.

    لازم است گفته شود که در این روش منظور این نیست که دانش‌آموز به خاطر از دست دادن چیز با ارزشی احساس ناخوشایندی پیدا کند، بلکه منظور انتقال این موضوع به دانش آموز است که رفتارش از حد قابل قبول تجاوز کرده است و معلم اجازه نمی‌دهد تا چنین رفتاری ادامه یابد.

    گاهی لازم است تا دانش‌آموز را از کلاس بیرون فرستاد و این به هنگامی است که او از رفتن به آخر کلاس خودداری می‌‌کند.

    اگر چنین دانش‌آموزی از کلاس بیرون نرود باید از ناظم خواست تا او را از کلاس بیورن ببرد.

    اما در این حالت نیز نباید دانش‌آموز را با این قصد بیرون فرستاد که مورد بازداشت قرار گرفته است یا کاری اضافی را باید انجام دهد.

    بلکه دانش‌آموز باید به دفتر مدرسه برود و در جایی به آرامی بنشیند و لازم است تا فردی بزرگسال هم نزد وی باشد، اما نباید دانش‌آموز دیگری همراه وی باشد.

    بعد از 10 تا 15 دقیقه، مدیر با مشاور مدرسه باید از او بپرسد چرا به دفتر فرستاده‌ شده است؟

    اگر بتواند علت آن را توضیح دهد، باید خیلی ساده به کلاس برگردد.

    البته بیرون کردن دانش‌آموز ازکلاس باید هنگامی صورت گیرد، که دیگر تلاشها با شکست مواجه شده است.

    دور از انتظار نیست که اغلب معلمان در به کارگیری این روش تنبیهی با مشکل مواجه می‌شوند و تعداد اندکی نیز از آن استفاده می‌کنند.

    برعکس اشکال سنتی تنبیه مثل بازداشت، تعلیق و تکلیف اضافی به طور عمده در نظام آموزشی در مورد استفاده قرار می‌گیرد.

    با این حال اگر این روشهای تنبیهی موفق بودند.

    رفتارهای نامطلوب باید کاهش می‌یافتند.

    درحالی که مشاهده می‌شود، که چنین نیست و بی‌علاقگی دانش‌آموزان همواره افزایش می‌یابد.

    گزارشهای مدیران، معملامن دانش آموزان و والدین این را تایید می‌کند.

    به طور کلی دانش‌آموزانی که اغلب به شدت مورد تنبیه قرار می‌گیرند، به دو صورت پاسخ می‌دهند.

    اول آن که آنها می‌آموزند که دیگر انسانها را می‌توان از طریق تهدید و آزار و اذیت کنترل کرد و در نیتجه رفتارهای پرخاشگرانه در مدارس افزایش می‌یابد، ویا شیوه تسلیم و اطاعت را پیش می‌‌گیرند، که این امر موجب بی‌علاقگی آنها نسبت به فعالیتهای تحصیلی می‌گردد.

    هرچه معلم کمتر از تنبیه استفاده کند بهتر است.

    در موارد نادر هم که تنبیه جزیی ضرورت می یابد، معلم می‌باید تلاش کند تا عصبانی نشود.

    مردم اغلب به هنگام عصبانیت به دیگران پرخاش می‌کنند.

    برخی از معلمان نیز ممکن است دانش‌آموزان را مورد توهین، تهدید و تحقیر قرار دهند.

    چنین مواردی حتی می‌تواند در لحظه های بحرانی برخورد مسلط باشند، قادرند با چنین موقعیتهایی سازگاری یابند، به طوری که روابط آنها با دانش‌آموزان دچار اختلال نشود.

    اما بسیار تفاق می‌افتد که حتی آرام‌ترین و منطقی‌ترین معلمان هم به‌طور ناخواسته دانش‌آموزی را مورد توهین و تحقیر قرار می‌دهند.

    در این موارد یک پوزش ساده از جانب معلم می‌تواند نتیجه خوبی داشته باشد و حتی روابط فیمابین را بهتر کند.

    من خود به خاطر می‌آورم که یک بار به یکی از دانش‌آموزانم پرخاش کردم و به او گفتم «برگرد و خفه‌شو».

    دانش‌آموزان همگی بسیار تعجب‌ کردند، چون تاکنون چنین رفتاری را از من مشاهده نکرده بودند.

    چند دقیقه بعد هنگامی که آرام گرفتن و آن دانش‌آموز به آرامی مشغول انجام تکالیفش بود.

    به نزد وی رفتم و از او پوزش خواستم و گفتم: «از آن چه اتفاق افتاد متاسفم، من سعی می‌کنم با هیچکس این گونه صحبت نکنم.

    حدس می‌ز نم که آن وقت از این که شما به درس توجه نداشتید، ناراحت شدم.» هنگامی که معلم با دانش‌آموزان خود این گونه رفتار کند و مسولیت رفتار مناسب خود را بپذیرد، آنها نیز نه تنها تنبیه‌ها را فراموش می‌کنند، بلکه به اشتباهات خود هم پی‌می‌برند.

    اجتناب از شوخی: روش دیگر برای ایجاد رابطه مطلوب با دانش آموزان اجتناب از شوخیهای زاید است.

    برخی ازمعلمان در برخورد بادانش‌آموزان بد رفتار از عبارات تمسخرآمیز استفاده می‌کنند.

    دانش‌آموزان در این موارد احساس می‌کنند که مورد تهدید واقع شده‌اند.

    البته فرق نمی‌کند که این گونه شوخیها برای آزردن و کنترل باشد ویا ظاهری دوستانه داشته باشد.

    به ویژه این که کودکان و نوجوانان به طور معمول قادر به اداراک شوخیهای افراد بزرگسال نیستند وامکان دارد سخنان محبت‌آمیز آنان را تمسخر تلقی کنند.

    البته منظور این نیست، که در کلاس هیچ مزاحمی نباید صورت گیرد، بلکه فقط نباید دانش‌آموزان مورد تمسخر قرار گیرند.

    پرهیز از پیش‌داوریهای غیر منصفانه: معلمان نیز همچون دیگر انسانها در بعضی زمینه ها پیش داوریهایی دارند.

    مثلا، این که تفاوتهای ذاتی میان زن و مرد وجود دارد و یا آن که آن کس که موقعیت اجتماعی بهتری دارد، فرد برتری است و غیره.

    که البته همه این پیش‌داوریها زیانبار است و برای از بین بردن آنها باید تلاش کرد.

    اولین گام برای پرهیز از این گونه موارد، آن است که معلم باید صادقانه به آن چه باور دارد اعتراف کند.

    زیرا اگر آنها را انکار کند، نمی‌تواند دانش‌آموزان خود را از عواقب ناخوشایند آن دور دارد.

    پس از آن که معلم بایدتلاش کندتا بین دانش‌آموزان خود دیگر تفاوت نگذارد.

    برخی از دانش‌آموزان بیش از همکلاسیها به توجه معلم خود نیاز دارند.

    بدیهی است که معلم نیز باید روشهای آموزشی ورفتاری خود را متناسب با نیازهای متفاوت دانش‌آموزان سازگار کند.

    روابط خصوصی معلم با برخی از دانش‌آموزان بسیار زیابنار است زیرا دیگر دانش‌آموزان آن را نوعی تبعیض می‌شمارند.

    این امکان باید برای همه دانش آموزان فراهم باشد، اما به طور معمول معلمی که فرضا به ورزش علاقمند است با دانش آموزان ورزش دوست بیشتر رابطه برقرار می کند و غیره .

    درحالی که معلم مسولیت حرفه ای دارد که همه شاگردان چنین رفتاری داشته باشد، حتی اگر همه دانش‌آموزان با طور یکسان به معلمان نشان ندهند، اما معلم باید این فرصت را در اختیار همه ایشان بگذارد.

    ابراز علاقه و توجه به دانش آموزان: معلم باید بیش از آن چه از او انتظار می‌رود، به دانش‌آموزان کمک کند.

    البته لازم نیست تلاشی غیر عادی داشت.

    بلکه فقط باید به دانش‌آموزان نشان داد که مزاحم نیستند و معلم از فعالیت با ایشان لذت می‌برد.

    برای مثال، یک معلم دبیرستان به دانش‌آموزان خود گفت که روزهای بارانی موقع ناهار آنها می‌توانند از اتاقش استفاده کنند.

    این معلم تا پایان سال تحصیلی به آن چه گفته بود، عمل کرد.

    بسیاری از دانش‌آموزان، اما نه همه آنها دعوت او را برای صرف ناهار در اتاقی گرم پذیرفتند.

    حتی تعدادی از دانش‌آموزان کلاسهای دیگر نیز به همراه دوستان خویش به آن جا می‌آمدند.

    درحالی که دانش‌آموزان غذا می‌خوردند و همدیگر را ملاقات می‌کردند، معلم نیز غذایش را می‌خورد و اوراق آنها را تصحیح می‌کرد.

    البته منظور این نیست که معلم مجبور باشد به خاطر آسایش دانش‌آموزان خود را به دردسر اندازد، بلکه او با این کار فقط علاقه‌ واقعی خود را به آنها نشان داده است.

    معلم دیگری با گروهی ازدانش‌آموزان کار می‌‌کرد که به دلیل عملکرد ضعیف تحصیلی و رفتارهای پرخاشگرانه در شرف اخراج از مدرسه بودند.

    آنها به طور معمول قلم و دفترچه خود را به هماره نمی‌آوردند.

    معلم برای این موضوع راهی یافت، اوبا قلمهایی را به کلاس می‌آورد و آزادانه در اختیار هرکسی می‌گذاشت.

    همچنین همیشه مقداری کاغذ سفید نیز با خود به کلاس می‌آورد.

    این اقدام و کاغذ نشان می‌داد که درباره موفقیت دانش‌آموزان خود حساسیت دارد و حاضر نیست دانش‌آموزی به خاطر نداشتن وسایل لازم از فعالیت تحصیلی باز بماند.

    یکی از روشهای دیگر برای آن معم علاقه خود را به دانش‌آموزان نشان دهد، حضور در برنامه‌های فوق برنامه تحصیلی ایشان است.

    برای مثال، معلم با شرکت در بازهای دانش‌آموزان به آنها نشان می دهد، که از بودن در جمع لذت می‌برد.

    بنابراین شرکت مسقیم در فعالیتهای و یا قبول وظیفه‌ای جانبه‌ و تشویق دانش‌آموزان آنها رامتوجه علاقه‌ معلم به فعالیتهای آنها می‌کند.

    به علاوه معلم با صحبت پیرامون برنامه‌های آخر هفته، تعطیلات و طرحهای آینده‌ دانش‌آموزان می‌تواند علاقه خود را به آنها نشان دهد.

    همچنین صحبتهای اتفاقی معلم در راهروی مدرسه و یا زمین‌بازی و غیره با دانش‌آموزان نشان‌دهنده آن است، که به آنها علاقمند است.

    معلمانی که به جزئیات فردی دانش‌آموز توجه می‌کنند، باعث می‌شوند تا دانش‌آموز وی را علاقمند به خود بداند.

    دانش آموزان باید بدون در نظر گرفتن تواناییها و یا شکستهایشان امور تحصیل مورد احترام وتوجه واقعی گیرند.

    ثبات داشتن و بخشنده بودن: معلمانی که در رفتارشان آرامش دارند، در رابطه خود با دانش‌آموزان بسیار موفق هستند.

    دانش‌آموزان معلمی می‌‌خواهند که رفتارش پایدار و قابل پیش بینی باشد.

    معلمی که یک روز رفتاری دوستانه و روزی دیگر رفتاری غیر دوستانه دارد، موجب می‌شود تا دانش‌آموزان از درمیان نهادن مشکلات خود با وی تردید داشته باشند.

    در واقع دانش‌آموزان نباید شاهد بی‌ثباتی در رفتار معلم باشند.

    حتی دانش‌آموزانی که در روز قبل مشکلی در کلاس ایجاد کرده‌اند، باید بتوانند روز بعد به راحتی به سرکلاس بیایند.

    معلم باید با آنها برخوردی دوستانه و محترمانه داشته باشد و بی‌نظمی‌های آنها را نادیده بگیرد و به امورروزجاری بپردازد.

    در واقع معلمان باید بیاموزند که کینه خود را دور بریزند و همان‌طور که دوست‌ دارند دیگران خطای‌ آنها را ببخشند، آنها نیز از خطاهای دانش‌آموزان چشم‌پوشی کنند.

    داشتن انتظارهای بالا و ممکن: معلمی که خواهان رابطه‌ای مثبت و سازنده با دانش‌آموزان است، باید اعتقاد به قابلیتها را در آنها پرورش دهد.

    راههای زیادی برای این منظور وجود دارد.

    اول واگذار کردن فعالیتهای نسبتاً دشوار به دانش‌آموزان است.

    با واگذار کردن کارهایی که احتمال شکست در آنها اندک است و موجب افزایش تواناییهای دانش‌آموزان می‌شود، معلم اعتقاد خود را نسبت به قابلیتهای دانش‌آموزان به آنها القا می‌کند.

    برعکس کاری که بیش از اندازه سهل باشد، ممکن است سبب شود تا دانش‌آموزان فکر کنند معلم آنها را در انجام کارهای واقعی ناتوان می‌داند.

    درحالی که واگذاری کارهای نسبتا دشوار ممکن است نشانه اعتقاد معلم به قابلیت تحصیلی دانش‌آ‌موزان باشد، اما چنان چه آنها نتوانند در آنها موفقیت کسب کنند، ارزش چندانی امید موفقیت در آنها نمی‌رود به دانش‌آموزان واگذار نکند، که به این طریق احساس عدم صلاحیت درآنها تقویت خواهد شد.

    استدلال آنها چنین است: «معلم تنها کاری را به من می‌دهد که باید قادر به انجام آن باشم و چون نمی‌توانم آن را انجام دهم، پس توانایی ام کمتر از حد انتظار است».

    معلم باید در کنار فراهم آوردن کارهای نسبتا دشوار از دانش‌آموزان برای فعالیتهای آموزشی و غیره حمایت کند.

    تعریف کار نسبتا دشوار آن است که دانش‌آموز خود به تنهایی نتواند آن را به انجام مطلوب رساند، اما به کمکت معلم، والدین و یا همکلاسیها بتواند از عهده‌اش برآید.

    هدف در واقع فراهم کردن محیطی آموزشی است، که دانش‌آموزان در‌ آن بیشترین یادگیری را داشته باشند و نیز احساس توانمندی نماید.

    تحلیل: خوشبختانه روابط مبتنی بر محبت، احترام و باور متقابل میان معلم و دانش‌آموز بیش از آن چه گفته شد به چشم می‌‌خورد.

    همه ما حتما معلم یا معلمانی داشته‌ایم، که این گونه بوده‌اند و چه بسا موفقیتهای بعدی خود را مدیون آنها هستیم.

    پرسش قابل ذکر این است که چگونه رابطه میان معلم و دانش‌آموز می‌تواند برگرایش انگیزشی دانش‌آموزان تاثیر بگذارد؟

    شناخت تاثیر تنبیه‌های شدید از اهمیت بسیاری برخوردار است.

    چون تنبیه‌ با ایجاد هراس همراه است، موجب می‌شود تا فرد تنبیه‌ شده کنترل خود را بر موقعیت، ضعیف بشمارد.

    وی انتخاب خود را محدود می‌بیند و لازم می‌داند که خود را با شخص قدرتمند تطبیق دهد.

    خوشبختانه راهبردهای محروم نمودن که پیش از این گفته شد، تهدیدی جدی برای کنترل اداراک شده دانش‌آموز نیست.

    برای مثال، دانش‌آموزی که به آرامی و بدون توجه دیگران به آخر کلاس فرستاده می‌شود وسپس در کمال مهربانی از وی علت این کار پرسیده می‌شود، در واقع وی را آزاد گذاشته‌ایم خود به بیان علت بپردازد.

    چنین روشی برای جلوگیری از رفتارنامناسب و به دانش آموز فرصت می‌دهد تا در اعمال خود دقت کند و مسئولیت آن را بپذیرد.

    معلم برایش سخنرانی نمی‌کند و او را به دلیل خطاهایش تهدید نمی‌کند.

    به این ترتیب درحالی که رفتار نامناسب ادامه نمی‌یابد، تصور دانش ‌آموز در مورد کنترل خود بر موقعیت یادگیری نیز آسیب‌ نمی‌بیند.

    یکی از اثرات مثبت اجتناب از تنبیه آن است، که دانش آموزان از معلمان خود متنفر نمی‌شوند.

    همچنین هنگامی که معلم از آزردن دانش آموزان و پیش داوریهای غیر اصولی پرهیز می‌کند و نیز توجه و علاقه خود را به آنها ابراز می‌دارد، رابطه‌ای مطلوب میان معلم و دانش آموز برقرار می‌شود.

    هنگامی که دانش آموزان، معلم خود را دوست داشته باشند و به او اعتماد کنند و احترم بگذارند، تأثیر به سزای بر گرایشهای انگیزش تحصیلی ایشان خواهد داشت.

    هنگامی که دانش آموزان به معلم خویش اعتماد دارند، احساس امنیت می‌کنند، زیرا می‌دانند در صورت بروز مشکل، معلم حتما از آنها حمایت خواهد کرد.

    همچنین این امر موجب می‌شود تا اداراک کفایت آنها افزایش یابد.

    اهمیت این امر را می‌توان در رابطه کودکان خردسال با والدین خود مشاهده نمود.

    کودکانی که رابطه مطمئن و امنی را با والدین خود می‌دارند، بیش از دیگر کودکان به کارهای مخاطره‌ امیز دست می‌زنند، بیشتر محیط اطراف خود را جستجود می‌کنند و با فاصله گرفتن از والدین خود ورفتن به سوی اشیا و رویدادهای جالب، تواناییهای خود را بوته آزمایش می‌گذارند.

    آنها آشکارا احساس اطمینان و کفایت بیشتری دارند و انگیزش بهتری در همه موارد از خود نشان می‌دهند.دانش‌آموزانی که به معلم خود اعتماد دارند، در کاوشهای تحصیلی جسارت بیشتری نشان می‌د‌هند.

    معلم نیز باید بخواهد که دانش‌آموزان همواره برای کارهای جدید، متفاوت و مشکل آماده باشند.

    یادگیری یعنی دستیابی به فراسوی آن‌چه در حال حاضر می‌دانیم و آگاهی یافتن از چیزهای ناشناخته‌.

    هنگامی که دانش‌آموزان به معلم خود اعتماد دارند و رفتار وی را قابل پیش‌بینی می‌دانند و همواره از راهنماییهای شخصی و تحصیلی وی بهره‌ می‌‌گیرند، احتمال این که برای دروس خود به دنبال راههای آسان باشند، کمتر است، بلکه مایلند بیشتر تواناییهای خود را به آزمایش بگذارند، چون اطمینان دارند که با حمایتهایی که از آنها می‌شود، با مشکل روانشناختی خاصی مواجه نخواهند شد.

    طریق دیگر برای تاثیرپذیری مثبت گرایشهای انگیزشی دانش‌آموزان، سرمشق‌دهی است.

    چنان‌چه دانش آموزان به معلم خود احترام بگذارند، معلم به عنوان سرمشق برای آنها مطرح می‌شود.

    فرآیند رابطه معلم ودانش‌آموز بسیار شبیه رابطه والدین و کودک است.

    کودکان ارزشهای والدین خود را درونی می‌کنند.

    در خردسالی کودکانی که والدین خود را دوست دارند و به آنها اعتماد دارند، می‌خواهند جزیی از آن چه والدینشان انجام می‌دهند باشند.

    بنابراین والدین خود را تعقیب می‌کنند و در بسیاری از کارها به آنها کمک می‌‌کنند و یا وقتی آنها مشغول مطالعه کتاب یا روزنامه‌ای هستند، در آغوش آنها می‌نشینند.

    کودکان به این طریق می‌آموزند که والدینشا ن چه فعالیتهایی را ارزشمند می‌دانند.

    در واقع والدین با دخالت دادن کودکان در فعالیتهای خاص آنها را برای ایشان سرمشق دهی می‌کنند.

    در نهایت کودکان مستقل می‌شوند و خود به تنهایی به امور مختلف می‌پردازند.

    ابتدا انجام این فعالیتها از سوی کودکان به دلیل نظر مثبت والدین انجام می‌شود.

    یعنی کودکان زندگی را با تمایل شدید برای انجام کارهای دشوار شروع نمی‌کنند، بلکه به تدریج ارزش مطالعه و داشتن خانه‌ای تمیز را درونی می‌کنند.

    بنابراین آن‌چه در آغاز برای والدین ارزشمند بود، در نهایت برای خود آنها ارزش می‌شود.

    معلمانی هم که با دانش آموزان رابطه دارند و برای آنان سرمشقی مورد اعتماد و احترام هستند، می‌توانند با بیان ارزشهای خویش به ایجاد ارزشهای تحصیلی نزد دانش‌آموزان کمک کنند.

    البته لازم نیست معلم درباره ارزش تحصیلات بالاتر برای ایشان سخنرانی کند، بلکه می‌تواند با راهنمایی‌های آموزشی، مطالعه، اظهار‌نظر در مورد عقاید علمی و کتب مختلف، علاقه و تعهد خود را به مسأله آموزش نشان دهد.

    بازهم می‌گوییم که انتقال ارزشها تنها زمانی امکان‌پذیر است که کودک به بزرگترهای خود اعتماد داشته باشد و به آنها احترام بگذارد.

    در غیر این صورت ارزشها و استانداردهای آنها را نخواهد پذیرفت.

    اجتناب از روابط وابستگی‌زا: شرح: در حالی که روابط محبت‌ آمیز و همراه با اعتماد و احترام میان معلم و دانش‌آموزان در حفظ و گسترش انگیزش دانش‌آموزان مهم است، دشواریهای بالقو‌ه‌ای را نیز به همراه دارد.

    حادترین این دشواریها عبارت از وابستگی بیش از اندازه برخی از دانش‌آموزان به تایید و تمجید معلمان است.

    پیش از آن که چنین دانش‌‌‌آموزانی بتوانند درباره خودشان احساس خوبی داشته باشند، لازم است معلم پیشرفتهای آنها را شناسائی وآنها را تحسین کند.

    متاسفانه این گونه دانش‌آموزان، معیارهای درونی خود را که بتوان از آن طریق در مورد خود و کار هایشان داوری کنند، از دست داده‌اند، یا از آغاز، چنین معیارهایی در آنها رشد نکرده است.

    بنابراین معلمانی که به وضوح برای برقراری ارتباط مثبت با دانش‌‌‌‌آموزان خود تلاش می‌کنند باید مراقب این گونه وابستگی دانش‌آموزی باشند.

    افزایش روابط غیر مشروط میان معلم و دانش آموز: در مبحث قبل پیرامون این که معلم چگونه می‌تواند رابطه‌ای مثبت با دانش‌اموزان داشته باشد، سخن گفتیم، شاید خواننده عدم تاکید بر موارد درسی را متوجه شده باشد.

    توجه به راهبردهای غیردرسی از این نظر اهمیت دارد، که به معلم اجازه می‌دهد تا محبت واحترام خود را نسبت به دانش آموزان از توانایی و عملکرد تحصیلی آنها جدا کند.

    اگر همه روابط در زمینه تحصیلی دور بزند، دانش‌آموزان کارآمدتر نسبت به همکلاسیهای خود در ایجاد رابطه مفید بامعلم از فرصتهای بیشتری برخوردار خواهند بود.

    درحالی که همه دانش‌‌آموزان نیاز دارند تا مورد احترام و علاقه معلمشان قرار گیرند، حتی اگر رفتار و نگرشهای آنها همیشه مورد تاکید معلم نباشد.

    در واقع دانش‌آموزانی که در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند، نسبت به همکلاسیهای خود به داشتن رابطه مثبت با معلم با تاکید بر موقعیتهای غیر تحصیلی می‌تواند توجه و احترام خود را به طور مساوی میان دانش‌آموزان تقسیم کند.

    دستیابی به موقعیت برای برقراری رابطه با دانش‌‌آموزانی که دشواریهای تحصیلی و رفتاری دارند، شاید دشوار باشد.

    من می‌توانم خاطره ناخوشایندی را درباره یک نوجوان تازه وارد به دبیرستان به یاد آورم.

    که طی 10 ثانیه اول ورود خود به کلاس ایجاد اختلال می‌‌کرد.

    در آن هنگام می‌دانستم که ایجاد رابطه باید در موقعی که دانش‌آموز آرامش دارد، صورت گیرد.

    اما مشکل این بود، که این نوجوان به راحتی چنین لحظاتی را در اختیارم نمی‌گذاشت، بنابراین تصمیم گرفتم هر روز قبل از ورود به کلاس کنار در بایستم و با جمله‌های کوتاه و خوشایند به دانش‌آموزان، بتوانم قبل از این که نوجوان مزبور فرصت یابد تا اختلالی ایجاد کند، تعامل مثبتی را با او داشته باشم.

    در واقع معلمان نباید همواره در انظار فرصتهای تصادفی باشند، بلکه خود نیز باید ابتکار به خرج دهند و چنین فرصتهایی را ایجاد کنند.

    به ویژه این امر برای دانش‌آموزانی لازم است که در حالت معمول کمتر قادرند تا تحسین معلم را متوجه خود کنند.

    تصریح می‌گردد که هدف معلم باید ایجاد رابطه ای غیر مشروط با دانش‌آموز باشد.

    برعکس اندیشه بسیاری کسان، دانش‌آموزان نباید در جستجوی کسب احترام از معلم باشند، بلکه معلم تعهد حرفه‌ای دارد، که در نظر گرفتن عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان با همه آنها رفتار خوبی داشته باشد.

    البته مقصود این نیست که معلم باید رفتارهای نامناسب را در نظر نگیرد، بلکه هدف آن است که رفتار نامناسب دانش‌آموز نباید باعث قطع روابط محبت‌ آمیز و حاکی از اعتماد میان دانش‌آموز و معلم گردد.

    مانند والدین که حتی اگر فرزندانشان خطایی مرتکب شوند، بازهم محبت‌ آنها را دردل خواهند داشت.

    اجتناب از تحسین و تمجید افراطی: شاید یکی از شایعترین عقاید در حرفه معلمی مربوط به نتایج مثبت تحسین و تمجید باشد.

    دانش‌‌‌‌‌آموزان در ازای کارهای زیادی مانند درست نشستن در کلاس، پاسخ صحیح به پرسشها و غیره مورد تحسین قرار می‌گیرند، اما اثر تمجید و تحسین، آن‌چنان که از استفاده گسترده‌ آن برداشت می‌شود، ساده‌ و مستقیم نیست.

    معلمانی که بیش از اندازه از تعریف و تمجید استفاده می‌کنند، دانش‌آموزان را به وابستگی به خود تشویق می‌کنند و در واقع به آنها القا می‌کنند که تنها هنگامی در کارشان موفق هستند که معلم از آنها تمجید کرده باشد.

    تغییر چنین الگویی ممکن است برای معلمان مشکل باشد، زیرا سالهاست که روشی معمول در مدارس است، اما با این حال می‌توان به کمک نمادهای غیر کلامی این عادت را تغییر داد.

    یکی راهبردها برای معلمانی که می‌‌‌خواهند به هنگام باز خورد دادن به دانش‌آموزان، میزان تحسین را کاهش دهند، استفاده از نماد غیر کلامی است (مانند علامت‌‌گذاری، که پیش از این ذکر گردید).

    یک نماد خنثی مانند «کار تو عالی است» از معنای فرهنگی برخودار نیست.

    نماد می‌‌تواند هرگونه معنایی را که معلم بخواهد در برداشته باشد.

    بنابراین اگر چند بار اول که معلم کار دانش‌آموز را علامت می‌گذارد، به وی بگوید: «کار تو عالی است»، دانش‌‌آموز می‌آموزد که علامت‌گذاری را به عنوان نمادی از تحسین کلی تعبیر کند.

    اما اگر معلم پس از چندبار علامت‌گذاری بگوید: «این حروف به ما کمک می‌کند تا به خاطر آوریم که شما امروز تکلیفت را در وقت معین انجام داده‌ای»، دانش‌آموز آن را به عنوان روش ثبت سابقه نسبت به موفقیتهای تحصیلی خود خواهد دانست.

    در واقع هدف آن است که بازخورد اطلاعاتی به دانش‌آموز داده شود تا در شناسایی آن چه به خوبی انجام داده است و این که چه وقت و چگونه موفق بوده است، به او کمک کند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    - روانشناسی تربیتی و یادگیری                     دکتر علی اکبر سیف

    2- انگیزش در کلاس درس                          مولف چریل ال اسپادرینگ

    3- مترجمان محمدرضا نائینیان                       اسماعیل بیابانگرد

پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر کلاس پنجم دو تا از مدارس کرج انجام شده است. جامعه پژوهش عبارت است از کلیه دانش آموزان سال پنجم ابتدایی در شهرستان کرج که از بین آنها 100 آزمودنی با استفاده ازروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارت است از آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MPPT ) و همین طور ...

چکیده پژوهش حاضر تحت عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر کلاس پنجم دو تا از مدارس کرج انجام شده است. جامعه پژوهش عبارت است از کلیه دانش آموزان سال پنجم ابتدایی در شهرستان کرج که از بین آنها 100 آزمودنی با استفاده ازروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارت است از آزمون مداد کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MPPT ) و ...

فصل اول حرکت مهمترین نشانه حیات انسان است . هر جا زندگی وجود دارد ، حرکت نیز وجود دارد . زندگی بدون آن قابل تصور نیست. حرکت در حیات انسان ، بیش از تولد آغاز و تا پایان حیات او ادامه دارد. انسان در نخستین سالهای حیات خود ، تنها از طریق پدیده حرکت است که می تواند خود آشنا گردد و با آن ارتباط برقرار کند. چنین ارتباطی به انسان این فرصت را می دهد که در تعامل با پدیده های محیطی از ...

چکیده فرد در خانواده متولد می شود و والدین یا دیگر اعضای خانواده از او مواظبت می کنند . خانواده بر شکل گیری شخصیت فرد به عنوان عضوی از اجتماع ، موجودی متفکر و دارای شناخت تأثیر زیادی دارد . نوع رفتار والدین در اعمال ، اندیشه ها و احساسات فرزندان تأثیرات عمده أی دارد . اگر فرد در خانواده أی رشد پیدا کند که به مسائل تربیتی و روانشناسی آگاهی داشته باشند بدون شک بسیاری از نیازهای ...

مقدمه : تاریخ همواره شاهد نبردها و مصیبت هایی بوده که به دلیل سرکشی نفس بشرپدیدآمده اند دیروز صدای شمشیرها و امروز غرش انواع سلاح های جنگی راکسانی برپاکرده اند که یا تعلیم ندیده اند یا تعلیم آنها همراه با تهذیب نفس نبوده پس هیچ گاه نباید نقش و جایگاه ارزشمند معلم را نادیده گرفت . معلم امانتی خطیر و پرارزش را دراختیار دارد و باید امانتدار باشد اوچه درتربیت فرزندان درمحیط خانه وچه ...

خلاصه روشهای سنتی به روشهایی گفته می شود که اکثر مدارس دنیا، در طول تاریخ آموزش و پرورش از آن استفاده کرده اند و امروزه نیز یکی از متداولترین روشهای حاکم بر مدارس هستند. مهمترین این روشها، روش حفظ و تکرار، سخنرانی، پرسش و پاسخ، روش نمایشی، ایفای نقش،‌گردش علمی، بحث گروهی و روش آزمایشی است. روش حفظ و تکرار از قدیمیترین روشهای آموزشی است. محور فعالیت در این روش، حفظ و تکرار مطالب ...

اهمیت تفکر : اگر بتوانیم تفکر را ارتقا داده ، تأکید روی حفظ کردن را حذف کنیم و ارتباط را به طور اساسی و واقعی افزایش دهیم توان تعلیم و تربیت چگونه خواهد بود ؟ تفکری که به حل مشکلهای اجتماعی منتهی می شود از تفکری که به حل مشکلهای فنی منتهی می شود بسیار دشوارتر است . ولی متأسفانه کمتر آموزش داده شده است . دانش آموزانی که مسؤولیت اجتماعی را در مدرسه آموخته اند یاد می گیرند چگونه در ...

گفتیم که هدف آموزش آسان کردن یادگیری است.یادگیری را میتوان به راههای گوناگون تعریف کرد.کسب اطلاعات و اندیشه­های تازه، عادتهای مختلف،مهارتهای متنوع و راههای گوناگون حل کردن مسائل همچنین یادگیریها میتوان بصورت کسب رفتار و اعمال پسندیده یا حتی کسب رفتار و اعمال پسندیده یا حتی کسب رفتار و اعمال ناپسند نیز تعریف کرد ، پس یادگیری حوزی بسیار گسترده ای شامل می شود . با این حال معروفترین ...

آیا تا کنون از خود سئوال کرده اید که چرا بعضی از کودکان انگیزش پیشرفت سطح بالایی دارند و در رقابت با دیگران برای کسب موفقیت به سختی تلاش می کنند در حالی که عده ای دیگر انگیزه چندانی برای پیشرفت ندارند و برای کسب موفقیت از خود تلاش نشان نمی دهند. چه عواملی بر انگیزش پیشرفت کودکانمان تأثیر مثبت و منفی بر جای می گذارد؟ کودکان به طور طبیعی با انگیزه یادگیری متولد می شوند. کودک تلاش ...

قدمهای مقدماتی جلوگیری از شکست : اهمیت تفکر : اگر بتوانیم تفکر را ارتقا داده ، تأکید روی حفظ کردن را حذف کنیم و ارتباط را به طور اساسی و واقعی افزایش دهیم توان تعلیم و تربیت چگونه خواهد بود ؟ تفکری که به حل مشکلهای اجتماعی منتهی می شود از تفکری که به حل مشکلهای فنی منتهی می شود بسیار دشوارتر است . ولی متأسفانه کمتر آموزش داده شده است . دانش آموزانی که مسؤولیت اجتماعی را در مدرسه ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول