تعریف هوش : بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد.
تعریف تربیتی هوش : به اعتقاد روانشناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود.
آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند.
مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.
تعریف تحلیلی هوش بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است.
شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
تعریف کاربردی هوش در تعاریف کاربردی ، هوش پدیدهای است که از طریق تستهای هوش سنجیده میشود و شاید عملیترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.
تاریخچه مطالعات مربوط به هوش مساله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب میشود، از دیرباز مورد توجه بوده است.
زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف میتوان مشاهده کرد.
برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار دادهاند.
فلاسفه بر اندیشههای مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشتهاند.
در مقالهای معتبر که در سال 1904 منتشر شد، « چارلز اسپیرمن » ، روان شناس بریتانیایی ، نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد.
پیدایش مقیاس هوشی بینه سیمون ، در سال 1905 و به دنبال آن تهیه و استاندارد شدن مقیاس استنفرد _ بینه ، در سال 1916 در امریکا ، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است.
البته در سال 1838 « اسکیرول » به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی ، روشهای مختلفی را آزمود و به این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست.
جالب آن که بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانش ذهنی شناخته شد و امروز نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل میدهد.
ترستون ، ثرندایک ، سیریل برت ، گیلفورد ، فیلیپ ورنون ، از دیگر افرادی بودند که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند.
عوامل موثر بر هوش از عوامل مهم موثر بر هوش ، تغذیه و دیگر شرایط دوران بارداری است.
تغذیه مناسب در این دوران و رعایت بهداشت جسمی و روحی مادر ، تاثیر مهمی در هوش نوزاد خواهد داشت.
سطح هوشی والدین ، تغذیه دوران کودکی و نوزادی ، شرایط و امکانات محیطی ، نوع ارتباط والدین با کودک از دیگر عوامل موثر در رشد و شکوفایی هوش به شمار میروند.
عوامل محیطی مثل وجود محرکات مناسب در محیط پرورش کودک که او را به کنجکاوی و کنکاش وا میدارد، در بروز و ظهور و شکوفایی هوش وی نقش اساسی دارد.
انواع آزمونهای هوش : تست بینه به عنوان قدیمیترین آزمون برای سنجش هوش شناخته میشود که آزمون استنفرد _ بینه شکل تجدید نظر شده است که به فارسی نیز برگردانده شده است.
تست ریون از دیگر آزمونهای هوش است که به لحاظ سهولت اجرا معروف است.
آزمون وکسلر که آزمونی پیشرفته برای سنجش ابعاد مختلف هوش است، آزمون دقیقی است که برای گروههای سنی خردسالان و کودکان و بزرگسالان فرمهای مجزایی دارد.
طبقات هوش با توجه به نمرات حاصل از اجزای آزمونهای هوشی و تعیین بهره هوشی ، افراد در طبقات مختلفی قرار میگیرند.
در طبقه بندیهای گذشته افراد دارای هوش پایین در طبقات کودن ، کانا و کامیو قرار میگرفتند.
امروزه دیگر این طبقه بندی رایج نیست و از طبقه بندی عقب مانده ذهنی ، بهره هوشی پایین ، متوسط و بالا استفاده میشود.
انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است.
یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند.
آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس هوش کلامی/ زبانی این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان.
این یادگیرندهها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند.
آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم هوش منطقی / ریاضی هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد.
این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند.
آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از : دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان هوش بدنی/جنبشی این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا.
این یادگیرندهها خودشان را از طریق حرکت بیان میکنند.
آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود: رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از : ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر هوش موسیقی / ریتمیک این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی.
این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتمها و الگوهای موسیقی فکر میکنند.
آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان میدهند.
خیلی از این یادگیرندهها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : موسیقی دان، خواننده، آهنگساز هوش درون فردی یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران.
این یادگیرندهها سعی میکنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه میاندیشند و احساس میکنند.
آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزهها دارند.
آنها سازمان دهند ه هاس خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقتها به دخالت متوسل میشوند.
آنها معمولا سعی میکنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند.
آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده میکنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزهها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر هوش برون فردی (فرا فردی) این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود.
این یادگیرندهها سعی میکنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود: تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از: پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف مقدمه ای بر یاد گیری : کودک از لحظهای که متولد میشود یادگیری را آغاز میکند پس از مدت کوتاهی صورت مادر، پدر، و بستگانش را تشخیص میدهد و متوجه میشود که اگر زیاد گریه کند، به او غذا میدهند یا نوازشش میکنند در نخستین سالهای حیات یاد میگیرد چگونه راه برود، حرف بزند بخواند و بنویسد و چندین کار مهم و اعجاب انگیز دیگر هم انجام دهد چنین برآورد کردهاند که انسان نیمی از مجموع آموختههای سراسر عمر خویش را در سالهای اول یا دوم مدرسه کسب میکند.
کودک از لحظهای که متولد میشود یادگیری را آغاز میکند پس از مدت کوتاهی صورت مادر، پدر، و بستگانش را تشخیص میدهد و متوجه میشود که اگر زیاد گریه کند، به او غذا میدهند یا نوازشش میکنند در نخستین سالهای حیات یاد میگیرد چگونه راه برود، حرف بزند بخواند و بنویسد و چندین کار مهم و اعجاب انگیز دیگر هم انجام دهد چنین برآورد کردهاند که انسان نیمی از مجموع آموختههای سراسر عمر خویش را در سالهای اول یا دوم مدرسه کسب میکند.
ما چگونه یاد میگیریم؟
دانشمندان معتقدند که فرآیند یادگیری به ایجاد مداوم مسیرهای عصبی جدید در میان شبکهی وسیع نورونهای[1] مغز وابسته است برای مثال ، فرض کنید که میخواهید نواختن چنگ را بیاموزید .
مغز شما پیامهایی به ماهیچههای بازو و دستهایتان میفرستد ، تا انگشتهایتان را در وضعیت ویژهای قرار دهید و تارها را به صدا در آورید .
پیامهای عصبی احتمالاً از طریق راههای قبلی منتقل میگردند.و در آغاز کار حرکت انگشتهای شما کند و ناهماهنگ است.
پساز مدتی تمرین همان پیامهای عصبی با سرعت بیشتر منتقل میشوند مسیرهای نوری رفته رفته تغیییر مییابد و چندین گروه پیام را از مسیرهای ((میانبر))و از میان انبوه نرونها به ماهیچهها میرسانند .
در حالی که مسیرهای کوتاهتر و منتظمتر به وجود میآید متوه میشوید که حرکت انگشتهایتان تندتر و دقیقتر شده است پس از مدتی میتوانید بدون نگاه کردن به دستهایتان به شیوهی درست و لذت بخش چنگ بنوازید.
گزارش بررسی بافت مغز کودکانی که متاسفانه مردهاند نشان میدهد که ارتباطات نورونی نوزادان چندان زیاد نیست، اما به محض این که نوزادان جهان پیرامون خویش را میشناسد تعداد ارتباطات نرونی آنان هم به سرعت افزایش مییابد.
یادها چگونه به وجود میآیند؟
یادگیری وبسیاری از سایر تواناییهای عقلی ما به حافظه وابسته است ما فقط واقیتهایی مانند نام مرتفع ترین قلهی جهان را که عمدتا شامل چند کلمه است به یاد نمیسپاریم ، بلکه الگوهای حرکت مانند دوچرخه سواری یا نواخن چنگ را هم به خاطره میسپاریم.
و میتوانیم مناظر ، صداها ،بوها وطعمها ،و حتی چگونگی ((احساس)) خود در یک رویداد مهم را به یاد آوریم.
حافظه شامل سه مرحله است.
در مرحلهی نخست اطلاعاتی را که میخواهیم به یاد بسپاریم به مغز میخورانیم؛ در مرحلهی دوم این اطاعات را به شکلی در مغز ذخیره میکنیم؛ و در مرحلهی سوم اطلاعات را پس از میگیریم و آن را به کار میبریم.
پژوهشهای اخیر نشان دادهاند که در ایجاد یادها دست کم به دو ناحیهی مغز نقش مهمی دارند.
این دو ناحیه عبارتند از هیپوکامپوس و بادامک مغز.
این نواحی در دو سوی مغز و بین سطح درونی ساقهی مغز و سطح برونی چینهای داخلی نیمکرههای مغزی واقع شدهاند.
چگونه مغز معلومات را انباشته میکند؟
انباشتن مطلب در مغز یعنی به ذهنسپاری آن ذهنسپاری ارتباط نزدیکی با آموختن دارد.
روانشناسان کوشیدهاند بیان کننند که چگونه بشر چیزی را که آموخته است،در خاطره نگاه میدارد و یا آن را فراموش میکند؛ ولی تا کنون کسی نتوانسته است همهی مجهولات را در این زمینه پاسخ گوید.
بنا بر نظریهای ، چون انسان چیزی را یاد میگیرد ، در او نوعی دگرگونی فیزیکی رخ میدهد یعنی انرژی یا طرحی در مغز وی نقش میبندد.
میگوید : این گونه اثرهایی که در مغز پدید میآید با گذشت زمان نیز محو میشود.
اما در بارهی این سوال که مغز چگونه ودر کجا معلومات را انباشته میکند هنوز هیچ دانشمندی از عهدهی یافتن یک پاسخ کافی به این سوال بر نیامدهاند.
با این حال چنین به نظر میرسد که احتمالاً ضبط معلومات به قشر بیرونی مغز ارتباط داشته باشد؛ یعنی همان سطح چین دار و موج داری که قسمت بیشتر مخ را پوشانده است .
هرگاه این قسمت بر اثر جریان ضعیف برق تحریک شود، خاطرههای گذشته به ذهن انسان باز میآید.
پس این محرکها مغز را بر میانگیزانند تا خاطرهای را که از دیرباز در خود سپرده است ، بار دیگر ((تازه)) گرداند.
درضمن این نکته را نیز میدانیم که هرگاه برخی از نقاط مغز آسیب ببیند حافظهی انسان از بین میرود حال آیا این نقاط همان محل محل ذخیرهی معلومات هستند؟
ما نمیدانیم؛ حتی نمیدانیم که مطالب به چه ترتیبی در مغز گنجانده میشوند.
حافظه چیست؟
شکی نیست که شما قادرید الفبا را بآسانی و بسیار سریع از حفظ بخوانید.
باز شکی نیست که شما نام خود را نیز بدون کوچکترین تاملی مینویسید .
اگر از شما بپرسند چگونه این کارها را انجام میدهید خواهید گفت که حفظ کردهام ولی ایا میدانید که جملهی درستتر ،آن است که بگویید:من این چیزهارا فرا گرفتهام و البته شیوهی فراگیری شما نیز این بود که با ممارست گونهای عادت یا ساخت ذهنی برای خود ایجاد کردهاید.
به عبارت دیگر انجام کاری روزی برای شما مشکل بوده است مانند نواختن یک قطعه سرود ؛ اما اکنون با ایجاد این ساخت ذهنی انجام همان کار چنان برایتان آسان شده است که بی درنگ و براحتی از پس انجام آن برمیآیید.
پس میتوان حافظه را این گونه توصیف کرد: فراگیری از راه ایجاد عادت ، یا پدید آوردن یک ساخت ویژهی ذهنی عوامل مؤثر بر یادگیری: · میزان برخورداری از فعالیتهای مغزی.
· تعداد دفعات مواجه با موضوع یادگیری.
· داشتن سلامت جسم و روان.
· انگیزههای یادگیری.
· ایجاد شرایط مطلوب فردی و خانوادگی.
· ایجاد محیط مناسب برای برخورداری از امکانات.
· عدم وجود یماریهای تحلیل برنده جسمی.
· برخورداری کافی از امکانات تحصیلی.
نگاه کلی کلمه بهداشت روانی چقدر برای شما آشناست؟
چه ارتباطی بین بهداشت روانی و اختلالات روانی وجود دارد؟
چگونه میتوانیم بهداشت روانی خود را حفظ کرده یا بهبود ببخشیم؟
واژه بهداشت (Health) و سلامتی همیشه انسان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است.
تدوین برنامههای تربیتی – بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه ، جلوگیری و درمان بیماریها نمونهای از این اقدامات بشری است.
بهداشت در یک تقسیم کلی به دو نوع "بهداشت جسمی" و "بهداشت روانی" تقسیم میشود.
ولی آنها همپوشیهای زیادی را با هم دارند (بر یکدیگر تاثیر میگذارند).
بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی – اجتماعی" و آسیبهای روانی – اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت باعث تدوین و اجرای برنامههای متعدد بهداشت روانی در سه بعد " پیشگیری ، درمان و توانبخشی" میشود این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیتهای بهداشت روانی است.
تعاریف بهداشت روانی تعریف سازمان بهداشت جهانی سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست." تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا انجمن بهداشت روانی کانادا در یک دید جامع بهداشت روانی را در سه قسمت "نگرشهای مربوط به خود ، نگرشهای مربوط به دیگران و نگرشهای مربو به زندگی" تعریف میکند.
از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : "توانایی سازگاری با دیدگاههای خود ، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی." عوامل موثر بربهداشت روانی بهداشت روانی افراد متاثر از عوامل متعددی است، اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار میگیرند ولی در واقع این موضو ع چند وجهی متاثر از یکدیگر است.
بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی میشود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تاثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود.
عواملی همچون : "عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و...
از عمده ترین تاثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
ابعاد بهداشت روانی پیشگیری نوع اول (Primary Prevention) هدف این نوع از بهداشت روانی ممانعت از شروع یک بیماری یا اختلال است، "با حذف عوامل کلی کاهش عوامل خطرساز ، تقویت مقاومت افراد ، دخالت در فرایند اختلال" بدست میآید." برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان ، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالا بردن کارایی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم) ، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی ، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایت کننده از افراد مبتلا)" نمونههای پیشگیری نوع اول میباشد.
پیشگیری نوع دوم (Secondary Prevention) هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی ، شناخت به موقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است.
تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارو درمانی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی ، گروه درمانی ، روانکاوی و ..." در غالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.
پیشگیری نوع سوم هدف این بعد از بهداشت روانی ، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از تواناییهای از دست رفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند به گونهای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی ، اجتماعی و شغلی" خود باز گردد.
در واقع برنامههای این بعد با "توانبخشی" (Rehabilitation) افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال (یا بیماری) در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان ، سروکار داشته ، اقدامات قبلی را تکمیل میکند.
چشم انداز بحث موضوع بهداشت روانی و تامین آن برای "مردم ، سازمانها و دولتها" بسیار مهم است، چرا که با کارایی فردی و اجتماعی افراد و در کنار آن با پیشرفتهای "علمی ، صنعتی و..." جامعه گره خورده است.
امروزه اکثر کشورها منابع زیادی را برای بهبود بهداشت روانی جامعه صرف میکنند و در کنار آن با تدوین برنامههای جامع از "سازمانها و منابع محلی – اجتماعی" نیز استفاده میکنند.
متاسفانه ایران از این حرکت جامعه بشری به دور مانده است.
بطوری که افراد و بیماران دچار مشکلات روحی از ابتداییترین حق خود یعنی بیمه خدمات درمانی بهداشتی محروم هستند و تاکنون هیچگونه نشانه و حرکت موثری که نشان دهنده اهمیت بهداشت و سلامتی این افراد باشد در دولت دیده نشده است.
در واقع افراد و بیماران دچار "مشکلات روحی – روانی" افراد "فراموش شده" در ایران هستند.
شخصیت چیست ؟
اکنون باید دید، اصولا شخصیت چیست که همه طالب آنند؛ هر کس آنرا در چیزى به اشتباه یا به واقعیت مى جوید، و موضوع یا نمونه ویژه اى را ملاک منش و شخصیت ایده آل خویش مى پندارد و با همه وجودش خواستار آن است ؟
چنانچه مى بینیم : گروهى ، داشتن لباس گران قیمت و گلوبندهاى چند میلیون تومانى یا پالتو پوستى چند هزار دلارى (1) را ملاک عظمت و شخصیت خود مى دانند و برخى دیگر داشتن طرفداران زیاد را براى کسى ، نشانه بزرگى منش او مى دانند تا آنجا که به خاطر مرگ چنین کسى ، هزاران نفر خود کشى مى کنند یا ته سیگار و چند تار موى او را صدها هزاران تومان خریدارى مى نمایند و یا به داشتن یک عکس یا یک امضاء و یا به دیدن او حتى در لحظه اى کوتاه بر خود مى بالند...!
آیا واقعا شخصیت چیست ؟
آنچه از وارسى کتاب هاى گوناگون به ویژه کتاب هاى روانشناسى بر مى آید و در مجموع ، تعریف نسبتا جامعى است ؛ اینست : ((شخصیت مجموعه اى از صفات طبیعى و اکتسابى ویژه هر فرد است که مسیر او را در زندگى و در روابط عمومى و سازش هاى اجتماعى ، تعین مى کند.))اما اسلام ، از آنجا که از دیدگاه واقع بینانه تر، به پدیده مى نگرد، در این زمینه نیز، نظر اصلى آن ، به صفات روحى و فضائل ارزنده انسانى است و شخصیت فرد را به تقوا و پرهیزگارى و پاکدامنى و دانش مى داند و داشتن ثروت ، شوکت ، مقام و لباس و...را ملاک شخصیت نمى داند و مزیتى براى آنها قائل نمى باشد و تنها مى گوید: (( عنداکرمکم عندالله اتقیکم )) (2) یعنى گرامى ترین مردم نزد خداوند، پرهیز کارترین شماست .
پیشواى اسلام مى فرماید: لافضل للعرب على العجم و لا للابیض على الاسود؛ الا بالتقوى (3) عرب را به غیر عرب و سپید را به سیاه برترى نیست .
مگر به تقوى و پرهیزگارى .
از دیدگاه اسلام ، شخصیتى که از تقوى تهى باشد، ارزشمند نیست ، چرا که پرهیزگارى ، باعث به وجود آمدن شخصیت حقیقى و ژرف مى گردد آنکه از خدا بیم دارد، در کردار و برخوردها، آنچه را که او و جامعه اى را به نیکبختى مى رساند، رعایت مى کند.
آویزهاى دیگرى که شخصیت افراد بدان آذین مى یابد، همه از لوازم پرهیزگارى است .
پرهیزگار: بد کردار و بد رفتار و تند خو و خشن و کثیف نمى تواند بود.
پلشتى و ناپاکى و رذالت و خشونت با پرهیزکارى جمع نمى گردد.
اسلام ، این مکتب برتر تربیت و عمل ؛ اهتمامى ویژه دارد که افرادى با منش بلند پرورش دهد تا بتواند در همه مراحل زندگى ، سرافراز و مشخص و نمونه زیست کند، پس همه مراحل زندگى را تحت کنترل گرفته است .
پى ریزى هاى اسلام بنابر آنچه گفته آمد، اسلام ز گهواره تا گور، با چشمانى نگران و بینا همه کردارهاى افراد را زیر نظر گرفته است .
و از آغاز انعقاد نطفه و حتى قبل از آن راهنمایى مى کند و دستورهایى مى دهد و این دستورها در همه مراحل ؛ باردارى مادر، شیرخوارگى طفل ، محیط تربیتى خانه ، محیط تحصیل و...ادامه دارد.
رعایت این دستورهاست که منش بلند و عالى مى سازد، اینک با نمونه هایى از این دستورات آشنا مى شویم : مرحله انعقاد نطفه و جنین ؛ مرحله بسیار حساس است .
دانشمندان نظر مى دهند که عامل وراثت در این مرحله ، صفاتى را در نسل انسان به ودیعه مى گذارد که مشابه با صفات و ویژگیهاى پدر و مادر است .
بنابر این اسلام ، با دستورهاى لازم توجه والدین را به اهمیت این مرحله جلب مى کند.
مثلا مى گوید: اگر یک الکلى به خواستگاریت آمد با او ازدواج نکن .
(4) به بد اخلاق زن ندهید.
(5) از ازدواج با زن بى شعور بپرهیزید؛ که همنشینى او گرفتارى و فرزندان او تباه و فاسد خواهند بود.(6) بهترین زنان شما کسانى هستند که عقیم نباشند، مهربان ، پاکدامن ، محترم ، فروتن در برابر شوى : و نسبت به دیگران سنگین و بى اعتنا باشد.
(7) از ازدواج با زیبا رویانى که در خانواده آلوده پرورش یافته اند بپرهیزید.
ایاکم وخضراء الدامن ...
(8) تلائلو این همه باریک بینى و ژرف نگرى ، جز در چشم مهربان اسلام به هم نمى رسد.
این همه دقت آشکار مى کند که اسلام چگونه با همه ریزه کارى هایى که در ساختن منش کودک از آغاز بسته شدن جنین ، موثر مى باشد آشنا است و بدانها توجه دارد.
در مراحل دیگر نیز چون ایام باردارى مادر، شیر خوارگى نوزاد و کودکى ، دستورالعملهاى مفیدى در زمینه خوراک ، بهداشت ، خواب ، استراحت و هم در رفتار و کردار و روابط زناشویى داده است .
حتى در گزینش دایه و پرستار و شیرى که نوزاد مى نوشد، شرایطى را گوشزد کرده است .
اسلام کردار و رفتار والدین را بد آموزى یا تربیت صحیح کودک ، بسیار موثر مى داند تا آنجا که آنان را از از آمیزش و عشق بازى در برابر کودکان باز مى دارد.
این نکات ارزنده را روانکاوان و دانشمندان زیست شناس و روانشناس به تازگى دریافته اند: (( دوران کودکى باید پاک و سالم و جدا از تحرکات جنسى باشد، کودک حساس است و این را همه مى دانند که مبارزه با حساسیت کودک دشوار مى نماید.
هیچ چیز براى روانکاو دشوارتر از این نیست که ببیند از آغاز کودکى ، تحریکهاى جنسى یا چیزى شبیه آن ، با سلسله اعصاب کودک ، رویاروى بوده است .
ریشه همه این تحریک ها در زمان کودکى است که بعد به گونه عقده روانى بروز مى دهد.
بیشتر کودکان را، پدران و مادران به سوى فساد جنسى و طغیان غریزه مى کشانند چون در برابر دیدگان آنان آمیزش مى کنند)) (9) تاثیر محیط محیط از عوامل بسیار مهم سازنده منش هر فردى است .
و منظور همه محیط هایى است که فرد از آغاز تا پایان زندگى ، در آن به سر برده است ، چون محیط خانه ، آموزش و پرورش ، کار، معاشرت هاى فردى و سرانجام محیط اجتماعى .
وضع ظاهر، طرز گفتار و رفتار، پوشاک ، و حتى سلامت و دانش بسیارى از جنبه هاى دیگر منش انسان ، تابع محیط است .
به ویژه کودک که همچون نهال نورس مى باشد.
همچنانکه رشد و بالیدن و ثمر دادن نهال ، وابسته به این است که در کجاى باغ و بوستان قرار گرفته است و چقدر از نور آفتاب و چقدر آب به او مى رسد، و چگونه و از چه منبع ، آبیارى مى شود.
کودک نو پا نیز، از عوامل محیطى خود، بسیار تاثیرپذیر است و بلکه بیشتر.
اسلام به این نکته حساس نیز، بسیار توجه دارد.
پیرامون خود را از رفتن به مراکز آلوده باز مى دارد و به رفتن در محافل دانشمندان ، ترغیب مى کند و مى گوید: با هرکس ، طرح دوستى میفکن که صفات دوست ، به دوست سرایت مى کند.
حتى اسلام شرکت در بزمى را که در آن میخوارى نشسته است ، نهى مى کند.
درود بر اسلام با اینهمه واقع بینى و باریک بینى .
دو نمونه از شخصیت هاى برجسته اسلام اینک هنگام انست که نمونه اى از الگوهاى شخصیتى اسلام را بشناسیم : 1-بلال حبشى بلال از نمونه هاى سترگ است که با منشى اسلامى ، تربیت یافته است .
آثار این عظیمت و تربیت را در این گوشه از زندگى او بخوانید: روزى به فرمان پیامبر، بر آن شد که به خواستگارى دختر یکى از بزرگان قبائل برود.
او و برادرش نزدیک خانواده اى نسبتا بزرگ رفتند.
بلال بجاى چرب زبانى و چابلوسى فقط گفت : ان ترجونا فالحمدلله و ان تمنعونا، فالله اکبر.(10)اگر با ما وصلت کنید، خداى را سپاس خواهیم گفت و گرنه خدا بزرگ است .
او مى داند که عزت و بزرگى منش ، ویژه بندگان راستین خداست او تربیت شده مکتبى است که مى گوید: و الله العزه وللرسوله و للمومنین .
(11)او به خود اجازه نمى دهد در برابر خواسته دل خود یا قدرت مالى دختر، خود را کوچک کند و زبان به تملق باز کند.
روح سترگ او زیر بار خواریهایى در لفاف جمله هایى نظیر: ما را به غلامى بپذیرید نمى رود 2- عبدالله بن حذاقه از یاران پیامبر (ص )بود.
در زمان عمر با گروهى از مسلمانان گرفتار رومیان شد.
دشمن ، دیگهایى آکنده از روغن زیتون به جوش آورده بود و با سنگدلى یکى از مسلمانان را که تن به نصرانى شدن ، در نداد، به درون دیگ افکند.لحظه اى بعد استخوانهایش روى سطح روغن ، در دیگ نمایان شد.
پس از او عبدالله را در آوردند.
بدو نیز پیشنهاد کردند که : دست از اسلام بردار اگر جانت را دوست دارى ؟
گفت : هرگز.
پس او را به سوى دیگ بردند، اما دیدند که او اشک مى ریزد.
از سران سپاه دشمن یکى گفت : برگردانیدش پشیمان شده است .
عبدالله گفت : هرگز.
- پس چرا گریه مى کنى ؟
- گریه شوق و حسرت است .
شوق شهادت و حسرت آنکه بیش از یک جان ندارم تا در راه ایده خویش ، فدا کنم ....
آن سردار از دلیرى او به شگفت آمد و در دل او را بسیار ستود؛ و گفت : بیا سر مرا ببوس و آزاد باش !
هرگز.
- نصرانى شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و نیمى از آنچه که دارم نیز به تو واگذارم .
- هرگز!
- پس سرم را ببوس تا تو و هشتاد تن از مسلمانان را نیز با تو آزاد کنم .
عبدالله چون دید جان دیگران را نیز خواهد خرید حاضر شد و سر او را بوسید و همه آزاد شدند....
(12) این نمونه است از منش یک جوان که تربیت اسلامى یافته است و در پرتو تربیت ، شخصیتى چنان عظیم به هم رسانده که بى اختیار، همه ستایش آدمى را به کرنش خویش بر مى انگیزد درود بر او باد و بر شخصیت پولادین و منش بلند او.
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت آدمى به جز آنکه زیر بناى موقعیت ، آبروى و منش ظاهرى او را مى سازد؛ باید در صدد به دست آوردن عوامل دیگرى بر آید که بنیانگذار ارزش هاى معنوى مى شود.
ترک گناه از بزرگترین این عوامل است که سازنده شخصیت حقیقى هر فرد است .
امام باقر علیه السلام مى فرماید: شوربختى و حادثه ها و نکبت و شکست ، همه به دست انسان و بر اثر گناه آلودگى ، پیش مى آید....(13)هلک من اضله الهوى ...
(14) آنکه خواهشهاى تن گمراهش سازد، به هلاکت خواهد رسید.بزرگترین و در همان حال دلفریب ترین الگوى منش الگوى نهایى شخصیت است که هر کسى در وجدان و ذات خود، بدان مى رسد.
و گناه هر چند پنهانى ، این پیکره بلند و دلفریب را از درون مى شکند و گرچه در بیرون ، مردم آنرا سالم مى پندارند.
و نیز آن گرامى مى فرماید: ((کسى که براى خود، شخصیتى قائل نیست و خویشتن را حقیر و پست مى کند، از او امید نیکى مدارید و چنین کس ، از ارتکاب پلیدى ها باکى ندارد)).
من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره .(15) اصلا اجازه نمى دهد که مسلمانان به پلشتى گناه آلوده گردند و با نادانان و ناشایستگان در آمیزند رابطه دین و روانشناسی از دیدگاه دانشمندان اسلامی: بر اساس روان شناسی انسان در اسلام ؛ به هر میزان که اعمال و رفتار یک فرد منطبق با خواسته ها و گرایشات و نظارت روح ملکوتی و مجرد ( منطبق با دین الهی و تائیدات عقل ، فطرت و وجدان ) او باشد ، آن فرد در زندگی خود از یک شخصیت متعادل و طبیعی برخوردار میگردد و چنین شخصی غالباً از یک آرامش روانی حقیقی برخوردار میشود به طوری که بروز هیچ حادثه ای نمی تواند آرامش او را بر هم زند و این مطلب قابل مطالعه و اثبات است .
« قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون .
سوره بقره آیه : 38 » ترجمه : گفتیم :” همگی ( آدم ع و حوا و ابلیس ) از آن ( بهشت ) فرود آئید تا آنگاه که از جانب من برای شما هدایتی آید ؛ پس هر کس از آن ( دین و هدایت من ) پیروی کند ، هرگز برای او ترس و اضطراب ( از آینده ) و غم و اندوه ( از گذشته ) نخواهد بود .
“