دانلود مقاله پلورالیزم دینی در نگاه شهید مطهری

Word 149 KB 8705 51
مشخص نشده مشخص نشده حقوق - فقه
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه ‏ماندگاری, پویایی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلبستگی و پای بندی پیروان و گروندگان به ‏آنهاست.

    زیرا دینداری, سعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آموزه های دینی خود می داند ‏و با چنین انگاره ای, خود را از درون پای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند.

    بر همین اساس شخص دیندار ‏حاضر است برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هرگونه پشتیبانی مادی و معنوی را در جهت تواناسازی و ‏نشر و گسترش دین مورد نظر خود انجام دهد.

    بی گمان, اگر ادیان از چنین پای بندی و پشتیبانیهایی که گاه تا مرز ‏فداکاری و از جان گذشتگی نیز پیش می رود, بی بهره بودند, دوران حیات و ماندگاری آنان دیری نمی پایید و هر ‏دینی به طور طبیعی اندکی پس از ظهور, از میان می رفت, همان گونه که اگر ادیان باطل می بودند و دور نمایه ‏ای تهی از آموزه های کارآمد داشتند نیز, دوام نمی آوردند بر این اساس, پایندگی ادیان, با چشم پوشی از ‏دورنمایه و رسالت آنها, بیش از هر عامل دیگری بسته به پیروی جدی و پشتیبانیهای بی دریغ گروندگان به آن ‏ادیان است.

    طبیعی است که پیروان هر دین و آیینی, تنها باورهای خود را بر حق و صحیح بدانند و ادیان و مذاهب ‏دیگر را باطل و نارسا بینگارند.

    این گونه اختلافها و فرقها و ناسانیها و مرزبندیها, تنها در بین ادیان نیست, بلکه در ‏داخل هر دینی نیز ممکن است گرایشها و مذهبهای گوناگونی وجود داشته باشد و پیروان هر یک از آنها تنها ‏مذهب خود را بر حق بدانند و مذاهب دیگر را باطل.

    البته روشن است که در نظر گروندگان, هیچ گاه ادیان و ‏مذاهب دیگر با هم یکسان نیستند, ممکن است پاره ای را نزدیک تر و پاره ای را دورتر از حق بدانند و یا پاره ای ‏را باطل و پاره ای نارسا و ناتمام بدانند.

    اکنون این پرسش مورد گفت وگوست که آیا رستگاری و سعادت مندی ‏انسان, ویژه پیروی و عمل به یک دین است و تنها پیروان همان دین اهل نجات و رهاییند؟

    یا این که دین حق تنها ‏یک آیین نیست دینهای حق بسیارند و انسانها از هر یک پیروی کنند, درست است؟

    در صورتی که پذیرفتیم ‏که دین حق همواره یکی بیش نیست و ممکن نیست همه ادیان بر حق باشند, اگر کسی بدون داشتن دین حق و ‏باور درست, کارهای نیک و شایسته مورد پسند و خواست شرع انجام دهد, آیا کار او پاداش خواهد داشت؟

    ‏ پرسشهایی از این دست, مدتهاست که محققان و اندیشه وران را به اندیشه وا داشته و بحثهایی هم ارأه شده است.

    ‏ شهید مرتضی مطهری از طرح کنندگان نخستین این بحث به شمار می رود که می نویسد: ‏ ‏(...

    آیا دینی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول, منحصر به اسلام است؟

    و به عبارت دیگر, آیا آنچه لازم ‏است فقط این است که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این است که آن دین منتسب به یکی از پیغمبران ‏آسمانی باشد و دیگر فرق نمی کند که کدام یک از ادیان آسمانی باشد, مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی ‏مجوسی باشد؟

    یا این که در هر زمان دین حق یکی بیش نیست؟) استاد شهید در کنار این بحث, مساله کارهای نیک ‏نامسلمانان را به شرح بحث کرده است: اگر کسی بدون باور به دین حق, کار نیک پذیرفته شده و مورد امضای ‏دین حق را انجام دهد, آیا کار او پاداش خواهد داشت, یا نه؟

    و آیا شرط پاداش داشتن کارهای شایسته, ایمان ‏به دین حق است یا نه؟

    در دو, سه دهه اخیر, بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, شماری, با ترجمه آثار ‏متکلمان و فیلسوفان غربی در این باب و بازگو کردن اندیشه های آنان, به این گونه بحثها در محفلهای علمی و ‏دانشگاهی دامن زده اند.

    به نظر می رسد, دست کم, شماری از اینان به انگیزه های سیاسی و با هدف شبهه ‏افکنی و سست کردن پایه های ایمان اسلامی در جوانان وارد این میدان شده و مسأل کهنه و چند دهه پیش اروپا ‏را با تفسیرها و تحلیل و بررسیهای نادرست و در قالبهای جدید قرار داده اند و می خواهند با دستاویزهای ‏سست به متون دینی و بهره گیری از سروده های شاعران و قطعه های ادبی و عرفانی آن را با معیارها و ترازهای ‏اسلامی نیز سازوار جلوه دهند, حتی شماری از مدعیان روشنفکری به دروغ به عالمانی پیرایه بسته اند که آنان حق ‏را ویژه یک شریعت نمی دانند.

    در این نوشتار, برآنیم گذری و نظری بر اندیشه های اندیشه ور و فیلسوف بزرگ ‏دنیای اسلام, شهید مرتضی مطهری و بهره گیری از دیدگاههای وی در این زمینه, داشته باشیم و درستی و یا ‏نادرستی پلورالیزم دینی و تکثرگرایی را به بوته بحث بگذاریم و پیامدهای تکثرگرایی دینی را از نظر ‏بگذرانیم ولی پیش از آن, بایسته است به معنای پلورالیزم در فرهنگ غرب و کاربرد و قرأتهای گوناگون ‏آن اشاره کنیم و گونه های پلورالیزم را یادآور شویم.‏ معنای پلورالیزم پلورالیزم از ریشه Plural به معنای جمع, فزونی و پرشمار است و در فرهنگ های ‏انگلیسی به معنای جمع گرایی, چند گانگی و تکثرگرایی به کار رفته است.

    همچنین به حکومتهای أتلافی که از ‏چند حزب, گاه مخالف هم به وجود می آیند و کسانی که چندین همسر دارند و مشرکان و چند خدا باوران, از ‏باب این که چندگانگی و فزونی در آنها وجود دارد اطلاق می گردد.

    بر همین اساس, در فرهنگ غرب, ابتدا به ‏کسانی که چند مقام دینی را در کلیسای کاتولیک عهده دار بوده و از این رهگذر درآمدهای بسیاری داشته اند, ‏پلورالیست Pluralist گفته می شده است.

    ولی سپسها, این مفهوم گسترش یافته و به همه کسانی که درآمدهای گوناگون و بسیار داشته و از چند جا درآمد به دست می آورده اند, چه دست اندرکار کلیسا و پستهای کلیسای ‏کاتولیک باشند و چه نباشند پلورالیست, گفته شده است و کم کم در هر مقوله و هر چیزی که, به گونه ای ‏چندگانگی در آن راه داشته این واژه در آن به کار رفته است که در مقوله های دینی, فرهنگی و سیاسی, کاربرد ویژه ‏خود را دارد.

    در فرهنگهای سیاسی در معنای پلورالیزم نوشته اند: (پلورالیزم یا مسلک کثرت, نام آن فلسفه سیاسی ‏است که گوید علاقه فرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد, بلکه علاقه های دیگر دارد, مانند ‏علاقه اقتصادی, مذهبی و غیره و این علایق, باید در تعیین خط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و ‏مفهوم دیگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انجمنها و عقاید و سلیقه ها در اجتماع است و ‏پرورش و تشویق این تعدد و کثرت دستجات و موافقت دولت با شرکت ایشان در امر حکومت و اداره امور جامعه.

    این مسلک برابر (مونیسمMonism‏) () قرار دارد که آن را فرضیه (مونستیک) دولت نامند و گوید: حق ‏حاکمیت (سورنته) حق منحصر دولت و اراده اعلای دولت است و تمام موسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی ‏باشند.

    طبق آیین پلورالیست آتوریته حکومت در درون یک جامعه باید تقسیم شود بین گروههای مختلف, مانند: ‏گروههای مذهبی و اجتماعی و اقتصادی و در انحصار دولت نباشد.

    این جماعت بر سه فرقه تقسیم می شود, افراطی ‏تفریطی و اعتدالی...)در تعریف بالا, بیش تر به پلورالیزم سیاسی توجه شده, ولی روشن است که در بعد دینی و ‏فرهنگی نیز همین تعریف راست می آید و در مفهوم پلورالیزم در گونه های گوناگون آن, جمع گرایی, گروه ‏گرایی و چندگانگی نهفته است.

    اکنون کاربرد پلورالیزم در دنیای غرب بر این محور استوار است که اصل ‏زندگی در جامعه و یا سرزمینی که ساکنان آن در نژاد, فرهنگ,زبان و دین ناسانیها و جداییهایی دارند, امری ‏ناگزیر است و ما باید بپذیریم که در چنین جامعه ای, بر خلاف عقاید گوناگون و ناسازگار و اختلافهای ژرف ‏اعتقادی و فرهنگی و نژادی, زندگی صلح آمیز و به دور از تنش ممکن است و یکان یکان جامعه باید یکدیگر را ‏تاب بیاورند و بپذیرند.

    البته در شکلهای دیگری نیز اندیشه تکثرگرایی بروز و نمود می یابد که پرداختن به آنها از ‏حوصله این نوشتار بیرون است.‏ گونه های پلورالیزم پلورالیزم در فرهنگ غرب, چنانکه دیدیم, کاربردهای گونه گون دارد و به همپا و ‏همراستای آن, به گونه های بسیاری نیز بخش شده که مهم ترین آنها, اینهایند: ‏‏1.

    پلورالیزم سیاسی: پلورالیزم سیاسی, باورمندی به پخش قدرت در گروههای گوناگون و پذیرش بسیاری ‏حزبها و دسته ها و گروه هاست.

    در حقیقت, پلورالیزم سیاسی لازمه و نتیجه لیبرالیسم است.

    البته لیبرالیزم همه جا ‏با پلورالیزم سیاسی هماهنگ نیست و ناسانیها و فرقهایی با هم دارند.

    براساس اندیشه پلورالیزم سیاسی, برای ‏نگهداشت جامعه از گزند خودکامگی و استبداد, بایستی همه کسان و گروهها و حزبها در قدرت شریک شوند و ‏تا آن جا که ممکن است قدرت در جامعه پخش گردد و از این که یک فرد و یا یک گروه کانون قدرت شوند, ‏پرهیز گردد.‏ ‏2.

    پلورالیزم اخلاقی: در پلورالیزم, اخلاقی, هیچ یک از فرایافته های اخلاقی و ارزشی بر مدار پایا و پایداری نمی ‏چرخد و ارزش آنها, در این نگرش ناپایاست.

    در حقیقت, براساس پلورالیزم اخلاقی ارزشها نسبی هستند و درحوزه اخلاق نسبیت حاکم است.

    3.

    پلورالیزم دینی: تکثرگرایی و پذیرش این نکته که در حوزه ادیان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای ‏از حق داشته باشد.

    بدین معنی که ما حقیقت مطلق را در یک دین و مذهب ویژه ندانیم, بلکه آن را مشترک میان ‏همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم که سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یک دین نیست, ‏پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهنمون می شود.

    البته پلورالیزم دینی از جهت گستره ‏فراگیری قلمرو آن فرقهایی دارد که شرح آن خواهد آمد.

    پـلـورالـیـزم دینی: تکثرگرایی و پذیرش این نکته که در حوزه ادیـان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای ‏از حق داشته بـاشـد.

    بـدین معنی که ما حقیقت مطلق را در یک دین و مذهب ویژه نـدانـیم, بلکه آن را مشترک میان ‏همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم که سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یـک دیـن نیست, ‏پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهـنـمـون مـی شود.

    پیشینه پلورالیزم پـلورالیزم, گرچه در سالهای اخیر بر سر زبانها افتاده است و در کـانـون تـوجـه انـدیشه وران قرار ‏گرفته, ولی اندیشه جدید و نو نـیـست.

    پیشینه اندیشه پلورالیزم را باید در قرنهای پیشین جست.

    در بـیان فلاسفه یونان ‏ارسطو, به گونه ای به پلورالیزم در حکومت بـاور داشـته است و بر همین اساس اندیشه های استاد خود, افلاطون را ‏کـه نـظـریـه یکجایی و کانونی قدرت داشته, به بوته نقد قرار داده اسـت و بـه روشـنی یادآور شده که گوناگونی ‏مردم در نژاد و زبـان و عـقـیـده و...

    بـه حال اجتماع مفیدتر است; زیرا حاکمیت کـانـونـی و یکجایی, انگیزه های ‏سالم را برای تکاپوی اجتماع در راه سعادت فردی و جمعی از بین می برد.

    ایـن گونه اندیشه ها را سپسها فیلسوفان ‏غربی پی گرفتند, چنانکه از اندیشه های سیرون در قرن اول ب.م و سن اگوستین در قرن پنجم, گونه ای از پلورالیزم ‏استفاده می شود.در دوران معاصر, جان استوارت میل وتی.اچ.گرین و بسیاری دیگر از انـدیـشـه وران غـربی چنین ‏نظریه ای را ابراز داشته اند.

    فلاسفه آمـریکایی در دوران استقلال آن کشور و در هنگام وضع قانون اساسی تا اندازه ‏ای اندیشه پلورالیزم را گسترش دادند.ریـشـه پـلـورالـیـزم دیـنی, به قرون وسطی و دورانی که مسیحیان کـاتولیک به ‏ویژه بودن رستگاری در مذهب کاتولیک پای می فشردند, بـاز مـی گردد.

    در حقیقت, پلورالیزم, بازتاب تندیها و ‏خشونتهای کـلیسای کاتولیک بود.

    در آن هنگام کشیشان بر این باور بودند که جـز پـیروان کاتولیک, همه به دوزخ ‏افکنده می شوند در نظر آنان, هـیـچ یـک از پیروان دیگر فرقه های مسیحی و پیروان ادیان دیگر, اهـل نـجـات نیستند ‏حتی پیامبران پیشین, مانند: حضرت ابراهیم و حـضـرت مـوسـی(ع).ایـن پـیـامبران گرچه مورد احترام و تکریم ‏کـلـیـسایند, ولی در جایی میان بهشت و جهنم, به نام (لیمبو) می مـانـنـد و تـنها در روز رستاخیز و به وسیله حضرت ‏مسیح به بهشت بـرده مـی شـونـد.

    اختلافها و درگیریهای شدید بین کاتولیکها و پـروتـسـتانها و دیگر فرقه های ‏مسیحی که حتی به جنگ و خون ریزی انـجـامید, به این اندیشه دامن زد و آن را گستراند که: عقاید و مـذاهـب ‏دیـگـر را بـایـد پذیرفت و به همه آنها به دیده احترام نـگـریـسـت.

    بعدها دگرگونیهای گسترده ای که در اروپا پدید ‏آمد, رهـبـران کـلـیـسا را بر آن داشت که نظریه پلورالیزم را مطرح و اعـلام کـنـنـد: بـرای سعادت مندی و بهروزی و ‏رفتن به بهشت, لازم نیست غسل تعمید در کلیساو بـه دسـتیاری کشیشان صورت بگیرد, بلکه اگر در جاهای دیگر و ‏حـتـی بـا روشـهـای دیگر و بدون استفاده از آب هم انجام بگیرد, کافی است.

    بـدیـن تـرتـیب, واپس نشینی آشکار ‏رهبران کاتولیک از دستورها و بـرنـامـه و کـارهـای خـشک و بی روح و خشونت زا, دایره سعادت و رسـتـگاری را ‏گستراند و کم وبیش شعاع آن, همه مذهبها و آیینهای جـدا شـده از مـسـیحیت را در بر گرفت.

    با این حال, در ‏گذشته که پـیوند و پیوستگی و رفت و آمد ملتها و جامعه ها, بسیار کم بود, مـسـاله پلورالیزم و تکثرگرایی دینی به ‏شکل کنونی آن مطرح نبود و تـنـهـا در قرن اخیر است که همپا و همراستای گسترش جامعه های غـربـی و بـرقـراری ‏پیوند گسترده بین آنها, مساله تکثرگرایی به گـونـه جـدی مـطرح شده و دیدگاهها و آرای گوناگونی در این باب, ‏ارأـه گـردیده است.

    البته, هیچ گاه دامن زدن به این اندیشه ها و بـر انـگـیـخـتـن اندیشه وران به ناسازگاری و ‏سازگاری با آن, بـرکـنار از هدفها و دکترین های سیاسی و استعماری نبوده است.

    در این روزگار, جان هیگ, از ‏متکلمان مسیحی انگلیس ساکن آمریکا, تـفـسـیـر و قـرإتـهـای ویـژه ای را کـه اکنون در میان بیش تر روشنفکران ‏غرب باور مطرح است, ارأه داده است: (تـنـدروتر از شمول گراها, پلورالیزم هیگ می باشد که قأل است: ‏هـر کـس بـا قـطـع نظر از نژاد و رنگ و عقیده می تواند به بهشت بـرود بـه شـرطـ ایـن کـه از طریق برخی ادیان از ‏‏(توجه به خود) مـنـسـلخ شود و به حقیقت توجه کند.

    حتی هیگ حاضر است بپذیرد که کـمـونـیـسـم, بـرای بعضی ‏از مردم راه نجات است, دست کم او این احتمال را رد نمی کند.) بـراسـاس نـظـریـه هیگ, پلورالیزم یا تکثرگرایی ‏دینی, به معنای بـسـیـار بودن دینهای حق است.

    در تفکر هیگ, در اساس, هیچ یک از ادیـان مـوجود در جهان, الهی ‏و غیرالهی, باطل نیستند, بلکه همه دیـنـها و مذهبها و فرقه های شاخه شاخه شده از آنها بر مدار حق قـرار دارنـد.

    به ‏طور طبیعی پیروان و گروندگان آنها نیز, برخلاف گوناگونی عقاید و رفتار, اهل نجات و سعادت هستند و همه آنان ‏به بـهـشـت مـی رونـد, هر چند خود آنها یکدیگر را کافر و اهل عذاب بـدانـنـد.

    بالاتر از این, چنانکه سخنان بالا نیز ‏بیانگر آن است, هـیـگ گـسـتـره رستگاری و سعادت را محدود به دینداران و پیروان مـذاهب نمی داند, بلکه ‏کمونیستها, ناباورمندان و ناسازگاران با دیـن نـیـز اگـر از توجه به خود, جدا شوند, می توانند اهل بهشت باشند.

    ‏در پـلـورالیزم هیگ, یک حقیقت وجود ندارد, بلکه حقها و حقیقتها وجود دارد.

    هـر چـند هیچ کدام از آنها حق ‏کامل و مطلق نیستند و هر کدام از آنها بهره ای از حقیقت را داراند.

    شـماری از روشنفکران غرب زده, در سالهای ‏واپسین, با اثرپذیری و پـیـروی از انـدیشه های لیبرالیستی, تلاش ورزیده اند به گونه ای تـفـکـر پـلـورالـیستی جان ‏هیگ را رونق دهند و با نگارش کتاب و مـقـالـه و نشر آنها و انجام گفت وگوهای مطبوعاتی سعی کرده اند ‏پـلـورالیزم دینی را به عنوان یک نظریه کار آمد مطرح سازند.

    در ایـن تکاپو, دانسته یا ندانسته, بدون توجه به آموزه ‏های روشن و بـی چون وچرای وحیانی و برکنار از قرآن و سنت قطعی, اسلام را با دیـگر دینها و مذهبها, که هیچ ‏سند قطعی و معتبری, برای دستورها و آیـیـنـهـای آنها در دست نیست, و به کلی واژگونه و تحریف شده اند, همسان ‏قرار داده اند.

    در حالی مدعیان روشنفکری از تفکر پلورالیستی جان هیگ, به عنوان یـک ارزش یـاد مـی کـنند و در ‏دفاع از آن به این سو و آن سو می زنـنـد که در خود غرب, این گونه ارزشها بی ارزش شده و پایه های آنـهـا دچـار ‏سـسـتی شده یا دست کم, درستی آنها مورد خدشه قرار گـرفـتـه است.

    روشنفکران غرب زده این نکته را نفهمیده اند ‏و یا سـسـتـی شـده نخواسته اند بفهمند که بانیان تفکر پلورالیستی در غـرب, بـیـش تر با انگیزه های سیاسی و ‏استعماری به آن دامن زده انـد و از ایـن روی, بسیاری از آنان پیرو هیچ دینی نیستند و یا بـاورهـا و اعـتـقـادهای دینی ‏آنان بسیار کم رنگ است و در میان دینداران غربی جایگاهی ندارند.

    اسـتـعمارگران اروپایی و معماران تباهی غرب, ‏از آن جا که عقاید دیـنـی مـردم, بویژه باورها و گرایشهای اسلامی را سدی بر سر راه خـویش می دیده اند, با ‏عنوانهای گوناگون و گاه در قالبهای دینی و ارزشـی سعی داشته اند دین را امری شخصی و سلیقه ای بنمایانند و ‏بـگـویند: که دین به زندگی اجتماعی و سیاسی هیچ کاری ندارد و تنها برای سرگرمی و امری سلیقه ای است.

    ‏شـهـیـد مطهری درباره این گونه نگرش, که ساخته و پرداخته عقیده پردازان استعماری است, می نویسد: ‏‏(...

    فـرنـگـیها که می گویند از نظر توحید و ایمان نباید مزاحم کـسـی شد از این جهت است که فکر می کنند, اینها ‏جزء امور خصوصی و سلیقه ای و ذوقی و شخصی است.

    انسان در زندگی به یک چیزی باید سـرگـرم بـاشـد کـه ‏اسمش ایمان است.

    مثل امور هنری است, یکی از حـافـظـ خـوشـش می آید یکی از خیام خوشش می آید, یکی از ‏فردوسی خـوشـش مـی آید.

    دیگر نباید مزاحم کسی شد که سعدی را دوست دارد کـه تـو چـرا سـعدی را دوست ‏داری؟

    من حافظ را دوست دارم, تو هم حتما باید حافظ را دوست داشته باشی.

    مـی گویند: دین هم, همین جور است ‏یک کسی اسلام را دوست دارد, یک کـسـی مسیحیت را دوست دارد, یک کسی فرد دیگری را دوست دارد, یک ‏کسی هم هیچ یک از اینها را دوست ندارد.

    نباید مزاحم کسی شد.

    ایـنـها از نظر فرنگیها به اصل زندگی مربوط ‏نیست, آنها اصلا طرز تـصـورشـان و طـرز تـفکرشان در دین با طرز تصور ما فرق می کند.

    ‏دیـنـی که مثل دینهای آنها باشد, همین جور هم باید بود.

    ولی از نظر مادین, یعنی صراط مستقیم, یعنی راه راست ‏بشری, بی تفاوت در مـساله دین بودن, یعنی در راه راست بشریت بی تفاوت بودن, ما می گـویـیـم توحید به سعادت ‏بشری بستگی دارد, مربوط به سلیقه شخصی نیست, مربوط به این قوم و آن قوم نیست.) دیدگاهها و قرإتهای گونه گون از پلورالیسم دینی ‏ اکنون که کم وبیش, پیشینه تفکر پلورالیستی و خاستگاه آن در غرب روشـن شـد و بـیان گردید که هدف غربیان ‏بیرون کردن دین از عرصه زنـدگـی و هموار کردن راه برای استعمارگران است, می پردازیم به بـیـان قـرإتها و ‏دیدگاههای گوناگون و ناسانی که در این زمینه ابـراز شـده است.

    همان گونه که پیش از این اشاره شد, پلورالیزم ‏دیـنـی یکی از گونه های پلورالیزم به شمار می رود و مدتهاست که در بـرابـر نظریه معروف انحصارگرایی که بر این ‏باور است در بین دیـنـهـا و مـذهـبهای گوناگون, تنها یک دین (حق) است و سعادت و رسـتـگـاری انـسـان جـز بـا ‏پـیروی از آن دین میسر نیست, نظریه پلورالیزم دینی و تکثرگرایی مطرح شده است.

    گـرچـه هـمـه طـرفـداران پـلـورالـیزم, به گونه ای جمع گرایی و بـازانـدیـشـی در حوزه دینی, باور دارند, ولی در ‏این که هدف از پـلورالیزم, انبوهی, فزونی و پرشماری حقها و ویژه نبودن راه حق و رسـتـگـاری در یـک دیـن باشد, ‏دیدگاه یکسانی ندارند.

    به دیگر سـخـن, در خـود پـلـورالـیـزم دیـنـی نیز, قرإتها و برداشتهای گـونـاگـونـی وجود ‏دارد که در زیر به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:‏ ‏ 1.

    هـمزیستی مسالمت آمیز: برابر این قرإت, در پلورالیزم دینی, بـا بـسـیـاری و فـزونـی دینها و گوناگونی آنها و ‏اختلاف پیروان آنـهـا,حـقـوق آنـهـا, یـکسان خواهد بود پیرو هر مرام و مسلک و آیـیـنی, حقوق پیروان دیگر ‏مذهبها و آیینها را محترم می شمرد و دیـدگـاهـهـای دیگران را برمی تابد و در کنار یکدیگر, با صلح و آرامش می ‏زیند.

    در ایـن نگرش, گروندگان به دینها و مذهبهای گوناگون, بایستی به جـای آن کـه بـا یـکـدیـگـر به جنگ و ‏جدال بپردازند و نیروها و تـواناییهای خود را صرف از بین بردن یکدیگر کنند, به تواناسازی زمـیـنـه هـای مـشترک و ‏فراهم ساختن زمینه سازگار برای همزیستی شرافت مندانه در کنار هم بپردازند.

    ‏ایـن گـرایش می خواهد گونه ای سازگاری آشتی جویانه و سازگارانه بـین پیروان دینها و آیینهای گوناگون پدید ‏آورد و نگذارد همچون سـده هـای پـیـشین, کشمکش و جنگهای ویرانگر بین پیروان دینها و مـذهـبـهـا ادامـه یابد و ‏امنیت و آسایش مردم را از بین ببرد و زمـیـنه ای فراهم آورد که باورمندان و گروندگان هر دین, به جای آن کـه ‏نـیـروهـای خـود را در راه از بین بردن دین دیگر به کار بـرنـد, بـه تـوانـاسـازی و اصـلاح خویش و فراهم سازی ‏زمینه های سازگار برای همزیستی صلح جویانه, بپردازند.

    بـرابـر این قرإت از پلورالیزم, لازم نیست که دینها و آیینها و ‏فـرقـه هـا یـکـی شـونـد و یا پیروان آنها دست از باورهای خویش بـردارنـد, بـلـکه با این که عقاید گوناگون دارند, ‏در پیوند با یـکـدیـگـر, شـیوه رفق و مدارا را در پیش گیرند و عقاید و حقوق یـکـدیگر را محترم شمارند.

    این گونه ‏نباشد که پیروان هر دین با پـافـشـاری بـر حق بودن دین خویش, به مبارزه با دینها و آیینها بـپـردازد و بـخواهد آنها را ‏از صحنه به در برد و از بین ببرد, هـمـان گـونه که در طول تاریخ بر اثر به کار بستن همین تعصبها, پـیـروان دیـنـهـا و ‏آیینهای گوناگون حاضر نبوده اند یکدیگر را بـرتـابـنـد.

    نـمونه این ناسازگاری را در جنگهای خشن و درازمدت ‏صـلـیـبـی بـین مسلمانان و مسیحیان که سالها ادامه داشته و نیز جـنـگهای فرقه ای بین هواداران فرقه های کاتولیک و ‏پروتستان در مسیحیت و بین شیعه و سنی در اسلام, می توان دید.

    در جـنـگ های ویرانگر بین پروتستانها و کاتولیکها ‏میلیونها نفر از بـیـن رفـته اند.

    تنها در سال 10 میلادی در شهر (کالابریا), از شـهـرهای ایتالیا, بیش از یک میلیون نفر ‏از فرقه پروتستانها بـه دسـت فـرقـه کـاتـولـیـک کـشـته شده اند.

    در یک مرحله دیگر کـاتـولیکهای جزم اندیش که ‏برای هیچ کس, جز پیروان پاپ حق حیات بـاور نـداشـتـه انـد, بـیـش از دویست وسی هزار نفر از مسیحیان ‏پـروتـستان را تنها به جرم این که به پاپ ایمان نداشته اند, به بـدتـرین گونه در آتش سوخته و بسیاری دیگر را به ‏گوناگون شکنجه ها به هلاکت رسانده اند.

    در اسـپـانـیا, به موجب قانونی که پاپ گذرانده بود, پادشاهان و ‏حـاکـمـان در آغاز حکومت خویش می بایست سوگند بخورند که هیچ کس را نـگـذارنـد در سـرزمـیـن و کـشـور ‏خـویـش زنـدگی کند, به جز کـاتـولیکها.

    از این روی کاتولیکها, هر جا پروتستان می یافتند, بـی درنـگ سـر از ‏بـدن وی جـدا می کرده اند.

    تنها در یک روز در فـرانسه سی هزار تن از پروتستانها را از دم تیغ گذرانده اند.

    ‏پـروتـسـتـانها نیز آن گاه که به قدرت دست می یافته اند, بسیار بـدتـر بـا کـاتولیکها رفتار می کرده اند.

    از باب نمونه, ‏در یک یـورش آنـان, شـشصد و چهل وپنج کاروانسرا غارت شد, نود مدرسه و سـیـصد و هفتادوشش کنیسه و دهها ‏کتابخانه و بازار وهزاران خانه را نـابـود و مردمان بسیاری را آواره کرده اند.

    چنین درگیریهای خـونـیـنـی, کم وبیش ‏بین مذاهب اسلامی نیز در برهه هایی رخ داده است.

    پـلـورالـیـزم دیـنـی, بـه این معنی که پیروان دینها و مذهبهای ‏گـوناگون از یک دین بدون هیچ برخوردی به گونه انسانی با یکدیگر زنـدگـی کـنـنـد و حـقوق یکدیگر را محترم ‏شمارند, مورد تایید و سـفـارش اسـلام اسـت.

    بـسـیـاری از آیات قرآن و نیز سیره پیامبر اکـرم(ص) و امـامـان ‏مـعـصوم(ع) بایستگی همزیستی مسالمت آمیز و داشـتـن پـیـوندها و آمد و شد با پیروان دیگر ادیان الهی را بر ‏مـسـلـمانان یادآور شده اند.

    بر همین اساس قرنها پیوند و زندگی هـمراه با آرامش مسلمانان با پیروان ادیان الهی که ‏در ذمه اسلام بـودنـد, دوسـتـانـه بـوده اسـت.

    مـسلمانان آنها را در شهرها و سـرزمـیـنـهای خود می پذیرفتند و با آنان ‏آمدوشد می کردند و به آنـهـا وام مـی دادنـد و در سـختیها به آنان یاری می رساندند و رفـتـاری عادلانه با آنها ‏داشتند, با این که هیچ گاه آنها را بر حق نمی دانستند.

    پیروان هر دینی خود را بر حق و دیگران را باطل مـی دانـسـت, ‏ولـی با این حال مسلمانان براساس آموزه های اسلامی مـامور بودند که با پیروان دیگر ادیان با تسامح و تساهل و ‏گذشت و نـرمـی رفتار کنند و از دست اندازی به حقوق آنان بپرهیزند.

    ‏در حـقـیـقت, پذیرش چنین تکثر و چندگانگی برخاسته از جهان بینی اسـلام اسـت کـه یـک یـک انسانها را دارای ‏حق حیات می داند و بی عـدالـتـی و ستم را درباره هیچ فرد و یا هر گروهی, تنها به جرم اینکه مسلمان نیست روا نمی ‏دارد.

    ‏ ‏2.

    شـمـول گـرایـی: بـرابر این قرإت, پلورالیزم دینی به معنای پـذیـرش و بـرداشـتهای گوناگون از یک حقیقت ‏است.

    هر فردی در هر حـال و پـایـگاهی که از نظر دینی و اعتقادی باشد هوادار و پیرو هـر دین و مذهبی که باشد, ‏وقتی فهم و برداشتی از حقیقت برای وی پـدیـد آیـد و در پـیـوند با مبدا هستی قرار گیرد, سعادت مند و رسـتـگار ‏است و همین مقدار فهم و برداشت از حقیقت برای نجات وی و این که اهل بهشت باشد, کافی است.

    ‏در واقـع, هر دینی در روزگار ظهور و بروز خود, تنها کاری که می کـرده آن بوده که فهمی خاص از حقیقت را که ‏یافته است ارأه کند و پـیـروان و گـروندگان خویش را به پیروی از همان فهم و برداشت خاص فرا خواند.

    ‏نـظـریـه پـرداز این نوع از پلورالیزم (کارل رانر), از متکلمان بـنـام کاتولیک است.

    کارل رانر, با این که در ظاهر بر ‏یکی بودن دیـن حـق تـاکید داشت و تنها آیین مسیحیت را حق و دیگر دینها و مـذهـبـهـا را بـاطـل می دانست, بر ‏این باور بود که با این حال رسـتـگـاری و سـعـادت ویژه پیروان کاتولیک نیست و همه گروندگان دیـگـر دیـنـهـا و ‏مـذهـبها هم, اهل نجات هستند, هر چند به دین مـسـیـحـیت و مذهب کاتولیک هیچ اعتقادی نداشته باشند و رفتار و ‏کـردار آنـان نـیـز هماهنگ و سازوار بر مذهب کاتولیک نباشد.

    در نـظـر رانـر, پـیـروان دیگر دینها و آیینها و ‏مذهبها, در حقیقت هـمه, مسیحی هستند, هر چند در ظاهر آن را قبول ندارند و آیینها قانونها و احکام آن را به کار ‏نمی بندند.

    برابر این نظریه, آنچه در دسترس هر بشری, حتی پیامبران قرار می گـیـرد حقیقت ثابت و بی چون وچرا ‏نیست, بلکه تنها فهم و برداشت از حـقـیـقت است; زیرا حقیقت ثابت و واحدی را که در نزد خداوند اسـت, بـه ‏درسـتی هیچ کس نمی تواند دریابد.

    بی گمان چنین تصوری از حـقـیـقـت بـه هـیچ روی نمی تواند با دیدگاههای ‏اسلام هماهنگ بـاشـد.

    در حـقیقت برگشت نظریه شمول گرایی به بسیاری و فراوانی حـقـیـقت است; زیرا اگر چه ‏در نظریه شمول گرایی بر یکی بودن حق تـاکـیـد مـی شود ولی با توجه به این که حقیقت یگانه نیز, تنها بـرداشـت ‏انـسـانهاست, دلیلی بر درستی آن نمی تواند ارأه شود.

    افـزون بـر ایـن, درهـر دیـنی, از جمله دین مقدس اسلام, یک ‏دسته بـرنـامـه هـا, آیینها و قانونهای قطعی و خدشه ناپذیر و بی چون وچـرایـی وجـود دارد کـه قوام دین به آنهاست ‏و با خدشه دار شدن آنـهـا, دیـن از بـیـن می رود و اگر کسی آنها را انکار کند, بی گـمـان از دیـن خـارج شـده ‏است.

    از باب نمونه, در اسلام توحید و نـبـوت و معاد از اصول, پایه ها و ارکان دین به شمار می روند و قـوام و ‏ماندگاری اسلام به آنهاست و احکامی همانند روزه, نماز و حـج از نـاگـزیـریها و بایسته ها شمرده می شوند و هر ‏کس به این مسأل باور داشته بـاشـد, مـسـلـمـان است و هر کس باور نداشته باشد مسلمان نیست.

    ‏بـراسـاس نـظـریـه شـمول گرایی, مدار حق بودن مذاهب کاتولیک در مـسـیحیت است و (رانر) در حقیقت پیروان ‏دیگر مذهبها و دینها را نـدانـسته مسیحی می داند و حال آن که در قرآن به روشنی از آیین مـسیحیت انتقاد شده است ‏و اهل کتاب به خاطر باورهای نادرستی که درباره خداوند داشته اند, سرزنش شده اند: ‏ ‏(کبرت کلمه تخرج من افواههم ان یقولون الا کذبا.) آنـچـه از دهان آنها بیرون می آید حرف بزرگی است.

    آنان جز ‏دروغ چیزی نمی گویند.

    ‏ یـا: (تکاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض وتخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا) ‏ نزدیک است آسمانها از هم فرو ریزد و زمین بشکافد و کوهها متلاشی شود.

    چرا که برای خدای مهربان, فرزندی ‏دعوی کردید.

    ‏ و بـاز در آیـه دیـگری, خداوند به روشنی بیش تری مسیحیان را از عقاید شرک آلودشان باز می دارد: ‏ ‏(ولاتقولوا ثلاثه.) ‏ نگویید سه تا.

    ‏ در ایـن آیات و آیات و روایات فراوان دیگری به روشنی از مسیحیت انـتـقـاد شـده و خداوند عقاید و باورهای آنان ‏را نادرست و شرک آلـود مـعرفی کرده است.

    بر این اساس, چگونه می تواند از دیدگاه اسـلام چـنـین دیدگاههایی ‏درست باشد.

    همان گونه که اشاره کردیم: شـمـول گرایی در حقیقت شکل کمرنگی از همان کثرت گرایی است و ‏کم وبـیـش هـمه و یا بسیاری از اشکالهایی که به نظریه (تکثرگرایی) وارد شـده, بـه نـظریه شمول گرایی نیز وارد ‏است که در بخش بعدی نوشتار بدان خواهیم پرداخت.

    ‏ ‏3.

    تـکـثـرگرایی: پلورالیزم دینی, در قرإت سوم, همانا نبود یک حـقیقت در جهان است.

    بلکه حقها و حقیقتها در ‏جهان بسیارند.

    این گـونـه نـیـسـت کـه یک دین و یا یک مذهب خاص حق باشد و دینها و مـذهبهای دیگر باطل, ‏بلکه همه دینها حق هستند.

    به دیگر سخن, هر دیـنی بهره و جلوه ای از حق را داراست, با این حال, هیچ دینی و ‏مذهبی حق کامل و خالص نیست.

    ‏ در این گرایش, در گستره تکثرگرایی یک نظر وجود ندارد.

    شماری از بـاورمـنـدان بـه تکثرگرایی, آن را ویژه ادیان ‏الهی می دانند و غـیـر آنـهـا را از شـمـول ایـن نظریه بیرون می کنند.

    شماری بر فـراگـیـری آن پـای مـی فـشـارند و ‏بر این باورند, همه دینها و مـذهـبـها, الهی و غیرالهی, توحیدی و غیر توحیدی و حتی دینها و آیـیـنـهای ابتدایی بر ‏حق هستند و نظر تکثرگرایی شامل همه آنها می شود.

    ‏ شـمـاری از ایـن نیز فراتر رفته اند و چنان دایره تکثرگرایی را گـسـتـرده گـرفته اند که مکتبهای مادی همانند ‏کمونیسم را که به نـاسـازگـاری بـا دیـن شـهـره انـد هم مشمول این قاعده قرار می دهند.

    ‏ در روزگـار مـا, کـم وبـیـش رایـج تـرین و معروف ترین قرإت از پـلـورالـیـزم دیـنی همین تکثرگرایی است که در ‏کشورهای غربی به انـگـیـزه های سیاسی و اقتصادی, به شدت به آن دامن زده می شود.

    ‏ ایـنـان, از جمله هدفهایی که دارند, سست کردن بنیاد عقاید دینی کـشـورهـای جهان سوم و هموار کردن زمینه سلطه ‏فرهنگی و اقتصادی اسـت.

    شماری از روشنفکران و نویسندگان غرب گرا, با اثرپذیری از فـرهنگ بیگانه و ‏گرفتارآمدن در چنبره اندیشه های غربی و ناآگاه از هـدفـهـای پشت پرده طرح این گونه مقوله ها, در داخل کشور ‏به نـشـر و تبلیغ تکثرگرایی دامن می زنند و اصرار دارند ثابت کنند که همه دینها و مذهبها, در سراسر جهان بر مدار ‏حق قرار دارند و هـر کـس از هر دینی پیروی کند, رستگار و سعادت مند است.

    بر این اسـاس, اسـلام تنها دین حق و ‏یگانه راه راست به سوی حقیقت نیست, بـلـکـه اسـلام هـم در کنار دیگر دینها و مذهبها قرار دارد و به همان اندازه ‏حق است.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

چکیده: نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت، تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است. فراز و فرود ساخت یابی و ساخت شکنی احزاب، سازمانها و گروه های سیاسی درایران خواه در دوره مشروطه، خواه دوره پهلوی ها و خواه ...

خلاصه: این مقاله با بررسی حقانیت وعقلانیت دین و پلورالیزم دینی ، ابتدا نظریات عقل گرایان که در مورد اساسی ترین موضوعات دین است یعنی وجود خدا ونفش و عالم ما بعد الطبیعه را بررسی نموده وبعد نظریات معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل را تحلیل وتبیین می کند در ادامه به فلسفه معاصر وفلسفه دین بر خواسته از آن پرداخته و به این نتیجه می رسد که تمامی این نظریات درجات مختلفی از معنای ...

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی عمدتاً فلسفه معاصر غربی را به دوجریان کلان تحلیلی تجربی واروپایی قاره ای تقسیم می کنند . شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است . بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود ...

مقدمه مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم می‌باشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و ...

از پیش خواندم که رشد ومفهوم کمی است وتوسعه علاوه برآن شامل مفهوم کیفی هم می شود وبه کشورهای پیشرفته (غربی) عمدتاً توسعه یافته وبه ما شرقی ها – جهان سومی ها- توسعه نیافته می گویند واین نامگذاری سبب می شود که کمتر درباب ماهیت توسعه بیاندیشم ، به این که توسعه چیست ؟ چه زمانی ، کجا ، چراوچطورمطرح شد؟ شرایط وزمینه های تحقق توسعه چیست ؟ واین که توسعه چه نسبتی با سیاست ، اقتصاد وازهمه ...

دیگر متمایز می شود . )) (( نیم کوف )) جامعه شناس برجسته غرب در این باره می نویسد : (( فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است . و در تمام افکار ،امیال ،الفاظ و تکاپوهای ما منعکس می شود و حتی در اطوار و حرکات خفیف چهره ما راه دارد .)) بر این اساس ،(( فرهنگ مجموعه پیچیده أی است – متضمن معلومات ،معتقدات ،هنرها ،اخلاق قوانین ،آداب و رسوم و تمامی تمابلات ،قابلیتها و عادات مکتسبه – که آدمی در ...

دکتر علی شریعتی 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار ...

مردم سالاری ؛ بررسی یک نظریه در دو نظام حقوقی دکتر محسن اسماعیلی*  چکیده ""مردم سالاری"" از مفاهیم بحث برانگیز در حوزه فلسفه سیاست و حقوق است. با توجه به گرایشی که در کشورهای گوناگون به این نظریه وجود دارد، این پرسش مطرح شده است که آیا می توان مردم سالاری را منطبق با فرهنگ و ارزش های هر ملت بومی ساخت یا مردم سالاری نظریه ای یکپارچه است که نفی مطلق یا ...

حجاب یکی از احکام اسلامی است که برای مردان و زنان وضع شده است. بخشی از این احکام که در سوره نور مورد اشاره قرار گرفته‌اند مربوط به حجاب زنان میباشند که در بحث از حجاب معمولا بیشتر به این آیات اشاره می‌شود. اگرچه حجاب اختصاص به مردان نداشته و بین مرد و زن مشترک است ولی از آنجا که احکام مربوط به زنان مشکلتر بوده و نمود بیشتری دارد بسیاری از حجاب فقط متوجه احکام مربوط به زنان ...

یکی ازتناقض های دنیای ما این است که همه از دمکراسی ملی خود صحبت می کنند وکسی نیست که ازدمکراسی بین دولتها و ملتها سخن بگوید .اگر هر عضو خانواده ای از دمکراسی نوع خود صحبت کند بدون اینکه دمکراسی در بین آن خانواده وجود داشته باشد سرنوشت چنین خانواده ای چه خواهد بود ؟ در جامعۀ بشری نیز اگر به فرض ،درهمۀ ملتها دمکراسی مود علاقه خود را پیاده کنند ولی میان خود دمکراسی نداشته باشند ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول