دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

Word 38 KB 8603 118
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی مهر و محبّت مایه و سرمایه‏اى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .

    قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بى‏منفعت و وجودى فاقد ارزش است .

    « عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ یَنْفَعُ إذا کَانَ الْقَلْبُ خَاوِیاً » ۱ .

    بزرگى و بلندى بدن در صورتى که قلب خالى از حقایق و حالات مثبت باشد سودى نمى‏دهد .

    رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏فرماید : « إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ » ۲ .

    هنگامى که قلب انسان از همه رذایل پاک باشد ، حرکات بدن و اعضا و جوارحش پاک خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حرکات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود .

    و نیز از آن حضرت در روایت بسیار مهمى آمده : « إنَّ للّه‏ِِ تَعَالى فِى الاْءَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللّه‏ِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا ، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللّه‏ِ » ۳ .

    براى خدا در زمین ظرف‏هایى است ، آگاه باشید که آن ظرف‏ها قلب‏هاست محبوب‏ترین آن ظرف‏ها در پیشگاه خدا مهربان‏ترین و صاف‏ترین و سخت‏ترین آن‏هاست ، مهربان‏ترینش نسبت به برادران انسانى و ایمانى ، صاف‏ترینش از گناهان و سخت‏ترینش در استقامت و پایدارى در راه خدا .

    پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در بیانى پر ارزش مى‏فرماید : « إنَّ اللّه‏َ تَبَارَکَ وَتَعالَى لاَ یَنْظُرُ إلى صُوَرِکُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِکُمْ وَلَکِنْ یَنْظُرُ إلى قُلُوبِکُمْ وَأعمَالِکُم » ۴ .

    خداى تبارک و تعالى نه به ظاهر شما مى‏نگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلکه به قلوب شما و اعمالتان نظر مى‏کند .

    بر پایه آیات و روایات ، قلب در وجود انسان از موقعیت ویژه‏اى برخوردار است تا جایى که صلاح و فساد و پاکى و ناپاکى انسان در ارتباط با حالات این مرکز حساس و این سرمایه ملکوتى و عنصر عرشى است .

    پاره‏اى از حرکات و امور انسان ریشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد که لازم است انسان ، قدردان این عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به این نعمت معنوى سپاس‏گزارى کند ، در مثل انسان از مسیرى عبور مى‏کند ، مى‏بیند در راه رفت و آمد مردم خارى ، تیغى ، سنگ و یا شى‏ء آزار دهنده‏اى افتاده ، بدون آن که وضع و شخصیت خود را ملاحظه کند ، براى آن که انسان و یا جاندارى در رفت و آمدش از این مسیر صدمه و آزار نبیند ، جاده و راه را از آن اشیاء آزار دهنده پاک مى‏کند و یا گم شده‏اى را به محلى که گم کرده ، راهنمایى مى‏کند یا به عیادت بیمارى مى‏رود یا جنازه‏اى را که نمى‏شناسد تشییع مى‏کند و .

    .

    این‏ها امورى است که محرک انجامش ،مایه و سرمایه‏اى چون محبّت و عشق به دیگران است که جز قلب جایگاهى ندارد ، آن هم قلبى که به حیات معنوى و فیوضات الهى و برکات آسمانى و نور ایمانى زنده است .

    توجه اسلام به مهرورزی پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در روایتى مردم را براى حل مشکلاتشان به سوى آراستگان به مهر و محبّت راهنمایى مى‏کند ، آنجا که مى‏فرماید : « اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ إلى ذِى الرَّحْمَه ِ مِنْ أُمَّتِى تُرْزَقُوا وَتَنْجَحُوا فَانَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : رَحْمَتى فِى ذِى الرَّحْمَه ِ مِنْ عِبَادِى وَلاَ تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ القاسِیَه ِ قُلُوبُهُمْ فَلاَ تُرْزَقُوا وَلاَ تَنْجَحُوا فَإنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : إِنَّ سَخَطِى فِیْهِمْ » نیازمندى‏ها و حوائج خود را در میان امت من از آراستگان به مهر و محبّت بخواهید تا به رزق و روزى دست یابید و کامیاب و رستگار شوید ، زیرا خداى عزّوجلّ مى‏فرماید : مهر و رحمت من در میان بندگانم نزد آراستگان به مهر و رحمت است ، نیازمندى‏ها و حوائج خود را از سنگدلان مخواهید که به رزق و روزى نرسید و کامیاب نگردید ، زیرا خداى عزّوجلّ مى‏گوید : خشم و غضب من در آنان است .

    آیات و احادیث منتخب در مورد مهرورزی پیامبر اسلام (ص):ان حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره ( جامع السعاده/ ج 1 ص 273) امام صادق (ع) : لاعیش اهنأ من حسن الخلق( علل الشرایع / ج2/ ص 246) هیچ زندگانی گواراتر از حسن خلق نیست امام صادق (ع) : من ساء خلقه عذّب نفسه ( جامع السعاده/ ج 1 ص 271) هرکس بداخلاق باشد خودرا عذاب می دهد امام علی (ع) : حسن الخلق خیر الرفیق ( بحار الانوار/ ج77/ص 396) خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی است قرآن کریم:انک لعلی خلق عظیم ( سوره قلم / آیه 4) همانا بدرستیکه تو دارای اخلاق نیکو هستی محدثین در باره اخلاق پیامبر اسلام نوشته اند:آن حضرت با مردم انس می گرفت و هیچکس را زا خود نمی راند.

    بزرگان هر قومی را مورد احترام قرار می داد اگر کسی تقاضایی از آن حضرت میکرد اجابت می نمود و اگر میسر نبود با نهایت محبت اورا قانع میکرد.

    با مردم به گشاده روئی برخورد می نمود.

    برای خدا غضب میکرد ولی هیچگاه برای خودش خشمگین نمی شد.

    همیشه لبخند بر لب داشت .

    تند خووسختگیر نبود .

    هرگز دشنام و سخن زشت از دهانش بیرون نمی آمد.

    از کسی عیبجویی نمی کرد.

    امام صادق:از مانیست کسی که هنگام خشم ، خویشتندار بوده و با همنشینان و دوستان خود خوش اخلاق و خوش رفتار نباشد.

    ( الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج2 ص 350) پیامبر اسلام:خوش اخلاق باشید زیرا سرانجام آن خواه ناخواه بهشت است و از بدخلقی بپرهیزید که خلق بد خواه ناخواه در آتش است.

    ( وسایل الشیعه / ج2/ ص221) پیامبر اسلام : آنکس نزد من از همه محبوبتر و روز قیامت ازهمه به من نزدیکتر است که اخلاقش نیکو تر و تواضعش بیشتر باشد.( قرب الاسناد / ص22) انواع محبت از دیدگاه امام خمینی - ره امام خمینى (ره)در آثار خود به دو نوع محبت اشاره مى‏کنند یکى از آنها را مذموم «و راس کل خطیئه‏اش‏» (1)مى‏دانند و دیگرى را محمود و سرچشمه سعادت و کمال برمى‏شمرند.

    محبت نوع اول، محبت‏به دنیاست چون انسان ولیده عالم طبیعت است محبت‏به دنیا از آغاز در قلبش به وجود مى‏آید و هرچه بزرگتر مى‏شود این محبت در دل او رشد مى‏کند و پررنگتر مى‏شود و تا آنجا اوج مى‏گیرد که در هر حال و در همه چیز به دنبال محبوب طبیعى خود مى‏گردد(2) و هرچه این توجه و دلبستگى بیشتر شود حجاب میان انسان و دار کرامت‏حق و یا به تعبیر دیگر پرده میان حق و قلب بیشتر و ضخیمتر مى‏گردد و در نتیجه از محبوب حقیقى غفلت مى‏ورزد(3).

    امام علت این نوع محبت را چنین تبیین مى‏کنند: این محبت نتیجه دو قوه «شهویه‏» و «التذاذیه‏» است که خداوند به انسان ارزانى داشته تا به‏وسیله این دو نیرو حفظ نوع کند.

    پس انسانى که گرفتار طبیعت‏خویش است چون این عالم را محل لذت‏جوییها و خوش‏گذرانیهاى خود مى‏پندارد، به آن دل مى‏بندد و از آنجا که انسان فطرتا به بقاء و جاودانگى علاقه‏مند و از فنا و نابودى متنفر است از مردن نیز به آن دلیل که آن را عامل انقطاع از لذتهاى خود مى‏داند، گریزان مى‏شود.

    هرچند عقلا با براهین عقلانى در فانى بودن و گذرگاه بودن عالم طبیعت‏برهان اقامه کنند (4) اما محبت‏به دنیا وجود او را پر ساخته و او را به سوى طبیعت و امور جزئى و مادى فرامى‏خواند.

    محبوب چنین محبى، مادیات و امور زودگذر دنیایى است از این نظر این نوع از محبت که مى‏تواند مفید باشد و انسان را به سوى کمال سوق دهد، سرمنشا تمام خطاها و لغزشهاى او مى‏شود و او را از مقام انسانیت تنزل مى‏بخشد تمام توجهش صرف تنعمات زودگذر دنیوى مى‏گردد و از حضور در محضر قدس ربوبى غافل مى‏گردد(5) اما محبت‏به دنیا وجود او را پر ساخته و او را به سوى طبیعت و امور جزئى و مادى فرامى‏خواند.

    محبوب چنین محبى، مادیات و امور زودگذر دنیایى است از این نظر این نوع از محبت که مى‏تواند مفید باشد و انسان را به سوى کمال سوق دهد، سرمنشا تمام خطاها و لغزشهاى او مى‏شود و او را از مقام انسانیت تنزل مى‏بخشد تمام توجهش صرف تنعمات زودگذر دنیوى مى‏گردد و از حضور در محضر قدس ربوبى غافل مى‏گردد(5) امام محبت دنیا را به آب دریا تشبیه مى‏کنند که هرچه انسان تشنه از آن بنوشد تشنه‏تر مى‏گردد تا مایه هلاکت او مى‏شود در قسمت دیگر حریص به دنیا را به کرم ابریشمى همانند مى‏کنند که هرچه به دور خود تار مى‏زنند از رهایى و رستگارى دورتر مى‏شود(6) از دیدگاه امام کدورت طبیعت، نور فطرت را که چراغ راه هدایت است، خاموش مى‏کند و آتش عشق را که وسیله عروج به مقامات عالى است، فرومى‏نشاند و انسان را در دار طبیعت مخلد و ماندگار مى‏سازد(7) امام علاج این بیمارى - محبت‏به دنیا - و این بلیه خانمانسوز را در سلوک علمى و عملى و کسب طهارت مى‏دانند که با تفکر در ثمرات آنها و شناخت زیانهایى که ایجاد مى‏کند مى‏تواند انسان را از ابتلاى به اینگونه محبت‏باز دارد.

    طهارت در نگاه ایشان به دو نوع ظاهرى و باطنى قابل تقسیم است و در مورد طهارت ظاهرى به این نکته بسنده مى‏کنند که بدون تطهیر ظاهر رسیدن به مقام انسانیت و طهارت باطنى امکان‏پذیر نیست و بر این باورند تا انسان نتوانسته باشد آراستگى و پیراستگى ظاهرى را کسب نماید نمى‏تواند از فیض محبوب برخوردار گردد و توضیح بیشتر در این باب را به کتب مخصوص احاله مى‏کنند.

    اما در مورد طهارت باطنى مى‏نویسند: مرتبه اول، طهارت از گناه و افعال زشت و ناپسند است و ملزم شدن به اوامر الهى و مرتبه دوم، طهارت از رذایل اخلاقى و متصف شدن به فضایل و ملکات اخلاقى است و مرتبه سوم، طهارت قلبى است و آن پاک و پیراسته ساختن قلب از غیر حق است و تسلیم نمودن آن به محبوب مطلق، در چنین حالتى قلب نورانى مى‏گردد و این نورانیت همه وجود انسان را فرامى‏گیرد و به مرحله‏اى مى‏رسد که حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر او متجلى مى‏شود.

    در اینجاست که به مقام طمانینه راه مى‏یابد و در ظل تجلیات حبى حضرت حق قرار مى‏گیرد.

    نگاهى مهربانانه به همه مخلوقات مى‏افکند و همه عالم محبوب او مى‏شود اگر در ابتداى راه بریدن از دنیا و نفى تعلقات بر او لازم و ضرورى بود.

    در این مرحله مهرورزى به مخلوقات در دستور سلوک او قرار مى‏گیرد و در پى جذبات الهیه هرگونه خطا و لغزشى در نظرش مغفور خواهد بود .

    (8) در شب معراج خداوند به پیامبر خود فرمود: اى احمد!

    اگر بنده‏اى نماز اهل آسمان و زمین را بخواند و روزه اهل آسمان و زمین را بگیرد و مانند ملائکه از خوردن امساک کند و جامه عابدان بپوشد من از قلب چنین انسانى محبت‏خود را بیرون مى‏کنم و قلب او را تاریک مى‏گردانم تا مرا بکلى فراموش کند به چنین انسانى هرگز شیرینى حبت‏خودم را نمى‏چشانم(9) انسانى که محبت و دلبستگى، تمام قلبش را آن‏چنان پر کرده که از جمیع فضایل معنوى دور مى‏ماند به هیچ یک از کمالات نفسانى (شجاعت، عفت، سخاوت، عدالت) متصف نمى‏شود زیرا حق‏بینى و حق‏جویى، توحید در اسما و صفات و افعال به طور ذاتى با محبت دنیا در تضاد است.

    طمانینه نفس، سکونت‏خاطر، استراحت قلب که روح سعادت دو دنیاست‏با محبت دنیا حاصل نمى‏گردد; عطوفت، رحمت، مواصلت، مودت، محبت‏حقیقى با محبت دنیا مغایرت دارد.

    (10) یکى دیگر از زیانهاى حب دنیا این است که به هنگام مرگ به دلیل انس و علاقه شدید به زندگى، غضبناک بر خدا وارد مى‏گردد زیرا او را عامل جدایى میان او و مطلوبات و محبوبانش مى‏پندارد و چقدر وحشتناک است که انسان نسبت‏به ولى نعمت‏خود خشمگین و غضبناک باشد.

    نتیجه محبت‏به دنیا را مى‏توان در چهار بند زیر خلاصه نمود: 1-) انسان را از مردن خائف مى‏کند (زیرا دل بریدن از تعلقات دشوار است .

    ) 2- ) انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک باز مى‏دارد.

    ) 3-) جنبه طبیعى انسان را تقویت مى‏نماید.

    ) 4- ) اراده انسان را تضعیف مى‏کند.

    (11) محبت نوع دوم، محبت الهى است که از دیدگاه امام چنین محبتى به پاکان و خالصان ارزانى مى‏شود.

    کسانى که افق نگاه خود را از طبیعت محسوس برکنده و محبوب را در عمق جان خود حس کرده‏اند.

    متعلق محبت اینان امور مجرد و جلوه‏هاى متعالى محبوب است، چنین محبى به سایه و جلوه محبوب دلخوش است و در هر پدیده‏اى محبوب خود را حاضر و ناظر مى‏بیند و قبل از شنیدن هر صدایى صداى معشوق خود را مى‏شنود.

    هرگز امور محسوس و زودگذر او را به سوى خود نمى‏کشند و از محبت‏به آنها دریغ ندارد.

    آنها را چون سایه و مظهر محبوبند، دوست مى‏دارد.

    محبت چنین محبى، خداگونه است.

    هرگز از انسانها کینه به دل نمى‏گیرد و بدیهاى آنها را به خوبى پاسخ مى‏گوید زیرا از محبوب خود آموخته است‏بدى را با خوبى پاسخ گفتن کار محبان و کریمان است.

    سایه محبوب، آرام‏بخش دل غمدیده چنین محبى است: «آرام ما به سایه سرو روان ماست‏» چنین عاشقى هرگز از عذاب دوزخ نیز نمى‏نالد بلکه فراق محبوب را جانکاه مى‏بیند و حتى جفاى محبوب را چون لطفش به جان مى‏خرد.

    «هر جفا از تو به من رفت‏به نت‏بخرم‏ .

    » و صریح مى‏گوید: گر کشى یا بنوازى اى دوست عاشقم، یار وفادار توام چنین محبى از همه نعمتهاى دنیوى و اخروى فقط دیدار یار را طلب مى‏کند و مى‏گوید: با مدعى بگو که تو و جنت النعیم دیدار یار حاصل سر نهان ماست همین دیدار محبوب او را مست و از خود بیخود مى‏کند و مى‏گوید: تا روى تو را دیدم و دیوانه شدم از هستى و هرچه هست‏بیگانه شدم بیخود شدم از خویشتن و خویشیها تا مست ز یک جرعه پیمانه شدم و باز تشنه‏تر شده و مى‏گوید که طالب دیدار و شنیدن کلام توام، با من سخن بگوى و از من دلسوخته که بیمار عشق توام عیادت کن: عاشقى سر به گریبانم من مستم و مرده دیدار توام بر سر بستر من پابگذار من دل سوخته بیمار توام عشوه کن، ناز نما، لب بگشا جان من، عاشق گفتار توام چنین عاشقى کمال خود را در فنا و بریدن از دنیا مى‏داند با متخلق شدن به اوصاف محبوب به رنگ او درمى‏آید فنا را قبله بقا ساخته تا به معشوق حقیقى خویش نائل گردد.

    به همین دلیل از محبوب، فناى خویش را طلب مى‏کند: از آن مى‏ریز در جامم که جانم را فنا سازد برون سازد ز هستى هسته نیرنگ و دامم را از آن مى‏ده که جانم را ز قید خود رها سازد به خود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را اگرچه او در آغاز به قرب و وصال محبوب مى‏اندیشد ولى چون به مرتبه کمال رسد معنى بر او غالب مى‏گردد.

    فداکارى، ایثار بر خویشتن‏بینى چیره مى‏گردد.

    چنین انسانى از «من‏» و «ما» فراتر رفته در بحر احدیت غوطه‏ور مى‏شود نه از عذاب و فراق محبوب بیمناک است نه به نعیم جنت دلخوش، نه خوف مى‏شناسد نه با رجاء آشناست زیرا این دو به زمان ماضى و مستقبل تعلق دارند و او در دریایى غوطه‏ور است که در آنجا زمان دخالت ندارند در حقیقت نه متنعم بود به صبح وصال و نه متالم شود به شام فراق با خالق خود به گفتگو مى‏نشیند و مى‏گوید: اگر از دنیا و متعلقات آن گذشته‏ام اینک فاش مى‏گویم که به فرشتگان و قصرهاى بهشتى تو نیز چشمداشتى ندارم.

    مده از حور و قصورم خبرى جز رخ دوست نظر سوى کسى نیست مرا یا به گفته حافظ: سایه طوبى و دلجویى حور و لب حوض به هواى سر کوى تو برفت از یادم چنین محبى از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان راه یافته و حضرت حق با تجلى فعلى خود - متناسب با مرتبه سالک - به سر قلب او تجلى مى‏کند و او حضور محبوب حقیقى را حس مى‏کند و محبت او الهى مى‏شود .

    منابع -------------------------------------------------- [1] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 49 ] [2] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 48] [3] - [ امام خمینى (ره) 1375: 121] [4] - [ امام خمینى (ره) 1375: 122] [5] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 48] [6] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 51] [7] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 58] [8] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 61] [9] - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه: 50] ۱ ـ غرر الحکم : 67 ، حدیث 913 .

    ۲ ـ کنز العمال : 222 ؛ الخصال : 1/31 ، حدیث 110 ؛ بحار الأنوار : 67/50 ، باب 44 ، حدیث 6 ( با اندکى اختلاف ) .

    ۳ ـ کنز العمال : 1225 ؛ میزان الحکمه : 10/4980 ، القلب ، حدیث 16913 .

    ۴ ـ الأمالى ، شیخ طوسى : 536 ، حدیث 1162 ؛ بحار الأنوار : 74/90 ، باب 4 ، حدیث 3 ؛ میزان الحکمه 10/4980 ، القلب ، حدیث 16917 .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه : 49 ]
    [2]  - [ امام خمینى (ره) آداب الصلوه : 48]
    [3]  - [ امام خمینى (ره)  1375: 121]
    [4]  - [ امام خمینى (ره)  1375: 122]
    [5]  - [ امام خمینى (ره)  آداب الصلوه : 48]
    [6]  - [ امام خمینى (ره)  آداب الصلوه : 51]
    [7]  - [ امام خمینى (ره)  آداب الصلوه : 58]
    [8]  - [ امام خمینى (ره)  آداب الصلوه : 61]
    [9]  - [ امام خمینى (ره)  آداب الصلوه : 50]

      ۱ غرر الحکم : 67 ، حدیث 913 .
    ۲ کنز العمال : 222 ؛ الخصال : 1/31 ، حدیث 110 ؛ بحار الأنوار : 67/50 ، باب 44 ، حدیث 6 ( با اندکى اختلاف ) .
    ۳ کنز العمال : 1225 ؛ میزان الحکمه : 10/4980 ، القلب ، حدیث 16913 .
    ۴ الأمالى ، شیخ طوسى : 536 ، حدیث 1162 ؛ بحار الأنوار : 74/90 ، باب 4 ، حدیث 3 ؛ میزان الحکمه 10/4980 ، القلب ، حدیث 16917 .

     

چکیده تأکید اسلام بر لزوم به کار گرفتن اندیشه روشنگری و آگاهی بخشی و بیان حقایق برای رسیدن به اتحاد و محبت و مهرورزی نسبت به انسان ها و توجه کرامت آنها بر کسی پوشیده نیست زیرا که فلسفه خلقت و آفرینش امید به لطف و رحمت الهی و کمال و سعادت است. قرآن برای دستیابی به سعادت است که به اموری اشاره می کند که می‌توان از آنها به عنوان عوامل بیرونی و درونی اتحاد و انسجام یاد کرد. از آنجایی ...

اهداف تربیت بدنی در جوامع گذشته و امروز مطالعه و تحلیل تاریخی احوال اقوام گذشته و حال نشان می دهد که سعی و تلاش انسان قدمت تاریخی دارد ، تا آنجا که می توان گفت اداره حیات اقوام ابتدایی بدون حرکت و فعالیت میسر نبوده است. اجرای مهارتهایی از قبیل زوبین اندازی ، تیراندازی با تیر و کمان ، کوه و غار پیمایی ، کشتی گیری و حتی اجرای مسابقه های دو که در قرآن کریم در داستان برادران یوسف ...

از محبت دُردها صافی شود وز محبت دردها شافی شود مقدمه: نقش محبت و مهروروزی در فرآیند تعلیم وتربیت محبت نیاز اساسی و طبیعی انسان بالاخص کودکان است. یکی از عللی که آدمی را از تنهایی گریزان و در جمع سرخوش می‌سازد این است که در تنهایی محبّت‌هایی ندارد و تمایلات آدمی در آن برآورده و ارضا نمی‌شود. محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب ناهنجاری‌های روانی است. کمبود محبت مشکلاتی ...

عبد الوهاب فراتی الف روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب ب نقد امام خمینی بر مسئله آزادی در ایران دوره پهلوی ج امام خمینی و مفهوم آزادی د امام خمینی و ارزش آزادی ه امام خمینی و انواع آزادی 1. امروزه آزادی در کنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموکراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین, به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید, آزادی در ...

نقش محبت در زندگی خانوادگی نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگاربه انسان پدید آمده است اگر محبت نبود،نه طلوعی بود ونه غروبی. نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان . نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری ، نه امواج غلطان دریاها به چشم می خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند . اگر عشق و دلدادگی نبود شوریدگان به دنیا نمی آمدند و اشعار نغز و زیبا سروده نمی شد . اگر ...

مقدمه به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را ...

مهرورزی در اسلام : انسان به طور فطری موجودی عاطفی است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت محمد (ص) است ...

آزادی، از حقوق فطری و طبیعی انسان است که خداوند متعال در وجود آدمی سرشته و آن را یکی از رسالت‌های انبیا (علیهم السلام) قرار داده تا بشر را از اسارت برهانند و قانون بردگی را از بین ببرند. امیر مومنان علی (ع) این سرشتگی آزادی با انسان را به خلقت بشر مرتبط دانسته است: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا؛ بنده دیگران مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.» انسان در طول تاریخ تلاش‌های ...

با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز ‌بوده‌اند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین می‌باید افرادی باشند که عهده‌دار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلاله پیامیر بر عهده دارند، امام می‌گویند. امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست. ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین ...

مقدمه به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول