اصطلاح مدیریت بیانگر فرآیند رهبری و هدایت همه سازمان یا بخشی از آن از طریق به کارگیری منابع سازمانی (انسان، سرمایه های مشهود و نا مشهود) برای دستیابی به اهداف و رسالت سازمان، می باشد.
اصول مدیریت شامل 1.برنامه ریزی 2.طرح ریزی 3.کنترل 4.به کار گیری 5.رهبری است.
بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است.
یکی از پیامدهای مهم در هم ریخته شدن نظام ارزشی غرب حاکم شدن مکتب اصالت نفع بر روند فعالیتهای اقتصادی و تولید است .معتقدین به این مکتب یک عمل را تا آنجا درست قلمداد میکند.
که برای فرد یا افرادی بیشترین خوشی و آسایش را به بوجود اورد به بیان دیگر ملاک درستی یک عمل نتایج آن است نه شیوه انجام آن عمل.
بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته میشود علم مدیریت است و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختهها در شرایط گوناگون میشود هنر مدیریت می نامند.
«به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن .» نظریه نقشهای مدیریتی جدیدترین نظریه مدیریت نظریه نقشهای مدیری است اساس این نظریه این است که آنچه را مدیر انجام میدهد باید ملاحظه نمود و بر پایه چنین ملاحظاتی فعالیتها یا نقشهای مدیری را معین کرد.
آدیزس (adizes ) با مطالعه مدیریت برای اداره موثرهر سازمان چهارنقش « مدیر تولید اجرای ابداعی و ترکیبی » را لازم میداند هر یک از این نقشهای مدیری با یکی از خرده سیستم و یک سیستم اجتماعی ارتباط دارد.
زیرا هر نوع سازمانی خواه بازرگانی، صنعتی یا اداری یک سیستم اجتماعی است و بیشتر خرده سیستم های اجتماعی مرکب از خرده سیستم های به هم پیوسته زیادی هستند.
که شامل خرده سیستم های انسانی، اجتماعی، اداری، ساختاری، اطلاعاتی، تصمیم گیری و تکنولوژی اقتصادی است.
ادریزس این چنین استدلال می کند که به طور کامل هر چهار نقش را ایفا کنند و هیچ گونه سبک مدیری غلط نداشته باشند اندکند زیرا چنین مدیری باید تکنسینی عالی، رئیس ،مبتکر و نیز ترکیب کننده باشد.
هر مدیری با توجه به نوع کار سطح سازمان و شرایط محیطی به درجاتی از مهارتها ی مدیری نیاز دارد.
مدیریت به شکل یک هرم است که در پایین ان عالی ،در وسط میانی، در بالا عملیاتی ؛مدیران عملیاتی ،این مدیران سرشان بسیارشلوغ است و مراجعه مکرر افراد موجب انقطاع کارشان میشود.
و اغلب مجبورند برای نظارت در رفت وامد باشند و برای پرسنل خود ماموریتهای کاری خاص تعیین کنند وبا برنامه عملیاتی تفصیلی کوتاه مدت طرح ریزی کنند.
مدیران میانی؛ انها به طور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش میدهند کارشان مدیریت بر سرپرستا ن است و نقش حلقه واسطی را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند بیشتر وقتها به تحلیل دادهها ،اماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری تبدیل تصمیمهای مدیریت عالی به پروژههای معیین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی است.
مدیریت عالی ؛ مدیری که در نقشهای عملیاتی و میانی موفق بوده و عملکرد کلی واحدهای عمده را ارزیابی میکنند و درباره موضوعات و مسائل کلی با مدیران سطح پایین به تبادل نظر می نشینند و بیشتر وقتشان را با همکاران یا افراد خارج از سازمان واندک زمانی را با افراد زیردست می گذرانند.
هرمدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانایهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید تداوم حیات سازمانها به باسازی انها بستگی دارد؛ باسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف یا وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشهای حصول این اهداف انجام میشود.
ماکسیم گورکی میگوید: اگر کار تفریح باشد، زندگی لذتبخش است و اگر وظیفه باشد زندگی بردگی است.
خلاقیت مدیران هر مدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانای های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید.
تداوم حیات سازمان ها به باسازی آنها بستگی دارد باسازی سازمان ها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روش های حصول این اهداف انجام میشود.
چه کسی خلاقیت و نوآوری می کند ؟
هر انسان مدیر یا غیرمدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است بنابرین نباید خلاقیت فقط در انحصار مدیران خاصی باشد زیرا آنچه که محکمتر از وجود استعداد خلاقیت است جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور آن است که در صورت آزاد سازی ذهن از پیش فرض ها و الگو های زنجیرهای ذهنی در مدت کوتاهی توان خلاقیت و به کارگیری فکر های نو در عمل را می توان دو برابر افزایش داد.
مدیریت موفق و مؤثر مدیریت موفق و مؤثر عبارت است ؛ از کسب اهداف سازمانی یا چیزی بیش از آن.
« ویلیام جمیز» با تحقیقی که درباره انگیزش انجام داد، به این نتیجه رسید که کارکنان ساعتی، تقریباً با میزان کاری در حدود20الی 30 درصد توانایی یشان می توانستند شغل خود را حفظ کنند و اخراج نشوند؛ این تحقیق همچنین نشان داد که اگر کارکنان، انگیزش بیشتری داشته باشند تفریباً با 80 الی 90 درصد توانای خود، کارمی کنند.
مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده از امکانات مدیری مانند : توبیخ، کسر حقوق و ....
فراهم سازد ؛ مدیر موفق نامیده میشود ولی مدیر مؤثر کسی است که بتواند 80الی 90درصد توانای های افراد را به کار گیرد.
برای موفق و مؤثر بودن، توانای های ذاتی و اکتسابی معینی لازم است.
مدیر مؤثر نیاز به توانای های فنی، انسانی ادراکی، طراحی و حل مسائل دارد.
یک مدیر موفق، نگرش و انگیزههای معینی دارد.
پاداش های سازمانی (اضافه حقوق، ارتقاء و ...) و جو سازمانی بر انگیزه و انگیزش وی اثر دارد.
یکی دیگر از موفقیت، رویدادهای پیش بینی نشده وامدادهای غیبی است ؛ زیرا همیشه توانای های افراد نیست که برای ایشان موفقیت می اورد.
بررسی میزان موفقیت و مؤثر بودن هر مدیر بر اساس دیدگاه و معیارهای سازمانی صورت می گیرد.
برنامه ریزی هنگامی که آدمی در مسیر رشد عقلانی خود به ضرورت برنامه ریزی در زندگی خویش پی برد، آن را در نظام های اجتماعی به عنوان ابزاری در خدمت مدیریت و رهبری، مورد توجه قرار داد و امروز می بینیم که ساختار وجودی سازمان ها پیچیده گشته اند، که بدون برنامه ریزی های دقیق نمیتوانند به حیات خود تداوم بخشند تعریف برنامه ریزی برای دست یافتن به هدف مورد نظر، باید قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت بگیرد.« برنامه ریزی شالودۀ مدیریت را تشکیل می دهد ».
برای دست یافتن به هدف مورد نظر، باید قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت بگیرد.« برنامه ریزی شالودۀ مدیریت را تشکیل می دهد ».
فلسفۀ و ضرورت برنامه ریزی فلسفۀبرنامه ریزی به عنوان یک نگرش و راه زندگی که متضمن تعهد به عمل بر مبنای اندیشه، تفکر و عزم راسخ به برنامه ریزی منظم و مداوم می باشد، بخش انفلاک ناپذیر مدیریت است؛ فرد و سازمان برای رسیدن به اهداف خویش نیاز به برنامه ریزی دارند، بنابراین ضرورت برنامه ریزی، برای رسیدن به جز ئیترین اهداف یک واقعیت انکار ناپذیر است.
نیاز به برنامه ریزی از این واقعیت نشأت گرفته است .« همۀ نهادها در محیطی متحول فعالیت می کنند».
سازماندهی انسان ذاتاً کنجکاو است با حواس پنجگانۀ خود به جستجو در دنیای اطرافش پرذاخته تلاش می کند تا مشاهداتش را در قالب های منسجم نظم بخشد.
انسان امروزی نه تنها نیمی از روزش را به همکاری در تلاش های گروهی می گذراند بلکه نیم دیگر را به تماشای تلویزیون، خواندن روزنامه و کتاب یا به مجامع عمومی برای سرگرمی سپری میکنند که همگی حاصل تلاش گروهی انسانها در واحدهای سازمانی است.
نظریه پردازان سازمان از حوزههای گوناگون نظیر : مدیریت، روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم شناسی، مهندسی، مدیریت بیمارستانی و ...
پدید آمدهاند و هر یک چیزی براین موضوع افزوده اند.
تعریف سازماندهی سازماندهی، فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد وگروههای کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت می گیرد.
انواع مختلف سازماندهی روش های بسیار متفاوتی برای دسته بندی سازمان ها هست ؛ سازمان رسمی و سازمان غیر رسمی سازمان رسمی وغیر رسمی :سازمان رسمی را مسؤلین به طور قانونی بنیانگذاری و تصویب میکنند و در آن تعداد مشاغل، حدود وظایف و اختیارات و چگونگی انجام آن مشخص میشود.
ساختارهای رسمی در واقع تخیلی هستند زیرا سازمان آن گونه که پیش بینی عمل نمیکند ؛ اما سازمان های غیررسمی بیانگر حالت واقعی است، یعنی چگونگی عمل سازمان را به طور واقعی نشان می دهد.
بعد از انکه ساختار رسمی ایجاد میشود، سازمان غیر به طور طبعیی در چارچوب آن پدیدار میگردد؛ سازمان غیر رسمی حاصل تعامل اجتماعی مداوم است و ساختار رسمی تعدیل، تحکیم یا گسترش می دهد.
تعریف سازمان رسمی : در سازمان رسمی، مدیر روابط سازمانی را به طور مکتوب و به کمک نمودار با دقت هر چه بیشتر برای کارکنان تشریح می کند.
تغیرات بعدی در صورت لزوم می تواند به طور رسمی یا غیر رسمی انجام شود.
تعریف سازمان غیر رسمی : دراین سازمان، مدیر روابط سازمانی را به طور شفاهی برای کارکنان توضیح می دهد و این روابط را بر حسب نیاز تغییر می دهد.
برنامه ریزی فرایندی است که به موجب آن شما آینده خود را دائماً می سازید « روجرفریتز» گرایشهای مدیریت مدیریت استراتژیک مدیریت منابع انسانی مدیریت بازاریابی و بازرگانی رهبری و رفتار سازمانی کنترل سازماندهی دینامیک سیستمها مدیریت کارآفرینی --217.218.37.146 ۰۹:۲۹, ۱۶ دسامبر ۲۰۰۶ (UTC) مفاهیم برنامهریزى جریان و مداومت در برنامهریزى برنامهریزى به نوشتن برنامه ختم نمىشود بلکه فراگردى است که باید مداومت داشته باشد و با توجه به بازتاب نتایج فعالیتهاى انجام شده، اطلاعات و یافتههاى جدید، تغییرات فن و تکنولوژی، پیشرفت دانش و معرفت، دگرگونى منابع و امکانات و تحول اولویتها و مقاصد، دایم ارزیابى شود و تکمیل گردد.
ارشاد و هدایت در برنامهریزى برنامهریزى متضمن ارشاد، هدایت و مداخله در فعالیتهاى جمعى است و بدین جهت بسته به چگونگى و میزان اعمال نفوذ وى اشکال گوناگون بهخود مىگیرد مانند برنامهریزى متمرکز - الزامی، برنامهریزى ارشادى - ترغیبی، برنامهریزى حل مشکل و موردی.
در این زمینه بعداً گفتگو خواهیم کرد و توضیح خواهیم داد.
دورنگرى و هدفگیرى در برنامهریزى برنامهریزى فعالیتى است جهتدار و دورنگر، بدین جهت بسته به چگونگى انتخاب هدف، ممکن است فعالیتى باشد آیندهنگر، آیندهساز، یا آینده گزین.
آیندهنگر اگر هدف برنامهریزى فقط پیشبینى آینده باشد، در این صورت فعالیتى است آیندهنگر.
آیندهنگرها معتقد هستند که هر چند نمىتوان آینده را ساخت، ولى مىتوان تا حدودى خطوط اصلى آن را تشخیص داد و تصویرى مات از آن بهدست آورد و براى آن آماده شد.
بهعبارت دیگر، مقصود و منظور برنامهریزان آیندهنگر، پیشبینى کردن آینده و آماده شدن براى آن است.
آیندهساز اگر هدف برنامهریزى ساختن و شکل دادن به آینده باشد، در این صورت فعالیتى است آیندهساز.
برنامهریزان آیندهساز، که گاهى اوقات به آنها عنوان مهندسان اجتماعى نیز داده شده است، معتقد هستند که آینده را، بهخصوص از دیدگاه آموزش و پرورش، مىتوان ساخت و شکل داد.
تکیه کلام این افراد این است که آینده هم اکنون با ما است.
مراد و منظور این گفته بهخصوص اشاره به کودکان است که مردان و زنان آینده خواهند بود و اجتماع آینده را خواهند ساخت.
اجتماع را انسانها مىسازند و انسانها را آموزش و پرورش.
بنابراین، آیندهٔ اجتماع را مىتوان از آموزش و پرورشى که اطفال امروز بهدست مىآورند، تشخیص داد.
این افراد مىگویند: برنامهریزان اجتماعى باید، فارغ از جریانات گذشته و روز، تصویرى از آیندهٔ دلخواه رسم کنند.
آیندهگزین اگر هدف برنامهریزى انتخاب کردن بین اشکال مختلف آینده باشد، در این صورت فعالیتى است آیندهگزین.
برنامهریزان آیندهگزین راهى بینابین آیندهنگرها و آیندهسازها انتخاب کردهاند.
این افراد نیز مانند آیندهسازان معتقد هستند که انسان در بند تقدیر اسیر نیست و مىتواند در شکل دادن به آینده کاملاً مؤثر باشد، ولى در عین حال باید واقعبین بود.
عواملى که در ساختن اجتماعهاى آینده مؤثر هستند، بسیار هستند.
این عوامل ثابت نمىمانند بلکه خود در حال تحول و دگرگونى هستند؛ مثلاً هر گونه تغییرى که منابع غذایی، ذخایر سوخت و منابع انرژی، تواناى بشر در مهار کردن طبیعت، تعداد نفوس، ترکیب جمعیت، مناسبات اقتصادى براى تولید و توزیع ثروت پیدا کند و هر تغییرى که در مناسبات انسانی، روش زندگی، و ارتباطها صورت گیرد در عوامل دیگر نیز منعکس خواهد شد و تغییرات و تبدیلاتى زنجیرى بهوجود خواهد آورد.
تفکر و عقلانیت در برنامهریزى برنامهریزی، فعالیتى است حساب شده و منطقی؛ یعنى باید متکى به اطلاعات دقیق و صحیح باشد.
نیازها و انتظارات را تشخیص دهد، محدودیتها، تنگناها، موانع، و همچنین منابع موجود و محتمل را محاسبه و پیشبینى کند، از مقایسهٔ محدودیتها و منابع، حوزهٔ امکانات را تعیین کند، در محدودهٔ حوزهٔ امکانات راهبردها و تدابیر گوناگون را براى رسیدن به مقصد با یکدیگر بسنجد، و طرحهاى واقعبینانهٔ لازم را براى تحقق مقصود تنظیم و ارائه کند