الف: شناسایی محیط جغرافیایی هویت روستا روستای پرگو در فاصله 9 کیلومتری جاده پونیک ( سیانه) – گنجگاه در بخص سنجبد غربی خلخال که به شهرستان کوثر تغییر نام یافتند.
و در میان دو کوه مرتفع گوننی (مطلع آفتاب) در شرق و قوزنی و مستقل آفتاب در غرب واقع شدهاست و براساس اسناد حدود ماسههای قدیمی این روستا از آبادیهای بسیار کهن منطقه خلخال بودهاست.
آشنایی با منطقه خلخال خلخال یکی از شهرستانهای استان اردبیل میباشد که در دامنه غربی کوههای تالش واقع شدهاست.
خلخال از گذشتههای دور مکان علم ودانش بودهاست بطوری که شاعری نامآور« رشیدالدین اخسیکتی» که خود از اهالی ماوراء النهر بوده برای زیارت اهل علم به این شهر میآید و آنچنان شیفته محیط علمی این شهر میشود که برای مدتی مساکن این دیار میگردد.
درکتاب «حدودالعالم» و مراصد« اطلاع» که در سدههای آغازین هجری نوشتهشده از خلخال با نامهای «خوند» و «خونج» یاد شده که در آن هنگام حاکم شهرنشین بودهاست بعدها« فیروزآباد» که برفراز تپه « پردلیس» بناشده بود مرکز حاکم نشین خلخال میشود و بعد از آن نیز« هروآباد» مرکزیت این منطقه را عهدهدار شدهاست که امروز به شهر خلخال معروف است.
در مورد خلخال در« بستان السامه» و« ریاضالسیاحه» نیز آمدهاست که خلخال مکانی نیک و جایی به دل نزدیک است و مردمانش از متاع حسن و علم برخوردارند و عموم مردم آن در میهماننوازی معروف و در دلیری تیراندازی و چابکی بینظیرند.
هرودوت – مورخ یونانی – مینویسد خلخال ولایتی است که شهر« هراوان» در دامنه کوه« ازنوان» در آن شهر واقع شده و « بردههور» در آن میباشد.
درباره وجه تسمیه دارالمرزین خلخال نیز عقیده بر این است که چون از دیرباز زنان و دختران این دیار مچ پاهای خود را با حلقههایی از سیم و زر میآراستهاند بنابراین واژه خلخال براین سرزمین اطلاق شدهاست.
ناهمواریها آب و هوا روستای پرکوه در اتفاع 1980 متری از سطح آبهای آزاد و در میان دو کوه گونئی و قوزنی بنا شدهاست که ارتفاع کوههای این منطقه درنهایت 2046 متر است.
و همین امر باعث گردیده که این منطقه دارای آب و هوائی کوهستانی باشد.
این منطقه دو نوع باد بارانآور میوزد که عبارتند از: 1- بادهای بارانآور مدیترانه که از مبدأ آن دریای مدیترانه میباشد و از غرب میوزد 2- بادهای بارانآور غربی که مبدأ وزش آن اقیانوس اطلس میباشد فصل وزش این بادها زمستان است و به همین علت در این منطقه زمستانهای بسیار سرد و پربرف دیده میشود که گاهی ارتفاع برف به 1 تا 11 متر میرسیده بگونهای که مردم از روی بامها رفت و آمد میکردهاند.
اما در فصل تابستان به علت عدم وزش بادهای بارانآور بارندگی چندانی وجود ندارد و به علت تفاوت از میزان رطوبت و بارندگی تابستان و زمستان این منطقه تفاوت دمای دو فصل نیز بسیار محسوس میباشد بگونهای که در بعضی از تابستانها این منطقه به علت عدم بارش وابستگی اقتصادی و معیشتی به کشت دیم دچار خشکسالی و نابودی مزارع میگردد.
منابع آب منابع آب این روستا شامل دو بخش از منابع زیرزمنیی( چشمهها)2- آبهای جاری میباشد که رود برگیجاق( رود پرگو) از کنار این روستا گذشته و در نزدیک روستای گنجگاه به رود سنگورچای پیوسته و در نهایت به رود قزلاوزن سرازیر میشود.
چشمههای این روستا که در فواصل دور و نزدیک اطراف این روستا واقع شدهاند عبارتند از: سدیوقبلاغ( چشمهسرد) که سرمای آن به حدی است که حتی در تابستان نیز نمیتوان پیش از چند ثانیه دست را در آب نگاه داشت چاببلاغ( چشمهرود) که آب آن به رود برگیچای میریزد.
داشبلاغ( چشمهسنگی) کورجابلاع و رود تسمهبلاغ که در روستای قدیم ابراهیمآباد واقع شده و آب روستا به وسیله لولهکشی به روستا منتقل میشود.
پوشش گیاهی و جانوری دراین ناحیه به علت کوهستانی بودن بیشتر زمینهای هموار به صورت باغ یا مزرعه درآمدهاند و از زمینهای شیبدار و سنگلاخی که برای کشاورزی مناسب نیست بعنوان چراگاه استفاده میشود که گاهی نیز در میان این چراگاهی درختچههای کوتاه خودرو میروید و در بعضی از قسمتها و بخصوص در اطراف باغات و مزارع درختان سرو تبریزی و بیدمجنون و نارون هم دیده میشود و در باغهای این منطقه درختان میوهای همچون زردآلو، سیب سبز،گلابی، گردو، آلبالو، گیلاس مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و در مزارع آن گندم و لوبیا و نخود( به صورت محدود) به صورت دیم کشت میشود که بیشتر برای استفاده خود روستائیان میباشد.
با توجه به پوشش گیاهی و وضعیت آب و هوایی این منطقه حیواناتی نظیر گرگ- روباه- و خرگوش – خرس- وکبک بلدرچین – زاغ پرستو- لاکپشت در این منطقه زندگی میکنند که روستائیان از حملههای گرگ و روباه به حیوانات اهلی خویش مانند گاو – گوسفند- بز- اسب- قاطر والاق و طیورات گلهمندی باشد و البته در زمستان نیز آبگوشت بلدرچین و کباب گوشت خرگوش و کبک آنها نیز به راه است البته به صورت محدود.
ب: تاریخچه روستا بنابراسناد تاریخی موجود واقوال ریشسفیدان اولین بانیان روستای پرگو شش برادر از اهالی شیروان بودهاند که حدود 900 سال پیش به علت نزاعهای قومی طایفهای از منطقه خویش به خلخال و پرگو گریختهاند البته برخی نیز بنای این روستا را منسوب به دوران اشکانی میدانند.
مشخص نیست که آیا قبل از ورود این شش برادر به این منطقه در آغاز کسی زندگی میکرده و جایی وجود داشته یا نه آنچه مسلم است این است که بانیان این روستا همان شش برادر معروف هستند که عبارتند از: ابولفتح، صادق، هدیخان، حاجیعیوض، میرزاعلی، حیدرخان که هر کدام از آنها به ترتیب سررشته طایفههایی به ترتیب ابراهیمی- حاجی عیواضلی- میرزالی( سلام- مرادی)، (میزراعلی- حیدرخانی) هستند که بعدها خانواده وطایفههای سادات کمالی( آل هاشملی سلیمانی) عزیزیان- حیدرلی- هاشمی- ناصری و ملکی و …… به آنها اضافه شدند.
اقوال مختلفی در مورد وجه تسمیههای میرگو ذکر شده برخی بنام برگو را شکل تغییر یافته برکوه به علت کوهستانی بودن منطقه میدانند برخی دیگر نیز آن را برگفته از پیرگور( به علت داشتن گورهای قدیمی) و بعضی دیگر پرقو به علت قرارگرفتن در منطقه کوهستانی و ییلاقی میدانند.
اماکن تاریخی روستا روستای ابراهیم آباد در شمال روستا در منطقه چمربان بایستی که هنوز بناهای قدیمی در آنجا دیده میشود.
امامزاده معروف( حیدرآباد) درشرق که تپههای روستائیان در اطراف آن بناشدهاست قلعه تپه ی قیزقلعه که در بین اهالی روستا معروف است که در آنتپههای باستانی در گذشتههای دور وجود داشته و در قدیم نیز مردم برای پنهانکردن مسکوکات خود در آن منطقه می رفتند که بعدها در هنگام جنگ جهانی دوم که ارتش شوروی وارد ایران شده و درشمال ایران را اشغال نموده بود روی تپهای که این بنا ساخته شدهبود یک سنگر ساختند که محل استقرار تیربار و مسلسل بودهاست.
که دیگر آثاری از آن باقی نمانده.
سنگر ارتش سرخ که هنوز آثار آن برجای است کدپستی علامت (اس) بکش کل شده برروی مسیله وسط سنگر به صورت کمرنگ دیده میشود.
کوههای اکیزلر(دوقلوها) در 5 کیلومتری غرب روستای پرگو واقع شدهاست که مردم روستاهای اطراف قبل از فصل درو در آنجا جمع شده و قربانی مینمودند و پس از صرف ناهار باز گشتند و درو را آغاز مینمودند که ریشسفیدان دولت بیان میکنند که سالهای پیش ازآنجا مسکوکات قدیمی بدست آمده و در سال 356 توسط سازمان میراث فرهنگی حصارکشی شده از ورود مردم به آنجا جلوگیری میشود.
بقایار روستای ابراهیمآباد 2600 متری روستای پرگو قرار دارد که تنها آثار باقیمانده از آن قبرستان لولهکشی سرامیکی که آب چشمه را به روستا میرساندند.
حوادث تاریخی 1- درسال 1326 قحطی در روستا بوجود آمده در اثر خشکسالی که چون کشاورزی روستائیان بر کشت دیم استوار بودهاست براثر خشکسالی محصول رشد نکرده ومردم به شدت دچار کمبود غذا شدند مردان روستا برای تهیه غذا برای خانوادههای خود تمام حیوانات خود را فروخته و از اسالم و گیلان برنج تهیه مینمودند.
2- ورود ارتش سرخ در سال 1320 به روستا و گرفتن اجباری اسلحههای سربازان فراری ارتش ایران که به علت تدابیر بزرگان روستا درگیری ایجاد نشده و به اموال مردم نیز هیچگونه دستدرازی نگشته.
3- در سال 1283 قحطی بزرگی رخ نمود که مردم روستا به صورت گروهی و به همراه خدم و حشم خود به گیلان کوچ نمودهاند که در آنجا نیز با فروش اموال روزگار میگذراندند.
که بعدها دوباره به روستا بازگشتهاند.
بخش دوم سیمای روستا 2- توزیع مراکز مسکونی مزارع و اماکن عمومی روستا مراکز مسکونی در کوچههایی که به در خیابان اصلی روستا منتهی میشوند قرار دارند و خانههای مسکونی در کنار هم و دور از مزارع و باغات ساخته شده و ساختمان مدرسه در انتهای روستا و در کنار جاده بناشده و ساختمان شعبه نفت و قهوهخانه در ابتدای روستا و در کنار هم میباشد و باغات تقریباً همگی در فاصله کمی از روستا و در سطحی پائینتر از روستا واقع هستند و مزارع از روستا نسبتاً دور هستند.
این روستا دارای یک مسجد میباشد که در مرکز روستا واقع شده و میدان اصلی روستا نیز در مقابل آن قرار دارد و محل تجمع مردم در مواقع ضروری و در اوقات بیکاری همانجا میباشد و به آن( جلوی مسجد ) میگویند.
روستای پرگو فاقد حمام عمومی میباشد و فقط یک دوش صحرایی دارد که مخصوص استفاده مردان میباشد که در اصطلاح زبان محلی به چیجک معروف است.
مدرسه روستا همانطور که گفته شد در انتهای روستا میباشد که ابتدا فقط مدرسه ابتدایی بودکه بعد از انقلاب اسلامی یک مدرسه راهنمایی نیز در کنار آن ساخته شده.
راههای ارتباطی با محیط اطراف روستای برکوه بوسیله یک جاده که در سالهای اخیر آسفالت شده به مرکز شهرستان و استان ار طرف دیگر به شهر میانه متصل است و طول آن دو کیلومتر میباشد.
با روستاهای دیگر نیز بوسیله جادههای خاکی و یا جاده اصلی ارتباط برقرار میکند و یا ازطریق راههای میانه که از داخل دشتها و چراگاههای خودی میباشند به روستاهای دیگر رفت و آمد میکنند.
مسکن و تسهیلات زندگی ساختمانهای روستا همه کاهگلی هستند و داخل خانهها بوسیله گل سفیدی هر ساله سفید میشود و کل ساختمان خانه شامل یک اتاق خیلی بزرگ که تنوری در میان آن قرار دارد ساخته شده که در هر خانه چند ستون به نام« دیوک» قرار دارد که از جنس چوب است و سقف چوبی خانه را که از روی بنا کاهگلی شده را نگه میدارد و د رسقف هر خانه چند روزنه تعبیه شده که« جاجا» نامیده میشود و برای عوضشدن هوای داخل خانه و همچنین ورود خود آفتاب ساخته میشود این خانه و اتاق بوسیله راهرو کوچکی که متصل به همان اتاق است به طویله متصل میشود دراین راهرو گودالی دردار تعبیه شده که بعنوان سیلو از آن استفاده میشود و غلاتی مانند گندم، جو همراه با کالا که رطوبت غلات را میگیرد درون این گودال ریخته میشود و به این راهرو سه تا4 در باز میشود که عبارتند از 1- در ورودی به ساختمان 2- در ورودی به اتاق نشیمن 3- در ورودی به اتاق مهمان که بعد از درب پله قرار دارد.
4- و درست مقابل در ورودی در متصل به طویله واقع شدهاست.
مردم این روستا برای محافظت از جان دامهای خود چنین ساختمانی را بنا نهادهاند و اتاق پذیرایی خانواده نیز با دو- سه پله از قسمت دیگر خانه جدا میشود و در اتاق پذیراییی تنور و اجاق دیده نمیشود و کف آن با فرشهای دستباف مفروش میشود و این درحالی است که کف اتاق که درون آن تنور و اجاق قرار دارد با گلیم مفروش است.
در دیوار هر خانه تعداد طاقچه و گنجه قرار دارد که وسایل زندگی را در آن قرار میدهند و در اتاقهای پذیرایی نیز در این طاقچه وسایل تزئینی قرار داده میشود در این روستا تا دوسال پیش فاقد نیروی برق بود و روشنایی خانهها بوسیله فانوسهای نفتی و یا الکلی تأمین میشد.
در این روستا آب مصرفی در سال 1366 بوسیله نهر توسط روستائیان از چشمه اورتمه بلاغ به روستا منتقل شده ودرتاریخ 1344 با شکایات مردم روستا لولهکشی روستا توسط دولت در سال 1346 انجام شده که بوسیله 5 شیر درنقاط مختلف روستا آب اهالی تآمین میشده که تاکنون نیز به همان صورت استفاده میشود خانههای روستا فاقد لولهکشی مستقیم می باشد و خانهها فاقد حمام میباشند و فقط در داخل هر خانه محلی بنام پاشویه قرار دارد که آب گرم آن توسط تنور خانه تأمین میشود تا سال 1363 کلیه واحدهای مسکونی از سنگ قلوه و شکسته محلی با گل و چوب و کاهگل بود که اصولاً برای هر نفر بطور متوسط 5 متر مربع که عمدتاً در یک اتاق بود که بعدها این فضا به 8 و 12 متر و در دو اتاق متداول شد.
بخش سوم – جمعیتشناسی الف- ساخت جمعیت ب- توزیع سنی و جنسی جمعیت تعداد جمعیت کنونی این روستا 130 نفر است که اکثراً یا مسن هستند یا افرادی که توانایی زندگی کردن در شهرها را ندارند و از امکانات مالی کمی برخوردارند.
توزیع جمعیت برحسب سواد در این روستا 70 درصد مردها باسوادند و 35 درصد زنها البته زنان و مردانی که در روستا باقی ماندهاند و اکثر مردم مهاجر در این روستا باسواد هستند.
جمعیت فعال در روستای پرگو 90 درصد جمعیت فعال هستند و فقط کودکان خردسال و پیران کار انجام نمیدهند.
توزیع جمعیت برحسب شغل جمعیت شاغل این روستا که به صورت کارهای کشاورزی ودامداری و تولید صنایع دستی انجام وظیفه مینمایند و برخی نیز در ادارات دولتی مشغول بکار هستند.
با استفاده از عدم توزیع سنی و جنسی جمعیت اکثر جمعیت این روستا جمعیت فعال هستند و بیشترین درصد سنی در سنین 10 تا 20 سال قراردارند و کارهایی مثل کمک در مزرعه و تولید کشاورزی وکمک در داخل خانه به مادر و تولید مواد دامی ، صنایع دستی را انجام می دهند و گروه سنی 20 تا 40 سال مدیریت کارهای کشاورزی و تولیدات دامی و صنایع را انجام میدهند و کودکان زیر دهسال نیز کارهایی مثل چوپانی و کارهای خرد و ریز خانه را انجام میدهند.
و پیران و گروه سنی بالای 40 سال نیز کارهایی مثل نخریسی و خشککردن زردآلو و بعضی کارهای سبک دیگری پردازند.
ب- حرکات جمعیت زادو ولد زاد و ولد در این روستا در قدیم بسیار زیاد بوده ولی با گذشت زمان و بالارفتن سطح فرهنگ از تعداد زادوولد کاسته شدهاست که این میزان کاهش هنوز هم ادامه دارد.
جدول زادوولد در سالهای 75 تا 55 2 – مرگ و میر مرگ و میر نیز مانند زادوولد نرولی دارد و علت این امر هم بالارفتن سطح فرهنگ مردم و رعایت نکات بهداشتی است و هم پیشرفت امکانات پزشکی روستا و ورود بهیار و تأسیس اتاق بهداشت به روستا که میزان مرگ و میر را بخصوص در میان کودکان را کاهش دادهاست.
نمودار میزان مرگ و میر از سال 75 تا 55 مهاجرت در این روستا مهاجرت در سالهای گذشته بسیار فراوان بوده و هنوز هم ادامه دارد و مهاجرتها همه از نوع مهاجرت دائمی است که به علت عدم وجود امکانات در شهر و همچنین مهاجرت سایر اعضای فامیل صورت میگیرد و به لطف خدا از سال 70 تا 75 هیچ مهاجرتی انجام نشدهاست.
جدول مهاجرتها از سال( 75 تا 55) بخش چهارم ساخت و نظام اجتماعی روستا روابط روستائیان در این روستا قدرت مالک و میزان تسلط آن بر روستائیان از سال 1330 سیر نزولی پیدا کرده و تا سال 1355 یعنی در پایان اصلاحات ارضی میزان این تسلط به صفر رسیده است.
اکثر روستائیان کشاورز و دامدار هستند و تعدادی نیز پیشهور و مکتبدار بودهاند که این مشاغل به صورت ارثی به فرزندان خانواده می رسیده و این تغیر شغل و مسکن نیز رایج بوده که بستگی به میزان خردمندی و هوش و استعداد و اقتصادی و موفقیت درکار هر فرد بستگی داشته است.
از این جامعه زنان جوان و کودکان اجازه هیچگونه اعمال نظری نداشتهاند ولی هر فردی به میزان شخصیت خود مورد احترام قرار میگرفته است حتی اگر زن بوده.
نظرهای اجتماعی و تغییرات مربوط و عوامل ارثی درقشربندی در این روستا قشرهای اجتماعی چند قشر هستند از کشاورزان و زمینداران که دارای نسق هستند.
2- سادات که اجازه داشتن زمین را دارند و کارهای تبلیغی انجام میدهند و روحانیون هستند 3- پیلهوران و کاسبها که اکثراً از مهاجران سایر روستاها هستند که البته بعد از اصلاحات ارضی نسقداران نیز به کاسبی میپرداختند چون درآمد بیشتری داشت تغییرات عمدهای در قشرهای اجتماعی تا قبل از اصلاحات ارضی وجود نداشت ولی بعد از اصلاحات ارضی تغییراتی بوجود آمد و عوامل مؤثر درقشربندی اولاً وابستهبودن یا نبودن یکی از خانوادههای اصیل روستا( صاحب نسق) دائماً کسانی که از لحاظ علمی و دینی بهتر هستند دارای احترام فراوانی هستند.
تحرک اجتماعی به صورت افقی بسیار زیاد است اما به صورت عمدهای تحرک در صورتی انجام میشود که فرد خود به وسیله هوش و استعداد در خلاقیت خویش پیشرفت نماید.
روابط اجتماعی در حال حاضر در روستا از حالت خانوادگی تبرهای و صاحب نسق بودن درآمده و همه روستائیان که بیشتر آنها ساکنان شهرها هستند دارای روابط خوبی هستند و اکثراً با هم رفت و آمد خانوادگی دارند.
بخش پنجم سابقه فعالیت در روستا اوایل تشکیل روستا مالکیت مربوط به ملاکین و قوانین منطقه بوده و رابطه ارباب رعیتی مطابق سایر روستاهای آذربایجان و ایران اعمال میشده کل مالکیت خلخال تا زمان فتحعلیشاه به نام ایل معادلو( سعیدلو) بوده که در زمان حکومت فتحعلیشاه به مبلغ 345 تومان به سه نفر از اهای هروآباد( خلخال) فروخته شد و آنان نیز بخشی از املاک خود را به اهالی روستا فروختند که به عنوان خرده مالکین برروی زمینهای خود کارمیکردند از مجموع 96 شعیر( املاک روستای برکو 48 شعیر آن متعلق به خرده مالکین و روستا بوده و مابقی نظر سه نفر از برادران صادقی خلخالی به نامهای امنالله- یدالله- سیفالله خریداری و در اختیار زارعین قرارگرفته بود.
عشق بندر در تقسم نامههای روستای پرگو 48شعیر آن به نام خرده مالکین در دفاتر اسناد رسمی ثبت و نسق به نام آنان برگزار گردید ه که عبارتند از طایفه ابراهیم 17 شعیر شکریها 16 شعیر – حاجی عیواضلی 16 شعیرکه به تناسب توانمندی بین افراد مختلف طایفه تقسیم و حسب قوانین ارث بعد از فوت مالک به وارث شیخ صادق گیهری خلخالی منتقل گردید.
48 شعیر دیگر به نام برادران حاج امنالله – حاج یدالله صادقی و حاجی سیفالله صادقی بوده که آنان نیز به بقیه اهالی در قالب مالک زارع تحویل و سالیانه اجاره خود را به صورت نقدی و غیرنقدی دریافت میکردند.
قوانین ارثی مطابق مواد قانون اصلاحات ارضی که از سال 1342 به مرحله اجرا درآمد 48 شعیر متعلق به ملاکین به صورت اقساط به زارعین واگذار گردید که هنوز هم بعضی از زارعین اقساط خود را به طورکامل پرداخت نکردهاند و نسق زراعی به نام مالکین قبلی میباشد.
از سال 58 به بعد در پیرامون مهاجرت بیرویه روستائیان به شهرها اکثر مالکین و زارعین به شهرهای بزرگ و کوچک مهاجرت و زمینهای زراعی بلاصاحب در حال تبدیل به ملات بوده و بعضی از زمینهای آبی و باغات توسط اقربانی باقیمانده اهالی اداره میشود لیکن تغییری در اصل مالکیت و انتقال به غیر صورت نگرفته است.
بخش ششم- نهادهای خانواده الف- خانواده ساخت خانواده در گذشته خانواده به صورت گسترده بوده و هر خانواده شامل سه نسل یا بیشتر بوده که همه در کنار هم زندگی میکردند و دارای درآمد زمینها و اموال مشترکی میباشند که ریاست همه آنها را پدر خانواده به عهده دارد ولی در حال حاضر خانوادهها کوچکتر شده و فرزندان برای ادامه تحصیل یا پیداکردن کاری به غیر از کشاورزی مهاجرت کردهاند و یا فرزندان بعد از ازدواج مستقل میشوند.
در گذشته هر خانوار تا بیست نفر هم میرسیده که هر چه تعداد زیادتر بوده به تبع آتن تولید و درآمد هم زیاد بوده و هر چه تعداد یک خانواده بخصوص تعداد فرزندان ذکور آن بیشتر بوده باعث افتخار و سربلندی خانواده بودهاست ولی در حال حاضر بیشتر جوانان مهاجرت کردهاند و به کاری به غیر از کشاورزی پرداختهاند و داشتن فرزندان بیشتر باعث افتخار نیست.
موقعیت اجتماعی افراد در داخل خانواده رئیس خانواده پدر خانواده است که مدیریت اکثر کارهای بیرون خانه با اوست و زنان در امور کشاورزی هیچگونخ دخالتی ندارند اما دامداری و صنایع دستی و کارهای درون خانه همه به عهده مادر خانواده است و این کارها عبارتند از تولید مواد لبنیاتی و دوشیدن شیر و تولید فرش و گلیم همه به عهده زنان خانواده با مدیریت مادر خانواده است و مادر مخصوصاً زمانی که داماد و عروس باد مشاور و معاون پدر خانواده است و فرزندان به عنواند فرزند باید از پدر و مادر اطاعت کنند و در واقع دارای منافع مشترکی با پدر و مادر خانواده هستند که البته امروزه دیگر چنان خانوادههای گسترده با منبع درآمد مشترک کمتر وجود دارد.
روابط خانوادگی و طایفهای افراد در روستا به صورت خانوادگی و طایفهای هستند و روابط افراد خانواده با یکدیگر و با افراد و خانوادههای دیگر طایفه بسیار صمیمی است و وابستگی عاطفی میان افراد خانواده بسیار زیاد است و در غمها و شادیها به صورت خانوادگی و طایفهاس حضور دارند.
روابط همسایگی در داخل محلات بسیار زیاد است زیرا تقریباً افراد خانواده و هر طایفه در یک محله زندگی میکنند اما ضمن وجود چنین رابطه حسنه بین افراد هر خانواده با همسایه و طایفه خود رابطه بین طوایف دیگر نیز با هم خوب است البته بجز مواردی که بعضی درگیریهای خانوادگی و یا طایفهای که توسط ریشسفیدان برطرف میشود.
ازدواج در این روستا اکثر افراد به دو صورت:1- ازدواج خارج روستا 2- درون روستایی بوده که خود ازدواج درون روستایی خود به دو صورت قسمت درون طایفهای و بیرون طایفهای تقسیم میشود.
اکثر ازدواجها دورن روستایی است و کم اتفاق میافتد که خانوادههای این روستا عروس از یک روستا دیگر آورند و آنان ترجیح میدهند که در درجه اول با اقوام خویش وصلت نمایند و سپس به سراغ طایفههای دیگر و در درجه آخر به روستاهای دیگر رو آورند.
حتی این رسم تاکنون نیز تفریباً پابرجاست و امروزه نیز با این که اکثر رسوم قدیمی منسوخ شده ولی با این وجود بازهم روستائیان آنان که سالها ساکن شدهاند بازهم عروس فامیل حتی هم زبان( ترک) ترجیح میدهند.
بیشتر افراد روستا با همسران خود فامیل هستند و تقریباً بین تمام روستائیان نسبت فامیلی با ازدواجهای درون روستایی برقرار گردیده حتی حق همسر گزینی به عهده خود فرد جوان نیست و این پدر و مادر هستند که برای پسر و دختر خود تصمیم میگیرند و البته در گذشته حتی گاهی اوقات دختران حتی تا روز عروسی خود نیز همسرانشان را نمیدیدند و نمیشناختند حتی در برخی از اوقات در مورد خانوادههایی که دارای پدر و مادر جوانتری بودند و پدر بزرگ اقوام پدری( برادر یا عموی بزرگتر) مقتدری داشتند پدر و مادر دختر نیز اجازه مخالفت با نظر بزرگ خانواده را نداشتند و حتی در مورد مهریه و شیربها نیزحتی هیچگونه نظری نمیتوانستند بدهند و حتی در پارهای از اوقات خجالت میکشیدند که در مراسم خواستگاری و بلهبرون شرکت نمایند.
در این روستا علاوه بر مهریه که به صورت منقول یا غیرمنقول است شیربهایی نیز برای تهیه جهیزیه از خانواده داماد دریافت میشود و علاوه بر این تمام خرج و مخارج مراسم نیز به عهده داماد و خانواده داماد میباشد.
نامزدی پس از انتخاب دختر مورد نظر و موافقت غیررسمی و قسمتی خانواده دختر که این خواستگاری غیررسمی و پاسخ غیررسمیتر آن بواسطهگری زنان در خانواده صورت میگیرد که پس از آن خانواده داماد با به همراه داشتن یک کلهقند – انگشتر- یک روسری محلی که در یک مجمع بزرگ باروکش قرمز نهاده شده یا اطلاع قبلی و دعوت از تمام بزرگان روستا به خانه عروس رفتند و مراسم خواستگاری رسمی و بلهبرون در همان جلسه انجام میشود و پس از توافق بزرگان دو فامیل وروستا به سر مهریه وشیریها و خرج آشپزخانه قند توسط یکی از بزرگان معتمد درفامیل شکسته میشود که اصطلاحاً درزبان محلی به مراسم بلهبرون و نامزدی مراسم قندشکن میگویند.
که این مراسم در جمع مردان است و پس از آن مادر داماد روسری بر سر عروص میاندازد و انگشتر در دست او مینماید.
ب- تعلیم و تربیت با توجه به سطح دانش در ایران در زمانهای گذشته و در حد معقول روستاهای روستای پرگو چند سال قبل در بین روستاهای خلخال مقام دوم را دارا بوده و پیش از 50 درصد اهالی باسواد بودند و امروزه که به شهرهای ایران پراکنده شدهاند پیش از 60 درصد میباشد.
چون مدارس به شکل امروز در بین روستاها دایر نبود تا قبل از سال 1344 توسط مکتبخانهها افراد تحصیل میکردند و تا سال 1352 نیز این مکتبخانهها علیرغم وجود مدارس به شکل امروز ادامه داشت که از معروفترین مکتبداران مرد سیدتقی کمالی- ملاحنیفه عیوضی- سیدهاشم کمالی- ملاعینا… ابراهیمی( ملافتحا… - میرزاروح ا… فرج – میرزا محمدحسین )( ابراهیم – سیدمظلوم – سیدقیوم) کمالی را میتوان نام برد که هر کدام در زمان خود در روستا سرکوه و روستاهای اطراف برآمده بودهاند و بعضی از آنها در روستاهای خلخال و اردبیل به صورت نیاز تدریس میکردند.
بطور متوسط در روستای پرگو به مکتب دائمی پسران و یک مکتب دائمی دختران وجود داشته که ازمعروفترین مکتبداران زن میتوان از سادات عیوضی- ملا آسیه ابراهیم و … ) نام برد.
که در این مکتبها کتب گلستان و بوستان سعدی- مرزباننامه- تاریخ نادری – ابواب جنان- احسن المراسات و احسنالمحاسبات و قرآن به شیوههای ابجد احجی( آهنگین) تدریس میشد.
از سال 42 اولین سپاهیدانش به نام احمد شاکری و بعد از آن سال 1345 میرابراهیم سبحانپرست از اهالی تبریز به عنوان اولین معلم به روستا اعزام و تا 1350 تا کلاس چهارم ابتدایی تدریس میکردند که سال 1352 کلاس پنجم ابتدایی نیز به آن اضافه شده و در سال 1361 نیز مدرسه راهنمایی دایر گردید که متأسفانه از سال 1375 به علت عدم نساب دانشآموزان مدرسه راهنمایی تعطیل و در سال بعد نیز کلاس پنجم ابتدایی به همین علت برچیده شد در حال حاضر یک دبستان به 20 دانشآموز در مقاطع مختلف ابتدایی دایر میباشد.
مراسم مذهبی مسجد و سازمان آن روستای پرگو به علت درصد سواد بالا به مراسم مذهبی و مساجد اهیمت میدادند بطوریکه علاوه بر مکتبداران ک اکثرشان روحانی بودند و امور مذهبی روستا را انجام میدادند 5 نفر دیگر علمای معمم به زبانهای شیخ گلمحمد عیوضی – حاج سیدقیوم کمالی- حاج سیداحمدکمالی- و سید فضلا… کمالی – شیخ زبردست مولایی در چندین سال اخیر امور مذهبی روستا را در اختیار داشتهاند.
مسجد به تناسب ساخت ساختمانی روستایی از اوایل استقرار روستای جدید حدود 5000 سال قبل احداث و در طول سالیان مرمت و نگهداری میشد.
در سال 1358 به همت روحانیت و اهالی مسجد جدیدی با مصالح روز بنا گردید که شامل ساختمان اصلی مسجد شبستان و سقاخانه و آبدارخانه و کفشدارخانه بوده که ساخت آن کلاً 200 مترمربع و نمای آن آجر وسقف طاق ضربی با پوشش آسفالت که از قسمت قبله با پنجرههای آهنی بلند روشنایی آن تأمین میگردد.
مسجد به صورت هیئت امنا مرکب از ریشسفیدان هر طایفه بزرگ اداره که همگی افتخاری و مناسب نیز از جمله سقاباشی- حسینیباشی- مشعلدار- کفشدار توسط هیئت امنا را تعیین میگردید.
که مناسب مورد نظر به علت افتخارات مذهبی و تشیع به صورت داوطلبانه و به گاهی به علت کثرت داوطلبین قرعهکشی میگردید.
هر ساله در ماه محرم و رمضان که شبها مراسم مذهبی انجام میگرفت کل مخارج سالیانه مسجد از قبیل حقالزحمه روحانی – مداح- خرید چای و قند برآرود و بین اهالی سرشکن و وصول میگردید و علاوهبر آن هر سقاخانه تشتی موسوم به تشت ابوالفضل نذورات توسط اهالی پرداخت که پس از جمعآوری توسط هیئت امناء صرف هزینههای مسجد میشد.
ج- مراسم مذهبی عموماً تمام اهالی شیعه بوده و نمارهای یومیه در فصول پائیز و زمستان به صورت جماعت برگزار میگردید و در سایر فصول فقط اشخاص مسن فرصت برگزاری نماز در مسجد را داشتند زیرا اکثر اهالی در فصل کشت و زرع( بهار و تابستان) فرصت حضور در گذاشتهاند و درمحل کار خود(مزارع) نماز فرادی اقامه میکردند.
در ماه محرم یک روز مانده به محرم مراسم تشتگزاری انجام میگرفت با توجه به تعصبات مذهبی شیعه معمولاً تشت بزرگ مسی در سقاخانه به نام تشت ابولفضل نگهداری و چندین جام برنزی نیز داخل آن بوده در مراسم تشتگذاری تشت توسط حسینیباشی روی سر نهاده میشذ و همه اهالی به دنبال آن به امامزاده حرکت کرده و بعد از طواف امامزاده در کوچههای روستا به گردش درمیآمدند و معمولاً نذورات نیز در این مراسم جمع میشد دستههای عزاداری رنجیرزنان و سینهزنان پشت سر تشتگزاران در حرکت بودند و علمهای با شمایل مختلف از جمله دست ابوافضل از جنس برنز و آهن در سر علمها تعبیه میگردید زنان هرکسی نذری داشت روسری یا چارقد خود را به این علمها میبستند و بعضی ها سکه ها یا اسکناس نیز به گوشه علم گره میکردند.
سرانجام در جلوی مسجد سینهزنان و زنجیرزنان جمع و دستهای دیگر از پیرمردان به نام خسی که از واژه شاهحسین گرفته شده به صورت پرش با یک پا و کوبیدن پای دیگر بر زمین و دادن شعارهای مذهبی از جمله( هانسی گروهون بد موسی وارشیعه لرین حضرت عباسی وار شاهحسینی- واحسینی ) عزاداری مینمودند و عرفاً نذورات ازجمله گاو و گوسفند در جلوی تشتگذاران ذبح و شب توسط چند طایفه غذا( آبگوشت) تهیه و تحت عنوان یخهآشتی( یقه بازکنان) یقهباز مخصوص انسان میشد مردان روستا که در مسجد جمع شدهبودند یقهآشتی درواقع پوشیدن لباس سیاه یقه باز بلند که در پشت نیز دو سوراخ دایره مانند برای زنجیرزنی باز بود به تن میکردند.