دانلود مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران

Word 61 KB 5964 31
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خان رضا خان ، معروف به (پالانی – میر پنج – پهلوی) ، سر سلسله ی خاندان پهلوی در ایران بود ، که نیم قرن بر این سرزمین از سال(1299 ه ش مطابق 1921 م الی 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حکومت کردند .

    وی در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربیع الاوّل سال 1295 هجری قمری ، در یکی از بلوک مازندران ، در روستای متروک این شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد کوه متولّد شد .

    سواد کوه ، یکی از نواحی مازندران ، و یکی از استان های ساحلی دریای خزر است .

    جدّ اعلی وی ، (مراد علی خان) معروف به (باوندی) بود ، و با درجه ی سرگردی در فوج (سوادکوه) خدمت می کرد ، ویکی از صحنه های آن جنگ کشته شد .

    پدر او ، سرگرد عباسعلی خان باوندی بود ، که او نیز مانند پدرش ، مردی نظامی بود ، و به درجه ی سرگردی رسید ، و فرمانده ی فوج اوّل هفتم سواد کوه بود ، که روز 8/آذر ماه/1255 شمسی (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حیات گفت ، و سرپرستی و تربیت او ، به عهده ی برادرش نصرالله خان ، که فرمانده ی جنگ سواد کوه بود ، محوّل شد ، و به توصیه و راهنمایی او ، برادر زاده اش که خود عشق سپاهیگری داشت ، در سال 1267 شمسی ، وارد فوج سوادکوه شد .

    خیلی ها ازاو شنیده اند که می گفته : مادرم در شیر خوارگی مرا از تهران به سوادکوه می آورده ، در بین راه گرفتار بوران شده ، وقتی به یکی از کاروانسراهای سنگی بین راه رسیده ، مرا مرده پنداشته و در آخور طویله ای انداخته و رفته است ، بعد از ساعتی بر اثر گرمی طویله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، یکی از افراد قافله ی بعدی که مادرم را می شناخته ، از نشانی کاروانسرا دارکه زنی را به این نشان دیده که به این طویله با یک بچّه وارد شده ، دانسته است من بچّه ی همان زن آشنای او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده است واین حقیقت را امروز هم روستایی های حول و حوش این کاروانسرا برای یکدیگر و عابرین ، سینه به سینه ، نقل می کنند و معروف است .

    سرهنگ سید جواد خان صوفی نقل می کند که رضای قزاق روزی برای تفریح به دولاب و قهوه خانه آنجا می رود ، قهوه چی ، از او احترامی بجا نمی آورد ، و چند باری که برای او چای می آورد ، سرد و کم رنگ و از قوری پس آب بوده است ، و رضا ناراحت چیزی نمی گوید ، ولی فردا صبح که قهوه چی به قهوه خانه می آید ، نیمکت بزرگ و سنگین خود را نمی بیند ، پس از تحقیق آن را در وسط خندق پیدا می کندو دانسته می شود که رضاقزاق به انتقام چای های قهوه چی ، نیمکت را تنهایی و در نیمه شب به خندق می اندازد ، و از آن روز ، قهوه چی به او احترام می گذاشت .

    2-در مورد مدرّس و مصدّق مدرّس و مصدّق ، دو رهبر بزرگ دوران شاهنشاهی پهلوی بودند ، دو فردی که سر تا سر عمرشان را در راه دین و وطن ، آزادی و استقلال و حفظ تمامّیت ارضی و امنّیت کشور صرف کردند .

    هر دو ، گام به گام هم در مبارزه با استبداد ، دیکتاتوری ، قدم برداشتند ، و با طرح های غربی و شرقی و ضد ملّی و دینی مبارزه کردند .

    مدرّس و مصدّق ، در اجتماع ، در مجلس ، در مسجد شاه ، در مسجد سپهسالار ، در ایران ، درخارج از کشور ودر همه جا ، دست از فعالیّت و کوشش در راه حفظ کشور از قدرت های اجنبی و به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی برنمی داشتند .

    یک عمر در راه وطن و دین خدمت کردند ، و در این راه به زندان رفتند ، تبعید شدند ، فحش شنیدند کتک خوردند ، هتک حرمت شدند ، به دادگاه کشانده شدند ، و خانه نشین و منزوی از اجتماع شدند .

    مدرّس با رضا خان در افتاد و سیلی خورد و مرده باد سردار سپه سرداد ، و اعتصاب و تظاهرات به راه انداخت ، و در زندان رفت و تبعید گردید ، تا توانست امروز سنگ بنای جمهوری اسلامی ایران را بگذارد .

    او بود که امروز را برای ما آورد .

    مصدّق ، دوره ی رضا خان و محمدرضا شاه را درک کرد ، ونفت ایران که انگلیسی ها می بردند را ملّی نمود ، و نهضت ملّیون و آزادی خواهان را بر علیه نظام ، به وجود آورد ، و قدرت را به آزادی خواهان و وطن پرستان داد ، و با قدرت حاکمه و مطلقه ی او در افتاد .

    سیّدحسن مدرّس به سال 1287 ه ق ، در قریه سرابه کچو (از توابع اردستان) از سادات طبا طبا یی ، اصلا زواره ای ، فرزند سید اسماعیل ، جدّش میر عبد الباقی از طایفه میر عابدین که فعلا اکثر آن طایفه هم در قریه نامبرده ساکن می باشند ، شغل پدر و جدّش تبلیغ احکام الهی ، میر عبد الباقی مهاجرتی به قمشه کرد ، و مدرّس را که بیش از شش سال نداشته ، با خود به قمشه می برد .

    دکتر محمّد مصدّق ، فرزند مرحوم میرزا هدایت وزیر دفتر ، در سال 1258 شمسی در تهران متوّلد شد ، وی بعد از تحصیلات معمول در کشور ، در شوّال 1314 قمری (1278 ش) متصدّی استیفای خراسان که یکی از مشاغل مهمّه وزارت دارایی بود گردید .

    بعد از افتتاح مدارس جدیده از اوایل سال 1281 شمسی قسمتی از اوقات خود را صرف تحصیلات جدیده نموده ، پس از ده شال به سمت اروپا رهسپار گردید .

    قریب دو سال ، در مدرسه ی علوم سیاسی پاریس به تحصیلات علوم مالیّه مشغول بود و بعد به علّت بیماری شدید به ایران آمده ، سپس در یکی از شهرهای سویس به نام (نوشاتل) به تحصیلات حقوق پرداخت ، و قبل از شروع جنگ بین الملل به رتبه ی دکترا در علم حقوق نائل گردید .

    3- ضدیّت با روحانیت رضاخان ، یکی از دیکتاتورهای فرصت طلب بود ، وی مانند دیگران ، هر چند وقت رنگی عوض می کرد و به چهرهای در می آمد ،و جانب عدّه ای را می گرفت و چون آنان می شد .

    رضا خان ، تا زمانی که صاحب قدرت نبود ، و خلع ید از امور مملکت و دولت بود ، مذهبی بود و با مذهب و مذهبیّون خوب بود .

    در ایّام محّرم ، در روز های تاسوعا و عاشورا ، با پای برهنه ، و با سر و صورتی پر از کاه و قیافه ای محزون عزاداری می کرد ، و در ترویج شعا ئر امام حسین (ع) کوشش می نمود .

    وی چند سالی پس از سلطنت نیز روضه خوانی می کرد و دسته جات را تشوّیق می نمود ، و از عزاداری ها دفاع می کرد ، و خود در مجالس مذهبی و حسینی شرکت می نمود ، و مردم را در این امر یاری می داد و کاری به امام حسین و خاندان عصمت و طهارت (ع) نداشت .

    امّا چند صباحی که از قدرت زمامداریش گذشت ، و اوضاع سامان گرفت ، غائله ها خوابید ، امور به کنترل درآمد ، مردم زیر سلطه قرار گرفتند ، رضاخان پادشاه شد ، و در خانواده اش موروثی گردید ، و دولت و حکومت ارتش به انقیاد مطلق در آمدند ، چهره از زیر نقاب بیرون آورد سینه و قلبش را آشکار ساخت و در رسیدن به مقصود و اهدافش قدم برداشت .

    نوروز سال 1306 ش مطابق 27/رمضان 1346 ه ق رسید ، و ایرانیان چون رسم همه ساله ، در برگزاری این به شادی پرداخته و گروهی به عتبات مقّدسه از جمله به حرم حضرت معصومه رفتند ، تا تحویل سال را در کنار مرقد مطهر دختر موسی بن جعفر (ع) باشند .

    خانواده و همسر رضاخان نیز ، چون دیگران به قم آمدندودر غرفه ی بالای ایوان آئینه ، بدون حجاب و روسری ، با وضع زیور و زینت زنانه نشستند و منتظر تحویل سال شدند !!

    جمعّیت مملو بود ، صحن و حرم و رواق ها پر بود ، و همه به انتظار سال نو بودند ، که یکباره شاهد یک چنین اسائه ادب و توهین به ساحت مقّدس حضرت معصومه (ع) شعائر دینی ، و قداست دین ، و شخصیت جامعه از طرف خاندان شاه شدند .

    پادشاهی که در روز پادشاهی که در روز پادشاهی خویش از طرف مراجع و علما نجف چون صاحب جواهر ،آقا ضیا عراقی و دیگران ، پیام تبریک دریافت کرده بود ، و آیت الله شیخ عبد الکریم حائری رئیس حوزه علمّیه قم به او به دیده احترام نگاه می کرد ، و در اوقات ورودش ازاو پذیرایی می کرد .

    سید ناظم زاده که در مسجد جنب حرم مطهر مشغول سخنرانی بود و این وضع و حال خانواده ی شاه را دید ، از بالای منبر شروع به اظهار ناراحتی و اعتراض نسبت به این بد حجابی شد و از آنان خواست ، تا چادر سرکنند و دست از اسائه ادب به ساحت حضرت بردارند .

    همسر شاه (مادر محمد رضا) از این گفته ناراحت شد و به شاه فوراً که در تهران بود تلفن کرده ، مطلب را گفت و از او خواست ، تا به این اعتراض خاتمه دهد .

    آیت الله شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بنام آن روز حوزهی علمیه ی قم ، و شخصیّت دوّم حوزه در تقوی و علم و ادب و احترام پس از آیت الله شیخ عبد الکریم حائری که در غیاب او ، نماز جماعت را بپا می کرد ، و در تاسیس حوزه به دست شیخ عبد الکریم حائری در قم سعی و کوشش و تشویق بسیار کرد ، با شنیدن این عمل از طرف خانواده ی شاه ، بسیار ناراحت و با سرعت به حرم آمده ، از آنان خواست تا دست از این هتک حرمت بردارند .

    سر و صدا و اعتراضات بالا گرفت و مردم نوروزشان ، به روز مبارزه و خون و جهاد و شهادت تبدیل گشت .

    رضاخان چند ساعتی پس از این واقعه به قم رسیده ، و با کمال بی ادبی ، و بی احترامی ، با کفش هایش وارد حرم شده ، طلبه هایی که در اطراف و مسیر راهش نشسته بودند ، با لگد و عصا ، آنان را زد و به طرف ظریح رفته و در اطراف ضریح نیز هر که از روحانی و آخوند بود را با ضربات مشت و لگد و عصا کوبید و دستور داد شیخ بافقی را آوردند و پس از ناسزاهای بسیار به او وی را خوابانده و با لگد و عصا به کمر او زد و شیخ با کلمات یا امام زمان ، مقاومت می کرد .

    سپس دنبال سید واعظ را گرفت ، اظهار بی اطلاعی کردند رضاخان ، از شدت خشم و غضب در ناپدید شدن سید ، با مشت و عصا چنان به دهان و کتف رئیس نظمّیه قم زد که دندان هایش ریخت و دهانش پر از خون شد ، و بعد فرمان داد که شیخ محمد تقی بافقی رئیس نظمّیه و رئیس شهربانی قم محمودخان ششدری صمصام قمی را تحت الحفظ به تهران فرستادند .

    شیخ را چند ماهی در زندان نگه داشت ، تا اینکه به وساطت آیت الله شیخ عبد الکریم حائری از زندان آزاد ، و به حضرت عبدالعظیم تبعید گردید .

    وی در آنجا ماند تا سرانجام در شهریور 1320 ش در سّن هفتاد سالگی بدرود حیات گفت .

    4-لباس متّحد شکل دیکتاتور ها ، همیشه سعی می کنند ، برای جامعه و خودشان دردسر درست کنند ، و با به راه انداختن غائله ای ، مصیبتی ایجاد نمایند و با زور و سر نیزه حرفشان را بر کرسی نشانند ، و از مخالفت و اعتراض عمومی نیز باکی نداشته باشند ، و همه را عاصی و خود را عالی بشمارند !!

    مردم در کلیه ی شئون زندگی آزادند ، در خوراک ، در پوشاک ، در سفر ، در سیاحت ، در گفتن ، در ازدواج ، در اخلاق ، در تصمیم زندگی و در همه چیز ، از اختیارات شخصی و مالکّیت شخصی و خدا دادی بر خوردارند .

    این قانون را نه تنها قانون گذاران غرب و اروپا قبول دارند ، بلکه طرفدار انسانها نیز مدافع این قانونند و اسلام بر آن صحّه گذاشته ، و ادیان دیگر نیز آن را قبول دارند .

    سازمان حقوق بشر جهانی نیز همین قوانین را وضع کرده ، و در دفاع از آن قد برافراشته ، و در همه جا بر علیه حکام سر و صدل راه انداخته است .

    رضا خان ، در سال 1307 هش ، طّی حکمی به وزرا ، وکلا ، رؤسای ادارات ، و مستخدمین ، دستور داد تا لباس متحّد الشکل پوشیده و کلاه لبه دار (کلاه پهلوی) بر سرگذارند .

    سپس به مدارس دستور داده شد که محصّلین مدارس ، کلاه پهلوی بر سرگذارند ، و یونیفورم مخصوصی به رنگ خاکی که از یک نیم تنه و شلوار بود ، بپوشند .

    تا آن موقع ، انواع لباس معمول بود ، عّمامه ی شیر شکری در بازار معمول بود و فکر اتّحاد شکل از پهلوی تراوش نموده بود .ولی پیر مردان بازار از این قانون و دستور سر باز زدند و حتّی با زیر فشار گرفتن از طرف کلانتری ها ، امتناع از پوشیدن آن می کردند ، و طبقات و دسته جات جامعه نیز حاضر نبودند لباس معمول واجداد خویش را که سالیان درازی می پوشیده اند و بدان خوی گرفته اند را کنار بگذارند .

    مقاومت ها شروع شد ، ومخالفت ها آغاز گرفته و اعتراضات بپا شد و اوضاع به هم خورد .

    رضا خان فوراً به مجلس دستور داد تا طی لایحه ، این دستور را قانونی کرده ، به همه ابلاغ و لازم الاجرا سازند .

    در جلسه ی 14/مورخ4/دی ماه /1307 مطابق 12/رجب/1347 ه ق ، عراقی ، شرحی راجع به محسنات لباس متّحد الشکل شدن لباس اظهار داشت ، و طرح قانونی زیر را با قید دو فوریّت تقدیم و فی المجلس مطرح و پس از دو جلسه مذاکره ، بدین ترتیب تصویب گردید : مادّه اوّل : کلّیه ی اتباع ایران ، که بر حسب مشاغل دولتی ، دارای لباس مخصوص نیستند ، در داخله ی مملکت مکلّف هستند با لباس متّحد الشکل کلاه پهلوی و نیم تنه ی بافته شده ی در ایران ملبّس شوند .

    مادّه دوّم : طبقات هشت گانه ی ذیل از مقرّرات این قانون مستثنی هستند : مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلّم که به اشتغال به امور روحانی داشته باشند .

    مراجع امور شرعّیه دهات و قصاب پس از آمدن از عهده ی انتخابات مربوط .

    مفتیان اهل سنّت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلّم اهل سنّت اجازه فتوا داشته باشند .

    پیشنمازان دارای محراب .

    محصّلین که از طرف دو دو نفر از مجتهدین مجاز اجازه ی روایت داشته باشند .

    طلّاب و محصّلین فقه و اصول که در درجه ی خود از عهده ی امتحان برآیند .

    روحانیون ایرانیان غیر مسلم .

    مدرّسین فقه و اصول و حکمت الهی .

    مادّه سوّم : متخلّفین از این قانون ، در صورتیکه شهر نشین باشند بجزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا به حبس از یک تا هفت روز ، و در صورتیکه شهر نشین نباشند ، به حبس از یک تا هفت روز به حکم محکمه محکوم خواهند گردید .

    (وجود ماخوذه از اجرای این مادّه ، در هر محل ، توسّط بلدیّه ی همان محل مخصوص تهیّه لباس متّحد الشکل برای مساکین آن محل خواهد بود) .

    مادّه چهارم : این قانون در شهرها و قصبات از اوّل فروردین 1308 و در خارج شهرها در حدود امکان عملی شدن آن به شرط اینکه از فروردین 1309 تجاوز نکند ، به موقع اجرا گذاشته خواهد شد ، و دولت مامور تنظیم نظامنامه و اجرای این قانون می باشد .

    محمد علی فروغی ، ذکاء الملک ، طی تلگرافی به شهرها ، در ابلاغ این حکم ، به مامورین دولتی ، چنین مقرّر کرد : در تعقیب متّحد المال نمره 16591-1286 اشعار میشود که استعمال کلاه بین المللی برای مامورین دولتی ، اجباری است ، و باید هر چه زودتر کلیّه ی مامورین کلاه خود را تغییر دهند ، و هر یک از مامورین و مستخدمین تعلیل و یا استنکاف نمایند ، فوراً منتظر خدمت خواهد شد .اگر چنانچه در در محل به قدر کفایت کلاه یافت نشود ، اطّلاع دهید از تهران فرستاده شود .

    استعمال کلاه فرم معروف به کپی هم در موقع خدمت مجاز است ، وصول این متّحد المال را اطّلاع دهید .

    سپس دستور العملی از طرف وزارت کشور در طرز استعمال کلاه پهلوی به حکّام ولایات ابلاغ شد ، که از موارد زیر بود ، و خطا از آن را قدغن و مورد بازخواست و تعقیب قرار داد : 1- کاسک کلوینال که منحصراً از دو رنگ سفید و خاکی خواهد بود ، فقط در ایّام تابستان و تا موقع غروب آفتاب استعمال می شود .

    1- کاسک کلوینال که منحصراً از دو رنگ سفید و خاکی خواهد بود ، فقط در ایّام تابستان و تا موقع غروب آفتاب استعمال می شود .

    2- انواع کلاه های حصیری (پانا)نیز مخصوص تابستان است .

    3- انواع شاپو ها ، کپی ، و غیره ، در تمام فصل شب و روز ، استعمال می شود ، مگر در مواقع مخصوص رسمی (که در نظامنامه دستور داده خواهد شد) .

    4- در مواقع ورود به اتاق حتماً باید کلاه را بردارند ، برای احترام کامل ، البتّه بایستی کلاه را در خارج اتاق بگذارند ، و در موارد دیگر ، ممکن است ، دست بگیرند.

    5- در مواقع بر خورد در خیابان و معابر عمومی ، برای اجرای مراسم تعارف شخص کوچک (چه از نظر مقام و چه از لحاظ سّن) ، باید قبلاً کلاه خود را برداشته ، و پس از ادای همان مراسم از طرف ، مجدداً کلاه را بر سر بگذارند .

    6- در مواقعی که چند نفر در نقطه ای جمع هستند یا عبور می نمایند ، چنانچه شخصی خارجی برسد ، که با یک نفر ازآ ن جمعّیت آشنائی داشته باشد ، موقعی که مبادله ی تعارف و سلام بین این دو نفر به وسیله ی کلاه می شود ، سایرین هم باید به احترام رفیق همراه خودشان به شخصی که جهت آنها احتراماً کلاه برداشته ، کلاه خود را بردارند .

    7- رعایت نظافت شرط حتمی است ، حتّی الامکان باید لباس اشخاص پاکیزه و اطو کشیده و صورت آنها تراشیده باشد .

    از انتخاب رنگ های لباس ناجور و زننده ، برای لباس و پیراهن خودداری نماید .

    استعمال کفش سفید و گیوه با لباس سیاه که غالباً دیده می شود پسندیده نیست .

    کروات به مقتضای فصل باید مناسب با لباس باشد ، استعمال کروات یا پاپیون شیاه یا سفید ساده ، در مواقع عادی خلاف تربیت است .

    رضا خان تازه از سفر اروپا برگشته بود ، که که دستور لباس متّحد الشکل را داد .

    این امر ، نشانگر آنست که رضا خان فاقد چند چیز بوده است : 1- دارای فرهنگ اصیل ایرانی نبوده است .

    2- روحّیه ی ملّی و ایرانی در او نبوده است .

    3- اصالت ایرانی در او موجود نبوده است .

    زیرا رهبر یک کشور باید حّداقل اصول زیر را دارا باشد : 1- فرهنگ کشور و جامعه اش را بشناسد .

    2- روحّیه ی ملّی خویش را حفظ کند .

    3- از خود باختگی و تقلید اجتناب نماید .

    یکی از علل عقب افتادگی جامعه ی ایران همین حالت تقلید و خود باختگی و ئنبال روی از فرهنگ غربی است .

    5- سانسور مطبوعات با کودتای 1229 شمسی سوّم اسفند ، و با تشکیل کابینه ی سید ضیا طباطبایی سردا سپه ، رضاخان فرمانده نیروهای قزاق ، طی حکمی ده ماده ای ، اعلان حکومت نظامی و سانسور مطبوعات را نمود .

    سر آغاز حکومت رضاخان ، سانسور آزادی بیان و سخن و زبان و قلم واندیشه بود .

    او نمی خواست تا مردم بدانند و بفهمند و دانا شوند ، و می دانست اگر دانستند او را نخواهند به قدرت بنشیند و حکومت کند و اعمال دیکتاتوری و نظام فردی کند !!

    وی آنقدر ضعیف بود که از همان روز اوّل کودتا ، با اینکه زیر چتر حمایتی بریتانیا و روسیه بود ، و مردم با دست خالی در میدان مبارزه قرار داشتند ، باز می ترسید .

    مطبوعات ، جراید ، روزنامه ها ، مجلّات ، نشریات و هفته نامه ها را یکی پس از دیگری تعطیل و بر آنها مهر بطلان زد و روزنامه نویسان و تاریخ نگاران و شعرای آزاد منش و ملّی را با ترور ، یا زندان ، یا تبعید و یا منزوی نمود .

    رضاخان ، با پروئی تمام توقّع داشت ،چون دیگر فرامین و دستورات استبدادی خویش ، سانسور مطبوعات نیز ، طی لایحه ای رسمی در مجلس ، از طرف نمایندگان مردم به تصویب رسید !!

    هر چند چندان مردمی نبود و قدرت در دست طرفداران شاه بود ، ولی هنوز تحرّکات و فشارهایی وجود داشت ، و نمایندگان آگاه روشن ، ملّی انسان و وطن دوست در مجلس بودند .

    رضاخان ، می خواست تا مجلس مانند مطبوعات سانسور شوند ، و همه چیز تمام شود ، و فاتحه ی ملّت خوانده شود ، و ایران یعنی خاندان پهلوی و مجلس و دولت و حکومت و جامعه نیز یعنی رهبر و آنهم رضاخان میر پنج !!

    کتاب استقرار دیکتاتوری رضاخان در سانسور مطبوعات در دوره ی کودتا و از نخستین روزهای حکومت سید ضیا و فرماندهی رضا خان ، می نویسد : اوضاع کشور به هیچ وجه بهتر نگردید ، دولت با بهره گیری از حکومت نظامی ، برای پیشگیری از انتقاد ، بیشتر روز نامه ها را توقیف کرد .

    در تهران ، تنها روزنامه ی (ایران) ویکی دو روزنامه ی دیگر منتشر می شد ، که در ضمن اجازه ی هیچ انتقادی از دولت نداشتند .

    همینکه روز نامه ی (نوروز) در مقاله ای سیاست دولت را مورد تردید قرارداد ، سردبیر روزنامه بیدرنگ بازداشت شد ، و به بهانه ی بیماری او را نزد نیاکانش فرستادند.

    تنها او را سازمانده کودتای سوّم حوت برشمارند و اخطار کرده بود : هر روزنامه ای که جز این نویسد ، از برای میهن و افتخارات میهن توقف خواهد شد و سردبیر و نویسنده ی مقاله ، هر که باشد ، سخت کیفر خواهد دید .

    در نهضت جمهوری رضاخان بسال1924 م ، روزنامه های دولتی کوشش بسیار کردند.

    روزنامه هایی چون شفق سرخ ایران ، کوشش ، میهن و ستاره ی ایران ، در دفاع از جمهوری مقالات و مصاحبه ها و مقالاتی از رضاخان و جمهوری او چاپ و منتشر کردند .

    روز نامه ی(ستاره ی ایران) عکسی از احمدشاه که زنی اروپایی در کنارش ایستاده بود و خود کلاه دوره گران را سرداشت چاپ کرده بود ، و زیر عکس نوشته بود : آیا چنین پادشاهی شایستگی آن را دارد که به وی احترام بگذارند ویا از او دفاع کنند؟

    و فردای آن همان روزنامه نوشته بود : سلطان جوانی که کلاه دوره گردان را از تاج کیان برتر دانسته و سرزمین اسلام یعنی (ایران) را به محّل خوشگذرانی و عیش و نوش بدل کرده است ، شایسته ی پادشاهی نبوده و نیست .

    این روزنام در باره ی جمهوری نوشته بود : جمهوری اصولاً هیچ تفاوتی از سلطنت مشروطه ندارد ، یعنی همین قانون اساسی ، همین مجلس و همین اداره ها ، جای خود هستند تنها به جای پادشاه ، مردی برگزیده می شود که بر او اعتماد هست و او مسلمان است .

    چنین مردی نیازی ندارد که محمد علیشاه و یا مظّفر الدین شاه باشد ، کافی است که میهن پرست و یا دانشمندی گرانمایه باشد .

    6- کشف حجاب اجباری رضاخان ، از آنجا که یک آدم بی سواد و بی فرهنگ بود ، و از نعمت فهم و شعور و درک اجتماعی و سیاسی و دینی برخوردار نـبود ، و تنها به یک چیز فکر می کرد ، و آن هم حفظ قدرت خویش و ادامه ی سلطنت بر کشور با هر وسیله ی ممکن و لازم .

    لذا در از بین بردن و فروختن آداب و سنّن و فرهنگ ملّی و دینی ایران و ایرانی ید طولانی داشت .

    فوراً تحت تاثیر جوها ، مسائل ، مشاهدات و گفته ها می گردید ، و بدون تاخیر و در کمترین فرصت ، تصمیم عاجل در اجرای آن را می گرفت .

    کشف حجاب ، یک ضربه ی دینی بر جامعه ی ایرانی نبود ، بلکه یک شکاف و توهین قابل توجه به تمامی شؤونات ، سنن و رفتار ایرانیان ، بشمار می رفت .

    چون ایرانی یعنی محجوب ، سربزیر ، مؤدب و با اخلاق ، عفیف ، مؤمن و با شرف و آبرو و ناموس .

    حجاب ناموس ایرانی بود ، حجاب عزّت و شرف و آبروی ایرانی بود ، حجاب محجوبیت و عفیفی ایرانی را نشان می داد .

    حجاب ، امتیاز بزرگی برای فرهنگ ایرانی و جامعه ی ایران بشمار می رفت .

    غربیها ، با آن همه سر و صدا و هیاهو و تبلیغات خود نتوانسته بودند ، این عظمت ایرانی را از بین ببرد ، و بر ناموس و شرف و عزّت او دست یابند ، و آنرا پاره نمایند و به تاراج آن بپردازند .

    ولی رضاخان ، که آمد و برکرسی سلطنت که تکیه زد ، و سرکوب را شمول نمود ، و همه را از صحنه بیرون نمود ، و مجلس و دولت و ملّت را لوث کرد ، و روحانّیت را ار میان برد ، آنگاه به سراغ اصلی ترین نقطه ی حیات و ظریف ترین نکته ی زندگی و مهم ترین خواسته ی غرب و اساسی ترین شاهرگ حیات جامعه ، حجاب زن ایرانی آمد ، و آن را رفع کرد .

    این حادثه ی تلخ و ننگین و تقلیدی ، در دی ماه 1314 هجری شمسی اتّفاق افتاد .

    و ورقی بر اوراق تاریخ سیاه رضاخان افزود ، و آن را ثبت کرد ، تا آیندگان قضاوت کنند ، و تجربه نمایند ، و حقیقت آن را لمس کنند و بدانند این پدیده یک سراب بیش نبوده و نیست ، و تمام آن قشری و ظاهری و رو بنائی ، و تنها مقصدش ، انهدام جامعه ی ایرانی است .

    و گروهی گمان می کردند که تعصّبات دینی بی جهت ، و انزوای شدید زن در جامعه ، و انقیاد چادر و روسری و حجاب از مرد ، و دور بودن زن از امور اجتماع از عوامل رفع حجاب بوده است !!

    در صورتی که چنین نیست ، و واقعیّت همان است که گفته شد .

    افتتاح فاحشه خانه های رسمی در کشور ، خرید و فروش زنان روسپی ، ایجاد پدیده روسپی گری در جامعه ، ازدیاد دزدی و فرار دختران جوان و زیبا ، گسترش زنا و رسمّیت یافتن آن ، رواج فحشاء و فساد در میان توده های جوان ، شیوع خودکشی و عاشقی و عشق و رفاقت های پسر و دختر ، چاپ و نشر و پخش کتب سکسی ، فیلم های سکسی ، و کشیده شدن آن به سینما و رادیو و تلویزیون و مجلّات و مطبوعات کشور ، توسّل به هروئین و تریاک و مواد مخدر در میان قشر جوان عاشق و دوست دختردار و دنباله روی دختر ، و ...

    ، رواج بازار لوازم آرایش و بالا رفتن مضاعف و سریع واردات آن به داخل کشور ، مد شدن ماکسی و مینی و لباس های رنگارنگ و جوراب های توری و رنگی و نازک و پا نما ، و کفشهای گوناگون و متنّوع ، و مد شدن عریان بودن زنان ، و با فرهنگ قلمداد شدن آنان ، در حضور در مجالس عیش و نوش و میهمانی های رسمی و امور سیاسی و دیپلماتیکی و تبدیل شدن آن به یک ابزار کار و یک عامل مؤثّر در تاثیر گذاری بر مردمان فرصت طلبان در جامعه ، به بیگاری کشیده شدن او ، در کاباره ها ، و در ادارات دولتی و خصوصی با عنوان منشی گری و تعیین کننده ی وقت برای آقای مدیر ، آقای دکتر ، آقای مهندس ، و آقای وزیر و وکیل و ...و ضربه زدن به تربیت فرزند و رها شدن او از دامان پاک و مهربان مادر ، به درون پرورشگاه ها و مهد های کودک ، و از هم گسیخته شدن بافت جامعه و زندگی مشترک خانوادگی و کانون گرم زوجین در شروع سرپیچی های زن و ایراد گرفتن های او ، و عدم تمایل هایش به داشتن رابطه ی مشروع و همیشگی با مرد ، بر اثر ورود رسمی به جامعه ، دست یابی به پول ، به عشق رانی ، به ارضای غریزه های جنسی به صورت آزاد ، و بطور دلخواه ، و با هر مرد و هرکس و هر زمانی و هر جا و ...

    از حُسن کشف حجاب رضاخان در ایران بود !!

    شاه به سال 1926 م ، قانون رفع حجاب را صادر کرد و در پیاده کردن آن به وسیله های ترغیب و زور متو سّل شد ، و دستور رفع حجاب اجباری را صادر نمود و شاهدخت (شمس) بزرگترین دختر شاه ، رهبری حرکت جدید زنان را به عهده گرفت ، و اولّین گروه دختران بی حجاب منظّم و راه پیمایی را تشکیل داد ، و کانون زنان را در تهران ، تاسیس نمود ، و در کارکنان و شاگردان مدارس را از آمدن با حجاب منع نمود .

    رضا شاه ، روش های اصلاهی خویش را ادامه داد و کمترین سّن ازدواج را برای دختران پانزده تمام قرار داد ، و به زن اجازه ی طلاق ، در صورت ازدواج مجدّد مرد را داد ، و قانون شخصی را به تصویب رساند که از قوانین فرانسوی گرفته شده بود ، و آنرا جایگزین شریعت اسلامی قرار داد ، و دفاتر ازدواج و طلاق را در تمامی شهر های ایران افتتاح کرد .

    اگر روحانّیت و مردم در صحنه ها حضور همیشگی داشته باشند ، اعتراض کنند ، مقاومت کنند ، ایستادگی نمایند ، امور را بدانند و متّحد باشند ، و بازاری و دانشگاهی و اداری و وکیل و وزیـر و همه ی اقشار با هم باشند ، حاکمّیت را به دست خواهند آورد .

    امید است روحانّیت و مردم هر دو ، در اصلاح امور خویش گام بردارند ، و بدانند در غیر این صورت ، هیچ تغییری در امور رخ نخواهد داد ، و هر روز اوضاع بدتر از سابق خواهد شد ، و همه ی این حرف ها بی جهت است ، و تمامی این نوشته ها بی فایده است ، و تمامی این مبارزات و مجاهدات ، بی اثر است .

    و تا معنو یّت و واقعیّت به جامعه باز نگردد و تا اصلاح ، خودسازی انجام نگیرد ، همه ی این گفته ها بی فایده است .

  • فهرست:

     
    1-در مورد رضاخان
    2-در مورد مدرّس و مصدّق
    3-ضدّیت با روحانیت
    4-لباس متّحد شکل
    5-سانسور مطبوعات
    6- کشف حجاب اجباری
    7- قانون نفت
    8- اجباری شدن کلاه شاپو
    9- کناره گیری اجباری از پادشاهی
    10- خاتمه ی کار

     

    منبع:

    - کتاب تاریخ بیست ساله جلد هفتم ، نوشته ی حسین مکّی .

    2- کتاب تاریخ ایران از ماد تا پهلوی حبیب الله شاملوئی ص 894 – 895  .

    3- کتاب ایران من الثوره الدستوریه حتی الثوره الاسلامیّه طلال مجذوب ص 308 –

    309 – 310 .

    4- کتاب استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران  ص 123 – 124 .

    5- خاطرات و خطرات مخبر السلطنه ص 420  .

    6- کتاب نفت ، سیاست و کودتا در خاور میانه لئونارد ماسلی ترجمه ی محمد رفیعی

    مهر آبادی از ص 211 الی 220  .

    7- کتاب اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیّت تا سقوط رضاشاه ص 187 – 188  .

    8- کتاب تاریخ انقلاب ایران – نوشته ی محمد عباسی ص 604 .

    9- کتاب انقلاب – نوشته ی علی کمالی چاب اول بسال 1358 ص 91 – 92  .

     

     

هنگامی که نظام پهلوی در سایه‌ی استبداد و خفقان، به اوج مستی خود رسیده بود، جامعه‌ی ایرانی واکنش‌هایی خاص در این دوران به‌نمایش گذاشت که این واکنش‌ها از چشم درباریان مخفی نماند. بروز نارضایتی، شکل‌گیری انقلاب اسلامی و شکست سلسله‌ی پهلوی، حلقه‌ی نهایی اوضاع سیاسی جاری در زمان حکومت پهلوی بود. نشانه‌های انحطاط از اواسط دهه‌ی 50 شمسی به چشم می‌خورد و حتی نزدیکان به دربار آن را احساس ...

به نام خدا خلاصه تاریخ ایران         زمان میلادی زمان هجری سلسله پادشاه رویدادها پایتخت حدود ٧٢٠ تا ٥٥٠ پیش از میلاد   مادها دیا اکو دیااکو هفت قبیله آریایی را در شهر هگمتانه متحد میکند. هگمتانه فره ورتیش   هوخشتره   آژی دهاگ   ٦٧٥ تا ٣٣٠ قبل از میلاد   هخامنشیان کورش از بین بردن مادها - فتح بابل و دادن اجا ...

ایران در دوره سلطنت رضاشاه (پهلوی اول) در این دوره که شانزده سال به طول انجامید، شیوه های گوناگونی در اداره امور به کار رفت. در آغاز به ظاهر جنبه های مشروطه خواهی و دین پروری و ملت خواهی چیره بود و دکتر مصدّق و مدرّس و آزادیخواهان دیگری از تهران و برخی از شهرها به مجلس راه یافتند. اما بسیاری از آزادیخواهان یا در نظام جدید ادغام می شدند یا از سیاست و مبارزه بر ضد دیکتاتوری نظامی ...

شکی نیست که تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های فراوانی بوده است و علما و مرجعیت در این کشور نیز داری نفش مهمی بوده اند خصوصا حکومت ها و مردم نیز توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا با ورق زدن گوشه ها یی از صفحات تاریخ وتحلیل آن نگاهی هر چند مختصر به رابطه علما و مراجع با یکی از چهره های مهم سیاسی ایران ( سردار سپه) بیفکنیم و بامطالعه موردی برخی از ...

 برخورد سیاسی، دینی و فرهنگی رضاخان  بررسی سیاست دینی فرهنگی در عصر پهلوی اول  حمله به شعائر اسلام  ساختار قضائی  تحمیل بی حجابی  کشف حجاب  روابط رضاخان با روحانیون در دوره رضاشاهی  اقتصاد سیاسی ایران در دوره رضاشاه  اصلاحات اجتماعی و مذهبی در ایران  بررسی برخی اقدامات درعصرپهلوی اول  دیکتاتوری واقتصاد  رضاشاه و طبقات اجتماعی فهرست مهمترین اقدامات حکومتی رضاخان به ...

فهرست مهمترین اقدامات حکومتی رضاخان به این شرح است: 1- اجباری بودن استفاده از کلاه شاپو و صدور قانون «متحدالشکل نمودن البسه‏». 2- منع حجاب برای محصلین دختر مدارس و معلمین زن. 3- موظف شدن کارگزاران حکومتی برای حضور با همسران بدون حجاب خود در مراسم 4- موظف شدن استانداران و فرمانداران و بخشداران به انعقاد مراسم متعدد و دعوت از روحانیون و تجار و افراد صاحب نفوذ به آن مراسم به همراه ...

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

نگاه دوگانه به رضاشاه در دوران حکومت وی: بعد منفی: مستبد، ثروت اندوز، وابسته به انگلستان، عوام بعد مثبت: انجام اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مد نظر مشروطه خواهان بود. نتایج مثبت انقلاب مشروطه (آنچه مد نظر انقلابیون بود) در دوران رضاشاه ظاهر شد و در بعد سیاسی نیز، انقلاب مشروطه شکست. رضاشاه در حالی که طبقه متوسط سنتی را بشدت از خود متنفر ساخت، در میان طبقه متوسط جدید نیز ...

در آستانه کودتای سوم اسفند (حوت) 1299 شمسی در ایران و به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه، ایران دارای چندین نیروی نظامی مستقل از هم و پراکنده و در عین حال وابسته به دولت‌های قدرتمند خارجی و بیگانه بود که به جای حراست از ایران و ایجاد امنیت و آسایش مردم، و جلوگیری از تجاوز دشمن به مرزهای میهن، صرفاً ابزار سرکوب و توسعه منافع سیاسی و اقتصادی دولتهای حامی خود بودند و عملاً به عامل ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول