طهران یا تهران) در خصوص املای کلمهی تهران نیز میان مورخان و محققان اختلاف نظر وجود دارد و حتی، در سالهای گذشته، در این موضوع مباحثی بین محققان و دانشمندان به میان آمد که تا مدتها ادامه داشت.
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن بلخی در فارس نامه، محمدبن محمود بن احمد طوسی در عجایب نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق نامه، عبدالرحمن جوزی در المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، راوندی در راحه الصدور و آیه السرور، اسفندیار کاتب در تاریخ طبرستان، یاقوت در المشترک، رافعی در التدوین، ذهبی در تذکره الحفاظ، میزان الاعتدال و العبر و قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، خواجه رشید الدین فضل اله در جامع التواریخ، حمداله مستوفی در نزهه القلوب، شرفالدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری، ابن حجر در لسان المیزان و عبدالحی بن عماد در شذرات الذهب، تهران را با طای مؤلف و به صورت طهران ثبت کردهاند.
یاقوت در معجمالبلدان با آن که آن را باطا ضبط کرده است، مینویسد: «...
این کلمه عجمی است و ایشان تهران گویند.» و پس از آن قزوینی در آثار العباد آن را به تای منقوط آورده است.
محمدحسن خان صنیع الدوله در کتاب مرآت البلدان دربارهی املای درست کلمهی تهران چنین نوشته است: « در نگارش احوال طهران دو چیز نگارنده را موجب تردید بود که آیا این لفظ را به طای مؤلف و در ضمن آن حرف نگارد یا به تای منقوطه و در این موضع ثبت نماید.
یکی نگارش علمای جغرافی قدیم عرب و عجم و ارباب لغت که اغلب صریح به تای منقوط نوشته و آنهایی که به طای مؤلف نگاشته باز اشعار کردهاند که به تای منقوط صحیح و وجه رجحانی هم برای تای منقوط ایراد کردهاند.
دیگر فارسی بودن لفظ و کثرت تداول تای منقوط در لغت عجم و دیری در این تردید بود تا وجود استدراک مرجع را از نواب والا وزیر علوم، اعتضاد السلطنه العلیه، العلیه، که اقوال حقیقت مآل ایشان سندی صحیح و معتمد علیه جمیع فضلای عصر است، تحریراً مشورت نمودم، جوابی مرقوم فرمودند که همان موجب رجحان تای منقوط گردیده آن را اختیار کرد.» صنیعالدوله در کتاب مرآت البلدان عین پاسخ وزیر علوم دوران ناصری را به شرح زیر ثبت کرده است: «در باب طهران با تای منقوط نوشتهاند و صحیح است.
در آثار البلاد بعد از بیهق که در ردیف با است، تبریز را نوشته و بعد از تبریز، طهران را با تای منقوط نگاشته.
در معجم البلدان نیز به تای منقوط متوجه شده.
چون کتابی از معجم البلدان و آثار البلاد معتبرتر نمیباشد دیگر لازم نیست به خود زحمت بدهید و به سایر کتب رجوع کنید به خصوص که کتاب شما فارسی است و تای منقوطه در فارسی استعمال شده است.
زحمت شما را دوستدار کم کرد.
علامه میرزا محمدخان قزوینی ضمن مقاله مفصلی که با عنوان طهران در روزنامه کاوه، چاپ برلن، منتشر نمود املای این شهر را با طای مؤلف ذکر کرده است.
استاد سعید نفیسی املای درست تهران را با تای منقوطه دانسته و نوشته است: «در کتابهای قدیم تهران را به فتح تا یعنی تَهران ضبط کردهاند و تُرکها هم هنوز این کلمه را تَهران تلفظ میکنند.
میدانید که تهران در دامنه کوه توچال ساخته شده و ته به زبان فارسی به معنی انتهای گودال و چیزگوداست و ران در بسیاری از جاهای ایران به معنی دامنهی کوه و تپه استعمال میشود.
چنان که ناحیهای از گیلان هم که در دامنهی کوه قرار گرفته را نکوه نام دارد.
به نظر من اصل این کلمه، همان طوری که در کتابهای قدیم نوشتهاند، تهران یعنی ته و انتهای دامنه کوه معنی میدهد و در زبان مردم کم کم ته ران ، تهران شده است» مرحوم سیدابوالقاسم انجوی شیرازی نیز در زمره طرفداران نگارش املای تهران به تای منقوط بوده و معتقدند: «تهران را از قدیم تهران میگفته و مینوشتهاند نه طهران.
چنان که یا قوت در معجم البلدان نویسد: «تهران به کسر و سکون را ونون در آخر، این کلمه پارسی است و ایشان (یعنی مردم آنجا) تهران گویند زیرا که در زبان ایشان طا وجود ندارد» مرحوم استاد عباس اقبال آشتیانی در مورد املای تهران مقالهای نوشته و طرفداران املای تهران را با تای فارسی دارای حس وطن پرستی جغرافیایی معرفی کرده است و یادآوری نموده که بایستی حروف اعلام نقطهدار را با حروف بینقطه و منجمله تهران را به صورت طهران نوشت» آقای ابراهیم صفایی( محقق) معتقدند که تبدیل کلمه طهران با طای مؤلف به تهران با تای منقوطه صحیح نیست و تلفظ حرف اول این نام در زبان پهلوی با تلفظ حرف ط نزدیک بوده و به همین سبب پس از تغییر الفبای پهلوی به الفبای فارسی نام طهران با ط ثبت شده و تا سالهای قبل از سال1320 ه .ش، هم این املا تقریباً در همه جا رعایت شده است و معتقدند اگر روزی قرار باشد این تغییر ثبت شود باید مراجع صلاحیتدار و فرهنگستان صحیح مرکب از اشخاص فاضل و عمیق و علاقهمند به زبان و فرهنگ و ادب تشکیل شود و مشکلاتی که در راه خط و زبان داریم خردمندانه از پیش بردارند.
2 مرحوم عبدالعزیز جواهر کلام تلفظ درست طهران را با طای مؤلف دانسته و برای اثبات عقیده خود دلایل زیر را ذکر کردهاند: 1.
ضبط کلمه با طا یا ثا یا ذال و مانند آنها به زبان عربی که در زبان فارسی آن را با ت یا س یا ز خوانده میشود و از مخرج اصلی عربی ادا نمیشود، بنا بر قواعدی که لغت شناسان عرب برای ضبط لغات مینگارند، دلیل بر درستی آن در زبان ادبی فارسی نخواهد شد زیرا که قواعد معنوی ضبط کلمات، ولو این که اعجمی باشد، اجازه در تصرف به ضبط اصلی آنها در نگارشات فارسی و لغت بیگانه نمیدهد و تنها در تلفظ روا میداند که موافق مخرج حروف آن لغت تلفظ شود.
بنابراین کلمهی طهران که ضبط قدیمی آن در عربی با طای مؤلف است باید در نگارشهای علمی و ادبی زبان فارسی و غیره همانطور با طای مؤلف و صحیح ضبط شود، اگر چه در تلفظ ناگزیر با تای منقوط تأدیه میگردد، با این وصف پاسخ مزبور مرحوم فرهاد میرزا معتمد الدوله به صنیعالدوله در خصوص نگاشتن کلمه طهران با تای منقوط یا طهران با طای مؤلف (دیگر لازم نیست به خود زحمت بدهید الخ) کاملاً بیمورد خواهد بود و دلیل علمی بر مقصود نمیتوان شمرد.
2.
ضبط صحیح و قدیمی این کلمه اعم است از این که طهرانِ اصفهان یا طهرانِ ری باشد و تمامی منسوبان به آن با طای مؤلف آمده است نه با تای منقوطه زیرا که در الانساب، فارسنامه، راحه الصدور و تاریخ طبرستان نام طهران را با طای مؤلف آوردهاند و یا قوت نیز طهران را با طای مؤلف ضبط کرده است ولی گفتار وی (لفظ اعجمی است و عجم آن را به تای منقوطه تلفظ مینمایند) به اشتباه انداخته و گمان بردهاند که ضبط ادبی آن هم رواست که با تای منقوطه باشد.
3.
ضبط زکریا بن محمود قزوینی، مؤلف آثار البلاد، طهران را با تای منقوطه دلیل بر سخن ایشان نمیشود؛ زیرا که قزوینی کتاب خود را در سال 664 یا 674 ه.ق، تألیف کرده و مؤلفین مذکور بسیاری بر او سبقت دارند و گفتار آنان بیشتر سندیت دارد.
4.
گذشته از ضبط کلمهی طهرانِ ری با طای مؤلف، در کتابهای مزبور، طهران اصفهان و همگی منسوبین به طهران ری و اصفهان با طای مؤلف نیز آمده است و از نسبت صحیح محمدبن حماد طهرانی به طور یقین میدانیم که تلفظ و ضبط درست کلمهی طهران از قرن سوم ه .ق، تا اواخر قرن هفتم ه .ق، که پایه و اساس شناسایی ضبط و تلفظ این کلمه در قرون بعد خواهد شد با طای مؤلف نه با تای منقوطه آمده است چنان که در تاریخ رشید الدین فضلاله (جامع التواریخ) در ضمن حوادث سال 683 ه .ق، طهران را با طای مؤلف ذکر کرده است و نیز مجدالدین محمدحسین اصفهانی، در کتاب زینت المجالس و حاج زین العابدین تمکین شیروانی ، در کتاب بستان السیاحه، نام طهران را با طای مؤلف ثبت نمودهاند.
با این وصف ضبط کلمه طهران با تای منقوطه، در کتاب آثار البلاد قزوینی و نزهه القلوب مستوفی و تذکره هفت اقلیم رازی، با مدارک قدیمه سمعانی، بلخی، راوندی و ابناسفندیار و ضبط علمای متأخرین که با طای مؤلف نگاشتهاند برابری نخواهد نمود و درست آن است که با طای مؤلف تلفظ و تحریر گردد.
با این وجود املای تهران با تای منقوط متداول است و به نظر میرسد دیگر کسی تهران را طهران ننویسد.
در باب وجه تسمیه تهران عقاید و نظرهای مختلفی اظهار شده است.
مرحوم سعید نفیسی در این خصوص نوشته است: «وجه تسمیهای که یاقوت در معجم البلدان آورده و قزوینی در آثار البلاد تکرار کرده است به این قرار است که مردم این ناحیه در هجوم خصم به زیر زمین پناه میبردهاند و ایشان را تَهران گفتهاند، مشتق از تَه به معنی زیر و ران به معنی راننده از فعل راندن، یعنی کسانی که به تَه میرانند !
و پس از آن این اسم ،که بدواً بر اهالی اطلاق میشده است ، بر این ناحیه قرار گرفته است.
میتوان گفت که این وجه تسمیه به ذوق نمینشیند و مخصوصاً اگر در اسامی قُرای اطراف ری فحص کنیم میبینیم که لفظ ران در دنباله اسامی بعضی از قراء و محال دیگر مثل جماران، نیاوران، شمیران، قصران و طهران دیده میشود و از این قرار میبایست همه از فعل راندن مشتق شده باشد و حتی در نقاط دورتر از اطراف ری.
نکته دیگر آن است که طهرانی است از توابع اصفهان؛ چنان که اشاره شد و اگر وجه تسمیه آن مانند وجه تسمیه طهران باشد بسیار شگفت و دور است که مردم دو ناحیه، که لااقل پنجاه فرسنگ دور از یکدیگرند، عادت مشترکی داشته باشند و اگر وجه تسمیه این دو ناحیت یکسان نباشد طهران اصفهان را به چه تسمیه کردهاند؟
وانگهی در لفظ ران که دنباله اسامی ایران امروز و ایران زمان ساسانیان و ایران و آذربایجان و مکران و هاماوران و آران، از توابع کاشان، استاد بران و اشکوران، هر دو از دهات اصفهان، ترخوران، از محال تفرش، نوبران، در اطراف همدان، طابران، خاوران، مازندران و نزدیک به بیست کلمه دیگر، از اسامی جغرافیایی قدیم و جدید ایران است، چه میتوان گفت؟
آیا این اسامی همه از فعل راندن مشتق شدهاند؟
اندک دقتی در اسامی جغرافیایی ایران مسلم میدارد که ان در آخر اسامی بسیار است و ظاهراً چنان مینماید که این دو حرف زائد است و بر آخر اسامی دیگر میافزایند که معنای ظرف مکان از آن بر آید، چنانکه آن را در پی کلمات دیگر برای اراده ظرف زمان میافزایند، چون بامدادان، صبحگاهان و غیره.
چنان که ستان در آخر اسامی نواحی و ممالک بر آید و معنی محل از آن اراده میشود؛ چون هندوستان و کوهستان.
در این صورت را جز و این دو حرف زاید نیست و بالعکس جزوکلمه است؛ یعنی طهران از طهر و تیران از تیر مشتق شده است و مازندران از مازندر چنانکه کاشان از کاش و خاوران از خاور مشتق است.
در کلمه خاوران و قصران مخصوصاً به خوبی میتوان پی به این نکته برد.
زیرا که خاور و قصر معنی مسلم دارد و اگر حرف زاید را ران بدانیم خاو و قص را معنی نخواهد بود و قص علیهذا.
پس دور مینماید که ران در کلمهی طهران از فعل راندن آمده باشد و وجه تسمیهای که ثبت کردهاند پذیرفتنی نیست و دور از قبول ذهن سلیم است.
وجه تسمیه دیگری هست که آن را در کتابی مسطور ندیدهام ولی اغلب متخصصین زبان آن را به زبان آوردهاند و آن این است که در طهران تَه همان معنی زیر میدهد و ران که به معنی قسمت بالای پا باشد در اینجا به معنی دامنه و دامن کوه آمده است.
پس طهران یعنی در تَه دامنهکوه.» در خصوص وجه تسمیه تهران نظر دیگری وجود دارد که در بعضی آثار محققّان و متقدمین آمده است و با نظر دوم سعید نفیسی نیز نزدیک و شبیه است و آن این که: کلمهی تهران از دو قسمت تَه به فتح ت که به معنی انتها و آخر و ران که به معنی دامنه است ترکیب گردیده که جمعاً معنای آخر دامنه میباشد.
چون قریه تهران در دامنهی کوه البرز قرار گرفته به آن « تهرابآن» یا همان آخر دامنهی کوه میگفتند.
در مقابل قریه شمران است که حرف شم معنی بالا میدهد و ران هم که دامنه میباشد.
پس معنای آن بالای دامنه میشود و به این علت آن را شمیران میگفتند که بر فراز دامنهی کوه البرز و بالا دست تهران قرار داشت.
فرهنگ نظام، تهران را واژهای فارسی دانسته و وجه نامگذاری آن را چنین ذکر کرده است: «تیران منسوب به تیر است که نام فارسی عطارد است؛ شاید دِه مذکور به نام ستارهی تیر که در ایران قدیم مقدس بوده بنا شده یا منسوب به شخص تیرداد نام بوده» و دلیل این نظریه را الف و نون آخر کلمه تیران آورده است.
زیرا در ایران قدیم مرسوم بوده است که شهرها و دهات را به وسیله الحاق الف و نون نسبت به نام سازنده آن نامگذاری میکردند.
احتمال دیگری که این فرهنگ داده است این است که چون در اوستا تئیره نام قلهای است از البرز شهر مذکور تیران را منسوب به آن قله دانسته.
در هر صورت طهران و تهران را غلط مشهور و نام صحیح تاریخی آن را تیران میداند.
4 به نظر میرسد قول مرحوم کسروی در مورد وجه نامگذاری تهران منطقیتر از دیگران باشد.
او عقیده دارد که: تهران شهری است که از هزار سال بازمانده و اکنون تخت گاه کشور است.
نام آن از دو بخش پدید آمده تَه و ران _ تَه یا کَه اگر چه در فارسی کنونی معنایی ندارد ولی در زبانهای بسیار کهن به معنای گرم بوده است.
تمام دیههایی که در زبان فارسی دارای بخش تَه یا کَه هستند، مانند کهران(1) ، تهران، کهرم یا جهرم(2) ، دارای هوای گرم بودهاند و ران نیز به معنای جا و مکان میباشد.
از سوی دیگر شمی، سمی و زمی در زبان کهن به معنای سرد است و جاهایی که نامشان از بخش شمی یا سمی پدید آمده جاهای سردسیر است، مانند شمیرم و سمیرم (3) و سمیران و شمیران، پس تهران یا کهران جای گرم (گرمسیر) و شمیران یا سمیران به معنای جای سرد (سردسیر) است.
این نکته در خور توجه است که شمی یا سمی با کلمه زمی شباهتی دارد که در بعضی زبانها به معنای سرما و زمستان است.
در زبان اوستایی زیما به معنی زمستان است که قسمت زم در زمستان و زمهریر (4) هنوز باقی مانده.
_____________________________________ 1- کهران نام دهی است از توابع شهرستان هر واقع در شمال بخش هوراند.
2- جهرم از شهرستانهای استان فارس است.
3- سمیرم از شهرهای استان اصفهان است.
4- شدت سرما، سرمای سخت، جای بسیار سرد.
5 جمعیت استان استان تهران که به اعتبار شهر تهران پرجمعیتترین استان کشور به شمار میرود بیش از 5/18 درصد جمعیت کل کشور؛ یعنی قریب به 11 میلیون و 176 هزار نفر و با تراکم 366 نفر در هر کیلومتر مربع را در خود جای داده است.
از کل جمعیت استان 84 درصددر شهرها و 16 درصد در روستاها ساکن هستند.
نرخ رشد جمعیت 2/3 % از خصوصیات بارز این استان است که آن را از سایر استانها متمایز ساخته است.
از کل جمعیت 6 سال به بالا در استان 90 درصد با سواد هستند که این نسبت در نقاط شهری 91 درصد و در نقاط روستایی 85 درصد است.
* وضعیت اقتصادی استان تهران* استان تهران ، به عنوان بزرگترین قطب اقتصادی کشور، دارای ویژگیهای بسیار پیچیده و گوناگونی است.
این ویژگیها در طی دوران کوتاهی از جنبههای صنعتی، تجاری و اقتصادی منطقه آن چنان توسعه پیدا کرده است که در سطح کشور مهمترین قطب صنعتی تجاری و خدماتی میباشد از کل شاغلان در این استان 5 % در گروه عمده کشاورزی، 2/30 % در فعالیت های بخش صنعت و 7/64 % در بخش خدمات مشغول به کار میباشند.
تعداد کارگاههای صنعتی موجود در این استان برابر با 293672 هکتار سهم این استان میباشد که از این رقم 5/91 درصد از اراضی به صورت آبی و 5/8 درصد به صورت دیم کشت میشود.
در استان تهران 65 معدن فعال است که از جمله مهمترین این معادن میتوان به معدن سیلیس، زغال سنگ، نمک، سولفات دو سود سنگ آهن، گچ،سنگ لاشه، مرمریت و معادن نفت و گاز اشاره کرد.
صنایع دستی استان تهران با توجه به بافت اجتماعی و تنوع قومی، به سه دسته شهری، روستایی و عشایری تقسیم میشود عمدهترین صنایع دستی استان را قلمزنی روی مس و برنج، خراطی و سبدبافی، خاتم کاری، شیشهگری، تراش و نقاشی روی شیشه، زیلوبافی، نقاشی روی چرم، قالیبافی سفالگری و چاپ بانیک تشکیل میدهند.
رشتههای مورد اشاره فاقد سابقه طولانی در منطقه هستند و دست اندرکاران اکثر رشتههای این صنایع بیشتر از شهرستانهای دیگر به تهران مهاجرت کردهاند.
صنایع دستی عشایری قدیمیترین نوع صنایع دستی استان است که تولید آن عموماً به طور خانگی و فصلی انجام میپذیرد.
این نوع صنایع دستی با توجه به ترکیب قوی منطقه در میان صنایعدستی استان جایگاهی ویژه دارد و هم اینک یکی از نقاط برجسته و مثبت صنایع دستی استان محسوب میشود.
دست اندرکاران این بخش از دست سازههای ایرانی که بافت انواع قالی و قالیچه، ورنی، حاجیم و گلیم، چنته، رویه پشتی، جوال، خورجین و نیز رنگرزی و ریسندگی پشم را در انحصار خود دارند.
گروهی از عشایر لر، قشقایی، شاهسون و ...
هستند که در دهههای اخیر از زادگان خود به تهران، ری، ورامین، کرج و حومه تهران مهاجرت کردهاند.
*وضعیت جغرافیایی استان* استان تهران از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از غرب به استان قزوین و از شرق به استان سمنان محدود است.
این استان شامل 12 شهرستان، 27 بخش، 38 شهر، 71 دهستان و 2578 روستا است و با وسعتی معادل 19194 کیلومتر مربع بین 34 تا 5/36 درجه عرض شمالی و 50 تا 53 درجه طول شرقی از استانهای بسیار مهم کشور محسوب میشود.
استان تهران از شمال توسط رشته کوههای البرز از همسایه شمالی خود یعنی مازندران جدا میشود.
این ارتفاعات از سمت غرب به شرق افزایش مییابد و در قله دماوند به حداکثر ارتفاع خود میرسد.
در قسمت شرقی کوههای سواد کوه و فیروزکوه قرار دارند که از شرق به ارتفاعات شهمیرزاد میپیوندند.
از دیگر ارتفاعات استان میتوان به کوههای حسنآباد و نمک در جنوب بیبی شهربانو و اقاغدر در جنوب شرقی و ارتفاعات قصر فیروزه در شرق اشاره کرد.
یکی دیگر از منابع طبیعی این استان، دشتها میباشد که از هشتگرد آغاز میشود و تا دشت ورامین ادامه می یابد.
دشتها به دلیل شیب کمی که از شمال شرقی به سوی جنوب غربی امتداد دارند.
بستر مناسبی را برای زندگی به وجود آوردهاند بطوری که تعداد شهرها در این مناطق افزایش یافته است.
دشتهای آبرفتی که قسمتی از این دشتها را تشکیل میدهد.
با ارتفاعی بالغ بر 790 متر از سطح دریا جزء پستترین مناطق دشتی به شمار میآید.
6 نوع آب و هوای استان در مناطق کوهستان معتدل و در دشتها نیمه بیابانی میباشد.
فشار هوا در اواخر پاییز و اوایل زمستان بیشترین افزایش را داشته و بیشترین میزان بارندگی در اسفندماه است.
این استان شامل شهرستان کرج، شهرری، شمیرانات، ورامین، شهریار، ساوجبلاغ، اسلامشهر، دماوند و تهران میباشد.
* تهران در عصر قاجاریه* پس از آن که آقامحمدخان قاجار تهران را به عنوان پایتخت برگزید، دیوان دارالعماره را وسعت بخشید و عمارت خروجی را در ارک سلطنتی بنا نهاد.
شهر تهران در این زمان 15000 نفوس داشت که از میان آنها 3000 نفر سپاهی بودند و مساحت شهر 5/7 کیلومتر مربع بود که فقط نیمی از آن ساخته شده بود و کاخ و باغهای سلطنتی به تنهایی یک چهارم مساحت شهر را اشغال کرده بود و از طریق خیابانهای کالسکهرو به دروازههای شهر منتقل میشد.
در حالی که راههای دیگر تنگ و غالباً بنبست بود.
بدون هیچ تردیدی نخستین سازنده شهر تهران فتحعلی شاه است.
این پادشاه که دستور تراشیدن تخت مرمر مشهور را داد.
ارگ سلطنتی را با ساختن عمارت بادگیر و اندرونی آذین کرد.
با احداث مساجدی چون مسجد شاه در بازار که ساختمان آن به سال 1256 ه.ق، به پایان رسید نیز مدرسه مروی و صدر، سر در بازار و دروازه شاه عبدالعظیم در جنوب شهر نخستین بناهای عمومی لازم ساخته شد و تهران شکل اولیه یک پایتخت را به خود گرفت.
فتحعلی شاه فرمان داد تا قصر فجر معروف را با شکل هرمی، باغهای مطبق خارج از حصار در سمت شمال و نیز کاخ نگارستان و لالهزار احداث شود که به حصار شهر نزدیکتر بودند.
جمعیت تهران در این زمان سی هزار نفر سرشماری شده که دارای حدود سی مسجد و سیصد حمام بوده است.
فتحعلی شاه در اواخر سلطنت خود تهران را به حال خود گذاشت و حس سازندگی را از دست داد و در واقع در این زمان هنوز ساختمان هیچ یک از مساجد بزرگ به پایان نرسیده بود.
در عصر سلطنت محمدشاه، شهر در خارج از حصار از طرف شمال که مبدأ آبهای جاری از شمیران و دامنههای توچال بود به آرامی رو به توسعه نهاد.
بزرگان و اعیان به تبعیت از شاه به احداث باغهای تفریحی و خانه دوم در خارج از حصار شهر در سمت شمال (محمدیه، عباسآباد) پرداختند.
نخستین وزیر محمدشاه، حاج میرزا، به دلیل عدم کفایت میزان آب قناتهای قدیم دستور حفر قناتهای تازه را صادر کرد و کانالی به طول 42 کیلومتر برای گذراندن بخشی از آبهای رودخانه کرج به سوی وصفنارد، یافتآباد و سپس تهران احداث کرد.
در تهران ساختمان مسجد حاجی رجال علی کار، اسناد محمدقلی، آغاز شد و در سال 1256 ه .ق، امامزاده اسماعیل در بازار ساخته شد.
نخستین نقشه تهران در این دوران (1257 ه.ق) به توسط جهانگرد شرق شناس روسی برزین تهیه و به سال 1269ه.ق، در مسکو منتشر شد.
شهر در این نقشه فضای عمومی بازی نداشت.
تقریباً فاقد بناهای بزرگ بود و تنها فضای باز آن میدانی کوچک به نام میدان شاه بود که بین بازار و ارک قرار داشت.
کاخ سلطنتی ارگ، در این زمان به عنوان شهری پیچیده درون شهر تهران باقی ماند و تا حصار شمالی پیش رفت که در آن دروازهای به نام عضدالدوله ساخته بودند که امکان دسترسی مستقیم به شهر سلطنتی را فراهم میآورد.
ضلع جنوبی مسجد جمعه تهران و بازار بین این مسجد و مسجد شاه را که بینالحرمین مینامند از آثار دوران حکومت محمدشاه است.
ناصرالدین شاه با بر چیدن حصار قدیم و احداث استحکامات تازه و ساختمانها و راههای آمد و شد ضروری تهران را بسیار تغییر داد.
ظرف چند سال از بناها بهتر نگهداری شد و تهران رنگ و رویی تازه یافت.
توسط امیرکبیر دارالفنون، مدرسه آموزشی زبانهای اروپایی و دروس فنی تأسیس شد و در سال 1284 ه.ق، هنگام افتتاح محدوده شهر تهران «دارالخلافه ناصری» نامیده شد و به صورت پایتختی واقعی درآمد.
این زمان تهران تحت نفوذ تمدن غرب قرار گرفت و به دنبال آن نظام بوروکراسی بوجود آمد و اداره های حکومتی و دیوانخانه و سفارتخانه تأسیس شدند.
در این زمان ادارهای، به منظور رسیدگی به امور روشنایی و اوراق عمومیف در شهر تهران به دستور ناصرالدین شاه تأسیس گردید.
پست خانه مبارک، اداره گمرک و راهآهن (ماشین دودی تهران – ری) تأسیس شد.
ناصرالدین شاه عدهای را مأمور ساخت تا برای پایتخت محدوده و نقشهای جدید در نظر بگیرند که براساس آن، اراضی جدید وارد محدوده تهران شد.
وسعت شهر از شمال 1800 زرع و از جوانب دیگر هر کدام 1000 زرع وسعت پیدا کرد.
برج و باروی شاه طهماسب صفوی خراب شد و با خاک آن خندقهای دور بارو را پر کردند و به تقلید از نقشه شهر پاریس، شهر تهران به شکل هشت ضلعی غیر متساویالاضلاع درآمد و 12 دروازه به دور شهر احداث شد و دور تا دور آن را خندق کشیدند.
این دروازهها در سال 1308 ه.ش، تخریب شد.
ولی خاطره آنها در ذهن تهرانیها تا امروز زنده مانده و برای نشان دادن محل کنونی آنها از نامشان استفاده میکنند.
در شمال، دروازه یوسفآباد، دروازه دولت و دروازه شمیران؛ در شرق دروازه دوشان تپه.
دروازه دولاب و دروازه خراسان؛ در غرب دروازه باغ شاه، دروازه قزوین و دروازه گمرک و در جنوب، دروازه شاه عبدالعظیم.
دروازه غار و دروازه خانیآباد قرار داشته است.
در سال 1308ه.ق، عبدالغفار (نجمالملک) که نقشه شهر جدید غربی را پس از نقشه «کرشیش» استاد اتریشی مدرسه دارالفنون به عنوان آخرین شواهد وجود شهر اسلامی ترسیم کرده است.
جمعیت تهران را 250000 نفر اعلام میکند.
در نقشه عبدالفغار، ترتیبات جدید شهر بسیار مهم است.
زیرا خیابانهای مستقیم و کالسکهرو (لالهزار و علاءالدوله) در محله های جدید و ( امیریه و چراغ گاز) در محل حصار قدیم صفوی احداث شده بودند و همچنین در شمال ارک دو میدان مشق و توپخانه (جایی که بعدها وزارتخانهها در آن تأسیس شدند) در شمال محله سلطنتی بوجود آمده بود.
این میادین به سرعت به شلوغترین نقطه شهر تبدیل شدند.
نمایندگیهای خارجی در این محله ها ی پردرخت (محله دولت) در بالای خیابان علاءالدوله که بعدها خیابان امین سلطان، خیابان سفارتخانه و سپس خیابان فردوسی میشود، به سرعت مستقر میشوند.
اما طلب شهر هنوز همان بازار قدیمی است که مدخل آن همچنان در جنوب ارک قرار دارد.
معظمترین بناها در آن زمان مسجد و مدرسه سپهسالار (میرزا حسینخان) بوده که در جوار کاخ بهارستان یا مجلس شورای ملی ساخته شده است.
کاخ های سلطنتی یا خصوصی تنها بناهای زیبای شهر هستند.
عشرتآباد در شمال، شمسالعماره در ارک، کاخهای صاحبقرانیه، قصر یاقوت، قصر فیروزه و دوشان تپه در خارج از حصار شهر.
قصر قاجار که در عصر فتحعلی شاه ساخته شده بود در آن هنگام رو به ویرانی نهاده بود.
بازار با مساجد متعدد، تکیهها، امامزادهها و کاروانسراها همچنان قلب اقتصادی و اجتماعی شهر بود در حالی که مرکز سیاسی در ارک قرار داشت.
در جنوب محله میدان ارک که از کمی پیش درختکاری و به حوضی مزین شده بود و در آن زمان و آغاز قرن بیستم «میدان شاه» نامیده میشد.
مسجد خللالسلطان جای خود را به تکیه دولت معروف میدهد.
در شمال خیابان جدید اندرونی، در سال 1295 ه.ق، خیابان زیبای الماسیه را میکشند که از بین اسلحه خانه جدید و مدرسه دارالفنون میگذرد و به طرف دروازه دولت سابق و میدان توپخانه میرود و در جنوب به بابهمایون منتهی میشود.
در این دوران برخی تجهیزات عمومی نظیر واگن اسبی، ماشیندودی، روشنایی گاز و نیروی برق در شهر پدیدار شد.
در آغاز قرن بیستم، تهران به صورت بزرگترین شهر ایران درآمده بود، اما هنوز پایتختی بسیار معمولی بود که 250000 هزار نفر جمعیت داشت.
در عهد آخرین سلاطین قاجاریه، شهر تغییر مهم دیگری نکرد.
نوع لباس زنان 8 لباس زنان تهران قدیم عبارت بود از پیراهن کوتاه و ارخالی از آن کوتاهتر برای پوشاندن بالاتنه به کار می رفت و نیز زیر جامه ای که تا پشت قدم ها را می پوشانید.
در زمستان ، کلچه ای هم برای حفظ از سرما بر آن اضافه می شد.
سرپوش زن ها چادر قدی بود که سر و موی بافته بلند آنها را از نظرها می پوشاند.
آنها وقتی می خواستند از خانه بیرون بروند، چاقچوری که زیر جامه در آن بگنجد به پا و چادر سیاهی بر سر و روبنده ای از پارچه سفید بالاتنه جواهر که از پشت سر آنها می درخشید، به صورت می زدند.
*نوع لباس مردان* لباس عادی مردان در تابستان، پارچه ای پنبهای بود مانند قدک بوشهری و اصفهانی، کاشی و قلمکار اصفهانی، چیت بروجردی، ابریشمینههای یزدی، کاشی( کاشانی) و خراسانی، الجههای یزدی و ترکمنی، آفری کرمانی، عبادی اصفهانی و یزدی، کتان و شیرپنیر مازندرانی و در زمستان، پشمینههای کرمانی، خراسانی، گیلانی، مازندرانی و استرآبادی *سرگرمی پایتخت نشینان* عبارتند از: سینما- الک دولک بازی- بادبادک بازی- بند بازی- پرده قیامت- خربازی و خرسواری- عکاسی- مساله گوها یا مرشدها- نمایش لوطی عنتری *بندبازی* بندبازی و عملیات آکروباتی نیز یکی از نمایش های جالب توجه روزگار قدیم تهران بود و این بازی ها دو نوع بودند: یکی از آنها مختصر و محدود و سیار بود و یک دسته بندباز مرکب از یک آدم نسبتا گردن کلفت زورمند و یک کودک خردسال آن را اجرا می کردند.
کودک خردسال بر روی نوک چوب کلفتی می رفت و سردیگر چوب که کودک عملیات خود را بر فراز آن انجام می داد در بین کمربند محکمی قرار داشت که بر روی شکم شخص زورمند بسته شده بود و در همین زمان که عملیات بندبازی شروع می گردید، شخص سومی که ضربی به زیر بغل داشت آهنگ هایی را زمزمه می کرد و بر روی ضرب می نواخت.
شغل مردمان تهران قدیم 9 عبارتند از: آسیاب ها و عصارخانه ها- اسلحه خانه- ایشیک خانه- بازار مفت برها- تلگراف خانه- جارچی- چای فروشی های سیار- داروخانه- زنبورک خانه- زیندارخانه- سرایدارخانه- سمسارهای دوره گرد- شاطرخانه- فراش خانه- کالسکه خانه- کشیک خانه- مریض خانه- میرآخوری- تعبیر خواب- فالگیری *اسلحه خانه* تا زمانی که قشون ایران مرکب از پیاده های چریکی و سوارهای ایلاتی بود، فرمانروایان خزانه ای از اسلحه ترتیب داده و آن را به شخص امینی می سپردند تا در مواقع آرامش، اسلحه کهنه و از کارافتاده را اصلاح کرده و در موارد جنگ، افرادی را که به میدان رزم می رفتند مسلح می کردند.
*سمسارخانه* غیر از پیشه ها و کسب و کارهای گفته شده در تهران قدیم، عده ای کاسب های دوره گرد بودند که در تمام مدت روز در خیابان ها و کوچه و بازار پرسه می زدند و با فریاد کردن متاع و کالای مستعمل از قبیل کت، شلوار، کلاه کهنه، کفش، خرده شیشه، آهن پاره و غیره خریداری می کردند تعبیر خواب افرادی که به کار تعبیر خواب اشتغال داشتند از روی تعاریفی که فرد مراجعه کننده برای او نقل می کرده، معنایی را برای خواب او ذکر می کردند و گاهی از کتاب های تعبیر خواب نیز استفاده می کردند که یکی از آنها کتاب تعبیر ابن شیرین و دانیال بود که اکنون نیز مراجعه به این کتاب ها در بین برخی افراد رواج دارد *فالگیری* در این روش فرد فالگیر، از روی خطوط کف دست افراد، آینده آنها را پیش بینی می کند.
فالگیرها بر روی هر یک از خطوط موجود در کف دست، اسامی مشخص را گذرده اند که از آن جمله اند: خط سر، نشانه قوای ذهنی،؛ خط زندگی که نشان دهنده طول عمر انسان است؛ خط تقدیر یا سرنوشت که خط خورشید است و به آن خط موفقیت با خط درخشش نیز می گویند و خط قالب، که روشن کننده حالات قلبی و احساسی می باشد.
فالگیران به غیر از پیش بینی آینده معمولا اکثرشان به کار دعا و طلسم نویسی نیز اشتغال داشته اند و برای این کار از جداول و یا کتاب هایی استفاده می کرده اند که یکی از آنها کتابی است به نام جوامع الدعوات که در آن به بیان خیلی از این دعاها و طلسمات پرداخته شده است و نمونه هایی از آن به شرح زیر است: دعاهای چشم زخم اطفال، دعا در زیاد شدن شیر مادر، برای آسانی وضع حمل، برای رفع زلزله، برای سیاه سرفه، آبله کودکان، برای طلب فرزند، دعای زبان بند، دعای احضار اجنه برای معالجه دیوانه و بسیاری دعاهای دیگر که نمونه ای از خرافات رایج بوده است.