مقدمه جهان سوم third world در مقابل جهان اول که متشکل از نظامهای مردمسالار پیشرفتهی سرمایهداری و جهان دوم، متشکل از کشورهای پیشرفته صنعتی کمونیست، بود قرار داشت و اصطلاح جهان سوم برای اولین بار توسط "آلفودسووی" به منظور طبقهبندی آن دسته از کشورهای جهان که از دو بلوک سیاسی– نظامی و اقتصادی آن زمان(بلوک شرق و غرب) خارج بودند به کار برده شد، و بعد از آن این اصطلاح نامی شد برای اغلب کشورهای آسیایی-آفریقای و امریکای لاتین که هم دارای اقتصادی ضعیف بودند و اغلب آنها بعد از جنگ جهانی دوم از چنگ استعمار رهایی یافته و به استقلال رسیده بودند.
این کشورها زمانی به استقلال رسیدند که جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب حاکم بود و اغلب آنها که با کشورهای استعمارگر سر ستیز داشتند با هم هماهنگ شدند که هیچکدام به این دو اردوگاه جنگ سرد نپیوندند و در بین سالهای 1960-1950 سعی کردند یک هویت سیاسی مستقل برای خود تعریف کنند که آنها را از دو گروه کشورهای "کاپیتالیست و سوسیالیست" جدا کند که رهبران این جنبش عبارت بودند از "جواهر لعل نهرو" از هندوستان، "جمال عبدالناصر" از مصر، "سوکارنو" از اندونزی و رهبران دیگری که هدایت این کشورها را در دست داشتند.
این کشورها که عنوان "عدم تعهد" در مقابل شرق و غرب را بر خود نهاده بودند در سال 1955 در کنفرانس باندونگ در اندونزی گردهم آمدند با این هدف که در برابر دو گروه کشورهای شرق و غرب یک نیروی سوم بهوجود آورند.
و عامل همبستگی آنها نیز تلاش در راستای برانداختن استعمار سیاسی و اقتصادی و همکاری با جنبشهای آزادیخواه و استعمارستیز بود و مهمترین نکاتی که در این کنفرانس بر آن تأکید داشتند عبارت بود از یکپارچگی، حاکمیت و برابری ملتها و نژادها، دخالت نکردن در امر داخلی کشورها و خودداری از پیوستن به پیمانهای دفاعی گروهی به خاطر همزیستی صلحجویانه....
لذا این کشورها، با وجود اینکه در سازمان ملل دارای بیشترین آراء بودند اما به خاطر ضعفهای که در زمینهی اقتصاد، سیاست و تکنولوژی و عوامل دیگر داشتند باعث شد که کشورهای قدرتمند و استعمارگر همچنان در این کشورها حضوری هر چند غیر مستقیم داشته باشند.[1] در تقسیمبندی دیگری، رهبران چین کمونیست، تفسیر دیگری از جهان سوم ارائه میدهند، طبق نظریهی "سه جهان" مائوتسه دون، امریکا و شوروی جهان اول، ژاپن و کشورهای اروپایی غربی و کانادا جهان دوم و افریقا و امریکای لاتین و بیشتر کشورهای آسیایی، جهان سوم را تشکیل میدهند، از نظر مائو و پیروانش، رابطهی این سه جهان رابطهای هرمی و مبتنی بر قدرت بود.[2] علت پیدایش کشور های جهان سوم در بررسی علت پیدایش کشورهای جهان سوم به دو عامل میتوان اشاره کرد: 1- افزایش حرکتهای ناسیونالیستی در پی افزایش آگاهیهای مردمی: ناسیونالیسم واکنشی بود که در قلمرو سیاسی یک کشور با مشترکات، فرهنگ، زبان، آداب سنن و تعلقات خونی، نژادی، قبیلهای به وجود میآید، این وحدت و همبستگی تنها یک هدف تلقی نمیشود بلکه یک فراگرد است برای رسیدن به اهداف و مقاصد بالاتر که عبارت است از منافع و اهداف ملی.[3] در حدود نیمهی دوم قرن نوزدهم، این گرایش فکری همراه تحصیلکردههای جهان سوم در کشورهای اروپایی به جوامع آسیایی سرایت کرد.
همین گروه نخبگان بودند که پس از مراجعت از مدارس خارجی تحت تاثیر اندیشهها و افکار نوین مرتبط با اصول بنیادین آزادی و برابری و دموکراسی، با بهرهگیری ارزشهای ملی و فرهنگ و آداب سنن و مذهب، هستههای مقاومت و انقلاب را در مقابل استعمارگران غرب تشکیل دادند و به تدریج زمام امور حکومتهای مستقل را در دست گرفتند این گروه با افکار نوین خود رهبری جوامع سنتی را از دست قلدران، خانها، و روحانیون و روسای قبایلی که بعضا جهت حفظ منافع خود با استعمارگران کنار آمده بودند، خارج ساخته و خود با تکیه بر شور میهنی و ملی، حاکم بلامنازع شدند.[4] اولین حرکتهای ملیگرایانه در سال 1885 در هند بهوجود آمد که رهبران آن مهاتماگاندی و جواهر لعل نهرو بودند که برای رهایی از استعمار به ناسیونالیسم روی آوردند.
رهبران ملی این کشورها با تکیه بر اصالتهای قومی، فرهنگی و سوابق تاریخی گذشته، همبستگیهای مذهبی، با تلفیقی از الگوها و اسطورههای نو و کهنه در جهت دستیابی به آرمان استقلال و حاکمیت ملی تلاش کردند، استعمارگران در واکنش به این حرکتهای ملیگرایانه ناگزیر به اتخاذ مواضع جدید در برخورد با خواستههای ملتهای تحت ستم برآمدند و اولین گام در این راستا تفویض استقلال و حاکمیت به سرزمینهای کوچک و بزرگ این مستعمرات بود.
چرا که این حرکتهای ناسیونالیستی و ملیگرایانه که همراه با آگاهیهای روزافزون مردم همراه بود دیگر امکان استعمار مستقیم این سرزمینها وجود نداشت.
لذا سعی کردند به شیوههای دیگری که همان استعمار غیر مستقیم بود روی آورند.[5] 2- عامل دوم در پیدایش کشورهای جهان سوم را میتوان نقش قدرتهای بزرگ و استعمارگر دانست به عبارتی در پی افزایش حرکت های ناسیونالیستی وقتی قدرتهای بزرگ نتوانستند از طریق استعمار مستقیم به اعمال نفوذ و سلطهی خود در این کشور بپردازند لذا سعی کردند از طریق استعمار غیرمستقیم و با تشکیل دولتهای دست نشانده و حکومتهای وابسته به خود، در کشورهای مستعمره به اعمال حاکمیت بپردازند.
در واقع این کشورها با بهرهگیری از عوامل بومی و اعطای استقلال ظاهری به مستعمرات، به روند سلطهگری خود ادامه دادند.
حکومت های دست نشانده در مستعمرات، که گاهی به شکل نظامهای پادشاهی و گاه به صورت نظامهای پارلمانی به وجود آمدند از مهمترین اشکال استعمار غیرمستقیم توسط دولتهای استعمارگر بودند.
از جمله نظام های پادشاهی به وجود آمده به دست استعمارگران در خاورمیانه نظام پادشاهی سعودی و خاندان پهلوی در ایران بود.
که در این میان دولت انگلیس در به وجود آمدن آوردن این نظامهای پادشاهی نقش ویژهای داشت.
برای تشکیل ساختار سیاسی در نظامهای پارلمانی، کشورهای جهان سوم که به استقلال دست یافته بودند، قدرتهای استعماری تلاش کردند با به قدرت رسیدن نامزدهای مورد نظر خود، و با بهرهگیری از سیاست تهدید و تطمیع به مطیع کردن مخالفان خود بپردازند و همینطور ساقط کردن مخالفان به شیوههای مورد نظر خود از دیگر اعمال نفوذ و سلطهی آنها در این کشورهای جهان سوم بود.[6] قدرتهای بزرگ علاوه بر تشکیل ساختارهای سیاسی مورد نظر در مستعمرات، تشکیل جامعه ملل و سازمان ملل نیز در راستای اهداف استثماری آنها بود.
این کشورها با بهرهگیری از این سازمانها، قادر به گسترش متصرفات استعماری خود، آنهم با ظاهری قانونی تحت عنوان "نظام قیمومیت" شدند، و با در نظر گرفتن حق "وتو" برای خود، سلطهی خود را بر نظام بینالملل قانونی و مشروع جلوه دادهاند و آشکارا حفظ صلح جهانی را منوط به نابرابری کشورها نمودند و سایر کشورها را از حق دخالت و تاثیرگذاری بر مسائل سیاسی و امنیتی نظام بینالملل باز داشتند و آن را قانونا به خود اختصاص دادند و اقدامات تجاوزکارانه خود را در قالب قطعنامههای سازمان ملل و به نیابت از تمامی ملل دنیا به انجام رساندند و روابط و سیاست خارجی کشورها در قبال یکدیگر را از طریق شورای امنیت تحت کنترل درآوردند.[7] مسائل و مشکلات کشورهای جهان سوم کشورهای جهان سوم با وجود داشتن، بیشترین امکانات مادی و انسانی و همینطور بهرهمند بودن از منابع عظیم ثروت دارای شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند.
زمینهی این مشکلات به سیاستهای کشورهای استعمارگر و قدرتمند که در طی قرون گذشته در این کشورها، به اجرا گذاشتند برمیگردد.
به گونهای که هر چند در ظاهر این کشورها به استقلال سیاسی دست یافتهاند ولی هنوز به طور غیرمستقیم وابسته به این کشورها میباشند.
کشورهای جهان سوم با وجود مشابهتهای فراوان و خصوصیات مشترک، تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند که این امر ناشی از ویژگیهای جغرافیای، منابع مادی و انسانی و فرهنگی و آداب و سنن و ساختار سیاسی، این کشورها میباشد و با این وجود یک سری خصوصیات و ویژگیهای مشترکی دارند که هر چند نسبت این ویژگیها در کشورها با یکدیگر فرق میکند.
بنابراین، مهمترین مشکل کشورهای جهان سوم، را با توجه به ویژگیهای نسبتا مشترک میان آنها، میتوان این عامل دانست که، در تقسیمبندیهای بینالمللی در داخل خود از یک سیستم متجانس فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند، نتیجه نبودن این ساخت متجانس، انعطافپذیری آنها به متغیرهای خارجی و تناقضات فراوان در حیطهی فرهنگ و اقتصاد در سیستم داخلی آنها میباشد.
که این عامل به راحتی در کشورهای جهان سوم قابل مشاهده و شناسایی است.[8] به عبارتی، کشورهای جهان سوم در موقعیتی پا به عرصهی وجود گذاشتند که غرب طی چندین قرن به این نظام شکل داده بود و شکافی عمیق از لحاظ تجربهی کشورسازی و ایجاد سیستمهای هماهنگ به وجود آورده بود.
بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهرهبرداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا ارکان اجتماعی و مملکتداری در سطح بینالملل مطرح شده بودند و تقریبا تمامی کشورها، با سیستمهای گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزشها داشتند و در واقع از این دریچهی مادی، به حیات و انسان را مینگریستند و جهام سوم از تاثیرات چنین جریاناتی آزاد نبود.
لذا کشورهای جهان سوم که پس از استقلال قدم در عرصهی توسعه گذاشتند، طولی نکشید که با انبوهی از مشکلات و موانعی اصولی و زیربنایی مواجه شدند؛ از یک طرف، کشورهای جهان سوم، ساختار لازم را برای فعالیت و بسیج اقتصادی دارا نبودند و از سوی دیگر آن دسته از کشورها که الگوی نظام سرمایهداری را اتخاذ کردند از پیشنیازهای مهم فرهنگی و اجتماعی برخوردار نبودند.
رشد اقتصادی و توسعهی صنعتی نیازمند انگیزهها، خواستهها و ارزشهای جدید فردی و نهادهای نوین اجتماعی بود که جهان سوم عمدتا فاقد آن بود.
غرب در دورهی استعمار، پولپرستی، مصرفگرایی، و علاقه به رفاه و روح سرمایهداری را به جهان سوم انتقال داد.
اما فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعهی صنعتی را عرضه ننمود.[9] بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهرهبرداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا ارکان اجتماعی و مملکتداری در سطح بینالملل مطرح شده بودند و تقریبا تمامی کشورها، با سیستمهای گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزشها داشتند و در واقع از این دریچهی مادی، به حیات و انسان را مینگریستند و جهام سوم از تاثیرات چنین جریاناتی آزاد نبود.
اما فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعهی صنعتی را عرضه ننمود.[9] در واقع در کشورهای جهان سوم نظامهای سنتی آنها متحول شد اما این تحول نه نسبت قابل توجهی با گذشتهی سنتی داشت و نه وجوه اشتراک کافی با معیارها و وضعیت جدید برقرار میکرد.
و نتیجهی این تحولات، معضلات و مشکلاتی بود که این کشورها با آن رو به رو بودند که برخی از این مشکلات عبارت بود از بحران بدهیها، مشکلات شهری، وابستگی مالی، وابستگی صنعتی، رشد ضعیف اقتصادی، اقتصاد تک محصولی و وضع نامساعد بهداشت، آموزش و رشد روزافزون صنعت مونتاژ و وابسته، افزایش تورم، بالا بودن نرخ بیکاری، نبود تخصص و غیره، میتوان اشاره کرد.[10] ویژگیهای شهرهای جهان سوم شهرهای جهان سوم، شهرهایی در حال توسعه می باشند که از لحاظ برنامه ریزی شهری عمدتا عقب مانده بوده که در تلاشی برای آمایش سرزمین و توزیع متناسب فعالیت و انسان در سطح جغرافیایی نود می باشند اما یک نکته را باید توجه داشت که مردم در شهرهای سوم عمدتا شهرنشین هستند و شهرگرا نفی باستد بدین معنا که تنها از اطراف شهر و یا روستاها به شهرها مهاجرت کردند بدون آنکه الگوهای شهری را بیاموزند و ...
عدم برنامه ریزی و طرح راهبردی - ساختار در این شهرها، هرج و مرج و نابسامانی های مختلف را پدید آورده است به عبارت دیگر نبود یک برنامه ریزی شهری انعطاف پذیر و پویا ویژگی های مختلفی را برای این شهرها بوجود آورده است ک در زیر به آن می پردازیم.
به طور کلی ویژگیهای شهرهای جهان سوم را می توان از چهار جنبه مورد بررسی قرار داد.
1- جغرافیای شهری 2- اکولوژی اجتماعی 3- اقتصاد شهری 4- جمعیت شهری 1- جغرافیای شهری: عمدتا از لحاظ مورفولوژی شهری (پیکرشناسی جغرافیایی) شهرهای جهان سوم پیش از تلسط فرهنگ و اقتصاد، فضاهای باز شهری تنها در اطراف مراکز و موسسات عمومی مانند معابد و مساجد و میادین بزرگ شهر دیده می شود و کوچه ها و خیابانها باریک و حمل و نقل در آنها به سختی صورت می گیرد که در این شهرها بافت سنتی و بخش جدید با مورفولوژی غربی دیده می شود.
2- اکولوژی اجتماعی: از لحاظ اجتماعی می توان گفت کشورهای جهان سوم با عامل اقتصاد روبرو هستند و این اقتصاد است که مردم را تفکیک کرده و اختلاف طبقاتی زیادی بوجود آورده و می توان گفت: آموزش، رفاه، تحصیلات، درآمد و ...
در بین افراد ثروتمند است و به طور کلی سطح زندگی در این شهرها پایین است و از جمله شاخصهای اجتماعی این گونه شهرها می توان سواد پایین، فقر، کمبود بهداشت، آلودگی محیط زیست، بالا بودن کارگران غیرماهر، آلونک نشینی، فقدان تجهیزات شهری مناسب و میزان بیکاری زیاد را نام برد.
3- اقتصاد شهری: همانگونه که اشاره شد اقتصاد در این شهرها نقش ویژه ای ایفا می کند، اقتصاد دو گانه در این شهرها حاکم است و تعداد کارگران غیرماهر بسیار زیاد است که این امر اقتصاد را فلح می کند، معیارهای اقتصادی نظیر بار تکفل، نرخ اشتغال، اقتصاد پایه، سرانه انواع اراضی، میزان تولید و ...
در شهرهای جهان سوم بدلیل بالا بودن کارگران غیرماهر و مهاجرت بالا باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
4- جمعیت شهری: جمعیت شهری در اینگونه شهرها به گونه ای است که از لحاظ ساختار سنی هیچگونه همگونی در نظام جمعیتی وجود ندارد و برنامه ریزی در این شهرها برای برنامه ریزان بسیار دشوار است زیرا میزان مهاجرت روستاییان به شهرها بسیار بالا بوده بطوریکه روستاییان تنها شهرنشین می شوند اما شهرگرا نیستند.
این بدان معنا است که زمانی شهرگرایی در جامعه و بین مهاجران روستایی حاکم می شود که در الگوهای رفتاری آنها نیز تغییر کرده باشد و الگوهای شهری را در زندگی خود اجرا کنند اما متاسفانه در کلانشهرها و مراکز شهری تنها شهرنشینی صورت گرفته است و مردم شهرگرا نشده اند.
منابع: 1- دیدگاه های نو در جغرافیای شهری تالیف دکتر حسین شکوئی ویژگیهای شهرهای جهان سوم واژه جهان سوم برای اولین بار در سال 1952 به وسیله آلفرد سوی در دوران جنگ سرد درباره کشورهایی به کار رفت که جزء کشورهای غیرمتعهد بودند و به هیچ بلوک سیاسی پیوستگی نداشتند، این اصطلاح در آن زمان دارای بار سیاسی بود.
منظور از کشورهای جهان سوم جوامعی است که از نظر اقتصادی - تکنولوژیکی در مقام مقایسه با کشورهای صنعتی مدرن در سطح پایین تری قرار دارند.جوامع جهان سومی از خصوصیات اقتصادی مشترکی برخوردارند.
یکی از این خصوصیات عبارت است از وابستگی اقتصادی به کشورهای صنعتی مدرن بدین معنی که اغلب این کشورها از نظر نیازهای اقتصادی - تکنولوژیکی به کشور مادر متکی هستند.
خصوصیت اقتصادی دیگر عبارت است از فقر عمومی و ساختار اقتصادی - کشاورزی.
ساختار اقتصادی و اجتماعی این کشورها انسجام لازم برای توسعه و گسستن از زنجیر سرمایه داری جهانی را ندارند.
یکی دیگر از ویژگی های جوامع توسعه نیافته خصلت دوگانگی است.
ما می توانیم این خصلت را در دو بخش صنعتی و سنتی این جوامع به وضوح ببینیم.
بخش صنعتی تحت سازماندهی خاص نظام بین المللی سرمایه داری اداره می شود و از ویژگی ها و خصوصیات این نظام برخوردار است ولی بخش سنتی بیشتر بر پایه تولید سنتی متکی بوده و انگیزه تولید در این بخش جهت رفع نیازمندی های اولیه و حفظ بقای انسان است.
مقاله حاضر سعی دارد موضوعات پیش گفته را بسط و گسترش دهد.
به رغم اختلاف و تنوع در ساخت کشورهای توسعه نیافته، همگی آنها دارای ویژگی های بنیادی زیر هستند: الف- ویژگی های اقتصادی: 1- وابستگی اقتصادی 2- سطح بالای بیکاری و کم کاری 3- سطح نازل درآمد سرانه 4- وابستگی به تولیدات کشاورزی و مواد اولیه صادراتی.
ب- ویژگی های غیراقتصادی: 1- سطح پایین زندگی عمومی 2- سطح پایین بهره وری 3- عدم توزیع عادلانه ثروت 4- بی کفایتی دولت ها 5- نرخ بالای رشد جمعیت 6- وضع بد بهداشت همگانی 7- سطح بالای بی سوادی 8- دوگانگی.
فراشهرنشینی که در کشورهای جهان سوم، باعث ایجاد مادرشهرهای هشت، 15 و 26 میلیون نفری می شود، نشان دهنده عمق بیماری ساخت های اجتماعی و اقتصادی آنهاست.این روند که حاصل تسلط استعمار نو، ساخت های ناهمگون داخلی و در نهایت تبعیت کورکورانه از اقتصاد روستایی، کلیت نظام اجتماعی، اقتصادی کشورهای جنوب را در معرض خطر قرار داده است.
در مورد خصلت دوم می توان گفت رشد سریع جمعیت شهرنشینی در این جوامع ناشی از نیاز رشد اقتصادی آنها نیست بلکه ناشی از وضع بد اقتصادی روستاهاست و موجب می شود جمعیت روستایی برای فرار از بیکاری و سطح زندگی پایین به طرف شهرها حرکت کنند ولی به علت عدم پویایی اقتصاد جامعه، آنها نمی توانند در نظام اقتصادی شهر ادغام شوند و با روآوردن به کارهای فرعی در حاشیه قرار می گیرند.
خصلت سوم، توزیع نامتناسب نظام شهری است، بدین گونه که معمولاً یک شهر بزرگ که اندازه آن گاهی پنج تا 10 برابر اندازه شهر دوم است، ایجاد می شود که فعالیت های اصلی اقتصادی و سیاسی کشور در آن متمرکز است.
در این شهرها حداقل فعالیت در بخش های تولیدی و حداکثر جذب در بخش اقتصاد غیررسمی شهرها دیده می شود.
این روند به تدریج مقدمه قطبی شدن شهرهای جهان سوم را فراهم می کند.
ویژگی های شهرهای جهان سوم: تاکید بر چهار موضوع زیر می تواند سیاست واقعی شهرهای جهان سوم را ترسیم کند: 1- مورفولوژی شهری: کاربری زمین در شهرهای دو قطبی جهان سوم، بازتابی از شیوه سرمایه داری غربی است که به صورت مداخله اجباری در فرهنگ سنتی شهر صورت گرفته است.
در مورفولوژی شهری شهرهای جهان سوم بیش از تسلط اقتصاد و فرهنگ غربی، فضاهای بازشهری تنها در اطراف موسسات عمومی مانند، میدان ها شهر، مساجد، معابر، گاهی هم در مراکز محله دیده می شد و شهرها دارای دیوار بود.
در بخش قدیمی شهرها واحدهای مسکونی با حیاط وسیع و با خلوت گزینی ساکنان آن، آرامش و آسایش خاصی برای خانواده ها ایجاد می کرد اما امروزه در مورفولوژی شهرهای جهان سوم دو بخش کاملاً مجزا دیده می شود: بخش قدیمی با مورفولوژی سنتی، بخش جدید با مورفولوژی غربی که با بررسی و مقایسه این دو بخش می توان بسیاری از مسائل شهری را ریشه یابی کرد.
2- اکولوژی اجتماعی: برخلاف گذشته امروزه در شهرهای جهان سوم، عامل اقتصادی، تعیین کننده اکولوژی اجتماعی شهرهاست.
همانطور که در بخش های معینی از شهر یا حاشیه آن را مهاجران روستایی اشغال کرده اند در مقابل، طبقه پردرآمد شهری نیز مناطق زیبا با فضای سبز و هوای پاک را برای اقامت خود برگزیده اند.
عده ای از محققان معتقدند در صورت وابسته شدن شهرهای جهان سوم به اقتصاد جهانی، این قبیل شهرها در عین زیبایی به شهرهای فقیری تبدیل می شود که از نظر کمیت و کیفیت همواره بر فقر آنها افزوده می شود.تحرک اجتماعی به ندرت در شهرهای جهان سوم دیده می شود؛ زیرا در بیشتر موارد با میزان آموزش رابطه مستقیم دارد.
در حالی که همه آموزش ها و تحصیلات دانشگاهی را طبقه پردرآمد و طبقه متوسط شهری به خود اختصاص داده اند.
به همین دلیل روز به روز در شهرهای جهان سوم، تعداد مدارس خصوصی سطح بالا افزایش می یابد.
در شهرهای جهان سوم، پایگاه شغلی افراد آموزش دیده از کارگران و افراد غیر ماهر و آموزش ندیده، ثابت تر و پردرآمد تر است و برای افراد آموزش ندیده تنها در شغل های اتفاقی و روزمره یا پیش روی، محل شغلی وجود دارد.
در شهرهای جهان سوم، سطح زندگی، نوع شغل و درآمد کارگران غیرماهر گاهی از سطح زندگی، کیفیت شغلی و میزان درآمد پدران شان نیز پایین تر است.
3- اقتصاد شهری: شهرهای جهان سوم اقتصاد دوگانه ای دارند به طوری که بر اثر وجود نیروی کار غیرماهر فراوان در شهرها، میزان اشتغال این افراد نسبت به کل نیروی کار شهر، در بخش غیر رسمی برخی از این شهرها بین 60 تا 80 درصد افزایش دارد.
تی مک گی معتقد است اقتصاد شهرهای جنوب آسیا می تواند در دو بخش جدا از هم مطالعه شود؛ الف- بخش جدید که سرمایه بر است ب- بخش غیررسمی و سنتی که کارگر بر است که دوام این دو بخش (ساخت دوگانه اقتصادی) بر اقتصاد توسعه نیافتگی دلالت دارد.
4- جمعیت شهری: از نظر تاریخی، روند شهرنشینی و شهرگرایی در جهان سوم، امری غیرعادی محسوب می شود که امروزه همه مسائل کشورهای در حال توسعه را تحت تاثیر قرار داده است.
از مسائل مهم شهرهای جهان سوم، بالا بودن تعداد کودکان و نوجوانان در کل جمعیت شهری است، چنانکه در آمریکای لاتین 40 درصد جمعیت 15 یا زیر 15 ساله هستند.
این نسبت در کشورهای توسعه یافته صنعتی به 22 تا 25 درصد جمعیت کاهش می یابد.
شهرهای بزرگ، پایتخت ها و مراکز بزرگ ناحیه ای در جهان سوم با مسائل زیر در گیرند: 1- مهاجرت های روستایی 2- بالا بودن سهم بخش غیر رسمی در اقتصاد شهری 3- آلونک نشینی 4- آلودگی های محیطی 5- میزان زیاد بیکاری 6- بالا بودن قیمت زمین و مسکن 7- نارسایی حمل ونقل عمومی 8- بالا بودن میزان امراض در نتیجه آلودگی های هوایی، صوتی و ...
9- نارسایی تجهیزات شهری از قبیل درمانگاه، بیمارستان، مدارس، کتابخانه، محل های گذران اوقات فراغت و فضای سبز و ...
.
آنچه را که به عنوان ویژگی های شهرهای جهان سوم محسوب می شوند، می توان به شرح ذیل خلاصه کرد: 1- این شهرها دارای یک بخش غیررسمی بسیار چشمگیر هستند.
ویژگی های بخش غیررسمی به این شرح است: 1- فاقد سازمان مشخصی است.
2- از طرف هیچ سازمان دولتی و غیر دولتی حمایت نمی شود.
3- بدون تایید دولت ها به کار خود ادامه می دهد و در امر پیشه وری جواز کسب لازم ندارد.
4- ساعات کار منظمی ندارد.
5- به شاغلان بخش غیررسمی در روزهای بیماری یا هنگام استفاده از مرخصی های سالانه مزدی پرداخت نمی شود.
6- دارای ساعات کار بیشتر، درآمد کمتر، شرایط نامطلوب محل کار و محل اشتغال محدودی است.
7- درآمد شاغلان بخش غیررسمی نامنظم و نامطمئن است.
2- دارای جمعیتی ناهمگون متشکل از عده زیادی از مهاجران هستند.
در کشورهای در حال توسعه، شهرهای بزرگ با سیل عظیم مهاجران روستایی روبه رو هستند.
شهر به عنوان یک متوقف کننده در مورد آنها عمل می کند.
بعضی از مهاجران خوشبخت می توانند از دروازه طلایی شهر عبور کرده و خود را با شهر تطبیق دهند اما بعضی از آنها نمی توانند با شهر سازگاری داشته باشند و در نتیجه پشت دروازه شهر تشکیل مناطق حاشیه نشینی را به این شرح می دهند: 1- حاشیه نشینی از ویژگی های بارز شهرهای جهان سوم است.
2- بسیاری از شهرهای جهان سوم عمدتاً دارای یک پایگاه اقتصادی پیش صنعتی که شامل کشاورزی است، هستند.
3- از نظر وضعیت مکانی در نواحی ساحلی واقع شده اند (منعکس کننده وابستگی های مستعمره ای هستند) 4- برای آنها وجود اسکان غیرقانونی و محلات زاغه نشینی (ساخته شده از مواد ساختمانی نامناسب) امری عادی است.
5- بیکاری و فقر در این شهرها از درصد بالایی برخوردار است.
6- مراکز تجاری آنها کمتر توسعه یافته است.
7- ویژگی مشترک بسیاری از شهرهای جهان سوم، نقش عجیب کشاورزی در اقتصاد شهری است.
8- شهرهای کشورهای در حال توسعه با نرخ بالای رشد جمعیت مواجه هستند.
این نرخ بالای رشد جمعیت نه به خاطر رشد طبیعی جمعیت بلکه نتیجه مهاجرت های روستا شهری است.
در کشورهای جهان سوم به دلیل عدم برنامه ریزی و فقدان زیرساخت های مناسب، استقرار جمعیت انبوه به ویژه در شهرهای بزرگ، مشکلات و معضلات اجتماعی فراوانی را همچون ایجاد مساکن نابهنجار، افزایش آمار جرائم و بزهکاری های گوناگون و آلودگی های مختلف زیست محیطی را سبب شده است.
حدود نیمی از جمعیت شهرهای جهان با جمعیت بیش از یک میلیون نفر هم اکنون در جهان در حال توسعه زندگی می کنند.
از 24 شهر بزرگ جهان 20 شهر در جهان در حال توسعه واقع شده است.
و چهار شهر (بوئنوس آیرس، ریودو ژانیرو، سائوپائولو مکزیکوسیتی) در آمریکای لاتین واقع شده است.
جمعیت شهرهای بزرگ اکثر کشورهای در حال توسعه به طور نامتناسبی در نقاط مختلف پراکنده شده اند.
میزان رشد شهری در شهرهای کشورهای در حال توسعه (به میزان هفت درصد در سال) بالاتر از کشورهای توسعه یافته است.
در کشورهای توسعه یافته میزان رشد شهری گاهی به کمتر از یک درصد در سال می رسد.
مجموعه شرایط حاصل از شهرگرایی در کشورهای جهان سوم، باعث ایجاد نابرابری های شدید اجتماعی - اقتصادی میان نواحی داخلی آن شده و در مادر شهرهای بزرگ جهان سوم و شهر مسلط کشورها، شکاف میان ثروت و فقر را عمیق تر کرده است.
11- از مهم ترین مشکلاتی که شهرهای بزرگ جهان سوم، خاصه شهرهای بزرگ و پرجمعیت با آن روبه رو هستند، مساله کمبود مسکن است.
در مطالعه کلان از شهرهای جهان سوم، توجه به نقش دولت ها و حکومت ها از عوامل مهم محسوب می شود.
در همه شهرهای جهان، به ویژه در شهرهای جهان سوم، عوامل اقتصادی، اساس مسائل شهری را تشکیل می دهد؛ از این رو لازم است در هر گونه تحلیل و تحقیق درباره مسائل شهری بر اساس اقتصاد شهری توجه بیشتری شود.
یکی از کارکردهای منفی شهرهای جهان سوم که از مشخصات شهرنشینی کاذب یا شبه شهرنشینی به شمار می رود تبدیل شهرهای بزرگ جهان سوم به مراکز تقلید است به طوری که این قبیل شهرها نقش تقلیدی خود را پیش از نقش توسعه اقتصاد ناحیه ای و محلی به نمایش می گذارند و این روند شاید ناشی از پیوند پایدار میان دولت ها و طبقه سرمایه دار کشورهای جهان سوم با سرمایه های شرکت های چندملیتی است.
عوامل مؤثر در سیستم های شهری کشورهای جهان سوم سیستم های شهری بیشتر کشورهای جهان سوم با اقتصاد بازار اداره می شود و دارای دو جریان موثر است: 1- رشد سریع جمعیت شهری 2- افزایش تمرکز جمعیت و فعالیت های اقتصادی در بزرگ ترین شهرها.
یکی از مسائل مهم کشورهای جهان سوم کنترل شهرهای بسیار بزرگ و کیفیت ناموزون سلسله مراتب شهری است.
توسعه شهرهای بزرگ در نقاط مختلف دنیا مسائلی را در سلسله مراتب شهری ظاهر می سازد زیرا شهرهای بزرگ، هزینه های شهری بیشتر می طلبد و در آن قیمت زمین، قیمت مسکن، اجاره بها، هزینه آمدوشد و هزینه های مربوط به آلودگی های هوا و آلودگی های صوتی خیلی بیشتر از هزینه های مصرف شده در شهرهای میانی و کوچک گزارش می شود.
در برابر این هزینه ها و نارسایی ها، شهرهای بزرگ جهان سوم دارای امتیازاتی هستند از جمله دارا بودن سیستم تامین مصرف جمعی، بیمارستان های مجهز، کتابخانه ها، تئاترها، موزه ها، خدمات آتش نشانی و پلیس کارآمد.
متاسفانه در بیشتر کشورهای جهان سوم این قبیل خدمات در مناطق پردرآمد شهری ارائه می شود.
در بیشتر کشورهای جهان سوم، شهرهای کمتر از یک میلیون نفر، فرصت های اشتغال کمتری در اختیار نیروی کار شهری قرار می دهند.
شهرهای صنعتی مولدند شهر انگلی به نظر بی اف هوزلیتز شهری است که از نظر اقتصادی، اجتماعی و فعالیت های سیاسی بر یک حوزه تسلط کامل داشته باشد و در نقاط مختلف آن تاثیر منفی بر جای گذارد.
شهرهای کشورهای صنعتی خود مولدند و جریان کالا میان شهر و روستا و منطقه نفوذ را برعهده دارند رابطه ای که هیچ گاه یک طرفه نیست بدین سان ملاحظه می شود که در شهرهای انگلی جهان سوم، همواره میان شهر انگلی و منطقه نفوذ آن در مبادله مازاد عدم توازن دیده می شود، توزیع مجدد مازاد از حوزه های پیرامون به طرف شهر انگلی صورت می گیرد ،نیروهای شهر مسلط انگلی حوزه های روستایی و منطقه نفوذ را مجبور می سازند تولیدات خود را جهت مصرف به مادرشهر صادر کنند و جریان مازاد همیشه یک طرفه است.
در شهرهای جهان سوم نخبگان و قدرتمندان در مادر شهرهای بزرگ یا شهرهای مسلط زندگی می کنند و در نتیجه سرمایه گذاری در این شهرها، این تعداد معدود بر کل جامعه تسلط می یابند و تقسیم کار قشربندی میان شهر و حوزه های روستایی به موازات تقسیم کار و قشربندی در داخل مادر شهرها تکمیل می شود.
پویش مهاجرت در جهان سوم تحرک فیزیکی یا مهاجرت به عنوان یکی از مهمترین نموده های تحرک اجتماعی، همواره مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی بوده و نظر به چند سویه بودن آن، بخشی از مطالعات گرایش های مختلف این علوم همچون: جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، اقتصاد و جمعیت شناسی را بخود اختصاص داده است.
مفهوم مهاجرت مهاجرت علاوه بر جابجائی اجباری یا اختیاری میان مناطق یک کشور (روستا به شهر، شهر به شهر، شهر به روستا) و نیز مهاجرت از کشوری به کشور دیگر، هر گونه تحرک مکانی از حومه شهری و بالعکس را نیز شامل می گردد.
1 جایگاه مهاجرت مهاجرت های نه چندان دور در گذشته، همواره به عنوان سرمنشاء تحولات مهم و بنیادین در روابط اجتماعی و مناسبات اقتصادی جوامع و...
مورد نظر بود.
آن را مهمترین عنصر تمدن آفرین به حساب آورده اند بگونه ای که 27 نوع تمدن ثبت شده بشری را عمدتاً رهین این پدیده دانسته اند، همچون: مهاجرت اقوام آرایی به ایران و هند و مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه.
در اهمیت هجرت، همین بس که به لحاظ رخ داده های عظیم ناشی از آن، مبداء تاریخ مسلمین واقع شد.
قبل از دوران استعمار جدید نیز، بخاطر نامشخص بودن مرزهای جغرافیایی و عدم استحکام بنیادهای سیاسی جابجائی های جمعیتی بصورتی رایج و گسترده و عمدتاً به منظور فتح و غلبه و دستیابی به اراضی و محیطهای مساعد جغرافیایی جریان داشت، اما در عصر حاضر بواسطه موانع سیاسی اجتماعی ایجاد شده، انجام این گونه مهاجرتها تقریباً غیر ممکن بوده و شکل موجود آن چیزی است که در قالب مهاجرتهای فردی یا گروهی در سطح محدود، با اهدافی اقتصادی، سیاسی، علمی و یا مذهبی 2جریان دارد.
که البته در مواردی، هر چند نادر، همین مهاجرت های فردی، سرفصل تحولات مهم تاریخی بشمار می آیند، نظیر هجرت تاریخی امام امت (رض) در 12 بهمن 1357.
موضوع بحث آنچه در این مقاله مورد نظر است، بحث و بررسی پیرامون یکی از عمده ترین و رایج ترین شکل این پدیده یعنی مهاجرت روستائیان به شهرها میباشد که در نیمه دوم قرن حاضر (20) عمده توجه دولتها و اندیشمدان علوم اجتماعی را بخود مشغول داشته است.
پدیده ای که نگرانیهای رو به تزاید ناشی از جنبههای منفی آن، اغلب سیاست گزاران و آگاهان به مسائل اجتماعی را به نادیده گرفتن منافع حاصل از آن واداشته و تعابیری همچون عامل مخرب کشاورزی، خطر اجتماعی و آفت اقتصادی در معرفی آن بکار رفته است.
و از آن جهت که مهاجرت روستایی توأم با آثار و تبعات مخرب، مشکل اختصاصی جهان سوم میباشد بحث ما نیز عمدتا متوجه اینگونه کشورها میباشد.
3 در دروانهای اخیر، بخصوص پس از انقلاب صنعتی در اروپا، مهاجرت داخلی عموماً ومهاجرت از روستا به شهر خصوصاً، به عنوان فرآیندی که در طی آن مازاد نیروی کار روستایی به تدریج از بخش کشاورزی سنتی رها و برای ایجاد نیروی کار ارزان در مجتمع های صنعتی رو به رشد به کار گرفته میشد، همواره مطلوب تلقی شده مورد حمایت سیاست گزاران امور اجتماعی قرار گرفته است، زیرا نتیجه آن چیزی جز توسعه شهر نشینی و پیشرفت صنعتی نیست.
علاوه بر اینکه در مقاطعی نفس شهر نشینی به مثابه یکی از ملاکهای توسعه بحساب آمده است.
همین امر باعث شد که کشورهای جهان سوم نیز، بدون ملاحظه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تبیین جایگاه تاریخی خویش، صرفاً به امید دستیابی به رشد و توسعه بر مبنای الگوهای اخذ شده از کشورهای صنعتی، سیاست جذب جمعیت روستایی و توسعه شهرنشینی را دامن زنند که این امر نه تنها رشد و توسعه اقتصادی را موجب نشد، بلکه مشکلات عدیده ای نیز به همراه آورد.
آنچه از این مقیاسات بدست میآید اینکه، اینگونه مهاجرتها می تواند بعنوان حرکتی مفید و کارا و یا مضر و تخریبی برای موقعیت اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی یک کشور بحساب آید و بدون ملاحظه این موقعیتها نمی توان داوری مطلقی در مورد آن عرضه داشت.
رشد جمعیت و مهاجرت «طی 30 سال (1980- 1950) جمعیت کشورهای در حال توسعه تقریباً دو برابر شده، یعنی از 7/1 میلیارد نفر به 3/3 میلیارد نفر رسیده است.
گسترش روز افزون شهرها به اعتبار مهاجرت روستائیان و نیز ظهور و پدیده مهاجرت نیروی کار بین المللی از تجلیات بارز این افزایش بشمار میآید».
4 در حال حاضر میزان رشد جمعیت شهرها در کشورهای در حال توسعه سه برابر کشورهای پیشرفته میباشد که مشکلاتی همچون گسترش ناموزون شهرها، ترقی بی سابقه قیمت زمین و ساختمان، آلودگی محیط زیست، دگرگونی بافت محل های سکونت، ظهور شهرکهای قارچی و پیشبینی نشده، حاشیه نشینی، مشکلات ترافیک، افزایش جرم بروز مشاغل کاذب و انگلی و صدها عارضه بیمار گونه دیگر را عمدتاً معلوم رشد انفجاری جمعیت بوده و مهاجرت های بی رویه را پدید آورده است.
«بیش تز 50 درصد رشد جمعیت شهری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مربوط به آهنگ پرشتاب مهاجرت از روستا به شهر است.
» 5 مهاجرت در کشورهای صنعتی و جهان سوم مهاجرت به مثابه یک پویش اجتماعی ناشی از اقتصاد صنعتی، پدیده عمومی و مشترک جهان معاصر به شمار میآید، و در هر جامعه با توجه به موقعیتهای ویژه آن برخوردی مناسب می طلبد.
بعنوان مثال: در کشورهای صنعتی و پیشرفته، تعداد مشاغل ایجاد شده در بخش های صنعت و خدمات پیوسته و با آهنگ در خور رشد جمعیت میباشد.
بدین جهت این کشورها بر جذب نیروهای مازاد بخش کشاورزی قادرند و در مواردی نیز بخاطر نیاز شدید به نیروی کار، کشاورزان داخلی و احیاناً نیروی کار خارجی را به مهاجرت تشویق میکنند.
در صورتی که در کشورهای جهان سوم با توجه به تکنولوژی مورد استفاده در بخش کشاورزی، بخش صنعت آنها رشدی کند و در مقایسه با رشد جمعیت و شدت رها شدگی جمعیت روستایی بسیاری ناچیز است، بخش خدمات در این کشور ها نیز اگر چه بسیار متورم است، بواسطه رکود نسبی 2 بخش دیگر، قادر به جذب انبوه بیکاران نمی باشد.
«وضعیت موجود نیروی مازاد در بخش کشاورزی، یک پدیده عمومی و مشترک در اکثر کشورهای جهان سوم به شمار میآید.
سابقه تاریخی آن در غالب این کشورها مربوط به چگونگی نضج سرمایه داری و نوسازی ساختار اقتصادی این کشورهاست.
بخش صنعت در اکثر این کشورها مربوط به چگونگی نضج سرمایه داری و نوسازی ساختار اقتصادی این کشورهاست.
بخش صنعت در اکثر این کشورها در شرایط بعد از جنگ جهانی دوم پایهگذاری شده است.
شکل انکشاف صنعتی در این کشورها با مراحل آغازین رشد سرمایه داری و انقلاب صنعتی در اروپا ماهیتاً متفاوت است.
در آغاز صنعتی شدن کشور های غربی، صنایع در شرایطی توسعه یافت که با توجه به تکنولوژی ساده، عمدتاً کاربر بود.
سپس این کشورها به تدریج همراه با تحول تکنولوژیکی و افزایش میزان اتوماسیون به تعادل جمعیتی میان بخش های اقتصادی و مناطق نیز دست یافتند و حال آنکه در کشورهای جهان سوم با ساخت اقتصادی سنتی عموماً متکی به کشاورزی، نضج صنایع در شرایط اتکاء به تکنولوژی صنعتی وارداتی صورت گرفته است.
این تکنولوژی وارداتی، از لحاظ ترکیب کار و سرمایه مناسب کشورهای صنعتی صادر کننده بود و با شرایط خاص کشورهای جهان سوم وارد کننده مطابقت چندانی نداشت.
»6 مزایای مهاجرت عده ای از محققین بر آنند که مهاجرت از نظر جمعیتی به دلائلی و از جمله سه دلیل زیر پدیده ای مفید و در مواردی قابل تشویق است، نخست آنکه، بواسطه آن، جایگزینی جمعیتی محقق شده و بسیاری از مناطق غیرمسکونیو مخروبه آبادان میشود.
نیروی کار میتواند در مناطق دیگری که انتظار بهر دهی و متقابلاً دستاورد بیشتر دارد، منتقل شود.
«از دیدگاه نظری محتمل است که پویش مهاجرتهای داخلی تأثیر مثبت و سازنده ای بر جریان صنعتی شدن و توسعه در کشورهای جهان سوم داشته باشد.
از مسائل مهم توسعه در کشورهای جهان سوم عدم یگانگی بخش عمده جمعیت با اقتصاد بازار است.
در این قبیل جوامع غالباً فعالیت حدود نیمی از جمعیت به طور کلی با به طور کامل تابع مکانیسم های بازار نیست و از قواعد خود معیشتی تبعیت میکند.
این جریان از شکل گیری کامل بازار داخلی ممانعت کرده و مانع از رشد و توسعه بنیان های تولیدی انباشت سرمایه در قلمرو تولیدات مختلف میگردد این بخش خود معیشتی عموماً در روستاها مستقر بوده و با عملکرد «خود معیشتی» خود در حوزه تولید کشاورزی ساختار تولیدی جامعه را در سطح نازل و ناهمگونی نگاه می دارد.
» 7همچنین نقش اساسی پویش مهاجرت در تحقق توسعه و ایجاد تعادل نسبی در بخشهای اقتصادی را نمی توان نادیده گرفت «کوشش های با برنامه برای نوسازی چنین جوامعی به حسب مقاومت و جان سختی بنیان های تولیدی خود معیشتی (عموماً بخش کشاورزی روستاها) منجر به تجزیه و اقتصاد و جامعه به دو بخش «سنتی» و «جدید» میشود.
بدون پویش مهاجرت داخلی و به ویژه مهاجرت از روستا به شهر نزدیکی و ادغام دو بخش سنتی و جدید غیر محتمل می نماید.
در واقع پویش مهاجرت روستایی تعداد بیشتری از نیروی اسیر شده در بخش سنتی را آزاد ساخته و از طریق راندن آنان به شهر، موجب جذب آنان در اقتصاد بازار میگردد...
از محمل های مهم توسعه، افزایش نسبت شهرنشینی و تحول ترکیب مشاغل در سطح اقتصادی است.
در هر یک از این موارد تجدید توزیع جغرافیایی جمعیت یعنی وجود پویش مهاجرت شرط لازم به شمار میآید.
» 8 البته در صورتی که امکان دستیابی به کار مناسب در شهر وجود داشته باشد و از طرفی، شرایط اجتماعی در شهر (همچون مسکن، آموزش، بهداشت، تفریحات، رفاه اجتماعی و غیره) قدرت پذیرش انبوه مهاجرت را داشته باشد مهاجرت روستایی میتواند امری مفید در جهت توسعه باشد.
اما متأسفانه در اغلب کشورهای جهان سوم لااقل در حال حاضر در جوامع شهری بالفعل چنین امکاناتی وجود ندارد و یا حتی امکان فراهم آوردن سریع آنها نیز وجود ندارد.
دوم آنکه، آنچه که تحت عنوان «امید به وضعیت بهتر» قابل طرح است.
اینکه «...
جوامع روستایی معمولاً از محیط های بسته، ایستا و نفوذ ناپذیر تشکیل شده اند و در این محیط ها تحرک اجتماعی نزدیک به صفر است....
در روستا، در اکثر قریب به اتفاق موارد، در مقایسه فضای شهری، فضای متحرکی است که در آن پدیده های «صعود اجتماعی و موقعیتهای درخشان» امکان پذیر است مسلماً نه برای تمامی شهرنشینان».
9 پیامدهای منفی مهاجرت در جامعه مبداء: تخلیه روستا: عدم نیروی کار در روستا، استفاده نادرست از منابع موجود روستایی که _ خود عامل بقاء و ادامه توسعه نیافتگی مناطق روستائی است _ را بدنبال دارد.
مهاجرت علاوه بر اینکه عامل تقویت توسعه نیافتگی در منطقه مهاجر فرست میباشد، ایجاد و تشدید نارسائیهای منطقه مهاجر پذیر را نیز باعث میشود.
در جامعه مقصد: عدم امکان جذب و پیامدهای آن: شهرهای اصلی به عنوان مهم ترین قطب جاذبه جمعیت شناور مهاجر، به لحاظ ساخت پیچیده خود قادر به جذب کامل این جمعیت نیستند و بر این اساس، تن دادن به زندگی حاشیه ای و زاغه ای نشینی سرنوشت محتوم اکثر مهاجرین روستایی است، و بدیهی است که اینگونه مهاجرین همانطور که از لحاظ فیزیکی وضعیت فرهنگی مجزا قرار می گیرند، و اگر چه می کوشند ارزشهای مسلط در آن نظام را تقلید کنند ولی در بسیاری موارد به از خود بیگانگی فرهنگی دچار میشوند.
10 عدم انطباق با محیط جدید: شخص مهاجر نه تنها ارزشها را در خود درونی نمی کند، بلکه در پاره ای از موارد به دور خود یک دیوار فرهنگی کشیده موجبات شکل گیری یک خرده فرهنگ را پدید می آورد که خود نشانگر عدم انطباق با محیط جدید است.
مطالعات نشان میدهد که بعضی از مهاجرین پس از گذشت مدتی به ارزشهای گذشته خویش باز گشته احیای آنها را وجهه همت خویش قرار می دهند تا جائیکه، درجه ستیز او با ارزشهای حاکم (بیگانه برای او) بالا گرفته، اگر امکان تحقق ارزشهای خودی را نداشته باشد به هنجار شکنی اقدام میکند.
بهم خوردن ترکیب سنی: مهاجرت بی رویه روستائیان، موجب بهم خوردن ترکیب سنی جمعیت در شهر مقصد، و ازدیاد قابل ملاحظه گروه سنی 46- 15 ساله که در سنین فعالیت اقتصادی هستند، میشود.
ایجاد کشمش: کارگران مهاجر بخاطر محروم بودن از امتیازات کارگران بومی از یک سو، و متورم کردن عرضه نیروی کار ارزان از سوی دیگر، همواره تضادها و کشمکش های را در نیروی کارگری شهری باعث میشوند.
در مواردی نیز براساس پیوندهای قوی، اقدام به ایجاد شغل های انحصاری میکنند و در شرایط نامساعد اقتصادی قادرند با تبانی با یکدیگر مشکلاتی در سیستم اقتصادی جامعه به وجود آورند (البته این شیوه عمدتاً در مهاجرت های انبوه و در کشورهای بیگانه، آنهم توسط خارجیان متمکن و صاحبان مراکز اقتصادی تصور دارد.) اقدامات غیر قانونی: تنوع زندگی مادی شهری، گرانی و سنگینی مخارج زندگی در شهرهای بزرگ موجب میشود که مهاجرین غیر متخصص و تازه واردی که دخل و خرج متعادلی نداند برای تأمین نیازهای خود به کارهای غیر قانونی اقدام کنند.
مشکلات سیاسی: مهاجرتها به دلیل تنوع قومی و اختلافات تمدن مشکلات سیاسی پدید می آورند به طوری که در بعضی از کشورها مهاجران از نیروهای اصلی جنبش های سیاسی و انقلابات به شمار میآیند.
البته، محتمل است که نسل های بعدی مهاجرین، در نتیجه تکامل فرآیند همانند گردی با جامعه مقصد، موقعیتهای برجسته ناشی از تحرک اجتماعی را احراز کنند.
علل مهاجرت در تحلیل علل اساسی اینگونه مهاجرتها، مجموعه ای از عوامل را می توان بر شمرد که با مکانیسمهای پیچیده خود، موجبات آزاد شدن میلیونها روستایی از محیط زیست خود روانه شدن آنها به قطب ها اصلی شهرها را فراهم میکنند برخی از این عوامل به ویژگی های دافعه روستا و بخشی به ویژگی های جاذبه جامعه شهری مربوط میشود.
اهم این علل عبارتند از: 1- علل اقتصادی 11 تفاوت سرمایه گذاری در بخش های اقتصادی: تفاوت سرمایه گذاری در بخش های اقتصادی، اختلافاتی را از لحاظ فرصتهای اشتغال در میان آنها بوجود می آورد، از آنجا که دو بخش صنعت و خدمات عمدتاً پایگاه شهری و بخش کشاورزی عموماً در مناطق روستایی متمرکز است تفاوتهای آشکاری میان شهر و روستا، از جهت دستیابی به مشاغل مناسب نمایان شده است.
فزونی نیروی کار: نیروی کار مازاد نسبی در بخش کشاورزی، در نتیجه استفاده از ماشین آلات کشاورزی و از طرفی بالا بوند نرخ بیکاری اعم از فصلی، پنهان و آشکار و عدم وجود حرفه های فرعی و ثانوی در روستا، روستائیان را به سوی شهرها سوق میدهد.
علاوه بر اینکه حتی جمعیت شاغل در کشاورزی هم بخاطر کمبود امکانات لازم و مهمتر از همه بی آبی در بعضی از مناطق، و در نیتجه بازدهی نزولی زمین و بالاخره بالا رفتن هزینه کشاورزی رغبت لازم را به کار خود نشان نمیدهد.
12 خودآگاهی: آگاهی روستائیان به اختلاف دستمزد مورد انتظار بخش کشاورزی در مقایسه با مشاغل مختلف اقتصاد شهری علاوه بر نضج مناسبات پولی و انگیزه های تجاری در مشاغل پر درآمد و کم زحمتی که خاستگاه آن جامعه شهری است عامل مهمی در مهاجرت روستائیان به شهر میباشد.
بیکاری تحصیل کرده ها: عدم وجود کار برای افراد تحصیل کرده روستایی، آنها را به اجبار به شهر می کشاند.
دگرگونی بافت سنتی: بر هم خوردن شیوه خود مصرفی در روستاها، ورود اجناس شهر به آنجا و بالاخره ادغام روستا در نظام اقتصادی شهر زمینه ساز رو آوردن روستائیان به شهر میگردد.
واردات خارجی: واردات محصولات کشاورزی از خارج و پائین نگه داشتن قیمت محصولات داخلی کشاورزی نیز عامل دیگری در این باب بشمار میآید.
2- علل اجتماعی رهایی از فشارهای سنتی: در برخی از جوامع به علل اجتماعی و فرهنگی خاص میل به شکستن زنجیره های سنتی جوامع روستایی بخوبی محسوس است به عنوان مثال در هند، با سنت «هندوئی» چگونه می توان جز با پناه بردن به زندگی گمنام در شهر از تولد در یک کاست (طبقه) پست ترنجات یافت؟
یا در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، چگونه می توان از انواع استثمار خاندان و دولت، جز با فرار به شهرها، رها شد؟
و یا چگونه میت وان بدون دردسر، سازمانهای ستمگر قبیله ای آفریقایی را، جز با پیوستن به شهری که این سازمانها در آنجا قدرتی ندارند، طرد کرد؟
چگونه میتوان در جایی از نفرین «بهره برداری های بزرگ» که انسان را همچنان یک کارگر موسمی نگاه می دارند یا در جایی دیگر، از نفرین «بهره برداری های کوچک» که از قبل از تلاش فردی را محکوم ساخته اند، جز با ترک شرایط دهقانی رهایی یافت؟
نقش این عامل بویژه در جهان سوم تا حدی است که به ادعای برخی از صاحبنظران در کشورهای جهان سوم بیش از هر جای دیگر مهاجرت به شهرها غالباً حرکتی است به سوی آزادی.
13و شهرها همچون دریچه اطمینانی بنظر میرسند که فشارهای انسانی در روستاها را کم میکنند.
توزیع نامتعادل امکانات: عدم توزیع موزون امکانات بین شهر و روستا مانند عدم وجود بعضی از مقاطع تحصیلی و پائین بودن سطح آموزش روستایی، بسیاری را به اجبار روانه شهر میکند.
توسعه شبکه های ارتباطی: کم شدن فاصله فیزیکی، در نتیجه توسعه راهها، شبکه های حمل و نقل و گسترش امر ارتباطات داخلی، مسافرتها و دیدارهای روستائیان از شهرها چه تفریحی و چه زیارتی، و همچنین وجود دوستان و خویشاوندانی که قبلاً این راه را رفته اند و نیز کمک آنها در یافتن شغل و مسکن و غیره، عامل بالقوه ای در ایجاد انگیزه مهاجرت بحساب میآید.
میل به راحتی و آسایش: «آنها (زنان) به کارهای ناخوشایند وادار میشوند که یا به شرایط اقلیمی مربوط است یا کارهایی که به خودی خود زننده است.
پاسخ پرسش های ما از دختران جوان کشاورز روشن کرد که کارهایی وابسته به دامپروری چقدر برای آنها ناخوشایند است.
رسیدگی به گاوهای شیرده درست کردن تخته پهن، کندن سیب زمینی ترش و مراقبت از خوکها.
این کارها در روح آنها با کثافت ناگزی محیط روستایی عجین شده است.
در پرسش نامه دختران روستایی گل و لای تخلیه فضولات را همیشه ناخوشایند ترین کارها خواندهاند...
به نظر ما این واکنش دفاعی، بسیاری طبیعی است.
» 14 3- علل فرهنگی دستیابی به آزادی: وجود دروازه های باز برای ترفیع شغل و بالاخره پائین بودند درجه تعصب و گروه گرایی و آزادی عمل بیشتر در انتخاب ارزشها در جامعه شهری باعث جذب روستائیان به شهر میگردد.
توسعه وسایل ارتباط: هزینه روانی ناشی از ترک ولایت و اسکان در شهرهای غریب که مانع دلبستگی به زندگی شهری میشود، در نتیجه رشد و توسعه وسایل ارتباط جمعی و آشنا کردن آنان به زرق و برق وسوسه انگیز جامعه شهری کاهش مییابد.
افزایش و رشد و آگاهی: کاهش فاصله فرهنگی، اجتماعی در نتیجه گسترش آموزش و پرورش و بالابردن شانس اشتغال در مشاغل شهری موجب نفرت و دست و کم بی علاقه بوند نسبت به زندگی روستائی است گوستاولبون می نویسد: کسانی که آموزش می بینند نسبت به شرایطی که در آن متولد شده اند نفرت شدید پیدا میکنند و در پی فرار از آن بر می آیند.
15 خدمت نظام: خدمت نظام وظیفه به عنوان یکی از پل های مهم ارتباطی جوانان روستایی با جامعه شهری است.
طبق بررسی های انجام شده «از آن زمان که خدمت نظام وظیفه عمومی روستازادگان را به پادگانهای شهر شهر کاشند، شدت مهاجرت دو برابر شده است.
» 16سرزنش های شهرنشینان را نیز نباید نادیده گرفت.
«مگر نه اینکه کشاورز را برای وابستگی رنج آورش سرزنش میکنند و مگر نه اینکه فکاهی نویسهای شهری، هنگامی که از روستائیان با واژه های «پهن آلود» و «غبار نشین» یاد میکنند آنان را مردمی گل آلود، از جهت فرهنگی عقب مانده، فاقد درک فنی و صاحب خشونتی ناشی از جلب منفعت ذاتی توصیف میکنند.
» 17 4- علل طبیعی شامل فاجعه های اجتماعی – جوی همچون سیل، زلزله، خشکسالی و قحطی که جمعیت را به جستجوی محیط دیگر مجبور میکند.
(مهاجرت های ناشی از عوامل زیست محیطی، همچون کمبود آب، سرمایه شدید، زلزله خیز بودن محل سکونت را میتوان تحت این عنوان دسته بندی کرد.) عوامل جمعیتی: همچون کاهش نرخ مرگ و میر، افزایش نرخ زاد و ولد و در نتیجه تراکم جمعیت روستایی و نیز عوامل سیاسی.
نظیر جنگ و آواراگیها ناشی از آن، اخراج افراد یا گروهها، دعوت همکیشان بمنظور تشکیل جبهه واحد، همچون جلب یهودیان از نقاط مختلف دنیا توسط دولت صهیونیستی و بالاخره هر عامل غیره منتظره و پیش بینی نشده دیگری، و در مواردی آمیزه ای از عوامل مذکور میتواند نرخ مهاجرت را افزایش داده انبوهی از جمعیت را به سوی شهرها گسیل دارد.
ویژگی های مهاجرین جمعیت مهاجر روستایی غالباً و عمدتاً مردان بین 30- 15 ساله اند که معمولاً در گام اول به صورت انفرادی سپس به کوچی دهی کل خانواده اقدام میکنند (مهاجرین زنان اصولاً جنبه تبعی دارد).
مطالعات نشان میدهد که بین ارتقاُ آموزش و مهاجرت همبستگی مثبت وجود دارد و افرادی که از تحصیلات بالا برخوردارند _ در صورت فقدان عوامل بازدارند _ بخاطر بالا بودن شانس اشتغال در شهر، بیشتر به این کار اقدام میکنند (البته افراد فقیری که تعلق خاطر کمتری به روستا دارند نیز تمایل زیادی به مهاجرت نشان می دهند هر چند فاقد سواد لازم باشند).
همبستگی مثبت میان نرخ های مهاجرت و تماسهای شهری، تماس با دوستان و بستگان در محیط های شهری اطلاعات لازم را در خصوص اوضاع شهر و وضع مشاغل در اختیار روستانشینان قرار میدهد، آنها همچنین با ارائه مسکن بدون هزینه یا کم هزینه، در جلب و جذب بستگان روستایی خویش موثرند.
مهاجرین معمولاً در فرایند انتخاب مقصد، بتبع ارزش های مقبول خود، در وضعیتی جابجا میشوند که در سازمان اجتماعی ایشان _ یعنی انگارهای درونی شده رفتار آنها _ کمترین دگرگونی پدید آید، و لذا بیشتر به انتخاب شهرها و استانهای نزدیک و تا حدی ممکن مناسب حال و هوای روحی و اعتقادی خویش اقدام میکنند.
مهاجرین که انطباق بیشتری با برنامه تنظیم خانواده فرزند کمتری داشته باشند، استعداد بالایی برای مهاجرت دارند.
پیچیدگیهای و تناقضات موجود «عجیب می نماید که کشاورزان درست در همان زمان که شرایط زندگی در روستاها بهبود می یافت و آنان از نفرین کهن گرسنگی رها می شدند، مبادرت به برون کوچی به طرف شهر ها کردند.
»18 سیاستگذاران این جوامع خود را ملزم به سرمایه گذاری در بخش های مختلف اقتصاد شهری جهت ایجاد کار، مسکن، خدمات، حمل و نقل و ارائه امکانات به جمعیت رها شده روستایی می بینند، و از طرف دیگر همین سرمایه گذاریها، بخاطر شکاف عمیقی که در سطح معیشتی بین شهر و روستا ایجاد میکند، روند رو به تزاید مهاجرت را سرعت می بخشد.
دولت های در این قبیل کشورها، رشد آموزش و پرورش و گسترش وسایل ارتباط در روستاها را مهم ترین گام در راه دستیابی به توسعه قلمداد میکنند، در حالی که مطالعه آثار این اقدامات آنها را از ادامه سیاستگذاری در این جوانب منصرف میکند.
مکانیزه کردن کشاورزی، اگر چه تنها راه توسعه کشاورزی و خود کفایی اقتصادی بنظر می رسد، اما همین امر موجب آزاد شدن جمعیت مازاد کشاورزی و روی آوردن آنها به سایر مشاغل جامع شهری خواهد شد.
امکان ایجاد و توسعه صنعت درم ناطق روستایی به منظور فعال کردن بیکاران آن مناطق و متوقف ساختن آنها در محیط های بومی وجود ندارد زیرا، رشد صنعت از هزینه اشتغال بالا برخودار بوده و ماهیت آن تمرکز طلب است.
تهمداتی چند جهت کاهش نرخ مهاجرت روستایی اگر چه تأثیر خالص عمران روستایی بر مهاجرت مشخص نیست اما عقیده عمومی بر آن است که شرایط بهتر زندگی در روستا، مهاجرت روستائیان را کاهش میدهد، بر این اساس، اجرای پروژه های عمرانی، بهسازی محیط؟، افزایش ارائه تسهیلات فنی برای بالا بردن راندمان محصول در اراضی، اتخاذ سیاستهایی برای بالابردن سطح درآمد روستائیان از طریق فعالیتهای جنبی مانند ایجاد و توسعه صنایع دستی روستائی، اعمال روشهایی برای بهبود دامداری، ارائه کمک های مالی و مراتع موجود، می تواند تا حد زیادی جاذبه روستا را بالا برده و در نتیجه انگیزه مهاجرت را تضعیف کند.
در این میان نباید از نقش مهم مسائل فرهنگی و ارزشی غفلت کرد و اگر ارزش اجتماعی کار روستائی در حد ارزش اجتماعی مشاغل شهری باشد و یا حتی اگر روستائیان چنین برداشتی را درون ریزی کرده باشند همین موضوع عامل مهمی در بازداشتن آنان از مهاجرت به شهرها میگردد.
قال امیر المومنین فی وصیه لمحمد بن الحنفیه: اضمم آراء الرجال بعضها الی بعض ثم اختر اقربها من الصواب و ابعدها من الارتیاب...
قد خاطر بنفسه من استغنی برایه و من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء.
وسائل الشیعه ج 8 ص 429.
امیرالمومنین (ع) ضمن سفارشهائی به فرزند خود محمد بن حنفیه چنین فرمود: آراء و نظریات دیگران را در کنار هم قرار بده و آنگاه نزدیک ترین آنها به وصواب و دورترین شان از خطاء را برگزین...
بی گمان کسی که خود را از نظیریات دیگران بی نیاز می پندارد، به خود زیان زده است و کسی که به طرز تفکر های گوناگون توجه دارد موارد خطاء و اشتباه را می شناسد.
پىنوشتها 1.
البته مهاجرت، از آن رهگذر که به عنوان فرایند پیوند دهند دو نظام سازمان اجتماعی مورد نظر است.
بعضی از اقسام آن، همچون هجرت از گناهان، که در مفاهیم دینی وارد شده (المهاجر من هجر السیئات) گرچه به علت تأثیرات ایجاد شده در روحیات مهاجر، تغییراتی ولو غیر مستقیم در نظام کنش اجتماعی پدید می آورد را شامل نمی شود.
2.
همچون هجرت مومنین از محیط های فاسد به منظور حفظ ایمان 3.
کشورهای جهان سوم در مورد مهاجرتهایی که از آن به مهاجرتهای انفجاری تعبیر میشود، وضعیت کم و بینش مشابهی دارد و در همه آنها بحث بر سر اقداماتی است که میتواند روند رو به تزاید این پدیده را مانع شود.
مطالعات انجام شده نیز، هر چند برد منطقه ای دارند اما مستفاد از آنها چیزی است که در اکثر این کشورها وجود دارد اگر چه موقعیت ویژه هر یک، نسبت به دیگری را نمی توان منکر شد.
این نوشتار نیز بدون ملاحظه کشور خاص، وجوه مشترک این پدیده را در این قبیل کشورها مورد نظر دارد.
4.
زاهدی، محمد جواد حسینی، محمد رضا، درویشی، کریم، مقاله «پویش مهاجرت در جهان معاصر» مجله اطلاعات سیاسی، اقتصادی تهران، شماره 13، آبان 1466.
5.
تودارو، مایکل، مهاجرت داخلی در کشورهای در حال توسعه، ترجمه: مصطفی سرمدی و پروین رئیسی فرد، چاپ اول، تهران، دفتر بین الملل کار، 1367، ص 10 6.
زاهدی، محمد جواد، پیشین.
7.
همان شماره 13.
9.
ژان پیتیه، مهاجرت روستائیان- ترجمه: دکتر محمد مومنی کاشی، چاپ اول، شرکت سهامی، تهران، 1370 ص 52 10.
اگر چه در ظاهر، رابطه منطقی میان مهاجرت و افزایش نرخ کجروی نمی توان یافت، اما بعلت دگرگونی و آشفتگی ایجاد شده در انگاره های کنش متقابل سازمان اجتماعی مربوط به جامعه قبل از مهاجرت، استعداد جرم زائی این پدیده را بالا برده است.
11.
همین عامل در مهاجرت های بین المللی نیز نقش مهمی را ایفا میکند، تفاوت در آمد کشورهای صادر کننده مهاجر در مقایسه با کشورهای بر خوردار از رونق اقتصادی و فرصتهای اشتعال زیاد، همواره مشوق مهاجرین به کشورهای مزبور بوده است.
12.
با توجه به محدودیت اراضی قابل کشت و افزایش جمعیت روستائی، تولید سرانه در این بخش کاهش یافته که نتیجه قهری آن چیزی جز فقر مزمن کشاورزان نیست.
13.
ژان پیتیه، ص 57 14.
همان ص 55 15.
همان ص 34 16.
همان ص 36 17.
همان ص59 18.
همان ص 49