چکیده اصطلاح و ساختار حقوقی تبدیل تعهد میراثی از رومیان است، که در حقوق بسیاری از کشورها به یادگار مانده است ولی این نهاد سابقهای در حقوق و فقه اسلامی نداشته.
در حقوق ایران این نهاد در ماده 292 قانون مدنی ایران پذیرفته شده است، در این مقاله به بررسی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن در حقوق ایران و تفاوت آن با انتقال طلب خواهیم پرداخت.
با توجه به لزوم مطالعه تطبیقی در این خصوص، این دو نهاد بهطور مختصر با حقوق مصر نیز تطبیق داده میشود.
در بخش اول ابتدا مفاهیم، ماهیت، شرایط و آثار تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن را بررسی نموده و در بخش دوم به صورت مختصر با انتقال طلب به عنوان نهاد دیگر ایفای تعهد آشنا خواهیم شد.
سرانجام بخش سوم به مقایسه این دو نهاد اختصاص یافته است.
کلیدواژگان: تبدیل تعهد؛ تبدیل دائن؛ انتقال طلب؛ ماده 292 مقدمه ایفاء تعهد از دیرباز مورد توجه انسانهایی که در قبال یکدیگر متعهد بودهاند، بوده است.
از طرف دیگر گذشت زمان و پیچیدهتر شدن و گستردهتر شدن ارتباطات انسانی در راستای رفع نیازهای زندگی اجتماعی به تبع ایفای تعهد از شکل ساده و اولیه آن، به انواع پیچیدهتر سوق داد.
به گونهای که در هر زمان و به تناسب نیازهای آن تأسیس و مکانیزمهای مختلف برای این امر طراحی و اجرا شده است.
تبدیل تعهد یا «التجرید» از جمله این تأسیسها است.
اصطلاح و ساختار حقوقی تبدیل تعهد میراثی از رومیان است، که در حقوق بسیاری از کشورها به یادگار مانده است.[1] در واقع میتوان گفت، که این نهاد سابقهای در حقوق و فقه اسلامی نداشته و به عبارت بهتر تحت این عنوان شناسایی نشده است.
برخی اساتید چنین عنوان میکنند، که اگر چه این نهاد صریحاً در حقوق اسلامی بیان نگردیده است، ولی میتوان آنرا از برخی معاملات و نهادهای حقوقی اسلام استنباط نمود.
به عنوان مثال تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دِین و تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل سبب یا منشأ را میتوان از عقد صلح استنباط نمود.
چنانچه مدیون به جای پرداخت پولی که بر ذمه دارد، با توافق دائن کالایی مساوی با همان قیمت بپردازد.
در اینجا تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دِین صورت پذیرفته، که در حقوق اسلام تحت عنوان وفا به غیرجنس[2] در قالب عقد صلح شناخته شده است.[3] بر اساس نظر این دسته از اساتید حقوق استبدال در فقه اعم از تبدیل تعهد(به حسب تبدیل دین) است و آن عبارت است، از تراضی مقرون به ابدال تعهد مالی، خواه طرفین تراضی اصاله قصد سقوط آن تعهد را داشته باشند،(مثل وفاء به غیرجنس مورد تعهد) یا اصالتاً چنین قصدی نداشته باشند.[4] لکن نکتهای که باید بهآن توجه داشت این است، که اگر چه میتوان نهادهای مشابه به نهاد تبدیل تعهد در متون حقوقی و فقه اسلامی یافت.
لکن این بهاین معنی نیست، که نهاد خاص تبدیل تعهد پذیرفته شده باشد.
حال آنکه این نهاد حقوقی یک نهاد خاص ایفاء تعهد با آثار خاص خود میباشد و سابقهای از این نهاد در متون حقوقی اسلام به چشم نمیخورد.
فارغ از مسائل فوق نهاد تبدیل تعهد در حقوق ایران پذیرفته شده است.
ماده 292 قانون مدنی ایران موارد تبدیل تعهد را در سه بند آورده است.
که با مداقه در آن میتوان چهار حالت برای تبدیل تعهد قائل شد: - تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل موضوع تعهد - تبدیل تعهد به اعتبار منشاء تعهد - تبدیل تعهد به اعتبار متعهد - تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن در این پژوهش به بررسی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن در حقوق ایران و تفاوت آن با انتقال طلب خواهیم پرداخت.
فصل اول کلیات بحث تبدیل تعهد عبارت است از جایگزین ساختن تعهدی بجای تعهد دیگر، به این ترتیب که تعهد سابق از بین رفته و تعهد جدید بجای آن به وجود میآید.
تبدیل تعهد یکی از طرق سقوط تعهدات میباشد.
ماهیت تبدیل تعهد: چون که تبدیل تعهد متضمن پیدایش تعهد جدید است، لذا با ارادۀ یک طرف محقق نمیشود، بلکه نیازمند اراده دو طرف است.
پس در بین اعمال حقوقی از ماهیت قراردادی برخوردار است و از طرف دیگر چون تعهد جدید بجای تعهد سابق قرار میگیرد، باید پذیرفت که نوعی قرارداد معوّض است که دو مورد آن تعهد سابق و لاحق است و بین آن دو ملازمه است لذا اگر پس از تشکیل تعهد جدید، روشن شود که تعهد قبلی باطل بوده و تعهد جدید هم بر اساس تعهد سابق واقع شده که باطل بوده تعهد جدید هم باطل خواهد بود.[5] موارد تبدیل تعهد: بر اساس ماده 292 قانون مدنی تبدیل تعهد به صور ذیل محقق میشود: صورت اول: تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دین: که خود این به دو نحو حاصل میشود: 1- بوسیله تبدیل موضوع و مورد تعهد: مثلاً بجای صد کیلو برنج، تعهد بر صد کیلو جو میکند.
2- بوسیله تبدیل سبب تعهد: مثلاً تعهد به دادن صد میلیون تومان بابت ثمن معامله تبدیل به تعهد به دادن صد میلیون تومان بابت عقد قرض بشود.
[6] صورت دوم: تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل مدیون: در اینصورت تعهد متعهد اصلی از بین رفته و ذمه او در برابر متعهد له آزاد میشود و بجای آن تعهد مشابه دیگری بر عهده متعهد جدید استقرار پیدا میکند در این نوع تبدیل تعهد، علاوه بر رضایت متعهد جدید، رضایت متعهدله هم ضروری و لازم است لذا در بند ماده 292 به این مورد اشاره شده است.
تبدیل تعهد مدیون به دو نحو قابل تصور است: 1- این کار با موافقت مدیون انجام گیرد در اینصورت تعهد جدید جایگزین تعهد سابق میشود مثلاً خریدار مالی به جای این که ثمن معامله را به فروشنده بپردازد با درخواست فروشنده، در برابر طلبکارش نسبت به پرداخت دینش تعهد نماید.
2- این کار بدون رضایت مدیون و بدون اذن او انجام گیرد باز ذمه مدیون اصلی بری و ذمه مدیون فرعی مشغول میشود پس میشود نتیجه گرفت که در تبدیل تعهد مدیون؛ رضایت مدیون نقشی ندارد زیرا تصرفی در اموال او نمیشود تا نیاز به رضایت او باشد البته اگر متعهد جدید قصد رجوع به مدیون اصلی را در آینده دارد باید از او اجازه بگیرد والّا حق مراجعه نخواهد داشت و عمل او تبرعی میباشد.
صورت سوم: تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل داین و متعهدله میباشد: به این صورت که داین و مدیون توافق می کنند که تعهد مدیون در مقابل داین تبدیل به تعهد مدیون در برابر شخص ثالث باشد در این صورت هم رضایت مدیون شرط است.[7] آثار تبدیل تعهد: از انجایی که در تبدیل تعهد، تعهد اول کلاً از بین میرود و تعهد جدید جانشین تعهد سابق میشود و هر تعهدی هم برای خود دارای آثار و احکام مخصوص به خود دارد قهراً این تبدیل، به آثار تعهد سابق هم سرایت خواهد کرد و برای خود آثاری به همراه خواهد داشت از جمله: 1- سقوط تعهد اول: که تعهد اولی با تمام آثار و احکام خاص خود ساقط و ذمه متعهد نسبت به آن بری خواهد شد 2- زوال تضمینات تعهد سابق: با سقوط تعهد اول تضمینات آن نیز ساقط میشود زیرا این تضمینات وجود مستقل حقوقی ندارند.
3- پیدایش تعهد جدید: همزمان با سقوط تعهد قبلی، تعهد جدید به وجود میآید که دارای شرایط و احکام خاص خود میباشد از آنجایی که تبدیل تعهد ماهیت قرار دادی دارد و خود تعهد جدید و مستقلی است قهراً طرفین تعهد باید شرایط اساسی صحت معاملات و تعهدات را داشته باشند مثل: اهلیت، قصدانشاء، رضایت، مشروعیت جهت تبدیل، شرا دارا باشند والّا تبدیل تعهدی صورت نخواهد گرفت.[8] 3- پیدایش تعهد جدید: همزمان با سقوط تعهد قبلی، تعهد جدید به وجود میآید که دارای شرایط و احکام خاص خود میباشد از آنجایی که تبدیل تعهد ماهیت قرار دادی دارد و خود تعهد جدید و مستقلی است قهراً طرفین تعهد باید شرایط اساسی صحت معاملات و تعهدات را داشته باشند مثل: اهلیت، قصدانشاء، رضایت، مشروعیت جهت تبدیل، شرا دارا باشند والّا تبدیل تعهدی صورت نخواهد گرفت.
فصل دوم بررسی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن و مقایسه آن با انتقال طلب تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن همانگونه که در مقدمه مطرح شد، از اقسام تبدیل تعهد به عنوان یکی از طرق ایفاء تعهدات، تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن(متعهد) میباشد.
در این بخش به بررسی مفهوم، ماهیت، شرایط و آثار این نوع تبدیل تعهد خواهیم پرداخت: مفاهیم معنی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن همانند سایر عبارات و اصطلاحات حقوقی برای این اصطلاح نیز میتوان قائل به معنی لغوی و اصطلاحی شد، که در ذیل بهآن اشاره میگردد: معنی لغوی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن: از نظر لغوی تبدیل تعهد مرکب از دو واژۀ تبدیل و تعهد میباشد.
تبدیل در لغت، با معنای بدل کردن و عوض کردن آمده است.
علاوه بر آن، عدهای تبدیل را به معنی بدل کردن چیزی به چیزی، تحویل و تعویض به کار بردهاند.
اما واژه تعهد به معنای عهدهدار شدن به کار برده میشود.
معنی اصطلاحی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن از طرف اساتید محترم حقوق تعاریف مختلفی برای این عبارت ارائه شده است.
برخی از اساتید تبدیل تعهد را عبارت از تبدیل تعهد سابق به تعهد دیگری که جایگزین آن میگردد، به گونهای که تعهد پیشین نابود میشود و تعهد جدید به جای آن میآید، تعریف کردهاند.
برخی دیگر تبدیل تعهد را اینگونه تعریف کردهاند: «تبدیل تعهد یک عمل حقوقی است، که به موجب آن تعهد قدیم منتفی و عهد جدید جایگزین آن میگردد.
تبدیل تعهد ممکن است، به صورت تبدیل مدیون با بستانکار یا طلب باشد.برای اینکه امکان تبدیل تعهد وجود داشته باشد، اولاً باید تعهد سابق از بین برود، ثانیاً تعهد جدید جای تعهد سابق را بگیرد و ثالثاً تضمینات تعهد سابق محو میشود.
مگر اینکه طرفین به ابقاء آنها رضایت دهند.
بدیهی است در اینگونه تبدیل تعهد، تعهد اول باید صحیح باشد، ولی اجرا نشده باشد و تعهد جدید نیز باید قانوناً صحیح باشد.
چراکه در تبدیل تعهد، گویی تعهد جدید عوض تعهد قبلی است و ما به ازای این تبدیل باید قانوناً صحیح و موجود باشند.
علاوه بر تعاریف فوق تعریف دیگری برای تبدیل تعهد ارائه شده است، عبارت است از اینکه تعهدی در نتیجه تغییر یکی از ارکان آن به تعهد دیگر تبدیل گردد.
در این صورت تعهد اول ساقط و تعهد دیگری جایگزین آن میگردد.
همانطور که ملاحظه شد، اگر چه از طرف اساتید محترم حقوق تعاریف مختلف برای تبدیل تعهد ارائه گردیده است، لکن هر کدام دارای نواقصی میباشند، که تا حد زیادی این نواقص در تعریف اخیر پوشش داده شده است.
نکته اساسی و قابل تأمل این تعریف، لزوم تبدیل یکی از ارکان اصلی تعهد سابق میباشد.
چراکه اگر یکی از ارکان اصلی تعهد قبلی تغییر پیدا نکند، تبدیل تعهد حاصل نشده، و اساساً تعهد جدید به وجود نیامده است.
منشاء دِین، دائن و مدیون، خود دِین از ارکان اساسی و اصلی تعهد محسوب میگردند، که تبدیل یا تغییر هر کدام باعث ایجاد تعهد جدید میگردد.
دکتر سنهوری به این ارکان اساسی در تعریف خود بهاین صورت اشاره میکند که: «التجرید هوا استبدال دین جدید، بهاین قدیم، لیکون سبباً فی قضاء الدین القدیم و فی نشوء الدین الجدید و تمییز الدین الجدید عن الدین القدیم اما بتغییر فی الدین(او فی محله او مصدره) و اما بتغییر المدین و اما بتغییر الدائن» با توجه به تفاصیل فوق، تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن زمانی رخ میدهد، که در صورت تجمیع سایر شرایط تبدیل رکن دائن تعهد سابق تغییر و دائن جدید جایگزین آن گردد.
این نوع از تبدیل تعهد از طرف برخی از اساتید اینگونه تعبیر شده است، که مدیون و متعهدله توافق خواهند کرد، که تعهد مدیون در برابر دائن به تعهد او در برابر ثالث تبدیل یابد، که در صورت قبول داشتن ثالث تعهد اول ساقط شده و تعهد جدید در برابر ثالث به وجود میآید.
برخی دیگر از اساتید تراضی متعهدله جدید و سابق را برای ایجاد تبدیل تعهد لازم دانسته و آنرا رکن اصلی ایجاد تبدیل تعهد دانستهاند.
و اینگونه تعبیر میکنند،که اگر بستانکار جدید از طریق تراضی با بستانکار قدیم، جایگزین گردد، در این صورت بدهکار در رابطه با بستانکار نخستین بریالذمه میگردد.
این قسم از تبدیل تعهد ممکن است، با جلب رضایت مدیون اصلی و یا بدون جلب رضایت او صورت گیرد.
تفاوت در تعبیر فوق در ارکان رضایت ایجاد تبدیل تعهد است.
تعبیر دوم رضایت دائن جدید و سابق را برای تشکیل و ایجاد و تبدیل تعهد لازم میداند، حال آنکه در تعبیر اول رضایت دائن و مدیون برای تبدیل تعهد لازم و ضروری دانسته شده است.
اگرچه به نظرهیچکدام از تعابیر کامل نیست.
لکن قائل شدن به تعبیر دوم چندان مطلوب به نظر نمیرسد.
چراکه دائن جدید هیچگاه قراردادی و غیرقراردادی درخصوص رابطه دائنی و مدیونی که تبدیل آن مورد بحث است ندارد و اگر قرار است تغییری در یک رابطه قراردادی حاصل شود، حداکثر رضایت طرفین آن لازم و ضروری است.
اگرچه ممکن است، شرط مکفی نباشد، ولی قصعاً لازم است.
با این حال قائل شدن به عدم نیاز به رضایت مدیون ابعد به نظر میرسد.
اگرچه نویسندگان در این خصوص تغییر موضع داده و رضایت مدیون را به عنوان یک رضایت ثانویه لازم دانستهاند.
برخی دیگر از اساتید حقوق تبدیل تعهد را تبدیل تعهد سابق به تعهد دیگری که جانشین آن میگردد، تعبیر کردهاند.
علاوه بر تعاریف و تعابیری که از طرف اساتید محترم حقوق بهآن اشاره شد، متون قانونی نیز از این نوع تبدیل تعهد تعاریف مختلف ارائه دادهاند.
ماده 253 قانون مدنی مصر، تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن را اینگونه تعریف میکند: «ان التزام تجدید بتغییر الدائن اذا اتفق الدائن و المدین و اجنبی علی ان یکون هذا الاجنبی هو الدائن الجدید».
نکتهای که با توجه به این تعریف میتوان بهآن اشاره نمود، این است، که در تبدیل تعهد یک رابطه قراردادی از بین میرود و رابطه قراردادی جدید به وجود میآید.
اگر دقیقتر کنکاش شود، در یک لحظه رابطه قراردادی سابق منتفی و رابطه قراردادی جدید به وجود میآید، که در این دو رابطه مدیون ثابت و دائن تغییر میکند.
لذا به نظر میرسد، رضایت دائن اول و مدیون یا رضایت دائن اول و دوم یا دائن دوم و مدیون به تنهایی نمیتواند، بحث ایجاد این تأسیس حقوق گردد.
چراکه هم زمان از بین رفتن، و ایجاد تعهد جدید رضایت هر سه فرد لازم را میطلبد.
و هرکدام از طرفین سه گانه رضایت نداشته باشند، یا تعهد سابق از بین نمیرود، یا اساساً تعهد جدید شکل نمیگیرد و به هرحال تبدیل تعهد محقق نمیشود.
لذا برخلاف نظر برخی اساتید رضایت همزمان دائن جدید، دائن قدیم و مدیون برای تحقق تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن لازم و ضروری است و فقدان هرکدام مانع ایجاد تبدیل تعهد میگردد.
این مسأله از طرف برخی اساتید حقوق مورد تأیید واقع شده است.
قانون مدنی فرانسه تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن را وقتی محقق میداند، که در نتیجۀ یک تعهد جدید طلبکاری جدید، جانشین طلبکار سابقی که مدیون در مقابل او بری شده است، شود.(ماده 1271 قانون مدنی فرانسه) ماده 293 قانون مدنی ایران نیز به تبدیل تعهد پرداخته و بند 3 ماده مزبور به تعریف تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن اختصاص یافته است.(ماده 293 قانون مدنی ایران) ظاهر این بند دلالت بر تعریف انتقال طلب دارد.
چراکه در این تعریف نه تنها به ارکان و شرایط موردنیاز تبدیل تعهد اشاره نشده است، بلکه تعریفی منطبق بر تعریف انتقال طلب ارائه داده است و این در حالی است، که صدر مادۀ مزبور مربوط به تبدیل تعهد و بند 3 آن ناظر به بیان یکی از انواع آن میباشد و هیچ اشارهای به بحث انتقال طلب نشده است.
در توجیه این تعارض دو نظر عمده از طرف اساتید حقوق مطرح شده است.
برخی اساتید مفاد این بند را با حقیقت تبدیل تعهد سازگار ندانسته و آنرا منطبق با انتقال طلب دانستهاند و از آنجا که این دو تأسیس را، دو تأسیس جدا و مستقل میدانند، لذا چنین فرض نمودهاند، که قانونگذار دچار اشتباه شده است.
استدلال این دسته از حقوقدانان این است، که اجرای مفاد ماده 293 ق.م نسبت به شق سوم ماده که تعریف انتقال طلب است، برخلاف قاعده حقوقی انتقال طلب میباشد.
چراکه در انتقال طلب تضمینات پس از انتقال باقی مانده و بر عهدۀ متعهد میباشد.
در صورتی که شق سوم ماده مزبور اگرچه در ظاهر، تعریف انتقال طلب است، ولی منظور تبدیل تعهد به وسیله دائن میباشد.
زیرا ماده در مقام بیان تبدیل تعهد است و میتوان شق سوم را با تفسیری مختص از ظاهر خود منصرف نمود.
علیرغم مسائل فوق، دستۀ دیگر قائل به این نظر شدهاند، که قانونگذار دچار مسامحه نشده و تعمداً قانون را اینگونه تنظیم نموده است.
گویی اینکه قانونگذار میخواسته تأسیس جدید به وجود آورد و با حذف اضافات انجام امور را سهلتر گرداند.
استدلال این دسته از اساتید حقوق مبتنی بر این مطلب است، که مرحوم مصطفی عدل که عضو کمیسیون تدوین قانون مدنی بوده و به دلیل سابقه تحصیلی خود اقتباس حقوق خارجی را برعهده داشته است، در تفسیر این بند هیچ حکایتی از مفهوم آن و لزوم جایگزینی آن نکرده است؛ از طرف دیگر مرحوم بروجردی نیز که همکار وی در تدوین جلد دوم و سوم قانون مدنی بودهاند، به صراحت بند مزبور را انتقال طلب نامیده است و تا زمان دکتر امامی هیچگونه اعتراضی نسبت به این مطلب وجود نداشته و اعتراضات نسبت به این ماده از زمان مرحوم امامی به بعد آغاز گردیده است.
لذا به نظر میرسد، نویسندگان قانونی مدنی درنظر داشتهاند، با پیراستن بخشهای اضافی در دورانی که طلبکار میتواند به یک ظهرنویسی ساده طلب خود را منتقل کند، نیازی به تأمین نظر بدهکار برای این امر نداشته باشد.
اگر چه نظر اساتید محترم در جای خود قابل احترام و حاصل تلاش و تجربه این بزرگان میباشد، لکن نکتۀ قابل توجه این است، که مسامحه تدوینکنندگان قانون مدنی در اعتراض نسبت به بند، دقیقاً دال بر مسامحه آنها در زمان قانونگذاری است.
چراکه در صورت توجه و اهمیت، زمان قانونگذاری بهآن پرداخته میشد و عدم اعتراض به آن دال بر صحت آن نیست و چه بسا دال بر ادامه مسامحه آن عزیزان باشد.
از طرف دیگر استناد به ظهرنویسی به عنوان یکی از راههای انتقال سند در اینجا مناسب به نظر نمیرسد، چراکه ظهرنویسی اسناد تجاری یک تأسیس خاص و جداگانهای است، که قانونگذار نیز آنرا در جای خود و درخصوص مسائل تجاری پذیرفته و شرایط آنرا بیان کرده است.
نکته حائز اهمیت اینکه ذکر عنوان انتقال طلب به مفهوم اصطلاحی حقوقی آن در برخی قوانین موضوعه کشور بیش از پیش دال بر مسامحه قانونگذار در این ماده است، چراکه اگر قانونگذار به دنبال ایجاد تأسیس جدید فارغ از عنوان خاص تبدیل تعهد و انتقال طلب بود، اشاره به آن تأسیس خاص در ادامه روند قانونگذاری مطلوب به نظر نمیرسد.
با توجه به تفاصیل فوق نظر دسته اول اقوی به نظر میرسد و اصلاح این بند قانون جهت تنویر افکار و تسهیل اجرا توصیه میگردد.
ماهیت تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن همانطور که عنوان شد، تبدیل تعهد یک تأسیس حقوقی است، که حاصل آن ایجاد یک تعهد جدید و از بین رفتن تعهد سابق میباشد، به گونهای که بین تعهد جدید و قدیم به خاطر عوض شدن یکی از ارکان اصلی تعهد ارتباطی وجود نداشته، مگر اینکه طرفین تعهد جدید با توافق یکدیگر شروط تعهد سابق را به عنوان شروط تعهد جدید بپذیرند.
با این وصف تبدیل تعهد یک قرارداد معوض است، که عوضین آن سقوط تعهد سابق و ایجاد تعهد جدید میباشد و یکی از عوضین علت عوض دیگر است.
لذا اگر بعد از قرارداد تبدیل تعهد معلوم شود، که تعهدی وجود نداشته یا باطل بوده است، مثل این است، که یکی از عوضین معامله در حین عقد موجود نبوده است، لذا تبدیل قرارداد باطل خواهد بود.
تبدیل تعهد یک عمل حقوقی است، و قصد و رضا از شرایط آن محسوب میگردد.
برخی از اساتید حقوق رابطه میان سقوط تعهد قدیم و ایجاد تعهد جدید را یک رابطه علّی و معلولی میدانند، چراکه تعهد سابق موجب پیدایش تعهد جدید میگردد.
و بهاین خاطر است، که ایجاد تبدیل تعهد با اراده یک طرف امکان پذیر نیست و نیازمند اراده دو طرف میباشد.
لذا تبدیل تعهد در میان اعمال حقوقی، ماهیت قراردادی دارد و با توجه به اینکه تعهد جدید جانشین تعهد سابق میشود باید پذیرفت که تبدیل تعهد نوعی قرارداد معوض است.
با عنایت به تفاصیل فوق چنین میتوان نتیجه گرفت که تبدیل تعهد ماهیت قراردادی داشته و برای تحقق آن تمام شرایط لازم برای تحقق یک قرارداد حقوقی باید وجود داشته باشد.
که به این مقوله در فصل بعد خواهیم پرداخت.
شرایط تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن برای ایجاد هر قرارداد حقوقی، شرایطی وجود دارد، که وجود تمام آن شرایط برای ممکنالوجود شدن آن قرارداد الزامی است.
هرکدام از شرایط، شرط لازم برای تشکیل ولی شرط مکفی نمیباشند و جمع تمام شرایط لازم و ضروری است.
شرایط لازم برای تحقق هر قرارداد با توجه به نوع هر قرارداد را میتوان به دو دسته، شرایط عمومی و اختصاصی تقسیم کرد، که در ادامه و به صورت اختصار به آنها اشاره میگردد.
شرایط عمومی تبدیل تعهد برای تشکیل و ایجاد هر قرارداد حقوق، فارغ از نوع آن ی شرایطی لازم است، که به آن شرایط عمومی گویند.
احراز تمام این شرایط و وجود تمام آنها لازم و ضروری است.
اهلیت طرفین معامله، یعنی اینکه اساساً طرفین حق و صلاحیت انجام معامله را داشته باشند، مشروعیت جهت معامله و سایر شرایطی که قانونگذار آنها را در ماده 190 ق.م ایران پیشبینی کرده است.
با توجه به اینکه این بحث به صورت مفصل و در ابواب مختلف حقوق مدنی مورد بررسی واقع شده است، از اطاله کلام در این خصوص خودداری میگردد.
شرایط اختصاصی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن علاوه بر شرایط عمومی، هر قرارداد با توجه به نوع و ویژگیهای آن دارای شرایطی اختصاصی است.
به عبارت دیگر وجه ممیز قراردادها از یکدیگر وجود این شرایط اختصاصی است، که عدم آنها به نوعی مانع از ایجاد آن قرارداد خاص میگردد.
تبدیل تعهد نیز به عنوان یک واقعۀ حقوقی با ماهیت قراردادی از این امر مستثنی نبوده و دارای شرایطی مختص خود میباشد، که در ادامه بررسی خواهیم کرد: وجود تعهد صحیح قبلی همانگونه که ذکر شد، در تبدیل تعهد، تعهد جدید به جای تعهد قبلی میآید و به عبارت دیگر تعهد جدید عوض تعهد قدیم در رابطۀ قراردادی تبدیل تعهد میباشد.
حاصل مطلب این که، زمانی این رابطه عوض و معوض حاصل میگردد، که تعهد قدیم یک تعهد درست باشد.
چراکه امر عدمی نمیتواند، معوض چیز دیگر واقع گردد.
حال اگر بعد از گذشت مدت زمانی معلوم گردد، که تعهد اول صحیح نبوده است، کشف خواهد شد که تبدیل تعهد واقع نشده است.
زیرا آنچه مورد رضایت طرفین بوده جایگزینی یک تعهد جای تعهد دیگر است، که در حقیقت یک معاوضه بوده است، نه اینکه صرفاً یک تعهد جدید بودن ارتباط با تعهد دیگر به وجود آید.
این امر زمانی محقق میگردد، که طرفین معاوضه قابلیت عوض و معوض شدن را دارا باشند.
به عبارت دیگر میتوان گفت علت سقوط تعهد سابق وجود تعهد جدید است و بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد.
ایجاد تعهد جدید همانگونه که ذکر شد، تبدیل تعهد یعنی ایجاد تعهد جدید به جای یک تعهد سابق با تعویض دائن متعهد سابق.
لذا یکی دیگر از شرایط اختصاصی ایجاد تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن، به وجود آمدن یک تعهد جدید است.
نکتهای که باید بهآن توجه داشت این است، که تمام نکاتی که درخصوص صحیح بودن تعهد سابق عنوان شد، در تعهد جدید نیز صادق است.
چراکه تعهدی میتواند به جای تعهد سابق قرار گیرد و به عنوان عوض آن در رابطه قراردادی مطرح گردد، که یک تعهد صحیح باشد و اساساً یک تعهد غیرصحیح کالعدم بوده و ارزش و اعتبار حقوقی در این خصوص ندارد.
این امر بهاین خاطر است، که همزمان با سقوط تعهد قبلی باید یک تعهد جدید به وجود آید، عدم ایجاد تعهد جدید در این زمان یا عدم ایجاد صحیح آن مانع از تحقق این تأسیس حقوقی میباشد.
این شرط در حقوق مصر تحت عنوان «تعاقب التزامین» قدیم حل محل جدید، عنوان گردیده است.
تفاوت در یکی از ارکان برای ایجاد تبدیل تعهد و به عبارت دیگر برای اینکه یک تعهد جدید بتواند جایگزین تعهد سابق گردد، باید این دو تعهد حداقل در یکی از ارکان خود با یکدیگر تفاوت داشته باشند.
که این ارکان عبارتند از: - موضوع دین - سبب دین - متعهد - متعهدله که در فرض این تحقیق دائن تعهد قدیم و جدید با یکدیگر متفاوتند.
نکتهای که باید بهآن اشاره کرد این است، که چنانچه تعهد قبلی ساقط گردد و یک تعهد جدید با همان ارکان به وجود آید، اگر قائل به لغو بودن آن نشویم حداقل این است، که این امر تبدیل تعهد محسوب نمیشود.
چراکه در تبدیل تعهد همانطور که مفهوم معاوضه اقتضا میکند، سقوط تعهد سابق و پیدایش تعهد جدید در یک زمان انجام میگیرد.
نکتۀ دیگر اینکه تغییرات غیراساسی در تعهد سابق موجب تبدیل تعهد نخواهد شد.
رضایت طرفین تعهدات جدید و سابق اگرچه رضایت طرفین معامله به نوعی از شرایط عمومی یک معامله حقوقی محسوب میگردد، لکن با توجه به شرایط حاضر این شرط در تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن، جداگانه، و به عنوان یک شرط اختصای مطرح میکنیم.
همانگونه که قبلاً ذکر شد، برخی از اساتید حقوق رضایت دائن جدید را در این امر و برای تحقق تبدیل تعهد ضروری ندانسته و رضایت ایشان را به عنوان ثالث قرارداد میداند.
به عبارت دیگر و حسب این عقیده، گویی تبدیل تعهد، قراردادی است که بین دائن قدیم و مدیون منعقد میگردد و دائن جدید در آن نقش اساسی ندارد.
از طرف دیگر برخی دیگر از اساتید رضایت مدیون را شرط لازم ندانسته و رضایت دائن جدید و دائن قدیم را برای تحقق این تأسیس مکفی میدانند.
لکن نکتهای که باید بهآن توجه کرد این است، که تبدیل تعهد سقوط یک تعهد و ایجاد تعهد دیگر به صورت همزمان و به صورت دو قرارداد جداگانه میباشد.
به بیان دیگر، تمام شرایط لازم قراردادی که برای سقوط تعهد اول لازم است، در همان زمان برای ایجاد تعهد جدید نیز لازم و ضروری میباشد.
لذا در یک زمان واحد رضایت دائن قدیم و جدید و مدیون ضروری است، تا تبدیل تعهد محقق گردد.
این امر در قانون مدنی مصر پذیرفته شده است و در ماده 325 ق.م مصر آمده است: «تبدیل تعهد از طریق تغییر دائن هنگامی محقق میگردد که دائن و مدیون و ثالث توافق کنند بر اینکه ثالث دائن جدید باشد».
آثار تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن هر واقعۀ حقوقی دارای آثاری است، که در صورتی که آن واقعه به شکل صحیح به وجود آمده باشد، آثار آن محقق خواهد شد.
برخی از آثار تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن عبارتند از: 1- سقوط تعهد اول: همانگونه که ذکر شد در تبدیل تعهد، تعهد اول با تمام آثار و احکام خاص آن ساقط و ذمه متعهد نسبت به آن بری میگردد.
لذا هرگاه قسمتی از مهلت طرح دعوی براساس تعهد اول، در اثر مرور زمان سپری شده باشد با تبدیل تعهد مرور زمان قطع و مرور زمانی جدید از تاریخ تبدیل تعهد و ایجاد تعهد جدید آغاز میگردد.
2- زوال تضمینات و فروع تعهد اول: با سقوط تعهد اول، تضمینات آن نیز ساقط میگردد.
چراکه وثائق و مجموعۀ تضمینهای یک تعهد مختص آن تعهد میباشد و وجود حقوقی مستقل ندارند.
لذا چنانچه تعهد اصلی به هر دلیل از بین برود یا قابل استناد نباشد، وثائق و تضمینات آن نیز قابل استناد نیستند.
نکتهای که باید اینجا بهآن توجه داشت این است، که نه تنها تضمینات و وثائق یک تعهد از بین میرود، بلکه تمام اسباب دفاعی که مربوط به آن تعهد است، نیز از بین میرود به جز اسباب دفاعی که مربوط به بطلان تعهد اول میباشد و این هم بهاین خاطر است، که اگر تعهد اول باطل باشد، اساساً تبدیل تعهد رخ نداده تا قابلیت استناد و اجرا داشته باشد.
برخی از اساتید حقوق اسقاط فروعات را مطلق دانسته و شامل حق فسخ و شرایط دیگری که ضمن تعهد سابق قرار داده شده است میدانند.
علت آنرا چنین عنوان میکنند، که آنها از توابع تعهد سابق بوده و به تبع آن ساقط میگردند.
در مقابل گروهی دیگر از اساتید بر این باورند، که نمیتوان پذیرفت که حق فسخ و سایر شرایطی که در ضمن تعهد سابق قرار داده شده است، با سقوط تعهد از بین برود.
استدلال ارائه شده از طرف ایشان بهاین گونه است، که حق فسخ و شرایطی که در ضمن قرارداد درج میشود که منشاء تعهد است، نه ضمن خود تعهد.
اگر منظور حق فسخ و شرایط مندرج در ضمن عقد باشد سقوط تعهد، سبب سقوط آنها نخواهد شد چراکه سقوط تعهد به خودی خود نمیتواند موجب سقوط قراردادی که منشاء آن بوده است بشود تا فروع و ضمائم قرارداد نیز تبعاً از بین برود.
اگر چه دقت نظر انجام شده توسط دستۀ اخیر قابل توجه است، لکن با توجه به استدلال دستۀ اول به نظر میرسد مغایرتی با یکدیگر ندارند.
چراکه اگر از یک قرارداد تفکیک میان شروط و تعهدات حاصل گردد، به گونهای که احراز گردد شروط ضمن قرارداد مستقل بوده و ربطی به رابطۀ تعهدی طرفین قرارداد ندارد، سقوط تعهد اصلی به معنی اسقاط شروط نیست.
لکن چنانچه این رابطه استقلالی قابل احراز نبوده و عکس تبعیت شرط از قرارداد و تعهد مربوط به آن احراز گردد که در اکثر مواقع بلکه غالب موارد چنین است؛ اسقاط شروط ضمن آن پس از اسقاط تعهد اصلی صورت میپذیرد.
نکتهای که در خاتمه این بحث میتوان بهآن اشاره کرد، اصل عدم تبدیل تعهد است.
به عبارت دیگر طرفین باید نیت تبدیل تعهد داشته باشند و این قصد و نیت از طریق اعمال و گفتاری که دال بر آن باشد، قابل احراز است.
چنانچه عمل یا رفتار یا گفتار دلالت روشن بر تبدیل تعهد نداشته باشد، چنین فرض میشود که طرفین قصد تبدیل تعهد را نداشتهاند.
بند یک ماده 116 قانون تعهدات سوئیس صراحتاً این مطلب را بیان میکند.
انتقال طلب از آنجا که مقایسۀ میان دو تأسیس حقوقی تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن و انتقال طلب بخشی از عنوان این نوشته است و اگر در این قسمت منطقاً مقایسه این دو باید مطرح میشد، لکن مطلوب به نظر میرسد ابتدا مختصری درخصوص ماهیت و چگونگی انتقال طلب بحث و پس از تنویر افکار نسبت به این موضوع مقایسه صورت پذیرد.
بهاین منظور در ادامه ابتدا کلیاتی درخصوص انتقال طلب مطرح و سپس این تأسیس حقوقی را با تأسیس تبدیل تعهد به اعتبار تبدیل دائن مقایسه خواهیم کرد.
نکتهای که باید بهآن توجه کرد این است، که با انتقال طلب در مکاتب مختلف فقه اسلامی به صورتهای گوناگون برخورد شده است.
مذهب مالکی واگذاری طلب را تحت عنوان هبه دِین و بیع دین پذیرفته است و با توجه به این دو حالت شرایط لازم برای تحقق و آثار خاص آنرا پذیرفته است.
مذاهب سه گانۀ دیگر(حنفی، شافعی، حنبلی) هیچکدام انتقال طلب را به رسمیت نشناخته و بیع دین را تنها به مدیون جائز میدانند.
فقه اسلامی انتقال دِین را به مفهومی که در حقوق غرب آمده است، به رسمیت نشناخته است.
نکتۀ دیگری که بهآن باید توجه داشت این است که انتقال طلب در حقوق مصر دارای مواد قانونی خاص و باب مستقل میباشد.
حال آنکه در حقوق ما تنها در ماده 38 قانون اعسار و ماده 26 قانون بیمه به این امر اشاره شده است، بدون اینکه به صورت کامل به شرایط آن پرداخته شود.
بهاین خاطر مسائل مربوط به انتقال طلب را بر مبنای حقوق مصر مختصراً بیان میشود.