چکیده با توجه به عقیده ی فروید که می گوید:«ویژگی افراد دارای سلامت روانشناختی خودآگاه کردن وبه خودآگاه آوردن آنچه ناخودآگاه است.» و استفاده از مکانیسم هایی مثل والایش در مورد قشر هنرمند ودر این پژوهش شاعران، از آنجایی که توان بیان سمبولیک هیجانات خود به شکل والایش یافته را دارند، فرض اصلی پژوهش حاضر در«داشتن سلامت روان متفاوت شاعران نسبت به سایر افراد جامعه» ، گذاشته شد.
برای بررسی این فرضیه، پژوهش پس رویدادی دنبال شد.
برای جمع آورری اطلاعات نیز استفاده شد.
با روش نمونه گیری اتفاقی نمونه ها انتخاب شدند.نمونه ی گروه شاعرSCL-25از پرسشنامه از شاعران مراجعه کننده به کانون ادبیات ایران واقع در تهران و شاعران مراجعه کننده به مرکز اصلی حوزه ی هنری تهران و نمونه ی افراد غیر شاعر از میان سایر اقشار غیر شاعر جامعه بودند.
وابسته(فرضیه ی 1-6) وتحلیل واریانس دوطرفه(فرضیه ی 7)مورد استفاده قرارگرفت.t روش آماری تحت ویندوز(نسخه 16)استفاده شد.spssو از نرم افزار نتایج حاکی از آن بودند که سلامت روان شاعران با افراد غیر شاعر تفاوت معنی داری با هم ندارند واگر تفاوتی در نمرات سلامت روان شاعران و افراد غیر شاعر دیده می شود ناشی از خطای تصادفی و نمونه گیری است.
در نهایت فرضیه های مبتنی بر متفاوت بودن وضعیت سلامت روان و سایر افراد جامعه رد شدند.
مقدمه سلامت روان به دلیل وجود پیشگیری از اختلالات و نیز ایجاد کردن زمینه برای شناخت و ایجاد معیارهای سلامت روان در افراد جامعه مورد توجه و قابل بررسی است.
از سویی کارآمدی، پیشرفت و سلامت افراد جامعه با گذر زمان پیشرفت و سلامت جامعه را در حد مطلوبی فراهم میکند.
در این میان چون انسان مدام در حال تغییر است، تلاش برای شناسایی عوامل موثر در سلامت روان پایان ناپذیر می نماید.
سلامت روان مقوله ای حائز اهمیت است، چرا که تأثیر روح و روان بر عملکرد جسمانی بر هیچکس پوشیده نیست.
در این راه بزرگان ادبی و مذهبی ما از دیر باز بر مبحث سلامت روان تأکید داشته اند.
مولوی می فرماید: تن زجان وجان زتن مستور نیست لیک کس را دیدجان دستور نیست از جمله عوامل مؤثر و ایجاد کننده سلامت روان هنر و در اینجا منحصراً شعر می باشد.
افراد به وسیله بیان آنچه که می خواهند به شکل سمبولهای کلامی، نه تنها از انرژی منفی حاصل از افکار ناخوشایند خودآگاه و ناخودآگاه رهایی می یابند، بلکه دست به آفرینندگی زده اند و این یکی از ویژگی های افراد خودشکوفا ست، که به قول «راجرز» دارای بالاترین سطح سلامت روان هستند.
پس تأثیر شعر در همین بدو امر در دو بحث کاتارسیس و خلاقیت سطح بالا در انسانگرایی مطرح می گردد.
بیان احساسات در قالب شعر باعث میشود که فرد بتواند از بیرون به خود بنگرد یا به خودآگاهی دست یابد و حافظ می فرماید: مروبه خانه ارباب بی مروت دهر که گنج عافیتت درسرای خویشتن است باید توجه داشته باشیم که معیار های سلامت روان با فرهنگ جامعه مرتبط است.از طرفی ایران سابقه طولانی و اصیل در زمینه ی ادبیات (نظم یا شعرونثر) دارد، و جدانشدنی بودن ارادت و علاقه به شعر از ایرانیان نشان می دهد که می توان از طریق شعر به پویایی افراد جامعه و ایجاد سلامت روان کمک کرد.
ادبیات ایران در زمینه تعلیم و تربیت، حکمت، آموزش شیوه های کسب آرامش و رسیدن به کمال نکته ها دارد.
بسیاری از نظریه پردازان مانند؛ یونگ، آدلر، آریه تی، و ریک نوشتند که : «علوم چقدر (poetry as therapy.2007)از مطالعه ی اشعاراطلاعات کسب می کنند ویاد می گیرند.» نکته ای که مدام مرا متوجه خودش می کند این است که:«در روانکاوی تحولی رخ می دهد و این بر خلاف آنچه ممکن است خیلی ها تصور کنند، رسیدن به یک وضعیت استاندارد یا نرمال نیست، بلکه درست برخلاف آن، به گفته لکان، دستیابی به«تفاوت مطلق»است.
یا به قول« فروغ فرخزاد»، (کسی که مثل هیچکس نیست) این کسی است که مثل هیچکس نیست زیرا که این شخص فقط و فقط مثل خودش است، با اشتیاق و ژوئی سانس[یک لذت مخرب،دردآور وکشنده]خاص خودش.»(کدیور،1381)و این بسیارارزشمند است که فرد خودش باشد.هنرمندان افرادی هستند که اشتیاقشان برای آفرینش، خود بودن و پویا بودن خلل ناپذیر است.
درپی همین آفرینش است که سلسله ای از سازندگی و خوشایندی را در روان و پیکره ی جان افراد جامعه ایجاد می کنند.«شعر و شاعری در ایران از تاریخچه ای بس درخشان برخورداراست و بر تارک آن شعر عرفانی خودنمایی می کند.
کاربرد شعر نشان از ابزاری در جهت زنده نگه داشتن فرهنگ این مرز و بوم است که مدام آماج حمله ی وحشیانه بوده و نیز وسیله ای برای والایش جمعی و انتقال مفاهیم عمیق فکر و فلسفه ایرانی نسبت به ضرورت تاریخی و حتی جغرافیایی.
شعر فارسی زمینه ساز یک وحدت اجتماعی-فرهنگی بوده و پیام خویش را در هر زمان به بهترین وجه ارائه نموده است.»(مؤمن زاده، 1378) در اشعار فارسی می توان هزاران بیت و شعر را سراغ گرفت که هریک با واسطه و بی واسطه به یکی از معیارهای سلامت روان اشاره می کنند.
شاعران به عنوان فرهنگ سازان و پیام رسانان مهمترین افراد به وجود آورنده ی سلامت در حیطه ی روان به شمار می روند و خود به عنوان الگوهایی در جامعه مورد توجه معنوی و انسانی ِ بشر امروزند.
این بیت از شاعر بزرگوار "ابن یمین فریومدی" عیان میکند که این توجه درخور بوده و خواهد بود: «من بعون رأی پیر و قوت بخت جوان عرضه کردم شعر و زو دیدم هزاران تربیت» بیان مسئله با توجه به اینکه«سلامت روانی فرد هیچگاه با فهرست خصوصیات ثابت یا ویژگی های معین تعریف نشده است.
به نظر می آید تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد، مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری مؤفقیت آمیز و رفتارشایسته و مطلوب است.»(احدی وبنی جمالی،1369) مهم بودن بحث سلامت روان در تمام اقشار جامعه امری انکار نشدنی است.
در میان گروه های مختلفی که در جامعه زندگی می کنند افراد اهل قلم و به خصوص شاعران که با توجه به مکتب انسانگرایی افراد خودشکوفا هستند و دست در خلاقیت دارند مورد توجه این پژوهش بوده است.
از آنجا که افراد خلاق انعطاف پذیرند و پشتکاردارند، پس با وجود مشکل نسبت به افرادی که خلاق نیستند متعاقباً بهتر عمل می کنند .بنابراین سازگاری بیشتری خواهند داشت.
و این پژوهش در پی آن است که بداند آیا شاعران به عنوان عضوی از گروه خلاق، سلامت روان مطلوبتری نسبت به افراد غیر شاعر دارند یا نه؟
«یاکوبسن مجاز را با تراکم وجابه جایی تعابیر در رؤیا و استعاره را با یکی دانی و نمادسازی رؤیا قابل مقایسه دانسته است.
بسیاری از پیروان فروید، تراکم را با استعاره و جابه جایی را با مجازمرسل یکی گرفته اند.
استعاره؛تشبیهی است که ادات تشبیه ندارد.مجاز؛به استعمال لفظ یا جمله درغیرموضوعش اطلاغ می شود.» (مقدادی،1378) جابه جایی یکی از مکانیسم های دفاعی در برابر اظطراب است.
اگرقرار باشد این آرایه ادبی مجاز به عنوان یک مکانیسم دفاعی کمک کند، پس آیا افرادی که توان استفاده از این آرایه را دارند یعنی شاعران سلامت روان بیشتری نسبت به افراد غیر شاعر دارند؟
در صورتی که انسان بتواند غالب وسوار بر احساساتش باشد، شعر می تواند به عنوان وسیله ای برای تخلیه ی هیجانات، کسب آرامش و حفظ سلامت روان باشد.
فروید پدر روانکاوی معتقد است که شباهت های رویا و شعر به خاطر ارتباطشان با نا خودآگاه است و توصیه به استفاده از شعر به عنوان مکانیزم دفاعی(والایش) دارد، زیرا هنگامی که یک شخص بر شناخت درد یا لذت از یک شعر نائل می شود هیجاناتش که که قبلا آنها را سرکوب کرده رها شده و شخص تهی از بار سنگین احساس نابهنجار می شود.(بیدگلی مشهدی و پدرام،1382) با توجه به اینکه«سلامت روانی فرد هیچگاه با فهرست خصوصیات ثابت یا ویژگی های معین تعریف نشده است.
ـاستعاره؛تشبیهی است که ادات تشبیه ندارد.مجاز؛به استعمال لفظ یا جمله درغیرموضوعش اطلاغ می شود.ـ» (مقدادی،1378) جابه جایی یکی از مکانیسم های دفاعی در برابر اظطراب است.
فروید پدر روانکاوی معتقد است که شباهت های رویا و شعر به خاطر ارتباطشان با نا خودآگاه است و توصیه به استفاده از شعر به عنوان مکانیزم دفاعی(والایش) دارد، زیرا هنگامی که یک شخص بر شناخت درد یا لذت از یک شعر نائل می شود هیجاناتش که که قبلا آنها را سرکوب کرده رها شده و شخص تهی از بار سنگین احساس نابهنجار می شود.(بیدگلی مشهدی و پدرام،1382) اهمیت وضرورت پژوهش در حال حاضر که به مراتب زندگی نسبت به گذشته ماشینی و پیچیده تر شده و سرعت تحول در تمام شئون زندگی دیده می شود (مثلاً شیوه های برقراری ارتباط)و از طرفی مشکلات مادی هست و وقت کمتری برای پرداختن به خود نیز، افراد را از تعادل دور می کند، مسئله ی سلامت روان اهمیت بیشتری یافته است.آن هم متناسب با شرایطی که انسان امروزی در آن زیست می کند.
از آنجا که هنر هرگز کهنه و قدیمی شدنی نیست و در مسیر این تحولات برق آسا، همچنان بر قله ی اهمیت و صداقت قرار دارد، و در زمینه ی تأثیر هنر(شعر) در رفع اختلالات و ایجاد سلامت روانی نکته هایی داریم، و چه بسا در این هنر ارزنده متاع ها نهفته است برای ارتباط بهتر و نزدیکتر با بعد روحی و روانی خود و در نتیجه شناخت خود، می توان افراد را با هنر و شعر تجهیز کرد تا بتوانند تعادل و رشد روحی و روانی و سلامت خود را حفظ کنند.
افراد خلاق و در درجه ی اهمیت بیشتر منادیان فرهنگ جوامع مانند شاعران به عنوان الگوهایی در نظرگرفته می شوند و به گفته ی شاعرارزنده ی میهن"سهراب سپهری" «شاعران وارث آب وخرد و روشنی اند.»، پس با شناخت شیوه های رفتار و سلوک این بزرگان و متناسب کردن این رفتارها در اکثر اقشار جامعه می توان در بهبود و بهترعمل کردن در زندگی خود گامی چند برداریم.
این بیت زیبا از استاد سخن "ابن یمین فریومدی" نشان دهنده ی عظمت ضمیر شاعران است: «گنجها یافته ام در دل ویران ز هنر زانکه بحریست ضمیرم که سراسر گهر است» اهداف پژوهش 1- مقایسه سلامت روان شاعران با افراد غیر شاعر.
2- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران.
3- بررسی وضعیت سلامت روان افراد غیر شاعر.
4- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل.
5- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران مجرد.
6- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل با شاعران مجرد.
7- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل با افراد غیر شاعر متأهل.
8- مقایسه ی سلامت روان شاعران مجرد با افراد غیر شاعر مجرد.
9- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران زن.
10- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران مرد.
11- مقایسه ی سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر با شاعران دارای کمتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر.
12- مقایسه ی وضعیت سلامت روان مردان شاعر و غیر شاعر.
13- مقایسه ی وضعیت سلامت روان زنان شاعر و غیر شاعر.
14- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران مرد و شاعران زن.
16- مقایسه ی سلامت روان شاعران در گروه های سنی مختلف با افراد غیر شاعر در همان گروه سنی.
سوالات پژوهش 1.
آیا وضعیت سلامت روان شاعران در مقایسه با افراد غیرشاعرمتفاوت است؟
2.
آیا وضعیت سلامت روان مردان شاعر در مقایسه بامردان غیرشاعر تفاوت دارد؟
3.
آیا وضعیت سلامت روان زنان شاعر در مقایسه با زنان غیرشاعر تفاوت دارد؟
4.
آیا وضعیت سلامت روان شاعران متأهل در مقایسه با افراد غیرشاعرمتأهل متفاوت است؟
5.
آیا وضعیت سلامت روان شاعران مجرد در مقایسه با افراد غیرشاعرمجرد متفاوت است؟
6.
آیا وضعیت سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعردر مقایسه با شاعران دارای کمترازده سال سابقه ی سرودن شعر متفاوت است؟
7.آیا سلامت روان شاعران گروههای سنی مختلف در مقایسه با افراد غیرشاعردرهمان گروه سنی متفاوت است؟
فرضیه های پژوهش *وضعیت سلامت روان شاعران از افراد غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان مردان شاعر ازمردان غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان زنان شاعر از زنان غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران متأهل از افراد غیر شاعر متأهل متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران مجرد از افراد غیرشاعرمجرد متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر از شاعران دارای کمتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر متفاوت است.
*سلامت روان شاعران گره های سنی مختلف از افراد غیر شاعر در همان گروه های سنی متفاوت است.
تعاریف تعریف نظری: سلامت روان: «در سالهای اخیر ، انجمن کانادایی بهداشت روانی، بهداشت روانی را در3 قسمت تعریف کرد: قسمت اول؛ نگرشهای مربوط به خود.
قسمت دوم؛ نگرشهای مربوط به دیگران.
قسمت سوم؛ نگرشهای مربوط به زندگی.
نگرشهای مربوط به خود شامل: تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده است.
نگرشهای مربوط به دیگران شامل:علاقه به دوستیهای طولانی صمیمی، احساس تعلق به یک گروه، احساس مسئولیت درمقابل محیط انسانی و مادی است.
نگرشهای مربوط به زندگی شامل: پذیرش مسئولیتها، انگیزه ی توسعه ی امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمهای شخصی و انگیزه ی خوب کارکردن است.»(گنجی،1380) تعریف عملیاتی: است.(SCL_25)سلامت روان:«منظورازسلامت روان دراین پژوهش نمرات بدست آمده ازپرسشنامه شاعر:«منظورازشاعردراین پژوهش افرادی هستند که سابقه ی سرودن شعرتا کنون را دارند.» فصل دوم "گستره ی نظری مسئله ی مورد بررسی و پژوهش ها" تعاریف سلامت روان «فرهنگ بزرگ لارو س» بهداشت روانی را چنین تعریف می کند: « استعداد روان برای هماهنگ ، خوشایند و مؤثر کار کردن ، برای موقعیت خیلی دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود توانایی داشتن .(گنجی، 1385) در سال 1948 کمیسیون مقدماتی سومین کنگره ی جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد: 1- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی وعاطفی، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد ، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد ؛ 2-جامعه ی خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد.
(کلویته،1968.
به نقل از شاهرخی، 1386) لازم است به یک نکته اشاره نماییم.
سه واژه ی بهداشت روانی ، سلامت روانی وبهزیستی گرچه دارای معنای متفاوتی هستند، ولی در مواردی به جای یکدیگربه کار می روند.(شاملو، 1378) براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی به نقل ازکمیته اصلاح شناسی وطبقه بندی ادهاک (2002.م) بهداشت حالتی از بهزیستی جسمانی روانی اجتماعی کامل ونه تنها عدم ناتوانی تعریف شده است.این تعریف بر جنبه ی مثبت بهداشت تأکید دارد.
به این معنی که تندرستی و سلامتی نبود ناتوانایی نیست و به خودی خود یک هدف است.
(ویژه نامه ی بهداشت روانی.
به نقل ازقنبری، 1385) در حال حاضر با توجه به نظریه های روانشناسی در مورد سلامت روان می توان این مفهوم را به سه شکل تعریف کرد: 1- تعاریفی که بر خودآگاهی در برابر خود فریبی تأکید دارند.
این نوع نظریات معتقدند که فردی دارای سلامت روان است که نسبت به خود آگاهی داشته باشد.
این تعریف درهمان گفته ی قدیمی ارسطو ریشه دارد که می گوید«خودت را بشناس».
این خودآگاهی در زمینه ی اجتماعی، روانشناختی و فیزیولوژیکی و میزان توانایی های خود مد نظر است.
نظریه های روانشناختی فروید، مک دوگال، کلی، هستی گرایی ونظریه های نقش عمدتا از این نوع هستند.
2- نظریه هایی که بر خود شکوفایی وتحقق خویشتن تأکید دارند.
دراین نوع نظریه ها بر این اساس هستند که فرد دارای سلامت روانی می تواند استعدادهای بالقوه خود را شکوفا کند.
نظریه های روانشناختی یونگ، آلپورت، مازلو و راجرز در مورد شخصیت از این نوع هستند.
3- تعاریفی که بر یکپارچگی با شبکه ی اجتماعی تأکید دارند.
طبق این تعاریف و نظریات فرد برخوردار از سلامت روان کسی است که می تواند با نقش ها و سنن و آداب اجتماعی پیوندی یکپارچه و مداوم و صمیمانه برقرار کند.
به عبارت دیگر به گونه ای رفتار می کند که با هنجارها و آداب و رسوم جامعه منطبق باشد.
نظریه های اریکسون، آدلر و جامعه شناسی مانند دورکیم درمورد مفهوم سلامت روان از این نوع است.(خدارحیمی، 1375.
به نقل از خدارحیمی، 1380) «لوینسون و همکارانش »در سال 1926.م سلامت روان را اینطور تعریف کرده اند: «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف،محل زندگی، اطرافیان، مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت زمانی و مکانی خویش.» «کارل» می گوید: «سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطراف خودش به حداکثر امکان، به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود.» طبق تعریف« واتسون »مؤسس مکتب رفتارگرایی «رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط ودرنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود.» نظر «گینزبرگ» در مورد بهداشت روانی عبارت است از: « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم زندگی؛عشق، کار وتفریح.»(میلانی فر،1382) در تعریف بهداشت روانی دو تعریف مورد توجه قرار می گیرد: در تعریف اول منظور از بهداشت روانی عبارت است از ؛ رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی که در زمینه های کاستن بیماری های روانی در یک اجتماع فعالیت می نماید و بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل مؤثری که در بروز آنها نقش دارند در قلمرو کار این علم می باشد.
شناخت طرز ایجاد اختلالات روانی، قدم اول برنامه ریزی برای اقدامات پیشگیری به حساب می آید.
پس شناخت علت های به وجود آورنده ی اختلالات روانی وظیفه ی دست اندر کاران این رشته ، مطالعه ی راه های ازبین بردن علت های مزبور و یا غلبه بر آنها می باشد.
با توجه به این که در بروز اختلالات روانی مجموعه ی عوامل زیستی-روانی-اجتماعی مورد توجه قرار گیرند.
در تعریف دوم؛ بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روان است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی نماید.
زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، نسبت به دستیابی به آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد.
(حسینی، 1379) حالت روانی که ویژگی بارز آن سلامت و بهبود هیجانی(عاطفی) و نداشتن اضطراب و نشانگان مختل کننده ی زندگی و ظرفیت ایجاد رابطه ی حسنه و رضایت بخش با دیگران و مقابله ی مناسب با تنیدگی و تناقضات زندگی می باشد.(کورسینی،1999.به نقل از علی نیا کرونی.1382) یک حالت عملکرد موفقیت آمیز کنش وری روانی است که از فعالیت های آفرینشی(مولد)، روابط ارضا کننده و رضایت بخش با افراد دیگر، توانایی سازش یافتگی و سازگاری با تغییر و کنار آمدن با کی یس ولوپز،2002.به نقل از علی نیا کرونی .1382) )مشکلات و پریشانی ها، نتیجه می شود.
کی یس و لوپز معتقدند که سلامت روان و بیماری روانی دو انتهای متضاد پیوستار سلامت را تشکیل نمی دهند.
چراکه اندازه های نشانه های بیماری روانی به شکل خیلی ضعیف و به صورت منفی با اندازه های سلامت فاعلی، رضایت خاطر از زندگی وشادی رابطه دارد.
آنها معتقدند که مدل سلامت روان کامل شامل؛الف:عدم حضور بیماری روانی و ب: حضور سلامت بالا است .
مدل سلامت روان کامل، ابعاد بیماری روان را با هم ترکیب می کند و از این طریق دو حالت برای سلامت روان ودو حالت برای بیماری روانی نمایان می گردد.
در این مدل سلامت روان و بیماری روانی هرکدام شامل حالت کامل و حالت نا کامل می باشد.
سلامت روان کامل نشانگانی است که سطوح بالایی از نشانه های سلامت هیجانی( رضایت خاطر و شادی بالا)، سلامت روانشناختی و سلامت اجتماعی را با هم ترکیب می کند وفاقد بیماری کنونی می باشد.
بنابراین افرادی که از سلامت روان برخوردارند،سر زندگی هیجانی از خود بروز خواهند داد وکنش وری های روانشناختی و اجتماعی عالی خواهند داشت و نشانه های بیماری روانی (تا 12 ماه قبل) در آنها دیده نمی شود.
از طرف دیگر سلامت روان ناکامل موقعیتی است که در آن ممکن است افراد از بیماری روانی کنونی رها باشند ولی از سطح پایینی از سلامت هیجانی و روانشناختی و اجتماعی برخوردار باشند.(کی یس و لوپز،2002.
به نقل از علی نیا کرونی.1382) ویژگی های افراد دارای سلامت روان بنا بر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی: 1 .افراد سالم از نظر روان احساس راحتی می کنند.
آنها از نظر روان خود را آنگونه که هستند می پذیرند، از استعدادهای خود بهره مند می شوند ،در مورد عیب جسمانی و ناتوانایی های خود شکیبا بوده و از آن ناراحت نمی شوند، دیدگاهی واقع گرایانه دارند و دشواری های زندگی را سهل می انگارند.
آنها وقت کمی را در نگرانی، ترس، اظطراب و یا احساسات سپری می کنند، اغلب آرامند.به عقاید تازه گشاده رو بوده و دارای طیب خاطر هستند.
شوخ طبع هستند و اعتماد به نفس دارند.
اگر از حضور در جمع لذت می برند، به تنها بودن نیز اهمیت می دهند و وحشتی از آن ندارند.
شاید مهمتر از همه ی آنها، برخورداری از سیستم ارزشی است که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد، یک احساس شخصی مبنی بر درست یا غلط بودن دارند.
افراد دارای سلامت روان احساس خوبی نسبت به دیگران دارند، آنها کوشش می کنند تا دیگران را دوست بدارند، به آنها اعتماد نمایند.
چنین افرادی قادرند که با دیگران روابط گرمی را ادامه دهند، به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند.
آنها به خود اجازه نمی دهند که از سوی دیگران مورد حمله وفشار قرار گیرند سعی نمی کنند که بر دیگران تسلط یابند.
قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند،معمولا نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه که رخ می دهد برخورد می کنند.
پندارهای واقع گرا در مورد آنچه که ممکن است، شکل می دهند و نیز تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند.(بنی جمالی و احدی، 1380) سلامت روان وبدن لازم وملزوم یکدیگرند، متخصصان علوم تغذیه و پژوهشگران، تناسب فیزیکی بین سلامت روان با کیفیت تغذیه ومیزان تحرک جسمی،ارتباط معنی داری یافته اند.مطالعات زیستی-شیمیایی مغز انسان نشان می دهد که سلامت روان و ذهن احتمالا به نظم و متعادل بودن فعالیت های الکترو شیمیایی سلولهای مغز و دستگاه عصبی بستگی دارد.(رجب زاده،1381.به نقل از عزت پناه1385) به سختی می توان کسی را یافت که استوار منظم و آگاه به اعمال خود بوده، از لحاظ روانی کاملا سالم باشد.
هر فرد در دوره هایی از زندگی خود دارای ویژگی هایی از قبیل وجد، افسردگی اجتماعی بودن، بیگانگی، جست وخیز وانتقالی بودن است.
بنابراین به شکلی رفتارهای غیر منطقی را تجربه می کند.
تفاوت رفتارهای عادی و غیرعادی یک امر رتبه ای و درجه بندی شده است.
و برخی از مردم بیش از دیگران چنان غیر منطقی هستند که در زمینه ی سازگار شدن با زندگی به کمک نیاز دارند.
(هاشمیان، 1377.به نقل از عزت پناه،1385) بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی «سلامتی» نه فقط به فقدان نقص عضوی بلکه به حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی اطلاق می شود.
بنابراین تعریف سلامت روان به عنوان یکی از معیارهای تعیین کننده ی سلامت عمومی شناخته می شود.(کاپلان و سادوک، ترجمه پورافکاری.1383) فردی که از سلامت روان برخوردار است ضمن احساس راحتی و آسایش، قادر است در اجتماع براحتی و بدون اشکال به فعالیت بپردازد و ویژگی های شخصی وی در آن اجتماع، موجب خشنودی و رضایت اوست.(بهرامی، 1377) سلامت روانی در دوره های مختلف زندگی 1ـ سلامت روانی و پیشگیری اولیه در دوران قبل از تولد: در این دوره سهم عوامل ارثی در ایجاد اختلالهای روانی بیش از سایر عوامل است.
علاوه بر عوامل فوق عوامل محیط، شرایط اقتصادی خانواده، نگرانیها و اظطراب های دوران حاملگی، بیماری های مادر در دوران حاملگی، ضربه های قبل از تولد و سایرعوامل جسمانی و روانی مادر همگی ممکن است در تعیین سرنوشت کودک مؤثر واقع شود و صدمات جبران ناپذیری به وجود آورد.
از نظر بهداشت روانی پیشگیری از این عوامل به شرح زیر است؛ ممانعت از ازدواج افرادی که نسل معیوب به وجود می آورند، مراقبت مادر و جلوگیری از نگرانی و اظطراب و فشارهای روانی او، ایجاد امکانات برای تغذیه ی کافی، مراقبت از مادر از ابتلا به بیماریهای عفونی و...
آموزش عمومی، جلوگیری از صدمات مغزی هنگام تولد و سایر خدمات برای حفظ بهداشت روانی کودک ضرورت دارد.
2ـ سلامت روانی در آغاز کودکی: در دوران شیرخوارگی مسائل مربوط به بهداشت، واکسیناسیون، تغذیه، شیردادن و رعایت نظم و ترتیب در این مورد، زیان حاصل از دادن کودک به دایه.
باید دانست که مادر اولین کسی است که کودک با او رابطه ی عاطفی برقرار می کند.
اگر در این رابطه اختلالی حاصل شود اثرات آن در دوران زندگی در نحوه ی همسازی کودک یا نوجوان با محیط و برقراری مناسبات صحیح با افراد دیگر آشکار خواهد بود.
بدیهی است که اساس و بنای روانی فرد در دوران کودکی پی ریزی می شود.
عدم توجه به سالم سازی محیط زیست از نظر مسائل عاطفی و روانی کودکان را با مسائل عدیده ای روبرو کرده و آنان را به صورت یک کودک دشوار تحویل جامعه می دهد.
وظیفه ی پزشکان خانواده ، پرستاران، مددکاران اجتماعی، مشاورین راهنمایی و مراکز بهداشت روانی این است که به عنوان بیماریابی رفتارهای غیرطبیعی این کودکان را کشف و در دفع علل مولد آن کوشش نموده و همکاری لازم را با خانواده ی بیمار بنمایند.
در غیر این صورت ممکن است کودک در آینده به بیماریهای روانی و رفتاری غیرطبیعی یا ضداجتماعی که مولد محیط نامساعد و نا سالم خانواده است، گرفتار شود.
در دوران کودکی عدم مناسبات صحیح پدر و مادر و مناقشات فی مابین، تبعیض و تشویق بی جهت بین کودکان روان کودک را نامتعادل می نماید.
کودک برای پایه گذاری بنای عاطفی و روانی و ایجاد شخصیت صحیح احتیاج به محبت والدین، احساس امنیت در خانواده دارد و کودک باید بتواند پایه های زندگی روانی آینده را براساس عواملی مانند؛ احساس محبوب بودن و امنیت در خانواده، همسازی و انطباق صحیح با محیط خانواده و خارج، ارضای تمایلات به طور منطقی و مطلوب پی ریزی نماید.
مراکز بهداشت روانی متوجه شده اند که بیشترکودکان دشوارمربوط به خانواده های ازهم پاشیده هستند، یا یکی از والدین فوت نموده، متارکه کرده و یا بنا به اقتضای شغلی و نیازهای اقتصادی، پدر و مادراحتیاج به کار خارج از منزل به صورت مداوم داشته اند.
کودکان این خانواده ها، اکثر روزها را به تنهایی و در دربه دری و یا در دامان افراد دیگری غیر از پدر و مادر که هیچ گاه جای پدر و مادررا نخواهند گرفت گذرانیده اند.
اعطای آزادی زیاد به کودکان، اعمال انضباط و سختگیری و یا توجه و محبت خارج از اندازه نیز در ایجاد اختلالات رفتاری در کودک مؤثراست.
در بعضی موارد توجه زیاد، حس استقلال طلبی را در کودک از بین برده و او را شخصی متکی بار می آورد.
به عکس آزاد گذاشتن کودکان شخصیتی نابهنجار، متغیر و خودسر ایجاد می کند.
باید دانست که کودک چون آیینه نفس پذیر بوده و بی نهایت تحت تأثیر محیط زندگی خویش قرار می گیرد و همیشه کوشش می کند از آنچه که در اطراف می بیند برای خود الگویی بسازد.
3- سلامت روانی و بلوغ: بلوغ رامی توان یکی از مهمترین دوره های زندگی دانست که از نظر فیزیولوژیکی، فیزیکی و روانی تحولات بسیار عمیقی در فرد ایجاد می کند از نظر بهداشت روانی شناخت این تحولات به خصوص در آن قسمت ها که تغییر چشمگیر در رفتار و کردار نوجوان آشکار می گردد بسیار پراهمیت بوده و برای آموزش بهداشت و آماده نمودن نوجوان، پدران و مادران به مسائل و مشکلات مربوط به این دوره از زندگی امری است که مورد قبول همه ی روانپزشکان و روانشناسان قرارگرفته است.
عدم آشنایی و توجه به تغییرات روانی در این دوره ممکن است منجر به بروز مناقشات خانوادگی و اجتماعی شده و منشأ بسیاری از انحرافات اخلاقی، پناه به اعتیاد، دزدی و انواع تبهکاری در نوجوانان گردد.
برای درک روانی نوجوانان و مشکلات او توجه به دو نکته ی اساسی لازم است؛ - طرز فکر نوجوانان نسبت به خود، همکلاسیها، همبازیها، افراد بزرگتر، برادران، خواهران و والدین - طرز فکر او راجع به کار، هدف های آینده، آرزوها و امیالی که در سر می پروراند و طرح هایی که برای زندگی آینده ی خود پی ریزی می کند.
در مورد طرز فکر راجع به خود معمولاً نوجوانان از وضع جسمانی و قیافه خود بسیار ناراضی هستند.
این عدم رضایت ها نماینده ی یک واقعیت است مبنی براین که آنها مطمئن نیستند که آیا به صورت طبیعی رشد کرده و می کنند یا نه؟
و آیا اشخاص موفقی در جلب نظر جنس مخالف خواهند بود یا خیر؟
در این دوره زبان و اصطلاحات مخصوصی را ادا می کنند و رفتارهای ویژه از خود نشان می دهد که همگی کوششی برای اثبات شخصیت خود، بدست آوردن استقلال در کارها به منظور فرار از تحت تسلط پدر و مادر قرار گرفتن است.
والدین اکثراً امیال نوجوانان را در مقام یک شخصیت مستقل درک نمی کنند و با وجودی که ظاهراًاز رشد کودک خود خوشحالند در باطن میل ندارند که تسلط خود را از فرزندان از دست بدهند.
پدران و مادران تصور می کنند که معاشرین فرزندانشان از نظر رفتار و اخلاق منحرف بوده و شایسته ی همسازی و همزیستی نیستند.
این اختلاف سلیقه ها موجب مشاجرات بین پدر و مادر از یک طرف و فرزندان از طرف دیگر شده و سؤتفاهمات موجود، مشکلات عدیده ی رفتاری، اجتماعی، روانی و یا ناتواناییهای جسمی برای نوجوان به بارمی آورند.
پزشک وظیفه دارد که به نوچوان در راه درک خویشتن و تطبیق خود با تغییرات محیطی کمک کرده و در ضمن مسائل جسمی، روانی، بهداشتی را برای آنها توجیه نماید.
در مورد رشد و تجلیات طبیعی و غیرطبیعی باید نوجوان طوری تفهیم شود که کم کم بزرگتر و کاملتر خواهد شد و به تدریج قابلیت ها و تواناییها یی که پدر و مادر او می بینند پیدا خواهد کرد.
در هیچ دوره ای از زندگی به اندازه ی دوره ی بلوغ، فرد احتیاج به حمایت، کمک و تفاهم ندارد و برای دادن این کمک ها چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی هیچ فرصتی بهتر از این نیست.
مسائل و راهنماییهای جنسی یکی از مسائلی است که در بهداشت روانی دوران بلوغ نقش مؤثری دارد.
مسئله ای که در این دوره فکر نوجوانان را بیشتر به خود جلب می کند، استمنا یا لذت جویی انفرادی است.
راهنمایی در این زمینه باید با توجه به سن و رشد عقلانی فرد، طرح ریزی شود و پدر و مادر نیز بایستی در این راهنمایی شرکت کرده و نحوه آموزش مسائل جنسی را به فرزندان خود بیاموزند.
این مسئله مسلم است که کودکان باید قبل از رسیدن به سن بلوغ بوسیله ی پدر و مادر، آموزگار، پزشک خانواده، متخصصین آموزش و پرورش آمادگی کامل نسبت به تحولاتی که در نتیجه ی بلوغ رخ می دهد داشته باشد.
عدم آشنایی به مسائل دوران بلوغ پایه گذار مسائل و مشکلات رفتاری و روانی به خصوص در زمینه ی فعالیت های جنسی می شود.
4- سلامت روانی در بالغین: در این دوره از زندگی اکثر مسائل چه از نظر عوامل محیطی و اجتماعی و چه از نظر عوامل بدنی همان عوامل موجود در دوره ی نوجوانی هستند و اگر اکثراً شرایط ناخوشایند جدید در زندگانی فرد پیدا می شود براساس همان زمینه ی قبلی ممکن است که مسائل مهمی نظیر پیدا کردن کار و پیش گرفتن حرفه ی مورد علاقه و مسئله ی ازدواج مطرح شود که نتیجه ی این عوامل از نظربهداشت روانی باید مورد توجه قرارگیرد.
در مورد انتخاب شغل باید استعداد، کاردانی و آمادگی فرد در زمینه ی شغلی که می خواهد انتخاب کند مورد سنجش قرار گیرد.
مسئله ی ازدواج یکی از مسائلی است که از نظر بهداشت روانی نهایت اهمیت را دارد.
در مورد ازدواج و گزینش همسر ثابت شده است که افرادی که ازدواج کرده و در این امر موفق بوده اند، کمتر دچار بیماری روانی می گردند و شاید این به دلیل رضایت زناشویی در زندگی، احساس مسئولیت و ارضای جنسی است.
عدم توجه به ازدواج به خصوص در سنین بالا ممکن است معلول نارسایی شخصیت، ترس از تعهد مسئولیت و به هرحال یک نقطه ضعف در رشد روانی فرد محسوب شود.
مهمترین عوامل برای ازدواج های موفق شامل:1ـ رشد عاطفی-فکری طرفین.2- طرز فکر، عقاید و تمایلات.3- عقاید مذهبی.4- عدم اختلافات طبقاتی.5-توافق و طرز فکر در مورد مسائل جنسی .