تمامی فرهنگ های بومی موجود ،به طور وسیعی وابسته و الهام گرفته از زمینه های محیطی شان هستند .شکل ها وفرمهای متعدد معماری بومی تجلی فرهنگهایی هستند که آنان راساخته وشکل داده اند،اماپتانسیل گروههای فرهنگی برای فائق آمدن برشرایط محیطی که باآن مواجه هستند ،روشهای اقتصادی که جهت تامین زندگی شان به کار می برند ،ارتباط و وابستگی آنها به زمینی که در آن سکونت دارند و اشکال سکونت آنها ،به طور ذاتی بر کیفیت و پتانسیل های محیط بوم آنها وابسته است.
هیچ عامل محیطی بیشتر از آب و هوا در توسعه زندگی بشر نقش ندارد.محدودیت های عملکردی انسان به طور گسترده توسط دامنه تحمل فیزیکی وروانی در مقابل شدت گرما و سرما تعریف می شود در حالی که تاثیرات آب وهوا بر پراکندگی پوشش گیاهی نسبت مستقیم با بستر زندگی دارد.
آب برای زندگی لازم است وسکونت گاههای انسانی مشروط بر ضرورت دسترسی به منابع آب هستند چه از طریق رودخانه ،دریاچه ،سد و یا منابع آب زیر زمینی.اما همه اینها خود تحت تاثیر آب و هوا می گیرند ؛ مناطق قطبی منابع آب فراوانی دارند ،اما شدت سرما که سبب ایجاد تایگا و یخبندان می شود بازدارنده های جدی بر اکولوژی انسانی اعمال می کند.شدت گرما و خشکی در نواحی بیابانی نیز محدود کننده است.
چندین نفر از مردم زیر زمین زندگی می کنند در حالی که بقیه به دریاچه ها وسایر منابع آب وابسته اند.علفزارها و بیشه های نسبتا کم درخت واما همچنین مناطق پردرخت وبسیاری از مناطق مرتفع در دوران اخیر به آهستگی مسکونی شده اند .دامنه های تپه ها می تواند به طور فصلی اقتصاد چوپانان را تامین کند درحالی که زمینهای پست دره ها ،کرانه های ساحلی اغلب به طور متراکم تری مسکونی شده اند.
اغلب تطبیق سخت ترین شرایط اقلیمی و مکانهای مشخص ریسک مواجه شدن با خطرات را کاهش می دهد.خسارات و آثار ناشی از برخی از حوادث طبیعی از جمله فرسایش خاک یا خشکسالی ،تدریجی وآهسته بروز می کند اما برخی دیگر ازحوادث طبیعی که قابل پیش بینی اند از قبیل بادهای سهمگین وگردبادها به یکباره ساختمان را تخریب می کند .بارانهای سهمگین و مداوم منجر به جاری شدن سیل در اغلب جلگه های حاصلخیز می شود ،همانگونه که نیروهای مخرب بهمن هاولغزش های زمین ناشی از مخربترین زمین لرزه ها وفورانهای آتشفشانی اغلب سریع وغیر قابل پیش بینی اند .راهکارهای مورد استفاده جهت اجتناب و کاهش میزان خطر در ساختمان ممکن است این آسیب هارا کاهش دهد ،اما سوء استفاده بشر از منابع طبیعی می تواند به تخریب (فرسودگی )محیطی منجر شود وامکان وقوع این حوادث را،که اغلب سکونتگاههای افراد فقیر بیشترین آسیب را می بینند، افزایش دهد.با وجود این زندگی دراین مناطق مستعد خطر می تواند منجر به ایجاد یک توازن حساب شده بین این خطرات و دسترسی به منابع نیروبخش زندگی باشد.
سکونتگاههای انسان ها تاریخچه پیچیده ای از نیازها ،رقابتها ،کنجکاویها ،اکتشافات ،غلبه ها و استثمارها را منعکس می کند.
پراکندگی جمعیت مدرن به طور گسترده ای نتیجه حرکات وسیعی از نسلهای کشاورزان است .سنتهای ساختمانی اولیه به ندرت پاسخگوی خواسته های مهاجرین شهری مناطق واقع درعرضهای شمالی بود.بدین منظور تصرف سکونتگاهها موردنظر قرار گرفت اما این سکونتگاهها تعداد اندکی را شامل می شوند که اخیرا سنتهای جدیدی از آنجا برخواسته است.
توپوگرافی و جهت زمین ،در دسترس بودن زمین کشاورزی و منابع ساختمانی ،روشهای دفاعی وروابط فضایی جامعه ،ارتباطات وفرصتهای بازار ،عواملی هستند که فرمهای متعدد الگوهای سکونتگاههای بومی را تحت تاثیر قرار می دهند .هیچ دو نوع از این الگوهاحتی اگر بسیاری از کاراکترهای شکلی و پلانها در سایر فرهنگ ها مورد استفاده قرار گرفته باشد، شبیه هم نیستد.هیچ طبقه بندی استانداردی بر روی الگوهای سکونتگاهها انجام نگرفته است اما یک دسته بندی وابسته به تشابه زمین وجود دارد.قلمرو وحاکمیت یک زمین ومنابع آن می تواند توسط حدود ومرزهای طبیعی و میان فرهنگی تعریف شود که در بعضی شرایط بوسیله نفوذ قانون حمایت شده است که اینهاخود ابعاد سیاسی دارد.
5-1- تعریف محیط محیط طبیعی: از هنگامی که انسان از راه تجربه آموخت که با خراش دادن زمین و پاشیدن بذر می تواند اقدام به کشت محصول کند.
بتدریج در گروههای کوچک و یا ایجاد سرپناه هایی بر زمین استقرار یافت و روستاها را پدید آورد.
محدودیت دانش و تجربه انسان در گذشته های دور او را به صورت موجودی مغلوب طبیعت در آورده بود و چون راه مبارزه با عوامل نامطلوب طبیعی را نمی دانست و ابزار لازم را نداشت، لذا خود را با آن تطبیق می داد.
بتدریج که بر تجربه انسانهای کشاورز افزوده شد و خصوصاً از زمانیکه دانش و فنون نوین در اختیارش قرار گرفت، راههای مقابله با عوارض نا مساعد طبیعی را آموخت.
در مواردی موفق شد بر برخی از مظاهر زندگی طبیعی غلبه نماید.
لکن هنوز آثار برخی از جنبه های محیط طبیعی در زندگی دریافت می شود و حتی مقداری از آنها جزء آثار زندگی روستایی وکشاورزی شده است.(طالب-مهدی-جامعه شناسی روستایی- انتشارات دانشگاه تهران- چاپ دوم- 1384- صفحه 39) معماری هنری ست که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون [ طبیعی و مصنوعی] جدا نگه دارد.
شرایطی که ناگزیر باید به آن توجه کند.هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ هایی منحصر به فرد را هم می طلبد.
مکان ها از نظر اقلیم، چشم انداز، زندگی گیاهی، پستی و بلندی، زمین شناسی و مهمتر از همه، ازنظر چیزی که شاید بتوان آن را قواعد بازی برای ساختمان سازی نامید، تفاوت دارند.
به احتمال قریب به یقین، اجبارهای اولیه در این قواعد، نیاز به پناهگاه از شر سردی و گرمی هوا ،و تأمین این نیاز با استفاده از مصالح موجود در محل بوده است.
رابطه ی جالبی میان اقلیم، موقعیت محلی، مصالح موجود در محل، استفاده ی معقول و مستقیم از این مصالح، و شکل ساخت از چنین مصالحی ، موجود دارد.
با تحقیق در ساختار و بافت پیرامون می توان دید که محیط تأثیر زیادی بر ساختار و بافت داشته، و برخلاف امروز انتخاب دیگری وجود نداشته است.
امروزه تغییر در شرایط اقلیمی و شکل ساخت، با صرف انرژی، میسر شده است؛ اما با خرج پول؛ پول های بسیار گزاف.
ساختمان هایی که « عرف محلی» محسوب می شوند، نه تنها با شکل و ساختار تک تک ساختمان ها و آرایش فنونی که با تجربه پالوده شده ارتباط دارد، بلکه با آرایش ساختمان ها نسبت به هم نیز مرتبط است؛ طوری که به عنوان بخشی از سیستمی بزرگتر، در برگیرنده ی معنایی[خاص] است.
ممکن است این ساختمان ها به هم نزدیک باشند تا الفت آنها به همه بیشتر شود راه های بین آنها تأمین کننده ی سایه یی باشد.
ممکن است به طور معقول از هم فاصله بگیرند تا متضمن کمترین مانع برای حرکت هوا باشند.
ممکن است خانه ها بر روی دامنه ی تپه ها به صورت پلکانی ساخته شوند و سقف هر یک پایه یی باشد برای دیگری.
ممکن است...
.
ساختن خانه های جدید در مکانی مشخص وظیفه یی خطیر است.
این خانه ها باید از نظر گونه، شکل، اندازه و مصالح، جدید باشند؛ و باید بیش از آن که با هم مشابه باشند، مکمل هم باشند.
اما[ در عین حال] اگر هر کدام ساز خود را بزند، موفقیتی ندارد.
متأسفانه در نیمه ی دوم قرن بیستم ساختمان های بسیاری ساخته شد که ناکامی آنها اساساً به سبب بی توجهی به شرایط مکانی بود.
مورد خاص « ونیز» را در نظر بگیرید.
این شهر دارای کانال های فرعی و کوچکی است که شهر را به بافتی از جزیره های کوچک تقسیم کرده که این کانال ها راه های اصلی برای حمل و نقل شهری ست(حمل و نقل کالا و خدمات).
شهر، دارای خانه هایی ست سه تا پنج طبقه که در کنار این کانال ها واقع شده است.
همچنین ، شبکه یی از « راه های زمینی» مختص عابران وجود دارد که هر از گاهی از روی این کانال ها عبور می کنند و شریان رفت و آمد داخل شهر را شکل می دهند.
این دو نوع مسید[ مسیرهای آبی- کانال ها- و مسیر های زمینی] از نظر ارتباط با هم و از نظر آرایش، یگانه و جذاب است.
این دو نوع مسیر، که عمدتاً سیستم های حرکتی مجزایی را ایجاد کرده است، برای ساکنان « ونیز» امتیاز و آسایش بزرگی است و کمتر شهری از چنین نعمتی برخوردار است.
از طرف دیگر، آمستردام که نقاط مشترک زیادی با ونیز دارد، دارای کانال هایی است که سازمان آنها « متمرکز» است.
در این شهر نیز خیابان ها در کنار این کانال ها واقع شده ولی آنها را قطع می کند.
به این ترتیب حداکثر ارتباط میان دو سیستم ارتباطی [ آبی و زمینی] ایجاد می شود و روی ساختمان ها هم به طرف هر دو این سیستم های ارتباطی است.
زندگی، هم در کانل ها و هم در کنار آنها، در جریان است.
فضاهای باز اختصاصی در پشت ساختمان های بلند، و فضاهای باز عمومی به صورت فضاهایی رو به هر دو سیستم ارتباطی وجود دارد.
( مانند « دم راک» (Dam Rak) و « اسپویی سنتروم» ( Spui Centrum)).
راه هایی متمرکز و مختلط که مثل شاخ و برگ درختان اند، چهره یی جذاب و سرزنده به شهر داده است.
راه ها، طرح و جانمایی و آرایش و موقعیت ساختمان ها را تحت تأثیر قرار می دهد.
راه ها همیشه در معماری مهمه بوده است؛ نه صرفاً برای ان که ساختمان ها قابل دسترسی باشند.
تقاطع و پیوند راه ها- انواع راه ها( راه های باریک ،جاده ها، راه آهن، کانال های آبی، دریایی و راه های هوایی) – از نظر مکان یابی و گسترش شهرها از اهمیت خاصی برخوردارند.
الگوی جاده ها- شبکه ای، شعاعی ،خطی، Contour hugging و غیره – اگر نگوییم عاملی تغیین کننده است، غالباً کنترل کننده یا مولد توسعه است.
راه ها دارای کوچک و بزرگی، شکل و ترتیب خاص خوداند.
آنها وسیله ی ارتباطی مردم اند.
این امر به همان اندازه که راهرو های داخلی ساختمان اهمیت دارد ،در مورد راه های خارجی و مابین ساختمان نیز حائز اهمیت است .
وقتی راه ها نتوانند نیازهای ارتباطی مردم را تأمین کنند ، « جا» چه ارزشی دراد؟
وقتی که ساختمان ها و راه ها ارتباطی با هم نداشته باشند، همه نوع دردسر و ناراحتی وجود خواهد داشت.
تجربه ی دانش قرن ها بر رابطه ی میان طراحی فضای شهری و شکل های زندگی اجتماعی گواهی می دهد ؛بر رابطه ی میان استفاده از ساختمان ها و حضور افراد در خیابان و میدان؛ بر رابطه ی میان کیفیت هنری معماری و توجه به علاقه ی شهروندان به محیط شان؛ بر رابطه ی میان شکل مکان های عمومی شهر و آرامش و آسایش شهروندان.
طراحی فضا باید تمام ارتباط های اجتماعی و رفتاری را که بیشترین تناسب را با آن محل دارد، تعریف کند.
بیشترین توجه معمار و طراح شهری باید معطوف مسأله زیر گردد: « طراحی فضای شهری، چگونه می تواند حس آسایش را بپروراند و موجب رونق ارتباط ها شود»؟.
« دونالد اپل یارد» چنین مکان هایی را « محیط در خور» ( Caring environments) نامیده است.
پیش از پیدایش حمل و نقل موتوری، غالباً معماری هر مکان، از مصالح موجود در همان محل شکل می گرفت.
اگر هدف اولیه ی معماری تأمین پناهگاه باشد، اقلیم هر منطقه از زمین نیز پاسخ های ویژه خود را می طلبد.
مثلاً حذف یا تعدیل نور در برخی از اقلیم ها[ مانند اقلیم های گرم] ، و بیش ترین بهره مندی از نور در اقلیم های دیگر[ اقلیم های سرد].
هماهنگ کردن سکونتگاه [ زادبوم] انسان.
آغاز معماری هنگامی بود که انسان غارنشین برای دفع سرما، ورودی غارها را با پوست جانوارن پوشاند.
به این ترتیب، انسان غارنشین فضایی را محصور کرد و این گونه بود که [ در واقع] فضایی « خلق» شد تا آن که صرفاً « کشف» شود.
اما کشف غارها در خیال آنها پیشینه یی بر این خلاقیت بود.
غارها نیز مانند تپه و دره یا دشت هایی که با تپه ها محصور شده بود، « وجود داشت» و آماده ی آن بود تا خلاقیتی در آن انجام پذیرد.
جنگل نشینان ، با تکیه دادن چوب درختان به هم و پوشاندن آنها با پوست جانوران کلبه های مخروطی شکلی ایجاد کردند و سرانجام یادگرفتند که برای ساختن خانه، از تنه ی درختان استفاده کنند و آنها را به هم ببندند.
اما درختان نیز پیش از ایجاد خانه در محل وجود داشت؛ درختانی که بخشی از سکوتنگاهی بود که انسان با سایر جانوارن در آن شریک بود.
برای بشر ابتدایی، تصورت ساخت چیزی به جز محیطی که در آن زندگی می کرد، بی معنا بود.
انسان نخستین، با کشف فضا آن را شکل داد و به سمت تزیین آن گام برداشت؛ و [به این ترتیب] هنر ملازم ساختمان سازی و تکنولوژی گردید.
چون یکی از هدف های هنر برانگیختن یا تسکین روح آدمی بود.
هنر ساختمان سازی از مذهب جدایی ناپذیر بود؛ زیرا مذهب از زندگی مایه می گرفت.
نخستین کوشش ها در معماری اولیه مصروف ساخت معابد و فضاهای گروهی می شد؛ زیرا مذهب ملازم زندگی اجتماعی بود.
در جلو غارها، در داخل یا نزدیک بناهای مهم، یا در داخل سایر فضاهای مذهبی؛ پایکوبی ها برپا ، سرود ها سروده و داستان ها روایت می شد؛ و به این ترتیب، موسیقی و تئاتر با معماری گره خورد.
به رغم گسترش و پیچییده شدن ساختار اجتماعی، اختلاط معماری بامحیط پیرامونش و با سایر هنرها، در بیشتر طول تاریخ بشر ادامه یافت.
اما، با روند صنعتی شدن ،در ساختمان سازی نیز، مانند دیگر جنبه های زندگی، تغییر های زیادی روی داد.
یکی از این تغییر ها جدایی انسان از زمین و [ فاصله گرفتن] از روند طبیعی زندگی بود.
تغییر بزرگ دیگر تخصصی شدن فعالیت های انسان؛ و همراه آن اختصاصی شدن فضاها بود.
سومین تغییر جدایی طراح از سازنده، و سازنده از استفاده کننده بود.
توسعه ی تخصصی شدن با افزایش مقیاس ها همراه بود و ارتباط ها به طرز تصور ناپذیری گسترش یافت.
معماری، چه خوب و چه بد، با محصور کردن فضا به وسیله ی دیوار، نوعی « قلمرو» را تعیین می کند.
اما این قلمرو، بیشتر مفهومی ذهنی ست تا مادی [ ساختمانی].
در میان جانوران،« گونه» های مختلف در یک منطقه ی جغرافیایی به روش های مختلفی قلمروشان را تعیین می کنند.
در میان انسان ها، « فرهنگ» های مختلف، فضای خاصی را به عنوان انواع و حدود مختلف قلمروها تعیین می کنند.
اغلب مرزهایی که برای یک فرهگ معنی دار است برای فرهنگ دیگر بی اهمیت ، یا حتا نفهمیدنی ست؛ یعنی[ همان] عاملی که روابط میان اقوام را پیاپی با مشکل روبرو می کند.
در جوامع مدرن، زیر گروه های فرهنگی متنوع و متعدد که در یک فضای جغرافیایی وجود دارد ،بنابر نظام های نمادین مختلفی که طالب آن اند، انتظارات گوناگون از محیط دارند.
بنا به استدلال « اریک اریکسون» ( Erik Erikson) – روانکاو، و روانکاو تاریخی- چون بچه ی انسان بسیار نا توان به دنیا می آید و کاملاً به آموختنی ها وابسته است، برای آن که مطمئن شویم نوباوگان شیوه ی ادامه ی حیات را خواهند آموخت، رشد و تکامل آنها نیازمند آن است که پیوند محکمی با گروه بومی و زادگاه خود داشته باشند.
« اریکسون» انسان را « گونه ی کاذب» ( Pseudospecies) می نامد.
دلیل این نام گذاری اصراری ست که انسان در شناساندن خود نه به عنوان « نوع بشر» ، که بعنوان « اعضای یک قوم» در یک قلمرو قومی دارد.
او « خود » را بر اساس فرهنگ قومی، و برای پاسخ به قوم و قبیله تعریف می کند ؛ همان طور که سایر جانوران به گونه های خود پاسخ می دهند.معمولاً تصور می شود که فعالیت های انسان نسبت به سایر جانوران کمتر تحت تأثیر غریزه است؛ اما به نظر می رسد گرایش به زادبوم، که از نظر مکانی [جغرافیایی] مبتنی بر رفتار اکتسابی ست، خود نوعی غریزه است.
با وجود این، در تمام جوامع متمدن، مکان هایی وجود دارد که از نظر مفهوم قوم شناختی- یعنی به صورت مکان های حفاظت شده- « قلمرو» نیست؛ و تا آنجایی که به حقوق دیگران تعدی نشود، آزادانه در اختیار همه است.
این مکان ها به مفهوم قوم شناختی « قلمرو زیستی جانوران» ( animal’s home range) نزدیک تر است.
مکان های زیست در جوامع متمدن را می توان فضای بسیار گسترده ای از اجتماع غریبه ها دانست.
البته به تصور غالب مردم، غریبه ها جامعه یی را تشکیل نمی دهند.
اما این گونه مکان ها همکای را تا آن حدی رشد می دهند که افرادی که از این مکان ها برای اهداف اجتماعی استفاده می کنند (به عنوان مرکز یا محل تبادل نظر گروههای اجتماعی) ، برای بهره برداری و نگهداری از این اهداف، علائق مشترکی داشته باشند.
چنین جامعه یی در مقایسه با فشار اجتماعی که رفتار[ فرد] را در قلمرو کنترل می کند، [فقط] با اصول آرمانی و پا برجا قابل دسترسی ست.
در چنین مکان هایی ست که ما دیگر نوع بشر را همچون اعضای یک قبیله ابتدایی نمی بینیم.
معماری ضرورتاً هنری مردمی ست؛ هنری که در بهترین حالت خود، در کنار تأمین نیازهای طبیعی [ حیوانی] ، نیازهای اساسی قومی [ فرهنگی] را نیز برآورده می سازد؛ تا هنری « انسانی » باشد.
از این رو، معماری به نحوی با فضای خاصی که بنا را محصور می کند، با بافت، با نبوغ و قریحه، ارتباط پیدا می کند؛ و به این ترتیب هنر فراگیر فضاسازی، گل سرسبد هنرها می شود؛ نه فقط یک حرفه، بلکه راهی می شود برای نگریستن، درک و سپس گذر از محدودیت هایی که آن را « جهان واقعی» می نامیم.
معماری هنری است که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون {طبیعی ومصنوعی} جدا نگه دارد.
شرایطی که ناگزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ هایی منحصر به فرد را هم می طلبد.
مکان ها از نظر اقلیم، چشم انداز، زندگی گیاهی، پستی و بلندی، زمین شناسی و مهمتر از همه از نظر چیزی که شاید بتوان آن را قواعد بازی برای ساختمان سازی نامیده تفاوت دارند.
به احتمال قریب به یقین، اجبارهای اولیه در این قواعد، نیاز به پناهگاه از شر سردی و گرمی هوا، و تامین این نیاز با استفاده از مصالح موجود در محل بوده است.
رابطه ای جالبی میان اقلیم، موقعیت محلی، مصالح موجود در محل، استفاده معقول و مستقیم از این مصالح و شکل ساخت از چنین مصالحی وجود دارد.
با تحقیق در ساختاربافت پیرامون می توان دید که محیط تاثیر زیادی بر ساختار و بافت داشته، و بر خلاف امروز انتخاب دیگری وجود نداشته است.
(3)( مجتبی پور- رسول- سرشت معماری- نقش خورشید- چاپ اول- 1378- صفحه 34) نحوه پراکنش جمعیت و سکونتگهای انسانی (اعم از شهری و روستایی) در سطح یک ناحیه جغرافیایی تاثیر زیادی بر ساختهای کارکردی و فعالیتهای انسانی دارد.
این الگویی توزیع علاوه بر تاثیرپذیری از عوامل اجتماعی و فرهنگ، به میزان زیادی از پدیده های طبیعی تبعیت می کند، زیرا طبیعت به عنوان بسترجغرافیایی فعالیت های انسانی به شمار می آید.
شناخت میزان تبعیت و نحوه تاثیرگذاری عوامل استقراری و شکل دهنده، در ایجاد الگوی خاص توزیع جمعیت و سکونتگاهها در سطح ناحیه، براساس یک الگوی سلسله مراتبی مطلوب دارد.
(2)( مقاله از کتاب مجموعه مقالات ارگ بم .....) ویژگی های اقلیمی انسان را درانتخاب چگونگی برخورد با مشکلات خاص بر سرزمین و با استفاده از عناصر معماری همان سرزمین و ساخت ابزار و شیوه متناسب با نیازهای فرد در تاثیر متقابل یا طبیعت اقلیم بارور و مجرب گردانید.
(4)( شهریار- محمد- در حاشیه بوم- معماری بومی- چاپ ..................صفحه 53 درآمیختگی با طبیعت هم با تبعیت از طبیعت همراه است و هم با بهره وری از آن، استقرار در محیط طبیعی- چه برای بناها و چه برای شهر-خواه به دلیل و احترام به آن و خواه در رابطه با مجموعه اعتقاداتی که از فرهنگ کهن و از تاریخ پرماجرای سرزمین داده شده با ظرافت و لطافت صورت می گیرد و نه خانه و نه شهر طوری ساخته نمی شوند که نتوان به گذار بودن و چند صباحی بودن آن نیندیشید- ضمن اینکه، بویژه – در فضاهای درونی تر، و در قطب آ«ها، سعی در بوجود آوردن لحظه هایی از تعمق ترین با جاودانگی حیات انسانها، خود را به ظرافت و به لطافت، به پاکی و وحدت، به سادگی و زیبایی و به ژرفای زمان می کشاند.(5)فلامکی- منصور- معماری بومی در ایران- معماری بومی- انتشارات.........چاپ..............صفحه 82 2-5 نحوه تاثیر محیط بر شکل گیری معماری برداشت از محیط سکونتگاهها برای پاسخگویی به عملکردهای گوناگونی ایجاد می شوند اما یکی از وظایف مهم همه آنها ،ایجاد شرایط قابل قبول زندگی برای ساکنین آنهاست، مخصوصأ درخصوص تسلط بر شرایط آب وهوایی.
ساختمانها کنترل کننده شرایط آب وهوایی نیستند ،اما ساکنان می توانند با تمهیداتی شرایط آب وهوای داخلی را حتی اگرازشرایط بیرونی تأثیرگرفته باشد تنظیم کنند.مصالح مورداستفاده،فرم وحجم ساختمان، تجهیزات به کاررفته ،و..
تمامی شکل دهنده «خرد اقلیمی » هستند که یک خانه دردرون خود ایجادمی کند.اماممکن که اینها همیشه تمام انتظارساکنین ازتهویه ،گرما یا رطوبت نسبی نباشد.زمانی که آتش درست می کنیم ضمن اینکه تلاش می کنیم که شرایط داخلی مناسبی (قابل قبولی) ایجاد کنیم پاسخی نیزبه شرایط خارجی داده ایم.
شرایط آب وهوایی دربرخی ازمناطق نه تنها به صورت فصلی تغییرمی یابد بلکه به صورت روزانه ویاحتی ساعتی متغیراست.
بندرت اوقاتی پیش می آید که درجه حرارت شب و روزهردو به دلخواهمان باشند.بعد از ظهرها سرد، صبح هاهوا تازه وخورشید ظهر سوزان است.تقریبأ همه انواع سرپناهها تنظیم کننده یک یا چند جنبه از شرایط آب وهوایی هستند.
یکی درتنظیم وقطع وزش باد، دیگری درخنک نگه داشتن ساکنان ازگرمای زیاد محیط.
اغلب ادرجه حرارت ورطوبت نسبی اصطلاحأ ،شرایط آسایش توصیف می شوند اگرچه ارزشهای آسایش در میان فرهنگها کاملآ متفاوت هستند.بسیاری از مردم مناطق قطبی یا بیابانی،ظاهرا در شرایطی فوق العاده سخت برای یک فرد ساکن اروپا ی جنوبی ،با آسودگی خاطرزندگی می کنند.مهاجران ازمناطق کارائیب یا آفریقای شرقی زمان طولانی را برای تطبیق یافتن با شرایط سرمای مرطوب عرضهای جغرافیای شمالی سپری خواهند کرد .این نگرش ها درخصوص شرایط آسایش اگرچه تا حدزیادی فیزیولوژیکی هستند اما فرهنگی ووابسته به فرهنگها نیز می باشند ،همانطور که فرهنگها تغییرمی کنند نگرش نسبت به شرایط آسایش نیز متغیر است.امروزه بازماندگان خانواده های ابتدایی (اولیه) که سختی های زمستان کانزاس و گرمای خفه کننده تابستان را درجلگه های پهناور تحمل کرده اند ،برحرارت مرکزی و تهویه مساکن ومحلهای کارشان تأکید می کنند.همانگونه که قبلأ نیز اشاره شد بسیاری از ساکنین کانزاس ونبراسکا به خاطر می آورند که در گذشته در خانه ها ومدارسی زندگی و تحصیل می کردند که از نظر آب وهوایی شرایطی مطلوب داشتند .این امر عمدتأ وابسته به ویژگی حرارتی چمنهاست که همانند ساختمانهای گلی درجهان،ویژگی های خشت و گل را در انتقال درجه حرارت هوا دارا می باشند.
اشعه های خورشیدسطح خارجی دیوارها را گرم می کند اما خاک حرارت را به آهستگی به داخل منتقل می کند ،درون خانه در طول روز خنک می ماند و در شب با انتال حرارت به آهستگی گرم می شود.
مصالح ساختمانی انتخاب شده ازمنابع طبیعی درفرهنگهای مختلف درساختن خانه ها وهمچنین شیوه های ساختمان سازی به کاررفته، به تناسب آب وهوایا شیوه های اجرایی ویا فرهنگ استفاده از مصالح ،در ساختمان سازی مورد استفاده قرارمی گیرند.
در مکانی که حرارت به داخل یک فضا تابیده می شود مصالح متراکم از جمله خاک کوبیده ،همانند یک مخزن حرارتی عمل می کند وبنابراین به آهستگی حرارت را از خارج به داخل منتقل می کنند ،اگرچه این امر به موارد دیگری نیز وابسته است ،فصل،شدت تابش اشعه خورشید ،میزان در معرض تابش قرار گرفتن یک سطح،مکان دیواردرارتباط با جهت حرکت خورشید ،انحنا وانحراف سطوح،سایه اندازی جزئی یا موقت وبسیاری فاکتورهای جزئی دیگرکه به شرایط وموقعیت سکونتگاه وابسته است.حتی جنس خاک ،اندازه ذرات ،درجه تراکم ،ضخامت دیوار وظرفیت نگهداری حرارت ونحوه قرارگیری بر بازده حرارتی یک سکونتگاه ساخته شده از خاک اثر گذار خواهد بود.بسیاری اصول مشابه برای سنگها و سایر مصالح نیز به کار میرود.واضح است که آنچه که در برخی آب وهواهای معتدل ومرطوب مزیت به شمارمیرود در شرایط استوایی نامطلوب می باشد؛انتقال حرارت از طریق دیوارهای یک ساختمان اغلب در مناطق استوایی در صورتیکه شبهای سردی نداشته باشد مناسب نیست ،ممکن تابش مجدد حرارت در مواردی مورد نیاز باشد یک گنبد ویا سقف قوسی شکل که سطح خارجی بیشتری نسبت به یک سطح مسطح عرضه می کند ،فضای بیشتری برای بالا رفتن حرارت و پرتو افشانی در هوای شب ایجاد می کند.
فرم ساختمانها نیز با توجه به شرایط اقلیمی شان متغیر است.شرایط اقلیمی حاد راه حلهای فوق العاده کارآمدی نیاز دارند .سازه های Aشکل عظیم در مالاکاوا (Malakava) وسایر بخشهای بریتیش کلمبیا که بارش برف سنگین است نمونه های موفقی هستند.سقفهای عظیم مشابه اما پوشده شده ازنی در گوکایاما ژاپن درحالی درمقابل بارش سنگین برف مقاومت دارند که مکانهای مناسبی برای پرورش کرم ابریشم ایجاد کرده اند.نمونه های تاثیر گذار دیگری نیز در سراسر دنیا وجود دارد سازه های کپه ای را در نظر بگیرید که چگونه در بستر دریاچه ها،رودخانه ها یا سواحل دریا فرو می روند واغلب برای دسترسی راحت به منابع مهمی چون ماهی،ومحافظت از دامها ، دفاع درمقابل نیش حشرات ودر مقابل مارها و سایر خزندگان ویا مقابله با قبیله مهاجم ،که از فاکتورهای مهم درتصمیم گیری جهت ساخت سکونتگاههای کپه ای می باشند ،احداث می شوند.این سکونتگاهها همچنین ویژگی های حرارتی مشخصی دارند ، که با توجه به مکان قرارگیری شان متفاوت هستند.در اقلیم های سرد یا مرطوب ،یا اقلیم هایی که هم سرد وهم مرطوب هستند ،سازه های احداث شده در روی زمین ممکن است موجب سرما وبالا آمدن میزان رطوبت هوا شوند وشرایط داخلی نامطلوبی ایجاد کنند.
احداث ساختمان بر روی یک توده ،تهویه از زیر ساختمان را ممکن ومیزان تماس مستقیم با زمین را کاهش می دهد.سکونتگاههای کپه ای اغلب درآب وهوای استوایی ودرجنگلهای آمازون ودرایران در نواحی معتدل ومرطوب شمالی کشور به وفور مورد استفاده قرار گرفته است.اصل مهم در استفاده از این ساختمانها ایجاد امکان تهویه می باشد اما ممکن است این سازه ها برای گردش بیشتر هوا بلندتر احداث شده اند.
تعداد اندکی از این گونه ساختمانها به جهت یافتن میزان موفقیت در سازگاری با شرایط اقلیمی مورد آزمایش و آنالیز علمی قرار گرفتند از آن جمله است سکونتگاههای سنگی با طاق پیش آمده دراروپا یا جنوب شرقی آسیا ؛ در تپه های جده وساماریا تعداد 10000 کلبه سنگی از لحاظ کارآیی اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن گزارش شد.در این ناحیه بالاترین درجه حرارت روزانه ممکن است به بیش از 35 درجه سانتی گراد میرسدو درحالیکه شبها هوا خنک است این میزان به 18درجه سانتی گراد کاهش می یابد.بنابراین درجه حرارت روزانه وشبانه متغیر است ویا در طول 24 ساعت بین در نوسان است .همچنین رطوبت که برشرایط آسایش تأثیرگذاراست ممکن است از 30% درطول روز تا 90% در شب تغییر کند .در تابستان این مطالعت در داخل کلبه ها صورت پذیرفت وپس از آنالیز این نتایج بدست آمد که درجه حرارت روزانه هوا در داخل بیش از 11 درجه سانتی گراد از درجه حرارت هوای بیرون پائین تر بود .اما درشب دمای هوای داخل بین 2 تا 10 درجه بیشتر تر از دمای محیط بیرون بود .علت این امر نیز کند بودن انتقال حرارت از دیوارهای ضخیم سنگی کلبه ها می باشد.میزان رطوبت هوا نیز در طول روز30% بیشتر ودر شب کمترازرطوبت هوای خارج اندازه گیری شد.
در اینجا نیز مانند سایر نمونه ها ،سکونتگاهها عملکرد خوبی در ارتباط با مسائل اقلیمی برای اکثر اوقات سال ،به جز دوران گرمی یا سردی بیش از حد متعارف از خود نشان دادند .این امر مشابه یک تغییر موقت به طور مثال در لباس پوشیدن فرد است ،شایدپوشیدن یک کلاه درخلال یک سرمای سخت.بدون در نظر گرفتن شباهت با کلاه ودستکش ،برخی از بخشهای یک ساختمان نمی توانندبرای متناسب شدن با شرایط آب وهوایی به آسانی پوشیده یا حذف شوند ، نمونه های زیادی ازالحاقات موقت به یک ساختمان برای پاسخ به پیشامدهای اتفاقی وجود دارد،سایبان بالی پنجره،پرده آویخته در داخل.البته پاسخ هایی از این قبیل اغلب در جهان متفاوت اند وراه حلهای مشکلات آب وهوایی اغلب کاملأ منطقه ای هستند.خیمه ها و چادرهای کوچ نشینان از ابتدایی ترین سازه ها و در عین حال سخت ترین سکونتگاهها به نظر می آیند،اما از نظر اقلیمی ،اغلب مؤثرترین هستند.بخشی از پایداری آنها به نا پایداری آنها وابسته است.از آنجایی که یک خیمه یک سرپناه استوار شده یا ساخته شده با بوته هاست می تواند در جایی واقع شود که از شرایط حاکم بر محیط به عنوان یک مزیت بزرگ بهره ببرد .می توان آن را زیر درختان برای استفاده از سایه بیشتریا بهره بردن از نسیم قرار داد یا در پنه یک تپه برای فرار از بادهای شدید .این انعطاف پذیری می تواند ایده آل ترین شرایط را از جزئی ترین پستی و بلندی در شکل اراضی ایجاد نماید همچنین در سازه گسترش یابد.دیوارهای یک چادر می توانند بالا روند یا حذف شوند ،در این سکونتگاهها می توان یک گشایش ایجاد کرد یا دیگری را بست،می توان آن را به مکان جدیدی که شرایط آن را توجیه می کنند منتقل کرد.چادرها در شرایط اقلیمی حاد به دلیل آزادی در جابجای شان و قابلیت انتقالشان (سبکی) تورازنی در ایجاد شرایط آسایش برقرار می کنند.همانطور که دیدیم اقتصاد چادر نشینی سبب شده که تعداد اندکی از مردم جهان که تنها گونه ای از گروههای اجتماعی هستند در آنها می توانند زندگی کنند.این استثناء های آموزنده جدا ازجمعیت ساکن در سکونتگاههای دائم در جهان است بنابراین چگونه امروزه مردم می توانند در سکونتگاههایی که با اقلیم در کشمکش است زندگی کنند؟
انسان انسان از تاریخی که به صورت اجتماعی زندگی را آغاز کرده، بطور تاسف باری پوشش گیاهی سطح زمین را در حد گسترده ای تخریب، دگرگون، یاازبین برده است.
لازم به یادآوری است که در تخریب پوشش گیاهی اگر چه نقش انسان؛ زیاد بود، لکن رخدادهای مربوط به تغییر شرایط آب و هوایی نیز رل مهمی را ایفا کرده است.
انسان در تخریب طبیعت منحصراً گیاهان را دستخوش تخریب قرار نداده است.
بلکه همزمان با آن، تغییراتی در حیوانات نیز به وجود می آورد.
متعاقباً در دوره های نخستین که جامعه حیوانی بشدت انبوه بود در برخی از مناطق از بین می رود و یا از نظر تعداد و گونه بشدت تقلیل می یابد.
چنانکه در ابتدا زمینهای استپی و یا استپ های درختدار که محل زندگی انواعی از حیوانات گوشتخوار و گیاهخوار بود به علت تحصاب و تسخیر از طرف اولاد بشر از بین می روند و یا به نواحی پرعارضه و خشن پناه می برند.
بدون شک توان گفت در ضمن این نوع از مهاجرت های اجباری، بسیاری از گونه های حیوانی از بین می رود.
این گونه از تخریب و دگرکونیهات در اقیانوسها، دریاها و به طور کلی در آبها هم اتفاق افتاده است.
یکی از رخدادهای مهم در داخل چهارچوب رخدادهایی که توسط انسان در سطح کره خاکی بوجود آ»ده اشکال و چشم اندازهای گوناگون در سکونتگاهها می باشد.
این اشکال و چشم اندازهای مختلف در همه جای دنیا باستثنای نواحی پوشیده از یخچالها ، صحاری شنی و قلل مرتفع کوهها قابل رویت می باشد.
بدون شک ساده و یا پیچیده بودن معماری اشکال مسکن، و چشم اندازها، نسبت به فرهنگ و اقتصاد متفاوت است.
از نخستین معماری اشکال و چشم اندازهای قابل بحث، می توان مزارع، راهها و سکونتگاههای پراکنده، باز و یا متمرکز در نواحی مختلف را نام برد، که در اندازه ها و وسعت های متفاوت به صورت روستا، شهرک، شهر ، مادر شهر و نواحی صنعتی مشاهده می شودامروزه جمعیت نزدیک به 6 میلیارد نفری روی زمین همچنان با تخریب و یا با بازسازی در نواحی مختلف، توانسته اشکال و چشم اندازهای سطح زمین را پیاپی دگرگون و متحول سازد.
پس توان گفت دگرگونی ها و تغییرات روی کرده زمین که توسط انسان از دوره پیلیوسن شروع و تا زمان حال ادامه دارد هیچوقت متوقف نشده و در آینده هم متوقف نخواهد شد.
پس با گذشت قرون و اعصار در آینده و تشدید حاکمیت انسان بر کره خاکی و دیگر کرات، باید انتظار تحول و تغییرات بزرگی را داشته باشیم، که پیشگویی آن در حال حاضر چندان ساده نمی باشد.
زیرا در این 50-40 سال گذشته بسیاری از نوشهرها و مناطق صنعتی، جهت سکونت انسان و فعالیتهای تولیدی او شکل گرفته و بوجود آمده است.
به علاوه در برخی از نقاط انسان با تخریب جنگلها و بعضاً با ایجاد سد های کوچک و بزرگ، وسعت اراضی زیر کشت را به طور باورنکردنی چندین برابر کرده است.