دانلود مقاله بررسی فرهنگ به عنوان یک علم و قیاس علم فرهنگ و جامعه شناسی

Word 148 KB 35162 28
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • به عبارتی دیگر، مادام که علم فرهنگ در محاق تئوری های جامعه شناسی قرار گیرد، بسیاری از پدیده های اجتماعی که ریشه در بخش شناختی، هنجاری و یا مادی و محیطی فرهنگ دارند، به درستی مورد تحلیل قرار نمی گیرند.

    لذا شناختی کامل از آن پدیده و یا عنصر فرهنگی حاصل نخواهد شد که پی آمد آن نیز اخذ نتیجه گیری های به ظاهر علمی، اما نارسا و حتی گمراه کننده می باشد.

    فصل اول، مقدمات : مقدمه ای بر علم فرهنگ : در طول تاریخ، آدمیان یکایک می آیند و می روند و آن چه آنها را در تعامل با خود، دیگری، گروه و یا جوامع دیگر و نیز محیط پیرامون به تعادل می رساند، چیزی جز ترکیبی پیچیده و در هم تنیده از الگوهای فکری و عملی نیست که امروزه آن را فرهنگ می نامند.

    اما متاسفانه تلقی عموم مردم و حتی عمده تعاریف آکادمیکی که از فرهنگ ارائه می شود فاقد پایائی و اعتبار لازم می باشد که این امر به نوبه خود مشکلاتی بی شمار را در پی دارد زیرا مفهوم فرهنگ بسیار پر دامنه تر از آن چیزی است که هم اکنون در اذهان متبادر می شود.

    پیچیدگی های جامعه معاصر بشری، هم گرائی بسیاری از رشته های علمی (ب خصوص در زمینه علوم انسانی) و نیاز به مسیری مطالعاتی که از طریق آن بتوان با بسیاری از مشکلات جوامع بشری به شکلی علمی روبرو شد، مرا واداشته تا دست به طرح پرسشی بزنم که مدتهاست در کنجاکنج ذهن و جانم رخنه کرده .

    پرسشی که شاید بتواند ما را در حل برخی مشکلات یاری نماید.

    آیا علم فرهنگ یا مطالعات فرهنگی را می توان به عنوان علم شناسائی کرد ؟

    تا مدت ها بر این باور بودم که فرهنگ یکی از مباحثی است که در زیر مجموعه جامعه شناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، اما این باور به تدریج رنگ باخت.

    پیگیری تحولات اجتماعی در یکی دو دهه اخیر نه تنها اهمیت و استقلال علم فرهنگ را بیش از پیش مشخص می کند، بلکه نشان دهنده این نکته هم هست که فرهنگ نه زیر مجموعه جامعه شناسی که جامعه شناسی زیر مجموعه علم فرهنگ می باشد.

    تنش های موجود در منطقه خاور میانه، مشکلات نیروهای آمریکائی و دیگر متحدانشان در کنترل اوضاع عراق علیرغم کلیه پیش بینی های انجام شده، مناقشات بی پایان سرزمین های اشغالی و تنش هائی که به آرامی در عربستان شکل می گیرد، از جمله مواردی هستند که لزوم توجه جدی به علم فرهنگ را نشان می دهند.

    از شما می پرسم، آیا در کشوری مثل ایالات متحده آمریکا یا انگلستان علم جامعه شناسی را نمی شناسند ؟

    آیا رهبران آن کشورها در زمینه مسائل اجتماعی مشاور ندارند ؟

    پس این اشتباهات فاحش از کجا ناشی می شود ؟؟

    جز این که اینان از شناخت مقتضیات و ظرائف فرهنگ سایر کشور ها ناتوانند ؟

    برای توضیح بیشتر می توان به دو نتیجه گیری زیر اشاره نمود : ۱- انقلاب اسلامی ایران : هنوز هم بروز انقلاب اسلامی ایران یکی از پرسش هائی است که غرب را سرگردان نموده و بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول نموده است.

    میشل فوکو در کتاب خود با نام «ایرانیان چه رؤیاهائی در سر دارند» (به سال ۱۹۷۹) حرکت و خیزش ایرانیان را یک حرکت پست مدرنیستی قلمداد می کند.

    اما آن چه که از دیده او پنهان مانده، نقش ارزش های دینی در تکوین انقلاب می باشد.

    زیرا ایشان تنها به آن دسته از ویژگی های انقلاب توجه کرده اند که در قالب تئوری های مربوط به پست مدرنیسم جای می گیرد و لذا عناصری چون رهبری انقلاب، تئوری یا تز حکومتی ارائه شده توسط امام خمینی (ره)، انسجام و خیزش مردمی و بهره بردن از الگوی عاشورائی در انقلاب اسلامی مورد غفلت قرار گرفته اند.

    ۲- بحران عراق پس از صدام: بنا به نظریه هانتینگتون (برخورد تمدن ها) پس از حضور نظامی نیروهای متحد که از فرهنگی والاتر برخوردارند دیگر نمی بایستی شاهد این حجم مقاومت می بودیم.

    اما واقعیت به گونه ای دیگر است و ما امروزه شاهد وخامت اوضاع در عراق هستیم.

    از سوئی دیگر بنا به نظریات والرشتاین، نیروهای متحد برای ایجاد تغییرات لازم در زمینه فرهنگ عراق می توانستند از دو حربه نیروی نظامی و نیروی اقتصادی بهره ببرند که این دو عنصر نیز در برابر مقاومت های مردمی که بیشتر ریشه های مذهبی و فرهنگی دارد کارکرد خود را به تدریج از دست می دهند.

    بنابراین مشکلاتی که در برابر نیروهای متحد ایجاد شده به نظر من ریشه در فرهنگ دارد و نظریات جامعه شناسی از تحلیل این واقعیات ناتوانند.

    لذا باید نگاهی تازه به مسائل داشت.

    فرهنگ علیرغم پیچیدگی، گستردگی و گاه ابهاماتی را که بر آن مترتب می دانند، دارای ساز و کاری مشخص و قابل ارزیابی است که در فصول بعدی به آن اشاره خواهد شد.

    علاوه بر اینکه علم فرهنگ می تواند از ابزارها و روش های علمی موجود استفاده نموده و با تعیین الگوها به پیش بینی آن دسته از فرآیند های فرهنگی که در آینده شکل خواهند گرفت، بپردازد، همچنین می تواند نگاهی تازه به تاریخ داشته باشد.

    بدین معنا که با مطالعات فرهنگی، بهتر می توان علل و فرآیند بروز تغییرات اجتماعی و تحولات تاریخی را مشخص و تفسیر نمود.

    فرهنگ و جامعه شناسی: جامعه شناسی چشم اندازی روشن و فوق العاده روشنگر را درباره رفتار انسانی ارائه می کند.

    یادگیری جامعه شناسی به معنای رها ساختن تبیین های شخصی درباره جهان و نگریستن به تاثیرات اجتماعی است که زندگی ما را شکل می دهد.

    جامعه شناسی واقعیت تجربه فردی را انکار نمی کند یا دست کم نمی گیرد اما با ایجاد حساسیت نسبت به جهان وسیع تر فعالیت اجتماعی، که همه ما در آن در گیریم، آگاهی ژرف تری از ویژگی های فردی خودمان و دیگران به دست می آوریم.

    (جامعه شناسی/ انتونی گیدنز ۱۹۸۹) نکته : این نکته را می پذیرم که جامعه شناسی می تواند دیدگاهی تقریبا روشن از رفتار انسانی ارائه دهد، اما این کافی نیست.

    امروزه و در شرایطی که جوامع بشری لحظه به لحظه با بحران های متعدد روبرو می شوند، ما نیاز به دانشی داریم که بتواند دیدگاهی روشن از تعاملی متقابل بین فرد – جامعه و محیط ارائه دهد تا بتوانیم به نتیجه ای متقن و محکم دست یابیم و نتایج حاصل از پژوهش، مشاهدات، مطالعه و جمع بندی نتایج حاصل از تحقیقاتمان دقیق و منطقی باشد و این امر محقق نخواهد شد مگر آن که بر انسان، جامعه و محیط او اشراف کامل داشته باشیم که علم فرهنگ امکان ایجاد چنین وسعت دیدگاهی را برای ما فراهم خواهد آورد.

    تعریف جامعه شناسی: بررسی علمی زندگی گروهی انسان ها (درآمد بر جامعه شناسی اثر بروس کوئن و ترجمه محسن ثلاثی) مراحل تحقیق جامعه شناسی عبارتند از : ۱- صورتبندی یک فرضیه ۲- طرح پژوهش ۳- گرد آوری داده ها ٤- تحلیل داده ها ٥- نتیجه گیری روش ای پژوهش در جامعه شناسی عبارتند از مشاهده، آزمایش، نمونه گیری و بررسی موردی.

    جامعه شناسی به دو شاخه ی محض و کاربردی تقسیم می شود و دارای شاخه های فرعی بسیاری می باشد که وجه اشتراک تمامی آنها تعیین چگونگی تأثیر روابط متقابل اجتماعی بر جریان رخدادها و تأثیر نیروهای اجتماعی بر الگوهای رفتاری افراد می باشد.

    علم فرهنگ نیز از تمامی ویژگی های جامعه شناسی برخوردار می باشد، زیرا از نظر ماهیت، علم فرهنگ تفاوتی با جامعه شناسی ندارد و از نظر تبارشناسی می توان جامعه شناسی را شاخه ای پر اهمیت از علم فرهنگ دانست با این تفاوت که علم فرهنگ با دیدگاهی وسیع تر به مسائل نگاه می کند و به همین دلیل به نظر می رسد که بتوان جامعه شناسی را زیر مجموعه علم فرهنگ به شمار آورد.

    ارتباط فرهنگ و جامعه شناسی آیا علم فرهنگ زیر مجموعه ای از جامعه شناسی است؟

    جامعه شناسی یک رشته از علوم اجتماعی است، که به بررسی علمی پدیده های مرتبط با زندگی اجتماعی می پردازد.

    در صورتی که علم فرهنگ نحوه تعامل و مکانیسم ارتباط فرد با محیط پیرامون و همچنین مکانیسم شناختی انسان و گروه و جوامع انسانی را مورد مطالعه قرار می دهد.

    تعاریف مختلفی از جامعه شناسی توسط کنت، اسپنسر، رازالسفر و ...

    شده که به طور کلی می توان گفت جامعه شناسی علم بررسی کنش های متقابل انسانی است.

    در صورتی که علم فرهنگ به کنش های متقابل انسان با سایر انسان ها، با محیط ،عناصرتکنولوژیک با توجه به بخش شناختی و هنجاری می پردازد.

    کنش های متقابل انسانی عبارتند از تحریک کنندگی و پاسخ گویی افراد به یکدیگر.

    علم فرهنگ قسمت دوم :: تعاریف فرهنگ و بررسی کارکردها، شاخصه ها و ابعاد آن فرهنگ را می توان مجموعه ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد.

    جامعه، گروهی از افراد هستند که مدت زمان درازی با هم زندگی کرده باشند و سرزمینی را در اشغال خود داشته و خود را به عنوان یک واحد اجتماعی متمایز از گروه های دیگر، سازمان داده باشند.

    فصل دوم، فرهنگ و علم فرهنگ : به نظر می رسد که ابتدا نیازمند تعریفی جامع از فرهنگ هستیم تا بتوانیم حداقل حیطه عملکرد و گستره مفاهیم آن را بشناسیم.

    تعریف فرهنگ: ۱- فرهنگ: مجموعه ای پیچیده از خصوصیات احساسی فکری و غیر مادی که به عنوان شاخص جامعه و یا گروهی اجتماعی مطرح می شود.

    (تعریف فرهنگ، ارائه شده توسط کمیسیون فرهنگی UNESCO/۱۹۸۳) ۳- فرهنگ نظامی است متشکل از باورها، اعتقادات، رفتارها و آن چه که سبک و سیاق زندگی نامیده می شود و نیز بازتاب آن در آن چه که تولید می گردد.

    (دکتر فرزان سجودی) ۳- فرهنگ نظامی است کم و بیش منسجم که از دوبخش مادی (تکنولوژی و محصولات تولید شده) و غیر مادی (باورها و اعتقادات) تشکیل می گردد.

    ۴- فرهنگ مجموعه ای است از عقاید، آداب و رسوم و سایر جنبه هائی که بیشتر بر ابعاد جنبه های معنوی و معرفتی وجود انسان توجه دارند.

    (ارائه شده در چهارمین گردهم آئی معاونین دانشجوئی فرهنگی و مدیران فرهنگی دانشگاه های سراسر کشور - تبریز ۱۳۸۰) ۵- فرهنگ مجموعه ای است از دانستنی ها، معارف، هنر، اعتقادات، آداب و رسوم و یادگاری های یک تمدن.

    (سید رضا صائمی، فرهنگ سازی در روابط عمومی، ۱۳۸۳) ۶- فرهنگ را می توان مجموعه ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد.

    ۷- فرهنگ عبارت است از ارزش هائی که اعضای یک گروه معین دارند.

    هنجار هائی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند.

    (جامعه شناسی، گیدنز، ۱۹۸۹) ۶- فرهنگ را می توان مجموعه ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد.

    (جامعه شناسی، گیدنز، ۱۹۸۹) ۸- فرهنگ مجموعه ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص می باشد.

    (در آمدی برجامعه شناسی، بروس کوئن، ترجمه محسن ثلاثی) ۹- فرهنگ ساز و کاری است، کم و بیش منسجم.

    مشتمل بر اجزای مادی و غیر مادی که در یکی از سه بخش شناختی، هنجاری و مادی قرار گرفته اند و با درجات آزادی مختلف بر یکدیگر تاثیر می گذارند تا در نهایت تعادل فرد، جامعه و محیط برقرار شود.

    (ارائه شده توسط مؤلف، مقدمه ای بر علم فرهنگ، ۱۳۸۳) ویژگی های مهم فرهنگ: ۱- مشترک بودن: اشتراک عناصر فرهنگی در هر جامعه و یا گروه اجتماعی، عامل اصلی انسجام و نشان دهنده میزان مقبولیت آن عناصر در میان گروه و جامعه می باشد.

    ضمن آن که این ویژگی اساس کسب هویت جامعه و یا گروه را تشکیل می دهد.

    ۲- اکتسابی بودن: بسیاری از عناصر فرهنگی، نه ذاتی، که اکتسابی اند و فرد از طریق تعامل با محیط انسانی و طبیعی مستقیم و غیر مستقیم، بسیاری از خصوصات فرهنگی را کسب می کند.

    ۳- قابلیت انتقال : اکتسابی بودن مفاهیم و عناصر فرهنگی، نتیجه ای دیگر را نیز به دنبال دارد که آن قابل انتقال بودن و یا آموزشی بودن فرهنگ می باشد.

    انتقال ارزش های فرهنگی از نسلی به نسل دیگر در علم جامعه شناسی، باز تولید فرهنگی نام دارد.

    (cultural reproduction) کارکرد های مهم فرهنگ: ۱- تامین نیاز های اساسی (فیزیولوژیک، روانی، اجتماعی و ...) از طریق واسطه گری بین محیط و انسان: انسان و گروه های انسانی نیازهائی دارند که از طریق محیط پیرامون خود (طبیعی و اجتماعی) به آن دست می یابند.

    فرهنگ ارضای نیاز فرد را در بستری مناسب با شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی قرار داده و از این طریق به متعادل سازی دست می زند.

    به عنوان مثال نیاز به ارتباط با جنس مخالف در بستر فرهنگی از رفتاری بی قاعده به یکسری کنش ها و رفتارهای مناسب و منظم تبدیل می شود.

    (مثلا در جامعه ما؛ خواستگاری، نامزدی، عقد و ازدواج) ۲- ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی: فرهنگ با به رسمیت شناختن و ارزش گذاری یک سری مبانی فکری و شناختی، دست به هنجار سازی می زند و با استفاده از ابزارهای پرقدرت فرهنگی از جمله مذهب و زبان مشترک که مطلوب اکثریت افراد گروه و یا جامعه است، در عمل به ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی دامن می زند.

    ۳- ایجاد ارتباط جمعی و جامعه پذیری: نحوه تعامل و ارتباط اعضای یک جامعه انسانی توسط فرهنگ همان جامعه تعریف می شود.

    لذا فرهنگ علاوه بر ایجاد ارتباط اجتماعی با تعریف و مشخص کردن هنجارها، زمینه جامعه پذیری افراد را نیز فراهم می آورد.

    ۴- هویت فردی، گروهی و اجتماعی: تعلق خاطر افراد به بخش شناختی و پایبندی به بخش هنجاری در مجموع حالتی از احساس رضایت مندی به فرهنگ را در افراد موجب می شود که آن را هویت فرهنگی می نامند.

    ابعاد فرهنگ: ۱- بعد غیرمادی: این بعد دارای دو بخش شناختی و هنجاری می باشد.

    ۲- بعد مادی و محیطی: در این بعد محصولات ابزار، محصولات تکنولوژیک و شرایط محیطی مورد توجه قرار می گیرند.

    تبصره: باید توجه داشت که متعاقب ورود یک عنصر مادی از فرهنگی به فرهنگ دیگر، مدت زمانی طول می کشد تا فرهنگ آن عنصر مادی نیز به بستر فرهنگ میزبان وارد شود که به این تاخیر یا اختلاف زمان تاخر فرهنگی گفته می شود.

    مثال: متعاقب ورود تلفن همراه و پس از گذشت مدتی، فرهنگ نحوه استفاده مطلوب از این وسیله در سطح جامعه گسترش می یابد و یا تکنولوژی ساخت آن وارد می شود.

    مثال ۲: ابتدا اتوموبیل وارد می شود و بعد فرهنگ ترافیک (و شاید تکنولوژی ساخت خودرو)شکل می گیرد.

    شاخصه های فرهنگ: ۱- شاخص های آماری: داشتن اطلاعات و آمار در مورد مسائل و فعالیت های فرهنگی از جمله مواردی است که می توان از آن به عنوان یکی از شاخص های فرهنگ نام برد.

    به عنوان مثال میزان متوسط مطالعه شهروندان در یک دوره زمانی می تواند به عنوان شاخصی فرهنگی مورد استفاده و استناد قرار گیرد.

    ۲- نهادینه شدن یا درونی شدن فرهنگ: آمار و استانداردها قادر به ترسیم دقیق شرایط فرهنگی یک گروه و یا جامعه انسانی نیستند، زیرا صرف داشتن اطلاعات در زمینه فرهنگ کافی نیست و عمل کردن به هنجارها و شناخت همراه با عمل که از آن به عنوان فرهیختگی فرهنگی یاد می شود، می تواند به عنوان ملاک و معیار فرهنگ یک گروه و یا جامعه مورد استناد قرار گیرد.

    به عنوان مثال چنان چه فردی مطالعات بسیاری در زمینه فرهنگ داشته یاشد اما فرهنگ ترافیک را رعایت نکند (به هنگام عبور ازعرض خیابان به چراغ عابر پیاده اهمیت ندهد و یا از محل خط کشی عابر پیاده استفاده ننماید) آن گاه می توانیم چنین نتیجه بگیریم که فرهنگ ترافیک در فرد مورد نظر درونی و نهادینه نشده است.

    ۳- تعیین میزان کارائی فرهنگ در تامین نیازهای مادی، معنوی، روانی و اجتماعی افراد : فرهنگ از طریق واسطه گری میان انسان، گروه انسانی و محیط و بخش مادی تعادلی بین نیاز های فرد و توقعات اجتماع و شرایط مادی و محیطی برقرار می کند.

    این مهم ترین کارکرد فرهنگ به شمار می رود.

    پس میزان کارآئی فرهنگ به ارضای نیاز انسان در تعامل و تعادل به گروه و محیط و بخش مادی ارتباط پیدا می کند.

    در این بخش نقش هنجارها بسیار حائز اهمیت است.

    هرچند که از سوی دیگر، تقدیس هنجارها به جای تقدیس ارزش ها می تواند کارکرد فرهنگ را با وقفه و مشکلاتی بسیار روبرو کند (به عنوان مثال حجاب ارزش است و نحوه حجاب گذاشتن هنجار.

    اگر شکل خاصی از حجاب تقدیس شود، جامعه در عوض نگاهبانی فلسفه حجاب به حفظ و نگاهبانی آن شکل از حجاب می پردازد که این هنجار پرستی می تواند مشکلاتی را در پی داشته باشد).

    ۳- قدرت سازگاری نظام فرهنگی: همه چیز در تغییر است و ارتباط جوامع بشری، روز به روز بیشتر و هجمه ورود عناصر اندیشه ها و هنجارهای بیگانه لحظه به لحظه افزایش می یابد.

    آن نظام فرهنگی که بتواند با تعدیل هنجارهای خود، از ارزش هایش نگاهبانی نماید، به رشد و بالندگی خواهد رسید و در غیر این صورت دچار مشکل شده ممکن است حتی مضمحل شود.

    ۵- میزان انسجام فرهنگی : افراد جوامع بر اساس قواعد و انتظارات فکری و رفتاری می توانند در کنار هم زندگی کنند.

    این قواعد و انتظارات، هنجارهای فرهنگی خوانده می شود.

    اگر در بخش شناختی، هنجاری و مادی و محیطی تضاد و یا شکافی موجود باشد یا تناقض هائی غیر منطقی مشاهده شود میزان انسجام فرهنگی جامعه کاهش یافته، قدرت عمل هنجارها پائین آمده، انسجام اجتماعی و هویت گروهی نیز آسیب خواهد دید (در جامعه ای که از یک سو معنویت و گرایش به آن توصیه و تبلیغ می شود اما در هنجارها ثروت اندوزی و رفاه طلبی بدون در نظر داشتن معنویات اعمال می گردد، آنگاه چه بر سر اعضای آن جامعه خواهد آمد ؟).

    علم فرهنگ قسمت سوم :: بررسی اجزاء و مکانیسم فرهنگ و الگوهای مکانیسم و تغییرات فرهنگی چگونگی شناخت انسان از خود، دیگران و دنیای پیرامونش در بخش و حوزه شناختی قرار می‌گیرد.

    به بیان دیگر، ساختار منطق و اندیشه و جنس تفکر از جمله مواردی هستند که در این بخش شکل گرفته، بنیان فکری و شناختی فرد و گاه جامعه را به وجود می‌آورند.

    تمامی ساز و کارهای شناختی نیز در این بخش واقعند.

    بنابراین علم، فلسفه، منطق و دین را می‌توان در این محدوده مورد توجه و بررسی قرار داد.

    صورت‌های گوناگون هنجارهای فرهنگی عبارتند از ؛ ۱- ارزش‌ها ۲- آداب و رسوم ۳- عرف هماهنگی کارکردی بین عناصر و مجموعه‌های یک فرهنگ جامعه، انسجام فرهنگی نام دارد.

    ممکن است این شبهه در اذهان به وجود آید که هماهنگی کارکردی عناصر و بخش‌های فرهنگ، به قوم‌مداری منجر می‌شود در صورتی که انسجام فرهنگی ربطی به قوم‌مداری ندارد و یک‌پارچگی فرهنگی موجب قوم‌گرائی و در نتیجه صلب و سخت شدن فرهنگ و کاهش انعطاف آن می‌گردد.

    اجزا و مکانیسم فرهنگ فرهنگ دارای سه بخش یا محدوده عمده است که به ترتیب عبارتند از ؛ بخش شناختی (فلسفه - علم - دین) : الگوهای خردورزی (چگونگی گزینش، پردازش و تفسیر اطلاعات) که مهم‌ترین بخش فرهنگ محسوب می‌شود، زیرا دو بخش دیگر تا حدود زیادی از بخش شناختی تاثیر می‌گیرند (اگر تاثیر عوامل خارجی و واژگونگی فرهنگی را حذف نمائیم، تاثیرپذیری به شکل کامل و مطلق رخ خواهد داد).

    مثلا تاثیر ساختار شناختی دوگانه بر ساختار زبان و اندیشه.

    بخش هنجاری : الگوهای عمل‌کردی (هنجار ها).

    مثلا نحوه عمل‌کرد مدیران.

    مدیران کلاسیک، مدیران نو و مدیران فرانو.

    بخش مادی و محیطی : الگوهای تکنولوژیک (تکنولوژی).

    مثلا محصولات صنعتی، ظهور کامپیوترهای شخصی و نزول صنعت ساعت‌سازی سوئیس.

    تغییرات محیطی نیز بر فرهنگ اثر می‌گذارد مثل بروز خشک‌سالی، بلایای طبیعی، جنگ و بحران‌های سیاسی.

    مکانیسم فرهنگ بخش شناختی به گزینش، پردازش و تفسیر اطلاعات می‌پردازد که نحوه این مراحل نیز خود تابع الگو و یا ساز و کاری مشخص خواهد بود.

    نتایج حاصل از این الگو، نحوه رفتارها را مشخص خواهد نمود و به این ترتیب بخش هنجاری شکل می‌گیرد و در نهایت این دو بخش بر نحوه و نوع تولید محصولات اثر خواهد گذاشت.

    الگوها و فرهنگ الگوها : پس از انتشار کتاب شوک آینده، نوشته آلن تافلر، در سال ۱۹۷۰، بحث مطالعه‌ی آینده مورد توجه قرار گرفت.

    این کتاب اهمیت آینده‌نگری را نشان داد و چگونگی درک عواقب ناشی از گذر به آینده را قبل از وقوع آن‌ها مشخص کرد.

    مطالعه آینده به دو محدوده تقسیم می‌شود ؛ ۱- آینده‌نگری محتوا.

    ۲- آینده‌نگری فرآیند.

    در آینده‌نگری محتوا آنچه که اهمیت دارد آن چیزهائی است که در آینده محقق خواهند شد.

    حال چه نوع حکومت السالوادور یا عراق در سال‌های آینده باشد و چه آدم آهنی هوشمندی که هنوز ساخته نشده یا حتی سیستم نوین کشت چغندر.

    این‌ها همه در آینده‌نگری محتوا جای دارند و البته هرکدام در محلی ویژه که مطالعه‌ای ویژه را نیز طلب می‌کنند.

    در آینده‌نگری فرآیند، چگونگی ظهور تغییرات و تحقق آن چیز‌هائی که در آینده محقق خواهند شد، بررسی می‌شود.

    علاوه بر آن آینده‌نگری فرآیند، چگونگی استفاده و به مرحله اجرا گذاشتن اطلاعات آینده را نشان می‌دهد.

    تعریف الگو : توماس کوهن، مؤلف کتاب «ساختار انقلاب‌های علمی» ؛ «الگوها نمونه‌های قابل قبول تمرینات علمی می‌باشند، نمونه‌هائی که در خود، قانون، تئوری، کاربرد و ابزار را دارا می‌باشند.» آدام اسمیت، مؤلف کتاب «نیروی فکر» ؛ «الگو یک سری فرضیات مشترک است.

    الگو روشی است که با آن دنیا را تعبیر می‌کنیم.

    الگو دنیا را برای ما شرح می‌دهد و ما را در پیش‌گوئی عمل‌کرد آن یاری می‌دهد.» ویلیام هارمون، مؤلف کتاب «یک راه‌نمای ناتمام به سوی آینده» ؛ الگو همان روش ابتدائی درک، تفکر، ارزش‌یابی و عمل در کنار تصویری از حقیقت می‌باشد.

    الگو به عنوان درکی بی‌چون و چرا و تلویحی به فرهنگ نفوذ کرده و از طریق تجربه مستقیم به جای آموزش به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود.

    الگوهای فرهنگ : ساز و کار فرهنگ مشتمل بر دو الگوی کلی است که یکی ناظر بر بخش‌ها و نحوه تعامل آن‌ها بر یکدیگر می‌باشد و دیگری به تغییرات مستمر و پیوسته فرهنگ اشاره می‌کند.

    از طریق توجه به هر دو الگوی مکانیسم فرهنگی و مکانیسم تغییرات، می‌توان بسیاری از موارد فرهنگی را مورد بررسی قرار داد و حتی برخی تغیرات فرهنگی را با دیدگاهی آینده‌نگر درمسیری مشخص مفروض دانست.

    الف) الگوی مکانیسم فرهنگ ؛ همان‌گونه که پیش‌تر هم اشاره شد، فرهنگ در سه حوزه عمل می‌کند که با هم در تعاملی پیوسته و مستمر می‌باشند و در نهایت چرخه تولید و بازتولید فرهنگ را تشکیل می‌دهند : ۱- حوزه شناختی ۲- حوزه هنجاری ۳- حوزه مادی و محیطی حوزه (بخش) شناختی : چگونگی شناخت انسان از خود، دیگران و دنیای پیرامونش در این بخش قرار می‌گیرد.

    این بخش مهم‌ترین قسمت در بررسی ساز و کار فرهنگ می‌باشد و تعیین این که آیا فرهنگ‌شناسی، خصلت علمی دارد یا نه را با کنکاش در این بخش می‌توان مشخص نمود.

    بخش هنجاری : بر اساس شناخت حاصله، الگوهای رفتاری و عمل‌کردی مشخص خواهد شد که آن‌ها را هنجار نامیده‌اند.

    بنابراین نوع و نحوه عمل‌کرد انسان‌ها تابع الگوهای شناختی است.

    بخش مادی : این بخش نتیجه کارکرد دو بخش پیشین می‌باشد، بدین معنا که تعامل دو بخش شناختی و هنجاری در بخش مادی مشهود می‌باشد.

    بخش مادی به تکنولوژی و محصولات حاصله از آن و همچنین عمده محصولات فرهنگی و ابزار و وسائل اشاره دارد.

    این سه بخش همواره در ارتباطی دو سویه با یکدیگر قرار می‌گیرند که پویائی فرهنگ نیز از همین‌جا ناشی می‌شود.

    ب) الگوی تغییرات فرهنگی (چرخه شکل / بدشکلی و نوشکلی FDR) ؛ فرهنگ در طول زمان و به شکلی پیوسته و تدریجی تغییر می‌کند.

    فرهنگ در طول زمان و در سه مرحله (فاز) دچار تغییرات می‌شود.

    ۱- مرحله شکل گیری (FORMATION) : در این مرحله هر سه بخش شناختی، هنجاری و مادی شکل گرفته و در تعامل با یکدیگر به تعادل رسیده‌اند.

    بنابراین فرهنگ پاسخ‌هائی مناسب به نیازها و انتظارات افراد می‌دهد.

    ۲- مرحله بد شکلی (DEFORMATION) : با بروز تغییرات در هر کدام از بخش‌ها، تعامل موجود از تعادل کافی برخوردار نبوده، لذا الگوی عمل‌کردی با اخلال روبرو خواهد شد.

    ۳- مرحله نوشکلی (REFORMATION) : پس از آن که الگوی عمل‌کردی فرهنگ، ناکارآمدی خود را نشان داد، این مرحله خواسته یا ناخواسته آغاز خواهد شد که در آن ابتدا بخش شناختی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و تغییرات لازم را پیدا می‌کند تا بر اساس آن چنان‌چه لازم باشد هنجارهای جدید تعریف شود و الگو به حالت طبیعی خود بازگردد.

    تبصره : باید دانست که هر یک از سه بخش فرهنگ (ذکر شده در الگوی مکانیسم فرهنگ)، از الگوی تغییرات تاثیر می‌گیرند و بنابر این در هر راس از مثلث مکانیسم فرهنگ یک مثلث تغییرات فرهنگی قرار می‌گیرد.

    نمونه تاریخی، قیام امام حسین (ع) ؛ در تاریخ اسلام و به‌خصوص شیعه، حماسه سرخ و همیشه جاوید امام حسین (ع)، سرور آزادگان، جای‌گاهی ویژه دارد.

    چه از این حرکت حماسی درس‌ها می‌توان آموخت و در این مجال اندک تنها از یک روزن کوچک به این واقعه نگاه خواهیم کرد.

    پس از ابلاغ رسالت نبوی و استقرار دین اسلام، الگوئی جدید از آموزه‌های دینی در اختیار شیفتگان حقیقت قرار گرفت.

    اما پس از رحلت پیامبر این الگو دچار تغییراتی شد.

    اشرافیت عرب که از مبارزه و رویاروئی مستقیم با خیزش اسلامی ناتوان مانده بود، برای حفظ قدرت و موقعیت خود با پذیرش ظاهری دین توحیدی به فکر نفوذ و کسب قدرت افتاد و این‌گونه بود که اشرافیت عرب راه حفظ موقعیت خود را در کسب قدرت در درون پیکره حکومت اسلامی دید.

    اسلام نبوی از همان ابتدا نظارت اجتماعی را چه به شکل امر معروف و نهی از منکر و چه به طریق مشاوره و شورائی عمل کردن، مد نظر قرار داده بود.

    اما پس از درگذشت پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، وضعیت تغییر کرد و این یعنی تغییر الگوی شناختی و هنجاری.

    اما هنوز سقیفه بنی ساعده و شورای انتخاب خلفاء تا حدودی چارچوب نظارتی جامعه بر ارکان حکومتی را حفظ کرده بود (هرچند که الگوی عمل‌کردی با مشکلاتی روبرو بود).

    انتقادات ابوذر منجر به تبعید او به ربذه شد.

    اما با تمام این مشکلات، مادام که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)در جامعه حضور داشت همچنان سایه عدالت بر جامعه اسلامی گسترده بود و هم ایشان بود که بارها و بارها اشتباهات را گوشزد نموده، انحرافات را اصلاح نمودند، اما هنگامی که معاویه شکل (و در نتیجه محتوای) حکومت اسلامی را تغییر داد و آن را به سمتی سلطنتی و حکومتی موروثی رهنمون کرد، کلیه درها به‌ روی نظارت بر حکومت بسته شد و با این تغییر و انحراف، اسلام در مسیری افتاد که ممکن بود ریشه‌های معنویت را بخشکاند و از اسلام تنها پوسته‌ای بر جای گذارد.

    پس حرکت تاریخی امام حسین (ع) در واقع تلاشی است جدی در زمینه اصلاح ساختار عمل‌کردی حکومت اسلامی و بدین شکل، آن سرور آزادگان و یارانش در راه اصلاح دین اسلام جان خویش را هدیه نمودند جغرافیا و فرهنگ بررسی نقش جغرافیا به عنوان مولفه‌ای در هویت‌یابی فرهنگ‌ها ما در فرهنگ کویر، هیچ‌گاه نخواهیم توانست نشانی از جنگل یا رود به عنوان سمبل و نماد بیابیم.

    آن‌چه در کویر است، شن زار و شوره‌زار است و رودراز نگفته‌ای است بر لبان خشک کویر، کویر نیز معلم است.

    معلمی که به انسان، درس مبارزه می‌دهد.

    درس صبر و استقامت و انسان ساکن در آن با آفتاب و گرما و ستاره دم خور می‌شود و ساختار روحی او با چنین عناصری اجین می‌شود آن‌چه از افسانه‌ها، اشعار و قصه‌های کهن هر توده جمعیتی برمی‌آید، حاکی از آن است که محیط و طبیعت در نوع گفتار و علی‌الخصوص عناصر گفتاری، به شدت تاثیربخش است.

    به خصوص که این پدیده‌های طبیعی به شدت با ساختار روحی مردم آن ناحیه آمیزش یافته.

    بارزترین نمونه از این گفته را به روشنی می‌توان در اشعار و نجواهای مردم ترک زبان یا کردها مشاهده کرد.

    نزدیک‌ترین نمونه‌ای که از این دست به ذهن خطور می‌کند، مجموعه شعری است از آثار شاعر معاصر، محمد حسین شهریار که در این کتاب مخاطب شاعر، کوهی است به نام حیدربابا که البته یافتن این قبیل کاربردها از عناصر طبیعت در ادبیات داستانی و اساطیری این خطه کار دشواری نیست.

    مناطقی مثل آذربایجان و کردستان به علت موقعیت خاص جغرافیایی، دارای کوه‌های بلند و سر به فلک کشیده هستند.

    کوه‌هایی که همیشه معلمان انسان بوده‌اند.

    معلمی که هم غرور و بزرگی را یاد می‌دهد و هم غرور انسان را خرد می‌کند.

    زندگی کردن در بین این کوه‌ها، روحیه و شخصیت مقاومی را در مردمش ایجاد می‌کند.

    ادبیات ما از انسان‌هایی بزرگ، سخن به میان آورده که که وقت مصیبت و تنهایی، دامنه پر برف این کوه‌ها گرم‌ترین شانه‌ها برای گریستن و ناله‌های پنهانی آن‌ها بوده است.

    این عناصر طبیعی چنان با ظرافت و زیبایی در ادبیات این نواحی راه یافته و با آن اجین شده که دقیقا می‌توان از روی آثار به‌جا مانده به کنکاش در روحیات مردم زمانه خاص پرداخت.

    در واقع انسان ساکن این‌چنین مناطقی، وقتی می‌خواسته افکارش را به پرواز درآورد، روح خود را در میان کوه‌ها و جنگل‌ها رها می‌کرده تا به دنبال گمشده خود بگردد و در این سفرهای ذهنی، از این نمادها سراغ او را بگیرد.

    سمبل‌سازی و نمادپردازی به عنوان نقطه مشترک در در ادبیات و فرهنگ اکثر اقوام وجود دارد، ولی نکته جالب در این‌جاست که هر ناحیه به فراخور شرایط خود که البته شرایط محیطی از مهمترین آن‌هاست، دارای وجه‌های مختلف و متفاوتی از نگرش انسان به طبیعت می‌باشند.

    به عنوان مثال ما در فرهنگ کویر، هیچ‌گاه نخواهیم توانست نشانی از جنگل یا رود به عنوان سمبل و نماد بیابیم.

    درس صبر و استقامت و انسان ساکن در آن با آفتاب و گرما و ستاره دم خور می‌شود و ساختار روحی او با چنین عناصری اجین می‌شود.

    در سمت دیگر، مردمان جنوب قرار دارند.

    جایی که ادبیاتش مردانی را به سربلندی نخل‌ها و کرامت دریا برای ما تصویر می‌کند.

    دریا، این معلم با سخاوت، وقتی وارد ادبیات جنوب می‌شود، تصویرگر وسعت روح و عمق اندیشه انسان می‌شود، می‌خروشد و می‌خروشاند.

    شاید این‌گونه تقدیر و تقدیس و کاربرد عناصر طبیعت، تخفیف یافته و نشات گرفته از احساس کوچکی بشر در برابر آن‌چه است که از حیطه توان و قدرتش فراتر می‌باشد.

    و شاید هم به خاطر آموزه‌های روحی و اخلاقی از این پدیده‌هاست.

    ولی به هر دلیلی که باشد، این تقدیس تا آن‌جا پیش رفته که در برخی فرهنگ‌ها، به خصوص در یونان باستان، هر یک از پدیده‌های طبیعی نظیر جنگل، کوه، دریا و ...، ماهیتی خدای‌گونه یافتند، تا جای‌گاه و ارزش طبیعت هر چه بیشتر در فرهنگ و ادبیات، جاری و جلوه‌گر شود.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

چکیده : در این‌ بررسی با استشهاد به ترکیبی از دو الگوی‌ مأخوذ از جامعه‌شناسی‌ آلمانی‌و جامعه‌شناسی‌ پارسونزی‌ امکان‌ مطالعه ‌ در زمانی‌ِ تحولات‌ فرهنگی‌ ایران‌ در سالهای‌1300 تا 1380فراهم‌ شده است . جهت‌ گیریهای‌ سیاسی‌ - دینی‌، جهت‌گیریهای‌ اقتصادی‌ - سیاسی‌، جهت‌ گیریهای‌ دینی‌ - فرهنگی‌، جهت‌ گیریهای‌ تماس‌ فرهنگی‌ وجهت‌ گیریهای‌ رسانه‌ها در تعامل‌ با دین‌، دولت‌، اقتصاد و ...

مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ می‏نامند. تبادل فرهنگی ملت‏ها نیز که در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعه‏ی انسانی را در مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. اما آنچه امروزه مشکل‏ساز شده "تهاجم فرهنگی" یا غلبه‏ی یک فرهنگ بر سایر فرهنگ‏هاست که نمونه‏ی بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ ...

ریشه لغوی سکولاریزم معادل های واژه سکولار معادله ی فارسی 1-3- سکولاریزم 2-3- سکولاریزاسیون 3-3- سکولار تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون . “ریشه لغوی” واژه سکولار “Secular” برگرفته از اصطلاح لاتینی 2)معادل های واژه سکولار ؛ در زبانهای اروپایی ،‌بنا به تحققهای تاریخی متفاوت سکولاریزم ، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است . معروفترین اصطلاحی که ...

مقدمه: مردم شناسی یا انسان شناسی فرهنگی، خطوط تمدن و فرهنگ یا خصیصه های فرهنگی گروههای انسانی را بررسی می کند. زیر بنای واقعی مردم شناسی یا انسان شناسی اجتماعی - فرهنگی، مردم نگاری است. در حقیقت مردم نگاری ثبت و ضبط اطلاعات و جمع آوری مصالح و لوازم مادی تحقیق در محل یا در موضوع مورد مطالعه است. و منظور از آن تدوین کاملترین تابلوی ممکن از یک محل می باشد، و موضوع مورد مطالعه می ...

مقدمه مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم می‌باشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و ...

جامعه‌شناسی هنر یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی است. جامعه‌شناسی هنر دانشی دوزیستی است که از دو رکن هنر و جامعه‌شناسی تشکیل یافته است. جامعه‌شناسی هنر عمر کوتاهی در در عرصه حیات معرفتی و اجتماعی دارد. متفکران این رشته درباره علمی بودن این رشته توافق نظر ندارند و برخی این رشته را یک رشته علمی‌ نمی‌‌دانند بنابراین هنوز موضوع مشخص و واحدی برای آن در نظر گرفته نشده است.[1] ولی به‌طور ...

برای اینکه تعریف روشن‌تری از مهیت و دامنه جامعه شناسی شهری به دست دهیم می‌توانیم بگوییم، تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی موضوع جامعه شناسی شهری است. بنابراین جامعه شناسی شهری ، کلیه مسائل اجتماعی جامعه شهر نشین را دربر خواهد گرفت. یکی از واقعتهای اساسی ، رابطه از تحت جامعه با سایر واقعیت های اجتماعی است، مانند رابطه تراکم جمعیت و سازمانها و شیوه تفکر و زندگی ...

برای اینکه تعریف روشن‌تری از مهیت و دامنه جامعه شناسی شهری به دست دهیم می‌توانیم بگوییم، تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی موضوع جامعه شناسی شهری است. بنابراین جامعه شناسی شهری ، کلیه مسائل اجتماعی جامعه شهر نشین را دربر خواهد گرفت. یکی از واقعتهای اساسی ، رابطه از تحت جامعه با سایر واقعیتهای اجتماعی است، مانند رابطه تراکم جمعیت و سازمانها و شیوه تفکر و زندگی اجتماعی. ...

جامعه شناسی شهری برای اینکه تعریف روشن‌تری از مهیت و دامنه جامعه شناسی شهری به دست دهیم می‌توانیم بگوییم، تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی موضوع جامعه شناسی شهری است. بنابراین جامعه شناسی شهری ، کلیه مسائل اجتماعی جامعه شهر نشین را دربر خواهد گرفت. یکی از واقعتهای اساسی ، رابطه از تحت جامعه با سایر واقعیتهای اجتماعی است، مانند رابطه تراکم جمعیت و سازمانها و شیوه تفکر ...

جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است و ازاین جهت جامعه شناسی با روانشناسی که واحد اساسی تحلیل آن فرد انسانی است تفاوت دارد. جامعه را می توان گروهبندی متمایز و به هم پیوسته ای از افراد انسانی تعریف کرد که در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می شود که آن را از گروه بندیهای ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول