بنام خدا وapoptosis در سلولهای اپیتلیالی پستان IGF فرسته های حیاتی و مهمی هستند که باعث حفظ انواع سلول های از apoptosis می شوند.
اگرچه توانایی زیستی IGF ها توسط میل ترکیبی بالای آنها با تعدیل می شوند، اما هیچ علامت آزمایشی مبنی بر تنظیم فعالیت IGFها توسط پروتئینهای باندشده به آنها در پستان وجود نداشته است.
در این مطالعه بیان در طی توسعه غددپستانی و همینطور اثرات آنها بر IGF ها در کشت سلولی آزمایش شده است.
در طی یک تا سه پسرفت پستاان در موش به میزان قابل توجهی هنگامی که apoptosis برای بازسازی غدد روبه افزایش بود، افزایش یافت.
در کشت سلولی نشان داده شد که بیان از سطح Basal سلول بوده و درست د رمحلی قرار می گیرد که از فعالیت IGF ممانعت می کند.
همینطور اگزوژنوسرد کشت سلول های اپیتالیایی پستاان بقاءء یا ماندگاری میانجی شده توسط IGF را مهار کردند و میزان Apoptosis را حدود چهار برابر در حضور این در مقایسه با IGF تنها افزایش یافت.
آزمایشات در ارتباط با مسیرهای سیگنالی مؤثر در apoptosis نشان می دهند که موجب فسفریلاسیون PKB و نهایتاً فاکتور نسخه برداری forkhead می شوند که این عمل توسط ها مهار می شود.
این مطالعه شواهدی را فراهم می کند که نشان می دهد نقش مهمی در تنظیم apoptosis در پستان ایفا می کند.
مقدمه بعنوان مقدمه اشاره ای مختصر خواهیم داشت به عملکرد این دو در بافتها: IGF ها نقش حیاتی در هموستاز بافتها و تنظیم و تکثیر، تمایز و مهاجرت سلولی در طی رشد و توسعه ایفا می کنند.
همینطور IGF ها فاکتورهای مهم ماندگاری یا بقاء سلولی هستند.
IGF ها در محیط کشت، سلول ها را تحت شرایط مختلفی در برابر apoptosis حفظ می کند که ازجمله این شرایط می توان به حذف فاکتورهای رشد، شیمی درمانی و بیان عوامل مولد غده یا تومور می توان اشاره کرد.
فعالیت IGF ها توسط میل ترکیبی آنها با IGFBP ها تعدیل می شود.
شش نوع از IGFBP شناسایی شده اند.
اخیراً نوعی پروتئین که ممکن است هفتمین عضو این خانواده باشد نیز مشخص شده است.
چندین عمل برای IGFBPها پیشنهاد شده است.و از جمله آنها طولانی کردن نیمه عمر GIFها در گردش خون انتقال IGFها به بیرون گردش خون و به درون فضای خارج سلولی و هدایت IGF نوع یک و دو به نقاط ویژه یا هدف در بافتها.
در سطح سلولی IGFBP هم اثر مهاری و هم اثر تحریکی بر فعالیت IGF-I دارند IGFBP ها خودشان در معرض تعدیل هستند مانند پرتئولایزیس، تغییرات بعد از تورجمه ای مانند فسفوزلاسیون و همینطور اثر متقابل با سطح سلولی و ماتریکس خارج سلولی.
IGFBP ها بعنوان تنظیم گر فعالیت زیستی IGF ها در جریان خون شناخته شده اند.
به هر حال عملکردشان در سطح سلولی بطور کامل شناخته شده است.
نشان داده شده است که IGF-I ، apoptosis را در کشت سلولهای اپیتلیالی پستان سرکوب کرد.
مدلهای غدد پستانی همینطور اهمیت IGF ها بعنوان فاکتورهای بقاء سلولی در موجود زنده نشان داده اند.
در مطالعاتی که در موشهای تراانس ژنتیک انجام شد، هنگامی که بیان IGF نوع یک و دو زیاد بود، apoptosis کاهش یافت و در نتیجه پسرفت پستان در این حیوانات به تأخیر افتاد.
و نقش آن در پسرفت غدد پستانی: بقاء سلولهای اپیتالیالی را در محیط کشت افزایش داد و در موجود زنده نشان داده شده است که و از مرگ سلولی در موشهای ترانسی ژنتیک ممانعت بعمل می آورند.
آزمایشات نشان داده اند که تولید توسط سلول های اپیتالیالی پستان در طی پسرفت غدد پستانی جوندگان افزایش یافته و پرولاکتین توانست از این افزایش ممانعت بعمل آورد.این پدیده( افزایش ) در خوک و گوسفند هنگامی که نوزادان از شیر گرفته می شوند اتفاق می افتد.
پرولاکتین همینطور می تواند باعث افزایش تولید در پستان شود که این فاکتور می تواند بیشتر به بقاء سلول کمک کند.
این پیشنهاد که در آپوتپونز غدد پستانی در طی پسرفت دخالت دارد( توسط مطالعات اخر در کاهش بیان و تأثیر پسرفت غدد پستاانی در موشهای بیهوش ، شد حمایت می شود.
در حالیکه در IRF-1 (Interferon regulatory factor-1 ) در موش پسرفت و بیان در هر دو تسریع شدند.
IRF-1 یک ژن سرکوب کر تومور می باشد که در کنترل تکثر سلولی و تغییر و تبدیلات دخالت دارد بهرحال یکی از بیشترین علائم قانع کننده در ارتباط با موشهای ترانس ژنتیک بیان بالای ژن سرکوبکگر PTEN می باشد(phosphatase and tensin homeo logue ) بیان بالای این ژن در غدد پستانی منجر به تخریب توسعه غدد پستانی شد.
در آنالیزهای Microarray نیز افزایش بیان این ژن منجر به افزایش 26 مرتبه ای در بیان شد.
PTEN بعد از بطور معمول بیشترین بیان را در غدد پستانی دارد.
افزایش بیان در طی پیشرفت پروستات و غدد تیروئید و همینطور در فولیکولهایی که دچار آترزیا شده اند نیز اتفاق می افتد.
این یافته نشان می دهد که اثرات محدود به پستان نیست.
مارش من و همکاران نشان دادند که اضافه کردن به محیط کشت سلول های اپیتلیالی موش باعث جلوگیری از فعالیت IGF-1 شد در نتیجه مرگ سلولی افزایش یافت.
بکارگیری نو ترکیب در طی آبستنی موشها ا زطریق تزریق زیرجلدی منجر به تخریب توسعه پستانی به عنوان علامتی از کاهش دخالت صفحه چربی در پستان شد.
در موشهای ترانس ژنتیک در زمان زایمان علظتهای مولکولی روآبوتپوتیک ( پلاسمین و ) هر دو افزایش می یابند در حالیکه غلظتهای و Bcl-XL بطور معنی داری کاهش می یابد.
د رشیر Result rat شناسایی شده است ولی سطوح آن در طی چرخه آبستنی اندازه گیری شده است.
بمنظورتعیین اینکه آیا بیان به روشی که بتواند حمایت کند از نقش تنظیمی آن بر میانجیگری IGF افزایش می یابد و شروع پسرفت پس از اوج تولید را حمایت می کندو نمونه در طی توسعه غدد پستانی آزمایش شده است.( شکل 19) در آنالیز ligandblot با استفاده از IGF-I رادیواکتیو نشان داده شده که با توده مولکولی مشابه با با فراوانی کم در اوایل آبستتنی بیان شد و تا اندازه در اواخر آبستنی افزایش یافت.
در طی شیردهی بیان پروتئین کم بود اما در طی اوایل پسرفت پستان بطور دراماتیک افزایش یافت.
در شناسایی این پروتئین های باند شوند upregulate شده با استفاده از واکنشهای تشکیل رسوب میان آنتی ژن – آنتی بادی، بعنوان تأثیر شدند.
بمنظور تضمین اینکه نمونه های بافتی حاوی مقادیر مساوی از سلول های اپتیلیایی هستند از نشانگر E-codherin استفاده شد.
های نوع یک و سه در آنالیزهای immuno,ligand تشخیص داده نشد که نشان می دهد این نوع پروتئین های باند شونده به مقدار زیادی در غدد پستانی موش بیان نمی شوند.
در تأثیر اینکه بیان هم زمان با apoptosis افزایش می یابد، استحکام، یکپارچگی DNA نیز برای آنالیز پروتئین نمونه های غدد پستانی همانند اندازه گیری شد( شکل 1A ) نردبان DNA درنمونه های گرفته شده از موشهای virogin آبستن و شیرده مشاهده نشد.
بهر حال تکه تکه شدگی DNA بین نوکلئوزومی قابل توجه بود که این اتفاق در روز اول پسرفت شروع شد و در روز دوم افزایش یافت.
بنابراین افزایش خردشدگی DNA بازتابی از بیان در طی پسرفت پستان بوده و ارتباط بین ترشح و القاء apoptosis پیشنهاد می شود.
اثرات درون سلولی : پتانسیل دوجانبه سیگنالهای موضعی هسته ای (NLS) Nuclear localization signals اصلاً توسط IGFBPS ها توصیف می شود و اسکولیچ و همکاران نشان دادند که هم و هم برای انتقال به هسته یک مسیر مشترک دارند.
بیشتر بررسی ها نشان دادند که مسیرهای این دو باندینگ پروتئین وابسته به (NLS) بوده و توسط گیرنده سیتوپلاسمی بنام importin-B می باشد و همینطور سایر پروتئینها را حاکی از آن است که این مسیر ممکن است با دخالت RXR (retinoic acid x-receptor ) توأم بوده که منجر به ممانعت از رشدی می شود.
فسفوریلاسیون برگشت پنیرمکانیسمی مهم در کنترل انتقال پروتئینهای هسته می باشد.
مطالعات اخیر نشان داده اند که فسفوریلاسیون IGFBP3 توسط پروتئین کیناز وابسته به DNA باعث افزایش – ورود به درون هسته می شود.
البته این ممکن است که برای نیز صحت داشته باشد.
تنظیم مقدار IGF و پروتئین باندکننده آن در جریان خون: هم IGF نوع یک و هم نوع 2 به مقدار فراوانی در مقایسه با سایر عوامل رشد پلی پپتیدی در گردش خون حضور دارند.
بهرحال تنظیم IGF-1 سرم تحت تأثیر ST و وضعیت تغذیه ای جریان می باشد.
پیشنهاد شده است که غلظتهای در گردش IFG-1 به طریقی در فرآیندهای رشد و شیردهی دخیل هستند.
غلظتهای بالای IGF در گردش خون ممکن است به عنوان یک منبع ذخیره عمل کند و در رشد و شیردهی به روش سیستماتیک هورمونی عمل کند.
در انسان پروتئین باند کننده IGF-1 و می باشد در حالیکه در نشخوارکننده نوع دو می باشد.
اندازه گیری به روش(RIA ) برای هر شش نوع آنها در انسان نشان داده است که مقدار نوع های 6،5،4،2،1 تقریباً 50% غلظت می باشد.
سوماتوتروپین کلیه تنظیم گر غلظت IGF-1 و باندیگ پروتئین آن در خون می باشد.
غلظتهای سرمی IGF-1 و در هنگام استفاده از ST افزایش یافت در حالیکه غلظت بطور دراماتیکی کاهش یافت.
اینفیوژن در نرهای شیرده بافت افزایش پاکسازی پلاسمای IGF نوع و دو و کاهش ترشح آنها به درون شیر شد.
در محیط کشت ها از سطح Basal سلول های اپیتالیایی پستان ترشح می شوند.
در موجود زنده برای اینکه پروتئین باند شونده نوع(5) بتواند بر اثر بگذارد بارد در کنار هم باشند.
به این منظور آزمایشی انجام شد که آیا از سطح Basal سلول ترشح می شوند یا به دورن مجرای آئوثولی کاذب پستاان ترشح می شوند.
ترشح پروتئین ها از سطح Basal به واسطه حضورشان محیط کشت اطراف سلول ها قابل تشخیص است و ترشح apical یاراسی که به طرف مجرا قارر دارد بعد از اینکه محیط کشت تحت تأثیر EGAT قرار گرفت و light- junction ها باز شدند و محیط کشت آنالیز وشد مشخص می شود.
ligandblot حرکت توأم یک IGF.I binding با نشان داد.
وهمینطور یک باند ضعیف مشابه یا وزن مولکولی گلیکوزیله شده مشخص شده بعد از اعمال EGTA وقتی محتویات مجرا به درون محیط کشت آزاد شدند سطوح بالا نرفت که نشان می داد سلول های اپیتلیالی قادرند پروتئینهای باند شونده به IGF را در سطح Basal سلول ترشح کنند.
بمنظور اطمینان از بازشدنlight junction توزیع کازنثین هم همینطور اندازه گیری شده ویک پروتئین با وزن مولکولی یکسان بعنوان B کازثین فقط در حضور استفاده از EGAT در محیط کشت پیدا شد مدل IGF نوع یک توسط نوع پنج و سه مهار می شود.
فرآیند apoptosis توسط تغییر آلی در مورفولوژی هستند در سلول های اپیتلیالی پستان در کشت اولیه که در معرض IGF قرار داشتند به مدت 24 ساعت درحضور یا عدم حضور تعیین شد.جداسازی سرم منجر به افزایش چهار برابری در تعداد سلولهایی شد که دستخوش apoptosis شدند.
اما درنقطه مقابل با منظور کردن IGF.I 1nm کاشته شد که این آزمایش اهمیت IGF-I را بعنوان فاکتوری در بقاء سلول های اپیتلیایی پستان تأئید کرد.
مطالعات اخیر نشان داده اند که در سایر سیستم های سلول مستقل از IGF-I به apoptosis را موجب می شدند(Nikerson-1997-perks 2000 ) به هرحال وقتی سلولهای اپیتلیایی پستان با 10Nm ، نوع 5 یا3 به تنهای انکوباسیون شدند فرآیند apoptosis بطور اهیمت داری افزایش نیافت.
در این حالت apoptosis می تواند توسط سایر عوامل فارماکولوژیکی ایجاد شود.
وقتی نوع 5 یا 3 با IGF.I انکوباسیون شدند میزان شapoptosis بطور معنی داری بالاتر از حالتی بود که سلول ها با IGF-I تنها انکوباسیون شدند.
منظور کردن IGF-II, 5Nm از مرگ سلولی جلوگیری کرد که این حالت توسط 10Nm نوع 5 و 3 بطور کامل ممانعت شد.
این نتایج نشان می دهند که اگر نوع 3,5 بطور مستقیم مرگ سلولی را موجب نمی شوند اما می تواند اثرات IGF نوع یک و دو را در حفظ سلول مهار کنند.
IGF-initiatal signaling is in habited by IGF برای همین سه بسته ا ی گیرنده انسولین/ فسفاتیدین/ ایتوزیتول 3 کیناز/ فیبرپروتئین کیناز B مورد توجه قرار گرفت چون IGF-I,Nm باعث فسفزیلاسیون از این طریق شد اما در این غلظت فسفوزیلاسیون پروتئین کیناز باعث فعالیت میتوژن شد.
در سلول های اپیتلیالی پستان موش IGFL-FSK-7 باعث افزایش فسفوزیلاسیون سوس برای یک گیرنده انسولین شد در حالیکه در انکوباسیون با 5Nm ، و5Nm ، در سلول های این عمل مانع شد بطور مشابه ای نه نوع 3 و نه توع 5 اثر مستقل برای فسفوزیلاسیون نداشتند و این بواسطه IGF بود .
وقتی سلول های اپیتلیایی پستان با IGF1.1Nm برای 15دقیقه انکوباسیون شدند فسفوزیلاسیون پروتئین کیناز B تحریک و رشد سلولها مشاهده شد.
پس از شروع فسفوزیلاسیون پروتئین کیناز در حضور IGF این عمل در حضور های نوع پنج و سه مهار شد و پروتیئن کیناز B فسفوزیله نشد.
تعادی سوبسته برای PKB پیشنهاد شده است بهر حال فاکتور نسخه برداری FKHRL1 بطور ویژه ای در تعدیل apoptosis شرت داشته است.
در نتیجه فسفوزیلاسیون توسط پروتئین کیناز B ، FKHRL1 شده که به هسته متصل شده و متعاقب آن نسخه برداری ژن فعالیت پروتئینهایی که مرگ سلولی را موجب می شوند.
دمر مقیاسه دو گروه سلولی که یکی از آنها در حضور بود، وقتی به هر دو گروه IGF-1 اضافه شده در گروه حاوی نوع پنج هیچگونه تغییر در mobility ، FKHRL1 مشاهده شده در عوض در گروه مقابل تغییر در حرکت FKHRL1در نتیجه فسفوزیلاسیون مشاهده شده بطور مشابه IGF.2 هم باعث این تغییر در این فاکتور شد که توسط پروتئین های باندشونده نوع 5 و 3 مهار شد.
این نتایج نشان می دهند که فسفوزیلاسیون FKHRL1 متشرکاً با PKB ،IRS-1 تحت تأثیر نوع 5 و 3 تعدیل شده و پیشنهاد می شود که فاکتور FKHRL1 ممکن است بعنوان یک میانجی مهم فعالیت IGF ها در غیر پستانی باشد.
بحث: این مطالعه علائمی را فراهم کرد که نشان می داد تنظیم گر فیزیولوژیکی بقاء سلول اپیتلیالی در پستان است.
گزارشات قبلی نشان دادند که این عامل ممکن است در apoptosis نقش داشته باشند.
بعنوان مثال، در نواحی بین انگشتی جوانه های دست و پا در موش که این مناطق دستخوش apoptosis شده بودند.
در آن جا پیدا شد بهرحال آزمایش انجام شده شرایطی را مهیا کرد که دخالت مستقیم نوع پنج را در فرسه IGF در غدد پستانی نشان می داد.
این آزمایش اهمیت IGF-1 را بعنوان فاکتوری در حفظ و بقاء سلولی آشکار ساخت.
IGF-1 می تواند سلولها را در برابر apoptosis تحت شرایط مختلفی حفظ کند از جمله پسروی یا کاهش فاکتور شد در سلولهای نورونی و هاتوپویت ها در هنگام بیان بالای myc در فیبروبلاست ها شیمی درمانی و پرتودرمانی با av همینطور IGF2 هم می تواند بعنوان فاکتوری برای حفظ سلول عمل کند بعنوان مثال IGF-2 می تواند از apoptosis ایجادشده بیان تنظیم نشده N-myc جلوگیری کرده و مرگ سلولی را در هنگام ایجاد تومور بلوکه می کند.
میزان موقعی که apoptosis در حد ماکزیمم است( در طی پسرفت پستانی) افزایش می یابد.
در مطالعات قبلی نشان داده شده بود که در شیر rat بعد از 48 ساعت از پسرفت افزایش می یابد.
این افزایش در توافق یا الگوی خردشدگی DNA علائم همبسته ای را در ارتباط با دخیل بودن در apoptosis پستانی نشان می دهد همینطور در مطالعات قبلی وقتی حضور در زمان involution در مقادیر زیاد در شیر مشاهده شد.
اعتقاد بر این بود که این فاکتور ممکن نیست به اجزاء سلولی Basal در سلولهای اپیتلیالی دسترسی داشته باشد( عمل فعالیت IGF) که در این مطالعه بطور آزمایشی نشان داده شده نوع 3,5 از ساختمانهای شبه آلوثولی به صورت پایه ترشح می شوند( از سلول های اپیتلیالی) این نتیجه منجر شد که ما پیشنهاد کنیم که نوع پنج سنتز و ترشح آن در سلولهای اپیتالیایی پستانی بوده و د راسترومای پستان با IGF باند می شود و مانع از اثر IGF-1 برگیرنده اش در سطحBasal سلولهای اپیتلیالی می شود.
در این مطالعه مکانیسم ممکن برای اثرات بر مرگ سلولهای اپیتلیالی پستان نشان داده شد.
فسفوزیلاسیون سوبسته ای یک گیرنده انسولین توسط ممانعت شد که در توافق با مطالعه ای پیگیر در سلولهای سرطانی پستان نشان داده شده بود که نوع 3 و نه نوع 5 مانع از فسفوزیلاسیون IRS-1 شد.
در این مطالعه همینطور مشاهده شد که اثرات بر Iaf نوع 2,1 از طریق PKB می باشد.
بیان شکل فعال این عامل(PKB) ( فسفوزیله شده) پسرفت پستان بعد از شیرگیری توله ها را در موشهای ترانس ژنتیک به تأخیر انداخت.
بنابراین تعدیل فسفوزیلاسیون PKB از طریق اثر ها بر IGF ها ممکن که یک مکانیسم مهمی در پسرفت پستان باشد.
نشان داده شده است که IGF-1 از طریق پروتئین کیناز B باعث فسفوزیله شدن FKHRL1 در سایر سلولها از قبیل سلولهای هماکوپوتیک می شوند و تا بحاب مطا لعه ای در ارتباط با اثر آنها در پستان نشده بود.
سایر فاکتورهای رشدی از قبیل فاکتور رشد اپیدرمی EGF و فاکتور رشد اندوتلیومی عروقی نشان داده شده است که در سلول های سرطانی پستان باعث فعال شده FKHRL-1 می شوند.
اما در این مطالعه این برا ی اولین بار بود که مشاهده شد IGF نوع یک و دو این فاکتور را در سلولهای اپتیلیایی پستان( سالم) فسفزیله کنند.
اگر نمی شود دیگر سوبستراهای PKB بعنوان فاکتورهای یا عوامل جنبی در نظر نگرفت ولی فعالیت FKHRL-1 مکانیسم بالقوه ای را در توضیح افزایش apoptosis ناشی از اثر مانعی ها فراهم می کند.