دانلود تحقیق اشعار مهدی اخوان ثالث

Word 50 KB 34098 8
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • فریاد خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد از دورن خسته ی سوزان می کنم فریاد ، ای فریاد !

    ی فریاد خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم همچنان می سوزد این آتش نقشهایی را که من بستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل وای بر من ، سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدانها روزهای سخت بیماری از فراز بامهاشان ، شاد دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب بر من آتش به جان ناظر در پناه این مشبک شب من به هر سو می دوم ، گ گریان ازین بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد !

    ای فریاد وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان و آنچه دارد منظر و ایوان من به دستان پر از تاول این طرف را می کنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر صبح از من مانده بر جا مشت خکستر وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب مهربان همسایگانم از پی امداد مهربان همسایگانم از پی امداد ؟

    سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد می کنم فریاد ، ای فریاد !

    ای فریاد مهدی اخوان ثالث میراث پوستینی کهنه دارم من یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود سالخوردی جاودان مانند مانده میراث از نیکانم مرا ، این روزگار آلود جز پدرم ایا کسی را می شناسم من کز نیکانم سخن گفتم ؟

    نزد آن قومی که ذرات شرف در خانه ی خونشان کرده جا را بهر هر چیز دگر ، حتی برای آدمیت ، تنگ خنده دارد از نایکانی سخن گفتن ، که من گفتم جز پدرم آری من نیای دیگری نشناختم هرگز نیز او چون من سخن می گفت همچنین دنبال کن تا آن پدر جدم کاندر اخم جنگلی ، خمیازه ی کوهی روز و شب می گشت ، یا می خفت این دبیر گیج و گول و کوردل : تاریخ تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست با پریشان سرگذشتی از نیکانم بیالاید رعشه می افتادش اندر دست در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست هان ، کجایی ، ای عموی مهربان !

    بنویس ماه نو را دوش ما ، با چکران ، در نیمه شب دیدیم مادیان سرخ یال ما سه کرت تا سحر زایید در کدامین عهد بوده ست اینچنین ، یا آنچنان ، بنویس لیک هیچت غم مباد از این ای عموی مهربان ، تاریخ پوستینی کهنه دارم من که می گوید از نیکانم برایم داستان ، تاریخ من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست نیز خون هیچ خان و پادشاهای نیست وین ندیم ژنده پیرم دوش با من گفت کاندرین بی فخر بودنها گناهی نیست پوستینی کهنه دارم من سالخوردی جاودان مانند مرده ریگی دساتانگوی از نیکانم ،که شب تا روز گویدم چون و نگوید چند سالها زین پیشتر در ساحل پر حاصل جیحون بس پدرم از جان و دل کوشید تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد او چنین می گفت و بودش یاد داشت کم کم شبکلاه و جبه ی من نو ترک می شد کشتگاهم برگ و بر می داد ناگهان توفان خشمی با شکوه و سرخگون برخاست من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هر چه بادا باد تا گشودم چشم ، دیدم تشنه لب بر ساحل خشک کشفرودم پوستین کهنه ی دیرینه ام با من اندرون ، ناچار ، مالامال نور معرفت شد باز هم بدان سان کز ازل بودم باز او ماند و سه پستان و گل زوفا باز او ماند و سکنگور و سیه دانه و آن بایین حجره زارانی کانچه بینی در کتاب تحفه ی هندی هر یکی خوابیده او را در یکی خانه روز رحل پوستینش را به ما بخشید ما پس از او پنج تن بودیم من بسان کاروانسالارشان بودم کاروانسالار ره نشناس اوفتان و خیزان تا بدین غایت که بینی ، راه پیمودیم سالها زین پیشتر من نیز خواستم کاین پوستیم را نو کنم بنیاد با هزاران آستین چرکین دیگر برکشیدم از جگر فریاد این مباد !

    آن باد ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست پوستینی کهنه دارم ن یادگار از روزگارانی غبار آلود مانده میراث از نیکانم مرا ، این روزگار آلود های ، فرزندم بشنو و هشدار بعد من این سلخورد جاودان مانند با بر و دوش تو دارد کار لیک هیچت غم مباد از این کو ،کدامین جبه ی زربفت رنگین میشناسی تو کز مرقع پوستین کهنه ی من پکتر باشد ؟

    با کدامین خلعتش ایا بدل سازم که من نه در سودا ضرر باشد ؟

    ای دختر جان همچنانش پک و دور از رقعه ی آلودگان می دارمهدی اخوان ثالث زمستان سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به کراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک چو دیدار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

    مسیحای جوانمرد من !

    ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...

    ای دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم حریفا !

    میزبانا !

    میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد تگرگی نیست ، مرگی نیست صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگزارم حسابت را کنار جام بگذارم چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

    فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست حریفا !

    گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است حریفا !

    رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

مهدی اخوان ثالث نخستین مجموعه‌شعرِ مهدی اخوان‌ثالث بعد از کودتای 28 مرداد ماه سال 1332 ، مجموعه شعر زمستان است . بگذشته از اشعاری که پیش‌ از روزهای کودتا سروده شده‌اند، فضای حاکم بر این مجموعه، آمیخته‌ای است از حس‌ تنهایی و حسرتِ روزگاران شیرین بر باد. زمستان فریادکننده‌ی زخم‌های تازه است. رنج مهدی اخوان ثالث در این مجموعه اما، نه برخاسته از تقدیر نوع انسان، که برخاسته از سرگذشت ...

اخوان در شعرش درونمایه های حماسی را به استعاره و نماد مزین می کند مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترین شاعران معاصر ایران، متخلص به م امید، در سال 1307 در توس نو ( مشهد ) به دنیا آمد و چهارم شهریور سال 1369 در تهران درگذشت. وی در سال 1326 از هنرستان صنعتی دیپلم آهنگری گرفت و در سال 1327 به تهران آمد و معلم شد. در دهه سی شمسی وارد مبارزات سیاسی شد و به زندان افتاد. مهدی اخوان ثالث ...

اخوان نمادی از آمیزش کهنه و نو اخوان یکی از تابناکترین چهره‌های شعر معاصر است کهن سرایی است که در تحول و دگرگونی اساس شعر فارسی نقشی بسزا بر عهده می‌گیرد در پیدایش نارسایی ابهام‌ها و لغزش‌های شعر نو می‌کوشد و بدعتها و بدایع شعر نیما را آشکار می‌سازد در دوره‌ای که عدم آشنایی عمیق یا حتی آشنایی نسبی با جلوه‌های مختلف فرهنگ گذشته ایران بخصوص شعر و ادب کهن از جمله عوامل ضعف و کمبود ...

.... گلبانک ز شوق گل شاداب توان داشت /من نوحه سرای گل افسرده خویشم /شادم که دگر دل نگراید سوی شادی/ تا داد غمش ره، بر سرا پرده خویشم/ پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل /خون موج زد از بخت بد آورده خویشم /گویند که: «امید و چه نومید!» /ندانند من مرثیه خوان وطن مرده خویشم ( م- امید) زندگینامه مهدی اخوان ثالث متخلص به امید در سال 1307 شمسی در خانواده ای «خراسانی شده» ...

پیشگفتار در شب چهارم شهریور 1369 اخوان ثالث درگذشت وسفینه عمر این آزاد مرد رنجور- این لولی وش مغموم- سرانجام گرفتار طوفان مرگ گردید و کمر ستبر صنوبر شعر امروز ایران دوتا گشت . با مرگ او, طومار سبک اما اصیل گونه ی شعرفارسی درهم پیچید , سبکی که پیش از این , رسالت تاریخی اما هنری آن به پایان رسیده بود . اخوان درادب معاصر یک پدیده بود , عمر وهنری پر فراز ونشیب داشت . دغدغه های او ...

مقدمه موضوع مورد تحقی «مهدی اخوان ثالث» (م.امید) بود. شاعری که در عنفوان جوانی یکی از برجستگان ادب فارسی بود. او شاعری نوپرداز بود. ولی به قول خودش «سوار بر مرکب شهر کهن» بود. سبک او سبک خراسانی بود. نسبت به شعر کلاسیک اهمیّت ویژه‌ای قائل بود. آثاری به نظم و نثر از این شاعر به جا مانده است. مثل «زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا ...» و آثاری به نثر مثل کتاب قدمایی قوالب دیگر و ...

فصل اول مقدمه آنچه که شعر نو را از شعر کهن جدا می‌کند، فقط سبک و ساختار آن نیست ، بلکه محتوا و نگرش آن نیز تفاوت دارد. شاعر نو از مردم، می‌گوید و از مسائل آنان. شاعرانی مثل نیما، شاملو، فروغی، هدایت و اخوان ثالث که در این امر، درخشیده‌اند از بطن مردم برخاستند و برای مردم، سخن گفتند. آنچه مسلم است، شرایط اجتماعی و حوادث سیاسی، بسیار بر شاعران، مؤثر می‌باشد. اشعار اخوان ثالث که در ...

پیشگفتار   در شب چهارم شهریور 1369 اخوان ثالث درگذشت وسفینه عمر این آزاد مرد رنجور- این لولی وش مغموم- سرانجام گرفتار طوفان مرگ گردید و کمر ستبر صنوبر شعر امروز ایران دوتا گشت . با مرگ او, طومار سبک          اما اصیل گونه ی شعرفارسی درهم پیچید , سبکی که پیش از این , رسالت تاریخی اما هنری آن به پایان رسیده بود . اخوان درادب معاصر ...

به نام خدای جهان آفرین زمین آفرین، آسمان آفرین بزرگ آفریننده‌ی بود و هست که بالاتر از دست او نیست دست سنه بود و نه هست و نه باشد سپس جزا و آفرینشگری، هیچ‌کس خدایا تویی هست و بود آفرین نهاد و نماد و نمود آفرین در آن ژرف پهناور پیکران بسی آفریدی شگرف اختران در آن بیکران آسمان بلند تو دانی چه‌ها کرده‌ای ، چون و چند نیایشگرانت از آن کهترند که راه شناسانیت بسپرند خدا برتر از نام ...

تفاوت ها تولد زادگاه: مسعود سعد سلمان سراینده ی بزرگ شعر دری بود و در نیمه قرن پنجم وآغاز قرن ششم سرآمد حسبیه سرایان ونخستین شاعر پارسی گوی در سرزمین هندوستان است همزمان با او دهها شاعر دیگر در دستگاه فروانروایی غزنویان به سرودن نظم می پرداختند و برخی از آن ها از دید نام وجاه بر او برتری داشتند. اصل خاندان مسعود سعد از همدان بود و با قدرت یافتن غزنویان یکی از کاشبه غزنین مهاجرت ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول