اصلاح در لغت عرب ضد افساد شمرده و اصلاح شیء بعد از آن افساد آن را به اقامه و برپاداشتن آن معنا کردهاند.
در فرهنگنامه سیاسی و اقتصادی و نیز در لغتنامه دهخدا، اصلاحات به مجموعه تغییرهایی گفته میشود که در جهت بهبود اوضاع اجتماعی، در چارچوب نظام تثبیت شده انجام میگیرد.
در قرآن کریم، واژه اصلاح و افساد و مشتقات این دو مکرر به کاررفته است.
در اصطلاح قرآنی، اصطلاحات اجتماعی به کوشش برای تحقق آموزهها و دستورهای اجتماعی اسلام اطلاق میشود و مصلح به کسی گفته میشود که در راه تحقق شریعت الهی بکوشد؛ از این رو، پامبران در قرآن مصلح نامیده شدهاند.
در مقابل، مفسد به کسی گفته میشود که از تحقق آموزهها و احکام الهی جلوگیری کند.
علامه طباطبایی در ذیل آیه 205 سوره بقره: و اذا تولی سعی فی الارض لیفسدفیها؛ «و چون برگردد (یا ریاستی یابد) بکوشد تا در زمین فساد کند» - که درباره منافقان وارد شده – مینویسد: مقصود از فساد، فساد در تشریع است؛ زیرا خداوند آن چه را در دین وجود دارد، برای اصلاح اعمال بندگان تشریع کرده است تا در نتیجه آن، اخلاق و ملکات نفوس آنان را اصلاح کند و به سبب آن، جان انسان و جامعه بشی اصلاح شود و انسانها به سعادت در دنیا و آخرت دست یابند.
بر این اساس، اصطلاحات در قرآن نیز به معنای تغییر در جهت بهبود اوضاع اجتماعی است؛ با این تفاوت که از دیدگاه قرآن، بهبود وقتی پدید میآید که احکام خداوندا اجرا شود.
حضرت امیر (ع) نیز واژه اصلاح و مشتقاتش آن را در خطبهها و کلمات خود مکرر به کاربرده و بیشتر به معنای لغوی آن را اراده کرده است؛ ولی در موار دی که مقصود وی به اصلاحات اجتماعی ناظر بوده، کلمه اصلاحات را در همان مفهوم قرآنیاش به کار برده است.
امام هدف از حکومت خود را چنین بیان میدارد: بار خدایا!
تو میدانی، آن چه از ما سرزد، نه برای همچشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا ناچیز چیزی افزون به چنگ آوریم؛ بلکه میخواستیم نشانههای دین تو را که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگن ستم دیدهات در امان مانند و آن تعطیل شده بود، جاری گردد.
حضرت، امنیت بندگان ستم دیده و برپا شدن حدود الهی را اثر بازگرداندن سنتهای خداوند و اصلاح سرزمینهای بیان کرده است.
به طور مسلم، مقصود ازاصلاح در این سخن، اصلاح نظام اجتماعی حاکم بر سرزمینهای مسلمانان با اجرای قرآن و سنت پیامبر است؛ زیرا چنین اصلاحی، چنان آثاری در پی دارد و مقصود، اصلاح فیزیکی (عمران و آبادی) سرزمینها نیست؛ لذا در کلام دیگری، هدف خود را از پذیرش حکومت، بر پاداشتن حدود الهی و تحقق شریعت اعلام کرده، می فرماید: خدایا!
تو میدانی که من فرمانروایی و نشستن برکرسی پادشاهی و ریاست را اراده نکردهام و آن چه اراده کردهام فقط به پاداشتن حدود و تحقق شرع تو و قرار دادن امور در جای خود و رساندن حقوق به صاحبان آنها و حرکت براساس روش پیامب رو راهنمایی گمراه به انوار هدایت تواست.
در بینش امام، جامعه هنگامی به اصلاح میرسد که حق در آن برپا شود.
این حقوق نیز به وسیله خداوند متعال تعیین میشود.
شریعت الهی احکا و قوانینی را دربر دارد که بیانگر حقوق مذکور است.
براین اساس، شریعت الهی احکام و قوانین را دربر دارد که بیانگر حقوق مذکور است.
براین اساس، میتوان نتیجه گرفت که از دیدگاه حضرت، جامعه وقتی اصلاح میشود که شریعت الهی تحقق یابد.
امیرمؤمنان (ع) میفرماید که خداوند متعال برای مردم حقوقی را در برابر یکدیگر وضعکرده و بزرگترین حقوق، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است: پس رعیت صلاح نپذیرد؛ الا والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند؛ مگر به راستی و درستی رعیت.
زمانی که رعیت حق خود را نسبت به والی بگزارد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت مییابد و طرق واضح دین برپا میشود و نشانههای عدالت استقامت مییابد و سنت های پیامبر در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در نیجه، روزگار اصلاح شود.
روشن است که اصلاح روزگار، کنایه از اصلاح جامعه است؛ بنابراین، حضرت امیر (ع) برپا شدن حقوق را در جامعه، سبب اصلاح آن میشمارد؛ از اینرو، میتوان گفت از دید او اصلاحات به مفهوم اقامه حقوق در جامعه است.
حضرت در کلام دیگری میفرماید: فی حمل عبدالله علی احکام الله الحقوق و کل الرفق؛ «در واداشتن بندگان خداوند بر احکام الهی، استیفای حقوق و کمال لطف وجود دارد».
بر این اساس، از دیدگاه امام، اقامه شریعت الهی که موجب استیفای حقوق است، اصلاحات نامیده میشود.
یادآوری این نکته لازم است که پیامبر در طول زندگی و حکوت خود در مدینه، احکام و آموزههای اجتماعی اسلامی را بیان واغلب آنها را اجرا کرد.
پس از وفات وی تا وقتی امام علی(ع) حکومت را عهدهدار شد، مردم و جامعه اسلامی به تدریجی از اسلام فاصله گرفتند و بدعتها، احیای سنتها و اصلاح انحرافات بود.
این، در حقیقت اصلاح بعد از افساد است که در لغت عرب به آن «اقامه» میگویند؛ بنابراین، با توجه به بدعتهایی که تازمان حضرت علی (ع) در سنت حضرت رسول (ص) پدید آمده بود، و معنای خاصی که از ما نیز درپی آن هستیم، میتوان گفت: مقصود امیرمؤمنان (ع) از اصلاحات، حذف بدعتهای و احیای دوباره سنتهای پیامبر است.
در مقاله حاضر ، این مفهوم از اصلاحات از دیدگاه امام مد نظر است که با مفهوم اصلاحات در قرآن و نیز معنای لغوی «اقامه» هماهنگ است.
واژه اصلاحات اقتصادی: امروزه واژه اصلاحات اقتصادی در دومعنا به کار میرود: 1.
مجموعه اقدامهایی که برای آزادسازی اقتصاد و خصوص سازی و کم کردن دامنه دخالتهای دولت در اقتصاد صورت میپذیرد؛ 2.
مجموعه اقدامهایی که برای رفع مشکلات اقتصادی چون تورم، بیکاری، کمبود سرمایه گذاری و توزیع نابرابر درآمد و مانند آن انجام میشود.
همان گونه که پیشتر گفتیم، حضرت امیر (ع) واژه اصلاحات اقتصادی را به کار نبرده است؛ ولی براساس آنچه درباره اصلاحات از دیگاه وی بیان کردیم، میتوان گفت: اصلاحات اقتصادی از دیدگاه امام، به معنای احیای دوباره آموزهای اسلام و مبارزه با بدعتها و انحرافها و حوزه اقتصاد است.
اصلاحات اقتصادی و مفهوم پیشین با اصلاحات اقتصادی در عصر ما رابطهای تنگاتنگ و در عین حال پنهان دارد؛ از این رو، نیازمند توضیح است.
اصلاحات اقتصادی به مفهوم «مجموعه اقدامها برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفع مشکلات چون تورم، بیکاری ناعادلانه ثروت و درآمد»، با اصلاحات اقتصادی به مفهوم «احیای دوباره آموزهها و دستورهای اسلام در حوزه اقتصاد» به یک شرط مترادف میشوند و آن شرط، این است که باورکنیم عمل به دستورهای اسلام، در همه عرصهها از جمله در حوزه اقتصاد، سبب حل مشکلات جامعه میشود و این مطلبی است که حضرت در ابتدای نامه خود به مالک اشتر به آن تصریح فرموده است: امره بتوی الله و ایثار طاعته واتباع ما امربه فی کتابه من فرائضه و سننه التی لایسعد احد الا باتباعها و لایشقی الامع جحودها و اضاعتها؛[1]«او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او و پیروی از واجبات و سنتهایی که او در کتاب خود بدانها فرمان داده، امر میکنم؛ واجبات و سنت هایی که کسی به سعادت نرسد، مگر به پیروی از آنها؛ و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها.» این مطلب را امام رضا (ع) به صورتی روشنتر و در قالب یک قاعده کلی چنین بیان میفرماید: ما چنین یافتیم که هرچه را خداوند حلال اعلام کرده است، مصلحت مردم و بقای آنان بدان بستگی دارد و ایشان بدانها نیازمندند و هرچه را حرام معرفی نموده، فسارد و نابودی مردم در آن است و ایشان از آن بی نیازند.
کوششش ما در این نوشتار بر آن است که اصلاحات اقتصادی حضرت علی (ع) را از زاویه مفهوم خاصی از نظام اقتصادی اسلام ارائه کنیم.
براساس این مفهوم، نظام اقتصادی اسلام چنین تعریف میشود: مجموعهای از الگوهای رفتاری در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف است که شرکت کنندگان در نظام اقتصادی را به یکدیگر و به اموال و منابع پیوند میدهد وبراساس جهانبینی اسلام، در راستای اهداف مورد نظر اسلام در این سه حوزه به صورت هماهنگ سامان یافته است.[2] شرکتکنندگان در نظام اقتصادی، «مردم» و «دولت» هستند.
اسلام براساس نگرش خاص به انسان و جهان آفرینش، الگو.های رفتاری را در سه حوزه مزبور درقالب آموزهها و دستورهای شریعت به گونهای تنظیمکرده که در صورت عمل به آنها، مهمترین هدف نظام اقتصادی، یعنی عدالت اقتصادی که زمینه ساز سعادتع دنیا و آخرت فرد و جامعه است، تحقق یابد.
عدالت اقتصادی نیز همان گونه که محمد باقر صدر نوشسته است، با دو عنصر رفع فقر و ایجاد توازن ثروت و درآمد در جامعه معرفی می شود؛ بنابراین، اصلاحات اقتصادی حضرت را از زاویه اصلاح نظام اقتصادی به مفهومی که گذشت و به هدف برقراری عدالت اقتصادی، بررسی خواهیم کرد؛ از این رو، به برخی انحراف ها و تخلفهایی که گاهی در حوزه حکومت وی رخ میداد، ولی در حدی شیوع نیافته بود که به انحراف نظام اقتصادی منجر شود، اشاره نخواهیم کرد.
همچنین برخی اقدام ها و سیاست های اقتصادی به مفهوم امروزین آن بر آنها صدق میکند، ولی اصلاحات به مفهوم «احیای سنت های حضرت رسول (ص) و از میان برداشتن بدعتها» برآنها صادق نیست، بررسی نخواهیم کرد.
شرکتکنندگان در نظام اقتصادی، «مردم» و «دولت» هستند.
همچنین برخی اقدام ها و سیاست های اقتصادی به مفهوم امروزین آن بر آنها صدق میکند، ولی اصلاحات به مفهوم «احیای سنتهای حضرت رسول (ص) و از میان برداشتن بدعتها» برآنها صادق نیست، بررسی نخواهیم کرد.
برای نمونه، امام به «قرظه بن کعب انصاری» که یکی از کارگزاران او است، دستور میدهد نهری را که در زمینهای اهل ذمه قرار دارد و از بین رفته، اصلاح و آباد کند.
یا به زراعت و کارهای صنعتی تشویق میکند و بر تجارت و رعایت حال تاجران تأکید دارد و یا در گرفتن خراج، آبادی زمین را درنظر گرفته، در قالب سیاست اقتصادی به مالک اشتر میگوید: و باید بیش از تحصیل خراج، در اندیشه آبادانی زمین باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود مگر به آبادانی زمین و هر که خارج میطلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد؛ مگر اندکی.
از برخی منابع تاریخی و روایی برمیآید حضرت برای اصلاح نظام پولی حاکم بر عربستان در آن دوران، تصمیم گرفت سکههای اسلامی ضرب کند و رواج دهد.
پیش از آن پول رایج، درهم و دینار بود که در ایران و روم ضرب و از طریق تجارت یا راههای دیگر به کشور اسلامی وارد میشد.
این موارد و امثال آن، اصلاحات اقتصادی به مفهومی که در این نوشتار بیان شد، نیستند؛ بلکه نام اینها را «سیاستهای اقتصادی» میتوان گذاشت؛ بدین سبب، خواننده را به مقالهای درباره دولت و سیاستهای اقتصادی از دیگاه امام علی (ع)، در این مجموعه ارجاع میدهیم.
مقصود از اصلاحات اقتصادی در این نوشتار، «احیای دوباره آموزهها و دستورهای اسلام و از میان برداشتن بدعتها در حوزه بینشها و منشهای اقتصادی مردم و کارگزاران برای برقراری عدالت اقتصادی» است.
انحرافها و عرصههای اصلاحات اقتصادی امام علی (ع) اصلاحات اقتصادی علی (ع) را باید در دو محور اصلاح بینشها، و اصلاح منشها و رفتارها پیگرفت.
در هر دوزمینه نیز ابتدا باید انحرافهای پیش از حکومت امام را تشخیص داد و پس از آن به بیان اقدامهای اصلاحی حضرت پرداخت.
پس از وفات پیامبر تا هنگامی که امام علی (ع) زمان حکومت را به دست گرفت، دو انحراف اساسی رخ داد که تمام کوشش حضرت، برای اصلاح این دو انحراف، صرف شد.
نخست، انحراف در بینشهای اقتصادی بود.
در بینش مسلمانان به جای آن که آخرت اصل و هدف، ودنیا فرع و وسیله باشد، مسئله برعکس شده بود.
مردم به دنیا روی آورده و آخرت را فراموش کرده بودند و دنیا بیش از آخرت دلهای آنها را تسخیر کرده بود.
مردم در ترک آخرت و دوستی دنیا استوار شده بودند تا جایی که میپنداشتند تحصیل رزق بر آنها واجب و به جای آوردن واجبات از آنها ساقط است.
حضرت امیر (ع) برای مبارزه با ین انحراف، دو روش را در پیش گرفت: از سویی با سخنان تکاندهنده، وسیله بودن دنیا و هدف بودن آخرت را بارها و بارها به مردم گوشتزد میکرد و از سوی دیگر، با سیره عملی و زهد بیهمتای خود، بیارزش دنیا را به مردم نشان میداد.
انحراف دوم، انحراف منش ها و رفتارهای مردم و کارگزاران از الگوهایی رفتاری بود که پیامبر آنها را در قالب و دستورهای شریعت برای دستیابی به اهداف مورد نظر اسلام، به ویژه تحقق عدالت در جامعه، معرفی کرده و طی حکومت خود در تثبیت و نهادینه کردن آن الگوها کوشیده بود.
از سویی، انفاق صدقه و وقف در بین مردم کاهش یافته و مال اندوزی جای انفاق مال و رسیدگی به فقیران و نیازمندان جامعه را گرفته بود و از سوی دیگر، خلفا و کاگزاران نظام اسلامی در توزیع فرصتها و ثروتهایی که در اختیار داشتند، تبعیض قائل میشدند و عدالت را رعایت نمیکردند.
حضرت برای اصلاح رفتارهای مردم، از سویی آنان را با زبان، به انفاق و صد و اعمال خیر تشویق میکرد و از سوی دیگر، با عمل خود مردم را به این کارها فرامیخواند.
اقدامهای اصلاحی حضرت برای تحقق عدالت و توزیع عادلانه فرصتهای شغلی و درآمدی و بیتالمال چنین بود: تعویض کارگزاران و روی کار آوردن افراد صالح؛ جلوگیری از انحراف کارگزاران؛ بازگرداندن بیتالمال؛ تقسیم بیتالمال بین مردم به نحو مساوی؛ تعجیل در تقسیم بیتالمال.
این فهرستی از اصلاحات علوی است که در اداه به تفصیل مطلب با ذکر مدارک و شواهد آنها خواهیم پرداخت.
انحراف در بینشها هدف از آفرینش جهان مادی و آن چه در آن وجود دارد، تأمین نیازهای انسان در حرکت به سوی سعادت الهی است؛ بنابراین، باید دنیا و مظاهر آن را وسیلهای برای دستیابی به هدف متعالی خود ببیند، نه آن که این امور برایش ارزش استقلالی بیابد و هدف اصلی فراموش شد.
به عبارت دیگر، انسان نباید این امور را هدف زندگی بداند و به آنها دل ببندد و آخرت را فراموش کند.
پیامبر در طول زندگی خود، این بینش قرآنی را تبلیغ و ترویج و افرادی را تربیت کرد که حاضر بودند برای رسیدن به آن هدف متعالی، از جان و مال خود بگذرند و گذشتند.
فداکاری انصار و به عهده گرفتن تأمین زندگی بسیاری از مهاجران در سالهای نخست هجرت، ایثارهای اصحاب پیامبر در جنگها و بحرانها، صبر آنها در مشکلات و سختیها و گرسنگیها، همه و همه به پشتوانه این بینش صورت میگرفت.
این بینش، پس از پیامبر به تدریج در جامعه اسلامی تغییر کرد و دنیا اصالت، مال دوستی و ثروت پرستی رواج یافت و آخرت فراموش شد.
حضرت رسول (ص) در زمان حیات خود، از این انحراف خبر داده بود؛ یا علی!
این مردم پس از من فریفته داراییهای خود شوند و از این که دین خدا را پذیرفتهاند، بر خدای منت نهند و رحمت او را تمنا کنند و از خشم او خود را در امان پندارند.
با شبهتهای دروغ و هواهای سهوآمیز، حرا خدا را حلا شمارند و شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند.
رشوه را هدیه خوانند..
حضرت علی (ع) نیز این انحراف را رباها گوشتزد کرد.
وی مردم را از دنیا برحذر میدارد و ناپایداری و پستی دنیا را توصیف میکند: یا مرگ دلهایتان رخت بربسته و آروزهای دروغین، شما را در برگرفته تا آن جا که دنیا بیش از آخرت دلهایتان را تسخیر کرده است.
آری، دنیای زودگذر، شما را از آخرت که بیشک آمدنی است، دور کرده است.
هر آینه شما برادران دینی هستید.
چیزی جز ناپاکی درون و زشتی باطن، میان شما جدایی نیفکنده است؛ از این رو است که یکدیگر را در امور یاری نمیکنید و خیر یکدیگر را نمیخواهید و به یکدیگر چیزی نمیبخشید و با هم دوستی نمیوزید … چیست که به اندک چیزی از دنیا که به دست میآورید، شادمان میشوید و از همه که از آخرت از دست میدهید اندوهگین نمیگردید… ؛ به گونه ای که گویی دنیا جای درنگ همیشگی شما است و نعمت دنیا برایتان ماندنی است… در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم دادهاید و دین هر یک از شما به مقدار یک بار لیسیدن بر زبان شما گشته است.
(در بیتوجهی و آسودگی خاطر در برابر اوامرخدا) همانند کارگری هستید که کار خود به پایان رسانده و خشنودی سرور خویش حاصل کرده است.
از مجموع این سخن نکات ذیل استفاده میشود: در زمان حضرت علی (ع) اصالت یافتن دنیا و هدف شد آن، بینشی عمومی شده بود؛ زیرا میفرماید: «در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم دادهاید»؛ یعنی همگی دنیا را هدف میبینید.
2.
اثر چنین بینشی در رفتارها ظاهر میشود و به صورت لذت پرستی و خودخواهی بروز نمیکند.
انسانها لذت پرست و خودخواه به جز لذت و نفع خود، به چیز دیگری نمیاندیشند؛ بدین سبب، دیگران را در مشکلات یاری نمی کنند، خیر دیگران را فقط در صورتی میخواهند که به نفع خودشان باشد، انفاق نمیکنند و فقط با کسانی دوست میشوند که لذت و نفع آنها را در این دنیا مهیا سازند.
حضرت در خطبه شقشقیه، علت پدید آمدن ناکثین، مارقین و قاسطین را همین امر بیان کرده است: «دنیا در نظر آراسته جلوه میکرد و زر و زیورهای آن فریبشان داده بود» البته این انحراف به تدریج و در طول 25 سال خلافت غیر معصوم در جامعه اسلامی رخ داد و کشورگشایی هی بسیار و غنایم فراوان به دست آمده از جنگها در طول این مدت، زمینهساز انحراف مزبور بود.
وی در ادامه، سرنوشت چنین انسانی را پس از مرگ با عباراتی تکان دهنده بیان میکند.
امام در طول حکومت خود، سخنرانیهای مکرری در این باره داشته و سخنان فراوانی از وی در این باره نقل شده است.
همچنین در سخنان متعددی، خطر مال دوستی و وابستگی به آن، و آثار سوء هدف قرار دادنش را بیان میکند.
این تأکیدهای مکرر، نشان از بزرگی و اهمیت انحراف، و کوشش بیوقفه وی برای اصلاح آن دارد.
در خاتمه این نکته را یادآور می شویم که از دیده گاه حضرت علی (ع) دنیا نکوهیده نیست و کسی را فریب نمیدهد؛ بلکه دنیا پرستی انسان، دل به دنیا بستن، آن را هدف قرار دادن و از آن عبرت نگرفتن ناپسند است.
حضرت امیر به این مطلب تصریح فرموده: به راستی دنیا تو را نفریفته.
تو، خود، فریفته آن شدهای.
دنیا هرچیز را که از آن عبرتی توان گرفت، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود.
دنیا که تورا به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده میدهد، صادقتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید و یا فریبت دهد….
دنیا چه خوش سرایی است؛ ولی برای کسی که بدان دل نبندد وچه دلپذیر جایی است؛ ولی برای کسی که آن را وطن اصلی خویش نداند.
انحراف در رفتار مردم.
بیتردید رفتارها از بینشها متأثر است و وقتی بینشها تغییر یافت، رفتارها نیز تغییر میکند.
کسانی که آخرت را هدف و دنیا را وسیله میشمارند، در همه عرصههای زندگی، حلالها و حرامهای الهی را رعایت میکنند تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابند.
برعکس، کسانی که دنیا را هدف قرار داده و آخرت را فراموش کردهاند، رفتارهای خود را براساس لذت جویی و نفعپرستی سامان میدهند.
در زمان علی (ع) بینشها تغییر کرده و دنیا پرستی جای آخرت خواهی را گرفته بود؛ از این رو، رفتار مردم نیز با الگوهای مطلوب اسلام هماهنگی نداشت.
حضرت امیر (ع) در خطبهها و سخنان متعددی به این انحراف تصریح کرده است: به هر کجا که خواهی، چشم بگردان و مردم را بنگر، آیا جز فقیری که از فقر خود رنج میبرد یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران میکند یا بخیلی که در ادای حق خدا بخل میورزند تا بر ثروتش بیفزاید یا متمردی که گوشش برای شنیدن اندرزها گران شده است، چیز دیگری خواهی دید؟
اخیا و صالحان کجایند؟
آزادگان و بخشندگان چه شدهاند؟
کجایند آنان که در دادو ستد پارسای می کردند و راه روشی پاکیزه داشتند؟
آیا نه چنین است که همگی از این جهان پست و زودگذر و آمیخته به تیرگی و رنج، رخت به جهان دیگر بردهاند؟
و شما به جای آنها ماندهاید در میان گروهی فرومایگان که لبها از به هم خوردن و بردن نامشان و نکوهش اعمالشان ننگ دارد.
در این حال باید گفت: انا الله و انا الیه راجعون.
حضرت در این سخن، وضعیت جامعه زمان خود را بسیار وخیم ترسی میکند که ویژگیهای ذیل برای آنان قابل تصور است.
الف.
تقسیم شدن جامعه به دو طبقه فقیر و ثروتمند در زمان حضرت امیر (ع) مردم به دو طبقه فقیر و ثروتمند تقسیم شده، طبقات متوسط با وجود نداشتند یا کم بودند.
یکی از علل چنین اخلاقی آن بود که ثروتمندان جامعه به جای آنکه حق نعمتی را که خداوند به آنها داده ادا کنند و حقوق الهی (خمس وزکات) را بپردازند و از فقیران با انفاقو کارهای خیری چون قرضالحسنه و وقف، دستگیری کنند.
بخل ورزیده، برای افزایش ثروت خود میکوشیدند.
این انحراف در رفتارها نتیجه انحراف در بینشها بود که پیشتر بیان کردیم.
حضرت امیر در کلمات دیگری نیز به این انحراف تصریح فرموده و در یکی از سخنرانیهای خود میگوید: «از بذل مال در راه کسی که خود، آن را روزی شما کرده بود، بخل ورزیدند.» در خطبه دیگری میفرماید: بدانید که خدایتان رحمت کناد!
شما در زمانی هستید که حق گویان در آن اندکند و زبانها در گفتن راست، ناتوان، و جویندگان حق بیم دارند.
مدم این زمان به نافرمانی خدا کمربستهاند.
جوانانشان بدخویند و پیرانشان گنه کارند و عالمانشان منافقند وقاریانشان سودجوی و چابلوسند.
خردان بزرگان را ارج نمینهند و توانگران بینوایان را یاری نمیرسانند.
دستاورد این بحث برای ما آن است که جامعه تهی از عدالت اقتصادی که عده فروانی در آن فقیرند و عده اندکی ثروتهای جامعه را در اختیار دارند و بین خود دست به دست میکنند، جامعهای منحرف است که از الگوی مطلوب اسلامی فاصله بسیاری دارد و نیازمند اصلاحات علوی است.
ب.
عدم رعایت تقوا در داد و ستدها و معاملات از خطبهای که پیشتر نقل شد، استفاده میشود که در جامعه عصر حضرت، مردم، احکام و قوانین الهی را در معاملات رعایت نمیکردند.
امام به این مطلب که «مردم زمان او به نافرمانی خدا کمر بستهاند»، با عبارتهای گوناگونی و به ویژهدر این خطبه، به نافرمانی خدا در دادو ستدها و معاملات تصریح کرده است.
حضرت در سخن دیگری به نقل از پیامبر درباره اوضاع پس از پیامبر به ویژه رباخواری و رشوهخواری تصریح میفرماید: با شبهتهای دروغ و هواهای سهوآمیز، حرام خدا را حلال شمارند و شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند.
رشوه را هدیه خوانند ….
اصلاحات علوی الف.
موعظه و برحذر داشتن مردم از خلاف امیر مؤمنان (ع) برای برخورد با انحرافهای مزبور و اصلاح آنها ذیل را انجام داد: الف.
در خطبهها و سخنان فراوانی، مردم را به رعایت احکام و قوانین الهی، انفاق مال، دستگیری از فقیران، پرهیز از انباشت مال و رباخواری دعوت کرده است.
برای نمونه، بخش هایی از سخنان حضرت را نقل میکنیم: خداوند با دلایل واضح خود برای شما جای عذر باقی نگذاشته و حجت را بر شما تمام کرده است و برایتان بیان فرموده که چه کارهایی را خوش دارد و چه کارهایی را خوش ندارد تا از آنچه خوش دارد، پیروی نکنید و از آنچه ناخوش دارد، اعراض نمایید … بدانید که بندگان خدا که مؤمن حلال میشمارد در این سال، چیزی را که در نخستین سال حلال میشمرد و حرام میداند در این سال، چیزی راکه در نخستین سال حرام میدانست.
بدعتهایی که مردم در دین نهادهاند، حرامی را برشما حلال نمیکند؛ بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام کرده.
اطاعت از خدای تعالی را به مثابه جامه زیرین خود سازید، نه جامه رویین؛ بلکه درون جان خود جای دهید.
نه تنها جامه زیرین که در درون قلب خود برید.
از دام شیطان حذر کنید و از گودال های سهمناک دشمنی دوری گزینید.
لقمههای حرام را به شکمهای خود داخل نکنید؛ زیرا آنان که نافرمانی را برشما حرام کرده و راه فرمانبرداری را برایتان هموار ساخته، شما را میبیند.
افزون بر این، امام علی (ع) در سخنان فراوانی، مردم را از مالی که از راه حرام به دست میآید برحذر داشته است: «پاک ترین مالها مالی است که از راه حلال به دست میآید» و به حفظ شکم از لقمه حرام دستور داده و نیز از ربا نهی کرده، میفرمود: «گیرنده ربا، دهنده آن نویسنده معامله ربوی و شاهد بر آن، (در ارتکاب این حرام) یکسانند» امام همواره مردم را به انفاق مال دعوت میکرد: کسی که خدا به او مالی ارزانی داشته، باید که به خویشاوندان برساند و مهمانی های نیکو دهد و اسیران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقیران و وامداران چیزی اعطا کند و باید دست یابی به ثواب، بر حقوقی که برعهده دارد و سختیها، شکیبای ورزد.
حضرت، مردم را از انباشت مال از راه حرام برحذر داشته، ثروت اندوزی را زشت میشمرد: ای فرزند آدم!
هرچه بیش از روزی هر روزت کسب کنی، خزانهدار آن برای دیگری هستی.
ای مردم!
ازخد بترسید.
چه بسا آرزوندی که به آرزویش نرسد و چه بسا کسی که بنایی آورد و در آن زیستن نتواند کرد و چه بسا گردآورندهای که بگذارد و بگذرد.
شاید آن را به ناروا گردآورده است یا حق کسی است که آن را به او نداده یا از حرام به دستش آورده و گناهش به گردن او است و بارش بر دوش او است.
ارائه الگوی عملی به مردم حضرت امیر(ع) در جایگاه امامت و رهبری جامعه قرار داشت و دارای شخصیت مذهبی و سیاسی در جامعه بود.
مردم نیز به او اقتدا میکردند و از رفتار او الگو میگرفتند؛ از این رو، با رفتار خود، الگوی مطلوب اسلامی را به نمایش گذاشته، از مردم میخواست تا در جهت این الگوی مطلوب حرکت کنند؛ گرچه هرگز نمیتوانند درتس مثل او باشند.
کم مصرف کردن، کوشش بیوقفه در تولدی و بذل درآمد آن در راه خدا، سه ویژگی بارز این الگوی رفتاری بود.
حضرت درباه طعام و لباس خود به عثمان بنحنیف میفرماید: اینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنی و ازاری و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است؛ البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید؛ ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید.
به خدا سوگند!
از دنیای شما پاره زری نیندوختهام و از همه غنایم آن، مالی ذخیره نکردهام و به جای این جامه که اینک کهنه شده است، جامه ای دیگر آماده نساخته ام.
ج.
نظارت بر بازار و مجازات متخلفان امام علی (ع) برای آن که مردم در معاملات خود احکام خدا را رعایت کنند، شخاَ به بازار رفته.
مردم را به رعایت تقوا در معاملات امر می فرمود بر اجرای احکام خدا نظارت می کرد و در صورتی که کسی سرپیچی می نمود، او را تازیانه تنبیه می کرد.
امام باقر (ع) در این باره می فرماید: امیر مؤمنان (ع) هر روز صبح زود در کوفه حرکت می کرد و بازار به بازار می گشت و همراه او تازیانه ای بر دوشش بود که دو لبه داشت و «السبیبه» نامیده می شد.
وی در برابر اهل هر بازاری ایستاده، ندا می کرد: ای گروه تاجران!
از خدای غزیز و بزرگ بترسید.
وقتی اهل آن بازار صدای حضرت را می شنیدند، هرچه در دست داشتند، رهاکرده، گوشها را تیز مینمودند و با قلبهایشان به سخنان او گوش میدادند؛ سپس میفرمودند: در طلب خیرپیشی گیرید و با آسان گرفتن (بربندگان خدا) تبرک جویید و به خریداران نزدیک شوید و خود را به بردباری زینت دهید.
از سوگند بپرهیزید و از دروغ گفتن دروی جویید و ظلم نکنید و با مظلومان انصاف داشته باشید.
به ربا نزدیک نشوید.
حق کیل و وزن را ادا کنید (= کم نفروشید) و اجناس مردم را کمتر از آنچه هست، برندارید و در زمین فساد نکنید.
حضرت علی (ع) در همه بازارها میگردید؛ سپس برمیگشت و برای رسیدگی به امور مردم جلوس میفرمودند.
حضرت بر قیمتها نیز نظارت داشت و کسی را که کم فروشی یا در جامعه غش میکرد، تازیانه می زد و ندا سر میداد: هر کس انواع ماهی بدون فلس را بفروشد، او را با این تازیانه خواهم زد.
وی با احتکار کالاهای مورد نیاز مردم نیز به شدت مبارزه میکرد.
از برخی نقلهای تاریخی استفاده میشود که در زمان حضرت، احتکار کالا امری فراگیر شده بود.
شیخ صدوق نقل کرده است: نهی امیرالمؤمنین (ع) عن الحکره فی الامصار؛ «علی (ع) از احتکار در شهرها نهی فرمودند.» شیوع انحراف مزبور از عمومیت فرمان حض ت در این حدیث استفاده میشود.
او به کارگزاران خود مانند رفاعه و مالک اشتر سفارش می کند که از احتکار نهی و محتکر را مجازات کنند.
احتکار از دنیاگرایی و سودپرستی سرچشمه میگیرد و یکی از آثار انحراف در بینشها است و کمیابی کالاهای مورد نیاز مردم و افزایش قیمتها را در پی دارد و چون مانعی بر سر راه تحقق عدالت اقتصادی به شمار میرود، حضرت با آن به شدت برخورد میکرد.
انحراف در رفتار خلفا و کارگزاران پس از پیامبر از سیر اصلی و الهی خود خارج شد و سه انحراف عمده در رفتار خلفا و کارگزاران حکومت رخ داد که تشدید فقر و نابرابری در جامعه را پدید آورد.
بیشتر تحلیلگران تاریخ دوران خلفا، این انحراف ها را علت اصلی قیام مردم و قتل عثمان بر شمردهاند.
انحرافهای مزبور عبارتند از: الف.
حکومت دنیا پرستان بین المال؛ ب.
توزیع ناعادلانه بیت المال؛ ج.
نگهداری بیت المال تا پایان سال.
در این نوشتار، آثار اقتصادی انحرافها مزبور را به تناسب موضوع بررسی کنیم و از آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دو چشم میپوشیم.
حکومت دنیا پرستان و توزیع ناعادلانه مناصب این انحراف در زمان عثمان به اوج خود میرسید.
عثمان بر خلاف خلفای پیشین، در ظاهر نیز زهد را رعایت نمینمود، و در دنیاپرستی تقیه نمیکرد.
حضرت امیر (ع) درباره عثمان تعبیرهایی دارد که شاهد خوبی بر ای مدعا است: آنگاه «سومی» برخاست؛ در حال که از پرخوراگی، باد به پهلو افکنده بود و چونان ستوری که همی جز خوردن در اصطبل نداشت.
او درباره سیره حکومتی عثمان فرمود: «او به استبداد و خوکامگی فرمان می راند و استبداد و خودکامگیاش سبب تباهی کارها شد.» طبری از عبدالله بنعامر نقل میکند: در ماه رمضان با عثمان افطار میکردم.
برای ما غذایی بهترو لطیفتر از غذای عمر آوردند.
برسفره عثمان هرشب آرد سفید و خوب گوشت بزغاله مشاهده کردم و هزگز عمر را ندیدم که نان از آرد الک کرده یا گوشت گوسفند بخورد؛ مگر گوشت گوسفند پیر؛ لذا از عثمان درباره این تفاوت پرسیدم.
پاسخ داد: خدا عمر را بیامرزد.
چه کسی طاقت دارد مثل او رفتار کند.
انساب الاشراف از سلیم ابی عامر نقل کرده است: «بردوش عبای پشمی سیاهی را دیدم که صد دینار میارزید.» افزون بر این عثمان، مناصب حکومتی را نیز به خویشاوندان خود و افرادی که صلاحیتی برای این کار نداشتند، میسپرد و آنها نیز از این منصب سوء استفاده میکردند؛ البته از گفت وگویی که بین عثمان و امام علی (ع) نقل شده، استفاده میشود که انتصاب افراد ناصالح در رأس امور حکومت در سرزمینها، از زمان عمر آغاز ش؛ اما تفاوت در این بود کهد اگر کسی مرتکب خطایی میشد، عمر او را تنبیه و تبعید میکرد؛ ولی عثمان در مقابل خطاهای خویشاوندانش از خود رفق و مدارا نشان میداد؛ به همین دلیل، خویشاوندان عثمان، در زمان او برای سوء استفاده از مناصب خود مجال گستردهتری در اختیار داشتند.
عثمان، حکم بن عاص و مروان بن حکم و حادث بن حکم را نیز خود خواند و ولید بن ابی معیط را بر کوفه و عبدالله بن ابیسرح را بر مصر، و معاویه بن ابیسفیان را بر شام و عبدالله بن عامر را بر بصره ولایت داد.