ترجمه: اما بعد .
دنیا روى در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روى درآمدن دارد و بناگاه ، رخ مىنماید .
بدانید ، که امروز ، روز به تن و توش آوردن اسبان است و فردا روز مسابقه .
هر که پیش افتد ، بهشت جایزه اوست و هر که واپس ماند ، آتش جایگاه او .
آیا کسى نیست ، که پیش از آنکه مرگش در رسد ، از خطاى خود توبه کند ؟
آیا کسى نیست ، که پیش از بدحالى و شوربختى ، براى خویش کارى کند ؟
بدانید که شما در این روزهاى عمر غرق امیدها و آرزوهایید و ، حال آنکه ، مرگ پشت سر شما کمین کرده است .
هر کس در این روزها ، پیش از رسیدن مرگش براى خود کارى کند ، کارش بدو سود رساند و مرگش زیان نرساند و هر که ، در این روزها ، قصور ورزد و براى خود کارى نکند ، کارش سود ندهد و مرگش زیان رساند .
به هنگام امن و آسایش چنان به کار خدا پردازید که در روزگاران بیم و وحشت مىپردازید .
بدانید که من مانند بهشت چیزى را ندیدهام که جوینده آن به غفلت خفته باشد و مانند دوزخ چیزى را ندیدهام که گریزنده از آن ، به جاى گریختن و رهانیدن خویش به خواب راحت فرو رفته باشد .
بدانید ، هرکس که از حق سود نجوید ، باطل به او زیان رساند و کسى که به هدایت ، استقامت نپذیرد ، ضلالت به هلاکتش کشاند .
بدانید ، که باید بار سفر بندید و شما را گفتهاند که رهتوشهتان چیست و در کجاست .
بر شما از دو چیز مىترسم ، که مبادا به دام آنها افتید .
یکى در پى خواهش دل رفتن و دیگر آرزوى دراز باطل در سر پختن .
در این جهان ، از همین جهان توشه برگیرید ، تا فردا در آن سراى خویشتن از عقوبت برهانید .
من مىگویم : اگر سخنى توان یافت که مردم را به زهد و پرهیز در دنیا بکشد و آنان را به عمل براى آخرت وادارد همین سخن است و بس .
این سخن پیوند مردم را با آمال و آرزوهایشان مىبرد و در آنها چراغ موعظت و خوددارى از معاصى را مىافروزد .
شگفتترین جملههاى آن آنجاست که آن حضرت ( ع ) مىگوید : الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنه و الغایه النار .
در این عبارت با وجود فخامت در لفظ و عظمت قدر در معنى و صدق تمثیل و تشبیه حقیقى ، رازى شگرف نهفته است و معنیى لطیف .
بویژه ، این عبارت : « السبقه الجنه و الغایه النّار » .
در اینجا ، میان دو لفظ « السبقه و الغایه » هم در معنى اختلاف است و هم در لفظ .
نگفت : « السبقه النار » و گفت : « السبقه الجنه » .
زیرا مسابقت و پیشى گرفتن بر یکدیگر براى امور محبوب و هدفهاى مطلوب است و این محبوبیت و مطلوبیت ، صفت بهشت است و اینگونه معانى در دوزخ ، که از آن به خدا پناه مىبریم وجود ندارد .
و گفت : « الغایه النّار » .
زیرا غایت گاه باشد براى کسى ، که سیرش بدان منتهى مىشود ، مسرورکننده نباشد گاه مسرورکننده باشد ، در اینگونه مواقع ، « مصیر » و « مآل » به کار مىبرند .
خداى تعالى مىفرماید : « تمتّعوا مصیرکم الى النّار » در اینجا نمىتوان گفت : « سبقکم ( به سکون باء ) الى النار » .
در این بیندیش ، که سخنى است با معنى عجیب و ژرف .
بیشتر کلام على ( ع ) از این قبیل است .
در بعضى روایات آمده است : « السبقه الجنه » به ضم سین .
سبقه ، در نزد ایشان چیزى است که به برنده مسابقه مىدهند .
مانند مال یا چیزى دیگر .
این دو معنى به هم نزدیکاند ، زیرا جایزه را به کسى نمىدهند که مرتکب کار نکوهیدهاى شده باشد بلکه به کسى مىدهند که کار پسندیدهاى کرده باشد .
خطبه : 36 متن عربی: و من خطبه له ع فی تخویف أهل النهروان فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا اَلنَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا اَلْغَائِطِ عَلَى غَیْرِ بَیِّنَه ٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لاَ سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ اَلدَّارُ وَ اِحْتَبَلَکُمُ اَلْمِقْدَارُ وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هَذِهِ اَلْحُکُومَه ِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ اَلْمُنَابِذِینَ حَتَّى صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَى هَوَاکُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ اَلْهَامِ سُفَهَاءُ اَلْأَحْلاَمِ وَ لَمْ آتِ لاَ أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لاَ أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) در بیمدادن نهروانیان من شما را مىترسانم ، از آنگاه که کشته در کنار این رود ، یا در پست و بلند این بیابان به خاک افتاده باشید ، بدون آنکه ، نزد پروردگار خود حجتى یا دلیلى روشن داشته باشید .
این دنیاى ناپایدار به ورطه هلاکتان افکند و قضاى الهى شما را به دام خود کشید .
بسا شما را از « حکمیت » منع کردم و شما سر بر تافتید و مخالفت ورزیدید ، چون کسانى که عهد و بیعت شکسته باشند .
تا بناچار رأى خود با خواست شما هماهنگ کردم .
براستى ، مردمى سبک مغز و سفیه و نابردبار هستید اى بىریشهها من هیچگاه برایتان موجب شرّى نبودهام و نخواستهام به شما زیانى برسانم .
خطبه : 42 متن عربی: و من کلام له ع و فیه یحذر من اتباع الهوى و طول الأمل فی الدنیا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اِثْنَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ فَأَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَه َ أَلاَ وَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَه ٌ کَصُبَابَه ِ اَلْإِنَاءِ اِصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلاَ وَ إِنَّ اَلْآخِرَه َ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَه ِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ بِأَبِیهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَه ِ وَ إِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ قال الشریف أقول الحذاء السریعه و من الناس من یرویه جذاء ترجمه: اى مردم ، آنچه بیش از هر چیز دیگر مىترسم که بدان گرفتار آیید ، دو چیز است ، از هوا و هوس پیروى کردن و آرزوهاى دراز در دلپروردن .
پیروى هوا و هوس از حق منحرف مىکند و آرزوهاى دراز ، آخرت را از یاد مىبرد .
بدانید که دنیا پشت کرده و شتابان مىگذرد .
و از آن جز ، تهماندهاى چون ته مانده آبى در ته ظرفى ، که آب آن ریخته باشند ، باقى نمانده است .
بدانید ، که آخرت روى آورده است و هر یک از آن دو را فرزندانى است .
شما فرزندان آخرت باشید نه فرزندان دنیا .
زیرا هر فردى در روز قیامت به پدرش مىپیوندد .
امروز روز عمل است نه حساب و فردا ، روز حساب است نه عمل .
من مىگویم : « حذّاء » به معنى شتابنده است .
بعضى نیز « جذّاء » به جیم خواندهاند ، یعنى ، طمع خیر از آن بریده است .
خطبه : 45 متن عربی: و من خطبه له ع و هو بعض خطبه طویله خطبها یوم الفطر و فیها یحمد الله و یذم الدنیا حمد الله اَلْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لاَ مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لاَ مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لاَ مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ اَلَّذِی لاَ تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَه ٌ وَ لاَ تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَه ٌ ذم الدنیا وَ اَلدُّنْیَا دَارٌ مُنِیَ لَهَا اَلْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا اَلْجَلاَءُ وَ هِیَ حُلْوَه ٌ خَضْرَاءُ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ اِلْتَبَسَتْ بِقَلْبِ اَلنَّاظِرِ فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ اَلزَّادِ وَ لاَ تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ اَلْکَفَافِ وَ لاَ تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ اَلْبَلاَغِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لاَ مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لاَ مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لاَ مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ اَلَّذِی لاَ تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَهٌ وَ لاَ تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَهٌ ذم الدنیا وَ اَلدُّنْیَا دَارٌ مُنِیَ لَهَا اَلْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا اَلْجَلاَءُ وَ هِیَ حُلْوَهٌ خَضْرَاءُ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ اِلْتَبَسَتْ بِقَلْبِ اَلنَّاظِرِ فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ اَلزَّادِ وَ لاَ تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ اَلْکَفَافِ وَ لاَ تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ اَلْبَلاَغِ ترجمه: خدا را سپاس ، در حالى که نه از رحمت او نومیدم ، نه از نعمتش بىبهرهام و نه از آمرزش او مأیوسم و نه از پرستش او سر بر تافتهام .
خداوندى ، که رحمت او همواره برجاست و نعمتش را زوال نباشد و دنیا سرایى است ، که ناپایدارى مقدر اوست .
مردمش از آنجا رخت برخواهند بست .
هم شیرین و گواراست و هم سبز و خرّم .
خواستاران خود را زود مىیابد و مىرباید .
هرکه در او بنگرد ، دلش را مىفریبد .
پس هر توشه نیکو ، که میسّر است ، برگیرید و قدم به راه سفر نهید .
در دنیا بیش از آنچه شما را بسنده است مخواهید و بیش از آنچه به شما داده است طلب مکنید .
خطبه : 81 متن عربی: و من کلام له ع فی الزهدأَیُّهَا اَلنَّاسُ اَلزَّهَادَهُ قِصَرُ اَلْأَمَلِ وَ اَلشُّکْرُ عِنْدَ اَلنِّعَمِ وَ اَلتَّوَرُّعُ عِنْدَ اَلْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ اَلْحَرَامُ صَبْرَکُمْ وَ لاَ تَنْسَوْا عِنْدَ اَلنِّعَمِ شُکْرَکُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اَللَّهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَهٍ ظَاهِرَهٍ وَ کُتُبٍ بَارِزَهِ اَلْعُذْرِ وَاضِحَهٍ ترجمه: سخنى از آن حضرت ( ع ) در نکوهش دنیا چه بگویم درباره سرایى ، که آغازش رنج است و پایانش زوال و فنا ؟
حلالش را حساب است و حرامش را عقاب .
هر که در آن بىنیاز شود در فتنه و بلا افتد و هر که نیازمند بود غمگین شود .
هر که براى به چنگ آوردنش تلاش کند ، بدان دست نیابد و آنکه از تلاش باز ایستد ، دنیا خود به او روى نهد .
هر که به چشم عبرت در آن نگرد ، دیده بصیرتش روشن گردد و هر که به دیده تمنا در آن بیند ، دیدگانش را کور گرداند .
من مىگویم : اگر کسى در سخن آن حضرت ( ع ) که مىگوید : « من ابصربها بصّرته » ، تأمل کند دریابد ، که در آن چه معنى شگفتانگیز و مقصود والایى است که کس به نهایت آن نتواند رسید و عمق آن در نتواند یافت .
بویژه ، اگر این جمله را با جمله « و من ابصر الیها اعمته » در کنار هم نهد ، فرق میان « ابصربها » و « ابصر الیها » را به روشنى دریابد و بداند که در فصاحت و بلاغت تا چه پایه فرا رفته است .
خطبه : 102 متن عربی: و من خطبه له ع تجری هذا المجرى و فیها ذکر یوم القیامه و أحوال الناس المقبله یوم القیامه وَ ذَلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اَللَّهُ فِیهِ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ لِنِقَاشِ اَلْحِسَابِ وَ جَزَاءِ اَلْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِیَاماً قَدْ أَلْجَمَهُمُ اَلْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ اَلْأَرْضُ فَأَحْسَنُهُمْ حَالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً حال مقبله على الناس و منها فِتَنٌ کَقِطَعِ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ لاَ تَقُومُ لَهَا قَائِمَهٌ وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَایَهٌ تَأْتِیکُمْ مَزْمُومَهً مَرْحُولَهً یَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ یَجْهَدُهَا رَاکِبُهَا أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِیدٌ کَلَبُهُمْ قَلِیلٌ سَلَبُهُمْ یُجَاهِدُهُمْ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّهٌ عِنْدَ اَلْمُتَکَبِّرِینَ فِی اَلْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِی اَلسَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ فَوَیْلٌ لَکِ یَا بَصْرَهُ عِنْدَ ذَلِکِ مِنْ جَیْشٍ مِنْ نِقَمِ اَللَّهِ لاَ رَهَجَ لَهُ وَ لاَ حَسَّ وَ سَیُبْتَلَى أَهْلُکِ بِالْمَوْتِ اَلْأَحْمَرِ وَ اَلْجُوعِ اَلْأَغْبَرِ ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) به این دنیا به همان چشم بنگرید که زاهدان و روى برتافتگان از آن ، در آن مىنگرند .
زیرا ، به خدا سوگند ، پس از اندک زمانى ، کسانى را که در آن جا خوش کردهاند ، بیرون مىراند و صاحبان نعمت و امنیت را به رنج و درد گرفتار مىسازد .
هر چه از آن پشت کرده و رفته است ، باز نمىگردد و کس نمىداند که آنچه در راه آمدن است چیست ، تا چشم به راه آمدنش باشد .
شادیش به اندوه آمیخته است و دلیرى و چالاکى مردانش به ضعف و سستى مىگراید .
نفریبد شما را آنهمه چیزهایى که به اعجابتان وامىدارد ، زیرا ، زمان همراهى آنها با شما اندک است .
رحمت خداوند بر کسى که بیندیشد و عبرت گیرد و چون عبرت گرفت ، دیده دلش گشوده شود .
گویى ، هر چه در دنیا موجود است ، پس از اندک زمانى از میان خواهد رفت و ، هر چه از آخرت است ، هرگز زوال نیابد .
هر چه به شمار در آید ، پایان یافتنى است و هر چه انتظارش را برند ، آمدنى است [ و هر چه آمدنى است زودا که از راه برسد .
] و هم از این خطبه دانا کسى است که پایگاه خود را بشناسند .
نشان نادان بودن انسان همین بس ، که پایگاه خود نشناسد .
دشمنترین مردمان در نزد خدا ، بندهاى است که خدا او را به خود واگذارد و او پاى از راه راست بیرون هشته ، بىهیچ راهنمایى ، راه مىپیماید .
اگر به مزرعه دنیایش فراخوانند به کار پردازد و اگر به مزرعه آخرتش فراخوانند ، اظهار ملالت و کاهلى کند ، چنانکه گویى ، کار مزرعه دنیا بر او واجب است و کار آخرت ، که هر بار به تأخیرش مىافکند ، وظیفه او نیست .
و هم از این خطبه در آن زمان که در پیش است ، رهایى نیابد ، مگر آن مؤمنى که گمنام زیسته باشد و شرّ او به کس نرسد .
اگر در جمعى حاضر آید ، نشناسندش و اگر از آنجا برود به جستجویش برنخیزند .
چنین کسان ، چراغهاى هدایتاند و براى کسانى که در تاریکى گرفتارند ، نشانههاى روشن .
اینان سخن یکى به دیگرى نبرند و عیوب نهان کسان آشکار نسازند .
در آنها نشانى از سفاهت نیست .
خداوند درهاى رحمتش را به روى آنان گشاده است و سختى عقوبت و سخط خویش از آنان برمىدارد .
اى مردم ، بزودى زمانى بر شما خواهد آمد ، که اسلام همانند ظرفى شود که وارونهاش کردهاند تا هر چه در آن بوده ریخته باشد .
اى مردم ، خدا شما را پناه داده ، که بر شما ستم نشود ، ولى پناه نداده که شما را نیازماید .
خداى جلیل و بزرگ فرماید : « هر آینه در این نشانههاست و گرچه ما خود آزماینده بودهایم .
» ( 1 ) اما گفته امام ( ع ) : « کلّ مؤمن نومه » گمنامى را اراده کرده که شر و فسادى از او نزاید .
« مساییح » جمع کلمه « مسیاح » است ، یعنى کسى که سخنچینى کند و « مذاییع » جمع « مذیاع » است و آن کسى است که چون زشتى و ناشایست کسى در بشنود آن را فاش کند و بر همه بگوید .
و « بذر » جمع « بذور » است و آن کسى است که در او سفاهت بسیار است و سخنان بیهوده گوید .
در باب آخرت خطبه : 23 متن عربی: و من خطبه له ع و تشتمل على تهذیب الفقراء بالزهد و تأدیب الأغنیاء بالشفقه تهذیب الفقراء أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْأَمْرَ یَنْزِلُ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ کَقَطَرَاتِ اَلْمَطَرِ إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ لِأَخِیهِ غَفِیرَهً فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلاَ تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَهً فَإِنَّ اَلْمَرْءَ اَلْمُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَهً تَظْهَرُ فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَى بِهَا لِئَامُ اَلنَّاسِ کَانَ کَالْفَالِجِ اَلْیَاسِرِ اَلَّذِی یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَهٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ اَلْمَغْنَمَ وَ یُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ اَلْمَغْرَمُ وَ کَذَلِکَ اَلْمَرْءُ اَلْمُسْلِمُ اَلْبَرِیءُ مِنَ اَلْخِیَانَهِ یَنْتَظِرُ مِنَ اَللَّهِ إِحْدَى اَلْحُسْنَیَیْنِ إِمَّا دَاعِیَ اَللَّهِ فَمَا عِنْدَ اَللَّهِ خَیْرٌ لَهُ وَ إِمَّا رِزْقَ اَللَّهِ فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِینُهُ وَ حَسَبُهُ وَ إِنَّ اَلْمَالَ وَ اَلْبَنِینَ حَرْثُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْعَمَلَ اَلصَّالِحَ حَرْثُ اَلْآخِرَهِ وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اَللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ فَاحْذَرُوا مِنَ اَللَّهِ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ وَ اِخْشَوْهُ خَشْیَهً لَیْسَتْ بِتَعْذِیرٍ وَ اِعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لاَ سُمْعَهٍ فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اَللَّهِ یَکِلْهُ اَللَّهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اَللَّهَ مَنَازِلَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مُعَایَشَهَ اَلسُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَهَ اَلْأَنْبِیَاءِ تأدیب الأغنیاء أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لاَ یَسْتَغْنِی اَلرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ وَ هُمْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ حَیْطَهً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَیْهِ عِنْدَ نَازِلَهٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ وَ لِسَانُ اَلصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اَللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی اَلنَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ اَلْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُهُ و منها أَلاَ لاَ یَعْدِلَنَّ أَحَدُکُمْ عَنِ اَلْقَرَابَهِ یَرَى بِهَا اَلْخَصَاصَهَ أَنْ یَسُدَّهَا بِالَّذِی لاَ یَزِیدُهُ إِنْ أَمْسَکَهُ وَ لاَ یَنْقُصُهُ إِنْ أَهْلَکَهُ وَ مَنْ یَقْبِضْ یَدَهُ عَنْ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ یَدٌ وَاحِدَهٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَیْدٍ کَثِیرَهٌ وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِیَتُهُ یَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ اَلْمَوَدَّهَ قال السید الشریف أقول الغفیره هاهنا الزیاده و الکثره من قولهم للجمع الکثیر الجم الغفیر و الجماء الغفیر و یروى عفوه من أهل أو مال و العفوه الخیار من الشیء یقال أکلت عفوه الطعام أی خیاره و ما أحسن المعنى الذی أراده ع بقوله و من یقبض یده عن عشیرته إلى تمام الکلام فإن الممسک خیره عن عشیرته إنما یمسک نفع ید واحده فإذا احتاج إلى نصرتهم و اضطر إلى مرافدتهم قعدوا عن نصره و تثاقلوا عن صوته فمنع ترافد الأیدی الکثیره و تناهض الأقدام الجمه ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) اما بعد .
تقدیر الهى همانند قطرههاى باران ، براى هرکس که مقدر شده خواه اندک و خواه بسیار ، از آسمان به زمین مىآید .
پس اگر کسى مال و منال برادر خود را بیش از خود یابد ، نباید که بر او رشک برد .
زیرا مسلمان تا زمانى که آلوده فرومایگى نشده به گونهاى که چون از آن یاد شود اظهار حقارت و خشوع کند و زبان طاعنان سفله در حق او دراز گردد همانند قمار کننده تیز چنگى است که چشم به راه نخستین پیروزى خود در تیرهاى قمار است ، که براى او مالى در پى دارد و باختهاى او را نیز جبران نماید .
به همین گونه ، مسلمان از خیانت بیزار از خداى تعالى خواستار یکى از این دو خوبى است : یکى آنکه دعوت حق را اجابت کند و به نزد او رود ، که هر چه در نزد خداوند است ، خیر اوست .
دیگر آنکه ، در این جهان روزیش عطا کرده و صاحب زن و فرزند و مال و منال بود .
و در عین حال ، دین و حیثیت و شرف او هم در امان مانده است .
مال و فرزندان کشته این جهاناند و عمل صالح کشته آخرت است و بسا باشد که خداوند این هر دو نعمت را نصیب مردمانى کند .
پس بترسید از خدا ، بترسید از آن چیزها که خدا شما را از آنها بیم داده است .
و بترسید ، ولى نه از آنگونه که عذرخواه گناهانتان باشد .
کارهاى نیک به جاى آورید ولى نه به قصد خودنمایى که مردم ببینند یا از دیگرى بشنوند .
زیرا هرکس عملى را نه براى خدا انجام دهد خدا سزاى عملش را به کسى حوالت کند که به خاطر او عمل کرده است .
از خدا مىطلبم مقام و مرتبت شهیدان را و زیستن با نیکبختان را و مرافقت با پیامبران را .اى مردم ، آدمى هر چند توانگر بود ، از عشیره خویش و دفاع آنان از او ، به دست و زبان ، بىنیاز نباشد .
زیرا عشیره هرکس ، بزرگترین محافظان او هستند که از پشت سر حمایتش مىکنند و بیش از دیگر مردم ، اوضاع پراکنده او را به سامان مىآورند و چون حادثهاى بر او فرود آید از دیگران بدو مهربانترند و نام نیکى که خدا براى آدمى در میان مردم مىگذارد از مالى که دیگران براى او به میراث مىگذارند بهتر است .
از این خطبه بدانید که هیچیک از شما نباید از خویشاوندى ، که گرفتار فقر و بینوایى است روى یارى برتابد .
باید که یاریش دهد ، به مالى که اگر انفاقش نکند ، بر داراییش نیفزاید و اگر انفاقش کند ، سبب نقصان در مال او نگردد .
هر کس که دست یارى از عشیره خود فرو بندد ، یک دست از یارى آنان کاسته شده ، ولى او از یارى دستهاى بسیارى خود را محروم داشته .
هرکس که با اطرافیان خود بمدارا رفتار کند همواره دوستى و مودت آنان را نصیب خود ساخته است .
من مىگویم : در متن خطبه « غفیره » به معنى کثیر است و به جاى « الجمع الکثیر » مىگویند « الجم الغفیر » یا « الجماء الغفیر » .
در روایتى هم به جاى « غفیره » ، « عفوه » آمده است .
و « عفوه » چیز نیکو را گویند .
« اکلت عفوه الطعام » یعنى طعام نیکو را خوردم .
« هرکس دست یارى از عشیره خود .
.
» بدین معنى است که کسى که یارى خود را از عشیرهاش دریغ مىدارد یارى یک تن را از آنان دریغ داشته و اگر به یارى آنان نیازش افتد و بخواهد که یاریش کنند ،به یاریش برنخیزند پس ، از مساعدت دستهاى بسیار محروم ماند .
و گروه زیادى را از یارى خود باز داشته است.
خطبه : 34 متن عربی: و من خطبه له ع فی استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فیها یتأفف بالناس و ینصح لهم بطریق السداد أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ اَلدُّنْیا مِنَ اَلْآخِرَهِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِی غَمْرَهٍ وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِی سَکْرَهٍ یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ وَ کَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَهٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَهٍ سَجِیسَ اَللَّیَالِی وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یُمَالُ بِکُمْ وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ یُفْتَقَرُ إِلَیْکُمْ مَا أَنْتُمْ إِلاَّ کَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَکُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ تُکَادُونَ وَ لاَ تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلاَ تَمْتَعِضُونَ لاَ یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَهٍ سَاهُونَ غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ وَ اَیْمُ اَللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّ بِکُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِی طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّهِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ وَ تَطِیحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اَللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ طریق السداد أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَهُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلاَ تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَهِ وَ اَلنَّصِیحَهُ فِی اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِیبِ وَ اَلْإِجَابَهُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ اَلطَّاعَهُ حِینَ آمُرُکُمْ ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) آنگاه که لشکر به جنگ با شامیان بسیج مىکرد ملول و دلتنگم از شما .
از این همه سرزنشهایتان به تنگ آمدهام .
آیا به عوض زندگى آخرت به زندگى دنیا خشنود شدهاید ؟
آیا ذلّت را جانشین عزّت خواستهاید ؟
هنگامى که شما را به جنگ دشمنتان فرا مىخوانم ، چشمهایتان در چشمخانه به دوران مىافتد ، گویى که در لجّه مرگ دست و پا مىزنید و از وحشت آن هوش از سرتان پریده است .
راه گفت و شنودتان با من بسته است و در پاسخ سخنانم ، حیرت زده و سرگردانید .
دلهایتان چون دلهاى جن زدگان است و عقل از سرتان پریده است .
در این روزهاى چون شب ظلمانى ، چگونه به شما اعتماد کنم ؟
که هرگز آن ستونى نبودهاید که بر آن تکیه توان داد .
و یارانى توانمند نیستید که به هنگام نیاز ، نیازى برآورید .
همانند اشترانى هستید که چراننده آنها گم شده و چون از جانبى گرد آیند از جانب دیگر پراکنده شوند .
به بقاى خداوند سوگند ، که افروختن آتش جنگ را ، چه نامناسب مردمى هستید .
شما را مىفریبند و شما فریب دادن نتوانید .
دشمن ، زمینهایتان را یک یک مىگیرد و به خشم نمىآیید .
چشم دشمن همواره در شما مىنگرد و شما به خواب غفلت و بىخبرى رفتهاید .
به خدا سوگند ، آنان که یکدیگر را واگذاشتند و یارى نکردند مغلوب شدند .
پندارم که چون جنگ درگیر شود و کشتار به غایت رسد ، چنان از گرد پسر ابو طالب پراکنده شوید که دیگر بازگشتى برایتان نباشد ، بدانگونه که سر بریده دیگر به بدن نچسبد .
به خدا سوگند ، کسى که به دشمن امکان دهد که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانهایش را خرد کند و پوستش را بردرد ، چه ناتوان مردى است و چه کم دل و ترسوست تو اگر خواهى همانند چنین مردى باشى ، خود دانى ، ولى من به خدا سوگند ، پیش از آنکه به دشمن فرصتى چنین دهم ، با شمشیر مشرفّى خود ، چنانش مىزنم که استخوانهاى کاسه سرش در هوا پراکنده و دستها و پاهایش جدا گردد .
خدا ، زان پس ، هر چه خواهد همان کند .
اى مردم ، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى است .
حقى که شما به گردن من دارید ، اندرز دادن و نیکخواهى شماست و غنایم را بتمامى ، میان شما تقسیم کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید و تأدیب شماست تا بیاموزید .
حقى که من به گردن شما دارم ، باید که در بیعت وفادار باشید و در رویاروى و پشت سر نیکخواه من باشید و چون فرا مىخوانمتان به من پاسخ دهید و چون فرمان مىدهم فرمان برید .
خطبه : 62 متن عربی: و من کلام له ع لما خوف من الغیله وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اَللَّهِ جُنَّهً حَصِینَهً فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی اِنْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی فَحِینَئِذٍ لاَ یَطِیشُ اَلسَّهْمُ وَ لاَ یَبْرَأُ اَلْکَلْمُ ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) بدانید ، که دنیا سرایى است که کس از گزند آن در امان نماند ، مگر به اعمال نیکى که هم در دنیا به جاى مىآورد .
رهایى نیست براى کسى که در انجام دادن اعمال ، همه همتش دنیا باشد .
اهل دنیا گرفتار دنیا شدهاند تا امتحان خود را بدهند .
آنچه از دنیا ، براى دنیا ، مىگیرند ، باید که واپس نهند و حساب آن پس دهند .
و آنچه از دنیا براى توشه آخرت مىگیرند ، چنان است ، که آن را پیشاپیش فرستادهاند و در آن جهان از نعمت آن بهره یابند .
دنیا در نزد خردمندان همانند سایه زوال ظهر است ، که هنوز گسترده نشده ، روى به کوتهى نهد و هنوز افزون نشده ، نقصان پذیرد خطبه : 63 متن عربی: و من خطبه له ع یحذر من فتنه الدنیا أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا دَارٌ لاَ یُسْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ فِیهَا وَ لاَ یُنْجَى بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا اُبْتُلِیَ اَلنَّاسُ بِهَا فِتْنَهً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ أَقَامُوا فِیهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی اَلْعُقُولِ کَفَیْءِ اَلظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) از خداى بترسید ، اى بندگان خداى .
و پیش از آنکه مرگتان فرا رسد دست به اعمال صالح زنید و با نعمت ناپایدار دنیا ، ثواب ابدى آخرت را به دست آورید .
بار سفر بربندید ، که این سفر را به اصرار از شما خواهند .
مهیاى مرگ باشید ، که بر سرتان سایه افکنده است .
از آن جماعت باشید ، که چون بر آنان بانگ زنند بیدار مىشوند و مىدانند ، که دنیا جاى درنگ نیست .
از این رو ، دنیا را دادهاند و آخرت را به عوض گرفتهاند .
خداوند سبحان شما را به عبث نیافریده و به هر حال خود رها نکرده است .
میان شما و نعمت بهشت و آتش دوزخ فاصلهاى جز مرگ نیست ، مرگى که بىتردید آمدنى است .
و چه کوتاه است مدت عمر تو ، زیرا از گذشت لحظهاى ، مىکاهد و از رفتن ساعتى ، بنیادش درهم مىریزد .
غایبى که گذشت شب و روز به اصرار فرا مىخوانندش شتابان بازخواهد گشت .
قاصدى که با بشارت رستگارى یا تهدید شوربختى از راه مىرسد ، سزاوار است ، که با نیکوترین توشه پذیرایش شوى .
[ پس ،از این جهان توشه آخرت بردارید تا خود را از عقوبت روز جزا در امان نگه دارید .
] بندهاى از پروردگار خود مىترسد ، که خود به اصلاح حال خویش پردازد و پیش از مرگ توبه کند و بر خواهشهاى نفس خود پیروز گردد .
زیرا اجل چهره فرو پوشیده و آرزوها فریبنده و شیطان مهیا و در کمین است تا گناهان را در چشم او بیاراید و به ارتکاب معاصى برانگیزاندش .
شیطان آدمى را به توبه امیدوار سازد و او ، بدین وسوسه ، هر بار توبه را به تأخیر اندازد ، تا بناگهان مرگ بر او هجوم آورد ، در حالى که ، از خیال مرگ غافل است .
اى حسرتا بر کسى که دستخوش غفلت گردد و روز قیامت زندگى دنیوى او بر ضد او گواهى دهد و زیستن در این جهان او را به شقاوت کشاند .
از خداوند سبحان مىخواهم ، که ما و شما را در زمره کسانى قرار دهد که نعمت دنیا سرمستشان نمىسازد و هیچ هدفى آنان را از فرمانبردارى پروردگارشان باز نمىدارد و مرگ سبب پشیمانى و اندوهشان نمىشود .
خطبه : 133 متن عربی: و من خطبه له ع یعظم اللّه سبحانه و یذکر القرآن و النبی و یعظ الناس عظمه اللّه تعالى وَ اِنْقَادَتْ لَهُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهُ بِأَزِمَّتِهَا وَ قَذَفَتْ إِلَیْهِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرَضُونَ مَقَالِیدَهَا وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصَالِ اَلْأَشْجَارُ اَلنَّاضِرَهُ وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا اَلنِّیرَانَ اَلْمُضِیئَهَ وَ آتَتْ أُکُلَهَا بِکَلِمَاتِهِ اَلثِّمَارُ اَلْیَانِعَهُ القرآن منها وَ کِتَابُ اَللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لاَ یَعْیَا لِسَانُهُ وَ بَیْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ رسول اللّه منها أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ اَلْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ اَلرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ اَلْوَحْیَ فَجَاهَدَ فِی اَللَّهِ اَلْمُدْبِرِینَ عَنْهُ وَ اَلْعَادِلِینَ بِهِ الدنیا منها وَ إِنَّمَا اَلدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ اَلْأَعْمَى لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً وَ اَلْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ اَلدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ اَلْأَعْمَى إِلَیْهَا شَاخِصٌ وَ اَلْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ اَلْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ عظه الناس منها وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ وَ یَکَادُ صَاحِبُهُ یَشْبَعُ مِنْهُ وَ یَمَلُّهُ إِلاَّ اَلْحَیَاهَ فَإِنَّهُ لاَ یَجِدُ فِی اَلْمَوْتِ رَاحَهً وَ إِنَّمَا ذَلِکَ بِمَنْزِلَهِ اَلْحِکْمَهِ اَلَّتِی هِیَ حَیَاهٌ لِلْقَلْبِ اَلْمَیِّتِ وَ بَصَرٌ لِلْعَیْنِ اَلْعَمْیَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ اَلصَّمَّاءِ وَ رِیٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِیهَا اَلْغِنَى کُلُّهُ وَ اَلسَّلاَمَهُ کِتَابُ اَللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لاَ یَخْتَلِفُ فِی اَللَّهِ وَ لاَ یُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اَللَّهِ قَدِ اِصْطَلَحْتُمْ عَلَى اَلْغِلِّ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ نَبَتَ اَلْمَرْعَى عَلَى دِمَنِکُمْ وَ تَصَافَیْتُمْ عَلَى حُبِّ اَلْآمَالِ وَ تَعَادَیْتُمْ فِی کَسْبِ اَلْأَمْوَالِ لَقَدِ اِسْتَهَامَ بِکُمُ اَلْخَبِیثُ وَ تَاهَ بِکُمُ اَلْغُرُورُ وَ اَللَّهُ اَلْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِی وَ أَنْفُسِکُمْ ترجمه: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) هم دنیا و هم آخرت مطیع و منقاد خداوندند و زمامشان به دست اوست .
آسمانها و زمینها ، کلیدهاى خود را تسلیم او نمودهاند .
درختان سبز و خرم هر بامداد و شامگاه در برابر او خاضعاند و براى او از شاخههاى خود آتشهاى تابناک ، از گلها و میوهها ، مىافروزند و به فرمان او و مشیت اوست که میوههاى رسیده به بار مىآورند .