هدایت و ضلالت بیگمان از تمایلات فطری بشر ، سعادتجویی و رستگاری خواهی او است محور و شالوده عقیده و عمل انسان را فطرت سعادتجویی او سامان میدهد ، ولی آنچه در جهان رخ داده است با این تمایل فطری ناسازگار است .
چه بسیار انسانهایی که گرفتار شقاوت و خسران شده و گرانبهاترین سرمایه زندگی را ، که همانا عمر است ، بجای آن که در راه نیل به نیکبختی و سعادتمندی هزینه کنند ، صرف شقاوتمندی و نگون بختی کردهاند .
بیتردید ، کژرویهای آدمی را علل و اسبابی گوناگون است که یکی از آنها لغزش و خطای معرفتی در بازشناختن حق از باطل و سعادت از شقاوت است.
این موضوع مهم یکی از ابعاد اساسی موضوع هدایت و ضلالت نیز هست ، یعنی بازشناختن معیارهای هدایت و ضلالت و علل و اسباب آن.
این بحث در سخن گهربار امام علی علیه السلام نیز مطرح است و نوشته حاضر بر آن است که گزیدههایی از گوهرهای حکمت و معرفت را به مشتاقان حکمت و تشنگان هدایت پیش کشد.
مبحث هدایت و ضلالت دارای مبادی تصوری و تصدیقی است مبادی تصوری ، به واژهشناسی و تعریف هدایت وضلالت باز میگردد و جایگاه معرفتی آن را روشن میسازد و مبادی تصدیقی بحثهایی را دربر میگیرد که شالوده کلامی یا تئولوژیک را بیان میکند.
1-مبادی تصوری هدایت و ضلالت : الف-واژه شناسی و تعریف واژهها: «هدایت» مصدر و به معنای راهنمایی و ارشاد است .
به گفته برخی واژهشناسان هدایت عبارت از راه نمودن با لطف و مهربانی است .
این ماده ، در زبان عربی هم به صورت متعدی بکار رفته است و هم بصورت لازم.
گونه دوم (لازم ) با حرف( الی) یا (لام) متعدی میشود آیه( اهدنا الصراط المستقیم ) از گونه نخست(متعدی) ، و آیههای( و ا… یهدی من یشاء الی صراط مستقیم) و (انّ هذا القرآن یهدی للتی هی ا قوم) از گونه دوم (لازم) است.
هدایت ، بمعنای پیمودن راهی که انسان را به مطلوب میرساند نیز بکار رفته است .
و در این کاربرد ، لازم است نه متعدی ، و به معنای هدایت یافتن است نه هدایت کردن ؛ چنان که معنای که معنای عبارت «هدی الرجل» این است که آن مرد هدایت یافته است.
بعبارت دیگر ، کلمه ( هدی) در این کاربرد با کلمه (اهتدی) برابر است.
ب-جدایی پذیری هدایت و ضلالت حقیقت دو موضوع هدایت و ضلالت از یکدیگر جدا هستند و اگر کسی فکر کند که هدایت و ضلالت طوری به هم آمیختهاند که راهی برای جدا ساختن آنها از هم نیست ، این مبحث ، جز ارزش مفهومی فایده دیگری نخواهد داشت و فایده تربیتی و عقیدتی در بر ندارد ، زیرا بنابر این فرضیه ، نه هدایت دستیافتنی است و نه هرگز میتوان از ضلالت رهایی پیدا کرد لذا نمیتوان از کسی خواست که راه هدایت را بپذیرد و از راه ضلالت دوری جوید.
این حقیقت که امام علی علیهالسلام هدایت و ضلالت ر ا نه تنها در ماهیت و مفهوم ، بلکه در حوزه واقعیت و حقیقت مقابل یکدیگر مینشاند و از هدایت جویان میخواهد که راه هدایت را برگزینند و از گمراهی برحذر باشند ، دلیلی روشن است برنادرستی فرضیه جداییناپذیری حق و باطل و هدایت و ضلالت.
در طول تاریخ در اثر تدلیس شیطانی گاه حق و باطل به یکدیگر آمیختهاند و راه هدایت و ضلالت بر مردم نهان شده است «یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمز جان فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه ، پارهای از حق و پارهای از باطل را برمیگیرند و به هم میآمیزند و بدین سان شیطان بر دوستان خود چیره میگردد» ولی چنین نیست که آدمی نتواند حق را از باطل بشناسد ، بلکه خداوند این ابزارو معیار شناخت و معرفت را به انسان عطا کرده است.
آنگاه که حق و باطل شبیه یکدیگر شوند ، برای شناخت آنها باید به معیارهای روشن و مصادیق مجسم حق و باطل روی آورد .
که امام علی علیهالسلام خود از معیارهای مجسم حق است .
این حقیقت را پیامبر اکرم صلیا… علیه و اله و سلم بر زبان آورده است.
علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار ؛ علی با حق است و حق با علی است آنجا که علی باشد ، حق نیز هست.
از آرمانهای بلند آن حضرت حق مدار این بود که حق را از باطل جدا کند و راه هدایت را بر مردم آشکار گرداند.
واژه شناسی و جایگاه معرفتی آن واژه «ضلالت» متقابل واژه هدایت در کاربرد لازم( غیر متعدی) آن است و بمعنای گمراه شدن و نیافتن راه هدایت یا پیمودن راهی است که انسان را به مطلوب نمیرساند.
واژه مقابل واژه هدایت در کاربرد متعدی( راهنمایی کردن، به مقصد رساندن) واژه» اضلال« به معنای گمراه کردن واز مقصد دور ساختن است.
در سخنان امیرمؤمنان علیه السلام گذشته واژه ضلالت ، که در مقابل واژه هدایت بکار رفته است، واژههای »عمی« و (=بینایی) و » ردی«(= هلاکت و نابودی) نیز درمقابل آن بکار رفتهاند.
نمونههایی از این کاربردها عبارتند از: إن الضلاله لاتوافق الهدی و إن اجتمعا ، «ضلالت با هدایت ناسازگار است ، هر چند به ظاهر با یکدیگر همراه شوند» این سخن درباره جامعهای است که قرآن کریم و پیروانش را ارج نمینهند و اگر چه قرآن و پیروانش د رجامعه با مردم زندگی میکنند، در حقیقت با آنان همراه نیستند، چرا که ضلالت و هدایت مقابل یکدیگرند و اگر به ظاهر همراه شوند در باطن مقابل یکدیگرند.
من لم یستقم به الهدی یجز به الضلال الی الردی؛» آن کس که هدایت به راه راستش نیاورد گمراهی هلاکش کند.
از این عبارت به دست میآید که » ردی« لازمه ونتیجه ضلالت است.
ب-جایگاه معرفتی مبحث هدایت و ضلالت ار جمله مباحث مطرحه در علوم اسلامی و مسائل آن مبحث هدایت و ضلالت است، زیرا که این بحث ، یکی از مفاهیم قرآنی میباشد که در آیات بسیاری از قرآن آمده است و متعاقب آن بحث تفسیری نیز هست، از سوی دیگر ، هدایت و ضلالت به دلیل اینکه رنگ و صیغه اخلاقی دارند به تبع آن در کتب اخلاق اسلامی جا باز کردهاند ، همچنین در علم کلام به علت وجود مناسبتهای مختلف از جمله مبحث جبر و اختیار سخن به میان آمده ، همانطور که در احادیث نیز از هدایت و ضلالت ، اسباب و زمینههای آن ، هدایت یافتگان و گمراهان و پیآمدهای هدایت و ضلالت صحبت شده است ، لذا به جهت اهمیت دنیوی و اخروی آن از این مبحث در شاخههای مختلف علوم اسلامی، بدان توجه شده است.
2-مبادی تصدیقی هدایت و ضلالت انسان و اختیار : آزادی و اختیار انسان از مبادی تصدیقی موضوع هدایت و ضلالت است، زیرا هدایت و ضلالت در حوزه تشریع و تکلیف بدون حق انتخاب و تصمیمگیری نمیتواند معنا داشته باشد.
امام علی علیهالسلام در پاسخ به کسی که قضا و قدر الهی را مستلزم مجبور بودن انسان میپنداشت فرمود: خداوند پیامبران را بازیگرانه بر نینگیخته و کتاب آسمانی را بیهوده برای بندگان فرو نفرستاده و آسمانها و زمین و آنچه را بین آنها است ، باطل و بیهدف نیافریده است .
معنای گفتار امام علی این است که اگر اصل اختیار و آزادی تکوینی انسان در تصمیمگیری و انتخاب انکار شود ، هدایت تشریعی و بلکه آفرینش الهی ، فلسفه حکیمانه خود را از دست میدهد و تفسیر خردپذیر و معقول نمییابد این بدان جهت است که انسان به منزله غایت و هدف آفرینش میباشد و فلسفه آفرینش انسان بر این است که آزموده شود و از گذر انتخاب و تلاش به کمال مطلوب برسد.
این حقایق ، بنیادهای جهانبینی الهیاند و آیات قرآن و احادیث معصومین بر آنها تصریح و تأکید کردهاند .
بنابراین ، اصل اراده واختیار انسان از شالودههای جهانبینی الهی و زیربنای هدایت و ضلالت انسان است.
3-هدایت : هدایت تکوینی : هدایت نیز مانند عقل تقسیماتی دارد که در این مبحث سعی برآن است که نگاهی مختصر به این مقوله داشته باشیم : هدایت بر دو گونه تکوینی و تشریعی است.
هدایت تکوینی آن است که با آفرینش انسان یا هر موجودی دیگر همراه است و همه موجودات از این هدایت برخوردارند.
هدایت تکوینی به سه گونه طبیعی، غریزی، و عقلی تقسیم میشود.
انسان ، افزون بر هدایت طبیعی و غریزی از هدایت تکوینی دیگری نیز برخوردار است ک عبارت است از هدایت فطری و عقلی.
عقل و فطرت از ابزارهای هدایت بشرند و هر دو در نهاد انسان و با هویت وجودیاش همراهند.
1- عقل و هدایت تکوینی عقل از بزرگترین موهبتهای الهی به انسان است.
همانگونه که گذشت امام علی علیهالسلام درباره اهمیت و جایگاه و بعد هدایتگری عقل ، سخنانی دارد ژرف و نغز که برخی را میآوریم: افضل النعم العقل؛ »عقل ، برترین نعمت است «.
العقل یهدی و ینجی؛» عقل، راهنما و نجاتبخش است.
« العقل صدیق محمود؛ »عقل ، دوستی پسندیده است.« العقل حسام قاطع؛» عقل ، شمشیری برنده است«.
العقل رسول الحق؛» عقل ، فرستاده حق است«.
لن ینجح الادب حق یقارنه العقل؛» ادب کسی را رستگار نکند مگرآنکه با عقل همراه شود.« ثمره العقل: الاستقامه ، لزومالعقل صحبه الاخیار ، العمل للنجات؛ مداراه الناس؛ الصدق؛ مقت الدنیا و قمع الهوی؛» میوه عقل ، استقامت و حقمداری و همنشینی با نیکان و عمل برای رستگاری و مدارا کردن با مردم و راستگویی و بیاعتنایی به دنیا و سرکوبی هوای نفس است.
2- قلمرو اعتبار هدایت عقلی قلمرو عقل در معرفت ، هم در حوزه جهانبینی و هم در حوزه ایدئولوژی، محدود است؛ ولی معرفتی که به دست میدهد یقینی و خدشه ناپذیر است .
درباره محدودیت معرفت عقلی سخنان زیر از امام علی علیهاسلام در خور توجه و اندیشه است: لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته؛» خردها را بر درک حقیقت صفت خودآگاه نساخت و از معرفت لازم خویش محروم نکرد.« آنچه راعقل تحدید و تعریف میکند، یا از طریق جنس و فصل است و یا عوارض؛ یعنی: یا تعریف بالحد است یا بالرسم.
در هر دو صورت، تشبیه لازم میآید و خداوند را شبیه و مانندی نیست.
بدین جهت عقل را راهی به درک کنه ذات و صفات خداوند و تحدید و تعریف او نیست.
با این حال ، چنان نیست که عقل به کلی از معرفت حق باز بماند ، زیرا معرفت واجب خداوند ، یعنی این که جهان را آفریدگاری است و هیچگونه نقص و نیازی دراو نیست و دارنده همه کمالات وجودی است ، در توان عقل است و خداوند معرفتی را از او دریغ نکرده است.
خداوند از گذر نشانههای تدبیر استوار و حکیمانه در آفرینش ، خود رابه عقل نمایانده است و عقل ، با مطالعه و تدبر در جهان میتواند خدا را باز بیند: بل ظهر للعقول بما أرانامن علامات التدبیر المتقن و القضاء المبرم.
اگر عقل در قلمروی درآید که طراح آفرینش مقرر و اگر از پیرایه و حجابهای وهم و شهوت رها گردد ، جز به حقیقت راه نمییابد و اینجا است که عقل مستقلانه و در عرض وحی حجت الهی به شمار میرود در این صورت ، عقل هرگز خطا نخواهد کرد.
به همین علت ، نباید نتیجه تفکر عقلانی را با مشاهده بصری همانند دانست؛ زیرا دیدگان گاه دچار خطا میشوند ، ولی عقل پیراسته از وهم و شهوت، خطا نمیکند : تفکر عقلانی همانند مشاهده بصری نیست، زیرا گاه دیدگان به آدمی دروغ میگویند ، ولی عقل به کسی که از او نصح و خیر بخواهد ، خیانت نمیکند.
تفکر عقلانی همانند مشاهده بصری نیست، زیرا گاه دیدگان به آدمی دروغ میگویند ، ولی عقل به کسی که از او نصح و خیر بخواهد ، خیانت نمیکند.
ب- هدایت تشریعی یکی از اقسام هدایت، هدایت تشریعی است که در بیرون انسان میباشد ، ولی از گذر هدایتهای درونی بر انسان اثر میگذارد.
انسان گذشته از معرفتهایی که از حس و عقل به دست میآورد ، به معرفتی کاملتر و گستردهتر نیازمند است و آن ، عبارتند از معرفت وحیانی.
دستگاه وحی نیروی شناخت انسان را ژرفا و گسترش میبخشد و راه هدایت را مینمایاند پیامبران الهی ، کتب آسمانی ، قوانین و تعالیم وحیانی نیز مظاهر و جلوههای هدایت تشریعی بشرند.
البته وحی ، که طریق ویژه برای دریافت معارف و احکام الهی است ، با عقل و دانش ناسازگار نیست، بلکه عقل و دانش نیز در حوزه خود حجت الهی بشمار میروند و بدین گونه عقل و علم و وحی مکمل یکدیگرند و مظاهر وجلوههای هدایت خداوندی.
قرآن کریم ، از وحی و عقل و ابزارهای حسی معرفت - همچون گوش و چشم - بعنوان راههای شناخت حقیقت یادکرده است .
روایات امام علی علیه السلام نیز همه این راهها و ابزارهای معرفت را طرق هدایت بشمار میآورند.
1- نبوت و هدایت اینک ، سخن درباره نبوت و هدایت بعنوان آشکارترین جلوه وحی خداوندی و ابزار راهنمایی است .
نبوت و پیامبری ، از اصول بنیادین ادیان آسمانی است .
ادیان و شرایع الهی بوسیله پیامبران به بشر ابلاغ میشوند.
پیامبران برگزیدگان خداوند از میان آدمیانند و فلسفه بعثت وبرگزیدن پیامبران، هدایت بشر به سوی کمال و سعادت برین است .
رسیدن به کمال و سعادت در گرو آشنایی با راه ویژه آن است و راه همانا دین و شریعت است که پیامبران الهی به بشر پیش میکشند نبوت با رسول گرامی اسلام( صلی ….
علیه و اله و سلم) به پایان رسید و کاملترین برنامههای هدایت بخش در ابعاد مختلف زندگی در آیین اسلام رخ نمود .
قوانین اسلامی به گونهای جامع و مانعند که میتواند در همه زمانها و مکانها راهنمای آدمی باشند.
اکنون به نقل و شرح روایاتی از امام علیه السلام درباره نبوت( عامه و خاصه ) بعنوان یکی از راه های مهم هدایت بشر میپردازیم: الف-نبوت عامه مقصود از نبوت عامه اصل نبوت و مسائل عمومی آن است .
ضرورت و فلسفه نبوت ، صفت پیامبران، راههای شناخت پیامبران و رابطه نبوت با شریعت از مسائل مهم نبوت عامهاند .
در این جا به صورت گذرا تنها ترجمه برخی از سخنان امام علیه السلام را درباره نبوت عامه میآوریم وسپس نکتههای برجسته آنرا نمودار میکنیم: درنهج البلاغه آمده است: پس خداوند پیامبران خود را در میانشان برانگیخت و آنان را پی در پی فرستاد تا پیمان فطرت الهی را از آنان باز ستانند و نعمتهای فراموش شده را یادشان آورند و با تبلیغ بر آنان احتجاج کنند و گنجینههای خرد را برانگیزند و نشانههای قدرت الهی را نشان دهند ، از قبیل آسمان چونان سقفی برافراشته بر فراز آنان وزمین بسان گهوارهای نهاده بر پائین آنان و ابزارهای معیشت که مایه حیات آنانند و … و نیز آمده است: خداوندسبحان ، بندگان خود را از پیامبری که فرستاده ، یا کتابی که فرود آمده یا حجتی لازم، یا طریقی استوار ، بیبهره نگذاشته است ، پیامبرانی که اندک بودنشان و بسیار بودن تکذیب کنندگانشان نشان مایه قصور و کوتاهی آنان در رسالت الهی نشود ، پیامبرانی که از پیش آمدند و پیامبران پسین را میشناختند و پیامبران پسین که پیامبران پیشین را میشناختند بدین سان قرنها گذشت و روزگاری سپری شد و پدرانی رفتند و فرزندانی در پی آمدند.
از آنچه درباره نبوت عامه و هدایت تشریعی گذشت ، نکتههایی آموزنده به دست میآید که بعضی را اینجا از نظر میگذرانیم.
عقل و فطرت ، از اهرمها و ابزارهای تعیین کننده هدایت تشریعیاند و پیامبران ، رسالت هدایت و راهنمایی خویش را از گذر این دو به سامان میرسانند.
به عبارت دیگر ، عقل و فطرت همان ابزارهای هدایت تکوینی انسانند و وحی و نبوت ، طریق هدایت تشریعی .
از سوی دیگر ، هدایت تشریعی از رهگذر هدایت تکوینی تحقق میپذیرد.
مقصود خداوند آن است که آدمی از هدایت تشریعی بهرهمند شود ولی نه به صورت مطلق و به هر وسیلهای که پیش آمد ، زیرا هدایت راستین از گذر ایمان بیشائبه و صادقانه و انجام کار خالصانه نیک پدیدمیآید و این هدف در گرو آن است که شرایط زندگی پیامبران به گونهای باشد که امیال و غرایز مادی مردم را بر نینگیزند و ایمان به آنان با انگیزه مال و منال و جاه و مقام نباشد، بلکه بر عشق به حقیقت و طلب سعادت استوار باشد .
بنابراین ، گمراهی برخی مردمان - کم یا زیاد خدشهای بر اراده تشریعی خداوند وارد نمیسازد .
آنچه او خواسته است ، هدایت آزادانه و عاشقانه بشر است ، نه گرایش هوا پرستانه و سوداگرانه ، که چنین هدایتی ، ظاهری و دروغین است، نه باطنی و راستین.
ب- نبوت خاصه اگرچه نبوت هر یک از پیامبران الهی ، نبوت خاصه است ، اما مقصود ار آن در بحث ما نبوت پیامبر گرامی اسلام( صلی … علیه و آله و سلم) است .
در کلام اسلامی نیز ، هرگاه سخن از نبوت خاصه به میان آید ، همین معنا دنبال میشود .
سخن از اینگونه نبوت ، در نهجالبلاغه بیشتر آمده است ، زیرا امام علی علیهالسلام در روزگار پس از نبوت رسول اکرم( صلی … علیه و اله و سلم) سخن میگوید و مخاطب ایشان نیز مسلمانانند.
در خطبه نخست نهجالبلاغه - پس از یادآوری نبوت عامه و این حقیقت که خداوند پیوسته پیامبرانی مبعوث کرده است - از نبوت رسول اکرم صلی … علیه و آله وسلم( نبوت خاصه) سخن گفته و فرموده است: سرانجام خداوند سبحان،( محمد صلی … وآله و سلم) را به پیامبری برگزید تا وعدهاش را تحقق بخشد و نبوتش را به اتما م برساند در حالی که از پیامبران برایش پیمان گرفته بود و نشانههایش مشهور و میلادش مایه کرامت و مسرت بود .
آدمیان در آن روزگار آیینهایی گوناگون داشته و خواستههایشان پراکنده بود و بر طوایف و دستههایی پرشمار بودند .
گروهی خدا را به آفریدگانش مانند میکردند ، گروهی راه الحاد میپیمودند و .
.
سرانجام خداوند بواسطه پیامبر اکرم( صلی… علیه و آله و سلم) آنان را از گمراهی به راه راست در آورد و از جهالت و نادانی رها کرد .
(وفطرت خفته آنان را بیدار و عقل زنگار بسته آنان را با نورانیت وحی جلا بخشسید.) آنچه امام علی علیه اسلام از پیروان خود میخواهد ، این است که به پیامبر اکرم(ص) اقتدا کنند و از هدایت او بهرهمند شوند که برترین هدایتها است واز سنت او پیروی کنند که راهنمای سنتها است .
این سفارش امام ریشه در قرآن کریم دارد و میفرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا ا… وا لیوم الاخر و ذکر ا… کثیراً؛ »بی گمان شما را در رسول خدا نمونهای نیکو است ، برای کسی که رضای خدا و رستگاری آخرت را میجوید و بسیار به یاد خداوند است.
« قطعاً پیامبر اکرم صلی ا… علیه و آله و سلم تنها نمونه آرمانی روزگار قوم خویش نبود ، بلکه او در همه روزگاران و برای همه آدمیان نمونه آرمانی است .
به گواه تاریخ ، هرگاه مردم از این نعمت عظیم به خوبی بهره گیرند ، به حیاتی آزاد و سعادتمندانه دست مییابند ، چنانکه مردم جزیرهالعرب پیش از اسلام در بدترین اوضاع اجتماعی بودند ، اما با بعثت پیامبر همه چیز دگرگون شد ، همان مردم در پرتو راهنمایی پیامبر ، درتمدن و پیشرفت ضربالمثل تاریخ شدند .
مطالب فوقالذکر اشاره به کلام امام علی علیه السلام در خطبهه 192 نهجالبلاغه دارد که به سهم دین در عمران حیات دنیوی بشر و تمدن و تعالی آن دارد .
بر خلاف پندار برخی که دین را مانع تکامل علمی بشر میشمارند ، و یا هیچ سهمی در بنای تمدن برایش قائل نیستند ، امام ، دین را دارای سهمی سازنده و مهم در تمدن و تکامل اجتماعی بشر میدانند .
ولی باید توجه داشت که اولاً: دین مورد نظر امام علی علیه السلام دین وحیانی و راستین است که پس از بعثت پیامبر اکرم صلی..
علیه و اله وسلم عبارت از همان دین اسلام است، ثانیاً : دین حق تنها عبادت و نیایش نیست ، بلکه همیاری و همکاری ، پیروی از قانون ، تلاش و کوشش ، صداقت در کار، وجدان کاری و بکارگیری نیروی عقل و خرد ، همگی جزوی از دینند.
از نظر ایشان دین وحیانی اسلام ، مجموعهای از تمام ارزشهای مطلق انسانی اعم از نظری و عملی است و بر پایه و اساس عقل و فطرت ، که مدار و محور عقلانیت و انسانیت انسان است ، میباشد که هر کدام از این ارزشهای نظری و عملی مکمل یکدیگرند و هر یک بدون دیگری ناکارآمد و ناقص است.
2-دین اسلام و هدایت تشریعی یکی دیگر از عوامل هدایت عقل دین است که در اینجا منظور از دین ، دین اسلام میباشد که واپسین و کاملترین دین آسمانی است: زیرا تعالیم آن برای استحکام اعتقادات و احکامش برای اجرای آن در تمام زمانها و مکانها میباشد و نیز برای هدایت انسانها و زدودن فطرت آنان از زنگار غفلت و شهوت راهبردی و کاربردی است و محدود به مرزهای جغرافیایی سرزمین نزول آن نیست ، لذا کسی که به آیین اسلام راه مییابدو به کارش دل میبندد - همانگونه که او به دین وارد میِشود دین نیز در او وارد شده و ریشه و نفوذ میکند - خود را در حیطه و قلمرو امنیت و سلامت میبیند و به سعادت حقیقی دست مییابد.
امام علیه السلام درخطبه 152 درباره اسلام میفرمایند: خداوند تنها شما را به آیین اسلام راه نمود و برایش برگزید؛ زیرا اسلام نشان سلامتی و در برگیرنده همه کرامتها ( چه تکوینی – عقل و فطرت – و چه تشریعی – دین و پیامبر که مطابق با عقل) است.
خداوند روش اسلام را برگزید و دلایلش را باز نمود .
برخی از آن دلایل علمیاند و نمایان وبرخی حکمیاند و در نهان.
غرایبش نابود نگردد و عجایبش پایان نپذیرد.
رویشگاه نعمت و چراغ تاریکیها ، در اسلام است و در خیرات جز با کلید اسلام گشوده نمیشود.
امام علیه السلام در جای دیگر فرمودهاند: این اسلام دین خدا است که برای خو دبرگزیده و خود تشریع فرموده و به برترین فرستادهاش سپرده و پایههایش را بر محبت خویش استوار کرده است.
با عزت اسلام ، ادیان دیگر را خوار کرده و با فرا بردنش ادیان دیگر را زیر است و با کرامت بخشیدنش دشمنان را خوار و بیمقدار ساخته است و … اسلام را بگونهای تشریع فرموده که رشتهاش نگسلد و پایههایش فنا نپذیرد و در ختش ریشهکن نشود و زمانش پایان نپذیرد و فرمانهایش کهنه نگردد.
با این سخنان حکیمانه امیرمؤمنان علیه السلام سستی دو نظریه را میتوان دریافت: اسلام را یکی از راههای سعادت و هدایت میشمارد و بر این گمان باطل است که همه ادیان - آسمانی و غیر آسمانی و توحیدی و غیر توحیدی و تحریف شده و تحریف نشده - بگونه نسبی از حقیقت بهرهمندند و هیچ دین و آیینی در میان نیست که مصداق و مظهر تام حقیقت باشد و بدین گونه ، هر آیینی میتواند انسان را به سعادت برساند.
دستورهای اسلام را ویژه عصر رسالت میپندارند و بر این گمان است که امروز باید راه و رسم زندگی خویش را از آراء و نظرات دانشمندان و فلاسفه غربی برگرفت با این دلیل بیپایه که احکام اسلام با زمان گذشته سازگارند و اینک بشر ، فرهنگ و سیاست و اقتصادی نو دارد و به قوانینی سازگار با روزگار نو نیازمند است.
این نظریه عاری از حقیقتی مهم است زیرا که انسان در همه حال که دارای نیازهای نو است، مدار انسانیتش که همان فطرت ثابت است ثابت و پایدار میباشد.
ویژگیهای فطری انسان را نباید با نیازهای متحول او در زمانها و مکانهای گوناگون یکسان پنداشت.
قوانین و تعالیم اسلام بر پایه فطرت استوارند و فطرت ثابت است.
3-قرآن و هدایت تشریعی : یکی دیگر از عوامل هدایت عقل قرآن است که برای ارشاد تذکر ، موعظه ، برهان و استدلال منطقی(به تعبیر خود قرآن «حکمت») و هدایت نازل شده است.
یکی از برجستهترین صفات قرآن کریم ، صفت هدایتگری است و خداوند متعال قرآن را به این صفت یاد کرده است.
قرآن هدایتگر همه آدمیان است و بشر را به استوارترین آیین زندگی راهنمایی میکند ، ولی هدایت قرآنی ، هدایت تشریعی است و هدایت یافتن از قرآن در گرو اراده و اختیار است که مدیون پرهیزگاری و دوری و اجتناب از انگیزههای نفسانی و شیطانی است و از این جهت ، قرآن در جایی دیگر ، با صفت» راهنمای پرهیزگاران « معرفی شده است و مؤمنان هستند که از هدایتهای قرآنی بهرهمند میشوند و قرآن بیماریهای نفسانی و اخلاقی آنان را شفا میبخشد ولی ستمکاران جز خسران بهرهای از قرآن ندارند، زیرا با آشکار شدن راه هدایت ، پیمودن بیراهه ، شقاوت آدمی را دو چندان میسازد.
و همچنین قرآن کریم ، برای طراوت و نشاط روح، هم راههای بهداشتی و پیشگیری و هم راههای درمانی را ارائه میکند تا انسان اولاً بیمار و آلوده نگردد ، و ثانیاً اگر بیمار و آلوده شد خود را درمان و معالجه و تطهیر کند.
امام علی علیه السلام درباره قرآن کریم جایگاه والا و سهم بسزایش در هدایت آدمی بسیار سخن گفته است که در اینجا فرازی از آن را یادآور میشویم.
بیگمان ، خداوند متعال کتابی هدایت کننده نازل فرموده و نیک و بد را در آن بیان نموده .
پس راه خیر را برگزینید تا هدایت شوید و از شر دوری کنید تا به راه راست درآیید .
بدانید که با قرآن دیگر کسی به هدایت نیازش نیفتد و بیقرآن کسی از هدایت بینیاز نگردد.
خداوند سبحان - تاکنون - کسی را به چیزی چون قرآن پند نداده است، زیرا قرآن ریسمان استوار خداوند و وسیله امین او است….
اگر تلاوت قرآن با اندیشه همراه شود، ( همانگونه که خود قرآن نیز انسان را دعوت به تفکر ، تعقل و تدبر میکند) به درون انسان نفوذ میکند و دل را دگرگون میسازد ولکههای گناه و لغزش را پاک میکند… این همه زنگارهای دل را میزداید و به آن جلا و صفا میبخشد.
4-اهل بیت علیهم السلام و هدایت تشریعی اهل بیت پیامبر علیهم السلام در اسلام جایگاه ویژهای دارند بنابر آیه اولی الامر و آیه تطهیر آنان از ویژگی عصمت برخوردارند .
این آیه گواه بر این حقیقت است که اهل بیت علیهم السلام مورد عنایت ویژه خداوندند و از هر گونه پلیدی و زشتی پیراستهاند ، ویژگی عصمت اهل بیت علیهم السلام سبب شده است که پیامبر اکرم صلی ا… علیه و اله و سلم در حدیث ثقلین آنان را عدل و برابر قرآن کریم بشمارد به همین دلیل ، چنانکه پیروی از قرآن کریم بر هر مسلمانی لازم است پیروی از آنان نیز چنین است .
سعادت و رستگاری انسان در گرو پیروی از قرآن و عترت است ، زیرا آن دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند پیامبر در حدیث سفینه:» مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکبها نجی ، و من تخلف عنها غرق « آنان را به کشتی نوح مانند کرده است ، یعنی همانگونه که نجات از توفان وابسته به نشستن در کشتی نوح بوده است و هر کس از آن روی برتافته، به هلاکت افتاده است راه نجات از گمراهی و شقاوت ابدی نیز وابسته به پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم صلی…علیه و آله است.
و امام صادق علیه السلام در مورد کشتی نجات بودن اهل بیت علیهم السلام فرمود» کلنا سفن النجاه اما سفینه الحسین أسرع وأوسع.
امیر المومنین علیه السلام در موارد بسیاری درباره عصمت اهل بیت علیهمالسلام و جایگاه ویژه آنان و اینکه راه هدایت را باید از گفتار و رفتار آنان برگرفت ، سخن گفته و مسلمانان را سفاش کرده است که از اهل بیت پیامبر جدا نشوند و آنان را نمونه خویش قرار دهند .
در اینجا قسمتی از سخنان امام را درباره اهل بیت علیهم السلام یادآور میشویم: به اهل بیت پیامبر خویش بنگرید و با آنان همراه شوید و پیروشان باشید که آنان هرگز شما را از هدایت بدر نمیبرند و به وادی هلاکت و گمراهی باز نمیگردانند چون میایستند ، باز ایستید و چون میروند بروید و بر آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان واپس نمانید که هلاک میگردید.
ابن ابیالحدید در شرح روایت بالا، چنین آورده است: » مقصود از عترت پیامر کسانی اند که در حدیث ثقلین و احادیث شآن نزول آیه تطهیر نامشان آمده است و آنان همان» اصحاب کسا « هستند علی، فاطمه، حسن و حسین.
5-اسباب و زمینههای هدایت الف-ذکر و یاد خدا و هدایت ذکر و یاد خدا ، جلوهای از هدایت عقل است.
کسی که یاد خدا را در دل دارد و بر زبان جاری میسازد ، در طریق هدایت عقل قدم نهاده است .
و هر گاه این صفت دوام یابد و چونان ملکهای در نفس استوار گردد ، انسان به درجات بالاتر راه مییابد و در زمره هدایت یافتگان ویژه جای میگیرد، زیرا یاد خدا دل را از زنگار غفلت و شهوت پاک میسازد و خودآگاهی در درون آدمی می نشاند.
امام علی علیه السلام درخطبه 222 نهجالبلاغه فرموده : خداوند منزه و بلند مرتبه ، ذکر خویش خوی را مایه جلا یافتن و نورانی شدن دلها کرده است .
با آن میشنوند پس از آنکه دچار ناشنوایی شدهاند و با آن میبینند پس از آنکه گرفتار نابینایی شدهاند و به وسیله آن تسلیم حق میگردند پس از آنکه راه عناد برگزیدهاند.
اهل ذکر را نشانههایی است که امیر مومنان علیه السلام آنها را به شرح زیر باز گفته است: کسب و کار و پرداختن به امور زندگی دنیا آنان را به خود سرگرم نمیکند و از یاد خدا باز نمیدارد.
پیوسته برنفس خویش مینگرند و مراقبند و اعمال و رفتار خویش را به محاسبه مینهند و بر کوتاهیهایی که د رعمل به او امر و نواهی الهی گردهاند ، از خداوند عذر میخواهند.
با یاد خدا زندگی دنیا را سپری می کنند و ندهای بازدارنده از گناه را به گوش بی خبران میخوانند .
دستشان همواره و پیوسته بسوی خدا بلند است .
از کسی می خواهند که پهنه بخشش اورا تنگی وخواهندگانش رانومیدی نیست.
به مقامی رسیدهاند که فرشتگان رحمت گردشان حلقه میزنند ، سکینه و آرامش وجودشان را فراگرفته و درهای آسمان برایشان باز است و کرامتهای ویژه خداوند برایشان فراهم .
خداوند از کوششهایشان خوشنود و مقامشان را ستوده است.
ذکر و عقل نظری و عملی ذکر خداوند و یاد اسمای حسنی و مظاهر ، او هم در عقل نظری بعنوان اندیشه الهی ظهور دارد و هم از عقل عملی به عنوان گرایش دینی تجلی میکند ، زیرا هم معرفت خدا ذکراوست و هم محبت او ، هم علم الهی یاد اوست و هم تخلق به اخلاق او و امتثال دستورها و اجتناب ا زنواهی او ذکر اوست ، چون هرچه سبب حضور خدا و اسماء وصفات او است ذکرحق است و دراین جهت هم شعبههای علمی سهم بسزایی دارند و هم شعبههای عملی .
بنابراین ، عنوان ذکروجه مشترک دوبال پرواز علم و عمل است ، لذا میتوان امر به کثرت ذکر را که در آیه «یا ایهاالذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً» بازگو شده ، با تداوم اشتغال علوم الهی امتثال کرد ، همان طور که می توان آن را با استمرار استعمال اعمال یا اخلاق دینی اطاعت نموده ، چنان که میشود با توزیع وقت و اختصاص پارهای از آن ، جهت فراگیری معرفتهای دینی و اختصاص پارهای از آن ، برای تحصیل ملکات اخلاقی فضایل عملی امتثال کرد و نیز میتوان آیاتی که زیاد یادکنندگان خدا را معرفی میکنند یا آنان را می ستاید و برای آنان پاداش بیان میکند شامل سه گروه یاد شده دانست یعنی گروهی که قسمت مهم وقت خود را با اخلاص، صرف فراگیری علوم دینی میکنند و گروهی که بخش مهم فرصت خود را به تحصیل ملکات اخلاقی مصروف میدارند و گروه سومی که اوقات خود را توزیع کرده و پارهای از آن را صرف علم دین و پاره دیگر آنرا مصروف تأمین اخلاق و اعمال عبادی میکنند همگان را مصداق آیات مزبور دانست.