سوره تحریم این سوره در مدینه نازل شده و داراى 12 آیه است محتواى سوره تحریم این سوره عمدتا از چهار بخش تشکیل شده است : بخش اول : که از آیه یک تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجراى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با بعضى از همسرانش مى باشد، حضرت پاره اى از غذاهاى حلال را بر خود تحریم فرمود، و آیات فوق نازل شد و همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مورد ملامت قرار داد، که شرح آن در شاءن نزول به خواست خدا خواهد آمد.
بخش دوم : که از آیه 6 تا 8 ادامه دارد خطابى است کلى به همه مؤ منان در مورد مراقبت در امر تعلیم و تربیت خانواده ، و لزوم توبه از گناهان .
بخش سوم : که تنها یک آیه است ، خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مورد جهاد با کفار و منافقین است .
در بخش چهارم : که آخرین بخش سوره را تشکیل مى دهد و شامل آیه 10 تا 12 مى باشد، خداوند براى تبیین بخشهاى قبل شرح حال دو نفر از زنان صالح (مریم و همسر فرعون ) و دو نفر از زنان ناصالح (همسر نوح و همسر لوط) را بیان کرده است و در واقع به زنان مسلمین و به خصوص همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هشدار مى دهد که خود را با گروه اول هماهنگ کنند نه دوم .
فضیلت تلاوت سوره در حدیثى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده ، ((هر کس این سوره را بخواند اعطاه الله توبه نصوحا: ((خداوند توفیق توبه خالص به او مى دهد)) و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : ((هر کس سوره طلاق و تحریم را در نماز فریضه بخواند، خداوند او را در قیامت از ترس و اندوه پناه مى دهد، و از آتش دوزخ رهائى مى بخشد، و او را به خاطر تلاوت این سوره و مداومت بر آن ، وارد بهشت مى کند، زیرا این دو سوره ، از آن پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است .
آیه 1-5 آیه و ترجمه بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَک تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِک وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(1( قَدْ فَرَض اللَّهُ لَکمْ تحِلَّه َ أَیْمَنِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(2( وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَک هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ(3( إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئکه ُ بَعْدَ ذَلِک ظهِیرٌ(4( عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَیراً مِّنکُنَّ مُسلِمَتٍ مُّؤْمِنَتٍ قَنِتَتٍ تَئبَتٍ عَبِدَتٍ سئحَتٍ ثَیِّبَتٍ وَ أَبْکاراً(5( ترجمه بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1 - اى پیامبر!
چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام مى کنى ، و خداوند غفور و رحیم است .
2 - خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولاى شماست و او عالم و حکیم است .
3 - به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى هنگامى که وى آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو کرد و از قسمت دیگر خوددارى نمود هنگامى که پیامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه کسى تو را از این راز آگاه ساخته ؟
فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت !
4 - اگر از کار خود توبه کنید (به نفع شما است ) زیرا دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید (کارى از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور او است ، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان بعد از آنها پشتیبان او هستند.
5-امید است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان ، مؤ من ، متواضع ، توبه کار، عابد، هجرت کننده زنانى ثیبه و باکره .
شان نزول : در شان نزول آیات فوق روایات زیادى در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است که ما از میان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب کرده ایم و آن اینکه : پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گاه که نزد ((زینب بنت جحش )) (یکى از همسرانش ) مى رفت زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى که تهیه کرده بود خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى آورد، این سخن به گوش ((عایشه )) رسید، و بر او گران آمد، مى گوید: من با حفصه یکى دیگر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد یکى از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ ((مغافیرخورده اى ؟!مغافیر صمغى بود که یکى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) (بر وزن هرمز ) تراوش مى کرد و بوى نامناسبى داشت ) و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مقید بود که هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد!
به این ترتیب روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد ((حفصه )) آمد، او این سخن را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت ، حضرت فرمود: من ((مغافیر)) نخورده ام ، بلکه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم ، و من سوگند یاد مى کنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به کسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر غذاى حلالى را بر خود تحریم کرده ؟
و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشکسته شود ولى سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه اى بوده است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تکرار نشود در بعضى از روایات نیز آمده است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کناره گیرى کرد و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند.
تفسیر نمونه : سرزنش شدید نسبت به بعضى از همسران پیامبر (ص ) بدون شک مرد بزرگى همچون پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریت متعلق است ، بنابراین اگر در داخل خانه او توطئه هائى بر ضد وى ، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از کنار آن گذشت ، حیثیت او نباید نعوذ بالله بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه اى پیش آید باید با قاطعیت با آن برخورد کرد.
آیات فوق در حقیقت قاطعیتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه اى ، و براى حفظ حیثیت پیامبرش .
نخست روى سخن را به خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده مى گوید: ((اى پیامبر!
چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم مى کنى ))؟!
(یا ایها النبى لم تحرم ما احل الله لک تبتغى مرضات ازواجک ).
معلوم است که این تحریم ، تحریم شرعى نبود، بلکه به طورى که از آیات بعد استفاده مى شود سوگندى از ناحیه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یاد شده بود و مى دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بنابراین جمله ((لم تحرم )) (چرا بر خود تحریم مى کنى ؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعى دلسوزى و شفقت است .
درست مثل این که ما به کسى که زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مى کشد و خود از آن بهره چندانى نمى گیرد، مى گوئیم چرا اینقدر به خود زحمت مى دهى ، و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى ؟.
سپس در پایان آیه مى افزاید: ((خداوند غفور و رحیم است )) (والله غفور رحیم ).
این عفو و رحمت نسبت به همسرانى است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستى توبه کنند مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که اولى این بود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین سوگندى یاد نمى کرد کارى که احتمالا موجب جراءت و جسارت بعضى از همسران حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى شد.
در آیه بعد اضافه مى کند: ((خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است )) (قد فرض الله لکم تحله ایمانکم ) و (2) به این ترتیب که کفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.
البته اگر سوگند در موردى باشد که ترک کارى رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن گناه است ، و کفاره دارد.
اما اگر در مواردى باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث ) در این صورت شکستن آن جایز است ، اما براى حفظ احترام قسم بهتر است کفاره نیز داده شود.
سپس مى افزاید: ((خداوند مولاى شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حکیم است )) (و الله مولاکم و هو العلیم الحکیم لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته ، و طبق علم و حکمتش مشکل را براى شما گشوده است .
از روایات استفاده مى شود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از نزول این آیه برده اى آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود.
در آیه 3، شرح بیشترى پیرامون این ماجرا داده ، مى فرماید: ((به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى او رازدارى نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشاى ((سر)) آگاه ساخت ، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگرى خوددارى نمود)) (و اذا سر النبى الى بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض ).
این چه رازى بود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به بعضى از همسران خود گفت که او رازدارى نکرد؟، مطابق آنچه در شاءن نزول گفتیم و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه ((حفصه )) بود، که او این سخن را شنید و به عایشه بازگو کرد.
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چون از طریق وحى ، از این افشاى راز، آگاه شده بود، قسمتى از آن را به ((حفصه )) فرمود، و براى آنکه او زیاده شرمنده و خجل نشود از ذکر قسمت دیگرى خوددارى کرد (ممکن است قسمت اول ، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویش.
به هر حال ((هنگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) این افشاى ((سر)) را به او (حفصه ) خبر داد او گفت : چه کسى تو را از این موضوع آگاه کرد))؟
(فلما نباها به قالت من انباک هذا) گفت : خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت )) (قال نبانى العلیم الخبیر) از مجموع این آیه برمى آید که بعضى از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى کردند، بلکه مساءله رازدارى که از مهمترین شرائط یک همسر باوفا است نیز در آنها نبود، اما به عکس ، رفتار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى که او افشا کرده بود به رخ او بکشد، تنها به قسمتى از آن اشاره کرده و لذا در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) آمده است : ما استقصى کریم قط، لان الله یقول عرف بعضه و اعرض عن بعض : ((افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خویش تا آخرین مرحله ، پیش نمى روند، زیرا خداوند در اینجا براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى کرد.
سپس روى سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده مى گوید: ((اگر شما از کار خود توبه کنید، و دست از آزار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بردارید به سود شما است ، زیرا دلهاى شما با این عمل از حق منحرف گشته ، و به گناه آلوده شده )) (ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت (حفصه و (عایشه است که به ترتیب دختران ((عمر)) و ((ابوبکر)) بودند.
صغت )) از ماده ((صغو)) (بر وزن عفو) به معنى متمایل شدن به چیزى است لذا مى گویند: صغت النجوم یعنى ستارگان ، متمایل به سوى مغرب شدند))، به همین جهت واژه ((اصغاء))، به معنى گوش فرا دادن به سخن دیگرى آمده است ، و منظور از ((صغت قلوبکما)) در آیه مورد بحث ، انحراف دلهاى آنها از حق به سوى گناه بوده است .
سپس اضافه مى کند: ((اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کارى از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولى و یاور او است ، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند)) ((وان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائکه بعد ذلک ظهیر این تعبیر، نشان مى دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و روح عظیم او تاثیر منفى گذاشت ، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافى است ، حمایت جبرئیل و مؤ منان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد.
قابل توجه اینکه : در ((صحیح بخارى )) از ((ابن عباس )) نقل شده که مى گوید: از عمر پرسیدم آن دو نفر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بر ضد او دست به دست داده بودند چه کسانى بودند؟
عمر گفت : حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت براى زنان چیزى قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتى را درباره آنان نازل کرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند سپس اضافه مى کند: ((اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کارى از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولى و یاور او است ، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند)) ((وان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائکه بعد ذلک ظهیر این تعبیر، نشان مى دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و روح عظیم او تاثیر منفى گذاشت ، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافى است ، حمایت جبرئیل و مؤ منان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد.
عمر گفت : حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت براى زنان چیزى قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتى را درباره آنان نازل کرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند در تفسیر (درالمنثور نیز همین معنى ، ضمن حدیث مفصلى از ابن عباس نقل شده ، و در آن حدیث آمده است که عمر مى گوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از تمام همسرانش کناره گیرى کرده ، و در محلى بنام ((مشربه ام ابراهیم )) اقامت گزیده ، خدمتش رسیدم ، و عرض کردم : اى رسول خدا!
آیا همسرانت را طلاق گفتى ؟
فرمود: نه ، گفتم : الله اکبر، ما جمعیت قریش پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم ، اما هنگامى که به مدینه آمدیم جمعى را دیدیم که زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند!
روزى دیدم همسرم با من مشاجره مى کند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم ، گفت : چرا تعجب مى کنى ؟
به خدا همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین مى کنند!
حتى گاه از او قهر مى نمایند، و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کارى را نکند و گفتم اگر همسایه ات (منظور عایشه است ) چنین مى کند تو نکن ، زیرا شرایط او با تو متفاوت است.
تفسیر المیزان : یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک و الله غفور رحیم خطابی است آمیخته با عتاب ، که چرا آن جناب پارهای از حلالهای خدا را بر خود حرام کرده ، ولی تصریح نکرده که آنچه حرام کرده چیست، و قصه چه بوده ؟
چیزی که هست جمله آیا خشنودی همسرانت را میخواهی ؟
اشاره دارد بر اینکه آنچه آن جناب بر خود حرام کرده ، عملی از اعمال حلال بوده ، که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را انجام میداده ، و بعضی از همسرانش از آن عمل ناراضی بوده ، آن جناب را در مضیقه قرار میدادند و اذیت میکردهاند ، تا آن جناب ناگزیر شده سوگند بخورد که دیگر آن عمل را انجام ندهد .
پس اگر در جمله یا ایها النبی خطاب را متوجه آن جناب بدان جهت که نبی است کرده ، و نه بدان جهت که رسول است ، دلالت دارد که مساله مورد عتاب مسالهشخصی آن جناب بوده ، نه مسالهای که جزو رسالتهای او برای مردم باشد ، و معلوم است که وقتی صحیح و مناسب بود بفرماید : یا ایها الرسول که مساله مورد بحث مربوط به یکی از رسالتهای آن جناب باشد .
و مراد از تحریم در جمله لم تحرم ما احل الله لک ، تحریم از طرف خدا نبوده ، بلکه تحریم به وسیله نذر و سوگند بوده ، آیه بعدی هم بر این معنا دلالت دارد ، چون در آنجا سخن از سوگند کرده میفرماید : قد فرض الله لکم تحله ایمانکم معلوم میشود آن جناب با سوگند آن حلال را بر خود حرام کرده ، چون خاصیت سوگند همین است که وقتی به عملی متعلق شود آن را واجب میکند ، و چون به ترک عملی متعلق شود آن عمل را حرام میسازد ، پس معلوم میشود آن جناب سوگند به ترک آن عمل خورده ، و آن عمل را بر خود حرام کرده ، اما حرام به وسیله سوگند .
آری منظور از تحریم چنین تحریمی است ، نه اینکه حرمت آن عمل را برای شخص خودش تشریع کرده باشد ، چون پیغمبر نمیتواند چیزی را که خدا حلالش کرده بر خود و یا بر همه تحریم کند ، و چنین اختیاری ندارد .
تبتغی مرضات ازواجک - یعنی تو با این تحریم میخواهی رضای زنان خود را به دست بیاوری ، واین جمله بدل است از جمله لم تحرم .
ممکن هم هست حال از فاعل آن باشد ، و این جمله خود قرینهای است بر اینکه عتاب مذکور در حقیقت متوجه زنان آن حضرت است ، نه خود او ، جمله ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما ...
و نیز جمله و الله غفور رحیم این معنا را تایید میکند .
قد فرض الله لکم تحله ایمانکم و الله مولیکم و هو العلیم الحکیم راغب گفته : هر جا کلمه فرض در مورد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قرآن آمده ، و با حرف علی متعدی شده ، دلالت دارد بر وجوب آن عمل بر همه امت ، که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم داخل آنان است ، و هر جا این کلمه در مورد آن جناب به وسیله حرف لام آمده ، دلالت دارد بر اینکه آن عمل برای آن جناب ممنوع و حرام نیست ، مثلا وقتی میبینیم فرموده : ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له ، و یا فرموده : قد فرض الله لکم تحله ایمانکم ، باید بفهمیم که آن جناب در این موارد منعی ندارد .
و کلمه تحله در اصل تحلله بر وزن تذکره و تکرمه بوده ، و این کلمه مانند کلمه تحلیل مصدر است .
راغب گفته : معنای آیه قد فرض الله لکم تحله ایمانکم این است که خدای تعالیراه چاره شکستن سوگند را که همان دادن کفاره است برای شما بیان کرده .
در نتیجه معنای آیه چنین میشود : خدای تعالی برای شما تقدیر کرد - گویی شکستن سوگند سود و بهرهای است که خدای تعالی به انسان داده ، و از آن منع نفرموده ، چون فرمود : لکم ، و نفرمود : علیکم - که سوگند خود را با دادن کفاره بشکنید ، و خدا ولی شما است ، چون تدبیر امورتان به دست او است ، و او است که برایتان تشریع احکام میکند و هدایتتان مینماید ، و او است دانای فرزانه .
این آیه دلالت دارد بر اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ترک عملی سوگند خورده بوده ، و به وی دستور میدهد سوگند خود را بشکند ، چون فرموده : فرض الله لکم تحله ایمانکم ، و نفرمود فرض الله لکم حنث ایمانکم ، و تحله از حل به معنای گشودن است ، معلوم میشود سوگندی که آن جناب خورده بود آزادیش را سلب کرده بوده ، و این با سوگند بر ترک عملی مناسب است ، نه سوگند بر انجام فعلی .
و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه ...
قالت من انباک هذا قال نبانی العلیم الخبیر کلمه سر به معنای مطلبی است که در دل خود پنهان کرده باشی و نخواهی دیگران از آن خبردار شوند، و کلمه اسرار که باب افعال همان سر است ، به معنای این است که همان مطلب را برای کسی فاش سازی و سفارش کنی که آن را پنهان بدارد و به کسی اطلاع ندهد ، و ضمیر در نبات به به همان بعض ازواج بر میگردد ، و ضمیر به به حدیث ، و ضمیر در أظهره به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، و ضمیر علیه به انباء یعنی افشای سر ، و ضمیر در عرف و در أعرض به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، و ضمیر در بعضه به حدیث بر میگردد ، و اشاره به هذا به انباء یعنی افشای سر است .
و حاصل معنای آیه این است که : و زمانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سری از اسرار خود را نزد بعضی از همسرانش - یعنی حفصه دختر عمر بن خطاب - افشا کرد ، و به وی سفارش فرمود که این مطلب را به کسی نگوید ، همین که حفصه آن سر را بر خلاف دستور آن جناب به دیگری گفت ، و قسمتی از سر آن جناب را فاش نموده از فاش کردن بقیه آن سر خودداری نمود ، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جریان را به عنوان اعتراض به خود او خبر داد ، یعنی خبر داد که تو سر مرا فاش کردی ، آن زن پرسید چه کسی به تو خبر داد که من این کار را کردهام ، و سر تو را فاش ساختهام ؟
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود خدای علیم و خبیر به من خبر داد ، و او خدایی است که عالم به سر و علانیه ، و با خبر از سرائر و اسرار است .
ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولیه و جبریل و صالح المؤمنین و الملئکه بعد ذلک ظهیر یعنی : اگر شما دو زن به سوی خدا برگردید که هیچ ، وسیله توبه خود را فراهم کردهاید ، و اگر علیه آن جناب دست به دست هم دهید ، بدانید که مولای او خدا است ...
تمامی روایات اتفاق دارند بر اینکه منظور از آن دو زن حفصه و عایشه دو همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند .
و کلمه صغت فعل ماضی از ماده صغو است ، و صغو به معنای میل است ، که البته در اینجا منظور میل به باطل و خروج از حالت استقامت است .
خوب ، پس مسلم شد که این دو زن ، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آزردند و علیه او دست به دست هم دادند ، و دست به دست هم دادن علیه آن جناب از گناهان کبیره است ، به دلیل اینکه فرموده : ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا ، و نیز فرموده : و الذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم .
در این آیه خطاب را متوجه دو تا از همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرده ، و با اینکه دو نفر دو تا قلب دارد ، قلب را به صیغه جمع آورده و این صرف استعمالی است که نظائرش بسیار است ، ( در فارسی هم خطاب به دو نفر میگوییم : مگر دلهایتان چدنی است ، و نمیگوییم مگر دو دل شما چدنی است) .
و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولیه ...
- کلمه تظاهر به معنای پشت به پشت هم دادن ، و کمک کردن است ، و اصل این کلمه تتظاهرا بوده ، و ضمیر فعل هو برای این آورده شده که بفهماند خدای سبحان عنایت خاصی به آن جناب دارد ، و به همین جهت بدون هیچ واسطهای از مخلوقاتش خود او وی را یاری میکند ، و متولی امور او میشود ، و کلمه مولی به معنای ولی و سرپرستی است که عهدهدار امر متولی علیه باشد و او را در هر خطری که تهدیدش کند یاری نماید .
و کلمه جبریل عطف است بر اسم جلاله ( الله ) ، و کلمه صالح المؤمنین عطف است بر کلمه جبریل ، و منظور از صالح المؤمنین - به طوری که گفتهاند - صلحای از مؤمنین است ، و اگر کلمه صالح را مفرد آورده ، معنای جمع از آن اراده کرده است ، همچنان که خود ما نیز میگوییم : هیچ آدم حسابی چنین کاری نمیکند ، که منظورمان از آدم جنس انسان است ، و منظورمان از کار هم جنس آن کار است نه یک کار .
و نیز میگوییم : من در سامر و حاضر بودم ، با اینکه کلمه سامر در عین اینکه مفرد است به معنای جماعتی است که در شب در بیابان پیاده شوند و به گفتگو بپردازند ، و کلمه حاضر به معنای جمعیتی است که این کار را در شهر انجام دهند ، پس این دو کلمه مفرد است ، و معنای جمعیت را میدهد .
ولی این سخن درست نیست ، صاحب این قول مضاف به جمع - صالح المؤمنین - را مقایسه کرده با مفرد دارای الف و لام ، از قبیل الصالح و السامر و الحاضر ، و گمان کرده همانطور که مفرد دارای الف و لام جنس را میرساند ، مضاف به جمع هم همینطور ، در حالی که چنین نیست ، و ظاهر صالح المؤمنین معنایی است غیر آن معنایی که عبارت الصالح من المؤمنین آن را افاده میکند دومی افاده جنس میکند ، ولی اولی جنسیت و کلیت را نمیرساند .
و در روایت وارده از طرق اهل سنت هم آمده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود : مراد از صالح المؤمنین تنها علی (علیهالسلام) است ، و این معنا در روایات وارده از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نیز آمده ، که به زودی از نظر خواننده گرامی خواهد گذشت ، ان شاء الله .
و مفسرین در اینکه منظور از صالح المؤمنین کیست اقوالی دیگر دارند ، که چون هیچ یک دلیل نداشت از نقلش صرفنظر کردیم .
و الملئکه بعد ذلک ظهیر - کلمه ملائکه مبتدا ، و کلمه ظهیر خبر آن است ، و اگر خبر را مفرد آورده با اینکه مبتدا جمع میباشد برای این است که بفهماند ملائکه در پشتیبانی پیامبر متحد و متفقند ، گویی در صف واحدی قرار دارند ، و مثل تن واحدند ، و اگر فرمود : ملائکه بعد از خدا و جبریل و صالح مؤمنین پشتیبان اویند برای این بود که پشتیبانی ملائکه را بزرگ جلوه دهد ، گویی نامبردگان در اول آیه یک طرف ، و ملائکه به تنهایی یک طرف قرار دارند .
و در آیه شریفه در اظهار و پیروز ساختن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر دشمنان ، و تشدید عتاب به آنهایی که علیه او پشت به پشت هم دادهاند ، لحنی عجیب بکار رفته ، اولا خطاب را متوجه خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نموده ، او را به خاطر اینکه حلال خدا را حرام کرده عتاب نموده ، بعد دستور میدهد سوگندش را بشکند ، و این لحن در حقیقت تایید و نصرت آن جناب است به صورت عتاب .
خدایتعالی در آیه بعدی خطاب را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی مؤمنین بر گردانیده ، فرمود : و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه تا به وسیله این التفات قصه را برای مؤمنین نقل کند ، و در نقل قصه نامی از آن همسر نبرد ، و مطلب را مبهم ذکر کرد ، و این نام نبردن ، و نیز تاییدی که قبل از نقل قصه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرده بود ، و همچنین اصل پردهبرداری از این ماجرا ، و نیز نقل آن به طور سربسته همه و همه نوعی تایید بیشتر از آن جناب به شمار میرود .
و سپس التفاتی دیگر بکار برده ، خطاب را از مؤمنین برگردانیده ، متوجه آن دو زن کرد ، و به آن دو فرمود : دلهایتان در اثر عملی که کردید منحرف شده ، و به جای اینکه به آن دو دستور دهد که توبه کنند ، خاطرنشان ساخت که شما دو نفر بین دو امر قرار گرفتهاید ، یا اینکه از گناه خود توبه کنید ، و یا علیه کسی که خدا مولای او است ، و جبرئیل و صالح مؤمنین و ملائکه پشتیبان اویند ، به اتفاق یکدیگر توطئه کنید ، آنگاه اظهار امید کرده که اگر پیامبر طلاقشان دهد ، خدای تعالی زنان بهتری نصیب آن جناب فرماید ، و سپس به پیامبر امر میکند که با کفار و منافقین بجنگد ، و آنان را در فشار قرار دهد .
آیه 10 سوره تحریم ضرَب اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَاَت نُوحٍ وَ امْرَأَت لُوطٍ کانَتَا تحْت عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صلِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنهُمَا مِنَ اللَّهِ شیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِینَ(10) ترجمه - خداوند مثلى براى کسانى که کافر شده اند زده است ، مثل به همسر نوح ، و همسر لوط، آنها تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند، و ارتباط آنها با این دو (پیامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى ) نداشت .
و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند!