دانلود تحقیق حافظ

Word 135 KB 28737 21
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است.

    بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دوران ها می‌دانند.

    بیشتر اشعار حافظ غزل می‌باشد و بن‌مایه غالب غزلیات او عشق است.

    زندگینامه: شمس‌ الدین‌ محمد حافظ ملقب‌ به‌ خواجه‌ حافظ شیرازی‌ و مشهور به‌ لسان‌ الغیب‌ از مشهورترین‌ شعرای‌ تاریخ‌ ایران‌ و از تابناک‌ترین‌ ستارگان‌ آسمان‌ علم‌ و ادب‌ ایران‌ زمین‌ است‌ که‌ تا نام‌ ایران‌ زنده‌ و پابرجاست‌ نام‌ وی‌ نیز جاودان‌ خواهد بود.

    با وجود شهرت‌ والای‌ این‌ شاعران‌ گران‌ مایه‌ در خصوص‌ دوران‌ زندگی‌ حافظ بویژه‌ زمان‌ به‌ دنیا آمدن‌ او اطلاعات‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌ ولی‌ به‌ حکم‌ شواهد و قرائن‌ ظاهرا شیخ‌ در حدود سال‌ 726 ه.ق‌ در شهر شیراز ، که‌ به‌ آن‌ صمیمانه‌ عشق‌ می‌ورزیده‌، به‌ دنیا آمده‌ است‌.

    اطلاعات‌ چندانی‌ از خانواده‌ و اجداد خواجه‌ حافظ در دست‌ نیست‌ و ظاهرا پدرش‌ بهاء الدین‌ نام‌ داشته‌ و در دوره‌ سلطنت‌ اتابکان‌ سلغری‌ فارس‌ از اصفهان‌ به‌ شیراز مهاجرت‌ کرده‌ است‌.

    شمس‌ الدین‌ از دوران‌ طفولیت‌ به‌ مکتب‌ و مدرسه‌ روی‌ آورد و پس‌ از سپری‌ نمودن‌ علوم‌ ومعلومات‌ معمول‌ زمان‌ خویش‌ به‌ محضر علما و فضلای‌ زادگاهش‌ شتافت‌ و از این‌ بزرگان‌ بویژه‌ قوام‌ الدین‌ عبدا...بهره‌ها گرفت‌.

    خواجه‌ در دوران‌ جوانی‌ بر تمام‌ علوم‌ مذهبی‌ و ادبی‌ روزگار خود تسلط یافت‌(1) و هنوز دهه‌ بیست‌ زندگی‌ خود را سپری‌ ننموده‌ بود که‌ به‌ یکی‌ از مشاهیر علم‌ و ادب‌ دیار خود بدل‌ گشت‌.

    وی‌ در این‌ دوره‌ علاوه‌ براندوخته‌ عمیق‌ علمی‌ و ادبی‌ خود قرآن‌ را نیز کامل‌ از حفظ داشت‌ و این‌ کتاب‌ آسمانی‌ رابا صدای‌ خوش‌ و با روایت‌های‌ مختلف‌ از بر می‌خواند و از این‌ روی‌ تخلص‌ حافظ را بر خود نهاد.(2) دوران‌ جوانی‌ این‌ شاعرگران‌ مایه‌ مصادف‌ بود با افول‌ سلسله‌ محلی‌ اتابکان‌ سلغری‌ فارس‌ و این‌ ایالات‌ مهم‌ به‌ تصرف‌ خاندان‌ اینجو، از عمال‌ ایلخانان‌ مغول‌، در آمده‌ بود.

    حافظ که‌ در همان‌ دوره‌ به‌ شهرت‌ والایی‌ دست‌ یافته‌ بود موردتوجه‌ و عنایت‌ امرای‌اینجو قرار گرفت‌ و پس‌ از راه‌ یافتن‌ به‌ دربار آنان‌ به‌ مقامی‌ بزرگ‌ نزد شاه‌ شیخ‌ جمال‌ الدین‌ ابواسحاق‌ حاکم‌ فارس‌ دست‌ یافت‌.

    دوره‌ حکومت‌ شاه‌ ابو اسحاق‌ اینجو توأم‌ با عدالت‌ و انصاف‌ بود و این‌ امیر دانشمند و ادب‌ دوست‌ در دوره‌ حکمرانی‌ خود که‌ از سال‌ 742 تا 754 ه.

    ق‌ بطول‌ انجامید در عمرانی‌ و آبادانی‌ شیراز و آسایش‌ و امنیت‌ مردم‌ این‌ ایالت‌ بویژه‌ شیراز کوشید.

    حافظ نیز از مرحمت‌ و لطف‌ امیر ابو اسحاق‌ بهره‌مند بود و در اشعار خود با ستودن‌ وی‌ درالقابی‌ همچون‌ (جمال‌ چهره‌ اسلام‌) و (سپهر علم‌ و حیاء) حق‌شناسی‌ خود را نسبت‌ به‌ این‌ امیر نیکوکار بیان‌ داشت‌.(3) پس‌ از این‌ دوره‌ صلح‌ و صفا امیر مبارز الدین‌ مؤسس‌ سلسله‌ آل‌ مظفر در سال‌ 754 ه.ق‌ بر امیر اسحاق‌ چیره‌ گشت‌ و پس‌ از آنکه‌ او را در میدان‌ شهر شیراز به‌ قتل‌ رساند حکومتی‌ مبتنی‌ بر ظلم‌ و ستم‌ و سخت‌گیری‌ را در سراسر ایالت‌ فارس‌ حکمفرما ساخت‌.

    امیر مبارز الدین‌ شاهی‌ تندخوی‌ و متعصب‌ و ستمگر بود و بویژه‌ در امور دینی‌ ومذهبی‌ بر مردم‌ خشونت‌ بسیاری‌ جاری‌ نمود.

    در دوره‌ حکومت‌ وی‌ مردم‌ از بسیاری‌ از آزادی‌ها و مواهب‌ طبیعی‌ خود محروم‌ شدند و امیر خود را مسلمانی‌ متعصب‌ جلوه‌ می‌داد که‌ درصدد جاری‌ ساختن‌ احکام‌ اسلامی‌ است‌.

    این‌ گونه ‌اعمال‌ با مخالفت‌ و نارضایتی‌ حافظ مواجه‌ گشت‌ و وی‌ با تاختن‌ بر اینگونه‌ اعمال‌ آن‌ را ریاکارانه‌ و ناشی‌ از خشک‌ اندیشی‌ و تعصب‌ مذهبی‌ قشری‌ امیر مبارز الدین‌ دانست‌.

    سلطنت‌ امیر مبارز الدین‌ مدت‌ زیادی‌ به‌ طول‌ نیانجامید و در سال‌ 759 ه.ق‌ دو تن‌ از پسران‌ او شاه‌ محمود و شاه‌ شجاع‌ که‌ از خشونت‌ بسیار امیر به‌ تنگ‌ آمده‌ بودند توطئه‌ای‌ فراهم‌ آورده‌ و پدر را دستگیر کردند و بر چشمان‌ او میل‌ کشیدند.(4) شاه‌ شجاع‌ و شاه‌ منصور از دیگر امرای‌ آل‌ مظفر همعصر با حافظ بودند و به‌ سبب‌ از بین‌ بردن‌ مظاهر تعصب‌ و خشک‌ اندیشی‌ در شیراز و توجه‌ به‌ بازار شعر و شاعری‌ مورد توجه‌ حافظ قرار گرفتند.

    این‌ دو امیر نیز به‌ نوبه‌ خود احترام‌ فراوانی‌ به‌ خواجه‌ می‌گذاشتند واز آنجا که‌ بهره‌ای‌ نیز از ادبیات‌ و علوم‌ داشتند شاعر بلند آوازه‌ دیار خویش‌ را مورد حمایت‌ خاص‌ خود قرار دادند.(5)اواخر زندگی‌ شاعر بلند آوازه‌ ایران‌ همزمان‌ بود با حمله‌ امیر تیمور و این‌ پادشاه‌ بیرحم‌ و خونریز پس‌ از جنایات‌ و خونریزی‌های‌ فراوانی‌ که‌ در اصفهان‌ انجام‌ داد و از هفتاد هزار سر بریده‌ مردمان‌ شوریده‌ بخت‌ آن‌ دیار چند مناره‌ ساخت‌ روبه‌ سوی‌ شیراز نهاد.

    داستان‌ ملاقات‌ تاریخی‌ و عبرت‌ انگیز خواجه‌ حافظ با تیمور نیز اگر صحت‌ و اعتبارداشته‌ باشد ظاهرا در سال‌ 790 ه.

    ق‌ و یک‌ سال‌ پیش‌ از مرگ‌ شاعر نامدار صورت‌ گرفته‌ است‌.

    براساس‌ این‌ داستان‌ پس‌ از آنکه‌ دروازه‌های‌ شیراز به‌ روی‌ مؤسس‌ سلسله‌ تیموریان گشوده‌ شد امیر تیمور قاصدی‌ را به‌ نزد حافظ فرستاد و او را به‌ نزد خود خواند و گفت‌: من‌ اکثر ربع‌ مسکون‌ را با این‌ شمشیر مسخر ساختم‌ و هزاران‌ جای‌ و ولایت‌ را ویران‌ کردم‌ تا سمرقند و بخارا را که‌ وطن‌ مألوف‌ و تختگاه‌ من‌ است‌ آبادان‌ سازم‌ و تو آن‌ گاه‌ به‌ یک‌ خال‌ هندوی‌ ترک‌ شیرازی‌ سمرقند و بخارای‌ ما را در یکی‌ از ابیات‌ خود به‌ فروش‌ می‌رسانی‌.(6) گویند خواجه‌ زیرکانه‌ در جواب‌ وی‌ به‌ فقر و نداری‌ خود اشاره‌ کرده‌ و می‌گوید: ای‌ سلطان‌ عالم‌ از این‌ بخشندگی‌ است‌ که‌ بدین‌ روز افتاده‌ام‌.

    این‌ پاسخ‌ زیبا وشوخ‌ طبعانه‌ مورد پسند تیمور واقع‌ می‌گردد و او را مورد عنایت‌ خود قرار می‌دهد.

    مرگ‌ خواجه‌ یک‌ سال‌ پس‌ از این‌ ملاقات‌ صورت‌ گرفت‌ و وی‌ در سال‌ 791 ه.ق‌ در گلگشت‌ مصلی‌ که‌ منطقه‌ای‌ زیبا و باصفا بود و حافظ علاقه‌ زیادی‌به‌ آن‌ داشت‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد و از آن‌ پس‌ آن‌ محل‌ به‌ حافظیه مشهور گشت‌.

    نقل‌ شده‌ است‌ که‌ در هنگام‌ تشییع‌ جنازه‌ خواجه‌ شیراز گروهی‌ از متعصبان‌ که‌ اشعار شاعر و اشارات‌ او به‌ می‌ و مطرب‌ و ساقی‌ را گواهی‌ بر شرک‌ و کفروی‌ می‌دانستند مانع‌ دفن‌ حکیم‌ به‌ آیین‌ مسلمانان‌ شدند.

    در مشاجره‌ای‌ که‌ بین‌ دوستداران‌ شاعر و مخالفان‌ او در گرفت‌ سرانجام‌ قرار بر آن‌ شد تا تفألی‌ به‌ دیوان‌ خواجه‌ زده‌ و داوری‌ را به‌ اشعار او واگذارند.

    پس‌ از باز کردن‌ دیوان‌ اشعار این‌ بیت‌ شاهد آمد: قدیم‌ دریغ‌ مدار از جنازه‌ حافظ/ که‌ گرچه‌ غرق‌ گناه‌ است‌ می‌رود به‌ بهشت‌ / *** حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و برخلاف‌ سعدی‌ به‌ جز یک‌ سفر کوتاه‌ به‌ یزد و یک‌ مسافرت‌ نیمه‌ تمام‌ به‌ بندر هرمز همواره‌ در شیراز بود و از صفا و زیبایی‌ شهر محبوبش‌ و اماکن‌ تفریحی‌ آن‌ همچون‌ گلگشت‌ و آب‌ رکن‌آباد لذت‌ می‌برد.

    وی‌ در دوران‌ زندگی‌ خود به‌ شهرت‌ عظیمی‌ در سرتاسر ایران‌ دست‌ یافت‌ و اشعار او به‌ مناطقی‌ دور دست‌ همچون‌ هند نیز راه‌ یافت‌.

    نقل‌ شده‌ است‌ که‌ وی‌ مورد احترام‌ فراوان‌ سلاطین‌ آل‌ جلایر و پادشاهان‌ بهمنی‌ دکن‌ هندوستان‌ قرار داشت‌ و سلاطینی‌ همچون‌ سلطان‌ احمد بن‌ شیخ‌ اویس‌ بن‌ حسن‌ جلایری‌ (ایلکانی‌) ومحمود شاه‌ بهمنی‌ دکنی‌ با احترام‌ زیاد او را به‌ پایتخت‌های‌ خود دعوت‌ کردند.

    حافظ تنها دعوت‌ محمود شاه‌ بهمنی‌ را پذیرفت‌ و عازم‌ آن‌ سرزمین‌ شد ولی‌ چون‌ به‌ بندر هرمز رسید و سوار کشتی‌ شد طوفانی‌ درگرفت‌ و خواجه‌ که‌ درخشکی‌ آشوب‌ و طوفان‌ حوادث‌ گوناگونی‌ را دیده‌ بود نخواست‌ خود را گرفتار آشوب‌ دریا نیز سازد از این‌ رو از مسافرت‌ پشیمان‌ شد.

    شهرت‌ اصلی‌ حافظ و رمز پویایی‌ جاودانه‌ آوازه‌ او به‌ سبب‌ غزلسرایی‌ و سرایش‌ غزل‌های‌ بسیار زیباست‌.

    غزل‌ بویژه‌ نوع‌ عارفانه‌ آن‌ توسط حافظ به‌ اوج‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ و ملاحت‌ رسید و او جدای‌ از شیرینی‌ و سادگی‌ و ایجاز، روح‌ صفا و صمیمیت‌ را در ابیات‌ خود جلوه‌گر ساخت‌.

    خواجه‌ شیراز در غزلیات‌ خود تمامی‌ منویات‌ قلبی‌ خویش‌ نظیر عشق‌ به‌ حقیقت‌ و یکرویی‌ و وحدت‌ و وصال‌ جانان‌ و از سوی‌ دیگر خشم‌ و تنفر خود را در مقابل‌ اختلاف‌ و نفاق‌، ریا و تزویر و ستیزگی‌های‌ قشری‌ بیان‌ کرده‌ است‌.

    در غزلیات‌ زیبای‌ حافظ که‌ از همه‌ حیث‌ اوج‌ غزل‌ فارسی‌ محسوب‌ می‌شود کلمات‌ و تعبیرات‌ خاصی‌ وجود دارد و خواجه‌ که‌ خود مبتکر این‌ سبک‌ است‌ از آن‌ طریق‌ مقصود خود را بیان‌ داشته‌ است‌.

    کلمات‌ و عباراتی‌ همچون‌ طامات‌، خرابات‌، مغان‌، مغبچه‌، خرقه‌، سالوس‌، پیر،هاتف‌، پیر مغان‌، گرانان‌، رطل‌ گران‌، زنار، صومعه‌، زاهد، شاهد، طلسمات‌، شراب‌ و...

    از این‌ گونه‌اند که‌ هر یک‌ بیانگر قریحه‌ عالی‌ و روح‌ لطیف‌ و طبع‌ گویا و فکر دقیق‌ و ذوق‌ عارفانه‌ و عرفان‌ عاشقانه‌ وی‌ است‌.

    خواجه‌ در اشعارش‌ اغلب‌ از خود به‌ عنوان‌ رندی‌ پاک‌ باخته‌ و بی‌نیاز یاد کرده‌ که‌ با همه‌ هشیاری‌ و دانایی‌ به‌ آداب‌ و رسوم‌ و مقررات‌ اجتماعی‌ بی‌اعتناست‌.

    وی‌ از ریا و تزویر زاهدان‌ درونی‌ در رنج‌ و اضطراب‌ است‌ و حتی‌ صوفیان‌ ریایی‌ را که‌ به‌ طریقت‌ حافظ انتساب‌ می‌ورزند ولی‌ اهل‌ ظاهر بوده‌ و در ژنده‌ پوشی‌ و قلندری‌ تظاهر می‌کنند سخت‌ سرزنش‌ می‌کند و در اشعار خود دام‌ حیله‌ و تزویر این‌ ظاهر پرستان‌ را پاره‌ می‌سازد.

    لسان‌ الغیب‌ با بهره‌گیری‌ از برخی‌ تشبیهات‌ معمول‌ شاعران‌ همچون‌ تشبیه‌ زلف‌ به‌ کفر و زنجیر وسنبل‌ و دام‌، تشبیه‌ ابرو به‌ کمان‌، تشبیه‌ قد به‌ سرو، صورت‌ به‌ چراغ‌ و گل‌ و ماه‌ و دهان‌ به‌ غنچه‌ و پسته‌ و...

    ناپدیداری‌ اوضاع‌ زمان‌، بی‌ دوامی‌ قدرت‌ و شکوه‌ و جلال‌ پادشاهان‌ و لزوم‌ دل‌ نبستن‌ به‌ مظاهر دنیوی‌ را متذکر می‌شود.

    حافظ معتقد است‌ آدمیان‌ باید از زیبایی‌ها و خوشی‌های‌ طبیعت‌ و لحظه‌های‌ خوش‌ محبت‌ و دوستی‌ و صفا و صمیمیت‌ برخوردار شوند و عمر کوتاه‌ خود را با شادی‌ و شادکامی‌ سپری‌ سازند.

    خواجه‌ حقیقت‌ هستی‌ را خدای‌ تعالی‌ می‌داند که‌ در این‌ جهان‌ جلوه‌ کرده‌ است‌ و مظهر او را عشق‌ معنوی‌ و دل‌ آدمی‌ می‌داندکه‌ در همه‌ جا با خود آدمیان‌ است‌ و برای‌ دریافتن‌ سر وجود او باید به‌ حقیقت‌ نفس‌ پی‌ برد.

    شاعر در برخی‌ از اشعار خویش‌ گوش‌ خود را به‌ پیام‌ اهل‌ راز و صدای‌ هاتف‌ و پند پیر و سخن‌ کاردان‌ و ناله‌ رباب‌ و چنگ‌ باز نموده‌ است‌ وحقایقی‌ از زبان‌ اینان‌ که‌ در حقیقت‌ همه‌ از یک‌ زبان‌ گویند می‌شنود و از عالم‌ حال‌ رو به‌ زاهدان‌ پرقیل‌ و قال‌ کرده‌ رندانه‌ سخن‌ها می‌گوید.

    حافظ در جای‌ دیگر از اصطلاحات‌ باده‌ و می‌ و میکده‌ در بیان‌ مقاصد عرفانی‌ خود سود می‌جوید; مقصود او از می‌ و میخوارگی‌ در مواردی‌ همانا تازیانه‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ پرده‌ دری‌ از روحانیون‌ ریایی‌ عوام‌ فریب‌ به‌ کار می‌رود و میکده‌ واقعی‌ را درگاه‌ حق‌ می‌داند که‌ مستی‌ عارفان‌ از آنجاست‌ و برای‌ رسیدن‌ و نایل‌ آمدن‌ به‌آن‌ رنجها می‌کشند و اشکها می‌ریزند و خاک‌ راه‌ معرفت‌ را به‌ رخسار می‌سایند.

    خواجه‌ بزرگ‌ شعر و ادب‌ می‌پرستی‌ را آن‌ می‌داند که‌ آدمی‌ را از خود بیخود می‌کند و آن‌ را در مقابل‌ خودپرستی‌ به‌ کار می‌برد و عشق‌ورزی‌ و باده‌گساری‌ عارفان‌ را حق‌پرستی‌ و گذشتن‌ از حرص‌ و شهوت‌ و آرزوی‌ وصال‌ حقیقت‌ می‌داند که‌ حاضرند در راه‌ حق‌ رنج‌ برند و درد کشند و شکایتی‌ نکنند. 

    زندگینامه: شمس‌ الدین‌ محمد حافظ ملقب‌ به‌ خواجه‌ حافظ شیرازی‌ و مشهور به‌ لسان‌ الغیب‌ از مشهورترین‌ شعرای‌ تاریخ‌ ایران‌ و از تابناک‌ترین‌ ستارگان‌ آسمان‌ علم‌ و ادب‌ ایران‌ زمین‌ است‌ که‌ تا نام‌ ایران‌ زنده‌ و پابرجاست‌ نام‌ وی‌ نیز جاودان‌ خواهد بود.

    با وجود شهرت‌ والای‌ این‌ شاعران‌ گران‌ مایه‌ در خصوص‌ دوران‌ زندگی‌ حافظ بویژه‌ زمان‌ به‌ دنیا آمدن‌ او اطلاعات‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌ ولی‌ به‌ حکم‌ شواهد و قرائن‌ ظاهرا شیخ‌ در حدود سال‌ 726 ه.ق‌ در شهر شیراز، که‌ به‌ آن‌ صمیمانه‌ عشق‌ می‌ورزیده‌، به‌ دنیا آمده‌ است‌.

    خواجه‌ بزرگ‌ شعر و ادب‌ می‌پرستی‌ را آن‌ می‌داند که‌ آدمی‌ را از خود بیخود می‌کند و آن‌ را در مقابل‌ خودپرستی‌ به‌ کار می‌برد و عشق‌ورزی‌ و باده‌گساری‌ عارفان‌ را حق‌پرستی‌ و گذشتن‌ از حرص‌ و شهوت‌ و آرزوی‌ وصال‌ حقیقت‌ می‌داند که‌ حاضرند در راه‌ حق‌ رنج‌ برند و درد کشند و شکایتی‌ نکنند.

    وی‌ عشق‌ عارف‌ را عشقی‌ معنوی‌ می‌داند که‌ جوینده‌ آن‌ سعی‌ دارد خود را از چاه‌ طبیعت‌ بیرون‌ برد و در بحر عمیق‌ عشق‌ حق‌ که‌ کرانه‌ ندارد غرق‌ شود.

    از زیباترین‌ جلوه‌ها و مضامین‌ غزلیات‌ خواجه‌ حافظ آن‌ است‌ که‌ اگر چه‌ او مخالف‌ با روش‌ شهوت‌ پرستان‌ و پیروان‌ طبیعت‌ و دشمن‌ ریا و سالوس‌ و زهد فروشی‌ و عوام‌ فریبی‌ است‌ و فراموش‌ کردن‌ عالم‌ روحانی‌ و پرداختن‌ به‌ جهان‌ جسمانی‌ را شرط عقل‌ و معرفت‌ نمی‌داند ولی‌ در عین‌حال‌ انسانها را به‌ بهره‌مندی‌ از زیبایی‌ها و دوستی‌های‌ جهان‌ هستی‌، که‌ آفریدگار آن‌ را مقدمه‌ آن‌ جهان‌ قرار داده‌،دعوت‌ می‌کند به‌ شرط اینکه‌ از راه‌ عقل‌ و خرد دور نیفتند.

    خواجه‌ آدمیان‌ را به‌ برخورداری‌ از لطایف‌ خلقت‌ و جمال‌ طبیعت‌ دعوت‌ می‌کند و با شاهد آوردن‌ از زندگی‌ خود که‌ در حفظ نشاط و داشتن‌ روح‌ قوی‌ و فکر بلند و میل‌ به‌ وفا و مروت‌ و رغبت‌ به‌ سعی‌ و عمل‌ سرمشق‌ بوده‌، انسانها را به‌ خوش‌ بودن‌ و خوش‌ داشتن‌ زندگی‌ خود دعوت‌ می‌کند.

    در مجموع‌ می‌توان‌ گفت‌ اشعار حافظ آمیزه‌ای‌ است‌ از معانی‌ عاشقانه‌ و اجتماعی‌ و عرفانی‌ و در هر یک‌ از غزلیات‌ خود در کنار عبارات‌ معمولی‌ مقاصد عالی‌ خود را نیز در باب‌ هستی‌ و محبت‌ و مدارا و گذشت‌ وخشونت‌ها و ریاکاری‌هاو مردم‌ فریبی‌های‌ نوخاستگان‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ و لطایف‌ خلقت‌ و جمال‌ طبیعت‌ و اراده‌ عارفانه‌ اندیشه‌ نیرومند به‌ نمایش‌ می‌گذارد که‌ هریک‌ از این‌ مضامین‌ بسیار آموزنده‌ و عبرت‌انگیز است‌ و راه‌ و رسم‌ زندگی‌ را به‌ انسان‌ها می‌آموزد.

    حافظ اندیشمندی‌ است‌ که‌ با غزلیات‌ نافذ و روح‌ نواز خود مرزهای‌ قرون‌ و اعصار را در نوردیده‌ و در اعماق‌ دل‌ تک‌ تک‌ ایرانیان‌ رسوخ‌ کرده‌ است‌; از این‌ روی‌ کمتر خانه‌ای‌ را در ایران‌ می‌توان‌ یافت‌ که‌ دیوان‌ حافظ در آن‌ نباشد ومورد مطالعه‌ قرار نگیرد.

    ایرانیان‌ دیوان‌ حافظ را سخت‌ گرامی‌ می‌دارند و از طریق‌ تفأل‌ به‌ اشعار این‌ شاعر جاودانی‌، با او به‌ راز و نیاز می‌پردازند و از اینروست‌ که‌ به‌ او لقب‌ لسان‌ الغیب‌ و ترجمان‌ اسرار داده‌اند.

    اندیشه‌ و افکار والای‌ این‌ حکیم‌ و عارف‌ نامدار به‌ سایر ملل‌ نیز راه‌ یافته‌ است‌ و شعرای‌ بزرگی‌ همچون‌ گوته‌ آلمانی‌ او را از بزرگترین‌ اندیشمندان‌ تاریخ‌ هستی‌ لقب‌ داده‌اند که‌ به‌ انسانها درس‌ عشق‌ و محبت‌ داده‌ است‌.

    دیوان‌ حافظ به‌ دهها زبان‌ ترجمه‌ شده‌ و در زمره‌ معروف‌ترین‌ کتب‌ ادبی‌ جهان‌ است‌.

    سالیانه‌ چندین‌ سمینار در ارتباط با بررسی‌ شخصیت‌ این‌ شاعر برجسته‌ در ایران‌ و سایر کشورهای‌ جهان‌ برگزار می‌شود و سازمان‌ یونسکو وی‌ را یکی‌ از ذخیره‌های‌ جاودانه‌ ادب‌ در جهان‌ دانسته‌ است‌.

    میعادگاه‌ حافظیه‌ در شیراز زیارتگه‌ رندان‌ جهان‌ است‌ و بسیاری‌ از ادب‌ دوستان‌ از سراسر جهان‌ با حضور در این‌ مکان‌ پر رمز و راز بر عمق‌ معرفت‌ و دانش‌ او تحسین‌ می‌ورزند.

    در پایان‌ این‌ مبحث‌ گزیده‌ای‌ از چند غزل‌ زیبای‌ لسان‌ الغیب‌ که‌ بیانگر اندیشه‌های‌ متعالی‌ اوست‌ و هر یک‌ بیت‌الغزل‌ معرفت‌ خواجه‌ شیراز به‌ شمار می‌رود نقل‌ می‌گردد.

    دریغا که‌ محدودیت‌ کلام‌ اجازه‌ تفسیر و تحلیل‌ این‌ اشعار را نمی‌دهد: (بارها دل‌ طلب‌ جام‌ جم‌ از ما می‌کرد/ آنچه‌ خود داشت‌ زبیگانه‌ تمنا می‌کرد // گوهری‌ کز صدف‌ کون‌ و مکان‌ بیرونست‌ / طلب‌ از گمشدگان‌ لب‌ دریا می‌کرد // مشکل‌ خویش‌ بر پیر مغان‌ بردم‌ دوش‌ / کو بتأیید نظر حل‌ معما می‌کرد // دیدمش‌ خرم‌ و خندان‌ قدح‌ باده‌ بدست‌/ واندران‌ آینه‌ صدگونه‌ تماشا می‌کرد// گفتم‌: این‌ جام‌ جهان‌ بین‌ بتو کی‌ داد حکیم‌؟

    / گفت‌ آنروز که‌ این‌ گنبد مینا می‌کرد// بیدلی‌ در همه‌ احوال‌ خدا با او بود / او نمیدیدش‌ و از دور خدایا می‌کرد...) // *** دوش‌ در حلقه‌ ما قصه‌ گیسوی‌ تو بود / تا دل‌ شب‌ سخن‌ از سلسله‌ موی‌ تو بود // دل‌ که‌ از ناوک‌ مژگان‌ تو در خون‌ می‌گشت‌ / باز مشتاق‌ کمانخانه‌ ابروی‌ تو بود // هم‌ عفاا...

    صبا کز تو پیامی‌ می‌داد / ورنه‌ در کس‌ نرسیدیم‌ که‌ از کوی‌ تو بود // عالم‌ ماز شور و شر عشق‌ خبر هیچ‌ نداشت‌ / فتنه‌انگیز جهان‌ غمزه‌ جادوی‌ تو بود // من‌ سرگشته‌ هم‌ از اهل‌ سلامت‌ بودم‌ / دام‌ را هم‌ شکن‌ طره‌ هندوی‌ تو بود // بگشا بند قبا تا بگشاید دل‌ من‌ / که‌ گشادی‌ که‌ مرا بوذر پهلوی‌ تو بود // بوفای‌ تو که‌ بر تربت‌ حافظ بگذر / کز جهان‌ می‌شد و در آرزوی‌ روی‌ تو بود // *** فکر بلبل‌ همه‌ آنست‌ که‌ گل‌ شد یارش‌ / گل‌ در اندیشه‌ که‌ چون‌ عشوه‌ کند در کارش‌// دلربایی‌ همه‌ آن‌ نیست‌ که‌ عاشق‌ بکشند / خواجه‌ آنست‌ که‌ باشد غم‌ خدمتکارش‌ // جای‌ آنست‌ که‌ خون‌ موج‌ زند در دل‌ لعل‌ / زین‌ تغابن‌ که‌ خزف‌ می‌شکند بازارش‌// بلبل‌ از فیض‌ گل‌ آموخت‌ سخن‌ ورنه‌ نبود / این‌ همه‌ قول‌ و غزل‌ تعبیه‌ در منقارش‌ // ای‌ که‌ در کوچه‌ معشوقه‌ ما میگذری‌ / برحذر باش‌ که‌ سر می‌شکند دیوارش‌ // آن‌ سفر کرده‌ که‌ صد قافله‌ دل‌ همره‌ اوست/ هر کجا هست‌ خدایا بسلامت‌ دارش// صحبت‌ عافیتت‌ گرچه‌ خوش‌ افتاد ایدل‌/ جانب‌ عشق‌ عزیز است‌ فرو مگذارش‌ // صوفی‌ سرخوش‌ از این‌ دست‌ که‌ کج‌ کرد کلاه‌/ به‌ دو جام‌ دگر آشفته‌ شود دستارش‌ // دل‌ حافظ که‌ بدیدار تو خو گر شده‌ بود / ناز پرورد وصالست‌ مجو آزارش// .

    ----> 1-براساس‌ منابع‌ و شهادت‌ یکی‌ از علماء معاصر حافظ (محمد گلندام‌) خواجه‌ در جوانی‌ سنگین‌ترین‌ کتابهای‌ مذهبی‌ و ادبی‌ دوره‌ خویش‌ همچون‌ کشاف‌ زمخشری‌ در تفسیر، مصباح‌ مطرزی‌ در نحو، طوالع‌ الانوار من‌ مطالع‌ الانظار قاضی‌ بیضاوی‌ در حکمت‌، شرح‌ مطالع‌ قطب‌ الدین‌ رازی‌ در منطق‌ و مفتاح‌ العلوم‌ سکاکی‌ در ادبیات‌ را بطور کامل‌ مطالعه‌ کرده‌ بود.

    2- وی‌ در برخی‌ از ابیات‌ خویش‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ کرده‌ است‌: (ندیدم‌ خوشتر از شعر تو حافظ / بقرآنی‌ که‌ تو در سینه‌داری‌...( // *** (زحافظان‌ جهان‌ کس‌ چوبنده‌ جمع‌ نکرد / لطایف‌ حکما با کتاب‌ قرآنی‌...( // 3- (بعهد سلطنت‌ شاه‌ شیخ‌ ابواسحق‌ / بپنج‌ شخص‌ عجیب‌ ملک‌ فارس‌ بود آباد // نخست‌ پادشاهی‌ همچو او ولایتبخش‌ / که‌ جهان‌ خلق‌ بپرورد و داد عیش‌ بداد...) // لازم‌ به‌ ذکر است‌ حافظ در معدود مدایحی‌ که‌ گفته‌ است‌ نه‌ تنها متانت‌ خود را از دست‌ نداده‌ است‌ بلکه‌ همچون‌ سعدی‌ ممدوحان‌ خود را پند داده‌ و کیفر دهر و ناپایداری‌ این‌ دنیا و لزوم‌ رعایت‌ انصاف‌ و عدالت‌ را به‌ آنان‌ گوشزد ساخته‌ است‌.

    4- حافظ در یکی‌ از ابیات‌ خود به‌ واقعه‌ کور شدن‌ امیر مبارز الدین‌ اشاره‌ کرده‌ است‌: (...

    آنکه‌ روشن‌ شد جهان‌ بینش‌ بدو / میل‌ در چشم‌ جهان‌ بینش‌ کشید...) // *** 5- حافظ نیز در یکی‌ از شعرهای‌ خود صفات‌ مثبت‌ شاه‌ شجاع‌ را یاد کرده‌ است‌: (مظهر لطف‌ ازل‌ روشنی‌ چشم‌ امل‌ / جامع‌ علم‌ و عمل‌ جان‌ جهان‌ شاه‌ شجاع‌) // 6- اشاره‌ به‌ یکی‌ از اشعار بسیار معروف‌ حافظ که‌ در یکی‌ از اشعار آن‌ می‌گوید: اگر آن‌ ترک‌ شیرازی‌ به‌ دست‌ آرد دل‌ ما را / به‌ خال‌ هندویش‌ بخشم‌ سمرقند و بخارا را// آثار: ـ دیوان‌ اشعار منابع: 1 ـ دیوان‌ خواجه‌ شمس‌الدین‌ محمد حافظ، تهران‌، گنجینه‌، 1376.

    2 ـ رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌، شیراز، دانشگاه‌ پهلوی‌، 1354.

    3 ـ زرین‌کوب‌، عبدالحسین‌: از کوچه‌ رندان‌، تهران‌، امیرکبیر، 1356.

    4 ـ سایکس‌ سر، پرسی‌: تاریخ‌ ایران‌(جلد دوم‌)، ترجمه‌ محمدتقی‌ فخرداعی‌ گیلانی‌، تهران‌، دنیای‌ کتاب‌، 13 ویژگی های شعر حافظ برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از: رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است.

    شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.

    چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و .

    .

    را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها 2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

    به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید: ز شوق نرگس مست بلند بالایی چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم 3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است.

    به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم *** من و انکار شراب این چه حکابت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد *** ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش باید برون کشید از این ورطه رخت خویش 4- طنز زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است.

    طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است.

    حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

    پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند: فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام، ولی به ز مال او قافست باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد 5- ایهام و ابهام شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

    نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

    دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

    سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد.

    از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد: دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان" دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی" عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر" تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است.

    شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

    جهان بینی حافظ از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

    من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست که از آن دست که او می کشدم می رویم 2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

    در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد 3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

    آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش 4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر که در کمینگه عمرند قاطعان طریق فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن 5- انتظار و طلب موعود، انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است.

    اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است: مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که از انفاس خوشش بوی کسی می آید *** ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی *** یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور *** رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند واژه‌های کلیدی حافظ در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می‌شود که هر یک نقش اساسی و عمده‌ای را در بیان و انتقال پیام‌ها و اندیشه‌های عمیق بر عهده دارد.

    به عنوان نقطهٔ شروع برای آشکارایی و درک این مفاهیم باید با سیر ورود تدریجی آن‌ها در ادبیات عرفانی آغاز گردیده از قرن ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آشنایی طلبید.

    از جملهٔ مهم‌ترین آن ها می‌توان به رند و صوفی و می اشاره داشت: رند شاید کلمه‌ای دشوار‌یاب ‌تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود.

    کتب لغت آن‌را به عنوان زیرک، بی‌باک، لاابالی، و منکر شرح می‌دهند، ولی حافظ از همین کلمه بد‌معنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ‌ها و در زبان‌های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به‌دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی {{{2}}} صوفی حافظ همواره صوفی را به بدی یاد ‌کرده، و این به سبب ظاهر‌سازی و ریا‌کاری صوفیان زمان او بوده است.

    آنان به‌ جای آن که به ‌راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت، اغلب خرقه‌داران و پشمینه‌پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تند‌خویی شهرت داشتند[۲] و پای از سرای طبیعت بیرون نمی‌نهادند حافظ و پیشینیان یکی از باب‌های عمده در حافظ‌شناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و هم‌عصران بر هنر و سخن اوست.

    این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کرده‌اند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بی نظیری، و منحصربه‌فرد بودن حافظ و اینکه در چه مواردی او اینگونه‌ است.

    دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندی‌های آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالب‌های شعری استادان پیش از خودش و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی، و سلمان ساوجی را پیش چشم داشته، زبان شعری، سبک و شیوهٔ هنری، و نیز اوج و والایی پیام‌ها و اندیشه‌های بیان‌ گردیده با آن‌ها چنان بالا و ارفع است که او را نمی‌توان پیرو هیچ‌کس به ‌حساب ‌آورد (صفحهٔ ز، پش‌گفتار در دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو توسط عبادالله اختر).

    آرامگاه حافظ آرامگاه حافظ در منطقهٔ حافظیّه و در فضایی آکنده از عطر و زیبایی جان‌پرور گل‌های شیراز درهم‌آمیخته با شور اشعار خواجه واقع شده‌است.

    این مکان یکی از جاذبه‌های مهمّ توریستی هم به‌شمار می‌رود، و در زبان عامیانهٔ خود اهالی شیراز، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده‌است.

    اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی نظیر کعبه و بارگاه حسین‌بن علی، امام سوّم شیعیان به‌کار می‌رود، به‌خوبی نشان‌گر آن‌ست که حافظ چه چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد.

    معتقدان به حافظ رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسومی آیینی همراه می‌کنند، از جمله با وضو به آنجا می‌روند، و در کنار آرامگاه حافظ کفش خود را از پای بیرون می‌آورند که در فرهنگ مذهبی ایران نشانهٔ احترام و قدسی بودن مکان است.

    آرامگاه حافظ هم‌چنین مکانی فرهنگی‌ست.

    به‌عنوان مثال، برنامه‌های مختلف شعرخوانی شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان بخصوص سبک موسیقی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار می‌شود.

    حافظ شیرازی در شعری پیش‌بینی کرده‌ است که مرقدش پس از او زیارت‌گاه خواهد شد بر سر تربت ما چون گذری، همّّّت خواه که زیارت‌گه رندان جهان خواهد بود فال حافظ دیشب به‌سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به‌یاد خطّ تو بر آب میزدم چشمم به‌روی ساقی و گوشم به‌قول چنگ فالی به چشم و گوش درین باب میزدم ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت میگفتم این سرود و می ناب میزدم خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام بر نام عمر و دولتِ احباب میزدم مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت می‌شود.

    ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال می‌گیرند.

    برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می‌گیرد ابتدا نیت می‌کند، یعنی در دل آرزویی می‌کند.

    سپس به طور تصادفی صفحه‌ای را از کتاب حافظ می‌گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می‌کند.

    سپس می‌کوشد بنا به آرزوی خود بیتی را در شعر بیابد که مناسب باشد.

    اصطلاح خوب فال گرفتن در حالتی گفته می‌شود که شخصی چندین بار برای افراد مختلف فال بگیرد و هر بار برای نیت‌ها و آرزوهای متفاوت پاسخی داشته باشد.

    کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه ای می‌خوانند و سپس کتاب حافظ را می‌بوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را می‌گشایند و فال خود را می‌خوانند رباعیات رباعیات چندی به حافظ نسبت داده شده است هر چند این رباعیات از ارزش ادبی والایی هم‌سنگ عزل‌های حافظ برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آن‌ها تردید زیادی وجود ندارد.

    دکتر پرویز ناتل خانلری در تصحیحی که از دیوان حافظ ارائه داده است.

    تعدادی از این رباعیات را آورده است که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه خانلری بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت شده‌اند.

    خانلری در باره رباعیات حافظ می‌نویسد:«هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی‌افزاید.

    منابع زندگینامه خواجه شمس ‌الدین محمد، حافظ شیرازی ، تاریخچه آرامگاه ،بنای آرامگاه و … اختر، عبادالله.

    دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو، پیشگفتار از دکتر محمّد ریاض خان، ناشران: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان - اسلام‌آباد، و مؤسسهٔ الکتاب گنج بخش رود - لاهور، ۱۳۹۹ هجری / ۱۹۷۹م Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz, The Octagon Press Ltd., London, ۱۸۹۱ A.D fa.wikipedia.org/wiki daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page

حافظ شیرازی خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود. پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود. در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند و همسر خویش ...

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بسیاری حافظ شیرازی را بزرگ‌ترین شاعر ایرانی تمام دوران ها می‌دانند. بیشتر اشعار حافظ غزل می‌باشد و بن‌مایه غالب غزلیات او عشق است. حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل داده‌اند. دیوان حافظ دیوان حافظ که مشتمل ...

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ...

مقدمه مقدمه ای که می نویسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوی ، مایه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطایف روحانی ، گنجینه معرفت ، شمس الدین محمد حافظ شیرازی است . شاعری که مذاق عوام را با سخنان شیوا ، شیرین کرده و دهان خواص را با معانی دلربا نمکین ساخته است . هم ظاهر بینان را با خود آشنا کرده و هم ذهن معرفت جویان را روشنی بخشیده ، در هر واقعه ای ، سخنی مناسب حال ...

آرامگاه حافظ در شب خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس ...

ما در طول سال تحصیلی با کتابهایی رو به رو می شویم از جمله‌ی این کتابها کتاب ادبیات فارسی است که شامل انواع شعرها می باشد و منبع این شعرها شاعر گرانقدر و گرامی است که حافظ شیرازی نام دارد . حافظ شیرازی یکی از بهترین شاعران گرانقدر به حساب می آید که از زمانهای پیش ما با اشعار این شاعر زندگی می کنیم و اشعار این شاعر درخشندگی خاص خود را دارد . از آنجا که شعر پدیده ای پویاست اما اصول ...

حافظ شیرازی خواجه شمس‌الدین محمد بن محمد بن محمد شیرازی متخلص به «حافظ» و ملقب به « لسان‌الغیب» و « ترجمان الاسرار» از شاعران بزرگ غزلسرای ایران در قرن هشتم هجری است. اجداد او اصلاً از کوپای « کوهپایه» اصفهان بوده‌اند و نیای او در ایام حکومت اتابکان سلغری از آنجا به شیراز آمد و در همان شهر متوطن شد، و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش « بهاء ...

حافظ تصویری از تذهیبی از نسخهٔ خطی دیوان حافظ که در موزهٔ لندن نگهداری می‌شود خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دوران ها می‌دانند. بیشتر اشعار حافظ غزل می‌باشد و بن‌مایه غالب غزلیات او عشق است. حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا ...

مقدمه مقدمه ای که می نویسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوی ، مایه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطایف روحانی ، گنجینه معرفت ، شمس الدین محمد حافظ شیرازی است . شاعری که مذاق عوام را با سخنان شیوا ، شیرین کرده و دهان خواص را با معانی دلربا نمکین ساخته است . هم ظاهر بینان را با خود آشنا کرده و هم ذهن معرفت جویان را روشنی بخشیده ، در هر واقعه ای ، سخنی مناسب حال ...

حافظ شیرازی خواجه شمس‌الدین محمد بن محمد بن محمد شیرازی متخلص به «حافظ» و ملقب به « لسان‌الغیب» و « ترجمان الاسرار» از شاعران بزرگ غزلسرای ایران در قرن هشتم هجری است. اجداد او اصلاً از کوپای « کوهپایه » اصفهان بوده‌اند و نیای او در ایام حکومت اتابکان سلغری از آنجا به شیراز آمد و در همان شهر متوطن شد، و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش « بهاء الدین محمد» بازرگانی می‌کرد و مادرش از اهل ...

انواع آن به فارسی «گوجه برغانی»، «آلو سیاه»، «قطره طلا»، «آلو بخارا» و در کتب سنتی نامهای عربی آن، از جمله : «اجاص» و «برقون» آمده است. آلو از نظر طبیعت، سرد و برگ آن سرد و خشک است. 1 آلوی تازه، میوه خوبی برای بدن می باشد. آلو حافظ مغز و آرام بخش مراکز اعضا بوده و برای رفع سوء هاضمه مفید است.2 2. آمُله (Emblic ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول