رابطه ریاضى باهوش
شیما شهرابى
با دکتر على آبکار استاد ریاضى و عضو هیأت علمى دانشکده علوم دانشگاه تهران در مورد ریاضى و کاربردش در زندگى و لذت حل مسأله گفت وگویى انجام داده ایم که مى خوانید:
چرا ریاضى مى خوانیم؟
اصلاً ریاضى به چه دردى مى خورد؟
علوم ریاضى در حالت کلى پایه تمام علوم مهندسى است.
ریاضى مادر تمام علوم است و به عنوان علم دقیقه مطرح مى شود هر چه علوم دیگر به ریاضى نزدیک باشند مستدل تر و قطعى تر از علومى هستند که از ریاضى دور مى شوند.
ممکن است در علوم اجتماعى نظریه هاى مختلفى داشته باشیم که همه نظریه ها بسته به موقعیت هاى گوناگون درست باشند ولى در ریاضى تنها یک نظریه داریم یا درست یا غلط.
اغلب تئورى هاى ریاضى ریشه فیزیکى دارند و منشأ و پیدایش آنها در مسائل علمى بوده است.
یعنى تمام فرمول هایى که در تمام این سالها کشف شده و شما زمانى خوانده اید و حالا تدریس مى کنید در مسائل علمى فیزیک و شیمى و اقتصادى کاربرد دارد؟
خیر، گاه مى دانیم که این فرمول ها چه کاربردى دارد و منتها خودمان دیگر نمى توانیم به کاربردشان بپردازیم و گاهى هم فرمول را مى دانیم و آیندگان کاربردش را پیدا مى کنند.
اما یک مسأله وجود دارد هیچ علمى مستقیماً به شکوفایى و بارورى نمى رسد مگر این که بخش هایى از ریاضى در آن به کار برده شده باشد.
پس ریاضیدان غیر از لذتى که خودش مى برد از روى مفاهیم ریاضى باعث رشد جامعه و تکنولوژى مى شود.
لذت؟
بله، به یک ریاضیدان در حالت حل مسأله لذتى دست مى دهد و او را ارضا مى کند در فلسفه به این حالت لذت حل مسأله مى گویند که افراد دیگر این لذت را درک نمى کنند.
این حالت در ریاضى مثل گل کردن طبع شعر شاعرى است که یکباره باعث مى شود شعر بگوید.
تمام کاربردهایى که از ریاضى گفتید کاربردهایى بود که یک ریاضیدان در زندگى حرفه اى از ریاضى مى کند.
آیا در زندگى اجتماعى هم از ریاضى استفاده مى شود؟
ریاضى در زندگى اجتماعى هم کاربرد دارد؟
البته، ما نباید از خودمان تعریف کنیم ولى کسى که ریاضیات مى خواند بهتر فکر مى کند و کسى که بهتر فکر مى کند بهتر زندگى مى کند.
پس به خاطر این که بهتر فکر کنیم از اول دبستان تا سال آخر دبستان ریاضى مى خوانیم؟
بله، ریاضى کمک مى کند که بهتر فکر کنیم.
براى بهتر فکر کردن راههاى بهترى هم وجود دارد.
چرا شطرنج بازى نمى کنیم که فکرمان باز شود؟
شطرنج حالت خاص دارد.
البته بخشى از ریاضیات هم جنبه شطرنج و بازى دارد که به صورت فرم تعمیم گسترش پیدا مى کند و در علوم دیگر استفاده مى شود.
یعنى ریاضى خواندن ما فقط به خاطر این است که بتوانیم بهتر فکر کنیم.
یعنى من اگر انتگرال و مثلثات نمى خواندم نمى توانستم فکر کنم؟
خیر، این طور نیست، ریاضى در زندگى روزمره به بالابردن قوه تفکر کمک مى کند.
اما کاربرد و استفاده هاى دیگرى هم دارد.
فرض کنید بخشى از ریاضیات آمار است.
یک متخصص علوم اجتماعى و تربیتى آیا مى تواند منهاى آمار مطالعات خودش را ادامه دهد.
پس این طور نیست که فرد همان لحظه از چیزى که مى خواند بهره مند شود.
من به عنوان ریاضیدان از علوم اجتماعى - ارتباطات و روانشناسى به یک حداقلى نیازمندم که در زندگى استفاده کنم.
شما هم باید حداقلى از ریاضى بدانید ولى کسى نمى گوید: همه باید ریاضیدان شوند.
این حداقل مى تواند در حد چهار عمل اصلى باشد؟
این طور نیست؟
حدود را ما تعیین نمى کنیم.
اتفاقاً آنها که حداقل ها را تعیین مى کنند ریاضیدان نیستند.
کارشناسان روانشناسى و تعلیم و تربیت در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم این حدود را تعیین مى کنند.
البته این که شما مى گویید در حد چهارعمل اصلى درست نیست همانطور که گفتم حتى محققان علوم اجتماعى و علوم تربیتى هم به یادگیرى آمار احتیاج دارند و از ریاضى استفاده مى کنند.
اما نظر ما این است که کمیت و حجم باید کم شود و بیشتر به کیفیت اهمیت داده شود.
گفتید کسانى که ریاضى مى خوانند بهتر فکر مى کنند آیا افراد باهوش ریاضى مى خوانند؟
ریاضى با هوش نسبت مستقیم دارد.
یعنى اغلب ریاضیدان ها افراد باهوشى هستند شاید هم خود ریاضى در پروسه پرورش هوش تأثیر مى گذارد اما این بدان معنى نیست که افرادى که تمایلى به یاد گرفتن ریاضى ندارند افراد بى استعداد یا کم هوشى هستند.
ریاضى با علاقه هم رابطه مستقیم دارد.
شما در تمام سالهایى که ریاضى مى خواندید به تدریس فکر مى کردید؟
یعنى دلتان مى خواست ریاضى بخوانید که آن را به دیگران تدریس کنید؟
شیما شهرابى با دکتر على آبکار استاد ریاضى و عضو هیأت علمى دانشکده علوم دانشگاه تهران در مورد ریاضى و کاربردش در زندگى و لذت حل مسأله گفت وگویى انجام داده ایم که مى خوانید: چرا ریاضى مى خوانیم؟
علوم ریاضى در حالت کلى پایه تمام علوم مهندسى است.
یعنى تمام فرمول هایى که در تمام این سالها کشف شده و شما زمانى خوانده اید و حالا تدریس مى کنید در مسائل علمى فیزیک و شیمى و اقتصادى کاربرد دارد؟
خیر، گاه مى دانیم که این فرمول ها چه کاربردى دارد و منتها خودمان دیگر نمى توانیم به کاربردشان بپردازیم و گاهى هم فرمول را مى دانیم و آیندگان کاربردش را پیدا مى کنند.
لذت؟
بله، به یک ریاضیدان در حالت حل مسأله لذتى دست مى دهد و او را ارضا مى کند در فلسفه به این حالت لذت حل مسأله مى گویند که افراد دیگر این لذت را درک نمى کنند.
تمام کاربردهایى که از ریاضى گفتید کاربردهایى بود که یک ریاضیدان در زندگى حرفه اى از ریاضى مى کند.
البته، ما نباید از خودمان تعریف کنیم ولى کسى که ریاضیات مى خواند بهتر فکر مى کند و کسى که بهتر فکر مى کند بهتر زندگى مى کند.
پس به خاطر این که بهتر فکر کنیم از اول دبستان تا سال آخر دبستان ریاضى مى خوانیم؟
بله، ریاضى کمک مى کند که بهتر فکر کنیم.
براى بهتر فکر کردن راههاى بهترى هم وجود دارد.
شطرنج حالت خاص دارد.
یعنى ریاضى خواندن ما فقط به خاطر این است که بتوانیم بهتر فکر کنیم.
خیر، این طور نیست، ریاضى در زندگى روزمره به بالابردن قوه تفکر کمک مى کند.
این حداقل مى تواند در حد چهار عمل اصلى باشد؟
حدود را ما تعیین نمى کنیم.
گفتید کسانى که ریاضى مى خوانند بهتر فکر مى کنند آیا افراد باهوش ریاضى مى خوانند؟
ریاضى با هوش نسبت مستقیم دارد.
شما در تمام سالهایى که ریاضى مى خواندید به تدریس فکر مى کردید؟
شغل آرمانى براى یک دانشجوى ریاضى گرفتن جاى اساتید سابقش است و آرمانى تر این که موفق به کشف فرمول یا حل مسأله اى شود که اسمش در کتابها ماندگار شود.
من به اولین آرزویم رسیده ام و حالا به آرزوى دوم فکر مى کنم امید رضایى امروز - پنجشنبه - روز ستایش از حکیم عمر خیام است.
اگر قرار باشد به بهانه روز خیام گزارشى نوشته شود قاعدتاً باید رنگ و بوى شعر داشته باشد.
آن ۲۵۰رباعى خیام یا منسوب به خیام باعث شده تا او به عنوان یک شاعر شهرتى جهانى بیابد در حالى که او پیش از آنکه شاعر باشد یک ریاضیدان بوده است.
این روز را به همه علاقه مندان ریاضیات تبریک مى گوییم اما این باعث نمى شود درگزارشى انتقادى به بحث درباره این سؤال بپردازیم که آیا ریاضیاتى که در دوران دبیرستان آموخته مى شود، در سالهاى بعد به چه کار جوانان مى آید.
ما در همین جا عمیقانه از جناب آقاى حکیم عمر خیام براى حرفهایى که در این گزارش درباره ریاضى زده شده است عذرخواهى مى کنیم و این نکته را حضورشان یادآور مى شویم که یادشان نرود خود ایشان یکى ازمهمترین شکاکان تاریخ بوده است.
*** آقاى میرشاهى دبیر شریف ریاضیات یکى از مناطق آموزش و پرورش شهر مشهد است.
او که شانزده سال تحصیلى سابقه کار دارد، سه چهار سالیست که با یک پرسش فلسفى بزرگ مواجه شده است.
حدس مى زنید براى یک دبیر ریاضى که غرق در اقیانوس مثبت ها، منفى ها، ایکس ها و ایگرگهاست چه پرسش فلسفى ممکن است مطرح شود؟
این پرسش فلسفى را یک روز پنجشنبه اواخر بهار که فصل امتحانات نزدیک مى شد، یک دانش آموز سال سوم تجربى در ذهن او انداخت.
دانش آموز که چند دقیقه اى بود در هجوم توفان سرزنش هاى آقاى میرشاهى قرار گرفته بود که چرا هر چقدر این مسأله ریاضى را برایش توضیح مى دهد، او نمى فهمد، یکباره و با لهجه غلیظ مشهدى پرسید: «آقا، شما بفرمایین که این همه رقم وعلامت و این چیزا اصلاً به چه درد ما موخوره؟
مو سال دیگه دیپلم مى گیرم و با اجازتان مى رم خدمت.
حالا انگار کنین که مشتق گیرى رو بلد نباشم...» این پرسش اگرچه آقاى میرشاهى را در لحظه اول بسیار خشمگین ساخت چرا که به ساحت مقدس و دست نیافتنى ریاضیات خدشه وارد مى کرد - اما آن شب او را در رختخوابش راحت نگذاشت تا جایى که آقاى میرشاهى دیگر قادر به انجام هیچ کار دیگرى نبود.
در این چندسال آقاى میرشاهى همچنان درگیر این پرسش ذهنى است که آیا این همه سر و کله زدن با دانش آموزان براى درک درس ریاضى و قبول شدن در امتحانات سخت آن در زندگى آینده شان اساساً نقشى دارد؟
آقاى میرشاهى در درجه اول به زندگى خودش رجوع کرد.
او مى دید اگرچه براى او رزق روزانه از دل همین ریاضیات بیرون مى آید، اما این براى او تنها یک اتفاق است، همانطور که اگر کشورها پایتخت نداشتند و کوهها و جلگه ها و رودها وجود نداشت، همکار و دوست صمیمى اش آقاى دهناد که در همان دبیرستان جغرافیا درس مى دهد، به طور قطع گرسنه مى ماند.
آقاى میرشاهى تازه پس از سالها به این فکر افتاده بود که وقتى پایش را از دبیرستان بیرون مى گذارد، راستش دیگر به کار هیچ کس نمى آید.
حتى در یک جمع خانوادگى نیز او مجبور است سکوت اختیار کند، در حالى که باجناقش آقابیژن که او هم دبیر آموزش و پرورش است همیشه گل مجلس است.
آقابیژن که ادبیات فارسى درس مى دهدهمیشه چنته اش پراست از اشعار و ضرب المثل ها و حکایاتى که دیگران را به ستایش از او و حافظه اش وامى دارد.
آقاى میرشاهى با آنکه حافظه مثال زدنى دارد اما دانش ریاضى اش هیچ کس را در جمع به حیرت وانمى دارد چرا که براى اطرافیان آقاى میرشاهى اساساً اهمیتى ندارد که بدانند اتحاد جمله مشترک از چه راههایى قابل حل است.
تا یادمان نرفته است بگوییم آن دانش آموز لعنتى که زندگى آقاى میرشاه را دچار بحران اساسى کرد، همان سال وبا کمک آقاى میرشاهى توانست از ریاضى نمره ۱۰ بگیرد و قبول شود.
سال بعد هم دیپلمش را - نمى دانیم به چه روشى - گرفت و حتماً به خدمت سربازى رفت.
او حالا دوسال است که در کوى آب و برق مشهد یک پیتزافروشى دارد و از زندگى اش هم بسیار راضى است.
ماه پیش در ایام نوروز، یک شب آقاى میرشاهى و خانم و بچه هایش در پیتزافروشى او غذا خوردند و خیلى هم بهشان خوش گذشت.
اما این مسأله باعث نشد که آقاى میرشاهى آن پرسش را فراموش کند که: «این همه اطلاعات ریاضى که در دبیرستان به بچه ها آموزش داده مى شود، در آینده به چه دردشان مى خورد؟» *** شما در چه رشته اى درس خوانده اید؟
ریاضى، تجربى یا انسانى؟
شاید هم هنرستان رفته اید.
به هر حال فرقى نمى کند.
در دوران دبیرستان بدون شک با مجموعه اى از اطلاعات مختلف ریاضى مواجه بوده اید.
اتحادها، مشتق گیرى انتگرال، قدر مطلق، معادلات دومجهوله و سه مجهوله و ده مجهوله و...
اگر قضایاى هندسه و مثلثات و ریاضى جدید را هم به این مجموعه اضافه کنیم که دیگر نور على نور مى شود، شما که حالا دبیرستان را تمام کرده اید و در اجتماع حضورى در حد خود دارید، چقدر آن اطلاعات را هنوز به یاد دارید؟
نظر چند جوان را در این باره بخوانید: پرستو محمودى (۲۴ساله - دانشجوى سال پنجم پزشکى): هیچ چى، هیچ چیزش را به یاد ندارم.
آنقدر درگیر آناتومى و فیزلوژى و پاتولوژى بوده ام که اصلاً فایل ریاضى مغزم پر شده.
دلیلش هم آن بوده که در همه این سالها کاربردى برایم نداشته.
من که نمى توانم نشانه هاى بیمارى یک نفر را با مشتق گیرى از اندازه دور جمجمه اش تحلیل کنم.
رضا پناه بر خدا (۲۶ساله - راننده آژانس): تا حالا فکرش را نکرده بودم.
همان موقع ها که دبیرستان مى رفتم اتفاقاً همیشه از خودم مى پرسیدم خب این چیزهایى که مى خوانیم مثل ریاضى و فیزیک و شیمى به چه دردمان مى خورد.
اما حالا دیگر آنقدر درگیر زندگى شده ام که به هیچ چیز فکر نمى کنم.
میثم علوى (۲۸ساله - مترجم): نه...
ریاضى به هیچ کار ام نیامده.
منظورم آن ریاضى است که در دبیرستان خوانده ام.
وگرنه جدول ضرب و چهار عمل اصلى که بالاخره پایه زندگى انسان است.
من هزار تا معادله چند مجهولى در زندگى ام دارم اما هیچ وقت نتوانسته ام به روش ریاضى یک دستگاه معادله براى آن درست کنم و با جابه جا کردن x و yو z بتوانم این معادلات را حل کنم.
زندگى طبیعى انسانى اصلاً شبیه دنیاى ریاضیات و حساب و هندسه نیست.
ما براى این گزارش نظر چندین جوان دیگر را هم پرسیده بودیم اما نظر اغلب آنها مثل نظر سه نفر بالا بود وچون نمى خواستیم در این گزارش زیر آب درس ریاضى را بزنیم و احیاناً مورد اعتراض ریاضیدانان و ریاضى دوستان و ریاضت کشان قرار بگیریم از انعکاس نظرات آنها خوددارى کردیم.
بسیارى از مادر و پدرها همیشه این جمله را با حسرت و نگرانى درباره فرزندانشان مى گویند که «بچه خوبیه فقط ریاضى اش ضعیفه.» بله درست است ریاضى خیلى از ما ضعیف است اما مگر ریاضى یعنى زندگى؟
مگر همه آدمها باید ذهن ریاضى داشته باشند تا خوشبخت شوند؟
همان آقاى اینیشتن که همه دنیا به او مى بالند، با آن نمره هاى درخشان دوره دبستان اگر قرار بود در سیستم آموزش و پرورش ما رشد کند، همان سال دوم دبیرستان پرونده اش را مى دادند زیر بغلش وبه جرم کندذهنى مى فرستادنش مدرسه بچه هاى استثنایى.
اما در یک فضاى درست آموزشى، او توانست ذهن ریاضى اش را تقویت کند و بشود آقاى اینیشتن.
پس بگذارید یک بار هم ما به پدر و مادرهایمان نصیحت کنیم: «خوشبختى مفهوم دیگرى دارد که الزاماً به معناى یادداشتن انتگرال و مشتق گیرى نیست.
یاد داشتن جذر هم به لذت بردن بیشتر از جزر و مد دریا منتهى نمى شود.
اگر ریاضى بچه هایتان ضعیف است، خب باشد، لابد در یک جاى دیگر، خدا استعداد دیگرى به آنها داده.
این تقصیر شماست که ذهنتان در محدوده محور مختصات حرکت مى کند و هیچ امکان دیگرى براى رشد ذهنى فرزندانتان متصور نیستید.» سهیل دو ترم دیگر مدرک کارشناسى اش را در رشته ریاضى محض مى گیرد.
به نظر نمى رسد از عشاق ریاضى باشد اما با این حال به آن احترام مى گذارد و «همیت رشته اى» اش(!) را رعایت مى کند.
وقتى از او مى پرسم که آیا ریاضیاتى که در دوره دبیرستان خوانده بوده در دوران دانشگاه به کارش آمده یا نه، مى گوید: «راستش را بخواهى نه.
ریاضیات دوره دبیرستان به هیچ دردى در رشته دانشگاهى ریاضى نمى خورد.
وقتى وارد مى شوى تازه مى بینى خیلى چیزها را یاد ندارى.
تکه اى از همه چیز را مى دانى بدون آنکه مفهوم دقیقش را بلد باشى.» این طور که سهیل مى گوید درست در این لحظه مشکلات اصلى پیدا مى شود: «اگر قرار باشد اتحادها را بخوانى باید تمام آنچه از پیش مى دانسته اى را از ذهنت پاک کنى و دوباره یاد بگیرى و این کار به شدت سخت است.
مثل این مى ماند که به یک بچه کلاس سوم بخواهى بگویى الفبایى که در کلاس اول به تو یاد داده اند غلط بوده و حالا باید دوباره الفباى جدیدى یاد بگیرى.» روش هاى حل معادلات و مسائل ریاضى، معمولاً در دانشگاه کاربردى ندارد زیرا چنان که سهیل مى گوید روش هاى یادگیرى ریاضى در دبیرستان بیشتر طوطى وارى است.
وقتى مى پرسم یعنى چه؟
توضیح مى دهد: «یعنى اینکه روش ها را بچه ها حفظ مى کنند که یا بتوانند تست ها را حل کنند و یا به نتیجه مسأله ها از راه هاى نزدیکترى برسند.
ما با داشته هاى دوران دبیرستانمان در دانشگاه یک انتگرال هم نمى توانیم حل کنیم.» با این حال سهیل مى گوید: خواندن ریاضى _ در مقطع دانشگاهى به باز شدن دیدگاه عمومى دانشجویان این رشته کمک مى کند.
او معتقد است: این اتفاق براى بچه هاى فنى _ مهندسى هم مى افتد چرا که آنها هم واحدهاى ریاضى فراوانى را پاس مى کنند.
شاهد او بر این ادعا فهرست بلندى است که از هنرمندان، نویسندگان و سیاستمداران ارائه مى دهد.
کسانى که همگى اهل ریاضیات بوده اند.
اما سهیل مى گوید: در دوران دبیرستان معمولاً این اتفاق نمى افتد و ریاضیات این دوران نمى تواند ذهن هاى تحلیلگر تربیت کند.
حالا بد نیست شاهد یک پیشنهاد نسل سومى باشید!
مادر مریم کارمند ارشد یکى از بانک هاى دولتى در تهران است.
او همه کار مى کند تا دو دخترش بتوانند تحصیل و پیشرفت کنند.
زحمات او براى پیشرفت محبوبه _ خواهر مریم _ به ثمر نشسته و او الآن دانشجوى رشته داروسازى است اما مریم اصلاً اهل این حرفها نیست واگر بخواهیم بى تعارف صحبت کنیم باید بگوییم از ریاضیات تنفر دارد.
بحث همیشگى مریم و مادرش این است که مریم باید در ریاضى تقویت شود.
چرا که به نظر مادر ریاضیات علاوه بر آنکه در کنکور ضریب بالایى دارد باعث رشد فکرى دخترش نیز مى شود.
مریم مرتباً با او مخالفت مى کند چرا که معتقد است: دست کم تا الآن که سال سوم دبیرستان است این ریاضیات نبوده که باعث عمیق شدن دیدگاه او در زندگى شده است.
مادرش همیشه پاى اعداد و ارقام را میان مى کشد و مى گوید پیدا کردن سریع راه حل براى مسائل ریاضى باعث افزایش سرعت انتقال و تیزهوشى مى شود.
مریم کاملاً با این حرف مخالف است و پیشنهادى بهتر ارائه مى دهد:«اگر واقعاً اعداد و ارقام باعث تیزهوشى آدم ها مى شوند من ترجیح مى دهم به جاى حل اتحاد و انتگرال و معادلات چند مجهولى سرسام آور توى خانه بنشینم و جدول سود وکو یا کاگورو حل کنم.
این طورى هم سرم گرم است، هم لذت مى برم و هم تیزهوش تر مى شوم.» پیشنهاد مریم زیاده از حد نسل سومى است، اما حداقل این است که آقاى میرشاهى در مشهد را یک بار دیگر به یاد سؤال فلسفى اش مى اندازد: «راستى این همه ریاضى به چه کار زندگى جوان ها مى آید؟»