دانلود تحقیق حقوق زن و مرد در جامعه

Word 76 KB 25252 18
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • حقوق زن و مرد در جامعه
    اما آنان نخواسته و یا نتوانسته اند همهء رقیبان را بالکل از میدان به در کنند چرا با از میان رفتن یک رقیب ، دیگری ای جایگزین می شود و قد علم می کند.

    پس چاره در قانون گزاری طبیعت است با میل و ارادهء خویش.

    قوانینی که نوع برتر را تعریف کند و سایرین را مستثنی سازد.

    این قوانین گاه می تواند بی رحمانه تر از قوانین جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر که سفید تر، برتر؛ هر که قوی تر؛ بهتر؛ ...


    در این میان قانونی وجود دارد که شاید از همه کودکانه تر باشد:‌ فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دین ، هم وطن و هم خون ، ولی پست تر!‌ و آن عضو مفلوک جامعه کسی نیست جز همشهری دست دوم، زن.

    اینجا دیگر برتری نه نسبی که مطلق است – برتری از آن نوع که انسان بر تمام دیگر موجودات دارد.

    مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن.

    مرد است که روح خداوند در او دمیده شده است و او تصویر خداوند در بهشت است.

    زن عضوی ناقص است که به واسطهء مرد خلق شده است و کاری جز این نکرده که مرد معصوم و متعالی را تشویق به خیانت به پدر روحانی اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابدیش گردیده است.

    زن حیوانی است مکار ، عامل بیچارگی دنیا.


    این فرضیه در جوامع ابتدایی هم به نوعی دیگرموثق و معتبر بود.

    انسان اولیه می بایست قوی باشد تا بتواند مبارزه کند و در مبارزه با طبیعت پیروز شود.

    انسان ضعیف دوام نمی آورد مگر به حمایت قوی ترها.

    اما انسان های ضعیف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگی شان منوط به حمایت مردان.

    پس برتری مرد مجدد ثابت می شد.


    با انتقال جامعه به مرحلهء کشاورزی، هنوز قدرت بدنی حرف اول را می زد.

    در جنگ و دفاع از املاک هم زنان جز آن که به اسیری برده شوند و ایجاد دردسر نمایند، کمکی نمی کردند پس آنان مایهء ننگ بودند.

    در این دوران نیز همچنان الگوی انسان طبیعت بود و این امر برتری را بدون چون و چرابه مردان داده بود.

    بودند جوامعی که خشم طبیعت چندان گریبانگیرشان نبود و پیش رو زمین های بارور کشاورزی داشتند، مانند جامعهء مصرباستان که رود نیل ، کشتزارهای حاصل خیز را برایشان به ارمغان می آورد.

    در این جوامع – باز به پیروی از طبیعت – ارزش و برتری به گروهی داده می شد که بیشتر شبیه محیط بودند.

    این جا زنانی که مصداق باروری بودند؛ یعنی مادران، برتری داشتند.

    باز هم آن چه مطرح بود باروری زن بود و نه خود او.

    هنوز هم در جوامع ابتدایی افریقا با شرایطی مشابه می توان نمونه های مادر سالاری را یافت.


    اگر رشد جامعهء انسانی را به مراحل رشد بدن انسان تشبیه کنیم، گذار از مرحلهء‌ کشاورزی و ورود جوامع به دوران صنعتی ، پایان طفولیت و ورود به دوران نوجوانی و سرکشی بود.

    در این دوران ملاک دیگر زور بازو و قدرت نبود چرا که نه تنها زنان، که کودکان شش- هفت ساله نیز می توانستند پای دستگاه ها در کارخانه ها بایستند و کار کنند.

    حال می بایست دربارهء تمامی ملاک های برتری تجدید نظر به عمل آید و همان زمان بود که تاریخ شاهد جنبش های انسان دوستانه از جمله لغو برده داری، حق آزادی و رای برای زنان و ....

    گردید.


    از آن پس اگر چه عده ای سعی کردند این تحولات را انکار کنند و حقوق را نادیده بگیرند، دیگر توان آن را نداشتند چرا که جامعهء انسانی به شکلی اجتناب ناپذیر مسیر خود را می پیمود.


    اما در عصر صنعتی نیز گاه جنبش های مخالف مردسالاری، که به مرور منجر به ایجاد حرکت های فمینیستی – به طور خاص موج اول - گردید ، مشکل را حل نکرد.

    راه حل های ارایه شده در ابتدا صرفا ترک یک سوی میدان نبرد و الحاق به دیگر سو بود و چون نتیجه نبخشید، کار به انکار کل موضوع مخالفت انجامید.

    فمینیست های موج سوم بالکل منکر وجود چیزی به نام جنسیت و تفاوت زن و مرد شدند.

    [1]
    زمانی که صحبت از تساوی حقوق زن و مرد می شود،‌خود این عبارت به معنی یکی ندانستن این دو است.

    یعنی ما دو پدیده به نام های زن و مرد داریم و قصد آن می کنیم که به آن ها حقوق برابر بدهیم.

    مشکل اساسی افرادی که امروزه به این مهم می پردازند این است که می خواهند زن و مرد را کاملا یکی بشمارند و از این طریق به اثبات تساوی حقوق بپردازند.

    مقایسه هایی فیزیکی که گاه انجام می پذیرد حاکی از این غفلت است ؛ مثلا مقایساتی بر روی وزن مغز زنان و مردان.

    اینان قصد اثبات تساوی زن و مرد- و نه تساوی حقوق زن و مرد - را دارند.


    با وجود همهء تلاش ها برای انکار، زن و مرد از نظر جسمانی با یکدیگر متفاوت اند.

    [2] اما تلاش برای برقراری تساوی حقوق زن و مرد است؛ یعنی آن چه که با توجه به لیاقت و شایستگی یک انسان باید به او داد.

    در اعطای حق، دیگر مسالهء زن یا مرد بودن مطرح نیست چون دیگر به جسم فرد ربطی ندارد.

    مساله یک انسان است؛ انسانی دارای روح که می تواند زن یا مرد، سفید یا سیاه ، پیر یا جوان ، قوی یا ضعیف باشد.

    هیچ یک از تفاوت های ظاهری نمی تواند عامل محرومیت فرد انسانی از حقوق او باشد.

    اما حق یک انسان چیست که زن و مرد باید به شکل مساوی از آن بهره برند؟‌ مسلما این امر تنها به این معنی نیست که زن ترک خانه کند و در اجتماع حاضر باشد.

    حقوق برابر در اموری بسیار متعالی تر است: حق تفکر، حق آموزش، حق انسان بودن ، حق رشد و تعالی عقلانی و روحانی.

    زن و مرد باید به طور مساوی امکان ترقی و تکامل داشته باشند و بتوانند قابلیات و استعدادات خود را بروز دهند.

    نکتهء مهم این جاست که زن و مرد هر دو به تنهایی انسان هایی کامل و مستقل هستند که هر یک به منزلهء‌ یک واحد انسانی می توانند زندگی و ترقی کنند.

    زمانی می توان انتظار حقوقی برابر را برای آنان داشت که چنان باوری ملکهء جامعه گردد.

    اما مگر حالا که چنین نیست ، چه مشکلاتی وجود دارد؟‌ اگر این ارزش محقق شود چه خواهد شد؟

    نادیده گرفتن زنان در هر جامعه به ضرر کل آن جامعه است.

    تعلیم و تربیت کل جامعه ، به علت عدم آگاهی و توانایی مربیان اول فرزندان – مادران – به تاخیر خواهد افتاد و این حرکت ورشد جامعه را کند می کند.

    در اصل باور به برتری هر جنس تناقضی در خود نهفته دارد؛ چگونه ممکن است انسان هایی پست و ذلیل – مادران یا زنان – بتوانند از دامان خود متعالیانی – مردان – بار آورند یا مادرانی والا و عالی افرادی پست؟

    ازسوی دیگر تحقیقات نشان داده است که در جوامع مردسالار گرایش به نظام دیکتاتوری بیشتر است.

    مصداق آن را نیز آلمان در دوران نازیسم می دانند که تاکید بر خانه نشینی زنان داشت.

    بالعکس، حکومات دموکراسی اغلب با حضور زنان در جامعه همراه بوده است.

    در ضمن هر کجا که موازنهء‌ بین دو جنس برقرار باشد، سطح زندگی ارتقا می یابد.[3] و شاید همین اصل مؤید آن باشد که حضور زنان در جامعه و تصمیم گیری ها منجر به برقراری صلح خواهد شد.

    زیرا روحیهء فداکاری مادرانه به جامعه تسری می یابد و رافع خودخواهی ها و تعصبات و در نتیجه دشمنی ها و جنگ ها می گردد.

    مسلما این به معنی لزوم برتری زنان بر مردان درجامعه نیست بلکه حضور این دو در کنار یکدیگر است که می تواند احساسات را تعدیل کند.

    سپردن کل نظام صرفا به دست زنان نیز باعث ایجاد مشکلاتی در جامعه خواهد شد.

    قاطعیت و عدالت مردانه در کنار عطوفت و لطافت زنانه متعادل می شود.

    قابل ذکر است که اگر چه اشاره شد که زن و مرد هر یک وجودی مستقل هستند، اما جامعه نیازمند هر دوی آن هاست.

    غیاب هر یک منجر به کمبودهایی خواهد شد.

    برای رسیدن به چنین مرحله ای پرورش و تعلیم یکسان و برابر لازم است.

    آن چه در حال حاضر مانع از حضور زنان و بروز استعدادات آنان در جامعه می گردد، عدم تربیت صحیح این گروه است.

    زن محبوس در خانهء بی خبر از امور دنیا، اگر هم در صحنه حاضر باشد، چون احساسات و افکاراش پرورده نشده است ، کمک چندانی نخواهد کرد.

    اگر چه امروز در بسیاری از جوامع زنان در صحنه حاضراند، در اصل حضور آنان آن گونه است که مردان می خواهند:‌ زن باب طبع مرد، نه زن با تمام قوا واستعدادات اش.

    راه چاره پرورش زنان و مردان آینده در کنار هم و به طور یکسان است.

    زنی که تحصیل کند و هم پای مردان پیش آید:‌ در جامعه وخانه احترام بیشتری دارد، توانایی های خود را بهتر در می یابد و آن ها را به کار می گیرد، قدرت رهبری و مدیریتش تقویت می شود، حقوق خود را بهتر درک می کند،‌ فرزندان بهتری پرورش می دهد و بالاخره برای حضور در تمامی صحنه ها مجهز می شود.

    [4] مردان فردا که از طفولیت همواره زنان فردا را در تمامی مراحل در کنار خود می بینند، هرگز احساس نخواهند کرد که هم پایانشان در راه خواهند ماند یا در اجرای بعضی امور عاجز خواهند بود، پذیرش آنان را در کنار خود ساده می بینند و حتی در هر مرحله ، به جای سرکوبی ، دست یاری به سوی شان دراز خواهند کرد.

    البته آن چه همواره مد نظر داریم این است که صحبت از تساوی حقوق زن و مرد در زمانی ممکن است که جامعهء صنعتی شرایط پذیرش آن را ایجاد کرده است .

    در دوران شکارگری یا کشاورزی تصور این امر هم محال بود چرا که " الرجال قوامون علی النساء " اصلی بدیهی بود – به واقع مردان از زنان قوی تر بودند.

    پس جای خرده گیری بر گذشتگانی که قایل به تساوی حقوق نبودند نیست بلکه جای شکرانه است که امروز عالم انسانی به جایی رسیده است که توان پذیرش اصل برابری حقوق را دارد.

    حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام و غرب از جمله موضوعات مورد بحث پیرامون حقوق زن، مقایسه بین مکتب اسلام با دستاوردهاى تمدن غرب است، امروز در دنیا درباره حقوق زن، مکتب دیگرى رایج نیست و نوعا شرقى‏ها و همه دنیا تحت تأثیر دستاوردهاى غربى‏ها در مورد تساوى زن هستند و تقریبا این فکر غرب همه‏جا و حتى دنیاى کمونیستى را هم احاطه کرده است.

    بنابراین مقایسه، مناسب‏ترین طرف اسلام همین دستاوردهاى دنیاى غرب است که غربى‏ها در این مسأله خیلى هم به خود مى‏بالند.

    با این مقایسه مى‏توان پى برد که نگرش حاکم بر غرب واقعا به مصلحت جامعه و خانم‏ها مى‏باشد یا خیر؟(1) اسلام، زن را چگونه موجودى مى‏داند؟

    آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانى او را برابر با مرد مى‏داند یا او را جنس پست‏تر مى‏شمارد؟

    این پرسشى است که اکنون مى‏خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.

    اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد، فلسفه خاصى دارد و پاره‏اى از حقوق و تکالیف و مجازات‏ها را براى مرد مناسب‏تر دانسته و پاره‏اى از آن‏ها را براى زن، در نتیجه، در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است.

    چرا؟

    آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیارى از مکتب‏هاى دیگر،نظریات تحقیرآمیزى نسبت به زن داشته و زن را جنس پست‏ترى شمرده است یا علت و فلسفه دیگرى دارد؟(2) عده‏اى گمان کرده‏اند که اسلام درباره زن، عدالت را مراعات نکرده است، در صورتى که همان‏گونه که منابع اسلامى نشان مى‏دهد و صاحب‏نظران محقق در این باره تحقیقات شایسته‏اى انجام داده‏اند، اسلام مابین تساوى زن و مرد و عدالت در میان آن‏ها فرق گذاشته است مسلم است.

    که اگر اسلام مى‏گفت زن و مرد از همه جهات بیولوژیک، فیزیولوژیک و روانى و هرگونه فعالیت مغزى و روحى، یکى هستند، این خلاف واقع بود و گمان نمى‏رود کسى در این دنیا پیدا شود و از این دو صنف اطلاع لازم و کافى داشته باشد و چنین سخنى را به زبان بیاورد.(3) شهید مطهرى مى‏گوید : «مکرر در نطق‏ها و سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى پیروان سیستمى غربى شنیده و خوانده‏اید که مقررات اسلام را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال این‏ها به عنوان تحقیر و توهینى نسبت به زن یاد کرده‏اند؟

    چنین وانمود مى‏کنند که این امور هیچ دلیلى ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است.

    مى‏گویند اسلام، دین مردان است و زن را انسان تمام عیار شناخته و براى او حقوقى که براى یک انسان لازم است وضع نکرده است.

    اگر اسلام زن را انسان تمام عیار مى‏دانست تعدد زوجات را تجویز نمى‏کرد، حق طلاق را به مرد نمى‏داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمى‏کرد، براى زن قیمت به نام مهر قائل نمى‏شد، به زن استقلال اقتصادى و اجتماعى مى‏داد و او را جیره‏خوار و واجب‏النفقه مرد قرار نمى‏داد.

    مى‏گویند اسلام با این که دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهاى دیگر رعایت کرده است، در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.

    اصلى که در این استدلال به کار رفته، این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانى، یکسانى و تشابه آن‏ها در حقوق است.

    مطلبى هم که از نظر فلسفى باید انگشت روى آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى چیست؟

    آیا لازمه‏اش این است که حقوق مساوى یکدیگر داشته باشند به طورى که ترجیح و امتیاز حقوقى در کار نباشد؟

    یا لازمه‏اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ‏گونه تقسیم کار وظیفه‏اى در کار نباشد؟

    شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى و برابرى آنان از لحاظ انسانیت، برابرى آن‏ها در حقوق انسانى است؛ اما تشابه آن‏ها در حقوق چطور؟

    کمیت غیر از کیفیت است.

    برابرى غیر از یکنواختى است.

    آن چه مسلم است این است که اسلام حقوق یک‏جور و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است ولى اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست.

    اسلام اصل مساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است.

    اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.»(4) در این که «این دو صنف با همدیگر متفاوت‏اند، از نظر خلقت طبیعى، جاى تردید نیست و در این باره تحقیقات به حد لازم و کافى انجام گرفته است.

    عنایت امر این است که آیا این اختلاف و تنوع در خلقت طبیعى زن و مرد باعث مى‏شود که یکى ناقص و دیگرى کامل باشد، نه چنین چیزى نیست، این مسئله تنوع است، نه نقص و کمال.»(5) این اختلافات، انعکاسى «در روبناى زندگى گذاشته است؛ نه در حقایق واقعى و جوهر حیات این دو صنف زن و مرد.

    آن چه ممکن است باعث اختلاف باشد، یکى عده واقعیات است که ما آنها را مشاهده مى‏کنیم، مانند این که مرد نیروى بیش ترى در پیچیدن در لابه‏لاى تولیدات سخت اقتصادى و دفاع از کشور، تحمل مشقت‏ها و خشونت‏هاى زندگى دارد و همچنین در جریان توالد و تناسل بارى را که صنف زن به دوش مى‏کشد، باعث تقید بیش‏تر او مى‏گردد و در این جربان مرد آزادتر است، همان‏طور که سیمون دوبوار از نیچه نقل کرده است: تسلیم شدن زن در اجراى پدیده خلقت، خیلى بیش‏تر از مرد است و اگر مردى ادعا کند که او هم مثل زن در این جریان تسلیم مى‏شود، به شرافتم سوگند یا دروغ مى‏گوید، یا مرد نیست.»(6) اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلفت زن و مرد چیست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد که در سایر کتاب‏هاى مذهبى نیز مطرح است، توجه کنیم.

    قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است.

    باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک‏سرشتى مى‏داند یا دوسرشتى؛ قرآن با کمال صراحت، در آیات متعددى مى‏فرماید: زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریده‏ایم.(7) قرآن درباره همه آدمیان مى‏گوید: «خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفرید.»(8) آیه، صریحا ارزش را بر ملاک تقوا قرار داده است.

    بدون اختصاص به زن یا مرد.

    به نظر مى‏رسد امتیاز بسیار مهمى که در صنف زن وجود دارد، چشیدن طعم حیات است که مرد تنها مفهومى از آن را درک مى‏کند.

    چشیدن طعم حیات در صنف زن بیش‏تر و عمیق‏تر از مرد دیده مى‏شود و به همین جهت است که قانون الهى چنین اقتضا کرده است که ارتباط مادر با فرزندان و کودکان تا دوران رشد احساسات و عواطف آنها ادامه داشته باشد.

    امام خمینى رحمه‏الله در این‏باره مى‏فرماید: «همان‏طور که حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زن‏ها نیز مطرح است.

    اسلام به زن‏ها بیشتر عنایت کرده است تا به مردها، اسلام زن‏ها را بیشتر حقوقشان را ملاحظه کرده است تا مردها.

    این هم معنا که بعد از این چه خواهد شد، زن‏ها حق رأى دارند.

    از غرب بالاتر است این مسائلى که براى زن‏ها ما قائل هستیم.

    حق رأى دادن دارند، حق انتخاب دارند، حق انتخاب شدن دارند.

    همه این‏ها هست.

    تمام معاملاتشان به اختیار خودشان است و آزاد هستند.

    اختیار شغل را آزاد هستند.

    البته در شرق براى مردها یک محدودیت‏هایى هست که آن محدودیت‏ها به صلاح خود مردها هست و آن محدودیت‏ها، یعنى در آن جاهایى که مفسده هست براى مرد، از قماربازى جلوگیرى مى‏کند.

    اسلام از شراب‏خوارى جلوگیرى مى‏کند.

    اسلام از هروئین جلوگیرى مى‏کند، براى این که مفسده دارند.» «براى همه یک محدودیت‏هایى هست، محدودیت‏هایى شرعى و الهى، محدودیت‏هایى است که به صلاح خود جامعه است.

    نه این است که براى جامعه یک چیزى مثلاً نافع بوده است که محدودیت برایش ایجاد کرده‏اند!»(9) نیز مى‏فرماید : «اسلام مى‏خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند.

    اسلام زن‏ها را نجات داده است از آن چیزهایى که در جاهلیت بود.

    آن‏قدرى که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا مى‏داند به مرد خدمت نکرده است که به زن خدمت کرده، شما نمى‏دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده.»(10) حضرت آیه اللّه‏ العظمى خامنه‏اى نیز مى‏فرماید: «شما باید زن را با چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم بشود که تکامل و حق و آزادى او چیست؟

    زن را به عنوان یک موجودى که مى‏تواند مایه‏اى براى اصلاح جامعه یا پرورش انسان‏هاى والا بشود نگاه کنید تا معلوم بشود که زن کیست و آزادى او چگونه است، زن را به چشم آن عنصر اصلى تشکیل خانواده در نظر بگیرید.

    اگرچه از مرد و زن تشکیل مى‏شود و هردو در تشکیل و موجودیت خانواده مؤثرند.

    اما آسایش فضاى خانواده و آرامش سکوتى که در فضاى خانواده است به برکت زن و طبیعت زنانه است.

    با این چشم به زن نگاه کنید تا معلوم بشود که زن چگونه کمال پیدا مى‏کند و حقوق زن چیست؟»(11) شهید مطهرى مى‏فرماید: «آن‏چه از نظر اسلام مطرح است، این است که زن و مرد به دلیل این‏که یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یکدیگر نیستند، جهان براى آنها یک‏جور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است، و همین ایجاب مى‏کند که از لحاظ بسیارى از حقوق و تکالیف و مجازات‏ها وضع مشابهى نداشته باشند.

    در دنیاى غرب، اکنون سعى مى‏شود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف، وضع واحد مشابهى بوجود آورند و تفاوت‏هاى غریزى و طبیعى زن و مرد را نادیده بگیرند.

    تفاوتى که میان نظر اسلام و سیستمى غربى وجود دارد در این‏جاست.کلمه «تساوىِ حقوق، یک مارک تقلبى است که مقلدان غرب بر روى این ره‏آورد غربى چسبانده‏اند.»(12) اعلامیه حقوق بشر که در فصل گذشته، توضیح مختصرى درباره آن دادیم، داراى یک دیباچه و 30 ماده است که پس از گفتگوهاى طولانى، در تاریخ آذرماه 1327 شمسى، مطابق با 10 دسامبر 1968 م.، از طرف مجمع سازمان ملل تصویب گردید و جهانیان آن روز را به نام «روز حقوق بشر» جشن مى‏گیرند.

    در خیلى از مواد این اعلامیه، به آزادى انسان و انواع آزادى‏ها تصریح شده است.

    نکات مثبت زیادى در این اعلامیه دیده مى‏شود و نسبت به دو اعلامیه قبلى ـ یعنى اعلامیه حقوق آمریکا (1776) و اعلامیه حقوق فرانسه (1789 م.) ـ کامل‏تر است،.ولى کاستى‏هاى بسیارى نیز دارد.

    اول این‏که آزادى مطرح شده در این اعلامیه همان آزادى در مکتب لیبرالیزم است.

    این اعلامیه هیچ اشاره‏اى به «آزادى مثبت» یا «آزادى معقول» که بسیارى از فیلسوفان از آن حمایت مى‏کنند، ندارد.

    از نظر این اعلامیه، تنها قید آزادى، اصطلاک آن با آزادى دیگران است.

    نیز در این اعلامیه، هیچ نامى از خدا نبرده شده است؛ یعنى کاملاً از منظر مادى تنظیم شده است.

    نکته دوم، مشروعیتِ آزادى مورد بحث است.

    در ماده نخستین آمده است: همه افراد بشر، آزاد و باحیثیت و حقوق یکسان زاییده مى‏شوند.

    «اگر موضوعى الحادى نیز داشته باشیم، باید بگوییم حقوق افراد را آفرینش خاص آنها تعیین مى‏کند.

    براى مثال باید بگوییم چند نظام آفرینش باردارى و زایمان و شیر دادن را به عهده زنان گذارده است، زنان باید از حمایت و حقوق بیشترى برخوردار باشند.

    نه آن که بى‏توجهى به سرشت خاص زن و مرد، حقوق همه را یکسان بدانیم.»(13) شهید مطهرى مى‏فرماید : «در این نهضت به این نکته توجه نشد که مسائل دیگرى هم غیر از تساوى و آزادى هست تساوى و آزادى شرط لازم‏اند نه شرط کافى.

    تساوى حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر به برابرى حقوق زن و مرد از نظر ارزش‏هاى مادى و معنوى یک چیز است و همانندى و همشکلى و همسانى چیز دیگر.

    در این نهضت عمدا یا سهوا تساوى به جاى تشابه به کار رفت و برابرى با همانندى یکى شمرده شد، کیفیت تحت‏الشعاع کمیت قرار گرفت.انسان بودن زن موجب فراموشى زن بودن و مى‏گردید.(14) به نام آزادى و به نام انتخاب، دختر شایسته و نمونه سال انتخاب مى‏کنند و با چاپ عکس‏هاى عریان در ابعاد مختلف در مجله‏ها و روزنامه‏ها از وجود آن‏ها استفاده مى‏کنند تا به این طریق مشترى بیشترى براى خود جذب کنند.(15) مقام معظم رهبرى در این‏باره مى‏فرماید: «اشتباه مى‏کند دنیاى استکبار سرشار از جاهلیت که خیال مى‏کند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کنند تا چشم‏هاى هرزه به او نگاه کنند و از او تمتع بگیرند و او را تحسین کنند.

    آنچه امروز در غرب از آن به عنوان آزادى زن نام برده مى‏شود، آزادى زن نیست؛ بلکه در واقع، باید آن را آزادى مردان هرزه براى التذاذ از زن نامید.»(16) «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»(17) شهید مطهرى مى‏فرماید : «شرط اصلى سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشرى این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند.

    آزادى و برابرى آن گاه سود مى‏بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعى و فطرى خویش خارج نگردند.

    آن‏چه در آن جامعه ناراحتى آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است؛ نه چیز دیگر»(18).

    حجاب از دیدگاه اسلام و غرب چرا غرب همواره تلاش کرده است که در سلسله اقدامات تهاجمى خود علیه ارزش‏هاى فرهنگى ملى و اسلامى، کشف حجاب را یکى از اقدامات مهم قرار داده و توان بالایى را به عملى شدن آن و جلوگیرى از اشاعه حجاب اسلام اختصاص داده است؟

    چرا اسلام،این دین سعادت بخش، حجاب را براى زنان واجب فرموده و یکى از احکام ضرورى قرار داده است؟(19) شک نیست که غرب و اسلام با دو دیدگاه متفاوت به زن و ارزش‏ها و کرامت انسانى الهى او مى‏نگرند و بر همین اساس برنامه‏ریزى مى‏نمایند.

    اینک حجاب را از دو دیدگاه غرب مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهیم: لباس پوشیدن، شأنى از شئون انسان است و در هر تمدن رابطه مستقیمى با معناى انسان و تعریف انسان در آن تمدن دارد.

    حجاب انسان در تمدن جدید غربى چیست؟

    در تمدنى که خدا از صحنه زندگى غایب شده، و در کلیسا عزلت گزیده، معنویت به حاشیه زندگى خزیده، و استخوان‏بندى فرهنگ و تمدن غربى، یک استخوان‏بندى مادى شده که در آن دیگر معنویت و قدس، اصالت ندارد و انسان دیگرى موجودى نیست که حامل «روح الهى» باشد و بتواند خلیفه خدا در زمین شود و...

    در این تمدن، انسان هیچ فرقى بنیادى و وجودى با حیوان ندارد...

    او هم چند سالى در طبیعت زندگى مى‏کند و مى‏میرد و دیگر هیچ!...

    ارزش و اعتبار همه چیز در این تمدن با این ملاک سنجیده مى‏شود که چقدر مى‏تواند به انسانى که اساسا حیوانى مادى‏است، لذت ببخشد و یکى از چیزهایى که مى‏تواند به او لذت ببخشد «تن انسان» است.

    از نظر غرب، انسان جز «تن» چیز دیگرى نیست و این تن یکى از مهم‏ترین آبشخورهاى لذت اوست، و او در فرصت محدودى که تا مرگ دارد باید از همه لذت‏ها تا مى‏تواند بهره‏مند شود»(20).

    در این‏جا ما دیدگاه برخى از دانشمندان غربى را درباره حجاب و پوشش کنار هم قرار مى‏دهیم تا شما خود به قضاوت بنشینید و علت تناقص گویى‏ها را خود پیدا کنید.

    راسل با «تابو» خواندن احساس شرم، عفاف و تقواى مرد و پوشش زن درباره ریشه حیا و حجاب مى‏گوید: «اخلاق جنسى آن‏چنان که در جوامع متمدن دیده مى‏شود، از دو منبع سرچشمه مى‏گیرد: یکى، تمایل به اطمینان پدرى، دیگرى، اعتقاد مرتاضانه به خیبث بودن عشق.

    دیدگاه فروید نیز هم افق با دیدگاه راسل است.

    او نیز اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، غریزه جنسى معرفى مى‏کند و ایجاد مانع در برابر آنان را به هر شکل ممکن، مردود شمرده، عامل بیمارى‏هاى روانى مى‏داند.

    به راستى، آیا مى‏توان این کلمات متناقص که حقایق آشکار را زیر پا مى‏گذارد پذیرفت؟

    آیا اخلاق نوین جنسى غرب که با استفاده همین نظریات پایه‏ریزى شده مشکلات روانى را حل کرده است و یا به عکس، عوارض بى‏شمار فرهنگى، اجتماعى و اخلاقى به وجود آورده و هزاران درد بى‏درمان به دردهاى گذشته افزوده است؟».(21) آیا مى‏توان با این سخن متناقض، به تحلیل ریشه حجاب و حیا پرداخت و آن را تبیین نمود؟

    شهید مطهرى در پاسخ غربى‏ها مى‏گوید : درباره این‏که زن ابتدا در خود احساس نقص مى‏کرده است و سبب شده که هم خود او و هم مرد، او را موجود پست بشمارد، سخنان زیادى گفته شده است، خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست، با فلسفه اسلام درباره زن و پوشیدگى زن رابطه‏اى ندارد.

    اسلام، نه حیض را موجب پستى و حقارت زن مى‏داند و نه پوشیدگى را به خاطر پستى و حقارت زن عنوان کرده است؛ بلکه منظور دیگرى داشته است»(22).

    آیه اللّه‏ جوادى آملى مى‏گوید : «شبهه‏اى که در ذهنیت بعضى افراد هست، این است که خیال مى‏کنند حجاب براى زن محدودیت و حصارى است، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.»(23) محرومیت از ارضاى غریزه جنسى از راه مشروع و طبیعى، باعث انحراف و فساد خواهد شد؛ اسلام این مشکل را با دستور ازدواج و توجه همسران به ارضاى همدیگر حل کرده است.

    این اشکال که حجاب و پنهان شدن زن در میان پوشش‏ها باعث محرومیت و طغیان و فساد مى‏شود، بى‏اساس است، زیرا اسلام با آن دستورهاى موکد خود راجع به ازدواج و احکام دقیق خود در این مورد، رفع محرومیت کرده است.

    اما «باید توجه داشت که اگر مشکل محرومیت را با به وجود آوردن بى‏بند و بارى و کشف حجاب رفع کنیم، مفاسد تباهى‏ها هزاران برابر بیش از تباهى‏هاى محرومیت است؛ قبلا اشکال مى‏کردند که محرومت از زن باعث مى‏شود که مردها به همجنس خود تمایل کنند و گناه بزرگ «لواط» رائج مى‏گردد؛ ولى باید با این‏ها گفت چرا در دنیاى غرب که مرد از محرومیت بیرون آمده و با کمال آسانى مى‏تواند با زن تماس بگیرد، دامنه همجنس بازى و لواط گسترده شده؛ تا آن‏جا که این موضوع به عنوان لایحه به مجلس کشیده شده و مجلس بریتانیا جواز آن را تصویب کرده است؟

    از این نمونه و امثال آن مى‏فهمیم که حل مشکل با بى‏بندوبارى نیست، بلکه بى‏بندوبارى مشکل را هزارها برابر مى‏کنند.

    بى‏بندوبارى زن‏ها، برنامه‏هاى سکس، فیلم‏هائى که نمایشگر زن‏هاى نیمه عریان و بى‏حجاب است، و دوست بازى به عنوان جشن و هنر و برداشتن مرز بین زن و مرد، هر یک آتش است که به خرمن غریزه جنسى مى‏افتد، و عواقب این تهیجات و تحریکات بر کسى پوشیده نیست؛ اسلام که کاملاً به همه جوانب با نظر دقیق مى‏نگرد و دستوراتش عمیقا حساب شده و منطقى است، کاملاً به مرز باریک بى بند و بارى و فساد اطلاع و توجه دارد، و به خوبى در قانون‏گذارى خود خطر شکسته شدن حصار عفاف، و باریکى این مرز را در نظر داشته است.»(24) زندانیان چادر، عنوان کتابى است که توسط خانم شهره مستشار در انگلیس منتشر شده است «چنانچه از عنوانش پیداست، حجاب، ضد آزادى زن تلقى شده است.

    مى‏دانیم که آزادى قلمروهایى دارد: بیان عقیده، فعالیت سیاسى و....

    حجاب کدام آزادى را سلب مى‏کند؟

    اگر فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى زنان معنى نداشت، دیگر کدام آزادى است که با حجاب سلب شده است؛ مگر این‏که مراد از آزادى، هرزگى جنسى و بى‏بندوبارى غریزى باشد؛ که البته حجاب این آزادى را تحدید مى‏کند و رسالت حجاب هم همین است و نیز حجاب برخى دشوارى‏ها را به بار دارد که اگر اصل آن براى سلامت و رشد جامعه انسانى مقید انگاشته شود، باید آن را متحمل شد.»(25) تساوى حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام و غرب در دفاع از حجاب، مى‏توان گفت : «مگر دانش اندوزى، با محدودیت همراه نیست.

    مگر راست گویى، برخى آزادى‏ها را سلب نمى‏کند.

    همواره ناموس خلقت بر این استوار بوده که اشیاء ذى قیمت و پر ارج را در پوشش محکم و دست و نیافتنى و به دو از چشم و دسترس هر کس و ناکس محافظت نموده است.

    مرواریدهاى گرانسنگ را در پوشش نفوذناپذیر چون صدف نگاهدارى نموده، اما سنگ‏هاى بى‏ارزش را به وفور در هر جا پراکنده است.

    زن مسلمان نیز آن‏گاه که پیکر خود را حرم پرحرمت حجاب قرار مى‏دهد و خویشتن را از تیر نگاه‏هاى هوس آلود مردان هرزه حفظ مى‏کند، در واقع مروارید گرانسنگ عفت و نجابت را در صدف حجاب و گوهر ارجمند زنانگى خویش را در پوشش مطمئن از دستبرد نامحرمان حفظ مى‏نماید.»(26) نیز مى‏توان گفت : «و هرگز پوشش، مانع کار نیست.اگر نگاهى به آن زنانى که در کارخانه‏ها کار، یا در دهات مشغول تولید هستند، بکنیم مى‏بینیم هم پوشیده هستند و هم به اقتصاد کمک مى‏کنند، و این زنان غرب زده هستند که با برهنگى خود جامعه را به فساد کشیدند و یک موجود مصرفى و تفننى بیش نیستند.»(27) نیز مى‏توان گفت : «تنها راه حفظ شخصیت و حرمت زن روى آوردن به حجاب است.

    اگر او به حجاب روى آورد، پایگاه خانوادگى‏اش قوى مى‏شود.

    مردها، ناچار مى‏شوند به زندگى خانوادگى خود ارج نهند و به همسران خود، واقعا توجه کنند (و به آنها وفادار باشند).

    اگر حجاب خود را ارج نهد، او را به مشاغل پست با حقوق بخور و نمیر، نمى‏گمارند و استعدادهاى واقعى‏اش به هدر نمى‏رود و آن وقت است که مى‏تواند در مشاغل عالى، به مراتب بیشتر از آنچه براى بى‏حجاب مطرح است، توفیق به دست آوَرَد.»(28)

فصل اول ضرورت وجود قانون در جامعه «برای اثبات ضرورت وجود نظام قانونی در هر جامعه، از دو مقدمه بهره می‌گیریم: اول- ضرورت عقلی زندگی اجتماعی بشر در باب منشا پیدایش جامعه و زندگی اجتماعی در میان فیلسوفان و اندیشمندان اختلاف فراوانی بروز کرده ایت و توافقی صورت نپذیرفته است به اعتقاد ما، هم در پیدایش جامعه و هم در دوام و استمرار آن، عامل طبیعی و غریزی و عامل عقلانی با هم تاثیر ...

بخش اول: نگاهی آماری به وضعیت زنان در جامعه میزان مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، یکی از شاخصهای مهم توسعه انسانی در هر جامعه­ای است. این شاخص توسعه در ایران بسیار پایین است. با آنکه زنان ایران از دوران پیش از انقلاب 57 تاکنون برای حضور فعال در عرصه­های مختلف تلاش کرده­اند، ولی هنوز بر سر راه فعالیت آنها موانع فرهنگی و سیاسی جدی وجود دارد. بر مبنای باورهای سنتی، زن ...

حقوق اساسی مردم ایران درقانون اساسی اصل ۱۹ - برابری قومی مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. اصل ۲۰ - یکسانی زن و مرد طبق اسلام همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل ۲۱ - حقوق زنان ...

حقوق اساسی مردم ایران درقانون اساسی اصل ۱۹ - برابری قومی مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. اصل ۲۰ - یکسانی زن و مرد طبق اسلام همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل ۲۱ - حقوق زنان ...

حقوق اساسی مردم ایران درقانون اساسی اصل ۱۹ - برابری قومی مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. اصل ۲۰ - یکسانی زن و مرد طبق اسلام همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل ۲۱ - حقوق زنان ...

مقدمه: انسان از گذشته‏هاى دور تا به امروز در پى شناسایى حقوق خویش و در جهت تأمین‏و تضمین آن، همواره قربانى داده است. پرداخت هزینه‏هاى سنگین در این راه به‏تدریج جامعه بشرى را به سوى تنظیم و تدوین حقوق بشر هدایت نمود. اعلامیه‏هاى حقوق که سابقه تدوین برخى از آنها به قرنها قبل بازمى‏گردد نمونه‏اى از تلاش انسان در این‏راستا مى‏باشد. انسان همان موجودی است که آفرینش وى در زیباترین شکل ...

در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌ای استوانه ...

مقتضیات ایجاب می کند که بسیاری از مسائل بعداً مورد ارزیابی قرار می گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده شود. «نظام حقوق و تکالیف خانوادگی» از جمله این سلسله مسائل است. در این عصر به عللی فوض شده که مسئله ای اساسی در این زمینه «آن دی» زن و «تساوی حقوق» او با عدد است، همه ی مسائل دیگر فرع این دو مسئله است. قدهای فلاسفه، فلسفه ی زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از «حکمت علمی» می شوند و ...

مقدمه از زمانیکه بشر پا به عرصه وجود گذاشت و برای ادامه زندگانی خود، به حکم ضرورت به مبارزه با طبیعت برخاست، زن و مرد در کنار یکدیگر گام برداشته اند. با این حال با تشکیل اجتماعات انسانی، تقسیم عادلانه بین نقش ها و در اداره جامعه ازمیان رفت و در نتیجه قدرت نابرابر شکل گرفت . اگر قدرت با هریک از جنسها همراه باشد میتواند در شکل دهی به ساختارهای متفاوت جامعه بسیار مهم باشد. فی المثل ...

مقدمه آسیب ناشی از خشونت شوهران از فشارهایی است که بر زنان وارد می شود . نگاهی سریع و گذار به به تاریخ نشان دهنده عظمت آلام و مصائبی است که به واسطه خشونت مردانه ایجاد شده است . اینگونه خشونت در جنگها ، شکنجه ها و ارتکاب ضرب و شتم مردان در حق مردان زنان ، و کودکان نمود دارد . ضرب و شتم زنان در عین ارزش تلقی شدن در جوامع متداولترین شکل خشونت فیزیکی ، خشونت روانی ، خشونت اجتماعی ، ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول