بهداشت روان به مفهوم تامین و رشد سلامت روانی فردی اجتماعی ،پیشگیری از ابتلا و درمان مناسب بیماریهای روانی و نوتوانی بیماران روانی است و در بهداشت روان فعالیتهای زیر بکار گرفته می شود.
1 کلیه فعالیتهای که در جهت تامین و گسترش سلامت روانی فردی و اجتماعی باشد.
2 اقداماتی که با کمک به درمان به موقع و مناسب بیماریهای روانی شیوع بیماری را کاهش دهد و از معلولیتهای بیشتر پیشگیری نماید.
3 اقداماتی که بیماران مزمن یا معلولین روانی را بکار و فعالیت فردی و اجتماعی دوباره هدایت و آنان را از معلولیت بیشتر برهاند .
دربهداشت به فعالیتهای بند اول و دوم پیشگیری اولیه ، به فعالیتهای بند سوم پیشگیری ثانویه و به فعالیتهای بند چهارم پیشگیری نوع سوم یا نوتوانی ( توانبخشی ) گفته می شود.
انواع خدمات بهداشت روانی
برای فعالیتهای بهداشت روان روشها و برنامه های متفاوتی وجود دارد که عبارتند از:
آموزش بهداشت روان
مبارزه با علل بیماری یا عوامل مؤثر در انتقال آن
افزایش مقاومت فردی اجتماعی
مشاوره و راهنمائی
بیماریابی و مداخله اولیه
اصلاح نظام مراقبتی
نوتوانی در خانه و اجتماع
حرفه درمانی
هریک از این روشها و برنامه ها ممکن است تمام یا بخشی از فعالیتهای پیشگیری اولیه ، ثانویه و یا نوع سوم باشند.
مبارزه با علل بیماریها و افزایش مقاومت در برابر ابتلاء به بیماریها پیشگیری اولیه ، بیماریابی پیشگیری ثانویه ، نوتوانی پیشگیری نوع سوم و بالاخره آموزش بهداشت و مشاوره از هر سه نوع پیشگیری به حساب می آیند.
جمعیتهای آسیب پذیر در بهداشت روان
گرچه بهداشت روان با این مفهوم خود را در برابر تمام بیماران و همه مردم متعهد می بیند، اما بدلیل محدویت امکانات کشوری و به منظور موفقیت بهتر ، بناچار از جمعیتهای نیازمند به خدمات بهداشت روان ، گروهها و جمعیتها ئی را که نیارمند ی بیشتری داشته و آسیب پذیری زیادتری از نظر بهداشت روان دارند، انتخاب و فعالیتهای خود را بر آنان متمرکز می نماید.
بیماران و معلولین روانی ، عقب ماندگان ذهنی و بیماران صرعی ، کودک و نوجوانان ، زنان باردار و مطلقه و داغدیده ، افراد بی سرپرست ، زندانیان و مهاجران به ترتیب از گروههای آسیب پذیر تر و جمعیت های هدف در برنامه بهداشت روان می باشند.
بهداشت روان بعنوان بخشی از بهداشت عمومی
بهداشت روان بخش جدائی ناپذیر از بهداشت عمومی است که فرد را از عناصر شناختی ، عاطفی و همجنین از توانایی های خود در ایجاد ارتباط با دیگران آگاه می گرداند انسان با داشتن تعادل روانی ، بهتر می تواند بر استرس های زندگی فائق آید، کارهای روزانه را پربار تر و سودمندتر گرداند و فرد مفیدی برای جامعه باشد.
اختلالات روانی ومغزی با تاثیر روی سلمت روان فرد ، امکان دستیابی به بخش هایی از موارد بالا و یا امکان عملی ساختن تمام آنها را بطور کلی و یا به گونه ای نسبی غیر ممکن می سازد .
درمان این گونه اختلالات و پیشگیری از به وجود آمدنها، راه استفاده از تمام توانایی موجود در فرد را برای وی هموار می سازد.
از آنجائیکه بهداشت روان پایه و اساس رشد انسان است ،این حقیقت را باید پذیرفت که مسائل بهداشت روان همراه زندگی است ، امکان پدید آمدنها همیشه وجود دارد و لازم است تا در باره آنها بحث و گفتگو شود .
بهداشت به معنی سلامتی است .
اما سلامتی فقط نداشتن بیماری نیست .
فرد سالم علاوه بر اینکه بدنی سالم دراد ، باید خوشحال و راضی باشد.او توانایی برخورد با مشکلات ، محرومیت ها و شکست ها را دارد و می تواند با این کار دیگران را هم به لذت بردن از زندگی علاقمند نماید.
این فرد دیگران را آزار نمی دهد و به زحمت نمی اندازد.
چنین فردی را که از نظر جسمی ،روانی و اجتماعی طبیعی است و روحیه خوبی نیز دارد می توانیم سالم بخوانیم.
انسانها به دلایل مختلف دچار بیماری جسمی می شوند .
سوء تغذیه ، عوامل میکروبی ، تغییرات محیط زندگی، فرسودگی و صدمه جسمی ،کمبود مواد مورد نیاز خونی و عوامل فراوان دیگر بیماری جسمی می کند و امروزه اغلب بیماریهای جسمی توسط پزشکان قابل درمان و کنترل اند.
روان هم مانند جسم ممکن است بیمار شود.
بیماران روانی احساس می کنند که تعادل و احساس سر زندگی خود را از دست داده اند.
در بیماری روانی کارکردهای مختلف روانی نظیر تفکر، عواطف ، حافظه، هوش و اراده دچار اختلال می شود.
صحبت و رفتار بیمار غیر طبیعی می شود و توانائی انجام کار از دست می رود.
برای هرکس تصور اینکه بدنبال هر بیماری جسمی چه اشکالی برای بیمار بوجود می آید ساده است .
همه ما می دانیم تب بالا، کوری و یا شکستگی ساق پا برای یک فرد چه مشکلاتی ایجاد می کند.
حتی اغلب نسبت به فردی که دچار بیماری یا معلولیت جسمی شده است و اکنش عاطفی و دلسوزی نشان می دهیم .
اما بسیاری نمی دانند که بیماری روانی چیست و لذا قادر به ایجاد رابطه عاطفی درست و کمک به این گونه بیماران نیستند.
برای بیمار روانی اغلب کوتاهی می شود و کسی به فکر ش خطور نمی کند که او را جهت درمان به بیمارستان یا نزد پزشک بفرستند.
اگر فردی دستش شکسته باشد، شما برای او متاسف وناراحت می شوید، ولی وقتی مشکل روانپزشکی دارد،مردم نمی دانند که باید چه کاری انجام دهند،چون نمی توانند مشکل او را ببینند، اما فقط به این دلیل که شما نمی توانید درد کسی را ببینید ، به این معنی نیست که آنها احتیاج مراقبت و حمایت شما نیستند.
افرادی که توانایی انعطاف مناسب در برابر مشکلات خارجی را دارند ،آنهایی که می توانند در محیط های پر استرس و آرام به راه و زندگی خود ادامه دهند ،افرادی هستند که خود ،روح و جسم خود را در برابر مشکلات ،ناآرامی و یا خوشی ها ولذات زود گذر واکسینه کرده اند....
وبا چشم دوختن به اهداف و آرزوهای قابل وصول ،قدم به قدم البته با تلاش و رنج وپشتکار به هدف نزدیک و از لذت پیروزیهای کوچک خود بهره مند می شوند
اهمیت بهداشت روان شیوع بیماریهای روانی در حال گسترش است.
شاید بدلیل مشکلات روزمره جوامع بشری و شاید بخاطر کاهش نقش سایر بیناریها بخصوص بیماریهای عفونی که بخوبی کنترل و مهار شده اند.
بطور مثال سازمان بهداشت جهانی افسردگی را دومین بیماری شایع جهان می داند.
خیلی از بیماریهای جسمی مثل آسم ،کولیت روده ای ،سرطان و ابتلا و ارتباط تنگاتنگی با فشارهای روانی دارند.
بیماریهای روانی شدید (جنون ) باعث تاثیر بسیار شدید بر فرد و خانواده او می شوند.
بیماریهای روانی خفیف با وجود گذار بودن یا شدت کم باعث اختلال در کارائی و عملکرد فرد می شوند و بیمار را ناتوان از زندگی روزمره می منند.
وبلاخره ،بیماری روانی بر خلاف یک بیماری جسمی ( که اغلب بر فرد بیمار مؤثر است ) باعث زیانهای شدید ،غردی ،اجتماعی ،عاطفی ،سیاسی و اقتصادی می شود.بطور تخمینی امروزه 500 میلیون نفر در دنیا مبتلا به یکی از اختلالات روانی هستند که از این عده 50 میلیون نفر مبتلا به اختلالات شدید روانی ،250میلیون نفر مبتلا به اختلالات خفیف روانی ، 120 میلیون از عقب ماندگی ذهنی ،50 میلیون از صرع و 30 میلیون نفر از ابتلا به دمانس رنج می برند.
بسیاری از آنان این درد و رنج وکمبود مراقبت ها ؤ غالبا مسائلی همچون ننگ، شرم ،غفلت و مهمتر از همه مرگ هنوز باقی مانده است.
بیماریهای روانی و اختلالات مغزی رنج آورند ،موجب ناتوانی می شوند و حتی می توانند طول عمر را کوتاه کنند، همانگونه که دوره های افسردگی بعد از حملات قلبی ، در تعدادی ار بیماری های کبدی ناشی از وابستگی به الکل مشاهده می شود ویا در مواردی به خودکشی منجر می شود.
وجود اختلالات روانی و مغزی غالبا پنهان می مانند ، چه به این علت که بیماران آن را مخفی نگه می دارند ویا اینکه توسط اطرافیان و خانواده آنان به عنوان یک بیماری واقعی تلقی نمی شوند.
از آنجا که زیر ساختار غیر طبیعی و نهفته بسیاری از این اختلالات با کمک تصاویر مغزی روشن نشده است .
بنابر این انکار این بیاری ها شبیه آن است که چون ما بدون میکروسکوپ قادر به دیدن سلول های غیر طبیعی نیستیم ، وجود سرطان را انکار کنیم ، بیماریهای روانی را قبل از اینکه خیلی دیر می شود، می توان تشخیص داد و درمان کرد.
ما به دلایل مختلف در بعی زمانها شرایط دچار آشفتگی های هیجانی می شویم .
گاهی احساس غمگینی می کنیم و زمانی حالت تنش و اضطراب ،خشم و سردر گمی وجود ما را فرا می گیرد که این حالت ها چندان بطول نمی انجامد .
چنین حالاتی در رفتارهای روزمره ما خیلی تکرار می شوند وحتی افرادی هم هستند که تحت هیچ شرایطی خشمگین نمی شوند.
چنین حالات و تغییراتی غیر طبیعی نیست و بعنوان اوقات تلخی ؤعصبانیت و ناراحتی شناخته می شود.
ویژگیهائی از بیماریهای روانی تغیرات غیر طبیعی در تفکر ،عاطفه ،حافظه و قضاوت فرد که از صحبت کردن و رفتار او شناخته می شود.
این تغییرات باعث ناراحتی حاصل از آن باعث اختلال در فعالیتهای روزمره شغلی ،تحصیلی ، فردی و ارتباط با دیگران می شود.
علائم ونشانه های بیماریهای روانی بیماری روانی چیست: بیماریهای روانی با نشانه ها وعلائمی شناخته می شود که می تواند توسط بیمار بازگو شود یا توسط دیگران مشاهده گردد.
الف ـ اختلال در عملکرد جسمی 1 – اختلال در خواب بیمار روانی ممکن است دیر بخواب رود،صبح زودتر از زمان دلخواه از خواب بیدار شود و خواب سبک و سطحی داشته باشد.
کابوسهای مداوم او را ناراحت کند یا در خواب راه برود ،بسیار پرخواب باشد یا کلا خواب نداشته باشد.
2 ـ اشتها و غذا خوردن : تند غذا خوردن و گاه بی اشتهایی در بیماران روانی مشاهده می شود.
گاه بیمار از غذا خوردن لذت نمی برد .
گاه افزایش یا کاهش وزن دارد.
3 ـ میل جنسی : تمایلات جنسی ممکن است در بیماریهای کاهش یا افزایش یابد.
ب ـ اختلال در عملکرد روانی 1 ـ رفتار : رفتار بیمار روانی ممکن است باعث ناراحتی خود یا دیگران شود .
گاه بسیار خشن و بی قرار است و یاخشونت شدید با دیگران برخورد می کند .
لجبازی ، بهانه گیری، عصبانیت، پرتاب کردن اشیاء، شکستن شیشه ها و گاه انزوا ، گوشه گیری و سستی و بی حالی مشاهده می شود.
2 ـ گفتار و فکر کردن : گاه بیش از اندازه و سریع صحبت می کند، حاشیه پردازی می کند ، حرفهای غیر ضروری می زند،گاه بسیار کم حرف می شود، یا اصلاًًُُ حرف نمی زند ، گاه افکار غیر منطقی دارد و اعتقادات غلط و اصرار بر آن بر فکر او مستولی می شود، به دیگران شک میکند، ار آنها می ترسد.
دیگران را دشمن خود می داند وگاه کلام و افکار او کاملا بی ریط و نامفهوم می شود، گاه احساس گناه بی جا دارد و گاه بی مهابا هر موردی را بیان میکند .
3 ـ هیجانات : گاه غمگین و افسرده و ناتوان و گاه به شکلی غیر معقول شادی و شعف او را در بر می گیرد .
گاه شدیداُ مضطرب است و گاه بی مهابا می باشد.
4 ـ ادراک گاه صداهایی می شنود که وجود خارجی ندارد.
یا چیزها و اشیایی را می بیند که وجود ندارد .
5 ـ حافظه : معمولاُ حافظه مختل می شود، ضعف تمرگز ،کاهش حافظه ، حافظه اشتباه و گاه در بعضی از موارد حافظه افزایش بیمار گونه دارد.
6 ـ قضاوت : در برخی بیماریهای روانی شدید قضاوت فرد برای تصمیم گیری درست و منطقی مختل می شود.
استدلال فرد مختل شده و تصمیمات اشتباه مرتب تکرار می شود.
ج ـ اختلال در فعالیتها و سایر کارکرد ها 1 ـ فعالیتهای فرد : بی توجهی به فعالیتهای فردی ، نیازهای جسمی و بهداشت فرد ممکن است دیده شود ممکن است مدتها استحمام وغذا خوردن و .....
نیز دچار اشکال شود.
2ـ فعالیتهای اجتماعی : روابط بیمار روانی با خانواده ،دوستان ،همکلاسیها و سایر اطرافیان تغییر پیدا می کند.
گاه بسیار افراطی و گاه با انزوا همراه است ، گاه به دیگران توهین می کند فحاشی می کند، آزار می دهد و گاه بی پروا عمل می کند.
3 ـ فعالیتهای شغلی و تحصیلی : اشکال در مطالعه کردن ، عدم تمرکز و توجه ، اشکال در یادگیری و یادآوری در امتحان، افت تحصیلی ، ناتوانی در فعالیتهای گروهی و کلاسی و یا ناتوانی در شغل و کار از جمله علائم در بیماران روانی است .
باید توجه کرد که علائم و نشانهای فوق در تمام بیماریهای روانی دیده نمی شوند و بعضی از آنها فقط مختص بیماریهای شدید و جنون می باشند.
علل بیماریهای روانی بیماریهای روانی به دلایل مختلف ایجاد می گردند: 1ـ تغییرات مغزی : هر نوع تغییری که در ساختار یا کارکرد مغز ایجاد می شود، می تواند باعث بیماری روانی گردد.
تغییرات شیمیایی در سطح عصبی عامل اکثر اختلالات شدید و سایکوزها است.
در این گونه مواقع مغز در معاینه معمولی طبیعی است.
ضایعات ساختمانی مغز به دلائل زیر می تواند باعث اختلال روانی شود: عفونت، ضربه، نرسیدن خون، خونرزیزی ،تومر،مصرف طولانی الکل ، کمبودغذایی، صرع درمان نشده و بیماریهای پیش رونده مغزی.
2 ـ عوامل ارثی : فقط در تعدادی از بیماریهای روانی دیده می شود که افراددیگری هم از فامیل بیمار به همان بیماری مبتلا باشند.
بنابر این گفته می شود که استعداد ابتلاء به بیماری روانی از والدین به کودکان منتقل می شود، اما بروز و ظهور بیماری با عوامل زیادی ارتباط دارد که ممکن است فرد مستعد مبتلا به بیماری بشود و یا نشود.
3 ـ تجارب دوران کودکی : برای رشد سالم یک فرد محبت و عشق متعادل ، راهنمایی مناسب ، تشویق و نظم وانظباط از ضروریات دوران کودکی اوست .
انواع بیماریهای روانی بیماریهای روانی انواع مختلف دارند.
برخی بسیار شدید و ناتوان کننده و برخی خفیف و غیر قابل تشخیص هستند.
با وجود اینکه در کتب معتبر روانپزشکی بیماریهای روانی به 17 طبقه تقسیم شده اند(جدول شماره 1) ولی بطور کلی بیماریهای روانی به چند دسته تقسیم می شوند.
1 ـ پسیکوزها ( نوع شدید روانی شامل جنون و.......) 2 ـ نوروزها ( نوع خفیف بیماریهای روانی شامل اضطراب و.......) 3 ـ بیماریهای روان تنی 4 ـ سایر اختلالات ( صرع ـ عقب ماندگی ذهنی ـ اعتیادـ زوال عقل پیری و.......) جدول 1 طبقات عمده بیماریهای روانی 1ـ اختلالات دوران کودکی و نوجوانی 2 ـ دلیریوم ـ دمانس و اختلالات فراموشی 3ـ اختلالات روانی ناشی از بیماریهای طب عمومی 4 ـ اختلالات وابسته به مواد 5ـ اسیکیزوفرنیا و سایر اختلالات پسیکوتیک 6 ـ اختلالات خلقی 7 ـ اختلالات اضطرابی 8 ـ اختلالات شبه جسمی 9 ـ اختلالات ساختگی 10ـ اختلالات تجزیه ای 11 ـ اختلالات جنسی 12ـ اختلالات خوردن 13ـ اختلالات خواب 14ـ اختلالات کنترل تکانه 15ـ اختلالات انطباقی 16ـ اختلالات شخصیت 17ـ اختلالات متفرقه باید توجه کرد که این بیماریها بسیار متنوع می بشاندو شاید بیش از 300 نوع بیماری روانی وجود داشته باشد که شدت و ضعف متفاوتی دارند.
بعضی از آنها آنقدر خفیف می باشند که حتی خود فرد ، اطرافیان و دیگران متوجه نمی شوند و بعضی از آنها شدیداً ویرانگر می باشد.
در پسیکوزها معمولاً قضاوت فرد مختل می شود.
افکار ،اعتقادات نادرست بر روان او مستولی می شود شک و تردید سوء ظن بیمارگونه ترس از آسیب دیگران ،پرخاش ،رفتار خشن ،تحریک فیزیکی و فحاشی دیده می شود.
این بیماران معمولاً به بیماری خود واقف نمی باشند.
در نوروزها اضطراب ،ترس ،تنش ،ناراحتی به فرد آسیب می رساند.
افسردگی ، ناتوانی ، احساس گناه و......باعث افت کارائی فرد می شود این بیماران معمولاً به بیماری خود واقف می باشند.
در بیماریهای روان تنی بیماریهای جسمی مزمن و مقاوم به درمان با استرسها و فشارهای روانی شروع و دوام می یابند.
نگرش مردم به روان و بیماران روانی اگر با بیمار روانی شدیدی روبرو شوید ممکن است یکی یا تعدادی از واکنشهای هیجانی زیر را از خود نشان دهیدکه مستقیماً یا بطور غیر مستقیم بر دستیابی شما به او تاثیر خواهد گذاشت : 1 ـ احساس ترس و تردید در اینکه ممکن است او خطرناک باشد.
2 ـ احساس خشم و طرد، بدلیل اینکه ممکن است باعث مزاحمت واذیت شما به شود.
3 ـ احساس علاقه و ترحم بدلیل رنجی که بیمار می کشد.
4 ـ احساس خنده و تفریح بدلیل اینکه بیمار رفتارهای کودکانه دارد.
5 ـ احساس بی اعتمادی بدلیل اینکه در گفتار و رفتارهای بیمار بی اعتباری وجود دارد.
همچنین ممکن است از او فاصله بگیرد،او را از سر خود بازکنید وبگویید او یک آدم خل است، چرا خودم را به دردسر بیاندازم، این نگرش ممکن است باعث شود که با چشم تحقیر به او نگاه کنید.
تحقیر بیمار و ترس از او باعث کم توجهی به او شده، بیمار نیز این موضوع را درک کرده و متقابلاً اعتماد نمی کند.
لذا وقتی به این شکل به او رفتار شد دیگر انتظار اینکه اعتماد کند، ارتباط برقرار نمایدو توصیه های درمانی را بپذیرد نمی رود.
اولین قدم در ارتباط با بیمار : بعنوان اولین قدم شما باید واکنش هیجانی ایجاد شده نسبت به بیمار را در خودتان شناسائی کرده و آن را کنترل نمایید.بسیاری از بیماران قادر به شناخت ایت واکنش در شما بوده و لذا عکس لعمل مربوط به آن را از خود نشان می هند.
اگر شما از خود صداقت ، عشق و محبت نسبت به او نشان دهید بیمار نیز متقابلاً چنین احساسی را نشان خواهد داد.
اگر با او همکاری کنید او نیز همکاری خواهد کرد.
همچنین بیمار روانی یک انسان است و احساساتی نظیر دوستی، نفرت و احساس احترام به خود دارد.
بنابراین بخاطر داشته باشید که در برخورد با بیمار باید اورا انسانی دردمند تلقی کنید که نیازمند است تا او را با همه مشکلاتش درک کنید وبدون خدشه دار شدن شخصیت وی به او کمک کنید.
اگر چنین برخورد انسانی را در درس بیاموزید می تواند الگوی خوبی برای ارتباط با بیماران جسمی و حنی دوستان و اطرافیان خودتان در طول زندگی باشد.
رعایت ارزش بیمار : به هنگام برخورد با بیمار روانی باید برای او اهمیت قائل شد.
اگر بیمار فردی غیر قابل اعتماد تلقی شود وفقط به حرفهایی که اطرافیان راجع به او می زنند توجه شود؟لطمع زیادی به او زده می شود.
ابتدا باید از بیمار سؤال کرد مشکل او چیست ؟
هیچگاه نباید با خنده ،انتقاد یا برخورد کلامی با وی رفتار نمود و به نصیحت وتوصیه او پرداخت.
اول باید متوجه شد که چه می گوید.
به هنگام صحبت نیازی نیست که همه حرفهای او، مورد تایید قرار گیرد.
صحبتها را باید با دیدی خنثی یا بعنوان موضوعی جدی پذیرفت.
همچنین بهتر است به بیمار گفته شود که می خواهیم تا حدی می توانیم به او کمک کنیم ولذا بدین وسیله اعتماد او را جلب پس از تمام شرح مشکلات از طرف بیمار، لازماست در باره همه اظهارات وی از همراهان پرسش نمود.
اگر بین گفته های بیمار و اطرافیان مغایرتی وجود داشت نباید کنجکاو و یا عصبانی شد.
این اختلاف می تواند دلیل وجود یکی از نشانه های بیماری روانی باشد.
هنگامی که با بیمار یا همکاران او مصاحبه می کنید تنها چیزهایی را که لازم است سؤال کنید .
مطالب غیر ضروری را که فقط کنجکاوی شما به دنبال آن است سؤال نکنید.
در حضور هر کسی سؤالات خیلی خصوصی و یا سؤالاتی را که مربوط به مسائل جنسی است نکنید، تنها موقعی که بیمار تنهاست وارد چنین مسائلی شوید.
همچنین به بیمار اطمینان دهید که این صحبت ها جایی بازگو نخواهد شد و محرمانه باقی خواهد ماند.
سایکوزها (روان پریشی ها ) سایکوز فرم شدید بیماریهای روانی است.
افرادی که دچار سایکوز یا جنون می شوند ارتباط خود را با واقعیت از دست داده و در دنیای خودشان زندگی می کنند.
آنها قادر نیستند تا به ضروریات وخواسته های روزمره یک زندگی معمولی به صورتی رضایخش پاسخگو باشند و اغلب قادر به مراقبت از خود و رسیدگی به وضع ظاهری و نیازهای شخصی نیستند.
بیماری خودشان را درک نمی کنند و دیگران را در این مورد سرزنش می نمایند و مسئول مشکلات ایجاد شده می دانند.
آنها حالات و تجربیات عجیبی را احساس می نمایند وصدایی را شنیده یا چیزهایی را می بینندکه دیگران نمی شنوند یا نمی بینند.
اعتقادات غلطی پیدا می کنند که از نظر دیگران قابل قبول نیست.
گاه این اعتقادات آن چنان محکم است که هر نوع توضیح یا استدلال روشنگرانه نمی تواند آن را اصلاح کند.
اینها اغلب بدنیال این اعتقادات غلط دست به اعمال غلط و غیر معمول می زنند و از خود هیجانات نامتناسب یا غیر طبیعی نشان می دهند.
رفتار، تفکر و صحبت های غیر طبییعی بیماران سایکوتیک با عث می شود که این بیماران نتوانند با شرایط محیطی خود سازگاری پیدا کنند، لذا در مسئولیت های خانه داری، شغلی و اجتماعی دچار اختلال می شوند.
بدلیل علائم بیماری دچار ناراحتی و آشفتگی روانی شده و باعث ناراحتی خانواده، اطرافیان و همسایگان می گردند.
شدت ماراحتی ها و معلولیت ایجاد شده بستگی به شدت علائم دارد.
تشخیص علت دقیق بیماری در تعداد زیادی از سایکوزها عملی نیست.
انواع سایکوز ها سایکوزهایی هستند که علت آن بطور دقیق قابل تشخیص نیست به سیکوز فونکسیونل ( کارکردی ) یا غیر عضوی نامگذاری شده ولی اگر سایکوز بدلیل بیماریها یا ضایعات جسمی و مغزی ایجاد گردد، سایکوز اورگانیک (عضوی) یا سایکوز ثانویه به بیماریهای جسمی یا مغزی معروف است.
سایکوزها را به دلیل تفاوت در شروع، سیر بیماری ، مدت بیماری و بهبودی به چند گروه اصلی تقسیم می کنند: 1 ـ سایکوزهای حاد: یکباره شروع می شود، معمولاً کوتاه مدت است و عامل مساعد کننده ممنکن است وجود داشته باشد و یا نداشته باشد.
2 ـ سایکوزهای ادواری ( راجعه) : سایکوزهایی است که دوره های مکر و مشخصی دارد و در بین بیماری بهبودی کامل پیدا می کند.
3 ـ سایکوزهای مزمن : آهسته شروع می شود و مدتی طولانی ادامه می یابد و در صورتیکه درمان نشود باعث پسرفت بیمار می شود.
خانواده و جلب حمایت موثر برای اسکیزوفرنیا: گاهی خانواده های افراد دچار اختلال روانی شدید، فاقد مهارتهای لازم و اعتماد به نفس هستند، تا نگرانی های خود را به یک طریق راحت و سازنده با مسئولان و متخصصین حرفه ای و سیستم مراقبت بهداشتی مطرح کنند.
یادگیری حمایت موثر: خانواده ها را متقاعد می سازد تا ناراضیتی خود را ابراز کنند و در ارائه راه حل های سازنده برای مشکلاتی که در نظام وجود دارد مشارکت نمایند.
هدف حمایت موثر: گشودن کانالهای ارتباطی بین خانواده ها، متخصصین بهداشتی ، مدیران ، مقامات اداری و سیاستمداران است خانواده ها باید تمام راهها و روش ها را به دقت موشکافی کنند.
خانواده ها توان و قدرت سیاسی واقعی را در ایجاد تغییر دارند آنها واقعاٌ می دانند چه چیزی مورد نیاز است.
اطلاعات خانواده ها بسیار ارزشمند است یادگیری حمایت موثر به یک طریق حرفه ای ، به خانواده ها کمک می کند به هنگام مواجهه با افراد صاحب قدرت داخل حکومت ، احساس اعتماد به نفس نموده و با آرامش بیشتری عمل کنند.
قواعدی برای بهتر کردن تاثیر حمایت : 1-وقتی از یک راه ساده کارها درست شود راه سخت را انتخاب نکنید.
2- مشکلات را دست بالا بگیریدمتخصصین که به دلیل بیماری از کار افتاده اند را مثال بزنید، میزان افسردگی ناشی از بیماری را عمده کنید، فشار روانی که خانواده از وجود بیماری متحمل می شوند را بیان کنید ونشان دهید که بیماری چه فشاری را بر خانواده و جاوعه می گذارد.
3-بدانید چه چیزی می خواهید بدست آورید.
فقط بر نیازهایی که دارید انگشت تاکید بگذارید واز پراکنده گویی بپرهیزید.
4-تنها کار نکنید.
بدانید که قدرت و نیرو در تعداد افراد است با گروه هایی که نگرانی های مشابه و دل شکستگی های مشترک دارند ارتباط برقرار کنید.
با خاواده هایی که بیماری مشابه بیمار شما دارند معاشرت کنید زیرا معاشرت باعث حفظ همبستگی گروهها گروه ها و افزایش میزان حمایت موثر می شود.
5-افراد توانمند را شناسایی کرده و از آنها در پیشبرد حمایت موثر کمک بگیریدبعضی از اعضای خانواده ها ، سخنرانان وتسهیل کنندگان فوق اعاده ای هستند ومهارتهای سازمانی بالایی دارند خانواده هایی سوابق مشاغل قضایی یا اداری دارند.
افراد که دوستان عالی رتبه دارند.افداری که صفات شخصیتی نیرومند مانند پشتکار یا جذبه دارند.اشخاصی که تعهد واقعی در قبال بهبود زندگانی دیگران دارند.
افرادی که که دانش ارتباط جمعی دارند، آنها را بشناسید واز آنها کمک بخواهید.
6-نگرانی ها را انسانی کنید.واقعیت نگرانی های خانواده را به جامعه انتقال دهید.
با یک لحن آرام ومنظم ولی مصرانه صحبت کنید.
از ایمکه دیگران مشکل شما را نمی فهمند ناراحت نشوید وعقب نشینی نکنید.
برخواسته های خود سماجت کنید ولی از عصبانیت بپرهیزید.
7-یادتان باشد از کسانی که کمک کرده اند یا سعی دارند کمک کنند قدردانی نمایید.
برای تضمین همکاری آینده باید راه دارازی پیمود.
8-یادتان باشد که خواستن توانستن است .
مقابله با بحران زمانی که یکی از اعضای خانواده دچار اسکیزوفرنی می شود دیر یا زود یک بحران روی خواهد داد وقتی چنین چیزی اتفاق می افتد، شما می توانید دست به اقداماتی بزنید که از بروز مصیبت جلوگیری کرده و یا احتمال آن را کاهش دهید کمال مطلوب این است که شما بتوانید مانع بدتر شدن علائم سایکوز( سایکوز به معنی از دست دادن ارتباط با واقعیت است ) بشوید و بلافاصله فرد بیمار را حمایت کنید بندرت اتفاق می افتد کسی یک دفعه تمام کنترل افکار ، احساسات و رفتار خود را ازدست بدهد اعضای خانواده یا دوستان نزدیک فرد بیمار ، معمولاٌ متوجه انواع رفتارهایی که باعث افزایش نگرانی می شود مانند کم خوابی ، تکرار اعمال تشریفاتی خاص ، سوءظن و بدبینی ،عصبانیت های غیر قابل کنترل و غیره خواهد شد در طی این مراحل اولیه گاهی می توان یک بحران تمام و کامل را دفع کرد اغلب در این موارد فرد بیمار داوری خود را قطع کرده است اگر شما در این باره شک دارید، سعی کنید او را به دکتر رفتن تشویق کنید اگر در این کار موفق نمی شوید هرچه حال فرد بدتر باشد احتمال کمتری دارد که به گفته شما عمل کند شما باید تلفنی با پزشک تماس بگیرید و یا با یک مددکار اجتماعی مشورت کنید شما باید یاد بگیرید به احساسات آنی خود نیز توجه کنید اگر واقعاٌ ترسیده اید ، از دیگران هم کمک بخواهید بخاطر داشته باشید اولین وطیفه شما این است که به بیمار کمک کنید تا کنترل دوباره خود را بدست آورد هیچ کاری نکنید که صنحنه را بیشتر متشنج کند لازم است بدانید که فرد بیمار احتمالاٌ از اینکه حس کرده کنترل افکار و احساسات خود را از دست داده وحشت زده شده است بعلاوه صداهایی مبهمی شنود ممکن است تهدید کننده باشند در ذهن بیمار چنین می گذرد که پیام ها از سیم های برق فرستاده می شوند اتاق از بوهای سمی پر شده ، مارها روی پنچره می خزند.
صرع صرع از قدیمی ترین و شایعترین بیماریهای عصبی شناخته شده در جوامع بشری از جمله کشور ما می باشد، که تاثیر عمیقی بر زندگی مبتلایان دارد.
امروزه پیشرفتهای علمی گرچه داروهای بسیار مفیدی را برای درمان صرع به بازار عرضه کرده است، اما علی رغم موفقیت های چشمگیر در امر تشخیص و درمان صرع، روانشناسان و متخصصین اعصاب و روان به این نتیجه رسیدند که درمان صرع تنها در گروه تشخیص صحیح آن و تجویز داروهای مناسب نیست، بلکه علاوه بر دارو مجموعه عواملی ،نظیر جنبه های اجتماعی و روانشناختی وجود دارد که زندگی مبتلایان را در ابعاد مختلف جسمی ، روانی، اجتماعی ، خانوادگی و اقتصادی تحت تاثیر قرار می دهد .
در ثانی امروزه نقش خصوصیات روانشناختی به ویژه نگرش افراد در پذیرش بیماری و مصرف دارو از یک طرف و حتی میزان وقوع و نوع تاثیر دارو و نحوه پیگیری دستورات دارویی و سایر برنامه های درمانی از طرف دیگر در کنترل بیماری صرع کاملا نمایان است.
صرع چیست؟
برای پاسخ به این سؤال نخست باید دید مغز آدمی چگونه ساختمانی دراد .
در بدن ، چه کارهایی انجام میدهد.
سلامت جسم و روان ، تا چه حد درگرو فعالیت مغز است؟
اختلال در کار یا ساختمان هر بخش مغز چه پیامدهایی دارد؟
مغز آدمی پیچیده ترین قسمت دستگاه عصبی است که به وسیله سلولهای عصبی قادر است تحریکات را از عوامل خارج دریافت و به انها جواب دهد.
به تدریج با تلاش جدی پزشکان ، اعتقاد به وجود جریان الکتریکی در مغز مطرح شد.
یعنی مغز مانند یک منبع ذخیره الکتریکی است که از خود جریان برق بسیار ضعیفی به صورت امواج الکتریکی منتشر می کند و قادر به تخلیه و عبور دادن این نیروی الکتریکی به رشته عصبهای دیگر در مغز است.
البته تولید برق در سلول های مغز بر مبنای نظم و قاعده ای دقیق انجام می گیرد و اگر این نظم و قاعده دچار اختلال شود، در این حالت سلولهای مغز بسیار فعال می شوند وبه طور درهم و برهم و نامنظم شروع به رساندن پیام به یکدیگر می کنند که ممکن است این پیامها نامنظم به تدریج به قسمتهای دیگر مغز نیز سرایت کند و همچون آتش سرکشی به سرعت در تمام مغز گسترده شود.
وقتی این اتفاق می افتد، همه تا اعمال طبیعی این بیماران بیهوش می شوند، که در نهایت این امر منجر به حملات صرع در فرد مبتلا می گردد.
اما به زودی این آتش الکتریکی برپا شده به علت خستگی سلولها و نرسیدن اکسیژن و قند کافی به آنها، از طریق واسطه های وقفه دهنده مهار و خاموش می گردد.
بدین ترتیب است که یک حمله صرعی در مدت چند ثانیه یا چند دقیقه پایان می گیرد و دوباره اکثر سلولهای مغز به فعالیت عادی خود می پردازد.
حال بر اساس این که این بی نظمی به جه علتی در مغز انجام گرفته باشد، یا در کدام قسمت مغز اتفاق بیفتد و یا چه سرعتی به قسمتهای دیگر سرایت کند، انواع گوناگونی از صرع ایجاد می شود که معمولی ترین آنها را می توان به سه دسته تقسیم کرد: صرع عمومی ( ژنرالیزه ) این نوع صرع یا تشنج حالتی است که تمام مغز درگیر اختلال الکتریکی می گردد.
فرد مبتلا در این حالت هوشیاری و آگاهی خود را از دست می دهد.
انواع صرع عمومی عبارتند از الف ـ صرع بزرگ یکی از شایعترین انواع صرع بزرگ می باشد.
شخص مبتلا به این نوع صرع ، به یک باره بیهوش می شود و محکم به زمین می خورد ، بدنش سفت شده و فریاد نامفهمومی از گلوی او خارج می گردد.
پس از اندک زمانی شروع به لرزش می کند، بلافاصله این لرزشها تبدیل به انقباضاتی در بدن می گردد که در نتیجه آن ممکن است فرد زبانش را گاز بگیرد واگر مثانه بیمار پر باشد ادرار می کند.
حملات صرع بزرگ ، از چند ثانیه تا 3 تا 4 دقیقه طول می کشد که بعد از پایان حمله ، شخص برای یک یا چند دقیقه در حالت خواب آلودگی است وشدیدا احساس خستگی می کند.