دانلود مقاله ماهیت بیعت های پیامبر(ص)

Word 44 KB 23887 8
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بیعت هایى که در زمان پیامبر اکرم(ص ) انجام شده، در زمینه هاى مختلفى است:
    1.

    بیعت «عقبه اولى» در موسم حج بین پیامبر(ص) و دوازده نفر از انصار به وقوع پیوست.

    «عباده بن صامت» بیعت یاد شده را چنین گزارش مى کند: «ما با پیامبر اکرم(ص) پیش از آنکه بر ما جنگ و نبرد واجب شود، بیعت نساء را به جاى آوردیم.

    مفاد آن بیعت این بود که: به خدا شرک نورزیم؛ دزدى و زنا نکنیم؛ فرزندان خود را نکشیم؛ بهتان و افترا نبندیم؛ خدا و پیامبر را در امور معروف نافرمانى نکنیم و ...».[1] چنان که ملاحظه مى شود بیعت در اینجا به معناى ایمان به اسلام و اطاعت از احکام اسلامى است.


    2.

    بیعت «عقبه دوم» بین پیامبر(ص) و 73 مرد و دو زن به وقوع پیوست.

    در جریان این بیعت پیامبر(ص) فرمود: «از شما بیعت مى گیرم بر اینکه از هر چه اهل و عیال خویش را محافظت مى کنید، از من نیز صیانت و محافظت کنید».[2] در اینجا بیعت، نوعى اخذ تعهّد و پیمان دفاعى است.


    3.

    بیعت «شجره رضوان»، سومین بیعت پیامبر(ص) است که در سال هفتم هجرت با جمع کثیرى از مردم در حدیبیه بسته شد و بیعت بر جهاد و نبرد و نیز تجدید بیعت دوم بود.

    ابن عمر مى گوید: «ما با پیامبر(ص) بیعت بر اطاعت و پیروى کردیم و پیامبر(ص) به دنبال آن فرمود: آن قدر که توانایى دارید».[3]
    4.

    بیعت دیگرى که قرآن به آن تصریح کرده و موارد مذکور در بیعت را نیز ذکر کرده است «بیعه النساء» است، این بیعت در هنگام فتح مکه( سال هشتم هجرت ) صورت پذیرفته است، پس از فتح مکه مردم آمدند تا با پیامبر اکرم بیعت کرده اعلام وفادارى نمایند، پس از مردان نوبت به زنان رسید که آیه 13 سوره ممتحنه نازل گردید.

    مواردى که در این بیعت آمده است با آنچه در بیعت عقبه اولى ذکر شده مشابهت دارد.[4]
    از موارد فوق و بیعت هاى انفرادى دیگرى که افراد تازه مسلمان با پیامبر گرامی اسلام می بستند این گونه به دست می آید که:
    1.

    مفهوم بیعت لزوما با انتخابات سیاسى امروز یکسان نیست و در موارد متعددى که بحث از نمایندگى و سیاست نیست نیز بیعت به کار می رود.

    بیعت تعهدى است که با پیشنهاد مقام والایى، در مسأله معینى، از بیعت کنندگان تعهد و وفادارى اخذ مى کند.[5]
    2.

    براى این که بیعت، بر نظریه «وکالت از سوى شهروندان» و مقولاتی نظیر مردم سالارى و قرارداد اجتماعیِ قابل انطباق و مشروعیت ساز باشد، به ناچار باید یک طرف این پیمان، عموم شهروندان و یا اکثریت آنان و طرف دیگرش زمامدار جامعه باشد، ولى چنین پیمان مشروعیت دهنده اى در حکومت نبوى، تحقق نداشته است؛ زیرا حتى اگر بیعت رضوان آن گونه که این نظریه پرداز گمان برده است و فرضا بیعت هاى دیگر انفرادى را هم مربوط به حکومت و زمامدارى بدانیم، فقط بیعت گروهى از شهروندان جریره العرب یعنى مسلمانان اثبات مى شود و شهروندان دیگر، مانند اهل کتاب و مشرکین، که اکثریت جامعه را تشکیل مى دادند، در این بیعت حضور نداشتند، پس چگونه رسول خدا( ص )اهل کتاب را به قبول اسلام یا پرداخت جزیه، ملزم مى کرد؟[6]
    3.

    گرچه بیعت عقد است و از وجود طرفین برخوردار است و همچنان که مردم پیمان می بندند که بر شریعت استوار بوده و از اطاعت سرباز نزنند؛ پیامبر یا دیگر کسانى که در طرف بیعت قرار می گرفتند، قول می دادند که در مقابل از انجام مسئولیت و یا از وعده هاى اخروى که داده اند تخلف ورزیده نشود؛ اما با این همه در بیعت جلوه اطاعت و قبول الزام از طرف مردم قوى تر است.

    [7]
    4.

    این قبیل بیعت ها به معناى انتخاب و توکیل زعامت و رهبرى سیاسى نیست.

    و هرگز نمی توان آن را مبناى مشروعیت اعلام کرد.

    آیهالله معرفت در این باره مى نویسد: «بیعت در دوران حضور (عهد رسالت و حضور امامان معصوم) تنها نقش یک وظیفه و تکلیف شرعى، در رابطه با فراهم ساختن امکانات لازم براى اولیاى امور را ایفا مى کرد.

    و مقام «ولایت و زعامت» سیاسى پیامبر و امامان معصوم، از مقام «نبوت و امامت» آنان نشأت گرفته بود و بر مردم واجب بود تا امکانات لازم را براى آنان فراهم سازند تا آنان بتوانند با نیروى مردمى، مسؤولیت اجراى عدالت را به بهترین شکل به انجام رسانند و اگر مردم از این وظیفه سرباز مى زدند، هیچ گونه کاستى در مقام امامت و زعامت سیاسى آنان وارد نمى ساخت و در آن صورت، مردم تمرّد کرده و از اطاعت اولى الامر خویش تخلف ورزیده بودند.

    دست‏بیعت پیامبر دست‏خداست ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما(سوره فتح آیه 10) (کسانى که با تو بیعت مى‏کنند)با خدا بیعت مى‏کنند، بیعت‏با تو بیعت‏با خداست.بالاتر از این، «ید الله فوق ایدیهم‏» دست‏خداست‏بالاى دست آنها، یعنى چه؟

    بیعت از ماده «بیع‏» به معنى فروختن است.حقیقت‏بیعت پیمان است، همین چیزى است که ما امروز در مواقعى به آن مى‏گوییم دست دادن.مثلا شخصى مى‏گوید اگر من افرادى کمک پیدا کنم حاضرم پانصد هزار تومان براى فلان کار خیر سرمایه‏گذارى کنم.به یکى که آنجا نشسته و چنین روحى دارد مى‏گوید حاضرى همین مقدار سرمایه‏گذارى کنى؟

    مى‏گوید بله، مى‏گوید دست‏بده.این دست دادن چیست؟فردى حرف مى‏زند، یک حرف هم دیگرى مى‏زند، ولى وقتى که مى‏خواهند این را به صورت مؤکد در بیاورند، دستهایشان را روى همدیگر مى‏گذارند.این دستها را که مى‏گیرند و فشار مى‏دهند، این فشار دادن یعنى من قول دادم، من متعهد شدم.در عرب هم همین کار معمول بوده که اسم این را مى‏گذاشتند «بیعت‏» .وقتى کسى(مى‏خواست)آمادگى خودش را براى امرى، براى نصرت و یارى شخصى، یا به عنوان خلافت او(اعلام کند)، مى‏آمد دست مى‏داد و بیعت مى‏کرد و این را پیمان خیلى مؤکدى مى‏شمردند و نقض بیعت را جایز نمى‏دانستند و طبعا هم جایز نیست(نقض بیعت را مى‏گفتند «نکث‏» ، که حالا اینجا مى‏خوانیم: «من نکث فانما ینکث على نفسه‏» )چون وفاى به پیمان یک امر عقلى و انسانى است که یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود (1) .

    در قضیه حدیبیه وقتى که کار سخت‏شد و احتمال اینکه درگیرى و جنگ شدیدى رخ بدهد(قوت گرفت)و مسلمین هم چنین آمادگى‏اى داشتند، غیر از یک نفر بقیه همه آمدند با پیغمبر اکرم در زیر آن درخت‏بیعت کردند.قرآن اینجا مى‏فرماید آنها که با تو بیعت کردند در واقع با خدا بیعت کردند.مقصود این است که اینجا تو طرف نیستى، خدا طرف است، نه اینکه فقط با یک انسان بیعت کردند، چون آن انسان براى خودش کارى را نمى‏خواسته و بعلاوه آن انسان انسانى است که در واقع آنچه که در او وجود ندارد همان من اوست.چون من او فانى شده و نیست پس در واقع این دست‏خداست که اینجا دراز شده.بزرگترین و عالى‏ترین تعبیراتش اینجاست:قرآن دارد که «ید الله فوق ایدیهم‏» دست‏خدا بالاى دست آنهاست.اینجا مقصود چیست؟آیا قرآن مى‏خواهد بگوید که دست‏سومى(البته در مقام تشبیه)بالاى این دو دست وجود دارد؟یعنى شما که دستتان را مى‏دهید به دست پیغمبر و بیعت مى‏کنید دست‏خدا روى دست هر دوى شماست، هم روى دست مؤمنین و هم روى دست پیغمبر؟یعنى براى خدا واقعا یک دست تخیل شده است و به چنین چیزى تشبیه شده؟نه، این نیست.اساسا از ادب قرآن به دور است که براى خدا از آن جهت که خداست‏یک دست جسمانى فرض شود، بلکه قضیه به گونه دیگرى است.آنها که بیعت مى‏کردند پیغمبر اکرم این طور بیعت مى‏کردند که دستشان را بالا مى‏گرفتند و آنها دستشان را پایین مى‏گرفتند، همیشه دست آنها پایین بود و دست پیغمبر بالا، که در قضیه مامون و حضرت رضا نقل کرده‏اند که وقتى مردم آمدند با حضرت رضا علیه السلام براى ولایت عهد بیعت کنند آنها به سبک مخصوص خودشان بیعت مى‏کردند.حضرت فرمود نه، من آنچنان از شما بیعت مى‏گیرم که جدم پیغمبر بیعت کرد.

    آنگاه حضرت دستشان را به گونه‏اى گرفتند که پشت دست‏به طرف خودشان بود و روى آن به طرف جمعیت، و دست‏حضرت بالا قرار مى‏گرفت و دست آنها پایین.

    پس در اینجا مقصود این است که دست‏شما پایین بوده و دست پیغمبر بالا.آن دست‏خدا بود که روى دست‏شما بود، یعنى دست پیغمبر دست‏خداست، نه دست‏خدا روى دست‏شما و دست پیغمبر بود.این نظیر آیات دیگرى است که ما در قرآن داریم: «من یطع الرسول فقد اطاع الله‏» (2) هر که پیغمبر را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده.این در واقع مرحله‏اى از توحید را بیان مى‏کند که خیلى خیلى والاست، یعنى مرحله‏اى از توحید پیغمبر را بیان مى‏کند که در این مرحله اساسا باید گفت پیغمبر از خودش «نیست‏» است، اراده او در اراده خداست، او دیگر از خود اراده‏اى ندارد.

    او نیست که حرف مى‏زند، اصلا او از خودش سخن ندارد، این خداست که دارد با زبان او حرف مى‏زند.دست او که حرکت مى‏کند او نیست که دستش را حرکت مى‏دهد، این خداست که دست او را حرکت مى‏دهد.مفهوم آن حدیثى است که شیعه و سنى نقل کرده‏اند: لا یزال العبد یتقرب الى بالنوافل حتى اذا احببته، فاذا احببته کنت‏سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر بها و یده الذى یبطش بها (3) بنده قدم به قدم به من نزدیک مى‏شود تا آنجا که مورد محبت و عنایت من قرار مى‏گیرد.به آن مرحله که رسید منم چشم او که مى‏بیند و منم گوش او که مى‏شنود و منم دست او که دراز مى‏شود، یعنى اویى دیگر در کار نیست.

    بنابراین شما باید بدانید که با خدا بیعت کرده‏اید نه با کس دیگر، پس وفاى به چنین بیعتى وفاى به بیعت‏با خداست و نقض چنین بیعتى نقض بیعت‏با خداست.حال از این چه نتیجه‏گیرى مى‏شود؟در بیعت‏با بشر دو طرف است، یعنى هر دو طرف سود و زیان دارند، سودى اگر باشد مال دو طرف است، زیانى هم باشد مال دو طرف است.وقتى که شخصى با یک نفر دیگر بیعت مى‏کند بر خلافت، بر حکومت و امثال اینها، آن کسى که بیعت مى‏گیرد، از تابعین خودش سود مى‏برد و در مقابل، متعهد است‏به اینها سود برساند.اما اگر انسان با خدا بیعت کند، آن که سود نمى‏خواهد و بى‏نیاز از سود ست‏خداست و آن که صد در صد سود مى‏برد بنده است.نتیجه این است که اگر بیعت را نقض کند آن که ضرر مى‏برد باز صد در صد بنده است نه خدا.لهذا مى‏فرماید-چون طرف یعت‏خداست- «فمن نکث‏» پس هر کسى که این بیعت را نکث کند و بشکند به ضرر دو طرف است‏یا به ضرر یک طرف؟به ضرر یک طرف.آن طرف همان طور که از نفعش بى‏نیاز است، از ضررش هم بى‏نیاز است.

    فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله اما اگر کسى نقض بیعت نکند و به پیمان خودش باقى بماند خدا اجر عظیم به او مى‏دهد.اجرى که در مقیاس الهى عظیم باشد دیگر براى ما قابل توصیف نیست.

    پى‏نوشتها: 1- مائده/1.

    2- نساء/80.

    3- اصول کافى، ج 4/ص 53 و بحار الانوار، ج 87/ص 31، با اختلاف در عبارت.

    کتاب: آشنایى با قرآن جلد پنجم صفحه 195 نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى

مقدمه شخصیت‌های بزرگ و عالیقدر که از سوی پروردگار جهان برای هدایت و راهنمایی مردم از طریق وحی مبعوث و برانگیخته می‌گردند، رهبران آسمانی و پیامبران الهی نامیده می شوند. آنان در پرتو وحی که به تمام معنی آینه واقع نما هست و از هر گونه خطا و اشتباه مصون می‌باشد، جامعه را به خیر و رستگاری در هر دو جهان رهبری می‌نمایند. به طور مسلم هر فردی لایق و شایسته مقام رهبری نیست و تنها افرادی ...

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که ...

مقدمه امام علی بن ابی طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینی منصوص از رسول گرامی اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذی حجه سی و پنج هجری
(ششصد و چهل و چهار میلادی)[1] ، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال
عمومی و اصرار آنان برای پذیرش منصب حکومت ظاهری، مواجه شد، و با بیعت آنان و در
رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، ...

مقدمه سقیفه‌ی بنی ساعده محل سرپوشیده‌ای بود که اقوام بهنگام ضرورت در آن گرد می‌آمدند. بهنگام رحلت پیامبر(ص) مهاجران و انصار در سقیفه گرد آمدند تا نسبت به تعیین خلیفه و جانشین محمد(ص) اقدام کنند. آنها برای این منظور سعدبن عباده پیشوای خزرجبان را در نظر گرفته بودند. چون ابوبکر از این خبر آگاهی یافت، به همراه عمر بدانجانب رهسپار گشت و در نتیجه‌ی کوشش و تلاش عمر و یاری مهاجران و ...

مقدمه : اندیشه درطبیعت پهناور و گشودن گنجینه های راز جهان هرگز پایان نمی پذیرد. همچنان تفکر در زندگانی و شخصیت بی نظیری چون محمد (ص) نیزبا همه ی تکرار وتعمق هرگز پایان نمی گیرد. زیرا موجودی که خلاصه ی دسترنج چرخ و فلک و قله ی نورانی حیات بشری است با طبیعت زنده و جاوید همدوش و هماهنگ است ودست فرسودگی و ابتذال به دامانش راه نمی یابد. هر چه تاریخ جهان ورق می خورد و بر آن قطره می ...

جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می ...

کلمات کلیدی : تاریخ، قیام، شورش های شیعیان، عباسیان، الرضا من آل محمد، نفس زکیه، ابن طباطبا، شهید فخ، حسن بن زید "عباسیان" با ادعای انتساب به خاندان پیامبر و شعار جلب رضایت و احقاق حقوق از دست رفته آنان قدرت را به دست گرفتند. گروهی از شیعیان پس از دوران سختی که در زمان امویان پشت سرگذاشته بودند به عباسیان که با شعار "الرضا من آل محمد" بر سرکار آمده بودند، امید بستند. بعدها ...

بیان مقدمه، مسأله و اهداف پژوهشی : هر تمدنی‌ که‌ در تاریخ‌ بوجود آمده‌ است‌ مبتنی‌ بر مطالعه‌ تحقیق‌ و پژوهش‌ بوده‌ است‌، سرزمین‌ باستانی‌ ایران‌ یکی‌از گهواره‌های‌ تمدن‌ بشری‌ بوده‌ است‌، آثار باقی‌ مانده‌ از آن‌ دوران‌ نشان‌ می‌دهد که‌ ایرانیان‌ در هنر، ادبیات‌، موسیقی‌،علم‌ و کشورداری‌ به‌ درجه‌ بالایی‌ از مدنیت‌ رسیده‌ بودند، دانشگاه‌ معروف‌ گندی‌ شاپور (جندی‌شاپور) و ...

مقدمه برخی ظهور شیعه را به دوران کوتاه خلافت علی (ع)و رخدادها و جنگها و مشکلاتی که تقریبا"درسرتاسر مدت کوتاه خلافت آن حضرت ادامه داشت نسبت می دهند و به منزله پاسخ به روش ناکثین ( آتش افروزان جنگ جمل) و قاسطین ( جنگ افروزان صفین ) و مارقین ( خوارج) می شمارند . دسته ای نیز پدیده تشیع را به شهادت حسین بن علی (ع) در کربلا ارتباط می دهند اینان ادعا می کنند که شهادت آن بزرگوار نقطه ...

چکیده این مقاله به بررسی نقش دین در تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی می پردازد و به خوانندگان خاطرنشان می کند که اتحاد و انسجام در هیچ ملتی به وجود نمی آید مگر اینکه آحاد آن ملت با هم مراوده و آمد و رفت داشته باشند یعنی اجتماع و گردهمایی افراد در ایجاد اتحاد نقش بسزایی دارد از این رو شارع مقدس اسلام که خواهان سعادت مسلمانان بوده است برای رسیدن به این هدف والا مسلمانان را به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول