چکیده تحقیق
در این گفتار ابتدا کوشش شده است تعریفی از طلاق به دست داده شود سپس ، اهداف و ضرورت پرداخت به موضوع و پیشینه تحقیق مورد بحث قرار گرفته .
در این تحقیق ، واژگان کلیدی خانواده ، ازدواج ، جدایی ، طلاق، نکاح ، نهاد و عرف بکار رفته است.
و اقدام به طبقه بندی مسائل اجتماعی شده است.
مسئله ی اجتماعی که دراین گفتار به طور خاص به آن پرداخته شده مسئله ی طلاق و از هم گسیختگی خانوادگی است.
پس از تعیین جایگاه طلاق در حوزه ی مسایل اجتماعی ،پاره ای از نظریات مرتبط با طلاق مطرح و به برخورد ادیان و مذاهب با مسئله طلاق نیز اشاره شده است.
علل و عوامل مؤثر بر طلاق از جنبه های دیگری است که بحث و بررسی شده و اثرات و عوارض طلاق نیز مدنظر قرار گرفته است.
در یک چارچوب کلی علل و عوامل مؤثر بر طلاق را می توان به عوامل زیستی – جسمانی ، عوامل روحی – روانی ، عوامل اجتماعی ،عوامل اقتصادی و بالاخره عوامل فرهنگی تقسیم بندی نمود.
نوع تحقیق علی پس از وقوع می باشد و در آن نمونه گیری از جامعه آماری انجام و اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه جمع آوری شده .
نوع مطالعه ، میدانی است .
در این تحقیق از روش پهنانگر استفاده شده است و روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ، مصاحبه و اسناد مکتوب می باشد.
تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس نرم افزار SPSS و استفاده از جداول توزیع فراوانی و رسم نمودارها جهت توصیف یافته های تحقیق می باشد.
عنوان پروژه :
بررسی و مطالعه علل و عوامل مؤثر بر طلاق در شهرستان درگز در بین سالهای 1385-1380
تعیین حدود و چارچوب موضوع تحقیق:
بررسی و مطالعه علل و عوامل بروز طلاق در شهرستان درگز در بین سالهای
1385-1380 بین سنین 35-20سال
مقدمه:
طلاق بریدن پیوند مقدسی است که همواره با هزاران امید و آرزو و شکل گرفته است.
طلاق نشان عدم دقت در انتخاب و یا سقوط اخلاقی یکی از طرفین اصل زندگی خانوادگی و گاه مواد مرگ ارزشها در کانون همسری است.
نخستین وظیفه هنجارهای اخلاقی یک جامعه تنظیم روابط دو جنس مرد و زن بر پایه های مناسب است.
انسانی ترین عمل تنظیم این روابط ، همان ازدواج است که می توان آن را به عنوان اتحاد زن و مرد برای بهبود و پیشرفت آینده تعریف کرد.
ازدواج توافق و پیوندی است بین زن و مرد که زیر بنای آن یک نیاز بیولوژیکی و زیستی است و پیدایی خانواده معلول نیاز به دیگران و تداوم آن در گروی کار کردهای آن است.
خانواده پایه اساسی اجتماع وسلول سازنده زندگی است و در وسیع ترین مفهوم کلمه،خاستگاه اعضای خویش و پناهگاه آنان است.
خانواده نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می بخشد و طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگی های فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسل های بعدی بوده است.
خانواده همچون صدفی است که اگر پایه های آن سنجیده و درست بنا نشود ، هرگز مروارید ی نخواهد پرورد.
از این رو تعریف دقیقی از زندگی مشترک در این مقوله ، از مفاهیم اساسی است .
زندگی مشترک تنها در تأمین و رفع نیازهای مادی ، اقتصادی و تداوم نسل نیست ؛ بلکه حس مشارکت و تفاهم برای وسعت نگرش و امکان دستیابی به فرصت های بیشتر است.
و به بیان دیگر زندگی مشترک مبتنی بر قرارداد زن و مرد برای ارضای نیازهای خود و به تبع آن انجام تمام کارکرد آن شامل روحیه همکاری ، تقسیم کار، تربیت و پرورش کودکان و ایجاد مأمن مهرو عطوفت است.
(آسیب شناسی اجتماعی – هدایت الله ستوده .
1383 : ص 121 )
خانواده قدیمی ترین و کهن ترین هسته اجتماعی است که از بدو پیدایش بشر وجود داشته است و بدون خانواده هسته مرکزی هیچ اجتماعی بوجود نمی آید.
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی اساس تشکیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است که هر چه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد و سعی شود از ستیزه های خانوادگی جلوگیری به عمل آید.
همسر گزینی پیمان اتحاد مقدس شرعی و قانونی بین مرد و زن برای شرکت در زندگانی و تعاون و معاضدت به یکدیگر می باشد و ثمره آن آرامش و بهره برداری صحیح و مطبوع از زندگی و تضمین بقای نوع و ایثار و محبت است.
نیاز طبیعی و شوق همدلی و گریز از انزوا و اندیشه ابدیت بخشیدن به هستی خود واحساس سازندگی و خلاقیت و حفظ میراث فرهنگی و اعتدال آن به همسر گزینی و تشکیل خانواده و داشتن فرزندان و آموزش و پرورش آنان منجر می شود.
تحقیقات نشان می دهد که :وجود فرزند در خانواده از موجبات ثبات و دوام و سعادت خانواده ، و در نتیجه احتراز از بروز جرم است، و زناشوئی و تشکیل خانواده و مثابه عادتی است که از عوامل باز دارنده از منهیان می باشد.
مسلماً بروز جرم در میان مردان متأهل به مراتب کمتر از مردان مجرد است.
با اینکه طلاق به حکم ضرورت برای اجتناب از مخاطراتی پذیرفته شده است.
معهذا چون از عوامل گسیختگی و پاشیدگی کانون خانواده است ، به ناچار عواقب اجتماعی آن را باید انتظار داشت : زیرا طلاق در نظر جرم شناسان در وقوع بزه بی تأثیر نیست و از عوامل جرم زا محسوب می شود.
میزان طلاق رادر یک جامعه می توان به مثابه معیار عدم ثبات و تزلزل اجتماعی تلقی کرد.
از نظر جرم شناسان ، نتایج وخیم طلاق راباید به این شرح بررسی نمود :
- اثر طلاق در مردان و زنان که فاقد فرزند هستند.
- اثر طلاق در فرزندان
- زیان اجتماعی طلاق
اثرات طلاق در مردان، بدان سان که اشارت رفت این است که آنان را افرادی غیر متعهد باد می آورد.
آمار جنایی نشان می دهد که تعداد این افراد غیر متعهد در میان زندانیان قابل ملاحظه است.
اثر طلاق در زنان بخصوص آنهایی که پناهگاهی ندارند و فاقد استقلال اقتصادی هستند ، سخت خطرناک است.
زنان مطلقه خیلی دیر به خانه بخت دوم پای میگذارند وای بسا که این امید هرگز جامعه عمل نپوشد و احتمالاً راه را برای انحراف و سقوط به سوی آنان بگشاید.
اثر طلاق درفرزندان متعلق به کانون از هم پاشیده بسیار شدید است و عقده هایی غیر قابل تحمل و توأم با نفرت درآنان بوجود می آورد که شدید تر از وضع یتیمی است.
مسائلی که دوباره زن پدر وجود دارد ، در مورد کودکانی که دارای مادر مطلقه هستند ، ولی بر اثر لجبازی و یک دندگی پدر مجبورند زن پدر را تحمل کنند نیز صادق است و این دسته هم زندگی توأم با نکبت و ترس و شقاوت و سیه روزگاری را می گذرانند.
این پدیده طلاق بنیان مقدس خانواده را که کانون عشق و محبت و مأمن و پناهگاه پرعاطفه فرزندان است ازهم فرو می پاشد و گرمی و صفای آن را که حاصل نفس های آکنده از محبت و عشق است تبدیل به سردی و انزجار می نماید و شادابی و طراوت گل هایی که در محیط مناسب آن به باز نشسته و مایه زیبایی و امید به زندگی اند با خشونت و بی مهری تمام بدست سرد و گرم دوران می سپارد.
روح لطیف انسان را پیش از هر ماتم و هجرانی آکنده از درد می کند و هیچ طبع سالمی نیست که از نام طلاق به خود نلرزد و سیل اندوه را به دشت وجدان خود احساس نکند هیچ کس نمی خواهد لحظه ای به طلاق بیندیشد و حتی هوای پاک و باقداست خانواده اش را با تلفظ این لفظ شوم دردآور آلوده کند این پدیده اجتماعی غم انگیز در قرن حاضر بر زنان و مردان متأهل و کسانیکه درتدارک تشکیل خانواده اند زنگ خطری به شمار می آید.
مجمو عه ای از عوامل پدید آمدند و بهم پیوستند و مجموعه کار را تشکیل دادند و سپس بنیان خانواده را بر باد دارند و این عوامل ها می تواند عوامل روانی ، اجتماعی ، اقتصادی و حتی فرهنگی باشد .
یکی از مسائل روانی -اجتماعی که از پیش جامعه ما با آن مواجه بوده است.
طلاق و مسائل ناشی از آن می باشد.
تردیدی نیست که این مسائل و حتی دیگران که با آنان وابستگی دارند عوارض نامطلوبی بر جای می گذارند و اگر به فکر شناخت مسائل و پیشگیری و درمان آن نباشند در آینده ای نزدیک جامعه ما را ازنظر روانی ،اجتماعی و اقتصادی آسیب پذیر می نمایند و تردیدی نیست که شناخت مسأله طلاق و تأثیر نامطلوبی که در دیگر افراد جامعه می گذارد ،برای خانواده ها ومسئولان برنامه ریزی اجتماعی کشور ضرورت دارد.
اهداف تحقیق هرتحقیقی به قاعده باید دارای هدفی خاص باشد، هدفی که نشان دهد چرا باید تحقیق صورت گیرد .
در بحث تحقیق در مورد پدیده طلاق هدف اصلی مشخص کردن دلایل و علت های این پدیده که به عنوان یک مردم منفور در فرهنگ ایرانی تعریف شده است.
هدف ما به عنوان یک پژوهشگر، بررسی و مطالعه علل و عوامل بروز این پدیده در شهرستان درگز می باشد.
زیرا آنچه که اهمیت دارد شناخت علل طلاق در دنیایی است که آن را موجب شده است.
البته در هر پژوهشی هدف نهایی آن آموزش به خانواده ها ، پژوهشگران و صاحب نظرانی است که در راستای این هدف علاقمندند تحقیقاتی را انجام دهند.
خانواده در این تحقیق بنیادی ترین و اصلی ترین مهره بررسی است.
درهر تحقیقی دوهدف کلی و جزئی مورد بررسی قرار می گیرد.
که اهداف کلی این پژوهش را عنوان کردیم اما در اهداف جزئی این پژوهش قصدما تعریف این واقعیت مهم در جامعه قرن بیست ویکم ایران است ، ایران به هر حال درحال طی مسیرهایی است که در نهایت تغییرات اجتماعی را در پی خواهد داشت در پی این تغییرات اجتماعی زن ومرد هر دو مسیری را طی می کنند که پیامدش بر خانواده تأثیر خواهد داشت.
همچنین مطالعه عمیق تر در مورد عوامل موثر و دخیل بر روابط بین افراد و زن و شوهر که باعث ناسازگاری نزاعها می گردد ، می باشد.
تا جوانان قبل از ازدواج اسیر تمایلات غریزی و جنسی خویش نگردنند و با چشمی باز و دیدی وسیع و منطقی کامل به انتخاب همسر و شریک زندگی خویش اقدام نماید و تشکیل خانواده بدهند.
به مسائل ومشکلات زندگی که خود آگاه یا ناخودآگاه در هرزندگی و درهر عصری و مکانی امکان بوجود آمدن آن می باشد، دانش ، آگاهی و معرفت تمام را بدست آورند تا با هر مسئله جزئی این پایگاه امن و اساسی را به لرزه در نیاورند ، بلکه با طرق و شیوه های گوناگون ابتدا در جهت علل ایجاد مسائل و مشکلات تعمق نموده و سپس در جهت رفع و از بین بردن آنها به صورت منطقی و با رضایت کامل عمل کنند.
یکی از دردناک ترین مسائل اجتماعی قابل بحث در جامعه ما و اکثر جوامع ،مسئله ستیزهای خانوادگی و طلاق می باشد که متأسفانه آمار آن روز به روز در حال افزایش است .
پیشرفت روز افزون تکنولوژی و صنعت و شهر نشینی باعث ازدیاد مسائل و مشکلات بسیاری چون انحرافات ، بزهکاریها ، جرمها و جنایات و خودکشیها و شاید از همه مهمتر که در واقع منشأ اکثر انحرافات است، ستیزهای خانوادگی و طلاق می باشد.
تحقیقات نشان داده اند که آمار طلاق در روستا ها بسیار پایین تر از شهرها می باشد و علت اصلی آن را می توان پایبند بودن روستا ئیان به ارزشها ، سنت و اعتقادات مذهبی و توقعات کم و ...
دانست در حالیکه در شهر مسئله صنعتی شدن جامعه مصرفی ، توقعات بیجا و عدم پایبندی به ارزشها و سنتها و ...
از عوامل مهم افزایش درصد ستیز و طلاق می باشد.
بیان و تعریف مسأله مسئله تحقیق ما بررسی و مطالعه علل و عوامل بروز طلاق در شهرستان درگز می باشد.
در ابتدا با توجه به عمومی بودن این نوع تحقیقات لازم است به تعریف بعضی از واژگان تعریف شده در این تحقیق بپردازیم.
نکاح : عقدی است که به موجب آن زن و مردی ،به منظور تشکیل خانواده و شرکت در زندگی ، با هم متحد می شوند.
نکاح از عقودی است که جنبه مالی و غیر مالی هر دو را دارا است.
زیرا از طرفی ، در اثر عقد نکاح مرد موظف می شود که نفقه زن و سایر اعضای خانواده را بپردازد و مالی را به عنوان مهریه به زن بدهد ، و از سوی دیگر ، زن و مرد مکلف می شوند که برای تشیید مبانی خانواده و تربیت فرزندان با هم همکاری کنند.
(حقوق مدنی خانواده ، نکاح و طلاق – دکتر ناصر کاتوزیان) کلمه نکاح به معنی نزدیکی هم بکار می رود و حتی بسیاری از علمای لغت وفقه استعمال آن را به معنی عقد تزویج مجازی دانسته اند (احمد زاقی ، مستند الشیعه ، ج 2 ، ص 46) کلمه نکاح در زبان حقوقی به دو معنی بکار می رود : عقدی که بنیان خانواده است وباعث ایجاد رابطه زوجیت بین زن وشوهر می شود.
رابطه ای که در اثر این عقد بین زن و مرد به وجود می آید.
جدایی : جدایی زن و شوهر در بعضی جوامع از طلاق تمیز نمی یابد ،امری که دربسیاری از جوامع در جهان به چشم می خورد.
هم در جوامع تاریخی و هم در جوامع کنونی .
لیک از نظر حقوقی ، بین جدایی و طلاق تمایزات بسیاری به چشم می خورد .
که در مواردی با توجه به علل جدایی و مدت آن می تواند خود به خود طلاق به شمار آید.
به زعم استاندار ( (D.N.
Schneider در مواردی تمیزی تلویحی بین روابط زنا شویی و برخی از مناسبات حقوقی که از ازدواج قانونی منبعث می شود به چشم می خورد بدین معنی که جدایی جسمانی زن و شوهری که به طور قانونی پیوند یافته اند فی نفسه پایان پیوندهای قانونی بین آنان را موجب نمی شود.
(دایره المعارف علوم اجتماعی – باقر ساروخانی) طلاق :جداشدن زن از شوهر ، رها شدن از قید نکاح 11 رهایی زن از قید زناشوئی.
طلاق بائن : نوعی از طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست و آن را طلاق بات هم می گویند ، مقابل طلاق رجعی.
طلاق رجعی : طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است برخلاف طلاق بائن .
سه طلاق : آن است که مرد زن خود را سه بار طلاق بدهد که در این صورت رجوع جایز نیست مگرپس ازازدواج آن زن بامحلل وطلاق گرفتن از او، وآنراطلاق نعلظه هم می گویند.
طلاق مبارات : نوعی دیگر از طلاق که زن و شوهر به واسطه بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهر و کابین خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه که قبلاً داده صرف نظر کند.
(فرهنگ فارسی عمید - حسن عمید) عرف :خوی وعادت ، اصطلاح وامری که میان مردم معمول و متداول شده باشد.
(فرهنگ فارسی عمید – حسن عمید) نهاد : سرشت ، طینت ، خلقت ، بنیاد ، پی ، باطن ، درون (همان) طلاق در لغت به معنی جدا شدن زن از مرد ، رها شدن از قید نکاح و رهائی از زناشوئی است ( فرهنگ عمید) و به بیان برخی رها شدن از قید نکاح ( منتخب اللغات) درعرف عام معنای جدائی از آن در ذهن متبادر می شود.
پدیده ای است قراردادی که به زن و مرد امکان می دهد تا تحت شرایطی پیوند زنا شوئی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند.
در شعر زیر از حافظ مفهوم درهمین معنی بکار آمده است: از سرهستی اگر با شاهد عهد شباب رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود بعضی طلاق را در معنای بیزاری بکار برده اند.
دهخدا نیز طلاق نامه را در همین سیاق ، بیزاری نامه می خواند.
اهمیت و ضرورت پرداخت به موضوع همسر گزینی پیمان اتحاد مقدس و ملکوتی ، قانونی ، همدلی ، یکی شدن بین زن و مرد برای شرکت در زندگانی و تعاون می باشد و ثمره آن آرامش و آسایش و بهره برداری صحیح و در ست از زندگی و تضمین بقاء نوع و ایثار و محبت است.
بحث درباره مسئله طلاق در تمامی جوامع و مکاتب به ویژه در عصری که بشر تمامی قدرت و توانش را بکار گرفته تا از تمامی منابع موجود در محیط اطراف خود به نحو احسن استفاده کند ،با وجود این همه پیشرفت در ابعاد علمی ، صنعتی تکنولوژی ، متأسفانه در بعد اخلاقی در حالت سکون بوده و روز به روز زندگی را دچار مشکل نموده است.
و مسئله طلاق که در اثر آن مهمترین و اساسی ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده از هم گسیخته می شود بوجود می آید.
بررسی مسأله طلاق از دیدگاههای گوناگون می تواند در کاهش این بلای اجتماعی مؤثر باشد و از این رو مسأله بریدن پیوند ازدواج همواره مورد توجه اندیشمندان و حقوقدانان و مربیان جامعه بوده است.
طلاق در عصر ما یک مشکل بزرگ جهانی است و مسلماً تفاوت دیروز و امروز در این است که ، پیشرفت صنعت و تکنولوژی درست است که آسایش را برای افراد جامعه به ارمغان آورده ولی آرامش را از افراد می گیرد و باعث بوجود آمدن مسائل و مشکلات زیادی در جامعه می شود و درنتیجه علل طلاق رو به فزونی می رود و زندگی اجتماعی دچار معضلاتی شده و موجب جدائی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی می شود.
تفرقه و جدایی بین زن و شوهر کاری زشت و ناپسند است زیرا مصائب آن دامنگیر دیگران می شود.
همیشه برای پاره شدن یک زنجیر ، یکی از حلقه های آن باید پاره شود ، بدون پاره شده یکی از حلقه ها ،هیچ زنجیری پاره نمی شود ،درپاره شدن زنجیر خانواده تنها حلقه ای که پاره می شود و از میان می رود ، بچه ها هستند ،چون "پدر" یک سوی زنجیر می شود و "مادر" سوی دیگر آن .
در حقیقت در پاره شدن زنجیر ، دوتکه پاره شده هر کدام به تنهایی برای خود زنجیری هستندکه هر چند به بلندی پیش از پاره شدن نیستند اما باز هم به آن زنجیر گفته می شود در حالی که "حلقه ای " که رابطه آنها بوده و گسسته شده دیگر زنجیر نیست.
هنگامی که طلاق ، این زنجیر را پاره می کند ، باز هم پدر فردی است مستقل و مادر هم همین طور ولی آنچه که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل است ، فرزند و یا فرزندان هستند.
حتی اگر زیر حمایت یکی از دو پاره زنجیر قرار گیرد، باز هم حلقه ای گسسته به شمار می آید واغلب آنان دچار جراحات عاطفی می گردند و از این رو موجبات خسران اجتماعی را فراهم می سازند.
طلاق اگر چه تجویز شده است ، گذشته از آن مقید به شروط سنگینی است ، آن را به عنوان آخرین دارو شناخته اند تا از بروز مفسده ای زیان بارتر جلوگیری شود و این کانون با قدرت قانون ، تبدیل به زندان جانگذاری نگردد که افراد آن پای دربند باشند.
(بررسی مسائل اجتماعی ایران ، محمد حسین فرجاد، 1381، ص 49) با وجود خانواده های ناسالم و نا به سامان ، نباید انتظار جامعه ای سالم و به سامان را داشته باشیم.
همین امر ، ضرورت و اهمیت پرداختن به مسائل خانواده و پرسمان های خانواده نابسامان را خاطر نشان می سازد.
اهمیت مسأله وقتی آشکار می شود که توجه داشته باشیم انسان همیشه در خانواده زندگی میکند .
به عبارت دیگر ، هیچ مرحله رشدی در زندگی نداریم که فرد در آن ، بی نیاز از خانواده باشد.
هر فردی در مقاطع مختلف زندگی خود به ترتیب زمانی ، نوزاد ، کودک ، نوجوان و جوان خانواده ای است که در آن به دنیا می آید و بلافاصله از مراحل بعدی پدر و مادر و پدربزرگ یا مادربزرگ خانواده ای دیگر می شود.
از طرف دیگر ،هر فردی حساس ترین زمان عمر خود را ، بدون اینکه طرحواره ای از نهادهای اجتماعی دیگر در ذهن خود داشته باشد درخانواده سپری می کند ؛ بدین ترتیب سازمان نظام شناختی او را تجربه های خردسالی مربوط به خانواده بنیان می نهند.
بنابراین مطالعه جامعه شناختی و آسیب شناختی خانواده های نابسامان ضروری تر از مطالعه پرسمان های مربوط به هر نهاد اجتماعی دیگری است.
(درآمدی برجامعه شناسی وآسیب شناسی خانواده ی نابسامان–دکترایرج ساعی ارسی،1382،ص250) از آنجا که نهاد خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است و چون همه نهادها وابسته به یکدیگرند لذا هر لغزشی در آن مساوی است با اختلال در نظم اجتماعی .
بنابراین باید درصد کاهش عوامل اختلال زا دراین کانون اجتماعی برآمد.چون در شهرستان درگز تا به امروز تحقیقی دراین باره صورت نگرفته و به این موضوع پرداخته نشده اهمیت و ضرورت بر آن است تا تحقیقی راجب به این موضوع در شهرستان مورد نظر صورت پذیرد.
هیچ یک از مکاتب و ادیان به وضوح و روشنی مردم را به طلاق تشویق نکرده اند زیرا دراثر آن سه گروه صدمات جبران ناپذیری را متحمل می شود که عبارتند از :مردان و خانواده آنها – زنان و خانواده آنها و گروه سوم که بیشتر از همه متحمل ضرروزیان طلاق می شود فرزندان این پیوند مقدس می باشد که دچار جراحات عاطفی، روانی و اجتماعی گشته و افرادی آرمانخواه و متعادل و ایده آل نخواهند گشت تادرآینده نزدیک مسئولیت وسرنوشت واداره جامعه را که یک روند طبیعی به شمار می رود بدانها سپرد.
بدین لحاظ طلاق امری حلال است درعین حال حلالی که خشم و غضب الهی را فراهم می آورد و باعث به لرزه در آوردن عرش خداوند می گردد و کراراً توسط پیامبراش ، بندگان خود را به محبت ، انس ، دوستی ، آشتی ، یکرنگی و همدلی دعوت نموده واز نزاع و ناسازگاری و تنهایی برحذر داشته است.
با توجه به اینکه ریشه بسیاری از بیماریهای روانی ،ستیزه های خانوادگی است که درهمه اعضای خانواده و سپس در افراد جامعه تأثیرات نامطلوبی می گذارد، بنابراین باید به این مسئله اجتماعی توجه بیشتری مبذول داشت.
طبق نظر علمای تربیت ، فرزندان آیینه تمام نمای وجود اطرافیان هستند،بکوشیم تا الگوی سازنده ای برای آینده سازان فردا باشیم و در ورای تمامی جنگ ها ، مصائب و مشکلات بدانیم که نور امید همیشه سو سو می زند ،از یاد خدا غافل نشویم که غفلت از او فرو رفتن در خود و سرگردانی در کارهاست.
سابقه و پیشینه تحقیق به استناد تاریخ ملل و اقوام ،طول عمر طلاق برابر با پیوند ازدواج یا چند روز کمتر از آن است .
زیرا بعد از ازدواج زن و شوهر درگیریها و ناسازگاریها بین آنان شروع شده است.
درهر جامعه و قومی پدیده طلاق تابع فرهنگ به ویژه مکتب و ایدئولوژی حاکم بر آن جامعه بوده و هست.
هیچ قوم و ملتی در تاریخ وجود نداشته که در آن طلاق صورت نگیرد.
ولی بستگی کامل به عوامل متعدد فرهنگی و اعتقادی آن جامعه ، کم رنگ یا پررنگ بوده است.
بنا به قول « هرودوت» مورخ معروف یونانی ، دریونان طلاق معمول بوده و اختیار آن با مردبوده است ودرصورت نازائی زن،انحراف به صورت جدی وقاطع موردعمل قرارمی گرفت.
درایران باستان که تابع دین زرتشت بودند طلاق در دست مردان بوده و در مواردی از قبیل انحراف ،اشتعال به جادوگری و یا زمانی که زنان عادت و قاعدگی خود را از همسر خویش مخفی می کردند ، طلاق ضروری و لازم بوده است.
درآیین یهود طلاق جایز و اختیار آن با مرد وبده است: فقط در صورتیکه مردان بادختران باکره عمل نامشروعی اعمال نموده موظف به پرداخت مقداری نقره به ولی دختر بوده به هیچ عنوان جایز به طلاق آن نبودند.
درآیین و قوانین حمورابی مردان حق داشتند به هر بهانه و خلاف میل همسران خود را طلاق دهند .
در آیین مسیح که سه مذهب آن ( کاتولیک ، ارتودوکس ،پروتستان )تمامی پیروان دین مسیح را در بر می گیرد،دیدگاه خاصی نسبت در طلاق دارند که عبارتند از : مذهب کاتولیک ، طلاق را حرام می داند و تحت هیچ شرایطی حتی در صورت خیانت آشکار زن و شوهر پیوند زناشویی را غیر قابل انحلال می داند و تنها در مواردیکه خیانت اثبات می شود کلیسا « تفرقه جسمانی » بین زن و شوهر را پیشنهاد کرده اند یعنی از یکدیگر جدا زندگی کند و قانوناً زن و شوهر یکدیگرند.
زن یا مرد نمی تواند با زن و مرد دیگری پیمان زناشوئی برقرارکند.زیرامسیحیت باتعددهمسربه هیچ عنوان موافقت نمی کند.
در انجیل مرقس آیه 8-9 از زبان حضرت عیسی چنین نقل شده است : « زن و شوهر به منزله جسم واحدهستند و از یکدیگر دورنیستند ، پس در صورتیکه خداوند آنها رابا یکدیگر جمع کرده است،انسانی نمی تواند بین آنان دو تفرقه ایجاد کند ( در نتیجه طلاق حرام است).
مردی که همسر خودرا طلاق دهد و با زن دیگری ازواج کند عمل غیر قانونی (زنا) انجام داده است و نیز زمانی که از شوهر خویش جدا شود و با مرد دیگری ازدواج کند عمل خلاف قانون انجام داده و زانیه محسوب می شود (درنتیجه طلاق حرام است).
دو مذهب ارتودکس و پروتستان طلاق را در موارد نادری جایز می دانند.
از جمله در مورد خیانت در امر زناشوئی ، ولی بعد از طلاق زن و مرد هر دو از ازدواج مجدد حتی با افراد بیگانه محروم می باشند.
(حسین حقانی زنجانی-طلاق یا فاجعه انحلال خانواده-چاپ دوم-دفترنشرفرهنگ اسلامی-تابستان1366) درشهرستان درگز تا به امروز تحقیقی دراین باره صورت نگرفته و به این موضوع پرداخته نشده.
فرضیات و سئوالات تحقیق سؤالات : آیا بین عوامل روحی – عاطفی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد؟
آیا بین عوامل جسمانی – زیستی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد؟
آیا بین عوامل فرهنگی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد؟
آیا بین عوامل اجتماعی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد؟
آیا بین عوامل اقتصادی و طلاق رابطه معنا داری وجود دارد؟
فرضیات پژوهش بین عوامل روحی – عاطفی و طلاق رابطه معناداری وجود دارد.
بین عوامل جسمانی – عاطفی و طلاق رابطه معناداری وجود دارد.
بین عوامل فرهنگی و طلاق رابطه معناداری وجود دارد.
بین عوامل اجتماعی و طلاق رابطه معناداری وجود دارد.
بین عوامل اقتصادی و طلاق رابطه معناداری وجود دارد.
متغیرهای پژوهش متغیرها به دو دسته تقسیم می شود: متغیر مستقل و متغیروابسته متغیر مستقل: الف : عوامل روحی – عاطفی شامل علل زیر می باد: ابتلاء به بیماریها و اختلالات روانی و شخصیتی عدم رعایت جنبه های عاطفی عدم تفاهم فکری و انتظارات بیجا ب : عوامل جسمانی و زیستی شامل علل زیر می باشد: 1- نازایی زن و یا عقیم بودن مرد 2- ابتلاء به امراض مزمن ، واگیردار و مقاربتی 3- مشکلات جنسی و عدم ارضاء کامل غریزه جنسی 4- از بین رفتن زیبائی های ظاهری روجه ج) عوامل فرهنگی و اخلاقی شامل علل زیر می باشد: 1- داشتن اختلافات مذهبی ، قومی ، نژادی و...
2- پایبندی به تعصبات قومی و خانوادگی 3- همسطح نبودن زوجین از ابعاد گوناگون 4- داشتن تفاوت سنی فاحش 5- داشتن اختلافات در سطح تحصیلات د) عوامل اجتماعی موثر بر طلاق شامل : 1- اعتیاد و خوشگذارنی فردی 2- خیانت زوجین 3- دخالت والدین و اطرفیان 4- ازدواج مجدد و بی توجهی به زن اول ه) عوامل اقتصادی مؤثر بر طلاق شامل: 1- فقه مالی و عدم استطاعت نفقه 2- نداشتن مسکن و محل زندگی مناسب 3- بیکاری زوج و نداشتن شغل منا سب متغیر وابسته: 1-تعریف طلاق 2- انواع طلاق 3- عواقب و پیامدهای طلاق تعریف طلاق: طلاق مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه ، یعنی خانواده است .
طلاق در لغت به معنی رها شدن از عقد نکاح و فسخ کردن عقد نکاح بوده وپدیده ای است قرار دادی که به زن ومرد امکان می دهد تا تحت شرایطی پیوند زناشوئی خود را گسیخته و از یکدیگر جداشوند.
طلاق بر انحلال یک ازدواج رسمی در زمانی که طرفین آن هنوز در قید حیاتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند دلالت می کند.
یا به عبارت دیگر « طلاق شیوه نهادی شده اختیاری پایان یک ازدواج است».
انواع طلاق: طلاق در اسلام را می توان ، چهار نوع تقسیم کرد: طلاق رجعی : آن است که بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت « عده» مرد می تواند بدون عقد به زن خود رجوع کند.
طلاق بائن :طلاقی است که مرد بعداز طلاق حق رجوع به زن خود بدون عقد مجدد را ندارد.
طلاق خلع: به طلاقی گویند که زن به شوهرش مایل نیست و با گرفتن مال یا بخشیدن کابین خود از شوهر می خواهد تا او را طلاق دهد.
طلاق مبارات :آن است که زن و شوهر که از یکدیگر بیزار شده اند در نتیجه ، قرار می گذارند که زن قسمتی از مهر و کابین خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً به زن داده صرف نظر کند.
برخلاف طلاق خلع که در آن زن برای تحقق طلاق می تواند همه داراییش را ببخشد.
در طلاق مبارات فقط می تواند از مهریه خود صرفنظرکند.
عواقب و پیامدهای طلاق: عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تأثیر آن در پدیده های روانی و اجتماعی فرزندان طلاق را می توان چنین برشمرد: بزهکاری کودکان و نوجوانان ،ناسازگاریها و رفتارهای ضد اجتماعی آنان؛ فحشا به ویژه در نتیجه فقرو ناآگاهی؛ اعتیاد زنان ، مردان و کودکان و استفاده از کودکان د رتوزیع مواد مخد و دیگر فعالیتهای غیر مجاز؛ پرخاشگری و ناسازگاری کودکان ،فرار از منزل و ولگردی آنان ؛ افت تحصیلی ، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان؛ کاهش میل به ازدواج در دیگر افراد خانواده به ویژه بچه های طلاق؛ اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت فرزندان ، ایجاد آسیب های روانی و اجتماعی برای آنان؛ فرزندان پسر طلاق در همانند سازی مردانه دچار اشکالات زیادی خواهند شد و در بسیاری از موارد تمایلات هم جنسی گرایانه از خود بروز می دهند و اتکای به نفس آنان نیز به شدت کم می گردد .
اصولاً میزان افسردگی و خودکشی در آنان به نحوی شاخص افزایش می یابد.
این گونه کودکان خیلی بیشتر از دیگر همسالان خود مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند و بی بند و باری و اعتیاد نیزدرمیان آنان شیوع بیشتری پیدا می کند.
فرزندان طلاق با گذشت پنج سال به هیچ وجه نمی تواند ثبات هیجانی و عاطفی خود را به دست بیاورند.
از آنجا که هسته مرکزی شخصیت افراد به نظر بسیاری از پژوهشگران روان شناسی در دوران کودکی شکل می گیرد ، این گونه کودکان در بسیاری از موارد دچار اختلالات شخصیتی خواهند شد.
و بالاخره بچه های طلاق آینده خوبی را برای خود تصور نمی کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می دهند و از آنجا که به عدم خانواده را به مسائل و نیازهای خود لمس می نمایند.
در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و در مقیاس بالاتر ، اجتماع ، به نوعی بی اعتنایی و ابی توجهی کشیده می شوند.(آسیب شناسی اجتماعی- هدایت الله ستوده ، 1383،ص 213-202 )