دانلود مقاله قیام 15 خرداد- آغاز یک پایان

Word 392 KB 21985 42
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بی تردید، جنبش مردمی پانزدهم خرداد 1342 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و برگ زرینی از مبارزات حق طلبانه مردم این مرز و بوم است و از این رو شایسته است همواره مورد توجه و موضوعی برای تحقیق و پژوهش باقی بماند.


    مقاله حاضر، نگاهی تحلیلی به روند شکل گیری قیام 15 خرداد و آثار و نتایج آن دارد.


    الف) روند
    قیام 15 خرداد 1342 ریشه در حوادثی دارد که متعاقب تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهر 1341 بوقوع پیوسته اند.

    ناگفته نماند این لایحه نیز، خود روایت و بخش دیگری از اصلاحات مورد نظر آمریکا در اواخر دهه 30 بود که به علت مخالفت آیت الله بروجردی با اصلاحات ارضی به تعویق افتاده بود.

    آیت الله بروجردی در پاسخ به فرستاده شاه که گفته بود: ما مجبور به انجام اصلاحات ارضی هستیم و کشورهای همسایه نیز دست به چنین اصلاحاتی زده اند، گفته بود که کشورهای همسایه، اول جمهوری شده، بعد چنین اصلاحاتی را انجام داده اند.

    اینجا که هنوز سلطنتی است.1 اما با رحلت معظم له در فروردین 1340، مرجعیت یک دست و مطلق شیعیان بویژه ایرانیان از میان رفت و بتدریج مقام مرجعیت یا به نجف اشرف منتقل و یا در میان تعدادی از مراجع قم، از جمله امام خمینی تقسیم شد.

    شاه نیز که اصلاحات مذکور را تا زمان حیات آیت الله بروجردی به تعویق انداخته بود، بلافاصله پس از رحلت ایشان با انتصاب دکتر علی امینی به نخست وزیری در اردیبهشت ماه 1340 درصدد اجرای آنها برآمد.

    امینی برای آسوده شدن از مخالفت های احتمالی علمای قم علیه اصلاحات به قم رفت و با مراجع آن شهر دیدار و به طور خصوصی گفتگو کرد.

    به هر ترتیبی که بود، اصلاحات ارضی 20 دیماه همان سال به تصویب رسید و به اجرا درآمد.

    امام خمینی که از یک سو ابعاد و نتایج اصلاحات را در هاله ای از ابهام می دید و از سوی دیگر متهم شدن به طرفداری از زمین داران می هراسید، مخالفتی علنی با اصلاحات نکرد و به انتظار تحولات بعدی نشست.


    با این همه شاه که از افزایش قدرت علی امینی و نیز اعتماد کامل آمریکا به او در انجام اصلاحات نگران به نظر می رسید، به تکاپو افتاد و در سفری به آمریکا به دولتمردان آن کشور قول داد که حاضر است خودش اصلاحات را انجام دهد.

    بدین ترتیب امینی در 27 تیرماه 1341 استعفا داد و اسدالله علم به جایش نشست.

    علم تحصیلات عالیه نداشت و در میان مردم و مخالفان سیاسی چهره خوش نامی نبود.

    با این وجود، نفوذ بی نظیری در امور کشور داشت و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین دوستان شاه به شمار می رفت.2 او که مامور اجرای اصلاحات شده بود در 16 مهر 1341 لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند.


    در این طرح حق رای بانوان در انجمن ها تصریح گردید، قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شد و در مراسم سوگند انتخاب شوندگان، ذکر «کتاب آسمانی» به جای «قرآن» کافی دانسته شد.3 امام خمینی، در این مرحله به واکنشی سریع و قاطع اقدام کرد و با دعوت آیات عظام شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی به منزل مرحوم آیت الله حائری، موضوع را به بحث و تصمیم گیری گذاشت.

    او در این جلسه، دورنمای نقشه های رژیم شاه را خانمانسوز و ماموریت او را پاسداری از منافع استعمار و امپریالیسم که با نابودی اسلام و ملت مسلمان همراه است، قلمداد کرد و چنین تصمیم گرفته شد که علاوه بر تلگرام ابراز مخالفت با شاه، علمای تهران و شهرستانها را در جریان امر قرار داده و دعوت به مقابله با دولت کنند.

    شاه در پاسخ، خود را تبرئه و مساله را به دولت احاله می کند.

    امام خمینی در اعتراض به علم، بدون آنکه القابی برای او ذکر کند، با لحنی شدید به نصیحت او پرداخت و علم ضمن رو در رو قرار دادن ملت و دولت، اعتراضات را فراتر از تصویب نامه یاد شده می برد.

    سرانجام با پافشاری امام خمینی و اعتراضات مستمر که در دیدار با مردم و مکاتبه با برخی از علما ابراز می شد، علم در تلگرافی به 3 تن از مراجع غیر از امام خمینی با خواست های آنان موافقت می کند.

    امام خمینی با کافی نشمردن این واکنش و ضروری دانستن لغو طرح مزبور در هیات وزیران، موضوع جدید «خطر صهیونیسم» را به میان می کشد که به تعبیر ایشان در ایران در شکل «حزب بهایی» ظهور کرده است و از «عدم آزادی مطبوعات» و «نابسامانی زندگی مردم» سخن به میان می آورد.

    سرانجام با عقب نشینی کامل دولت و لغو رسمی تصویب نامه در آذرماه، دامنه نزاع در این مرحله فروکش می کند.


    در دیماه همین سال، شاه اعلام می کند که قصد دارد اصول شش گانه ای را که بعدا از آن با عنوان «انقلاب سفید» یاد کرد، به رفراندوم بگذارد.

    الغای رژیم ارباب رعیتی، ملی کردن جنگلها، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی و صنعتی و اصلاح قانون انتخابات، مفاد اصول یاد شده بود.

    با وجود تلاشهایی که شاه در دعوت مراجع و جلب نظر آنها در عدم مخالفت و ابراز حمایت از حرکت مزبور کرد، در پی توجه شاه به ابعاد سیاسی طرح و اظهار این که ناگزیر از اجرای رفرم های یاد شده است، امام خمینی به عنوان مخالفی سرسخت، دست به واکنش می زند.

    ششم بهمن 1341، به عنوان روز رفراندوم یا به تعبیر شاه «تصویب ملی» اعلام می شود و مقابل امام خمینی پاسخ استفتای جمعی، بنا به اشکالاتی که بر می شمارد نظیر پیش بینی نشدن آن در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافی نبودن معلومات رای دهندگان برای بررسی و وجود جو زور و فشار آن را تحریم می کند.4 بدنبال انتشار اعلامیه امام خمینی و دیگر مراجع5 ، پاره ای اغتشاشات و تظاهرات در تهران و قم رخ می دهد6 و شاه درصدد برمی آید با سفر به قم برای کنترل اوضاع اقدام کند؛ ولی در سفر خود به قم با عدم استقبال و بی اعتنایی مواجه می شود و در واکنش بدین وضع، طی یک سخنرانی روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار می دهد.7 سرانجام در 6 بهمن، رفراندوم انجام شده و اعلام می شود که اصول پیشنهادی شاهنشاه به تصویب ملت رسید.

    کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا پیروزی شاه را تبریک می گوید8 و سفیر انگلیس رضایت ملکه انگلیس را به علم اعلام می کند و رادیو مسکو برنامه اصلاحی شاه را می ستاید.

    امام خمینی به علما و مراجع پیشنهاد می کند در ماه رمضان که از 8 بهمن آغاز می شد از شرکت در نماز جماعت و سخنرانی خودداری کرده، همه مساجد کشور تعطیل شود و دلایل آن نیز به دنیای اسلام اعلام گردد.


    به دنبال این حرکت وضعیت فوق العاده ای در کشور پدید آمده و مساجد در پاره ای از شهرها تعطیل می شود و ماه رمضان در هاله ای از تردید و سکوت آغاز می شود.

    در عید فطر همان ماه 7 اسفند امام خمینی با صدور اعلامیه ای نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام می کند و در جلسه ای با مراجع و علمای قم از آنها نیز درخواست می کند چنین اقدام کنند که برخی با این اقدام مخالفت می نمایند.9
    ولی آیات عظام میلانی، شریعتمداری، روحانی و بهبهانی در اعلامیه های جداگانه و 46 نفر از علمای سرشناس تهران در اعلامیه ای مشترک، عید نوروز را عزای عمومی اعلام می کنند10 این واکنش وضعیت ویژه ای را در کشور پدید می آورد و سرآغاز دور تازه ای در مسیر تحولات این مقطع می شود.


    عصر دوم فروردین، هنگام برگزاری مجلس سوگواری امام صادق (ع) از طرف آیت الله گلپایگانی، نیروهای شاه به مدرسه فیضیه هجوم می برند و با حمله به طلاب و گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجره ها را در وسط مدرسه به آتش می کشند.

    در این حادثه عده ای از طلاب کشته و زحمی شدند.

    در همین روز حمله مشابهی نیز به مدرسه طالبیه تبریز صورت می گیرد.

    این واقعه طنین خود را در کشور بازیافت؛ نماز جماعت مساجد تهران و پاره ای دیگر از شهرها تا یک هفته، تعطیل شد،11 علمای نجف، کربلا و مشهد با صدور تلگرام هایی واکنش نشان دادند و آیت الله خویی و شیرازی، شاه را عامل این جنایت تلقی کردند و آیت الله حکیم تقاضا کرد که مراجع ایران به عنوان اعتراض به شاه به نجف مهاجرت کنند.

    رژیم شاه تلاش کرد واقعه را درگیری میان مردم و دهقانان از یکسو و روحانیان از سوی دیگر، بر سر مساله اصلاحات ارضی و حق رای بانوان معرفی کند.

    شاه برای تحقیر روحانیان، دستور داد آنها به خدمت وظیفه اعزام شوند.

    در مقابل، امام خمینی از این امر استقبال کرد و طلاب را به فراگیری خوب تعلیمات نظامی دعوت کرد.


    امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه فیضیه دعوت به برگزاری مجلس ختم کرد و روز بعد در بیانات آغاز درس حوزه، دولت را مورد حمله قرار داد، وی در همین زمان علمای نجف و قم را نیز مورد عتاب قرار می دهد.

    مذمت دولت در رابطه با حمایت از فرقه بهایی و یادآوری خطر نزدیکی ایران به اسرائیل از مضامین مورد تاکید امام خمینی در اظهارات خود بود و لحن کلام او آشتی ناپذیر و حملات او بی امان می نمود و هیچ گونه طریق مصالحه ای را نمی پذیرفت12 ایشان پیش از آغاز محرم، وعاظ را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست سیاست های ضد اسلامی شاه و همدستی او با اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهند.

    ساواک نیز متقابل عده ای از وعاظ را احضار کرد و از آنان خواست به 3 مطلب اشاره نکنند:
    1) بر ضد اعلی حضرت سخنی نگویند 2) علیه اسرائیل مطلبی نگویند 3) نگویند اسلام و قرآن در خطر است.

    امام خمینی بار دیگر این حرکت را مورد حمله قرار می دهد و بر همان مطالب، بیش از پیش تاکید می ورزد.13
    امام خمینی از آغاز محرم در منزل خود مجلس روضه خوانی منعقد می کند و هر شب نیز به یکی از مجالس سوگواری محله های قم سر می زند.

    پیشتر به مراجع و علمای قم نیز پیشنهاد کرده بود تا در روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی کرده و از مظالم رژیم سخن گویند.

    در این زمان، غلیان و التهابی در شهر پدید آمده و بسیاری نیز از دیگر شهرها به قم آمدند.

    بعدازظهر عاشورا 13 خرداد امام خمینی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.

    جمعیت بسیاری در اطراف فیضیه و در صحن حرم تجمع کردند.

    اکنون این امام بود که واکنش های او امواج اجتماعی را به حرکت در می آورد.

    وی در سخنرانی کوبنده خود، حادثه حمله به فیضیه را مورد مواخذه قرار می دهد، به اسرائیل و نقش او در سیاست ایران حمله می کند و به نصیحت شاه می پردازد،14 صبح این روز در تهران نیز مردم به خیابانها ریخته و در میدان بهارستان و دانشگاه تهران تجمع می کنند.


    روز بعد نیز تظاهرات و حرکتهای خیابانی ادامه می یابد، این حرکتها در قم در شکل دسته های عزاداری تا پاسی از شب ادامه یافت.

    شاه دیگر دریافته بود که موجهای خروشان در دستان امام قرار گرفته و بدین سان تصمیم می گیرد با حذف او از صحنه، به هر شکل ممکن به کنترل امور بپردازد.


    در نیمه شب 12 محرم 15 خرداد ماموران نظامی به خانه امام هجوم آورده، او را دستگیر کرده، به باشگاه افسران تهران و از آنجا به پادگان قصر منتقل می کنند؛ ولی این حرکت خود منشاء انفجارهای بعدی می گردد.

    در روز 15 خرداد با رسیدن خبر دستگیری امام، مردم در شهر به حرکت در می آیند.

    تظاهرات تبدیل به شورش گسترده خیابانی می شود و دستجات مردم بی مهابا در مواجهه با نظامیان مستقر در شهر قرار می گیرند.

    اکنون شهرهای دیگر غیر از قم و تهران نیز شاهد حرکت دوم بودند.

    در خیابانهای مرکزی قم و تهران سیل جمعیت غیر قابل کنترل می شود.

    به تعبیر حسین فردوست از آنجا که تظاهرات 15 خرداد امری سازمان نیافته و غیر قابل پیش بینی بود تا یک روز پیش از آن نیز ساواک و شهربانی از آن بی اطلاع ماند و از این رو ساواک و نیروهای انتظامی و نظامی شاه شدیدا به وحشت افتاد،15 بدین سان دستور آتش و کشتار خونین تنها راهی بود که شاه در مواجهه با این وضع پیش روی خود می دید.

    آتش گلوله و رگبار نظامیان در میدان ها و خیابانهای اصلی تهران و قم و قتل عام کفن پوشانی که از ورامین به سمت تهران می آمدند، آخرین تلاشهای رژیم در فرو نشاندن بحران بود.

    در عین حال، سرکوب گسترده حرف آخر شد و جنبش مهار گردید.

    گرچه این جنبش با فروخزیدن لایه های اجتماعی در سالهای بعد لبه های تیزتر خود را در سطوحی گسترده تر نمایان ساخت.


    امام خمینی در بازداشت با استناد به این که استقلال قضایی در ایران وجود ندارد و قضات تحت فشارند، از پس دادن بازجویی خودداری کرد.

    علما و روحانیون در ایران و عراق، با صدور تلگرام هایی، دستگیری امام خمینی و دیگر روحانیون و کشتار مردم عزادار دوازدهم محرم را محکوم کردند.

    امام خمینی در 4 تیرماه به زندان پادگان عشرت آباد منتقل شد.

    و 40 روز در آنجا حبس شد.

    در 29 تیر ماه، همه روحانیون دستگیر شده به استثنای امام خمینی، شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی و دستغیب آزاد شدند.

    در 11 مرداد، امام خمینی، محلاتی و قمی به یکی از منازل ساواک در داوودیه تهران منتقل شدند.

    مردم بمحض اطلاع، برای دیدار وی به محل اقامت روانه شدند و صف طویلی از دیدار کنندگان پدید آمد.

    از روز بعد ملاقات با امام ممنوع اعلام شد و منزل به محاصره پلیس درآمد.

    وی 3 روز بعد به منزلی در قیطریه منتقل شد.

    امام در مدت اقامت در این محل، از طریق آمد و شد نزدیکان اخبار را در می یافت و دستورات و توصیه های خود را انتقال می داد.

    در 15 فروردین 1343، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ماه ذیحجه و محرم، امام پیام آزادی خود را دریافت کرد، از قیطریه خارج و به منزل خود در قم منتقل شد.

    خبر آزادی امام موجی از شادی آفرید و دیدار کنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل او روانه ساخت، دولت نیز آزادی امام را نتیجه علایق مذهبی رژیم و احترام به مقامات روحانی تفسیر نمود.


    قیام 15 خرداد؛ آغاز یک پایان بی تردید، جنبش مردمی پانزدهم خرداد 1342 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و برگ زرینی از مبارزات حق طلبانه مردم این مرز و بوم است و از این رو شایسته است همواره مورد توجه و موضوعی برای تحقیق و پژوهش باقی بماند.

    مقاله حاضر، نگاهی تحلیلی به روند شکل گیری قیام 15 خرداد و آثار و نتایج آن دارد.

    الف) روند قیام 15 خرداد 1342 ریشه در حوادثی دارد که متعاقب تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهر 1341 بوقوع پیوسته اند.

    با این همه شاه که از افزایش قدرت علی امینی و نیز اعتماد کامل آمریکا به او در انجام اصلاحات نگران به نظر می رسید، به تکاپو افتاد و در سفری به آمریکا به دولتمردان آن کشور قول داد که حاضر است خودش اصلاحات را انجام دهد.

    در این طرح حق رای بانوان در انجمن ها تصریح گردید، قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شد و در مراسم سوگند انتخاب شوندگان، ذکر «کتاب آسمانی» به جای «قرآن» کافی دانسته شد.3 امام خمینی، در این مرحله به واکنشی سریع و قاطع اقدام کرد و با دعوت آیات عظام ـ شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی ـ به منزل مرحوم آیت الله حائری، موضوع را به بحث و تصمیم گیری گذاشت.

    سرانجام با پافشاری امام خمینی و اعتراضات مستمر که در دیدار با مردم و مکاتبه با برخی از علما ابراز می شد، علم در تلگرافی به 3 تن از مراجع ـ غیر از امام خمینی ـ با خواست های آنان موافقت می کند.

    امام خمینی با کافی نشمردن این واکنش و ضروری دانستن لغو طرح مزبور در هیات وزیران، موضوع جدید «خطر صهیونیسم» را به میان می کشد که به تعبیر ایشان در ایران در شکل «حزب بهایی» ظهور کرده است و از «عدم آزادی مطبوعات» و «نابسامانی زندگی مردم» سخن به میان می آورد.

    در دیماه همین سال، شاه اعلام می کند که قصد دارد اصول شش گانه ای را که بعدا از آن با عنوان «انقلاب سفید» یاد کرد، به رفراندوم بگذارد.

    ششم بهمن 1341، به عنوان روز رفراندوم یا به تعبیر شاه «تصویب ملی» اعلام می شود و مقابل امام خمینی پاسخ استفتای جمعی، بنا به اشکالاتی که بر می شمارد ـ نظیر پیش بینی نشدن آن در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافی نبودن معلومات رای دهندگان برای بررسی و وجود جو زور و فشار ـ آن را تحریم می کند.4 بدنبال انتشار اعلامیه امام خمینی و دیگر مراجع5 ، پاره ای اغتشاشات و تظاهرات در تهران و قم رخ می دهد6 و شاه درصدد برمی آید با سفر به قم برای کنترل اوضاع اقدام کند؛ ولی در سفر خود به قم با عدم استقبال و بی اعتنایی مواجه می شود و در واکنش بدین وضع، طی یک سخنرانی روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار می دهد.7 سرانجام در 6 بهمن، رفراندوم انجام شده و اعلام می شود که اصول پیشنهادی شاهنشاه به تصویب ملت رسید.

    امام خمینی به علما و مراجع پیشنهاد می کند در ماه رمضان ـ که از 8 بهمن آغاز می شد ـ از شرکت در نماز جماعت و سخنرانی خودداری کرده، همه مساجد کشور تعطیل شود و دلایل آن نیز به دنیای اسلام اعلام گردد.

    به دنبال این حرکت وضعیت فوق العاده ای در کشور پدید آمده و مساجد در پاره ای از شهرها تعطیل می شود و ماه رمضان در هاله ای از تردید و سکوت آغاز می شود.

    در عید فطر همان ماه ـ 7 اسفند ـ امام خمینی با صدور اعلامیه ای نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام می کند و در جلسه ای با مراجع و علمای قم از آنها نیز درخواست می کند چنین اقدام کنند که برخی با این اقدام مخالفت می نمایند.9 ولی آیات عظام میلانی، شریعتمداری، روحانی و بهبهانی در اعلامیه های جداگانه و 46 نفر از علمای سرشناس تهران در اعلامیه ای مشترک، عید نوروز را عزای عمومی اعلام می کنند10 این واکنش وضعیت ویژه ای را در کشور پدید می آورد و سرآغاز دور تازه ای در مسیر تحولات این مقطع می شود.

    عصر دوم فروردین، هنگام برگزاری مجلس سوگواری امام صادق (ع) از طرف آیت الله گلپایگانی، نیروهای شاه به مدرسه فیضیه هجوم می برند و با حمله به طلاب و گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجره ها را در وسط مدرسه به آتش می کشند.

    امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه فیضیه دعوت به برگزاری مجلس ختم کرد و روز بعد در بیانات آغاز درس حوزه، دولت را مورد حمله قرار داد، وی در همین زمان علمای نجف و قم را نیز مورد عتاب قرار می دهد.

    ساواک نیز متقابل عده ای از وعاظ را احضار کرد و از آنان خواست به 3 مطلب اشاره نکنند: 1) بر ضد اعلی حضرت سخنی نگویند 2) علیه اسرائیل مطلبی نگویند 3) نگویند اسلام و قرآن در خطر است.

    امام خمینی بار دیگر این حرکت را مورد حمله قرار می دهد و بر همان مطالب، بیش از پیش تاکید می ورزد.13 امام خمینی از آغاز محرم در منزل خود مجلس روضه خوانی منعقد می کند و هر شب نیز به یکی از مجالس سوگواری محله های قم سر می زند.

    بعدازظهر عاشورا ـ 13 خرداد ـ امام خمینی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.

    روز بعد نیز تظاهرات و حرکتهای خیابانی ادامه می یابد، این حرکتها در قم در شکل دسته های عزاداری تا پاسی از شب ادامه یافت.

    در نیمه شب 12 محرم ـ 15 خرداد ـ ماموران نظامی به خانه امام هجوم آورده، او را دستگیر کرده، به باشگاه افسران تهران و از آنجا به پادگان قصر منتقل می کنند؛ ولی این حرکت خود منشاء انفجارهای بعدی می گردد.

    امام خمینی در بازداشت با استناد به این که استقلال قضایی در ایران وجود ندارد و قضات تحت فشارند، از پس دادن بازجویی خودداری کرد.

    امام خمینی به انتقادات خود از رژیم ادامه می دهد و در دیدار با دستجات و گروههای مختلف به ایراد سخنرانی در اعتراض به وضع موجود و تاسف از حادثه فیضیه و نگرانی از ادامه روابط ایران با دولت اسرائیل می پردازد و اظهارات شاه مبنی بر مخالفت روحانیت با ترقی و تمدن را پاسخ می گوید و همچنین علما و روحانیان را در قم و دیگر شهرها دعوت به برگزاری جلسات هفتگی به منظور بررسی رویدادهای سیاسی کشور می نماید.

    از سوی دیگر تلاش می کند ارتباط و اتحاد میان مراجع و اتخاذ رویه واحد از سوی آنان در امور مهم کشور را تشویق نماید.16 ب) بازتاب 1- روشنفکران: گذشته از روشنفکران وابسته که با ارتجاعی قلمداد کردن قیام 15 خرداد با استبداد همصدا شدند،17 روشنفکران مستقل ـ بجز نهضت آزادی ـ نسبت به این واقعه، سیاست سکوت اختیار کردند.18 سیاستی که بعدا مورد انتقاد مرحوم جلال آل احمد قرار گرفت، آل احمد در کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران، معتقد بود که گناه اصلی شکست همه جنبشهای سیاسی معاصر برگردن روشنفکران است که از یک طرف درک و شعوری از فحوای آن فتواها و قیامها نشان نداه اند19 و از طرف دیگر هرگز صدایی به مخالفت برنیاوردند و همیشه با یک دنباله روی کودکانه در این دعوای مداوم میان حکومت و روحانیت، طرف حکومت را گرفته اند و آخرین بارش از قضیه 15 خرداد 42 به این طرف.20 2- مقدس مآبان: از میان روحانیون نیز عده ای که امام خمینی از آنها به «مقدسین نافهم و ساده لوح بیسواد»21 یاد می کرد با حرام دانستن مبارزه و پخش شایعات گمراه کننده، می کوشیدند مردم را نسبت به ادامه نهضت، دلسرد و بدبین کنند.

    امام خمینی در آخرین ماههای عمر خویش در نامه ای خطاب به مراجع و علمای کشور با ذکر گفته های متحجرین آن روزگار، مبنی بر این که شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمی توان مقابل توپ و تانک ایستاد و این که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولان را چه کسی می دهد؟

    و از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده «حکومت پیش از ظهور امام زمان علیه السلام باطل است» و هزاران علت دیگر22، به مشکلات بزرگ و جانفرسایی اشاره می کرد که تداوم نهضت اسلامی را با تهدیدات درونی مواجه می ساخت.

    «در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود، مقابله را آسان می نمود، یا بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزاران بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید».23 3- روحانیت: حوزه های علمیه ایران و عراق و نیز مراجع آن دو، هر یک با صدور اعلامیه و تلگرام های جداگانه، کشتار مردم عزادار را در روزهای 15 و 16 خرداد محکوم کرده و خواستار آزادی بدون قید و شرط امام خمینی شدند.

    بنا به نقل سید حمید روحانی، شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه اسلامی الازهر نیز طی اعلامیه ای از عموم مسلمانان خواست تا از علمای مجاهد ایران که به جرم دفاع از حق به زندان افتادند پشتیبانی کنند.24 4- شاه و دولت: محمدرضا شاه نیز 2 روز پس از قیام 15 خرداد، طی سخنانی این واقعه را برخاسته از پیوند امام خمینی با دول بیگانه {یعنی جمال عبدالناصر که در آن روزگار با ایران به علت همکاری نزدیک شاه و اسرائیل، روابطی خصمانه داشت‍} و حمایت های مالی از آنها از شورشیان، دانست.25 و در کتاب خود به نام «انقلاب سفید» نیز بلوای پانزده خرداد 42 را بهترین نمونه اتحاد نامقدس 2 جناح ارتجاع سیاه (روحانیت) و قوای مخرب سرخ (حزب توده)، قلمداد کرد.26 اسدالله علم، نخست وزیر وقت و سرلشگر پاکروان، رئیس ساواک نیز طی مصاحبه هایی در همان ایام، تقریبا سخنان شاه را تکرار کردند و بر مرتبطان این واقعه با خوادث خارجی تاکید ورزیدند.27 5- رسانه های داخلی و خارجی: روزنامه های کشور نیز که تحت اداره و نظارت ساواک قرار داشتند، اخبار این واقعه را چنان تحت پوشش خبری قرار ندادند.

    روزنامه اطلاعات، تظاهرکنندگان روز چهاردهم خرداد را 2 گروه 200 نفری و یک هزار نفری مهاجم و چماق به دست معرفی کرد که بدون هیچ هدفی، لوازم و امکانات موجود در مسیر خود را به آتش کشیده اند.28 از میان رسانه های خارجی مطبوعات آمریکا، قیام 15 خرداد را به باد ناسزا گرفتند.

    رادیو و مطبوعات شوروی سابق نیز همان دیدگاه نیروهای چپ در ایران را منعکس می کردند و آن را واکنش ارتجاعی علیه اصلاحات ارضی می دانستند.

    از میان رسانه های عربی، روزنامه مصری الاهرم بیش از دیگران به تمجید و حمایت از این قیام پرداخت و آن را انقلاب کاخ برانداز نامید.29 ج) نتایج و پیامدها 1.

    اولین تاثیری که سرکوب 15 خرداد 42 بر روند مخالفت با سلطنت پهلوی نهاد، تغییر ماهیت مبارزه از سیاسی به نبرد مسلحانه در میان بسیاری از نیروها و گروههای محالف شاه بود.

    در واقع شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفت های سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است و راهی جز شلیک گلوله و جنگ مسلحانه نیست؛ البته این بدین مفهوم نبود که مبارزه مسلحانه در سالهای پیش از قیام 15 خرداد وجود نداشته است؛ بلکه بدین معنی است که عمومی شدن و تبدیل شدن جنگ مسلحانه به عنوان یک جریان محصول بلافصل قیام 15 خرداد است.30 در دهه 30 نیز هژیر و رزم آرا در سالهای حول و حوش نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران ترور شدند؛ اما ترورهای مذکور، بیشتر خصیصه فردی یا تعلقات گروهی داشتند که علاقه مندان چندانی در میان لایه های دیگر اپوزیسیون نداشت.

    2.

    دومین تاثیر جنبش 15 خرداد 42، همنشینی استعمار در کنار استبداد داخلی و حمله توامان مخالفان شاه علیه هر دو بود.

    در واقع از قیام 15 خرداد به بعد است که استبداد در کنار استعمار یا به قول انقلابیون آن دوره، امپریالیزم، مورد حمله قرار گرفت و هر دو به عنوان 2 روی یک سکه انگاشته شد.

    این در حالی بود که در جنبشهای اجتماعی ـ سیاسی پیش از دهه 40 شورش یا علیه استبداد و نظام تمامت خواه شکل گرفته بود.

    مثل نهضت مشروطه (1285 ه.ق) و یا علیه استعمار خارجی مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت.

    در نهضت تنباکو نیز اگر هر دوی اینها مورد اعتراض قرار گرفت و قرارداد تالبوت به همراه ناصرالدین شاه مورد سرزنش واقع شد، به مفهوم اصالت داشتن آن نبود.

    آنچه اصالت داشت، لغو قرارداد توتون و تنباکو بود و توام قرار گرفتن استعمار و استبداد در چنین حادثه ای از سر اتفاق بود.

    3.

    سومین تاثیر که بی گمان مهمترین تاثیر قیام 15 خرداد به حساب می آید، ارائه و طرح نظام بدیل یا آلترناتیو نظام سلطنت در ایران است.

    از نهضت مشروطیت به این سو، معمولا کلیه مخالفان شاه در گفتمان مشروطه تنفس می کردند و تنها راه حل معضلات و بحرانهای موجود را، برون رفت مشروطیت می دانستند.

    برون رفتی که سلطنت در آن باقی می ماند و شاه با تن دادن به قانون اساسی مشروطه ادامه حیات می داد؛ اما با طرح نظریه ولایت فقیه در سال 1348 و رد نظریه سلطنت ولو به نحو مشروطیت، اپوزیسیون مذهبی به رهبری امام خمینی وارد فاز جدیدتری از مبارزه شد که با اتکا بر آن می توانست نه تنها شاه؛ بلکه کلیت ساختار قدرت در ایران را برهم زند و سرنگون کند.

    4.

    از جمله تاثیرات جنبش 15 خرداد، می توان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم اشاره کرد.

    جنبشهای اجتماعی ـ سیاسی پیش از این قیام، مثل مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت در پایتخت رخ داده بودند و قم طی این دوران در حاشیه تحولات به سر می برد؛ اما از قیام 15 خرداد به بعد، مرکز مخالفت با شاه به قم منتقل می شود و قم نه به عنوان حاشیه، بلکه به عنوان کانون مخالفت آن هم با بهره مندی از نهاد مرجعیت عامه، رژیم پهلوی را به مبارزه دعوت و سرانجام سرنگون می کند.

    5.

    قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری سیاسی نیروی مذهبی یکی دیگر از نتایج واقعه 15 خرداد است.

    در این قیام امام خمینی به عنوان یک مرجع دینی در راس رهبری یک حرکت فعال سیاسی قرار گرفت و دیگر مراجع را نیز با خود به میدان آورد و این مساله ای بود که از صدر نهضت مشروطیت تا این مقطع عملی نشده بود.

    مرجعیت شیعه بعد از مشاهده نتایج حرکت فعال خود در مشروطه، یک فعال سیاسی را در دستور کار خود قرار نداد و به موضعگیری های مقطعی بسنده کرده؛ ولی در حرکت سال 42، مرجعیت شیعه دیگر بار در یک حرکت گسترده شرکت کرد و رهبری آن را نیز مستقیما عهده دار شد.31 6- از جمله نتایج مهمی که می توان به عنوان نقطه عطف از آن یاد کرد، پیدایش نسلی از روحانیون، پس از واقعه 15 خرداد 42 بود که سعی کردند پس از تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه و سپس به عراق، مقابله ای را که ایشان ما بین قم و رژیم پهلوی به وجود آورده بودند، همچنان ادامه دهند.

    اگرچه به دلیل حاکمیت جو اختناق و سخت تر شدن امکان مخالفت با رژیم، فعالیت این گروه نیز بالطبع با مشکلات و سرکوب های فزاینده ای همراه شد و بی علاقگی برخی از مراجع قم نسبت به گرم نگاشتن تنور مخالفت با رژیم پهلوی، موانع متعددی بر سر راه آنان گذارد، با این همه این عده با تلاش خستگی ناپذیری که از خود نشان دادند، مانع شدند فضایی که پیش از آمدن امام خمینی، میان قم و تهران حاکم بود، باز گردد.

    حوزه های علمیه بخصوص قم، از سال 1342 به بعد در فهرست سیاه رژیم قرار داشت و هیچ مرجع و روحانی تراز اولی، دست کم در ظاهر، دیگر نمی توانست ارتباطی با رژیم داشته باشد.

    معدود روحانیونی که در سالهای بعد از 1343 با رژیم همکاری داشتند، فاقد هرگونه پایگاه مردمی بودند.32 پانوشت: 1- از مرجعیت تا تبعید امام خمینی، عبدالوهاب فراتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1378، ص 26.

    2- انقلاب اسلامی، چرایی و چگونگی رخداد آن، (قم: معاونت امور اساتید و معارف اسلامی) 1379، ص 73.

    3- تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی که به موجب اصل 91 و 92 متمم قانون اساسی مشروطیت (مصوب 1285 ه.ق) اولین دوره مجلس مشروطه پیش بینی شده بود، همچنان مسکوت مانده بود.

    طبق نظامنامه انجمن ها، تدین به دین اسلام و عدم فساد عقیده و سوگند به قرآن مجید از شرایط اصلی به حساب می آمد.

    از این رو تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 1341 غیر قانونی بود.

    علاوه بر این، حذف قید اسلام و نیز عدم لزوم سوگند به قرآن، از نظر علما غیر شرعی بود.

    4- صحیفه نور، ج 1، ص 51 و 52.

    5- آیات عظام گلپایگانی، خویی، خوانساری، سید محمد بهبهانی و شریعتمداری در روزهای یکم و دوم بهمن ماه طی اعلامیه هایی رفراندوم را تحریم کردند.

    ر.ک به: اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، ص 57 ـ 60.

    6- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص 246، 249.

    7- به نقل از ایران و تاریخ، بهرام افراسیابی (تهران: نشر علم، 1367) ص 341 و 342.

    8- تلبیس های مطبوعات آمریکا، ناصر ایرانی (تهران، نشر دانش، سال نهم، شماره 14، 1368، ص 64 ـ 67).

    9- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص 251.

    10- صحیفه نور، ج 1، ص 61، اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1 ص 72، جلد 2، ص 56، جلد 5، ص 36 و 37.

    11- «شهید مطهری آنطور که من می شناسم» هاشمی رفسنجانی، یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 2، ص 1 ـ 15.

    12- کوثر، جلد اول، ص 67 ـ 82.

    13- صحیفه نور، ج 1، ص 89 ـ 90.

    14- همان، ص 91 ـ 94.

    15- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، چاپ ششم، تهران، انتشارات اطلاعات 1370، ص 511 تا 514.

    16- برای اطلاعات بیشتر درباره روند حوادث به منابع زیر مراجعه کنید؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، نوشته سید حمید روحانی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، نوشته محمد حسن رجبی، بویژه چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

    17- حدیث پیمانه، حمید پارسانیا، (قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی) 1376، ص 307.

    18- زندگینامه سیاسی امام خمینی، محمد حسن رجبی (تهران: موسسه فرهنگی قبلی) 1374، ص 197، نهضت آزادی در اعلامیه ای که در روز 19 خرداد 1342 تحت عنوان «دیکتاتور خون می ریزد» انتشار داد، کشتار مردم بی گناه را در واقعه 15 خرداد و دستگیری امام و برخی از روحانیون و علما را بشدت محکوم کرد.

    لازم به یادآوری است که در جریان واقعه 15 خرداد 42 رهبران نهضت آزادی در زندان به سر می بردند.

    19- در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل احمد (تهران: نشر بهروز) 1357، ص 95.

    20- همان، ص 242.

    21- صحیفه نور، ج 21 ص 74 و 75 (مورخ 25/ 10/ 67).

    22- صحیفه نور، ج 1، ص 92، (مورخ 3 اسفند 67).

    23- همان، برای اطلاع بیشتر درباره برخی از این افراد می توانید به اسناد به جای مانده ساواک درباره امام خمینی بویژه سند شماره 762 / 200 مراجعه کنید که طبق آن یکی از روحانیون (فرزند یکی از مراجع ثلاث) پس از واقعه فیضیه، اعلامیه ها و شب نامه هایی به نام «مصلحین حوزه علمیه قم» منتشر می کرد و در آن ضمن حمله به امام و روحانیون سیاسی، آنان را آلت دست فنودال ها و قدرتهای خارجی می دانست.

    24- بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج اول، ص 32 ـ 536.

    25- به نقل از بررسی و تحلیل بر نهضت امام خمینی، ص 500.

    26- انقلاب سفید، محمد رضا پهلوی (تهران: کتابخانه سلطنتی بی تا) ص 45 و 46.

    27- زندگینامه سیاسی امام خمینی، همان، ص 278.

    28- روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 15 خرداد 42، شماره 11107.

    29- بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، همان، ج 1، ص 537 و 538.

    30- ناگفته نماند روی آوری برخی از طرفداران امام خمینی به جنگ مسلحانه مثل هیات های موتلفه اسلامی ـ که حسنعلی منصور نیز به دست آنها ترور شد ـ به مفهوم تایید اقدام آنها از سوی امام خمینی نبود، ایشان همواره با جنگ فیزیکی مخالف و آن را غیر شرعی می دانستند.

    31- حدیث پیمانه، حمید پارسانیا، (قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376) ص 303.

    32- مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام (تهران: روزنه، 1375) ص 266 ـ 267.

    قیام 15 خرداد در اسناد ساواک شهر در امن و امان نیست آسوده نخوابید!

    رحیم روح بخش تاکنون پیرامون قیام 15 خرداد هر چه خوانده و شنیده بودیم، از قیام مردم در دو شهر تهران و قم حکایت می کرد و احیانا حرکت کاروان مردم کفن پوش ورامین به سمت تهران و این به ظاهر با این جمله امام (ره) که برای همیشه 15 خرداد را عزای عمومی اعلام کردند قدری غریب می نمود مقاله حاضر بر پایه اسناد ساواک و یادماندهای مبارزان، وجوهی ناگفته یا کمتر بیان شده را از 15 خرداد می نمایاند و می بینیم که نهضت چگونه شروع شد و به سراسر کشور گسترش پیدا کرد و به عنوان مثال تسری قیام به شهرهای اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، رشت، زنجان، کرمان، کاشان، همدان و کرمانشاه را در این مقاله مشاهده می کنیم.

    در بررسی انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با سایر انقلابات جهانی، این نکته شگفت انگیز به چشم می خورد که آموزه های آن بسرعت در سطح شهرهای کشور گسترش یافت و مورد اقبال مردم قرار گرفت.

    این مولفه از انقلاب ایران نه تنها در دوران اوج انقلاب یعنی سالهای 1357 ـ 1356 صادق است، بلکه برای سالهای نخست آن یعنی 1342 ـ 1341 نیز صدق می کند.

    پرسش اساسی آن مقاله این است که چه مولفه هایی باعث ویژگی نسبتا منحصر به فرد انقلاب ایران شده است؟

    برای پاسخ به این سوال، ضمن ارائه چارچوبی کلی از شرایط دینی و زیست بومی ایران، به بررسی قیام 15 خرداد در 11 شهر کشور می پردازیم.

    ایران از جمله معدود کشورهایی است که در یک فلات محصور و دارای وحدت فرهنگی قرار دارد.

    این موقعیت منجر به حل و هضم تمام اقوام مهاجم در خود شده است.

    رمز دیرینگی تمدن چند هزار ساله ایرانی نیز در همین نکته نهفته است.

    علاوه بر آن، چند سده پس از ورود اسلام، ایرانیان با پذیرش تدریجی تشیع، به یک مولفه دیگر در این انسجام و وحدت دست یافتند.

    مجموعه این شرایط تداوم و بقای ایران را حتی در روزگاران بحرانی حملات مغول و تیمور … رقم زده است و نظریه ایرانشهری را به ارمغان آورده است.

    در این میان تشیع از مولفه هایی برخوردار است که تاثیر بیشتری بر آن وحدت گذاشته است.

    رسمیت شیعه در عصر صفویان و چالشهای آن با اندیشه ها و مناسبات رقیب در چند سده اخیر، آموزه های بالقوه و بالفعل آن را در صیقل داده و به تناسب شرایط هر عصر و دوره یکی از آن آموزه ها مورد توجه علمای آن قرار گرفته است.

    دورانی در تقیه روزگارانی در هدایت و راهنمایی حکومت ها، و در سده اخیر در تقابل با سلطنت.

    این ظرفیت بالقوه در انعطاف پذیری آموزه های شیعی و سازگاری روحیه ایرانی نهفته است.

    در اختیار داشتن نهادها و مراکز دینی مستقل از حکومت ها یکی از این مولفه هاست و استقلال مالی نقطه عطف این قدرت است.

    مولفه دیگر، آموزه اجتهاد است.

    این آموزه تبعیت و پیروی توده مردم را از یک مرجع اعلم رقم می زند و پرداخت وجوه شرعیه اعم از سهم امام و غیره زمینه ساز بقا، احیاء و گسترش نهادهای دینی و تبلیغات مذهبی است.

    پر واضح است که تمرکز مرجعیت در یک فرد، قدرت آن مرجع را در مقابل حکام دو چندان می کند.

    ایرانیان شیعه مذهب در آستانه نهضت روحانیت این امکان را داشتند که نه تنها از تمرکز مرجعیت علی الاطلاق شخصیت دوراندیشی چون حضرت آیت الله العظمی محمد حسین بروجردی طباطبایی برخوردار شوند، بلکه احیاء و بنیانگذاری حوزه علمیه قم در دهه پیش از آن، زمینه های نقل قدرت مرجعیت در ایران را در مقابل نظام حاکم رقم زند.

    1ـ اعتصاب در اصفهان در آستانه نهضت روحانیت ریاست این حوزه در اختیار آیت الله حسین خادمی بود.

    وی نزدیک به 50 سال این مسوولیت را به عهده داشت.

    آن مرحوم از جمله علمای برجسته ای بود که بعد از رحلت آیات عظام محمد حسین بروجردی و عبدالهادی شیرازی به ترتیب در سالهای 1340 و 1341 شمسی امام خمینی را در اصفهان مطرح می کرد.

    تکاپوهایی از این دست در اصفهان و نجف آباد از سوی سایر یاران و شاگردان امام تقویت می شد.

    در واقع این عناصر از مدتها پیش با برگزاری جلسات و سخنرانی های مذهبی سعی داشتند عرصه را بر گرایش های رقیب از جمله مرام کمونیستی تنگ کنند و در همین زمینه به تعریفی نوین از نقش سیاسی و اجتماعی تشیع بپردازند.

    این تکاپوها با شروع نهضت روحانیت، جانی تازه به خود گرفت.

    یکی از وقایع حائز اهمیت این دوره، گزارش مفصل شهربانی اصفهان، او تعطیلی 5 روزه بازار از تاریخ چهاردهم فروردین 1342 است، ماجرا از این قرار بود که پیشه وران، بازرگانان و اصناف اصفهان با ارسال نامه ای به استانداری و شهربانی آن شهر خاطر نشان کردند به منظور اعلام پشتیبانی از مراجع تقلید و در مخالفت با لوایح ششگانه بازار را به مدت 5 روز تعطیل خواهند کرد.

    جالب اینکه صادر کنندگان آن اعلامیه، ضمن فراخوان عمومی برای پیوستن به اعتصاب از استانداری اصفهان درخواست کردند که فراخوان آنان از رادیو اعلام شود تا همگان از مضمون آن مطلع شوند.

    هنگامی که این امر تحقق نیافت، خود دست اندرکاران اعتصاب دست به کار شدند و با تکثیر و توزیع اعلامیه، خبر را به اطلاع اهالی شهر رساندند.

    پیامد این فراخوان بر اساس گزارش مذکور از این قرار بود: تعداد 643 مغازه از اصناف و کسبه به اعتصاب پیوستند و شهربانی نیز با ثبت آدرس، نوع فعالیت صنفی و اسامی برخی از صاحبان آن مغازه ها، آنها را شناسایی کرد.

    اصفهان و دستگیری امام اما بازتاب دستگیری امام در صبح 15 خرداد در اصفهان حکایتی دیگر داشت.

    یکی از فعالان سیاسی آن شهر در خاطراتش از فعالیتهای طرفداران امام در آن روز چنین یاد می کند: «ابتدا علما را در خانه حاج مهدی شکوهمند، جمع کردیم … {در آن نشست} آیت الله اشنی عمامه اش را زمین زد و گفت: این چه افتضاحی است؟

    چطور مرجع تقلید را گرفتند.

    در آن جلسه علمای بزرگ اصفهان؛ آیت الله خادمی، آیت الله شمس آبادی، آیت الله طیب و میر سید علی ابطحی حضور داشتند، نتیجه جلسه، نگارش نامه خطی به تاریخ 16/ 3/ 1342 بود که به امضای این آقایان رسید.

    نامه حاکی از دعوت مردم به تعطیلی بود.

    ما در آن جلسه بسیار فشار آوردیم تا بالاخره اعلامیه دادند و دستور تعطیلی بازار را دادند.» گزارش های ساواک نیز، پاسخ بازاریان به فراخوان علما را تایید می کند آنان نیز ابتدا در تعامل با روحانیون برای برگزاری تجمعات اعتراض آمیز به رایزنی پرداختند و تصمیم گرفتند از روز 16 خرداد به تدریج به اعتصاب بپیوندند.

    گزارش های لحظه به لحظه ساواک حاکی از افزایش تدریجی اعتصاب کنندگان است.

    برخی از صاحبان دکاکین از ترس عواقب اعتصاب حاضر به تبعیت از آن نبودند.

    یکی از فعالان سیاسی اصفهان در خاطراتش نقل می کند که آنان برای حل این معضل به راهکاری زیرکانه توسل جستند.

    طی تبانی قبلی با صاحبان برخی از مغازه ها، یا شکستن شیشه و پرتاب ترقه داخل مغازه های آنان و دادن شعار در داخل بازار اصفهان، رعب و وحشت ساختگی ایجاد کرده و افرادی که به اعتصاب نپیوسته بودند توانستند مغازه های خود را تعطیل کنند، این ترفند از این جهت کارساز بود که چنانچه صاحبان این مغازه ها بعدا از طرف سازمان های امنیتی مواخذه می شدند، آنان می توانستند مدعی شوند که در بازار ناامنی بود و خطر آتش زدن مغازه آنان وجود داشت.

    چندی از اعتصاب نگذشته بود که نیروهای امنیتی شهر با شناسایی قبلی عوامل و دست اندرکاران اعتصاب، به دستگیری و بازداشت آنها پرداختند، ولی این ترفند هم سودمند واقع نشد و اعتصاب تداوم یافت، تا این که آنان به دستگیری گسترده بازاریان روی آوردند.

    گویا این ترفند موثر واقع شد زیرا بر اساس گزارش هاس ساواک، در روز 19 خرداد، تعداد مغازه های باز نسبت به مغازه های بسته بیشتر بود.

    با این حال هنوز هم شهر حالت تعطیلی به خود داشت.

    در روز 20 خرداد ساواک اصفهان طی تلگرافی به ساواک مرکز اعلام کرد که همه تلاشهای مسوولان شهر برای شکست کامل اعتصاب ناموفق بوده است، ولی پی نوشت ساواک مرکز در پایین همین سند مبنی بر این که بالاخره باز خواهند کرد» خبر از جریانی پشت پرده و یا احتمالا تبانی برخی از عوامل اعتصاب بود؛ زیرا از روز 21 خرداد تمام مغازه های اصفهان باز شد.

    2ـ پیشگامی شیراز سابقه تاسیس و رونق مراکز و نهادهای شیعی در شیراز به دوران حکومت آل بویه (447 ـ 334 ق) بر می گردد.

    این شهر نیز در دوره صفویان از رونق فرهنگی و مذهبی برخوردار شد.

    در آستانه نهضت امام خمینی در شیراز آیات و علمای نوگرایی از جمله، بهاءالدین محلاتی، مجدالدین محلاتی، عبدالحسین دستغیب، محمد باقر آیت اللهی در راس نیروهای مذهبی قرار داشتند، هنگامی که در جریان لایحه انجمن ها با توصیه امام خمینی قرار شد علمای شهرستان ها به طور هفتگی جلسه رایزنی سیاسی برگزار کنند، علمای برجسته شیراز نخستین کسانی بودند که به این فراخوان پاسخ دادند.

    تصمیمات و تصویبات آن را از طریق سخنگوی جلسه آیت الله سید عبدالحسین دستغیب بعد از دعای کمیل در مسجد جامع عقیق به اطلاع مردم می رساندند.

    یکی از شرکت کنندگان آن جلسات در خاطراتش از تشکیل جلسه در خصوص مبارزه با همه پرسی خبر می دهد و خاطر نشان می سازد: بعد از تصویب لوایح ششگانه، علمای شیراز اقدام به تشکیل جلساتی نمودند که محوریت آن جلسات مبارزه با رژیم بود.

    در راس آن علما مرحوم آیت الله العظمی شیخ بهاءالدین محلاتی و آیات عظام دستغیب، علوی اردکانی، حسین یزدی، محمود زرگانی معروف به آقای شریعت، شیخ علی یقطین و عده ای دیگر از علما قرار داشتند.» بتدریج سخنرانی های شب جمعه آیت الله دستغیب، کانون مبارزه شیراز شد.

    ایشان این مبارزه را در تعامل و همراهی با مراجع قم و سایر علما هدایت می کرد.

    یکی از بازاریان شیراز در خاطراتش به یاد می آورد که بعد از واقعه مدرسه فیضیه قم، از طرف آیت الله دستغیب ماموریت یافته است تا پیامهایی در خصوص مبارزه برای حضرات آیات خمینی در قم، میلانی در مشهد، حاج آقا تهرانی در مسجد قائم تهران ببرد.

    از نکات جالب توجه مبارزات مردم در شیراز، رشد آگاهی و پیشگامی روحانیون آن خطه می باشد.

    در یکی از اسناد ساواک، نامه ای از آیت الله محلاتی خطاب به آیات گلپایگانی، خمینی و شریعتمداری در تاریخ 6/1/1342 آمده است که ایشان به مراجع مذکور نوشته اند: «چرا بیکار نشسته اید، می خواهیم قیام کنیم، هر چه زودتر تکلیف ما را روشن کنید، مردم شیراز در انتظار شما می باشند بیایید با هم همکاری کنید …» در ادامه سند راجع به جوابیه نامبردگان آمده است که آنان پاسخ داده اند: «چند روزی صبر کنید ما شبها جلسه داریم و در این باره فکر می کنیم و منتظر دستور باشید …» 3ـ نهضت در مشهد وجود مرقد امام هشتم شیعیان و حوزه علمیه مشهد با قدمتی 700 ساله، چنان فضای مذهبی و سنتی بر مشهد حاکم ساخته است که در حال حاضر نیز آن جو در مشهد در مقایسه با سایر شهرهای کشور بیشتر مملوس است.

    بر این اساس در آستانه نهضت روحانیت یک نگرش سیاسی در میان مراجع و روحانیون شهر و به تبع مردم نسبت به مبارزه علیه نظام حاکم به وجود آمد این دیدگاه در جریان نهضت امام، بیشتر شفاف شد.

    به این ترتیب که آیت الله محمد هادی میلانی و آیت الله حسن قمی از مراجع و روحانیون پیشرو نهضت، همسو با روحانیون سیاسی و انقلابی عمل می کردند.

    از خاطرات برخی از روحانیون چنین بر می آید که از همان آغاز نهضت، برخی از طلاب وارد عرصه سیاسی شده و در این مبارزه از حمایت آیات میلانی و قمی برخوردار گشتند.

    بتدریج برخی از علما و مدرسین حوزه مشهد نیز به این جریان پیوستند.

    آنان نیز به مثابه مراجع و علمای دیگر شهرها به برگزاری جلساتی برای رایزنی پرداختند، آنان «به منظور دستیابی به یک روش مشخص برای برخورد با دولت، مجمعی مرکب از آیت الله میلانی، آقا شیخ هاشم قزوینی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، آیت الله وحید خراسانی، آقا سید احمد مدرس، آیت الله دامغانی، آقای حسنعلی قمی تشکیل دادند که به تناوب و بصورت سری، هر دفعه در منزل یکی جمع شده و به تبادل نظر می پرداختند» با این احوال یکی از روحانیون مبارز در خاطراتش نقل می کند که فقط دو بیت میلانی و قمی در مشهد پیشگام مبارزه بودند.

    روشنفکرها به میلانی و توده ها به قمی گرایش داشتند.

    از روحانیون نیز بر اساس یکی دیگر از خاطرات آیت الله خامنه ای، شیخ عباس واعظ طبسی و محمد رضا محامی نقش فعالی در تنظیم اعلامیه ها و اخذ امضا از علما داشتند.

    مسجد گوهرشاد در مشهد همان نقش مدرسه فیضیه در قم را ایفا کرد.

    در و دیوارهای این مسجد محل الصاق اعلامیه های مراجع بود.

    انبوه زایران امام رضا (ع) و نمازگزاران از طریق همین اعلامیه ها از جریان مبارزه روحانیت مطلع می شدند.

    بتدریج مجموع این عوامل جریان سیاسی روحانیت در مشهد را تقویت کرد.

    طیفی از بازاریان نیز به این جریان پیوستند.

    در جریان تحریم عید سال 42 نیز آیت الله میلانی همسو با امام عمل کرد و این اقدام در مشهد بازتاب وسیعی یافت.

    آیت الله قمی مجلس عزاداری بزرگی در منزل خود برگزار کرد و در این مجلس سخنرانان علیه اصلاحات مورد نظر نظام حاکم سخن گفتند.

    همزمان نامبردگان اعلامیه مفصلی در این مورد منتشر کردند.

    در حالی که اعلامیه مذکور در مجلس منزل آیت الله قمی قرائت می شد، نیروهای امنیتی به مردم حمله کردند که با مقاومت مردم ناچار به عقب نشینی شدند.

    به محض رسیدن خبر فاجعه مدرسه فیضیه قم در این روز به مشهد، برخی ائمه جماعات از برگزاری نماز در مساجد خودداری کردند و مردم نیز در برخی خیابانها، طاق نصرتهای تعبیه شده برای استقبال از شاه را به آتش کشیدند.

    در آستانه محرم نیز بار دیگر، علما و روحانیون به تکاپو افتادند تا مجالس سوگواری به محافل سیاسی و اعتراض آمیز علیه هیات حاکمه بدل سازند.

    آیت الله قمی با دعوت از وعاظ مشهد، برنامه دهه محرم را برای آنها تشریح کرد و از آنان خواست که مسائل نهضت را برای مردم بازگو کنند و بخصوص فاجعه فیضیه را در منابر ذکر کنند.

    4ـ تبریز در جنبش تبریز بیشترین سهم و نقش را در جنبشهای سیاسی معاصر ایفا کرده است، در بسیاری از این قیامها، علما و روحانیون شهر نقش پیشگام را داشته اند.

    در آستانه نهضت روحانیت، بتدریج برخی از وعاظ و روحانیون برجسته شهر نیز به جریان مبارزه روحانیت پیوستند.

    یکی از پیامهای امام به علمای تبریز در آستانه نهضت روحانیت، حاکی از همین جایگاه ویژه تبریز است.

    ایشان در دیدار حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی تصریح کردند: «این حرکتی که از قم آغاز شده، اگر توسط آقایان علمای بلاد تایید و پیگیری نشود، دستگاه فکر می کند که قم تنهاست و آن وقت نتیجه مطلوب به دست نمی آید.

    خوبست جنابعالی به تبریز و دیگر بلاد آذربایجان تشریف ببرید و با آقایان اخوی {سید احمد خسروشاهی}، آقای مجتهدی، آقای قاضی و بقیه علما تماس بگیرید، موضوع را بگویید و خطرات را گوشزد کنید و متن تلگرافهای آقایان {مراجع عظام قم به شاه و علم} را نشان دهید، تا آقایان بلاد هم {در حمایت از مراجع قم} اقدام کنند.

    دو قشر روحانی و بازاری در تبریز از پیشگامان نهضت بودند.

    بخصوص وعاظ تبریز نقش مهمی در پیام رسانی ایفا کردند.

    آنان در ارتباط با آیت الله محمد علی قاضی طباطبایی متعهد شدند که برای افشای ماهیت نظام حاکم از هیچ اقدامی فرو گذار نکنند.

    نقطه عطف وقایع نهضت در تبریز به واقعه مدرسه طالبیه بر می گردد، این واقعه که همزمان با فاجعه مدرسه قیضیه قم بوقوع پیوست از این قرار بود که عده ای از طلاب در قبال اقدام ماموران شهربانی که قصد کندن اعلامیه امام را از دیوار مدرسه داشتند، به مقابله برخاستند.

    نیروهای امنیتی به مردم حمله کردند و در جریان این درگیری عده ای از مردم مجروح و یکی از ماموران شهربانی کشته شد.

    این واقعه نشان داد که تکاپوهای مبارزان و بخصوص وعاظ در طی چند ماهه نهضت به بار نشسته و مردم نسبت به آرمانهای نهضت آگاهند.

    با شروع محرم، شهربانی تبریز از وعاظ آن شهر تعهد گرفت که مسائل سیاسی را در منابر مطرح نکنند ولی وعاظ خاطر نشان کردند منبر نمی روند تا به چنین تعهدی گردن ننهند، چند روزی از محرم که گذشت شهربانی تحت فشار افکار عمومی ناچار شد به وعاظ اجازه سخنرانی دهد.

    وعاظ طبق برنامه سراسری قرار گذاشتند از هشتم محرم فجایع فیضیه و سایر اقدامات هیات حاکمه را افشا کنند.

    این فعالیت ها با موفقیت همراه شد تا این که روز عاشورا فرا رسید.

    بر اساس خاطرات یکی از وعاظ؛ روحانیون تبریز برای روز راهپیمایی بزرگی تدارک دیدند.

    آیات انگجی و قاضی طباطبایی در این تظاهرات که از مدرسه طالبیه شروع شد، حضور یافتند.

    تظاهرات در مسیر بازار تبریز ادامه یافت.

    در طی مسیر تظاهرات، چندین تن از وعاظ سخنرانی کردند.

    یکی از سخنرانان خواسته های تظاهر کنندگان را در قالب قطعنامه ای به این شرح طرح کرد: برکناری دولت علم، لغو مصوبات خلاف شرع و قانون، اداره امور به دست دولتی با نظر مراجع.

    در عصر عاشورا مجددا مراسم سخنرانی در مساجد بزرگ تبریز برگزار شد، تا این که 2 روز بعد خبر دستگیری امام در صبح 15 خرداد به تبریز رسید.

    بعد از آن: «همه جا تعطیل شد و سخنرانیها و منبرهای تند مجددا شروع شد، اوضاع به گونه ای بود که مردم؛ وعاظ سرشناس و سیاسی تبریز را هر شب به یک خانه می بردند و نمی گذاشتند به منازل خود بروند تا به دست ماموران دستگیر نشوند.» 5ـ بحرانهای اجتماعی در گیلان استان گیلان به مرکزیت رشت در سواحل دریای خزر از اهمیت سیاحتی و تفریحی خاصی برخوردار است.

    همین جنبه از موقعیت آن نیز باعث جذب مسافران و ایجاد برخی مسائل اجتماعی شده است.

    شاید همین بعد از بحرانهای اجتماعی بود که علمای شهر را برآن داشت که از حجت الاسلام صادق احسانبخش ـ از علمای رشتی مقیم قم ـ درخواست کنند به رشت مراجعت کند.

    وی در سال 1339 به این درخواست مردم پاسخ داد و با اقامت در رشت به تاسیس و احیای برخی مراکز دینی همت گماشت.

    وی که از شاگردان امام بود از آغاز نهضت به عنوان نماینده ایشان در اخذ وجوه شرعیه به تبلیغ آموزه های نهضت در منطقه پرداخت.

    نامبرده بسرعت در میان اقشار مختلف مردم نفوذ یافت و ارتباطاتی با فرهنگیان، بازاریان و مومنین مذهبی برقرار ساخت.

    همین تکاپو در آستانه نهضت امام منجر به ایجاد یک تشکل منسجم از جوانان مبارز و مذهبی شد.

    این گروه با تهیه 2 دستگاه فتوکپی، اعلامیه های مراجع را تکثیر و در سطح شهر و منطقه توزیع می کردند.

    این فعالیت ها از حمایت آیات و علمای بزرگ شهر برخوردار بود.

    علمای رشت در آبان 1341 طی مخابره تلگرافی به علم ـ نخست وزیر ـ لایحه انجمنها را مغایر شرع و قانون اعلام کردند.

    در گام بعد و به دنبال تشدید مبارزه علمای رشت به همه پرسی مقامات امنیتی شهر آیات ضیاء بری و بحرالعلوم را دستگیر و به تهران منتقل کردند.

    این بازداشت مدتی ادامه یافت تا این که به دنبال آزادی آنان و فرارسیدن محرم بار دیگر فعالیت های سیاسی رونق گرفت، اسناد ساواک حاکی از این است که آیت الله ضیاء بری در روز 16 خرداد و در پی اطلاع از قیام 15 خرداد و بازداشت امام و علماء در مسجد کاسه فروشان رشت به ایراد سخنرانی پرداخته و بازاریان را به اعتصاب فراخوانده است.

    حسن پاکروان ـ رئیس ساواک در پی اطلاع از این واقعه، در پی نوشت خود به گزارش ساواک رشت تصریح کرده: «… به ضیاءبری شدیدا تذکر دهید دست از تحریکات که مسلما به زیان وی خواهد بود بردارد.» 6ـ زنجان و نهضت روحانیت این شهر نیز از قدمتی دیرینه و سنتی بهره می برد.

    نهادهای مذهبی در زنجان قدمتی دیرینه دارد.

    ریاست مذهبی شهر و امام جمعه آن در آستانه نهضت روحانیت به عهده آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی بود.

    وی نیز در این نهضت به همراه برخی از علمای دیگر نقش پیشگامی در مبارزه ایفا کردند.

    به دنبال پخش خبر دستگیری امام عده ای از اصناف بازار در منزل امام جمعه مجتمع و درباره وضع فعلی و عکس العمل خود در مقابل آن از جمله تعطیل بازار مذاکره کردند.

    آیت الله زنجانی در همان روز نیز سخنرانی شدیداللحنی علیه مقامات عالیه کشور ایراد و ضمن آن مردم و اهالی را به تعطیل بازار و کسب و کار تحریض و تحریک کرد.

    نقش ایشان در تداوم این نهضت بحدی بود که ساواک زنجان با جلوگیری از ورود مردم به مسجد سلطانی ـ محل سخنرانی نامبرده ـ و منع تماس مردم با ایشان برآمد.

    در نهایت ساواک آیت الله زنجانی را دستگیر کرد.

    در سند مربوطه علت بازداشت وی به خاطر سخنرانی انتقادآمیز از نظام به دلایل رواج بی دینی در کشور، حمایت نظام از بهائیان و فراخوان عمومی به اعلام حمایت از روحانیون و بخصوص امام خمینی ذکر شده است.

    7ـ پیوند روحانیت و بازار در کرمان در کرمان محرم سال 42 از یک بعد دیگر و متفاوت با سایر شهرها اهمیت داشت.

    شاه در چهارمین روز محرم قصد داشت به کرمان سفر کند، از این روی وعاظ آن شهر با ایراد سخنرانی هایی به افشاگری علیه وی پرداخته و حتی یکی از روحانیون یکی از طاق نصرتهای تعبیه شده در مسیر ورودی شاه را به آتش کشید.

    سایر مبارزان نیز با صدور اعلامیه هایی، شادمانی و سرور مقامات شهر در استقبال از سفر شاه را به شادی یزیدیان بر قتلگاه حسین تشبیه کردند.

    روحانیون تعهد کردند هیچ روحانی در مراسم استقبال حاضر نشود.

    این فعالیتها خشم شاه را برانگیخت و در سخنرانی خود در ورزشگاه شهر از روحانیون با اصطلاح «حیوان نجس» نام برد.

    در 15 خرداد نیز وعاظ به تکاپوهای خود ادامه دادند.

    در این روز موحدی کرمانی در مسجد جامع شهر ضمن افشای ماهیت نظام، حمایت مردم را از علما اعلام کرد.

    به دنبال این سخنرانی، نامبرده به همراه برخی از روحانیون دیگر دستگیر گردید.

    از علمای شهر، صالحی کرمانی به تهران مهاجرت کرد و به جمع علمای مهاجر پیوست.

    8ـ تاثیرپذیری کاشان از قم شهر کاشان به خاطر همجواری با قم در مقایسه با سایر شهرها ، تاثیرپذیری زیادی از نهضت داشت.

    همچنین اقامت بهائیان در این شهر و حومه آن بعد مهمی از مبارزه مردم را دامن می زد.

    علمای شهر بعد از فاجعه فیضیه قم با صدور اعلامیه ای حمایت خود را از امام خمینی اعلام کردند.

    علی حجتی کرمانی در خاطراتش از ماموریتی از طرف امام برای رساندن نامه ای به علمای کاشان در آستانه سفرش به آن شهر جهت وعظ ماه محرم یاد کرده است.

    نامبرده خاطرنشان می کند که امام در پیام کتبی و سپس شفاهی خود برای علمای کاشان از نفوذ بهائیان در سازمان های دولتی و لزوم روشنگری علما سخن رانده بود.

    وی تصریح می کند که یکی از وعاظ کاشان و یکی از بازاریان به نام رسول زاده به پیام امام اقبال زیادی نشان دادند.

    اما روز عاشورا در پی سخنرانی ها و روشنگری های حجتی کرمانی، کاشان وضعی دیگر به خود گرفت.

    یکی از فعالان آن شهر در خاطراتش از بازتاب خبر بازداشت امام در کاشان گفته است.

    به دنبال این خبر، کارخانه ریسندگی کاشان به تحریک بازاریان تعطیل شد.

    سپس بازاریان به همراه کارگران به طرف مرکز شهر حرکت کردند در مقابل ساختمان شهربانی تظاهرات شدت گرفت نیروهای امنیتی به طرف مردم شلیک کردند.

    در این درگیری یک نفر شهید و 15 نفر مجروح شدند گزارش ساواک نیز این واقعه را تایید می کند و خاطر نشان می سازد برای اعاده آرامش «جمعا مامورین 215 تیر فشنگ کارابین و 5 تیر فشنگ تامسون تیراندازی کردند …».

    9ـ همدان و ملا علی همدانی نهادهای مذهبی از قدمت و جایگاه رفیعی برخوردار بودند.

    در آستانه نهضت روحانیت آیات عظام ملا علی همدانی (رئیس حوزه علمیه همدان) و نصرالله بنی صدر از علمای سرشناس شهر محسوب می شدند.

    آنان در منطقه سوابقی در مبارزه با اندیشه های مخالف داشتند.

    در گام اول نهضت در جریان لایحه انجمن ها، علمای همدان، تلگرافی به علم ـ نخست وزیر ـ فرستادند و تباین لایحه را با شریعت و قانون اساسی خاطر نشان کردند.

    یکی از روحانیون سرشناس که این اعلامیه را امضاء کرده بود آیت الله اسدالله مدنی بود.

    وی از مدتی پیش در منطقه مستقر شده و به تبلیغات مذهبی روی آورد.

    در جریان تشدید مبارزه مراجع قم علیه لایحه انجمن ها، آیت الله مدنی نیز به تبلیغات خود شدت بخشید، وی حتی در صدد تدارک عزیمت 500 نفر از اهالی همدان به قم جهت اعلام حمایت از مراجع برآمد که با توصیه آیت الله آخوند ملا علی معصومی از آن صرف نظر کرد.

    در گام بعدی تعدادی از وعاظ همدان به ایجاد تشکلی برای مبارزه و افشاگری پرداختند.

    اینان هم قسم شدند که تا آخر مبارزه کنند و فرامین امام خمینی را اجرا کنند، حتی اگر کشته شوند.

    این تشکل پنج نفره بنیاد شبکه پیام رسانی نهضت در همدان را تشکیل می داد.

    آنان ضمن ارتباط با قم و بخصوص با برخی از فعالان سیاسی نظیر آیات مفتح و باهنر، به انتقال اعلامیه های مراجع و تکثیر و توزیع آنها در میان مردم اقدام می کردند.

    فعالیت های آنان از حمایت علمای بزرگ همدان آیات معصومی همدانی و بنی صدر برخوردار بود.

    در مرحله بعد و به دنبال فاجعه مدرسه فیضیه قم، علمای همدان 2 اعلامیه صادر کردند.

    در تلگراف نخست به آیت الله گلپایگانی، حمایت خود را از مراجع قم اعلام کردند.

    در اعلامیه دوم به تجزیه و تحلیل نهضت روحانیت پرداختند.

    وقایع دیگر این دوره، دعوت از دکتر محمد جواد باهنر به همدان از سوی شبکه وعاظ برای ایراد سخنرانی بود.

    باهنر در مدرسه زنگنه به ایراد سخن پرداخت و علیه نظام حاکم افشاگری کرد.

    مقامات امنیتی وی را دستگیر کردند.

    اما هنوز ساعاتی از بازداشت باهنر نگذشته بود که حسینی همدانی مردم را برای ایراد یک سخنرانی فراخواند و از آنان برای آزادی باهنر کمک جست، مردم به طرف شهربانی تظاهرات کردند و از آنجا به فرمانداری رفتند و باهنر را از زندان آزاد کردند.

    همچنین واقعه دیگر در این دوره از نهضت روحانیت همدان، تکاپوها و تدابیر امنیتی مقامات شهر برای استقبال از سفر شاه به همدان بود.

    آنان در گام نخست اقدام به جمع آوری عکسهای مراجع از سطح مغازه های شهر نمودند.

    در اعتراض به این واقعه، اعلامیه ای با امضای «جامعه اصناف همدان» منتشر شد که متن آن در محکومیت این عمل بود.

    در آستانه محرم، فعالیت های علما و وعاظ تشدید یافت.

    یکی از وعاظ همدان در خاطراتش نقل می کند که در آن محرم وی روزی چهار منبر می رفت و در همه این منابر فاجعه مدرسه فیضیه قم را مطرح کرد و «روضه فیضیه» می خواند.

    اما خبر دستگیری امام و قیام 15 خرداد تا یکی از دو روز اول در همدان بازتابی نیافت، علت این امر، تشدید تدابیر امنیتی در شهر بخاطر قرار سفر قریب الوقوع شاه در 18 خرداد به همدان بود.

    اما با این شرایط، یکی از اعضای همان شبکه وعاظ در روز 17 خرداد در سخنرانی خود در مسجد کمال آباد، علی رغم حضور مقامات امنیتی شهر ـ روسای ساواک و شهربانی ـ در مجلس، چنین گفت: «فردا مهمان ناخوانده ای وارد همدان می شود.

    هر کس استقبال کند از یزید بن معاویه استقبال کرده است».

    به دنبال این سخنرانی، واعظ مذکور دستگیر و به تهران منتقل شد.

    اما بازاریان نیز دست از فعالیت برنداشتند و درصدد برآمدند مغازه های خود را در روز 18 خرداد تعطیل کنند .

    اما این تصمیم با فرض این که ممکن است به عنوان استقبال از شاه تعبیر شود به روز بعد موکول شد.

    در روز 19 خرداد صاحبان مغازه ها به طور نسبی به اعتصاب پیوستند.

    شاه در سخنرانی خود در مراسم افتتاح سد شهناز به انتقاد از مخالفان اصلاحات پرداخت و مطالبی هم علیه روحانیت به زبان آورد.

    بعدها این مطالب به خاطر سخیف بودن از مجموع منبع فوق الذکر حذف شد.

    اهم این قسمتها درباره وابستگی قیام 15 خرداد به کشور مصر و توزیع مبلغ 25 ریال در بین تظاهر کنندگان در جریان قیام 15 خرداد بود که این سخنان بر اساس ارزیابی ساواک از افکار عمومی، بازتاب منفی در جامعه یافت و حتی نکته پایانی این که آیت الله معصومی همدانی از جمله علمای مهاجر به تهران در اعتراض به دستگیری و بازداشت امام و سایر علما بود و فعالیت های زیادی در رایزنی ها و جلسات علما ایفا کرد.

    10ـ محرم 42 در قزوین این شهر نیز از نظر تاریخی در زمره شهرهای سنتی و مذهبی ایران تلقی می شود.

    نهادها و مراکز مذهبی قزوین قدمت و سابقه طولانی دارد.

    حجت الاسلام علی محمد یثربی از جمله علمای آن شهر در خاطراتش نقل می کند که: «در آستانه ماه محرم به قزوین رفته و اعلامیه های مراجع را به برادران امانی برای تکثیر و توزیع دادم.» این نکته از خاطرات نشانگر سابقه حمایت از نهضت در قزوین است.

    یکی دیگر از طلاب قزوینی مقیم قم نیز در خاطراتش از ارسال و توزیع اعلامیه های امام و حتی تبلیغ نهضت از طریق نامه نگاری یاد کرده است.

    همچنین از گزارشهای ساواک بر می آید که گستره نهضت به این شهر نیز رسیده بود.

    چنانچه بعد از رسیدن خبر دستگیری امام، علما و روحانیون شهر با تشکیل جلسه ای، تصمیم به صدور اعلامیه ای برای اعلام پشتیبانی از امام خمینی گرفتند که این اقدام با نفوذ عوامل ساواک و اعمال ترفندهایی ناکام ماند.

    اما ساواک قزوین نمی توانست مانع اعتصاب بازاریان شهر شود.

    از این رو طی چند مرحله درصد دستگیری عاملان اعتصاب و اعتصاب کنندگان برآمد.

    این ترفند تا 20 خرداد ادامه یافت و از آن روز صاحبان دکاکین مغازه های خود را باز کردند.

    از اقدامات دیگر، تشکیل جلسه ای با حضور عده ای از بازاریان و روحانیون شهر و تصمیم به مخابره تلگرامی جهت اعلام حمایت از امام خمینی بود که این تکاپوها نیز با ممانعت فرمانده تیپ مستقر در قزوین مواجه شد.

    به دنبال آن بتدریج بازداشت شدگان بازاری نیز آزاد شدند.

    اما مسوولان امنیتی شهر حتی اجازه برگزاری مراسم ختم شهدای قیام 15 خرداد را نیز ندادند.

    11ـ اشرفی اصفهانی، پیشگام مبارزه در کرمانشاه در این خطه از غرب ایران، آیات عظام اشرفی اصفهانی و جلیلی کرمانشاهی ریاست مذهبی و حوزوی شهر را به عهده داشتند.

    در سال 1335 در پی درخواست اهالی شهر از آیت الله العظمی بروجردی جهت اعزام عالمی از قم آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی برای اداره حوزه علمیه آن شهر به کرمانشاه عزیمت کرد.

    نامبرده بعد از رحلت آیت الله بروجردی، امام خمینی را اعلم تشخیص داد و معرفی کرد.

    فعالیت های وی در این دوران بر تبلیغ مرجعیت امام متمرکز بود.

    یکی دیگر از علمای متنفذ کرمانشاه، آیت الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی بود.

    وی نیز اداره بخشی از حوزه علمیه کرمانشاه را به عهده داشت و ایشان نیز از طرف آیت الله بروجردی برای این ماموریت به کرمانشاه اعزام شده بود.

    امام خمینی در جریان لایحه انجمن ها، نامه ای به نامبرده نگاشته و برای گسترش فعالیت های سیاسی و تبلیغی علیه نظام تقاضای همکاری کرده است.

    متعاقب این تقاضا، جلیلی با فراخوان از طلاب، دانشجویان و بازاریان، اعتراضاتی علیه لایحه انجمن ها به عمل آورد.

    مجموع این تکاپوها منجر به معرفی امام در آن شهر شد، به طوری که بعد از فاجعه مدرسه فیضیه، روحانیون کرمانشاه با صدور اعلامیه ای، آمادگی خود را برای حمایت امام و سایر مراجع اعلام کردند.

    در جریان قیام 15 خرداد نیز، آیت الله اشرفی اصفهانی، پیشگام مبارزه شد و با ایراد سخنرانی و نشر اعلامیه به روشنگری مردم پرداخت.

    البته نهادهای امنیتی شهر، با برگزاری جلسات و اتخاذ تصمیمات شدید، مانع هرگونه فعالیت شدند.

    با این حال بازاریان تصمیم به اعتصاب و برگزاری تظاهراتی در روز 17 خرداد گرفتند که این تصمیم با برخورد و مقابله شدید دستگاههای امنیتی مواجه و ناکام ماند.

    اما فضای عمومی شهر همچنان بحرانی بود و به جنگ روانی بشدت دامن زده می شد.

    حاصل سخن اینکه سالهای 1341 و 1342 یک مرحله مهم و پرتنش میان هیات حاکمه و طیف وسیعی از گروه های مذهبی جامعه را تشکیل می دهد.

    در این سالها روحانیون در تعامل با بازاریان شهرها با اتخاذ تدابیری به طور علنی به اعتراض و اعتصاب علیه هیات حاکمه پرداختند.

    از آنجا که این مبارزات بر تعلقات دینی استوار بود، نوعی وحدت و انسجام در فعالیت های سیاسی روحانیون و بازاریان در سطح شهرهای مختلف حاکم شد، به گونه ای که در نگاه اول این هماهنگی به مثابه تدابیر و راهکارهای یک حزب متشکل سیاسی و اپوزیسیون داخلی شباهت دارد، ولی واقعیت امر این است که مبارزات این دوره از هیچ تشکل سازمان یافته درونی بهره مند نبود، اما آنچه بر این همکاری گروهی دامن می زد، وحدت عقیدتی عناصر و نیروهای مبارز بود.

    شاید بر اساس همین دیدگاه بتوان از پدیده ای با عنوان «فراگیر بودن 15 خرداد در سطح کشور» سخن گفت.

با اینکه 42 سال از قیام 15 خرداد می گذرد ولی با این حال می بینیم که این قیام خونین نه تنها هنوز فراموش نشده بلکه یاد و خاطره شهدا هنوز در خاطره ها زنده است و تاثیر آن هنوز ادامه دارد .با اینکه این تحقیق بسیار ناقص و مختصر است اما باید بیشتر از اینها به دنیال چنین خاطره ها و وقایع مهم تاریخی باشیم. از سال 1341که نهضت مقدس حضرت امام خمینی (ره) آغاز شد تا سال 1357که این نهضت به ...

سی و نهمین سالگرد قیام با شکوه خونین پانزدهم خرداد فرا می‌رسد. دوازدهم محرم 1383 مصادف با 15 خرداد 1342 ایران شاهد حماسه‌ای خونین و غمبار بود که هر چند به ظاهر پایان یک قیام می نمود، اما در واقع آغازی شد بر تداوم حرکت انقلاب اسلامی که به برکت محرم، این بذر، پانزده سال بعد در دوازدهم بهمن به ثمر نشست و مطلعی شد بر انفجار نور0 امروز پس از گذشت قریب به چهل سال از این واقعه و سپری ...

مقدمه سی و نهمین سالگرد قیام با شکوه خونین پانزدهم خرداد فرا می‌رسد. دوازدهم محرم 1383 مصادف با 15 خرداد 1342 ایران شاهد حماسه‌ ای خونین و غمبار بود که هر چند به ظاهر پایان یک قیام می نمود، اما در واقع آغازی شد بر تداوم حرکت انقلاب اسلامی که به برکت محرم، این بذر، پانزده سال بعد در دوازدهم بهمن به ثمر نشست و مطلعی شد بر انفجار نور0 امروز پس از گذشت قریب به چهل سال از این واقعه و ...

بی‌تردید امیراسد الله علم در آغاز دهه‌ی 40 بزرگترین بازیگر دربار پهلوی بود با شروع نخست وزیری وی بدستور شاه کمیسیون سه نفره‌ای به ریاست علم وبا شرکت حسین‌فر دوست ومنصور تشکیل شد که وظیفه تعیین نمایندگان مجلس را بر عهده داشت .فعالیت این کمیسیون غیر رسمی وپنهانی در طول دوران نخست وزیری هویدا نیز ادامه داشت و در واقع در تمام این دوران طولانی ، این علم بودکه نمایندگان مجلس را تعیین ...

پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی توده های عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملت ایران؛ نمایشی است ازبه پاخاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛ تجسمی است از تاریخ اسلام و درجه ای است برای سنجش فداکاری و از خود گذشتگی انسان هایی که به دنبال آرمان الهی حرکت می کنند. پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی ...

این که، چه عواملی در پیروزی انقلاب اسلامی و واژگونی رژیم 2500 ساله ی شاهنشاهی، نقش اصلی و اساسی داشته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از سال 1341 که نهضت مقدس امام خمینی قدس سره آغاز شد، تا سال 1357 که این نهضت به ثمر رسید با ظهور انقلابی بی نظیر که ثمره ی آن تحقق نظام جمهوری اسلامی بود، همواره تنی چند از عالمان مجاهد، با یاری مردم فقیر و زجر کشیده، خود را به آتش و خون زدند و ...

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد. در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد. هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان ...

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله علیها, روح الله الموسوى الخمینى پاى بر خاکدان طبیعت نهاد . او وارث سجایاى آباء و اجدادى بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهى کوشیده اند. پدر ...

واد تندگویان درسپیده‌دم روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدومش مایه برکت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان.قبل از اینکه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیت الله کاشانی روحانی مبارز، مشهور بود. جواد در محیط ساده خانواده آموخت که معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست. بلکه غیر از مادیات، ارزشهای ...

از آغاز انتفاضه الاقصی تا هم اکنون که سومین سالگرد آن گرامی داشته شد، مسئله فلسطین و خروش و قیام ملت مظلوم فلسطین که برای احقاق حق خود جانفشانی می کنند مورد توجه ویژه رسانه های گروهی قرار گرفته است. خبرها و تحلیلهای ارائه شده توسط این رسانه ها نشانگر حجم عظیم کشتارها و خسارتهای جانی و مالی فلسطینیان و مقاومت همه جانبه این ملت شجاع در مقابل تمامی جنایات ارتش نژادپرست صهیونیستی می ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول