دانلود تحقیق مختار

Word 131 KB 21518 17
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: مختار
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • در آغاز هیچ نبود کلمه بود و ان کلمه خدا بود
    آن چه در این مجموعه به دنبال آن هستیم شاید در نگاه ابتدایی ، تکرار دیگر یک تکرار باشد اما برای رسیدن به یک مبدا برای تکرار های بعدی و خروج از تکرار متداول شاید حتی تکراری بودنش مطلوب باشد .

    از خودم می پرسم آیا آنچه در تاریخ رابطه با مختار گفته است ارجاع مشخصی به یک واقعیت دارند یا نه ؟

    و حالا نگاه ساده فلوبر را به خاطر می آورم ، که می گوید چیز واقعی وجود ندارد فقط شیوه ی دیدن وجود دارد در نتیجه تصویر واقعیت ، واقعیت نیست هر چند واقعیت سر شار از تصویر است .

    و تنها خداست که ذهن ما را به یک واقعیت ناپیدا و درونی و یک فرم ذهنی سیال و مقدس که در ناخود آگاه ما جای دارد هدایت می کند .

    امید است استاد جان بضاعت این حقیر را در وقت و اطلاعات کافی مد نظر داشته باشند .


    خروج مختار از کوفه برای بیعت گرفتن
    در سال 61 هجری قمری امام حسین (ع) پسر عمویش « مسلم بن عقیل : را به عنوان نماینده خود به کوفه فرستاد از مردم بیعت بگیرد .

    مسلم ، مختار را می شناخت و برای اینکه از حمایت او برخوردار شود ، در خانه او مسکن گزید .

    مختار داماد « نعمان بن بشیر » فرماندار وقت کوفه بود .

    او برای بیعت گرفتن از سران قبایل به اطراف کوفه رفته بود و هنگامی که « عبید الله بن زیاد » حاکم کوفه شد او در کوفه حضور نداشت .

    پس از چند روز مختار ماموریت خود را به خوبی انجام داده و با عده ای از نمایندگان قبایل به جانب کوفه بازگشت .

    در شهر حکومت نظامی بود و دروازه های شهر تحت مراقب شدید ماموران ابن زیاد قرار داشت .


    مختار که اوضاع داخل کوفه کاملا بی اطلاع بود به محض ورود به دروازه شهر « ابو قدامه شامی » با عده ای از نگهبانان جلو او را گرفتند و از ورود او و یارانش جلو گیری کردند .

    مختار از آنها پرسید که به دستور چه کسی دروازه را بسته اید .

    ابو قدامه گفت : به فرمان امیر عبید الله زیاد .

    او در حال حاضر به جای « نعمان » استاندار کوفه شده و بدان که « هانی بن عروه » و « مسلم » را به قتل رسانده است .

    مختار با شنیدن این خبر ناگوار آه سردی از دل کشید و گفت « انا لله و انا الیه راجعون » و یکباره با شمشیر به نگهبانان حمله کرد .

    او با کشتن ابوقدامه و زخمی کردن چند نگهبان وارد شهر شد .
    به زندان رفتن مختار
    اوضاع شهر عوض شده بود و عقاید مردم نسبت به چند روز پیش به کلی تغییر کرده بود .

    مختار با وضعی رو برو شد که هرگز انتظار آن را نداشت .

    آنهایی که با مسلم بیعت کرده بودند در حال حاضر دوره ابن زیاد را گرفته و شهر کاملا به تصرف این زیاد درآمده بود .

    وضع شهر بحرانی بود و چادر سرخ رنگی در کنار میدان به چشم می خورد .

    « عمر بن حریث » رئیس شهربانی کوفه با گروهی از پاسبانان در ان چادر مراقب اوضاع شهر بودند .

    یک نفر در جلو خیمه مرتب ندا می داد : « امیر ابن زیاد دستور داده امروز هر کس در زیر این چادر وارد شود ؛ در امان است و گرنه با خطر بزرگی رو به رو خواهد شد .

    ناگهان چشم عمر بن حریث به مختار افتاد که ایستاده و اوضاع شهر را نظاره می کند .

    خادم خود را فرستاد تا مختار را به چادر بیاورد .

    عمرو گفت باید ترا خدمت « عبید الله » ببرم .

    مختار گفت : او به من بدگمان شده و رفتن من پیش او صلاح نیست .

    عمرو که از دوستان مختار بود گفت : نترس ، از او درخواست می کنم ترا ببخشد .

    وقتی مختار به نزد ابن زیاد رفت ، به او اعتنا نکرد و بدون اجازه او بر زمین نشست .

    عبید الله از بی اعتنایی مختار برآشفت و با زبانی خشونت آمیز و توام با اهانت گفت : ای پسر ابو عبیده ، چرا مسلم را به خانه خود راه دادی و برای او از مردم بیعت گرفتی ؟

    عمرو به ابن زیاد گفت : ای امیر ، مختار در این مورد تقصیری نداشت ، مسلم خود بی اجازه به منزل او وارد شده بود ، پس از چند روز که مسلم به خانه هانی » رفت مختار از شهر بیرون بود و در این آشوب چند روزه هیچ گونه دخالتی نداشت .

    او همین امروز به شهر برگشته و با میل و رغبت خود به زیر پرچم امان امیر در آمده است .

    بیان عمرو باعث شد که لحن سخن ابن زیاد عوض شود و با مختار مهربانی نماید ، ولی دیری نگذشت که چند نفر از همدستان « ابوقدامه شامی » با بدنی خون آلود وارد کاخ استانداردی شدند .

    ابن زیاد با عجله پرسید چه شده ، چرا با این وضع آمدید ؟

    یکی از آنها گفت : همین مردی که پیش شما نشسته ، با عده ای قصد ورود و شهر را داشتند و وقتی از ورود آنها ممانعت شد ، ابوقدامه را کشت و تعداد زیادی از ما را زخمی کرد .


    بار دیگر حال عبید الله دگرگون شد و با خشم به طرف مختار غرید و گفت : مختار چرا آشوب به پا می کنی ، چرا ابوقدامه را کشتی ؟

    مختار گفت : آنها می خواستند از ورود من به شهر خودم جلوگیری کنند و چون آنها شمشیر رویم کشیدند من ناگزیر شدم از خودم دفاع کنم .

    مختار وقتی به کشتن ابوقدامه اعتراف کرد ابن زیاد بر او خشم گرفت و دستور داد او را پیش بیاورند سپس با چوب دستی اش آنقدر بر سرو صورت مختار کوبید که پلک زیرین چشمش پاره شد و خون زخمهای سر و صورت او سرازیر شد .

    آنگاه گفت : به خدا قسم اگر وساطت عمر بن حریث نبود هم اکنون تو را می کشتم ، پس دستور داد او را زندانی کنند و بدین ترتیب مختار در واقعه کربلا در زندان بود .


    رفتن مختار به حجاز پس از گذشت سه سال مختار پنهانی از درون زندان نامه ای برای شوهر خواهرش « عبدالله بن عمر » پسر خلیفه دوم نوشت .

    عبدالله هم نامه ای برای یزید نوشت و از او آزادی مختار را درخواست نمود .

    یزید موافقت کرد و به عبید الله طی نامه ای دستور آزادی او را از زندان داد .

    وقتی نامه به عبید الله رسید، مختار از زندان بیرون آورد و به او گفت : در صورتی تو را آزاد می کنم که تا سه روز دیگر از کوفه خار شوی .

    اگر این سه روز تمام شود و تو در کوفه مانده باشی ، دستور می دهد ترا به قتل برسانند .

    مختار بلافاصله به طرف حجاز حرکت کرد .

    جای زخمی که عبید الله بر زیر چشم مختار به یادگار گذاشته بود او را وادار می کرد برای هر سوال کننده ای ماجرا را توضیح دهد و همین باعث می شد روز به روز کینه دشمنان امام حسین (ع) را بیشتر به دل بگیرد .

    در آن زمان « عبدالله زیبر » در مکه علیه بنی امیه قیام نموده و آن شهر را به تصرف خود در آورده بود .

    مختار با عبدالله بیعت کرد و در رکاب او با سپاه ( حصین بن نمیر ) که از طرف یزید قصد پس گرفتن مکه را داشتند شجاعانه جنگید .

    با فوت یزید بین معاویه در سال 64 هجری ، مردم با عبدالله زیبر برای خلافت بیعت نمودند و با این عمل کار او بالا گرفت و بر تمام حجاز مسلط گردید .

    « سلیمان بن صرد خزاعی » که از جنگاوران کوفه بود پس از قیام خونین آقا امام حسین (ع) همیشه سعی داشت پیروان ولایت را گرد هم آورده تا علیه حکومت بنی امیه به خونخواهی حسین (ع) قیام نمایند .

    او به همراه یارانش که بالغ بر 16 هزار نفر می شدند ، برای حمله به کوفه و شام خود را آماده ساختند .

    آنها خود را « توابین » نامیدند و قبل از شروع بع حمله ، در کربلا بر سر قبر امام حسین (ع)و دیگر شهدای کربلا رفتند و از اینکه امام را یاری نکرده بودند اظهار توبه کردند .

    سلیمان پس از سه روز جنگ با سپاه شام کشته شد و« توابین » دل شکسته بازگشتند .

    پس از شنیدن خبر شکست سلیمان بن صرد خزاعی ، مختار به عبدالله زیبر گفت : اگر این سپاه عظیم امیر لایقی داشتند می توانستند بر لشکر شام پیروز شوند .

    عبدالله زیبر گفت : تو شایسته امیر آنها هستی ، به کوفه برو و آنها را بار دیگر ساماندهی کن .

    حرکت مختار به سوی کوفه با هدف انتقام کشتگان حسین مختار روز جمعه از مکه خارج شد ، به نهر « حیره » که رسید داخل نهر شد ؛ غسل کرد و لباس فاخر پوشید شمشیر حمایل نمود و عمامه به سر بست و سواره وارد کوفه شد .

    او پیوسته مردم را ترغیب به بیعت با خود می نمود و مدعی بود که از طرف « محمد بن حنیفه » بردار امام حسین (ع) نیابت گرفتن انتقام از خون شهیدان کربلا را دارد .

    توابین که در کار مختار مشکوک بودند تصمیم گرفتند چند نفر را برای تحقیق به مدینه بفرستند و ز « محمد حنیفه » کسب تکلیف کنند .

    محمد بن حنیفه گفت : مختار و هر کس دیگری که حاضر باشد از قتله کربلا انتقام بگیرد حتی اگر یک غلام سپاه باشد ، مورد تائید است و از مسلمانان خواست که مختار را پشتیبانی کنند .

    با برگشت این گروه و تائید مختار ، تعداد زیادی از ارادتمندان اهل بیت با او بیعت کردند .

    یکی از دوستان مختار به او پیشنهاد کرد که اگر « ابراهیم » پسر « مالک اشتر » با ما همراه شود ، به واسطه شجاعت و دلاوری و سابقه خوبی که بین مردم دارد نیرویی به سزایی خواهیم یافت .

    مختار به همراه 17 نفر از یارانش به منزل ابراهیم رفت .

    ابراهیم از مختار و یارانش پذیرایی نمود .

    مختار ، نامه محمد بن حنیفه را که مبنی بر اطاعت ابراهیم و قبیله اش از قیام بود به ابراهیم نشان داد و عبدالرحمن بن شریح که خود به نزد محمد بن حنیفه رفته بود .

    ماجرای ملاقات خودش را شرح داد .

    ابراهیم پس از انکه مطمئن گردید ب مختار بیعت کرد .

    هر دو قرار بر این گذاشتند که شب پنجشنبه چهاردهم ربیع الاول سال شصت و شش هجری قیام کنند ( ایاس بن مضارب ) رئیش شهربانی کوفه ، فرماندار وفه ( عبدالله بن مطیع ) را از موضوع احتمال قیام مختار آگاه کرد .

    به دستور عبدالله بن مطیع ، « شمر بن ذی الجوشن » « شبث بن ربیعی » و « یزید بن رویم » و « زجر بن قیس » و تمام کسانی که در کربلا شرکت داشتند هر کدام مامور حفاظت یکی از محلات کوفه شدند .

    شب چهاردهم یک شب قبل از موعد قیام ، ابراهیم مالک اشتر با صد نفر از یاران خود پس از نماز مغرب به طرف خانه مختار رهسپار شدند .

    همراهان ابراهیم صلاح بر این می دانستند که از کوچه های خلوت بروند .

    ولی ابراهیم گفت : من عمدا از مرکز شهر می رود ت به حکومت وقت نشان بدهم که قدرت و نیرویی ندارد .

    « ایاس » در مرکز شهربانی راه را بر ابراهیم گرفته و پرسید با این جمعیت کجا می روی و چه قصدی داری ؟!

    ابراهیم گفت : ما را رها کن و پی کار خود برو .

    ایاس که از سخنان بی پروای ابراهیم در شگفت شده بود گفت : باید با من به فرمانداری بیایی .

    ابراهیم « اباقطن » را که از سرداران ایاس محسوب می شد و با ابراهیم مالک سابقه دوستی داشت ، صدا زد .

    آن مرد به خیال اینکه ابراهیم قصد دارد او را واسطه قرار دهد تا ایاس با او کاری نداشته باشد ، پیش ابراهیم رفت ، ناگهان ابراهیم با یک حرکت نیزه را از دست اباقطن گرت و در یک لحظه آن را در گلوگاه ایاس فرو برد .

    ایاس بر زمین افتاد ، ابراهیم به یکی از یاران خود گفت : سرش را از تن جدا کن .

    همراهان ایاس از شجاعت و دلیری ابراهیم ان چنان در شگفت شدند که قدرت هر کری از آنان گرفته شد و همه پا به فرار گذشتند .

    ابراهیم خود را به منزل مختار رساند وجریان را به او اطلاع داد .

    مختار گفت : این اتفاق را به فال نیک می گیرم و همین امشب قیام می کنیم .

    مختار دستور داد هر چه زود تر بر فراز بام خانه ها آتش بیفروزند و به « عبدالله بن شداد » گفت : تو فریاد بزن « یا منصور امت » دو نفر دیگر هم مامور شدند فریاد بزنند « با لثارات الحسین » این شعار ها علامت قیام آنها بود .

    ابراهیم مختار گفت : نگهبانانب که در محلات کوفه قرار دارند مانع از رسیدن دوستان ما به آنجا می شوند ، اگر صلاح می دانی من با یارانم به طرف قبیله خودم می روم تا گروه زیادی را به اینجا بیاورم .

    مختار پذیرفت ولی دستور داد تا وقتی که کسی با تو شروع به پیکار نکرده با او به جنگ نپرداز .

    ابراهیم پس از فراخواندن یارانش در بین راه با ( زجر بن قیس ) برخورد و آنها را شکست داد و از شهر بیرون کرد .

    در همین زمان « شبث بن ربیعی » ز خارج شهر به خانه ی مختار حمله کرده و خانه را به محاصره در آورده بود .

    ناگهان خبر به شبث رسید که ابراهیم از پشت سر قصد حمله به انها را دارد .

    شبث دست از محاصره کشیده و در صدد دفاع بر آمد .

    او و یارانش توسط ابراهیم سرکوب شدند .

    شبث و تعدادی از افرادش توانستند به کاخ فرمانداری فرا کرده و عبدالله مطیع را از قیام مختار مطلع کنند .

    مختار از شهر خارج شد و به همراه یارانش به صحرا رفت و پشت ( دیرهند ) را لشکر گاه خود قرار داد .

    تا صبحگاه سه هزار و هشتصد نفر از دوازده هزار نفری که با او بیعت نموده بودند گرد آمدند صبح نماز را با یارانش خواند و آماده حمله گردید عبدالله مطیع در کوفه سپاهیان متفرّق را از محله جمع آوری نمود .

    او راشد بن ایاس پسر رئیس شهربانی را با چهار نفر « شبث بن ربعی » را با سه هزار نفر به پیکار با مختار روانه کرد .

    پیروزی مختار مختار ابراهیم بن مالک را با هزار و دویست نفر به سرکوبی راشد فرستاد و « نعم هبیره : را به 300 سوار و 600 پیاده به مقابله با شبث فرستاد .

    ابراهیم با سپاه راشد آن چنان دلیرانه جنگید که به فاصله کمی راشد کشته شد و سپاه او متفرّق گردید .

    ولی نعیم نتوانست در مقابل شبث ایستادگی کند .

    او خود کشته شد و تعداد زیادی از افرادش به اسارت شبث درآمدند .

    مختار « یزید بن انس » را فرمانده سواران کرد و خود با پیاده گان به پیکار با شبث درآمد .

    انس مرتب فریاد می زد .

    اگر این مردمان خون آشام که قاتل پسر پیغمبرند بر شما پیروز شوند چه بر سر شما خواهند آورد .

    مرگ از چنین زندگی بهتر است .

    و پیوسته با این گفته ها سپاه را تهییج می کرد .

    در حالی که مختار و یارانش در تنگنای گرفتاری جنگ با شبث بودند .

    خبر کشته شدن ایاس و پیروزی ابراهیم به آنها رسید .

    سپاهیان مختار قوت قلبی پیدا کردند و صد به ( الله اکبر ) بلند کردند .

    ابراهیم خود را به مختار رسانید و حمله ای جانانه کردند که شبث و یارانش مجبور به فرار به داخل کوفه شدند .

    بالاخره سپاه انقلاب با قدرت موانع سر راه یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتند و کاخ استانداری کوفه را محاصره کردند .

    عبدالله مطیع و سران گذاشتند و کاخ استانداری کوفه ر محاصره کردند .

    عبدالله مطیع و سران کوفه در قصر متحصن شدند .

    سه روز محاصره بودند و و سرانجام پس از گرفتن امان از مختار در قصر را گشودند و با مختار بیعت کردند .

    کوفه در بین کشور اسلامی آن زمان موقعیت اساسی داشت .

    ایران و قسمتی از عراق در قلمرو این ناحیه بود .

    هر که بر کوفه مسلط می شد نیمی از قدرت مملکت اسلامی را در اختیار داشت ، مختار که کوفه را متصرف شد ، بلاد ارمنستان ، آذربایجان ، موصل ، مدائن ، بهبهان ، صلوان ، اصفهان ، قم ، ماهان ، همدان و غیره در قلمرو حکومت او قرار گرفت .

    او پرچمی به رنگ سبز ، سرخ ، سفید در حکومت خود برافراشت که رنگ سبز آن نشان اهل بیت پیامبر و رنگ سرخ آن برای انتقام از ستمکاران و رنگ سفید حقیقت ثابت تشیع بود .

    این حکومت هیجده ماه طول کشید و اطراف آن را ایرانیان شیعه و دوستان آل علی(ع) گرفته بودند .

    مختار پس از اینکه بر اوضاع کوفه مسلط گردید .

    سران سپاه خود را جمع آوری نمد به آنها گفت : مرا غذا گوارا نیست و آب از گلویم پایین نمی رود تا وقتی که شرکت کنند گان در خون حسین (ع) زنده باشند ، مردم مرا با همین شرط امیر خود قرار داده اند ، از شما می خواهم نام شرکت کنند گان کربلا را بنویسید تا زمین را از لوث وجود انها پاک کنم .

    نام یکایک افرادی که در کربلا حضور داشتند با عملی که انجام داده بودند در دفتری یادداشت کردند .

    مختار فرمان داد : « هر کس در خانه خود را ببندد در امان است مگر کسانی که در کشتن حضرت حسین (ع) شرکت کرده اند .

    » ماموران به دستور مختار به مجازات قاتلان امام حسین (ع) شدند .

    سرانجام کار مختار مختار به سرزمین و مناطقی چون موصل، حلوان (نزدیک سرپل ذهاب)، مدائن، بلاد ارمنیه، اران، آذربایجان، حوران، ماهیان، ری و اصفهان که اینها شمال عراق بود، مسلط شد و فقط شهر بصره به دست آل زبیر و زبیریان بود.

    زبیریان از نیروهای مختار خواستند که با عبدالله بن زبیر، به عنوان امیرالمومنین بیعت و دست از جنگ بردارند، و یاران مختار خواستند تا آنها با مختار بیعت و خلافت را به «آل رسول» واگذارند که در این میان جنگی صورت گرفت و مصعب بن زبیر حاکم بصره و برادر عبدالله بن زبیر سپاه مختار را شکست داد و مختار و بسیاری را کشت و یاران او را اسیر کرد و به بغض اینکه بیشتر آنها از «عجم» بودند آنها را از دم تیغ گذراند.

    مدت حکومت مختار، یکسال و نیم (18 ماه ) بود و در 14 رمضان سال 67 هجری قمری در سن 67 سالگی از دنیا رفت.

    قبر او، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم بن عقیل در کوفه است.

    سال 61 هجری گذشت و سالهای کوتاه بعد از آن نیز سپری شد درحالی‌که مردم مدینه شورش کردند و عمال یزید آن را سرکوب نمودند و مک‍ّیان با عبداله‌ بن زبیر دیرگاهی بر علیه یزید مقاومت کردند و هر سوی سرزمین اسلامی را به نوعی قهر و غضب مسلمین دربرگرفته بود و خونخواهی سالار شهیدان، حسین‌ بن علی(ع) مردم را برانگیخته بود تا به محض پیدا شدن مفر‌ّی و روزنی فریاد برآرند و خونخواهی کنند!

    مختارابن ابی عبیده ثقفی ملقب به کیسان از مردم طائف ( مدینه ) بود.

    او در خلافت عمر همراه پدر خود به مدینه رفت.

    پدر او در جنگ یوم الحجر در عراق به قتل رسید.

    مختار به بنی هاشم پیوست و در خلافت علی (ع) با آن حضرت در عراق به سر می برد و پس از شهادت علی (ع) در بصره سکونت کرد.

    آنطور که از مستندات تاریخی بدست می آید در زمان واقعه کربلا مختار در زندان بود و امکان حضور در کربلا را نداشت .

    در آن هنگام که بازماندگان شهداى کربلا را همراه سرهاى بریده ى شهیدان به کوفه آوردند و به مجلس عبید الله بن زیاد وارد نمودند، مختار در جریان حضرت مسلم(علیه السلام)به دستور ابن زیاد دستگیر شده و در زندان به سر مى برد.

    ابن زیاد براى این که دل مختار را بسوزاند دستور داد مختار را از زندان به مجلس خود بیاورند، دژخیمان او مختار را کشان کشان با وضع توهین آمیز به مجلس ابن زیاد آوردند.

    هنگامى که مختار وارد مجلس شد، دریافت که امام حسین(علیه السلام) کشته شده، و اهل بیت او اسیر شده اند و سر بریده ى امام در میان طشت است، بسیار ناراحت شد و از شدت غم، بیهوش گردید وقتى که به هوش آمد، با کمال شجاعت بر سر ابن زیاد فریاد کشید که: «اى حرامزاده!

    به زودى دمار از روزگار شما درآورم».

    ابن زیاد خشمگین شد و به قتل او فرمان داد.

    حاضران دیدند کشتن مختار صلاح نیست و مساله تازه ایجاد مى کند، به ابن زیاد گفتند: کشتن مختار موجب بروز فتنه عظیم مى گردد و صلاح نیست، ابن زیاد از کشتن مختار منصرف شد و دستور داد او را به زندان بازگرداندند .

    عبداله بن‌عمر، هم او که نامش در جمع افراد چهارگانه بیعت‌نکرده با یزید آمده است میانجی‌گری کرد و مختار با ضمانت یارانی آزاد شد.

    سپس به شفاعت عبدالله عمر او را به طائف تبعید کرد.

    (عبدالله ابن عمر بدلیل اینکه فرزند خلیفه دوم بود در آن دوران مقبولیت ویژه ای داشت) .

    مختار آزاد شد و قصد نمود تا سوگند خود را به کفاره بشکند و شترها را در صورت لزوم قربانی کند اما دست از قیام بر علیه یزیدیان برندارد.

    در سال 64 ه.

    ق یزید بن معاویه مرد و عبدالله بن زبیر در مدینه به طلب خلافت برخاست .

    مختار نزد او رفت و با او بیعت کرد و در بعضی جنگ های او حضور داشت.

    مختار بن ابی‌ عبید در زندان یزیدیان بود، حالا عبداله بن زبیر در قلمرو حجاز خلیفه است و تا عراق نیز عمال می‌گمارد و اینک عبداله‌بن مطیع را عامل کوفه و حارث‌ بن عبداله را عامل بصره کرده است.

    عبداله‌ بن مطیع چون به کوفه رسید مختار را طلبید و او نیامد و قصد داشت تا در ماه محرم قیام کند!

    مختار و یارانش همدل شده بودند و الا یاری ابراهیم‌ بن مالک اشتر که جوانی رشید و جنگاور بود را می‌خواستند تا همه اسباب قیام را فراهم‌شده ببینند.

    اِبراهیمِ‌بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمن سردار معروف عرب بود که به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد.

    از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی دردست نیست جز آنکه گفته‌اند در جنگ صفّین در زمر?

    یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتربا معاویه جنگ کرد.

    درسال 66ق/685م مختار ثقفی که خود را نمایند?

    محمدبن حنفیّه می‌خواند، به خونخواهی شهدای کربلا مقدمات قیام بر ضد امویان را تدارک می‌دید.

    در این هنگام بعضی از شیعیان کوفه و طرفدار قیام مختار، به سبب شخصیت نیرومند ابراهیم ابن مالک اشتر و به سبب خاطره‌ای که از وفاداری پدرش نسبت به علی‌بن ابی‌طالب در یاد داشتند، بر آن شدند که ابراهیم را نیز به قیام فرا خوانند.

    ابراهیم بدان شرط که او را به فرماندهی بردارند، با درخواست آنان موافقت کرد؛ اما شیعیان یادآوری کردند که مختار ثقفی از سوی ابن حنفیّه به فرماندهی برگزیده شده است.

    اندکی بعد مختار خود به نزد ابراهیم رفت و نامه‌ای را که مدعی بود ابن‌حنفیّه به ابراهیم نوشته است، به او تسلیم کرد.

    در این نامه از ابراهیم خواسته شده بود که با مختار در قیام بر ضدّ امویان همکاری کند.

    ابراهیم در آغاز به سبب نکته‌ای که در چگونگی نگارش نامه یافت، در صحّت انتساب آن به ابن‌حنفیّه دچار تردید شد ،ولی چون کسانی مانند یزیدبن انس اسدی و احمربن شُمَیط بجلی و عبداللـه‌بن کامل شاکری گواهی دادند که خود دیده‌اند که آن نامه را محمدبن حنفیّه به ابراهیم نوشته است ، دعوت به قیام را پذیرفت و با مختار بیعت کرد.

    شخصی بنام شعبی که در جریان پیوستن ابراهیم به قیام مختار شرکت داشت و بیشتر مورخان، واقع?

    مذکور را از او روایت کرده‌اند، خود در صحت نام?

    محمدبن حنفیّه به ابراهیم تردید کرده و پس از تحقیق بسیار سرانجام از ابوعمره کیسان، یکی از گواهانِ صحت انتساب‌نامه شنیده است که آنان چون مختار را مردی ثقه(موثق) می‌دانند، به قول او مبنی بر صدور نامه از سوی محمدبن حنفیّه اعتماد کرده و به درستی آن گواهی داده‌اند.

    به هر حال میان ابراهیم و مختار توافق شد که در نیم?

    ربیع‌الاول 66ق/اکتبر 685م در کوفه خروج کنند، اما چون در تاریخ مذکور مقدمات آماده نشد، آغاز قیام را به پنجشنبه پس از نیم?

    همان ماه موکول کردند در این میان رفت و آمد پی‌درپی ابراهیم به نزد مختار، سبب بدگمانی عبداللـه‌بن مطیع شد که از سوی عبداللـه ‌بن زبیر بر کوفه امارت داشت و چون از نقش?

    قیام آگاه شد، از ایاس‌بن مضارب رئیس شرط?

    کوفه خواست که مراقب اوضاع باشد و خود، کسانی را در نقاط حسّاس شهر بر گماشت.

    ابراهیم روز چهارشنبه، یک روز پیش از موعد مقرر، با جمع کثیری از یاران خویش به سوی خان?

    مختار می‌رفت که با ممانعت ایاس‌بن مضارب رو به رو شد.

    ابراهیم در نزاعی که در گرفت، ایاس را به قتل رساند و اندکی بعد قیام آغاز شد.

    سر بریده ایاس‌ بن مضارب بر در خانه مختار افتاده است و این اولین سر جماعت یزیدیان بود که از پیکر ناپاکش جدا گردید و ع‍َل‍َم قصاص را به اهتزاز درآورد و آغاز فتح را وعده داد.

    شب چهارشنبه سیزدهم ربیع‌الاول سال 66 هجری خانه مختار در کوفه به خروش درمی‌آید و فریاد و بانگ «ای خونیهای حسین!» به آسمان بلند می‌شود.

    چه شب شورانگیزی بود.

    ابراهیم‌ بن مالک‌ اشتر چون ببر خشمگینی بر قلب سپاه یزیدیان می‌تاخت گویی مالک‌ اشتر در کوران جنگ صفین شمشیر می‌زند!

    ابراهیم در آن شب نیکو چون شیر می‌غرید و با یارانش پیش می‌رفت.

    میدان اثیر و میدان کنده را پ‍َس‌ِ سر نهاده است و این باور در دشمنان او بارور می‌شود که کار ابراهیم اشتر مقدر آسمانی است!

    چندین شبانه روز جنگ سختی درگرفت و بسیاری به هلاکت رسیدند بیشتر طرفداران ابراهیم و مختار موالیانی بودند که با گرز چوبین می‌جنگیدند، از این‌رو به طعنه «خششَبیّه» نامیده شدند.

    برخی نیز به اشتباه آنان را «حسینیّه» نامیدند ، زیرا به هنگام قیام «یا ثاراتِ الْحسین» می‌گفتند .

    «خشیّه» جماعتی از یاران ابراهیم بودند که در روز جنگ با عبیداللـه‌بن زیاد با چوب جنگ می‌کردند.

    در جنگهایی که میان ابراهیم و مختار ثقفی و طرفداران آنان در کوفه از یک سو، و ابن‌مطیع و راشدبن ایاس از سوی دیگر، درگرفت، راشد کشته شد و ابن‌مطیع به قصر عقب نشست و در محاصر?

    ابراهیم افتاد.

    وی چند روز بعد گریخت و یارانش به مختار پیوستند.

    و سرانجام قصر کوفه به تصرف مختار و یارانش درآمد و عبداله‌ بن مطیع امان خواست.

    مختار در نهان یکصد هزار درم برای ابن‌ مطیع فرستاد تا مایه گریز از کوفه کند و این بدان بابت بود که از گذشته با او دوستی داشت.

    آن‌گاه مختار به منبر رفت و مردم را به بیعت طلبید و گفت: قسم به خداوند که از پس بیعت علی‌ بن ابیطالب(ع) و خاندان علی‌(ع) بیعتی هدایت‌آمیزتر از این نکرده‌اید ، و مردمان از پی هم آمدند و با او بیعت کردند.

    در هر حال پس از این جنگ، مختار در کوفه مستقر شد و کوشید تا با تسلط با سایر شهرهای عراق به مبارزه با امویان و قاتلان حسین‌بن علی بپردازد.

    منابع : قیام مختار ثقفی نوشته محمد چنگیزی کامل بن اثیر .

    جلد 3 تاریخ مفصل اسلام ، جلد اول نوشته عماد الحسین اصفهانی پند تاریخ ، جلد 8 نوشته موسی خسروی

ابن ابی عبیده ثقفی (۶۷ ه . ق) ملقب به کیسان؛ وی از مردم طائف است. در خلافت عمر همراه پدر خود به مدینه رفت. پدر او در جنگ یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار به بنی هاشم پیوست و در خلافت علی (ع) با آن حضرت در عراق بسر می برد و پس از شهادت علی (ع) در بصره سکونت جست .... پس از شهادت حسین بن علی (ع) مختار ، با عبیدالله به مخالفت برخاست . عبیدالله ابن زیاد او را تازیانه زد و به جبس ...

مقدمه : تاریخ همواره شاهد تلاش ها ، مبارزات ، شکست ها و پیروزی های گرانی بوده است و انگیزه های گوناگون ، صحنه گردانی حوادث را بر دوش کشیده اند . شیعیان نیز در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشه ناپذیر انسان در هنگامه های حاکمیت ظلم با انگیزه هایی خدا جویانه ، جنبش هایی را سازمان داده و حوادثی را بوجود آورند ، آزاد مردی از شیفتگان و پیروان اهل بیت پیامبر (ص) .این قیام در ...

موضوعات پیچیده مربوط به تخصصی نمودن مقررات خاص علوم ورزشی در تلاش‌های اخیری که به منظور پیشرفت فیزیولوژی حرکتی، ورزش های حرفه ای صورت گرفته، واضح است. سؤالات مربوط به اینکه چه کسی در آینده این مقررات را کنترل می کند باعث شده تا سازمان انجمن آمریکائی فیزیولوژیست های ورزشی (ASEP) تشکیل گردد، سازمانی متشکل از فیزیولوژیست هایی که هدف اصلی آنها حرفه ای کردن فیزیولوژی ورزش است. در بین ...

زمین شناسی مختاران 7- بررسی و ارزیابی کیفی بنام قرضه بنام قرضه مورد نظر در طراحی آبخیزداری عمدتا شامل منابع سنگی و خاکی است که در اجرای انواع سازه های خاکی و سنگی بکار می روند. در حوزه مورد مطالعه به لحاظ منابع فوق محدودیتی وجود ندارد زیرا هم به لحاظ حوزه و هم به لحاظ تنوع واحدهای زمین شناسی به اندازه کافی منابع فرق در دسترس می باشند. (نقشه منابع قرضه پیوست) منابع سنگی به صورت ...

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در ...

ابریشم و تاریخچه آن پرورش کرم ابریشم از هزاران سال قبل در چین و هندوستان معمول بوده ست و درحال حاضر علاوه بر دو کشور نامبرده در ایتالیا و ژاپن و برخی کشورهای دیگر جهان نیز کرم ابریشم پرورش داده می شود . د رکشور ایران پرورش این کرم در اکثر نقاط ویژه در مازندران و گیلان و گرگان کاملا میسر است و از نظر اقتصادی منافع زیادی دارد . چون طول مدت پرورش کرم ابریشم از آغاز تا پایان بیش از ...

چکیده اعاده حیثیثت قضایی و قانونی که تدبیری برای تسهیل حضور محکوم در جامعه و اعمال رأفت نسبت به اوست با محو سابقه محکومیت کیفری از سجل (شناسنامه) قضایی شخص، مجازاتهای تبعی مترتب بر محکومیت کیفری را ساقط کرده و حقوق سیاسی و اجتماعی شخص را به او باز می گرداند. همچنین امکان برخورداری شخص را از پاره ای امتیازات قانونی چون آزادی مشروط که بهره مندی از آنها منوط به فقدان سابقه محکومیت ...

تفکیک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپینوزا به روشى بازنمایى شده است که در منطق پژوهش به دیالکتیک معروف است. صفت بارز این روش آن است که جنبه‏هاى متضاد موضوع در ارتباط با یکدیگر درک و پژوهیده مى‏شود. بنابراین، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسبتش با آزادى بررسى مى‏شود. با آن که موضوع این نوشته رابطه ضرورت و آزادى است، گفتنى است که اسپینوزا متناهى و ...

کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوبه 26 دسامبر 1966/ قطعنامه A 2200 قدرت اجرائی بنابر ماده 49، 23 مارس 1976 ترجمه: ن. نوریزاده دیباچه: دولتهای عضو این میثاق: با توجه به اصولی که در منشور ملل متحد اعلام شده است، شناسائی حیثیت ذاتی و حقوق برابر و غیر قابل انتقال کلیه اعضاء خانواده بشر، مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان ...

آزادی فردی و حدود آن در حکومت اسلامی اشاره : از روز سه شنبه 31 شهریور ماه تا پنجشنبه دوم مهرماه سال جاری سمیناری در رابطه با مسائل و موضوعات مربوط به حقوق بشر در انستیتوی شرق شناسی وابسته به وزارت امور خارجه آلمان در هامبورگ برگزار شد . در این سمینار، عده ای از اساتید و صاحب نظران ایرانی و آلمانی شرکت داشتند و دیگاههای خود را در زمینه های مختلف مرتبط به موضوع بحث از نقطه نظر ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول