دانلود تحقیق ارد بزرگ

Word 584 KB 20515 24
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: ارد بزرگ
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سخن گفتن از ارد بزرگ کار ساده ای نیست او و خواست هایش را نمی توان در یک مجموعه کوچک و یا حتی دریک کتاب تعریف نمود آنچه من از این نابغه اندیشه و هنر می دانم آنست که زاده شهر توس نو ( مشهد )است اما پدرش از دیار شیروان یکی از شمالی ترین شهرهای خراسان بزرگ است به لحاظ نژادی به سلاجقه متصل می شوند چنانچه می دانیم هزار سال قبل سلجوقیان ایل بزرگی در ناحیه آمودریا و فرارود بودند (ناحیه ای که همکنون کشورهای تاجیکستان ، جنوب شرقی ازبکستان ، شرق ترکمنستان و قسمت شمالی افغانستان است ) که طغرل سلجوقی منصور جانشین محمود غزنوی را از سلطنت به زیر کشید و رفته رفته گستره ای پهناوری از مرز چین تا مدیترانه به فرمانش در آمد آنان گسترده ترین حکومت ایرانی را پس از اسلام بر سراسر منطقه گسترانیدن بازماندگان آنان در نواحی از مناطق شمال خراسان و منطقه بختیاری ایران ساکن شدند زبان آنان ترکی است البته با زبان ترکی آذربایجان کاملا متفاوت است آنان دارای گویشی روان و آمیخته با فارسی دارند.

    بله خواجه نظام الملک توسی صدر اعظم دولت سلجوقی در سایه قدرتی که از علم و اندیشه های فردوسی بدست آورده بود ، توانست از خرابه غزنویان ، نظام اداری و اجتماعی درخشانی همچون تاسیس مدارس نظامیه و بفرمان ملک شاه سلجوقی که عاشق فرهنگ نیاکان و فردوسی بود تقویم خورشیدی ( جلالی ، شمسی ) را با کمک خیام و گروهی دیگر از نخبگان سرزمینمان ایران در مقابل هجری قمری تازیان ایجاد نمود .


    مهمترین رکن اداره کشور در این دوره در اختیار مجلس ریش سفیدان بود آنان امرا و پادشاهان سلسه سلجوقی را بر می گزیدند و از قدرتی نظارتی و گاها تنبیهی برخوردار بودند ( شبیه سلسله اشکانیان )آنان معتقد به اصل فکر برتر بودند شاهنامه فردوسی و صدها اثر تاریخی دیگر را احیا کردند آنان حاکمیت تازیان (اعراب) را بطور کلی در خاورمیانه محدود به منطقه شبه جزیره عربستان نمودند نکته جالب در مورد گسترش حاکمیت این قوم بزرگ وجود داشت و آن مطلب این است که آنها هیچ گاه به شهرهای بین راه وارد نمی شدند تنها سفیری را به داخل شهر مربوطه می فرستادند و اولین خواستشان آن بود که دیگر خطبه ای به نام خلیفه بغداد خوانده نشود و رسما حکومت سلجوقی را بپذیرند .ذکر این حوادث تاریخی باعث می شود بهتر با اندیشمندی آشنا شویم که بر پیرامون خود دارای شناخت و ریشه است بقول حکیم فردوسی:
    پدر چون به فرزند ماند جهان کند آشکارا برو بر نهان
    گر او بفگند فر و نام پدر تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
    کرا گم شود راه آموزگار سزد گر جفا بیند از روزگار

    به نظر من ما با شخصیتی روبرو هستیم که در این پیشینه کهن شناور است اهل خرد همواره در دوران زندگی این جهانی خویش در چنین وضعیتی قرار دارند .

    شما به زندگی سراسر رنج و اندوه فردوسی بزرگ نظری بیفکنید و سپس هزار سال بعد در همان شهر و همان خاک اخوان ثالث متولد می شود رشد می کند برگ می دهد و شاخسارش پر میوه می شود با همان غمها و همان محنت ها با همان آواز با همان آثار تراژیک …
    هر چند خود اخوان داشتن ریشه باستانی خویش را در قالب شعری رد می کند
    اما اگر این ریشه نبود وصیت نمی کرد در کنار فردوسی بزرگ دفنش کنند …
    آری اُرد نیز با آثارش از ریشه های مشترکی سخن می گوید که شاید امروز در مرزهای کنونی ایران نباشد اما روان او همچنان در دره های شگفت انگیز بدخشان و کوههای مرتفع پامیر و رود بزرگ جیهون پرواز می کند
    وقتی از خجند و کولاب و یا از مزار و سمرقند سخن می گوید چشمانش پر اشک می شود و صدایش به لرزه می افتد برای سرزمیتنی که همیشه دور از آن زیسته و اما انگار تک تک برگهای درختان آنجا را هر بار لمس کرده و می شمارد .

    وقتی او را در حال صحبت با تاجیکان و یا اهالی شمال افغانستان و یا جنوب ازبکستان که گاها برای دیدنش می آیند می بینید متوجه می شوید که پرواز روح در دل تاریخ یعنی چه ، آنوقت که چشمان متعجب و مبهوت میهمانان را می بینید با آهنگ صدای او همراه می شوید و به ژرفای روان او فرو می روید .

    اُرد بزرگ به غیر از نوشته هایش در اثر جاودانه اش ” قاره کهن “ سه اثر زیبا دارد به شکل تابلو ،که بر کاغذ مومی نقش شده آنها تابلوها یک سوژه مشترک را دنبال می کنند نام اثر ” تاجیکستان ” است .
    تابلوی نخست تصویر نقش برجسته بانویی تاجدار است که در دست یک دل دارد (مام میهن) بروی آن یک قطره خون است دست را جلو بُرده ، گویا می خواهد آن را به کسی هدیه کند ، اما کسی رو در رویش نیست.

    در اثر دوم ، رخ آن بانو از دختر نوجوان به زنی زیبا دگر گون شده و توانسته میزبانی شایسته برای این هدیه پیدا کند و آن کسی نیست جز فرزند خویش .

    و اثر سوم و آخر ، مام میهن رخش غرق در اندوه است .


    یک شکاف بر روی نقش برجسته ایجاد شده و ترک پیش آمده و قلب را زخمی نموده است مادر دست کودک را محکم گرفته بدانگونه که تمام رگهای دستش برآمده است .


    قطرات خون از کنار دست در حال چکیدن است .



    جالب اینجاست که در تابلوی آخر امضای استاد دیده نمی شود وقتی یکی از شاگردانش علت را می پرسد چنین پاسخی می دهد که : دو سال پس از آفرینش اثر به این داستان پی بردم !

    .
    ناگفته نماند امضای استاد در دو تابلوی اول دقیقا در یک نقطه است و در تابلوی سوم دقیقا همان جای که باید امضا می شده قطره ای خون سرخ جای گرفته ناخودآگاه می لرزید و از خود می پرسید چرا ؟



    ما می دانیم هنرمند برای خاموش کرد و یا حداقل کنترل احساسات خویش دست به آفرینش و خلق آثار جدید می زند .
    آیا او خود فرزندی دور از مادر است ؟

    و این همان نیرویست که باعث شده ماهها زمان خویش را صرف اجرای این اثر ماندگار بنماید ؟

    آیا این یک تراژدی نیست ؟
    آیا او خود فرزندی دور از مادر است ؟

    آیا این یک تراژدی نیست ؟

    هر روز دهها بار مناطق اندک باقی مانده بمباران می شدند و در آن هنگامه ، که افکار عمومی می پنداشت شیر تنگه پنجشیر به زانو در خواهد آمد، و اندک نیروی ملت افغانستان هم قربانی سیاستهای متجاوزانه پاکستان و امارات واقع شود .

    در این خاطره زیبا می خوانیم ارد بزرگ هدیه ای برای احمد شاه مسعود می فرستد .

    آن هدیه در واقع یکی از آثار هنرمندانه ترین آثار اوست.

    تابلویی فوق العاده زیبا ، با تمی شگفت انگیز … در اثر شیر سنگی است که پایش زخم برداشته (احتمالا از پس یک نبرد) و آهوی ظریف و کوچک ، گونه خویش را بر زخم گذاشته تا خون بیرون نزند … این تشبیه و استعاره زیبا گویای درک عمیق ارد بزرگ از شرایط نه چندان مناسب احمد شاه مسعود را داشت .

    و در ادامه آن خاطره می خوانیم چهره احمد شاه مسعود فرماندهی که همیشه تبسمی زیبا بر لب داشت و نیروهایش از این منظر دلگرم به ادامه مبارزه بودند شدیدا اندوهگین و ناراحت بوده است و کسی دلیل آن را نمی دانست با دیدن هدیه ارد بزرگ چهره اش تبسم زیبای گذشته را باز می یابد در آن جا از خواب شب قبل خود برای نزدیکانش سخن می گوید بله خوابی که از ارد بزرگ برای قوم افغان آشنایی دیرین می شود … احمد شاه می گوید “خواب می دیدم پایم در نبرد زخمی شده و در آن هنگامه تنهایی مردی با لهجه ایرانی می گفت احمد شاه ناراحت نباش ، تو فرزند ایرانی !!

    .

    و در ادامه می گوید آن مرد بزرگ بسرعت پایم را می بست تا جراحتم التیام یابد !

    “ می گویند این دوستی تا هنگام کشته شدن احمد شاه مسعود ادامه داشته است .

    آیا عشق آن دو فنا شدنی است ؟

    یاد تابلوی از استاد افتادم در آن تابلو ، شاهد یک جمجمه انسان هستیم که دو صورت در دو طرف آن است .

    وسط آن جمحمه مشترک ، دوباره همان قلب زیبا با یک قطره خون است .

    درست است که جمجمه سمبول مرگ است و نابودی!

    اما چرا قلب تازه است و شفاف و خون سرخ همچنان می درخشد آیا این انگاره در ما ایجاد نمی شود که او در این اثر سعی نموده آتش عشق خویش را آنگونه ترسیم کند که مرگ را هم پایانی بر آن نیست؟

    و این پاسخ دوستی اش با شیر تنگه پنجشیر است .

    در زیر این اثر قسمتی از یک شعر زیبا از علامه اقبال لاهوری دیده می شود که : چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام تا بدست آورده ام افکار پنهان شما فکر رنگینم کند نزد تهی دستان شرق پاره ی لعلی که دارم از بدخشان شما می رسد مردی که زنجیر غلا مان بشکند دیده ام از روزن دیوار زندان شما حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما در ابتدای این نوشته هم گفتم سخن گفتن از او کار ساده ای نیست خودم هم نمی دانستتم چگونه ابعاد وجودی اش را درست پیدا کنم برای همین سعی کردم سئوالاتی را در ذهنم بیابم که از طریق پاسخ آنها به نکاتی کلیدی تر برسم یکی از سئوالات این بود که برای او کدام نقطه از سرزمین گرامیمان دلپذیر تر برایش بوده ؟

    و این پاسخ را یافتم که : در کوه رحمت آرامشگاه ابدی اردشیر سوم و همسرش بیشترین لذت را بردم آنجا سبک بودم و تنها جای بوده که خاکش رابوسیده ام آنجا همچون طفلی بودم در دامان مادر (1) و دیگر جای ، پاسارگاد و تخت گاه کورش هخامنشی بود به نظرم برای امثال من که عاشق وطنیم آنجا خود کعبه ای با ارزش است .

    در این زمان بود که دانستم او انسانی است آمیخته با احساس وطن دوستی بسیار و در عین حال فداکار ، می گویند در نفی عقایدش هر چه گفته اند و عقده های دل را برون نموده اند او باز هم سکوت کرده تا باز بگویند… به نظر من انسان باید آنقدر بر راه و مسیر زندگی خویش مسلط بوده باشد که رویاروی اندیشه دیگران را با خود ببیند و باز متبسم باشد .

    یک روز در میان جمع از او می پرسند مدینه فاضله کجاست ؟

    پاسخش این بوده : در درون شما!

    دوباره می پرسند که ما بدنبال وجه بیرونی آنیم و او می گوید پس بسازیدش باز می پرسند کدام وجه از درون ما سازنده چنین ساختاریست ؟

    او می گوید : احساسات …احساسات با ارزشترین و زیبا ترین وجه وجودی آدمیان است .

    احساسات نمایانگر مراوده ما ، به بی ریا ترین گونه ممکن است .

    آنچه هنرمند را به درجه بلند آفرینش ، نیروی که تنها پروردگار داراست رسانیده چیزی نیست جز همان بیان احساسات …هنر چون ریشه در احساسات و روان آدمی دارد و بی میانجی در اختیار ما گذاشته می شودد با تارها و ساختار وجودی ما ارتباط برقرار نموده و او را به فضای ملکوتی سوق می دهد که هم جذاب است و هم ،در نهاد خویش خلسه الهی دارد .

    می گویند بارها از او شنیده اند ساعتهای که او در کنار آفریده های هنرمندان است از ساعتهای عمرشان شمرده نمی شود چون در آنجا تمام اجزای وجودیشان همراه احساسات پاک آفرینشگرهای آثاراست .

    آری در اینجا باید به این نکته اعتراف کنم که دیگر او برای من اندیشمندی بزرگ محسوب نمی شد اینجا دیگر شیفته سلوک و سخنان حکیمانه او شده بودم .

    به یاد سخن تائو حکیم چینی افتادم که بالاترین رابطه انسانی، رابطه بر اساس احساسات است و سپس اخلاق … باید برای آخرین پرسشم پاسخی می یافتم و دیدم اوبه این پرسش که سازندگان آینده چه کسانی هستند؟

    او چنین پاسخی داده : هنرمندان… دوباره پرسیده اند فقط هنرمندان!

    و او اینبار با تاکید بیشتری پاسخ داده : فقط هنرمندان !!!

    به یاد مجله ای افتادم که طرح جلد آن تصویری از او بود و در زیر آن جمله ای از دکتر علی شریعتی درج شده بود بدین مضمون که: درد انسان درد انسان متعالی تنهایی و عشق است.

    می گویند عصر یک روز تعطیل یکی از هنرمندان برجسته با کمک یکی از شاگردان آن بزرگ به دیدارش می روند و نیت شان عرض ادب بوده و هم اینکه بگویند تا چه اندازه با اندیشه او همراهند …می بیینند ایشان میهمان دارند می گویند زمانی دیگر می آیم او مانع می شود و می گوید : حتما لازم بوده بیایید که آمده اید … و مسلما تقدیری بر آن است و هیچ امری اتفاقی نیست…می نشینند در فاصله ای که او از جمع میهمانان برای چند لحظه ای جدا می شود پیرمردی که در کنار آنها نشسته بوده می گوید : اکنون چند هفته ایست با دخترم نزد استاد می آیم … ما از شهرستانی می آیم که تا اینجا 220 کیلومتر فاصله دارد و حدودا 4 ساعت در اتوبوس هستیم و 3 ساعت نزد این بزرگ مرد و دوباره 4 ساعت با اتوبوس در راه برگشت .

    آن هنرمند برجسته می گوید در خود فرو رفتم و گفتم این راه تازه برای من شروع شده روح بزرگی که توانسته انسانها را آنچنان شیفته و مجذوب خود کند که حتی روز استراحت او هم منزلش مملو از دوستدارن مشتاق اوست باید سالها کاوید و در مسیر راهی که نشان می دهد گام برداشت تا به نخستین منزلی برسیم که او سالهاست آن را بدرود گفته ….

    یکی از جاودانه ترین آثار او کتاب قاره کهن است حاوی نکاتی که شاید سالها باید بر روی آنها تعمق بنمایم تا درست مفاهیم آن را دریابیم سخن او بشارت گونه است می گوید : خاور و باختر واژه گان خاور (شرق) و باختر (مغرب) در سامانه جهانی به چه گونه است .

    خاور کدام سرزمین ؟

    و باختر کجاست؟

    چه رازی در پس این واژگان است ؟!

    امروز پرده از رازی پزرگ بر خواهم داشت !

    می دانم هر آزده ای اگر پایش را بدرون یافته هایم بگذارد ، دیگر پس نخواهد کشید .

    سپس توضیح می دهد که در نوشتارش ” قاره کهن” و یا ” سرزمین ما ” سرزمین هایست که کشورهای قزاقستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، قرقیزستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، افغانستان ، شمال باختری هندوستان ( سرزمین کشمیر ) ، پاکستان ، ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، لبنان ، نیمروزی ترین (جنوبی ترین ) بخش روسیه در میانه استراخان در شمال دریای خزر تا نیمروز اکراین ، آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان در آن جای دارند .

    و می پرسد : با نگاهی بر پیشینه فرهنگ ، منش و بافت بومی چه همانندی میان مردم ” سرزمین ما” با خاور جهان ( فیلیپین ، تایلند ، کامبوج ، ژاپن ، چین … ) دیده می شود ؟

    ما چه همریشگی با چپره (جامعه) و توده مردم آنها داریم ؟

    چرا هنگامی که به اروپا می نگریم آنان را همگن تر می بینیم ؟

    او نظریه خود را با دیدی فراتر چنین ادامه می دهد : چهار منش مردم جهان 1- خاور : در خاور جهان ، برگرفته از چین و کشورهای گرداگرد آن ، احساسات و انگاره پردازی (افسانه ای ، خیالبافی) میاندار است .

    با نگاهی به اندیشه های بودا ، کنفسیوس و تائو می بینیم بیشتر رفتارهای آنها احساسی است، و در هنرهایی همچون خوشنویسی و نگارگری این احساس بیشتر دیده می شود .

    چند گزینه : - ناسازگاری احساسی چین بر سر دیدار نخست وزیران ژاپن از یک نیایشگاه دیرینه .

    - گروهک های نو پای انگاره پرداز در ژاپن و یا چین که گاهی خوی سیتزه جویانه به خود می گیرند.

    - جشنها و بزمهایی همچون رقص اژدها - در ورزش نیز آنان پرشتاب و احساسی همچون ورزش های بومی خویش رفتار می کنند - بزم چای نمونه دیگر آن است .

    2- باختر : وارون بر این در باختر مَنشی همواره مادی می بینیم آنچه رویکرد پایه را بر دوش دارد بازار سرمایه و سود بیشتر مادی است اروپائیان برخورداری از درآمد بیشتر را به گونه ای نابهنجار(غیر قانونی) نیز بکار می گیرند .

    مکیدن خون سرزمین های گوناگون بدست آنها گویای حس سودجویی آنهاست ، بیشترناسازگاریهای سرزمینهای اروپایی تا یک سده پیش بیشتر برای بخش بندی داشته های (ثروت) سرزمینهای دیگر جهان بوده است و دیدیم این درگیری ها به نخستین جنگ جهانی انجامید و پس از آن توفان جنگ دوم جهانی ، که به خونخواهی از جنگ نخست وزید.

    با نگاهی به اندیشه های آدلف هیتلر در نامه “نبرد من” می بینیم همواره دیدگاه آنها بیشتر خوراندن افرنگ(اروپایی) بدست مردم سرزمین های گسترده تر خاوری است .

    نگاه اروپائیان نگاهی است خود خواهانه .

    آنها هیچگاه از خود نپرسیدند این تاراج آبادها ( مستعمرات ) ، خود دارای فرهنگ و پیشینه و شناسه ای با ارزش هستند آنها به توشه ها و داشته های یک کشور ناتوان می نگرند ، نگاه سود جویانه آنها از آغاز پدید آمدنشان بوده و همچنان ادامه دارد .

    گزینه ای دیگر : کسی برخودار از سامان شهروند پذیری ( قانون مهاجرت ) آنها می گردد که بیشترین سود مادی را برای آنها داشته باشد .

    برخورد آنها با ترکیه برای پیوستن به سازمان (اتحادیه) اروپا نماینگر این گفته است .

    3- قاره کهن : و اما “سرزمین ما” دارای مردمی میانه رو ، آزرم گرا و ادبمند می باشند مردمی هستند که از احساسات و مادیگرایی با نیروی خرد به اندازه بهره می برند .

    این مردم میانه رو همانا در میانه جهان می زیند ، در سرزمینی زندگی می کنیم که برآیند رفتار ما خاور و باختر را برای تاراج آن به تلاش واداشته ، گنج پنهان خداوندی در این سرزمین همواره هویدا بوده است .

    4- بومیان : مردم قاره آفریقا به جز کشور مصر( مصر منش و خویی نزدیک به قاره کهن دارد) و سرزمین های بومی قاره های آسیا ، آمریکا و استرالیا دارای فرهنگی خویشاوندی و تبارگرا می باشند نگاه آنها بیشتر به تبار و شهر خویش بسته است .

    آنها پهنه پیوستگی شان را به روشهای گوناگونی اندک ساخته اند.

    بیشتر گسست اندیشه و منش بومیان با ساکنان قاره کهن در آن است که آنها پافشاری بر بده بستانهای فرهنگی با دیگر فرهنگها و یا گسترده تر نمودن آرمانها و اندیشه خویش نمی بینند .

    در حالی که چپیرهای قاره کهن بخت خویش را در داد و ستد گسترده تر و پخش یافته های خود می دانند .

    بومیان برای داد و ستدهای خود سامان و هنجار ویژه و استواری دارند که بیشتر رویه درونی (جنبه داخلی) دارد آنان بجای ” احساس ” خاور زمین از ” خوی آهنین” و بجای “سودجویی” باختر به “بسندگی و شکیبایی” روی آورده اند .

    هشدار : سرزمین های کوچ نشین (مهاجر نشین) ، دارای منش و خوی ویژه نمی باشند قاره آمریکا و استرالیا پهنه ای بزرگ از کوچندگان ناهمگون است پس صدها سال با یک برآیند همگیر بازه (فاصله) دارند .

    هشداری دیگر : در کشورهای ساتراپ های پیوسته (ایالات متحده) آمریکا ، کانادا و استرالیا از برای بودن اروپائیان در بافت زورمند چپیره آنجا ، به روشنی می توان چهره پنهانی و سود جوی باختر را دید .

    سپس به بن نظریه خویش می پردازد و ریشه آشوب تاریخی منطقه ما را می کاود: ریشه آشوب دانشمندان اروپا در یک بررسی پیشینه ای (تاریخی) به این فرآیند رسیدند که باید چنبره ای (حلقه ای) بزرگتر از مرز های سیاسی بین خود و همچنین ” سرزمین ما ” به گونه نادیدنی بکشند.

    این آغاز پیدایش قاره اروپا شد و به پیروی از آن دیگر سرزمینها نیز نام قاره به خود گرفتند اروپائیان دشمنی میان خود را با چنبره ای به نام اروپای یکپارچه بهبود بخشیدند که البته همیشه نیز نتوانسته آنها را یکدست نگاه دارد .

    شاید ساختن قاره در سرزمین آنها سبب همگونی بیشتر درمیان آنها گشت اما به بهای بلعیدن قاره کهن ، اندکی را اروپا و سرزمینی بزرگ را آسیا .

    اروپائیان دشمنان خویش را به یک گونه می پندارند.

    مردمان قاره کهن همچون آنان تاراجگر نبودند .

    این رویداد آنگونه گشت که در پیشینه آنان همواره به شیوه های گوناگون به سوی قاره کهن بتازند و با آن که رفتاری ددمنشانه از خود به نمایش می گذاردند همواره مردم قاره کهن را ” بربر” می نامیدند .

    این رویداد درباره پیشینه کهن نیست با نگاهی به لشکرکشی فرمانروایان اروپا در 200 سال گذشته خواهید دید بارها اروپائیان تلاش نمودند به سرزمین ما نزدیک شوند ، اگر این پیشامد رخ می داد شاید روزگار قاره کهن امروز به گونه دیگری بود .

    و سود اروپائیان را از پرداختن به چنین حرکتی و ادامه آن را اینگونه توصیف می کند : امروزه اروپائیان می دانند تا هنگامی که سرزمینهای قاره کهن در درون آسیا گرفتاراند این سرزمین ها هیچگاه نمی توانند یکپارچه شوند و نگرانی برای سود جویی های آنان فراهم سازند .

    روشن تر آنکه بافت ناهمگون امروز جلودار پیوندهای بیشتر در میان ماست .

    سازمانهایی همچون آسه آن ، شانگهای ، دریای پارس (شورای همکاریهای خلیج فارس) و اکو میوه این ناراستی است.

    و بر پاد (خلاف) چهره کنونی آسیا ، کشورهای اروپایی با پیشینه هم ریشه و یکدست تر بودن دارای توان بیشتری برای رسیدن به همگرایی و نیروی بیشتر هستند .

    او برای اینکه مخاطبش را از بی تفاوتی خارج کند می پرسد : چرا خاور و یا باختر؟

    شاید بپرسید این رویداد چه دردی را داروست ؟

    که ما بخشی از پیکره قاره کهن باشیم و یا خاوری و یا باختری ؟

    آشکار است که نام ها می توانند خود دارای اندیشه و توان باشند نام ها شناسنه ، گوهره و نشان پیشینه ماست.

    نام می تواند پویا و پرورنده باشد .

    نام می تواند یار و توان پیوستن و یکپارچگی یک سرزمین باشد .

    و با افسوس و اندوه به حیله گری غرب می پردازد که : در دو سده گذشته باختر از ندانم کاری سران کشورهای قاره کهن سود جسته و بسیاری از دانش ها و آفرینشهای فرهنگ ما را به یغما برده است .

    آنها برای هنجار بخشیدن کار خود مراکز ویژه ای ساختند و دانش جهان تا زمان راه اندازی این مراکز را به نام خود نموده و برای هر دانشی یک تن از میان خود را گزینش و سپس به آن را نماد دانش و فر فرنگیان دانستند ، وبا این کار بر نام همه بزرگان گیتی خط کشیدند .

    فرهنگ و پیشینه پر ارزش دانش هایی همچون شهرسازی ، کیمیا ( شیمی ) ، هامار(ریاضیات) ،اختر شناسی ، برید ( ارتباطات) و در پایان سرایش و نگارش ( ادبیات ) و نیز مردم سالاری ( دموکراسی ) را از ما گرفته و امروزه به دروغ خود را بانی و آغازگر آنها می نامد .

    دانشمندان سرزمین ما هنگامی پی به ریشه داستان بردند که دیگر خیلی دیر شده بود .

    کاش این موارد به دانشها پایان می یافت.

    آنان خود را پدیدآورندگان نخستین هنرهای بشری همچون نمایش ، نگارگری ، پیکر تراشی ، آهنگ سازی و دهها نمونه دیگر دانسته و با ناکسی همه را که به گونه ای پر گواه از آن پیشینه مردم سرزمین ماست را در نفیر و کرنا به سود خود به جهانیان شناسانده اند.

    او پندار خواسته تاراجگر باختر را باز می شکافد : سرنامهای مرزبندی کنونی قاره ها را اروپائیان نوشته اند .

    آنان آرزوها و پندارهای تاراجگر خویش را نیز به گونه پلیدی به نمایش گذارده اند .

    به گستره مرزهای سرزمین امروزی اروپا نگاهی بیفکنید .

    این مرزها با هیچ گواهی نمی تواند درست باشد!

    آنان زبانه مرز خویش را تا شمال ایران کنونی و تا دل روسیه پیش برده اند شاید نیازی به گفتن نباشد که هیچگاه آنها به این مرزهای دور دست نیافته اند .

    این گمان می رود آنان از پس شکست ها و خواری های جنگی خود ، بدین گونه تاوان خواسته اند .

    بی گمان این یک تاخت و تاز آشکار است .

    می دانیم نزدیک ترین کشورهای شمال خاوری یونان ( کشورهای کرانه دریای سیاه ) ، دارای فرهنگ و ریشه مردم قاره کهن هستند .

    ایدر مرزهای قاره امروزی اروپا نمی تواند جایی برای پذیرش داشته باشد .

    این مرزها ساخته انگاره بیمار کاخ های سرد و برهنه یونانیان است و گویای تاخت و تازی نمادین به درون بافتهای توانمند قاره کهن .

    و برای روشنتر شدن ماجرا به نمونه های زیر اشاره می کند و می گوید: آشوبسرای ( بحران) کشمیر : آیا جنگ در آنجا خاموش شد؟

    چرا کشمیر با فرهنگی بسیار دراز، به چنین دردی دچار شده آیا کشمیر داشته هندوستان است و یا پاکستان ؟

    برای ما جای خواستی نیست مهم این است که آنجا بخشی از پیکره و پیشینه قاره کهن است آشوبسرای بالکان : در گسست یوگسلاوی گواه بودیم اروپا از نگاهداشت آن ناتوان بود .

    چرا مردم سرزمین ما در برابر این رویداد بسیار کنجکاو بود ؟

    و چرا اروپائیان تا واپسین دم از میانجیگری قاره کهن در اینباره جلوگیری کردند ؟

    آشوبسرای گرجستان : افزون خواهی اروپائیان در آشوب ناپایان گرجستان هم دیدنی و شگفت آور است آنان هنوز نتوانسته اند میان سود خود در مسکو و تفلیس یکی را بر گزینند و این کشور با فرهنگ و پیشینه ای بزرگ هم چنان دچار آسیب های بی شمار است آشوبسرای قره باغ : سازمان اروپا کوشید پاییدن (کنترل) جنگ در بنا گوش ایران و ترکیه را خود بدست بگیرد و دیدیم نقش آنها از اندازه یک میانجی ناتوان بیش نرفت .

    آشوبهای مانند این باید در قاره کهن و به بگونه ای درست به پایان رسد چون ترس از جنگ برای دو کشور نارسایهای بیشتر در پی دارد.

    و نکاتی آموزنده از فروپاشی سازمان همبستگی شوروی می گوید : آنگاه که سازمان همبستگی (اتحاد جماهیر) شوروی از هم پاشید همانگونه که استونی ، لیتوانی و مولداوی در باختری ترین سرزمین روسیه به سوی لهستان و اروپا کشیده شدند ، کشورهای تازه پا گرفته قاره کهن با شتاب به هم نزدیک شدند آنان بدنبال همریشگی بودند ، شور و شادی میان مردم کشورهای همسایه برای پیدایش یگانگی همه سویه پدیدار گشت .

    و پرده از حیله و پاشیدن تخم دورویی باختر برمی دارد: باختر با دانستن این پیشینه که همگرایی می تواند به زیان آنها بینجامد با پاشیدن تخم درویی جلودار پیدایش ساختاری توانمند در این سرزمین شد رسانه های آنها همواره از هماوردی (رقابت) ایران ، ترکیه و پاکستان برای برخورداری از سود بیشتر در این کشورها گزارش می دادند و بدین گونه پیرامون را تیره و تار نمودند .

    برآیند رفتار باختر را اینگونه می بیند: همانا میان مردم قاره کهن دوستی مالا مال است ما همواره دارای یک پیشینه همریشه هستیم.

    در آغاز راه برخی از سیاسیون رفتار نادرست نموده و با سخن باختریان هم آوا شدند اما با خواست مردم ، روند همکاریهای فرهنگی ، دانشی و ارزی (اقتصادی) همچنان گسترده راه خود را می پیماید .

    شاید تا اینجا همه فکر کنند که او تنها غرب را مورد سرزنش قرار داده حال آنکه نقدش بر شرق شنیدنی و جالبتر است : گفتگوهایی که گذشت به چم (معنای) پاک بودن خاوریان نیست .

    برای نمونه اگر نگاهی به سازمانهای گوناگون ورزشی آسیا بیفکنید !

    خواهید دید بیشتر آنها در خاور دور جای دارند ؟!

    خواسته آنان چه اندازه با رویه ورزش این قاره برابر است !

    سالهاست ورزشکاران سرزمین ما در گرداب این نمایندگان ورزش آسیا گرفتارند و راه درمانی هم نیست این چپیره ها (مجامع) نگاهبان سود کشورهای خاور دور هستند سازمان کشورهای عربی بدبختانه بسیار دهشتناک تر رفتار می کنند .

    تنها ورزش بدین درد گرفتار نیست سازمانهای دیگر آسیایی نیز چنین روندی را می پیمایند.

    سالهاست گفتگو از یک آگه رسانی ( خبرگزاری ) آسیایی است و می بینید آگه رسانی های چینی و ژاپنی در یک جنگ فشرده تلاش دارند این پهنه را به سود خویش بگیرند و شگفت آنکه مردم قاره کهن باید خوارترین گزارشهای آنان را ببینند و آشکارترین گزارشهای سرزمین خویش را از اندک رسانه های درونی و یا از رسانه های باختر !

    دریافت دارند .

    این را چگونه می شود پاسخگو بود .

    او بسیار صریح و بی پرده بازیگران آسیایی را بدینگونه می شمارد : دو دسته آسیای دوری ها (ژاپن ، چین ، کره ،…) و تازی ها ( عربها ) بر آسیا سوارند برای اینکه شمار آرایشان بیشتر است .

    سازمانهای ارزی (اقتصادی ) آنان گویایی بافت بومی و یکدست سرزمین آنهاست.

    با نگاهی عمیق و تاریخی از سران کشورهای این منطقه می خواهد که دیدگاه ” راه ابریشم” را نپذیرند : خاوریها بویژه ژاپن و چین تنها گزینه ای که تا کنون برای نگاه داشتن یکپارچگی آسیا آفریده اند همانا ” راه (جاده) ابریشم” است .

    و اما چرا ابریشم ؟!

    این را باید از ژاپنی ها و چینی ها پرسید !

    راهی برای پیوند سرزمین ما با آنها بوده است سرنام ( عنوان ) ابریشم هم نشانه سود خواهی آنها و چیرگی بر پیشینه دیرینه آن است آنان هماورد خودرو ( مسابقات رالی ) و یا داستانهای سیمایی ( سریالهای تلویزیونی ) در راستای گسترش این دیدگاه به گونه ای یک سویه ترتیب داده و یا ساخته اند .

    آنچه مردم قاره کهن به آنها بخشیده اند اگر همچون ابریشم مادی نباشد اما در ارزش گذاری از ابریشم بسیار با ارزشتر است .

    به گفته یکی از برجسته ترین دانشمندان چین ادب و خرد آنها در گروی فرهنگ سرزمین ماست.

    آنها از راه همین جاده ، که نام آن را جاده فرهنگها می گذارم 400 سال پس از نگارش “شاهنامه” بکلک استاد فردوسی ، سروده های او را بی کم و کاست به چینی برگردانده و همه سرنامها و نامها را برای خود بدلخواه بر می گردانند و بر پایه آن سروده ها صدها نمایش کهربایی ( فیلم سینمایی ) رزمی برای خود ساخته اند !

    … بله راه فرهنگ ها و نه ابریشم … غوغا سالاری هنر چینی ها نیز می گوید با چند مثال کلیدی : خاموشی چینی ها در درگیری های جهانی نباید بر آشتی جویی آنان گذاشته شود .

    آنان زمانی که گمان کنند آماده رویارویی هستند از هیچ گونه کرداری فرو گذار نخواهند بود.

    نمونه آشکار آن را در کامبوج دیدیم جنگی با هزار هزار ( یک میلیون ) کشته !

    آنان آدمیان نازک بدنی ( ظریفی ) هستند و به همین گونه در سیاست بخش بیرونی ( خارجی ) خود نیز بسیار نرم رفتار می کنند اما این رویکرد نباید ما را به دام بیندازد .

    - تایوان در گذشته بخشی از چین بوده است چینی ها در 50 سال گذشته ، به هزار گونه تلاش نمودند تا آن سرزمین را پس بگیرند و البته بیشتر این روش ها همراه با نشان دادن چنگ و دندان ارتش بوده است.

شرحی کوتاه بر زندگی مرحوم مقدس اردبیلی شیخ جلیل، عالم ربانی احمد بن محمد اردبیلی مشهور به مقدس اردبیلی از مادری سیده و از پدری روحانیدر روستیی به نام(نیار) از توابع شهر اردبیل دیده به جهان گشود و در دامان خانواده ی پاک و متدین پرورش یافت. تاریخ دقیق ولادت او وعلوم نیست ولی در تاریخ 993ه.ق دیده از جهان فرو بست و در جوار امیر المومنین(ع) به خاک سپرده شد. معاصران و شاگردان مقدس ...

هارد درایو ها با تحت میدان قرار دادنِ یکسری مواد مغناطیسی اطلاعات را درخود ضبط می کنند. و با تشخیص مغناطیس شدگی آن ماده اطلاعات را از روی آن می خوانند. طرح کلی یک هارد دیسک تشکیل شده از یک مخروط که یک یا چند صفحه مسطح و گرد را نگه می دارد ،اطلاعات بر روی این صفحات ذخیره می شوند. این صفحه ها از یک ماده غیر مغناطیسی( اغلب شیشه یا آلومینیوم ) ساخته می شوند و با یک لایه نازک از مواد ...

1-1- درباره این گزارش گزارش استانداردها و سیاستهای فن‏آوری اطلاعات دولت الکترونیک (EGIT)، تعاریف و مفاهیم سیستم‏ها را بر اساس استانداردهای دولت مالزی و ارائه دهندگان راه‏حلهای IT بیان می‏کند. مجموعه فن‏آوری‏هایی که اجازه بدهد رایانه‏های شخصی، تجهیزات شبکه و دیگر سرویس‏گیرها با سرویس‏دهنده‏های هر شبکه‏ای کار کنندو ایجاد یک زیربنای IT که از سیاستهای فن‏آوری اطلاعات دولت الکترونیک ...

سفرنامه شاردن رود ارس حد فاصل میان ارمنستان و ماد است . در روزگاران بسیار دور ماد بر بیشتر قاره آسیا تسلط داشته اما اکنون فقط قسمتی از یک استان ایران است که ایرانیان آذربایجان یا اسور پایکان می نامند . این ایالت یکی از بزرگترین ایالات ایران است از مشرق به دریای خزر و هیرکانی از جنوب به ایالت پارت از مغرب به رودخانه ارس و ارمنستان علیا و از شمال به داغستان محدود است . و داغستان ...

مقدمه بی شک یکی از مهمترین مسائلی که در تاریخ بشریت مهم بوده هست راستگویی و لزوم وفای به عهد است و به همین سبب دین مبین اسلام توصیه اکیداً بر وفای به عهد نموده است که خود نوعی راستگویی است تا جائیکه یکی از قواعد مشهور فقه اسلامی قاعده مشهور «اوفوبالهود» است . هر مسئله مهم ضمانت اجراهای سختی را برای عدم رعایت آنها در پی دارد و لذا در اسلام برای عهد شکنی ضمانت اجراهای ...

- مبانی Hard disk - کالبدشکافی - ذخیره سازی داده ها - نحوه انتخاب یک Hard disk - جایگاه Hard disk - ویژگی های مهم - تشریح مشخصات نکاتی در رابطه با تهیه Hard disk - اضافه کردن Hard disk - پارتیشن Primary - پارتیشن Active - پارتیشن Extended - Hard disk خارجی(External ) - یکپارچه سازی دیسک سخت - اجرای برنامه در ویندوز xp - FATSL-NIFS Hard disk بعنوان یکی اجزای اصلی سخت افزاری ...

ورزش در دوران بارداری _ فوائد ، مضرات ، روش انجام ، کدام ورزش بهتر است _ ( مرجع کامل اطلاعات ) آیا ورزش در دوران حاملگی به من کمک می کند؟ از آنجا که ورزش می تواند موجب افزایش کشیدگی طبیعی عضلات، قدرت و استقامت آنها شود، در نتیجه می تواند به تحمل اضافه وزن دوران بارداری کمک کند، مادر را برای فشار زایمان آماده سازد و پس از زایمان بازگشت بدن مادر را به حالت طبیعی آسانتر کند. همچنین ...

مقدمه قلب شامل چهار حفره ( دو دهلیز و دو بطن چپ و راست ) است و عملکرد آن ، پمپ کردن خون حاوی اکسیژن به داهل شریانها ( عروق یکه خون را تا کنار سلولهای بدن سوق می دهند ) ، می باشد . خون فاقد اکسیژن به طریقه معکوس جمع اوری دشه و به داخل حفره دهلیز راست قلب بازگردانده می شود . به محض پر شدن این حفره و متعاقب انقباض ان خون از طریق دریچه سه لتی وارد حفره بطن راست می گردد . سپس این ...

سوابق تاریخی بافت فرش در اردبیل سابقه طولانی دارد. در دوران صفویه بمانند بسیاری از مراکز بافندگی، قالیبافی در اردبیل نیز در اوج کمال بوده، نام اردبیل همواره به همراه نام قالی ذی قیمت اردبیل متعلق به قرن شانزدهم که فعلاً در موزه ویکتوریا- آلبرت نگهداری می شود ذکر گردیده است. در دوران قاجاریه قالیبافی اردبیل دچار رکود فاحشی گردیده است. بافندگان اردبیلی در هنگام جنگ جهانی دوم که ...

چکیده فرش اردبیل از دیر باز جایگاه ویژه‌ای در بازارهای خارجی و داخلی داشته است. جهان صنعت فرش اردبیل را با فرش معروف شیخ صفی یا همان فرش اردبیل که در زمان شاه عباس صفوی و دوره صفویه بافته شده می‌شناسد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز ملی فرش استان اردبیل شامل شهرستانهای: مشگین شهر، پارس‌آباد، خلخال، گرمی، بیله سوار، نیر، نمین، و کوثر می‌باشد که از مهمترین مراکز بافت فرش استان ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول