دانلود تحقیق مشهد بیضا

Word 81 KB 20412 17
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: بیضا - مشهد بیضا
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • از صفات بارز این دانشمند حقیقت پژوه ، روح حساس و عدالت جوی او است این دانش مرد ، در عین استغراق در تفحصات علمی، به امور اجتماعی و سیاسی نیز عنایت خاص داشت ،و هر گاه اهل علمی را به بلا مبتلا می دید یا قوم وملتی را در جنگ رفتار غیر عادلانه یا در وضع غیر طبیعی مشاهده می کرد ، از خود گذشتگی دریغ نمی ورزید ، بر سبیل مثال ، با حمله فرانسه و انگلیس به کانال سوئز مخالف بود ، و آن دو دولت را سخت نکوهش می کرد ، همچنین در مبارزه هفت ساله خلق الجزائر در طلب استقلال و آزادی ، پیوسته طرف ملّیون الجزائر را می گرفت و با سیاستمداران کشور خویش درکشاکش بود ، تا جایی که ماموران انتظامی دولت فرانسه ، با همه احترامی که برای شخصیت والای علمی او قائل بودند ، بنا گزیر ، چندی او را بازگشت کردند .

    خوشبختانه سرانجام شاهد پیروزی حق و عدالت بر ظلم و شقاوت شد و مستقل شدن الجزائر را مشاهده کرد .

    حلاج مردی بزرگ ، مردی که از راه حق مرگ را عاشقانه پذیرفت و تا سر دار جز حق چیزی نگفت .

    چشم و دل باز کن که آن بینی
    آنچه نادیدنی است آن بینی

    دوران طفولیت حلاج

    در زمانی که متشرفین آن را نهضت اسلامی نامیده اند موقع خلافت خلفای عباسی در بغداد قرن سوم هجری در تاریخ « 244 هجری » حسین بن منصور حلاج در دهکده درشور شمال شرقی مشهد بیضا تولد یافت این شهر نزدیکی شیراز و به واسطه داشتن خاک لقید به بیضا معروف شد و در زمان گشتاسب کیانی بنا گردیده است .


    مشهد بیضا راه لشکری و نظامی بوده که از بصره به خراسان امتداد داشته و موالی بنی حارس کیانی در آن زندگی می کرده و مردم آن اکثر به زبان عربی صحبت می کردند بدین جهت نفوذ عربیت در آن شهر زیاد بوده است .

    در مورد نسبت حلاج در دائره المعارف اسلامی روایات متناقضی وجود دارد لیکن به طوری که در کتاب شهید تصرف اسلامی نوشته طه عبد الباقی سرور به عربی ذکر شده دو روایت است ، اول این که اجداد او را با بی ایوب الانصاری صحابی داشتند که از این نظر اصلا عرب است دوم به مجوسی (زرتشتی ) ایرانی منتسب کرده اند .

    برای روایت اول دلیل قانع کننده ای دردست نیست ولی دومی به حقیقت نزدیک تر می باشد .


    علت این که لقب او را حلاج داده اند ، چون در شوشتر و اهواز پس از رسیدن به مقامات و کرامت عالیه از اسرار ضمایر مردم خبر می داده است .

    حلاج الاسرارش می گفتند و عده ای می گویند روزی در دکان پنبه فروشی نشسته بود اشاره به قوزه های پنبه کرد پنبه ها از دانه خارج شد او را ملقب به حلاج کردند ،برخی هم معتقدند که پدر او حلاجی می کرده است .


    پدر حلاج به واسطه تنگدستی ازنور بیضا به من منطقه تستر (شوشتر ) که مرکز نساجی و بافندگی بود ، رفت و از آنجا به شهر واسط که از بناهای حجاج ثقفی بین کوفه و بصره کنار دجله بود مسافرت کرد و حسین را که طفلی خردسال بود باخود برد .

    در آنجا حلاج به زبان عربی آشنا شده و زبان فارسی از یاد او رفت.

    اهالی شهر واسط به جزعده معدودی شیعه اکثرا سنی حنبلی بودند .
    در واسط مدرسه ای بود به نام دارالحفاظ ، حلاج تا سن 12 سالگی به درس خواندن در آن مدرسه مشغول بود در این موقع بود که قرآن را حفظ کرد و چون دارای حافظه قوی و استعداد ممتاز بود در محضر استادی گران مایه به نام سهل بن عبدالله تستری حاضر می شد و به فرا گرفتن علوم می پرداخت ، علم ریاضی و صرف و نحو عربی را به خوبی یاد گرفت و در مطالب عمومی و مباحث علمی وارد شد و در سن 18 سالگی استاد خود سهل بن عبدالله (متوفی 283 هجری) را که از علمای بزرگ و در ریاضیات و کرامات بی نظیر ، در معاملات و اشارات بی عدیل و در دقایق و حقایق را انتخاب کرد او اولین پیر تصرفش گردید و اربعین کلام الله را از او یاد گرفت ، سپس در پی کشف معانی قرآن بر آمد تابه حقیقت بیشتر واقف گردد چون حافظ قرآن بود تفسیری بر قرآن نوشت و عقیده داشت که تمام علم اشیاء در قرآن است و کلید علم قرآن در حروف در مقطع اول سوره های آن می باشد و مسلمان باید بر معنای واقعی قرآن آگاه شود .


    جوانی حلاج

    در سن 20 سالگی به بصره رفت و در آنجا طلبه مدرسه حسن بصری شد .

    علم فقه و فلسفه و حکمت را خوانده و دارای معلومات کافی گردید مدتی بغداد و ابوالحسن نوری که از مشایخ صوفیه بودند معاشرت نمود سپس با توجه به دستور استاد خود به ریاضت و تربیت نفس پرداخت و به خانگاه آبادان که مؤسس آن عبدالواحدین زید بود وارد شد و از دست عمروبن عثمان مکی که از بزرگان صوفیه و خلیفه شیخ جنید بود خرقه تصرف پوشید چون خرقه تصرف را در بر کرد با دختر ابویعقوب اقطع بصری که از مشایخ بصره بود به نام ام الحسین ازدواج نمود ودارای چهار فرزند سه پسر و یک دختر و تا آخر عمر همین یک زن را داشت و در موقع ای که حلاج به مسافرت می رفت برادر زنش سرپرستی خانواده او را عهده دار می شد .


    حلاج پس از ازدواج در بصره محله کمیم که سکنای کربنائیان از طایفه و عشیره نهرمیری و از موالی بنی مجاشع بود مسکن گرفت و چون طایفه مزبور از لحاظ سیاسی شورش زیدیه (زنج ) بستگی داشتند وبدعتی مرسوم به مخمسه که ازمالک غالیه است آنها را بد نام کرده بود ، مکان گرفتن حلاج در آن محل و معاشرت با آنان موجب بد نامی شد و بعدها او را همدست توطئه گران غالی خطاب کردند .حسین حلاج بدون اعتنا به این جریانات به زندگی زاهدانه و پر عقیده خود ادامه می داد و به عبادت و انجام فرایض دینی مشغول بود و شبانه روز چهارصد رکعت و عده ای نوشته اند هزار رکعت نماز می خواند و به نوشتن رساله های اجتماعی و مذهبی می پرداخت و در ماه رمضان روزه ها را تماما می گرفت و در روز عید فطر جامه سیاه می پوشید به آن جهت که لباس سیاه را متعلق به گناهکاران و بد کاران می دانست گویا بدین وسیله اظهار فروتنی می کرد و پس از برگزاری نماز و مراسم عید فطر و عرض ارادت به درگاه حضرت احدیت به موعظه و ارشاد مردم مشغول می گردید.
    حلاج پس از ازدواج در بصره محله کمیم که سکنای کربنائیان از طایفه و عشیره نهرمیری و از موالی بنی مجاشع بود مسکن گرفت و چون طایفه مزبور از لحاظ سیاسی شورش زیدیه (زنج ) بستگی داشتند وبدعتی مرسوم به مخمسه که ازمالک غالیه است آنها را بد نام کرده بود ، مکان گرفتن حلاج در آن محل و معاشرت با آنان موجب بد نامی شد و بعدها او را همدست توطئه گران غالی خطاب کردند .حسین حلاج بدون اعتنا به این جریانات به زندگی زاهدانه و پر عقیده خود ادامه می داد و به عبادت و انجام فرایض دینی مشغول بود و شبانه روز چهارصد رکعت و عده ای نوشته اند هزار رکعت نماز می خواند و به نوشتن رساله های اجتماعی و مذهبی می پرداخت و در ماه رمضان روزه ها را تماما می گرفت و در روز عید فطر جامه سیاه می پوشید به آن جهت که لباس سیاه را متعلق به گناهکاران و بد کاران می دانست گویا بدین وسیله اظهار فروتنی می کرد و پس از برگزاری نماز و مراسم عید فطر و عرض ارادت به درگاه حضرت احدیت به موعظه و ارشاد مردم مشغول می گردید.

    حلاج با پدر زنش مخالفت داشت و از طرفی مرشدش عمرو بن عثمان مکی ، به علت این که جزوه ای را که در توحیدعم و صوفیان نوشته و پنهان کرده و حلاج مطالب آن را آشکار نموده به مردم گفته بود از او رنجیده خاطر گشته ستیز جوئی می کرد .

    این اختلافات حلاج را به سختی ناراحت کرد جریان رابا شیخ جنید بغدادی در میان گذاشت او به حلاج نصیحت کرد که صبور و شکیبا باشد .

    چندی به این منوال گذشت و پس از تحمل و تأمل زیاد نتوانست طاقت بیاورد و با ناملایمات بسازد قصد مسافرت به مکه را نمود شخصیت حلاج حلاج دارای شخصیتی عالی و ممتاز بوده و در زمان خود بی نظیر و روحی آزاد داشته است .

    زاهد و پارسا و صوفی منش بود که از جام می وحدت سرمست و عاشقی جانباز و از خود کذشته که از برکت همت مردانه روی به سوی مطلوب جانانه نموده درتکلم فصیع بلیغ شیرین سخن و در منطق هنگام شب و استدلال کسی یارای مقاومت و پایداری در برابر او نداشته است .

    کشف المحجوب می نویسد :درخشندهترین تجلیات روح آریائی در وجود یک شخصیت ایرانی به ظهور پیوست ،این شخصیت نابغه منصور حلاج بود که با تألیفات و تصنیفات بی شمارخود غوغایی عظیم در عالم اسلام بپا کرد .

    شیخ ابو سعید ابوالخیر گفت :منصور درعلو حالت و در عهد وی در مشرق و مغرب کسی چون او نبوده است استاد جلابی هجویری می نویسد : منصور از مستان و مشتاقان بود و حالی قوی و همتی عالی داشت .

    حلاج دارای تألیفات بسیاری بوده که به عربی می باشد .

    بحران سنت در این محیط مسلمانی اس الحدیث سنی ، به اعطی درجه که قرآن یگانه کتاب قرائت و تفکر بود، و فقط تفسیرهای سنتی رواج داشت، از آغاز سده سوم هجری ، جنب و جوش فکری بی سر وصدایی ، نوعی کار تفرقه و انشعاب بطئی ، در حال تکوین بود .

    شیوه های دینی دیرینه عموما رعایت می شد نظیر عبادات مبتنی بر حدیث ، نماز «در پایان شب» یعنی همان عبادات و حدیث ابن ابن سالم و حلاج مشترک است ولی اختلاف عقاید شخصی شدت پذیرفته به مخالفت های با یکدیگر بدل می شد .

    در مورد شیوه رفتار ظاهری ،برخی از اهل الحدیث،به همراه این ، اصلاحات شاخصی را بیش از اندازه سازش پذیر دانستند.

    و داوود الظاهری فقه را به مجموعه راه حلهای فقهی مطابق با«اجماع صحابه پیغمبر (ص) » که سنت گواه بر آن است ، محدود کرد.

    در باب آداب باطنی ، بعضی اهل الحدیث ، به عکس ،کوشش محاسبی را نا کافی دانستند ، و در کنارجنید و نوری مریدان این باور محاسبی در کنار رساله های حکمت الهی اخلاقی محض نظیر رسالات ابو مطیع مخول بن فضل نسقی بلخی و نخستین کتب ابو سعید خراز شاهد ظهور مصطلحاتی نا مأنوس و شگفت ،در آثار ابو حمزه بغدادی و خود فراز می باشیم بیش از این سهل تستری در زمینه خبزی و تحلیل مفهوم «توبه » بر محاسبی سبقت گرفته بود .

    حلاج عالیترین نمابنده تفکر ی خاص بود .

    وضع روحی وی در مسائل دینی مورد بحث ، نظیر آن به عنوان نوعی فکری و روحی بود، که محیط سنت گرایان ، حافظه نیرو مند و پر شور امت مسلمان در آن دوران داشت .

    وانگهی حلاج هرگز محیط اهل الحدیث را که خود در آن پرورش یافته بود رّد نکرد .

    واپسین اعتراض وی به عنوان مردی مورد قبول علم ، و استاد مورد قبول ، در روز محکومیت ، این نکته را به یاد ما می آورد که طریقت و اصل راهنمای او در حقوق (فقه ) همیشه «سنت» به معنی وسیع کلمه بوده است یعنی قبول آداب و قواعد قدیم و عام که تجارب استادان بر آنها نظارت داشته اند .

    ارج اخلاقی و عرفان او مقصود حلاج از تبلیغ و موعظه عام ترویج چیزی است که خود آموخته است یعنی توافق میان قواعد و آداب سنتی دین ، که خود پذیرفته ، و سیر سلوک عرفانی ، آن چنان که خود گذرانیده است .

    27 سنت حلاج که برای ما بر جای مانده است ،در باب ضرورت تفویض خود به خداها ، از طریق نماز و دعا و ذکر قلبی و خفّی و به ویژه در شب ، اصرار می ورزید ؛ و نیز در مورد محبّت و شفقت ومراقبت که خدا به هر فردی دارد ،در باب تسلیم و توکل که از هر کسی طلب می کند .

    هر روز فرشته ای می آید ومردم روی زمین را بدان می خواند تا به ندای خدا که می گوید :« به نزد سلطان حی وقیوم بشتابید ، زیرا آنچه هیچگاه نبوده است (ممکنات فانی عالم ) هرگز نخواهد بود » وی چشم پوشی از دنیا ، دیدار حقیقی خدا از اولیاءخود در پرتو حال الهی ، ثوابهای اعجاب انگیز خاصّ کسانی که برای رضای خدا از دنیا دل بر کنده اند نظرهای لطف الهی و رحمت او که شامل حال اولیاءولی است ، سعادت ازلی را که ویژه آنان کرده است .

    و خاص کسانی است که با دوست داشتن اولیاءیون به او تقرب می یابند ، موعظه و تبلیغ می کند .

    از ضرورت عاجل توبه ، نزدیک بودن قیامت ، از دوا و رنگی که در آسمان و بر روی زمین برای حضرت مسیح (ع) مهیّا خواهد بود ، که در آن روز خاتم الاولیاء است .

    به نام سلطان ازل برای تجلی نور جلال الهی در برابردیدگان همگان بشارت می دهد وی فریاد بر می آورد «وای بر آدمیان » زیرا « صاحب نورلامع » برای دادرسی واپسین همگان خواهد آمد .

    این موعظه را که فقط پس از بررسی مفصّل حکمت الهی روحانی و عرفانی و شرعی حلاج می توان درک کرد ،چنان که دیده می شود، پیش از هر چیز دعوتی برای انابه و توبه بود .

    حلاج یک بدعت گذار در مذهب یا مدّعی سیاسی نیست بلکه قبل از هر چیزی عارفی است دین باور و مؤمن به حقیقت واقع ثوابها و عقاب های الهی که از آنها خبر می دهد ؛ وی مؤمنی است با صدق عهد و همت به اجراء تکالیف و فرائض اسلام ادامه می دهد و مسلمی است عضو درست پیمان امّت اسلام که در برابر قوانین عرفی دولت هم سر تسلیم فرود می آورد ، ولی عارفی هم هست که اراده اختیار خود را به تمام معنی به اراده خدا خود پیوسته است ، و خود را دعوت شده می داند تا دلهای سخت شده را به خدا خواند از این نظر ، در نهاد وی مایه شگفتی معاصران او است ، او برای مستمعان خویش که با آنان از توبه و نفی وجود خود وعظ می کند نهانی ترین اسرار دل آنان را بی پرده می گوید در ضمائر آنان رسوخ می کند آنها را «حلاجی» می کند بدان سان که پنبه خام را حلاجی می کنند و به همین سبب وی را «حلاج الاسرار » حلاج ضمائر و سرائریا حلاج به طور مطلق ملقب کرده اند .

    نقش سیاسی او ،روابط اجتماعی او حلاج وقتی مبلغ آواره و سرگردان شد ، بیش و کم بلافاصله از تصرف پیوند برید و به آخرین حملات مکی ، با بیرون کردن جامه صوف از تن و پوشیدن قبای سربازی پاسخ گفت : واین جامه لباس معمولی او در سفرهایش شد یا مرّقع وصله خورده مرتاضان .

    از آن هنگام ، از زندگانی در اعتذال و انزوا بیرون آمد با« ابناء الدّنیا» ، یعنی مردم دنیادار پیوند جست تا آنان را ارشاد کند .

    در عین وعظ و تبلیغ علنی از جریان اندیشه های رایج عصر خود واقف بود ، و ترجمه آثار حکمای یونان را مطالعه می کرد .

    مصطلحات فنی مورد استعمال در لقب مذهب وی گواه به این مدّعا است .

    با مردان نامدار رابطه برقرار کرد با سنیّانی نه چندان متعصّب که گاهی «زندیق » خوانده شده اند نظیر : رازی پزشک بزرگ و مصلح اجتماعی قرمطی نامی سعید جنّابی و با رجال بزرگ سیاسی حوزه حکومت سامانیان و از جمله احتمالا امیر طالقان حسین بن علی مرورودی .

    کاملا محقق است که اگر وی با رازی سرو کار یافت به منظور مطالعه حکمت یونان و علوم وابسته بدان چون پزشکی وکیمیاگری بود.«مخارق»یاخوارق عادات او را ، بر بنیاد معلومات اکتسابی وی ، توجیه می کنند .

    و شخصیت های سیاسی عالم قرمطی که با آنان رابطه یافت ، مردانی بودند که امّیدوار به ارشادشان به جهان عرفان بود .

    همچنانکه بعدها با این حمدان و قشوری سرداران جنگی چنین کرد .

    حمد کنائی و محمد کنائی منشیان غیر نظامی دربارالمقتدر سنّی نیز در این زمره بودند .

    شیوه ارشاد و تبلیغ وی بسیار ساده وبی پروا بود ولی می کوشید تا مردانی از فرق و احزاب گوناگون را از طریق به کار بردن منطق هر کدام در مورد خود آنان به عقیده خوب خواند .

    مخالفان او این امر را حاکی از دو روئی و نفاق داشته اند « اگر خبر می یافت که مردمان یک شهر معتزلی مذهب هستند ،خود را معتزلی می خواند و اگر از امامیه می باشند خود را امامیه می شمرد و اعلام می کرد که امام آنان قائم منتظر را می شناسد اگر سنی بودند خود راسنی می نامید باسرعت و چالاکی درسیر وسفر بود و در همه جا انقلابی بر می انگیخت .

    پزشکی آموخته بود ، آزمایشهای کیمیاگری می کرد .

    از شهری به شهری می رفت .» این شیوه که ارشاد تدریجی و گام به گام قرسطیان در توطئه سیاسی آنان را به یادها می آورده برای حلاج تنها اهمیّت شرعی و تعلیم شرعیّات داشت .

    تنها اثر حلاج که می توان تصور کرد در آن تبلیغ دینی گاه به سیاست می پیوسته است ، روایت هیجدهم وی است که گوید: « قسم به خلقت ، قسم به سایه گسترده ، قسم به شاهد اعظم ، قسم به نور واحد !

    خدا هرگز کسی را برای دوست داشتن خود ، بیش از محمد (ص) و ذریّات او (علیهم الصلوۀ و السلام ) خلق نکرده است آنان همه برای بهشت آفریده شده اند » دیده می شود که در نظر او، مانند عموم چند تن از اهل حدیث شوری ، به ویژه بابرخی از بعدی از قبیل طوفی تعظیم خاطره پیغمبر مستلزم تکریم و حرمت داشتن اعضاء خاندان او ، یعنی آل محمد (ص) و آل علی (ع) بوده است .

    بنابراین تصور می کنم که حلاج در عین این که که بر حسب شیوه رفتار خود ،مطیع حکومت محل اقامت خود بوده در عالم نظر مشروعیت عرفی علویان مشروعیت ادعّای امامت را قبول دانسته ، بدون اینکه آن را با معصیت دو گانه از نظر مذهبی و از جهت فردی که شیعیان امامیه مدعی هستند به هم آمیزد .

    حتی ممکن است حلاج هنگامی که تبلیغ عرفانی وی در خراسان در جوزجان ، طالقان و متمرکز شده بود .

    درآنجا که چنان خاطرات بسیار از خود به جای نهاده بود که خبر شکنجه و قتل او شورش بر انگیخت ، در ملاء عام و بی پردهعقاید سیاسی خود را بیان کرده باشد و نیز در این دیار سنیان ولی معتقدان به آل محمد (ص) که آزادی های عرفی امامت دو نفر علوی یعنی یحیی بن زید (247/125) و محمد بن قاسم(538/219) دفاع می کردند عامه مردم که هنوز چشم به راه در جهت ،شخص ثانی بودند، با شنیدن موعظه های حلاج در باب رجعت مسیح و قیامت ،پنداشته باشند که وی از پیروزی آینده علویان سخن در خراسان به ظاهر بیشتر سیاسی و کمتر فلسفی می نمود در آن هنگام از پیروزی پیشوای خود ((صاحب الامر)) در سال 209/300 خبر می دادند المهدی نتوانست پیش از سال 911/299 ادعای خود را علنی سازد وآن هم خیلی دورتر از آنجا در مهدیه تونس ولی در واقع در سال 902/290 در سوریه قیام بزرگ ((صاحب الخال)) یکی از سران قرمطی ((مردی با خال چهره)) نفع وی روی داد سال 902/290 احتمالا بر اثر اختران کواکب برای آنان مشخص شده بود ،و اندیشه آن در کتاب قرمطیان به نام ((دستورالمنجمین)) آمده بود نکته ای سخت شگفت انگیز این است که این مطلب با تمام حروف در راس یکی از روایات حلاج چنین دیده می شود ((قسم به ذات میزان قسم بر قرن بشارت بخش قسم به ولی مقرب خدا )) می فرماید((صنع من در پی صنع من و نگاه من در پی یگدیگر می آید تا روز رستاخیز.

    آن کسی کار بیان وحدت خالق را به خالق واگذارد اسم لا یوسف را بر زبان میراند ومقامی عالی پس از درگذشت از این جهان خواهد یافت)) این تاریخ یگانه تاریخی است که در سراسر اثر حلاج مذکور است.

    نخست پنداشته بودم که شاید این تاریخ حاکی از درود وی به جرگه قرمطیان باشد.

    ولی سال هفتم بعثت عرف آغاز زندگی او در بین مردم است و نشان می دهد که مقصود او آن بوده است که فقط از خدا ماموریت شخصی و فردی بگیرد یعنی تبلیغ عرفانی و نه عرفی آیا دست کم با امیدواری های سیاسی مردم خراسان موافق بوده است.

    و آیا به همراه آنان همین تاریخ 902/290 را به عنوان سپیده دم پیروزی عدالت ذکر کرده است؟

    امکان دارد،و همین نکته ساختن تاریخ عجیب معاصر ذیل را توضیح می دهد، یعنی کهن ترین سند سیاسی در باب حلاج که این ابی طاهر (وصونی) در ضمن یادداشتهایی که در باب او نوشته ،آورده اند ((می گویند که وی در اغاز دوره طفولیت خود به منظور گرد آوری یارانی برای علویان به تبلیغ و موعظه پرداخت؛ و در نتیجه مورد تعقیب قرار گرفت و در جبل بازداشت شد و تازیانه خورد)).

    عبارت مورد نظر خیلی جالب است که می گوید: ((کان یدعوا الی الرضا فی آل محمد)) واژه رضا در اینجا با معنی ویژه ای به کار رفته،یعنی قبول ارادی و دلخواه نظام سیاسی و این معنی در متن مشابهی از بلاذری که لامیتس برای ما متذکر شده تثبیت گردیده است که گوید: ((بدو فرمان داد منظور گرد آوردن یارانی برای علویان به تبلیغ پردازد بدون این که نامی از مدعی حکومت ببرد)) جوینی اشعری: اعلام می دارد که حلاج در واقع در توطعه ای کاملا خیال پرستانه وارد شده بود.

    عقیده به ولایت حلاج اعتقاد به ولایت خلق الساعه حلاج در دوران حیات وی به ظهور پیوسته است، همچنان که نامه های حلاج اتهام مریدانی، که او را در محضر خدا: شفیع دانسته بدو متوصل می شدند، ثابت می کند محکومیت و شکنجه او آن اعتقاد را در هم نریخت،چنان که گوئی طریقت وی اندیشه مان عمیقتر از نهضتی سیاسی و عادی که جاه طلبی شخصی بر انگیخته باشد، چون ریاضت،ترک و تلسیم،فداکاری ما را موجب شده است.

    نخستین گواه،پس از قتل وی،حاجب نصر است.

    او بر حلاج اشک ریخت و اعلام کرد که با او بر خلاف عدالت و به ناحق رفتار کرده اند، و او بنده راستین خدا بوده است.

    صحبت روشن بین او،از آغاز امر،در جمع شیعیان محرران هامیه حکومت، دست اندرکاران محاکمه را رسوا کرد.

    پیش از این حکایت هائی را دیدیم که می خواست ثابت کند که حلاج شعبده باز و نیرنگ ساز بوده است.

    دو تن از متکلمین معتزلی،در طول حیات وی مدافع این عقیده ی قشری و تعصب آمیز بوده و آن را به منزله اجراء عملی نظر خودشان، در باب محال بودن خوارق عادت اولیاء می دانستند یکی شخصی به نام الجبائی که معجزات و کرامات را مختص به انبیاء می دانست و دیگری از امامیه به نام نو بخت که آنها را منحصر به امامان به حق علوی می شمرد.

    رسوائی و شوریدگی حلاج چون از سفر مکه بازگشت احوال او متغیر گردید و با مردم بعرفان و معنی سخن می گفت و صحبت های او در فهم مردم عادی نبود،شوریده و سرمست آرزو و شوق عجیبی در سرش افتاد،یعنی خواست در شرح اسلام خود را صاحب الملامته سازد تا از آن راه صاحب الفتوت گردد.

    در عشق ملامتی و رسوائی به کافر شدن و گبری و ترسائی به پیش همه کس عاقل و رعنائی به و اندر ره ما سواد و رسوائی به زاهد متصرف که در برابر عالم وجود شعاع قوه خداوندی را احساس می کند و در نظر او تمام ظواهر دینوی چون سرابی نمایان است و تمایدات روحی و الهی خود را در فلسفه افلاطونی که نظریه وحدت الوجود می باشد می یابد به مقامی می رسد که تعین و هستی مجازی او که پرده جمال الهی شده و مانع مشاهده بوده محو و فانی گشته بیخود خود را حق دیده بلسان حق ناطق بنطق انا الحق می گردد.

    خواهی که شود کشف برت سر انا الحق فانی ز خود می باشی و بحق باقی مطلق حلاج هر روز در کوچه بازار بغداد با چهره ای نورانی و با بیانی آتشین سخنانی پر معنی و نغز به مردم می گفت،فریاد می زد ای مسلمانان مرا از خدا برهانید نه مرا با جان می هلند تا بدان دلبسته گردم نه از جان می گیرد تا از آن وارسته باشم این ناز و ادا ئیست که تحمل آنرا ندارم می گفت پیکار با او نکردن دیوانگی است و دل به آشتی او خوش داشتن نا فرزانگی حلاج می خواست رشته این رسوائی پاره شود از این رو از مسلمانان خواهش می کرد او را بکشند و در جامع المنصور بغداد فریاد کشیدبیائید که خداوند خون مرا رثی روا داشته بکشیدم بکشیدم تا شما را اجر و پاداشی رسد و مرا آرام و مسلمین را در جهان کاری برتر از کشتن من نیست.

    بعضی روایت کرده اند که گفته مرا بکشید تا شما مجاهد گردید و من شهید و گفته است علی دین الصلیب یکون موتی یعنی مرگ من در دار پرستیس.

    حلاج با سخنان خود جنجالی بپا کرد و محافل دانشجویی و خوانندگان صوفی را تکان داد و مکتب نحویان بصره به مخالفت او بر خواستند و شورش کردند و انتشار دادند که شبعی در جامع المنصور حلاج را دیده و از او پرسیده چه حال داری و او چشمان خود را به آستینش نیمه پوشش کرده و گفته است الحق و شعری خوانده چنان ال سر سر نغذ و دقیق که هستی زندگانی را مخفی از پیش نهان و آشکاری در تجلی بهر چیزی زهر چیزی تدئی پیش نه نادانی که پوزش از تو خواهم نه از اشک و نه از خامی در اندیش توئی هر چیز و جز من نیستی تو چرا پوزش بخواهم خویش از خویش این اشعار و گفته ها هیجان و طغیانی بین مردم ایجاد کرده گفتند وقتی از کوله پشتی مسافزی که از مریوان حلاج بود نامران بیرون آوردند و در آن خط حلاج را دیدند که به مدیری نوشته است(من الرحمن الرحیم)اعتراف شد که چرا بجای بسم الله الرحمن الرحیم این طور نوشته ای حلاج گفت مگر من و دست من آلت انجام فرمان خدا نیستم آیا من و اعضاء و جوارح من بی اراده او می تواند حرکتی داشته باشد، که(لمن الملک لله الواحد القهار) بدانید که غیر از حق هیچ موجودی نیست .

    از کتاب اسلام صراط مستقیم- فصول الحکم اصول و عقیده وحدت وجود در تصرف اسلامی قبل از محی الدین عربی که از عرفای بزرگ عرب است چندان نضجی نگرفته بود،تمایلات وحدت وجودی در اوایل قرن سوم در سخنان با یزید بسطامی مشاهده گردید ولی این عقیده به صورت یک اصل ثابت وحدت وجودی را که پس از او تاثیر بسزایی در افکار صوفیه گذاشت ایجاد کرد.

    اصل عمده این فلسفه عبارت از وحدت تمام موجودات است و نظر و عقیده او درباره این اصل به بهترین وجهی در این جمله خلاصه شده است.

    (پاک و منزه است پروردگاری که تمام مخلوقات را آفرید و ذات او جوهر هستی تمام آنهاست).

    در فلسفه وحدت وجودی اسلامی،جهان عرضی به سایران از حقیقت محض کاهش یافته و خدا تنها وجود واقعی منظور شده است که پدید آورنده هر چه بود و هست خواهد شد و می باشد، میان خدا و جهان عرضی دو گانگی وجود ندارد،اما هوش و فراست رشد نکرد.

    انسانی نمی تواند وحدت ذاتی اشیاء را دریابد وحدت وجود به دو معنی اطلاق می شود یک معنی آن را بسیاری از متخصصان پذیرفته اند و منافاتی با هیچ یک از عقاید مذهبی نیز ندارد و آن وحدت(مفهوم وجود) است یعنی در عین اینکه افراد وجود متعدد و مختلف است(وجود خداوند و وجود مخلوقات) ولی این وجود است در معنی(هستی) در مقابل (عدم) شریک هستند و لذا آنچه از لفذ وجود می فهمیم در همه جا یکی است و به اصطلاح وجود مشترک معنوی است نه مشترک لفظی، منتها بعضی افراد این حقیقت بی پایان و نا محدود از هر جهت است و آن وجود خداست و بعضی محدود و آن وجود ممکناتمی باشد، درست مثل این که (قدرت) و علم همه جا یک مفهوم دارد و آن مقابل عجز و نا توانی است ولی قدرت در مورد خداوند بی پایان و نامحدود و خالی از تمام نواقصی است که لازمه موجودات ممکنه می باشد ودر مورد ممکنات چنین نیست.

    معنی دوم-وحدت (مصداق وجود) است یعنی در سراسر عالم یک فرد وجود و یک هستی بیشتر نداریم و آن وجود خداوند است.

    اگر علاوه بر آن وجود واحد قائل جماهیاتی نیز باشیم و معتقد باشیم که تعدد موجودات و کثرت آنها از جهت انتساب ماهیات مختلف به آن، یک موجود واحد است در این صورت قائل به (وحدت وجود و کثرت موجود)شده ایم.

    ولی تگر ماهیات را در برابر وجود چیزی دیگری ندانیم و معتقد باشیم جز وجود و ثطور رنگهای وجود چیزی دیگری نیست و تعدد و کثرت موجودات جهان از ناحیه جلوه همان (وجود واحد) در قیافه های مختلف است فی المثل اگر آن وجود واحد را به دریایی تشبیه کنیم موجودات مختلف امواج گوناگون این دریا هستند.

    این عقیده را (وحدت وجود و وحدت موجود) می گویند شکی نیست که عقیده اخیر با مبانی مذهبی به هیچ وجه سازگار نمی باشد و لازمه آن اتحاد خالق و مخلوق است و با پراهین و استدلالات عقلی نیز سازگار نیست.

    ولی عقیده دوم(وحدت مصداق وجود و کثرت موجود خالی از آبها) نمی باشد زیرا وضع ماهیات و نقش آنها در این میان آشکار نیست و در صورت این عقیده نیز (طبق بعضی از تغییرات) ا جهاتی با عقیده سوم مشترک است و با مبانی مذهبی سازگار نمی باشد ولی معنی اولی یعنی (وحدت مفهوم و معنی موجود) قابل قبول است.

    در جمل طس الازل منصور حلاج در این اوقات اندک اندک به جانبازی و قربانی شدن خویش واصل می شد.

    آرزوی او یگانگی بخشیدن به راه های گوناگون پرستش خدا بود از روی صفا و حقیقت آن اما، این آرزوی او به جائی نرسید زیرا مردمان روزگار او بر اساس سود نهادی،در این راه پیرو منصور حلاج نشدند.

    سر انجام منصور حلاج خود مرد مردانه راه این سر چشمه آسمانی را در پیش گرفت،عنوان کامل رساله او چنین است.

    (طس الازل و الالتباس فی صحه الدعاوی بعکس المعانی) گویا دعوی یگانگی با خداوند اگر واژگون دیده شود با آنچه مردمان می گویند درست خواهد شد.

    او می گوید: به دو نفر مقدر شده بود تا گواه شوند که جواهر ربانی دور از دسترس آدمی است.

    یکی ابلیس در آسمان مقابل فرشتگان و دیگری محمد پیغامبر اسلام در روی زمین برابر آدمیان،سرشت آدمیان سزشت ابلیس از آن فرشته است و سرشت رسول الله از این آدمی، هر دو در نیمه راه ایستاده اند هر دو به سختی معتقد به الوهیت ساده شدند آنان نمی گویند که از مطلب کلمه شهادت برتر باید رفت نمی گویند که باید خود را به اراده یگانگی بخشای خدای یکتا در آمیخت.

    در روز میثاق ابلیس ایده آن نداشت که خداوند کار معبور در صورت مادی و خاکی ((آرام)) عابد تجلی کنده چه بدین گونه خداوند صورت اولی حاکمیت روزگار را به آدم بخشیده است.

    در شب مداج پیامبر در آستان آتش ربانی و شور الهی ایستاد و جرات آن نداشت که خود شجرا خضر طور سینا بشود حلاج در عالم خیال خود را در انجام قرار داده و صوفیانه رسول الله را دلداری می دهد که پیش برو در این آتش در آه پروانه های فدا شو تا به مقصود یکی شدی پیامبر حج بیت الله را برقرار کرده است ولی آرزو داشته که مسلمانان خود معنای الکمال را (الیوم اکملت لکم دینکم......) در یابند و همت کنند تا خویشتن را به اوج برسانند.

    می گوید: قبله را باید روحا به بیت المقدس روحانی آورد و عمره حصار شرع بر افراشت تا کسی میل آن نکند، ولی این همه را تنها برای چند روزی مقرر فرمود تا روزی برسد که اولیاء با جانبازان فرشته وار خود از این دیوار بجهند و جرات کنند که با آموزگار در گفتگو شوند و فرمان بخشایش جمیع بندگان را از در گهش بگیرند آنگاه است که الکمال اسلام به اوج خواهد رسید.

    ابلیس از این جهت در نیمه راه ایستاد تا آدمیان را گمراه کند و پیامبر اسلام از این رو در نیمه راه ایستاد تا فرمان به تاخیر افتادن رستاخیز را بگیرد.

علاوه اورا طبعی نقاد بود, که اشعار نیکو می سرود چنانچه در وصف جنگ امیر تیمور میآورد: آنرمان کز گرد میدان, چشم گردان, گشت کور وآنزمان کز بانگ اسبان, گوش گیتی, گشت کر آسمان افکند بر دوش, از شفق, خونین کفن آفتاب انداخت برآب, از فلک, زرین سپر آستین افشان علم, در رقص, برآوای کوس پای کوبان از تزلزل, همچو اسبان, کوه ودر صفدرانی در مان نیزه ها, جولان کنان چون ز اطراف نیستان, روز کین, ...

خط شکل مکتوب کلام است و انتقال مفاهیم به شکل عینى ماهیت اصلى خط و خوشنویسى است. خوشنویسى یکى از هنرهاى اصیل و سنتى کشور است. قرن‌هاست این هنر به‌عنوان پررونق‌ترین و جلوه‌سازترین شاخه هنر زیباى ایرانى شناخته شده است و یکى از ابعاد فرهنگ اصیل ایرانى را بوجود آورده است. خوشنویسى والاترین منزلت را در میان هنرهاى اسلامى دارد و یکى از تعاریف خوشنویسى در متون اسلامى این است: خوشنویسى ...

مقدمه از مباحث مهم تصوف و سیر و سلوک صوفیانه مقامات و احوال است که صوفی و عارف برای رسیدن به حق و حقیقت و کمال حقیقی باید مقامات را طی کند و از حالاتی که درون او وارد می شود بهره گیرد. از کتب صوفیه این طور برداشت می شود که مقام اکتسابی است و شخص سالک باید با سعی و تلاش و دریافت مقامی را که به دست می آورد و چون شرطهای آن را به جای آورد به مقام دیگری برود تا به ذات حق نائل شوداما ...

تاریخچه خوشنویسی خوشنویسی یا خطاطی در اریام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با تحول و نوآوری همراه بوده است اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوشنویسی ترکیبی بوده است از زیبایی بصری آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانایی تا درنهایت، بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز ...

چکیده: وجه مشخص آثار بهرام بیضایی به عنوان نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس، محقق، کارگردان متاتروینی، نگرش فلسفی در فضای تئاتر آیینی است. بدین معنا که بیضایی مفاهیم و مضمون های مورد نظر و اغلب امروزی خویش را با بهره گیری از قالب‌های تئاتر سنتی ایران بیان می کند. بیضایی خود می گوید که من در جستجوی زبانی هستم که از مینیاتورها، اساطیر و تهران ایرانی، تغزیه و تماشا (نمایش رو حوضی و ...

ابومغیت عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج از عارفان نامی ایران در قرن سوم و دهه اول قرن چهارم هجری است. وی از مردم بیضای فارس بود. ولادت او در آن سامان به احتمال در سال 244 هجری اتفاق افتاده است. پدر حلاج بنظر میرسد که به کار پنبه زنی مشغول بوده و به مناطق نساجی ایالت خوزستان که در آن وقت از تستر(شوشتر حالیه) تا واسط(شهری در کنار دجله، بین بصره و کوفه) ...

فصل اول تعریف ازدواج خویشاوندی ازدواج فامیلی زوجیت در قلمرو روابط خویشاوندی یافته های نوین نکات قابل توجه تعریف ازدواج خویشاوندی: الف) تعریف نظری: افرادی که دارای جد یا اجداد مشترک می باشند و در نتیجه از اجداد مشترک خود ژنهای یکسانی دریافت کرده اند، خویشاوند نامیده می شوند. درجه خویشاوندی دو فرد با نسبت ژنهای مشترک آنها بستگی دارد. افرادی که یک دوم ژنهایشان مشترک است، خویشاوند ...

ایا پاسخ منفی محمد(ص) به درخواست معجزه ی مشرکین موضوعیت داشت؟( شواهدی از کتاب مقدس) چرا محمد(ص) به در خواست معجزه ی چند تن از مسیحیان نجران پاسخ مثبت داد؟ ایا کتابی همچون قرآن تاکنون نگارش یافته است؟ ایا کتاب مقدس کتابی جاودان و قابل استفاده برای تمام زمانهاست؟ تفاوت معجزات محمد(ص) با معجزات سایر انبیاء(ع) در چیست؟ ...

چکیده : طرح مطالعاتی تونل بلند مدت آبرسانی به شهر شیراز با طول بیش از km 25 برای تامین بخشی از آب شهر شیراز و انتقال آب از سد درود زن به شهر شیراز می باشد برای مطالعه اولیه این تونل 9 گمانه در حد فاصل کیلومتر 15 ، 25 آن پیش بینی شده که به شرح مفصل در مورد آنها پرداخته خواهد شد . کارفرمای این پروژه شرکت آب منطقه ای فارس و پیمانکار آن شرکت زمین فن آوران بوده که نظارت آن نیز بر ...

در سخنان رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام، کلمات اهل بیت، عترت، آل محمد و قربی، آل رسول زیاد به چشم می‌خورد. اکنون باید دید اینان کیستند و چه خصوصیاتی دارند. اهل بیت همچون کشتی نوح : رسول خدا بارها سخن از اهل بیت و عترت خود به میان آورده و راجع به آنها فضائلی را بیان فرموده است، از آن جمله: ابوذر می‌گوید روزی پیامبر فرمود:«. . مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول