دانلود تحقیق نگاهی به بدیع در جلد سوم مثنوی

Word 170 KB 20013 25
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: بدیع - جلد سوم مثنوی - مثنوی
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نگاهی به بدیع در جلد سوم مثنوی
    دیباچه
    مثنوی ، کتابی است تعلیمی و درسی در زمینه عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف و …
    و مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب شریف ، معروف شده است .

    مثنوی ، دریای ژرفی است که در آن می توان در آن غواصی کرد و به انواع لآلی و اقسام گوهر های معنوی دست یافت .


    بی گمان درخشان ترین کار حُسام الدین این بود که با لیاقت و درایتی کم نظیر توانست مولانا را از عالم جذبه و استغراق محض بدر آورد و وی را متوجه عالم تمکین نماید تا معارف و تجارب باطنی او که به اوج پختگی و زبدگی رسیده بود به ظهور رسد و چراغ راه علم بشریت شود .


    تکرار در مطالب مثنوی ، بسیار به چشم می خورد و این تکرار ها صورت تکرار دارد و در معنا تکرار نیست هر کدام از مطالب مکرر در مثنوی ، حاوی نکته ای تازه و نغز است .


    دیگر آنکه مثنوی ، سه نوع مخاطب دارد : عام ، خاص ، اخص .
    پاره ای از ابیات مثنوی ، متوجه عام مردم است گویی که مولانا در مجلس وعظ و خطابه حاضر شده و سخنانی در سطح افهام عموم و اذهان مردم ایراد می کند از قبیل نصایح و پند ها ، و گمان به قدر توان خود از آن سخنان بهره مند می شوند : مانند :
    این جهان کوه است و فعل ماندا سوی ما آید نداها را صدا
    قصه دوم مخاطبان خاص است .

    مطالبی است که مولانا با یاران دمساز و همدمان همراز خود در خلوت گفته است .
    بخش سوم ، مخاطبان اخص دارد نوعی حدیث نفس است که مولانا در حالت جذبه و شور عشق و یا در مراقبه و استغراق داشته است .

    و به طور کلی کلام مولوی ساده و دور از هر گونه آرایش و پیرایش است ولی او در عین سادگی چنان به مهارت سخن پرداخته است که بی تردید او را در ردیف اول فصحهای زبان آور فارسی قرار دارد .

    این کلام ساده فصیح منسجم گاه در نهایت علو و استحکام و جزالت و همه جا مقرون به صراحت و روشنی و دور از ابهام و ناگویایی عبارت است .وی در شرح جزئیات مطالب و حالات مختلف اطوار نفسانی افرادی که در حکایات و در قصص می آورد یا در شرح مشکلات و مسائل عرفانی با سادگی تمام چنانچه درخور فهم خواننده آید و در ایضاح مطالب گوناگون که پیش می گیرد .

    با توسل به تمثیلات و قصص و استناده به امثال و حکم متداول در عصر خود ، مهارت خاصی دارد .

    وسعت اطلاع او نتنها در دانشهای گوناگون شرعی بلکه در همه مسائل ادبی و معضلات عرفانی و فرهنگ عمومی اسلامی حیرت انگیز است .

    کلام گیرنده وی که دنباله سخنان شاعران خراسان و در بنا و اساس تحت تأثیر آنان است ، شیرینی و زیبایی و جلای خاصی دارد و در درجه ای از دلچسبی و دل انگیز است که عارف و عامی و پیر و جوان را با هر عقیدت و نظری که باشند به خود مشغول می سازد .


    شاید مهمترین علت نفوذ مولوی در هر طبقه و پیروان هر شیوه و مسلکی آن باشد ، که وی در فوق مسائل دینی و عرفانی شاعر است .

    شاعری حساس و جهان بین ، شاعری که با دلهای پاک و درون های صافی کار دارد و عشقی سوزنده و حاد سلسله جنبان او در همه احوال و اطوار است .

    او چنان که خود می گفت با هفتاد و سه مذهب یکی بود و سختگیری و تعصب را خاصی و نوعی از ناپختگی می شمرد و خود برتر و بالا تر از همه اعتقادات قرار داشت .
    مضامین حوضه عاطفی مولانا چه در مثنوی و چه در غزلیات شمس برگرفته از تجلیات عاطفی و سایه ای از من اوست که خود نموداری است از سعه وجودی او و گسترشی که در عرصه فرهنگ و شناخت هستی دارد .
    عواطف برخی از شاعران ، مثلاً شاعران درباره از من محدود و حقیری سرچشمه می گیرد و عواطف شاعران بزرگ از من متعالی .

    اما آفاق عاطفی مولانا جلال الدین به گستردگی ازل تا ابد و اقالیم اندیشه او به فراخانی هستی است و امور جزئی در شعرش کمترین انعکاسی ندارد .

    جهان بینی او پوینده و نسبت به هستی و جلوه های آن روشن است از این رو « تنوع در عین وحدت » را در سراسر جلوه های عاطفی شعر او می توان دید .

    مولانا در یک سوی وجود ، جان جهان را میبیند و در سوی دیگر جهان را .

    در فاصله میان جهان و جان جهان است که انسان حضور خود را در کاینات تجربه می کند .


    دامنه تخیل مولانا و آفاق بینش او چندان گسترده است که ازل و ابد را به هم می پیوندد و تصویری به وسعت هستی می آفریند .

    بعضی از تصاویر شعری او ممتازند و سراینده را نمی شناسانند .


    مولانا زیبایی را در عظمت و بی کرانگی می جوید .

    عناصر سازنده تصاویر ممتاز شعری او مفاهیمی هستند از قبیل مرگ و زندگی و رستاخیز و ازل و ابد و عشق و دریا و کوه .

    صور خیال در اندیشه ناب عرفانی مولانا جای خود را باز کرده است و در خدمت الفاظ مثنوی معنوی در آمده است .


    صنایع بدیعی و بیان را در اجزای وجودی اشعارش به کار گرفته است و با مدد جستن از آیات و احادیث قرآنی بر اعجاز سخنی خویش افزوده است که در این مقاله سعی بر این است که سر خیال در جلد سوم مثنوی درباره بدیع که شامل صنایع لفظی و معنوی می باشد مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و از زیبایی کلام سخن انگیز مولانا ، سر تعظیم فرود آوریم و در پایان دیباچه متذکر می شوم که کتب مورد استناد آرایه های ادبی کتاب مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی براساس نسخه تصحیح شده رنیولد نیکلسون می باشد .

    باسمه تعالی نگاهی به بدیع در دفتر سوم مثنوی 1- صنایع لفظی انواع جناس و واج آرایی 3- قوتت از قوت حق می زهد نه از عروقی کز حرارت می جهد قوتت = نیرو و توان قوت = ارده و فرمان خدا 5- سقف گردون کار چین دایم بود نه از طناب و استنی قائم بود دایم و قائم = جناس ناقص اختلافی 9- چونکه موصفی به اوصاف جلیل زآتش امراض بگذرد چون خلیل جلیل و خلیل = جناس ناقص اختلافی 10- گردد آتش بر تو هم برد و سلام ای عناصر مر فراجت را غلام سلام و غلام = جناس ناقص اختلافی 19- این گهی بخشد که اجلالی شوی وز دغا و از دغل خالی شوی دغا و دغل = جناس ناقص اشتقاقی 24- چون گیاهش خورد حیوان گشت زفت گشت حیوان لقمه انسان و رفت زفت و رفت = جناس ناقص اختلافی 43- شرط تبدیل فراج آمد بدان کز فراج بد بود مرگ بَدان بدان = آگاه باش بَدان = انسان های نا به کار 55- کوه ها و بحر ها و دشت ها بوستان ها ، باغ ها و کشت ها واج آرایی و نغمه حروف ( ب ) 76- بس ضعیفند و لطیف و بس سمین لیک مادر هست طالب در کمین سمین و کمین = جناس ناقص اختلافی 93- طرفه کوری دوربین تیز چشم لیک از اشتر نبیند غیر پشم چشم و پشم = جناس ناقص اختلافی 103- سر به سر گوش است و چشم است این نبی تازه زو ما مرضع است او ما صبی نغمه حروف ( س ، ش ) 106- تا کجا باید کباب پور خویش تا نُماید انتقام و زور خویش خویش = خویشتن خویش = خودش 114- هم به صورت می نماید گه گهی ز آن همان رنجور باشد آگهی گهی و آگهی = جناس ناقص افزایشی 131- بلکه خود را در صفا گوری کَنی در منّی او کُنی دفنِ مَنی کُنی و مَنی = جناس ناقص اختلافی 139- با گیاه و برگ ها قانع شوید در شکار پیل بچگان کم روید 145- اندر افتادند چون گرگان مست پاک خوردندش فرو شستند دست 155- ما در آن پیل بچگان کین کََشَد پیل بچه خواره را کیفر کُشد 163- بوی کبر و بوی حرص و بوی آز در سخن گفتن بیاید چون پیاز واج آرایی حرف ( ب ) 170- اخسئو آید جواب آن دعا چوب درد باشد جزای هر دغا 172- آن بلال صدق در بانگ نماز حی را هی همی خواند از نیاز 192- او شکسته دل شد و بنهاد سر دید در خواب او خَضِر را در خُضََر 215- کاه باشد کو به هر بادی جهد کو کی مر باد را وزنی نهد 251- خواجه هر سالی ز زر و مال خویش خرج او کردی گشادی بال خویش 281- ای زدودی جسته در ناری شده لقمه جسته لقمه ماری شده 386- او نمی دانست گرد گرگ را با چنین دانش چرا کرد او چرا 526- ظاهرش گیرار چه ظاهر کژ پرد عاقبت ظاهر سوی باطن برد 535- از سفر بیرق شود فرزین راد وز سفر یابید یوسف صد مراد 576- آن سگی که باشد اندر کوی او من به شیران کی دهم یک موی او 581- سغبه صورت شد آن خواجه سلیم که به ده می شد به گفتار سقیم 651- ناگهان تمثال گرگ هشته ای سر برآورد از فراز پشته ای 652- تیر را بگشاد آن خواجه ز شست زد بر آن حیوان که تا افتاد پست 682- صد هزار امتحان است ای پدر هر که گوید من شدم سرهنگ در 688- گر نبودی امتحان هر بَدی هر مخنث دروغا رستم بُدی 691- باده حق راست باشد نی دروغ دوغ خوردی دوغ خوردی دوغ دوغ 721- آن شغالی رفت اندر خم رنگ اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ 773- آن شغالان آمدند آنجا به جمع همچو پروانه به گرداگرد شمع 775- تو چنان جلوه کنی گفتا که نی بادیه نا رفته چون گویم منی 778- همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش 785- می زنی دستی بر آن کوزه چرا تا نشناسی از طنین اشکسته را 825- نا امید از هر دو عالم گشته اند خار های بینهایت کشته اند 975- یک حکایت بشنو از تاریخ گوی تا بری زین راز سرپوشیده بوی 981- گه به گفت و گه به خاموشی و گه بوی کردن گیر هر سو بوی شه واج آرایی حرف ( گ ) 1018- ما سمیعیم و بصریم و خوشیم با تنما تا محرمان ما خامشیم واج آرایی حروف ( ب ، ش ) 1040- بسته بودش با رسنهای غلیظ احتیاطی کرده بودش آن حفیظ 1121- از گزافه کی شدند این قوم لنگ فخر را دارند و بخریدند تنگ 1177- که دو مرد او را به تنگ آورده اند آبرویش پیش لشگر برده اند 1216- هر دو بوسیدند ثوزش را درفت تا به مصر از بهر این پیکار زفت 1338- تو همی دانی که چونم با تو من بیست چندانم که باران چمن 1540- بر خلاف قول اهل اعتزال که عقول از اصل دارند اعتدال 1595- مادران گفتند مکر است و دروغ صد دروغ آرید بهر طمع دوغ 1603- من بدم غافل به شغل قیل و قال بود در باطن چنین رنجی ثقیل واج آرایی حرف ( ق ) 1719- تا نمیرم من مگوی این با کسی نه قریبی ، نه حبیبی ، نه خسی 1760- جامع این ذره ها خورشید بود بی غذا اجزات را داند ربود 1763- هین عزیرا در نگر اندر خرت که بپوسیده ست و ریزیده برت واج آرایی حرف ( ت ) خرت و برت = جناس ناقص اختلافی 1778- تو نمی گویی نمی زاری چرا یا که رحمت نیست ، اندر دل تورا 1909- بهر یزدان می زید نی بهر گنج بهر یزدان می مرد نه از خوف و رنج واج آرایی حرف ( ی ، ب ، ن ) 1946- در سفر معظم مرادش آن بُدی که دمی بر بنده خاصی زدی 2074- هم در آن ساعت زساعت رست جان زانکه ساعت پیر گرداند جوان 2327- این دعا کی باشد از اسباب ملک کی کشید این را شریعت خود به سلک 2444- در فلان صحرا درختی هست زفت شاخهایش انبَه و بسیار و چفت 2505- مدعی گا و نفس توست هین خویشتن را خواجه کرده ست و مهین 2710- ما نخواهیم این چنین لاف و دروغ کردن اندر گوش و افتادن به دوغ 2820- کیست کار نشنید آن طوفان نوح یا مصاف لشکر فرعون و روح 2875- چون رباید غارتی از جفت شوی جفت می آید سپس او شوی جوی 2908- قسمتی کرده ست هر یک را رهی کی کُهی گردد به جهد بی چون گهی 3165- مصطفی دست مبارک بر رخش آن زمان مالید و کرد او فرخش 3375- گفت تیری جست از شست ای پسر نیست سنت کاید آن واپس به سر 3418- مغز نغزی دارد آخر آدمی یک دمی آن را طلب گز زان دمی 3554- خانه تنگ و در او جان چنگ لوک کرد ویران تا کند قصر ملوک 3589- زانکه این نوری که اندر سافل است نیست دایم روز و شب او آفل است .

    3740- چشم کودک همچون خر و آخور است چشم عاقل در حساب آخر است 3805- گرچه دل چون سنگ خارا می کند جان من عزم بخارا می کند 3866- ساعتی افتاد بیهوش و دراز عقل او پرید در بستان راز 3870- تو فسرده در آخور این دم نه ای با شکر مقرون نه ای گرچه نی ای « نه ای = نیستی نه ای = نی لبک » 3961- گربه می بیند گرد خود قطار مرغش آیس گشته بوده ست از مطار 4090- تا رمیدی مرغ زآن طبلک زکشت کشت از مرغان بد بی خوف گشت 4381- من بترسانم وقیح یاوه را انکه ترسد من چه ترسانم ورا 4418- هر یکی خواهان دگر را همچو خویش از پی تکمیل فعل و کار خویش خویش = خویشاوند خویش = خود 4500- ورشکستی ناگهان سرگین خر خانه ها پرگند گردد تا به سر 4514- نیست را چه جای بالاست و زیر نیست را نه زود و نه دورست و زیر 4701- بهر گشاخی شوخ غره ای حلمعا در پیش حکمت ذره ای 4754- رقعه گر بی پر مرغی دوختی پر مرغ از کف رقعه سوختی 4795- این جهان پر آفتاب و نور ماه او بهشته سرفرو برده به چاه 4801- چون دری می کوفت او از سلوتی عاقبت دریافت روزی خلوتی بررسی صنایع معنوی در دفتر سوم مثنوی مولانا ( تلمیح ، تضاد ، تمثیل ، تناسب ، حسن تعلیل ، لفظ شکر ، پارادوس ، ایهام ) 4- این چراغ شمس کاو روشن بود نه از فتیل و پنبه و روغن بود 10- چونکه موصوفی به اوصاف جلیل زآتش امرامن بگذرد چون خلیل گردد آتش بر تو هم برد و سلام ای عناصر مر مزاجت را غلام تلمیح به داستان حضرت ابراهیم (ع) و سرد شدن آتش بر امر خداوندبر ایشان 16- کوه طور اندر تجلی حلق یافت تا که می نوشید و می را بر نتافت تلمیح به داستان حضرت موسی (ع) و تجلی نور حق در کوه سینا بر ایشان و بیهوش شدن موسی (ع) 21- گوش آن کس نوشد اسرار جلال کاو چو سوسن صد زبان افتاد و لال 30- جمله عالم اکل و ماکول دان باقیان را مقبل و مقبول دان 31- این جهان و ساکنانش منتشر وان جهان و ساکنانش مستمر 32- این جهان و عاشقانش منقطع اهل آن عالم مخلد مجتمع 44- چون مزاج آدمی گلخوار شد زرد و بد رنگ و سقیم و خوار شد 51- کوها و بحر ها و دشت ها بوستان ها ، باغ ها ، کشتها 85- ور نه کی کدی به یک نفرین بد نوح شرق و غرب را غرقاب خود تلمیح به داستان حضرت نوح (ع) و نفرین او بر مردمان خویش و غرق شدن آنها به امر خدا در آب 111- آب و روغن نیست مر روپوش را راه حیلت نیست عقل و هوش را 161- آنکه یابد بوی حق را از یمن چون نیابد بوی باطن را زمن تلمیح به داستان پیامبر (ص) دارد که بوی یارش اویس را که از یمن بود را استشمام کرد .

    162- هم بیاید لیک پوشاند زما بوی نیک و بد برآید بر سما 166- بوی کبر و بوی حرص و بوی آز در سخن گفتن بیاید چون پیاز 208- چون سگ کهفی که از مردار رست بر سر خوان شهنشاهان نشست تلمیح به داستان اصحاب کهف دارد .

    که سگ ایشان بر مرحله قرب و نزدیکی رسید 213- صبر کنبهر این نبود حرح صبر کن کالصبر مفتاح الفرج تلمیح به آیه قرآنی 255- آدمی چون کشتی است و باد بان تا کی آرد باد را آن باد ران 345- نی چو عیسی سوی گردون بر شود نی چو قارون در زمین اندر رود تلمیح به داستان حضرت عیسی بن مریم (ع) و قارون پسر عموی حضرت موسی (ع) 397- پوستین یوسفان بشکافتند آنچه می کردند یک یک یافتند تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) 406- احمدم درمانده در دست یهود صالحم افتاده در حبس ثمود تلمیح به داستان پیامبر اکرم (ص) با یهودیان و اشاره به حضرت صالح (ع) با قوم ثمود 421- این شنو که چندان یزدان زجر کرد گفت اصحاب نبی را گرم و سرد 456- آب از بالا به پستی در رود آنگه از پستی به بالا بر رود 464- جمله اجزا در تحرک در سکون ناطقان کا نا الیه راجعون تلمیح به آیه قرآن 471- تا پری و دیو در شبیثه شود بلکه هاروتی به بابل در رود هاروتی = تلمیح به داستان هاروت و رفتن ایشان به بابل 483- بشنو غمهای رنجوران دل فاقه جان شریف از آب و گل 515- تیر ها پران کمان پنهان زغیب بر جوانی می رسد صد تیر شیب 572- گفت مجنون تو همه نقشی و تن اندرآ و بنگرش از چشم من 573- کاین طلسم بسته مولی است این پاسبان کوچه لیلی است این تلمیح به داستان لیلی و مجنون 580- بعد از آن هر صورتی را بشکنی همچو حیدر باب خیبر برکنی تلمیح به داستان حضرت علی (ع) و فتح در خیبر به دست ایشان دارد.

    629- در کفش تیر و کمان از بهر گرگ تا زند گر آید آن گرگ سترک 709- آهن از داوود مومی می شود موم در دستت چو آهن می بود تلمیح به داستان حضرت داود(ع) موم شدن آهن به دست ایشان .

    724- دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد خویشتن را بر شغالان عرضه کرد 742- بلعم باعور و ابلیس لعین زامتحان آخرین گشته مهین تلمیح به داستان بلعم باعور فریفتن آن به وسیله شیطان دارد .

    712 – آن شغالان آمدند آنجا به جمع همچو پروانه به گرداگرد شمع 835- جمله راه استخوان و موی و پی بس که تیغ قهر لاشی کردشی 983- گفت آن یعقوب با اولاد خویش جستن یوسف کنید از حد بیش تلمیح به داستان حضرت یعقوب (ع) با فرزندش یوسف دارد .

    1010- چون عصای موسی اینجا مار شد عقل را از ساکنان اخبار شد تلمیح به داستان حضرت موسی (ع) دارد .

    1016- ماه با احمد اشارت بین شود بحر با موسی سخندانی شود تلمیح به داستان شق القمر پیامبر (ص) و اشاره به زندگی حضرت موسی (ع) و رد شدن از دریا دارد .

    1019- ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامشیم 1101- دسته گل بستم و بردم به پیش هر گلی چون خار گشت و نوش نیش 1222- ای بسا بیدار چشم خفته دل خود چه بیند دید اهل آب و گل 1262- آن یکی را کف به خرطوم افتاد گفت همچون ناودان است این نهان 1263- آن یکی را دست بر گوشش رسید آن بر او چون باد بیزن شد پدید 1264- آن یکی کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود 1265- آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود این پیل چون تختی بُدست 1319- لم یلد لم یولد است او از قدم نی پدر دارد نه فرزند و نه عم تلمیح به آیه قرآنی 1424- گر بخواهد مرگ هم شیرین شود خار و نشتر نرگس و نسرین شود 1430- وانکه آمل باشد و گه آن و این نیست دلبر لااحب الا فلین تلمیح به داستان حضرت ابراهیم (ع) و اشاره به آیه قرآنی 1495- چون مسبح کرده ای هر چیز را ذات بی تمییز با تمییز را 1690- دست ما و پای ما و مغز و پوست باد ای والی فدای حکم دوست 2043- زین تنازعها محمد در عجب در تعجب نیز مانده بولهب تلمیح به داستان پیامبر اکرم (ص) با پسر عموی خویش ابولهب دارد .

    2074- هم در آن ساعت ز ساعت رست جان زانکه ساعت پیر گرداند جوان 2097- بس که بویش آسمان ها بر رود بر دماغ حور و رضوان بر شود 2100- فهم آب است و وجود تن سبو چون سبو بشکست ریزد آب از او 2115- گر چنان مدح از تو آمد هم خجل لیک پذیرد خدا جهد المُقِل تلمیح به آیه قرآنی دارد 2151-چشم و گوش و هوش و گوهر های عرش خرج کردی چه خریدی تو زفرش؟

    2152- دست و پا دادمت چون بیل و کلند من ببخشیدم زخود آن کی شدند 2180- هم شب و هم ابرو و هم موج عظیم این سه تاریکی و از غرتاب سیم 2187- از همه امید ببریده تمام دوستان و خال و عم ، بابا ، مام 2210- خوش سلامتشان به ساحل باز بر ای رسیده دست تو در بحر و بر 2212- ای بداده رایگان صد چشم و گوش بی زر شوت بخش کرده عقل و هوش 2329- بیع و بخشش یا وصیت یا عطا یا زجنس این شود ملکی تو را 2343- چاه شد بر وی بدان بانگ جلیل گلشن و بزمی چو آتش بر خلیل تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) و داستان حضرت ابراهیم (ع) دارد .

    2344- همچنان که ذوق آن بانگ الست در دل هر موضی تا حشر هست تلمیح به آیه قرآنی 2539- نی که هم تورات و انجیل و زبور شد قوای صدق قرآن ای شکور 2554- نفس را تسبیح و مصحف در یمن خنجر و شمشیر اندر آستین 2565- از صیادی بشنو آواز طیر مرغ ابله می کند آن سوی سیر 2654- دادشان چندان ضیاع باغ و راغ از چپ و از راست بهر فراغ 2926- خود گرفتیم که شما سنگین شدید قفل ها بر گوش و بردل برزدید 2936- دائماً تّر و جوانیم و لطیف تازه و شیرین و خندان و ظریف 2961- گر طبیبی گویدت غوره مخور که چنین رنج برآورد شور و شر 2982- کافران کارند در نعمت جفا باز در دوزخ نداشان ربنا تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3004- گربه باشد شحنه هر موش خو موش که بو تا ز شیران ترسد او 3020- عشق نان بی نان غذای عاشق است بند هستی نیست هر کاو صادق است 3043- یک خیال نیک باغ ان شده یک خیال زشت راه این زده 3045- پس که داند گلشنهای او پس که داند جای گلخنهای او 3072- اصل ماهی آب و حیوان از گل است حیله و تدبیر اینجا باطل است 3089- تاجر ترسنده طبع شیشه جان در طلب نه سود دارد نه زیان 3151- آب از جوشش همی گردد هوا وآن هوا گردد ز سردی آبها 3177- شد سپید آن زنگی و زاده حبش همچو بدر و روز روشن شد شبش 3222- نه تو لاتلقوا بایدیکم الی تهکله خواندی زپیغام خدا تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3487- مرغ خاکی مرغ آبی همتنند لیک ضد انند آب و روغنند 3501- ورنه قادر بود کز کن فیکون صد زمین و چرخ آوردی برون تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3585- نوح وار ار صدقی زد د تو روح کویم و کشتی و کو طوفان نوح تلمیح به داستان حضرت نوح (ع) دارد .

    3667- ما رمیت اذ رمیت از نسبت است نفی و اثبات است هر دو مثبت است تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3704- صورتی که یوسف ار دیدی عیان دست از حیرت بریدی چون زنان تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) دارد .

    3739- کودکان خندان و دانایان تُُرُش غم جگر را باشد و شادی زشش 3748- ترک جوشش شرح کردم نیم خام از حکیم غزنوی بشنو تمام 3903- وز ملک هم بایدم جستن زجو کل شی هالک الا وجهه تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3905- پس عدم گردم عدم چون ار غنون گویدم که انا الیه راجعون تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    3971 – آب و دانه در قفس گر یافته ست آن ز باغ و عرصه ای در تافته ست 4145- کلکم راع نبی چون راعی است خلق مانند رمه او ساعی است تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    4330- مرگ بینی باز کو از چپ و راست می کشد همسایه را تا بانگ خاست 4440- آدمی حیوان نباتی و جماد هر مرادی عاشق هر بی مراد 4498- گر تر مشک و عنبری را بشکنی عالمی از فوح ریحان پر کنی 4625- مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن گمگشته کش فضلت نجست 4640- تا نلرزد عمرش از ناله یتیم تا نگردد از ستم جانی سقیم تلمیح به آیه قرآنی دارد .

    2661- هالک آید پیش و جهش هست و نیست هستی اندر نیستی خود طرفه ای است 4688- کم ز آب نطفه نبود کز خطاب یوسفان زایند رخ چون آفتاب تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) و زیبایی بی مانند او دارد .

    4720- غیر هفتاد و دو ملت کیش او تخت شاهان تخته بندی پیش او تلمیح به حدیث دارد .

    4761- چونکه با بی برگی غربت بساخت برگ بی برگی به سوی او بتاخت 4763- ای بسا طوطی گویای خمش ای بسا شیرین روا و رو ترش 4788- بلعم باعور و ابلیس لعین سود نامدشان عبادت ها و دین تلمیح به داستان بلعم باعور فریفتن آن به وسیله شیطان دارد .

    8403- جست از بیم عسس شب او به باغ یار خود را یافت چون شمع و چراغ در پایان مقاله، از خداوند نهان سپاسگزارم که شکر این نعمت را به من ارزانی داد که کتاب گرانقدر مولانا را بخوانم و در عمق وجودم لبریز از شعف و شادمانی گردم که چنین بزرگانی در دامان کشورم پرورش یافته اند و چه ذهن خلاقی داشته اند که لفظ و معنا را در خدمت هم قرار داده اند .

    بافته ای از ابریشم جان و دل تنیده اند که تا ابد نام ایران و ایرانی زنده باقی بماند .

    و هم اکنون بر ماست که این میراث گرانقدر را آبیاری کنیم .

    و نهال تنومند آن را از گزند و داس دروگر نیستی حفظ کنیم و از این اندیشه و فکر ما نیز آیندگان ما سیراب بشوند .

    به امید چنین روزی فهرست منابع و مأخذ 1- کریم زمانی ، شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر سوم چاپ اول ، چاپ ششم 1378 تعداد 2100 نسخه انتشارات اطلاعات 2- رینولدنیکلسون ، مثنوی معنوی مولوی ، چاپ هشتم 1386 چاپ شمشاد

چکیده این رساله، با عنوان «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر» در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است. مقدمه مشتمل است بر اشاره‌ای به جایگاه رفیع مثنوی در میان آثار ادب فارسی و عظمت اندیشه‌های ژرف مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. همچنین شرح مختصر زندگینامه به آن بزرگ از آغاز حیات تا واپسین دم حیات. بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از ...

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با ...

میرزا محمد تقی بهار مشهور به ملک الشعرا در روز سیزدهم ربیع الاول سال 1266 شمسی در شهر مقدّس مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمد کاظم متخلص به صبوری و ملقب به ملک الشعرا بود. او برخلاف پدر و اجدادش که در حرفه حریربافی بودند از کسب و تجارت دست برداشت و به علم و ادب روی آورد و زبانهای عربی و فرانسه را آموخت و در فقه و فلسفه و حکمت به استادی رسید. او به سبک و تقلید از امیر معزی ...

مختصری در احوال وآثار نظامی داستان سرای بزرگ زبان فارسی ، نظامی گنجه ای در قرن ششم و در شهر گنجه پای به عرصه وجود گذاشت. نام او الیاس، کنیه او ابومحمد و لقب او به گفته برخی نظام الدین و یا جمال الدین ذکر شده است. عوفی در لباب الالاب او را ‹‹ الحکیم الکامل نظامی الگنجه ›› نوشته است. او خود را آیینه غیب می نامد و دارای دم و ذکر مسیح می داند. در سحر سخن چنان تمامم کایینه غیب گشت ...

انواع ادبی چیست؟ انواع ادبی، در ردیف نظامهایی از قبیل سبک شناسی و نقد ادبی، یکی از اقسام جدید علوم ادبی و یا به قول فرنگی ها یکی از شعبه ها و مباحث نظریه ادبیات Theory of literature است. موضوع اصلی آن طبقه بندی کردن آثار ادبی از نظر ماده و صورت در گروه های محدود و مشخص است. اگر بخواهیم به ادبیات هم از دیدگاه عملی نگاه کنیم، باید بتوانیم آثار ادبی را طبقه بندی کنیم و انواع مشابه ...

جلال الدین بن بهاء‌الدین سلطان العلماء ولد بن حسین بن احمد خطیبی، مشهور به مولانا، شاعر ایرانی وموسس طریقت درویشان مولویه( که نامش را از مولانا گرفته است) در تاریخ ربیع الاول 604/30 سپتامبر 1207 م در بلخ به دنیا آمد، در پنجم جمادی الاخر سال 672 /1273 م در قونیه درگذشت.دلایلی که در نفی تاریخ تولد مذکور، پیش نهاده اند (از جمله از سوی عبدالباقی گولپینارلی در مولانا جلال الدین ) ...

مقدمه معمول ترین و ساده ترین تعریفی که از زبان ارائه می شود این است که زبان وسیله برقراری ارتباط در جوامع بشری است . از هیمن تعریف ساده می توان دریافت که زبان امری اجتماعی است . از آنجا که جوامع بشری پیوسته در حال تغییر و تحول اند ، نهادهای اجتماعی هم که باید متناسب با نیازهای اجتماع باشند ، هیچ گاه ثابت و یکسان نمی مانند و همواره برای هماهنگی با جامعه و نیازهای آن متحول می شوند ...

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. مرگ این عارف بزرگ و دانشمند ...

مقدمه معمول ترین و ساده ترین تعریفی که از زبان ارائه می شود این است که زبان وسیله برقراری ارتباط در جوامع بشری است . از هیمن تعریف ساده می توان دریافت که زبان امری اجتماعی است . از آنجا که جوامع بشری پیوسته در حال تغییر و تحول اند ، نهادهای اجتماعی هم که باید متناسب با نیازهای اجتماع باشند ، هیچ گاه ثابت و یکسان نمی مانند و همواره برای هماهنگی با جامعه و نیازهای آن متحول می شوند ...

مقدمه: الحمدلله رب العالمین وصلی‏الله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیه الله فی‏الارضین واللعنه علی اعدائهم اجمعین الی‏یوم الدین. قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته‏ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[1]; خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول