دانلود مقاله مثنوی

Word 65 KB 19854 12
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: مثنوی
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مثنوی
    انسان کامل هم حبیب خداست و هم محبوب او
    هرچه محبوبم کند منی کرده ام او منم، من او، چه گر در پرده ام
    چون انسان کامل محبوب و حبیب الله است قول و حال و فعل و ذات او تجلی حب محبت است و او آینه است اما همین آینه خود همه چیز است که فرمود : هر که مرا ببیند خدا را دیده است (من رأنی فقط أری الله )
    هفت دریا اندر و یک قطره ای جمله هستی ز موجش چکره ای
    چکره : چکه، قطره آب ، حباب
    اصل خوبی و کمال، خود آنانند که خداوند آنها را اسوه حسنه و نمونه قرار داده است تا همه خود را با آن میزان کنند، نه اینکه با وهم و عقل ناقص خود ، (از اینرو علی (ع) فرمود : من میزان و فرقان و صراط و کتاب و ...

    هستم)
    داستانها و پیامهای مثنوی – ص 352
    علی در مثنوی ولی حقی است که با ذوالفقار عشق گردن هوای نفس را می برد و امارت دنیا را به چیزی نمی شمرد و چون محرمی نمی یابد سر به چاه فرو می برد.


    (دلیل آفتاب) 395
    به عقیده مولانا، مولا کسی است که انسانها را از یوغ بندگی هوای نفس برهانه و علی این گونه بود
    زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد
    دلیل افتاب ، ص 395، معصومه شعبانی، تهران ، نشر ثالث


    سیر تکاملی انسان
    سیر تکاملی انسان از عالم حسن شروع می شود و به دنیای ماورای محسوس یا غیب راه می یابد عالم حس از یک طرف مانع کمال انسان است، یعنی اگر در آن توقف کند مانع کمال می شود و از طرف دیگر این عامل غرق در عالم ماورای حس است.


    تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
    لیک کس را دید جان دستور نیست
    این حقیقت در انسان شور و شوق را پدید می آورد و در او ناله ای ایجاد می کند.

    ناله ای شبیه به نواسانی است.


    بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائی ها شکایت می کند
    از نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند
    سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
    هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش
    شروع حرکت تکاملی انسان از عالم حس ، با نیروی ادراکی اوست و از قوه خیال شروع می شود، بسان عالم مثلا در هستی یعنی عالمی که نمی توان آن را مشاهده کرد و هر چه در ماورای نور شود، ابعاد عالم غیب بیشتر نمایان می گردد هم چنان به سمت بی حد و نهایت در این عالم پیش می رود.

    میزان ادراک انسان نسبت به عالم غیب و درک حد و حدود آن، درجه ایمان انسان را تعیین می کند، چنان که قرآن در صفات متقین می فرماید: الذین یومنون بالغیب ...

    علت اینکه ایمان به غیب نشانه تقوا و ایمان است غیر محسوس بودن آنست، یعنی انسان به چیزی اعتقاد پیدا کرده است.


    مولوی در بعضی از اشعار خود حقیقت انسانی را اندیشه او می داند یعنی عالی ترین مرحله ادراک انسان که از عالم خیال برتر است و این مرحله بر تمام مراحل پیشین سیطره دارد.


    ای برادر تو همه اندیشه ای ما بتی خود استخوان و ریشه ای
    واژه عقل کل در عالم هستی از نظر مولوی نیز اشاره به عالی ترین حقیقت آن دارد که بر همه شئونات دیگر عالم سیطره دارد.


    نسیم وحی در مثنوی معنوی – مهدی ابراهیمی
    این جهان یک فکر تست از عقل کل عقل چون شاه است و صورتها رسل
    بنابراین اگر تکاملی انسان را ترسیم کنیم که از عالم حس شروع می شود و بعد به عالم چنان و به عالم اندیشه می رود خواهیم دید که با مراحل خلقت عالم کبیر تطابق دارد که عابرت است : از عالم جهاد است، عالم ملک، ملکوت و عالم عقل کل.

    اتصال به عقل کل سیر تکامل انسان است و این کا ر هب تعبیر مولوی با عقل جزئی که عقل عالم حس انسان است و مربوط به معاش او می شود، صورت نمی گیرد، این عقل توانایی و استعداد عقل کل را ندارد گرچه ممکن است عقل جزئی در تلاش و جستجو برای رسیدن به عقل کل باشد.


    عقل جزئی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب سیر بود عقل جزئی فقط با استهلاک و سیر سپردن به عقل کل است که می تواند راه تکامل را برای انسان باز کند وگرنه این عقل به خودی خود ثبات ندارد – ص 134-131 کمال انسانی رسیدن به حقیقت خود است که در آن حق است و مصداق حدیث نبوی (متن عرف نفسه عقد عرف/به) در صورتی مفاد آن صورت حقیقی به خود می گیرد که انسان قرآن و سایه حق باشد.

    مولانا چون به وصف انسان کامل می رسد به باد سمش می افتد و به یاد همه اولیای خدا که چون شمس، شمس حقیقت بودند، چنان به شور و هیجان و مستی می افتد که مهار عقل مزاحم را پاره و رها می کند و آزادانه در فضای قدس، جولان می کند و مجنون وار ندای جنون سر می دهد – (داستانهای 1353 و پیامهای مثنوی – دکتر حشمت الله ریاضی – اهتمام حبیب الله پاک گوهر) انتشارات حقیقت – تهران همانطور که پیش گفتیم مولوی برای انسان کامل یعنی برگزیدگان حق تعالی از انبیاء و اولیاء عظام، روحی و جانی زاید بر افراد بشر عادی معتقد است باز غیر عقل و جان آدمی هست جانی در نبی و در ولی از ظواهر گفته های او چنین بر می آید که از لیست و ابدیت نفوس و ارواح را هم در جمیع طبقات و اصناف بشر تعمیم نمی دهد بلکه آن را مخصوص همان انسان کامل می داند و مانند محققان فلاسفه و عرفا معتقد است که سعادت جاودانی نصیب نفوسی است که در هر دو قر – عقل نظری و عقل عملی بدر چه کمال رسید.

    و توس صعود روحانی را پیموده باشند.

    پیرا بشانند کاین عالم نبود جان ایشان بود در دریای جود پیش از این تن عمرها بگذاشتند بیشتر از گشت، بر برداشتند مولوی نامه – تالیف استاد جلال الدین هائی ، ص 114 کلام مولانا در بیان این نوع انسان لحنی شود انگیز پیدا می کند.

    وین بشر هم، ز امتحان قسمت شدند آدمی شکل اند و سه امت شدند یک گروه، مستفرق مطلق شدند همچو عیسی با ملک ، ملحق شدند نقش آدم، لیک معنی جبرئیل رسته از خشم و هوی و قال و قیل از ریافت رستد، و ز زهد و جهاد گوییا از آدمی او خود نزاد زمانی – کریم – مینا گر عشق – شرح موضوعی مثنوی – دفتر چهارم 1508 – 1505، تهران، نشر نی، 1382.

    روح صاحبدلان از فرشته نی کاملتر و نیرومندتر است، شگفتی و تحیر را در این مورد فروگذار و ترک کن [منظور از «خداوندان دل» انسان کامل است.

    وز ملک جان خاوندان دل باشد افزون تو تحیر را بهل ج2 – 3329 از آنرو که روح آدم «حقیقت انسان کامل» کاملتر و نیرومندتر از حقیقت فرشته گان بود، مورد سجده آنان قرار گرفت.

    ز آن سبب آدم بود مسجودشان جان او افزون ترست از بودشان ج 2 – 3330 هرگاه روح کاملتر و نیرومندتر شود و از حد بگذرد و به بی نهایت بپیوندد روح همه موجودات، مطیع او می شوند.

    جان چو افزون شد، گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها ج 2 – 3333 جسم خاکی انسان کامل روی زمین است، ولی روح او بر اوئج افلاک سیر می کند.

    روح و روان در مثنوی معنوی – اسدالله عبداللهیان ، انتشارات دهم .

    ای انسان کاملی کهبه تنهائی معادل هزاران جبرئیلی، ای انسان کامل که جمع ارواح پاکان در قالب عنصری تو نهفته شده است [منظور بیان جامعیت انسان کامل است که به تنهائی جامع.

    جمیع ساحات و حضرات وجودی است.

    «مسیح» که در اینجا به صیغه جمع آمد و کنایه ازروح لطیف ربانی و «خر» کنایه از جسم و کلا جنبه مادی و بهینی انسان است.

    ای هزاران جبرئیل اندر بشر ای مسیحان نهان در خوف خر ای انسان کامل، عظمت باطن تو را می توان اینگونه مثال زد: روح تو همچون هزاران کعبه است و جسم تو همچون بتخانه.

    و این هزاران کعبه در مبتخانه ای پنهان شده است.

    تو ای انسان کامل، دید و ابلیس را به اشتباه انداخته ای.

    [زیرا بلیس خلقت آتشین خود را بر خلقت گلین آدم «ع» برتر دانست و نتوانست گوهر تابناک روح ربانی آدم را ببیند.

    پس ندای انا خیر منه سر داد.

    ابلیسان آدم روی نیز همینگونه اند.

    خود را از اهل الله و خاکساران ذوالجلال برتر دانند و با تفرعن به آنان در نگرند] ای هزاران کعبه پنهان در گتیس ای غلط انداز عفریت و بلیس اصلا امکان نداشت که در برابر انسان کامل لب به سخن گشاید ولی جان او با جان شاه حتی لحظه ای از گفتگو باز نایستاده بود.

    یعنی مرید با مراد اتصال روحی دارد و هر چند میان آن دو حرفی و صوتی مبادله نشود، ولی از طریق پیوند روحی و تبادل امواج درونی با یکدیگر متصلا حرف می زنند.

    هیچ ممکن نی به بحثی لب گشود لیک جان با جان دمی خامش نبود 6 ج – 4590 آن گمشده بزرگ انسان و انسانیت، یعنی انسان کامل، یا کمال انسانی همان گوهری که از صدف کردن و مکان بیرون است در درون خود انسان است!

    درون من!

    درون تو!

    هر کسی اندر جهان مجنون لیلایی شدند عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش هدف نهایی در سلوک عرفانی، کمال انسانی است.

    کامل در باطن هر کس بالقوه موجود است.

    اما با سلوک فعلیت می یابد.

    در حقیقت وجود انسان گستره ای دارد از صفر تا بی نهایت.

    سلوک چیزی جز تلاش برای توسعه و گسترش وجود انسان نیست.

    بنابراین سالک با هر چه روبرو شود در درون خود روبرو می شود و در حقیقت با خودش روبرو می شود.

    این دل انسان است که با حساسیت تمام با جلوه های معشوف ازل درگیر بوده و پذیرای هدایا و کرامات است و سرانجام انسان با هدایت و ایستادگی های دل و باطن خود از پلدی ها دور شده و به صفای کاملی که در شأن منزل جانان است دست می یابد.

    آری دل انسان در گرایش به حقیقت انسان را یاری نموده و در روی کرد به جهان مادی در برابر او می ایستد.

    ص 118 از نظر مولوی «ذوق» اساس هستی و تنها راه تکامل معنوی و تولد ثانوی و تعالی تکوینی انسان است.

    همان176 زبانه ممش و زبان مولوی – سید یحیی شیربن – تهران – انتشارات امیرکبیر باری تصویر مولوی از مرد کامل چنین خلاصه می شود: انسان کامل کسی است که به نفس متعالی و ابدی خود که غیر مخلوق و الهی است تحقق بخشیده باشد.

    این کار برای هر کس امکان پذیر است، و هدف و غایت زندگی است.

    آنکه این مهم را انجام داده باشد متصف به صفات الهی است و برایش فرقی نمی کند که او را ولی بخوانند یا نبی.

    انسان کامل در قرب خداست و میان او و خدا پیامبران یا فرشتگان واسطه نیستند.

    افراد مختلفی که به این رسیده باشند به گونه ای با هم متحدند که در عین کثرت یکی هستند زیرا در عالم روح تکثر عددی وجود ندارد.

    انسان کامل می تواند معجزه کند و این اعجاز به معنی نفی اسباب نیست بلکه اسبابی را به صحنه در می آورد و که در دسترس تجربه عامه نیست.

    انسان کامل در رابطه نهایی عشق، اراده و خویش را به اراده خدا مستفرق می کند.

    بنابراین می توان گفت که مرد کامل هم وجود دارد و هم وجود ندارد.

    زندگی در خدا فنا نیست بلکه استحاله است، پس هر روحی که زندگی در خدا را آغاز کند بد و بقا می یابد.

    چون مرد کامل از خویش خیال شد خدا در درونش می زید و از درون او سخن می گوید و به دست او عمل می کند.

    چشم دلش به نور خدا روشن می گردد.

    و هر حجابی را می درد.

    انسان کامل چون بگوید با خدا یکی است، گفته اش موجه است زیرا این او نیست که سخن می گوید، بلکه خداست که از زبان او می گوید انسان کامل با «لوگوس» یا عقل کل که خالق و مدبر کائنات یکیست.

    انسان کامل چون علت غایی خلقت است از لحاظ زمانی آخرین خلقت است اما صورت انسان کامل پیش از خلقت هم وجود داشته اس.

    آدم بنا بر آنچه در قرآن آمده مظهر انسان کامل است که فرشتگان بر او سجده کردند.

    انسان کامل تجسم عقل کل است و بالنفس یکی است بنابراین هیچ قدرتی بیرون از وجود او نیست.

    مرد کامل تنها مظهر یک امکان واحد نیست.

    در هر عصری که هست که به این مرتبه می رسد.

    رسدن به این مرحله از طریق عبادت نیست بلکه از طریق استحاله نفس حاصل می شود.

    مرد کامل از خود مطلقا فانی می شود و در خدا می زید و خدا در او می زید.

    ما هستیم این اتحاد خدا و انسان با هیچ تعبیری به بیان در نمی آید.

    تناسخ و اتخاذ از آنجا که تصوراتی مشتق از مکان هستند چون در مورد حقایق لامکانی به کار برده شوند گمراه کننده اند .

    مرد خدا شاه بود زیرالق مرد خدا گنج بود در خراب مرد خدا نیست ز با نور خارک مرد خدا نیست ز نا روز آب مرد خدا بحر بود بی کران مرد خدا بارد ار بی حساب مرد خدا عالم از حق بود مرد خدا نیست فقیه از کتاب مرد خدا زان سوی کفرست و دین مرد خدا را چه خطا و صواب عرفان مولوی – مترجمان – احمد محمدی و احمد میرعلایی نویسنده – خلیفه عبدالحکیم آیا انسان می تواند از شرایط انسانی و بندگی خود فراتر رود وبه خدا و پروردگار خود نزدیک شود؟

    پاسخ عارفان به این سوال مثبت است.

    زندگی برای انسان بصورت نوعی «سلوک» نوعی طی طریق و رفته رفته تصور نوعی سفر به سوی خدا که به «مقامات» و «مراحل» و «منازل» مستقیم می شود درآمده است.

    زندگی آنان نوعی تعزب به سوی خداست از نظر آنان خدا چون متعالی است نزدیک است و چون نزدیک است متعالی است.

    مولوی کل حیات را حرکت بی وقفه به سوی تعالی می داند.

    استکمال نمای آفرینش از فردترین تظاهر تا برترین تجلی و سیر تکامل انسان را می توان در پرتو نور حق لحاظ کرد.

    خداوند در این دنیا نردبان های متفاوت نهاده تا انسانهای متفاوت راه تعالی و تکامل را بپیماید.

    حس دنیا نردبان این جهان است و حس این نردبان آسمان است.

    حس دنیا نردبان این جهان حس دینی نردبان آسمان سیر تکاملی موجودات قانونی هستی است که هر موجودی از مرحله فروتر می خواهد به مرحله بعدی برود.

    حیوان به سوی انسان متمایل است و انسان به طرف ملائک پرواز می کند، اما این پرواز هم کافی نیست و به سوی معشوق ازلی خویش حرکت می کند.

    از جمادی مردم ناحی شدم و ز نما مردم بر حیوان برزدم مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی زود من گم شدم حمله بمیرم از شب تا بر آرم از ملایک بال و پر وز ملک هم باید م جستن ز جو کل شی ها لک الا وجهه بار از ملک پران شوم آنچه اندر و هم نابه آن شوم پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم انا الیه راجعون وقتی انسان بتواند از دلبستگی های مادی دل بکند و روحش را متعالی سازد.

    غذایش نور الهی و دیدار حق خواهد بود.

    پس روح انسان اگر به سوی تعالی رو کند کامل تر می شود و به معبود خویش می رسد و اگر بسوی پیش روی اورد اقول می کند و پست تر می شود.

    کسانی که از وادی روح بهره بوده اند و در راه کمال گام مهاده اند می دانند که این راه بی نهایت است.

    سالک راه حق هیچ گاه خودش را کامل نمی پندارد.

    چون این راه بی نهایت است و هیچ بارگاه و صوری منزل آخر نیست.

    او همواره در راه تفرب الهی به سلوک می پردازد.

    از طرفی دنیا محل امتحان و آزمایش است.

    خداوند بارها انسان را آزمایش می کند تا روشن گردد، چه کسی به کمال رسیده است و چه کسی مدعی کمال است.

    معرفت شناسی مثنوی مولوی – دکتر جلیل مسعودی فرد – مشهد – آهنگ قلم مولوی برای انسان کامل یعنی برگزیدگان حق تعالی از انبیاء و اولیاء نظام، روحی و جانی زاید بر افراد عادی بشر معتقد است.

    باز غیر عقل و جان آدمی هست جانی در نبی و در ولی از ظواهر گفته های او چنین بر می آید که اذلیت و ابدیت نفوس و ارواح را هم در جمیع طبقات و اصناف بشر تعمیم نمی دهد، بلکه آن را مخصوص همان انسان کامل می دانند.

    مانند محققان فلاسفه و عرفا معتقد است.

    که سعادت جاودانه نصیب نفوسی است که در هر دو قوه عقل نظری و عقل عملی به درجه کمال رسیده و قوس صعود روحانی را پیموده باشند، مولوی نامه – مولوی چه می گوید – استاد جلال الدین همایی وضع انسانی و دریافت خود مولانا معتقد است که انسان به عنوان رونوشتی از عالم ، از منشاء دنیای غیر پدیده ای سرچشمه گرفته واز مراحل مختلفی گذشته(ابتدا حیات و حیوان) تا به زندگی کنونی رسیده است که در آن اکنون توانائی های بالقوه بی نهایت دارد.

    او ضمیر ناآگاه انسان را با دریا مقایسه می کند که هرگونه حیوان ، گیاه و مواد معدنی در آن یافت می شود .

    روح انسان مانند دریائی آرام ، در عمق خود نمونه ای از تمام آفرینش را در بر دارد که ما از آن آگاه نیستیم و نمی توانیم آنها را ببینیم .

    در یک معنای تکاملی این نیرو پیشرفت کرده است تا خود را در عقل انسان ظاهر ساخته است .

    در این حالت خرد خود را با گرایش‌های حیوانی انسان در ستیز دیده است ، از تناقضات آندو انسان باید یا به ماورای عقل برود تا به حالت اطمینان برسد (نفس مطمئنه) یا به داخل(نفس اماره) سقوط کند .

    بینش و نیروی زندگی کردن ، خودبخود متضمن نفس مطمئنه است ، و بدی به نفس اماره تعلق دارد، یک انسان‌جامع صاحب نفس (نیروی طبیعی عریزی) ، عقلی ( در معنی مکتبی ارسطوئی آن) بینش و عشق است .ص 210 مولانا به انسان ثبوتی نیم نگرد، بلکه تحولی و تکاملی می نگرد.با یک گام از این مرحله هم فراتر می رود و وارد عالم فرشتگان و سپس وارد عالم عدم می شود .

    همین انسان وقتی تعالی وجودی پیدا می کند غذای او نور می شود .

    او در یان مرحله حکمت می خورد.

    انسان شناسی مولانا دو وجهی است ، وجهی از آن به انسان متعارف و واقعی اشاره دارد و وجهی از آن به انسان متعالی و کامل .

    ص 83و82 اصلی ترین گمشده انسان«خود انسان» است ، یعنی اکسیر آدمیت و کیمیای انسانیت.

    انسان شناسی عارف مولانا در مثنوی و معنوی الهام گرفته از انسان شناسی قرآن کریم است .

    مولوی نقش انسان در هستی راه به زیبایی به نمایش می گذارد .

    در نگاه عارف بلخ، انسان اگر چه از جنبه جسمانی ، خود بخشی از جهان مادی به شمار می اید ، گوهر گران انسانیت او روح بلند خدا دادیش ، او را در جایگاهی به مراتب برتر از جهان طبیعت نشانده است .

مقدّمه بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی‌ها حکایت می کند می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی ...

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که ...

قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی ورت زیبای ظاهرهیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار مثنوی ، شاهکار عرفانی قرن هفتم واز ستونهای چهارگانه ادب فارسی ، ازمعدود آثار یست که درعین دیرینگی ، ازبسیاری جوانب همچنان تازگی وطراوت خود را حفظ نموده است . زبان راوی ، سادگی وبی پیرایگی لفظی ، معنی ژرف وسهل وممتنع ، بکارگیری قصه وثمیل وبه تبع آن ، جهان شمول بودن این شاهکار جاوید ادب پارسی بدان تازگی ...

درباره ی مولانا و مثنوی شریف تاریخ زندگی مولانا تا حد زیادی روشن است. وی در عهد خویش نیز پس از وفاتش در قونیه و خارج از آن بسیار شهرت داشت، و پیروان بسیاری از شدت علاقه به مولانا زندگی او را به تفصیل شرح داده اند. تنها در دوره خود مولانا چندین اثر در باب تاریخ حیات وی و افکارش نوشته شده که امروزه در دسترس ما قرار دارد. پس از گذشت مولانا نیز کتابها و مقالات بی شماری درباره آرا و ...

1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بیمار گران نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حالیکه در حالیکه اُستا همچون بیمارگران خفته بود. معنی : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند یک بیمار وخیم الحال خوابیده بود. بامدادان : صبح اول وقت / گران :‌وخیم الحال / بیمار گران : بیمار وخیم الحال 1599) هم عرق کرده ز بسیاری لحاف سریسته،‌دو کشیده در سجاف نثر : غم از بسیاری ...

درباره عطارنیشابوری عطار یکی ازشاعران بزرگ ایران درقرن ششم و اوایل قرن هفتم است که تاریخ دقیق تولد اومانند تاریخ تولد بسیاری ازنام آوران ادبیات نامعلوم است. « دولتشاه سمرقندی درتذکره الشعراء تاریخ تولد عطار را روزششم شعبان سال 513 هجری درقریه کدکن می نویسد» (عطار / فریدالدین / مقدمه مصیبت نامه / نورانی وصال / صفحه پنج ) « هدایت تاریخ تولد او را در تذکره ریاض ...

جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می ...

بسم الله الرحمن الرحیم زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم. وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو. نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا از نُبا فروخواندن: اشاره است به ...

باده از غیب است کوزه زین جهان کوزه پیدا، باده در وی بس نهان (مولانا) چکیده: تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی ...

مقدمه: در این نوشتار سعی بر آن است که برخی از مفاهیم مشاوره و اصطلاحات رایج روزمره مشاوره و هم‎چنین برخی از رویکردهای اصلی مشاوره با زبان شعر و از دیدگاه جلال‎الدین محمد بلخی ملقب به مولانا بیان می‎شود. بسیاری از آنچه که امروز مشاوران و روانشناسان بیان می‎کنند هر کدام به نوعی در آثار مولانا تجلی پیدا کرده‎اند. مثنوی مولوی دریایی است ژرف و بسیاری از نظریه‎ها و تکنیکها و مهارتهای ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول