لوئیس مامفورد
Lewis Mumford
متولد 1895
لوئیس مامفورد در ایالات متحده متولد شد و در دانشگاه کلمبیا دروس خود را به پایان رسانید .
وی مورخ تمدن بشری و متخصص عصر ماشین بوده و مرید و پیرو « پاتریک گدس »
می باشد .
و مانند « گدس » ، شهر را مکان حساس عصر ما می داند ، او برای مسأله شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی اش را منظور می دارد و از اینکه مسأله را تنها در چارچوب فنی ببندد ، اجتناب می ورزد .
این روش کلی و منظم برخورد به مسائل ریخت شناسی ، الهام بخش او در کتابهای « چوب و سنگ » ( 1924 ) « سالهای قهوه ای » ( 1931 ) بود که به طور مشخص بر معماری ، متمرکز هستند ، قبل از آنکه در 1938 اثر بزرگش « فرهنگ شهرها » را منتشر کند ، کتاب « شهر در تاریخ » را منتشر کرد ، که در 1964 به فرانسه ترجمه گردید .
« فرهنگ شهرها » تکمیل شده و
تدوین شده « شهر در تاریخ » می باشد .
با دور ماندن از یک « نظریه پرداز » ناب بودن ، « لوئیس مامفورد » به گونه ای مستمر آثارش را با ارتباطی مستقیم ، و شناختی عمیق از واقعیت شهر معاصر تغذیه و تقویت می کند .
این مسأله با فعالیت عملی سه جانبه ای صورت می پذیرد .
در واقع ، او در جنبش های متفاوت برنامه ریزی شهری شرکت کرده است ، به طور مشخص او همراه با « هانری رایت » و « کلارنس اشتاین »
مؤسس « گروه برنامه ریزی منطقه ای » برای « مسکن نیویورک و شورای برنامه ریزی
منطقه ای » و دبیر « شورای برنامه ریزی اجتماعی » در « انستیتوی امریکایی معماری » بود افزون بر این او استاد « برنامه ریزی شهری » در دانشگاه پنسیلوانیا در سالهای 1915 تا 1956 و استاد مدعو .
ام .
ای .
تی بوده است .
ولی شاید به دلیل فعالتی جدلی و ؟؟؟؟؟
و
روزنامه نگارانه اش به جای گذاشته است .
او منقد معماری و شهرسازی بود و در سالهای طولانی ( از سال 1920 ) با مجموعه ای ا زمجلات کم و بیش تخصصی همکاری می کرد .
« روزنامه انستیتوی امریکایی معماری » « آرکی تک چرال رکورد » « آرکی تکچر »
« لنداس کیپ » ، « سوسیولوژیکال ری ویو » از میان آنها قابل یادآوری است .
در اینجا ، به طور مشخص مقاله ای ترجمه نشده به زبان فرانسوی که اصل آن در سال 1960 در مجله « لنداس کیپ » چاپ شده است را مرور می کنیم .
منظر طبیعی و منظر شهری عملکرد زیست شناسانه و اجتماعی فضاهای باز در دوره نسل پیشین ، تغییری در مفهوم ما از فضاهای آزاد و رابطه با محیط شهری و منطقه ای رخ داده است .
قرن نوزدهم ، قبل از هرچیز ، آگاه بر عملکرد بهداشتی و سلامت بخش فضاهای آزاد بود .
حتی « کامیلوسیت » که یکی از مدافعان دید زیبایی شناسانه بود ، پارک های شهری را « فضاهای سبز سلامت بخش » نامیده است .
برای مبارزه با تورم و بی نظمی فزاینده شهر ، پارک های بزرگ و یا منظره ای ، کم و بیش به سبک محدوده های روستایی و اشرافی ، سامان داده شدند .
ارزش خلاقانه این پارک های پر منظره غیرقابل تردید بوده است ، افزون بر آن که ، این پارک ها ، سدی علیه توسعه ممتد شهر به وجود آورده است ، ولی ، جز برای طبقات ممتاز ، این پارک ها تنها در روزهای تعطیل و اعیاد مورد استفاده ( عمومی ) قرار می گرفته است .
علاوه بر این ، هیچ تلاشی مشابهی برای ایجاد فضاهای آزاد بسیار خصوصی در محلات صورت نگرفت .
فضاهایی که جوانان بتوانند بنا به میل خود بازی کنند و بزرگسالان به طور منظم و در طول هفته برای استراحت بدانجا روی آورند ، بی آنکه مجبور به انجام مسافت های طولانی باشند با توجه به تراکم مسکن شهرهای بزرگ ، تأکید بر لزوم زیست شناسانه فضاهای آزاد مسأله ای حقیقتاً طبیعی بوده است .
پارک نه تنها چون یک بخش تفکیک ناپذیر از محیط شهری مطرح بوده است ، بلکه به عنوان گریزگاهی بود ، که ارزش اساسی آن در تقابل با کندوی پر سرو صدا و کثیف شهری نهفته است .
بسیاری از شهرها به غیر از آنهایی که از قرون گذشته پارک های اشرافی ، میادین مسکونی فضادار یا زمین های بازی را به ارث برده اند ، آن چنان از نظر فضاهای باز فقیر بودند که وقتی این فضاها در این شهرها ایجاد شد ، چنان چشمگیر گشتند که گویا ارزش آنها مستقیماً در تناسب با سطح آنهاست .
بی آنکه ملاحظاتی چند برای دسترسی ، تناوب استفاده ممکن و یا تأثیر آنها بر بافت و حتی زندگی شهری در نظر گرفته شده باشند ، مردمان غنی که نمی توانستند فقدان باغ ها و پارک ها را تحمل کنند ، به سوی حومه های سبز و فضا دار کوچ کردند ، و این راه حل ساده اندیشانه تورم بیش از پیش شهر به معنای اخص کلمه و پس راندن دشت های روستایی به دورترها از مرکزش را سبب گردید .
امروزه به دلیل اینکه شهر به وسیله آلودگی رادیو- اکتیو تهدید می شود و در پیرامون مراکز شهری ، هوا حتی به میکرب های سرطان زا آلوده گشته است ، می باید امتیاز بیشتری برای عملکرد زیست شناسانه فضاهای سبز قائل شویم .
ولی سخن بدین جا تمام نمی شود ، ما آموخته ایم که فضاهای آزاد نقش اجتماعی را نیز دارا هستند .
نقشی که اغلب اوقات ، به نفع تنها عملکرد بهداشتی این فضاها ، فراموش می شود .
تمدن فضای سبز در افق [ دیده می شود ] برای فهم تمامی اهمیتی که این مسأله دارد می باید به دگرگونی های عظیم قرن گذشته باز گردیم ابتدا به دگرگونی های استقرارهای انسانی نشأت گرفته از حمل و نقل سریع و وسایل ارتباطی آنی می پردازیم .
به کمک این موارد ، تراکم در یک فضای محدود به عنوان تنها وسیله ممکن برای ارتباط و همکاری همزمان تعداد زیادی از افراد ، به حد اشباع رسیده است .
این موقعیت در هر کجا که زمین با قمیت های منطقی در دسترس بوده ، تغییر دیگری را سبب شده است .
تمامی چهره شهر بر ا ثر آن دگرگون شده است .
حومه ها بسیار سریع در پیرامون مراکز بزرگ گسترش یافته اند و بناها آزادانه ، در یک پارک پر منظره ، استقرار یافته اند ، ولی ، اغلب اوقات ، درختان و باغ ها در اثر فشار جمعیتی از میان می روند ، حال آنکه ساخت و ساز فردگرایانه ای باقی مانده و رخ می نماید که در آن پراکندگی و هرج و مرج میل بدان دارند تا ویژگی ای ضد ـ اجتماعی را چهره بخشند .
سومین تغییر عمده ، در کاهش عمومی ساعات کار افزایش ساعات ؟؟؟؟؟
فراغت مردم نهفته است که از انتقال فزاینده ـ در درون خود مقوله کار ـ بخش صنعتی به سوی بخش خدمات یا حرفه های آزاد ناشی می شود ، امروزه این دیگر تنها یک طبقه اقلیت نیست ، بلکه تمامی جمعیت ، اوقات فراغت را در اختیار دارد و برای آنان است که می باید وسایل تفریح مهیا شود .
برای آنکه این شکفتگی به بدشگونی تبدیل نگردد ، برماست که توانایی جایگزینی راه حل های آرام بخش و مدهوش کننده ای را که امروزه مورد استفاده اند ، داشته باشیم ، بخصوص آنچه بیهوشی ناشی از سرعت هر روز فزاینده وسایط حمل و نقل را شامل می شود در برابر این تهدید ، می توانیم تجربه اشرافیت کهن را یادآور شویم ، این اشرافیت زمانی که با امور تهاجمی و یا تخریبی بی فایده درگیر نبود ، بخش مهمی از نیروی خود را صرف دگرگونی با شکوه مجموعه دورنماها می کرد .
ایجاد محیطی که حتی برای یک سرعت نجومی ، هدفی خواهد بود که دگرگونی طرح کلی استقرار انسانی را ممکن می سازد .
رؤیای باغ ـ شهرهای « ابنزرهوارد » در دورنمایی از تمدن فضای سبز ( باغ ) گسترده می شود .
عدم درک و مشکلات کنونی اما ، در تعداد بسیار کمی از طرح ها یا تجلیات شهرسازی نسل پیشین ، این وضعیت در نظر گرفته شده است .
افزون بر این ، جوهر آنچه در زمینه گسترش شهری و ساخت و ساز بزرگراه ها تحقق یافته است .
نشانگر گرایش غریبی است که در ارجحیت بخشیدن به نیازهای ماشین به ضرر آرزوهای انسانی ترجمان می گردد .
اگر مفاهیم جدیدی به کار گرفته نشوند ، گسترش مداوم مناطق حومه ای با بافتی هرزه ، شهرهای تاریخی مان را از بین برده و منظر طبیعی را بی قواره خواهد ساخت .
ما خود را در مقابل توده عظیم یک بافت شهری بی تفاوت و ضعیف باز می یابیم ، بافتی که برای انجام ساده ترین عملکردهایش ، نیاز به مداخله حداکثر وسیله نقلیه شخصی دارد و با ضربه های پشت سرهم ، دشت های سرسبز را هر روزه به دور دست ها خواهد راند .
این گونه فضای باز با تراکم جمعیتی ناچیز در نوعی عدم وحدت اجتماعی و شهری ترجمان می گردد که در شهرهایی چون « لوس آنجلس » دیده می شود .
به طور همزمان ، پارک های منظرداری که در دل شهرهای کهن وجود دارد ، در بسیاری موارد به نفع مقاصد نه چندان خوشایند ، که مستلزم سفرهای طولانی با ماشین هستند ، به فراموشی سپرده می شوند ، به موازات این مسأله ، مناطق سیاحی بسیار دور ، جنگل ها ، سواحل دریاچه ها و یا دریاها ، در طول تعطیلات آخر هفته ، هجومی سنگین را تحمل می کنند ، که ارزش خلاقانه شان را از کف آنها می ربایند ، اتومبیل نه فقط ساکنان تنها یک شهر ، بلکه یک منطقه را بدین مکان ها حمل می کند .
« شبکه سرسبز » بی تردید ، برای بازگشتن به خویشتن خویش ، می باید از بازگردانیدن سیما و منظر [ به طبیعت ] و از تجدید ساخت آن شروع کنیم .
زمان آن رسیده است که راه حل هایی برای جایگزینی کلیشه مرسوم و شاعرانه از گذشته و کلیشه های بسیار عقیم و « مثله کننده فضا » ابداع کنیم ، کلیشه هایی که همه منابع زیبایی شناسانه منظر طبیعی را از بین می برند ، بدین بهانه که امکان تمرکز همزمان دهها هزار نفر در یک منطقه را فراهم می آورند ، مکانی که سیاحان آخر هفته چیزی جز تراکم و تفریحات پیش پا افتاده را در آنجا نخواهند یافت ، تفریحاتی که به علت قیمت های گزاف از دسترس آنها خارج می گردد .
این یک افزایش کمی ساده در پارک های عمومی نیست ، بلکه تغییری کیفی در تمامی شالوده زندگی ماست ، شالوده ای که واقعاً ما را مجاز می دارد تا عملکرد اجتماعی فضاهای آزاد را به کار بندیم .
قبل از هرچیز باید به یک فضای گذران اوقات فراغت گسترده ، در خارج از حوزه نفوذ شهرهای موجود ، اندیشید .
این فضا نمی باید در شکلی چون بعضی از پارک های پر منظره یا حفاظت شده حیات وحش ، مورد بررسی قرار گیرد ، هرچند که این فضاها اهمیتی خاص داشته باشند ، این فضا نمی تواند چیزی کمتر از یک منطقه کامل باشد ( منطقه ای که بخش اعظم آن به صورت طبیعی ـ و تحت شکل کشت های مفید ، عرضه می گردد ) .
چنین فضایی نیازهای گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت و بخش بزرگی از مردمان از آن بهره خواهند برد .
نقش عمومی بسیار با اهمیت ، این است که ، در اطراف و یا در ورای هر مرکز شهری در حال گسترش ، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند ، که قادر باشند به کشاورزی ، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند .
این مناطق باید به گونه ای مشخص شوند که از به هم پیوستن و جوش ، خوردن واحدهای شهری درونشان جلوگیری کنند .
در هلند و در درون سرزمین کلان شهر استکهلم چنین موفقیتی ، در حدی غیرقابل چشم پوشی ، تحقق یافته است .
جذابیتی را بنگرید که مزارع لاله به هنگام به گل نشستن بهاری به وجود می آورند .
هرچند که پیش بینی کمربندهای سبز ، بخشی از نیازهای جدید ما را برآورده می کند ، اما از هم اکنون باید به فکر یک شبکه سرسبز دائمی باشیم .
شبکه ای تخصیص یافته به کاربری های روستایی ، چه در قلمرو مدیریت عمومی قرار گیرد و چه در دست خصوصی باشد .
بدین ترتیب برای گذراندن اوقات فراغت آخر هفته ای ، این تمامی گستره و منظر منطقه است که نقش یک پارک طبیعی را بازی می کند ، این سطح سبز ، بسیار وسیع تر از آن است که تنها برای ایجاد پارک ها منظور شده باشد ، نگهداری آن فقط از طریق امکانات دولتی یا شهرداری ها ، بودجه ای هنگفت را می طلبد .
اما یک قانون گذاری قاطع می تواند امکان حفظ این سطح به عنوان کاربری روستایی را فراهم آورد ، بدین قرار می توان [ ا ین ] ارزش خلاق را حفظ کرد ، مشروط بر آنکه نظام جاده ها و بزرگ راهها و خدمات حیاتی ، با در نظر گرفتن توزیع جمعیت بازدید کننده ادواری ، طراحی شده باشد .
نقش جدید « معمار ـ منظر ساز » این است که مجموعه چشم انداز طبیعی را طوری سامان دهد که همه عناصر در یک برنامه اوقات فراغت گردهم آورده شوند .
همین که مسئولان دولتی ، حفاظت از استعداد زمین های کشاورزی را از طریق نوعی مقررات منطقه بندی و نوعی مالیات گذاری خاص بپذیرند ، نقش « معمار ـ منظر ساز » در طراحی مسیرهای عابران پیاده و زمین های گشت و گذار و ساماندهی کناره های رودخانه و سواحل دریا ، مکان های بی درخت درون جنگل ها برای عابران پیاده تعریف می گردد ، این طراحی و ساماندهی به گونه ای است که امکان دسترسی عمومی به درون هر بخش از منظر روستایی را فراهم می آورد ، بی آنکه در عملکرد و کار و کسب روزانه خللی وارد سازد .
باید پهنه هایی متداوم از زمین های عمومی را تصور کرد که در عین آنکه در همه منظر طبیعی پیچ و تاب می خورد ، هم برای ساکنان مجاور ، هم برای سیاحان قابل دسترسی هستند .
نحوه قرار گیری مسیرهای دورانی در هلند شروع این فرایند است .
فرایندی که بر آن است برای عملکرد اوقات فراغت از تمامی منظر طبیعی بهره برد .
همین گونه برنامه ریزی نیز می باید برای جاده های اتومبیل رو انجام شود ، هدف این جاده ها ، دیگر آن نخواهد بود که امکان سرعت حداکثر را فراهم آورد ، بلکه هدف عرضه حداکثر آرامش و لذت زیبایی شناسانه ای است که در مسیرهای با سرعت محدود ، به سرزمین ارزش می بخشد .
دگرگونی کلی منظر منطقه ای به یک پارک جمعیتی ، مجهز به خدمات حیاتی پراکنده و به سهولت قابل دسترسی به روشی وابسته خواهد بود که در آن مسئولان دولتی می توانند مناطق محروم و انتخاب شده برای اوقات فراغت عمومی را تجهیز کنند .
برای اجتناب از هرگونه نقطه متراکم ، تعدادی از زمین های کوچک تجهیز شده ، کافی خواهند بود .
در این برنامه منطقه ای مربوط به فضاهای باز ، من هیچ نوع تفاوتی را بین نیازهای یک کلان شهر بسیار متراکم با نیازهای یک شهر در استان ها و یا حتی حومه ها ، نمی بینم .
اگر تصمیمات سیاسی لازم برای کاربست این شبکه فضای سبز اتخاذ شود ، بخش اعظمی از گرایش فرار از یک شهر متراکم به سوی حومه ای با ظاهری بیشتر روستایی از میان خواهد رفت زیرا ارزش های روستایی که حومه بر آن است تا آنها را از طریق امکانات کاملاً خصوصی فراهم آورد ، و واقعاً نمی تواند جز برای بخشی ممتاز و ثروتمند تحقق پذیرد ، ویژگی تفکیک ناشدنی هر اجتماع شهری خواهد شد .
بازسازی موازی حومه ها و مراکز شهری به نظر می رسد که اکنون دو حرکت مکمل مورد نیاز و ممکن هستند .
یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است ، خوابگاه ، باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی یک باغ ـ شهر واقعی تغییر شکل داده شود ، باغ ـ شهری [ تعریف شده ] با تنوع خاص خود ، خودگردانی نسبی ، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت و بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن بدان ، حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلان شهر قرار دارد .
مسأله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها ، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطقی همراه است که اجازه داده بودیم به طور فوق العاده ا ی متراکم و عاری از زیبایی و اغلب حتی نامناسب برای زندگی ایجاد کردند .
در اینجا نیز می باید به شکلی جدید از شهر بیندیشیم ، که امتیازات زیست شناسانه حومه و امتیازات زیست شناسانه شهر را عرضه خواهد داشت و بهره جستن های زیبایی شناسی جدیدی را می آفریند که این دو شیوه زندگی طلب می کنند .
عملکرد اساسی شهر شامل دادن شکل جمعی به شهری است که « مارتن بوبر » آن را به درستی رابطه بین « من و تو » نامیده است : [ عملکردی ] که امکان گردهمایی بسیار ، ملاقات های متعدد و رقابت های فراوان بین افراد و گروه های متفاوت را فراهم آورده و حتی زمینه ساز آنها خواهد بود ، به گونه ای که نمایش زندگی اجتماعی بتواند در آنجا به روی صحنه آید .
بازیگران و تماشاگران ، به ترتیب نقش خود را عوض می کنند ، عملکرد اجتماعی فضاهای آزاد در شهر ، تجمع افراد را ممکن می سازد ، همانگونه که « ریمون آنون » در « همپستید گاردنز » « هانری رایت » و « کلارنس اشتاین » نیز به گونه ای بس مشخص تر در « رادبرن » این عملکرد نشان داده اند .
وقتی که فضاهای خصوصی و عمومی به گونه ای همزمان و به یک شیوه برنامه ریزی طرح می شوند .
این برخوردهای [ اجتماعی ] در شرایطی بسیار مساعد رخ می دهند با تأسف باید گفت تراکم سنگین شهر ، سبب گردیده است تا به جنبه کاملاً کمی فضای آزاد بیش از حد بها داده شود .
از نظر اجتماعی ، بسیاری از فضاهای آزاد می توانند بار بسیار بیشتری از خدمت رسانی را بر عهده داشته باشند .
پیش از ابعاد خالص فضای آزاد ، باید به کیفیت آن ـ جذابیت و دسترسی آن ـ پرداخت .
امروزه مسأله حومه در آن است که بخشی از باقیمانده [ زمین ] اش را نه به یک فضای اجتماعی [ مکان های برخورد ] بلکه به فضای زیست شناسانه ( باغ ها ) تبدیل می کند .
مسأله در شهر متراکم و متورم وارونه است .
مسأله در آن است که در محلات « بیش از حد ساخته شده » آن ، نور خورشید ، هوای سالم ، باغ های خصوصی ، میادین عمومی و مسیرهای پیاده روی را وارد ساخت ، به گونه ای که بتوان ، در عین به انجام رسانیدن همه عملکردهای دقیقاً شهری ، از شهر مکانی مطلوب چون حومه های قدیمی ساخت .
برای آنکه بتوان در شهر زیست و بچه ها را بزرگ کرد ، برای آنکه شهرهای کهن خود را قابل سکونت سازیم ، اولین اقدام عبارت است از کاهش تراکم مسکونی محله های تخریبی شده ـ که در حال حاضر تراکم آنها به 200 تا 500 نفر در آکر می رسد ـ با شالوده ای جدید ، که مسکن را در پارک ها و باغ هایی تجمیع می کند که تراکم آن از 100 نفر و یا حداکثر ـ در مناطقی که نسبت بزرگی از افراد بدون فرزند شامل می شوند ـ 125 تا 150 نفر در آکر تجاوز نکند .
نگذاریم که فضای بازی که به نظر می رسد بتواند به تراکمی بسیار زیاد از خانوارها در بناهای 15 طبقه دست یابد ، فریبمان دهد .
یک فضای آزاد عینی و انتزاعی ، به هیچ وجه معادل یک فضای عملکردی نیست ، فضایی که بتواند کاربری زمین های بازی و باغ های خصوصی را توأمان داشته باشد .
مرتب کردن ساختمان های مرتفع پیوسته با برج ها ، حتی اگر به اندازه ای از یکدیگر جدا شده باشند که بر یکدیگر سایه نیندازند .
ایجاد محیطی عاری از جذابیت است ، زیرا بناهای پیوسته یا برج ها ، خورشید را از محیط می گیرند و مقیاس انسانی را تخریب می کنند ، محیطی که صمیمیت و آشنا بودن با آن برای خردسالان حیاتی و برای بزرگسالان شادی بخش است .
در بازسازی و یا آفرینش تام و تمام فضاهای آزاد جدید شهری ، هرگونه تجربه گرایی نو و طرح های جسورانه ممکن است ، طرح هایی که بتوانند هم الگوهای سنتی را تغییر دهند و هم الگوه های کلیشه ای باب روز سبک معاصر را دگرگون سازند .
در این زمینه ، هر شهری باید جوابی متفاوت [ به مسأله ] داشته باشد .
آنچه برای « آمستردام » با سفره های بزرگ آبی اش مساعد است در « مادرید » کاربست نخواهد داشت .
ما فقط به نقشه های عمومی برای بخش های کاملاً جدید ، که بر روی محلات قدیمی غیربهداشتی از نو برپا شده اند ، احتیاجی نداریم ، بلکه ما به راه حل هایی جزئی و کاربردی در مقیاس کوچک نیز نیازمندیم ، راه حل هایی که در طول سالها و فرصت ها ، در دگرگونی بنیانی محیط زیست ما تجمیع خواهند شد .
Landscape and To wescape , article originellem ent paru dans la revur Landscape en 1960 et reedite dans le recueil The Highway and the City , Secker & Warburg Londres .
1964 جین جیکوب Jean Jacobs جین جیکوب منقد معماری و شهرسازی و عضو هیئت تحریریه مجله « آرکی تکچرال فورم » تا به هنگام عدم انتشار این مجله است .
کتابش تحت عنوان « مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا » ( 1961 ) ، که بلافاصله به صورت کتاب جیبی چاپ شد ، تأثیری چشمگیر در ایالت متحده داشت .
« ویلیام .
اچ ، وایت » در مورد این کتاب می گوید : « این یکی از برجسته ترین کتاب هایی است که تاکنون در مورد شهر نوشته شده است ، پژوهشی تحسین برانگیز در مورد عواملی که زندگی و روح شهر را خلق می کنند » .
جین جیکوب هوادار سرسخت شیوه زیست کاملاً شهری و ستایشگر کلان شهر با قیمت نابودی حومه ها و شهرهای کوچک است .
پژوهش او ، اگر چه در حال و هوایی شورانگیز انجام می گیرد ، بر داده های جامعه شناسانه عمیق استوار است .
انگاره های « کتاب مرگ و زندگی در ایجاد یک جریان جدید « هوادار شهر » در ایالات متحده نقش داشته است ، جریانی که تا اندازه ای از تجدید الگوی مراکز شهرهای بزرگی چون « بوستون » و « فیلادلفیا » الهام گرفته است .
دفاعیه ای برای شهر بزرگ یکم ، ستایش خیابان برای جذب عابران و ایجاد یک عامل ایمنی ذاتی ، خیابان شهری باید سه کیفیت اساسی را دارا باشد : کتاب تاریخ شکل شهر ـ نوشته جمیز موریس لوئیز مامفورد ، نویسنده کتاب شهر در طول تاریخ یکی از صد رومیان سرسخت می باشد که در این بخش نقل قول هایی از او در نقد شهر رم خواهد آمد .
بطور کلی او می گوید که « مشارکت خاص رومیان در برنامه ریزی ، منحصر به مهندسی خشک و نمائیشان توخالی بوده است و این ذوق خاص این ثروتمندان تازه به دوران رسیده بود .
آنها که به اشیاء ذی قیمت غنیمتشان ، مجسمه ها و ستون های یادبود بسیاری که یاد برده شده و یا به دقت کپی شده بود ، به دارائی های ساختگی و بدلی و دکوراسیون های گران قسمت و مدرن خود افتخار می نمودند » .
و جیمز موریس در جواب این نقد می گوید : چنین نقدی بیش از حد خشک و خشن است ، البته شیوه زندگی رومیان به خصوص در شهر روم ویژگی های منفی بسیاری داشته است ، اما نیاز به ارزیابی عادلانه تری دارد .