درغزه
اگر چه امروز ازغزنین چیزی جز یک قریه کوچک و ویران باقی نمانده اما روزگاری دارای شکوه وعظمت بوده آری اگر امروز از آنجا گذر کنییدبه یادتان نمی نشیند که روزگار سنائی همه شعرا و بزرگان علم و دانش همانند امیران و سلاطین به دنبال کسب رزو غر ق امیان نفسانی بودهان د به قول استاد دکتر عبدلحسین زرین کوب شهر غزنین در آن روگار که هنوز دولت پرقدرت محمود از آن رخت برنبسته وبد در شادی و شادکامی غوطه می خورد عمه در شادی ها خوشی ها و آرزوهای بی پایان مست بودند در همین زمان که نه در مسجد سوز و نیازی بود و نه در خانقا هها شور داد و مانند فرخی عنصر منهچهری فقط به فکر زر و جاه و انیال جنسی بود.
در اینجا باید به عنوان یک دوست صمیمی و خوب به شما خوانند مهربان این مسئله اخلاقی را گوشتزد نمائیم که از آن همه قدرت مالی رزمی واز آن همه شادی وشور دنیائی هیچ چیز باقی نمانده و نخواهد ماند پس بعتر است من وشما مواظب خود باشیم تاغرق در مسائل دنیوی نشویم و همیشه و همه جا خد ا ، انسانیت و ملیت خود را فراموش نکنیم .
تولد سنایی
سنایی در سال 473 در غزنین متولد شد .
کلمه سنایی که ظاهرا به معنای روشنایی گرفته شده نام شعری اوست کهدر اکثر قصاتید و غزلیات شاعر به چشم می خورد و معاصرینش سنایی اسم می خواندند .
در مورد نام کوچک شید ای غزنه اختلاف زیاد است که مادر اینجا به تمام اقوال اشاره می نمائیم :
1- جامی در نفحات الانس آورد ه که نام شاعر ابولمجدود بن آدم سنایی بود ه است .
-عوفی در لبب الالبات اورا مجدالدین آدم السنایی می نامد .
-اجی خلیفه در کشف الظنو ن اورا محمد بن آد م معرفی می کند .
- گروهی از محققین نوشتهاند که نام سنایی ، حسن بوده و بعدها اورا مجدود گفته
- اند .این گروه استناد به اشعار خود سنایی نمودهاند که سرود :
هر که اورا گشته طالب مجد است
شفی اورا زلفظ بو امجد است
شعرا را به لفظ مقصودم
زین قبل نام گشت مجدودم
زان که جدا را به تن شدم بنیت
کرد مجدود ماضیم کنیت
پسری داری همنام رهی
کز تو می خدمت او جویم من
زآ ن که نیکو کند از همنامی
خدمت خواجه حسن بنده حسن
حسن اندر حسن اندر حسنم
تو حسن خلق و حسن بنده حسن
در هر صورت ابولمجد مجدود بن آدم سنایی شاعر عالیمقدار و عارف بلند مقام قرن ششم واز استادان مسلم شعر فارسی است .
پدرش آدم از وضع مالی خوبی بهره نمی برد ولی از نژاد بزرگان و آزادگان بودهاساس است سنای چه در روزگار خود و چه در سده های بعد همواره مورد تجلیل شاعران مورخان و تذکره نویسان قرار گرفته و پس از مرگ اکرام و احترام بسیار برخوردار بودهاست به همین دلیل گروه زیادی از محققین در مورد زندگی و شعر سنایی به تحقیق پرداخته اند که از جمله نیلکس ، استفسن ، دیویدپندلبوری ، بواوتاس ، بواوتاس ، دیبراین ، ادوارد بروان ، علی اصغر بشیر ، رضا مایل ، عبدالحی حبیبی ، نذیر احمد ، خلیل الله ، بدیه الزمان فروزانفر ، سید محمد تقی مدرس رضوی ، دکتر مظاهر مصفا ، سعید نفیسی ، دکتر ذبیح الله صفا ، دکتر عبدلحسین زرین کوب را می توان نام برد
سفرهای جوانی به نظرمن چهار علت باری سفر سنایی از غزنهبه بلخ وجود دارد که می توان به بررسی آن پرداخت .
علت اول : شاید علت سفر سنایی به بلخ فرار از خاطرات معشوقی بی وفاست که یاد و خاطراتش در شهر غزنه برای شاعر بسار گران و سنگین بوده است ک علت دوم : امکان دارد اسیر شدن در بند مهشوق اهل بلخ اورا از غزنه ه آن شهر کشانده است .
علت سوم : مثل اکثر جوانها سفر را دوست می داشت و فکر می کرد که بتواند به این وسیله آموخته های خود را بیفزاید .
علت چهارم :همانطور که در گذشته بین شد شعرا به دنبال زر وشهرت بودند و سنایی به خاطر اینکه در بلخ با حمایتهای اصیل الملک حسن هروی که در آن شهر دارای تشکیلات و مقام والایی بود به جایگاه بالاتریبرسد به آن شهر برسد به آن شهر سفر کرد .دکتر عبدالحسین زرین کوب در این مورد می نویسد .
(( همانطور که از اشعار سنایی بر می آید این است که او از محبتهای خواجه مانند پدرش بهره های فراوان برد .
ولی عاقبت مثل خیلی از دوستی ها ، این رابطه صمیمی به هم خورد و شاعر چون جوان برد و آتشین زبان به دشمنی با خواجه پرداخت وبه او تهمتهای فراوان زد او مجبور بود از بلخ به سرخس سفر کند )) پس از درگیری ، سنایی از لحاظ مالی بسیار بسیار ضعیف شد و چون روحی بلند همت داشت از بلخ به سرخس واز انجا به هرات ، نیشابور و خوارزم سفر کرد .
شاعر در این شهرها روزگار سختی را گذراند چون غریب و نا آشنا مجرد و فقیر بود .
مذهب سنایی در میان محققین دو نظر موجود است .
گروهی از جمله نصیرالدین ابو رشید عبد الجلیل قزوینی ، سنبیی را شاعر شیعی می نامد ، استد لال اینها به چند قطعه از اشعار است که به دو مورد آن در اینجا اشاره می کنیم : جانب هر که با علی نه نکوست هر که گو باش من ندارم دوست مر مرا مدح مصطفی است غذی جان من باد جانش را به فدی آل را به جان خریداریم وز بدی خواه آن بیزاریم دوستار رسول و آل ویم ز آن پیوسته در نوال ویم من زبهر خود این گزیدستم کاندرن ره نجات دیدستم گروه دیگر سنایی را پیرو ابو حنیفه دانسته و معتقدند خاندان سنایی مثل بیشتر خراسا نیا ن آن روزگار مذهب ابو حنیفه را بر می گزیدند با این همه ،مثل بشتر سنیان پاک اعتقاد اعتقاد ، علاقه به خاندان پیغمر در آنها راسخ بود .
دکتر ذبیح الله صفا در این مورد مینویسد :((… تعریضهای که به مخالفان علی (ع) از عایشه و معاویه و آل زیا د وجود دارد همه دلیل قاطع بر حب او نسبت به آن امام همام است و ستایش اورا از امام حسن و و امام حسین و بدگویی نتله حسین هم دلیل دیگری برین اعتقاد شدید سنایی از مدح و ستایش سه خلیفه اول و ائمه فقه اهل سنت خودداری نکرده است .بنبراین اگر هم او را از جمله شیعیا ن بشماریم باید معتقد به عدم تعصب او در مسائل مذهبی باشیم )) تحول درونی در طول تاریخ بسیار خوانده اید که فردی بر اثر اتفاقی از سمت دنیا گرایی کشیده و به سوی خداوند حرکت کرده است .
شاعر غرنه هم بر اثر اتفاقاتی که در زندگی اش افتاد ، مسیرش به کلی تغیر کرد .
در علت و انگیزه این تحول درونی هر علتی را ذکر کرده است که من هر یک را به تنهایی برای این تحول درونی ذکر می کند که ثمره همه آنها موجب تحول و تغییر درونی شاعر ما ، شد : 1- سر خوردگی عشقی : سنایی عاشق زیبا رویی شد که او پانصد گوسفند شرط عاشقی کرد سنایی به دنبال و جستجی آنها رفت ، هنگام رفتن کفشی نزد معشوق گذاشت ، پس از مدتی با پانصد گوسفند برگشت ، گوسفندها را تحویل داد و یک لنگه کفش را طلب کرد .
معشوق که همان روز اول را گم کرده بود به او گفت : چون دارای ارزش نبوده او را گم کرده ام .
سنایی حرف دوستان و اطرافیان را دائم زمزمه می کرد : کسی که کفشی را که به غایب مختصر است نگاه نداشته باشد ، دلی که صدا برابر بهر و بر است چگونه نگاه خواهد داشت .
2-پندو اندرز غیر مستقیم : شبی را سنایی صبح کرد در حالی که قصیده ای در مدح سلطان غزنه سروده بود .
صببح قبل از رفتن به کاخ و اهداء شعر ، به حمام رفت .
در آنجا دیوانهای را دید که شراب از سبوی شکسته در سفالی می ریزد و می گوید : به کوری چشم سلطان غزنه که دیگر انسانیت را از بین برده بنوش سنایی دقیق گوش کرد .
دوباره دیوانه شراب را در سفال ریخت و گفت : به کوری چشم سنایی شاعر ، که هیچ کاری جز تعریف از سلطان و ایادی ندارد بنوش.
3-عدم شناخت صحیح و قدردانی از وی :سنایی با تمام خدماتی که به درباریان می کرد آنطور که باید از این خدمات بهره نمی جست واز طرفی پایگاه مردمی خود را از دست داده بود که از این مورد رنج فروان می برد .
4- زارت خانه خدا : زیارت مکه ظاهرا اندیشه های روشنی در دل شاعر پدید آورد .
آری جمال حق واله و شیدایش ساخت چنان که دست از جهان و جهانیان بشست .
5- معاشرت با بزرگان : معاشرت با اهل علم و عرفان خصوصا در سفرهایی که شاعر داشته اورا از مردم و امراء زر پرست بی نیاز کرد .
در میان دوستان بزرگش می توان شیخ ابو یوسف یغقوب همدانی را نام برد که در او بسار تاثیر گذاشت .
استاد بدیع الزمان فروزانفر در مورد اثرات تحول شاعر در اشعارش می نویسد : سبک و نظم سخن نیز تاثیر و تقلید را به اختراع تبدل نموده و به سنایی سبک مخصوص بخشیده که تاکنون دست هیج گوینده بدان نرسده و اگر بیم ادعای غیب نبود می گفتیم نیز نخواهد رسید .
شعر این دوره از عمر سنایی بع پر مغزی و درستی و صحت معانی ممتاز و گذاشته از مسایل توحید و مطالب علم الهی حاوی پندها و تربیت و سلو ک جاده تحقیق و به دست آوردن زندگانی حکیمانه و فور اکبر یا خیر اکمل که آرزوی بشر است گفته شده و با بهترین سبک تعبیر گردیده .
آثار معاصران به نظر ادوارد براون سه نفر سراینده بزرگ مثنوی صو فیانه فارسی هستند : سنایی ، عطار ، جلالدین رومی ، همانگونه که خود جلال دین رومی با فروتنی سروده : عطار روح بود و سنایی دو چشم او مااز پی سنایی در عطار آمدیم آثار سنایی را می توان در یک دیوان و هفت مثنوی تقسیم کرد .
دیوان او را که شامل قصاتید ، قصائید ، غزلیات ، ترکیبا ت ، قطقات و رباعیات می باشد نزدیک به چهار ده هزار بیت می باشد ، بعد از دیوان نوبت به هفت مثنوی او می رسد : حدیقه الحدیقه : به نظر استاد بدیعالزمان فروزانفر این مثنوی گنج سنایی است این حدیقه را الهی نامه خوانده اند و شامل ده باب و ده هزار بیت در توحید ، عرفان و اخلاق است .
طریق التحقیق: این کتاب قریب به هزار بیت دارد و سه سال بعد از اتمام حدیقه به پایان رسیده است .
غریب نامه سیرالباد الی المعاد : این رسالع مختصر حدود پانصد بیت دارد و مبنای قوی ئ اخلاق است .
کارنامه بلخ : مثنوی است بر وزن حدیقه در پانصد بیت که ظاهرا نخستین نظم مثنوی سنایی است و هنگام توقف در شهر بلخ به نظم آمده و آن را مطایبه هم می گویند و مبنای آن را بر مزاح است .
عشق نامه عقل نامه پس از معرفی آثار سنایی به ویژگی آثار او می رسد در میان معاصرانس اشعارش از حیث طراوت کلام و پختگی اول است ودر میان قوماء به استثناء فرخی کسی همدوشش نیست .
حرفهای ساده و معمولی را به طریق نو و بدیعنیبت به زمان خود بیان می کرد .
برای اولین بار در اشعار نظم اخلاقی را بیان نموده مثل : نکند عاقل مستی ،نخورد دانا می ننهند مردم هشیار سوی مستی پی گر کنی بخشش گویند که میکرد نه او ور کنی عربده گویند که او کرد نه می 4- اولین شاعر بوده که اشعارش ، مسائل متعلقه به تصوف و عرفان را مورد بحث قرار داده است .
از معرفی و ویژگی آثار که بگذریم به معرفی معاصرین سنایی می رسیم .
معاصران او را دو گرو ه اجتماعی تقسیم می کنیم :)شعرا سلاطین .
از شعرای معاصر او ، مسعود سعر سلطان (استاد غزنه )،عثمان مختاری ( دوست صمیمی اش ) سید حسن غزنوی ، مغزی ، انوری و سوزنی را می توان بام برد .
از سلاطین معاصر او می توان سلطان علاء الدوله مسعود بن ابراهیم بن مسعود غزنوی ، یمین الدوله بهرام شاه بن مسعود بن ابراهیم غزنوی ، سلطان سنجر بن ملکشاه سلجوقی ،و ایرانشاه بن تورانشاه بن قاورد را نام برد .
وفات شاعر در نوشتن زندگی نامه انسانهای والا و بزرگ سخت ترین لحظه ، زمان نوشتن همین فصل ، یعنی وفات آن بزرگواران است .
نگارنده کتاب آنقدر غرق در احوالات سنایی بود که وقتی به فصل پایانی رسید ، دوست نداشت این قسمت را بنویسد و با شاعر خداحافظی کند ولی از آنجا که هر کی ولو بزرگ و والا باشد پایانی دارد و این کتاب بعد از سنایی به نظامی گنجوی آن داستان سرای بزرگ ایران زمینمی رسد حاضر به تدوین این فصل شد در تاریخ وفات سنایی اختلاف میان سالهای 525 ، 529، 535هجری قمری است ، اما زنده یاد جلال همایی وفات آن بزرگوار را سال 545 آورده و او را اصح اقوال ذکر می کند .
منابع: www.wikipedia.com با بهره گیری از کتاب مرجع همه بزرگان و کتابهای الکترونیک دیگر