ابوالحسن صبا
دریغا که با صدهوی هوس گذشتیم بر خاک بسیار کس
کسانیکه از ما به راه اندرند بیایند و بر خاک ما بگذرند
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت بیاید که ما خاک باشیم و خشت
در سال 1281 در خاندانی اهل دانش و هنر کودکی زاده شد که نامش را ابوالحسن نهادند پدر او را به رموز موسیقی آشنا کرد.
در کودک ذوق هنری سرشاری نهفته بود.
سه تار را نزد میرزا عبدالله و درویش خان سنتور را در محضر علی اکبر شاهی ضرب را از حاجی خان کمانچه را از حسین خان اسمعیل زاده فلوت را از اکبرخان هنگ آفرین و ویلن را از حسین خان هنگ آفرین فرا گرفت.
ولی پس از طی همه این مراحل بی گمشده ای می گشت که پس از بازگشت استاد کلنل علینقی وزیری از اروپا و تاسیس مدرسه عالی موسیقی در سال 1302 مقصود خود را در سن 21 سالگی یافت و با فروتنی تام به خوشه چینی از خرمن ذوق و هنر آن استاد یگانه مشغول شد.
به زودی بهترین نوازنده مدرسه به شمار آمد و حتی یکی از کلاسها را نیز شخصا اداره می کرد.
در فروردین 1306 به اتفاق وزیری وارکستر مدرسه به گیلان رفت و رئیس مدرسه صنایع ظریفه رشت شد.
و در مدت دو سال و چند ماه که در ساحل دریای مازندران بود با شنیدن نی شبانان و ترانه های روستایی گیلان توشه ای پر ارج از نواهای محلی گیلان را به دست آورد و برای اولین بار در تاریخ موسیقی ایران به گرد آوردن این ترانه ها و نواختن آنها به سبکی بسیار دلپذیر آغاز کرد.
دیلمان امیری مازندران زرد ملیجه در قفس و رقص چوبی قاسم آباد از همان آهنگهاست که می نواخت و آنها را در کتابهای ارزشمندش برای آیندگان به یادگار گذاشت.
سال 1310 به تهران آمد و خود کلاس موسیقی دائر کرد.
ردیف های موسیقی را به تدریج در سه جلد کتاب نوشت و به چاپ رسانید.
وی از آن هنرمندانی بود که عمر خود را وقف جامعه کرد و آنچه می دانست نوشت و برای جویندگان هنر باقی گذاشت.
شاگردان بسیار تربیت کرد که بسیاری از آنها از برجسته ترین نوازندگان این دوره اند.
آنها یادگارهای پرارزشی از استاد خود هستند که نام صبا را جاوید کرده اند.
صبا دوبار به خارج از ایران یعنی به بیروت و شام سفر کرد و صفحاتی از خود به یادگار گذاشت.
از اولین روز تاسیس رادیو در اردیبهشت 1319 بارادیو همکاری داشت گاه نوازنده و گاه سرپرست ارکستر بود.
نغمات دل انگیز ویلن صبا در نوارهای بسیار گردآمده که یادگاری پربها از آن هنرمند گرامی است.
در سال 1320 استاد ویلن کلاسهای شبانه هنرستان عالی موسیقی و در 1328 استاد ویلن دبیرستان موسیقی ملی شد و در آنجا نیز شاگردان هنرمندی تربیت کرد.
صبا به همه سازها آشنا بود علاوه بر ویلن که ساز تخصصیش بود به سه تار و سنتور هم بسیار علاقه داشت.
صبا مردم دوست بود چنان با دردمندانه همدردی می کرد که گویی او نیز دردی جز درد آنان نداشت.
هرگز کسی را از خود آزرده نساخت.
بسیار تیزبین و نکته سنج بود طبعی شوخ و بذله گو داشت مرگ صبا در سن 55 سالگی در29 آذر ماه 1336 بسیار جانگداز بود.
درگذشت او برای موسیقی ملی ایران سانحه ای بس بزرگ به شمار آمد.
صبا به تنها نور محفل انس خاصان بود بلکه روشنایی جانش خانه های دل ملت ایران را فروز زندگی بخشید.
درود بر روان او که بزرگترین استاد معاصر موسیقی ایران بود و یادش همیشه در دل و خصائلش همواره ذکر محافل صاحب نظران است.
صبا با نگرشی دگر
این گفتار به مناسبت یکی از سالگردهای تاسیس رادیو از این رسانه پخش شده است :
ملت ایران نمی تواند آن کسانی را که با هنر خود روزگاری آرامش بخش روانش بوده اند ازیاد ببرد.
رادیو ایران نیز وظیفه دارد به پاس خدماتی که این برگزیدگان اجتماع در ارتقا و پیشرفت برنامه های هنری این سازمان مبذول داشته اند حرمتشان را نگاه دارد و هر سال در جشن تاسیس رادیو یادی از آنها بنماید.
این گفتار که به سمع تان می رسد به همین نیت فراهم آمده و درباره نوازنده چیره دستی است که روزگاری ستاره درخشان کشور ما به ویژه رادیو ایران بوده است.
نامش ابوالحسن و کنیه اش صبا است.
حالا مختصری از زندگی هنری صبا را از زبان خودش می شنوید :
- استاد ممکن است بفرمایید رویهم رفته چند سال است در رشته موسیقی کار می کنید ؟
بایستی عرض کنم پدر من علاقه مفرطی به موسیقی داشت یعنی خودش هم آشنا به سازه های ایرانی بود و از کودکی یعنی شش سالگی مرا نزد اساتید موسیقی وقت راهنمایی کرد.
- ممکن است بفرمایید غیر از ساز تخصصی خودتان که ویلن است با چه سازهایی آشنایی دارید ؟
قبل از اینکه شروع به مشق ویلن بکنم به سازهای ایرانی از قبیل سه تار ، تار ، سنتور ، ضرب آشنا شدم حتی قدری هم کمانچه زدم.
بعدا اطلاعات خودم را به ویلن انتقال دادم و تقریبا یک مکتب مخصوصی برای ویلن ایجاد شد.
کتابهایی در این خصوص نوشته و انتشار دادم.
- ممکن است بفرمایید تقریبا چند آهنگ در مایه های ایرانی ساخته اید ؟
عرض کنم آنچه آهنگ ساخته ام در کتابهای خودم ثبت شده و اغلب پایه های چهار مضراب ساخت اینجانب است که شاگردانم از آنها اقتباس کرده و ملاک و مبنا برای ساختن چهار مضرابهای خود قرار داده اند.
- باز هم اجازه بدهید از شما سئوال کنم که تا به حال چند نفر موزیسین تربیت کرده اید و با استعداد ترین و باذوق ترین آنها به نظر شما چه کسانی بوده اند؟
البته این سوال را نمی توانم به طور تحقیق عرض کنم همین قدر از خرید کتاب دوره اول ویولونم که تقریبا سه هزار جلد بوده به نظر می رسد که سه هزار نفر نزد اینجانب تحصیل کرده اند ولی ناگفته نگذارم که این عده بعضیشان به توسط شاگردان خودم موفق شده اند تحصیل کنند.
- راجع به با استعداد ترین و با ذوق ترین شاگردانتان چیزی نفرمودید ؟
راجع به این قسمت نمی توانم عرضی کنم ولی البته خود جامعه این قسمت را تشخیص می دهد.
وقتی استاد وزیری به سال 1302 مدرسه عالی موسیقی را تاسیس کرد صبا از نخستین شاگردانی بود که در این مدرسه نامنویسی کرد.
در این هنگام صبا 21 سال داشت و به موسیقی ایرانی خوب آشنا بود و ویلن را با ملاحت می نواخت.
در آن ایام ویلن را با تکنیک کمانچه می نواختند صبا در مدرسه وزیری با تکنیک خاص ویلن آشنا شد.
قطعاتی از آثار اروپاییان را نزد وزیری نواخت.
به شیوه نواسازی وزیری و چگونگی ثبت آهنگها و ردیف های موسیقی ایرانی آشنا گشت و با نوازندگی گروهی یعنی شرکت در ارکستر آشنا شد و به زودی دریافت که موسیقی ایرانی منحصر به همان پیش درآمد و رنگ نیست.
سازهای ایرانی می توانند اثرات بلیغ تری را در شنونده ایجاد کنند.
مخصوصا ویلن توان بیشتری از آنچه که معمول است در بیان احساسات دارد.
صبا با درک این نکات و به ویژه شناختن مقام علمی و هنری استادش شاگردی جدی و نوازنده ای موثر برای ارکستر مدرسه گشت.
صبا به سرعت دوران هنرجویی را سپری کرد و به مقام هنرآموزی و استادی رسید.
در همان مدرسه عالی موسیقی تدریس ویلن را برعهده گرفت و پس از چندی به ریاست مدرسه صنایع ظریفه شهرستان رشت منصوب شد.
اگر گفته شود که این مسافرت اساس زندگی هنری صبا را دگرگون ساخت.
گزاف نگفته ایم زیرا صبا شاید تا آن زمان هدف و مقصودی جز نوازندگی نداشت لیکن از آن پس مربی و راهنما گشت.
صبا را می توان تا آن زمان منحصرا معرف ساخته های دیگران یا اجرا کننده خوش ذوق ردیف های موسیقی ایرانی به شمار آورد لیکن از این پس خود مبتکری عالی قدر گشت.
صبا به آوازهای ملی ما دلبستگی وافری داشت ولی از زیبایی و عمق نواها و ترانه های محلی و بومی بی خبر بود.
صبا در این ماموریت است که با شنیدن نای شبانان و ترانه های روستاییان اندیشه اش مسیری نو اختیار کرد و طرحی جدید برای زندگی هنری خود بنیان نهاد.
صبا در همین مسافرت است که متوجه می شود ترانه های محلی سرمایه های پر ارج ملت ایران است.
اینها گوهرهای گرانبهایی است که در سینه انسانهای روستانشین ضبط است اینها وقتی که از سینه ها بیرون آمد و صیقل دید چون خورشید خواهند درخشید.
صبا به زودی متوجه زیبایی و عمق این ترانه ها گشت و هدف آینده خود را به سرعت تعیین کرد.
و تا آخر عمر نیز جز به نیت رسیدن به این هدف تلاش دیگری نکرد.
بی دلیل نیست که صبا مطلقا حاضر نشد تصنیف به معنا و فرم امروزی بسازد هرگز دلش رضا نداد ک پیش در آمد و رنگ ابداع کند.
صبا برای اولین بار در تاریخ موسیقی ایران به گردآوری نواها و ترانه های محلی ایران اقدام کرد.
یکی از خدمات بزرگ صبا ابداع شیوه نو در نوازندگی ویلن بود.
نکته قابل توجه این است که موسیقی ایرانی بالاخص آوازهای آن گو اینکه دارای فرمی قراردادی است لیکن به مقتضای حال و بینش نوازنده محتوای آن قالبها دگرگون می شود و جملات موسیقی ایرانی مبین احوال درونی نوازنده اند.
اجرا کنندگان این جملات سوز دل یا شادی ضمیر خویشتن را منعکس می سازند.
آوازهای ایرانی اثر ثبت شده یا قطعه ای بالقوه که تمام دقایق و ریزه کاری های آن بر کاغذ آمده باشد نیست بلکه فرمها و جملاتی نمونه است که نوازنده به مقتضای حال و ذوق و احساس و بینش خود از جملات بر می گزیند و سوز درون یا شادی دل خود را بدان می آمیزد و از انگشتان خویشتن به تارهای ساز منتقل می سازد.
به همین سبب است که هرگز نمی توانید دو نوازنده بیابید که با وجود اینکه نزد استاد واحدی و از روی کتاب منحصری نوازندگی را فرا گرفته اند وقتی ماهر شدند آواز واحدی را همانند بنوازنند.
آن نوازنده ای که افکار پرورش یافته و احساسی شدید و قدرت بیشتری در اجرای قطعات دارد بالطبع نوازندگیش نیز مقبولتر است و آثاری هم که به وجود می آورد پر ارزش تر است.
صبا به اتکا همین اندیشه های عمیق و همین احساس شدید و همین مهارت در فن شیوه تازه ای در نوازندگی ویلن ابداع کرد و باید گفت که خود او تواناترین و بهترین مجری این شیوه نوازندگی بوده است.
این همان شیوه ای است که هنوز هم توسط شاگردانش مانند خالدی ، تجویدی و دیگران پیروی می شود.
صبا در زمینه چهار مضراب قطعات بسیار زیبا و پرارزش ساخته که مشهورترین آنها رنگ شتر است.
اگر بخواهیم درباره آثار چاپ شده صبا سخن بگوییم مطلب به درازا خواهد کشید بنابراین فهرست وار آثار او را نام می بریم : کتاب ویلن در سه مجلد برای دوره های مختلف نوازندگی کتاب سنتور در 4 مجلد این هفت جلد کتاب به طور مستقل چاپ شده اند و مورد استفاده هنرمندان و هنرجویان است صبا آثار دیگری نیز دارد که در مجموعه های دیگران به چاپ رسیده است از آن جمله است سلو صفحه ای وطن و چهار مضراب سه گاه که در کتاب ویلن وزیری چاپ شده است.
رنگ بیات ترک که در کتاب 25 قطعه ضربی چاپ شده است نوید بهار که در کتاب ویلن هنرستان موسیقی ملی چاپ شده است .
آهنگی در سل کوچک درکتاب ویلن هنرستان موسیقی چاپ شده است.
مقدمه زرد ملیجه که در کتاب تار و سه تار هنرستان موسیقی چاپ شد.
جلال همایی استاد دانشگاه تهران ماده تاریخ مرگ صبا را چنین سروده است: ساز صبا نغــمه یی آخر نــواخــت کــز اثــر زخـمه روانها بخست بود در آن ساز چه سوزی که شور کرد به پا در دل هشیار و مست از دل و بر سینه صاحــبدلان دودی بــرخاست و داغـی نشست دف به خروش آمد و نالید تار در غم آن دست که رفتش ز دست ضرب اجل پرده شومی گشاد جسم هنر پرده به رخســار بـست آه که اسـتاد هنــرمند مــرد ساز صبا تــا به قیــامت شکــست گفتم سـنا از پـی تــاریـخ او ساز صبــا تـار دل مــا گســست صبا به روایتی دیگر اینک به او رسیدیم مردی که چون نگینی بر تارک موسیقی ملی ما نشسته است مردی که چندین سال پس از مرگ زنده و همچنان یکتا و برتر مانده است مردی که چون چهره های پیش از خود زندگی را در راه موسیقی ایثار کرد.
ولی ایثار نه تنها از سرشوق و قریحه بود بلکه با دانش و آگاهی اش توام بود.
مردی که باید او را مرد چند بعدی موسیقی ملی نامید زیرا که هم می ساخت هم می نواخت هم گرد می آورد هم می پرداخت.
دانش و تجربه در او به یکسان پرورش یافته بود و میان احساس و ادراک او جدایی نبود.
مردی که تنها لذت نمی بخشید.
به آموختن هنر نیز می اندیشید.برخی از پرورش یافته گان او را هم اینک می توان به عنوان جانشین پذیرفت.
با وجود این در یک قیاس ژرفتر می توان دریافت که هنوز از دیگران برتر است و پنجه شور آفرینش همچنان بی مانند مانده است .
اینک زندگی نه چندان آسوده اش را می شکافیم و زوایای هنر برترش را می کاویم چرا که شناخت این مرد برتر و هنر برترش را برخود و بر همه مشتاقان پاک موسیقی ملی فرض می دانیم.
اگر جامعه موسیقی نوین ایران شکوفایی و پویایی خود را به چند تن انگشت شمار مدیون باشد بی تردید یکی از آنها روانشاد ابوالحسن صباست.
ابوالحسن صبا به سال 1281 در تهران و در خانواده ای هنردوست زاده شد پدرش ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند صدر الحکما نوه محمود خان صبا ملک الشعرا خود دستی در نواختن سه تار داشت و برخلاف بسیاری از پدران دیگر پسر را از آغاز با جذبه های موسیقی آشنا کرد.
و این همان مردی است که یکی دوبار در برابر شعاع السلطنه به شفاعت درویش خان برخاست و او را و ما را از فاجعه ای که می رفت به وقوع پیوندد رهایی داد.
با تکیه بر اندیشه مترقی پدر ابوالحسن از زمان کودکی بی هیچ دغدغه ذهنی به موسیقی روی آورد نخست نزد ربابه خانم ندیمه عمه اش به فراگیری ضرب پرداخت.
چندی بعد نزد پدرش به فراگیری سه تار نشست .
از آنجا که پدرش می خواست که او با بیشتر سازهای موجود آن زمان آشنا شود.
آموختن سنتور را نیز نزد علی اکبر خان شاهی آغاز کرد و همزمان نواختن تنبک را نزد تنبک نواز معروف حاجی خان ضربی ادامه داد.
هنوز سال از زندگی را پشت سر ننهاده بود که نزد حسین خان اسمعیل زاده معروف به کمانچه کش به آموختن نشست ولی هنوز ویلن باقی مانده بود سازی که می بایست سرنوشت ایرانیش با همت و تجربه های آینده ابوالحسن روشن شود.
سازی که از یک سو همچنان در خدمت نواهای اروپایی بود و از سوی دیگر زیر پنجه کمانچه کشها به کمانچه دیگر تبدیل شده بود.
ویلن در انتظار ظهور ابوالحسن بود تا موسیقی ملی ما را بپذیرد و با آن کنار بیاید.
گویی ابوالحسن به فراست این انتظار را دریافته بود چرا که به زودی نزد حسین خان هنگ آفرین به فراگیری آن نشست به این ترتیب ابوالحسن پیش از آنکه صبا شود پنجه خود را با بیشتر سازهای زمان آشنایی داده بود ولی باز هم کافی نبود.
این آشنایی می بایست با آگاهی علمی در می آمیخت و خواهیم دید که چگونه در آمیخت.
علی نقی وزیری به ایران بازگشته و مدرسه عالی موسیقی را بنیاد نهاده بود.
همه آنها که دستی بر سازی داشتند و قلبشان با عشق موسیقی ملی می زد به سوی او که برای نخستین بار با توشه ای از دانش موسیقی به میدان آمده بود جذب شدند.
وزیری الفبای موسیقی را به ارمغان آورده بود دیگر دو زانو نشستن نزد استادان برای شاگردان ملال آور شده بود .
روش وزیری می توانست به شاگردان استقلال دهد همه آنچه که در سینه استادان نهفته بود می شد با الفبای وزیری نوشت خواند و نواخت به قول روان شاد خالقی هر کس که به دفتر وزیری می رفت در می یافت که با کتاب سرو کار دارد و همه کارها روی اصول انجام می شود.
ابوالحسن در آن زمان تنها 21 سال داشت ولی در همین سن وسال به خوبی با سازهای گوناگون آشنا بود.
وزیری با اعجاب و تحسین او را پذیرفت و نامش را در دفتر مدرسه ثبت کرد.
از این پس پرتو دانش وزیری بر قریحه درخشان صبا سایه گستر شد و آن را پرورش داد.
صبا نواختن ویلن را به شیوه ویلن و نه کمانچه که رسم زمان بود نزد وزیری فرا گرفت.
صبا در مکتب وزیری از یک سو با شیوه درست ویلن نوازی آشنا شد و از سوی دیگر راه نوشتن آهنگها و ردیف موسیقی ملی را فرا گرفت.
از این آشناییها و فراگیری های اصولی بود که پایه های مهارتها و به اصطلاح هل فن ویرتوئوزیته صبا را استحکام بخشید.
سالها بعد تلفیق مهارت های فنی و ظرافتهای عاطفی در کار صبا به اوج کمال خود رسید.
چیزی که به راستی یکتا بود و همچنان یکتا مانده است.
چندی نگذشت که استاد وزیری که مجذوب مهارت و ظرافت شاگرد شده بود اداره برخی از کلاسهای مدرسه موسیقی خود را به او واگذاشت.
و به این ترتیب صبا در حین فراگیری های بیشتر از مکتب وزیری در نقش همکار او نیز ابراز وجود کرد.
به سال 1306 مدیریت مدرسه نویای صنایع ظریفه در رشت به صبا تقویض شد و او به سوی شمال ای خطه سرشار از رنگ و نور و آهنگ رهسپار شد.
سفر شمال نقطه عطفی را.
در زندگی هنری صبا به وجود آورد زیرا که دستاورد دو سال و اندی زندگی در کنارهای خزر.
آشنایی ژرف او با گنجینه های موسیقی بومی بود.
ثبت ضبط بسیاری از ترانه های بومی شمال یادگار زندگی او در آن دیار است.
در بازگشت به تهران صبا نخستین کلاس موسیقی مستقل خود را بنیاد کرد کلاسی که دستاورد های فراوان داشته است.
بسیاری از نوازندگان ورزیده امروز که آوازه بسیار و گاه بیشتر از استاد پیدا کرده اند از مکتب صبا آغاز کرده اند.
مهدی خالدی، علی تجویدی ، حبیب الله بدیعی ، رحمت الله بدیعی ، همایون خرم ، حسن کسایی ، فرامرز پایور، حسین تهرانی ، شادروان لطف الله مفخم پایان (هنرمند گرامی و چیره دست ویلن آقای حبیب الله بدیعی بیشتر از محضر مرحوم لطف الله مفخم پایان کسب فیض کرده است و می توان گفت وی غیر مستقیم شاگرد صبا بوده است.
) همه و همه از شاگردان استاد ابوالحسن صبا بوده اند که امروزه هر یک از اساتید موسیقی ایران به شمار می روند.
شهریار و صبا شهریار پس از شعر و شاعری به موسیقی عشق می ورزید موسیقی را خیلی خوب درک می کرد و مستمعی بسیار خوب بود و همیشه با آنان که خوب ساز می زدند یا خوب یم خواندند دوستی می کرد و آنها را دوست داشت.
شهریار با استاد ابوالحسن صبا بزرگترین استاد و خدمتگزار بی نظیر موسیقی ایران که در محبت و دوستی و آقایی و بزرگواری نیز انسانی کم نظیر بود دوست و مانوس شد و اگر بگوییم دوستی و بزرگواری و صفای صبا بر شعر شهریار اثر گذاشت سخنی به گزاف نگفته ایم به هر حال صبا و شهریار هر وقت که می توانستند شب و روز با هم معاشرت می کردند.
هر جا شهریار و صبا با هم بودند شهریار شعرش را با حال تر و شیرین تر می خواند و صبا سازش را شیرین تر و با حال تر می زد.
و در هر مجلس که ترانه غزل شهریار و ساز صبا با هم هماهنگی و هم نوایی می کردند مجلس شور و حال دیگری داشت.
در این ایام روز به روز بر شهرت شهریار افزوده گشت.
به طوری که چیزی نگذشت که در تهران هم مثل خراسان هر کجا شاعری نویسنده ای هنرمندی نوازنده ای و اهل ذوقی بود با هزاران شوق و اشتیاق به دیدن شهریار می آمد وآرزو داشت او را ببیند و با او آشنا شود و در تمام مجالس حال و ذوق شعر شناسان و اهل ذوق زیارت شهریار را به جان و دل خریدار آمدند و به دنبال او می گشتند.
شکوفاترین و پربرکت ترین دوره شعر شهریار همین ایام است.
شهریار در این ایام غزل های خوب مثنوی های خوب قطعات خوب و قصیده های خوب ساخته است و به شعر شناسانی که به او حسد نمی ورزیدند و از انصاف و مردمی بهره داشتند نشان داد که شعر شهریار و بخصوص غزل سرایی اش به چه مقام و عظمتی دست یافته است.
ساز صبا بزن که سوز دل من به ساز می گویی مگر زدل چه شنیدی که باز می گویی مگر حـکایت پـروانه می کنـی با شمع که شرح قصه به سوز و گداز می گویی مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز به گوش دل سخنی دلــنواز می گویی کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد بزن که در دل این پـرده راز می گویی به پای چشمه طبع من این بلند سرود به سرفرازی آن ســروناز می گـویی به سر رسید شب و داستان به سر نرسید مگر فسانـه زلــف دراز مــی گـویی دلم به ساز تو رقصد که خود چو پیک صبا پــیام یار بـه صـد اهتزاز می گویی نوای ســاز تـو خواند تــرانـه تـوحیــد حقیقتی به زبان مجــاز مـی گویی ترانه غــزل شهریـار و ســاز صبـا است بزن که سوز دل من به ساز می گویی عیدی صبا صبا به شــوق در ایـوان شــهریار آمـد که خیر و سر به در از دخمه کن بهار آمد ززلف زرکش خورشید بند سیم سه تار که پرده های شب تیره تار و مــار آمد به شهر چند نشینــی شکستـه دل برخیــز که باغ و بیشه شمران شـکوفـه زار آمــد بســان دختر چــادرنشیـن صحرایـــی عــروس لاله به دامــان کوهســار آمد فکند زمزمه گلپونه ای به برزن و کـو بــه بـام کلــبه پرستوی زرنگار آمد گشود پیــر در خــم و بــاغبان در بــاغ شراب و شهد به بـازار و گــل به بــار آمد دگر به حجره نگنــجد دمـاغ سـودایی کــه با نسیم سحر بوی زلــف یـار آمد بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سه تار غزل بیار که بلبل به شاخسـار آمـــد برون خرام به گلگشت لاله زار امروز کـه لاله زار پر از سـرو گلعـذار آمد صبا به هیات گل شد وزیر تبــلیغات بیار بـاده که کـابینه روی کار آمد خجسته باد به ایران باستان نــوروز کــه یـادگار ز جمشید کامکار آمد چه جای لشکرک ای شاهدان اسکی باز که برف آب شد و کوه اشکبار آمد کنون که بوی گل و مژده سلامت شاه رسید و مرهم دل های داغدار آمد شکفته دار به برگ و نـوا یتــیمان را که کودکان چمـن نیـز نونوار آمد به دور جام میـم داد دل بــده ســــاقی چها که بر سرم از دور روزگار آمد به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد با روح صبا ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی تو که آتشکده عشــق و محـبت بــودی چه بلا رفت که خاکـــستر خاموش شدی به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من نــه گمان دار کــه رفتــی و فراموش شدی ناز می کرد به پــیراهن نازک تن تو نازنینا چه خبر شد که کــفن پوش شدی چنگی معبد گردون شوی ای رشگ فلک که به ناهید فلک همسر و هــمدوش شـدی شمع شب های سیه بودی و لبخند زنان با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی شب مگر حور بهشــتیت به بالیــن آمــد که تواش شیفته زلــف و بنــا گوش شدی باز در خواب شب دوش تــرا مـی دیدم وای بر من که توام خواب شب دوش شدی ای مزاری که صبا خفته به زیر سـنگت به چه گنجینه اسـرار که سرپــوش شــدی شهریــار به جـگر نــیش زنـد تشنگیم که چــرا دور از آن چشمه پـر نوش شدی اقبال و موسیقی گـرفت رونــق از اقبــال کـار موســـیقی شکفت از گل رویش بهار موسیقی نه صوت اوست به گوشم که گیسوافشاند به کوهسار هنر آبشار موسیقی در این خزان فضیلت هزار دستانــی است فکنده غلغله بر شاخسار موسیقی صــفای سینــه او جلوه داد آیــنـه وار جمال شاهد لاله عذار موسیقی به شوق زمزمه چشمه سار سیــنه اوست که لاله بشکفد از لاله زار موسیقی زهی ترازوی عــزت کــه با کــف خالــی به زرو سیم نسنجد عیار موسیقی به آن خدا که علی شاهکار خلقت اوست ترانه تو بود شاهکار موسیقی به صحنه ای که در او کار شعر می شد زار تویی که دم زدی از کارزار موسیقی به شعر پارسی آتش زدی به جان حریف زهی کبوتــر شاهین شکار موسیقی بتاز تــوسن هــمت کــه پـرچـم اقــــبال سزد به دوش تو ای شهسوار موسیقی بس افتخار کنم زین غزل که بـسرودم به افتخار تـو ای افــتخار موسیــقی سپرده بار بد روزگار پشت بــه پشـت بــه سینه تـو همـه یادگار موسیقی تو زنده ای ابدی لیک چنگ و بربط و ساز پس از تو نوحه کند بر مزار موسیقی دگر بسان تو ماهی فلک نخواهد داشت که تابد از دل شب های تار موسیقی هزار شکر که در روزگار مـا تــــاریخ نشد به دولـت تو شرمسار موسیقی دلا بساط سخن گستران که مهمان است به شهریار غــزل شهـریار موسیقی مصاحبه با همایون خرم درباره صبا در مصاحبه ای که با آقای همایون خرم درباره ابوالحسن صبا در رادیو به عمل آمد سوال و جوابها ذیلا نقل می گردد : با توجه به اینکه شما از شاگردان استاد فقید صبا بوده اید می خواستم قبل از هر چیز نظرتان را درباره شیوه ویلن نوازی صبا بدانم ؟
همانطوری که فرمودید بنده این افتخار را دارم که شاگرد صبا بوده و حتی ویلن به دست گرفتن را از مرحوم ابوالحسن صبا که هادی و استاد من بود فرا گرفته ام و کارم را تا آخر هم در محضر ایشان ادامه دادم.
اما راجع به شیوه ویلن نوازی آن مرحوم یک نکته بارز در کار استاد برایم ملحوظ و مشخص بود.
صبا هر قطعه ای را که اجرا می کرد یا برای ویلن می نوشت سعی می کرد در آن قطعه یک کاری وجود داشته باشد.
بنده توضیح بدهم غرض از کار چیست ؟
کار این است که ضمن اینکه شنونده دارد لذت می برد از ساز یک نوازنده ضمنا حیرت هم می کند که این نوازنده دارد چه کار می کند.
من واقعا هر وقت کار صبا را گوش می کردم علاوه بر اینکه لذت می بردم حیرت می کردم که دارد چه کار می کند.
این واقعا شیوه مشخص نوازندگی صبا بود که ظرافت و مهارت را با هم ترکیب می کرد مضافا بر اینکه ذوق سرشاری داشت آدم ذوق سرشار داشته باشد تکنیک خوب هم داشته باشد این دو تا را با هم ترکیب کند مسلما معلوم است که چه از آب در خواهد آمد.
- درباره زمینه آهگسازی صبا چه نظری دارید ؟
بنده واقعا جسارت نمی کنم و این اجازه را به خودم نمی دهم که راجع به استاد صبا و راجع به مسائل آهنگ سازی استاد اظهار نظر خیلی بارزی کرده باشم ولی چون جزو شاگردان اولیه استاد هستم و خود را نزدیک به ایشان می دانم معتقدم آنقدر که صبا متخصص در نوازندگی بود در کار آهنگسازی و ابداع به خصوص ابداع ترانه چون ابداع هم ممکن است چند نوع باشد.
ایشان در کار نوازندگی ابداعاتی داشت یعنی چهارمضراب های متعددی نوشته بود که بسیار خوب و حتی در حد عالی بود.
ملودی های بسیار قشنگی در آن چهار مضرابها بود و یا قطعات دو ضربی نوشته بود که در ردیف های عالیش هست.
هم قطعات بومی داشت و هم قطعاتی که خودش خالص درست کرده بود.
به عنوان مثال یک بیات ترک دو ضربی دارد که برای ویلن یک نمونه است هم شیرین و هم قشنگ هم سراپا تکنیک.
این دو ضربی است که خودش درست کرده.
ضمنا در قطعه کوهستانی خودش هم کار کرده و قطعه کوهستانی را به شیوه خودش روی ویلن پیاده کرده است به نحوی که هم شیرین زده و هم حالت بومی خودش را حفظ کرده است.
ولی از نظر ترانه سازی صبا شاید رغبتی به این کار نداشته باشد هم استعداد خودش را آزمایش کرده من نمی دانم در ترانه سازی ایشان کاری نکرده است.
- این آهنگ های محلی یا بومی که تنظیم کرده اغلب متعلق به مناطق شمالی است در مورد شیوه تنظیم این آهنگ ها اظهار نظر بفرمایید ؟
تنظیم به آن معنا که برای ارکستر باشد نیست.
تنظیم برای یک ساز بوده بیشتر برای ویلن یا ادوات دیگر بوده به عنوان مثال زرد ملیجه را به نظر من ایشان تنظیم کرده اما این برای ارکستر نوشته نشده است که فلوت این رل را داشته باشد کلارینت این رل را داشته باشد.
با امکانات فنی یک ساز تنها داریم به نام ویلن روی این ویلن می خواهیم زرد ملیجه را پیاده کنیم می خواهیم روی این ساز تنها تنظیم کنیم و واقعا استاد صبا قشنگ تنظیم کرده است.
زرد ملیجه خودش یک حالت محلی دارد ضمنا یک تحریرهایی که توی ردیف های موسیقی سنتی ماست آنها را قشنگ با هم پیاده کرده بود درست با هم تطبیق داده بود یعنی درست آنجایی که باید موسیقی سنتی ما پشت سر این قسمت محلی قرار بگیرد قرار گرفته بود.
صبا به سال 1319 پس از تاسیس رادیو در تهران به این سازمان پیوست و همواره ممتازترین نوازنده آن به شمار می رفت.
صبا از سال 1326 به عضویت هنرهای زیبای سابق که وزارت فرهنگ و هنر کنونی است درآمد.
علاوه بر آهنگ سازی کتاب نویسی و تدریس خصوصی استادی هنرستان موسیقی ملی و سرپرستی ارکستر شماره 1 هنرهای زیبا که بعدها به ارکستر صبا تغییر نام داد دیگر مشغله های پربار ابوالحسن صبا بود.
بدین گونه لحظه ای از زندگی او به غفلت نمی گذشت کار انگیزه و هدف اصلی او بود.
صبا پیش از آنکه یک آهنگ ساز باشد بی شک نوازنده ای کم نظیر بود.
به خصوص تکنیک ویلن او در موسیقی ایرانی یکه و منحصر به فرد باقی مانده است.
بدیهی است که ویلن سازی غربی است ولی شاید تنها سازغربی باشد که می توان با اتخاذ روش و تکنیک نواختن مناسب آن را با کیفیات موسیقی ملی هماهنگ ساخت.
اگر چنین کاری در اساس درست و منطقی باشد بی تردید صبا بزرگترین کوشش را در راه ایجاد این هماهنگی و انطباق به کار زده است.
می دانیم که تکیه ها و تحریرها از عناصر اساسی و سازنده موسیقی سنتی ایرانی است و شکل و ترکیبی اختصاصی دارد صبا در شیوه هیا نت نویسی خود کوشیده است تا با ابداع علائم خاصی اجرای این گونه کیفیات تزئینی را تسهیل کند.
به مدد شیوه های تکنیکی او امروز ویلن را می توان دست کم سازی ایرانی شده به حساب آورد.