دانلود تحقیق آمیختگی زبان عربی با زبان فارسی

Word 306 KB 19532 42
مشخص نشده مشخص نشده زبان های خارجی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آمیختگی کامل زبان عربی با زبان فارسی و پیوند این دو زبان به
    گونه ای است که بر کسی پوشیده نیست تا جایی که کمتر نوشته یا شعری را در زبان فارسی می توان یافت که از واژه ها و کلمات عربی تهی باشد و برای فهمیدن و درک بهتر شاهکارهای ادبی زبان فارسی و آثار فقیهان ، سخنوران و شاعران بزرگ ایران ،‌آشنایی مختصری با این زبان ضروری و مفید به نظر می رسد .


    از سوی دیگر درس عربی از جمله معدود درسهایی است که دانش آموزان هم در دوره راهنمایی و هم در دوره دبیرستان در تمام رشته های تحصیلی با آن سرو کار دارند .


    با توجه به این مطالب خوشحالم که توفیق الهی نصیب شد و توانستم مطالب و نکات تازه ای که مناسب با نکات و قوائد کتب دوره راهنمایی است به رشته تحریر در آورم، لازم به ذکر است بعضی از مطالب در کتابهای راهنمایی عنوان نشده است ولی برای اطلاعات بیشتر دانش آموزان محترم آورده شده و نیز سعی شده که مطالب با توجه به ترتیب درسهای کتابهای اول دوم و سوم راهنمایی باشد ولی بر حسب ضرورت بعضی از مطالب جا به جا آورده شده است .


    این مجموعه هم برای دانش آموزان دوره راهنمایی لازم است و هم پیش نیاز دانش آموزان دوره دبیرستان می باشد .


    این مجموعه شامل دو بخش است .

    الف ) بخش صرف (ویژگیهای کلمه) .

    ب) بخش نحو (نقش و کاربرد کلمه در جمله) .


    منابع مورد استفاده : 1 عربی به زبان ساده تألیف آقای سید کاظم موسوی و رضا روزبه .

    2 کتب درسی دوره راهنمایی و دبیرستان .
    بخش اول : مقدمات صرف (تجزیه)
    حروف شمسی و قمری :
    الفبای عربی 28 حرف است که نیمی از حروف شمسی و نیمی دیگر قمری هستند :
    حروف شمسی : حروفی هستند که هرگاه بعد از «ال» قرار گیرند «ل» خوانده نمی شود و حرف بعد از «ل» مشّدد «ّ» تلفظ می شود .

    مانند ال + شمس = الشّمس «اشّمس خوانده می شود» .

    حروف شمسی عبارتند از « ت ث د‌ ذ ر ‌ ز س ش ص ‌ ض ‌ ط ظ ل ن»
    حروف قمری : حروفی هستند که هرگاه «ال» بر سر آنها وارد شود ، کلمه را همانطور که می نویسیم تلفظ می کنیم مانند الْقمر «ماه» .

    برای آسانی به خاطر سپردن حروف قمری تمام آنها را در یک جمله به کار برده ایم «باغ وقف حکیم خجعله»
    تذکر : اگر «الف» را نیز یک حروف به حساب آوریم ، حروف الفبای عربی «29»حرف خواهد بود .



    فرق همزه و الف :
    1 «الف» همیشه ساکن است ولی همزه علاوه بر سکون ، حرکات دیگر {َ ، ِ ، ُ} را نیز می پذیرد .

    مانند : (أِکرام أَنزالَ أُوتی) .


    2 «الف» چون ساکن است هیچگاه در ابتدای کلمه واقع نمیشود ولی همزه هم در اول هم در وسط و هم در آخر کلمه واقع می شود .

    مانند (أَکل سَأَلَ قَرَأَ)

    حرکت :
    حرکت در زبان عربی بوسیله تلفظ حروف می باشد و سه حرکت فتحه (َ) ، ضمه‌(ُ) و کسره (ِ) در عربی وجود دارد .


    الف حرفی که فتحه دارد مفتوح نامیده می شود .

    مانند : «م» در «مَسجد» .


    ب حرفی که ضمه دارد مضموم نامیده می شود .

    مانند : «م» در «مُعلّم»
    ج حرفی که کسره دارد مکسور نامیده می شود .

    مانند : «ت» در «تِلمیذ»
    سکون :
    حرفی که حرکت نداشته باشد ساکن نامیده می شود و علامت آن (ْ) سکون می باشد مانند : حرف «س» در «مسْجد» .

    تنوین :
    تنوین علامتی است که در آخر بعضی از کلمات عربی بکار می رود و بیان می کند که هنگام تلفظ کلمه باید نون ساکن «نْ» به آخرآن افزود .

    تنوین بر سه قسم است :
    الف تنوین رفع «ٌ» مانند : قلمٌ
    ب تنوین نصب «ً» مانند :‌قلماً
    ج تنوین جر «ٍ» مانند : قلمٍ
    تذکّر : تنوین نصب روی «الف» نوشته می شود مانند : (کتاباً ، دفتراً) مگر هنگامی که کلمه بوسیله «ه» یا «اء» ختم شده باشد که در این صورت دیگر روی «الف» نوشته نمی شود .


    مانند : (ناقده مزرعهٍ ابتداءً)
    مانند : (ناقده ـ مزرعهٍ ـ ابتداءً) اقسام کلمه : کلمه در عربی بر سه قسم است : 1ـ اسم 2ـ فعل 3ـ حرف 1ـ اسم : کلمه ای است که معنای مستقلی داشته باشد ووابسته به زمانهای سه گانه نباشد یا به عبارت دیگر اسم کلمه ای است که بر نام دلالت دارد مانند : (کتاب ـ اسد ـ مزرعه) .

    2ـ فعل : کلمه ای است که بر انجام دادن کاری یا پدید آمدن حالتی در زمان گذشته یا حال یا آینده دلالت دارد مانند : کَتَبَ «نوشت» ، یَکْتُبُ «مینویسد» .

    3ـ حرف : کلمه ای است که به تنهایی معنی و مفهومی نداشته باشد یا به عبارت دیگر کلمه ای که نه اسم است نه فعل .

    مانند : {عَلَی «بر» ، فی «در» ، مِن «از» ، اِلی «به» ، هَلْ «آیا»} علامتهای شناخت اسم : مهمترین نشانه های شناخت اسم عبارتند از : 1ـ هر کلمه ای که «ال» داشته باشد مانند : أَلمُعَلّم ـ أَلصَّف 2ـ کلمه ای که تنوین «ــًـــٍــــٌـ» دارد مانند : معلمٌ ـ‌صفٍّ ـ کتاباً 3ـ هر کلمه ای که آخر آن «ه» باشد مانند : نافذه ،‌ حدیقه .

    4ـ هر کلمه ای که بعد از حرف «جر» واقع شود مانند : کلمه «منضده» در جمله «الکتابُ عَلَی المنضده» .

    تذکر : اسمی که «ال» داشته باشد هرگز تنوین نمی گیرد و کلمه ای که تنوین دارد هرگز «ال» نمی پذیرد ونیز کلمه ای که مضاعف واقع شود نه «ال» می گیرد و نه تنوین.

    مانند «باب» در جمله «فَتَحَ باب المحفظه» = در کیف را باز کرد .

    علامتهای شناخت فعل : مهمترین علامتهای شناخت فعل : 1ـ هر کلمه ای که قبل از آن «قَد ـ س ـ سوف» بیاید مانند : قَد ذَهَبَ «رفته است» .

    سَأَذْهَبُ ـ سَوْفَ أَذْهَبُ ، که هردو یعنی «خواهم رفت» 2ـ هر کلمه ای که آخر آن «تْ» باشد مانند :‌جَلَسَتْ «نشست» 3ـ هر کلمه ای که آخر آن «تَ ، تِ ، تُ» بیاید مانند : ذَهَبْتَ «رفتی» ، ذَهَبْتِ «رفتی ، مؤنث» ، ذَهَبْتُ «رفتم» اسم از نظر جنس : اسم از نظر جنس بر دو نوع است : 1ـ مذکر 2ـ مؤنث مذکر = الف ـ حقیقی : اسمی است که بر جنس «نر» دلالت دارد ، یا به عبارت دیگر نام یا صفت انسان یا حیوان نر باشد .

    مانند : حمید ـ اسد ـ عالَم … ب ـ مجازی :‌ اسمی است که بر جنس نر دلالت ندارد ولی قوائد اسم مذکر در مورد آن بکار می رود مانند : کتاب ـ قلم ـ باب … مؤنث = الف ـ حقیقی : اسمی است که بر جنس «ماده» دلالت دارد ، یا به عبارت دیگر اسم یا صفت انسان یا حیوان ماده باشد مانند : فاطمه ـ بقره ـ عالمه … ب ـ مجازی : اسمی است که بر جنس ماده ،‌دلالت ندارد ولی قوائد اسم مؤنث در مورد آن بکار می رود مانند : مزرعه ـ مدرسه ـ سماء … تذکر : اسم مؤنث دارای سه علامت است «ه» مانند «طاهره ـ تلمیذه ، …» و «اء» مانند : (زهراء ، صحراء ، …) و «ی» مانند : (کبری ، موسی ، …) حال بعضی از اسمها هستند که دارای این علامت های مؤنث (ه ، اء ، ی) نیستند ولی از نظر معنی بر مؤنث دلالت می کنند مانند : (مریم ـ زینب ـ بنت ـ اُخت ـ اُمّ ـ شمس و ...) .

    اسم از نظر تعداد اسم از نظر تعدا «مفرد ـ مثنی ـ جمع» 1ـ اسم مفرد : اسمی که بر یک شخص یا یک چیز دلالت کند ، مانند : {معلم ، دفتر ، صدیق…} 2ـ اسم مثنی : اسمی است که بر دو شخص یا دو چیز دلالت می کند و دو علامت دارد :‌ ان ــــــ معلّمانِ ـ تلمیذانِ ـ طالبتانِ ین ــــــ معلّمینِ ـ تلمیذینِ ـ طالبَتینِ 3ـ جمع :‌ کلمه ای است که بر بیش از دو نفر دلالت دارد و بر سه نوع است : الف : جمع مذکر سالم : مخصوص جنس نر و متعلق به انسان و یا صفت انسان است و دو علامت دارد .

    ون ـــــ معلّمونَ ، مسلمونَ و … ین ـــــ معلّمینَ ، مسلمینَ و … ب : جمع مؤنث سالم : برای جمع بستن اسمها یا صفتهای مؤنث به کاربرده می شود و روش ساخت آن عبارت است از اضافه کردن «ات» به آخر اسم مورد نظر .

    مانند : مسلمه ـــ مسلمات معلمه ـــ معلمات همانطور که در مثالها ملاحظه کردید ، هنگام ساختن جمع مؤنث «ه» آن حذف می شود .

    نکته : کلماتی از قبیل {اصوات ـ اموات ـ ابیات ـ اوقات} با اینکه دارای «ات» می باشند جمع مؤنث سالم نیستند بلکه جمع مکسر هستند زیرا «ت» به کار رفته در این کلمات جزو اصلی آنها است و برای تشخیص این مطلب کافی است که مفرد این کلمات را بدست آوریم .

    اصوات ــــ صوت ابیات ـــــــ بیت اموات ـــــ موت اوقات ــــــ وقت ج ـ جمع مکسر : جمعی است که شکل مفرد کلمه تغییر می کند و قاعده خاص بر ساختن آن وجود ندارد و به عبارت دیگر سماعی است مانند : تلمیذ ــــــ تلامیذ رجل ـــــ رجال طفل ــــــــ اطفال مسجد ــــــ مساجد بیت ـــــ بیوت یوم ـــــ‌ـ ایام نکته : کلماتی که به غیر عاقل (غیر انسان) دلالت دارند ، جمع مکسر بسته می شود نه جمع مذکر سالم ، بنابراین هر غیر عاقلی حتماً جمع مکسر بسته می شود ولی عکس آن صحیح نمی باشد و به عبارت دیگر برخی از جمع های مکسر مانند {علماء ، اطفال ، فقهاء و ...} می توانند بر انسان یا صفت انسان دلالت کنند .

    خلاصه اسم از نظر تعداد در نمودار زیر آمده است : مفرد معلم ـ معلمه ان ـــــ معلمانِ ین ـــــ معلمینَ اسم از نظر تعداد معلمونَ معلیمنَ جمع مؤنث سالم : ات ـــــ معلمات مکسر : مزرعه ـــ مزارع صدیق ــــــ صدقاء اسمهای اشاره : اسم اشاره انواعی دارد که عبارتند از : الف : اسم اشاره به نزدیک ــــــــ مانند : هذا ـ هولاء … ب : اسم اشاره به دور ــــــــ مانند : ذلک ـ اولئک … ج : اسم اشاره به مکان ــــــــ مانند : هنا «اینجا» هناک «آنجا» اینک هریک از آنها را به طور مفصل مورد بررسی قرار می دهیم : الف : اسم اشاره به نزدیک : مفرد ـــــــــ هذا : این هذان : این دو هذین : این دو جمع ــــــــ هولاء : این ها مفرد ـــــــــ هذِهِ : این هاتان : این دو هاتین : این دو جمع ــــــــ هولاءِ :‌ اینها ب : اسم اشاره به دور : مفرد ــ ذلک : آن جمع ــ اولئک : آنها مفرد ــــ تلک : آن جمع ــــ اولئک :‌آنها توجه : همانطور که ملاحظه می کنید اسمهای اشاره در حالت جمع (هولاء ـ اولئک) برای مذکر و مؤنث یکسان به کار برده می شود .

    اسم استفهام (پرسشی) بعضی از اسم های استفهام عبارت است از : 1ـ من «چه کسی؟» ـــ در مورد اشخاص به کار می رود و یا به عبارت دیگر برای «عاقل» به کار می رود .

    مانند : مَنْ هُوَ ؟

    هُوَ طالبٌ .

    2ـ ما «چه چیزی ؟» ــــ‌ در مورد اشیاء به کار می رود و یا به عبارت دیگر برای «غیر قابل» به کار می رود .

    مانند : ما هذا ؟

    هذا کتابٌ .

    نکته :‌گاهی «ما» با «ذا» به کار می رود و می گوییم : «ماذا» و کلمات سئوالی دیگری نیز از «ما» ساخته می شود مانند : «بماذا» ، «با چه چیز؟» «لماذا» «چرا؟» در مورد علت و سبب کاری به کار می رود .

    3ـ أینَ : «کجا ؟» ــــــ درمورد مکان بکار می رود مانند : أینَ الطالب ؟

    فی الصّف .

    (دانش آموز کجاست؟

    در کلاس) 4ـ متی : «چه وقت؟» ــــــ در مورد زمان بکار می رود مانند : متی تذهبُ ؟

    أَذهبُ صباحاً .

    (کی می روی ؟

    صبح می روم) 5ـ کیف «چگونه؟» ـــــ در مورد کیفیت و چگونگی بکار می رود مانند : کیفُ جاء الولد ؟

    جاء الْوالدُ مسروراً .

    (پدر چگونه آمد؟

    پدر خوشحال آمد) نکته : «هَل ، أ» به معنی «آیا؟» نیز کلمه پرسش هستند که در مورد درستی یانادرستی مطلبی به کار می روند ، با این تفاوت که «هل» یا «أ» حرف پرسشی هستند بقیه اسم پرسشی می باشند .

    در پاسخ «هل» یا«أ» از «نعم» یا «لا» استفاده می شود و اگر پاسخ مثبت باشد از «نعم» و اگر منفی باشد از «لا» استفاده می کنیم ، مانند : هل هذا جدارٌ ؟

    نعم ، هذا جدارٌ .

    هل هذا بابٌ ؟

    لا ، هذا جدارٌ .

    قبل از اینکه فعل را مورد بررسی قرار دهیم با «ضمایر منفصل» و «ضمایر متصل» آشنا می شویم : الف : ضمایر منفصل مفرد : هو «او» یک مرد مذکر مثنی : هما «ایشان» دو مرد جمع : هم «ایشان» چند مرد غائب مفرد : هی «او» یک زن مؤنث مثنی : هما «ایشان» دو زن جمع : هنَّ «ایشان» چند زن مفرد : أَنتَ «تو» یک مرد مذکر مثنی : انتما «شما» دو مرد جمع : انتم «شما» چد مرد مخاطب مفرد : أنتِ «تو» یک زن مؤنث مثنی : انتما «شما» دو زن جمع : انتنَّ «شما» چند زن وحده : أنا «من» متکلم مع الغیر : نَحْنُ «ما» نکته : این ضمایر بر سر جمله می آیند و «مبتدا» واقع می شوند ، بنابراین «مرفوع» هستند .

    ب ـ ضمایر متصل : مفرد : ه ــــ کتابه مذکر مثنی : هما ـــ کتابهما جمع : هم ــــ کتابهم غائب مفرد : ها ــــــ کتابها مؤنث مثنی : هما ـــــ کتابهما جمع : هُنَّ ــــــ کتابهُنَّ مفرد : کَ ــــ کتابکَ مذکر مثنی : کما ـــ کتابکما جمع : کم ـــــ کتابکم مخاطب مفرد : کِ ــــ کتابکِ مؤنث مثنی : کما ــــ کتابکما جمع : کُنَّ ـــــ کتابکُنَّ وحده : ی ــــــ کتابی متکلم مع الغیر : نا ــــ کتابنا مبحث فعل الف : فعل ماضی : فعلی است که برانجام دادن کاری یا پدید آمدن حالتی در زمان گذشته دلالت دارد .

    مانند : ذَهَبَ (رفت) ، جَلَسَ (نشست) ، ...

    فعل ماضی دارای 14 صیغه «شش صیغه غایب» و «شش صیغه مخاطب» و دو صیغ متکلم است .

    مانند : شش صیغه غائب : در عربی اولین صیغه ماضی ریشه مجرد محسوب می شود مانند : «ذَهبَ ، کَتَبَ و ...» که مفرد مذکر غائب می باشد و به آخر فعل ماضی مفرد مؤنث غایب «تْ» افزوده می شود .

    مانند : «ذَهَبَتْ ،‌ کَتَبَتْ و ...» علامت مثنای مذکر غائب در فعل ماضی «الف» است مانند : «ذهبا ، کتبا و ...» و مثنای مؤنث غایب «ذَهَبتا ، کَتَبتا و ...» می باشد .

    علامت جمع مذکر غائب در فعل ماضی «و» است مانند : «ذَهَبوا ، کتبوا ، ...» علامت جمع مؤنث غائب در فعل ماضی «نَ» است مانند : «ذَهَبنَ ، کَتَبنَ و ...» شش صیغه مخاطب : در فعل ماضی علامت مفرد مذکر مخاطب «تَ» میباشد مانند : «ذَهَبتَ ، کَتَبتَ و ...» در فعل ماضی علامت مفرد مؤنث مخاطب «تِ» میباشد مانند : «ذهبتِ ، کتبتِ و ...» در فعل ماضی علامت مثنای مذکر و مثنای مؤنث مخاطب «تُما» است مانند : «ذَهَبتُما ، کَتَبتُما ، ...» در فعل ماضی علامت جمع مذکر مخاطب «تُم» میباشد مانند : «ذَهَبتُم ، کَتَبتُم و ...» در فعل ماضی علامت جمع مؤنث مخاطب «تُنَّ» می باشد مانند : «ذَهَبتنَّ، کَتَبتنَّ و ...» دو صیغه متکلم : در فعل ماضی علامت متکلم وحده «تُ» است مانند : «ذَهَبتُ ، کَتَبتُ و ...» در فعل ماضی علامت متکلم مع الغیر «نا» است مانند : «ذَهَبنا ، کَتَبنا ، ...» «تمرین» افعال زیر را در 14 صیغه ماضی با ضمایر منفصل بسازید : «جَلَسَ» ، «خَرَجَ» ، «جَعَلَ» مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مذکر مثنی1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ غائب مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مؤنث مثنی 1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مذکر مثنی1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ مخاطب مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مؤنث مثنی 1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وحده : 1ـ 2ـ 3ـ متکلم مع الغیر :1ـ 2ـ 3ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ب: فعل مضارع : فعلی است که برای انجام کاری یا وقوع حالتی در زمان حال آینده دلالت دارد مانند : یَذْهَبُ «می رود» ـ تَکْتُبون «می نویسد» … فعل مضارع از فعل ماضی ساخته می شود و با افزودن حروف مضارعه (أ ـ ت ـ‌ی ـ ن) به اول فعل ماضی بدست می آید و دارای 14 صیغه می باشد .

    شش صیغه غائب : در فعل مضارع مفرد غائب علامتی ندارد و فقط تفاوت مفرد مذکر با مفرد مؤنث غائب در این است که حرف مضارعه در مفرد مذکر «یـ» و حرف مضارعه در مفرد مؤنث «ت» می باشد .

    مانند : «یذهب ، یکتب ، …» ـ «تذهب ، تکتب ، …» علامت مثنی در فعل مضارع «نِ» است و حرف مضارعه مثنای مذکر غایب «یـ» و مثنای مؤنث غایب «ت» می باشد .

    مانند : «یذهبانِ ، یکتبانِ ، …» ـ «تذهبانِ ، تکتبانِ ، …» علامت جمع مذکر غائب «ونَ» و علامت جمع مؤنث غائب «ن» و حرف مضارعه هردو «یـ» می باشد .

    مانند : یذهبونَ ، یکتبونَ ـ «یذهبنَ ، یکتبنَ ، …» شش صیغه مخاطب : حرف مضارعه در صیغه های مخاطب «ت» می باشد .

    مفرد مذکر مخاطب علامتی ندارد مانند : «تَذهَبُ ، تکتبُ ، ...» علامت مفرد مؤنث مخاطب «ینَ» است مانند «تذهبینَ ، تکتبینَ ، ...» مثنای مخاطب مضارع در مذکر و مؤنث یکسان است مانند : «تَذهبانِ ، تکتبانِ» علامت جمع مذکر مخاطب مانند غایب است ولی فعل با «ت» شروع می شود مانند : «تَذْهَبونَ ، تکتبونَ ، ...» علامت جمع مؤنث مخاطب مانند غایب است ولی فعل با «ت» شروع می شود مانند : «تَذْهَبنَ ، تَکتَبنَ ، ...» دو صیغه متکلم : در فعل مضارع ، متکلم وحده با «أ» و متکلم مع الغیر با «ن» شروع می شود .

    مانند : «أذهبُ» ـ «نَذهَبُ» تمرین : افعال زیر را از فعل مضارع همراه ا ضمیر بسازید : دَخَلَ ـ سَمَعَ ـ ضَرَبَ مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مذکر مثنی1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ غائب مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مؤنث مثنی 1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مذکر مثنی1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ مخاطب مفرد 1ـ 2ـ 3ـ مؤنث مثنی 1ـ 2ـ 3ـ جمع 1ـ 2ـ 3ـ وحده : 1ـ 2ـ 3ـ متکلم مع الغیر : 1ـ 2ـ 3ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نکته : همانطور که در صرف فعل مضارع ملاحظه می کنید صیغه مفرد مؤنث غایب (صیغه شماره 4) با صیغه مفرد مذکر مخاطب (صیغه شماره 7) شبیه و هم شکل می باشند و همینطور صیغه مثنای مؤنث غایب (صیغه شماره 5) با صیغه های مثنای مذکر و مثنای مؤنث مخاطب (صیغه های شماره 8 و 11) متشابهند و از نظرظاهری اختلافی ندارند و روش تشخیص این صیغه ها فقط از طریق قرائن و نشانه های موجود در جمله می باشد .

    به چند مثال توجه کنید : الف ـ هما تذهبانِ أِلَی المدرسه .

    {تذهبان در این جمله نمی تواند مخاطب باشد ، زیرا ضمیر همراه آن (هما) بر غایب دلالت دارد و در نتیجه صیغه تذهبان فقط مثنای مؤنث غایب است.} ب ـ أنتَ تذهبُ أِلی المدرسه .

    {تذهبُ مفرد مذکر مخاطب است زیرا با ضمیر أنتَ «مفرد مذکر مخاطب» به کار رفته است .} صیغه های ذکر شده در بالا اگر به تنهایی بیایند بدون اینکه در جمله به کار روند بر بیشتر از یک صیغه دلالت خواهند داشت .

    به مثال توجه کنید : 1ـ مثنی مؤنث غایب (صیغه شماره 5) تَجْلِسانِ 2ـ مثنی مذکر مخاطب (صیغه شماره 8) 3ـ مثنی مؤنث مخاطب (صیغه شماره 11) نکته : بعضی از فعلها در حقیقت فعلهای مستقلی نیستند بلکه از مضارع بوجود می آیند مانند : «فعل مستقبل ، نفی ، نهی ، ...» که در زیر به شرح آن می پردازیم .

    فعل مستقبل : فعلی است که فقط بر زمان آینده دلالت دارد و با اضافه کردن «س» یا «سوف» به اول فعل مضارع به دست می آید مانند : «سَیَکتُبُ ، سوف یکتُبُ ، (خواهد نوشت) ...» فعل نفی مضارع : با اضافه کردن «لا» ی نفی به اول فعل مضارع ، فعل مضارع منفی می شود مانند : یکتبُ «می نویسد» ــــ لا یکتبُ «نمی نویسد» أَذهبُ «می روم» ـــــ لا أَذهبُ «نمی روم» فعل نهی : «لا»ی نهی را به اول فعل مضارع اضافه می کنیم و سپس فعل مضارع را مجزوم می کنیم یعنی از آخر صیغه ها ضمه و نون حذف می شود ،‌ به جز نون جمع مؤنث .

    مانند : یکتبُ «می نویسد» ــــ لا یکتُبْ «ننویسد» تکتبونَ «می نویسد» ــــ لا تکتُبوا «ننویسید» توجه :‌در کتب درسی دوره راهنمایی فعل نهی بعد از درس مربوط به فعل امر آمده است و آن را امر منفی می داند و روی 6 صیغه مخاطب آن تأکید شده است در صورتی که فعل نهی دارای 14 صیغه می باشد .

    تمرین : 1ـ فرق بین فعل نفی با نهی از نظر معنی و ساخت در چیست ؟

    2ـ با توجه ه افعال داخل پرانتز صیغه های خواسته شده را بنویسید : فعل مستقبل مفرد مؤنث غایب از «ر ـ ج ـ ع» فعل نفی مضارع ، جمع مذکر غایب از «ج ـ ل ـ‌س» فعل نهی ، مفرد مذکر مخاطب از «ذ ـ هـ ـ ب» فعل نهی ، جمع مؤنث مخاطب از «س ـ م ـ ع» کاربرد فعل در جمله : سئوال : از کجا بدانیم که فعل جمله را به صورت غایب بیاوریم یا مخاطب ؟

    جواب : اگر در جمله منادا داشته باشیم {یا ، أیُّها ، أیَّتُها ، نشانه های وجود منادا در جمله می باشند} یا ضمیر مخاطب :[أنت ، أنتم ، ک ، کم] فعل جمله به صورت مخاطب آورده میشود ، در غیر این صورت فعل را به صورت غایب می آوریم .

    به مثال ها توجه کنید : الف) أیُّها التَّلامیذُ هل کتبتُم ؟

    ج) أنتِ تذهبینَ اِلی المدرسه.

    ب) هل حَفظِتَ دَرسکَ یا محمدُ ؟

    د) ذَهِبَ المعَلّم الی الصَّفٍَّ.« فعل به صورت غایب» هـ) التلامیِذُ کتبوا درسِهِم .« فعل به صورت غایب » .

    نکته (1) فعل غایب اگر در اول جمله ( قبل از انجام دهنده کار ) بیاید ( چه ماضی و چه مضارع ) به صورت مفرد می آید و از نظر جنس با اسم بعد از خود مطابقت می کند ، یا به عبارت ساده تر هرگاه فعل در اول جمله در آید و فاعل آن اسم ظاهر باشد فعل به صورت مفرد می آید و از لحاظ مذکر و مؤنث بودن تابع فاعل خود می باشد : مانند: « کَتَبَ التَّلامیذُ درسِهِم » ـ « ذَهَبَتْ الطالبتان الی المدرسهِ » باید توجه داشته باشیم فقط فعل غائب است که اگر اول جمله بیاید به صورت مفرد می آید اما اگر فعل به صورت مخاطب باشد در هر حال ( چه اول جمله ، چه وسط جمله ) تابع موقعیت جمله می باشد مانند : هَلْ ذَهَبْتُم أَیُّها الموْمنِونَ ؟

    نکته (2) : اگر یک اسم مذکر همراه یک اسم مؤنث آورده شود ، فعل جمله بصورت مذکر آورده می شود نه مؤنث ، به مثالها توجه کنید : علیُّ و اُمُهُّ ذَهبا الی المدرسه.

    محّمدُ وفاطمه یکتُبانِ الّدرس.

    پاسخ به جمله های سؤالی : برای پاسخ به حمله های سوالی ، فعل جمله سوالی را مورد توجه قرار می دهیم ، اگر مخاطب باشد از فعل متکلم استفاده می کنیم «اگر مخاطب مفرد باشد از متکلم وحده و اگر مخاطب غیر مفرد یعنی مثنی یا جمع باشد از متکلم مع الغیر استفاده می کنیم.» مانند : این ذهبت (تذهب)؟

    ذهبت (اذهب) الی المدرسه .

    این ذهبتم(تذهبون) ذهبنا (نذهب) الی المدرسه .

    و اگر فعل جمله سوالی به صورت غایب باشد ، در پاسخ نیز از فعل غایب استفاده می کنیم مانند: این ذهب(یذهب)؟

    ذهب (یذهب) الی المدرسه .

    نکته : هر سوالی که با «هل» یا «أ» شروع شود ، در جواب بر حسب مورد باید از «نعم» یات «لا» استفاده کنیم و برعکس یعنی هر سوالی که در پاسخ آن از «لا» یا «نعم» استفاده شده باشد حتماً کلمه پرسشی آن ، «هل» یا «أ» بوده است .

    مانند : نعم ، کتبت الدرس .

    هل کتبت الدرس ؟

    لا ، ما کتبت الدرس .

    ج : فعل امر : فعل امر به طلب کاری یا حالتی دلالت دارد و از مضارع ساخته می شود و بر دو قسم است : 1-امر باللام«ل» 2-امر مخاطب(حاضر) ما دراین قسمت به امر مخاطب (حاضر ) می پردازیم : همانطور که گفته شد فعل امر مخاطب از 6 صیغه مضارع مخاطب ساخته می شود .

    قبل از هر چیز « مجزوم کردن » فعل مضارع را می آموزیم: 1ـ حذف ضّمه «ــُــ» ازآخر فعل و آوردن سکون «ــْـ» به جای آن .

    2ـ حذف « ن» در صورت وجود « به جزء (نون) جمع مؤنث ».

    طریقه ساخت فعل امر حاضر : 1ـ «ت» (حرف مضارعه ) از اول فعل مضارع راحذف می کنیم .

    2ـ چون معمولاً حرف بعد از «ت» ساکن است به آن همزه اضافه می کنیم .(إ-أَ-أُ ) 3ـ آخر آن را مجزوم می کنیم .

    تذکر : حرکت همزه اول فعل امر به حرکت عین الفعل ( دومین حرف اصلی ) بستگی دارد : الف : اگر حرکت عین الفعل فتحه یا کسره باشد ، همزه امر ، مکسور ( کسره دار ) خواهد بود .

    مانند : تَذْهَبُ ـــــ اِذْهَبْ تَجْلِسُ ـــــ اِجْلِسْ ب : اگر حرکت عین الفعل ضّمه باشد.

    همزه امر نیز مضموم ( ضمه دار) خواهد بود مانند : تَکْتُبُ ــ اُکْتُبْ ج : همزه باب « افعال » همیشه مفتوح « ــَـ» است مانند : تُخرِجُ ـــ اَخْرَجْ تذکر: فقط همزه باب « افعال » است که « اَ» دارد به عبارت دیگر هر فعل امری که همزه آن «ــَـ» باشد حتماً متعلق به باب افعال است .

    تذکر : هنگام ساختن « امر مخاطب » فاءالفعل ( اولین حرف اصلی ) اگر ساکن نباشد نیازی به آوردن « همزه امر » نیست مانند : (تُنَزَّل ــ نَزَّلْ) ( تُجاهِدُونَ ــــ جاهَدوُا) حرف فعل امر مخاطب ( حاضر ) از دو فعل « تَذْهَبُ» و« تَکْتُبُ» مفرد : إذهب «برو» اکتب «بنویس» تو یک مرد مذکر مثنی : اذهبا«بروید» اکتبا«بنویسید»شما دومرد جمع:اذهبو«بروید» اکتبوا«بنویسید»شماچند مرد امر مخاطب مفرد : اذهبی «برو» اکتبی «بنویس» نو یک زن مونث مثنی : اذهبا«بروید» اکتبا «بنویسی» شما دو زن جمع :اذهبن«بروید» اکتبن «بنویسید شما چند زن سنجیدن کلمات ( میزان صرفی ) در عربی سه حرف « ف ع ل » را میزان صرفی گویند و برای سنجیدن کلمات از این سه حرف استفاده می کنند مانند : فَهِمَ ــ بروزن ــ فَعِلَ کَتَبَ ــ بروزن ــ فَعَلَ حرف اول را « فاءالفعل » حرف دوم را « عین الفعل » و حرف سوم را « لام الفعل » می نامند و حرفی که زیادتر از حروف اصلی باشند ، حروف اضافی ( زائد ) گویند ، مانند : سه حرف « ا ، س ، ت » در کلمه « اِسْتَغْفَرَ » و دو حرف « م ، و » در کلمه مغضوب که زائد می باشند .

    نکته : بعضی از اسم ها ریشه فعلی دارند بنابراین کلماتی که از فعل گرفته می شوند مانند فعل دارای وزن می باشند .

    همانطور که گفته شد این کلمات دارای سه حرف اصلی می باشند و اگر دارای حروف دیگری غیر از سه حرف اصلی باشند ، زائد و اضافی می باشند .وزن هایی در کلاس سوم راهنمایی به آنها اشاره شده که عبارتند از : وزن « فاعل » : این وزن ریشه های سه حرفی را به مفهوم « صفت فاعلی » تبدیل می کند .

    مانند : ( کاتب « نویسنده »ـــ ذاهب « رونده » ـــ سامع « شنونده » ، ….

    ) وزن « مفعول » : این وزن ریشه های سه حرفی را به مفهوم « صفت مفعولی » تبدیل می کند .

    مانند ( مکتوب « نوشته شده » ـــ مسموع « شنیده شده » ، … ) وزن « فعیل » : این وزن ریشه های سه حرفی را به مفهوم « صفت مطلق » تبدیل می کند .

    مانند : ( سمیع « شنوا » ـــ علیم « دانا » ـــ سعید « خوشبخت » ، … ) علاوه بر وزن های ذکر شده وزنهایی از قبیل « اَفعَلْ» ، فعلان ، فعول ، فعل و … »نیز در کتاب به آن اشاره شده است .

    مبحث حرف همانطور که گفته شد ، حرف کلمه ای است که به تنهایی معنی و مفهوم مستقلی ندارد .

    در عربی می توان حرف را به دو قسمت کلّی تقسیم کرد : الف : حروف عامل : یعنی حروفی که بر حرکت و اعراب کلمه بعد از خودشان تأثیر دارند مانند : ( حروف جر ـ حروف ناصبه ـ حروف مشبهته بالفعل و …) ب : حروف غیر عامل : یعنی حروفی که بر حرکت و اعراب کلمه بعد از خودشان تأثیر ندارند مانند : ( حروف عطف ـ حروف نفی کننده ـ حروف استقبال و… ) 1-حروف جر : «فی - الی - من - علی - ل - عن - ک - ب - مع و ...

    » کلمه ای که بعد از این حروف می آید حتما اسم است و مجرور .

    2-حروف جازمه : «لا» ی نهی و ...

    3-حروف مشبهه بالفعل :«ان - ان - کان و ...» 1-حروف عطف : «و-ف-ثم-او-ام-بل ، ...

    » 2-حروف نفی : «لا(برای مضارع) - ما (برای ماضی) » 3-حروف استقبال : «س-سوف» 4-حروف تحقیق : «قد» اگر بعد از آن فعل ماضی بیاید مانند : قدذهب (رفته است) .

    5-حروف تعریف : «ال» مانند الکتاب .

    6-حروف ندا : «یا - ا - ا یا » .

    7-حروف استفهام : «هل - ا » .

    8-حروف جوابیه : «لا - نعم» .

    بخش دوم : مقدمات نحو ( ترکیب ) جمله : از قرار گرفتن کلماتی در کنار هم که معنی و مفهوم خاصی را برساند جمله تشکیل می شود .

    جمله در عربی به دو قسم است : 1ـ جمله اسمیه 2ـ جمله فعلیه 1ـ جمله اسمیه : جمله هایی که با « اسم » شروع می شوند ، جمله اسمیه نامیده می شوند .

    ارکان جمله اسمیه : مبتدا + خبر مبتدا : به اسمی که در آغاز جمله اسمیه می اید « مبتدا » می گوئیم و اعراب آن « مرفوع » می باشد بنابراین علامت مبتدا همیشه رفع (ـُـ ،ـٌـ) است مانند :

  • مقدمه 1
    فهرست 3
    بخش اول : مقدمات صرف (تجزیه) 5
    حروف شمسی و قمری 5
    حرکت 6
    تنوین 7
    اقسام کلمه (اسم ‌ فعل حرف) 8
    علامتهای شناخت اسم 8
    علامتهای شناخت فعل 9
    اسم از نظر جنس 10
    اسم از نظر تعداد 11
    اسمهای اشاره 14
    اسم استفهام (پرسشی) 15
    ضمایر منفصل 17
    ضمایر متصل 19

    عنوان صفحه
    مبحث فعل 20
    فعل ماضی 20
    تمرین 22
    فعل مضارع 23
    تمرین 25
    فعل مستقبل نفی نهی 28
    کاربرد فعل در جمله 30
    پاسخ به جمله های سئوالی 31
    فعل امر 32
    صرف فعل امر حاضر 33
    سنجیدن کلمات (میزان صرفی) 35
    مبحث حرف 37
    بخش دوم : مقدمات نحو (ترکیب) 39
    جمله اسمیه (مبتدا خبر) 40
    جمله فعلیه (فعل فاعل مفعول) 40
    جار و مجرور 42

زبان چیست؟ زبان بهترین وسیله ای است که اندیشه ها را به هم پیوند می دهد وآدمی به یاری آن، راز درون خویش را باز می‌گوید و با دیگران رابطه برقرار می کند. بدین ترتیب زبان محور تمام پیشرفت‌های مادی ومعنوی جهان است، اما باید دانست که محدوده ی زبان بسی عام تر از سخن گفتن است. هر قوم و ملتی به همان اندازه که مرزهای زندگی مادی وتفکرمعنوی خود را گسترش می‌دهند، زبان خود را تواناتر وعمرآن ...

چگونگی ورود لغات عربی به زبان فارسی تطورات زبان فارسی در ضمن 29 قرن ورود مضامین عرفان و تصوف به شعر و نثر فارسی مخصوصاً در قرن ششم هجری که از اعاظم کتب صوفیه که به عربی نگاشته شده بود مانند آثار «ابوعبدالرحمن سلمی»، «اللمع فی التصوف» و «آثار ابن عربی» ‌نشأت می گرفت موجب رواج تعداد زیادی اصطلاحات عربی در شعر و نثر فارسی شد . نثر فارسی از هزار سال پیش ...

تاریخ زبان فارسی زبان ایرانی دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است : نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ...

(قسمت اول) درباره رسم الخط فارسی بسیار نوشته اند و گمان می رود از این پس هم بسیار بنویسند چون همراه با ورود وسایل جدید به داخل نظام سنتی حروفچینی کتابهای فارسی، مسائل جدیدی هم در باره ی شیوه ی نگارش فارسی ظهور کرده است که باید فکری درباره ی آنها بشود. نه می توان جلو شیوع روزافزون ابزارهای جدید حروفچینی که امکانات یک حروفچین را ده ها برابر بلکه بیشتر افزایش داده است، گرفت، (فی ...

عصر قاجاریه (1344-1210) ▪ میرزا احمد تنکابنی (قرن 13)، حکیم‌باشی مخصوص فتحعلی‌شاه. رساله «اسهالیه» را در زمان فتحعلی‌شاه و رساله « لطلب السؤال » را در زمان محمدشاه قاجار نوشت. همچنین رساله « برء الساعه » (بیماری‌های اضطراری) رازی را که شامل 23 باب است، از عربی به فارسی برگردانده و هفت باب بر آن افزود. ▪ میرزا ابوالقاسم رشتی (1231-1150)، روحانی و ...

مقدمه چنان که می دانیم زبان فارسی سه مرحله تکاملی داشته است فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو. در پایان دوره ی هخامنشی زبان فارسی باستان دچار دگرگونی گشت واندک اندک از آن فارسی میانه پدید آمد که بی گمان بخشی از تحول خود را هم در دوره های سلوکیدی واشکانی پشت سر گذاشت . با روی کار آمدن ساسانیان این زبان رسمیت یافت و در دوره ی پادشاهی پانصد ساله آنان باز هم این زبان تحول یافت ...

تاریخ زبان فارسی (پارسی) 24 ماه می ‏2005‏ پارسی یا فارسی زبان مردم پارسا بود که در سالهای330 تا 550 قبل از میلاد در ایران حکومت می‎کردند این زبان به گفته محققین به گروه زبانهای هند و ایرانی تعلق دارد. زبان فارسی زبان امپراطوری فارس قرار گرفت و به طور گسترده‎ای در دوره‎های باستان از مرزهای هندوستان در شرق روسیه در شمال، سواحل جنوبی خلیج فارس تا مصر و مدیترانه در غرب به آن تکلم ...

شور میهن پرستی و ایران دوستی فردوسی را بر آن داشت که از دانش ژرف خود در زبان فارسی برای سرودن شاهنامه بهره گیرد. او همه کوشش خود را به کار برد تا هنگام سرودن شاهنامه زبان فارسی را از آلودگی به واژه های بیگانه آن هم بیگانه ای که کشورش را به نابودی کشانده و کوشش داشت با چیرگی بر زبان فارسی ایران را برای همیشه همانند دیگر کشورهای باستانی خاورمیانه به کشوری عرب زبان و در نتیجه به ...

از سال 369 هجری قمری ( 986 میلادی ) یعنی از زمان ورود ناصرالدین به هند تا سال 1275 هجری قمری ( 1857 میلادی ) یعنی انقراض سلطنت خاندان مغول کبیر ( سلسله بابری هند از اعقاب امیرتیمور گورکان زبان فارسی ، زبان رسمی و درباری و دیوانی ، و زبان شعر و ادب مردم هند ، جزء افتخارات خاندانهای بزرگ و خواص مردم بود و هنوز هم در هند و پاکستان خاندانهای اصیل مسلمان بدانستن زبان فارسی ، افتخار ...

زبان ایرانی دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است : نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول