دانلود تحقیق سعدی

Word 653 KB 19408 21
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: سعدی
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زندگی‌نامه

    سعدی در شیراز متولد شد.

    پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود.


    سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت.

    در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات علوم را می‌آموخت.

    هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد.

    اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید.

    سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد).

    غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.

    معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.



    پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است.

    در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی.

    مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.

    سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد.

    حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد.

    در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند.

    در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود.

    در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت.

    سعدی به پاس مهربانی‌های شاه سرودن بوستان را در سال ۶۵۵ شروع نمود.

    و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود.

    هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان می‌گوید.

    هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.



    تاریخ تولد و وفات

    بر اساس تفسیرها و حدس‌هایی که از نوشته‌ها و سروده‌های خود سعدی در گلستان و بوستان می‌زنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کرده‌است، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شده‌است.

    نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه‌ساله می‌دانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری می‌گیرند.

    از طرف دیگر، عده‌ای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بوده‌است اشاره می‌کند و سعدی را در آن تاریخ مشهور می‌نامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه می‌گیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شده‌است.

    اکثریت محققین (از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بوده‌است، نپذیرفته‌اند.

    اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰ سال می‌رساند!

    حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستان‌پردازی دانسته شده‌است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمی‌کند و می‌نویسد «حکایت جامع کاشغر فی‌الواقع لاینحل است».

    محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد می‌کنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده‌اند بنابراین نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.
    بر اساس تفسیرها و حدس‌هایی که از نوشته‌ها و سروده‌های خود سعدی در گلستان و بوستان می‌زنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کرده‌است، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شده‌است.

    نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه‌ساله می‌دانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری می‌گیرند.

    از طرف دیگر، عده‌ای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بوده‌است اشاره می‌کند و سعدی را در آن تاریخ مشهور می‌نامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه می‌گیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شده‌است.

    اکثریت محققین (از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بوده‌است، نپذیرفته‌اند.

    حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستان‌پردازی دانسته شده‌است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمی‌کند و می‌نویسد «حکایت جامع کاشغر فی‌الواقع لاینحل است».

    محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد می‌کنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده‌اند بنابراین نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.

    وفات سعدی را اکثراً در ۶۹۱ قمری می‌دانند.

    ولی عده‌ای از جمله سید حسن تقی‌زاده احتمال داده‌اند که سعدی در حدود ۶۷۱ قمری فوت کرده‌است.

    محمد قزوینی در نامه‌ای به تقی‌زاده می‌نویسد که احتمال ۶۷۱ بسیار قوی است ولی آن را «خرق اجماع مورخین» و «باعث طعن» می‌داند.

    آسعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است.

    این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همانجا دفن شده‌است.

    برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد.

    در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقب نماند.

    تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق.

    به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود.

    طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می‌شد.

    در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود.

    در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود.

    قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق می‌شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد.

    طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت.

    بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد.

    رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.

    سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده است، نگرش و بینش او را نمایان می سازد.

    وی در مدرسه نظامیه بغداد دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار بود.

    در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود.

    آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کرده است.

    حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پاره‌ای مطایبات است.

    سعدی، ایمان را مایه تسلیت می دانست و راه التیام زخم های زندگی را محبت و دوستی قلمداد می کرد.

    علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.

    سعدی، سرود عشق و رندی درباره سعدی چه می‏توان گفت؟

    شاعری بزرگ در عرصه اجمال و راز یا نویسنده‏ای نوآور و خلاق!

    مردی فرهیخته و فرهنگمند که سودای معرفتش از کویی به کویی و از شهری به شهری می‏کشاند و درد دوری و اشتیاق دیدار غزلخوانش می‏کند!

    و یا سیاحی که آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است و طبعی خوش و روحی سرکش دارد!...

    باری...

    سعدی نیز زندگی را در سایه نام دوست محو کرده است.

    سعدی تخلص و شهرت «ابوعبدالله مشرف به مصلح» یا «مشرف الدین بن مصلح الدین»، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتکلمین» است.

    درباره نام و نام پدر شاعر و همچنین تاریخ تولد سعدی اختلاف بسیار است.

    سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری احتمال داده‏اند و درباره تاریخ درگذشتش هم سالهای 690 تا 695 را نوشته‏اند.

    سعدی در شیراز پای به دایره هستی نهاد.

    هنوز کودکی بیش نبود که پدرش درگذشت.

    آن چه مسلم است این که اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند.

    سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت.

    از محضر ابوالفرج بن الجوزی و همچنین شهاب الدین عمر سهروردی استفاده‏ها سپس به حجاز و شام رفت و زیارت حج به جا آورد.

    در شهر شام به وعظ و سیاحت و عبادت پرداخت.

    در روزگار سلطنت اتابک ابوبکر بن سعد به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد.

    پس از زوال حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.

    در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور عزلت گزید و در زاویه‏ای به خلوت و ریاضت مشغول شد.

    آثار سعدی بسیارند و اغلب در مجموعه‏ای که کلیات دیوان سعدی نامیده می‏شود؛ به چاپ رسیده است.

    بوستان، گلستان و دیوان غزلیات و قصاید از معروفترین آنها به شمار می‏روند.

    سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زوار اماکن مقدس همراه می‏کرد.

    از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می‏گذراند.

    سفاکی و سخاوتمندان را نیک می‏شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می‏بخشید.

    با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می‏شدو خامی روزگار جوانی را به تجربه سفره‏های مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می‏زد.

    سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه هر سفر تجربه‏ای معنوی نیز به شمار می‏آمد.

    سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک، مسافری است که باید در هر دو وادی، سیری درخور استعداد داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون.

    وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین عمر سهروردی خود گواه این مدعاست.

    ره‏آورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارت معنوی و دنیوی، انبوهی از روایات، قصه‏ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان که هر حکایت گلستان، پنجره‏ای رو به زندگی می‏گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه‏ای یقینی بیان می‏شود.

    گویی، هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است.

    شاید یکی از مهمترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست.

    اگر چه لحن کلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.

    ز سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از چه مایه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.

    باری، آثار سعدی علاوه بر آن که عصاره و چکیده اندیشه‏ها و تأملات عرفانی و ا جتماعی و تربیتی وی است، آیینه خصایل و خلق و خوی و منش ملتی کهنسال است و از همین رو هیچ وقت شکوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.

    شعر سعدی، شعر استحکام و ظرافت و استواری و زیبایی است.

    زبان فاخر سعدی هیچ گاه کمال خود را به رخ مخاطبانش نمی‏کشد.

    همچون سالاری بلند منزلت، در عین کمال و برتری متواضع و خاشع است و به همین دلیل دل هر صاحبدلی را می‏رباید و در گوشه خاطر هر کسی، جایی برای خویش باز می‏کند.

    شعرش به دیدار اول، ساده و صمیمی و بی‏تکلف جلوه می‏کند؛ روان و زلال است و بی‏هیچ تمهید و مقدمه‏ای، برقراری ارتباط با دیگران را جستجو می‏کند.

    فخر نمی‏فروشد و تکبر نمی‏ورزد.

    دست دوستی و ارادت به سویمان دراز می‏کند و سلام می‏دهد.

    اما چون پرده احساس را به کنار می‏زنیم و از سر عقل و تأمل در اشعارش ـ که عاطفه محضند!ـ درنگ میکنیم، درمی‏یابیم که شفافیت عنصر زبان در شعر او سهل و ساده امکان وجود نیافته است؛ بلکه صیقل مداوم شعر، کوشش بی‏وقفه در عرصه زبان، و استفاده از تمام عناصر که تعالی شعر را دامن می‏زنند، به آثار او چنین سلامت و روانی سحرآفرین بخشیده است.

    توفیق سعدی و اکسیر شعر او در این دقیقه نهفته است؛ یعنی در تلفیق صنایع لفظی و بیانی با حال و احساس درونی در طبیعی‏ترین حالت ممکن.

    سعدی مبدع و آغازگر این راه نیست، بلکه از استادان و کاملان چنین سبکی در شعر است.

    پیش از وی، غزل فارسی در کوره تلاش شاعرانی همچون فرخی، سنایی، خاقانی، انوری و عطار گداخته بود، اما سعدی آن را چنان آبدیده و صیقلی کرد که نه پیش از وی قرینه و مشابهی برایش می‏توان یافت و نه بعد از وی، کسی گامی بیشتر و پیشتر نهاد.

    ویژگیهای سبکی زبان شعر سعدی و هر شاعر دیگری را تنها با تأمل و تفکر در اشعارش می‏توان کشف کرد، آموخت و به کار برد.

    آثار هنری بر اساس فرمول و اصولی ثابت و مشخص پدید نمی‏آیند تا هنگام نیاز به آثار جدید بتوان به آنها رجوع کرد.

    با این همه، برخی از ویژگیها به خاطر تکرار مکرر در آثار هنرمند ما را به بعضی از خصوصیات مشترک آن آثار و به تبع آن به نوع برخورد و بهره‏گیریهای هنرمند از آن عناصر رهنمون می‏شوند.

    با توجه به چنین پیش زمینه‏ای، معدودی از ویژگیهای سبکی شعر سعدی چنینند: 1- ساختار نحوی جملات در ابیات به صحیح‏ترین شکل ممکن است.

    عنصر وزن و موسیقی، منجر به نقص یا پیش و پس شدن حاد دستوری در جملات نمی‏شود و سعدی به ظریفترین و طبیعی‏ترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این مهم برآید.

    دیوان غزلیات سعدی را به تفال باز می‏کنیم: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه دل می‏نویسد حاجت گفتار نیست در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت، که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم 2 ـ ایجاز و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی و دوری از عبارت پردازیهای بیهوده‏ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر ندارند، بلکه باعث پریشانی در روابط کلمات با یکدیگر و نهایتاً جملات می‏شوند و به نحو چشمگیری از زیبایی کلام می‏کاهند، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه‏ای دارد.

    ساختار شعر سعدی کم کردن یا افزودن کلمه‏ای را خارج از قاعده و بی‏توجه به بافت کلی کلام برنمی‏تابد.

    از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی و اعتدال است، منجر به اغراقهای ظریف تخیلی و تغزلی می‏شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می‏کند: گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی به دلت کز دلت به در نکنم سخت‏تر زین مخواه سوگندی ریش فرهاد بهترک می‏بود گر نه شیرین نمک پراکندی کاشکی خاک بودمی در راه تا مگر سایه بر من افکندی.

    ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبک نیست، بلکه پرمایه و گرانبار از اندیشه و درد است.

    بی‏‏فایده نیست اگر حکایتی را از «گلستان» نیز نقل کنیم و به عیان ببینیم که خداوند سخن چه مایه از معنی را در چه مقدار از سخن می‏گنجاند: حکایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می‏کنم.

    حکایت: هندویی نفط اندازی همی آموخت.

    حکیمی گفت: «تو را که خانه نئین است، بازی نه این است.

    3 ـ سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می‏جوید.

    وی اغلب از اوزان عروضی جویباری مدد می‏گیرد؛ اوزانی که لطافت موسیقیایی در آنها بر ضربی بودن آن می‏چربد.

    علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می‏برد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را افزایش می‏دهند، عواملی همچون انواع جناس، همحروفیهای آشکار و پنهان، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیه‏های مناسب، موازنه‏های هماهنگ لفظی در ابیات و لف و نشرهای مرتب و ...

    همان طور که پیشتر یادآور شدیم، استفاده از این عناصر به گونه‏ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می‏گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود، مسحور زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می‏شود.

    در غزلی که آورده‏ایم، سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی‏زای زبان برده است، بی‏آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد.

    تکرارهای هنرمندانه کلمات، همحروفیها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تغزلی همچون شکری هستند که در این شعر و اشعار دیگر او به صورت شربتی گوارا درمی‏آیند تا ما جز شیرینی کلام، چیز دیگر ننوشیم: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست بازآ که روی در قدمانت بگستریم ما را سری است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم ما با توایم و با تو نه‏ایم اینت بوالعجب در حلقه‏ایم با تو و چون حلقه بر دریم از دشمنان شکایت برند به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟

    4 ـ طنز و ظرافت جایگاه ویژه‏ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد.

    البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ برمی‏گردد.

    طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است.

    سعدی به یاری لحن طنز، عبوسی و خشکی را از کلام خویش پس می‏زند و شور و حرکت را بدان بازمی‏گرداند.

    با همین طنز، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار می‏کند.

    طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم.

    سالها بعد، لسان‏الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در زبان شعر خود استفاده‏ها برد: با محتسب شهر بگویید که زنهار در مجلس ما سنگ مینداز که جام است کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی به نقد اگر نکشد عشقم، این سخن بکشد یارا!

    بهشت، صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است آن است آدمی که درو حسن سیرتی یا لطف صورتی است، دگر حشو عالم است این حکایات را نیز از گلستان سعدی برمی‏چینیم، به امید بوییدن رایحه طنز و ظرافت از آنها: حکایت: یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید برآمده و کف بر دماغ انداخته.

    گفت:«این چه حالت است؟» گفتند: «فلان، دشنام دادش».

    گفت: «این فرومایه هزار من سنگ برمی‏دارد و طاقت سخنی نمی‏آرد؟» حکایت: یکی از ملوک بی‏انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.» سعدی به روایت آثارش، گاه ناصحی دردمند است که کجراهان ظلمت اندیش را به راستی و درستی می‏خواند و گاه منتقدی اجتماعی است که به انتقاد از زمانه بدکنش می‏پردازد.

    اگر به ناگزیر مداح شاهان روزگار بوده، تا آن جا که توانسته به حق سخن گفته و همواره مستبدان لاقید را به تفکر در مرگ و عدل و انصاف ترغیب کرده است.

    غم زمانه، غم دائمی و مشغله ذهنی سعدی بوده است: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم سعدی که سودای اصلاح و تربیت دارد، با تکیه بر زبان طنز، ریاکاران نیرنگ‏باز و زاهدان دو رو و گندم نمایان جو فروش را رسوا می‏کند و بر مال‏اندوزان حریص و تنگ چشم و بخیل طعنه می‏زند.

    لاف زنان و مدعیان ناپارسا را به سخره می‏گیرد و به اقتضای جوهر هنرمندی و قلندری خود به اندازه‏ای که بشاید، در گفتن حقایق و تاختن به علل مصایب، جسور و گستاخ و دلاور است.

    همان قدر که در بیان انتقاد به کار و کیا و منش ملوک بی‏انصاف جرأت می‏ورزد، درویشی و قناعت و آزردگی و پارسایی را می‏ستاید و با جماعت بی‏ریایی درویشان که دلی جز برای حق ندارند، هم رأی و هم عقیده می‏شوند.

    با تظاهر و ریا نسبتی ندارد و آن را کفر مضاعف می‏داند.

    با قشریانی که از دین جز پوست و ظاهر آن را ندیده‏اند و نمی‏فهمند، همان قدر در نزاع است که با اهل تساهل و آسان گیر در امر دین.

    تعبد قشریان را کودکانه و ساده‏انگارانه می‏یابد و تساهل مدعیان را در امر شریعت از سر تنبلی و بی‏ایمانی و در گریز از تعهد عملی دین.

    زبان سعدی در انتقاد، زبانی گزیده و گزنده است.

    با این همه، از نزاع و صلح همواره صلح را برمی‏گزیند و پند پیران پارسا را خاطرنشان می‏کند که فاسدان را باید به صلاح و نیک‏رفتاری با آنان خجل کرد.

    عشق سعدی، نفس پرستی نیست، بلکه او در گریز از شیطان اماره به عشق رو می‏کند؛ عشقی که او را از مایی و منی و به قول عارفان از «انانیت» «نحنانیت» برمی‏کشد و رستن و رهایی را برای وی به ارمغان می‏آورد.

    در افق سعدی: هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است، عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است.

    عاشق پاکباز تعالی را در عشق می‏جوید و همین بهانه برایش کافی است تا جان و تن را به تمامی فدای مهر نگاه معشوق کند.

    در این معامله، عاشق نه به فکر سود و زیان خویش که در سودای رضایت یار است: حرام باد بر آن کس نشست با معشوق که از سر همه برخاستن نمی‏یارد شاعر، شور دیدار دارد و هر موجودی در منظر او جلوه‏ای از وجود حقیقت عالم است.

    شاعر، تاب فراق ندارد، پس به تماشای هر جلوه‏ای از آن جمال، ازخود به در می‏شود و هر مشاهده‏ای او را از جهانی به جهانی دیگر سیر می‏دهد: از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی از این جهان به جهانی دگر شدم کثرت مخلوقات اگر به چشم وحدت بین دیده آید، نه تنها حایل دیدار نیست، بلکه جلوه‏زار ناپیدا کران است و عارف عاشق از همین روی خرسند و خرم است و دم به دم در تماشایی تازه سلوک می‏کند؛ چرا که هستی موجودات را در حقیقت هستی، یعنی وجود حضرت حق مستحیل می‏بیند: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست سیمای معشوق در غزل سعدی در هاله‏ای از نورانیت و روحانیت محصور است.

    اگر چه یار گاهی به صورت ملموس و در دسترس و در صورت تعینات عالم جسمانی ظاهر می‏شود، اما در حقیقت شاهد سعدی به صورتی مثالی در غزلهای وی ظاهر می‏شود و گاه پیوند با معشوق ازلی و ابدی: دمادم حوریان از خلد رضوان می‏فرستندت که ای حوری انسانی، دمی در باغ رضوان آی دریچه‏ای ز بهشتش به روی بگشایی که بامداد پگاهش تو روی بنمایی سعدی از آن تنگ چشمانی نیست که فقط ناظر میوه باشد، بلکه وی به بوستان نظر دارد و همواره برای تفسیر جزء، به کل می‏اندیشد.

    او عاشق زیباییها و نیکوییهاست و در این عشق بیش از آن که حظ نفسانی و مورد نظر وی باشد، طالب لذات روحانی است: گفتم ای بوستان روحانی دیدن میوه چون گزیدن نیست گفت سعدی خیال خیره مبند سیب سیمین برای چیدن نیست باری، سرود سعدی، سرود مهر و مهربانی و محبت و یگانگی و یکرنگی است… نمونه اثر شب عاشقان بیدل، چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب، در صبح باز باشد عجب است اگر توانم، که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر، که اسیر باز باشد؟

    ز محبتت نخواهم، که نظر کنم به رویت که محبت صادق آن است که پاکباز باشد به کرشمه عنایت، نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان، ز سر نیاز باشد سخنی که نیست طاقت، که ز خویشتن بپوشم به کدام دوست گویم، که محل راز باشد؟

    چه نماز باشد آن را، که تو در خیال باشی؟

    تو صنم نمی‏گذاری، که مرا نماز باشد نه چنین حساب کردم، چو تو دوست می‏گرفتم که ثنا و حمد گوییم و، جفا و ناز باشد دگرش چو بازبینی، غم دل مگوی سعدی که شب وصال کوتاه و، سخن دراز باشد قدمی که برگرفتی، به وفا و عهد یاران اگر از بلا بترسی، قدم مجاز باشد منابع: گلستان به کوشش دکتر خطیب رهبر سال ۱۳۴۸ خورشیدی وب سایت فارس نگار کتاب گلستان سعدی فصل اول دیباچه گلستان، باب دوم، حکایت ۳۱ تاریخ تمدن، ج 4 ص 416 موحد، ضیاء.

    سعدی.

    چاپ دوم، طرح نو، تهران: ۱۳۷۴.

    احمدیان، محمّد.

    سعدی چاپ اول، اصفهان: ۱۳۸۵ سعدی، مصلح‌بن‌عبدالله.

    کلیات سعدی.

    به اهتمام محمدعلی فروغی.

    چاپ نهم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۲.

    ابراهیمی، جعفر، و شفیعی، فرشید (تصویرگر).

    قصّه‌های شیرین گلستان سعدی، چاپ اوّل، نشر پیدایش، تهران، پاییز ۱۳۷۶ شابک: ۰-۴۰-۶۰۵۵-۹۶۴ سعدی شیرازی، مصلح‌الدّین.

    گلستان سعدی، بر اساس نسخهٔ محمد علی فروغی، چاپ اوّل، نشر سرایش، تهران، ۱۳۸۲ شابک: ۳-۶-۹۴۳۶۸-۹۶۴

زندگی نامه سعدی شیرازی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد . خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده ...

سعدی شیخ سعدی همه تعلیمات حکمت و اخلاق و سلوک را که طی قرن ها اندوخته شده بود یکجا گرد آورد . علاوه بر این ، شیخ سعدی توانست چنان آیینه ای بسازد که در آن نسل های پیاپی فارسی دانان و فارسی خوانان ، صورت و سیرت خویش را بنگرند . این کامیابی سعدی ، در این سخنوری استادانه ، مرهون کمال او در شاعری ، و آوردن حکایات می باشد ، بطوری که هرچه در خاطر او نقش بسته است در آیینه ی سخن خویش ...

زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده که سعدی نیز ...

رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵ تا ۱۳۲۰) از بانوان شاعر ایرانی است. زندگی اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی ( متوفی ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود. [۱] پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. اعتصام الملک پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود. ...

سعدی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از ...

سعدی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از ...

بنام خداوند بخشنده مهربان همه کس می داند که شیخ سعدی شیرازی گذشته از قصاید و غزلیات بی نظیری که از خود به یادگار گذاشته است دو کتاب یکی به نثر ، موسوم به «گلستان» و یکی به نظم معروف به «بوستان» به نگارش آورده است که شاید بتوان گفت نه تنها در زبان فارسی بلکه در هیچ زبانی از جهت فصاحت و بلاغت و روانی و زیبایی و دلربایی و حکمت و معرفت مثل و مانند ندارد و منظور ...

سیری در آثار سعدی « سعدی سلطان مسلم ملک سخن و تسلطش در بیان از همه کس بیش تر است کلام در دست او مانند موم است.هر معنایی را به عباراتی ادا می کند که از آن بهتر و زیباتر ممکن نیست» سخن سعدی شیرین و نمکین و در عین حال فصیح و بلیغ است. بیانش روان و ساده و پاک همانند آب زلالی است که برتن و جان شنونده اثر می کند و دلش را جلا می بخشد.« سعدی هم استاد رموز عاشقی است و هم ...

مقدمه بدون تردید ، تحقیق و دقت مورخان درباره زندگانی بزرگان در خور ستایش است ، ولی تا جائیکه بر غموض روح آنها روشنی بریزد . پس جستجو و تفحص باید گرد اموری دور زند که در پرورش شخصیت و جهت سیر معنوی آنها موثر باشد ، ورنه سیاه کردن صفحاتی از نقل اقوال مختلفه ، راجع به سال تولد و ماه ، وفات وعده اولاد و سفرهای بیحاصل و حتی پیدا کردن مممدوحین شاعری ، خبر ملال ثمری ندارد ، مگر اینکه ...

سعدی سعدی تخلص و شهرت «مشرف الدین بن مصلح الدین» ، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتکلمین» است. درباره نام و نام پدر شاعر و همچنین تاریخ تولد سعدی اختلاف بسیار است. سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری احتمال داده اند و درباره تاریخ درگذشتش هم سالهای 690 تا 695 را نوشته اند. زندگی نامه ...

گلستان ، آیینه ی زندگی پر ماجرای سعدی در خانواده ی عالمان دین به دنیا می آید. از خردسالی بانک اذان و صوت قرآن می شنود پیش از آن که بر او واجب شود. نماز می خواند، روزه می گیرد و شب ها قرآن در بر، به خواب می رود جانش با خدا پرستی اسلامی سرشته می شود. هنوز دوازده سال از عمرش نگذشته است که پدرش می میرد پدری که او را همراه خود به مجالس وعظ و شاید بحث می برده. به پرسش های کودکانه اش ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول