در این مقاله با معرّفی مفهوم جدید سر مایه بهداشتی واستفاده از الگوی گسترش یافته سولو و دادههای آماری 33 کشور در حال توسعه ،اثر مخارج بهداشتی بر رشد اقتصادی تحلیل میشود.نتایج نشان می دهد که علاوه بر سرمایه های فیزیکی و انسانی ، سرمایه بهداشتی- که با متغیر مخارج بهداشتی وارد الگو شده است- اثری مثبت و معنی دار بر رشد اقتصادی دارد.به علاوه ، آزمونهای همزمانی نشان می دهد که متغیر مخارج بهداشتی نیز از رشد اقتصادی تأثیر می پذیرد.
مقدّمه
مطالعات مختلفی وجود دارند که اثر عوامل مختلف را بر رشد اقتصادی شناسایی کردهاند که از مهمترین این عوامل میتوان به نیروی کار، سرمایهفیزیکی و سرمایه انسانی اشاره کرد.
برخی از مطالعات جدید توانستهاند با معرفی مفهوم «سرمایه بهداشتی»، اثرات «بهداشت» بر رشد اقتصادی را وارد توابع رشد سازند.
پایه نظری اغلب این مطالعات، از بررسیهایی ناشی میشود که نشان می دهند «بهداشت» می تواند اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبتی بر سطح بهرهوری نیروی کار داشته باشد.اهمّیت چنین مطاله ای از دو جنبه قابل بررسی است ؛از سویی گسترش و جداسازی هر چه بیشتر عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی میتواند از تحلیلهای نادرست در مورد سهم و نقش هر یک از عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی جلوگیری کند و پیشبینی میزان رشد اقتصادی را دقیقتر سازد و از سوی دیگر روشن شدن رابطه بین مخارج بهداشتی و رشد اقتصادی میتواند به نوعی در ترسیم سیاستهای کلان اقتصادی در بخش بهداشت جامعه برای نیل به رشد اقتصادی بیشتر مؤثّر باشد.
بنابراین ساختار مقاله بدین ترتیب خواهد بود: ابتدا مفهوم سرمایه بهداشتی و ارتباط آن با مخارج بهداشتی بیان می شود،سپس مبانی نظری ارتباط بهداشت و رشد اقتصادی بیان می شود.در ادامه مروری بر مطالعات مرتبط خواهد آمد و سپس الگوی مورد استفاده،داده های آماری و نتایج تخمین ذکر می شود ودر انتها نتیجه گیری و پیشنهادات می آید.
مطالعات مختلفی وجود دارند که اثر عوامل مختلف را بر رشد اقتصادی شناسایی کردهاند که از مهمترین این عوامل میتوان به نیروی کار، سرمایهفیزیکی و سرمایه انسانی اشاره کرد.
برخی از مطالعات جدید توانستهاند با معرفی مفهوم «سرمایه بهداشتی»، اثرات «بهداشت» بر رشد اقتصادی را وارد توابع رشد سازند.
پایه نظری اغلب این مطالعات، از بررسیهایی ناشی میشود که نشان می دهند «بهداشت» می تواند اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبتی بر سطح بهرهوری نیروی کار داشته باشد.اهمّیت چنین مطاله ای از دو جنبه قابل بررسی است ؛از سویی گسترش و جداسازی هر چه بیشتر عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی میتواند از تحلیلهای نادرست در مورد سهم و نقش هر یک از عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی جلوگیری کند و پیشبینی میزان رشد اقتصادی را دقیقتر سازد و از سوی دیگر روشن شدن رابطه بین مخارج بهداشتی و رشد اقتصادی میتواند به نوعی در ترسیم سیاستهای کلان اقتصادی در بخش بهداشت جامعه برای نیل به رشد اقتصادی بیشتر مؤثّر باشد.
مفهوم سرمایه بهداشتی و ارتباط آن با مخارج بهداشتی بهداشت و خدمات بهداشتی را میتوان مانند هر کالای دیگر اقتصادی و به عنوان یک کالای با دوام در نظر گرفت.
افراد همگی با ذخایری از بهداشت به دنیا میآیند که بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر از آن برخوردارند.
موجودی بهداشت مانند هر کالای با دوام دیگری در طول زمان استهلاک مییابد که این فرایند را گذر عمر مینامند.
وقتی موجودی بهداشت به حد کافی کاهش یافت، کارائی فرد از دست میرود و سرانجام میمیرد که به این فرآیند استهلاک سرمایه بهداشتی میگویند.
فلذا عمر طبیعی (با یا کمی اغماض؛ امید به زندگی در بدو تولد) نشاندهنده مدت زمانی است که این استهلاک به وقوع میپیوندد.
.
افزایش امید به زندگی در قرن اخیر نشاندهنده کاهش نرخ استهلاک موجودی بهداشتی در طول زمان است که به واسطه خدمات بهداشتی (نظیر؛ خدمات بهداشتی زیربنایی، واکسیناسیون در مقابل امراض و بیماریهای واگیردار و …) رخ داده است.
نمودار سلامت مردم در طول زمان شکلی شبیه شکل 1 دارد که نشان دهنده افزایش در دوران طفولیت و کاهش تدریجی در سالهای پیری است.
موجودی بهداشت هر فرد نیز به این ترتیب تابعی از مخارج بهداشتی خواهد بود به گونهای که تابع آن را میتوان به صورت زیر نشان داد: موجودی بهداشت XG = کالاها و غذاهای مفید برای سلامتی XB = کالاهای مضر برای سلامتی شکل1- فرآیند زمانی موجودی بهداشت M = مخارج بهداشتی به این ترتیب میتوان استدلال کرد که مخارج بهداشتی ارتباط مستقیمی با موجودی بهداشت فرد و در نهایت سرمایه بهداشتی جامعه خواهد داشت که استفاده از مخارج بهداشتی به عنوان متغیّر نماینده سرمایه بهداشتی را در تخمینها توجیه پذیر میسازد.
مبانی نظری ارتباط بهداشت و رشد اقتصادی 2-1-اثرات بهداشت بر رشد اقتصادی می توان گفت که مجرای اصلی تأثیرگذاری بهداشت بررشد اقتصادی به واسطه اثر بهداشت بر بهره وری نیروی کار است.
معمولاً بهرهوری نهایی به عواملی نظیر ویژگیهای فرد (قابلیّتهای شناختی(ادراکی)، سلامت، تلاش، زمان انجام کار و تواناییهای جسمی و روحی) عوامل تولید (موجودیهای؛ زمین، سرمایه، ماشینآلات، و تجهیزات و نهادههای واسطه) و فنّآوری مربوط میشود، به گونهای که میتوان رابطه تبعی بهرهوری را به صورت زیر نوشت: رابطه(1) W=W (H,E,T,CC,A,K,F,…) در این رابطه: W نشاندهنده بهرهوری نیروی کار، H سطح بهداشت، E میزان تلاش و کوشش، T زمان انجام کار، CC قابلیّتهای شناختی،A توانایی انجام کار، K موجودی سرمایه فیزیکی و F نهادههای واسطه است و به علاوه هر یک از این عوامل نیز ممکن است.
همانگونه که ملاحظه میشود،بهداشت به عنوان یکی از نهاده های تابع بهره وری تأثیر مستقیمی بر میزان بهره وری افراد و در نتیجه نیروی کار جامعه دارد و مطالعات تجربی و اقتصادی- اجتماعی متعدّدی این موضوع را تأیید می کنند.به علاوه، بهداشت به واسطه تأثیر بر سایر متغیرهای سمت راست رابطه(1)،بر بهره وری تأثیر می گذارد که می توان از آن با عنوان اثرات غیر مستقیم بهداشت بر بهره وری یاد کرد .از مهمترین این متغیرها میتوان به قابلیتهای شناختی و تواناییهای پیش دبستانی اشاره کرد.
مطالعات متعدّدی نشان دهنده تأثیر مثبت و معنیدار وضعیّت بهداشتی کودکان بر قابلیّتهای شناختی آنان و اثر مثبت قابلیّتهای شناختی بر نرخ دستمزدها در کشورهای در حال توسعه هستند.همچنین می توان به مطالعاتی اشاره کرد که نشان دهنده تأثیر مثبت بهداشت بر تواناییهای پیش دبستانی هستند.
امّا مجرای دیگری برای تآثیر بهداشت بر رشد اقتصادی وجود دارد؛ شواهد حاکی از آن است که بهداشت بهتر، در صورت ثبات سایر شرایط، احتمالاً به منزله آن خواهد بود که منابع کمتری در آینده صرف مخارج درمانی خواهند شد، بنابراین برخی منابع که میتوانستند صرف مخارج درمانی شوند، برای مقاصد دیگری قابل استفاده خواهند بود.
البته شاید مقدار زیادی از این منابع صرف افزایش مصرف فعلی جامعه شوند، ولی احتمالاً مقداری نیز صرف افزایش سرمایه فیزیکی و انسانی خواهند شد که رشد اقتصادی بیشتر را به دنبال دارد.
البته باید توجّه داشت که اثرات پیش گفته، تنها به شکل افزایش کارایی نیروی کار موجود ظاهر نمی شود،بلکه افزایش شدید مشارکت فقیرترین افراد اجتماع در تولید، به واسطه برنامههای فقر زدایی و رفاه عمومی که برنامههای بهداشتی و درمانی یکی از مهمترین اجزا آن به شمار می رود نیز، از مهمترین نمودهای خارجی اثرات مذکور است.
2-2-اثرات رشد اقتصادی بر بهداشت برای بحث نظری در مورد تأثیر رشد اقتصادی بر بهداشت، لازم است عوامل خرد تعیین کننده بهداشت را شناسایی نموده و سپس با در نظر گرفتن ارتباط این عوامل با سیاستهای کلان اقتصادی و بازارها، به تحلیل اثر رشداقتصادی بر بهداشت بپردازیم.
می توان تابع تولید بهداشت را یکی از انواع توابع تولید خانواردانست و آنرا به صورت زیر نوشت: رابطه (2) در این رابطه؛ Hi نشاندهنده بهداشت iامین عضو خانوار، Ni مواد غذایی دریافتی iامین فرد خانوار، Ci مصرف iامین فرد خانوار، Cp مصرف خانوار از کالاهای عمومی، I تعداد افراد خانوار و Si میزان سواد iامین فرد خانوار را نشان میدهد.
حرف کوچک m اغلب به مادر یا همسر خانواده مربوط میشود که تصمیمات اساسی مرتبط با سلامتی و بهداشت افراد خانوار را اتّخاذ کرده و در خانواده اجرا میکند.
Ti نشاندهنده استفاده فرد iام از زمان، Ei نشاندهنده موجودیهای فرد iام و بالاخره، M نیز موجودیهای کل خانوار را نشان میدهد.
حال، سؤال اساسی آن است که اقتصاد کلان چگونه از طریق تأثیر بر دادههای تابع تولید بهداشت، سطح بهداشت افراد و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد؟
برای پاسخ به این سؤال باید گفت که قسمت اعظم این تأثیر از طریق انتخابهای افراد یا خانوار صورت میگیرد.
برای مثال ممکن است مواد غذایی دریافتی فرد iام خانوار (NI) یا میزان استفاده او از زمان (TI) ، به واسطه تغییر در قیمتها و فرصتهای بازار، تغییر کند و این تغییر هم خود ناشی از تغییرات متغیّرهای کلان اقتصادی نظیر؛ نرخ ارز خارجی یا سیاستهای پولی باشد که در نهایت تصمیمم خانوار در مورد تولید بهداشت و سطح بهداشت افراد خانوار و جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد.
وضعیّت کلّی اقتصاد، از جمله نرخهای رشد جاری و آتی آن، میتواند به واسطه تحت تأثیر قراردادن مقادیر واقعی و انتظاری متغیرهایی که جزء عوامل تعیین کننده بهداشت به شمار میروند، وضعیّت بهداشتی جامعه را تغییر دهد.در مجموع می توان پنج مجرای عمده برای تأثیر رشد اقتصادی بر بهداشت برشمرد: اوّلین اثر رشد اقتصادی بر بهداشت، احتمالاً تأثیر آن بر بازدهی انتظاری سرمایهگذاریهای بهداشتی است.
به این لحاظ میتوان گفت که، جدا شدن از شرایطی که در آن اقتصاد دچار کمبودهای فراوان است و حرکت به سمت رشد اقتصادی، احتمالاً منجر به افزایش بازدهیهای انتظاری سرمایهگذاری منابع در بهداشت و دیگر سرمایهگذاریهای انسانی خواهد شد، که طبعاً به واسطه ساز و کارهای ارائه شده در بخشهای پیشین، بهرهوری را افزایش میدهد.
دوّمین اثر مهم رشد پایدار در اقتصادهایی که دچار کمبودهای بسیار هستند، کاهش نرخ تنزیل است که منجر به ایجاد اطمینان بیشتر در مورد بازدهی همه سرمایهگذاریها و همچنین سرمایهگذاری در بهداشت خواهد شد.
جنبه کلیدی این اثر، میزان درک سیاستگذاران از ویژگیهای رشد پایدار است، زیرا هر چه سیاستهای مرتبط با استراتژی رشد، شفافتر بوده و دوام بیشتری داشته باشند، این اثر بیشتر است.
سوّمین اثر مهم رشد اقتصادی بر بهداشت، از طریق افزایش درآمد جاری و متعاقباً تقاضا برای؛ بهداشت، مصرف کالاها و ایجاد ظرفیت جهت تأمین مالی خودکار سرمایهگذاری در بهداشت، صورت میگیرد.
این اثر احتمالاً هزینه نهایی سرمایهگذاری در بهداشت را کاهش داده و سطح تعادلی سرمایهگذاری در بهداشت را افزایش خواهد داد.
چهارمین اثر مهمّ رشد اقتصادی بر بهداشت از طریق توسعه همزمان انواع مختلف بازارها رخ میدهد، از آنجا که توسعه بازار محصول احتمالاً منجر به افزایش بازده انتظاری سرمایهگذاری در بهداشت میشود، میتوان انتظار داشت که سطح تعادلی سرمایهگذاری در بهداشت افزایش یابد.
گسترش بازار کار نیز میتواند به واسطه افزایش بازدهی انتظاری سرمایهگذاری فقرا دربهداشت،بسیار مهم باشد.
گسترش و ادغام بازارهای اعتباری نیز می تواند هزینه دریافت اعتبار برای افراد ساکن در نواحی فقیرنشین کاهش دهد و در نتیجه میزان سرمایهگذاری در بهداشت توسط این افراد، افزایش یابد.
پنجمین اثر مهم رشد اقتصادی بر بهداشت، به واسطه افزایش تسلّط دولت بر منابع مرتبط با رشد اقتصادی است.
میزان تأثیر رشد اقتصادی بر بهداشت، بستگی به میزان منابعی دارد که به بخش بهداشت تخصیص مییابد؛ هرچه منابع بیشتری به بخش بهداشت اختصاص داده شود و نحوه این تخصیص کاراتر باشد، احتمال تأثیر رشد اقتصادی بر بهداشت بیشتر خواهد بود.
3-پیشینه تحقیق اغلب مطالعات کمّی انجام شده درباره ارتباط بین بهداشت و رشد اقتصادی در سطح کلان، بر مبنای الگوهای رشد برونزا انجام شده است.
این قبیل مطالعات را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: مطالعات نشان دهنده اثر بلند مدت بهداشت بر رشد اقتصادی مطالعات توصیفی مطالعات بین کشوری و سری زمانی از آنجا که آمار و اطلاعات کافی در مورد روند بلند مدت متغیّرهای آموزشی و بهداشتی در بسیاری از کشورها (به استثنای برخی کشورهای توسعه یافته) در دست نیست وبه علاوه روش مورد استفاده در این تحقیق،روش ترکیب داده های سری زمانی و مقطعی است،تنها به خلاصه برخی از مهمترین مطالعات بین کشوری و سری زمانی اشاره می شود.
جدول 1- مروری بر برخی مطالعات بین کشوری و سری زمانی انجام شده پیرامون ارتباط بهداشت و رشد اقتصادی ادامه جدول 1 بررسی جدول فوق نشان میدهد که تنها در دو مطالعه(حشمتی و ریورا و کورایز)و تنها در مورد کشورهای توسعه یافته، مخارج بهداشتی به صورت مستقیم وارد الگو شده اند.با این حال تمامی مطالعات نشاندهنده تأثیر مثبت بهداشت بر؛رشد اقتصادی،بهره وری،سطح دستمزدها و...
هستند.
4- الگوی نظری و الگوی مورد استفاده جهت تخمین الگوی نظری مرجع این مطالعه، ابتدا توسّط سولو در 1956 ارائه شد و سپس توسّط منکیو، رومر و ویل در 1992 گسترش یافت و در برخی مطالعات اخیر نیز جزء سرمایه بهداشتی به آن اضافه شد.
تابع تولید این الگو به صورت زیر است: رابطه(3 ) که در این الگو؛ Y نشاندهنده محصول کل، K حجم سرمایه فیزیکی، E سطح سرمایه انسانی، H سطح سرمایه بهداشتی، A سطح فن آوری و L تعداد نیروی کار فعّال است.
همچنین فرض میشود که نیروی کار و فنآوری به ترتیب دارای نرخ رشد n و g باشند.
یعنی داریم: رابطه (4) این الگو فرض میکند که محصول تولید شده در اقتصاد مصرف و یا پسانداز شود.
همچنین فرض میکند تمام پسانداز تبدیل به سرمایهگذاری میشود، به گونه ای که نسبت سرمایهگذاری با نسبت پسانداز برابر است (s).
به علاوه نرخ استهلاک تمامی سرمایهها (اعم از فیزیکی انسانی و بهداشتی) با یکدیگر برابر و معادل میباشد.
حال اگر هر یک از متغیّرها را بر سطح نیروی کار مؤثر (AL) تقسیم کنیم، خواهیم داشت: رابطه (5) به گونهای که: حال اگر فرض کنیم که Sh, Se, Sk به ترتیب، نسبت سرمایهگذاری در سرمایههای؛ فیزیکی، انسانی و بهداشتی باشند، میتوان نرخ رشد هر یک از این سرمایهها را به این ترتیب بیان کرد: رابطه (6 ) روابط (5) و (6) نشان میدهند که اقتصاد به وضعیت رشد تعادلی میل خواهد کرد .با فرض у*,h*, e*,k* به عنوان مقادیر متغیرهای مذکور در وضعیت رشد تعادلی و با محاسبه مقادیرh* e*,k* و جانشین کردن مقادیر آنها خواهیم داشت: رابطه(7) امّا، از آنجا که معمولاً آمار مهارتهای آموزشی به صورت سطوح کسب مهارتها می باشد و آمار نرخ سرمایهگذاری در آموزش به صورت دقیق وجود ندارد، لذا باید رابطه (7) را به گونهای بازنویسی نماییم که شامل سطح مهارتهای آموزشی بشود.در نهایت با استفاده از روابط پیش گفته و مقادیرمحاسبه شدهe*,k* h*, و برخی محاسبات خواهیم داشت: رابطه (8) این رابطه بیان میکند که لگاریتم درآمد به ازای هر واحد نیروی کار مؤثّر در وضعیّت رشد تعادلی تابعی از؛ نرخ سرمایهگذاری در سرمایه فیزیکی، نرخ سرمایهگذاری در بهداشت، نرخ رشد جمعیّت و سطح مهارتهای آموزشی خواهد بود.رابطه (8) به صورت ضمنی فرض میکند انحراف از وضعیّت رشد تعادلی، تصادفی است، ولی این فرض محلّ سؤال است و باید پیشبینیهای این رابطه برای رفتار خارج از وضعیّت رشد تعادلی نیز مورد آزمون قرار گیرد.
برای این منظور میتوان از بسط سری تیلور استفاده کرد.
اگر سیستم معادلات غیر خطی ارائه شده در رابطه (6) که تحولات اقتصاد را در همسایگی وضعیّت رشد تعادلی نشان میدهد، به صورت خطّی تقریب بزنیم میتوان فرآیند همگرایی را به صورت زیر نشان داد: رابطه (9) که در این رابطه ، نشان دهنده نرخ همگرایی است.
حال اگر این معادله دیفرانسیل را حل کنیم، خواهیم داشت: رابطه (10) اگر را از هر دو طرف این رابطه کسر کنیم، خواهیم داشت: رابطه (11) در نهایت، با جایگذاری رابطه (8) در این رابطه، میتوانیم تغییرات درآمد را به صورت زیر بیان کنیم: رابطه (12) این رابطه نشان میدهد که رشد درآمد سرانه، تابعی از عوامل تعیین کننده درآمد در وضعیّت رشد تعادلی و همچنین سطح اولیه درآمد است.
به بیان دیگر، الگوی گسترش یافته سولو نشان میدهد که رشد محصول، تابعی تناسبی از فاصله بین محصول جاری از محصول وضعیّت رشد تعادلی است که تابعی از سطوح تعادلی سرمایه فیزیکی، بهداشت، آموزش و نیروی کار میباشد.
به این ترتیب رشد درآمد سرانه بین دو نقطه از زمان را میتوان به صورت نسبتی از فاصله نقطه با نقطه رشد تعادلی بیان کرد.
به منظور کاربرد عملی الگو و با توجه به محدود بودن آمار در دسترس (تنها برای سالهای 98-1990)، الگوی مورد استفاده برای تخمین، الگویی است که از دادههای مقاطع زمانی پنج ساله استفاده میکند و ایده آن قبلاً توسط مایر برای مطالعه کشورهای آمریکای لاتین مورد استفاده قرار گرفته است.
ساختار این الگو شبیه به الگوی نظری ارائه شده است و ضرایب نیز همان ضرایب هستند، امّا طول دوره کوتاهتر شده است (دورههای پنجساله) و با توجّه به اینکه دادهها تنها برای 9 سال در دسترس هستند، این الگو امکان بیشترین استفاده از دادهها را فراهم مینماید.
رابطه (13) که در این الگو داریم؛ : لگاریتم میانگین مقادیر نسبت مخارج بهداشتی به GDP برای کشورi در سالهای 4t- تا t.
: لگاریتم تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر برای کشور i در سال t.
St,i : لگاریتم میانگین مقادیر متوسط سالهای آموزش جمعیت 25 ساله و بالاتر برای کشور i در در سالهای 4t- تا t.
: لگاریتم تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر برای کشور i در سال 4-t Nt : لگاریتم میانگین مقادیر نرخ رشد جمعیت به علاوه 05/0برای کشورi در سالهای 4t- تا t.
Kt,i: لگاریتم میانگین مقادیر نسبت سرمایهگذاری فیزیکی به GDP برای کشور i در سالهای 4t- تا t 5- داده های آماری جامعه آماری مورد استفاده شامل متغیرهای 33 کشور در حال توسعه در فاصله زمانی سالهای 98-1990 میباشد.
برای انتخاب این کشورها؛ ابتدا تمامی کشورهای در حال توسعهای که جمعیتی بیش از یک میلیون نفر داشتند، در نظر گرفته شدند و سپس کشورهایی که برخی از آمار متغیّرهای مورد بررسی را نداشتند، حذف شدند.
به علاوه برخی کشورهای آفریقایی که با جنگهای داخلی مواجه بودند و سطح سرمایه انسانی آنها (که در اینجا با متغیّر متوسّط سالهای آموزش جمعیّت 25 ساله و بالاتر اندازهگیری میشود) در طول دوره مورد مطالعه کاهش داشته است، از نمونه حذف شدند و تنها 33 کشور باقی ماندند.
متغیّرهای مورد استفاده را میتوان به شرح زیر برشمرد: تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر (Y)؛ عبارت است از تولید ناخالص داخلی به قیمتهای ثابت سال 1996 که بر حسب برابری قدرت خرید تعدیل شده و بر تعداد نیروی کار فعال تقسیم شده است.
نسبت سرمایهگذاری به تولید ناخالص داخلی (K)؛ عبارت است از سهم سرمایهگذاری از تولید ناخالص داخلی نرخ رشد جمعیّت (N)؛ که نشان دهنده میزان رشد جمعیّت هر سال نسبت به سال قبل به علاوه عدد 05/0 میباشد.
متوسط سالهای آموزش افراد 25 ساله و بالاتر (S)؛ این متغیر به عنوان متغیّر نماینده سرمایه انسانی مورد استفاده قرار میگیرد و نشان می دهد که هر یک از افراد 25 ساله و بالاتر جامعه، در سال مورد نظر به طور متوسط چند سال آموزش دیدهاند.
نسبت مخارج بهداشتی به تولید ناخالص داخلی (HT)؛ که عبارت است از سهم مخارج بهداشتی از تولید ناخالص داخلی.
درصد جمعیّت 14 ساله و پایینتر (UN14)؛ که عبارت است از سهم گروه جمعیّتی 14-0 ساله از کل جمعیّت در همان سال.
درصد جمعیّت 65 ساله و بالاتر (OV65) ؛ که عبارت است سهم گروه جمعیّتی 65 ساله و بالاتر از کل جمعیّت در همان سال.
تعداد پزشکان به ازای هر 1000 نفر (PH)؛ که عبارت است تعداد پزشکانی که در هر کشور مشغول به کارند تقسیم بر جمعیّت کشور در همان سال ضربدر عدد 1000.
تعداد تخت های بیمارستانی به ازاء هر هزار نفر(BE)؛ که عبارت است از تعداد تختهای بیمارستانی مورد استفاده در هر کشور تقسیم بر جمعیت کشور در همان سال ضربدر عدد 1000.
از میان متغیّرهای مذکور، متغیّر تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر (Y) و نسبت سرمایهگذاری به تولید ناخالص داخلی(K)، متغیّرهایی هستند که از مجموعه آماری Penn World Data مورد استفاده قرار گرفتهاند.
متغیر متوسط سالهای آموزش افراد 25 ساله و بالاتر (S)؛ از مجموعه آماری محاسبه شده توسط بارو و لی اخذ شده است و سایر متغیّرها نیز از مجموعه سالنامههای آماری شاخصهای توسعه جهانی که توسط بانک جهانی منتشر میشود، استفاده شده است.
البته مأخذ اصلی آمارهای بهداشتی ارائه شده در سالنامه آماری شاخصهای توسعه جهانی، سازمان بهداشت جهانی است و آمار مذکور از منابع این سازمان نیز قابل بازیابی است.
لازم است به این نکته توجه شود که تمام متغیّرها به شکل لگاریتمی (لگاریتم طبیعی) هستند و به استثنای متغیّر تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر (Y)، سایر متغیّرها به صورت مقادیر متوسّط دورههای پنجساله (94-1990و 95-1991و 96-1992و 97-1993و98-1994) هستند.
6- نتایج تخمین ها و تفسیر آنها با استفاده از داده های آماری و الگوی ارایه شده ، تخمینهای اوّلیه با استفاده از روش اثرات ثابت صورت گرفت که نتایج آن در جدول( 1) آمده است.
جدول( 1)- نتایج تخمینهای اوّلیه همانگونه که از جدول فوق پیداست، به استثنای متغیّر نرخ رشد جمعیّت (N)، سایر متغیّرها از لحاظ آماری کاملاً معنیدار هستند.
بالا، نشاندهنده قدرت توضیح دهندگی مناسب الگو میباشد.
آماره دوربین- واتسون نشان از وجود خود همبستگی مثبت جزئی در الگو دارد که با توجّه به تعداد اندک دورهها، قابل پذیرش است.
به علاوه، علائم ضرایب همگی با انتظارات تطابق دارند .
نکته قابل توجّه آن است که علامت 4Yt- منفی است که نشان از وجود همگرایی مشروط در الگو دارد و این همان موضوعی است که به عنوان یکی از فروض اساسی الگوی رشد سولو بایستی برآورده میشد.
معنی دار نبودن متغیّر نرخ رشد جمعیّت را میتوان با محاسبه جداگانه اثر این متغیّر برای کشورهای مختلف توضیح داد.
محاسبه جداگانه اثر متغیّر نرخ رشد جمعیّت نشان میدهد که در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین (نظیر بولیوی، برزیل، کلمبیا، هندوراس، مکزیک، نیکاراگوا و پرو) و نیز برخی کشورهای آفریقایی (نظیر بنین و سنگال) این ضریب مثبت و کاملاً معنی دار است و این به آن معناست که در طول دوره مورد مطالعه نرخ رشد جمعیّت در این کشورها همگام و هم جهت با رشد اقتصادی تغییر کرده است و همین عامل منجر به بیمعنی شدن این متغیّر در تخمین اوّلیه گشته است.
با توجه به این امر، متغیّر نرخ رشد جمعیّت از الگوی ما کنار گذاشته میشود ونتایج تخمین نیز تغییر چندانی نخواهد داشت (جدول(2)).
جدول (2) نتایج تخمین را بعد از حذف متغیّر نرخ رشد جمعیّت نشان میدهد.
امّا در این مرحله سؤال اساسی آن است که آیا متغیّر نسبت مخارج بهداشتی به تولید ناخالص داخلی (HT) خود تحت تأثیر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی قرار ندارد؟
این سؤال از این لحاظ اهمّیت دارد که در صورت وجود چنین تأثیری، تخمینهای ما تورش دار و ناسازگار خواهند بود.
لذا در ادامه ناگزیر از انجام آزمون همزمانی هستیم.
برای آزمون وجود یا عدم وجود همزمانی از آزمونیاستفاده میشودکه اوّلین بار توسّط هاسمن در سال 1978 ارائه شده است و به همین نام نیز معروف است.
مزیت اصلی این آزمون نیز در این است که علاوه بر تشخیص همزمانی، ضرایب تورشدار را نیز اصلاح مینماید.
جدول (2)- نتایج تخمینهای اوّلیه بدون متغیّر توضیحی نرخ رشد جمعیت برای انجام این آزمون ، ابتدا باید متغیّرهای ابزاری را بیابیم، به نحوی که با متغیّری که تصوّر میکنیم درونزا است کاملاً همبستگی داشته باشند، ولی با اجزاء اخلال تخمین اوّلیه (یعنی تخمینی که این متغیّر درونزا به عنوان متغیّر مستقل در سمت راست آن قرار دارد) هیچگونه همبستگی نداشته باشند.
سپس متغیّری که تصوّر میکنیم درونزاست را به عنوان متغیّر وابسته و سایر متغیّرهای مستقل تخمین اوّلیه را به همراه متغیّرهای ابزاری، به عنوان متغیّرهای توضیحی در نظر میگیریم و مقادیر باقیمانده این رگرسیون را بدست میآوریم.
آنگاه، مقادیر باقیمانده این رگرسیون را به عنوان متغیّر توضیحی به تخمین اوّلیه اضافه میکنیم.
اگر ضریب این متغیّر توضیحی جدید در تخمین اوّلیه از لحاظ آماری معنیدار بود (سطح معنیداری این ضریب همان آماره آزمون هاسمن است) این امر به معنای وجود همزمانی و ناسازگار بودن تخمینهای بدون وجود این متغیّر توضیحی جدید است.
بدیهی است که در صورت وجود همزمانی، تخمین جدیدی که با استفاده از متغیر توضیحی جدید انجام شده سازگار است و ضرایب آن نیز بدون تورش میباشند.
به این ترتیب اگر همزمانی وجود داشته باشد، توسّط این آزمون تشخیص داده شده و رفع میگردد.
متغیّرهای ابزاری انتخاب شده در اینجا عبارتند از: درصد جمعّیت 14 ساله و پایینتر از کلّ جمعیّت (UN14)، درصد جمعیّت 65 ساله و بالاتر از کلّ جمعیّت (OV65) ، تعداد پزشکان به ازای هر 1000 نفر جمعیّت (PH) و تعداد تختهای بیمارستانی به ازای هر 1000 نفر جمعیّت (BE).روشن است که در جمعیّت زیر 14 سال به لحاظ مقابله با بیماریهای واگیر دار و ملاحظات تغذیهای، مخارج بهداشتی اهمیّت بالایی دارد.
همچنین برای جمعیّت بالای 65 سال نیز به سبب از دست رفتن سرمایه بهداشتی در طول دوران زندگی، مخارج بهداشتی بالاست.
به علاوه، تعداد پزشکان و تختهای بیمارستانی نیز ارتباط کاملاً مستقیمی با مخارج بهداشتی دارد واین موارد می تواند انتخاب این متغیرها را به عنوان متغیر ابزاری توجیه کند.
با توجه به مواردگفته شده تخمینهای نهایی که با استفاده از روش هاسمن مورد بازنگری قرار گرفته است، به شرح جدول (3) خواهد بود.
جدول (3)- تخمینهای نهایی با استفاده از متغیّرهای ابزاری PH, BE, UN14 PH, UN14 OV65, UN14, PH مقادیر داخل پرانتز نشاندهنده آماره t برای ضریب مورد نظر هستند.
همانگونه که ملاحظه می شود متغیّرهای ابزاری دسته اوّل با احتمال 90 درصد و متغیّرهای ابزاری دستههای دوّم و سوّم هر یک با احتمال 95 درصد نشان میدهند که فرضیه H0 (نبود همزمانی) پذیرفته نمیشود و این به معنای آن است که همزمانی وجود دارد و آزمون هاسمن آنرا اصلاح کرده است.
به گونهای که در مقایسه با جدول (2)، ضرایب متغیّرهای S,K , تغییر چندانی نکرده است، در حالی که ضریب HT به میزان زیادی تغییر کرده و از 12/0 به 20/0، 21/0و 24/0 رسیده است.
به عبارت دیگر خود متغیّر HT نیز، تابعی از تغییرات تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر بوده است که با حذف اثر این علیّت معکوس، مقدار ضریب آن افزایش یافته است.
تفسیر نتایج بر طبق برآوردهای الگو، ضریب سرمایهگذاری فیزیکی، حدود 14/0 است و با توجه به لگاریتمی بودن الگو، این به معنای آن است که هر 1 درصد تغییر در نسبت سرمایهگذاری فیزیکی به تولید ناخالص داخلی، موجب 14/0 درصد تغییر در رشد تولید ناخالص داخلی در دورههای پنجساله و در همان جهت میشود.به این ترتیب، تخمین انجام شده نشان میدهد که برای دوره مورد مطالعه در کشورهای انتخاب شده- که همگی جزء کشورهای در حال توسعه محسوب میشوند- تأثیر سرمایه فیزیکی کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود.
تخمینهای الگو ضریب متغیّر سطح سرمایه انسانی (S) را رقمی نزدیک به 77/0 بیان میکند و این موضوع نشان میدهد که هر 1 درصد افزایش در سطح سرمایه انسانی، منجر به 77/0 درصد تغییر در نرخ رشد تولید ناخالص داخلی میشود.
البته در مقایسه این ضریب با ضرایب سایر سرمایهها (K,HT) باید دقت شود که این ضریب مربوط به سطح سرمایه انسانی است ولی ضرایب سایر سرمایهها مربوط به نرخ سرمایهگذاری است.
با این حال، نتایج تخمین نشان میدهد که سرمایه انسانی اهمّیّت بالایی از جهت دستیابی به رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه داراست.
ملاحظه ضرایب مربوط به متغیّر نسبت مخارج بهداشتی به تولید ناخالص داخلی (HT) نشان میدهد که با در نظر گرفتن متغیّرهای ابزاری متفاوت، هر 1 درصد تغییر در این متغیّر منجر به 20/0 تا 24/0 درصد تغییر در رشد اقتصادی در همان جهت میشود.
به علاوه، آزمون همزمانی نشان میدهد که خود مخارج بهداشتی نیز تحت تأثیر رشد اقتصادی قرار دارد.
در نهایت، وجود ضریب منفی و معنیدار برای تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر در ابتدای دوره میتواند این فرض اساسی الگوی سولو را که درآمد سرانه (تولید سرانه) در یک کشور خاص، به سطح تعادلی درآمد سرانه در آن کشور میل میکند را، تأیید کند.
به عبارت دیگر.این ضریب منفی نشان میدهد که پس از کنترل عوامل تعیین کننده درآمد (تولید) سرانه تعادلی، همگرایی وجود دارد واین تأیید وجود همگرایی مشروط است که وجه ممیّزه الگوهای رشد درونزا و برونزا به حساب میآید.
7-نتایج و پیشنهادات اوّلین نتیجه مهم این تحقیق را میتوان شناسایی تأثیر مثبت و قابل ملاحظه مخارج بهداشتی (به عنوان متغیر نماینده سرمایه بهداشتی) بر رشد اقتصادی، بر شمرد که مباحث نظری مطروحه در مورد اثرات مستقیم و غیر مستقیم و سایر اثرات بهداشت بر رشد اقتصادی را تأیید می کند.
دوّمین نتیجه مهم این تحقیق را می توان شناسایی تأثیر مثبت رشد اقتصادی بر مخارج بهداشتی قلمداد کرد که از نتایج آزمونهای همزمانی به دست می آید و مباحث نظری پیش گفته در مورد مجاری تأثیر رشد اقتصادی بر بهداشت را تأیید می کند.
میتوان نتایج فرعی قابل ملاحظه ای را به نتایج مذکور افزود.
اولین نتیجه فرعی مهم آن است که تخمین های انجام شده در این تحقیق نشان داد دیدگاهی که معضل کمبود سرمایه فیزیکی را به عنوان اصلی ترین چالش کشورهای در حال توسعه در فرایند رشد و توسعه بر شمرد، مردود است و بر عکس، دیدگاه جدیدی که سرمایههای انسانی (اعّم از آموزشی و بهداشتی) را به عنوان سنگ بنای فرآیند رشد و توسعه معرفی میکند، پذیرفته میشود.
دیگر آنکه؛ وجود همگرایی مشروط در این الگو میتواند اثبات کند که کاربرد الگوهای رشد برونزا برای مطالعه پویایی های رشد در کشورهای در حال توسعه هنوز هم مناسب به نظر می رسد.
با توجّه به جمیع مطالب گفته شده، می توان سیاست های کلّی زیر را برای کشورهای در حال توسعه پیشنهاد کرد: نگاه برنامه ریزان اقتصادی در کشورهای در حال توسعه به هزینه های اختصاص یافته به برنامههای بهداشت و رفاه عمومی، باید به سوی نوعی سرمایه گذاری برای تحقّق رشد و توسعه اقتصادی آتی معطوف شود.
توجّه و اهتمام بیشتر به برنامههای فقرزدایی( به واسطه گسترش مشارکت فقیرترین بخشهای جامعه در تولید و سازندگی)می تواند نقش اساسی در تحقّق رشد اقتصادی پایدار داشته باشد و طبعاً برنامههای بهداشتی به عنوان یکی از مؤلّفه های اصلی استراتژیهای فقرزدایی نقش عمده ای را در این میان دارد.
فهرست منابع و مآخذ: سازمان برنامه و بودجه، اولین گزارش ملّی توسعه انسانی جمهوری اسلامی ایران، ]با همکاری[ سازمان ملل متحد- تهران: سازمان برنامه و بودجه، مرکز اسناد و مدارک اقتصادی- اجتماعی و انتشارات، 1378، ص 247.
فلپز، چارلز، ئی، اقتصاد بهداشت، ترجمه منوچهر عسگری، تهران، شرکت چاپ و نشر بازرگانی، نشر اقتصاد نو، 1376، صص 25-20.
کوهن، کوئل، (تألیف و ترجمه)، شاخص شناسی در توسعه پایدار: توسعه اقتصادی و حسابهای ملی در بستر سبز، تهران، شرکت چاپ و نشر بازرگانی، 1376، صص 103-96.
Arora S.
(2001), Health, Human Productivity, and Long-Term Economic Growth, The Journal of Economic History, Vol.61, No.3.sep.
Baltagi, Badi, H.(2002) Econometrics of Panel Data, 2nd ed, John Wiley & Sons Inc., London, PP: 5-20.
Barro, R.J.
(1996) Health and Economic Growth, Paper Prepared for Pan American Health Organization.
Nov.
and X.
Sala-I-Martin (1995) Economic Growth.
NewYork: Mc Graw-Hill.
Barro, Robert, and Jong-Wha Lee, “International Comparisons of Educational Attainment”, Journal of Monetary Economics, 32 (1993): 363-94.
Bartley M.
(1994) Unemployment and ill health: understanding the relationship.
J Epidemoil Community Health 48: 333-7.
Becker, G.
S.
(1967) Human capital and the personal distribution of income: an analytical approach.
Woytinsky Lecture.
Republished in Becker, G.S.
(1975) Human Capital, 2nd ed.
New York, National Bureau of Economic Research, PP.
94-117.
Behrman, J.R.
& Deolalikar, A.B.
(1991) The poor and the social sectors during a period of macroeconomic adjustment: empirical evidence for Jamaica.
In: World Bank Economic Review, Washington DC, World Bank.
& Lavy, V.
(1992) Child Health and Schooling Achievement: Association or Causality?
Washington DC, World Bank, Population and Human Resources Depatment, Mimeo.
(1993) Health and economic growth: theory, evidence and policy in Macroeconomic Environment and Health, World Health Organization, pp.21-61.
Bhargava A.
, Jamison D.T.
Lau L.
and JL Murray (2000)Modeling The Effect of Health on Economic Growth, GPE Discussion Paper Series: No:33.
Bhargava, SK (1997), Recent Trends in perinatal health in South Asia, India, In: Improving health of new born infant in developing countries.
Ed.
Costello A.
New Yourk: Mc Graw- Hill.
Black, D.
(1993).
Deprivation and Health.
Brit Med J 307: 1630-1 Bloom, D.
and D.
Canning (2000) The Health and Wealth of Nations, Science, 287: 1207-09.
Bloom, D.
and J.
Sachs (1998) Geography, Demography and Economic Growth in Africa, Brokings Papers on Economic Activity Vol.2, 207-73.