وصیّت یکى از سنت هاى پسندیده است که میان انسان ها در پهنه تاریخ رایج بوده است.
اسلام نیز بر این سنّت تأکید دارد و پیروان خود را از سویى به نگارش وصیت نامه و یادآورى حقوق، بدهکارى ها، بستانکارى ها مشخص کردن هزینه اموال متعلق به خود (تا حد یک سوم دارایى) و توصیه هایى به فرزندان و خویشاوندان در جهت پیمودن راه درست و از سوى دیگر مخاطبان و شنوندگان وصیت را به حفظ و عمل به وصیت و پرهیز از کتمان آن فرا مى خواند.
بزرگان دین و سیاست و پیشوایان امت اسلامى افزودن بر وصیت حقوقى شخصى توصیه ها و رهنمودهاى کلى و اساسى را براى حفظ کیان دین و وحدت امت، خطاب به مسلمانان داشته اند.
تأکید پیامبر عظیم الشأن اسلام بر حفظ کتاب خدا و اهل بیت پیامبر به عنوان مفسران و مجریان احکام الهى و پرهیز از مهجورى و جدایى انداختن میان آن ها و وصیت امام على(علیه السلام) به تقوا و نظم در امور، برقرارى صلح و آشتى میان امت، مبارزه با ظالم، حفظ سنت امر به معروف، جهاد در راه خدا، حفظ حرمت کعبه، رسیدگى به وضع یتیمان و درماندگان و...را مى توان از نوع وصایاى اجتماعى و سیاسى دانست که اگر امت پیامبر به راستى و دقت به این وصایا عمل کرده و این توصیه هاى خردمندانه و از سر خیرخواهى را نصب العین خود قرار مى داد، به یقین امروز با چنین مشکلاتى دست در گریبان نبود.
امام خمینى(قدس سره) رهبر فقیدى که پیروزى اسلامى ایران مرهون هدایت و راهبرى اوست پس از برقرارى نظام اسلامى در ایران به پیروى از امامان و پیشوایان خود، مجموعه راهنمایى هایى را براى بقا و استوارى ارکان نظام دینى، در قالب وصیت نامه اى سیاسى اجتماعى و منشورى براى آیندگان از خود به یادگار گذاشت.
به جهت ارزش و جایگاه ویژه این وصیت نامه که مجموعه مدوّنى از اصول عقیدتى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى نظام اسلامى مى باشد، دانشگاه آزاد اسلامى تدریس آن را براى دانشجویان در قالب یک واحد درسى در نظر گرفته است، تا معماران فرداى این سرزمین با دیدگاه و ارشادهاى بنیان گذار نظام، بیشتر آشنا شده، با عمل به مفاد آن پیکر انقلاب اسلامى را از گزند حوادث و آفت هاى موجود در پیش روى آن مصون و محفوظ نگاه دارند
مقدمه
ساعت 25/10 دقیقه شب 13 خرداد 1368 ه .
ش.
برابر با شوال 1409 ه .
ق.
جهان شاهد عروج روح بلند مردى آسمانى به ملکوت اعلا بود; چنان که در بیستم جمادى الاولى سال 1320 ه .
ق مصادف با میلاد حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز، شاهد طلوع این «امام نور» بود.
و سلامٌ علیه یوم وُلِدَ و یَوْمَ ماتَ و یَومَ یُبْعَثُ حَیّاً.
مردى از عالم خاک به سراى ابدى پیوست که در جهان شور آفرید، شرق را متحیّر ساخت و غرب را به زانو در آورد.
این نادره زمان البتّه براى مردان الهى از ده ها سال پیش شناخته شده بود: آیت اللّه کاشانى، سیاستمدار معروف، درباره ایشان گفته است: «تنها کسى که بعد از من امید است به درد این ملت بخورد، آقاى خمینى است».
حضرت آیت اللّه بروجردى بارها در جمع اصحاب به امام اشاره کرده و گفته بود: «در موقعیّتى مناسب قصد دارم زیر بازوى جوانى را بگیرم که براى اسلام و مسلمین مثمر ثمر باشد».
آیت اللّه العظمى میلانى نیز در تلگرافى به ترکیه به محضر امام (ره) چنین نوشت: «همگى براى تأیید شما که لسان ناطق همه جوامع روحانى و دینى هستید و گفته شما کلام حق و حقیقت است، دعا مى نمایند».
هم چنین علاّمه امینى، صاحب کتاب پر ارج الغدیر، گفته بود «الخمینى ذخیره اللّه للشیعه».
اندیشمند و فیلسوف معاصر علامه شهید مطهرى در کتاب نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخیر مى نگارد:
نور چشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالى قدر و بزرگوار ما حضرت آیت اللّه العظمى خمینى ادام اللّه ظلّه حَسَنَه اى است که خداوند به قرن و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «انّ للّه فى کلّ خلف عدولا ینفون عنه تحریف المبطلین» مى باشد.
نور چشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالى قدر و بزرگوار ما حضرت آیت اللّه العظمى خمینى ـ ادام اللّه ظلّه ـ حَسَنَه اى است که خداوند به قرن و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «انّ للّه فى کلّ خلف عدولا ینفون عنه تحریف المبطلین» مى باشد.
گفته اند: «معرِّف باید از معرَّف اَجْلى باشد»; بنابراین نمى توان در پرتو نور فانوس، جویاى آفتاب شد.
چه بهتر که به توصیف جمال خورشید تابان امام(قدس سره) نپردازیم و تنها میراث مکتوب او، وصیّت نامه سیاسى ـ الهى اش را ورق بزنیم; وصیّت نامه اى که داراى ابعاد مختلف و حاوى مسائل گوناگون عقیدتى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است; مکتوبى که نشان دهنده بى همتایى آن حضرت در تاریخ معاصر و نسل هاى آینده است.
همواره به این حقیقت اذعان دارم که طلبه ضعیفى چون مرا توان شرح و بسط و تفسیر گفتار بلند امام امت(قدس سره) نیست; ولى گفته اند: آب دریا را اگر نتوان کشید***هم به قدر تشنگى باید چشید من نیز به همین نیّت به اندازه توان ناچیز خود در این صحیفه نورانى سیرى کرده ام که شرح مضامین آن اینک در جلوه مجموعه حاضر به تشنگان زلال حقیقت تقدیم مى شود.
امیدوارم این کوشش ناقابل مورد قبول درگاه حق تعالى قرار گیرد.
قابل ذکر است که چون سال 1378 سالى است که از سوى رهبر معظم، حضرت آیت اللّه خامنه اى مدّظله العالى سال امام خمینى(قدس سره) نام گرفت.
مجموعه حاضر به عنوان متن درسى دانشگاه تنظیم گشته است ب.
مخاطبان وصیّت نامه امام خمینى(قدس سره) امام(قدس سره) در سرآغاز وصیّت نامه خود تصریح فرموده اند که این وصیّت نامه به گروهى خاص اختصاص ندارد، ایشان این نکته را چنین خاطر نشان کرده اند: آنچه لازم است تذکّر دهم آن است که وصیّت سیاسى ـ الهى این جانب اختصاص به ملّت عظیم الشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامى و مظلومان جهان از هر ملّت و مذهب مى باشد.
به این مسأله در جاىْ جاى وصیّت نامه حضرت امام(قدس سره) اشاره شده است.
ج.
پیش گفتار وصیّت نامه وصیّت نامه سیاسى ـ الهى حضرت امام(قدس سره) که «منشور انقلاب»، «صحیفه استقلال»، «زبور حکومت اسلامى» و «صحیفه انقلاب» لقب یافت، کتاب جامعى است که نکته اى را در باب ارشاد انسان انقلابى فروگذار نکرده است و از آنجا که «حکمت عملى» همیشه براساس «حکمت نظرى» شکل مى گیرد و اساس احکام عملى و فرعى اسلامى بر پایه احکام عقیدتى آن استوار است، حضرت امام پیش گفتارى را به عنوان زیربناى فکرى دستورهاى عملى و ارشادهاى تاریخ ساز خویش نوشته اند.
راز نوشتن این پیش گفتار را مى توان در همین نکته جستجو کرد.
پیامبر عظیم الشأن اسلام بنیان گذار این سیره گران مایه در تاریخ مسلمانان است و حدیث معروف «ثقلین»، «سفینه»، «حدیث غدیر»، و...
گواه این مدّعا است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در کنار ابلاغ دستورالعمل ها از زیربنا و جهان بینى آنها نیز، سخن به میان مى آورند.
د.
ضرورت تدریس وصیّت نامه ضرورت تدریس وصیّت نامه سیاسى ـ الهى حضرت امام(قدس سره) در مراکز علمى را مى توان در فوایدى چند باز جست.
از این میان، مهم ترین فایده را مى توان در عنوان «پرورش نسل مورد نظر اسلام» سراغ گرفت که توضیحى کوتاه در این باره مى آوریم.
پرورش نسل مورد نظر اسلام در یک گروه بندى، انسان ها از حیث برخوردارى از علم و ایمان بر چند دسته اند: 1.
گروهى که بیگانه از این دو ارزشند.
2.
دسته دیگر اندوخته هاى علمى دارند و چه بسا در فنّ خود تخصّص دارند، ولى از نظر ایمان و تعهّد به اصول انسانى عقب مانده اند.
3.
دسته سوم داراى ایمانى محکم و تعهّدى سخت به اصول انسانى اند، ولى از اندوخته هاى علمى بى بهره اند.
4.
دسته اى نیز داراى ویژگى هاى و کمالات متعالى اند و از علم و ایمان برخوردارند.
به عبارت دیگر، صاحب تخصّص و تعهّدند.
از میان این گروه ها تنها گروه چهارم مورد نظر است و مراکز علمى کشور از حوزه گرفته تا دانشگاه در پى تقویت و پرورش این نسلند.
بنابراین، ضرورت تدریس وصیّت نامه سیاسى ـ الهى حضرت امام(قدس سره) در مراکز علمى کشور را نیز مى توان از همین جا دریافت; زیرا تردیدى نیست که: اولا: حضرت امام(قدس سره) فقیهى برجسته، متفکّرى بى نظیر، اسلام شناسى راستین، عارفى ربّانى و مربّیى بى بدیل است و چنین کسانى مى توانند انسان را تا اوج قله هاى رفیع سعادت و کمال رهنمون شوند.
ثانیاً: وصیّت نامه حضرت امام(قدس سره) عصاره اى از دیدگاه هاى او و خلاصه اى از معارف الهى است.
ثالثاً: این وصیّت نامه داراى ابعاد مختلف و جامعیّت ویژه اى است; بنابراین تعمّق، دقّت و توجّه به پیام هاى نورانى آن، بدون تردید در تربیت نسل مورد نظر اسلام تأثیرى شگرف دارد و تردیدى نیست که بهترین راه ایجاد انگیزه براى تعمّق و توجّه به آن، مطرح کردن آن به عنوان متن درسى دانش جویان و فرهیختگان است.
حضرت امام(قدس سره) در آغاز وصیّت نامه خود، این نکته را خاطر نشان مى کنند که به خاطر «امید به این انقلاب و بقاء دستاوردهاى آن...» به نوشتن این وصیّت نامه پرداخته اند; بنابراین چون وصیّت نامه آن حضرت به نسل حاضر اختصاص ندارد، محتواى آن باید به آینده سازان جامعه تعلیم داده شود تا از زلال هدایت آن بهره مند گردند.
حضرت امام(قدس سره) در آغاز وصیّت نامه خود، این نکته را خاطر نشان مى کنند که به خاطر «امید به این انقلاب و بقاء دستاوردهاى آن...» به نوشتن این وصیّت نامه پرداخته اند; بنابراین چون وصیّت نامه آن حضرت به نسل حاضر اختصاص ندارد، محتواى آن باید به آینده سازان جامعه تعلیم داده شود تا از زلال هدایت آن بهره مند گردند نتیجه قلمرو وصیّت نامه سیاسى ـ الهى حضرت امام(قدس سره)، بسى گسترده است و اختصاص به کشور، مکتب و ملّت خاصّى ندارد، جهان شمول و فراگیر است.
محتواى رهنمودهاى حضرت امام(قدس سره) در وصیّت نامه را مى توان در سه بخش زیر خلاصه کرد: 1.
رهنمودهایى که به مردم امروز ایران اختصاص دارد.
رهنمودهایى که به واحدها و اداره هاى خاص، اختصاص دارد.
رهنمودهایى که مربوط به بشر و بیرون از مدار محدودیّت هاى فوق است الف.
اهمّیّت ولایت و امامت بدون تردید حضرت امام که مؤیَّد به تأییدهاى الهى بود و نیابت عظماى حضرت بقیه اللّه الاعظم ـ رُوحى لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الفِدا ـ را عهده دار بود بهتر مى دانست که اساس کار چیست.
او مى دانست که هیچ چیزى به قدر «ولایت» مورد عنایت پروردگار متعال نیست; «وَلَمْ یُنادِ بِشَىء کَما نُودِىَ بِالْوِلایَهِ».
و نیز مى دانست که «عبادت» بدون «ولایت» مقبول درگاه حضرت احدیّت نخواهد بود به گفته شاعر: نماز بىولاى او نماز بىوضو بوَد***به دشمن على بگو نماز خود قضا کند علاّمه امینى(قدس سره) در الغدیر مى نویسد: در بیانى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: لو انّ رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولى اللّه فیو و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه، ما کان له على اللّه حقّ فى ثوابه و لاکان من اهل الایمان; اگر کسى شب را در نماز و روز را روزه دار باشد، همه اموال خود را انفاق کند و همه ساله، حجّ به جاى آورد، ولى ولایت ولىّ اللّه را نشناسد (از او پیروى نکند) و همه اعمال خود را مطابق راهنمایى او انجام ندهد، او را در پیشگاه خدا ثوابى نیست و در شمار مؤمنان نخواهد بود.
آرى، عبادت باید با هدایت و امامت حجّت الهى انجام گیرد.
بر این اساس، در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهما السلام)، ایشان هدایت گر امّت بوده اند و در دوران غیبت، هر کس یا باید در دین شناسى، متخصّص باشد و یا باید در فروع و احکام فردى از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند.
فلسفه وجودى رساله هاى عملیّه نیز جز این نیست.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در ضمن رهنمود معروف به «حدیث ثقلین» اهمّیّت و جاودانگى ولایت را به همگان خاطر نشان ساخته اند.
مهم ترین نکته هاى مربوط به «ثقلین» را در مباحث زیر پى مى گیریم.
الف.
راز توصیف به «ثقل» این پرسش قابل توجّه است که چرا پیامبر عظیم الشّأن اسلام(صلى الله علیه وآله) دو یادگار خود در میان ما را به «ثَقَل» توصیف نموده است.
در پاسخ این پرسش نظرهاى مختلفى از سوى عالمان طراز اوّل اسلام از شیعه و سنّى ارائه شده است; از جمله به چند قول اشاره مى کنیم: «ابن اثیر»، لغت دان و حدیث شناس معروف اهل سنّت مى نویسد: «سَمّا هُما ثَقَلَیِن اِعْظاماً لِقَدْرِهما و تعظیماً لشأنها; پیامبر، قرآن و اهل بیت را به خاطر عظمت قدر و بزرگداشت منزلت آنها «ثَقَلَیْن» نامید».
«ابن ابى الحدید» شارح معروف نهج البلاغه در این باره مى نویسد: «ثقل» بار و اسبابى را گویند که مسافر آنها را با خود حمل مى کند.
پیامبر، قرآن و اهل بیت را به بار و اسباب خود تشبیه کرده و آنها را متاع خود دانسته است که حتماً به او بازگردانده خواهد شد; (اسباب و متاعى که پیامبر آنها را به رسم امانت در میان ما باقى گذارده است).
ولى پاسخ اساسى همان است که «ابن اثیر» در النهایه به آن اشاره کرده است: متابعت و پیروى از این دو، سنگین و طاقت فرسا است و از عهده افراد سستْ عنصرِ دنیاگرا و شیفته زندگى دنیوى برنمى آید.
هم چنین محقّق بزرگوار، «طریحى» در مجمع البحرین مى گوید: «لانّ العمل بهما ثقیل»«صدوق» نیز در معانى الاخبار چنین نقل مى کند: ابوعمر و یکى از همراهان ابوالعباس مى گفت از ابوالعباس پرسیدم: منظور از «انّى تارک فیکم الثقلین» چیست و چرا قرآن و عترت، ثقلین خوانده شده اند.
پاسخ داد: «لأن التمسک بها ثقیل».
ثقل اکبر و ثقل اصغر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از قرآن و عترت با عنوان «ثقلین» یاد کرده است.
آن حضرت از هر یک از دو «ثقل» خود با لقبى خاص و وصفى ویژه سخن به میان آورده است: قرآن را به صفت «اکبر» و عترت را به صفت «اصغر» متّصف ساخته است.
جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: یا ایّها النّاس انّى تارک فیکم الثقلین: الثقل الاکبر و الثقل الاصغر إنْ تمسّکتم بهما لن تضلّوا و لن تبدلّوا فانّى سئلت اللّه اللطیف الخبیر یفرقان حتى یَرِدا علىّ الحوض فاعطیت.
جابر مى گوید: هنگامى که سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به این جا رسید: «ثقل اکبر» و «ثقل اصغر» کدام است؟
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پاسخ داد: الثقل الاکبر کتاب اللّه عزّوجلّ سبب طرفه بیداللّه عزّوجلّ و طرف بایدیکم.
الثقل الاصغر عترتى اهل بیتى.
در بیان فوق به روشنى این نکته به چشم مى خورد که از قرآن با عنوان «ثقل اکبر» و از عترت و اهل بیت با عنوان «ثقل اصغر» یاد شده است.
راز توصیف به «اکبر» و «اصغر» پیامبر عظیم الشّأن اسلام از دو ودیعه نفیس خود به ثقل اکبر و ثقل اصغر یاد کرد; خواهید پرسید که چرا پیامر(صلى الله علیه وآله) کتاب خدا را با عنوان «ثقل اکبر» و عترت را با عنوان «ثقل اصغر» مورد توجّه قرار داده است.
قرآن وسیله اى است براى هدایت، که از یک سو به خدا اتّصال دارد و از سوى دیگر در اختیار ما است، به این معنا که قرآن دو جنبه دارد: جنبه عرشى (آسمانى) و جنبه زمینى، و اهل بیت به مقتضاى مفهوم قرآنى «اَنا بَشَرٌ مِثْلُکُم» (کهف / 110) با صرف نظر از مقامات معنوى، جنبه زمینى دارند.
«بحرانى» مفسّر معروف نهج البلاغه مى گوید: قرآن اکبر بزرگ تر از عترت است; زیرا عترت تابع و پیرو قرآن است.
مرحوم آیت اللّه خویى در تفسیر خود بر نهج البلاغه مى نویسد: چون قرآن سند و معجزه رسالت و سند ولایت و اساس دین است از عترت بزرگ تر به حساب آمده و عترت، اصغر محسوب گشته است.
فقیه و عارف کبیر حضرت امام خمینى مى گوید: «مقام والاى ثقل اکبر و ثقل کبیر که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است...» در این سخن بلند الهى از اهل بیت به عنوان «ثقل کبیر» و از قرآن به عنوان «اکبر مطلق» یاد شده است; چون قرآن معجزه جاوید و سند حقّانیّت امامت و نبوّت است، فوق همه چیز است و چیزى جز خدا برتر از او نیست.
پس قرآن بزرگ تر (اکبر) از همه اشیاء است جز خدا که: اللّهُ اَکْبرُ مِن کُلّ شىء».
انتخاب حدیث ثقلین چرا امام امّت از میان آن همه احادیث درباره امامت و ولایت، حدیث «ثقلین» را برگزیده است؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: اولاً: عمل امام تداوم خطّ سَلَف صالح او از جمله «شیخ مفید» در کتاب العدّه است.
شیخ مفید براى اثبات امامت و حقّانیّت آن، حدیث ثقلین را مورد توجّه و استناد خویش قرار داده است.
ثانیاً: این حدیث در موارد مختلف و با عبارت هاى گوناگون از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در کتب حدیثى شیعه و سنّى به چشم مى خورد و یکى از احادیث «متواتر» است.
ثالثاً: این حدیث از چنان جامعیّتى برخوردار است که در سایر احادیث «متواتر» به چشم نمى خورد از جمله: 1.
پیامبر در این حدیث از رحلت خود سخن به میان آورده است که از حیث عاطفى براى مسلمانان قابل توجّه است و قهراً باعث توجّه و عمل به مفاد آن مى گردد.
در این حدیث سخن از بازمانده و ودیعه شخص پیامبر است که باید در کنار «حوض» به پیامبر بازگردانده شودکه این خود اهمّیّت و عظمت این حدیث را بازگو مى کند.
3 .
قرآن در میان مسلمانان از اهمّیّت ویژه اى برخوردار است و قرار گرفتن عترت در کنار آن، فضل و برترى عترت را نیز در چشم انداز همه به نمایش مى گذارد.
در این حدیث سخن از قیامت است که وداع با این عالم و روبه رو شدن با شخص پیامبر را تداعى مى کند.
5 .
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این حدیث سرانجام روش تمسّک به قرآن و اهل بیت را مورد توجّه قرار داده است که براى شیفتگان به آن حضرت داراى اهمّیّت است.
6 .
این حدیث که به عنوان وصیّت نامه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مورد توجّه خاص و عام بوده و قهراً داراى موقعیّت ویژه اى در ذهن مسلمانان است، در تمام محافل و در میان تمام گروه هاى امّت اسلامى جایگاه ویژه اى دارد.
7.
این حدیث حجّت قاطع بر بشریّت است و اختصاص به مسلمانان ندارد; زیرا در آن، سخن از معجزه جاودانه پیامبر است.
کوتاه سخن این که هیچ حدیث دیگرى چون «حدیث ثقلین» نیست که با عبارتى نسبتاً کوتاه و گذرا بیان شده و جامع الاطراف باشد.
راز انتخاب حضرت امام نیز در همین نکته خلاصه مى شود ایشان در وصیّت نامه خود مى نویسد: و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و کتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا کتب دیگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مکررّه از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به طور متواتر نقل شده است و این حدیث شریف حجّت قاطع است بر جمیع بشر، بهویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجّت بر آنها تمام است جوابگوى آن باشند و اگر عذرى براى جاهلان بى خبر باشد براى علماى مذاهب نیست.
تقارن کتاب و عترت راز تقارن میان کتاب و عترت را مى توان چنین بازگو کرد: 1.
رهبر بدون قانون اساسى مستحکم و مدوّن و هم چنین قانون اساسى بدون رهبرى شایسته براى هدایت جامعه، کارایى ندارد بلکه این دو مکمّل یکدیگرند.
تعیین عترت و قراردادن آن در کنار کتاب، بیانگر این حقیقت است که لازمه «کتاب صامت» یعنى قرآن، داشتن مفسّر و کتاب ناطق است که همانا جز عترت و اهل بیت رسول خدا نخواهد بود.
اسوه راستین حمایت از قرآن، جز اهل بیت نیست و قرآن نیز جز دعوت به پیروى از سیره چنین انسان هایى رسالتى ندارد.
حقایق هستى تنها از راه پیشرفت هاى عقلانى براى بشر حاصل نمى آید; بسیارى از این حقایق را تنها وحى (قرآن) مى تواند در اختیار جامعه قرار دهد و در این زمینه جامعه از آگاهان راستین قرآن یعنى اهل بیت بى نیاز نیست و در نتیجه قرآن بدون اهل بیت گنجى است دست نایافتنى که بسیارى از حقایق آن نامکشوف خواهد ماند.
احترام خالصانه به هر یک از قرآن و عترت، احترام به دیگرى است.
همان گونه که قرآن همواره در دسترس امّت است، عترت نیز چنین است و در دوران غیبت کبرا از باب آن که دعوت به عترت، دعوت جامعه به سوى نایبان عترت خواهد بود، اداره امور جامعه به عهده حاکم شرع یعنى ولىّ فقیه واجد شرایط است که توسّط رهنمود معروف: «و امّا الحوادث الواقعه فأرجعوا فیها الى رواه احادیثنا» مورد تأکید قرار گرفته است; چنانکه آیت اللّه العظمى خویى در کتاب پر ارج خود البیان فى تفسیر القرآن، ذیل آیه «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه» بدان پرداخته اند.
بى اعتنایى به هر یک بى اعتنایى به دیگرى است.
بر این اساس است که امام امّت در گفتارى جامع و کامل چنین مى گوید: شاید جمله «لَنْ یَفْتَرِقاحَتّى یَرِدا على الْحَوض» اشاره باشد بر این که بعد از وجود مقدّس رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله و سلّم ـ هر چه بر یکى از این دو گذشته است و مهجوریّت هر یک، مهجوریّت دیگرى است.
8 .
هر یک از این دو، گواه صادق بر حقّانیّت وجود دیگرى است.
به فرموده پیامبر اسلام «یشهد الثقل الاکبر بالثقل الاصغر و یشهد الثقل الاصغر بالثقل الاکبر»; یعنى: قرآن به حقانیّت عترت و عترت نیز به حقّانیت قرآن گواهى مى دهد.
مقام والا و عظمت اهل بیت نیز از اینجا معلوم مى شود.
9.
تردیدى نیست که قرآن در جهان، جاودانه است; وجود عترت نیز در جوامع بشرى جاودانه است و این دو حافظ یکدیگرند اختلاف امّت اسلامى هدف اصلى حضرت امام از انتخاب این حدیث را مى توان حفظ وحدت امّت و تمسّک به «حبل اللّه» دانست.
این حدیث شریف، حجّت قاطع است بر جمیع بشر...»; چون در آن، سخن از معجزه جاودانه پیامبر یعنى قرآن است که هر عقلى اگر بدون وابستگى هاى اسارت بار فکرى، در آن تعمّق کند به حقانیّت آن پى خواهد برد و به اسلام روى خواهد آورد.
امام به دنبال این سخن چنین آورده است: «به ویژه مسلمانان مذاهب مختلف»; یعنى تمام مذاهب اسلامى باید براساس عمل به مفاد بلند آن به حبل اللّه (عترت) یعنى اطاعت از آل محمد روى آورند و وحدت خویش را به نمایش بگذارند و وصیّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در زندگى خود عینیّت بخشند.
امام امّت(قدس سره) سپس منشأ اصلى مصایب فردى و اجتماعى بشریّت به ویژه مسلمانان را چنین خاطر نشان مى سازند: اکنون ببینیم چه گذشته است بر کناب خدا، این ودیعه الهى و ما تَرَکِ پیامبر اسلام صلّى علیه و آله و سلّم، مسائل اَسف انگیزى که باید براى آن خون گریه کرد پس از شهادت حضرت على(علیه السلام)شروع شد.
خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیله اى کردند براى حکومت هاى ضدّ قرآنى و مفسّران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دریافت کرده بودند و نداى «انى تارک فیکم الثقلان» [ الثقلین] در گوششان بود با بهانه هاى مختلف و توطئه هاى از پیش تهیّه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را که براى بشریّت تا ورود به «حوض»، بزرگ ترین دستور زندگانى مادّى و معنوى بوده و هست از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهى که یکى از آرمان هاى این کتاب مقدّس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنّت الهى را پایه گذارى کردند تا کار به جایى رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
این بخش از وصیّت نامه، هشدارى به همه مسلمانان است که در گذشته با کنار زدن امامت و ولایت، زمینه مهجوریّت و کنار زدن قرآن را فراهم ساختند; پس مسلمانان امروز باید به هوش باشند تا خطّ سابق، تداوم نیابد و خواست و ایده رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نادیده کرفته نشود.
همچنین در این گفتار، راز اصلى و خطوط کلّى انحراف و اختلاف مسلمانان ترسیم گشته است که عبارتند از: 1.
کنار زدن آگاهان و آشنایان راستین و مفسّران حقیقى قرآن از صحنه هاى سیاسى و اجتماعى.
خارج ساختن قرآن از دستور کار و عینیّت جامعه.
از بین بردن آرمان مقدّس قرآن یعنى حکومت اسلامى در جامعه.
به دور نگهداشتن مردم از خدا، کتاب و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) این چهار نکته، بیانگر دردهاى اصلى امام و پیروان او و نیز بر ملأ کننده اعمال طاغوتیان است و البته چاره درد نیز توجّه به این چهار نکته است; یعنى آمدن مفسّران حقیقى قرآن به صحنه سیاسى و اجتماعى جامعه، آوردن قرآن به متن زندگى مردم به عنوان قانون اساسى و دستورالعمل زندگى و همچنین برپایى حکومت دینى و حاکمیّت دستورهاى آسمانى و دعوت مردم به انجام فرمان هاى خدا و عمل به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله مؤسّس مذهب شیعه کیست؟
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) از راه هاى مختلف، امّت را به اطاعت از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در دوران پس از خود فرا مى خوانده است.
«واقعه غدیر» و تعیین حضرت امیر(علیه السلام) به عنوان خلیفه و امر به اطاعت از او تأیید مکتب حیات بخش تشیّع و شیعه امامیّه است.
بنابراین مذهب تشیّع که مذهب «اثنى عشرى» (دوازده امامى) نیز خوانده مى شود، بر اساس دستورهاى اکید پیامبر(صلى الله علیه وآله) شکل گرفته و بر اثر گردن نهادن به ولایت امیرمؤمنان على(علیه السلام) (خلیفه پیامبر) پس از رحلت پیامبر تحقّق یافته است.
براین اساس، مؤسّس مذهب تشیّع جز شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست.
ب.
مذهب جعفرى حضرت امام(قدس سره) در این وصیّت نامه با کمال صراحت چنین گفته اند: ما مفتخریم که مذهب ما جعفرى است که فقه ما که دریاى بى پایان است یکى از آثار اوست و ما مفتخریم به همه ائمه معصومین علیهم صلوات اللّه و متعهّد به پیروى آنانیم.