دانلود مقاله تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

Word 69 KB 16049 16
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی
    در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است .

    در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است .

    در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است .

    اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است .

    در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است .

    در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .


    اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند .

    درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین .

    در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است .

    یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن .

    این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است .

    حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .


    فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم .

    متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است .

    ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است .

    جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است .

    تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .

    آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند .

    پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است .

    با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است .

    چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.

    نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند .

    احوال دینی مؤمنان متفاوت است .

    همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .

    هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .

    عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند .

    بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » .

    این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .

    تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد .

    البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است .

    نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید .

    این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد .

    صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است .

    عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است .

    در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است .

    اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این دو طریق سلوک , از هم جدا نیست و اصولاً میان آنها تفاوت احوال است نه اختلاف آراء .

    اما از نظر مقام جذبه و سلوک یعنی عشق و عقل هم , صوفیه حالات و مراتب ایمانی مؤمنان و سالکان الی الله را به دوقسم اصلی تقسیم می کنند : بر برخی از سالکان الی الله جالت جذبه غلبه دارد و بر برخی حالت سلوک .

    یعنی سالکان الی الله یا مجذوب سالکند یا سالک مجذوب .

    البته مجذوب سالک اولاً و ابتدائاً به جذبه الهی کشیده شده و بعد از اینکه محبوبش او را به سوی خود برده , در مقام مجاهده و سلوک برمی آید .

    اما سالک مجذوب کسی است که نظر کرده الهی است ولی آن جذبه در ابتدا برایش پیدا نمی شود .

    او ابتدا مجاهده و سلوک کرده و بعداً مشمول جذبات حق می شود .

    به نظر عرفا این دو گونه حالت ایمانی نه تنها در مؤمنین ساده بلکه در انبیاء و اولیاء به تفاوت مراتب شدت و ضعف نیز هست .

    چنانکه می گویند حضرت موسی (ع) سالک مجذوب بود یعنی در احوال ایمانی بیش از آنکه توجهات عاشقانه داشته باشد اهل رعایت آداب بود و لذا مولوی خطاب به او گفت : موسیا آداب دانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند و بالعکس در احوال حضرت عیسی (ع) ذکر شده که وی زندگی ظاهری نداشته یعنی ازدواج نکرده و در عزلت و خلوت به سر می برد .

    آداب دانی مقام موسی بود و سوخته جانی مقام عیسی (ع) .

    از همین رو کلام عیسی فقط حدیث عشق و محبت بود و اساس مسیحیت محبت است و حضرت مسیح می گوید تعالیم من منحصر است به حب بالله و حب فی الله .

    این تقسیم بندی را در مورد عرفا هم می توانیم ببینیم یعنی اینکه گروهی از عرفا هستند که حالت عشقشان بر حالت عقل غلبه دارد و به اصطلاح خود , حالت سکرشان برصحوشان غالب است .

    و گروهی هستند که بالعکس می باشند .

    گروه اول آنهایی هستند که احوال ایمانی شان غالباً احوال عاشقانه است و این گروه محبوب خدا هستند و آیه شریفه یحبهم و بحبونه که تقدم حب حق را بر حب انسان نشان می دهد , صفت آنان است ولی گروه دوم از طایفه محبان خدا هستند.

    و در شأن ایشان در حدیث قدسی آمده است : لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل و العبادات حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به و یدی التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها .

    بنده (من ) به تدریج با انجام نوافل و عبادات به من نزدیک می شود تا جایی که دوستش بدارم , پس اگر دوستش بدارم گوشش می شوم که به آن می شنود و چشمش می شوم که به آن می بیند و زبانش می شوم که به آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن حرکت می کند و پایش می شوم که با آن راه می رود .

    هم چنین خبر از این مقام می دهد آیه شریفه ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی .

    روزبهان نیز از تحقق یافتن به مقام عشق در سیر معنوی خود چنین سخن گوید : حق مرا در کنف خود برد و جامه عبودیت از من برکشید و لباس حریت در من پوشانید و گفت : صرت عاشقاً وامقاً محباً شائقاً حراً شطاطاً ...

    و انظر بنظری و اسمع بسمعی و انطق بنطقی و ...

    بحث عشق در تصوف اسلامی در این مقام محبوبی اوج می گیرد و شرح همین احوال را در این مقال در باره شیخ روزبهان بقلی و در تصوف عاشقانه فارس دنبال خواهیم کرد .

    سیر این نوع تصوف در فارس از حلاج آغاز می شود و به ابن خفیف رسیده و در روزبهان به اوج می رسد و در شعر حافظ به جامه فخر زبان در می آید .

    در تصوف عاشقانه , عشق مانند وجود است که مفهومش از اعرف اشیاء ولی حقیقتش در غایت خفا است .

    این عشق مراتب تشکیکی دارد و از عشق انسانی تا عشق الهی را دربرمی گیرد .

    کتاب عبهرالعاشقی روزبهان تماماً درباره معنی عشق و مراتب شؤون مختلف آن است .

    از شؤون مختلف این نوع تصوف , توجه به حسن و جمال است .

    خداوند , خود جمیل است و جمال را دوست دارد .

    و چون معنی را جز در صورت نتوان دید و از معنی اثر در صورت است , پس عشق به جمال معشوق است .

    تا حسن نباشد عشق پیدا نمی شود : در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد این حسن , حسن الهی است که در تمام مراتب هستی تجلی کرده , لذا در دعای سحر آمده : اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل .

    اللهم انی أسئلک بجمالک کله .

    ما کل جمال را به او انتساب می دهیم و بهره ای از این جمال را برای اولیایی که عاشق جمال او شدند قائل می شویم چرا که هرکس که بهره ای از عشق او برده باشد , او هم به جمال او جمیل می شود گرچه ظاهراً زیبا هم نباشد .

    چنانکه این جمال را ما در مورد پیامبر اسلام شنیده ایم .

    روزبهان درشأن رسول اکرم (ص) گوید : « جمالش پرتو تجلی ذات بود زیرا که او آئینه صفات ذات بود ...

    خلق را در دو طریق عشق آن سید حاصل آمد : بعضی را عشق از موافقت او پدید آمد و بعضی را عشق از تأثیر رؤیت و صحبت خلق و خلق عظیمش که حق آن را عظیم خواند , زیرا که تخلق به خلق او داشت .

    جانش نقش خلق الله آدم علی صورته یافته بود زیرا که گفت : لعمرک .

    آن محبوب عاشقان (ص) ملیح بود اما سلمان هربار به جمالش نگاه می کرد می گفت : ما احسن وجه محمد , چه زیباست صورت او , در حالی که ابوجهل می گفت که محمد چه زشت است .

    به بیان روزبهان حسن ( جلالی ) خداوند در جمال سید ما بود « اما دیدن خود این حسن و جمال اهلیت می خواهد یعنی جاذبه جنسیت معنوی می خواهد که آن حسن را ببیند و مجذوبش گردد .

    عشق اولیای الهی همچون عشق مولانان به شمس حاکی از عشق او به حضرت دوست است و همین عشق کارساز و مرکب سلوک است .

    اولیای خدا به معنایی که عرفا می گویند یوسف کنعانی هستند و بالاترین حجت موجه دعوتشان روی چو ماهشان است .

    یوسف کنعانیم روی چوماهم گو است هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست در مورد خود روزبهان هم گفته شده که جمیل بود و سالکان را مجذوب جمال معنوی خود کرده بود و در تحفه اهل العرفان آمده : « و از جمله لطف ها که حق جل و علا در شأن شیخ فرموده یکی آن بود که چهره ای به غایت خوب داشت چنانچه هرکه درو نگرستی روحی و راحتی به دلش رسیدی و اثر ولایت در جبین مبینش بدیدندی و از عکس پرتو اندرون مبارکش بود که ظاهر می شد .

    چنانچه در دیوان معارف فرموده : آنچه ندیدست دو چشم زمان و آنچه بنشیند دو گوش زمین در گل ما رنگ نموده است آن خیز و بیا در گل ما آن ببین از دیگر اوصاف و شؤون تصوف عاشقانه شطح گویی است .

    در تصوف فارش شطح گویی از حلاج تا خود شیخ روزبهان که ملقب به شیخ شطاح یا به تعبیر نویسنده تحفه اهل العرفان شطاح فارس است سابقه دارد روزبهان را خداوند خود شطاح خوانده و به او گفته : « تو عاشق و شطاح گشتی » و اکنون کتاب شرح شطحیات وی به عنوان عربی « منطق الاسرار و بیان الانوار » برای ما مهم ترین مرجع در ؟؟؟؟؟؟

    نقل شطحیات مشایخ شطاح در جایگاه و تصوف اسلامی است .

    شطح به تعبیر روزبهان زبان اهل سکر و منطق اسرار است .

    همو در باره معنای شطح گردید : شطح حرکت است ....

    در سخن صوفیان شطح مأخوذ است از حرکات اسرار دلشان .

    چون وجد قوی شود و نور تجلی در صمیم سرایشان عالی شود ...

    برانگیزاند آتش شوق ایشان به معشوق ازلی تا برسند به عیان سراپرده کبریا ....

    بی اختیار مستی در ایشان درآید .

    جان به جنبش درآید , سربه جوشش درآید , زبان به گفتن درآید .

    از صاحب وجد کلامی صادر شود از تلهب احوال ...

    که ظاهر آن متشابه باشد ...

    آن کلمات را غریب یابند چون وجهش نشناسد در رسوم ظاهر و میزان آن نبینند , به انکار و طعن از قائل مفتون شوند .

    با این سخن , شطح گویی از لوازم زبان قدسی دین است و از لطایف ایمانی .

    شطح به تعبیر غربیان paradox است که در اصل لغت مرکب از para به معنای فرا و doxa به معنای ظاهر و شایع و کیش است .

    پس پارادوکس به معنای خلاف آمد عقل و خلاف فهم و اعتقادات عامه است .

    ایمان به معنایی که عارفان گویند خلاف آمد عقل است چون از سنخ کشف و شهود و عشق و شور و از طوری ورای طور عقل است و در ظرف عقل جز وی دوراندیش نمی گنجد , و برای تفکر استدلالی و اعتقاد تقلیدی اهل ظاهر دیانت غیرقابل قبول است .

    روزبهان در این باره گوید : « بدان که حق سبحانه و تعالی با عموم بندگان به زبان شریعت گوید و با خصوص به زبان حقیقت » .

    زیرا که عموم استعداد ادراک رموز ندارند .

    شطح به زبان سکر است که با آن رمز و اشارات گویند و این زبان صوفیان مست را است که در رؤیت مشکلات غیب افتاده اند .

    پس علم شطح مخصوص است به انبیاء و صحابه و تابعین و اولیاء مقرب و مشایخ صوفیه که خاصان حق هستند اما نه تنها انبیا و اولیا شطح گفته اند بلکه به قول روزبهان , حق جل اسمه نیز به زبان شطح سخن گفته است .

    حروف تهجی و متشابهات حدیث شطح حق است و شرح شطحیات روزبهان با شرح اسرار حروف تهجی فواتح سور قرآن آغاز می شود و سپس نوبت به سید عاشقان رسول خدا می رسد که در زمانی که سر محبت و عشق بر او غالب آمد شطحیاتی بیان کرده و از آن جمله است : « خلق الله آدم علی صورته » یا اینکه « رأیت ربی فی حسن صوره » .

    روزبهان در شرح شطحیات از زبان سرور اولیاء علی (ع) نیز شطحیاتی را برمی شمارد که در غلیان سکر فرمود : لو کشف العطاء ما ازددت یقیناً .

    « اگر پرده کنار رود , در یقین من زیادتی نشود» یا آنکه در جواب آن عالم یهودی فرمود : لم اعبد ربا لم اره , » نپرستم خدایی راکش نبینم.

    و حتی خطبه شقشقیه را هم به قول شیخ شطاح در غلیان سکر فرموده چنانکه وقتی به مقام صحو بعد از سکر بازگشت , خطاب به ابن عباس فرمود : « هیهات یا ابن عباس تلک شقشقه هدرت , ثم قرت » .

    ( هرگز !

    آنچه شنیدی شعله غم بود که سرکشید و تفت بازگشت و در جای آرمید ) .

    اما روزبهان وقتی به ذکر عارفان عاشق می رسد , می گوید « بیشترین شطحیات از آن سلطان عارفان با یزید و شاه مرغان عشق حسین بن منصور حلاج یافتم .

    آن از همه مشکل تر دیدم علی الخصوص از آن حلاج » .

    نزد بزرگان صوفیه معنای ولایت نیز در ذیل عنوان عشق معنی می یابد و مرجع آن عشق است .

    بدین شرح که گفته می شود که دین دو جنبه دارد : نبوت و ولایت .

    ولایت باطن نبوت است .

    ولایت جنبه الی الحقی نبی است که به حق قرب یافته و ارتباط معنوی دارد و حدیث لی مع الله حالات رسول اکرم حاکی از آن است اما نبوت جنبه الی الخلقی اوست که مقام ابلاغ احکام است .

    ولایت در لغت مأخوذ از ریشه ولی به معنای قرب است و در اصطلاح به معنای قرب به خداوند است .

    اما هیچ قربی مثل قرب عاشق به معشوق نیست که می گوید : من کیم لیلی و لیلی کیست من ما یکی روحیم اندر دو بدن از این رو حبیب را ولی خوانده اند .

    در لسان عرفا ولایت به دو قسم است : ولایت عامه و ولایت خاصه .

    ولایت عامه برای هرکس که ایمان به خدا آورد و عمل صالح کند حاصل می شود که در قرآن در آیه الکرسی می فرماید : الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور .

    اما ولایت خاصه مخصوص سالکانی است که به مقام فناء فی الله و بقاء بالله برسند .

    و این خود مراتبی دارد که در عالم تشیع پیامبر اکر صاحب ولایت مطلقه کلیه بودند و پس از ایشان این ولایت به علی (ع) و دیگر ائمه اطهار رسید .

    مشایخ صوفیه در اکثر قریب به اتفاق سلسله ها اعم از آنکه به جهات فقهی و کلامی شیعی یا سنی باشند سلسله اجازه خود را به علی (ع) می رسانند .

    و این خود رمزی است معنوی بر اینکه حتی اگر در صحت این انتساب تردید کنیم نفس اصرار آنان حاکی از میل معنوی ایشان در ارادت به ائمه اطهار (ع) است .

    ولایت مقام سر است و نبوت مقام علانیت .

    اصحاب سر پیامبر همان ها بودند که اولین شیعیان علی و از نظر صوفیه اولین طبقه بزرگان صوفیه اند .

    و اگر به حقیقت تشیع که استمرار امر ولایت یعنی بعد معنوی اسلام در علی (ع) باشد , توجه کنیم درمی یابیم که به تعبیر سید حیدر آملی صوفیه حقیقی , عموماً شیعه هستند البته به معنای ذاتی و ولوی آن نه به معنای عارضی فقهی یا کلامی که بعداً شیعه پیدا کرد .

    روزبهان در یکی از مکاشفات خویش ارتباط تصوف را با صاحب مقام ولایت مطلقه یعنی حضرت علی (ع) به عنوان متولی تصوف چنین نشان می دهد که می گوید : علی بن ابی طالب را دیدم که از کوهی بیرون می آمد و از دست آن مردم [ یعنی از کسانی که به اولیای صوفی ستم کرده بودند ] و حتی بعضی از آنان که از نسل خود وی نیز بودند , در غضب بود و به آنان حمله کرد .

    شجره خرقه روزبهان بقلی بدان گونه که در دو تذکره تحفه اهل العرفان و روح الجنان درباره اش آمده از شیخ او سراج الدین محمد بن خلیفه تا شیخ محمد بن خفیف شیرازی و پس از او به دو صورت یکی از طریق شیخ رویم به معروف کرخی و سپس به امام رضا (ع) و دیگر از طریق شیخ ابوجعفر حداد به علی (ع) می رسد و لذا او نیز شیعه به معنای ولوی عرفانی لفظ است .

    از نظر ظاهری نیز در تحفه العرفان آمده که نواده اش روزبهان دوم به سنت جدش در ولاء اهل بیت , خاص بود و فرزندان و مریدان را پیوسته تحریض فرمودی به محبت اهل بیت و از جمله روز عاشورا بر در مشهد مقدسه ام کلثوم ...

    حاضر می شد ...

    سالی به قاعده تذکیر می فرمود و نیز مناقب آل یاسین بیان می کرد .

    اما گفته آمد که ولایت به معنای خاصش مشمول همه کسانی است که به مقام جذبه و سپس قرب به حق رسیده اند .

    روزبهان نیز در شرح وصول به این مقام گوید : « بربام خانه خود بودم , جمال بی چون حق را دیدم به وصف عز و جلال , تبارک و تعالی , و در آن حال جمله عالم نوری بود شعشعانی , از میانه نور هفتاد نوبت ندا فرمود بلسان الفارسیه : ای روزبهان اختیار کردم ترا به ولایت , و نیکویی کردم با تو به محبت , ولی منی در دنیا و آخرت .

    مترس و اندوه مبر که پروردگار توأم , و در جمیع مراد تو , من یار توأم » .

    استمرار ولایت پس از نبی و استفاضه از این سرچشمه معنوی باعث می شود که اولیای خدا نیز در حد خون سخن از یافته های معنوی و دیده های باطنی کنند .

    لذا وحی گاهی از طریق ارتباط با خلق به واسطه ملکی است و گاه می تواند مستقیماً به صورت کشف و شهود باشد .

    اگر وحی به معنای ابلاغ احکام باشد , با حضرت خاتم الانبیاء ختم شد ولی کشف و شهود برای اولیای خدا از جهت انتساب و بهره مندی از مقام ولوی نبی در جای خود باقی است .

    ارتباط اولیا با حق از طریق همین کشف حجاب است .

    همانطور که پیامبر اکرم معراج رفتند , بایزید بسطامی هم در حد و مرتبه خود سخن از معراج خویش می گوید .

    روزبهان بقلی نیز سخن از مشاهداتش می کند و سخن از اینکه او را به کجاها بردند و چه چیزهایی را برایش فاش کرده اند .

    کتاب کشف الاسرار با اینکه زندگی نامه ای است که روزبهان در باره خودش نوشته است و البته اطلاعاتی مفید در باره سوانح زندگی اش برای ما روشن می کند .

    اما هیچ ارتباطی با زندگی نامه نویسی به سبک امروزی که حقیقت انسان را غوطه ور در حوادث یومیه و حاصل همین جزئیات می بیند و حدیث نفس است , ندارد .

    به همان نحو که تذکره الاولیای عطار هم بیوگرافی نویسی به معنای امروزی نیست .

    چرا که او هم به حوادث یومیه و وقایع تاریخی در شرح احوال صوفیه ارجی نمی نهد و در حقیقت چنانکه خود در مقدمه کتابش گوید احوال معنوی مشایخ را ذکر می کند تا موجب تذکر و تنبه می شود .

    پس نباید توقع ذکر مستندات تاریخی از آنان بود .

    در اینجا تاریخ , تاریخ نفسی است نه آفاقی , لذا شرف الدین ابراهیم اظهار می دارد .

    « تمامت کتاب کشف الاسرار که یکی از مصنفات اوست عین شطح است » .

    عنوان دیگر این کتاب کشفیات است و از درون این کشفیات فقط می توان اطلاعاتی در دوره سیر و سلوک معنوی او یافت .

    روزبهان در تفسیر قرآن , چه در عرائس البیان فی حقائق القران و چه در تفاسیر متفرقه خویش , و نیز سیر از ظاهر به باطن می کند یعنی از مقام تنزیل به تأویل و از آفاق به انفس می رود و قرآن را بیش از آنکه کتاب احکام بداند کتاب احوال می خواند .

    به قول مولانا : هست قرآن حال های انبیا ماهیان بحر پاک کبریا احوال انبیاء در قرآن متجلی شده است .

    شیطان , شیطان نفس است .

    و یوسف , یوسف جمال و مصر , مصر عشق .

    بدین جهت روزبهان به حضرت یوسف و سوره یوسف توجه خاصی دارد و « احسن القصص » بودن آن را نیز به سبب قصه عشق بودنش , می دانست .

    او می گوید : « عشق یعقوب بر یوسف علیهما السلام مر عاشقان را دلیلی عظیم است در عشق انسانی , زیرا که عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسیلت بود .

    وی مکرر از قصه یوسف یاد می کند .

    همانطور که شیخ احمد غزالی نیز در تفسیر قرآن بیش از همه به سوره یوسف توجه داشت .

    و بالاخره ترجمان احوال در تصوف عاشقانه به زبانی بیان می شود که روبه شعر دارد .

    در این زبان تفکیک نظم از نثر مشکل است .

    لفظ فدای معنی می شود و حالت سکر اجازه به رعایت قواعد دستور زبان نمی دهد .

    چرا که : قافیـــه انــــدیشم و دلـــدار مــن گویـــــدم میندیش جز دیدار من حرف و صوت و گفت رابرهم زنم تا که بی این هرسه با تو دم زنم دو کتاب بزرگ نثر عشق یعنی سوانح شیخ احمد غزالی و عبهرالعاشقین روزبهان بلکه عموم آثار روزبهان که از آنها رایحه عشق به مشام می رسانند چنین هستند .

    شعر عاشقانه فارسی مولود فرخنده این نوع تصوف است که در تصوف عاشقانه فارس در غزلیات سعدی و حافظ به اوج می رسد .

    روزبهان لااقل مقتدای معنوی حافظ در سرودن غزلیات است .

    گرچه برخی حافظ را ازنظر تصوف نیز جزو مریدان طریقه ای که روزبهان منشأ آن بود , می دانند .

    تصوف در فارس از دیرباز جایگاهی بس رفیع داشته است اما روزبهان در مقام ارشاد یعنی در مقام صحو بعد از سکر مطلق , طریقه ای را در عشق در فارس بنا نهاد .

    در تحفه العرفان آمده است : « چنین منقولست که چون از سکر به صحو آمد , در شیراز بنای رباط مبارک فرمود ...

    در تاریخ سنه 506 و ذکر آن فرمود که بناء این رباط بنای اولیای حق است .

    » مراد او از اولیای حق , همانطور که گفته شد , بزرگان صوفیه و عرفا هستند .

    و از آن زمان شیراز را « برج اولیا » خواندند چون مرکز صوفیان عاشق شد .

    ناصر بخارایی در قرن هشتم به این مطلب چنین اشاره می کند : ز شهرهای نهان شهر عشق شیراز است بدین دلیل بود برج اولیا شیراز روزبهان آموزگار و مرشد طریق عشق در تصوف بود از این رو فخرالدین عراقی او را پیر شیراز می خواند و می گوید : پیر شیراز شیخ روزبهان آن به صدق و صفا فرید جهان اولیا را نگین خاتم بــود عالم جان و جان عالـــــم بود اما طریقه او با گذشت زمان از مرز فارس نیز گذشت و تا مراکش گسترش یافت و به گفته آربری تا قرن هیجدهم هنوز رونقی داشت .

    و حق نیز همین است زیرا سخن عشق حدومرز نمی شناسد.

    سیری در حالات رهروان طریقت 1.

    مقام شمس هرکه نشنیده ست بوی درد دل گو بخوان یک بیت از دیوان شمس به نوشته کتاب گنبد سبز که سال 1347 خورشیدی به قلم محمد اوندرـ رئیس موزه و کتابخانه تربت مولانا جلال الدین مولوی ـ در آنکارا انتشار یافته است .

    بعد از دورانی نزدیک به هشتصد سال آشکار شده است که شمس ملک داد تبریزی را در قونیه کشته اند .

    پیکرش را به چاهی افکنده اند و مولانا را گفته اند یارش غفلتاً ناپدید گردیده است .

    مزار شمس تبریزی ـ کسی که جلال الدین را مولانا نمود و شهرتش را از مرز شهر و دیار فراتر برد ـ در مرکز قونیه در محلی واقع شده است که زیاد از تربت پیر بلخ دور نیست .

    این مکان عبارت است از بنایی قدیمی و مسجد مانند که بر فراز آن گنبد مینایی رنگ کوتاه برافراشته و با یکی دو گلدسته هرمی شکل به سبک دوران سلجوقی بنا شده و « مقام شمس » نام گرفته است .

    حدیث غربت دل رازی است که مرز نمی شناسد و دل آزردگان را به درد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شطح شطح در لغت عرب از شَطَحَ، یَشطحُ، به مفهوم حرکت است. همانگونه که شیخ روزبهان بقلی نوشته است: « در غربیت گویند شطح، یَشطحُ، اذا تحرک، شطح حرکت است، و آن خانه را که آرد در آن آرد خرد کنند مشطاح گویند از بسیاری حرکت که درو باشد.» 1 برخی در معنی شطح گفته اند: «آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند.»2 و یا «شطح عبارتست، از کلام فراخ گفتنسبی التفات و مبالات چنانکه بعضی ...

زندگی نامه سعدی شیرازی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد . خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده ...

زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده که سعدی نیز ...

سعدی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از ...

سعدی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق در شهر شیراز میباشد . زندگی نامه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از ...

وی مدتها خلافت طریقت نقشبندیه را به عهده داشت. جامی معاصر سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشمندش امیر علیشیر نوائی بود که وی را مورد تفقد قرار داده اند. جامی سفرهای زیادی به بلاد مختلف کرده است از جمله هرات و سمرقند که از مراکز علوم اسلامی و ادبیات ایرانی بوده اند، وی تبحر زیادی در علوم دینی و تصوف داشت سپس در عالم عرفان به کسب مقامات معنوی نائل آمد. علاوه بر دیوان اشعار و غزلیات، ...

frames.   P30World Forums > آموزش > موضوعات علمی > ادبیات و علوم انسانی > ادب و ادبیات PDA View Full Version : ادب و ادبیات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبیات چیست؟ زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است ...

به نام خدا    خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود. پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود. در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند ...

چکیده در این مقااله مفهوم عشق از دیدگاه سقراط وافلاطون وابن عربی ومولوی تعریف شده صفات وویژگهای آن مورد بررسی قرارگرفته است . کوشش اصلی نگارنده براین بوده است که دیدگاه مولوی دراین زمینه کاویده شود و مشخص گردد که مولوی عشق تحاازب ارواح می داند وهدف نهایی وی در نگارش داستان شاه و کنیزک این بوده است که روشن بدارد که : هرعشقی که در عالم زیرین حاصل گردد اگر بر مبنای شناخت و معرفت ...

شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول