بولد وزرهای بزرگ وقوی که در راه سازی مورد استفاده قرار می گیرد و کارهای مختلف و مهمی انجام می دهد شاهد بزرگ علم ودانش مهندسی آن است .وباید گفت سازنده ی آن به خوبی از قوانین مکانیک نسبت آلیاژها1 و فرمولهای فیزیکی با خبر بوده است تمام ساختارهای بشر نیز از هوش واستعداد سازنده آن حکایت می کند وهر چه محصول عالیتر و دقیق تر باشد نشان می دهد که دانش سازنده ی آن کاملتر است .
عظمت واسرار جهان آفرینش با ساختمان یک بولدوزر ، ویا با سایر ساخته های بشر ، قابل مقایسه نیست دقائق بیشماری که از موجودات جهان به کار رفته است علم بی پایان خدا را درنظر ها مجسم می سازد .
اکنون در مثال های زیر دقت فرمایید .
1- نیوتن می گوید ما با مطالعه ی ساختمان گوش و چشم می فهمیم که سازنده ی گوش ، قوانین مربوط به صورت ، را کاملا می دانسته است و سازنده ی چشم از قوانین پیچیده مربوط به نور و رویت باخبر بوده است وازمطالعه در نظام آسمانها به حقیقت بزرگی که آنها را با نظم مخصوص اداره می کند ، پی می بریم2 .
2- ساختمان و سازمان حیاتی یک خفاش انباشته از شگفتی ها است این حیوان برای این که در تاریکی جوانه راه را بیابد وبه مانعی برخورد نکند ، مانند دستگاه د راداره امواجی3 در فضا پخش می کند در صورتی که مانعی سر راه باشد امواخ بدان برخورد می کند وباز می گردد وبدین ترتیب خفاش راه را باز می یابد .
3- پوسته یا قشر منحر وسیع ترین قسمت دستگاه عصبی است وبه طور کلی از لایه هایی سلولی بسیار نازک به نظر تفریحی 5/1 تا 4 میلی متر که سراسر چین های آن را پوشانده تشکیل شده و سعتش تقریبا 2400 سانتی متر مربع است درقشر تقریبا 3/9 میلیارد سلول عصبی وجود دارد که در طبقاتی رویهم رفته قرار گرفته اند 4.
4- حشرات بااینکه کوچک هستند ونیز کارهای شگرفی در آنها بکار رفته است مثلا به جای چشم ساده دارای چشم مرکب هستند چشم مرکب از واحد های بینایی بنام اماتیدی 5درست شده است .
هر یک از واحدهای بینایی مانند یک چشم ساده – از خارج به طرف داخل از قسمتهای قرنیه ، عدسیه وشبکیه تشکیل یافته است .
تعداد اماتیدی در حشرات متفاوت است در « کرم شبتاب » 2500 عدد ودر « آسیابک » از 10000 تا 28000 می باشد 6.
حشرات چون قادر نیستند سرخود را حرکت دهند بوسیله این چشم ها می توانند اشیایی را که در پشت یا کنار آنها قرارگرفته است مشاهده کنند .
نمونه های فوق روشن می سازد که سازنده ی جهان یا بینایی کامل و دانش بی پایان است به خلقت و آفرینش جهان زده است اکنون این سوال پیش می آید که آیا خدا پس از آفرینش جهان بر همه چیز آن دانا است .
آری خدا از ، همه چیز درهر جا وتاهر کجا ، خبر دارد از درخشش دورترین تک ستاره ، بر پیشانی بلند آسمان ...
از : تلاطم سبزگون وبی آرام موج ها ، در دورترین کرانه های اقیانوسها ..
از : غریب ترین ژرفضای دره های دور ، بردامان کوهستانها ..
از : جنبش برگی به نوازش نسیم ، در انبوه برگ ها ..
از : ناله ی مغموم مرغ شباهنگ درسکوت و سمگون جنگلها ..
از : سوسوی فانوسها سبز کوههای شتاب ، در لابلای شاخ وبرگ بوته های تمشک ..
از : شمار بیشمار میان و گوناگون رنگ های آن ها و بسیار انواع آنان در سراسر آبهای جهان ..
از : زایش بره غزالان عنبرین موی در فشرده ی درختان جنگل های دور دست .
از : لغزش مرواید شفاف شبنم ، بر گلبرگ نسیم شکفته ی غنچه ی شقایقی در سایبان سنگ ها ...
بادی ، او از بلند کو ،خمیده ی آسمان ،گسترده ی دشت ودریا فشرده ی معدن ، پنهان غار ...
همه و همه خبر دارد ، وبه همه چیز داناست .
« خدا از آنچه در – سینه های – دشت و ژرفای دریاست آگاه است وهر برگی که از درختی می افتد وهر دانه یی که در نهان زمین پنهان است وهر تروخشکی ، درپیشگاه او روشن است .
7 چون : هستی بخش خالق از آفریده ی خود کاملا آگاه است و همیشه به آن توجه دارد چنانچه از صورتهای ذهنی خودغافل نیستیم وهرگاه وتامدتی که بخواهیم موجود باشند ، در ذهن ، هستند وبه آنها توجه داریم ولی اگر توجه خود را از آنها برداریم ناپدید می شوند .
شما اگر در ذهن خود انسانی را تصور کنید حتما به تمام جنبش های او آگاهی دارید وهیچ گاه کارهای وی واز نظر شما پنهان نیست .
بدین جهت که آن آدمک ذهنی ، آفریده ی شماست به این معنی که قبل از تصورش اصلا وجود نداشت وشما با تعقل وتصور خود آن را به وجود آورید .
خدا هم که جهان و جهانیان را به وجود آورده وهستی آنها از اوست به همه آنها در می نگرد واز آنها غافل نیست البته فرق ماکه می توانیم صورتهای ذهنی خود را ایجاد کنیم وخدا که جهان را به وجود آورده این است که ما خود نیز ، در اصل هستی به او نیازمندیم وهستی ما از اوست .
اما خدا از هر نظر وهر کس بی نیاز وهستی بخش همه ی موجودات می باشد بدین جهت او را منحصرا ،خالق حقیقی می نامیم .
فرق خالق وسازنده سازنده ی فخر الکترونیک چون خالق به وجود آورنده ی آن نیست وتنها با اسلوب فنی چیزی را که موجود بوده به صورتی ویژه در آمده است از محاسبات و بایگانی آن در آینده خبر ندارد و همچنین سایر مخترعین ،مکتشفین و صنعتگران از تمام جزئیات جنبش ها و آرامشهای مصنوعات خود اطلاع ندارند .
چون آنها ساخته های خود را ایجاد نکرده اند واز نیستی به هستی در نیاورده اند .
بلکه مواد مصنوعاتشان در خارج آماده بوده است و فقط آنان باتجزیه و ترکیب ، شکل آنها راعوض کرده اند مثلا هواپیما از موادی درست شده است که همه به صورت خام در معادن وجود دارد و پس از استخراج وذوب وقالب گیری به شکل هواپیما در آمده است .
بنابراین سازندگان ساخته های خود را نیافریده اند بلکه شکل مواد را تغییر داده اند ولذا برای همیشه از آنها آگاهی ندارند واز این جهت آن ها را نمی توان خالق و آفریدگار نامید وچنانچه دربعضی مواد به آنها خالق اطلاق شده باشد به طور مجاز وغیر حقیقی است .
اما خدا که به وجود آورنده همه چیز است ، همیشه به کارهای آنها آگاه ودانا است چون خالق حقیقی و واقعی است .
قرآن عزیز می گوید : و آیا انکه آفریدگار است از اسرار و آفریده های خویش با خبر نیست .
8 اینک می دانیم که ما وتمام مخلوقات جهان از پیشگاه شکوهمند و پر عظمت پروردگار دور نیستیم هر جا باشیم وبه هر سرزمین مسافرت کنیم .
به قعر دریاها وقلب آسمانها و تنگناهای دره ها بازاز نظر او پنهان نخواهیم بود کوچکترین کار پسندیده ویا کار خلاف را می نگرد و پاداش ویا کیفر می دهد .
آیاکسی که چنین خدایی دارد وبه او ایمان آورده است هرگز گرد گناه وزشتیها می گردد .
نقش پیامبران درراهبری انسانها آفرینش انسان برای چیست ؟
و آیا خدا بشر را آفرید تا در نظام تولید ، چون مهره یی درماشین باشد وتنها انسانی صنعتی به حساب آید .
و آیا آفرینش انسان تنها برای لذت بردن اوست ؟
یا برای اینکه از راههای پیدا و پنهان هر چه بیشتر ثروت بیندوزد و چراغ خواستهای مادی خویش را بر افروزد .
وباری ..
آیا ایده ی والاتری در بین نیست .
گروهی بی شمار چون ژرفای خش و حقیقت انسان را در نیافته یا ارزیابی نکرده اند ، تنها جنبه مادی او را به نظر آورده و آن سوی این سکه ی پر ارج غافل مانده اند .
انسان شناسان بصیر می گویند انسان سه بعد مهم دارد : زندگی شخصی مادی زندگی اجتماعی جهان روح و معنا آنها که به بعد اول چشم دوخته اند وبرای انسان آزادی مطلق قائلند اگر چه این آزادی برای انسان زیانمند باشد ، از شخصیت شگرف انسان غافل مانده ودو بعد او را از چشم انداخته اند .
ونیز آنان که به دو بعد اول و دوم چشم دوخته اند وبه بعد سوم نظر ندارند محیطی به وجود می آورند که فاقد ارزشهای اصیل اخلاقی و معنوی است .
« ترین بی جامعه شناس و مورخ بزرگ انگلیسی درمصاحبه یی بلند ، به خبر نگار ومجله ی لایف گفته است .
ماخود راتسلیم طبیعت مادی کردیم و در نتیجه از جهت حس مادی بی نیاز گشتیم اما از نظر معنوی هستند و محتاج شده ایم اما من بر آنم که هنوز فرصت باقی است که از آن راه نادرست باز گردیم وبه مذهب گراییم .
پس پژوهشگر ژرفنگر و مال سنج ، پارا فراتر از دو بعد اول ودوم می نهد وانسان وهدف او را از آفریده شدن درمجموع «سه بعد » در می نگرد ومطالعه می کند چون حقیقت و واقعیت انسان همچنین است ودر غیر این صورت انسان آن طوری که باید شناخته نشده است اضافه براین در نظر گرفتن بعد سوم می تواند به انسان قدرت محاسبه یی در ورود به میدان زندگی شخصی و اجتماعی وخروج از آن ، ببخشد و ایده آل صحیح نیز همین است پس انسان می یابد به سوی تکامل همه جانبه ی خود پای بکشد و راه آن رابشناسد چون اساسا برای همین منظورآفریده شده است اکنون جای این پرسش است که آیا وجدان و فطرت می تواند انسان را درهر سه بعد رهنمون باشد .
برای یافتن پاسخ به تحلیل می نشینیم .
گروهی از روانشاسان و جدال را افکار می کنند ، و آنچه را ما وجدان وفطرت می نامیم ، معلول تربیتهای نخستین دوران کودکی می پندارند .
در برابر ، دانشمندان بسیاری چون ژان ژاک روسو 1 بر آنند که در ژرفای وجود بشری ، نیرویی نهفته است که می توانند خوبیها و بدیها را باز شناسد کودکانیکه هنور رنگ محیط نگرفته اند و و جدانشان انحراف نیافته است اصالت خوبیها و بدیها را درک می کنند بدانسان که می دانند خوبیها و بدیها قراردادی نیست .
می پذیریم که دسته یی از نیکیها و زشتی ها تابع عادات و رسوم است چنانچه پوشیدن نوعی لباس خوردن نوعی غذا و ...
دریک محیط و یک زمان ، خوب وهمان محیط و زمان دیگر به شمار می آید .
اما هر کس که از خود توشه یی برده وعنان بینش خویش به عقل سپرده نمی تواند همه ی خوبیها و بدیها را ازآن دسته بداند چرا که امانت ودادگری وفاء به پیمان و کمک به مستندان و خدمت به جامعه برادری و برابری و جز آن ...
ریشه های عمیق درونی و وجدانی دارند ودر برابر ستمگری پیمان شکنی ، خیانت ، خود بینی ، وبه جزء آن درهمه ی محیط ها و همه ی زمان ها زشت بوده است وخواهد بود و نمی توان زشتی و بدی آنها را قراردادی تلقی کرد .
پس باید به وجود وجدان و فطرت اعتراف کرد اما با این یاد آوری لازم که وجدان به تنهایی نمی تواند انسان را به طور کامل راهنمایی کند .
چرا که وجدان و فطرت محتاج پرورش است و چون معادن باید کشف و پرداخت گردد وگرنه بسا که انحراف می یابد وبه تحت تاثیر محیط های فاسد آن چنان تغییر می کند که عده یی از روانشناسان آن را باز نمی شناسند و وجود آن را انکار می کنند واین یک رمز نیازمندی ببشر به پیامبران معصوم است .
ایدئولوژیهای بشر بشر از چند قرن پیش از میلاد مسیح تاکنون ، ایده های گوناگون برای اصلاح جامعه و فرد پیشنهاد کرده است اما چون آدمی به رازهای سعادت همه جانبه روحی و مادی آگاهی کامل ندارد و مجهولات او بسیار است .
هیچ گاه نتوانسته ایده یی ارائه کند که تمام خواستهای خش عمیق انسانی را پاسخگو باشد .
دکتر « پیلربروز » می گوید چند سال پیش در پرنستون از انیشتاین شنیدم که می گفت : علم ما را از آنچه هست آگاه می سازد اما این – وحی است که ما را از آنچه باید باشد مطلع می کند .
2 «ویکتور هوگو» می گوید بشر هر چه بیشتر ترقی می کند احتیاجش به دین زیادتر می گردد 3.
اشکال مهم دیگر در فراراه عقول بشر وایدئولوژیها این است که آنچه را عقل دریابد به فرض صحت کامل ضامن اجرا ندارد .
بسیاری از مردم با آنکه به براهین عقل وعلمی به فساد الکل ، قمار ، دزدی ، خبایت ، و ..
پی برده اند اما درهمان حال بدان مبتلایند .
امروزه می نگریم که سازمان ملل با بیش از 120 عضو از بین ملل جهان ، هنوز ناتوان است و پیشنهادهایش چه بسیار که از مرز نوشته ها در نمی گذرد چرا که عقل و اندیشیده های عقلی بشر ضامن اجرا ندارد وآنچه را خود قبول دارد به آن پای بند نیست .
اما برنامه های آسمانی چون از سرچشمه ی دانش بی آغاز و بی انجام است و هیچگونه گمان خطایی در آنها راه نمی یابد و نیز چون خاستگاه آن قلب پاک پیامبران است اثر بیشتر می دارد .
علاوه : پاداش و کیفرهایی که برای انجام یا ترک آنها مقرر شده آن برنامه ها راعملی تر می سازد ، پس عقل و اندیشه به تنهایی هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد وباید آنچه درک می کند با نیروی غیبی تائید گردد .
به همین جهت وجدان واندیشه نمی تواند انسان را به سعادت راهنمون باشند وتنها زمینه هایی هستند که با الهام از برنامه های ملکوتی پیامبران باید پرورش یابند تابی انحراف و باژگونی ، بشر را به نیک بختی برسانند .
حضرت علی (ع) در نخستین خطبه ی نهج البلاغه در انگیزه ی برانگیختگی پیامبران می فرمایند .
خداوند پیامبران را فرستاد تا نعمت های فراموش شده او را یاد آورند و اندیشه ها و خردهای پنهان شده را آشکار سازند و به کار اندازند .
4 تازه به فرض که بشر بتواند ایدئولوژی درستی داشته باشد مگر زور داران و قله داران عالم می گذرند مرد حق را از باطل بشناسند بلکه با مقاله ها ونوشته ها ودیگر چیزها ، چهره ی واقعی ایدئولوژی صحیح را می پوشانند تامردم نتوانند ایدئولوژی صحیح را تمیز بدهند وزیر بار آنها بروند .
اما به عکس قانونی که ازطرف خدا باشد مردم می توانند با معجزات ونشانه های صدق وراستی .
که خداوند در دست پیامبران جاری ساخته است حقیقت ودرست بودن آن را بشناسند .
و به آن بگروند و جهت برهمه حتی آنانکه مخالفت می کنند تمام گردد و نتوانند به بهانه ی اینکه حق را نمی شناختیم برای سر پیچی خود عذری و بهانه ای بیاورند .
چون : الف- کمال یافتن بشر از همه نظر ،شخصی ، اجتماعی و معنوی از هدفهای آفرینش است .
ب – فطرت و وجدان تنها ، برای تکامل واقعی بشر کافی نیست .
ج – ایدئولوژیهای بشری نمی تواند به همه ی خواسته های خش ژرف انسانی ، به طور کامل پاسخ گویند نیز ضامن اجراندارد .
د – با آمدن پیامبران وثابت شدن پیامبر ی آنان به وسیله معجزات حق از باطل برای همه شناخته می گردد وکسی نمی تواند به بهانه ی اینکه حق راتشخیص نداده برای سر پیچی خود عذری بیاورد .
درمی یابیم که آمدن پیامبران برای کمال یافتن انسان ضروری است ورمز اینکه پیامبران برانگیخته شده اند همین است که آنچه را که انسانها در سیر تکامل خویش نیازمندند به وسیله آن گرامیان آگاه کردند تا در راه نیک بختی واقعی گام بگذارند وهرگز این تصور نمی خورد که خدای حکیم بشر را بدون برنامه و قانون و تکلیف در این جهان رها کند ویا اورا به دست زورداران عالم بسپارد و تا اورا به سوی خواسته های پوچ وباطل خود بکشاند واز تکامل واقعی باز دارند .
بوعلی در شفا می نویسد .
نیاز به بعثت پیامبران در بقاء انسان وبه دست آوردن کمال های وجودش از روییدن موهای مژگان وابرو و فرورفتگی کف پاها مسلما بیشتر است .
5 پس در رسیدن به هدف آفرینش و تکامل مادی و معنوی آفریدگار بزرگ می بایست کسانی را درمقام پیامبری فرستاده باشد که از آغاز آفرینش فرستاده است تا با شغل فروزنده ی دهی مردم را هدایت کنند .
مشام بن حکم می گوید : امام صادق علیه السلام در پاسخ به یک بی اعتقادی به وجود خدا که پرسید ( لزوم بعثت وصحت نبوت ) پیغمبران را از کجا ثابت کردی .
فرمود : وقتی ثابت کردیم که مار ا آفریدگار ی است منزه از صفات همه ی آفریدگان ،حکیم و الاتر و فراتر از هر گونه صفات آفریدگان و مردم نمی توانند اورا ببینند یا لمس کنند ویا او به بحث و گفتگو پردازند (و وظیفه خود را از روی بپرسند ) ثابت می شود که باید در میان مردم سفیدان و نمایند گانی داشته باشد تا میان او و بندگانش واسطه باشند وایشان را به آنچه سود و صلاح آنها است و بقایا فضای ایشان به انجام دادن یاندادن آن بستگی دارد ، راهنمایی کنند .
پس ( لزوم وجود ) امر ونهی کنندگان و واسطه هایی از جانب خداوند دانا و حکیم که در میان مردم ثابت باشند .
حتی است و آنها میان پیامبران و برگزیدگانند که خداوند ایشان را باحکمت خویش ادب آموخته و با آن برانگیخته است وبا آن که در خلقت وترکیب مانند سایر مردمند به هیچ یک از حالات روحی – خود با ایشان شریک نیستند و ( همواره هم ) خداوند حکیم ودانا با حکمت تاییدشان فرموده اومعصوم نگه داشته است پس باید دانست که راه شناسایی پیامبران وراستگویی مدعیان نبوت در هر عصری به همان دلیلی ها و براهین ونشانه های صدیق ( و معجزاتی ) است که می آورند تا زمین از حجتی راستین همراه بانشانه واعجازی که می آورند تا زمین از حجتی که گواه صدق گفتار و رفتار عادلانه ی او می باشد ) خالی نماند .6 البته برنامه های آسمانی بر محور ویژه یی متکی نیست بلکه به همه سو راه می نماید .
حکومت ،عدالت ، اقتصاد ، حکمت ، پاکی ، شرافت ، برادری ، محبت ، مسادات ، هدایت ،تربیت ، دانش ، قدرت و ظیفه های فردی ،اجتماعی عبادت ونیز قوانین کلی که روشنگر مسائل جزئی است همه وهه در ایدئولوژی های ادیان به ویژه برنامه های نهایی ، مقصد وهدف می باشد وبراین اساس انسان را چنان می سازد که در سه بعد خش خود بتواند به حد کمال برسد .
7 ونیز ایدئولوژی آسمانی نظر به یک طبقه ندوخته بلکه در آن همه ی طبقه ها منظور است واز حقوق همه ی انسانها جانبداری می کند پس آنانکه دراین پندارند که این ساخته ی طبقه ی حاکمه و ثروتمندان است و جوامع فئودال یا کاپیتال 8 برای حفظ منافع خود آن را اختراع کرده اند .
د راشتباه هستند و چنین کسان به مطالب این و ریشه آن با دقت توجه نکرده اند علاوه ،تاریخ گواه زمینی است براینکه طبقه های اشراف وثروتمند درنهضت پیامبران خدا دخالت نداشته اند .
و بلکه سماره دینهای آسمانی باستی و تجاوزهایی فئودالیستها و کاپیتالیستها مبارزه کرده است .
زمامداران ، دانشمندان روستاییان تهی دستان ودیگران ودیگران همه به دین از آن جهت روی می آورند که خواسته های فطری وعاطفی خود راتنها در برنامه های روشن آن می یابند و در می یابند که تنها دین است که می تواند همه ی آنها را به کمال واقعی برساند .
خوشبختانه امروزه دانشوران ،ارزش دین را بیشتر دریافته اند و معتقدند که آرامش راستین و زندگی کامل را باید در سایه دین وایمان به خدا بدست آورد .
پس از آنکه بشر دانست برای رسیدن به سعادت همه جانبه ی خود احتیاج شدید براهنمایی پیامبران دارد وتنها در پناه برنامه ها و کوششهای آنان است که بنای عظیم وجاودانی تکامل وترقی انسان پی ریز می شود ،قهرا نسبت به آن مربیان خیرخواه و رهبران فداکار ومعصوم در قلب خویش احساس ایمان توام با ارادت و محبت می کند .
این ارادت و ایمان به جایی می رسد که مردم در راه پیشبرد اهداف انبیاء از هیچ گونه فداکاری دریغ نخواهند داشت وچه بسا خواسته های آنان را برخواسته های خودمقدم می داند .
اما همین ، حکومت و نفوذ بسیار وسیع و ریشه دار پیامبران و محبت وایمان مردم نسبت به آنان ، گروهی از جا ءطلبان را به فکر سوء استفاده می اندازد تا از راه ادعای نبوت و پیامبری صاحب نفوذ شوند وبه امیال نفسانی خود برسند .
بنابراین اگر کسی ادعای نبوت کرد و عده یی هم اطراف و جمع شوند نباید بدون تحقیق به او ایمان آورد چون ممکن است به دروغ ادعای پیامبری نموده اند وگروهی هم دور آنان راگرفته اند .
برای اینکه حقانیت و راستگویی کسی که ادعای نبوت می کند معلوم گردد لاز م است که شاهدی بر پیامبری خود بیاورد تا مردم به گفته ی او اطمینان پیدا کنند و ادعای او را بپذیرند بدین وسیله پیامبران واقعی از مدعیان نبوت ممتاز وجدا گردند .
این شاهد و نشانه که موجب شناخته شدن پیامبران حقیقی است معجزه نامیده می شود خدای متعال برای اینکه بندگانش در اشتباه نیفتند واز شرشیادان درامان باشند به انبیاء فرستادگان خود معجزه عنایت کرده است .
تا چهره ی حقیقت به هیچ وجه برای مردم پوشیده نماند .
تااینجا دانستیم که پیامبران الهی باید دارای معجزه باشند تا عموم مردم بدانند که آنها از سوی خدا هستند و آنچه می گویند راست است تابا خاطری آسوده به دستورات او گوش فرا دهند وتعلیماتش رااز روی عقیده وایمان به مرحله ی اجرا گذارند .
معجزه یعنی کارهایی که پیامبران به اداره وحثیت خدا برای اثبات راستی ادعای رسالت خود انجام می دهند ودیگران از انجام آن ناتوانند .
گروهی از مردم بهانه جو نه به منظور اثبات رسالت بلکه به خاطر عناد وبه عنوان مبارزه ومعاوضه با پیامبران از آنان می خواستند که به عنوان ( مبارزه ) اعجاز چنین وچنان کنند وحتی گاهی کارهایی که محال عقلی است انجام دهند ولی چون پیامبران برای اثبات رسالت خودبه حد کافی معجزه آورده بودند به خواسته ی آنان پاسخ نمی دادند و به آنان می فهماندند که شان پیامبران هدایت و بشارت وانزار است ازا به اذن خدا و خواست او در موارد لازم آورده می شودچنانچه در قران کریم در پاسخ همین افراد می فرماید .
«قُل انّما الهیات ُ عندَ الله وانّما انا نذیر مُبین »9 بگو من فقط بیم دهنده یی آشکارم و ایه ها ونشانه ها نزد خدا – وبدست او است .
ونیز می فرماید : « وما کان لرسول ان یاتی بایه الاّ باذنِ الله ...» هیچ رسولی این حق را نداشت که آیه – ومعجزه یی را بدون اذن خدا بیاورد .
10 پیامبران معصومند چرا ؟
خدای مهربان وحکیم پیامبران را برانگیخت تابه رهبری وراهنمایی آنان وجامعه ی بشری راه درست از پرتگاه باز شناسد بتوانند تا بلندترین قله های سرفرازی واقعی و کمال وصفات پسندیده گام بردارد وراه بسپارد .
ونیز به همین منظور خدای مهربان و حکیم پیامبران و فرستادگان خود را از هر گونه گناه واشتباه مصون داشت ودر یک کلام ، معصوم قرار داد تا بتواند بشر را به سوی تکامل واقعی وهمه جانبه و اطاعت و فرمانبرداری نسبت به فرمان های خدا بودن هیچ اشتباهی وخطا سوق دهند .
واضح تر آنکه همان دلیلی که لزوم نبوت و فرستادن پیامبران را ایجاب می کرد ایجاب م یکند که پیامبران ازهر گونه گناه و آلودگی و اشتباه وخطا معصوم و مصون باشند چرا که هدف وغرض از بعثت پیامبران سوق جامعه به هدایت وتربیت است واین هدف در سایه ی عصمت پیامبران وفرستادگان تامین می شوند زیرا بدیهی است انجام کارهای زشت وناپسند وگناه ونیز صدور خطا واشتباه باعث تنفر و بی اعتمادی مردم نسبت به آنها می گردد وغرض که هدایت وتربیت جامعه است از بین می رود .
البته می دانیم که هیچ خردمندی نقض غرض نمی کند و آنچه در نیل رسیدن به غرض او موثر باشد مراعات می کند مثلا کسی که می خواهد در مجلس جشن او عده ای از شخصیت های برجسته شرکت کنند و می داند که آنها بدون دعوت محترمانه نخواهند آمد هیچ گاه برای دعوت کسی را نمی فرستد که آنان از او تنفر داشته باشند بلکه تلاش می کند دعوت را طوری به عمل آمده که همه دعوت او را بپذیرند ودرغیر این صورت کار او عاقلانه حکیمانه نخواهد بود وتبیح وناپسند تلقی می گردد .
خداوند حکیم ومهربان نیز آنچه درهدایت وتربیت جامعه ضرورت اساسی دارد مراعات کرده و نخواسته دست مردمان تابع وپیرو اراده ی انسانها هوسبازو آلوده باشند ازتکامل واقعی خویش دور افتند وباز مانندلذا پیامبران معصوم را فرستاده است تاهدایت وتربیت جامعه به بهترین شیوه امکان پذیر باشد .
واینکه به تفصیل می خوانیم که چرا پیامبران باید معصوم باشند .
اصل تربیت دردرسهای پیش خواندیم که انگیزه ی بعثت پیامبران تربیت بشراست و می دانیم در تربیت ،جنبه ی عملی مربی بیش از گفتار در راهنماییهای قولی او موثر است .
خوبیهاوکردارهای مربی می تواند دگرگونی عیقی در انسان به وجود آورد زیرا انسان بنابر اصل به محاکات که از اصول مسلم روانی است .
رفته رفته خود را بااخلاق ورفتار مربی خویش تطبیق می دهد وچنان رنگ می پذیرد که گویی چنان سطح پالاب و پاک وشفافی است که تصویر آسمان فراز خویش را باز می نماید .
تنها گفتار نمی تواند نقش تربیت را ایفا کند بلکه برای تربیت است که ایده ی رسالت است پیامبران باید دارای صفات وخوبیهای پسندیده باشند وبه رنگ گناه ورنگ اشتباه نیاسوده باشند تا بتوانند جهانیان را به سوی هدف مقدس خودجذب نمایند .
آشکار است که انکه به گناه دست می آزد ، وگر چه به پنهان وبی آنکه هیچ کس آگاه گردد خودرا در انظار همگان به پاکی می نمایاند هرگز آن نیروی استوار روحی را نخواهد داشت که در زمینه ی روح انسانها ، دگرگونی اساسی ایجاد کند .
آنکه خود به می لب می آلاید ،هرگز نمی تواند در باز داشتن دیگران از میخوارگی فریادی راستین بردارد واراده ی پولادین درمبارزه با این کردار ، به کار گیرد .
ناراحتی شدیدوتغییر حال پیامبران وبه ویژه پیامبر گرامی اسلام از گناه ، آلودگی مردم خود بهترین گواه است که آنان از هر گونه گناهی صمیمانه بیزار بودند وهیچ گاه به آن آلوده نشوند .
وازمهم پیشرفت پیامبران ،هماهنگی گفتار وکردار آنان است که می تواند اساس فکر بشر را دگرگون کندوجامعه را به سوی کمال سوق دهد .
پذیرش واعتماد هر اندازه که ایمان واعتقاد مردم به گوینده یی بیشتر باشد به همان میزان پذیرش آنها نسبت به او افزایش می یابد وبرعکس .
به همین جهت پیامبران که بازگو کننده فرمان های الهی وبازدارنده ی مردم از گناه و آلودگی هستند به طریق اولی باید آراسته به عالی ترین صفات پسندیده وخالی ازهر گونه گناه و آلودگی بلکه خطا واشتباه باشند تا اعتماد و ایمان مردم به آنها بیشتر گردد و گفته ها وراهنمایی های آنان را بپذیرند و درراه اجراء برنامه ها وکار بستن دستورهای اصلاحی آنها ،بیشتر کوشش کنند و از ژرفای دل آن را پیشوا وراهبر خویش بدانند ، تاهدف مبحث که سوق دادن به تکامل همه جانبه ی نوع بشر است تامین گردد و درغیر این صورت هدف بعثت حاصل نمی گردد واین کار از حکمت خدا بسی دور است .
وهمین عصمت وشایستگی فوق العاده ی پیامبران بود که مردم را دلباخته ی آنان کردتا آن جا که برخی از پیروانشان بدیشان عشق می ورزیدند ودر پیروی واطاعت ایشان بدیشان عشق می ورزیدند ودر پیروی واطاعت ایشان جان می باختند وسر از پا نمی شناختند .
امااینکه چگونه یک انسان می تواند از گناه ولغزش مصونیت داشته باشد بحثی است که اینکه مورد گفت وگو قرار می گیرد .
محبت واقعی پیامبران الهی ودلباخته خداو پروردگار مهربان بودند وچرا نباشند که آنان بادید وسیع و بینش عمیق خود خدا را بهتر از همه می شناختند وعظمت و شکوه و جدال اورا والاتر از هر چیزی می دانستند وتنها او را شایسته مهر و محبت و اطاعت می یافتند وچیزی جز رضای او درنظر نداشتند و به غیر او دل نمی بستند وهمه چیز را فدای اومی کردند ومی دانستند چه کسی را می پرستند .
به همین جهت بودکه پیامبران در تلبیغ از مشکلات و حوادث سهمگین استقبال می کردند وهمان گاه که در بحرانی ترین موقعیت ها به سر می برند با چهره ای گشاده وخندان به خدا توجه می کردند واز اینکه درراه محبوب راستین خویش سختی می بینند سرشار از سرور بودند.
تاریخ ، کوششهای این مردان آسمانی و مشعل داران هدایت او را نیز بد رفتاریهای مردم را نسبت به آنان ثبت کرده است .
آیا پایداری در این مشکلات جز عشق به خدا وانجام فرمان او انگیزه ی دیگری داشته است نه .
آنان که چنین در راه محبوب خویش یا از سر ندانند وسخنی جز برمراد او بر زبان ندانند وهیچ گوشه از دل و جان و وروح واندیشه های شان خالی از یاد او نباشد ، چگونه می توان با ور داشت که از فرمانهای او سر پیچند یعنی دل به گناه بسپارند بلکه در راه اطاعت بندگی اومی کوشند و عشق می ورزند .
به رسول گرامی اسلام ( ص) گفته شد چرا این قدر خود را در عبادت به رنج و زحمت می اندازی در حالیکه تو پاکی و گناهی نداری آن گرامی فرمود چرا بنده ی شاکر وسپاسگزار خدا نباشیم افلاطون عبدالله شکر را .
حضرت امیر مومنان علی علیه السلام به صفات عالی پیامبر اسلام اشارتهایی دارد از جمله می فرمایید خداوند محمد صلی الله وعلیه واله را به رسالت و پیامبری بر انگیخت درحالیکه گواه خلق و مژده رسان و بیم دهنده بود ودر طفولیت بهتر ازهمه ودر کهولت ازهمه برگزیده تر از خلق وطبیعتش از همه ی پاکان پاکتر بود وباران بود وبخشش او ازهمه جور کنندگان بیشتر ریزش داشت .
او پیشوای پرهیز کاران وروشنفکران راه هدایت شدگان است .
امام می اتقی وبصرمن اهتدی 3 آری معرفت کامل پیامبران ومهر عمیق وراستینی که به خدا داشتند مصونیت و عصمتی ایجاد می کرد ه است که علاوه بر جلوگیری از گناه از اراده وتصور گناه هم خود داری می کردند .
نشر عمیق و کامل پیامبران بینش ها یکسان نیست یک فرد بی اطلاع و بی سواد ، درباره ی میکروب وظرف آلوده به آن هرگز چون یک پزشک فکر نمیکند یک پزشک که سالها درباره ی میکروب فکر نکرده وبارها آن را زیر میکروسکوپ باچشم خود دیده وسرانجام کسانی را که از آن پرهیز نکرده اند مشاهده کرده است هرگز نمی تواند به میکروب وخطرات آن بی اعتنا باشد .
به همین جهت می بینیم که آن بی اطلاع به خوردن آب آلوده به میکروب اقدام می کند وبا کی هم ندارد ولی آن پزشک هرگز حاضر نیست از آن آب آلوده بیاشامد وحتی خیال آن را هم در ذهن خود نمی گذارند .