زندگی صحنه تلاش و بالندگی، و لحظه های آن چون رودی درگذر است.
رودی مواج که درتلاطمش ، انسان ها ساخته می شوند ؛ پس تا دمی باقی است از لحظات و سخنان دیگران عبرت بگیریم :
- با شکیبایی وصبر ، انتظار گشایش و پیروزی می رود .
( حضرت محمد صلی الله علیه و آله)
- اگر کوه ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش .
( امام علی علیه السلام)
- صبر، ضامن پیروزی است .
( حضرت علی علیه السلام )
- هر کس یک ساعت شکیبایی ورزد ، ساعت ها حمد و سپاس خواهد گفت .
( حضرت علی علیه السلام )
- صبر، قله ایمان است .
( امام صادق علیه السلام)
- بردباری ، هنگامی خوب است که مبدأ منزهی داشته باشد ، وگرنه در مقابل بیدادگری ، بردباری ناتوانی ، و ناتوانی مقدمه نابودی است.
( زرتشت)
- بردباری به هنگام خشم ، و خوش رویی به هنگام تنگدستی ، مشکل ترین کار است .
( سقراط)
- هر چه بخواهید به دست خواهید آورد : اگر صبر و بردباری ، سرمایه شما باشد.
( لافونتن)
- کسی که هیچ چیز را تحمل نمی کند، خود، تحمل ناپذیر است.( ژانه)
- عظمت واقعی در آن نیست که هرگز سقوط نکنیم ؛ بلکه در آن است که هر بار سقوط کردیم، دوباره برخیزیم .
( ژید)
- مصائب خود را مانند لباس هایتان با کمال بی اعتنایی تحمل کنید.( شکسپیر)
- راز بزرگ زندگی در شکیبایی است و نباید به خاطر یک آینده مبهم ، حال را از دست داد.
(؟)
صبر کلید هر دردی
1.براستی که بهترین اخلاق مردان، حلم و بردباری است.
2.اگر با شکیبایی زندگی کنید، بردباری می آموزید.
3.شکیبایی تلاش مثبت و قلبی برای درک باورها، کنش ها و عادات دیگری است، بدون این که به سهیم شدن و پذیرفتن آنها نیازی باشد.
4.
شکیبایی چاره آن کس است که دستش از چاره های دیگر کوتاه باشد.
5.
باید با صبر و شکیبایی عیب هایی را که نه می توانیم در خود و نه در دیگران تغییر دهیم، تحمل کنیم.
6.
کلید همه چیز شکیبایی است ، جوجه را از تخم می گیرند ، ولی تخم را خرد نمی کنند.
7.
کسی که صبر کند، رنج و محنت او سبک می شود.
8.
از دست دادن ثروت مهم نیست، صبر را نباید از دست داد.
9.
بردباری کلید شادمانی است و شتاب کلید اندوه.
10.
تحمل و بردباری بالاترین جرئت و جسارت است.
11.
موفقیت هایی که نصیب بشر شده عموماً در سایه تحمل و بردباری بوده است.
12.
بر شّری که پرهیز از آن ممکن نیست با تحمل و بردباری می توان پیروز شد.
13.
بردباری در زمان خشم و خوشرویی هنگام عُسرت ( سختی ) مشکل ترین کارهاست
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازند :
بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است.
2.
پایه ی نیک فرجامی و رستگاری بر صبر استوار است.
3.
پرهیزگاری و بی طمعی و بردباری چیزهایی است که زندگانی با آنها آسان می شود.
بردباری بهترین وسیله برای دفع هر نوع ناراحتی است.
اشخاص شریف و درد کشیده ای وجود دارند که با حداقل مهربانی قادرند رنج و درد خود را با شکیبایی تحمل کنند.
بردباری ، بزرگ ترین استعداد فکر و ذهن آدمی است .
کاملاً معتقد باشید که هر فردی می تواند مرد بزرگی بشود، به شرط آن که با نیروی اراده و صبر و شکیبایی کارها را انجام دهد .
با صبر و بردباری ، برگ توت تبدیل به پیراهن ابریشمی می شود.
با بردباری می توان بیش از خشم نتیجه گرفت.
جهان متعلق به افراد صبور است.
صبر و شکیبایى
اشاره
زندگى انسان در دنیا،آمیخته با مشکلات عجیبى است که اگر در مقابل آن بایستد وشکیبایى و مقاومتبه خرج دهد،به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایى کند و دربرابر حوادث زانو زند، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید.
منظور از«صبر»همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطهمقابل آن«جزع»،بىتابى، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.
علاوه بر زندگى مادى، در زندگى معنوى نیز این مساله وجود دارد.اگر انسان در برابرنفس سرکش و هوا و هوسها و زرق و برق دنیا و جاذبههاى گناه ایستادگى نکند و درطریق«معرفه الله»و اطاعت فرمان او با مشکلات نجنگد،هرگز به جایى نمىرسد.
از این رو،علماى علم اخلاق،صبر را به سه دسته تقسیم مىکنند: 1-صبر بر اطاعت،یعنى شکیبایى در برابر مشکلاتى که در راه اطاعت وجود دارد.
2-صبر بر معصیت،یعنى ایستادگى در برابر انگیزههاى نیرومند و محرک گناه.
3-صبر بر مصیبت،یعنى پایدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى وترک جزع و فزع.
«صبر»از مهمترین ارکان ایمان است،امیر مؤمنان على علیه السلام موقعیت صبر را در برابرایمان،همانند موقعیتسر نسبتبه بدن مىدانند در قرآن مجید نیز کمتر موضوعى را مانند صبر مورد تاکید قرار داده است.حدود هفتاد آیه،از صبر سخن به میان آمده کهبیش از ده مورد آن به شخص پیغمبر اسلام صلى الله علیه و اله اختصاص دارد.
قرآن براى صابران،اجر فراوانى قائل شده، «انما یوفى الصابرون اجرهم بغیرحساب» (1) و کلید ورود بهشت،صبر و استقامتشمرده شده است،آنجا که مىگوید: «فرشتگان بر در بهشتبه استقبال مىآیند و به آنها مىگویند:«سلام علیکم بما صبرتمفنعم عقبى الدار ،سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان،چه نیکو استسر انجام آنسراى جاویدان» (2) در حدیث معروف نبوى که در بحثهاى آینده به آن اشاره خواهد شد،صبر نیمىاز ایمان شمرده شده است.
با این اشاره به سراغ آیات قرآن مىرویم و تعبیرها و تاکیدهاى قرآن را در مسالهصبر،مورد توجه قرار مىدهیم.
1- ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب (سوره ص،آیه 44) 2- و جاءوا على قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و اللهالمستعان على ما تصفون (سوره یوسف،آیه 18) 3- و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین (سوره انبیاء،آیه 85) 4- قال انک لن تستطیع معى صبرا (سوره کهف،آیه 67) 5- ...قال الذین یظنون انهم ملقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله والله مع الصابرین (سوره بقره،آیه 249) 6- فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعه من نهار...
(سوره احقاف،آیه 35) 7- فاصبر صبرا جمیلا (سوره معارج،آیه 5) 8- یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (سوره آل عمران،آیه 200) 9- یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله معالصابرین (سوره بقره،آیه 153) 10- قل یا عبادى الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه و ارضالله واسعه انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب (سوره زمر،آیه 10) 11- سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار (سوره رعد،آیه 24) 12- اولئک یجزون الغرفه بما صبروا و یلقون فیها تحیه و سلاما (فرقان،75) 13- و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمراتو بشر الصابرین (سوره بقره،آیه 155) 14- ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (سوره عصر،آیه 3) ترجمه 1-..ما او(ایوب)را شکیبا یافتیم،چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده(به سوى خدا) بود.
2-و پیراهن یوسف را با خونى دروغین(آغشته ساخته،نزد پدر)آوردند.پدر گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته!من صبر جمیل(شکیبایى خالى ازناسپاسى)خواهم داشت،و در برابر آنچه مىگویید از خداوند یارى مىطلبم!» 3-و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را(به یادآور)که همه از صابران بودند.
4-(خضر)گفت:«تو هرگز نمىتوانى با من شکیبایى کنى!(ولى موسى قول داد که شکیباخواهم بود) 5-..(گروهى از بنى اسرائیل)گفتند:«امروز ما توانایى مقابله با«جالوت»و سپاهیان او رانداریم»،اما آنها که به روز رستاخیز ایمان(قوى)داشتند،گفتند:«چه بسیار گروههاىکوچکى که به فرمان خدا بر گروههاى عظیمى پیروز شدند!»و خداوند(همراه)با صابران(و یاراستقامتکنندگان)است.
6-(اى پیامبر!)صبر کن،آن گونه که پیامبران«اولو العزم»صبر کردند و براى(عذاب)آنانشتاب مکن!هنگامى که وعدههاى(عذاب)را که به آنها داده شده،مشاهده کنند،(احساس مىکنند که)گویى فقط ساعتى از یک روز(در دنیا)توقف داشتند!
7-پس«صبر»کن،صبرى جمیل و زیبا(خالى از هر گونه ناسپاسى) 8-اى کسانى که ایمان آوردهاید!(در برابر مشکلات و مصائب و هوسهاى سرکش) استقامت کنید!و در برابر دشمنان(نیز)پایدار باشید و از مرزهاى خود مراقبت نمائید و از خدابپرهیزید،شاید رستگار شوید!
9-اى افرادى که ایمان آوردهاید!از صبر(و استقامت)و نماز،کمک بگیرید،(زیرا)خداوندبا صابران است.
10-بگو«اى بندگان من که ایمان آوردهاید از(مخالفت)پروردگارتان بپرهیزید،براىکسانى که در این دنیا نیکى کردهاند، پاداش نیکى است و زمین خدا وسیع است(اگر تحتفشار سران کفر بودید،مهاجرت کنید)که صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافتمىدارند!» 11-(فرشتگان در قیامتبه آنان مىگویند.)سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چهنیکوست عاقبت آن سرا(ى جاویدان)!
12-(آرى)آنها(عباد الرحمن)هستند که درجات عالى بهشت،در برابر شکیبایى وصبرشان به آنان پاداش داده مىشود و در آن با تحیت و سلام روبهرو مىشوند!
13-قطعا همه شما(امت محمد)را با چیزى از ترس،گرسنگى،و خسارت اموال و جانهاو میوهها،آزمایش مىکنیم،به استقامت کنندگان(در برابر آزمایشها)بشارت(پیروزى وپاداش بزرگ)ده!
14-...آنها که یکدیگر را به حق سفارش کردند،به شکیبایى و استقامت توصیه نمودند!
تفسیر و جمعبندى الگوهاى صبر و اسطورههاى مقاومت در میان پیامبران الهى که هر یک ویژگى خاصى از فضایل اخلاقى را(به صورتدرخشانتر)دارا بودند،حضرت ایوب علیه السلام به عنوان پیامبر صبور شناخته مىشود.اوالگوى«صبر»و مقاومت در برابر مشکلات بود،به همین دلیل حالات او در سوره«ص»،موقعى که مسلمانان در مکه تحت فشار شدید قرار داشتند،به عنوان یکسرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.
درست است که نام یا سرگذشتحضرت ایوب علیه السلام در چندین سوره از قرآن آمدهاست،ولى مشروحتر از همه،در سوره«ص»دیده مىشود که نخستین آیه مورد بحث ازآیات همان سوره است.در آیه 44 سوره«ص»آمده است:«ما ایوب را شکیبا یافتیم،چهبنده خوبى بود که بسیار بازگشت کننده به سوى خدا بود، ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انهاواب حضرت ایوب علیه السلام به عنوان یک آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظیمى شد تا درجهشکرگزارى او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود.او که اموال،زراعتو گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت،در یک آزمون بزرگ،همه چیز،حتى فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیمارى شدیدى مبتلا شد.
آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود مىپیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیمارى و درد گردید،ولى هیچ یک از این امور،از شکر او نسبتبه درگاهخداوند نکاست.
زخم زبانهاى زیادى از دوست و دشمن شنید،مصیبتى که شاید بالاترین مصائببود،گاهى عباد و راهبان بنى اسرائیل به دیدنش مىآمدند و به صراحت مىگفتند:تو چهگناه عظیمى کردهاى که به این عذاب«الیم»گرفتار شدهاى؟ولى آن حضرت باز رشتهصبر را از کف نمىداد،و چشمه زلال شکر و سپاس الهى را به کفران و ناشکرى آلودهنمىساخت.تنها کارى که کرد این بود که بعد از مدتى طولانى به پیشگاه خداوند عرضکرد:«بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند(و انتظار گشایش تنها از تو دارم)، و اذکر عبدنا ایوب اذ نادى ربه انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب » هنگامى که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشتسرگذاشت و با کوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگى کرد،و شیطان راشرمندهتر و مایوستر ساخت،درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموالو فرزندانش به لطف الهى به او بازگشت،بلکه افزونتر از آن نصیبش و از همه مهمتر،بهمقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسید.
و به گفته«ابن مسعود»مفسر و قارى معروف:«این افتخار را براى خود در تاریخ بشریتثبت کرد که سر سلسله صابران تا روز قیامتخواهد بود،راس الصابرین الى یوم القیامه» (3) این مطلب را نباید ساده انگاشت که یک انسانى که داراى امکانات بسیار وسیع وگستردهاى است،یکباره همه چیز خود را از دستبدهد و بر خاک سیاه بنشیند و حتىنیش زبان دوست و دشمن را که اثرش از خنجر و شمشیر بیشتر است، بشنود و آن گاهکلمهاى بر خلاف رضاى خدا که حاکى از ناسپاسىاش باشد،بر زبان نراند و هموارهزبانش به ذکر و شکر در گردش باشد،و در پایان کار،تنها سخنى که مىگوید،همان باشدکه در بالا آوردیم،یعنى عرض حال و حکایت وضع خویشتن در پیشگاه خدا کند و نهغیر آن.عدهاى که این جمله را شکایتى پنداشتهاند،سخت اشتباه کردهاند،زیرا کهکمترین اثرى از شکایت در آن به چشم نمىخورد و به گفته شاعر: چار چیز آوردهام شاها که در گنج تو نیست!×نیستى و حاجت و عجز و نیاز آوردهام!
در دومین آیه مورد بحث،از صبر«حضرت یعقوب»که اسطورهاى در صبر وشکیبایى است،سخن به میان آمده است.او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف علیه السلامکه سخت مورد علاقهاش بود گرفتار شد.سالیان دراز با چشمانى اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیدهاش نابینا شد،اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پیوستهشاکر و صابر بود،به تعبیر خودش«صبر جمیل»داشت،چنان که در آیه مورد بحث آمدهاست:«(برادران یوسف)پیراهن او را با خونى دروغین(نزد پدر)آوردند،(حضرت یعقوبخطاب به فرزندانش)گفت:هوسهاى نفسانى شما،این کار را در نظرتان زینت داده،منصبر جمیل مىکنم و از خداوند در برابر آنچه شما مىگویید،یارى مىطلبم، و جائو علىقمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان على ماتصفون » (4) برادران دروغگو و کم حافظه،از این غافل بودند که اگر پیراهن حضرت یوسف علیه السلامرا به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله گرگ نزد پدرشان مىآورند،لااقل چندجاى پیراهن را پاره کنند تا دلیلى بر حمله گرگ باشد،در حالى که آنها پیراهن برادر را خون آلود کرده،نزد پدر آوردند،به همین دلیل پدر از نیرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لکم انفسکم امرا» را گفت،ولى چون در آن شرایط،کارى از دستش ساختهنبود،در حالى که بىاختیار اشکش جارى بود،گفت: «فصبر جمیل» ،صبر خواهم کرد،صبرى زیبا»(که توام با شکرگزارى و سپاس خدا باشد،آلوده به ناسپاسى و جزع و بى تابىنگردد).
درباره «صبر جمیل» ،مفسران تعبیرات مختلفى دارند،بعضى گفتهاند:صبر جمیل،صبرى است که نه بى تابى در آن باشد و نه شکایت نزد مردم.بعضى گفتهاند:صبر جمیلآن است که براى خدا باشد.پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله نیز در برابر این سؤال که صبر جمیلچیست؟فرمودند:«هو الذى لاشکوى معه،صبرى است که شکایتى در آن نباشد.» (5) بعضى نیز گفتهاند:صبر جمیل آن است که شکایت نزد خلق در آن نباشد،و از آنجمیلتر این که عرض حال خود به خالق کند و با این عرض حال و پناه آوردن به او،حق عبودیت را انجام دهد.
به همین دلیل وقتى که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:این قدر یاد یوسف مکن، حضرت فرمودند:«من غم و اندوهم را تنها به خدامىگویم،نه به دیگران و از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید، قال انما اشکوا بثى وحزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون» (6) در سومین آیه،ضمن اشاره به جمع دیگرى از پیامبران الهى که همگى در برابرمشکلات صبر و شکیبایى پیشه کردند و به خاطر صبرشان غرق در رحمت الهى گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند،مىفرماید:«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را به یاد آور کههمه از صابران بودند،و ما آنها را در رحمتخود وارد کردیم،زیرا آنها از صالحان بودند، واسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین×و ادخلناهم فى رحمتنا انهم منالصالحین » (7) صبر اسماعیل روشن و آشکار است،زیرا اولا آماده شد که پدر او را به قربانگاه برد وکارد بر گلویش بگذارد و قربانى شود، هر چند خداوند،بر آنها محبت کرد و گوسفندى به عنوان قربانى به جاى اسماعیل براى آنها فرستاد.
ثانیا،در سرزمین خشک و سوزان مکه،کنار خانه خدا ماند تا تدریجا آنجا رونقگرفت.
در مورد صبر ادریس گفتهاند:نخستین کسى بود که در میان قوم خویش مبعوث شدتا آنها را به سوى خدا دعوت کند،اما با وجود مرارت زیادى که در این راه کشید،قومش دعوت او را اجابت نکردند.
نامیدن«ذو الکفل»به این نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگى که پیش از او بهنبوت رسیدهاند،به این علتبوده است که او در میان بنى اسرائیل مىزیست،خداوند بهیکى از انبیاء که حکومتبنى اسرائیل را در دست داشت،وحى فرستاد که مىخواهمقبض روحت کنم،باید حکومتخود را به دیگرى واگذارى،هر کس که در برابر توتعهد کند،تا هر شب به عبادت خدا برخیزد،و همه روز روزه گیرد،و در میان مردمداورى کند،بى آن که خشمگین گردد.
جوانى گفت:من متکفل همه اینها مىشوم.این سخن را گفت و تا پایان عمرش به هرسه عهدش(با تمام مشکلاتى که داشت)وفا کرد،خداوند او را به مقام نبوت مبعوثنموده و ذو الکفل نامیدش.
(8) آرى،این سه بزرگوار،همه از اسطورههاى صبر و شکیبایى بودند که قرآن کریم بهعنوان سرمشقى براى مسلمین جهان،به زندگى آنها اشاره مىکند.
در چهارمین آیه،سخن از گفتگوى حضرت موسى علیه السلام و خضر علیه السلام است،در اینداستان پر از نکات آموزنده و انسان ساز،آمده است:حضرت موسى علیه السلام براى فراگرفتنعلوم تازهاى نزد حضرت خضر علیه السلام آمد و از او تقاضا کرد تا از علومى که خدا دراختیارش گذارده،چیزى به ایشان بیاموزد،زیرا این علوم،غیر از«علم شریعت»بود کهحضرت موسى علیه السلام بر آن آگاهى کامل داشت.این علوم مربوط به اسرار تکوینى حوادثمختلف جهان بود،ولى به هر حال حضرت خضر علیه السلام که از بىصبرى حضرت موسىعلیه السلام در برابر این آموزش نگران بود،به او چنین گفت:«تو هرگز نمىتوانى با من شکیبایى کنى و چگونه مىتوانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى، قال انک لنتستطیع معى صبرا×و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرا » (9) حضرت موسى علیه السلام به حضرت خضر علیه السلام قول داد که صابر و شکیبا باشد،ولىحوادث و پیش آمدها چنان عجیب و تکان دهنده بود که پیمانه صبر حضرت موسى علیه السلامکه از اسرار آن آگاه نبود،لبریز شد،و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر علیه السلامگشود،حضرت خضر علیه السلام نیز پیمانش را در مورد صبر و شکیبایى یادآور گشت وموسى علیه السلام عذرخواهى کرد،ولى بار سوم،براى همیشه از او جدا شد.
این داستان عجیب،مطالب زیادى را به ما مىآموزد،که تنها یک بخش از آنمربوط به بحث ما است و آن این که حضرت موسى علیه السلام صبر و شکیبایى بیشترى داشت،به اسرار تازهاى راه مىیافت و این ناشکیبایى او سبب شد که تنها سه نکته مهم را در اینزمینه بیاموزد،در حالى که به گفته یکى از مفسران معروف،اگر صبر و حوصله بیشترىداشت،هزاران نکته از اسرار علم برایش فاش مىشد.
(10) به این ترتیب صبر و شکیبایى یکى از کلیدهاى علم و آگاهى است.
ممکن استسؤال شود که آیا پیامبران،آگاهترین افراد زمان خود نیستند؟پسچگونه حضرت موسى علیه السلام به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر علیه السلام شتافت وقبل از این که بیش از چند نکته بیاموزد،حضرت خضر علیه السلام او را از خویش جدا ساخت؟
پاسخ این سؤال روشن است،هر پیامبرى باید دانشمندترین و آگاهترین فرد نسبتبهقلمرو ماموریتش،در نظام ریعتباشد و حضرت موسى علیه السلام چنین بود،ولى قلمروماموریتحضرت خضر علیه السلام مربوط به عالم تکوین بود و کارهایش همچون ملائکه«مدبرات امرا»(ماموران تدبیر در جهان آفرینش)بود.به همین دلیل کارهایى که ازحضرت خضر علیه السلام سر مىزد و به ظاهر با موازین شرع هماهنگ نبود،سبب شد،فریاداعتراض حضرت موسى علیه السلام بلند شود و هنگامى که حضرت خضر علیه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذیرفت.
اصولا قوانین حاکم بر جهان تکوین با آن چه در جهان تشریع است،گرچه سرانجامبه یک نتیجه منتهى مىشود،ولى در ظاهر،از هم جداست و از همین رو،دوستى وهمراهى حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسى علیه السلام مدت کوتاهى طول نکشید.
ممکن استبعضى از پیامبران و هم چنین امامان علیهم السلام به اسرار تکوین نیز آگاه باشند(همانند پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام که از روایات استفاده مىشود،ولى اینامر در نبوت و رسالت پیامبران و امامت ائمه معصومین علیهم السلام ضرورتى ندارد،زیرا یکفضیلت است،نه شرط رسالت و امامت.
در پنجمین آیه سخن از یکى از پیامبران بنى اسرائیل است که در تفاسیر و تاریخ از اوبه نام«اشموئیل»یاد کردهاند.
هنگامى که بنى اسرائیل بر اثر ظلم سلطانى به نام«جالوت»آواره و بیچاره شدند،دستبه دامن«اشموئیل»زدند تا رئیس و فرماندهى براى جنگ با«جالوت»برایشانتعیین کند.او طى انتخاب حساب شدهاى که شرحش از موضوع این بحثخارج است،جوانى به نام«طالوت»را براى این کار برگزید.
هنگامى که طالوت،لشکر عظیمى از بنى اسرائیل را براى جنگ با«جالوت»بسیجکرد،با فراست و هوشیارى که خدا به او داده بود،دریافت که این لشکر انبوه،کارایىچندانى ندارد،زیرا افراد سست اراده و کم طاقتبسیارى در میان آنهاست که نه تنهاسبب تقویت آنها نخواهند شد،بلکه باعث تضعیف روحیه دیگران نیز مىشوند،لذاتصمیم گرفتبا آزمایشهاى متعددى آنها را تصفیه کند.پس از انجام این کار،گروهمحدودى بیشتر باقى نماند.
آن گروه،از کمى نفرات خود نگران و ناراحتبودند و به یکدیگر گفتند:«ما امروزتوان مقاومت در برابر لشکر عظیم جالوت را نداریم»،ولى به گفته قرآن:«کسانى که علم بهملاقات خدا داشتند(و به روز رستاخیز معتقد بودند)گفتند:چه بسیار گروههاى کوچکى که بهفرمان خدا بر گروههاى عظیمى پیروز شدند و خداوند با صابران است، ...قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین ».
(11) سپس،همین گروه،هنگامى که در برابر«جالوت»و سپاهیان او قرار گرفتند،گفتند: «پروردگارا!پیمانه صبر و شکیبایى و استقامت را بر ما بریز،گامهاى ما را استوار فرما و ما را برجمعیت کافران پیروز نما، و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبتاقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین » (12) به این ترتیب آنها نشان دادند که با جمعیتى انبوه که فاقد انگیزه و بىبهره از صبر واستقامتاند،در میدان نبرد پیروز نخواهند شد،بلکه گروه اندک،اما مصمم و شکیبا وثابت قدم،مىتوانند بر لشکرهاى عظیم پیروز گردد و سرانجام نیز چنین شد.این گروهاندک به فرماندهى«طالوت»،توانستند«جالوت»و سپاهیان عظیمش را درهم بشکنند و«جالوت»نیز توسط داود علیه السلام-که آن روز جوانى نیرومند در لشکر طالوت بود-کشته شدو بنى اسرائیل توانست زمینها و مردم دربند خود را از سیطره و اسارت دشمن آزادسازند و به این ترتیب درس دیگرى درباره اهمیت صبر و استقامت در تاریخ از خودشانبه یادگار گذاشتند.
از این آیات استفاده مىشود که انگیزه این صبر و استقامت،توکل بر خدا،ایمان بهروز رستاخیز و پاداشهاى الهى بوده است.بعضى از روایات،تعداد این گروه اندک را313 نفر دانستهاند(همانند اصحاب بدر که 313 نفر بودند)و جالب این که حضرتداود علیه السلام،جوان کم سن و سال اما نیرومند و با ایمان،با فلاخنى که در دست داشت،پیشانى جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،یکى دو سنگ پرتاب کرد که درستبر پیشانى جالوت برخورد کرد.
به محض برخورد سنگ،جالوت فریادى کشید و از مرکب فرو افتاد،لشکرش بامشاهده این واقعه،با وحشتى فراوان،به سرعت فرار کرده و از هم فرو پاشید،لشکرىکه طبق بعضى از روایات عددشان بالغ بر یکصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.
در ششمین آیه،خداوند خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله کرده و ضمن این که به او درس استقامت مىدهد، درسى که برخاسته از زندگى پیامبران«اولوالعزم»است،مىفرماید: «صبر و شکیبایى پیشه کن،آن گونه که پیامبران اولو العزم شکیبایى داشتند و براى عذاب آنها(مخالفان)شتاب مکن، فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم...
» (13) گرچه در این آیه شریفه،شکیبایى و صبر در تقاضاى عذاب براى مخالفان و دشمناناست تا بر آنها حجت تمام شود و اگر افرادى نیز در میانشان تمایل دارند تا در راه حقگام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،ولى دستور،یک دستور کلى است و دلیلروشنى بر فضیلت صبر به عنوان یک برنامه عمومى،براى همه پیامبران اولو العزم است.
آرى همه پیامبران بزرگ و صاحب شریعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوجروبرو بودند،ولى در این راه بیشترین استقامت را متحمل شدند تا هدایت امتشان را بهبهترین صورت بجا آورند.
حضرت نوح علیه السلام 950 سال دعوت به خدا کرد و شب و روز زحمت کشید و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز کرد،اما جز گروه اندکى به او ایمان نیاوردند.
حضرت ابراهیم علیه السلام را به میان آتش افکندند و حضرت موسى علیه السلام و مؤمنان قومش رابا شدیدترین شکنجهها آزردند،حضرت عیسى علیه السلام را بعد از آزار زیاد،مىخواستند کهبه دار آویزند،ولى خداوند او را نجات داد.
خلاصه این که پیوسته دنیا،محل برخوردحق و باطل بوده است که در این میان فقط با نیروى صبر و استقامت مىتوان بر مشکلاتپیروز شد.
در این که مراد از پیامبران«اولو العزم»چه کسانى هستند،بعضى آنها را به پیامبرانصاحب شریعت جدید تفسیر کردهاند که تعداد آنها به همراه پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله پنج نفرمىباشد.انتخاب این عنوان براى آنها نیز به خاطر اراده محکم و عزم استوارشان در راهدعوت حق بوده است.بىشک این گروه از پیامبران نسبتبه سایرین،با مشکلاتبیشترى روبرو بودند،زیرا عرضه شریعت جدید و آیین تازه،مشکلات را در برابرمتعصبان،بیشتر مىکند.
بعضى نیز آنها را هیجده نفر-که نام آنها در آیات 83 تا 90 سوره انعام آمده-و بعضى نه نفر و بعضى هفت نفر و بعضى شش نفر و بعضى پنج نفر و بعضى تمام پیامبرانالهى را«اولو العزم»شمردهاند،زیرا معتقدند که همه داراى عزم راسخى بودهاند، ولى بابا توجه به این که«من»در جمله«اولو العزم من الرسل» «من تبعیضیه»است،قول اخیربعید به نظر مىرسد و سایر اقوال نیز دلیل روشنى ندارد،جز همان که در تفسیر آیه به نقلاز معصومین علیهم السلام آوردیم که تعداد آنها با پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله پنج نفر بودهاند.
در هفتمین آیه باز خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله،ضمن دستور به شکیبایى در برابراستهزاء و تکذیب و آزار مشرکان عرب و کافران متعصب،مىفرماید:«صبر جمیل پیشهکن، فاصبر صبرا جمیلا » (14) در تفسیر صبر جمیل،مفسران تعبیرات گوناگونى دارند که در تفسیر آیه دوم درهمین بحث آورده شد و با حدیث دیگرى آن را تکمیل مىکنیم.
امام باقر علیه السلام در پاسخ این سؤال که صبر جمیل چیست؟فرمودند:«صبر لیس فیهشکوى الى الناس،صبرى است که در آن شکایتبه مردم وجود نداشته باشد».
(15) در هشتمین آیه،خداوند ضمن این که همه مؤمنان را به صبر و مصابره-که تفسیر آنخواهد آمد-دعوت نموده و آن را کلید رستگارى و نجات مىشمرد،مىفرماید:«اىکسانى که ایمان آوردهاید،صبر(و استقامت)پیشه کنید و در برابر دشمنان(نیز)استقامت وشکیبایى به خرج دهید،از مرزهاى خود مراقبت و تقواى الهى پیشه کنید،شاید رستگار شوید، یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون » (16) در این آیه،چهار دستور داده شده که سرچشمه رستگارى و کلید سعادت است.
نخست،صبر و استقامت و ایستادگى در برابر حوادث و مشکلات و مصائب وموانع،دوم«مصابره»که از باب«مفاعله»و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر واستقامت دیگران آمده است.در واقع دستور اول ناظر به ایستادگى در برابر انواعمشکلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوم ناظر به ایستادگى در برابر دشمن است،به این ترتیب که هر قدر آنها بیشتر مقاومت کنند،مؤمنان باید بر مقاومتخودشانبیفزایند تا بر دشمن غالب شوند.
«رابطوا»از ماده«مرابطه»در اصل از«رباط»که به معنى بستن چیزى در مکانى است،گرفته شده است.این واژه(مرابطه) معمولا به معنى مراقبت از مرزها مىآید،زیراسربازان اسلام،مرکبها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى مىکردند.
آخرین دستور،تقواى الهى است که مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سایهمىافکند و هنگامى که صبر و مصابره و مرابطه به دور از هر گونه ریاکارى و اغراضشخصى،آمیخته با تقوا گردد،سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنیا و آخرت خواهدبود.
بعضى دیگر در تفسیر«مصابره»گفتهاند:ایستادگى در مقابل عادات و هواى نفساست،زیرا آنها در برابر انسان ایستادگى مىکنند و انسان نیز باید در مقابل آنها،ایستادگى نماید.در تفسیر«مرابطه»نیز گفتهاند که منظور،پیوند نفس با طاعت الهى و یاپیوند قلب به خداست.
نقل شده که عارفى پیاده به خانه خدا مىرفت،مرد عرب شتر سوارى به او گفت:اىشیخ!به کجا مىروى؟عابد گفت:به بیت الله.گفت:چرا پیادهاى؟گفت:من مرکبهاىزیادى دارم(تو نمىبینى).مرد عرب سؤال کرد:آن مرکبها چیست؟
عارف گفت: هنگامى که بلا و مصیبتى بر من نازل شود،بر مرکب صبر سوار مىشوم،و هنگامى کهنعمتى نازل شود،بر مرکب شکر و هنگامى که قضاء و قدرى رخ دهد،بر مرکب رضاء وهنگامى که نفس سرکش مرا به چیزى دعوت کند،مىدانم که آن چه از عمر باقى مانده،کمتر از آن است که گذشته است.
مرد عرب گفت:در واقع تو سوارهاى،من پیادهام،برو در امان خدا (17) در نهمین آیه خطاب به همه مؤمنان،با تعبیرى تازه،ضمن توصیه به این که درمشکلات از نیروى صبر و نماز کمک بگیرند،مىفرماید«اى افراد با ایمان!از صبر(و استقامت)و نماز کمک بگیرید(تا بر مشکلات فائق آیید)،زیرا خداوند با صابران است، یاایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین ».
(18) این آیه داراى مفهوم وسیعى است و هر گونه صبر و استقامت را شامل مىشود،خواهصبر به اطاعتیا بر معصیتیا بر مصیبتباشد.براى انجام هر کار مهمى کمک گرفتن واستعانت لازم است،خواه جهاد باشد یا غیر آن،بنابراین،براى انجام هر کار مهمى بایداز شاخههاى مختلف صبر که متناسب با آن کار است،یارى جست.
درباره تفسیر صبر به«روزه»باید گفت که روزه یکى از مصداقهاى روشن این صبراست،نه این که تمام مفهوم آن را در بر بگیرد.
در این جا این سؤال پیش مىآید که چه رابطهاى میان صبر به معنى وسیع کلمه باصلاه(نماز)وجود دارد؟
بعضى از مفسران گفتهاند:رابطه آن دو این است که گاه پیمانه صبر انسان لبریزمىشود و طاقت او بر صبر کاهش مىیابد.
این جاست که نماز به او قوت قلب و اراده وتوکل بر خدا مىبخشد و بدین سان،نیروى صبر از طریق نماز افزایش مىیابد.
به تعبیر دیگر،هنگامى که انسان از طریق نماز به خدا روى مىآورد،خود را بهقدرت بىپایان و لا یزال حق مرتبط مىسازد، این کار،مقاومت انسان را در برابرمشکلات،چنان افزایش مىدهد که به نیرویى شکست ناپذیرى تبدیل مىشود.
به همین دلیل در حدیثى که گاه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله و گاه از امیر مؤمنان على علیه السلام نقلشده و هر دو نیز صحیح مىباشد،آمده است:«اذا اهاله امر فزع،قام الى الصلوه ثم تلىهذه الآیه و استعینوا بالصبر و الصلاه،هنگامى که با مشکل مهم روبرو مىشد،به نماز برمىخاست(و پس از نماز به دنبال حل مشکل مىرفت)و این آیه را تلاوت مىفرمود (20) استعینوابالصبر و الصلاه» (19) به هر حال،این آیه از روشنترین آیاتى است که اهمیت صبر را به عنوان یک عاملپیروزى در زندگى مشخص مىکند.
در دهمین آیه،پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله را دستور مىدهد که(از سوى خداوند متعال)بهتمام بندگان با ایمانش چنین بگوید:«اى بندگان من که ایمان آوردهاید،تقواى الهى پیشهکنید،براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند،پاداش نیکى است،سرزمین خدا وسیع است(هر گاه تحت فشار شدید کافران جبار قرار گرفتید،تسلیم نشوید،بلکه مهاجرت کنید،زیراصابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىکنند، قل یا عبادى الذین آمنوا اتقواربکم للذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنه و ارض الله واسعه انما یوفى الصابرون اجرهمبغیر حساب » (21) این آیه از یک سو نشان مىدهد که انسان باید در برابر مشکلات که در راه مقابله باجباران متحمل مىشود،از نیروى صبر کمک بگیرد،زیرا بدون آن چارهاى جز تسلیمدر برابر ظالمان زورمدار ندارد.
از سوى دیگر،پاداش صابران را بىحساب و غیر قابل شمارش بیان مىدارد.
تعبیر«بى حساب»نشان مىدهد که خداوند،آن قدر به آنها پاداش مىدهد که جز او،کسى قادر به حسابش نیست.به همین جهت در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و اله مىخوانیم: «هنگامى که نامههاى اعمال گشوده مىشود و ترازوهاى اعمال نصب مىشود،براى کسانىکه گرفتار بلاهاى سختى شدند و صبر کردند،نه ترازویى نصب مىشود و نه نامه عملى گشودهخواهد شد(بلکه بى حساب به آنها پاداش مىدهند) (22) ، سپس پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله آیه فوق راتلاوت نمود: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب ».
تعبیر به«غیر حساب»در آیات متعددى آمده است که اغلب مربوط به روزىهاىفراوان دنیوى است که خداوند به بعضى از انسانها مىدهد،تنها در این مورد و در آیهچهلم سوره مؤمن،از پاداشها و روزىهاى قیامتسخن به میان آمده.به یقین جایى کهپاداش یا روزى بدون حساب داده شود،تناسبى با کمیت و کیفیت اعمال نخواهدداشت،بلکه متناسب با لطف پروردگار است و در نتیجه بسیار مهم و والا خواهد بود.
در یازدهمین آیه،تعبیر بسیار جالبى درباره اهمیت صبر دارد و آن این که فرشتگانهنگامى که براى دیدار بهشتیان از هر درى وارد مىگردند،به آنها مىگویند:«سلام برشما!به خاطر صبر و استقامتتان،چه پایان خوبى در این سرا نصیبتان شد!، سلام علیکمبما صبرتم فنعم عقبى الدار » (23) جالب این که از میان تمام اعمال و طاعات و عبادات و کارهاى نیک بهشتیان،انگشت روى صبر و شکیبایى آنها مىگذارند و آن را سبب ورود به بهشت مىشمارند واگر دقت کنیم،تصدیق خواهیم کرد که صبر و استقامت،نقش مهمى در سعادت انسان وبهشتى شدن او دارد،زیرا بدون صبر،نه پرهیز از گناهان ممکن است و نه انجام اطاعتهاو عبادتها،نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن.به همین دلیل فرشتگان،در نخستینتبریک به بهشتیان،به مساله صبر تکیه مىکنند.