دانلود مقاله صبر و استقامت

Word 294 KB 15517 83
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: استقامت - صبر
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زندگی صحنه تلاش و بالندگی، و لحظه های آن چون رودی درگذر است.

    رودی مواج که درتلاطمش ، انسان ها ساخته می شوند ؛ پس تا دمی باقی است از لحظات و سخنان دیگران عبرت بگیریم :
    - با شکیبایی وصبر ، انتظار گشایش و پیروزی می رود .

    ( حضرت محمد صلی الله علیه و آله)
    - اگر کوه ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش .

    ( امام علی علیه السلام)
    - صبر، ضامن پیروزی است .

    ( حضرت علی علیه السلام )
    - هر کس یک ساعت شکیبایی ورزد ، ساعت ها حمد و سپاس خواهد گفت .

    ( حضرت علی علیه السلام )
    - صبر، قله ایمان است .

    ( امام صادق علیه السلام)
    - بردباری ، هنگامی خوب است که مبدأ منزهی داشته باشد ، وگرنه در مقابل بیدادگری ، بردباری ناتوانی ، و ناتوانی مقدمه نابودی است.

    ( زرتشت)
    - بردباری به هنگام خشم ، و خوش رویی به هنگام تنگدستی ، مشکل ترین کار است .

    ( سقراط)
    - هر چه بخواهید به دست خواهید آورد : اگر صبر و بردباری ، سرمایه شما باشد.

    ( لافونتن)
    - کسی که هیچ چیز را تحمل نمی کند، خود، تحمل ناپذیر است.( ژانه)
    - عظمت واقعی در آن نیست که هرگز سقوط نکنیم ؛ بلکه در آن است که هر بار سقوط کردیم، دوباره برخیزیم .

    ( ژید)
    - مصائب خود را مانند لباس هایتان با کمال بی اعتنایی تحمل کنید.( شکسپیر)
    - راز بزرگ زندگی در شکیبایی است و نباید به خاطر یک آینده مبهم ، حال را از دست داد.

    (؟)
    صبر کلید هر دردی
    1.براستی که بهترین اخلاق مردان، حلم و بردباری است.


    2.اگر با شکیبایی زندگی کنید، بردباری می آموزید.


    3.شکیبایی تلاش مثبت و قلبی برای درک باورها، کنش ها و عادات دیگری است، بدون این که به سهیم شدن و پذیرفتن آنها نیازی باشد.


    4.

    شکیبایی چاره آن کس است که دستش از چاره های دیگر کوتاه باشد.


    5.

    باید با صبر و شکیبایی عیب هایی را که نه می توانیم در خود و نه در دیگران تغییر دهیم، تحمل کنیم.


    6.

    کلید همه چیز شکیبایی است ، جوجه را از تخم می گیرند ، ولی تخم را خرد نمی کنند.


    7.

    کسی که صبر کند، رنج و محنت او سبک می شود.


    8.

    از دست دادن ثروت مهم نیست، صبر را نباید از دست داد.


    9.

    بردباری کلید شادمانی است و شتاب کلید اندوه.


    10.

    تحمل و بردباری بالاترین جرئت و جسارت است.


    11.

    موفقیت هایی که نصیب بشر شده عموماً در سایه تحمل و بردباری بوده است.


    12.

    بر شّری که پرهیز از آن ممکن نیست با تحمل و بردباری می توان پیروز شد.


    13.

    بردباری در زمان خشم و خوشرویی هنگام عُسرت ( سختی ) مشکل ترین کارهاست
    گر صبر کنی ز غوره حلوا سازند :
    بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است.


    2.

    پایه ی نیک فرجامی و رستگاری بر صبر استوار است.


    3.

    پرهیزگاری و بی طمعی و بردباری چیزهایی است که زندگانی با آنها آسان می شود.

    بردباری بهترین وسیله برای دفع هر نوع ناراحتی است.

    اشخاص شریف و درد کشیده ای وجود دارند که با حداقل مهربانی قادرند رنج و درد خود را با شکیبایی تحمل کنند.

    بردباری ، بزرگ ترین استعداد فکر و ذهن آدمی است .

    کاملاً معتقد باشید که هر فردی می تواند مرد بزرگی بشود، به شرط آن که با نیروی اراده و صبر و شکیبایی کارها را انجام دهد .

    با صبر و بردباری ، برگ توت تبدیل به پیراهن ابریشمی می شود.

    با بردباری می توان بیش از خشم نتیجه گرفت.

    جهان متعلق به افراد صبور است.


    صبر و شکیبایى
    اشاره
    زندگى انسان در دنیا،آمیخته با مشکلات عجیبى است که اگر در مقابل آن بایستد وشکیبایى و مقاومت‏به خرج دهد،به یقین پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایى کند و دربرابر حوادث زانو زند، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید.


    منظور از«صبر»همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطه‏مقابل آن‏«جزع‏»،بى‏تابى، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است.


    علاوه بر زندگى مادى، در زندگى معنوى نیز این مساله وجود دارد.اگر انسان در برابرنفس سرکش و هوا و هوس‏ها و زرق و برق دنیا و جاذبه‏هاى گناه ایستادگى نکند و درطریق‏«معرفه الله‏»و اطاعت فرمان او با مشکلات نجنگد،هرگز به جایى نمى‏رسد.


    از این رو،علماى علم اخلاق،صبر را به سه دسته تقسیم مى‏کنند: 1-صبر بر اطاعت،یعنى شکیبایى در برابر مشکلاتى که در راه اطاعت وجود دارد.

    2-صبر بر معصیت،یعنى ایستادگى در برابر انگیزه‏هاى نیرومند و محرک گناه.

    3-صبر بر مصیبت،یعنى پایدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى وترک جزع و فزع.

    «صبر»از مهمترین ارکان ایمان است،امیر مؤمنان على علیه السلام موقعیت صبر را در برابرایمان،همانند موقعیت‏سر نسبت‏به بدن مى‏دانند در قرآن مجید نیز کمتر موضوعى را مانند صبر مورد تاکید قرار داده است.حدود هفتاد آیه،از صبر سخن به میان آمده که‏بیش از ده مورد آن به شخص پیغمبر اسلام صلى الله علیه و اله اختصاص دارد.

    قرآن براى صابران،اجر فراوانى قائل شده، «انما یوفى الصابرون اجرهم بغیرحساب‏» (1) و کلید ورود بهشت،صبر و استقامت‏شمرده شده است،آنجا که مى‏گوید: «فرشتگان بر در بهشت‏به استقبال مى‏آیند و به آنها مى‏گویند:«سلام علیکم بما صبرتم‏فنعم عقبى الدار ،سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان،چه نیکو است‏سر انجام آن‏سراى جاویدان‏» (2) در حدیث معروف نبوى که در بحث‏هاى آینده به آن اشاره خواهد شد،صبر نیمى‏از ایمان شمرده شده است.

    با این اشاره به سراغ آیات قرآن مى‏رویم و تعبیرها و تاکیدهاى قرآن را در مساله‏صبر،مورد توجه قرار مى‏دهیم.

    1- ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب (سوره ص،آیه 44) 2- و جاءوا على قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله‏المستعان على ما تصفون (سوره یوسف،آیه 18) 3- و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین (سوره انبیاء،آیه 85) 4- قال انک لن تستطیع معى صبرا (سوره کهف،آیه 67) 5- ...قال الذین یظنون انهم ملقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله والله مع الصابرین (سوره بقره،آیه 249) 6- فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعه من نهار...

    (سوره احقاف،آیه 35) 7- فاصبر صبرا جمیلا (سوره معارج،آیه 5) 8- یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (سوره آل عمران،آیه 200) 9- یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع‏الصابرین (سوره بقره،آیه 153) 10- قل یا عبادى الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه و ارض‏الله واسعه انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب (سوره زمر،آیه 10) 11- سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار (سوره رعد،آیه 24) 12- اولئک یجزون الغرفه بما صبروا و یلقون فیها تحیه و سلاما (فرقان،75) 13- و لنبلونکم بشى‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات‏و بشر الصابرین (سوره بقره،آیه 155) 14- ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (سوره عصر،آیه 3) ترجمه 1-..ما او(ایوب)را شکیبا یافتیم،چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده(به سوى خدا) بود.

    2-و پیراهن یوسف را با خونى دروغین(آغشته ساخته،نزد پدر)آوردند.پدر گفت: «هوس‏هاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته!من صبر جمیل(شکیبایى خالى ازناسپاسى)خواهم داشت،و در برابر آنچه مى‏گویید از خداوند یارى مى‏طلبم!» 3-و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را(به یادآور)که همه از صابران بودند.

    4-(خضر)گفت:«تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى!(ولى موسى قول داد که شکیباخواهم بود) 5-..(گروهى از بنى اسرائیل)گفتند:«امروز ما توانایى مقابله با«جالوت‏»و سپاهیان او رانداریم‏»،اما آن‏ها که به روز رستاخیز ایمان(قوى)داشتند،گفتند:«چه بسیار گروه‏هاى‏کوچکى که به فرمان خدا بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند!»و خداوند(همراه)با صابران(و یاراستقامت‏کنندگان)است.

    6-(اى پیامبر!)صبر کن،آن گونه که پیامبران‏«اولو العزم‏»صبر کردند و براى(عذاب)آنان‏شتاب مکن!هنگامى که وعده‏هاى(عذاب)را که به آنها داده شده،مشاهده کنند،(احساس مى‏کنند که)گویى فقط ساعتى از یک روز(در دنیا)توقف داشتند!

    7-پس‏«صبر»کن،صبرى جمیل و زیبا(خالى از هر گونه ناسپاسى) 8-اى کسانى که ایمان آورده‏اید!(در برابر مشکلات و مصائب و هوس‏هاى سرکش) استقامت کنید!و در برابر دشمنان(نیز)پایدار باشید و از مرزهاى خود مراقبت نمائید و از خدابپرهیزید،شاید رستگار شوید!

    9-اى افرادى که ایمان آورده‏اید!از صبر(و استقامت)و نماز،کمک بگیرید،(زیرا)خداوندبا صابران است.

    10-بگو«اى بندگان من که ایمان آورده‏اید از(مخالفت)پروردگارتان بپرهیزید،براى‏کسانى که در این دنیا نیکى کرده‏اند، پاداش نیکى است و زمین خدا وسیع است(اگر تحت‏فشار سران کفر بودید،مهاجرت کنید)که صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت‏مى‏دارند!» 11-(فرشتگان در قیامت‏به آنان مى‏گویند.)سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چه‏نیکوست عاقبت آن سرا(ى جاویدان)!

    12-(آرى)آنها(عباد الرحمن)هستند که درجات عالى بهشت،در برابر شکیبایى وصبرشان به آنان پاداش داده مى‏شود و در آن با تحیت و سلام روبه‏رو مى‏شوند!

    13-قطعا همه شما(امت محمد)را با چیزى از ترس،گرسنگى،و خسارت اموال و جانهاو میوه‏ها،آزمایش مى‏کنیم،به استقامت کنندگان(در برابر آزمایش‏ها)بشارت(پیروزى وپاداش بزرگ)ده!

    14-...آنها که یکدیگر را به حق سفارش کردند،به شکیبایى و استقامت توصیه نمودند!

    تفسیر و جمع‏بندى الگوهاى صبر و اسطوره‏هاى مقاومت در میان پیامبران الهى که هر یک ویژگى خاصى از فضایل اخلاقى را(به صورت‏درخشانتر)دارا بودند،حضرت ایوب علیه السلام به عنوان پیامبر صبور شناخته مى‏شود.اوالگوى‏«صبر»و مقاومت در برابر مشکلات بود،به همین دلیل حالات او در سوره‏«ص‏»،موقعى که مسلمانان در مکه تحت فشار شدید قرار داشتند،به عنوان یک‏سرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.

    درست است که نام یا سرگذشت‏حضرت ایوب علیه السلام در چندین سوره از قرآن آمده‏است،ولى مشروح‏تر از همه،در سوره‏«ص‏»دیده مى‏شود که نخستین آیه مورد بحث ازآیات همان سوره است.در آیه 44 سوره‏«ص‏»آمده است:«ما ایوب را شکیبا یافتیم،چه‏بنده خوبى بود که بسیار بازگشت کننده به سوى خدا بود، ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه‏اواب حضرت ایوب علیه السلام به عنوان یک آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظیمى شد تا درجه‏شکرگزارى او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود.او که اموال،زراعت‏و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت،در یک آزمون بزرگ،همه چیز،حتى فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیمارى شدیدى مبتلا شد.

    آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود مى‏پیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیمارى و درد گردید،ولى هیچ یک از این امور،از شکر او نسبت‏به درگاه‏خداوند نکاست.

    زخم زبان‏هاى زیادى از دوست و دشمن شنید،مصیبتى که شاید بالاترین مصائب‏بود،گاهى عباد و راهبان بنى اسرائیل به دیدنش مى‏آمدند و به صراحت مى‏گفتند:تو چه‏گناه عظیمى کرده‏اى که به این عذاب‏«الیم‏»گرفتار شده‏اى؟ولى آن حضرت باز رشته‏صبر را از کف نمى‏داد،و چشمه زلال شکر و سپاس الهى را به کفران و ناشکرى آلوده‏نمى‏ساخت.تنها کارى که کرد این بود که بعد از مدتى طولانى به پیشگاه خداوند عرض‏کرد:«بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند(و انتظار گشایش تنها از تو دارم)، و اذکر عبدنا ایوب اذ نادى ربه انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب » هنگامى که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشت‏سرگذاشت و با کوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگى کرد،و شیطان راشرمنده‏تر و مایوس‏تر ساخت،درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموال‏و فرزندانش به لطف الهى به او بازگشت،بلکه افزون‏تر از آن نصیبش و از همه مهمتر،به‏مقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسید.

    و به گفته‏«ابن مسعود»مفسر و قارى معروف:«این افتخار را براى خود در تاریخ بشریت‏ثبت کرد که سر سلسله صابران تا روز قیامت‏خواهد بود،راس الصابرین الى یوم القیامه‏» (3) این مطلب را نباید ساده انگاشت که یک انسانى که داراى امکانات بسیار وسیع وگسترده‏اى است،یک‏باره همه چیز خود را از دست‏بدهد و بر خاک سیاه بنشیند و حتى‏نیش زبان دوست و دشمن را که اثرش از خنجر و شمشیر بیشتر است، بشنود و آن گاه‏کلمه‏اى بر خلاف رضاى خدا که حاکى از ناسپاسى‏اش باشد،بر زبان نراند و همواره‏زبانش به ذکر و شکر در گردش باشد،و در پایان کار،تنها سخنى که مى‏گوید،همان باشدکه در بالا آوردیم،یعنى عرض حال و حکایت وضع خویشتن در پیشگاه خدا کند و نه‏غیر آن.عده‏اى که این جمله را شکایتى پنداشته‏اند،سخت اشتباه کرده‏اند،زیرا که‏کمترین اثرى از شکایت در آن به چشم نمى‏خورد و به گفته شاعر: چار چیز آورده‏ام شاها که در گنج تو نیست!×نیستى و حاجت و عجز و نیاز آورده‏ام!

    در دومین آیه مورد بحث،از صبر«حضرت یعقوب‏»که اسطوره‏اى در صبر وشکیبایى است،سخن به میان آمده است.او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف علیه السلام‏که سخت مورد علاقه‏اش بود گرفتار شد.سالیان دراز با چشمانى اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیده‏اش نابینا شد،اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پیوسته‏شاکر و صابر بود،به تعبیر خودش‏«صبر جمیل‏»داشت،چنان که در آیه مورد بحث آمده‏است:«(برادران یوسف)پیراهن او را با خونى دروغین(نزد پدر)آوردند،(حضرت یعقوب‏خطاب به فرزندانش)گفت:هوس‏هاى نفسانى شما،این کار را در نظرتان زینت داده،من‏صبر جمیل مى‏کنم و از خداوند در برابر آنچه شما مى‏گویید،یارى مى‏طلبم، و جائو على‏قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان على ماتصفون » (4) برادران دروغگو و کم حافظه،از این غافل بودند که اگر پیراهن حضرت یوسف علیه السلام‏را به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله گرگ نزد پدرشان مى‏آورند،لااقل چندجاى پیراهن را پاره کنند تا دلیلى بر حمله گرگ باشد،در حالى که آنها پیراهن برادر را خون آلود کرده،نزد پدر آوردند،به همین دلیل پدر از نیرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لکم انفسکم امرا» را گفت،ولى چون در آن شرایط،کارى از دستش ساخته‏نبود،در حالى که بى‏اختیار اشکش جارى بود،گفت: «فصبر جمیل‏» ،صبر خواهم کرد،صبرى زیبا»(که توام با شکرگزارى و سپاس خدا باشد،آلوده به ناسپاسى و جزع و بى تابى‏نگردد).

    درباره «صبر جمیل‏» ،مفسران تعبیرات مختلفى دارند،بعضى گفته‏اند:صبر جمیل،صبرى است که نه بى تابى در آن باشد و نه شکایت نزد مردم.بعضى گفته‏اند:صبر جمیل‏آن است که براى خدا باشد.پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله نیز در برابر این سؤال که صبر جمیل‏چیست؟فرمودند:«هو الذى لاشکوى معه،صبرى است که شکایتى در آن نباشد.» (5) بعضى نیز گفته‏اند:صبر جمیل آن است که شکایت نزد خلق در آن نباشد،و از آن‏جمیل‏تر این که عرض حال خود به خالق کند و با این عرض حال و پناه آوردن به او،حق عبودیت را انجام دهد.

    به همین دلیل وقتى که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:این قدر یاد یوسف مکن، حضرت فرمودند:«من غم و اندوهم را تنها به خدامى‏گویم،نه به دیگران و از خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید، قال انما اشکوا بثى وحزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون‏» (6) در سومین آیه،ضمن اشاره به جمع دیگرى از پیامبران الهى که همگى در برابرمشکلات صبر و شکیبایى پیشه کردند و به خاطر صبرشان غرق در رحمت الهى گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند،مى‏فرماید:«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را به یاد آور که‏همه از صابران بودند،و ما آنها را در رحمت‏خود وارد کردیم،زیرا آنها از صالحان بودند، واسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین×و ادخلناهم فى رحمتنا انهم من‏الصالحین » (7) صبر اسماعیل روشن و آشکار است،زیرا اولا آماده شد که پدر او را به قربانگاه برد وکارد بر گلویش بگذارد و قربانى شود، هر چند خداوند،بر آنها محبت کرد و گوسفندى به عنوان قربانى به جاى اسماعیل براى آنها فرستاد.

    ثانیا،در سرزمین خشک و سوزان مکه،کنار خانه خدا ماند تا تدریجا آنجا رونق‏گرفت.

    در مورد صبر ادریس گفته‏اند:نخستین کسى بود که در میان قوم خویش مبعوث شدتا آنها را به سوى خدا دعوت کند،اما با وجود مرارت زیادى که در این راه کشید،قومش دعوت او را اجابت نکردند.

    نامیدن‏«ذو الکفل‏»به این نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگى که پیش از او به‏نبوت رسیده‏اند،به این علت‏بوده است که او در میان بنى اسرائیل مى‏زیست،خداوند به‏یکى از انبیاء که حکومت‏بنى اسرائیل را در دست داشت،وحى فرستاد که مى‏خواهم‏قبض روحت کنم،باید حکومت‏خود را به دیگرى واگذارى،هر کس که در برابر توتعهد کند،تا هر شب به عبادت خدا برخیزد،و همه روز روزه گیرد،و در میان مردم‏داورى کند،بى آن که خشمگین گردد.

    جوانى گفت:من متکفل همه اینها مى‏شوم.این سخن را گفت و تا پایان عمرش به هرسه عهدش(با تمام مشکلاتى که داشت)وفا کرد،خداوند او را به مقام نبوت مبعوث‏نموده و ذو الکفل نامیدش.

    (8) آرى،این سه بزرگوار،همه از اسطوره‏هاى صبر و شکیبایى بودند که قرآن کریم به‏عنوان سرمشقى براى مسلمین جهان،به زندگى آنها اشاره مى‏کند.

    در چهارمین آیه،سخن از گفتگوى حضرت موسى علیه السلام و خضر علیه السلام است،در این‏داستان پر از نکات آموزنده و انسان ساز،آمده است:حضرت موسى علیه السلام براى فراگرفتن‏علوم تازه‏اى نزد حضرت خضر علیه السلام آمد و از او تقاضا کرد تا از علومى که خدا دراختیارش گذارده،چیزى به ایشان بیاموزد،زیرا این علوم،غیر از«علم شریعت‏»بود که‏حضرت موسى علیه السلام بر آن آگاهى کامل داشت.این علوم مربوط به اسرار تکوینى حوادث‏مختلف جهان بود،ولى به هر حال حضرت خضر علیه السلام که از بى‏صبرى حضرت موسى‏علیه السلام در برابر این آموزش نگران بود،به او چنین گفت:«تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى و چگونه مى‏توانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى، قال انک لن‏تستطیع معى صبرا×و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرا » (9) حضرت موسى علیه السلام به حضرت خضر علیه السلام قول داد که صابر و شکیبا باشد،ولى‏حوادث و پیش آمدها چنان عجیب و تکان دهنده بود که پیمانه صبر حضرت موسى علیه السلام‏که از اسرار آن آگاه نبود،لبریز شد،و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر علیه السلام‏گشود،حضرت خضر علیه السلام نیز پیمانش را در مورد صبر و شکیبایى یادآور گشت وموسى علیه السلام عذرخواهى کرد،ولى بار سوم،براى همیشه از او جدا شد.

    این داستان عجیب،مطالب زیادى را به ما مى‏آموزد،که تنها یک بخش از آن‏مربوط به بحث ما است و آن این که حضرت موسى علیه السلام صبر و شکیبایى بیشترى داشت،به اسرار تازه‏اى راه مى‏یافت و این ناشکیبایى او سبب شد که تنها سه نکته مهم را در این‏زمینه بیاموزد،در حالى که به گفته یکى از مفسران معروف،اگر صبر و حوصله بیشترى‏داشت،هزاران نکته از اسرار علم برایش فاش مى‏شد.

    (10) به این ترتیب صبر و شکیبایى یکى از کلیدهاى علم و آگاهى است.

    ممکن است‏سؤال شود که آیا پیامبران،آگاهترین افراد زمان خود نیستند؟پس‏چگونه حضرت موسى علیه السلام به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر علیه السلام شتافت وقبل از این که بیش از چند نکته بیاموزد،حضرت خضر علیه السلام او را از خویش جدا ساخت؟

    پاسخ این سؤال روشن است،هر پیامبرى باید دانشمندترین و آگاه‏ترین فرد نسبت‏به‏قلمرو ماموریتش،در نظام ریعت‏باشد و حضرت موسى علیه السلام چنین بود،ولى قلمروماموریت‏حضرت خضر علیه السلام مربوط به عالم تکوین بود و کارهایش همچون ملائکه‏«مدبرات امرا»(ماموران تدبیر در جهان آفرینش)بود.به همین دلیل کارهایى که ازحضرت خضر علیه السلام سر مى‏زد و به ظاهر با موازین شرع هماهنگ نبود،سبب شد،فریاداعتراض حضرت موسى علیه السلام بلند شود و هنگامى که حضرت خضر علیه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذیرفت.

    اصولا قوانین حاکم بر جهان تکوین با آن چه در جهان تشریع است،گرچه سرانجام‏به یک نتیجه منتهى مى‏شود،ولى در ظاهر،از هم جداست و از همین رو،دوستى وهمراهى حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسى علیه السلام مدت کوتاهى طول نکشید.

    ممکن است‏بعضى از پیامبران و هم چنین امامان علیهم السلام به اسرار تکوین نیز آگاه باشند(همانند پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام که از روایات استفاده مى‏شود،ولى این‏امر در نبوت و رسالت پیامبران و امامت ائمه معصومین علیهم السلام ضرورتى ندارد،زیرا یک‏فضیلت است،نه شرط رسالت و امامت.

    در پنجمین آیه سخن از یکى از پیامبران بنى اسرائیل است که در تفاسیر و تاریخ از اوبه نام‏«اشموئیل‏»یاد کرده‏اند.

    هنگامى که بنى اسرائیل بر اثر ظلم سلطانى به نام‏«جالوت‏»آواره و بیچاره شدند،دست‏به دامن‏«اشموئیل‏»زدند تا رئیس و فرماندهى براى جنگ با«جالوت‏»برایشان‏تعیین کند.او طى انتخاب حساب شده‏اى که شرحش از موضوع این بحث‏خارج است،جوانى به نام‏«طالوت‏»را براى این کار برگزید.

    هنگامى که طالوت،لشکر عظیمى از بنى اسرائیل را براى جنگ با«جالوت‏»بسیج‏کرد،با فراست و هوشیارى که خدا به او داده بود،دریافت که این لشکر انبوه،کارایى‏چندانى ندارد،زیرا افراد سست اراده و کم طاقت‏بسیارى در میان آنهاست که نه تنهاسبب تقویت آنها نخواهند شد،بلکه باعث تضعیف روحیه دیگران نیز مى‏شوند،لذاتصمیم گرفت‏با آزمایش‏هاى متعددى آنها را تصفیه کند.پس از انجام این کار،گروه‏محدودى بیشتر باقى نماند.

    آن گروه،از کمى نفرات خود نگران و ناراحت‏بودند و به یکدیگر گفتند:«ما امروزتوان مقاومت در برابر لشکر عظیم جالوت را نداریم‏»،ولى به گفته قرآن:«کسانى که علم به‏ملاقات خدا داشتند(و به روز رستاخیز معتقد بودند)گفتند:چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به‏فرمان خدا بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند و خداوند با صابران است، ...قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین ».

    (11) سپس،همین گروه،هنگامى که در برابر«جالوت‏»و سپاهیان او قرار گرفتند،گفتند: «پروردگارا!پیمانه صبر و شکیبایى و استقامت را بر ما بریز،گام‏هاى ما را استوار فرما و ما را برجمعیت کافران پیروز نما، و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت‏اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین » (12) به این ترتیب آنها نشان دادند که با جمعیتى انبوه که فاقد انگیزه و بى‏بهره از صبر واستقامت‏اند،در میدان نبرد پیروز نخواهند شد،بلکه گروه اندک،اما مصمم و شکیبا وثابت قدم،مى‏توانند بر لشکرهاى عظیم پیروز گردد و سرانجام نیز چنین شد.این گروه‏اندک به فرماندهى‏«طالوت‏»،توانستند«جالوت‏»و سپاهیان عظیمش را درهم بشکنند و«جالوت‏»نیز توسط داود علیه السلام-که آن روز جوانى نیرومند در لشکر طالوت بود-کشته شدو بنى اسرائیل توانست زمین‏ها و مردم دربند خود را از سیطره و اسارت دشمن آزادسازند و به این ترتیب درس دیگرى درباره اهمیت صبر و استقامت در تاریخ از خودشان‏به یادگار گذاشتند.

    از این آیات استفاده مى‏شود که انگیزه این صبر و استقامت،توکل بر خدا،ایمان به‏روز رستاخیز و پاداش‏هاى الهى بوده است.بعضى از روایات،تعداد این گروه اندک را313 نفر دانسته‏اند(همانند اصحاب بدر که 313 نفر بودند)و جالب این که حضرت‏داود علیه السلام،جوان کم سن و سال اما نیرومند و با ایمان،با فلاخنى که در دست داشت،پیشانى جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،یکى دو سنگ پرتاب کرد که درست‏بر پیشانى جالوت برخورد کرد.

    به محض برخورد سنگ،جالوت فریادى کشید و از مرکب فرو افتاد،لشکرش بامشاهده این واقعه،با وحشتى فراوان،به سرعت فرار کرده و از هم فرو پاشید،لشکرى‏که طبق بعضى از روایات عددشان بالغ بر یکصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.

    در ششمین آیه،خداوند خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله کرده و ضمن این که به او درس استقامت مى‏دهد، درسى که برخاسته از زندگى پیامبران‏«اولوالعزم‏»است،مى‏فرماید: «صبر و شکیبایى پیشه کن،آن گونه که پیامبران اولو العزم شکیبایى داشتند و براى عذاب آنها(مخالفان)شتاب مکن، فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم...

    » (13) گرچه در این آیه شریفه،شکیبایى و صبر در تقاضاى عذاب براى مخالفان و دشمنان‏است تا بر آنها حجت تمام شود و اگر افرادى نیز در میانشان تمایل دارند تا در راه حق‏گام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،ولى دستور،یک دستور کلى است و دلیل‏روشنى بر فضیلت صبر به عنوان یک برنامه عمومى،براى همه پیامبران اولو العزم است.

    آرى همه پیامبران بزرگ و صاحب شریعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوج‏روبرو بودند،ولى در این راه بیشترین استقامت را متحمل شدند تا هدایت امتشان را به‏بهترین صورت بجا آورند.

    حضرت نوح علیه السلام 950 سال دعوت به خدا کرد و شب و روز زحمت کشید و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز کرد،اما جز گروه اندکى به او ایمان نیاوردند.

    حضرت ابراهیم علیه السلام را به میان آتش افکندند و حضرت موسى علیه السلام و مؤمنان قومش رابا شدیدترین شکنجه‏ها آزردند،حضرت عیسى علیه السلام را بعد از آزار زیاد،مى‏خواستند که‏به دار آویزند،ولى خداوند او را نجات داد.

    خلاصه این که پیوسته دنیا،محل برخوردحق و باطل بوده است که در این میان فقط با نیروى صبر و استقامت مى‏توان بر مشکلات‏پیروز شد.

    در این که مراد از پیامبران‏«اولو العزم‏»چه کسانى هستند،بعضى آنها را به پیامبران‏صاحب شریعت جدید تفسیر کرده‏اند که تعداد آنها به همراه پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله پنج نفرمى‏باشد.انتخاب این عنوان براى آنها نیز به خاطر اراده محکم و عزم استوارشان در راه‏دعوت حق بوده است.بى‏شک این گروه از پیامبران نسبت‏به سایرین،با مشکلات‏بیشترى روبرو بودند،زیرا عرضه شریعت جدید و آیین تازه،مشکلات را در برابرمتعصبان،بیشتر مى‏کند.

    بعضى نیز آنها را هیجده نفر-که نام آنها در آیات 83 تا 90 سوره انعام آمده-و بعضى نه نفر و بعضى هفت نفر و بعضى شش نفر و بعضى پنج نفر و بعضى تمام پیامبران‏الهى را«اولو العزم‏»شمرده‏اند،زیرا معتقدند که همه داراى عزم راسخى بوده‏اند، ولى بابا توجه به این که‏«من‏»در جمله‏«اولو العزم من الرسل‏» «من تبعیضیه‏»است،قول اخیربعید به نظر مى‏رسد و سایر اقوال نیز دلیل روشنى ندارد،جز همان که در تفسیر آیه به نقل‏از معصومین علیهم السلام آوردیم که تعداد آنها با پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله پنج نفر بوده‏اند.

    در هفتمین آیه باز خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله،ضمن دستور به شکیبایى در برابراستهزاء و تکذیب و آزار مشرکان عرب و کافران متعصب،مى‏فرماید:«صبر جمیل پیشه‏کن، فاصبر صبرا جمیلا » (14) در تفسیر صبر جمیل،مفسران تعبیرات گوناگونى دارند که در تفسیر آیه دوم درهمین بحث آورده شد و با حدیث دیگرى آن را تکمیل مى‏کنیم.

    امام باقر علیه السلام در پاسخ این سؤال که صبر جمیل چیست؟فرمودند:«صبر لیس فیه‏شکوى الى الناس،صبرى است که در آن شکایت‏به مردم وجود نداشته باشد».

    (15) در هشتمین آیه،خداوند ضمن این که همه مؤمنان را به صبر و مصابره-که تفسیر آن‏خواهد آمد-دعوت نموده و آن را کلید رستگارى و نجات مى‏شمرد،مى‏فرماید:«اى‏کسانى که ایمان آورده‏اید،صبر(و استقامت)پیشه کنید و در برابر دشمنان(نیز)استقامت وشکیبایى به خرج دهید،از مرزهاى خود مراقبت و تقواى الهى پیشه کنید،شاید رستگار شوید، یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون » (16) در این آیه،چهار دستور داده شده که سرچشمه رستگارى و کلید سعادت است.

    نخست،صبر و استقامت و ایستادگى در برابر حوادث و مشکلات و مصائب وموانع،دوم‏«مصابره‏»که از باب‏«مفاعله‏»و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر واستقامت دیگران آمده است.در واقع دستور اول ناظر به ایستادگى در برابر انواع‏مشکلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوم ناظر به ایستادگى در برابر دشمن است،به این ترتیب که هر قدر آنها بیشتر مقاومت کنند،مؤمنان باید بر مقاومت‏خودشان‏بیفزایند تا بر دشمن غالب شوند.

    «رابطوا»از ماده‏«مرابطه‏»در اصل از«رباط‏»که به معنى بستن چیزى در مکانى است،گرفته شده است.این واژه(مرابطه) معمولا به معنى مراقبت از مرزها مى‏آید،زیراسربازان اسلام،مرکب‏ها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى مى‏کردند.

    آخرین دستور،تقواى الهى است که مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سایه‏مى‏افکند و هنگامى که صبر و مصابره و مرابطه به دور از هر گونه ریاکارى و اغراض‏شخصى،آمیخته با تقوا گردد،سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنیا و آخرت خواهدبود.

    بعضى دیگر در تفسیر«مصابره‏»گفته‏اند:ایستادگى در مقابل عادات و هواى نفس‏است،زیرا آنها در برابر انسان ایستادگى مى‏کنند و انسان نیز باید در مقابل آنها،ایستادگى نماید.در تفسیر«مرابطه‏»نیز گفته‏اند که منظور،پیوند نفس با طاعت الهى و یاپیوند قلب به خداست.

    نقل شده که عارفى پیاده به خانه خدا مى‏رفت،مرد عرب شتر سوارى به او گفت:اى‏شیخ!به کجا مى‏روى؟عابد گفت:به بیت الله.گفت:چرا پیاده‏اى؟گفت:من مرکب‏هاى‏زیادى دارم(تو نمى‏بینى).مرد عرب سؤال کرد:آن مرکب‏ها چیست؟

    عارف گفت: هنگامى که بلا و مصیبتى بر من نازل شود،بر مرکب صبر سوار مى‏شوم،و هنگامى که‏نعمتى نازل شود،بر مرکب شکر و هنگامى که قضاء و قدرى رخ دهد،بر مرکب رضاء وهنگامى که نفس سرکش مرا به چیزى دعوت کند،مى‏دانم که آن چه از عمر باقى مانده،کمتر از آن است که گذشته است.

    مرد عرب گفت:در واقع تو سواره‏اى،من پیاده‏ام،برو در امان خدا (17) در نهمین آیه خطاب به همه مؤمنان،با تعبیرى تازه،ضمن توصیه به این که درمشکلات از نیروى صبر و نماز کمک بگیرند،مى‏فرماید«اى افراد با ایمان!از صبر(و استقامت)و نماز کمک بگیرید(تا بر مشکلات فائق آیید)،زیرا خداوند با صابران است، یاایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین ».

    (18) این آیه داراى مفهوم وسیعى است و هر گونه صبر و استقامت را شامل مى‏شود،خواه‏صبر به اطاعت‏یا بر معصیت‏یا بر مصیبت‏باشد.براى انجام هر کار مهمى کمک گرفتن واستعانت لازم است،خواه جهاد باشد یا غیر آن،بنابراین،براى انجام هر کار مهمى بایداز شاخه‏هاى مختلف صبر که متناسب با آن کار است،یارى جست.

    درباره تفسیر صبر به‏«روزه‏»باید گفت که روزه یکى از مصداق‏هاى روشن این صبراست،نه این که تمام مفهوم آن را در بر بگیرد.

    در این جا این سؤال پیش مى‏آید که چه رابطه‏اى میان صبر به معنى وسیع کلمه باصلاه(نماز)وجود دارد؟

    بعضى از مفسران گفته‏اند:رابطه آن دو این است که گاه پیمانه صبر انسان لبریزمى‏شود و طاقت او بر صبر کاهش مى‏یابد.

    این جاست که نماز به او قوت قلب و اراده وتوکل بر خدا مى‏بخشد و بدین سان،نیروى صبر از طریق نماز افزایش مى‏یابد.

    به تعبیر دیگر،هنگامى که انسان از طریق نماز به خدا روى مى‏آورد،خود را به‏قدرت بى‏پایان و لا یزال حق مرتبط مى‏سازد، این کار،مقاومت انسان را در برابرمشکلات،چنان افزایش مى‏دهد که به نیرویى شکست ناپذیرى تبدیل مى‏شود.

    به همین دلیل در حدیثى که گاه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله و گاه از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل‏شده و هر دو نیز صحیح مى‏باشد،آمده است:«اذا اهاله امر فزع،قام الى الصلوه ثم تلى‏هذه الآیه و استعینوا بالصبر و الصلاه،هنگامى که با مشکل مهم روبرو مى‏شد،به نماز برمى‏خاست(و پس از نماز به دنبال حل مشکل مى‏رفت)و این آیه را تلاوت مى‏فرمود (20) استعینوابالصبر و الصلاه‏» (19) به هر حال،این آیه از روشن‏ترین آیاتى است که اهمیت صبر را به عنوان یک عامل‏پیروزى در زندگى مشخص مى‏کند.

    در دهمین آیه،پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله را دستور مى‏دهد که(از سوى خداوند متعال)به‏تمام بندگان با ایمانش چنین بگوید:«اى بندگان من که ایمان آورده‏اید،تقواى الهى پیشه‏کنید،براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده‏اند،پاداش نیکى است،سرزمین خدا وسیع است(هر گاه تحت فشار شدید کافران جبار قرار گرفتید،تسلیم نشوید،بلکه مهاجرت کنید،زیراصابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت مى‏کنند، قل یا عبادى الذین آمنوا اتقواربکم للذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنه و ارض الله واسعه انما یوفى الصابرون اجرهم‏بغیر حساب » (21) این آیه از یک سو نشان مى‏دهد که انسان باید در برابر مشکلات که در راه مقابله باجباران متحمل مى‏شود،از نیروى صبر کمک بگیرد،زیرا بدون آن چاره‏اى جز تسلیم‏در برابر ظالمان زورمدار ندارد.

    از سوى دیگر،پاداش صابران را بى‏حساب و غیر قابل شمارش بیان مى‏دارد.

    تعبیر«بى حساب‏»نشان مى‏دهد که خداوند،آن قدر به آنها پاداش مى‏دهد که جز او،کسى قادر به حسابش نیست.به همین جهت در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و اله مى‏خوانیم: «هنگامى که نامه‏هاى اعمال گشوده مى‏شود و ترازوهاى اعمال نصب مى‏شود،براى کسانى‏که گرفتار بلاهاى سختى شدند و صبر کردند،نه ترازویى نصب مى‏شود و نه نامه عملى گشوده‏خواهد شد(بلکه بى حساب به آنها پاداش مى‏دهند) (22) ، سپس پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله آیه فوق راتلاوت نمود: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب ».

    تعبیر به‏«غیر حساب‏»در آیات متعددى آمده است که اغلب مربوط به روزى‏هاى‏فراوان دنیوى است که خداوند به بعضى از انسان‏ها مى‏دهد،تنها در این مورد و در آیه‏چهلم سوره مؤمن،از پاداش‏ها و روزى‏هاى قیامت‏سخن به میان آمده.به یقین جایى که‏پاداش یا روزى بدون حساب داده شود،تناسبى با کمیت و کیفیت اعمال نخواهدداشت،بلکه متناسب با لطف پروردگار است و در نتیجه بسیار مهم و والا خواهد بود.

    در یازدهمین آیه،تعبیر بسیار جالبى درباره اهمیت صبر دارد و آن این که فرشتگان‏هنگامى که براى دیدار بهشتیان از هر درى وارد مى‏گردند،به آنها مى‏گویند:«سلام برشما!به خاطر صبر و استقامت‏تان،چه پایان خوبى در این سرا نصیبتان شد!، سلام علیکم‏بما صبرتم فنعم عقبى الدار » (23) جالب این که از میان تمام اعمال و طاعات و عبادات و کارهاى نیک بهشتیان،انگشت روى صبر و شکیبایى آنها مى‏گذارند و آن را سبب ورود به بهشت مى‏شمارند واگر دقت کنیم،تصدیق خواهیم کرد که صبر و استقامت،نقش مهمى در سعادت انسان وبهشتى شدن او دارد،زیرا بدون صبر،نه پرهیز از گناهان ممکن است و نه انجام اطاعت‏هاو عبادت‏ها،نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن.به همین دلیل فرشتگان،در نخستین‏تبریک به بهشتیان،به مساله صبر تکیه مى‏کنند.

حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او وعاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است ، منع انسان از حرکت نه تنهای موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی ، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد . نیاز انسان به حرکت و فعالیت در طول حیات تاریخی او همواره با کسب تجارب و کشف روشهای جدید برای رفع آن همراه ...

هدایت و رهبری، یکی از ارکان مدیریت به شمار می رود. چرا که از اهم کارهایی است که یک مدیر باید انجام دهد بدین معنا که از نیروها و استعدادها در جهت صحیح که همانا تعالی و رشد و تکامل انسان هاست، استفاده نماید و در طی این طریق؛ به مقاصد مورد نظر و مطلوب برنامه ها در سازمان دست یابد. تبیین و تعریف واژه رهبری در تعریف رهبری نظریات متعددی ارائه شده است که در اینجا به برخی از مهمترین ...

حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است، منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی نسل جوان است. مفاهیمی ...

اهمیت ورزش و نقش آن در اجتماع حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است، منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی ...

مقدمه هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژه ملت هاست. کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان ...

« ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» چکیده مهمترین دوره عمر انسان دوران نوجوانی و جوانی است این دوره مصادف است با بروز بیداری های متعدد که هر کدام می توانند زمینه ای باشند برای رشد و سعادت و در صورت عدم هدایت آنها موجب بدبختی و سقوط انسان می شود مانند: بیداری فطرت، بیداری مذهب، بیداری جهان بینی و بیداری وجدان در هر کدام از بیداری ها باید به تربیت صحیح، محیط مناسبی را بوجود آورد ...

شواهد باستان شناسی نشان می دهند که قدمت شنا و شنا کردن به 2500 سال قبل از میلاد در تمدن مصر و بعد از آن در تمدن های آشور و یونان و روم باستان باز می گردد. آنچه از گذشته آموزش شنا می دانیم بر اساس یافته هایی است که از « حروف تصویری » هیروگلیف مصریان به دست آورده ایم. یونانی های باستان و رومی ها شنا را جزو برنامه های مهم آموزش نظامی خود قرار داده بودند ، و مانند الفبا ...

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصروا جعلنا من اعوانه و انصاره خدا کند تو بیایی تقدیم به مادری که، امید دلها را در کنار قلب خود جای داد و وجودش را به پای او ریخت، تا آخرین ودیعه ولایت را به عالم امکان تحویل داد. سلام بر تو که از نور ولایت نیک مواظبت کردی وحق امانت را ادا نمودی و سرّ خدا را حفظ کردی و ولی خدا را حمل نمودی و در حفظ او زحمت فراوان کشیدی. و اگر هم ادب را بیشتر ...

تربیت بدنی و ورزش جزء لاینکف تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی نسل جوان است . نباید چنین تصور کرد که ورزش کردن امری بی ارزش و تفننی است ، و صرفاً موجبات سرگرمی و مشغولیت کودکان و جوانان را فراهم می سازد ، بر عکس ، باید آن را جزء مهمی از فعالیتهای زندگی به شمار آورد . مفاهیمی مانند تندرستی ، بهداشت ، رشد فردی و اجتماعی و سلامت روحی ارتباط نزدیکی با تربیت ...

چکیده مطالب : برترین بانو : سرور زنان جهان ، میلاد فاطمه ، بحثی درباره فدک رحلت                مظلومانه زهرا (ع) مسئله : حضرت زهرا (س) از منزل تعویل آیات فرقانی و روایات قرآنی و نیز مختصری اشاره به وقایع تولد و زندگی ایشان ؟ پیشگفتار : ولله الحمد والصلاه علی النبی محمد و عترته امناؤ الوحی و هداه الامه . ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول