دانلود مقاله سوره شمس

Word 109 KB 15450 31
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: سوره شمس
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • این سوره در مکه نازل شده و 15 آیه دارد
    محتوى و فضیلت سوره الشمس
    این سوره که در حقیقت سوره تهذیب نفس و تطهیر قلوب از ناپاکیها و ناخالصیها است ، بر محور همین معنى دور مى زند، منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاک خداوند براى اثبات این معنى که فلاح و رستگارى در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده ، و بیشترین سوگندهاى قرآن را به طور جمعى در خود جاى داده است .
    و در پایان سوره به ذکر نمونه اى از اقوام متمرد و گردنکش که به خاطر ترک تهذیب نفس در شقاوت ابدى فرو رفتند، و خداوند آنها را به مجازات شدیدى گرفتار کرد، یعنى قوم ((ثمود)) مى پردازد، و با اشاره کوتاهى به سرنوشت آنها سوره را پایان مى دهد.
    در حقیقت این سوره کوتاه یکى از مهمترین مسائل سرنوشت ساز زندگى بشر را بازگو مى کند، و نظام ارزشى اسلام را در مورد انسانها مشخص مى سازد.

    در فضیلت تلاوت این سوره همین بس که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها فکانما تصدق بکل شى ء طلعت علیه الشمس و القمر!: هر کس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشیائى که خورشید و ماه بر آنها مى تابد در راه خدا صدقه داده است !.
    و مسلما این فضیلت بزرگ از آن کسى است که محتواى بزرگ این سوره کوچک را در جان خود پیاده کند، و تهذیب نفس را وظیفه قطعى خود بداند.
    ََآیه 1 - 10
    آیه و ترجمه
    بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    وَ الشمْسِ وَ ضحَاهَا(1) وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا(2) وَ النهَارِ إِذَا جَلَّاهَا(3) وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشاهَا(4) وَ السمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا(5) وَ الاَرْضِ وَ مَا طحَاهَا(6) وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا(7) فَأَلهَْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا(8) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا(9) وَ قَدْ خَاب مَن دَساهَا(10)
    ترجمه :

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
    1 - به خورشید و گسترش نور آن سوگند!
    2 - و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید
    3 - و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد
    4 - و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند
    5 - و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده .
    6 - و قسم به زمین و کسى که آن را گسترانیده .
    7 - و سوگند به نفس آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته ،
    8 - سپس فجور و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است
    9 - که هر کس نفس خود را تزکیه کرده ، رستگار شده
    10 - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است .
    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1 - به خورشید و گسترش نور آن سوگند!

    2 - و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید 3 - و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد 4 - و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند 5 - و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده .

    6 - و قسم به زمین و کسى که آن را گسترانیده .

    7 - و سوگند به نفس آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته ، 8 - سپس فجور و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است 9 - که هر کس نفس خود را تزکیه کرده ، رستگار شده 10 - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است .

    رستگارى بدون تهذیب نفس ممکن نیست سوگندهاى پى در پى و مهمى که در آغاز این سوره آمده ، به یک حساب ((یازده )) سوگند و به حساب دیگر ((هفت )) سوگند است ، و بیشترین تعداد سوگندهاى قرآن را در خود جاى داده ، و به خوبى نشان مى دهد که مطلب مهمى در اینجا مطرح است ، مطلبى به عظمت آسمانها و زمین و خورشید و ماه ، مطلبى سرنوشت ساز و حیات بخش .

    نخست باید به شرح و تفسیر این سوگندها بپردازیم ، و بعد به بررسى آن مطلب بر اهمیت که این همه آوازه ها از او است .

    نخست مى فرماید: به خورشید و گسترش نور آن سوگند (و الشمس و ضحاها).

    همانگونه که قبلا نیز گفته ایم سوگندهاى قرآن عموما دو مقصد را تعقیب مى کند: نخست اهمیت مطلبى که سوگند به خاطر آن یاد شده ، و دیگر اهمیت خود این امور که مورد سوگند است ، چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد مى شود، به همین دلیل این سوگندها فکر و اندیشه انسان را به کار میان دازد تا در باره این موضوعات مهم عالم خلقت بیندیشد، و از آنها راهى به سوى خدا بگشاید.

    ((خورشید)) مهمترین و سازنده ترین نقش را در زندگى انسان و تمام موجودات زنده زمینى دارد، زیرا علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است و این دو از عوامل اصلى زندگى انسان به شمار مى رود، منابع دیگر حیاتى نیز از آن مایه مى گیرند، وزش بادها، نزول بارانها، پرورش ‍ گیاهان ، حرکت رودخانه ها و آبشارها، و حتى پدید آمدن منابع انرژیزا، همچون نفت و ذغال سنگ ، هر کدام اگر درست دقت کنیم به صورتى با نور آفتاب ارتباط دارد بطورى که اگر روزى این چراغ حیات بخش ‍ خاموش گردد تاریکى و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت .

    ((ضحى )) در اصل به معنى گسترش نور آفتاب است و این در هنگامى است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را فرا گیرد، سپس به آنموقع از روز نیز ((ضحى )) اطلاق شده است .

    تکیه بر خصوص ضحى به خاطر اهمیت آن است ، چرا که موقع سلطه نور آفتاب بر زمین است .

    سپس به سومین سوگند پرداخته مى گوید: قسم به ماه در آن هنگام که پشت سر خورشید در آید (و القمر اذا تلاها).

    این تعبیر - چنانکه جمعى از مفسران نیز گفته اند - در حقیقت اشاره به ماه در موقع بدر کامل یعنى شب چهارده است ، زیرا ماه در شب چهاردهم تقریبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر مى دارد، و چهره پر فروغ خود را ظاهر کرده و سلطه خویش را بر پهنه آسمان تثبیت مى کند، و چون از هر زمان جالب تر و پر شکوهتر است به آن سوگند یاد شده است .

    این احتمال را نیز داده اند که تعبیر فوق اشاره به تبعیت دائمى ماه از خورشید، و اکتساب نور از آن منبع باشد، ولى در این صورت جمله ((اذا تلاها)) قید توضیحى مى شود.

    بعضى احتمالات دیگر نیز در تفسیر آیه داده اند که شایان توجه نیست لذا از ذکر آن خوددارى مى شود.

    و در چهارمین سوگند، مى افزاید: و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد سوگند (و النهار اذا جلاها).

    ((جلاها)) از ماده ((تجلیه )) به معنى اظهار و ابراز است .

    در اینکه ضمیر در جلاها به چه چیز باز مى گردد؟

    در میان مفسران گفتگو است ، بسیارى آن را به زمین یا دنیا بر مى گردانند (چنانکه در بالا گفتیم ) درست است که در آیات گذشته سخنى از زمین در میان نبوده ، ولى از قرینه مقام روشن مى شود.

    بعضى نیز معتقدند که ضمیر به خورشید برمى گردد، یعنى قسم به روز هنگامى که خورشید را ظاهر مى کند، درست است که در حقیقت خورشید روز را ظاهر مى کند ولى به طور مجازى مى توان گفت که روز خورشید را آشکار کرد، اما تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

    به هر حال سوگند به این پدیده مهم آسمانى به خاطر تاءثیر فوق العاده آن در زندگى بشر، و تمام موجودات زنده است ، چرا که روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کششها و کوششهاى زندگى معمولا در روشنائى روز صورت مى گیرد.

    و در پنجمین سوگند مى فرماید: قسم به شب ، آن هنگام که صفحه زمین (یا خورشید) را بپوشاند (و اللیل اذا یغشاها).

    شب با تمام برکات و آثارش ، که از یکسو حرارت آفتاب روز را تعدیل مى کند، و از سوى دیگر مایه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است ، که اگر تاریکى شب نبود، و آفتاب پیوسته مى تابید آرامشى وجود نداشت ، زیرا حرارت سوزان آفتاب همه چیز را نابود مى کرد، حتى اگر نظام شب و روز بر خلاف وضع کنونى بود همین مشکل پیش مى آمد، چنانکه در کره ماه که شبهایش معادل دو هفته کره زمین است و روزهایش نیز معادل دو هفته ، در وسط روز حرارت به حدود سیصد درجه سانتیگراد مى رسد که هیچ موجود زنده اى که ما مى شناسیم در آن شرائط باقى نمى ماند، و در وسط شب مقدار زیادى زیر صفر مى رود که اگر در آنجا موجود زنده اى باشد حتما یخ مى زند و نابود مى شود.

    قابل توجه اینکه در آیات سابق افعال به صورت ماضى آمده بود، و در این آیه به صورت مضارع است ، این تفاوت تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که حوادثى همچون ظهور روز و شب مخصوص زمانى نیست ، گذشته و آینده را همه شامل مى شود و لذا بعضى به صورت فعل ماضى ، و بعضى به صورت فعل مضارع آمده ، تا عمومیت این حوادث را در بستر زمان روشن سازد.

    در ششمین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان مى رود، و مى افزاید: به آسمان و آن کسى که آسمان را بنا کرده سوگند (و السماء و ما بناها).

    اصل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهاى بزرگ خلقت است ، و بناء و پیدایش این همه کواکب و اجرام آسمانى و نظامات حاکم بر آنها شگفتى دیگر، و از آن مهمتر خالق این آسمان است .

    قابل توجه اینکه ما در لغت عرب معمولا براى موجود غیرعاقل مى آید، و اطلاق آن بر خداوند عالم حکیم تناسبى ندارد، و لذا بعضى ناچار شده اند ما را در اینجا مصدریه بگیرند، نه موصوله و در این صورت مفهوم آیه چنین مى شود: سوگند به آسمان و بناى آسمان .

    ولى با توجه به آیات ((و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها)) که تفسیر آن به زودى بیان مى شود راهى جز این نیست که ما موصوله و اشاره به ذات پاک خداوند باشد که خالق همه آسمانها است ، و استعمال ما در مورد افراد عاقل نیز در لغت عرب بى سابقه نیست چنانکه در آیه 3 سوره نساء مى خوانیم : فانکحوا ما طاب لکم من النساء: ازدواج کنید زنانى را که مورد علاقه شما است .

    جمعى از مفسران معتقدند که تعبیر به ((ما)) (چیزى ) در اینجا براى این است که مبداء جهان را نخست به صورت مبهم ذکر کرده باشد، تا بعدا با دقت و مطالعه ، به علم و حکمت او آشنا شوند و چیزى تبدیل به کسى گردد، ولى تفسیر اول مناسب تر است .

    سپس در هشتمین و نهمین سوگند سخن از زمین و خالق زمین به میان آورده مى فرماید: قسم به زمین و آن کس که زمین را گسترانیده است (و الارض و ما طحاها).

    زمین که گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است .

    زمین با تمام شگفتیها: کوه ها و دریاها، دره ها و جنگلها، چشمه ها و رودخانه ها ، معادن و منابع گرانبهایش ، که هر کدام به تنهائى آیتى است از آیات حق و نشانه اى است از نشانه هاى او.

    و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و کسى که آن را گسترانیده است .

    ((طحاها)) از ماده طحو (بر وزن سهو) هم به معنى انبساط و گستردگى آمده است ، و هم به معنى راندن و دور کردن و از میان بردن و در اینجا به معنى گستردن است ، چرا که اولا زمین در آغاز در زیر آب غرق بود، تدریجا آبها در گودالهاى زمین قرار گرفت و خشکیها سر بر آورد و گسترده شد، و از آن تعبیر به ((دحو الارض )) نیز مى شود.

    ثانیا زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهاى تند و غیر قابل سکونتى بود، بارانهاى سیلابى مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند، و در دره ها گستردند، و تدریجا زمینهاى مسطح و قابل استفاده براى زندگى انسان و کشت و زرع به وجود آمد.

    بعضى از مفسران معتقدند که در این تعبیر یک اشاره اجمالى به حرکت زمین نیز وجود دارد، چرا که یکى از معانى ((طحو)) همان راندن است که مى تواند اشاره به حرکت انتقالى زمین به دور آفتاب ، و یا حتى حرکت وضعى آن به دور خود، و یا هر دو باشد.

    سرانجام به دهمین و یازدهمین سوگند که آخرین قسمها در این سلسله است ، پرداخته مى فرماید: سوگند به نفس آدمى ، و آن کس که آن را منظم و مرتب ساخت (و نفس و ما سواها).

    همان انسانى که عصاره عالم خلقت ، و چکیده جهان ملک و ملکوت ، و گل سرسبد عالم آفرینش است : این خلقت بدیع که مملو از شگفتیها و اسرار است آنقدر اهمیت دارد که خداوند به خودش و خالق آن یکجا قسم یاد کرده !.

    در اینکه منظور از ((نفس )) در اینجا روح انسان است ، یا جسم و روح هر دو؟

    مفسران احتمالات گوناگونى داده اند.

    اگر منظور روح باشد مراد از ((سواها)) (از ماده تسویه ) همان تنظیم و تعدیل قواى روحى انسان است ، از حواس ظاهر گرفته ، تا نیروى ادراک ، حافظه ، انتقال ، تخیل ، ابتکار، عشق ، اراده و تصمیم ، و مانند آن در مباحث علم النفس مطرح شده است .

    و اگر منظور روح و جسم هر دو باشد تمام شگفتیهاى نظامات بدن و دستگاه هاى مختلف آن را که در علم ((تشریح )) و ((فیزیولوژى )) (وظایف الاعضاء) به طور گسترده مورد بحث گرفته شامل مى شود.

    البته نفس به هر دو معنى در قرآن مجید اطلاق شده است :در مورد روح در آیه 42 زمر مى خوانیم : الله یتوفى الانفس حین موتها: خداوند ارواح را به هنگام مرگ مى گیرد.

    و در مورد ((جسم )) در آیه 33 قصص آمده است که موسى مى گوید قال رب انى قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون موسى گفت پروردگارا من یکى از آنها (از فرعونیان ظالم ) را کشته ام مى ترسم مرا به قتل برسانند.

    ولى مناسب در اینجا این است که هر دو را شامل شود چرا که شگفتیهاى قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص ‍ به یکى از این دو ندارد جالب اینکه نفس در اینجا به صورت نکره ذکر شده ، که مى تواند اشاره به عظمت و اهمیت نفس آدمى باشد، عظمتى مافوق تصور و آمیخته با ابهام که آن را به صورت یک ((موجود ناشناخته )) معرفى مى کند، همانگونه که بعضى از بزرگترین دانشمندان امروز از انسان به همین عنوان تعبیر کرده ، و انسان را موجود ناشناخته نامیده اند.

    در آیه بعد به یکى از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته مى افزاید: پس از تنظیم قوى و جسم و جان آدمى ، فجور و تقوى را به او الهام کرد (فالهمها فجورها و تقواها).

    آرى هنگامى که خلقتش تکمیل شد، و ((هستى )) او تحقق یافت ، خداوند بایدها و نبایدها را به او تعلیم داد، و به این ترتیب وجودى شد از نظر آفرینش مجموعه اى از گل بد بو و روح الهى و از نظر تعلیمات آگاه بر فجور و تقوى و در نتیجه وجودى است که مى تواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد، و از ملک پران شود، و آنچه اندر وهم ناید آن شود، و در قوس نزولى از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و به مرحله ((بل هم اضل )) برسد و این منوط به آن است که با اراده و انتخابگرى خویش کدام مسیر را برگزیند.

    ((لهمها)) از ماده ((الهام )) در اصل به معنى بلعیدن یا نوشیدن چیزى است ، و سپس به معنى القاء مطلبى از سوى پروردگار در روح و جان آدمى آمده است ، گوئى روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش ‍ مى نوشد و مى بلعد، و گاه به معنى وحى نیز آمده ، ولى بعضى از مفسرین معتقدند که تفاوت ((الهام )) با وحى در این است که شخصى که به او الهام مى شود نمى فهمد مطلب را از کجا به دست آورده ، در حالى که هنگام وحى مى داند از کجا و به چه وسیله به او رسیده است .

    ((فجور)) از ماده ((فجر)) چنانکه قبلا هم اشاره کرده ایم به معنى شکافتن وسیع است ، و از آنجا که سپیده صبح پرده شب را مى شکافد به آن فجر گفته شده .

    و نیز از آنجا که ارتکاب گناهان پرده دیانت را مى شکافد به آن فجور اطلاق شده .

    البته منظور از فجور در آیه مورد بحث همان اسباب و عوامل و طرق آن است .

    و منظور از ((تقوى )) که از ماده ((وقایه )) به معنى نگهدارى است ، این است که انسان خود را از زشتیها و بدیها و آلودگیها و گناهان نگهدارد و برکنار کند.

    لازم به یادآورى است که معنى این آیه (فالهمها فجورها و تقواها) این نیست که خداوند عوامل فجور و تقوى را در درون جان آدمى ایجاد کرد، عواملى که او را به فجور و آلودگى و دریدن پرده هاى حیا دعوت مى کند، و عواملى که او را به خیرات و نیکیها مى کشاند، آنچنان که بعضى پنداشته ، و آیه را دلیلى بر وجود تضاد در درون وجود انسان دانسته اند.

    بلکه مى گوید این دو حقیقت را به او الهام و تعلیم کرد، یا به تعبیر ساده تر - راه و چاه را به او نشان داد، همانگونه که در آیه 10 سوره بلد آمده استو هدیناه النجدین : ما انسان را به خیر و شر هدایت کردیم .

    و به تعبیر دیگر: خداوند آنچنان قدرت تشخیص و عقل و وجدان بیدار، به او داده که فجور و تقوى را از طریق عقل و فطرت در مى یابد.

    و لذا بعضى از مفسران گفته اند این آیه در حقیقت اشاره به مساءله ((حسن و قبح عقلى )) است که خداوند توانائى درک آن را به انسانها داده است .

    قابل توجه اینکه خداوند نعمتهاى فراوانى در اختیار بشر گذارده ، ولى از میان تمام این نعمتها در اینجا روى مساءله الهام فجور و تقوى و درک حسن و قبح تکیه کرده ، چرا که این مساءله سرنوشت سازترین مسائل زندگى بشر است .

    و سرانجام بعد از تمام این سوگندهاى مهم و پى در پى به نتیجه آنها پرداخته مى فرماید: سوگند به اینها که هر کس نفس ‍ خویش را تزکیه کند رستگار است (قد افلح من زکیها).

    زکیها از ماده تزکیه در اصل - چنانکه راغب در مفردات آورده - به معنى نمو و رشد دادن است ، و زکات نیز در اصل به معنى نمو و رشد است ، و لذا در روایتى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : المال تنقصه النفقه و العلم یزکوا على الانفاق .

    مال با انفاق نقصان مى یابد ولى علم با انفاق نمو مى کند.

    سپس این واژه به معنى تطهیر و پاک کردن نیز آمده ، شاید به این مناسبت که پاکسازى از آلودگیها سبب رشد و نمو است ، و در آیه مورد بحث هر دو معنى امکان دارد.

    آرى رستگارى از آن کسى است که نفس ‍ خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد، و از آلودگى به خلق و خوى شیطانى و گناه و عصیان و کفر پاک سازد و در حقیقت مساءله اصلى زندگى انسان نیز همین تزکیه است ، که اگر باشد سعادتمند است و الا بدبخت و بینوا.

    سپس به سراغ گروه مخالف رفته ، مى فرماید: نومید و محروم گشت هر کس نفس خود را با معصیت و گناه آلوده ساخت (و قد خاب من دساها).

    ((خاب )) از ماده ((خیبه )) به معنى نرسیدن به مطلوب و محروم شدن و زیانکار گشتن است .

    ((دساها)) از ماده ((دس )) در اصل به معنى داخل کردن چیزى تواءم با کراهت است ، چنانکه قرآن مجید درباره عرب جاهلى و زنده به گور کردن دختران مى فرماید: ام یدسه فى التراب : آن را با کراهت و نفرت در خاک پنهان مى کند (نحل - 59) و ((دسیسه )) به کارهاى مخفیانه زیانبار گفته مى شود.

    در تناسب این معنى با آیه مورد بحث بیانات گوناگونى گفته اند: گاه گفته شده این تعبیر کنایه از فسق و گناه است ، چرا که اهل تقوى و صلاح ، خود را آشکار مى سازند، در حالى که افراد آلوده و گنهکار خود را پنهان مى دارند، چنانکه نقل شده است سخاوتمندان عرب خیمه هاى خود را در نقاط مرتفع مى زدند، و شبها آتش روشن مى کردند، تا نیازمندان در طول شب و روز به سراغشان بروند، و مورد محبت آنها واقع شوند، ولى افراد بخیل و لئیم در زمینهاى پست خیمه برپا مى کردند تا کسى به سراغ آنان نیاید!

    و گاه گفته اند منظور این است که گنهکاران خود را در لابلاى صالحان پنهان مى کنند.

    یا اینکه نفس خود یا هویت انسانى خویش را در معاصى و گناه پنهان مى دارند.

    یا معاصى و گناه را در درون نفس خود مخفى مى کنند.

    و در هر حال کنایه اى است از آلودگى به گناه و معصیت و خوهاى شیطانى و درست در نقطه مقابل تزکیه است .

    جمع تمام این معانى در مفهوم وسیع آیه نیز بى مانع است .

    و به این ترتیب پیروزمندان و شکست خوردگان در صحنه زندگى دنیا مشخص مى شوند، و معیار ارزیابى این دو گروه چیزى جز تزکیه نفس و نمو و رشد روح تقوى و اطاعت خداوند یا آلودگى به انواع معاصى و گناهان نیست .

    و از اینجا روشن مى شود اینکه در حدیثى از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر آیه نقل شده است که فرمود: قد افلح من اطاع و خاب من عصى : رستگار شد کسى که اطاعت کرد و نومید و محروم گشت کسى که عصیان نمود در حقیقت بیان نتیجه و حاصل مقصود است .

    در حدیث دیگرى آمده است که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگامى که ((آیه قد افلح من زکاها)) را تلاوت مى فرمود، توقف مى کرد و چنین دعا مى نمود: اللهم آت نفسى تقواها، انت ولیها و مولاها، و زکها انت خیر من زکاها: پروردگارا به نفس من تقوایش را مرحمت کن ، تو ولى و مولاى آن هستى ، و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه کنندگانى .

    این سخن نشان مى دهد که پیمودن این راه پر پیچ و خم ، و گذشتن از این گردنه صعب العبور حتى براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) جز به توفیق الهى ممکن نیست ، یعنى با گامهائى از سوى بندگان و تاءییداتى از سوى خداوند، و لذا در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم که در تفسیر این دو آیه فرمود: (افلحت نفس زکاها الله ، و خابت نفس خیبها الله من کل خیر!): رستگار شد نفسى که خدا او را تزکیه کرده و نومید و محروم گشت نفسى که خدا او را از هر خیر محروم نموده است .

    1 - ارتباط سوگندهاى قرآن با نتیجه آن چه رابطه اى میان این سوگندهاى یازده گانه و بسیار مهم با حقیقتى که به خاطر آن سوگند یاد شده وجود دارد؟

    به نظر مى رسد که هدف بیان این حقیقت از سوى خداوند بزرگ است که من تمام وسائل مادى و معنوى را براى سعادت و خوشبختى شما انسانها فراهم ساخته ام ، از یکسو با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى شما را روشن و پر بار نموده و نظام روز و شب حرکت و سکون شما را تنظیم کرده ، و زمین را براى زندگى شما از هر جهت آماده ساخته ام .

    از سوى دیگر روح شما را با تمام استعدادهاى لازم آفریده ام ، وجدان بیدار به شما داده ، و حسن و قبح امور را به شما الهام کرده ام ، بنابراین هیچ کمبودى براى پیمودن راه سعادت ندارید، با این حال چگونه نفس ‍ خویش را تزکیه نمى کنید؟

    و تسلیم دسیسه هاى شیطانى مى شوید؟

    2 - نقش خورشید در عالم حیات درباره خورشید که مرکز منظومه شمسى ، و رهبر و سالار کواکب آن است دو بحث وجود دارد: یکى بحث از عظمت آن که قبلا از آن سخن گفته ایم و دیگر بحث در برکات و آثار آن است که به طور خلاصه مى توان چنین گفت : 1 - زندگى بشر و تمام موجودات زنده دیگر در درجه اول نیاز به حرارت و نور دارد، و این دو امر حیاتى به وسیله این کره عظیم آتشین به طور کاملا متعادلى تاءمین مى شود.

    2 - تمام مواد غذائى به وسیله نور آفتاب تاءمین مى شود، حتى موجوداتى که در اعماق دریاها زندگى مى کنند، از گیاهانى استفاده مى کنند که در سطح اقیانوسها در پرتو نور آفتاب ، و در لابلاى امواج آب ، پرورش مى یابد و ته نشین مى کند، و یا اگر موجودات زنده از یکدیگر تغذیه مى کنند باز غذاى گروهى از آنان از گیاهان و نباتات است که بدون نور خورشید پرورش نمى یابند.

    3 - تمام رنگها، زیبائیها، و جلوه هائى که در جهان طبیعت مى بینیم به نوعى با تابش آفتاب ارتباط دارد، و این معنى در علوم مختلف مخصوصا فیزیک ثابت شده است .

    4 - بارانهاى حیاتبخش از ابرها فرو مى ریزند، و ابرها همان بخاراتى هستند که از تابش خورشید بر صفحه اقیانوسها به وجود مى آیند، بنابر این تمام منابع آب که از باران تغذیه مى شوند، اعم از نهرها، چشمه ها، قناتها و چاه هاى عمیق از برکات نور آفتاب است .

    5 - بادها که وظیفه تعدیل هوا و جابجا کردن ابرها، و تلقیح نباتات ، و منتقل ساختن گرما و سرما از مناطق گرم به سرد، و از مناطق سرد به گرم ، را بر عهده دارند، بر اثر تابش نور آفتاب و تغییر درجه حرارت مناطق مختلف روى زمین به وجود مى آیند، و به این ترتیب آنها نیز از آفتاب مایه مى گیرند.

    6 - مواد و منابع انرژیزا، اعم از آبشارها، سدهاى عظیمى که در مناطق کوهستانى ایجاد مى کنند، منابع نفت ، و معادن ذغال سنگ ، همه آنها به نوعىبا آفتاب گره مى خورند که اگر او نبود هیچ یک از این منابع وجود نداشت ، تمام حرکتها در صفحه زمین مبدل به سکون مى شد!.

    7 - بقاء نظام منظومه شمسى به خاطر تعادل جاذبه و دافعه اى است که میان کره آفتاب از یکسو، و سیاراتى که دور آن مى گردند از سوى دیگر، وجود دارد، و به این ترتیب خورشید نقش بسیار مؤ ثرى در نگهدارى این سیارات در مدارات خود دارد.

    از مجموع این سخن استفاده مى کنیم که اگر خداوند نخستین سوگند را از خورشید شروع کرده چه دلیلى داشته است ؟!

    همچنین ماه و روشنائى روز و تاریکى شب و کره زمین هر کدام نقش ‍ مهمى در زندگى انسان و غیر انسان دارند، و به همین دلیل سوگند به آنها یاد شده است و فراتر از همه اینها روح و جسم انسان که از همه اسرارآمیزتر و شگفت انگیزتر است .

    درباره اهمیت تهذیب نفس در پایان سوره بحثى خواهیم داشت .

    ََآیه 11 - 15 آیه و ترجمه کَذَّبَت ثَمُودُ بِطغْوَاهَا(11) إِذِ انبَعَث أَشقَاهَا(12) فَقَالَ لهَُمْ رَسولُ اللَّهِ نَاقَهَ اللَّهِ وَ سقْیَهَا(13) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسوَّاهَا(14) وَ لا یخَاف عُقْبَهَا(15) 11 - قوم ثمود بر اثر طغیان (پیامبرشان را) تکذیب کردند.

    12 - آنگاه که شقى ترین آنها بپاخاست .

    13 - و فرستاده الهى (صالح ) به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش ‍ واگذارید (و مزاحم آن نشوید).

    14 - ولى آنها او را تکذیب نمودند و ناقه را پى کردند و به هلاکت رساندند، لذا پروردگارشان آنها را به خاطر گناهى که مرتکب شده بودند در هم کوبید و سرزمینشان را صاف و مسطح نمود!

    15 - و او هرگز از فرجام این کار بیم ندارد عاقبت مرگبار طغیانگران به دنبال هشدارى که در آیات قبل در باره عاقبت کار کسانى که نفس خود را آلوده مى کنند آمده بود، در این آیات به عنوان نمونه به یکى از مصداقهاى واضح تاریخى این مطلب پرداخته ، و سرنوشت قوم طغیانگر ثمود را در عباراتى کوتاه و قاطع و پر معنى بیان کرده مى فرماید: قوم ثمود به سبب طغیان ، پیامبرشان را تکذیب کردند، و آیات الهى را انکار نمودند (کذبت ثمود بطغواها).

    ((طغوى )) و ((طغیان )) هر دو به یک معنى است ، و آن تجاوز از حد و مرز است ، و در اینجا منظور تجاوز از حدود الهى و سرکشى در مقابل فرمانهاى او است .

    قوم ثمود که نام پیامبرشان صالح بود از قدیمیترین اقوامى هستند که در یک منطقه کوهستانى میان حجاز و شام زندگى مى کردند، زندگى مرفه ، سرزمین آباد، دشتهاى مسطح با خاکهاى مساعد و آماده براى کشت و زرع ، و قصرهاى مجلل ، و خانه هاى مستحکم داشتند، ولى نه تنها شکر این همه نعمت را بجا نیاوردند، بلکه سر به طغیان برداشته ، و به تکذیب پیامبرشان صالح برخاستند، و آیات الهى را به باد سخریه گرفتند، و سرانجام خداوند آنها را با یک صاعقه آسمانى نابود کرد.

    سپس به یکى از نمونه هاى بارز طغیان این قوم پرداخته ، مى افزاید: آنگاه که شقى ترین آنها بپاخاست (اذ انبعث اشقاها) ((اشقى )) به معنى شقى ترین و سنگدلترین افراد آن قوم ، اشاره به همان کسى است که ناقه ثمود را به هلاکت رساند همان ناقه (شتر ماده )اى که به عنوان یک معجزه در میان آن قوم ظاهر شده بود، و هلاک کردن آن اعلان جنگ با آن پیامبر الهى بود.

    به گفته مفسران و مؤ رخان نام این شخص قدار بن سالف بود.

    در بعضى از روایات آمده است که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به على (علیه السلام ) فرمود: من اشقى الاولین ؟

    سنگدلترین افراد اقوام نخستین که بود؟

    على (علیه السلام ) در پاسخ عرض کرد: عاقر الناقه آن کسى که ناقه ثمود را به هلاکت رساند.

    پیامبر فرمود: صدقت ، فمن اشقى الاخرین ؟: راست گفتى ، شقى ترین افراد اقوام اخیر چه کسى است على (علیه السلام ) مى گوید: عرض کردم نمى دانم اى رسول خدا.

    پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: الذى یضربک على هذه ، و اشار الى یافوخه : کسى که شمشیر را بر این نقطه از سر تو وارد مى کند، و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اشاره به قسمت بالاى پیشانى آن حضرت کرد و.در آیه بعد به شرح بیشترى در زمینه طغیانگرى قوم ثمود پرداخته ، مى افزاید: رسول خدا به آنها گفت : ناقه خداوند را با آبشخورش ‍ واگذارید ، و مزاحم آن نشوید (فقال لهم رسول الله ناقه الله و سقیاها).

    منظور از ((رسول الله )) ((در اینجا حضرت صالح (علیه السلام ) پیغمبر قوم ثمود است ، و تعبیر به ناقه الله (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به این است که این شتر یک شتر معمولى نبود، بلکه به عنوان معجزه و سند گویاى صدق دعوى صالح فرستاده شده بود، یکى از ویژگیهاى آن طبق روایت مشهور این بود که شتر مزبور از دل صخره اى از کوه برآمد تا معجزه گویائى در برابر منکران لجوج باشد.

    از آیات دیگر قرآن به خوبى استفاده مى شود که حضرت صالح (علیه السلام ) به آنها خبر داد که آب آشامیدنى قریه باید میان آنها و ناقه تقسیم شود، یک روز براى ناقه ، و روز دیگر براى اهل قریه باشد، و هر کدام در نوبت خود از آب استفاده کنند و مزاحم دیگرى نشوند: و نبئهم ان الماء قسمه بینهم کل شرب محتضر (قمر - 28).

    و مخصوصا به آنها گفت : اگر متعرض این ناقه شوید عذاب خداوند دامان شما را خواهد گرفت : ((فلا تمسوها بسوء فیاخذکم عذاب یوم عظیم )) (شعراء - 156).

    و در آیه بعد مى گوید: این قوم سرکش اعتنائى به کلمات این پیامبر بزرگ و هشدارهاى او نکردند، او را تکذیب کرده ، و ناقه را به هلاکت رساندند (فکذبوه فعقروها).

سوره شمس این سوره در ((مکه )) نازل شده و 15 آیه دارد . محتوا و فضیلت سوره :. این سوره که در حقیقت سوره ((تهذیب نفس )) و ((تطهیر قلوب از ناپاکیها وناخالصیها))ست , بر محور همین معنى دورمى زند, منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاک خداوند براى اثبات این معنى که فلاح و رستگارى در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده , و بیشترین سوگندهاى قرآن را بطور جمعى در خود جاى ...

ََآیه 1 - 9 آیه و ترجمه بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا الشمْس کُوِّرَت (1) وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت (2) وَ إِذَا الجِْبَالُ سیرَت (3) وَ إِذَا الْعِشارُ عُطلَت (4) وَ إِذَا الْوُحُوش حُشِرَت (5) وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (6) وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت (7) وَ إِذَا الْمَوْءُدَهُ سئلَت (8) بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت (9) ________________________________________ تفسیر ...

السور المکیه ترتیب النزول السوره ترتیب المصحف 1 العلق 96 2 القلم 68 3 المزمل 73 4 المدثر 74 5 الفاتحه(1) 1 6 المسد 111 7 التکویر 81 8 الاعلی 87 9 اللیل 92 10 الفجر 89 11 الضحی 93 12 الشرح 94 13 العصر 103 14 العادیات 100 15 الکوثر 108 16 التکاثر 102 17 الماعون 107 18 الکافرون 109 19 الفیل 105 20 الفلق 113 21 الناس 114 22 التوحید 112 23 النجم 53 24 عبس 80 25 القدر 97 26 الشمس 91 ...

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ...

بسم الله الرحمن الرحیم انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکره و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من ...

درباره چگونگی بوجود آمده سیاره‌ها نظریه‌های گوناگونی وجود دارد بعضی از دانشمندان عقیده دارند که همه سیاره‌های منظومه شمسی بین 5 تا 6 هزار میلیون سال پیش پدید آمده‌اند در آن زمان خورشید هنوز ستاره جوانی بود یعنی مدت زیادی از پدید آمدن خود خورشید نمی‌گذشت. خورشید به هنگام حرکت در فضا از میان ابرهای بسیار بزرگی از گاز و غبار عبور کرد. نیروی جاذبه خورشید قسمتی از این گازها و ذره‌های ...

چکیده در این تحقیق که بررسی تفسیر سوره نبأ می باشد. سعی شده براساس تفاسیر گوناگون که فهرست آن در پایان آمده، یک یک آیات مورد بررسی و تفحص قرار گیرد. ابتدا جایگاه سوره و پیوستگی آن با سوره های قبل و بعد و به دنبال آن تبین واژه ها و مفردات سوره و پس به بیان تفصیلی تفسیر هر یک از آیات پرداخته و نهایتاً در یک جمع بندی آنها را مورد بررسی قرار می دهیم. مقدمه در این تحقیق، تفسیر سوره ...

در بین کلیه هنرمندان و مصورانی که در زمینه تذهیب و تشعیر صحف و نسخ قدیمی مشغول به کار بوده اند زبده ترین مخلص ترینشان عموما آنانی هستند که در تمام عمر یکسر دل در گرو عشق آسمانی خویش به معبود و تلاش در زینت بخشیدن و مجلد نمودن کلام الهی ( قرآن مجید ) سپرده اند حتی در این زمینه نیز ذوق سلیم هنر ایرانی مخمور سبک و شیوه ای خاص نگردیده و در میان مذهبان و مصوران آثار قرآنی نیز غالبا ...

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ...

n حروف مقطعهی قرآن کریم برای چه آمده و به چه معنایی است و دلیل معنادار بودن آنها چیست؟ در آغاز 29 سوره از سوره های قرآن، حروف مقطعه آمده است. این شیوه، ویژهی قرآن است و در دیگر کتاب های آسمانی نمونه ندارد. مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی دربارهی این حروف، نظرهای متفاوتی دارند که برخی از آنها به دلایل قرآنی، روایی، عقلی و علمی مستند است. اینک به طور فشرده به این نظریهها میپردازیم: ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول