دانلود مقاله اخلاق مسلمان

Word 168 KB 14686 20
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: اخلاق - مسلمان
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.


    حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد.


    و این، یعنى «زندگى مکتبى‏».


    پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد.


    در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، نکته‏اى‏است که در بحث «آداب معاشرت‏» مى‏گنجد.


    بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه «ارتباط‏»،«صمیمیت‏»، «تعاون‏»، «همدردى‏» و «عاطفه‏» استوار است.

    جلوه‏هاى این فرهنگ‏بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى‏شود.


    «زندگى مکتبى‏»، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها درصحنه‏هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا.

    به هر میزان که معیشت ومعاشرت ما با اینگونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان‏اندازه زندگیهایمان «مکتبى‏» است.

    مسلمان باید به‏گونه‏اى در چارچوب اصول وسنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دین‏»را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش «برچسب اسلام‏» داشته باشد و الگوى‏اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه، سایه‏افکن سازد.


    «آداب برخورد»، «دید و بازدید»، «رفت و آمد»هاى خانوادگى و دوستانه،نحوه «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى‏» و حد و حدود آن، مراعات‏«حقوق دیگران‏»، «ادب و سپاس و احترام‏»، از جلوه‏هاى بارز اخلاق معاشرت‏است.

    این‏گونه رابطه‏هاى اجتماعى، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون‏انجام مى‏گیرد.

    گاهى به صورت «صله‏رحم‏» است; در ارتباط با اقوام و بستگان.گاهى نام «عیادت‏» به خود مى‏گیرد; در مورد بیماران.

    گاهى نسبت‏به برادران وخواهران دینى، عنوان «زیارت‏» مى‏یابد، گاهى با همسایگان است، گاهى بامستمندان.

    گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور ونزدیک و بردن هدیه و آوردن «سوغات سفر».

    گاهى هم براى شرکت در مجلس عقدو عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت‏گویى است.


    به هر حال، همه اینها نوعى «رابطه‏» و «معاشرت‏» است و نشان‏دهنده منش‏انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد.

    اسلام نیز در این باره‏ها بسیار سخن گفته و رهنمودداده است که در این کتاب، گوشه‏اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه‏ها رامرور مى‏کنیم.


    باشد که «فرهنگ خودى‏» و «هویت دینى‏» را پاس بداریم و با افتخار وسربلندى و رها از سلطه فرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى، زندگى وروابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم‏السلام)،سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم «ادب و اخلاق‏» را میراث بگذاریم.





    آداب مهمانى و ضیافت از برجسته‏ترین خصلتهاى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت‏است.

    و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که‏دیگران را اسیر محبت و احسان مى‏کند.

    «ضیافت‏» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطایى پیوسته ومهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها و جلوه‏هاى این روحیه فتوت وجوانمردى است.

    معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت‏«مهمانى‏» است.

    از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى،در محدوده «اخلاق‏» معاشرت مى‏گنجد.

    این موضوع، دو جنبه و دوطرف دارد: یکى کسى که مهمان مى‏کند، دیگرى آن که مهمان مى‏شود.و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.

    مهمان، برکت‏خانه بعضى، از مهمان گریزانند.

    برخى هم مهمان‏دوستند.

    هر کدام هم‏نشان‏دهنده خصلت درونى افراد است.

    حضرت على(ع) را اندوهگین‏دیدند.

    پرسیدند: یا على!

    سبب اندوه شما چیست؟

    فرمود: «یک هفته‏است که مهمانى برایم نیامده است!...» (1) .

    این کجا؟

    و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و کوه غم بردلش مى‏افتد و عزا مى‏گیرد، کجا؟

    برکت‏خانه، در آمد و شد مهمان‏است.

    مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمنداست که نصیب هر کس نمى‏شود.

    مهمان حبیب خداست.

    درضرب‏المثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البته این‏ضرب‏المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه‏اى دینى دارد.

    ازحضرت رسول(ص) روایت است که: «الضیف ینزل برزقه ...»; (3) مهمان،روزى خود را نازل مى‏کند.

    البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه ومیزبان را هم مى‏زداید و این برکتى شگفت است.

    باز هم در این زمینه‏حدیثى از امام صادق(ع) بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن‏نعیم‏» فرمود: - آیا برادران دینى‏ات را دوست دارى؟

    - آرى.

    - آیا به تهیدستان آنان سود مى‏رسانى؟

    - سزاوار است که دوستداران خدا را دوست‏بدارى.

    به خداسوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمى‏رسد، مگر آنکه دوستشان بدارى.راستى، آیا آنان را به خانه خودت دعوت مى‏کنى؟

    هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر وبیشتر از برادران هستند.

    حضرت فرمود: - آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!

    (راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید - فدایت‏شوم!

    من به آنان طعام مى‏دهم، مرکب خویش را دراختیارشان مى‏گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟

    - آرى!

    چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى‏شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چون مى‏روند، گناهان توو خانواده‏ات را با خویش مى‏برند.

    (4) .

    کسى که خانه‏اى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد،شکرانه نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و ...

    ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

    ولیمه‏ ، یک سنت دینى در باره اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه،در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى‏اشاره مى‏شود.

    موارد مهمانى از توصیه‏هاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکى هم این‏بود: «یا على!

    لا ولیمه الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز»; (5) .

    یا على!

    جز در این پنج مورد، ولیمه‏اى (اطعام و مهمانى‏دادن)نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یاخریدن خانه، بازگشت از سفر حج.

    در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت،سفره‏اى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.

    در حدیث دیگرى از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس‏مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان‏بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس وشیطانها را از او دور کند.

    (6) .

    مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنتى اسلامى است که دلهارا به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر مى‏کند و اقوام‏و دوستان، یکدیگر را مى‏بینند و آشناتر مى‏شوند، روحها شاداب‏تر وزندگیها بانشاطتر مى‏شود.

    در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه‏هاى فراوانى ازاین گونه ضیافتها دیده مى‏شود.

    از جمله به این نمونه دقت کنید: امام‏هفتم، حضرت کاظم(ع) براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام‏داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه‏ها، در ظرفهایى به مردم‏«فالوده‏» داده شد.

    برخى پشت‏سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند.وقتى امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنت انبیا و روش‏پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.

    (7) .

    مهمان‏نوازى گرچه بادیه‏نشینان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنین‏عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، باجلوه‏هاى زیباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شوید.

    شاید شما هم نام‏برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست‏شنیده‏اید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام.

    این نیزریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که ازقرآن و دین فرا گرفته‏اند.

    اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل‏شکل‏دهنده به «فرهنگ عمومى‏» در جامعه ایرانى و اسلامى است.

    در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف واکرامه‏» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى ازمهمان سفارش مى‏کند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال‏شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مى‏شمارد و خانه بى‏مهمان را دور ازفرشتگان مى‏داند.

    امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده‏است: «اذا دخل الرجل بلده فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل‏عنهم ...»; (9) .

    هرگاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن‏شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.

    وقتى تازه‏واردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود وآنان وظیفه اکرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى‏یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست.

    از همین‏جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان‏جنگ، آسیب‏دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشورهمسایه باشد، به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه‏آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه وبزرگوارانه، مهمان‏نوازى کنند.

    از پیامبر اکرم(ص) روایت‏شده است که‏فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف‏» (10) ، مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.

    پرهیز از اسراف و ریا هر عمل خیر و شایسته‏اى، گاهى دچار برخى آفتها مى‏شود.

    با همه‏ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت‏نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب، روى چشم وهم‏چشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است وهمین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا مى‏افتد.

    اطعام، با همه ارزشى که دارد، آنجاست که «فى‏الله‏» و «لله‏» باشد و به‏قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مؤمن یا تقویت‏رابطه‏هاى خویشاوندى و صله رحم باشد.

    درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به‏صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف‏پذیر!

    روزى حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانه‏اى وسیع و مجلل‏براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا مى‏خواهى‏چه کنى؟

    تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى;مگر آنکه بخواهى از همین خانه وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل‏اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صله رحم نمایى، به بستگانت‏برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى.

    در این‏صورت، از همین خانه به آخرت مى‏رسى!

    ...

    (11) .

    گاهى اصل مهمانى‏دادن، ریاکارى است.

    گاهى نوع غذا و محل‏اطعام و کیفیت‏سفره‏چیدن، تظاهر و خودنمایى است.

    گاهى مهمانهاى‏خاص و مدعوین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزه‏هاى ریاکارانه وحسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت مى‏شوند.

    همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى.

    پیامبر خدا(ص)فرمود: هرکس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى‏دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به اومى‏خوراند.

    (12) .

    و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه‏»، در حد یکى دو روز، کرامت وبزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و سمعه است: «الولیمه یوم او یومین مکرمه و مازاد ریاء و سمعه.» (13) .

    البته اینها در سوردادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى‏یاد شده است.

    اما اصل مهمان‏دوستى و کرم و اطعام به محرومان،سخاوتى است که هرچه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده‏تر است.

    «هاشم‏»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفره‏اى باز داشت و غذاى‏آماده او و خانه مهیایش براى عامه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش‏رسانده بود.

    «حاتم طایى‏»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت که ملجامردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.

    امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه‏اى در منزل داشت که به طورمعمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بى‏خانه و بینوا ومسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره‏مند مى‏شدند.

    براى کریمان بلندهمت، «اطعام‏» لذتى بیش از طعام خوردن دارد وحظ روحى آنان از این رهگذر است.

    چه زیباست این کلام مولا على(ع) که فرمود: «قوت الاجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام‏»; (14) .

    قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام وغذا دادن.

    کسى مى‏گفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عده‏اى‏نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!

    در «قابوسنامه‏» چنین توصیه مى‏کند: «چون میهمان کنى، از خوبى و بدى خوردنیها عذر مخواه، که این طبع‏بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است!

    یا چرانمى‏خورى؟

    یا من نتوانستم سزاى تو کنم، که اینها سخن کسانى است که یک بارمیهمانى کنند.» (15) .

    آداب مهمانى ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مى‏شود، دیگرى میزبان است.

    یکى بر سر سفره دیگرى مى‏نشیند و طعام مى‏خورد، دیگرى‏سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏کند.

    لذت یکى در غذا خوردن است، ودیگرى در طعام دادن.

    اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به‏مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم.

    اینک‏سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

    مهمان یا دردسر؟

    در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه‏اى‏از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان‏صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است.

    اینها همه بجا و درست،چرا که فرموده معصومین و تعالیم مکتب است.

    اما در همین جا «هزارنکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟

    باز هم‏رحمت است؟!

    البته همه یکسان نیستند و روحیه‏ها متفاوت است.

    بعضیها آمادگى‏پذیرش مهمان ندارند.

    برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى وخرج ضیافت‏برخوردار نیستند.

    بعضى از نظر جا و منزل و امکانات‏پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند.

    بعضیها اشتغالاتى‏دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد.

    اینجاست که‏خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته‏باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى‏اضطرارى مستثنى است!...).

    سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پیامبر(ص) چنین است: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید!

    بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مى‏کشد، ولى‏خداوند از گفتن حق، حیا نمى‏کند!» (16) .

    در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب‏خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مساله «تکلف‏»برمى‏خوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه تلخکامیهایى در زندگى‏است.

    «تکلف‏» یا «ماحضر»؟

    در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»، یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد».

    (17) .

    چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت‏»، براى برخى چنان تکلف‏آور ومشقت‏بار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مى‏کنند وبه هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مى‏کنند، مبادا که آبرویشان برود.البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.

    این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف‏» و زحمت مى‏افکند، نه تنهارحمت نیست که شوم است.

    اگر میان مردم و خویشاوندان صفا وصداقت و صمیمیت‏باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت‏یا نابهنگام‏باشد، باید به هر چه که «هست‏» قناعت کرد.

    نه مهمان توقع زیادى داشته‏باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند.

    در این صورت، دوستیهاو رفت و آمدها تداوم مى‏یابد.

    اما رفت و آمدهاى هزینه‏ساز و خرج‏تراش و تکلف‏آور، سبب‏کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطه‏ها یا کاهش وسردى آن مى‏گردد.

    درسى از امیر مؤمنان(ع) بیاموزیم: مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت کرد.

    حضرت فرمود: به‏سه شرط مى‏آیم.

    آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟

    امام پاسخ داد: یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.

    دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه‏دارى بیاورى).

    سوم آنکه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى.

    مرد گفت: باشد، مى‏پذیرم.

    حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد.

    (18) .

    این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مى‏کند.

    بعضیهابه خانواده و همسر خویش زحمت‏بسیار مى‏دهند و تهیه بساط و موادیک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مى‏کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود.

    زحمتش را خانم مى‏کشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد.

    این نوعى‏ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.

    در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین وچنان کنند و به «ماحضر» - هر چه که موجود است - قانع باشد، و هم‏صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.

    رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى‏قرار مى‏گیرد.

    اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب‏مى‏شود، هر چه که بود، مى‏خورد.

    (19) .

    نیز از آن حضرت روایت است: به خانه دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته‏باشند تا خرج و انفاق کنند.

    (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه‏است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود.

    در ضرب‏المثلهاى‏فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است‏».

    سلمان و مسلمانى روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان‏» آموخت که اهل قناعت‏و ساده‏زیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل.

    از این‏رو سلمان فارسى‏در فضیلتها و ارزشها از «اهل‏بیت‏» به شمار مى‏آمد.

    (سلمان منااهل‏البیت).

    بارى، نقل خاطره‏اى از سلمان مناسب این بحث است: یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل‏» مى‏گوید: من به اتفاق‏دوستم به خانه سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم.

    هنگام غذا فرارسید.

    سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا(ص) از تکلف وخویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى‏فراهم مى‏کردم.

    سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد وجلوى مهمانان گذاشت.

    رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى‏سعتر (مرزه و آویشن) بود!

    سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو»نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد.

    وقتى غذا خوردیم،دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم!

    سلمان گفت: اگر به‏رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!...

    (21) .

    سلمان اهل تکلف نبود.

    ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان‏آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى‏خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن‏» گذاشتن وسیله زندگى!

    بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعه رفت وآمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به‏دوش دیگران مى‏گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست!

    مهمان‏خوب کسى است که وقتى به خانه کسى مى‏رود، بخصوص اگر بدون‏اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا که کفشهایش را از پا در مى‏آورد، توقع‏و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تاجاى‏هیچ گله‏اى نباشد.

    وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه‏مهمانى بى‏زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان،روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.

    در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف‏» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لایقدر»; (22) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت ومشقت نیندازید.

    مى‏بینید که مساله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مى‏شود.

    هم‏دعوت به پذیرایى از مهمان کرده‏اند، هم نهى از تکلف!

    هم مهمان راموهبت الهى شمرده‏اند و مایه رزق و برکت‏خانه دانسته‏اند، هم ایجاداذیت و سختى براى میزبان را نهى کرده‏اند.

    شناخت تکلیف صحیح،هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مى‏طلبد.

    مهمان ناخوانده روابط مودت‏آمیز در جامعه اسلامى و میان برادران دینى وخانواده‏ها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانى‏دادنهاصمیمى، مهمانى‏رفتنها بى‏تکلف، و پذیراییها خودمانى و بى‏گله باشد.این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، بویژه آنجا که‏محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى‏»، ضرورى است.

    یکى از این نکات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است،یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن!

    گرچه میزبانان معمولامى‏گویند: «خوب، چه مى‏شد مهمانتان را هم مى‏آورید، غریبه که نیستید،مى‏آورید و دور هم بودیم و ...

    .» اما توصیه اسلام به پرهیز از این مساله است.

    حتى همراه بردن‏کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهى اشکال شرعى هم‏پیدا مى‏کند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن‏بچه ...

    .» امام صادق(ع) از رسول خدا نقل مى‏کند که فرمود: «هر گاه یکى ازشما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید،کارى ناروا و غاصبانه کرده‏اید.» (23) این همان عادت ناپسند «طفیلى‏» و «قفیلى‏»بردن همراه است.

    و ...

    سومى را هم که صاحبخانه مى‏شناسد!

    در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على(ع) در ضمن‏وصایایى فرمود: «یا على!

    هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش‏کنند، نه دیگرى را.

    یکى از آنان کسى است که به مهمانى‏اى که دعوت نشده برود وبر سر سفره ناخوانده بنشیند: «الذاهب الى مائده لم یدع الیها ...

    .» (24) .

    گله نداشتن مشهور است که: «سفره نینداخته یک عیب دارد.

    سفره انداخته هزارعیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مى‏گویند: دیکته نوشته نشده،غلط ندارد!

    وقتى کسانى مهمانى مى‏دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى‏و عمومى، چیزى به نام «گلایه‏» مطرح مى‏شود.

    البته ما نباید اهل گله‏باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم‏و ...

    .

    از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایه‏هاى احتمالى‏آماده کند.

    اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع‏» است.

    نتیجه‏این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است.

    اگر کسى از دوستان،بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم،چه جاى گلایه؟

    ..

    مگر به ما بدهکار بوده است؟

    شاید دسترسى‏نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‏ایم، شاید از نظر جاو غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و ...

    یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته‏است.

    چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه دوستیهایمان بنشیند؟!حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه‏مسایل، آشفته گردد.

    زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده‏مى‏کند، هم نشانه کم‏ظرفیتى و دون‏همتى و حقارت نفس گله کننده‏است.

    مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک‏»شکست!

    اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیب‏جویى و شکوه، مناسب نیست; زیراگلایه‏هاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مى‏کند، نه‏چیزى عاید ما مى‏شود.

    تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ‏خویش را با این کار، نشان داده‏ایم.

    ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین‏جاهاست!

    پس همت‏بلند دار ...

    مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى باچنین توقعهایى به کدورت مبدل شود.

    حیف است!

    سلام و مصافحه پیوندهاى اجتماعى، نیازمند «تحکیم‏» است.

    استوارسازى این رشته‏ها با کلى‏گویى به دست نمى‏آید.

    بایدنمونه‏هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى‏دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند.

    «سلام‏» ودست دادن یکى از این امور است.

    سلام، چراغ سبز آشنایى است.

    وقتى دو نفر به هم مى‏رسند، نگاهها که به هم مى‏افتد، چهره‏ها که‏رو در رو قرار مى‏گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى،«سلام دادن‏» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه‏».

    دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مى‏رسند، آشنا و دوست هم‏هستند.

    در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟

    آیامناسب‏تر از «سلام‏» چیزى سراغ دارید؟

    مفهوم سلام سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى وتندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که‏گزندى به تو نخواهد رسید.

    من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه وکینه‏ورز و دشمن.

    نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است که دو مسلمان‏به هم مى‏گویند.

    این معناى شعار اسلامى سلام است.

    دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى‏از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است.

    دلها را به هم نزدیکتر ومحبتها را بیشتر مى‏سازد.

    تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکترمى‏کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!

    «دست در دست، چو پیوند دو قلب.

    گرمتر مى‏گردد، دل آزرده دوست، نرمتر مى‏گردد ...» بارى ...

    سلام، نام خداست و تحیت الهى.

    سفارش پیامبر است وامامان.

    تا آنجا که فرموده‏اند: اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن‏کرد، جواب ندهید: «من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.» (1) .

    در حدیث دیگرى امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مى‏کند که:بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد: «البخیل من بخل بالسلام.» (2) .

    راستى ...

    سلام دادن به دیگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه‏انسان نمى‏کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى‏و ...

    ندارد، بلکه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سیره‏رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهى است.

    به علاوه، نشانه‏اى ازتواضع و فروتنى و نداشتن کبر است.

    انسانهاى متواضع، نه تنها زیان‏نمى‏بینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا مى‏کنند.

    امام صادق(ع)فرمود: «من التواضع ان تسلم على من لقیت‏»; (3) .

    از نشانه‏هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام‏دهى.

    پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود: «اذا تلاقیتم، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح‏»; (4) .

    هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام‏» و «دست دادن‏» با هم دیدارکنید.

    ادب و آداب سلام سیره رفتارى پیامبر خدا آن بود که به هر که مى‏رسید - حتى کودکان- ابتدا به او سلام مى‏کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان‏مى‏فرمود: پنج صفت است که تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى‏هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت‏» گردد.

    (5) .

    این خصلت‏خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع اوسرچشمه مى‏گرفت.

    اینها درست; ولى ادب اقتضا مى‏کند که‏کوچکترها به بزرگترها سلام کنند.

    در حدیث آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود: کوچک به بزرگ سلام کند، یک نفر به دو نفر، و جمعیت کم به جمعیت فراوان، و سواره بر پیاده، و رهگذر، بر کسى که ایستاده است.

    و ایستاده بر کسى که نشسته است.

    و البته که اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!

    سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد.

    احادیث فراوانى‏با عنوان «الجهر بالسلام‏» و «افشاء سلام‏» آمده که سفارش اکید دارد که‏سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص.

    جواب‏سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.

    اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به‏خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند.

    بااینکه شما سلام داده‏اید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یاهر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى‏ادب و بى‏اعتنا خواهندشمرد و متکبر خواهند پنداشت.

    یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید; اما آهسته و زیر لب، به گونه‏اى‏که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مساله‏اى، خصومتى و ...پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبر شده‏اید که حتى جواب سلامش‏را هم نمى‏دهید یا با دشوارى و بى‏علاقگى جواب مى‏دهید.

    راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان‏دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.

    امام صادق(ع) مى‏فرماید: «هرگاه یکى از شما سلام مى‏دهد، سلامش را آشکارا بگوید.

    نگوید که «سلام‏دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند!

    و هرگاه یکى ازشما جواب سلام مى‏دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگرنگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!» (7) .

    اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است.

    البته بیشترین‏ثواب نیز از آن کسى است که شروع به سلام کند.

    آن که سلام مى‏دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که‏سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را بایدپاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد.

    و این تعلیم قرآن کریم‏است که تحیت دیگران را به گونه‏اى بهتر پاسخ دهید: «...

    فحیوا باحسن‏منها» (8) ، یا مثل همان را بازگردانید.

    دست دادن گفتیم که «مصافحه‏» هم، «دوستى‏آور»، «کدورت‏زدا» و «محبت‏آفرین‏»است.

    ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مى‏کنیم.برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با اوپرهیز مى‏کنیم.

    به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى،در تحکیم رابطه‏هاى دوستى و اخوت، ثمربخش است.

    امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمنى که با هم دست‏بدهند، دست‏خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که‏طرف مقابل را بیشتر دوست‏بدارد.

    (9) .

    و نیز امام صادق(ع) فرمود: هنگامى که دو برادر دینى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند،خداوند با نظر رحمت‏به آنان مى‏نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ‏درختان مى‏ریزد، فرو مى‏ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند.

    (10) .

    شیوه مصافحه دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد.

    یکى از آنهاپیوستگى و تکرار است.

    در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند باردست دادن نیز مطلوب است.

    ابوعبیده نقل مى‏کند: همراه امام باقر(ع) بودم.

    اول من سوارمى‏شدم، سپس آن حضرت.

    چون بر مرکب خویش استوار مى‏شدیم،سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد، چنان که گویى قبلا یکدیگر راندیده‏ایم.

    آنگاه مصافحه مى‏کرد.

    هرگاه هم از مرکب فرود مى‏آمدیم وروى زمین قرار مى‏گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مى‏کرد ودست مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد و مى‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن،گناهانشان همچون برگ درختان فرو مى‏ریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم‏جدا شوند.» (11) .

    از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبت و علاقه‏است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد.

    جابر بن‏عبدالله مى‏گوید: در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن‏حضرت سلام کردم.

    آن‏حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست‏فشردن، همچون بوسیدن برادر دینى است.

    (13) .

    همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن‏از آداب دیگر این سنت اسلامى است.

    در مصافحه، پاداش کسى بیشتراست که دستش را بیشتر نگه دارد.

    (14) .

    پیامبر اسلام(ص) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسى‏دست مى‏داد، آن قدر دست‏خود را نگه مى‏داشت، تا طرف مقابل دست‏خود را سست کند و عقب بکشد.

    (15) .

    بارى ...

    محبت قلبى را باید آشکار ساخت.

    علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکارکرد، تا از برکاتش بهره برد.

    روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیهاو تحکیم آشناییها و رابطه‏ها است.

    به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى راملاقات مى‏کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش وخندان به هم نشان دهید.

    (16) .

    از آثار دیگر مصافحه، «کینه‏زدایى‏» است.

    پیامبر خدا(ص) فرمود: «تصافحوا، فان التصافح یذهب السخیمه‏» (17) و «تصافحوا فانه یذهب بالغل‏».

    (18) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مى‏زداید.

    دست دادن با زنان.

    بر اساس «مکتبى‏» بودن مرز دوستیها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست‏دادن با نامحرم، حرام است و صرف دوستى و رفاقت و آشنایى وهمکار بودن یا ملاحظات سیاسى و دیپلماسى در سفرهاى خارجى ودیدارهاى رسمى، دلیل نمى‏شود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه‏کند.

    روشنفکر مآبى در این مساله جایى ندارد.

    رسول خدا فرمود: بازنان دست نمى‏دهم (19) (البته زنان نامحرم).

    و در حدیث نبوى دیگرى‏آمده است: «اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست‏بدهد (که نباید دست دهد) و ناچارباشد، یا بخواهد با او «بیعت‏» کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست،دستکش) مانعى ندارد.» (20) .

    البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مى‏کنید و هرمسلمان متعهد، باید براى عمل خود ملاک و حجت‏شرعى داشته باشد.

    ادب از قیمتى‏ترین سرمایه‏ها و میراثهاى حیات آدمى «ادب‏» است،حتى بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).

    در برخوردها چیزى به زیبایى و جذابیت ادب نمى‏رسد.

    باید آن‏را آموخت، به کار بست تا روابطى سالم و احترام‏آمیز و پایدار میان‏افراد، حاکم شود.

    اما همین واژه متداول و مشهور، گاهى تعریفى‏ناشناخته و حد و مرزى مبهم دارد.

    از این‏رو مناسب است که بر مفهوم وجایگاه و شرایط آن، تاملى مجدد داشته باشیم و بدانیم که براستى «ادب‏چیست؟».


  • فهرست مطالب :

    1. آداب مهمانى و ضیافت 4
    2. مهمان، برکت‏خانه
    3. موارد مهمانى
    4. مهمان‏نوازى
    5. پرهیز از اسراف و ریا
    6. آداب مهمانى
    7. مهمان یا دردسر؟
    8. سلمان و مسلمانى
    9. مهمان ناخوانده
    10. سلام و مصافحه 10
    11. مفهوم سلام
    12. ادب و آداب سلام
    13. دست دادن
    14. شیوه مصافحه
    15. ادب 13
    16. ادب چیست؟
    17. ادب از که آموزیم؟
    18. از ادب پیامبر(ص)
    19. نقدپذیرى 16
    20. نقد و تذکر
    21. شیوه صحیح نقد
    22. نقدپذیرى

مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى‏». پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، ...

(آذرخور) ابوالحسن آذرخوربن استاد جشنش- مهندسریاضیدان ایرانی(نیمه دوم سده چهارم- ثلث اول سده پنجم) ریاضیدانی بوده است معاصر بیرونی – زیرا بیرونی در بعضی از مواضع کتاب آثار الباقیه مطالبی را که از او شنیده است نقل کرده است0 نام او در آثارالباقیه در سه موضع به صورتهای(ابوالحسن آذر خورای یزدانخسیس) و (ابوالحسن آذرخور-المهندسن) و (آذر خور المهندس) و در استخراج الاوتار چاپ حیدر آباد ...

چکیده : باپیشرفت صنعت وتکنولوژی بالطبع تغییرات محیط واجتماع , تأثیرات شرکتها برجامعه مورد توجه قرارگرفته است .ازآنجائیکه گردانندگان شرکتها مدیران هستند و نظرات آنان تأثیرگذاراست .لذاتوجه به اخلاق مدیران نیز مسئول بودن آنها درقبال جامعه تحت عنوان مسئولیت اجتماعی مدیران موردبحث سالهای اخیر بوده است درمقاله ای که پیش روی دارید باارائه تاریخچه اخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران ونیز ...

ایمان: اولین خصوصیت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست. نیرومند بودن به تنهایی از نظر اسلام ارزشی ندارد. آن چه معیار ارزش است، تقوا است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "انّ اکرمکم عندالله اتقیلکم؛ گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست." البته انسان پرهیزکار و با ایمان، هر چه قوی تر و نیرومندتر باشد، بهتر است، اما قوی بودن به تنهایی کافی نبوده و ملاک ارزش نخواهد ...

اخلاق دانشجویی از زبان امام خمینی(ره) علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد، از حجب ظلمانى است; چون اشتغال به ماسوى الله است. اگر کسى قرآن کریم را با چهارده قرائت لما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چیزى عاید او نمى شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولى باید بدانید که میان «عالم» و «مهذب» خیلى فاصله است. استاد ما ...

آشنایی با مراحل رشد و مشخصات کودکان در سنین مختلف، ابزار بسیار مهمی در مراقبت و تعلیم و تربیت کودکان است. زیرا والدین را آگاه می سازد تا در چه محدوده سنی، منتظر چه نوع تغییراتی در کودک باشند و انتظارات خود را با موقعیت سنی و مراحل رشد تنظیم کنند و در تربیت کودک، روشهایشان را با میزان ادراک و توانایی های کودک هماهنگ سازند. بدیهی است اطلاع از خصوصیات کودک در هر سن به معنی آن نیست ...

نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص) یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت: 1- اخلاق پیامبر (ص) 2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س) در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ...

اگر انسان مقایسه‌ای بین وضع انحطاط اخلاقی مسلمانان امروزه و رهبریهای‌ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اخلاق داشته باشد، متوجه می‌شود که تا چه اندازه ‌میان آن برنامه و این روش ‌رفتار فاصله و بیگانگی وجود دارد! با دقت در این وضع اسفبار به این نکته پی می‌بریم که مشکلات و گرفتاریهای ‌کنونی ممالک اسلامی بر اثر نقشه‌های وسیع استعمار است که در نتیجه آن‌، هستی مسلمانان را ...

علوم اسلامی را که اکنون موضوع بحث است چند گونه می توان تعریف کرد و بنا به هر تعریف ,موضوع فرق می کند. 1- علومی که موضوع و مسائل آن علوم اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهایی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می شود , یهنی قرآن و سنت , مانند علم قرائت , علم تفسیر , علم حدیث , علم کلام نقلی , علم فقه , علم اخلاق نقلی. 2- علوم مذکور در فوق به علاوه علومی که مقدمه آن علوم ...

چکیده : امروزه شاهد این هستیم که اخلاقیات در سازمانها و جوامع کمرنگ شده و مادیات و منافع فردی جای خود را به ارزشهای اخلاقی داده اند . در این مقاله سعی شده ابتدا در مورد اصول مدیریتی در جوامع اسلامی بحث شود و سپس خصوصیات و ویژگیهای عمومی مدیر اخلاقی بیان شده و در انتها عوامل خود کنترلی را که موجب می شود فرد به اصول اخلاقی پایبند باقی بماند بیان شده است .   مقدمه امروزه که ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول