مقدمه
دین مقدس اسلام بهره برداری مشروع از نعمتهای الهی و زیباییهای زندگی را مباح و روا و اسراف و زیاده روی را حرام و ناروا می داند و این بدان جهت است ک مسلمان به تناسب امکانات و توانایی و کارآیی خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد.
در این صورت فرد اسراف کار قهرا از اجرای مسئوولیت و تعهدات اجتماعی خود باز می ماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه می زند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعی در قالبهایی زیبا بیان می کند وبا هشدار به پیروان خود می فرماید: (وانفقوافی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه) یعنی در راه خدا انفاق کندی و با دستهای خود، خود را به هلاکت و نابودی نیفکنید.
از این آیه شریفه چنین استفاده می شود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهای مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت به هلاکت و سقوط می انجامد.
صرف نظر از اهمیت خودداری از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیت خاص کشور اسلامی که در محاصره حکومتهای سلطه گر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تحملات زندگی را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانه روی را در همه حال مد نظر و برنامه عمل قرار دهیم.
به استقلال کشور کمک کرده ایم و به پیروزی نهایی نزدیکتر شده ایم.
در نتیجه این شعار را در اقصی نقاط عالم و دنیای اسلام و بالاخص ایران اسلامی اعلام کرده ایم که ما از تنگناهای اقتصادی نیم هراسیم و قدرت آن را داریم که روی پای خود بایستیم و به هیچ قدرتی جز خداوند متعالی متکی نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانی می گوید: ‹‹السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان›› اسراف به معنی تجاوز از حد و معیار در هر کاری است که از انسان سر بزند گرچه استعمال آن در موارد زیاده روی در انفاق مال بیشتر است و گاهی به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل مال و مورد آن اطلاق می شود.
اما بنا به مفهوم سخنت راغب و روح معنی ‹‹کل فعل›› و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث اسراف به هر گونه تجاوز کاری و زیاده روی گفته می شود و در هر سال اسراف عملی است ممنوع و محکوم و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف می فرماید: ‹‹کلوا واشرابوا و لاتسرفوا انه لایحب المسرفین›› بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفات را دوست ندارد.
مفهوم تبذیر تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژه ای اقتصادی است.
تبذیر از ریشه ‹‹بذر›› یعنی تفریق و پخش کردن چیزی اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش می کند به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر اتفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحات ملاحظه می کنیم که ‹‹اسراف›› در برابر اقتصاد و میانه روی قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد در غیر طاعه الله و به فصور از حق الله اطلاق میشود.
در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانی راست، متوسط و معتدل به کار رفته است.
مانند ‹‹واقصد فی مشیک›› در راه رفتن اعتدال را رعایت کن.
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند و عده ای میانه رو بودند و عده ای به اذن خدا در نیکی ها از همه اعتدال ‹‹پیشی›› گرفتند.
حضرت علی (ع) در مورد قصد می فرماید: ‹‹علیک بالقصد فی الامور›› بر تو باد میانه روی در کارها در خطبه همام از نشانه های متقین و پرهیزگاران می فرماید: ‹و مبلسهم الاقتصاد›› یعنی پوشا کشان میانه بود بدین معنی افراط و تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.
از مجموع این نظریه ها این چنین بر می آید که بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنی تبذیر مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است و زیاده روی در اتفاقات شخصی و امور خیریه را شامل نمی شود در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و اتفاقهای مستحب می باشد.
و به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست.
از امام صادق (ع) جمله کوتاهی نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد.
آن حضرت فرمود: ‹‹ان التبذیر من الاسراف›› یعنی تبذیر از اسراف است.
در این حدیث شریف برای اسراف انواع و اقسامی فرض شده که تبذیر شاخه ای از آن معرفی گردیده است.
اسراف از نظر قرآن در قرآن کریم واژه ‹‹اسراف›› و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولی در بیست و سه مورد لفظ ‹‹اسراف›› استعمال شده که در هر مورد مفهومی ویژه دارد.
در غالب موارد مقصود از اسراف جنبه های اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است و تنها در چهار مورد جنبه مالی را شامل می شود که با دو آیه ‹‹تبذیر›› شش آیه می شود.
به آیات زیر توجه کنید: 1- کذلک زین للمسرفین ماکانوا یعملون.
این گونه برای اسراف کاران اعمالشان زینت داده شده است.
2- ولا تطیعوا امر المسرفین.
اطاعت فرمان مسرفان نکنید.
3- ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب.
خداوند اسراف کار دروغگو را هدایت نمی کند.
4- و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین.
و به راستی فرعون برتری جویی (و طغیان) در زمین روا داشت و او را اسراف کاران بود.
اما آیاتی که تنها ظهور در جنبه های اقتصادی دارند عبارتند از: 1- انعام، آیه 141.
2- اعراف، آیه 31 3- فرقان، آیه 67 4- اسراء، آیات 27 و 28 حال به ذکر چند آیه می پردازیم: 1- وات ذاالقربی حقه و المسکین و ابن و لاتبذر تبذیران المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا.
و حق نزدیکان را بپرداز!
و (همچنین) مستمند و در راه مانده را و هرگز تبذیرمکن چرا که تبذیر کنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران (نعمتهای) پروردگار کرد.
واژه ‹‹تبذیر›› تنها یک واژه اقتصادی است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است.
و شاید در قرآن کریم کمتر مواردی بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدی از عملی نهی شده باشد.
2- خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین زینت خود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد.
تمامی آیات مربوط به اسراف را می توان به طور کلی به دو بخش تقسیم کرد: 1- اسراف در مال 2- اسراف در غیر مال 1- اسراف در مال آیات مربوط به زیاده روی در صرف مال شامل دو بخش است: الف) اسراف در مصرف شخصی: می فرماید: کلوا من ثمره اذا اثمر...
از میوه آن به هنگامی که به ثمر می نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمی دارد.
بنابراین اسرافی که در بعد اقتصادی بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالی محرومان و لذت طلبی مسرفان می شود و از بلاهای بزرگ اجتماعی است و فقر و محرومیت بیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف که هر مسلمان با توجه به وظیفه و تعهد و مسوولیتی که در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است در مخارج زندگی خوش رعایت اعتدال را بکند و جدا از اسراف پرهیز نماید.
ب) اسراف به خاطر دیگران: وقتی اتفاق از حد تعادل خارج شود نسبت به اتفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد دشت به این جهت است که قرآن مجید وقتی در آیاتی از سوره شریفه فرقان ویژگیهای مومنان و بندگان واقعی را بر می شمارد یکی از آن ویژگیها را این گونه معرفی می فرماید: اذا انفقوا لم یسرفوا و یقتروا و کان بین ذلک قواما: کسانی هستندذ که هرگاه اتفاق کنند نه اسراف می کنند و نه سختگیری بلکه در میان این دو اعتدالی دارند و نیز قرآن خطاب به حضرت پیامبر (ص) می فرماید: ولا تجعل یدک مغلوله الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی و در همین رابطه حضرت علی (ع) می فرمایند: ‹‹ما عال امرء اقتصد›› کسی که میانه روی بیشه سازد تنگدست نگردد.
و حضرت رسول (ص) می فرماید: ‹‹من اقتصد اغناه الله؛ و من بذر افقره الله›› هر کس در دخل و خرج میانه روی کند خدا بی نیازش می کند و هر کس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیر بنای آفرینش بر تعادل گذاشت شده است ‹‹وکل شیء عنده بمقدار›› وهر چیزی نزد او مقدار معینی دارد و در مورد دیگر می فرماید: ‹‹انا شیء خلقناه بقدره›› ما هر چیزی رابه اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزی در پیشگاه خداوند متعال براساس حکمت بالغه او و مصلحت و عدالت و از روی اندازه و بدور از افراط و تفریط است و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل میدهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیای عظام الهی بوده است تا آنجا که معیار مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد اجتماع و ضابطه اتفاق و احسان را کرامت و سخاوت بدور از بخل و امساک و نیز بدور از اسراف و زیاده روی قرار داده است و بالاخره تحکیم اقتصادی جامعه و میانه روی مطلوب و مورد تاکید شارع مقدس اسلام است.
2- اسراف در غیرمال الف) اسراف در قتل در دوران جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسی از روی ظلم و تعدی به قتل می رسید بستگان مقتول با توجه به خوی و خصلت جاهلی و حس کینه توزی و انتقام جویی چند نفر از بستگان قاتل را به قتل می رساندند.
قرآن کریم این تجاوز و انتقام جویی را مردود دانسته و فرمود: ‹‹فلا یسرف فی القتل›› اما در قتل اسراف نکنید یعنی برای قتل یک نفر فقط یک نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه که می فرماید: ‹‹ولا تفتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق›› نفسی را که خداوند حرام کرده است نکشید مگر از روی حق یعنی این کشتن فقط در مواردی تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس؛ کسی که از نظام اعتدال خارج می شود و با ارتکاب گناه و معصیت از حریم انسانی خود تجاوز می کند اسراف کار است اما اسراف کاری که مشمول پیام رحمت و امید الهی قرار گرفته است: قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انتفسه لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم.
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آموزد.
ملاحظه می شود که هر دو گونه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانی اسراف در نفس شمرده می شود.
در جای دیگر می بینیم مجاهدات جنگ احد به درگاه خداوند متعالی دست نیاز بر می داشتند: و ما کان فولهم الا ان قالوا ، ربنا اغفرنیا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهای ما در کارها چشم بپوش قدمهای ما را ثابت بدار و ما را بر جمیعت کافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد می شود آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاورده اند اطاعت امر پیامبر (ص) و سستی و منازعه بوده است.
هر نوع گناه اسراف و تجاوز از حد فطری و طبیعی انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون می رود و به راه زوال و نیستی کشانده می شود و این درست خلاف آن هدف عالی است که انبیای الهی برای آن مبعوث شده اند.
گستره معنای مصرف مصرف به معنای استفاده و خروج کردن در ادبیات فارسی کاربرد تازه ای نیست.
این واژه هر چند که در ادبیات عربی در معانی و مفاهیمی که ما فارسی زبانان به کار می بریم به کار نرفته و نمی رود ولی هم چون واژگان دیگری که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده و معنای تازه ای یافته می باشد.
از این رو می توان آن را همانند واژه صرفه جویی دانست که دارای معنای خاصی در ادبیات فارسی است.
در فرهنگ نامه های فارسی می توان این معنای فارسی شده را به خوبی یافت.
فرهنگ آنندراج مصرف را اسم ظرف به معنی جای خرج کردن دانسته است و ناظم الاطباء نیز می نویسد: محل صرف و خرج که جمع آن مصارف می باشد.
بنابراین می توان گفت که مصرف به معنای جای خرج کردن و به کار بردن و نیز محل هزینه کردن است.
حافظ می سراید: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبیذ هنگامی که از مصرف چیزی سخن می گوییم این معنا را در نظر داریم که چگونه می توانیم به بهترین شکل آن را برای برآورد نیازهای خویش به کار گیریم.
بنابراین شناخت بهترین شکل مصرف هر چیزی به معنای شناخت انبوه ای است که از آن به الگوی مصرف آن چیز تعبیر می شود شخص می کوشد تا با بهره گیری از تجربیات و دانش های دیگران و تجربیان شخصی بهترین شیوه و الگوی مصرف را به دست آورد تا افزون بر بهره گیری کامل و برآورد نیازها بخشی را نیز برای آینده و با فعالیت های دیگر ذخیره سازی کند.
این گونه است که انسان همواره در اندیشه شناخت الگوهای بهتر مصرف بازسازی دایمی و اطلاع آن در راستای اهداف پیش گفته می باشد.
اسوه های کامل بی گمان هر چه شناخت انسان به خود و محیط زیست خویش کامل تر شود میزان بهره مندی وی نیز از وسایل و امکانات افزایش می یابد و مصرف بهینه و آسان و ساده آن چیز را نیز بهتر می آموزد.
با این همه به عللی شناخت انسان به تنها نسبت به محیط زیست خویش بسیار ناقص و ابتدایی است بلکه حتی نسبت به خود و نیازها و توانمندی ها و ظرفیت ای خویش نیز شناخت کامل و درستی ندارد از این رو نیازمند آن است تا کس و یا کسانی او را به مسیر درست سوق دهند و به او در این امر یاری رسانند این جاست که پای پیامبران در زندگی انسان بار می شود تا به وی راه درست زندگی کردن و اهداف و حکمت آن را بیاموزاند.
پیامبران (ع) نه تنها به انسان ها در حوزه شناختی بازی رسانده و می رسانند بلکه در عمل به آنان نشان می دهند که بهترین شیوه زیست کدام است.
این همان چیزی است که ما از آن به الگوها و اسوه های زندگی یاد می کنیم.
اسوه شخصی است که به سبب خصلت ها با خصلت هایی چند لیاقت و شایستگی آن را می یابد تا الگو و سرمشق علمی و عملی دیگر با دیگران باشد از نظر اسلام هم شخص و هم جامعه می تواند الگو و سرمشق و پیشوای دیگران باشد از این رو از اسوه های پسندیده ای چون آسیه و مریم (س) و ابراهیم (ع) و دیگر پیامبران (ع) در آیاتی چون آیه 11 و 12 سوره تحریم و 43 و 90 سوره انعام و 4 و 6 سوره ممتحنه سخن به میان می آورد و در آیه 143 سوره بقره امت اسلام را به عنوان امتی معتدل و اسوه ای برای توده های مردم معرفی می کند.
جامعه آرمانی که خداوند در آیه 112 سوره نحل معرفی می کند جامعه ای برخوردار آرامش امنیت ، آسایش فراوان و رفاه مطلوب می باشد.
این بدان معناست که از نظر قرآن جامعه نمونه و مطلوب جامعه ای است که برخوردار از سعادت و خوشبختی باشد که مولفه و عناصر اصلی آن را امنیت و آرامش و آسایش تشکیل می دهد بنابراین جامعه نمونه و برتر جامعه ای است که از نظر فر هنگی و تمدنی به کمال دسته یافته باشد و بتواند با بهترین شیوه توده های مردم را به آسایش و آرامش برساند این شدنی نیست مگر آن که اقتصاد آن را الگوهای کامل در تولید و توزیع و مصرف برخوردار باشد.
خداوند می فرماید: قریه کانت امنه مطمئنه یاتیها و رزقها رغدا من کل مکان ؛ شهری که از امن و امان و آرامش برخوردار است و روزیش از هر سو فراوان می رسد.
این جامعه از گرسنگی و ترس یعنی فقدان آسایش و آرامش رنج می برد بنابراین جامعه ای خوشبخت است و از سعادت بهره مند می باشد.
افراد چنین جامعه ای نیز انسان هایی هستند که در مسیر درست قرار گرفته و در همه عرصه ها روش اعتدال را در پیش گرفته اند زیرا آنان نیز همانند پیامبر گرامی (ص) در مسیر الهی و آموزه های وحیانی گام بر می دارند و اسوه و مقتدا و پیشوای خویش را چنین شخص قرار داده اند.
(احزاب آیه 12) اعتدال گرائی ویژگی اسوه های زندگی آیه 341 سوره بقره با تفسیر روایی که نورالثقلین از امام صادق (ع) نقل می کند تبیین می کند که اهل بیت پیامبر (ع) همان انسان های معتدل و الگو و نیز شاهدانی برای راستی و درستی هستند که جامعه برتر در مسیر آنان گام بر می دارند و به آسایش و آرامش دست می یابند.
اسوه های زندگی که در آیات قرآنی معرفی می شوند کسانی هستند که اعتدال گرایی در زندگی آنان اصل بنیادین را در کنار توحید و توکل و معاد (ممتحنه آیه 4) تشکیل می دهد زیرا دین اسلام به عنوان دین برتر و کامل و الگوی الهی برای زندگی می دهد زیرا دین اسلام به عنوان دین برتر و کامل و الگوی الهی برای زندگی بشری، آیینی معتدل و میانه است (بقره آیه9 341 و نیز انعام آیه 161 و یونس آیه 501 و طه آیه 531) و این اعتدال از درونی ترین و شخصی ترین احکام و قوانین زندگی تا عمومی ترین مسایل اقتصادی و سیاسی جامعه را در بر می گیرد.
(نساء آیه 72) در تمامی این آیات یاد شده و آیات دیگر خداوند با بهره گیری از واژگان و اصطلاحاتی چون حنیف ، سوی، قیم، عدم اعتداء و نیز عدم میل عظیم می کوشد تا اعتدال گرایی در اسلام و قوانین و نیز الگوهای آن را بیان کند.
تعبیر زیبای ‹‹قصد السبیل›› که در آیه 9 سوره نحل بیان شده به خوبی تبیین می کند که التزام خداوند به بیان راه راست و میانه برای آن است که آدمی تنها در این مسیر است که می تواند جامعه تمدنی و برتر خویش را بسازد و به عنوان خلافت الهی بر زمین هستی را مدیریت و تدبیر و ربوبیت نماید.
آیه 30 و 30 سوره حج و نیز 5 سوره بینه به رعایت اعتدال به عنوان تنها راه درست اشاره می کند و مردم را بدان می خواند و جالب آن که در آیه 572 سوره بقره رباخواری را سبب خروج از اعتدال روانی بر می شمارد.
این بدان معناست که میان رفتارهای آدمی در حوزه اقتصادی با حوزه روان شناختی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که نمی توان از آن چشم پوشید.
بنابراین هر گونه رفتار نادرست اقتصادی به معنای دور شدن از حدود انسانیت بوده و آدمی در جامعه را دچار بیماری های روانی و آسیب های جدی در حوزه شخصی و روحی و روانی می کند.
از نظر قرآن بسیار از جوامع به سبب خروج از اعتدال در حوزه های مختلف اقتصادی و اعتقادی و رفتاری گرفتار بحران های شدید شدند که در نهایت تمدن و جامعه آنان را نابود ساخته و یا می سازد (مائده آیه 27 و 77) از این رو هرگونه خروج از حد اعتدال و میانه روی را سبب کفر (بقره آیه 801) و گمراهی (مائده آیه 77) و نابودی بشریت می شمارد و از آن نهی می کند (مائده آیه 77) زیرا ریشه خروج از حد اعتدال در همه کارها حتی امور دینی را می بایست در تمایلات نفسانی و وسوسه های شیطانی جست که چیزی جز نابودی بشر را نمی خواهد (همان) عوامل رشد و شکوفایی تمدنی چنان که بیان شد شکوفایی تمدنی در گروه شکوفایی اقتصادی به عنوان یکی از مولفه ها و کلیدهای اصلی است.
بر این اساس در آموزه های وحیانی بخش اقتصادی از اهمیت و اولویت بسیاری برخوردار شده و حتی در برخی از روایات به این نکته توجه داده شده است که ریشه کفر را می بایست در فقر جست البته این فقر می تواند فقر فرهنگی و شناختی نیز باشد ولی فقر اقتصادی است که بسیاری از مردم را به ذلت و خواری می کشاند و آنان را وادار می سازد تا عقاید پاک و فطرت سالم خویش را به کناری نهند زیرا نخستین دغدغه انسان اقتصادی است که به شکل برآورد نیاز غذا و تغذیه خود را نشان می دهد از این رو امنیت غذایی برای انسان در درجه نخست اهمیت قرار دارد.
از نظر قرآن رشد اقتصادی جامعه که از آن به عنوان نعمت الهی باد می شود (سبا آیه 51) در آن درجه از اهمیت قرار دارد که دعا کردن برای پیشرفت اقتصادی را در آیه 102 سوره بقره و نیز 23 سوره نساء و همچنین 651 سوره اعراف به عنوان امری شایسته مورد تایید و تشویق قرار می دهد زیرا سعادت دنیا و آخرت آدمی در بسیاری از جهات در گرو این پیشرفت است به سخن دیگر نه تنها رشد اقتصادی از نظر قرآن اهمیت و ارزش داشته و امری مطلوب و ارزشی است (بقره آیه 102 و اعراف آیه 69 و هود آیه 3 و 25 و نوح آیات 01 تا 21) بلکه تا آن حد اعتبار دارد که انسان می بایست هم در دعا و نیایش های خویش آن را بخواهد و هم به عنوان هدف اصلی و ماموریت کلیدی بشر در زمین بدان توجه داشته باشد.
از امام صادق (ع) در ذیل آیه 102 سوره بقره این روایت نقل شده که مقصود از دعا برای حسنه در دنیا و آخرت رضایت و خشنودی خدا و بهشت در آخرت و توسعه در رزق و معاش و اخلاق نیک در دنیاست.
(نور الثقلین ذیل آیه) از نظر قرآن عوامل رشد اقتصادی و پیشرفت تمدنی را می بایست در دو دسته از علل و عوامل مادی و معنوی جست عوامل مادی اموری چون آب مناسب و فراوان (هود آیه 25 و نوح آیه 01 تا 21 و نیز جن آیه 61) زمین مناسب و مرغوب (اعراف آیه 85 و سبا آیه 51) و کار و تلاش بر زمین (ملک آیه 51) می باشد که در کنار عوامل معنوی چون امنیت و آرامش اجتماعی (بقره آیه 621 و نحل آیه 211) ایمان و معرفت به خدا و حکمت آفرینش (اعراف آیه 69) تقوا و مراعات حدود الهی و عدم تجاوز به حق و حقوق دیگران (مائده آیه 66 و اعراف آیه 69 و طلاق آیات 2 و 3) اتفاق و کمک و یاری به ناتوانان (بقره آیه 276 و روم آیه 93 و سبا آیه 93 و طلاق آیه 7) و استقامت بر دین و باورهای دینی که مدیریت اصلی بشر را بر ای رستگاری و کمال به عهده دارد (جن آیه 61) و استغفار و توبه از کارهای زشت و نابهنجار (هود آیه 3 و 25 و نوح آیات 01 تا 21) می تواند تضمین کننده رشد و شکوفایی اقتصادی و تمدنی باشد.
از نظر قرآن ایجاد عدالت اقتصادی که از برنامه های اصلی پیامبران الهی در طول تاریخ بشریت بوده و هست (حدید آیه 52 و حشر آیه 7) می تواند در رشد و شکوفایی اقتصادی بسیار موثر باشد.
شیوه های دست یابی به رشد اقتصادی اگر به علل و عواملی که قرآن به عنوان علل عوامل شکوفایی و پیشرفت اقتصادی و تمدنی اشاره کرد توجه شود به خوبی روشن می شود که بهترین شیوه دست یابی به رشد اقتصادی چیست و چه الگوی مناسب برای تولید و توزیع و مصرف می بایست در پیش گرفت.
از نظر اسلام و قرآن بر مدیران و رهبران جامعه است که از علم اقتصاد آگاهی داشته باشند تا بتوانند جامعه را برای دست یابی به رشد اقتصادی و شکوفایی تمدنی مدیریت و راهنمایی کنند از این رو یکی از شروط رهبری جامعه آگاهی به دانش اقتصادی و باری گرفتن از اندیشمندان و دانشمندان علم اقتصاد است.
(یوسف آیه 55) از آیات 67 و 87 سوره قصص بر می آید که همین علم اقتصاد موجب شد تا قارون بتواند به ثروتی عظیم دست یابد که چشمان توده های مردم را خبره می ساخت هر چند که غرور در کنار فساد و غفلت از وظیفه و ماموریت اصلی موجب شد تا دچار خشم و غضب الهی شود و خود و زندگی اش را تباه سازد.
اما آن چه مهم است آن که علم اقتصاد نیازی است که هر جامعه و رهبری بدان نیازمند است تا بتواند جامعه اش را به سوی بهترین شیوه های مدیریت تولید و توزیع و مصرف سوق دهد دعوت شعیب (ع) بر این اساس است که در وزه بازرگانی و توزیع می بایست مدیریت برای بحران اقتصادی جامعه ای بود که شعب در آن توزیع عامل مهمی برای بحران اقتصادی جامعه ای بود که شعیب در آن می زیست و مردم در تنگناهای معیشتی به سر می بردند.
(شعراء آیات 177 تا 183) از نظر شعیب (ع) رعایت عدل و انصاف در امور اقتصادی به ویژه توزیع و معاملات بازرگانی شرط دست یابی جوامع به خبر و سعادت جمعی و شکوفایی تمدنی است (هود آیات 58 و 67 و اسراء آیه 53) بر این اساس آن حضرت برای اصلاح وضعیت اقتصادی جامعه بر لزوم اصلاح وضعیت معاملات و تغییر شیوه ها تاکید داشت.
از نظر قرآن مبارزه با مفاسد اقتصادی در جامعه (بقره آیه 188 و 275 و 279 و آل عمران آیه 130 و آیات دیگر) امری لازم و ضروری است و بی آن نمی توان امید داشت که جامعه یا رنگ سعادت و خوشبختی را به خود ببیند.
مبارزه ای که اسلام و قرآن در حوزه اقتصادی با مفاسد اقتصادی پیشنهاد می کند شامل همه عرصه های تولید و توزیع و مصرف می باشد.
از این رو برای دست یابی به شیوه درست و الگوی صحیح به عناصر و علل و عوامل مهم آن توجه داشته و برای هر یک برنامه و دستورالعملی خاص تعریف می کند در بخش مصرف نیز با تاکید بر درست مصرف کردن از هرگونه اتراف و اسراف و تبذیر و ریخت و پاش بر حذر می دارد و آن را به عنوان گناهی نابخشودنی شناسایی و معرفی می کند.
اصلاح الگوی مصرف از این رو اصلاح الگوی مصرف به عنوان راهکارهای برای جلوگیری از فساد در عرصه اقتصادی مورد تاکید قرار می گیرد.
بر این اساس در حوزه مدیریت اقتصادی افزون بر لزوم برنامه ریزی درست مدیران (یوسف آیات 74 و 55) بر نظارت مستمر مسئولان بر تولید و توزیع و مصرف (کهف آیات 39 تا 79 و سبا آیات 21 و 31) تاکید دارد.
قرآن در آیه 5 سوره نساء رشد و خردمندی اشخاص را از جمله شرایط واگذاری مسئولیت مالی به شخص می داند و بر امامت داری به عنوان شرطی دیگر به ویژه در بخش تصدی گری دولتی در آیه 55 سوره یوسف با می فشارد.
این همه برای آن است که بخش های مهم حوزه اقتصادی به درستی مدیریت شود.
از جمله بخش های مهم در حوزه اقتصادی که لازم ا ست همواره اصلاح شود بخش مصرف است زیرا به علل و عوامل درونی و بیرونی چون غرور و تفاخر و خودخواهی انسان ها در بخش مصرف گرایش شدیدی به اسراف و اتراف پیدا می کنند و از حد اعتدال و میانه روی در مصرف خارج می شوند.
از نظر اسلام در حوزه آن چه مهم است کم مصرف کردن نیست بلکه درست و به جا مصرف کردن است زیرا اگر کم مصرف کردن به معنای نادیده گرفتن بخشی از نیازهای فطری و طبیعی بشر باشد می تواند آسیب جدی به رشد و کمال آن بخش وارد سازد که این مسئله خود بر خلاف اهداف و حکمت آفرینش و ربوبیت الهی بشر است.
هنگامی که از اصلاح در چیزی سخن به میان می آید به این معناست که فساد و تباهی در آن حوزه راه یافته است که می بایست به شیوه های مختلف آن را اصلاح و بازسازی کرد زیرا اصلاح در برابر افساد به معنای برطرف کردن فساد و تباهی و انجام دادن کار شایسته است.
(لسان العرب: ابن منظور، ذیل واژه صلح) کاربرد اصلاح در حوزه اقتصادی به این معناست که میان تولید و مصرف رابطه منطقی و درستی ایجاد شود و نوعی آشتی و وفاق میان آن دو بخش پدیدار شود به گونه ای که با کاستی روبه رو نشویم.
به سخن دیگر ایجاد ارتباط درست و منطقی میان درآمد و هزینه و تولید و مصرف کردن همان چیزی است که از آن به اصلاح در مصرف باد می شود البته این به معنای صرفه جویی نیست هر چند که صرفه جویی یکی از راه های ایجاد تعادل میان دو بخش می باشد ولی تنها راه نیست.
نقش مصلحات واقعی جامعه هر جامعه ای اگر بخواهد به شکوفایی تمدنی و رشد مناسب و مطلوب اقتصادی دست یابد نیازمند رهبرانی است که در مقام اصلاح دایمی برآیند تا با ارایه راهکارهایی در همه بخش ها هدایت جامعه را به عهده گیرند و از نابود و نیستی رهایی بخشند (هود آیات 116 و 117) این مصلحات واقعی با بهره گیری از علوم مختلف چون علم مدیریت و علم اقتصاد و مانند آن با فساد مبارزه می کنند و راه های اصلاحی را ارایه می دهند.
مصلحات واقعی از آن جا مهم می باشند که در هر جامعه ای عده ای مدعیان دروغین وجود دارند ک با طرح های اقتصادی نادرست و غلط و مدیریت باطل جامعه را به سوی تباهی سوق می دهند (بقره آیات 8 تا 11) بنابراین مصلحات واقعی با ارایه الگوهای درست می کوشند تا هم به اصلاحات دایمی بپردازند و هم جلوی مصلحات دروغین را سد کنند.
اگر حضرت شعیب (ع) در بخشی از اقتصاد با ارایه الگوهای درست می کوشد تا به اصلاحات اقتصادی بپردازد (هود آیه 58 تا 88) پیامبر اکرم (ص) با ارایه الگوهایی درست در همه بخش ها از تولید تا مصرف کوشید تا جامعه کامل و نمونه آرمانی را ایجاد کند.
بسیاری از آیات قرآنی چون آیاتی که به چگونگی بهره گیری از زمین و منابع تولید و گردش سرمایه (حشر آیه 7) و اسراف و تبذیر و انفاق می پردازد در حقیقت به ارایه الگوی مصرف اشاره می کند آیاتی چون آیه 06 و 168 و 172 سوره بقره تبیین می کند که چگونه می بایست از همه نعمت های الهی در زمین برخوردار شد چنان که آیه 141 سوره انعام و نیز 13 سوره اعراف تبیین می کند که از چه الگوی مصرفی می بایست پیروی کرد در این آیت به خوبی بیان شده که هرگونه مصرفی می بایست به دور از اسراف باشد اسراف به معنای تجاوز از حد در هر کاری است که انسان انجام می دهد (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه سرف) اسراف در حوزه اقتصادی زیاده روی ای است که موجبات تباهی نعمت می شود و از مصرف بهینه و درست آن باز می دارد.