دلیل به این مطلب ، بعد از اجماع امت اسلامى و عنایت عقلهاى سالم بر آن ، آیات و اخبار و آثار وارد شده است .
اما آیات ، قول خداى تعالى : (( و لتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون .
)) در آیه فوق به طور وضوح ، وجوب آمده است ، زیرا کلمه (( ((والتکن )) )) امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحى است مبنى بر این که رستگارى منوط بر آن است ، زیرا به طور حصر بیان کرده و فرموده است : (( و اولئک هم المفلحون .
)) و نیز در آیه آمده است که این عمل واجب کفایى است نه واجب عینى ، زیرا وقتى که گروهى اقدام کردند، از دیگران ساقط مى گردد، چون نفرموده است که همگى امر به معروف کنید، بلکه فرموده است : ((باید جمعى از میان شما دعوت به نیکى کنند.)) بنابراین هرگاه یک فرد و یا جمعى اقدام کنند، تکلیف از دیگران برداشته شده و رستگارى از آن کسانى خواهد بود که امر به معروف کرده اند ولى اگر تمام مردم از آن خوددارى کنند ناگزیر گناه متوجه تمام کسانى است که توانایى انجام آن را داشته اند.
خداى تعالى فرموده است : (( لیسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات اللّه آباء اللیل و هم یسجدون ، یؤ منون باللّه و الیوم الا خر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین .
))
در این آیه خداى متعال صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهى نکرده است ، بلکه امر به معروف و نهى از منکر را نیز بر آن افزوده است .
خداى تعالى فرموده است : (( و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیاء بعض یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه .
)) مؤ منان را به انجام امر به معروف وصف کرده است .
پس کسى که امر به معروف را ترک کند از جمع مؤ منان توصیف شده در این آیه خارج است .
خداى تعالى فرموده است : (( لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داوود و عیسى بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون ، کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون .
))
این نهایت سرزنش است ، زیرا آنان را به علت ترک ((نهى از منکر)) سزاوار لعن و نفرین دانسته است .
و خداى تعالى فرموده است : (( کنتم خیر امه اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.
))
این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است ، زیرا بیانگر آن است که ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
و خداى تعالى فرماید: ععع فلما نسوا ما ذکروا انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون .
))
به این ترتیب بیان کرده است که ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند.
و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منکر) است .
به این ترتیب بیان کرده است که ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند.
و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منکر) است .
خداى تعالى فرموده است : (( الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر.
)) در این آیه خداى متعال ، امر به معروف و نهى از منکر را در شمار صفات نیکان و مؤ منان ، با نماز و زکات برابر کرده است .
خداى تعالى فرماید: (( تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان .)) این دستور قاطعى است ، و معناى تعاون ، واداشتن دیگران به یارى رساندن به امر خیر و هموار کردن راه خیر و مسدود کردن راه هاى شر و تجاوز، در حد امکان است .
خداى تعالى فرموده است : (( لولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون .
)) خداوند در این آیه بیان کرده است که آنان به دلیل ترک نهى از منکر، گناه کرده اند.
خداى تعالى فرموده : (( فلو کان من القرون من قبلکم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا...
)) در این آیه خداوند بیان داشته است که همه آنان را، به جز اندکى که از فساد در روى زمین جلوگیرى مى کردند، هلاک کرده است .
و خداى تعالى فرموده است : (( یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسکم اوالوالدین و الاقربین .
)) این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است .
خداى تعالى فرماید: (( لا خیر فى کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات اللّه فسوف نؤ تیه اجرا عظیما.
)) و خداى تعالى فرموده است : (( و ان طائفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بینهما...)) اصلاح همان جلوگیرى از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست ، و اگر متجاوز برنگشت ، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : (( فقاتلوا التى تبغى حتى تفیى ء الى امر اللّه .
)) و این همان نهى از منکر است .
اما اخبار: از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: ((هیچ گروهى نیستند که مرتکب گناهى شوند و در میان ایشان کسى باشد که بتواند آنها را نهى از منکر کند و نکند، مگر این که بزودى خداوند همه آنها را به عذابى از جانب خود گرفتار مى سازد.)) از ابوثعلبه خشنى نقل کرده اند که وى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله درباره تفسیر این آیه مبارکه پرسید: (( ((لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم .)) )) پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى فرماید: ((اى ابوثعلبه ، امر به معروف و نهى از منکر کن و هرگاه دیدى که مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هواى نفس پیروى مى کنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظرى ، فریفته نظر خویش است ، مواظب خودت باش و توده مردم را رها کن ، زیرا در پى شما آشوبهایى مانند پاره هاى تیره شب است ، کسى که در آن اوقات به دست آویزى همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد.
گفتند: یا رسول اللّه ، آیا اجر پنجاه تن از آن مردم را؟
فرمود: بلکه از شما را که نیکوکارى را یارى مى کند در حالى که آنها نمى کنند.)) از ابن مسعود درباره تفسیر این آیه پرسیدند، او گفت : اینک زمان تفسیر آن نیست ، امروز متن آیه قابل قبول است و لیکن نزدیک است که زمان تفسیر آن فرا رسد؛ آن وقت شما امر به معروف مى کنید، با شما چنین و چنان عمل مى کنند و سخن مى گویید، کسى از شما نمى پذیرد، در آن زمان است که ((باید به خود بپردازید و هنگامى که شما هدایت یافتید، گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.)) رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((باید امر به معروف و نهى از منکر کنید اگر نه خداوند بدکاران شما را به شما مسلط مى کند و از آن پس نیکان شما هر چه دعا مى کنند، مستجاب نمى شود.)) مقصود این است که هیبت و شکوه آنان در نظر اشرار از بین مى رود در نتیجه اهمیتى به آنها نمى دهند و از آنها نمى ترسند.
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((اى مردم !
خداى تعالى مى فرماید: اى مردم !
باید امر به معروف و نهى از منکر کنید، پیش از آن که دعا کنید و مستجاب نشود.)) آن حضرت مى فرماید: ((کارهاى نیک در برابر جهاد در راه خدا به قدر آب دهان انداختن در دریایى ژرف است ، و تمام اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر بیش از آب دهان در برابر اقیانوسى ژرف نمى باشد.)) پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((همانا خداى تعالى از بنده مى پرسد: چه باعث شد که منکر را دیدى و نهى از منکر نکردى ؟
هرگاه خداوند دلیلى را به بنده اش تلقین کند، مى گوید: پروردگارا!
به تو اعتماد ورزیدم و از مردم فاصله گرفتم .)) آن حضرت فرمود: ((مبادا میان معابر و بر رهگذرها بنشینید، گفتند: ما ناگزیر از نشستنیم ، زیرا رهگذرها انجمن ماست و در آنجاها گفتگو مى کنیم .
فرمود: اگر نمى خواهید این مکانها را ترک کنید پس حق آن را ادا کنید، عرض کردند: حق راه چیست ؟
فرمود: چشم پوشیدن (از نامحرم ) و آزار نرساندن (به مردم ) و جواب سلام (دیگران ) را دادن و امر به معروف و نهى از منکر.)) پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((تمام سخنان فرزند آدم به زیان اوست نه به سود او، جز امر به معروف یا نهى از منکر و ذکر خدا.)) آن حضرت فرمود: ((همانا خداوند خواص را به واسطه گناهان عامه مردم عذاب نمى کند مگر این که منکرى بین آنها ظاهر شود در حالى که خواص مى توانند نهى از منکر بکنند ولى نکنند.)) ابوامامه باهلى از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل کرده است که فرمود: ((چگونه خواهید بود وقتى که زنان شما سرکشى کنند و جوانانتان فاسق شوند و شما جهاد را ترک کنید؟
عرض کردند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى شدنى است ؟
فرمود: آرى ، به خدایى که جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، پرسیدند: یا رسول اللّه ، بدتر از آن چیست ؟
فرمود: چگونه خواهید بود وقتى که امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟
عرض کردند: یا رسول اللّه ، مگر چنان چیزى مى شود؟
فرمود: آرى ، قسم به آن جان من در دست اوست ، بدتر از آن خواهد شد، عرض کردند: بدتر از آن چیست ؟
فرمود: چگونه خواهید بود وقتى که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید؟
گفتند: یا رسول اللّه آیا چنین چیزى ممکن است ؟
فرمود: آرى سوگند به آن که جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، گفتند: بدتر از آن چیست ؟
فرمود: چگونه خواهد بود وقتى که امر به منکر و نهى از معروف کنید، گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى مى شود؟
فرمود: آرى قسم به خدایى که جان من در دست اوست ، بدتر از آن هم خواهد شد، خداى تعالى مى فرماید: به ذات مقدسم سوگند خورده ام آنان را به آشوبى گرفتار سازم که شخص بردبار هم سرگردان بماند.)) عکرمه از ابن عباس نقل کرده که گفت : ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرموده : مبادا نزد مردى بایستید که مظلومى را مى کشد، زیرا لعنت خدا بر کسى نازل مى شود که در آن وقت حاضر باشد و از او دفاع نکند.)) رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((سزاوار نیست براى کسى که در جایى شاهد حقى باشد مگر این که آن حق را بازگو کند زیرا گفتن حق نه باعث جلو آمدن اجل او مى شود و نه هرگز او را از روزى حتمى خود محروم مى سازد.)) این دو حدیث دلیل آن است که ورود به خانه هاى ظالمان و فاسقان جایز نیست و حضور در جاهایى که منکر را در آنها مى بیند و توان از بین بردن آن را ندارد روا نمى باشد، زیرا فرموده است بر کسى که در این قبیل جاها حاضر باشد لعنت خدا نازل مى شود، و مشاهده منکر در جایى که نیازى به رفتن وى نبوده ، با این بهانه که قدرت جلوگیرى نداشته جایز نیست ، از این رو جمعى از گذشتگان گوشه گیرى را برگزیدند به آن دلیل که منکر را در بازارها و جشنها و انجمن ها مى دیدند در حالى که نمى توانستند جلوگیرى کنند و این امر خود دورى از مردم را مى طلبید.
ابن مسعود مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرده مگر آن که یارانى داشته است ، آن پیامبر تا وقتى که خدا مى خواست بین ایشان مى ماند و در میان آنها به کتاب خدا و فرمان او عمل مى کرد، تا خداوند پیامبرش را از دنیا مى برد، آن یاران به کتاب خدا و فرمان او و سنت پیامبرش عمل مى کردند و چون آنان منقرض مى شدند، پس از آنها گروهى بالاى منبرها مى رفتند آنچه مى دانستند مى گفتند و آنچه را بد مى دانستند خود عمل مى کردند، پس هرگاه چنان زمانى را درک کردید، بر هر مؤ منى لازم است که با دستش جهاد و مبارزه کند، اگر نتوانست با زبانش و اگر با زبان هم نتوانست پس به قلبش (ناراحت شود)؛ اسلام چیزى جز این نیست .)) ابن مسعود مى گوید: مردم روستایى مرتکب گناه مى شدند و چهار نفر بودند که نهى از منکر مى کردند یکى از آنها به پا خاست و گفت : شما چنین و چنان مى کنید و شروع کرد به نهى از منکر و بازگو کردن عمل زشتى که مرتکب مى شدند و آنها جواد رد مى دادند و از کارهاى خود دست بر نمى داشتند، در نتیجه یکدیگر را دشنام مى دادند، و او به مبارزه با آنها برخاست و آنها بر او غالب شدند.
پس کناره گیرى کرد و گفت : خدایا!
من آنها را نهى از منکر کردم اطاعت نکردند، دشنام دادم ، آنها هم مرا دشنام دادند با آنها جنگیدم بر من غالب شدند، آنگاه به راه خود رفت ، سپس دیگرى قیام کرد و آنها را نهى از منکر نمود، اطاعت نکردند، پس به آنها دشنام داد، آنها نیز او را دشنام دادند، در نتیجه گوشه گیرى کرد و گفت : خدایا!
من آنها را نهى از منکر کردم ، اطاعت نکردند و دشنام دادم ، آنها نیز مرا دشنام دادند و اگر با ایشان مى جنگیدم بر من غالب مى شدند، آنگاه سومین نفر قیام کرد و آنها را نهى از منکر نمود و آنها اطاعت نکردند و او از ایشان کناره گرفت و گفت : پروردگارا!
من آنها را نهى از منکر کردم ولى آنها از من اطاعت نکردند و اگر دشنام مى دادم ، آنها نیز به من دشنام مى دادند و اگر مبارزه مى کردم بر من غالب مى شدند و بعد به راه خود رفت ، سپس چهارمى قیام کرد و گفت : خداوندا!
اگر من آنها را نهى از منکر مى کردم نافرمانى مى کردند و اگر دشنام مى دادم ، دشنام مى دادند و اگر با آنها مى جنگیدم بر من غالب بودند و بعد رفت .
ابن مسعود مى گوید: از میان شما نظیر این چهارمین نفر، با وجود این که مقام او پست تر از همه بود، نیز کم است از امام صادق علیه السلام است که فرمود: ((قداست ندارد آن امتى که در میان آنها حق ضعیف از قوى بدون نگرانى و رنج باز ستانده نشود.)) از ابوالحسن علیه السلام نقل شده است که فرمود: ((یا باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و یا آن که بدهاى شما بر شما گمارده مى شوند، پس نیکان شما دعا مى کنند و دعایشان مستجاب نمى گردد.)) از امام باقر و امام صادق علیهم السلام نقل شده است : ((واى بر گروهى که اطاعت خدا را در امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند.)) از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت : ((بارى کسانى که پیش از شما بودند، به سبب گناهانى که مرتکب مى شدند و عالمان دینى و دانشمندان مسیحى آنان را نهى از منکر نکردند، هلاک شدند و چون در گناهان خود پایدار ماندند و علماى دینى و دانشمندان آنان را از آن رفتار منع نکردند، عذابها بر ایشان فرو ریخت .
بنابراین شما امر به معروف و نهى از منکر کنید و بدانید که امر به معروف و نهى از منکر هرگز اجل را نزدیک و روزى را قطع نمى کند، زیرا آنچه خداوند مقرر فرموده همچون قطره اى باران از آسمان به زمین فرود مى آید و به هر کسى به مقدار زیاد یا کم که خدا مقدر کرده است ، مى رسد، پس اگر به کسى از شما مصیبتى در خانواده یا مال و یا جانتان رسید یا آن که از برادر مسلمانى درباره خانواده یا مال و یا جانتان خشونتى دیدید، نباید نسبت به او برآشفته شوید، زیرا که فرد مسلمان تا وقتى که مرتکب عمل پستى نشده از خیانت دور است ؛ عملى که هرگاه بین مردم فاش شود شرم مى کند و فرومایگان اصرار به نشر آنها دارند مانند قمارباز برنده اى که در نخستین موفقیت از تیر بازیش انتظار جلب منفعت و دفع ضرر دارد، همچنین شخص مسلمانى که از خیانت دور است ، از خداى تعالى یکى از دو نیکى را انتظار دارد؛ یا دعوت حق را لبیک مى گوید که آنچه نزد خداست براى او بهتر است و یا روزى خدا را مى خواهید براى این که داراى خانواده و ثروت شود و دیانت و شخصیت داشته باشد، زیرا مال و اولاد زراعت دنیا و عمل صالح زراعت آخرت است و گاهى خداوند هر دوى آنها را براى مردمانى فراهم مى آورد.)) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: ((خداوند دو فرشته به سوى مردم شهرى ، فرستاد تا آن شهر را بر سر مردمش خراب کنند، وقتى که فرشتگان به آن شهر رسیدند، مردى را در حال دعا و تضرع دیدند، یکى از فرشتگان به رفیقش گفت : آیا این شخص را نمى بینى که دعا مى کند؟
او گفت : مى بینم ، اما دستور پروردگارم اجرا مى کنم .
آن فرشته گفت : اما من دست به کارى نمى زنم بلکه نزد پروردگارم بر مى گردم .
و به درگاه خداوند بازگشت و عرض کرد: پروردگارا!
من به آن شهر رسیدم و فلان بنده تو را دیدم که به درگاه تو دعا مى کند و مى نالد.
خداوند فرمود: برو و دستورى را که داده بودم اجرا کن ، زیرا او مردى است که هرگز چهره اش را به سبب معصیت من درهم نکشیده است .)) از آن حضرت نقل شده است که ((مردى از قبیله خثعم نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و اله آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، بالاترین چیز در اسلام چیست ؟
فرمود: ایمان به خدا عرض کرد: پس از ایمان چیست ؟
فرمود: صله رحم ، گفت : بعد از آن چیست ؟
فرمود: امر به معروف و نهى از منکر، آن مرد پرسید: حال کدام عمل نزد مبغوض تر است ؟
فرمود: شرک به خدا، عرض کرد: بعد از آن چیست ؟
فرمود: قطع رحم ، عرض کرد: بعد از قطع رحم ، چیست ؟
فرمود: امر به معروف و نهى از منکر.)) از آن حضرت نقل شده است که فرمود: ((امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق از آفریده هاى خدایند؛ هر کس آنها را یارى کند، خداوند او را عزیز گرداند و هر که آنها را خوار کند، خداوند او را خوار سازد.)) از ابوالحسن الرضا علیه السلام است که فرمود: ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله مى فرمود: هرگاه امتم امر به معروف و نهى از منکر را به یکدیگر واگذارند باید به خداوند اعلام جنگ کنند.)) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مى گوید: پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: چگونه خواهید بود زمانى که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟
عرض شد: یا رسول اللّه ، آیا چنین زمانى خواهد بود؟
فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى که امر به منکر کند و نهى از معروف ؟
گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى خواهد شد؟
فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى که منکر را معروف و معروف را منکر ببینید.)) از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده است : ((همانا خداوند مؤ من ضعیف بى دین را دشمن مى دارد، عرض شد: مؤ منى که بى دین باشد، چگونه مؤ من است ؟
فرمود: آن که نهى از منکر نمى کند.)) امیرالمؤ منین علیه السلام در پایان گفتارى فرمود: ((هر کس نهى از منکر را با قلب ، دست و زبانش ترک کند، مرده اى در بین زنده هاست .)) غزالى این سخن امیرالمؤ منین علیه السلام را در بخش آثار به حذیفه نسبت داده و در همانجا از على علیه السلام نقل شده است که فرمود: ((نخستین چیزى که باعث غلبه و پیروزى شما مى شود؛ جهاد با دست ، سپس جهاد با زبان و پس از آن جهاد با دلهایتان است که اگر به دل هم امر به معروف و نهى از منکر نشود، آن دل واژگونه و زیر و رو خواهد شد.)) با توفیق الهى مى گوییم : امر به واجب ، واجب است و امر به مستحب ، مستحب است و نهى از حرام ، واجب ولى این وجوب و استحباب مخصوص گروه خاصى است و آن طور که غزالى تصور کرده ، شامل یکایک مردم نمى شود بلکه با چهار شرط بر فرد ثابت مى گردد.
۱ - علم به واجب یا مستحب و یا حرام بودن امور، یعنى شناخت معروف یا منکر، به دور از شبهه بنابراین در امور متشابه امر به معروف و نهى از منکر واجب نیست .
۲ - احتمال تاءثیر بنابراین اگر بداند یا احتمال بدهد که اقدامش تاءثیر ندارد، واجب و مستحب نیست ، چون بى فایده است .
۳ - شخص مخاطب امر به معروف و نهى از منکر، بر ادامه عمل خود اصرار داشته باشد اما اگر نشانه اى باشد که آن کار را ترک کرده است ، تکلیف ساقط مى شود، چون دیگر امر به معروف و نهى از منکر بیهوده نیست .
۴ - مفسده اى در پى نداشته باشد، اما اگر احتمال ضرر براى خود یا فردى از مسلمانان را بدهد، تکلیف ساقط مى شود؛ زیرا ضرر و اضرار در دین روا نیست .
البته جست و جو جایز نیست ، مانند گوش دادن براى شنیدن صدا و بو کشیدن و بررسى زیر لباس اشخاص و نظیر اینها.
و هرگاه این شرایط جمع شد و شخص مطلع تنها بود امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب عینى مى شود ولى اگر دو تن بودند و یکى امر یا نهى را آغاز کرد آن دیگرى اگر گمان برد که همکارى او تاءثیرى در زود به نتیجه رسیدن و نفوذ انزجار دارد بر او نیز واجب است اگر نه واجب نیست ؛ زیرا هدف به جاى آوردن معروف و ترک منکر است .
پس هرگاه آن دو با عمل یک فرد حاصل گردد تلاش دیگرى بیهوده خواهد بود.
و این است معناى قول کسانى که گفته اند: امر به معروف و نهى از منکر واجب کفایى است ولى کسانى که مى گویند این فریضه واجب عینى است آن کسى را در نظر دارند که واجد تمام شرایط باشد، بنابراین مورد اختلاف تنها این است که با اقدام بى اثر اشخاص ، تکلیف امر به معروف و نهى از منکر از افراد جامع شرایط ساقط است یا نه ؟
از مولایمان امام صادق علیه السلام درباره امر به معروف و نهى از منکر سؤ ال شد، آیا بر تمام امت واجب است یا نه ؟
فرمود: نه .
پرسیدند: چرا واجب نیست ؟
فرمود: این کار بر عهده شخص نیرومندى است که فرمانش را ببرند و معروف را از منکر باز شناسد، نه بر کسانى که ناتوانند و خود هدایت نیافته اند و از روى ناآگاهى دیگران را از حق به سوى باطل مى خوانند.
و دلیل بر این مطلب سخن خداى تعالى است : (( ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...
)) این موضوع خاص است نه عام ، چنان که خداى تعالى فرموده است : (( و من قوم موسى امه یهدون بالحق و یعدلون )) و نفرمود امت موسى یا تمام قوم موسى در حالى که ایشان در آن روز امتهاى مختلفى بودند.
امت شامل یک فرد و بیشتر است .
و همچنین خداى تعالى فرموده است : (( ان ابراهیم کان امه قانتا للّه .
)) مى فرماید: ((ابراهیم مطیع فرمان خدا بود.
اما بر شخص ناآگاهى که در ناتوانى بسر مى برد و نیرو و پشتیبان و فرمانبرى ندارد، حرجى نیست .)) آنگاه درباره معناى این حدیث نبوى از آن حضرت پرسیدند: ((بالاترین جهاد، سخن عادلانه اى است که در حضور رهبر ظالمى ابراز شود.
فرمود: این مطلب بر آن اساس است که شخص پس از شناخت واقع او را امر مى کند و او مى پذیرد.)) کلام امام علیه السلام اشاره است به این که وجوب امر به معروف و نهى از منکر شرایطى دارد و بر کسى که آنها را نداشته باشد واجب نیست ، در این حدیث سه شرط از شرایط را بیان کرده ولى اصرار بر منکر را شاید براى وضوح آن نگفته است .
در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده است : ((فقط و فقط مؤ من از امر به معروف و نهى از منکر پند مى گیرد و جاهل از آن مى آموزد ولى صاحب تازیانه و شمشیر، هرگز.)) از آن حضرت نقل شده است : ((هر که متعرض پادشاه ظالمى شود و گرفتارى پیدا کند، پاداشى براى آن نخواهد داشت و از نعمت صبر برخوردار نخواهد بود.)) از آن حضرت نقل شده است که فرمود: ((سزاوار نیست براى مؤ من که خودش را خوار سازد.
پرسیدند: چگونه خود را خوار مى کند؟
فرمود: دست به کارى مى زند که از توان او بیرون است .)) از آن حضرت است که فرمود: ((خداى عز و جل تمام امور مؤ من را به او واگذار کرده است ولى به او اجازه نداده تا شخصیت والاى خود را ذلیل کند.
آیا نمى بیند که خداى تعالى در این باره مى فرماید: (( و للّه العزه و لرسوله و للمؤ منین .
)) و سزاوار است که مؤ من عزیز باشد نه ذلیل .)) وانگهى نهى از منکر مراتبى دارد که نخستین مرتبه آن انکار به دل است به این معنا که مرتکب را در دل به سبب ارتکاب گناه دشمن بدارد و آن فقط مشروط است به آگاهى نهى کننده و اصرار نهى شده نه دو شرط دیگر.
سپس به اظهار ناراحتى که اگر ترک کرد کفایت مى کند، اگر نه از او اعراض و دورى کند.
و اگر نشد با زبان موعظه و مدارا به ترتیبى آسان گیرانه او را باز بدارد و اگر باز داشتن جز با زدن و نظایر آن ممکن نگردد همان کار را بکند.
و اگر نیاز به ایراد جرح باشد، خوددارى از آن بهتر است .
گفتگو درباره این موضوع کم فایده است ، زیرا شخصى که داراى شرایط است مقتضاى حال را بهتر مى داند.
در حدیث آمده است : ((پایین ترین درجه نهى از منکر آن است که با معصیت کاران با چهره درهم کشیده برخورد شود.)) در حدیث دیگرى آمده است : ((همین قدر در عزت مؤ من بس که هرگاه منکرى را ببیند خداوند بداند که او در دل ناراضى است .)) از امیرالمؤ منین علیه السلام است که مى گوید: ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: هر که کار (بدى ) را ببیند و از آن آزرده خاطر شود، مانند کسى است که در آن جا نبوده و هر که در وقت انجام کارى نبوده ولى از آن خشنود است مانند کسى است که حضور داشته است .)) این مقدار از اخبار، از زیاده گویى غزالى در این باب کفایت مى کند، با توجه به این که اساس کار وى بر اصول عامه نهاده شده و در اکثر موارد به طور قطع حکم نمى کند و حال این که حکم ، با اختلاف زمانها و حالات ، تفاوت مى کند و از طرفى مراتب مکروهاتى که غزالى بر حسب گمان به آن گرایش پیدا کرده قابل قبول باشند یا نباشند متفاوت است و این مطلب در جایى است که بتوان اجتهاد کرد.
در حالى که هر کسى به کار خود بیناست .
در (( مصباح الشریعه )) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: ((هر کس از هواى نفس خود، دورى نکند و از آفات و شهوات نفسانى خلاص نشود و شیطان را مغلوب نسازد و خود را در حمایت خدا و توحید قرار ندهد و در امان عصمت او نباشد، شایستگى امر به معروف و نهى از منکر را ندارد؛ زیرا تا کسى داراى این اوصاف نباشد، هر امرى را اظهار بدارد، حجتى در مقابل او خواهد بود و مردم سودى از آن نخواهند برد.
خداى عزوجل فرماید: (( اءتامرون الناس و تنسون انفسکم ؟
)) و به او گفته مى شود: اى خیانتکار!
آیا از مردم چیزى را مى خواهى که خود به خویشتن در آن باره خیانت کرده اى و نسبت به آن افسار گسیخته اى ؟
نقل شده است که ابوثعلبه اسدى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله راجع به این آیه پرسید: (( یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم ))، پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((امر به معروف و نهى از منکر کن و بر مصیبتى که بر تو وارد شود، صبر کن .
و هنگامى که ببینى مردم از حرص و آزمندى اطاعت مى کنند و هواى نفس را مى پرستند و هر کس خود راءى و خود بین است ، تو به فکر خود باش و کار مردم را رها کن .
کسى که امر به معروف مى کند لازم است که حلال و حرام را بشناسد و خود را از آنچه به مردم امر و نهى مى کند فارغ کرده باشد، خیرخواه مردم و مهربان و همراه با مردم باشد.
با لطف و بیان خویش آنها را دعوت کند، و با تفاوت میزان حوصله آنها آشنا باشد تا هرکس را را در جایگاه خودش قرار دهد.
مکر و فریب نفس و دامهاى شیطان را بشناسد و در برابر آنچه مى بیند شکیبا باشد، با مردم مقابله به مثل نکند و از ایشان شکوه ننماید.
تعصب نورزد و به خاطر خوش درشتى نکند.
نیتش خالص براى خدا باشد.
از او یارى بطلبد و رضاى او را بجوید، پس اگر با او مخالفت کردند و به او ستم روا داشتند، تحمل کند و اگر موافق بودند و سخن او را پذیرفتند، سپاسگزار باشد.
کار خود را به خدا واگذارد و به عیب خود توجه کند.)) در تهذیب ، باب مربوط به کسانى که جهاد بر ایشان واجب است ، ضمن حدیثى طولانى که عبدالملک بن عمرو از آن حضرت نقل کرده است .
سخنى آمده که مؤ ید این مطلب و در این مورد مفید است (( - ان شاء اللّه تعالى - )) .
به داوود طائى گفتند: آیا دیده اى ، مردى بر این امیران وارد شود و آنها را امر به معروف و نهى از منکر کند؟
گفت : من بر چنین کسى بیم تازیانه دارم .
گفتند: اگر تاب تازیانه را داشته باشد؟
گفت : بر او بیم شمشیر دارم ، گفتند: اگر بتواند آن را تحمل کند؟
گفت : از بیمارى مزمن خود خواهى بر او بیم دارم .
و من مى گویم : بلکه به دلیل سرپیچى اش از دستور خداى سبحان ، من بیم آتش دوزخ را براى او دارم ؛ زیرا که خداى تعالى فرموده است : (( و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکه ، )) سخن به طور کامل در این باره قبلا گفته شده است .