دانلود مقاله معارف

Word 1 MB 14435 160
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: معارف
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • کتاب حاضر مشتمل بر دوازده جلسه سخنرانی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏ پیرامون فلسفه اخلاق و دارای دو بخش است بخش اول که قسمت اعظم‏ کتاب را تشکیل می‏دهد متشکل از نه سخنرانی استاد در سال 1351 شمسی در مسجد ارک ( تهران ) می‏باشد که البته در اصل ده سخنرانی بوده و متاسفانه‏ نوار سخنرانی اول در دست نیست ، ولی این امر لطمه ای به بحث وارد نمی‏کند زیرا در جلسه دوم ، استاد شهید خلاصه ای از بحث جلسه اول را بازگو نموده اند بخش دوم که ضمیمه نام گرفته است متشکل از سه سخنرانی‏ استاد می‏باشد که در زمانها و مکانهای مختلف ایراد شده اند تاریخ دقیق و محل سخنرانی اول یعنی اخلاق کمونیستی مشخص نیست ولی آنچه مسلم‏ است این خنرانی در اواخر حیات استاد انجام گرفته است سخنرانی دوم مسئله خودی در اخلاق نام دارد که در حدود سال 1339 در دانشسرای عالی‏ تهران ایراد شده است و البته نوار آن در دست نیست و تنظیم آن از روی‏ متنی که در همان زمان از نوار استخراج شده و در اختیار استاد قرار گرفته‏ صورت پذیرفته است معیار فعل اخلاقی گفتار سوم این بخش و آخرین‏ گفتار کتاب می‏باشد که در اواخر حیات استاد و در جمع طلاب علوم دینی‏ ایراد شده است و البته اوائل این بحث که در تعریف فعل طبیعی و فعل‏ اخلاقی می‏باشد می‏تواند تا حدی نبود اولین گفتار بخش اول را جبران نماید .


    در اینجا ذکر چند نکته را لازم می‏دانیم
    - کتاب حاضر صرفا حاوی بحث پیرامون اخلاق نظری نمی‏باشد بلکه شامل‏
    مطالب جاذب و نافذی درباره اخلاق عملی نیز هست و توام بودن اخلاق نظری و اخلاق عملی در این کتاب از امتیازات مهم آن است .


    2 - در پایان اکثر سخنرانیها استاد شهید به جهت موقعیت زمانی ذکر مصیبت کرده اند که بی ارتباط با موضوع بحث نیز نمی‏باشد این ذکر مصیبتها حذف نگردیده اند .


    3 - عناوین گفتارها - غیر از گفتارهای دهم و یازدهم - از تنظیم کننده‏ می‏باشد .


    4 - استاد شهید یادداشتهای نسبتا زیادی پیرامون فلسفه اخلاق و اخلاق‏
    اسلامی دارند که به فضل خدا در سلسله یادداشتها به چاپ خواهند رسید .


    5 - قبلا کتابی تحت عنوان فلسفه اخلاق به نام استاد شهید توسط واحد فرهنگی یکی از بنیادها بدون کسب اجازه از مسؤولین امر منتشر شده‏ است در تنظیم کتاب مذکور دقت لازم به کار نرفته و تنظیم کننده ، مطالب‏ استاد را به قلم خود در آورده و اصالت کلام استاد را از بین برده است و به علاوه کتاب مذکور فاقد دو گفتار آخر کتاب حاضر است لهذا کتاب مذکور فاقد اعتبار است .


    فرصت را مغتنم شمرده به اطلاع علاقمندان آثار استاد شهید می‏رساند :
    همچنین است وضع کتابهای فطرت و توحید که از سوی یکی از انجمنهای اسلامی و نیز کتاب شناخت که از سوی یکی از ناشران غیر مسؤول ، به نام استاد منتشر شده اند و شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مشغول تدوین متن صحیح و کامل کتابهای مذکور می‏باشد که در آینده‏ نزدیک به یاری خدا منتشر خواهند شد ، و البته با اقداماتی که به عمل‏ آمده از این پس شاهد اینگونه بی نظمیها در نشر آثار استاد شهید نخواهیم‏ بود از خدای متعال توفیق بیشتر مسئلت داریم .






    فعل طبیعی و فعل اخلاقی
    بسم الله الرحمن الرحیم
    الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین و الصلوه و السلام علی عبد
    الله و رسوله و حبیبه و صفیه و حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا
    ومولانا ابی القاسم محمد و اله الطیبین الطاهرین المعصومین اعوذ بالله من‏
    الشیطان الرجیم :
    « خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین ».

    ( 1 ) قبلا عرض‏
    کردیم که پاره ای از افعال انسانی اخلاقی نامیده می‏شود در مقابل‏
    افعال عادی و طبیعی این سوال پیش می‏آید که اخلاق و معنی اخلاقی بودن یک‏
    فعل چیست ؟

    چگونه است که یک کار انسان ، اخلاقی نامیده می‏شود ؟

    و عرض‏
    کردیم که اگر چه ابتدا به نظر می‏رسد که این سوال ، سوال خیلی ساده ای‏
    است و جواب آسانی دارد ، ولی وقتی که عمیقا وارد این مطلب می‏شویم‏
    می‏بینیم جواب این سوال که راز اخلاقی بودن چیست ، به این سادگیها نیست‏
    ، بلکه از مشکل ترین مسائل فکری و پیچیده ترین مسائل فلسفی بشر است و از
    چند هزار سال پیش تا امروز هنوز فلاسفه جهان توافق نظری روی آن پیدا
    نکرده اند ما به جای اینکه اول ملاکهای اخلاقی بودن را در مکتبهای اخلاقی‏
    بیان بکنیم و مثلا بگوئیم افلاطون درباره ملاک اخلاقی بودن چه گفته است ،
    ارسطو چه گفته است ، اپیکور چه گفته است ، غزالی چه گفته است ، در
    دنیای جدید ، فلاسفه اروپا هر کدام چه گفته اند ، به جای اینها اول موارد
    ساده بسیار روشنش را ذکر می‏کنیم بعد به تفسیر می‏پردازیم ، زیرا قبل از
    آنکه موارد فعل اخلاقی روشن بشود ، تفسیر کردن چندان صواب نیست قبلا از
    موارد مسلم فعل اخلاقی ، مثالهایی از ایثار یعنی غیر را بر خود مقدم‏
    داشتن ، زحمت خود و آسایش دیگران را طلبیدن ، در قالب تاریخچه هایی از
    خارج و داخل دنیای اسلام ، و مثالهایی هم از یک مورد دیگر اخلاقیات یعنی‏
    همدردی با دردمندان ذکر کردیم اکنون باز می‏خواهیم به مثالهای دیگری در
    این مورد بپردازیم همه برای این است که می‏خواهیم موضوع کاملا روشن بشود و
    قبل از ذکر مثالها ، برای اینکه شما به اهمیت این موضوع پی ببرید لازم‏
    است مطلبی را عرض کنم .


    ارزش کار اخلاقی
    کارهایی که ما به آنها می‏گوئیم کار اخلاقی ، می‏بینیم فرقشان با کار عادی‏
    این است که قابل ستایش و آفرین و تحسین اند به عبارت دیگر بشر برای‏
    این گونه کارها ارزش قائل است تفاوت کار اخلاقی با کار

    طبیعی در این است که کار اخلاقی در وجدان هر بشری دارای ارزش است یعنی‏
    یک کار ارزشمند و گرانبها است و بشر برای خود این کار ، قیمت قائل‏
    است آن قیمتی هم که برایش قائل است
    است آن قیمتی هم که برایش قائل است نه از نوع قیمت و ارزشی است که‏ برای کار یک کارگر قائل است که ارزش مادی به اصطلاح ایجاد می‏کند و استحقاق مبلغی پول یا کالا در مقابل کار خودش پیدا می‏کند ، بلکه یک نوع‏ ارزش ما فوق این ارزشهاست که با پول و کالای مادی قابل تقویم نیست آن‏ سربازی که جان خودش را فدای دیگران می‏کند ، کارش کار با ارزشی است ولی‏ ارزش آن از نوع ارزشهای مادی نیست که مثلا بگوئیم فلان عمله کارش ساعتی‏ بیست و پنج تومان ارزش دارد ، معمار هشتاد تومان ، مهندس صد و پنجاه‏ تومان ، آن دیگری پانصد تومان ، و خیلی بالا باشد ، مثلا می‏گویند فلان کس‏ آمد چاه نفت را خاموش کرد و برای هر ساعت کارش پنج هزار تومان ارزش‏ قائل بودند ، بالاخره قابل تقویم به ارزشهای مادی است .

    کارهای اخلاقی ، در ذهن و وجدان بشر دارای ارزش و قیمت است ، گرانبها است ولی نوع ارزشش با ارزشهای مادی مقیاس را هر اندازه بالا بگیرد متفاوت است آن یک ارزش دیگری است ، ارزشی است مافوق ارزشهای مادی‏ قضایایی که از علی علیه السلام نقل کردیم ، قابل این نیست که بگوئیم این‏ کار علی را حساب بکنید ببینید چند میلیون تومان یا چند میلیارد دلار قیمت دارد این با تومان و دلار قابل تقویم نیست البته ارزش و قیمت‏ دارد ولی نوع ارزشش اساسا با این ارزشها متفاوت است .

    بعد از آنکه ثابت شد که در میان کارهای انسان یک سلسله کارها هست‏ دارای ارزش و قیمت ، آن هم نوعی ارزش که با ارزشهای مادی متفاوت است ، قهرا این سوال پیش می‏آید که توجیه این ارزشها چگونه است‏ ؟

    یعنی با چه فلسفه ای ، با چه مکتبی می‏توانیم این ارزشها و قیمتها را برای کارهای اخلاقی بشر توجیه بکنیم ؟

    به عبارت دیگر کدام مکتب می‏تواند ارزش اخلاقی کار بشر را تفسیر و توجیه و تایید کند ؟

    آیا همه مکتبها قادرند این گونه کارها را توجیه کنند ؟

    خود مکتب قادر است ؟

    همه مکتبها قادر نیستند اکنون نمی‏خواهم این مطلب را بسط بدهم این را عرض کردم برای‏ اینکه از حالا ذهن شما آماده باشد برای این مطلب که ارزشهای اخلاقی را کدام مکتب از مکتبها می‏تواند توجیه کند ، و کدام مکتب قادر به توجیه‏ نیست ؟

    مکتبهایی که قادر به توجیه نیستند بعضی صراحت دارند ، به روی‏ خودشان می‏آورند ، خجالت هم نمی‏کشند ، انکار می‏کنند می‏گویند : " اصلا " اخلاق " حرف مفت است ، کار اخلاقی انجام دادن از ساده دلی است ، آدم‏ عاقل دنبال کار اخلاقی نمی‏رود ، دنبال خوشی و لذت می‏رود جز سود و لذت‏ هیچ چیز دیگری در عالم منطقی نیست " باز این خوب است ، بالاخره می‏گوید من مکتبی دارم که نتیجه اش همین است ولی پاره ای از مکتبها ، جهان بینی‏ شان ، فلسفه و اساس فکرشان همین نتیجه را می‏دهد یعنی به همین جا می‏رسد اما به روی خودشان نمی‏آورند بلکه بر عکس ، می‏گویند : ما هم به ارزشهای‏ اخلاقی قائل هستیم و برای انسانیت ارزش قائلیم ولی با کدام مکتب ؟

    !

    اینها با آن اساسی که تو چیدی جور در نمی‏آید به هر حال ما بعدا روی این‏ مطلب بحث می‏کنیم .

    حال می‏پردازیم به مثالهای دیگر برای اخلاقی بودن بعضی از کارها .

    عفو و گذشت این خودش یک مسئله ای است حدیث پیغمبر هم هست : « ثلاث من مکارم‏ الاخلاق : تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عمن ظلمک » ( 1 ) یک کسی‏ درباره شما مرتکب خطا یا جنحه و یا جنایتی می‏شود البته در اینجا بخشی از عمل مربوط به شخص شماست ، و بخش دیگر مربوط به جامعه مثل اینکه قاتلی‏ می‏آید انسانی را می‏کشد ، که این عمل ، هم جنبه جنایتی دارد و هم جنبه‏ اجتماعی سخن در آنجا است که آن عمل به جامعه ارتباط ندارد و حقی در جامعه تولید نمی‏شود : یک کسی به شما تهمتی زده ، دروغی بسته ، از شما غیبتی کرده و از این نوع کارها ، یا از همان کارها ولی نه از جنبه‏ اجتماعیش بلکه از جنبه شخصی و فردی اش ، شما عفو و گذشت می‏کنید ، او تقاضای بخشش می‏کند ، شما هم می‏بخشید ، می‏گذرید این عمل نیز یک عمل‏ اخلاقی تلقی می‏شود ما فوق عمل عادی ، و یک نوع عمل قهرمانانه .

    حق شناسی و وفا دیگری به انسان ، احسان و نیکی کرده عکس العمل انسان در مقابل او دو جور می‏تواند باشد یکی اینکه بعد که فهمید دیگر به اصطلاح خرش از پل گذشته ، اصلا اعتنا نمی‏کند ، فراموش می‏کند و کاری به کار او ندارد ، و دیگر اینکه در مقابل او تا آخر عمر حق شناسی می‏کند ، نیکی او را فراموش نمی‏کند ، تشکر می‏کند و وفا به خرج می‏دهد ، بعد از بیست سال‏ هم اگر یک وقتی پیش بیاید که آن شخص احتیاجی داشته باشد ، فورا به حکم‏ « هل جزاء الاحسان الا الاحسان » ( 1 ) - که خود همین یک اصل اخلاقی فطری‏ است که قرآن ذکر کرده است - در مقام پاداش و احسان او بر می‏آید این‏ عمل یک عمل اخلاقی است .

    ترحم به حیوانات حتی حیواناتی که از یک نظر پلیدند ، آن پلیدی منافات ندارد با ترحم‏ به آنها مثلا سگ به دلیل میکروبی که در لعاب دهانش یا در همه بدنش‏ هست ، می‏گوئیم پلید است یعنی با او مانند شیئی که دارای یک میکروب‏ خطرناک هست رفتار می‏کنیم این منافات ندارد با اینکه در عین حال این‏ حیوان قابل ترحم باشد ، و هست انسان حیوان گرسنه یا تشنه ای می‏بیند یک‏ نفر ممکن است بی تفاوت باشد ، یک نفر دیگر او را تیمار می‏کند در حدیث‏ است که مردی در بیابان می‏گذشت ، سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را به خاکهای نمناک می‏مالد در آنجا چاه آبی بود خف خودش را ، یعنی کفش‏ خودش را به دستار یا شالی بست فرستاد داخل چاه و از آن آب کشید و بعد ظاهرا با دست خودش به این حیوان آب داد و او را سیراب کرد و از مرگ‏ نجات داد .

    وحی رسید به پیغمبر زمانش که خدا کار این انسان را شکر کرد ، یعنی قدر این کار را دانست ( یعنی این کار نزد خدا قدر دارد ) : « شکر الله له و ادخله الجنه » خدا قدر کار این‏ شخص را شناخت یعنی عملا شناخت ، به این معنی که به اوپاداش داد : او را به بهشت برد .

    همین [ حدیث ] است که سعدی در بوستان آورده : یکی در بیابان سگی تشنه یافت برون از رمق در حیاتش نیافت سعدی می‏گوید "کله دلو کرد" ولی حدیث می‏گوید کفش خودش را دلو کرد .

    کله دلو کرد آن پسندیده کیش چو حبل اندر آن بست دستار خویش (1) به خدمت میان بست و باز و گشاد سگ ناتوان را دمی آب داد خبر داد پیغمبر از حال مرد که داور گناهان او عفو کرد رمز مطلب در کجاست که این کار نزد خدا و خلق خدا ارزش دارد ؟

    سخن سری سقطی می‏گویند یکی از عرفا به نام " سری سقطی " می‏گفت : من سی سال است که‏ استغفار می‏کنم به خاطر یک " الحمد لله " که گفته ام ، به خاطر یک‏ شکری که خدا را کرده ام : انی استغفر الله منذ ثلاثین سنه لقولی الحمد لله‏ گفتند چطور ؟

    گفت من در بغداد دکاندار بودم ( این داستان را هم سعدی به‏ شعر در آورده است ) یکوقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت .

    دکان من هم در آن بازار بود .

    به سرعت رفتم ببینم دکان من سوخته یا نه ؟

    یک کسی به من گفت : آتش به دکان تو سرایت نکرده گفتم : الحمدلله بعد با خودم فکر کردم که آیا تنها تو در دنیا بودی ؟

    بالاخره آتش چهار تا دکان را سوخته دکان تو را نسوخته یعنی‏ دکان دیگری را سوخته " الحمدلله " معنایش این است که الحمدلله آتش‏ دکان مرا نسوخت ، دکان او را سوخت پس من راضی شدم به اینکه دکان او سوخته بشود و دکان من سوخته نشود بعد به خودم گفتم : اولاتهتم للمسلمین‏ سری !

    تو غصه مسلمین در دلت نیست ؟

    ( اشاره است به حدیث پیغمبر : « من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » (1) هر کس که صبح کند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد ، او مسلمان نیست ) و من سی سال است که‏ دارم استغفار آن الحمدلله را می‏کنم .

    این چیست ؟

    دعای مکارم الاخلاق " صحیفه سجادیه " دعاهای بسیار معتبری است - هم از نظر سند و هم از نظر مضمون - از زین العابدین علی بن الحسین سلام الله علیه که علمای شیعه‏ از صدر اسلام به این کتاب توجه کرده اند ، و بعد از قرآن تنها مجموعه ای‏ است که از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری به صورت یک کتاب در دست بوده است نهج البلاغه هم کتاب است ولی نهج البلاغه ، خطب [ و نامه‏ ها و کلمات قصار ] علی علیه السلام است که در میان مردم متفرق بود ، سید رضی در قرن چهارم اینها را جمع کرد و به صورت یک کتاب در آورد .

    اصول‏ کافی در قرن چهارم به صورت یک کتاب جمع آوری شده ، و کتابهای دیگری قبل از اصول کافی بوده است کتابهایی مثل مصحف‏ فاطمه سلام الله علیها و کتاب علی ( ع ) که گاهی ائمه از آن اسم می‏بردند الان در دست ما نیست بنابر این بعد از قرآن ، قدیمترین کتاب شیعی که از اول به صورت کتاب به وجود آمده و الان در دست ما هست صحیفه سجادیه‏ است که جناب زید بن علی بن الحسین وقتی که در جنگ با امویان شهید می‏شد همین کتاب همراهش بود ، و آن را به کسی سپرد ، و از آن دو نسخه بوده ، که در ابتدای صحیفه این را نوشته اند صحیفه سجادیه دعاهای زیادی دارد حالا من نمی‏خواهم درباره ارزش صحیفه صحبت بکنم که از بحث خودم دور بشوم یکی‏ از دعاهای صحیفه سجادیه دعائی است به نام دعای [ ( مکارم الاخلاق " یعنی‏ دعای اخلاق مکرمتی .

    قبلا این حدیث را خواندم که پیغمبر اکرم - به تعبیری که اهل تسنن‏ روایت کرده - اند فرمود : « بعثت لا تمم مکارم الاخلاق » ( 1 ) - و به‏ تعبیری که شیعه روایت کرده‏اند - فرمود : « علیکم بمکارم الاخلاق فان ربی‏ بعثنی بها » و گفتیم شاید هر دو تعبیر در دو نوبت از زبان پیغمبر اکرم‏ صادر شده باشد ، ولی مضمون به هر حال یکی است این دعا اسمش دعای مکارم‏ الاخلاق است ، شاید به این علت که یک جمله از آن این است : « وهب لی‏ معالی الاخلاق » ( 2 ) اگر ما در این شبها فرصت پیدا بکنیم لااقل در بعضی‏ از شبها قسمتهایی از این دعای شریف را برای شما بخوانیم [ بسیار مناسب‏ است ، زیرا برای ] معرفی مکتب اخلاقی اسلام یکی از بهترین نمونه ها دعای‏ مکارم الاخلاق است .

    و از جمله آرزوهایی که من سالهاست دارم این‏ است که یک وقتی توفیق پیدا بکنم این دعا را به فارسی ترجمه و مخصوصا شرح بکنم ، فلسفه ها و نکاتی را که در این دعای شریف هست تشریح کنم و در اختیار فارسی زبانان خودمان قرار بدهم این جزء آرزوهای من است‏ امیدوارم خدای متعال این توفیق را به من عنایت کند و خود وجود مقدس علی‏ بن الحسین سلام الله علیه از خدای متعال بخواهد که این توفیق برای من پیدا بشود حالا من قسمتی از این دعا را می‏خوانم برای همین نمونه ها هر کس که‏ این مضمونها را بشنود و انسانی را که آرزویش اینجور شدن است و البته او اینجور هست و دارد به همه یاد می‏دهد که انسان اسلام باید اینجور باشد در نظر بگیرد ، با خود می‏گوید چگونه است که این کارها اینقدر ارزش و قیمت‏ پیدا می‏کند ؟

    این دعا هر قسمتش با صلوات شروع می‏شود ، حضرت یک صلوات‏ بر پیغمبر و آل پیغمبر می‏فرستد ، بعد چند جمله دعا می‏کند ، دو مرتبه‏ صلوات می‏فرستد و حال قسمتی از این دعا : به خدای خود عرض می‏کند : « اللهم صل علی محمد و آله و سددنی لان اعارض‏ من غشنی بالنصح » پروردگارا درود بفرست بر پیامبر و آل پیامبر ، و به من‏ توفیق بده که با آن کسانی که با من دغلی می‏کنند ، به ظاهر دوستی می‏کنند ولی در باطن می‏خواهند به من بدی کنند معارضه کنم ²و اجزی من هجرنی بالبر» آن کسانی که مرا ترک و رها کرده اند ، دوستانی که دیگر به سراغ من‏ نمی‏آیند ، جزای آنها را کف دستشان بگذارم چگونه ؟

    در مقابل اینکه آنها مرا ترک کردند و ترک احسان کردند من نسبت به آنها برو احسان بکنم‏ « و اثیب من حرمنی بالبذل » پاداش بدهم آنکه مرا محروم کرده است ، به‏ اینکه به او ببخشم « و اکافی من قطعنی بالصله » و مکافات بدهم هر کس با من قطع رابطه می‏کند : ارحام و دوستانی که قطع صله رحم یا قطع صله مودت‏ می‏کنند ، [ به اینکه رابطه را برقرار کنم ] آنها می‏برند ، من پیوند کنم‏ مکافات من این باشد که آنها این رابطه را می‏برند من در مقابل وصل کنم ، آنها فصل می‏کنند ، من وصل کنم « و اخالف من اغتابنی الی حسن الذکر » مخالفت کنم با آن کسانی که از من غیبت می‏کنند ، پشت سر من از من‏ بدگویی می‏کنند ، و مخالفتم با غیبت کن های خودم این باشد که پشت سر آنها همیشه نیکی آنان را بگویم .

    « و ان اشکر الحسنه و اغضی عن السیه » نیکیهای مردم را سپاسگزار باشم و از بدیهای آنها چشم بپوشم این چه آرزویی‏ است برای انسان ؟

    حالا اعم از اینکه ما خودمان اهل این آرزوها باشیم یا نباشیم ، اهل این عملها باشیم یا نباشیم ، آیا اینها یک امور قابل‏ ستایش در حد اعلی هست یا نه ؟

    آیا این امور ارزش دارد یا ارزش ندارد ؟

    گرانبها است یا گرانبها نیست ؟

    ارزشش چه نوع ارزشی است ؟

    آیا انسانی که اینگونه است ، در نظر ما یک قهرمان هست یا نیست ؟

    قهرمان‏ است این قهرمانی یعنی چه ؟

    راز این قهرمانی در کجاست ؟

    این است معنی‏ سؤالی که هی طرح می‏کنیم تا بعد جوابش را بدهیم : راز اخلاقی بودن این‏ کارها ، این فکرها ، این نیتها ، این میلها ، این اراده ها در کجاست ؟

    سخن خواجه عبدالله انصاری تعبیری دارد خواجه عبدالله انصاری که حالا شاید از خودش تعریف کرده به‏ هر حال او مردم عارف وارسته ای بوده می‏گوید : " بدی را بدی کردن سگساری‏ است " یک کسی به آدم بدی می‏کند ، انسان در مقابل بدی او بدی می‏کند این‏ ، سگ رفتاری است چون اگر سگی سگ دیگری را گاز بگیرد او هم گازش می‏گیرد " و نیکی را نیکی کردن خر کاری است " یک کسی به آدم نیکی می‏کند ، انسان در مقابل نیکی او نیکی می‏کند این هم‏ کار مهمی نیست نمی‏دانم دیده اید یا ندیده اید ؟

    هر کس مثل من دهاتی‏ باشد دیده : یک الاغ وقتی که شانه یک الاغ دیگر را می‏خاراند ، او هم فورا شانه او را می‏خاراند اگر دید او شانه او را می‏خاراند که از این خاراندن‏ خوشش می‏آید ، فورا شانه رفیقش را می‏خاراند " بدی را نیکی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است " حالا یک چهارمی هم دارد : " و نیکی را بدی‏ کردن کار ما مردم ایرانی است " .

    عری است در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین می‏فرماید : و ذی سفه یواجهنی بجهل و اکره ان اکون له مجیبا " سفیه " نه معنایش دیوانه است ، بلکه یعنی کسی که رشد فکری و هدف‏ داشته باشد ، کار او جنبه اجتماعی پیدا می‏کند و دیگر جای گذشت نیست‏ « واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »(1) امیرالمؤمنین چنین سخنی می‏خواهد بفرماید .

    " و ذی سفه یواجهنی بجهل " بسا هست آدمهایی که رشد فکری ندارند ، با روی جهالت و نادانی خودشان با من روبرو می‏شوند ، از من بدگویی می‏کنند ، به من فحش می‏دهند " و اکره ان اکون له مجیبا " [ و من کراهت دارم از اینکه پاسخ آنها را بدهم ] .

    یزید سفاهه و ازید حلما کعود زاد فی الاحراق طیبا (2) خیلی اتفاق می‏افتدکه او بر سفاهت و جهالت وبدگویی خودش می‏افزاید ، من بر حلم خودم می‏افزایم مثل من مثل آن عودی است که در آتش می‏اندازند ، هر چه آتش بیشتر می‏سوزد ، بیشتر بوی خوشش ظاهر می‏شود غرض اینکه حلم‏ نیز یک ارزش اخلاقی است .

    این شعر در " مطول " است : و لقد امر علی اللئیم یسبنی فمضیت ثمه قلت لا یعنینی من بر بعضی اشخاص پست ناکس عبور می‏کنم ( مرور می‏کنم ) او فحش می‏دهد ، [ با خود ] می‏گویم مقصود او من نبودم .

    بازاری و مالک اشتر داستان مالک اشتر را همه شنیده اید : اوکه مردی قوی اندام و قوی هیکل‏ بود ازبازار کوفه می‏گذشت یک بچه بازاری آنجا نشسته بود او را نمی‏شناخت‏ نوشته اند یک بند قه ای که نمی‏دانم چه بوده ، مثلا آشغالی را برداشت‏ پرت کرد به سر و صورت مالک مالک اعتنایی نکرد و رد شد بعد ازاینکه رد شد ، شخصی به آن بازاری گفت : آیاشناختی این کسی که این جور به او اهانت کردی ، مسخره اش کردی که بود ؟

    گفت : که بود ؟

    گفت : مالک‏ اشتر امیر الجند و سپهسالار علی بن ابی طالب بدنش به لرزه افتاد گفت : قبل ازاینکه درباره من تصمیمی بگیرد بروم از او معذرت بخواهم تعقیبش‏ کرد ، دید رفت داخل مسجد و شروع کرد به نماز خواندن دو رکعت نماز خواند صبر کرد تا نمازش را سلام داد بعد سلام داد و افتاد به التماس که من همان‏ آدم بی ادب بی تربیتی هستم که به شما جسارت کردم ، نمی‏شناختم ، و از این حرفها مالک گفت : به خدا قسم اصلا من نمی‏خواستم به مسجد بیایم ، جای دیگر می‏رفتم به خدا قسم من به مسجد نیامدم جز برای اینکه دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا بکنم که‏ خدا از گناه تو بگذرد و تو را هدایت کند این کار اسمش چیست ؟

    یک‏ ارزش اخلاقی بسیار عالی درباره ائمه اطهار ، ما از این جور قصه ها ، حکایات و داستانها الی ماشاء الله داریم .

    مرد شامی و امام حسین ( ع ) داستانی است که هم به امام حسن نسبت داده اند و هم به امام حسین ، و این روایتی که نقل می‏کنم درباره امام حسین علیه السلام است مردی به نام‏ " عصام بن المصطلق " اهل شام ، آمد در مسجد مدینه مردی را دید با هیبت‏ و جلال ( 1 ) .

    نظرش را جلب کرد گفت این کیست آنجا نشسته ؟

    معلوم‏ می‏شود شخصیتی است یک کسی گفت : حسین بن علی بن ابیطالب ( 2 ) .

    تاشنید حسین پسر علی ، گفت : قربه الی الله بروم چند تا فحش آبدار به اوبگویم آمد و روبروی حضرت ایستاد وبا کمال وقاحت ، تا می‏توانست حضرت امیر و خود حضرت را سب کرد و فحش داد که اسلام را شما خراب کردید ، شما مردمی هستید منافق ، و از این حرفها .

    امام نگاهی به‏ او کرد ، در چهره‏اش خواند که او یک مرد اغفال شده است همینکه حرفهایش‏ تمام شد فرمود : « ا من اهل الشام انت ؟

    » آیا تو اهل شامی ؟

    گفت بله‏ یک جمله بیشتر نگفت : « شنشنه اعرفها من اخزم » ( 1 ) ( مثل است ) : می‏دانم ، شامیها این جور هستند .

    بنابر این شما در شهر ما غریب هستی ، مهمان ما هستی ، بیا برویم منزل مهمان ما باش ، تو را پذیرایی می‏کنیم ، اگر آذوقه ات کم باشد آذوقه به تو می‏دهیم و خود این مرد می‏گوید یکمرتبه‏ حالتی به من دست داد ، دوست داشتم زمین شکافته بشود به زمین فرو بروم .

    یزید سفاهه و ازید حلما کعود زاد فی الاحراق طیبا فرازی دیگر از دعای مکارم الاخلاق آن قسمتهایی که از صحیفه سجادیه خواندم ، باز می‏بینیم ارزشهای اخلاقی‏ بسیار عالی است قسمت دیگری از صحیفه سجادیه را هم برای شما بخوانم .

    بعد از آن قسمت دو مرتبه درود می‏فرستد بر پیغمبر و آل پیغمبر ، و به‏ پاورقی : > یک وقتی یک شامی با یک کوفی در یک قهوه خانه بین راه به اصطلاح‏ امروز سر یک مسئله نماز مباحثه می‏کردند کوفی خواست بگوید که حرف من‏ درست است ، گفت آخر من علی را دیدم این جور نماز می‏خواند شامی گفت : مگر علی نماز هم می‏خواند ؟

    این بدبختها ، این شامیها تا این حد اغفال و گمراه شده بودند .

    1 ) منتهی الامال ، ج 1 ، ص .

    209 26 خدای متعال عرض می‏کند : « و حلنی بحلیه الصالحین والبسنی زینه المتقین » پروردگارا !

    مرا مزین کن و زینت بخش به زیور صالحان ، و بپوشان لباس‏ پرهیزکاران خود این جمله ها توضیح نمی‏دهد که زیور صالحان چیست و چه‏ چیزها برای صالحان زیور است ؟

    چه چیزها برای متقیان جامه ای زیبا است ؟

    چون صالحان و متقیانی که ما می‏شناسیم با آن که امام سجاد در اینجا توضیح‏ می‏دهد خیلی فرق می‏کند « حلنی بحلیه الصالحین و البسنی زینه المتقین فی‏ بسط العدل و کظم الغیظ و اطفاء النائره و ضم اهل الفرقه و اصلاح ذات‏ البین و افشاء العارفه و ستر العائبه و لین العریکه و خفض الجناح » خدایا !

    مرا مزین کن به زینت صالحان ، مرا بپوشان به لباس زیبای‏ پرهیزکاران و متقیان .

    ( بعد برای اینکه مردم بفهمند که او زینت صالحان‏ و جامه متقیان راچه می‏شناسد ، می‏فرماید ) : « فی بسط العدل » در گسترش‏ دادن به عدالت زینت صالحان و جامه زیبای متقیان این است که عدالت را گسترش می‏دهند « و کظم الغیظ » وقتی که خشم می‏گیرم ، بتوانم بر خشم خود غالب بشوم و خشم خود را کظم کنم " کظم " یعنی چه ؟

    غیظی که انسان پیدا می‏کند ، درست حالت عقده ای را دارد که در انسان پیدا می‏شود ، حل کردن‏ این عقده را " کظم " گویند مثل غده سرطان که وقتی آن را زیر برق‏ می‏گذراند آب می‏شود از نظر روحی ، کظم غیظ این است که انسان کاری بکند که نه تنها اثری بر غیظ خودش مترتب نکند بلکه آن عقده ، آن کینه که در قلبش وجود دارد ، حل بشود و مثل یخی که آب می‏شود ، آب بشود زینت‏ متقیان و حلیه صالحان این است که بتوانند خشم را در خودشان حل کنند « و اطفاء النائره » هر جا که آتشی شعله ور است ( معلوم است که مقصود آنجایی است که میان دو مؤمن جنگ و نزاعی هست ، اختلافی هست ، شعله‏ فتنه‏ای 27 هست حال آیا در آنجا مثل اغلب ما مردم ، هیزم کشی بکنم که آن آتش شعله‏ ورتر بشود ؟

    نه ، هر جا که شعله نزاع میان برادران مؤمن فروزان است ) من بشوم آتش نشان آن شعله « و اصلاح ذات البین » میان مؤمنان و مسلمانان‏ ، اصلاح بر قرار کنم « و افشاء العارفه » خوبیهای مردم را فاش کنم‏ « و ستر العائبه » بر عکس ، بدیهای مردم را ، عیبهای مردم را روپوشی کنم‏ (همه اینها در مسائل اخلاقی است ، شامل مسائل اجتماعی که در آنها حق عموم‏ پیدا می‏شود نیست ، چون در آن موارد دستورهای دیگری است که در همین دعای‏ مکارم الاخلاق هم آن دستورها هست ) انسان باید در این حد باشد که برای‏ اینکه مردم را بیشتر خوشنام بکند و حسن ظن مسلمین را نسبت به یکدیگر زیاد نماید ، خوبیهای مردم را اینجا و آنجا بازگو کند و روی بدیهای مردم‏ حتی بدیهای واقعی مردم را بپوشاند ، زشتیها را آشکار نکند این خودش یک‏ وظیفه اسلامی است : آشکار کردن نیکیها و پوشاندن بدیهای مردم .

    وقتی که‏ انسان یک مقدار نیکی دارد ، بعد ببیند مردم او را با نیکیهایش می‏شناسند ، همین خودش عاملی است برای اینکه بدیها را در وجود خودش کم بکند ، و بر عکس ، اگر انسان یک سلسله نیکیها داشته باشد و یک سلسله بدیها ، و بعد ببیند مردم او را فقط به این بدیها می‏شناسند ، آن شخصیت نیک ، و

  • فهرست مطالب
    مقدمه
    9
    جلسه اول : فعل طبیعی و فعل اخلاقی
    11
    ارزش کار اخلاقی
    13
    عفو وگذشت
    16
    حق شناسی و وفا
    16
    ترحم به حیوانات
    17
    سخن سری سقطی
    18
    دعای مکارم الاخلاق
    19
    سخن خواجه عبدالله انصاری
    22
    بازاری و مالک اشتر
    24
    مرد شامی و امام حسین ( ع )
    25
    فرازی دیگر از دعای مکارم الاخلاق
    26
    نهی شدید قرآن از اشاعه زشتیهای مؤمنین
    28
    غیبت در مواردی جایز است
    29
    سخن نادرست ابن سیرین و اشتباه غزالی
    30
    جلسه دوم : نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
    35
    مبدا و هدف در کار انسان
    38
    اخلاق هندی
    40
    نقد این نظریه :
    الف : هر محبتی اخلاق نیست
    42
    ب : اخلاق محدود به غیر دوستی نیست
    44
    ج : مفهوم انساندوستی
    45
    نظریه فلاسفه اسلامی - اراده
    47
    فرق میل و اراده
    47
    نظریه وجدانی
    53
    نظر قرآن درباره وجدان
    54
    نظر کانت
    55
    جلسه سوم : نظریه وجدانی
    61
    آیا همه محتویات ذهن انسان ماخوذ از تجارب است ؟
    63
    عقل نظری و عقل عملی
    64
    احکام وجدان از نظر کانت
    64
    عذاب وجدان
    67
    وجدان اخلاقی و سعادت
    70
    آیا کمال غیر از سعادت است ؟
    71
    وجدان و اثبات اختیار انسان
    72
    وجدان و اثبات بقاء و خلود نفس
    74
    حدیثی از امام صادق ( ع )
    77
    نقد این نظریه :
    الف : تحقیر فلسفه
    78
    ب : تفکیک میان کمال و سعادت
    78
    ج : همه احکام وجدان مطلق نیست
    81
    دروغ مصلحت آمیز
    82
    جلسه چهارم : نظریه زیبایی
    91
    آیا زیبایی قابل تعریف است ؟
    96
    زیبایی مطلق است یا نسبی ؟
    98
    رابطه زیبایی با عشق و حرکت
    99
    زیبایی منحصر به زیبایی مربوط به غریزه جنسی نیست
    100
    زیبایی غیر محسوس
    102
    فصاحت قرآن
    104
    زیبایی سخن علی علیه السلام
    105
    زیبایی معقول
    107
    نظر افلاطون
    110
    جلسه پنجم : نظریه پرستش
    115
    شعور ظاهر و شعور مغفول عنه
    117
    پرستش چیست ؟
    120
    آیا پرستش منحصر به پرستش آگاهانه انسان است ؟
    122
    حس اخلاقی جدا از حس خداشناسی نیست
    125
    توجیه صحیح اخلاق
    128
    اخلاق از مقوله عبادت و پرستش است
    132
    اخلاق فقط در مکتب خداپرستی قابل توجیه است
    133
    مراتب عبادت
    134
    جلسه ششم : کرامت نفس ، محور اخلاق اسلامی
    139
    دنیای روح انسان
    141
    تحقیر و تجلیل نفس
    143
    " نفس " در سنت و حدیث
    145
    کرامت و عزت نفس ، محور اخلاق اسلامی
    147
    کلبیون و ملامیه
    148
    اشتباه سعدی و برخی از متصوفه
    149
    کرامت و عزت نفس در سخنان امام حسین ( ع )
    152
    عزت نفس در کلام امام صادق و علی علیه السلام
    154
    آیا انسان دارای دو نفس است ؟
    157
    نظریه منسوب به هایدگر
    158
    سخنان دیگری از امام حسین ( ع ) درباب کرامت نفس
    160
    جلسه هفتم : خود و ناخود
    165
    آیا " خود " را باید خوار کرد یا محترم شمرد ؟
    167
    نظر اسلامی
    169
    جدال درونی
    170
    " من " اصیل و " من " طفیلی ( خود و ناخود )
    172
    خود یادآوری ( خودیابی )
    174
    سخن مولوی
    175
    بخیل " خود " ش را گم کرده
    177
    تمثیل مولوی
    178
    روح انسان منشا احساسهای اخلاقی و دروازه ای به سوی معنویت
    179
    سیری در نظرات مادیین
    185
    سخن سارتر
    187
    نظریه مارکسیستها
    187
    نقد این نظریه
    189
    جلسه هشتم : خودشناسی
    193
    خود شناسی مقدمه خداشناسی و اخلاق
    196
    آموزشهای نفس انسان در خداشناسی
    198
    عالم طبیعت یک جریان مداوم و یک واحد حرکت است
    199
    آیا " من " عوض می‏شود ؟
    201
    داستان بهمنیار و ابن سینا
    202
    شناخت " خود " به عنوان یک حقیقت ثابت ، مقدمه شناخت خدا
    203
    وجود گرایشهای معنوی در انسان آیتی برای شناخت خدا
    204
    تعصب نسبت به ماتریالیسم
    206
    سخن موریس مترلینگ
    207
    داستان کودک زیرک و مدرسه
    209
    توبه
    210
    آیا روح اجتماع است که گرایشهای اخلاقی را الهام می‏کند ؟
    212
    منشا ابراز نظریات ماتریالیستی
    214
    سخن سارتر درباره " خود واقعی "
    215
    رابطه آزادی انسان و وجود خدا
    216
    انسان آن چیزی است که بخواهد باشد
    218
    جلسه نهم : بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
    223
    ارزش نظری و ارزش عملی یک نظریه
    224
    حقیقت بودن مساوی با مفید بودن است
    226
    بحران معنوی بزرگترین بحران عصر حاضر
    229
    افزایش خودکشیها
    229
    خالی ماندن ساعات فراغت
    230
    ازدیاد بیماریهای عصبی و اختلالات روانی
    231
    عصیان جوانان ، هیپی گری
    232
    کمبود عواطف
    233
    مسئله گرسنگی
    235
    مسئله آلودگی محیط زیست
    237
    تمثیل توئین بی
    239
    افسانه جادوگر و جن
    239
    سیانتیسم ، اصالت علم
    240
    ایدئولوژی
    242
    روشنفکری
    244
    عرفان منهای مذهب !
    246
    ضمیمه 1 : الف . اخلاق کمونیستی
    251
    منطق دیالکتیک
    255
    تکامل جامعه
    257
    مفهوم تکامل از نظر مارکسیسم
    259
    انقلاب ، معیار اخلاق
    261
    اصالت فرد و اصالت جامعه
    264
    آزادی و مساوات
    266
    نقد این نظریه
    268
    ب . مسئله خودی در اخلاق
    271
    چرا بشر نیاز به روش اخلاقی و تربیتی دارد ؟
    273
    دو نوع اخلاق
    275
    ریشه پایبندی به فضائل اخلاقی
    276
    خداشناسی پایه اخلاق
    279
    انواع " خود " و " خودپرستی "
    280
    سخن گوستاولوبون
    283
    دو گونه مبارزه با " خودی "
    284
    خدا مبنای فضائل اخلاقی
    286
    امام حسین ( ع ) و فضائل اخلاقی
    289
    ج . معیار فعل اخلاقی
    293
    فعل طبیعی و فعل اخلاقی
    295
    سخن داستایوسکی
    296
    معیار فعل اخلاقی چیست ؟
    297
    نظر کانت
    301
    نظر افلاطون
    305
    نظر فلاسفه
    308
    نظر راسل
    311
    با یزید و خدا
    313
    داستان مرد اداری و همکارش
    314
    ضمیمه 2 : [ مکتب اخلاقی راسل ]
    318

چکیده این تحقیق که با عنوان بررسی خصوصیات مدیران مدارس شهری شهرستان ساوجبلاغ و تطبیق آن با آیین نامه انتصاب مدبران انجام شده است از نوع تحقیقات توصیفی می‌باشد . اهداف مد نظر تحقق 1- بررسی خصوصیات مدیران مدارس شهری شهرستان ساوجبلاغ و تطبیق آن با آیین نامه انتصاب مدیران . 2- ارائه پیشنهادها و راه حلهای مناسب به مسئولین به منظور بهبود فرایند مدیریت و آموزش مدیران . در ارتباط با ...

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی شعر فارسى، به عنوان یکى از برجسته‏ترین و گسترده‏ترین آثار فرهنگِ بشرى، همواره موردِ ستایش آشنایانِ این وادى بوده است. این شعر، همان‏گونه که در حوزه مفاهیم و معانى ویژگیهایى دارد که آن را از شعر دیگر ملل امتیاز مى‏بخشد، در قلمرو ساخت و صورت هم از بعضى خصایص برخوردار است که در ادبیّات جهان، یا بى‏همانند است یا مواردِ مشابه بسیار کم دارد. مثلاً ردیف با ...

زندگی حجت‌الاسلام امام محمد غزالی به سال ۴۵۰ هجری قمری در توس (طوس) از اعمال خراسان دیده به جهان گشود، دوران کودکی وتعالیم در زادگاه خود فرا گرفت. پدرش مردی از صالحان زمان خود بود که از رشتن پشم ، گذاران زندگی میکرد. آنچه میرشت در دکانی در بازار پشم فروشان میفروخت و بدین سبب او را غزالی می‌گفتند. پدر امام محمد غزالی اهل ورع و تقوی بود و غالبا در مجالس فقیهان حضور می‌یافت. دو پسر ...

مقدمه هنر خاتم‌سازی یکی از مهمترین هنر های دستی ایران است .این صنعت ارزش هنری فوق العاده زیادی دارد .سابقه خاتم‌سازی درایران از زمانهای خیلی قدیم بوده است .به طورکلی ابتدا باید دید خاتم چیست و خاتم‌ساز یا خاتم‌کار چه کسی است. تعریف خاتم خاتم ترکیبی است از چند ضلعی‌های منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگ‌های مختلف تشکیل می‌شود. پنج ،شش ف هشت یا ...

مقدمه قبل از ورود به مطلب لازم است که با مراجعه به فرهنگ ها و دایره المعارف ها معنی این واژه ها را تعریف کنیم : مرحوم دکتر محمد معین ، ادیب و پژوهنده سالیان گذشته در اثر ارزشمند خود – فرهنگ فارسی – کلمه روناس را چنین تعریف می کنند : روناس = rounas - یا runas (رویناس – روغناس – روین – رودن – رودنک )اسم گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر ، دارای برگهای نوک تیز و گل ...

دکتر علی شریعتی 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار ...

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم کدام عیب که سعدی همین هنر دارد با گذر از مکتب ها و سبک های فکری فرهنگی و با همه تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی ...

چکیده: مدیریت اسلامی باید با جهت گیریهای دینی همراه باشد. جهت گیریهای دینی در مدیریت اسلامی نقشی اساسی دارد، مدیر اسلامی در چارچوب جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند به امور و فعالیتهای خود رسیدگی کند. در مدیریت اسلامی جهت گیریهای دینی مدیر است که در چارچوب این جهت گیریهای دینی و اسلامی می تواند مجموعه امور، کارها و اقدامات مدیریتی خود را ساماندهی کند. مدیریت اسلامی را مانند ...

مقدمه اولین موزه ملی ایران در یک اتاق برپا شد اولین موزه ملی ایران ، سال 1925 شمسی در یکی از اتاق های بزرگ عمارت قدیم وزارت معارف تأسیس شد. این موزه در اتاقی در قسمت شمالی بنای مدرسه دارالفنون سابق در ضلع غربی خیابان ناصرخسرو به دست مرحوم مرتضی خان مرتضایی ممتازالملک تأسس شد. این موزه دارای جزوه نظامنامه و کاتالوگ نیز بوده است که هم اکنون نسخه هایی از آن در انبار موزه ایران ...

ماهیت «تصویر» و «اندیشه» وینگشتاین بعد از بیان اصول و مبادی هستی شناسی به طرح ماهیت اندیشه و تصویر و از آن پس به طرح ماهیت زبان می پردازد این انتقال از طریق این ایده‌ی معروف ویتگنشتاین صورت می گیرد که اندیشه ها و گزاره ها تصاویر واقعیت هستند. وینگشتاین قبل از اینکه وارد مبحث ماهیت اندیشه و زبان شود به طور مختصر در ابتدا درباره‌ی ماهیت تصویر سخن می گوید ما از طریق یک تصویر می ...

در فرهنگهای فارسی تعریف دقیقی از تذهیب وجود ندارد. در لغتنامه ها، تذهیب را زر گرفتن و طلا کاری دانسته اند. در دایره المعارفهای فارسی نیز تعریفهایی از تذهیب آمده است که به شیوه های تذهیب، در یک دوره‌ی خاص از تاریخ، تعلق دارد. به هر حال تذهیب را می توان مجموعه ای از نقشهای بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هر چه زیباتر کردن کتابهای مذهبی، علمی، فرهنگی، تاریخی، دیوان اشعار ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول