طرق الوقایه من الفتن
ایها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه، و عرجوا عن طریق المنافره، و ضعوا تیجان المفاخره.
افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح.
هذا ماء آجن، و لقمه یغص بها آکلها .
و مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه.
حکمه السکوت
فان اقل یقولوا : حرص علی الملک، و ان اسکت یقولوا : جزع من الموت !
هیهات بعد اللتیا والتی !
والله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدی امه، بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لا ضطربتم اضطراب الارشیه فی الطوی البعیده !
راه های پرهیز از فتنه ها
ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید، و تاج های فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران به پا خاست، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت.
این گونه زمامداری، چون آبی بد مزه، و لقمه ای گلوگیر است، و آن کس که میوه را کال و نارس بچیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بکارد.
مواقف طلحه والزبیر
و قد ارعدوا و ابرقوا، و مع هذین الامرین الفشل ؛ و لسنا نرعد حتی نوقع، و لا نسیل حتی نمطر.
شناخت طلح و زبیر ( و اصحاب جمل )
چون رعد خروشیدند و چون برق درخشیدند، اما کاری از پیش نبردند و سرانجام سست گردیدند !
ولی مااین گونه نیستیم، تا عمل نکنیم، رعد و برقی نداریم، و تا نبازیم سیل جاری نمی سازیم.
بلاغه اهل البیت علیه السلام
الا وان اللسان بضعه من الانسان، فلا یسعده القول اذا امتنع، و لا ی مهله النطق اذا اتسع، و انا لامراء الکلام، و فینا تنشبت عروقه، و علینا تهدلت غصونه.
اسباب الغشل و الهزیمه
و اعلموا رحمکم الله انکم فی زمان القائل فیه بالحق قلیل، و اللسان عن الصدق کلیل، و اللازم للحق ذلیل، اهله معتکفون علی العصیان، مصطلحون علی الادهان، فتاهم عارم، وشائبهم آثم، و عالمهم منافق، و قارنهم مماذق، لا یعظم صغیر هم کبیرهم، و لا یعول غنیهم فقیرهم.
فصاحت و بلاغت اهل بیت علیه السلام
آگاه باشید، همانا زبان، پاره ای از وجود انسان است، اگر آمادگی نداشته باشد سخن نمی گوید، و به هنگام آمادگی، گفتار او را مهلت نمی دهد، همانا ما امیران سخن میباشیم، درخت سخن در ما ریشه دوانده، و شاخه های آن بر ما سایه افکند ه است.
علل سقوط جامعه انسانی
خدا شما را رحمت کند، بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشمند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری همداستانند، جوانانشان بد اخلاق، و پیر مردانشان گنهکار، و عالمشان دو رو، و نزدیکانشان سود جویند، نه خردسالانشان بزرگان را احترام میکنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را میگیرند.
خدا شما را رحمت کند، بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک، و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بی ارزشمند، مردم گرفتار گناه، و به سازشکاری همداستانند، جوانانشان بد اخلاق، و پیر مردانشان گنهکار، و عالمشان دو رو، و نزدیکانشان سود جویند، نه خردسالانشان بزرگان را احترام میکنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را میگیرند.
الاخلاق فی الحرب انی اکره لکم ان تکونوا سبابین، و لکنکم لو و صفتم اعمالهم، و ذکر تم حالهم، کان اصوب فی القول، و ابلغ فی العذر، و قلتم مکان سبکم ایاهم : اللهم احقن دماء نا ودماء هم، و اصلح ذات بیننا و بینهم، و اهدهم من ضلالتهم، حتی یعرف الحق من جهله، و یر عوی عن الغی و العدوان من لهج به.
اخلاق در جنگ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را بازگو میکردید به سخن راست نزدیک تر، و عذرپذیر تر بود.
خوب بود بجای دشنام آنان میگفتید : خدایا !
خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند، و آنان که با حق میستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.
التوجیه المعنوی فی الحرب و ای امری منکم احس من نفسه رباطه جاش عند اللقاء، و رای من احد من اخوانه فشلا فلیذب (فلیذبب ) عن اخیه بفضل نجدته التی فضل بها علیه کما یذب عن نفسه، فلو شاء الله لجعله مثله، ان الموت طالب حثیث لا یفوته المقیم، و لا یعجزه الهارب، ان اکرم الموت القتل !
والذی نفس ابن ابی طالب بیده، لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی الفراش فی غیر طاعه الله !
تحذیر من التقصیر فی الحرب ومنه : و کانی انظر الیکم تکشون کشیش الضباب : لا تاخذون حقا، و لا تمنعون ضیما، قد خلیتم و الطریق، فالنجاه للمقتحم، و الهلکه للمتلوم.
آموزش روانی در جنگ هر کدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، درخود شجاعت و دلاوری احساس کرد، و برادرش را سست و ترسو یافت.
به شکرانه این برتری باید از او دفاع کند.
آنگونه که از خود دفاع میکند، زیرا اگر خدا بخواهداو را چون شما دلاور و شجاع گرداند.
همانا مرگ به سرعت در جستجوی شماست، آنها که در نبرد مقاومت دارند، و آنها که فرارمی کنند، هیچکدام را از چنگال مرگ رهایی نیست وهماناگرامی ترین مرگها کشته شدن درراه خداست.
سوگند به آن کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست.
هزار ضربت شمشیر بر من آسان تر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت باخداست.
هشدار از کوتاهی در نبرد گویی شما را در برخی ازحمله ها، درحال فرار، ناله کنان چون گله ای از سوسمار مینگرم که نه حقی را باز پس میگیرید، و نه ستمی را باز میدارید، اینک این شما و این راه گشوده، نجات برای کسی است که خود را به میدان افکنده به مبارزه ادامه دهد، و هلاکت ازآن کسی است که سستی ورزد.
فضل الجهاد اما بعد، فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اولیائه، و هو لباس التقوی، و درع الله الحصینه، و جنته الوثیقه فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل، و شمله البلاء، و دیت بالصغار و القماءه، و ضرب علی قلبه بالاسهاب (الاسداد )، و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد، و سیم الخسف، و منع النصف.
الدعوه الی الجهاد الا و انی قد دعوتکم الی قتال ( حرب ) هولاء القوم لیلا و نهارا، و سرا و اعلانا، و قلت لکم : اغزوهم قبل ان یغروکم، فو الله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا، فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات، و ملکت علیکم الاوطان، وهذا اخو غامد وقد وردت خیله الانبار، وقد قتل حسان بین حسان البکری، و ازال خیلکم عن مسالحها.
و لقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المراه المسلمه، و الاخری المعاهده، فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها، ما تمتنع ( تمنع ) منه الا بالاسترجاع والاسترحام.
ثم انصرفوا و افرین ما نال رجلا منهم کلم، و لا اریق لهم دم، فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما، بل کان به عندی جدیرا.
فیا عجبا !
عجبا و الله یمیت القلب و یجلب الهم من اجتماع هولا ء القوم علی باطلهم، و تفرقکم عن حقکم !
فقبحا لکم و ترحا، حین صرتم غرضا یرمی !
یغار علیکم و لا تغیرون ؟
وتغزون ولاتغزون ؟
ویعصی اللاه و ترضون ؟
فاذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر ( الصیف ) قلتم : هذه حماره القیظ، امهلنا یسبخ عنا الحر، و اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتا ء قلتم : هذه صباره القر، امهلنا ینسلخ عنا البرد ؛ کل هذا فرارا من الحر والقر ؛ فاذا کنتم من الحر و القر تفرون : فانتم والله من السیف افر !
مظلومیه الامام و اسباب هزیمه الکوفیین یا اشباه الرجال ول ا رجال !
حلوم الاطفال ؛ و عقول ربات الحجال ؛ لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه والله جرت ندما، و اعقبت سدما ( ذما ) قاتلکم الله !
لقد ملاتم قلبی قیحا، و شحنتم صدری غیظا، و جرعتمونی نغب التهام انفاسا، و افسدتم علی رایی بالعصیان و الخدلان؛ حتی لقد قالت قریش : ان ابن ابی طالب رحل شجاع، و لکن لا علم له بالحرب.
لله ابوهم !
و هل احد منهم اشد لها مراسا ( مقاما )، و اقدم فیها مقاما منی !
لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین، و ها انا ذا قد ذرفت علی الستین !
و لکن لا رای لمن لا یطاع !
ارزش جهاد درراه خدا پس از ستایش پروردگار !
جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است.
جهاد، لباس تقوا، و زره محکم، و سپر مطمتن خداوند است.
کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند، و دچار بلا ومصیبت میشود و کوچک وذلیل میگردد، دل او در پرده گمراهی مانده وحق از او روی میگرداند، به جهت تر ک جهاد، به خواری محکوم و ازعدالت محروم است.
دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان آگاه باشید !
من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان دعوت کردم وگفتم پیش از آن که آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند، هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد؛ ذلیل خواهد شد.
اما شما سستی به خرج دادید، و خواری وذلت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمین های شما را تصرف نمود.
واینک، فرمانده معاویه ( مرد غامدی ) با لشکرش وارد شهر انبا رشده و فرماندار من،‹‹حسان بن حسان بکری ›› را کشته وسربازان شمارا از مواضع مرزی بیرون رانده است.
به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که درپناه حکومت اسلام بوده وارد شده، وخلخال و دستبند وگردن بند و گوشواره های آنها رابه غارت برده، درحالی که هیچ وسیله ای برای دفاع، جز گریه والتماس کردن، نداشته اند.
لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند.
بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بر دارد، ویا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، واز نظر من سزاوار است !
شگفتا !
به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را میمیراند ودچار غم و اندوه میکند شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما درحق خود متفرقید.
زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید !
به شما حمله میکنند،شما حمله نمی کنید؟
باشمامی جنگند، شمانمی جنگید ؟!
این گونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید ؟
وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن میدهم، میگویید هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ میدهم، میگویید هوا خیلی سرد است وقتی شما از گرما وسرما فرار میکنید، به خدا سوگندکه از شمشیر بیشتر گریزانید !
مظلومیت امام علیه السلام و علل شکست کوفیان ای مرد نمایان نامرد!
ای کودک صفتان بی خرد که عقل ها ی شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد !
چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم وهرگز نمی شناختم !
شناسایی شما – سوگند به خدا – که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد.
خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، وسینه ام از خشم شما مالامال است !
کاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت : ‹‹ بی تردید پس ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد›› خدا پدرشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه های جنگی سخت ودشوار مرا دارد ؟
یا در پیکار توانست از من پیشی بگیرد ؟
هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام، اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رایی نخواهد داشت.
التوجیه العسکری فقدموا الدارع، واخروا الحاسر، و عضوا علی الاضراس، فانه انی للسیوف عن الهام، والتووا فی اطرا ف الرماح، فانه امور للاسنه، و غضوا الابصار فانه اربط للجاش، و اسکن للقلوب ؛ وامیتوا الاصوات، فانه اطرد للفشل.
ورایتکم فلا تمیلوها و لاتخلوها، و لاتجعلوها الا بایدی شجعانکم، و المانعین الذمار منکم فان الصابرین علی نزول الحقائق هم الذین یحفون برایاتهم، و یکتنفو نها : حفافیها، و وراء ها و امامها ؛ لا یتاخرون عنها فیسلموها، و لا یتقدمون علیها فیفر دوها.
اجزا امرو قرنه، و آسی اخاه بنفسه، و لم یکل قرنه الی اخیه فیجتمع علیه قرنه و قرن اخیه.
التوجیه المعنوی للجنود وایم الله لئن فررتم من سیف العاجله ( الاخر)، لاتسلموا من سیف الآخره، و انتم لها میم العرب، و السنام الاعظم.
ان فی الفرار موجده الله، و الذل اللازم، و العار الباقی .
و ان الفار لغیر مزید فی عمره، و لا محجوز ( محجوب ) بینه و بین یومه، من الرائح الی الله کالظمان یرد الماء ؟
الجنه تحت اطراف العو الی !
الیوم تبلی الاخبار ( الاخیار ) !
و الله لانا اشوق الی لقائهم منهم الی دیارهم.
اللهم فان ردوا الحق فافضض جماعتهم، و شتت کلمتهم، و ابسلهم بخطایاهم.
ضروره مواصله القتال انهم لن یزولوا عن مواقفهم دون طعن دراک : یخرج منهم النسیم ؛ و ضرب یفلق الهام و یطیح العظام ویندر السواعد و الاقدام.
وحتی یرموا بالمناسر تتبعها المناسر ؛ و یرجموا بالکتائب تقفوها الحلائب ( الجلائب ) ؛ و حتی یجر ببلادهم الخمیس یتلوه الخمیس ؛ و حتی تدعق الخیول فی نواحر ارضهم، و باعنان مساریهم ومسارحهم.
آموزش نظامی (تاکتیک های رزم انفرادی ) زره پوشیده ها رادر پیشاپیش لشکر قرار دهید، وآنها که کلاه خود ندارند، درپشت سر قرار گیرند ؛ دندانها را در نبرد روی هم بفشرید، که تاثیر ضربت شمشیر رابر سر کمتر میکند ؛ دربرابر نیزه های دشمن، پیخ وخم به خود دهید که نیزه ها را میلغزاند و کمتر به هدف اصابت میکند، چشم ها را فرو خوابانید، که بر دلیری شما میافزاید، و دل را آرام میکند، صداها را آهسته وخاموش سازید که سستی را میزاید.پرچم لشکر رابالا دارید وپیرامون آن را خالی مگذاریدو جز به دست دلاوران ومدافعان سر سخت خود نسپارید، زیرا آنان که در حوادث سخت ایستادگی میکنند، از پرچم ها ی خود بهتر پاسداری مینماید و آنرا در دل لشکر نگاه میدارند، واز هر سو، از پیش وپس واطراف، مراقب آن میباشند، نه از آن عقب میمانند که تسلیم دشمن کنند ونه از آن پیشی میگیرند که تنها رهایش سازند.
هر کس باید برابر حریف خود بایستد وکار او را بسازد و به یاری برادر خود نیز بشتابد، و مبارزه باحریف خود را به برادر مسلمان خود وا مگذارد که او در برابر دو حریف، قرار گیرد، حریف خود، و حریف برادرش.
آموزش معنوی سربازان به خدا سوگند !
اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از شمشیر آخرت سالم نمی مانید، شما بزرگان عرب وشرافتمندان برجسته اید ؛ در فرار از جنگ، خشم و غضب الهی و ذلت همیشگی وننگ جاویدان قرار دارد، فرار کننده بر عمر خود نمی افزاید وبین خود وروز مرگش مانعی ایجاد نخواهد کرد.
کیست که شتابان و با نشاط با جهاد خویش به سوی خدا حرکت کند ؟
چونان تشنه کامی که به سوی آب میدود ؟
بهشت درسایه نیزه های دلاوران است، امروز در هنگامه نبرد آنچه دردل ها وسر زبان هاست آشکار میشود.
به خدا سوگند که من به دیدار شامیان درمیدان نبرد شیفته ترم تا آنان بر بازگشت به خانه هاشا ن!
که انتظار آن را میکشند.
بار خدایا!
اگر شامیان از حق رویگرداندند جمعشان راپراکنده، ودر میانشانان اختلاف وتفرقه بیفکن، و آنان را برای خطا کاریشا ن به هلاکت رسان.
ضرورت جنگ بی امان رای شکست شامیان همانا شامیان، بدون ضربت نیزه ها ی پیاپی هرگز از جای خود خارج نشوند ؛ ضرباتی که بدنهایشان راسوراخ نماید، چنانکه وزش باد از این سو فرو شده بدان سو در آید، ضربتی که کاسه سر را بپراکند، و استخوانها ی بدن راخرد، وبازوها وپاها ر اقطع وبه اطراف پخش کند !
آنان دست بر نمی دارند تا آنگاه که دسته های لشکر پیاپی بر آنان حمله کنند وآنها را تیر باران نماید، و سواران ما هجوم آوردند، وصف هایشان را در هم شکنند، ولشکرهای عظیم، پشت سر لشکرهای انبوه، آنها را تا شهرهایشان عقب برانند، وتا اسب ها، سرزمینشان را که روی در روی یکدیگر قرار دارد، و اطراف چراگاهایشان، و راه های آنان را، زیر سم بکوبند.
الدعاء قبیل الحرب اللهم رب السقف المرفوع و الجو المکفوف، الذی جعلته مغیضا للیل و النهار، و مجری للشمس و القمر، و مختلفا للنجوم السیاره؛ و جعلت سکانه سبطا من ملائکتک، لا یسامون من عبادتک.
و رب هذه الارض التی جعلتها قرارا" للانام، و مدرجا للهوام والانعام، و ما لا یحصی مما یری و ما لا یری ؛ و رب الجبال الرواسی التی جعلتها للارض اوتادا، و للخلق اعتمادا.
ان اظهرتنا علی عدونا، فجنبنا البغی و سددنا للحق ؛ و ان اظهرتهم علینا فارزقنا الشهاده، و اعصمنا من الفتنه.
التحریض علی القتال این المانع للذمار، و الغائر عند نزول الحقائق من اهل الحفاظ !
العار و راءکم والجنه امامکم !
نیایش در آستانه جنگ ای خدای آسمان برافراشته، و فضای نگاه داشته، که آن را زمینه پیدایش شب وروز، وجریان گردش ماه وخورشید، و مسیر آمد وشد ستارگان سیار قرار داده ای، وجایگاه گروهی از فرشتگانت ساخته ای که از عبادت تو خسته نمی گردند ؛ ای پروردگار این زمین، که آن را جایگاه سکونت انسان ها، و مکان رفت و آمد حشرات وچارپایان، و پدیده های دیدنی و نادیدنی غیر قابل شمارش قرار داده ای، و ای پروردگار کوه های بلند وپا برجا، که آنرا برای زمین چونان میخ های محکم، و برای مخلوقات تکیه گاهی مطمئن ساخته ای.
اگر بر دشمن پیروزمان ساختی، ما را از تجاوز برکنا دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پیروز گرداندی شهادت نصیب ما فرموده واز شرک وفساد و فتنه ها، ما را نگهدار!
روش بسیج نیروها در جنگ کجایند آزاد مردانی که به حمایت مردم خویش برخیزند ؟
کجایند غیور مردانی که به هنگام نزول بل و مشکلات مبارزه میکنند ؟
هان مردم !!
ننگ وعار پشت سر شما، و بهشت در پیش روی شماست.
اشکوی من ضعف اصحابه فی صفین وقد رایت جولتکم، و انحیازکم عن صفوفکم، تحوزکم الجفاه الطغام ( الطغاه )، و اعراب اهل الشام، و انتم لها میم العرب، و یآفیخ الشرف، و الانف المقدم، والسنام الاعظم.
و لقد شفی و حاوح صدری ان رایتکم باخره تحوز و نهم کما حازوکم، وتزیلونهم عن مواقفهم کما ازالوکم ؛ حسا (حشا) بالنصال، و شجرا (شجوا ) بالرماح ؛ ترکب اولاهم اخراهم کالابل الیهم المطروده؛ ترمی عن حیاضها ؛ و تذاد عن مواردها!
وصف نبرد یاران در صفین از جای کنده شدن و فرار شما را از صف ها دیدم، فرومایگان گمنام، و بیابان نشینانی از شام، شما راپس میراندند، در حالی که شما از بزرگان وسر شناسان عرب واز سران شرف میباشید، برازندگی چشمگیری دارید و قله های سرفراز و بلند قامتید، سرانجام سوزش سینه ام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسکین یافت، که دیدم شامیان را هزیمت دادید.
و صف های آنان را در هم شکستید، و آنان را از لشکر گاه خود راندید، آنگونه که آنها شمارا کنار زدند.
میدیدم با نیزه ها آنان را کوفتید وبا تیرها، آنها راهدف قراردادید، که فراریان وکشتگان دشمن روی هم ریختند، و بر دوش هم سوار میشدند، چونان شتران تشنه ای که از آبشخورشان برانند وبه هر سو گریزان باشند.
ملاحظات حول حرب صفین اما قولکم : اکل ذلک کراهیه الموت ؟
فو الله ما ابالی ؛ دخلت ( ادخلت ) الی الموت او خرج الموت الی.
و اما قولکم شکا فی اهل الشام!
فو الله ما دفعت الحرب یوما الا و انا اطمع ان تلحق بی طائفه فتهتدی بی، و تعشو الی ضوتی، و ذلک احب الی من ان اقتلها علی ضلالها ( ضلالتها)، و ان کانت تبوء بآثامها.
توضیحاتی پیرامون جنگ صفین اینکه میگویید، خویشتن داری از ترس مرگ است، بخدا سوگند !
باکی ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ به سوی من آید، و اگر تصور میکنید در جنگ با شامیان تردید دارم، بخدا سوگند!
هر روزی که جنگ را به تاخیر میاندازم برای آن است که آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند وهدایت گردند.
و در لابه لای تاریکیها، نور مرانگریسته به سوی من بشتابند، که این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است، گرچه در این صورت نیز به جرم گناهانشان گرفتار میگردند.
ضروره الاستعداد العسکری الحمدلله کلما وقب لیل و غسق، والحمدلله کلما لاح نجم و خفق، و الحمد لله غیر مفقود الانعام، ولا مکافا الافضال.
اما بعد، فقد بعثت مقدمتی، و امرتهم بلزوم هذا الملطاط، حتی یاتیهم امری، وقد رایت ان اقطع هذه النطفه الی شر ذمه منکم، موطنین اکناف دجله، فانهضهم معکم الی عدوکم، واجعلهم من امداد القوه لکم.
اقول : یعنی علیه السلام بالملطاط ها هنا السمت الذی امرهم بلزومه، و هو شاطی الفرات، و یقال ذلک ایضا " لشاطی البحر، واصله ما استوی من الارض.
ویعنی بالنطفه ماء الفرات، و هو من غریب العبارات و عجیبها.
ضرورت آمادگی رزمی ستایش خداوند را سزاست، هر لحظه که شب فر ارسد، و پرده تاریکی فروافتد ؛ ستایش مخصوص پروردگار است هر زمان که ستاره ای طلوع وغروب کند ؛ ستایش خداوندی را سزاست که نعمت های او پایان نمی پذیرد، وبخشش های اورا جبران نتوان کرد.
پس از ستایش پروردگار، پیشتازان لشکرم را از جلوفرستادم، و دستور دادم د رکنا رفرات توقف کنند، تا فرمان من به آنها برسد، زیرا تصمیم گرفتم از آب فرات بگذرم وبه سوی جمعیتی از شما که در اطراف دجله مسکن گزیده اند رهسپار گردم وآنها را همراه شما بسیج نمایم، و از آنها برای کمک وتقویت شما یاری بطلبم.
می گویم : ( منظو ر امام از‹‹ملطاط›› آنجایی است که دستورتوقف داد، ‹‹ کنار فرات ›› که به کنارفرات یا دریا ‹‹ ملطاط ›› هم میگویند.و امام علیه السلام از کلمه ‹‹ نطفه ›› آب فرات اراده کرده که شگفت آور است ) اسباب هزیمه اهل الکوفیین ایها الناس، المجتمعه ابدانهم، المختلفه اهواوهم، کلامکم یوهی الصم الصلاب، و فعلکم یطمع فیکم الاعداء !
تقولون فی المجالس ( مجالسکم ): کیت و کیت، فاذا جاء القتال قلتم : حیدی حیاد!
ما عزت دعوه من دعاکم، ولا استراح قلب من قاساکم، اعالیل باضالیل، و سالتمونی التطویل، دفاع ذی الدین المطول.
لا یمنع الضیم الذلیل !
و لا یدرک الحق الا بالجد !
ای دار بعد دارکم تمنعون، و مع ای امام بعدی تقاتلون؟
المغرور و الله من غررتموه، و من فاز بکم فقد فاز و الله بالسهم الاخیب، و من رمی بکم فقد رمی بافوق ناصل.
اصبحت والله لا اصدق قولکم، و لا اطمع فی نصرکم، و لا اوعد العدو بکم.
ما بالکم ؟
ما دواوکم ؟
ماطبکم ؟
القوم رجال امثالکم.اقولا بغیر علم ( عمل ) !
و غفله ( عفه ) من غیر ورع !
و طمعا فی غیر حق ؟!
علل شکست کوفیان ای مردم کوفه !
بدن های شما در کنار هم، اما افکار وخواسته های شماپراکنده است ؛ سخنان ادعایی شما، سنگ های سخت را میشکند، ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار میسازد ؛ در خانه هایتان که نشسته اید، ادعاها وشعارهای تند سر میدهید، اما در روز نبرد، میگویید ای جنگ، از ما دور شو، وفرار میکنید.
آن کس که از شما یاری خواهد،ذلیل و خوار است.و قلب رها کننده شما آسایش ندارد.بهانه های نابخردانه میآورید، چون بدهکاران خواهان مهلت، از من مهلت میطلبید و برای مبارزه سستی میکنید.
بدانید که افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی توانند ظلم وستم را دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمی آید، شما که از خانه خوددفاع نمی کنید چگونه از خانه دیگران دفاع مینمایید ؟
و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهیدرفت ؟.
به خدا سوگند !
فریب خورده، آنکس که به گفتار شما مغرور شود، کسی که به امید شما به سوی پیروزی رود، با کند ترین پیکان به میدان آمده است، وکسی که بخواهد دشمن را به وسیله شما هدف قرار دهد، با تیری شکسته، تیر اندازی کرده است !.
به خداسوگند !
صبح کردم درحالیکه گفتار شمارا باور ندارم، و به یاری شما امیدوار نیستم، و دشمنان رابه وسیله شما تهدید نمی کنم.
راستی شما را چه میشود ؟
دارویتان چیست ؟
و روش درمانتان کدام است ؟
مردم شام نیز همانند شمایند؟
آیا سزاوارست شعار دهید وعمل نکنید؟
وفراموشکاری بدون پرهیزکاری داشته، وبه غیر خدا امیدوار باشید ؟.
خصائص الرسول صلی الله علیه و اله امین وحیه، و خاتم رسله، و بشیر رحمته، و نذیر نقمته.
خصائص القائد الاسلامی ایها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، و اعلمهم ( اعملهم ) بامر الله فیه.
فان شغب شاغب استعتب، فان ابی قوتل.
ولعمری، لئن کانت الامامه لاتنعقد حتی یحضرها عامه الناس، فما الی ذلک سبیل، و لکن اهلها یحکمون علی من غاب عنها، ثم لیس للشاهد ان یرجع، ولا للغائب ان یختار.
الا و انی اقاتل رجلین : رجلا ادعی ما لیس له، وآخر منع الذی علیه.
او صیکم عباد الله بتقوی الله فانها خیر ما تواصی العباد به، و خیر عواقب الامور عند الله.
وقد فتح باب الحرب بینکم و بین اهل القبله، و لا یحمل ( یحملن ) هذا العلم الا اهل البصر و الصبر والعلم بمواضع الحق، فامضو لما تومرون به، وقفوا عند ما تنهون عنه ؛ ولا تعجلوا فی امر حتی تتبینوا، فان لنا مع کل امر تنکرونه غیرا.
التحذیر من غدر الدنیا الا و ان هذه الدنیا التی اصبحتم تتمنونها وترغبون فیها، و اصبحت تغضبکم و ترضیکم، لیست بدارکم، و لا منزلکم الذی خلقتم له و لا الذی دعیتم الیه.
الا و انها لیست بباقیه لکم و لا تبقون علیها.
و هی وان غرتکم منها فقد حذرتکم شرها.فدعوا غرورها لتحذیرها، و اطماعها لتخویفها ؛ و سابقوا فیها الی الدار التی دعیتم الیها، و انصرفوا بقلوبکم عنها ؛ و لا یخنن ( یحنن ) احدکم خنین ( حنین ) الامه علی ما زوی عنه منها، واستتموا نعمه الله علیکم بالصبر علی طاعه الله والمحافظه علی ما استحفظکم من کتابه.
الا و انه لایضرکم تضییع شی ء من دنیاکم بعد حفظکم قائمه دینکم.
الا و انه لا ینفعکم بعد تضییع دینکم شی ء حافظتم علیه من امر دنیاکم .
اخذ الله بقلوبنا و قلوبکم الی الحق، والهمنا و ایاکم الصبر !
ویژگی های رهبر اسلامی ای مردم !
سزاوراترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، ودر آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوب گری به فتنه انگیزی برخیزد، به حق بازگردانده شود، واگر سرباز زد با او مبارزه شود.
به جانم سوگند!
اگر شرط انتخاب رهبر، حضورتمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت، بلکه آگاهان دارای صلاحیت و رای، و اهل حل وعقد ( خبرگان ملت ) رهبر وخلیفه را انتخاب میکنند، که عمل آنها نسبت به دیگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضران بیعت کننده، حق تجدید نظر دارند و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابی دیگر را خواهند داشت.
آگاه باشید !
من با دو کس پیکارمی کنم، کسی چیزی را ادعا کندکه از آن او نباشد، وآن کس که از ادای حق سرباز زند.
ای بندگان خدا !
شمارا به تقواو ترس از عذاب خدا سفارش میکنم، زیرا تقوای الهی بهترین سفارش مومنان، وبهترین پایان نامه کار در پیشگاه خداست.
مردم !
هم اکنون آتش جنگ بین شما و اهل قبله شعله ور شده است، و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه وبا استقامت وعالم به جایگاه حق بدوش نمی کشند.بنابر این آنچه فرمان دادند انجام دهید، و از آنچه نهی کردند توقف کنید، ودر هیچ کاری تا روشن نشود شتاب نکنید، زیرا در آنچه شما اکراه دارید توان تغییراتی داریم.
شناخت دنیا آگاه باشید، همانا این دنیا که آرزوی آن را میکنید و بدان روی میآورید، وشمارا گاهی به خشم میآورد وزمانی خشنود میسازد، خانه ماندگار شما نیست، و منزلی نیست که برای آن آفریده و به آن دعوت شدید، آگاه باشید نه دنیا برای شما جاودانه ونه شما درآن جاودانه خواهید ماند.
دنیا گر چه از جهتی شما را میفریبد ولی از جهت دیگر شما را از بدیهایش میترساند، پس برای هشدارهایش از آنچه مغرورتان میکند چشم پوشید، و به خاطر ترساندنش از طمع ورزی در ان باز ایستید، به خانه ای که دعوت شدید سبقت گیرید، ودل از دنیا برگیرید، وچونان کنیزکان برای آنچه که از دنیا از دست میدهید گریه نکنید، و با صبر واستقامت بر اطاعت پروردگار، وحفظ ونگهداری فرامین کتاب خدا، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش کامل کنید.
آگاه باشید، آنچه برای حفظ دین از دست میدهید زیانی به شمانخواهد رساند!.
آگاه باشید، آنچه را با تباه ساخن دین به دست میآورید سودی به حالتان نخواهد داشت !
خداوند دل های ما و شما را به سوی حق متوجه سازد و صبرو استقامت عطا فرماید.
معرفه الدنیا اما بعد، فان الدنیا ادبرت، و آذنت بوداع، و ان الآخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع.
الا و ان الیوم المضار، وغدا السباق، و السبقه الجنه، و الغایه النار ؛ افلا تائب من خطیئته قبل منیته !
الا عامل لنفسه قبل یوم بوسه !
الا وانکم فی ایام امل من ورائه اجل ؛ فمن عمل فی ایام المله قبل حضور اجله فقد نفعه عمله، ولم یضرره اجله.
و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله، فقد خسر عمله، و ضره اجله.
ال افاعملوا فی الرغبه کما تعملون فی الرهبه.
الا و انی لم ار کالجنه نام طالبها، لا کالنار نام هاربها، الا و انه من لا ینفعه الحق یضره الباطل، و من لا یستقیم ( یستقم ) به الهدی، یجر ( یجره ) به الضلال الی الردی.الا و انکم قد امرتم بالظعن، و دللتم علی الزاد ؛ و ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتا ن: اتباع الهوی، و طول الامل، فتزودوا فی الدنیا من الدنیا ما تحرزون ( تحوزون ) به انفسکم غدا.
اقول : انه لو کان کلام یاخذ بالاعناق الی الزهد فی الدنیا، و یضطر الی عمل الآخره لکان هذا الکلام، و کفی به قاطعا لعلائق الآمال، و قادحا" زناد الاتعاظ و الازدجار، و من اعجبه قوله علیه السلام : ‹‹ الا و ان الیوم المضار، و غدا السباق، و السبقه الجنه، و الغایه النار ›› فان فیه – مع فخامه اللفظ، و عظم قدر المعنی، و صادق التمثیل، و واقع التشبیه – سرا عجیبا، و معنی لطیفا، و هو قوله علیه السلام : ‹‹ و السبقه الجنه، و الغایه النار›› فخالف بین اللفظین لاختلاف المعنیین، و لم یقل : ‹‹ السبقه النار ›› کما قال : ‹‹ السبقه الجنه ››؛ لان الاستباق انما یکون الی امر محبوب، و غرض مطلوب، و هذه صفه الجنه و لیس هذا المعنی موجودا فی النار، نعوذ بالله منها!
فلم یجز ان یقول : ‹‹ والسبقه النار ›› بل قال : ‹‹ والغایه النار ››: لان الغایه قد ینتهی الیها من لا یسره الانتهاء الیها، و من یسره ذلک، فصلح ان یعبر بها عن الامرین معا، فهی فی هذا الموضوع کالمصیر والمآل قال الله تعالی : ‹‹ قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار ››: و لا یجوز فی هذا الموضع ان یقال : سبقتکم – بسکون الباء – الی النار، فتامل ذلک، فباطنه عجیب، وغوره بعید لطیف.
و کذلک اکثر کلامه علیه السلام.
و فی بعض النسخ : وقد جاء فی روایه اخری ‹‹ والسبقه الجنه ›› - بضم السین – و السبقه عندهم : اسم لما یجعل للسابق اذا سبق من مال او عرض ؛ و المعنیان متقاربان،لان ذلک لا یکون جزاء علی فعل الامر المذموم و انما یکون جزاء علی فعل الامر المحمود.