دانلود مقاله اخلاق

Word 152 KB 14264 20
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: اخلاق
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • دوست داریم زندگى هایمان ، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.
    حریم انسانها و حرمت همگان ، محفوظ بماند و معاشرت هایمان نشاءت گرفته از فرهنگ قرآنى و تعالیم مکتب باشد.
    و این ، یعنى زندگى مکتبى
    پایدارى و استحکام رابطه هاى مردمى ، در سایه رعایت نکاتى است که برگرفته از حقوق متقابل افراد جامعه باشد.
    در اینکه چگونه باید زیست و چه سان با دیگران باید رابطه داشت ، نکته اى است که در بحث آداب معاشرت مى گنجد.
    بر خلاف فرهنگ غربى ، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه ارتباط، صمیمیت ، تعاون ، همدردى و عاطفه استوار است .

    جلوه هاى این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى شود.
    زندگى مکتبى ، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها در صحنه هاى مختلف زندگى است ، نه با شعار و ادعا.

    به هر میزان که معیشت و معاشرت ما با این گونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان اندازه زندگیهایمان مکتبى است .

    مسلمان باید به گونه اى در چهارچوب اصول و سنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند امضاى دین را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش برچسب اسلام داشته باشد و الگوى اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه ، سایه افکن سازد.
    آداب برخورد، دید و بازدید، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار با اقشار مختلف ، دوستى و حد و حدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق دیگران ، ادب و سپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است .

    این گونه رابطه هاى اجتماعى ، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون انجام مى گیرد.

    گاهى به صورت صله رحم است ؛ در ارتباط با اقوام و بستگان .

    گاهى نام عیادت به خود مى گیرد؛ در مورد بیماران .

    گاهى نسبت به برادران و خواهران دینى ، عنوان زیارت مى یابد، گاهى با همسایگان است ، گاهى با مستمندان .

    گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور و نزدیک و بردن هدیه و آوردن سوغات سفر.

    گاهى هم براى شرکت در مجلس عقد و عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت گویى است
    به هر حال ، همه اینها نوعى رابطه و معاشرت است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد.

    اسلام نیز در این باره بسیار سخن گفته و رهنمود داده است که در این کتاب ، گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه ها را مرور مى کنیم
    بـه هـر حـال ، هـمـه ایـنها نوعى رابطه و معاشرت است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخـلاقـى هـر فـرد.

    اسـلام نـیز در این باره بسیار سخن گفته و رهنمود داده است که در این کتاب ، گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه ها را مرور مى کنیم بـاشـد کـه فرهنگ خودى و هویت دینى را پاس بداریم و با افتخار و سربلندى و رها از سـلطـه فـرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى ، زندگى و روابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام )، سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم ادب و اخلاق را میراث بگذاریم .

    آنـچـه پـیش روى شماست مجموعه اى است از رهنمودهاى اخلاق دینى در معاشرت با دیگران که نخست ، در سالهاى 78 ـ 1376 در مجله پیام زن با عنوان اخلاق معاشرت انتشار یافت و اینک با اندکى بازنگرى تقدیم مى گردد.

    تعریف اخلاق علم اخلاق عبارت است از فنى که پیرامون ملکات انسانى بحث مى‏کند، ملکاتى که مربوطبه قواى نباتى و حیوانى و انسانى اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلش‏جدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانى انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، وکدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمى بعد از شناسائى آنها خود را با فضائل بیاراید، واز رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکى که مقتضاى فضائل درونى است، انجام دهد تا دراجتماع انسانى ستایش عموم و ثناى جمیل جامعه را بخود جلب نموده، سعادت علمى و عملى‏خود را به کمال برساند.

    1 - شناخت و مراعات حقوق دیگران شناخت وظیفه ، پایه انجام وظیفه است انـسـانـهـا در جـامـعـه نـسـبت به یکدیگر وظایف متقابل دارند و به تعبیرى دیگر، بر عهده خـویـش نـسـبـت بـه افراد دیگر حقوق متقابل دارند.

    شناخت این حقوق و انجام آن و مراعات دو جانبه ، ضامن تصحیح روابط و سالم سازى معاشرتها و زدودن کدورتها و کاهش اختلافها و گله مندیهاست در جامعه انسانى ، جز با مراعات دیگران و حقوقشان ، وضع رفتارى سامان نمى پذیرد.

    مـثـلا پـدر و مـادر نـسـبـت به فرزندان و به عکس ، وظایفى دارند.

    زن در برابر شوهر و شـوهـر در بـرابـر زن ، تـعهداتى دارد.

    فرمانده و سرباز، نسبت به هم حقوق و وظایفى دارنـد.

    دو شـریـک بـا یـکـدیـگـر، کـارفـرما و کارگر، رئیس و مرئوس ، معلم و شاگرد، هـمـسایه با همسایه ، مشاور و مشورت خواه ، خویشاوندان و ارحام نسبت به هم ، برادران و خـواهـران دیـنـى نسبت به یکدیگر، مسلمان با مسلمان و...

    نمونه هاى دیگرى از ارتباطهاى اجـتـماعى ، هر کدام نسبت به هم محدوده و مجموعه اى از تکالیف را دارند که در آیین اسلام ، به انجام آنها توصیه شده است .

    این وظایف و تکالیف و حقوق ، اگر: 1 - شناخته شود، 2 - به آنها عمل شود، 3 - عمل هم دو سویه و متقابل باشد، بسیارى از مشکلات ، یا پیش نخواهد آمد، یا برطرف خواهد گشت .

    شـبـیـه ایـن در قـوانین راهنمایى و رانندگى وجود دارد و رانندگان اگر آن آیین نامه ها را بـدانـنـد و بـه آنـهـا عـمـل کـنـنـد و عـمـل هـم بـه صـورت مـتـقابل و از سوى همه رانندگان باشد، نه یکجانبه و ناقص ، طبیعى است که بسیارى از تصادفات و حوادث و ضایعات رانندگى پیش ‍ نخواهد آمد.

    حقوق مسلمانى جـامـع تـریـن مـتـن حـدیـثـى کـه بـه بـیـان ایـن حـقـوق و وظـایـف مـتـقـابـل پـرداخـتـه اسـت ، رساله الحقوق از امام زین العابدین (علیه السلام ) است که در کتابهاى روایى (از جمله در تحف القول و مکارم الاخلاق و...) آمده است .

    حق برادر دینى ، حق هـمـسـایـه ، حـق خـویـشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده ، حق همنشین و دوست و شریک ، حق والى و رعیت ، حق مشیر و مستشیر از جمله حقوقى است که در آن حدیث ارزشمند بیان شده است در جـامـعـه اسـلامـى ، مـسـلمـان مـتـعـهـد خـود را نـسـبـت بـه بـرادران دیـنـى مـسـؤ ول احساس مى کند و تکالیفى بر عهده او است .

    طبعا هر مسلمانى باید این حق را بر گردن خـویـش احـسـاس کـند و آن گونه که یاد شد، مراعات و به کار بستن اینها طرفینى باید بـاشـد، تا اثر خویش را بگذارد.

    این حقوق بسیار است ، به برخى از آنها که در احادیث اسلامى آمده است ، اشاره مى شود: 1 - ایـنـکـه مـسـلمـان آنـچه را براى خود دوست دارد، براى برادر دینى خودش هم بپسندد و آنـچـه را بـراى خـود نـمـى پـسـنـدد، بـراى دیـگـران هم نپسندد و روا نشمارد.

    این اولین و مـهـمـتـریـن حـقـى اسـت کـه هـر مـسـلمـان بـر گـردن مـا دارد و روایات بسیارى در این زمینه نقل شده است ، حقى بسیار مهم ، اما بسیار آسان و اندک امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) بـه مـعـلى بـن خـنیس در حدیثى که به برشمارى این حقوق پرداخته است ، مى فرماید: ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک (1) آنچه براى خود دوست مى دارى ، براى او هم دوست بدارى و آنچه براى خویش ناخوشایند مـى دانـى ، بـراى او هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـى !...

    البـتـه گفتن این سخن آسان است ، اما عمل به آن بسى دشوار!

    2 - اینکه مسلمان ، مسلمان دیگر را با دست و زبان نرنجاند.

    و ایـن از مـهـمـتـریـن اصول اخلاقى و معاشرتى اسلام و نشانه مسلمانى است .

    تا آنجا که رسـول خـدا (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) فـرمـوده اسـت : المـسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده ؛(2) مسلمان کسى است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.

    3 - اینکه مسلمان در برابر مسلمان ، متواضع باشد و از تکبیر بپرهیزد.

    4 - حرف دیگران را درباره مؤ من و مسلمان نشنود و نپذیرد و به سخن چینیها گوش ندهد و در پـى خـطـاها و عیوب نباشد و اگر هم نقطه ضعفى از کسى شنید یا فهمید، آن را فاش نـسـازد و آبـرویـش را نـبـرد.

    کسى که در پى عیوب مسلمین باشد از نظر مسلمانى و دینى گرفتار سقوط است و از ولایت خدا بیرون رفته ، در ولایت شیطان قرار مى گیرد.

    پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: یـا مـعـشـر مـن اسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه ، لا تتبعوا عثرات المسلمین فانه من تتبع عثرات المسلمین تتبع الله عثرته و من تتبع الله عثرته یفضحه ؛(3) اى گروه کسانى که به زبان مسلمان شده اید ولى دلها مسلمان نشده است !

    در پى عیبها و لغـزشـهـاى مـسـلمـانـان نـبـاشـیـد، چرا که هر کس در پى شمارش و یافتن عیبهاى مسلمانان باشد، خدا هم پى جوى عیب او خواهد شد و هر که را که خدا در پى عیوبش افتد، رسوایش ‍ مى سازد.

    5 - پـرهـیـز از قهر کردن و قطع رابطه ، و اگر هم مفارقت و قطع ارتباط پیش آمد، آن را بـیـش از سـه روز طـول نـدهد.

    و فضیلت از آن کسى است که زودتر آشتى کند و در صلح کـردن پـیـشـگـام و پـیـش قـدم گـردد.

    هـر انـدازه کـه ایـن جـدایـى بـیـشـتـر شـود، شـیطان خـوشـحـال تـر مـى گـردد.

    در ایـن زمـیـنـه هـم احـادیـث بـسـیـارى نقل شده است 6 - بـى اجـازه و سـرزده وارد بـر خـانـه بـرادر مـؤ مـن نـشـود و اگـر مـى خـواهـد داخـل خـانـه یـا اتـاق یـا مـحـل کـار او بـشـود، قـبـلا اجـازه بـگـیـرد (در ایـن زمـیـنـه ، در فصل حریم خانه و زندگى مفصلا بحث شده است ).

    7 - بـرخـورد بـا افـراد، بـا چهره اى گشاده و خندان و کدورت زدا، و زدودن غم و اندوه از دل بـرادر ایـمـانـى و ادخـال سـرور و شـادمـانى بر یک مسلمان ، که این کار، نزد خداوند، پاداشى عظیم دارد.

    8 - وفـاى به عهد و عمل کردن به وعده و پرهیز از خلف وعده ، یکى دیگر از حقوقى است کـه در روایـات آمـده و مـسـلمـان در برابر مسلمان خود را به آن موظف بداند.

    به تعبیر امام سـجـاد (عـلیـه السـلام ): آن کـس کـه وعـده مـى دهـد و عمل نمى کند، منافق است .

    و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: من کان یؤ من بالله والیوم الاخر فلیف اذا وعد؛(4) هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه که وعده مى دهد، به آن وفا کند.

    9 - انصاف در برخورد با مسلمانان ، یعنى آن گونه که دوست دارد با خودش رفتار کنند و بـا او بـرخـورد داشته باشند، خودش هم همان گونه معاشرت کند.

    این فضیلت اخلاقى در احـادیـث ، مـایـه عـزت نـزد خـدا و نـجـات از آتـش دوزخ در قیامت به شمار آمده است و در سـخنى از امام صادق (علیه السلام )، به عنوان یکى از سخت ترین تکالیفى که خدا بر بـنـدگـانـش مـقـرر کرده ، به حساب آمده و در کنار انصاف ، مواسات و ذکر خداوند در همه حال بیان شده است (5).

    10 - احترام به بزرگترها و محبت و رفق نسبت به کوچکترها 11 - اصـلاح مـیـان افراد و آشتى دادن آنان ، که این وصیت پیامبر اسلام در همه دورانها و تـوصـیـه حـضـرت عـلى (عـلیـه السـلام ) در بـسـتـر شهادت و سفارش ائمه دیگر است و رسـول خـدا آن را به عنوان افضل الصدقه دانسته است و حتى دروغ مصلحتى براى زدودن اختلاف و ایجاد آشتى بین دو مسلمان مجاز شمرده شده است (6).

    12 - پـوشـانـدن عـیـوب مـسـلمـانـان جـهـت حـفـظ آبـروى آنـان .

    بـه تـعـبـیـر رسـول خـدا (صـلى الله عـلیه و آله و سلم ): هر کس عیب پوش ‍ مسلمانى باشد، خداوند هم عیب او را در دنیا و آخرت مى پوشاند.

    13 - پرهیز از حضور در جاهایى که سوءظن مسلمانان را بر مى انگیزد.

    پرهیز از مواضع تهمت یک تکلیف است و چون ناپرهیزى از حضور در جاهایى که بدگمانى دیگران را سبب مـى شـود، مـوجـب بـه گـنـاه افـتـادن آنـان مـى شـود، پـس در مـقـابـل مـؤ منان وظیفه داریم که از این گونه حضورهاى شائبه دار و سوءظن آور و مساءله ساز بپرهیزیم تا موجب به گناه افتادن دیگران نشویم .

    14 - رفـع نـیـاز مـؤ مـنان و تلاش در راه قضاء حاجت او و برطرف کردن مشکلاتش ، یکى دیـگر از حقوق مسلمانى است و در روایات ، ثوابى بیش از نماز و روزه و حج و طواف بر آن بـر شـمـرده شده است .

    بهره گیرى از مال و قدرت و آبرو و وجهه خویش ، باى یارى یـک مـسـلمـان و بـرطـرف کـردن رنـج و مـشـکـل و گرفتارى او از عظیم ترین تکالیف ما در برابر برادران دینى است .

    15 - حـفـظ عرض و آبروى مسلمان در غیاب او و اگر کسى به یک مسلمان تهمتى زد، دفاع از او واجـب اسـت و اگـر بـتواند دفاع کند و تهمت را دفع کند ولى کوتاهى و سستى کند، بـه مـقتضاى روایات ، در گناه تهمت زنندگان شریک است .

    کسى نزد پیامبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) از مـسـلمـانـى بـدگـویـى کـرد و بـه آبـروى او مـعـتـرض شد.

    رسـول خـدا آن سـخـن را رد کـرد و از او دفـاع نـمود، سپس ‍ فرمود: هر کس از آبرو و حیثیت برادر دینى اش دفاع کند، این دفاع در قیامت حجابى از آتش مى شود و او را حفظ مى کند: من رد عن عرض اخیه کان له حجابا من النار(7).

    16 - سـلام و مـصافحه و معانقه .

    در روایات بى شمارى است که مسلمان وقتى به مسلمان دیـگـر مـى رسـد، سـلام دهـد، دسـت بـدهـد و مصافحه و معانقه کند، اگر او عطسه کرد، در پاسخ عطسه اش دعا کند و از خداوند براى او رحمت بطلبد.

    17 - عیادت ، دیدار، تشییع جنازه ، زیارت قبور، تسلیت و تعزیت به خانواده ، دعا پس از فـوت و...

    ایـنها از جمله حقوقى است که بر عهده مسلمان است .

    اگر برادر دینى اش بیمار شـد، بـه عـیـادت او بـرود.

    اگـر از سفر آمد یا از حج برگشت ، او را زیارت کند، یا کلا مسئله دید و بازدید و رفت و آمد با برادر دینى .

    و اگر از دنیا رفت ، در تشییع جنازه اش شرکت کند و براى تسلیت گویى به بستگان و فرزندان او، به خانه اش سرکشى کند، سـر قبر او حاضر شود، دعا و فاتحه بخواند، پس از فوت ، کارهاى صالح و شایسته به نیت و نیابت از برادر دینى انجام دهد و ثوابش را هدیه به روح او کند.

    حـقـوقى که یاد شد، نه همه حقوق ، بلکه برخى از حقوق مسلمانى است که براى هر کدام احادیث فراوانى در منابع ما نقل شده است که جهت پرهیز از طولانى شدن بحث ، به اشاره اى بسنده کردیم امـا مـنـاسـب اسـت کـه چـنـد حـدیـث نسبتا جامع هم در همین معقوله ها عرضه کنیم ، تا با حقوق متقابل دینى آشنا گردیم امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) فرمود: از جمله حقوق مؤ من بر برادر دینى اش این است که : گـرسـنـگـى او را بـرطـرف سـازد، راز و عـیب او را بپوشاند، رنج و اندوهش را برطرف سـازد، قـرض و بدهى او را بپردازد و هرگاه از دنیا رفت ، جایگزین او در رسیدگى به وضع خانواده و فرزندانش باشد(8).

    پـیـامـبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: مؤ من هفت حق بر گردن مؤ من دارد که از سوى خدا واجب شده است 1 - در پیش رو، احترامش کند 2 - در دل ، محبت او را داشته باشد 3 - در مال خود، مواسات نسبت به او داشته باشد 4 - غیبت او را حرام شمارد 5 - هنگام بیمارى به عیادتش رود 6 - پس از مرگ ، در تشییع جنازه او شرکت کند 7 - پس از فوت او، درباره اش جز خیر و نیکى نگوید(9).

    مـعـلى بـن خـنـیـس گوید: از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدم : حق مؤ من بر مؤ من چیست ؟

    حـضـرت فـرمـود: مـى تـرسـم کـه بـدانـى و عـمـل نـکنى و آنها را تباه سازى .

    گفتم : لا حـول ولا قـوه الا بـالله (یـعـنـى ان شـاءالله بـه یـارى خـدا عـمـل خواهم کرد).

    فرمود: مؤ من بر گردن مؤ من هفت حق دارد که همه واجب است و اگر هر کدام را ضایع و تباه کند از ولایت خدا بیرون رفته و طاعت الهى را نافرمانى کرده است : اول : ایـنکه آنچه براى خود دوست مى دارى براى او هم دوست بدارى و آنچه بر خود نمى پسندى براى او هم نپسندى دوم : اینکه با جان و مال و زبان و دست و پایت او را یارى کنى .

    سـوم : آنـکـه در پـى جـلب رضـاى او باشى و او را به خشم نیاورى و دستورش را اطاعت کنى چهارم : آنکه براى او چشم و راهنما و آینه باشى (ان تکون عینه و دلیله و مرآته ) پـنجم : آنکه چنین نشود که تو سیر باشى و او گرسنه ، تو سیراب باشى و او تشنه ، تو پوشیده باشى و او عریان ششم : آنکه اگر خادم یا همسرى دارى که کارهاى تو را انجام مى دهد و او بى همسر است ، خـدمـتـگـذار خـودت را بـفـرسـتى که لباسهایش را بشوید.

    برایش غذا بپزد و برایش جا بیندازد.

    هـفـتـم : آنـکـه قـسـم خـوردن او را بـپـذیـرى ، دعـوتـش را قبول کنى ، در بیماریش به عیادتش بروى ، در مرگش براى تشییع جنازه حاضر شوى و اگـر حـاجـت و نـیـازى دارد، در رفع آن نیاز بکوشى و نگذارى که او از تو درخواست کند (یعنى ، پیش از آنکه او درخواست کند، خودت به رفع مشکلش اقدام کنى ).

    هـرگـاه چـنـیـن کـردى (و بـه ایـن وظـایـف عـمـل نـمـودى ) ولایـت تـو بـه ولایـت خـدا متصل مى گردد(10).

    مراعات این وظایف متقابل ، جامعه اى آرمانى ، با صفا و صمیمیت ، همبسته و منسجم ، عاطفى و نـیـرومـنـد پـدیـد مـى آورد کـه از حـرارت ایمان و شوق برخوردار است و آحاد و افراد، در سـایـه ایـن مـودت و صـداقـت و مـراعـات ، بـه قـدرتـى اسـتـوار و مـجـمـوعـه اى مستحکم و خلل ناپذیر تبدیل مى شوند و جامعه اسلامى به عزت و اقتدار مى رسد.

    پـایـان این بحث را با حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) قرار مى دهیم که درباره اداى حق مؤ منان فرمود ما عبد الله بشى ء افضل من اداء حق المؤ من ؛(11) خداوند به چیزى برتر از اداى حق مؤ من ، عبادت نشده است .

    2 - سلام و مصافحه پیوندهاى اجتماعى ، نیازمند تحکیم است اسـتـوار سـازى ایـن رشـته ها با کلى گویى به دست نمى آید.

    باید نمونه هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پیوندهاى عاطفى استوار گردد و پایدار بماند.

    سلام و دست دادن یکى از این امور است .

    سلام ، چراغ سبز آشنایى است وقـتـى دو نـفر به هم مى رسند، نگاهها که به هم مى افتد، چهره ها که رو در رو قرار مى گـیـرد، نـخستین علامت صداقت و مودت و برادرى ، سلام دادن است و در پى آن ، دست دادن و مصافحه دو نـفـر را تـصور کنید که به یکدیگر مى رسند، آشنا و دوست هم هستند.

    در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟

    آیا مناسب تر از سلام چیزى سراغ دارید؟

    مفهوم سلام سلام ، اطمینان دادن به طرف مقابل است که : هم سلامتى و هم تندرستى تو را خواستارم ، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن ، که گزندى به تو نخواهد رسید.

    من خیرخواه تو هستم ، نه بدخواه و کینه ورز و دشمن .

    نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است که دو مسلمان به هم مى گویند.

    این معناى شعار اسلامى سلام است .

    دسـت دادن و دسـت هـم را صـادقـانـه به گرمى فشردن ، نشان دیگرى از محبت و صمیمیت و خـیـرخـواهـى اسـت .

    دلهـا را بـه هـم نزدیکتر و محبت ها را بیشتر مى سازد.

    تماس دو دست ، قلبها را به هم نزدیکتر مى کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!

    دست در دست ، چو پیوند دو قلب گرمتر مى گردد، دل آزرده دوست ، نرمتر مى گردد...

    بـارى ...

    سـلام ، نـام خـداسـت و تـحـیـت الهـى .

    سـفـارش پیامبر است و امامان .

    تا آنجا که فرموده اند: اگر کسى پیش از سلام ، شروع به سخن کرد جواب ندهید: من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه(12) در حـدیـث دیـگـرى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) از قول خداوند نقل مى کند که بـخـیـل ، کـسـى اسـت کـه از سـلام دادن بـه دیـگـرى بخل ورزد: البخیل من بخل بالسلام(13) راسـتـى ...

    سـلام دادن بـه دیـگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه انسان نمى کاهد و هیچ گـونه ضرر و زیان مادى ، پولى ، آبرویى و...

    ندارد، بلکه محبت آور و صفابخش است و خـداپـسـند و سیره رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و روش و منش اولیاء الهى است .

    به علاوه ، نشانه اى از تواضع و فروتنى و نداشتن کبر است .

    انسانهاى متواضع ، نـه تـنـهـا زیـان نـمـى بـینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا مى کنند.

    امام صادق (علیه السلام ) فرمود: من التواضع ان تسلم على من لقیت ؛(14) از نشانه هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى ، سلام دهى .

    پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز فرمود: اذا تلاقیتم ، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح ؛(15) هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با سلام و دست دادن با هم دیدار کنید.

    ادب و آداب سلام سیره رفتارى پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آن بود که به هر که مى رسید ـ حـتـى کودکان ـ ابتدا به او سلام مى کرد، بخصوص ‍ در مورد سلام کردن به کودکان مى فـرمـود: پـنـج صـفـت اسـت که تا زنده ام ، آنها را رها نخواهم کرد، یکى هم سلام دادن به کودکان است ، تا پس از من سنت گردد(16).

    این خصلت خجسته ، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع او سرچشمه مى گرفت .

    اینها درسـت ؛ ولى ادب اقتضا مى کند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند.

    در حدیث آمده است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: کوچک به بزرگ سلام کند، یک نفر به دو نفر، و جمعیت کم به جمعیت فراوان ، و سواره بر پیاده ، و رهگذر، بر کسى که ایستاده است و ایستاده بر کسى که نشسته است (17).

    و البته که اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!

    سـلام را بـایـد آشـکـارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد.

    احادیث فراوانى با عنوان الجهر بـالسـلام و افـشـاء السـلام آمده که سفارش اکید دارد که سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص .

    جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح ، تا طرف بشنود.

    اگـر در بـرخـورد بـا دیـگـران یـا ورود بـه جـلسـه و جـمـعـى ، یـا رسـیـدن به خانه و مـحـل کـار، سـلام بـگویید، ولى آهسته ، شاید سلامتان را نشنوند.

    با اینکه شما سلام داده ایـد، ولى بـه دلیـل سـر و صـدا یـا جـمـع نـبـودن حـواس یـا هـر عـامـل دیـگـر، سـلامـتان را نشنوند، شما را بى ادب و بى اعتنا خواهند شمرد و متکبر خواهند پنداشت یـا اگـر سـلام دیـگـرى را جـواب دهـیـد؛ امـا آهـسته و زیر لب ، به گونه اى که نفهمد و نـشـنود، شاید پیش خود فکر کند مساءله اى ، خصومتى و...

    پیش آمده ، یا شما سرسنگین و مـتـکـبر شده اید که حتى جواب سلامش را نمى دهید یا با دشوارى و بى علاقگى جواب مى دهید.

    راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینى در معاشرتها است ، یعنى آشکارا سلام کردن امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: هـرگـاه یـکـى از شما سلام مى دهد، سلامش را آشکارا بگویید.

    نگوید که سلام دادم ، ولى جـواب نـدادند، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند!

    و هرگاه یکى از شما جواب سلام مـى دهـد، جـواب را آشـکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که سلام کردم ولى جوابم را ندادند(18)!

    اگـر سـلام مستحب است ، جوابش واجب است .

    البته بیشترین ثواب نیز از آن کسى است که شروع به سلام کند.

    آن کـه سـلام مـى دهـد، پـاسـخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤ من است و هدیه را باید پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد.

    و این تعلیم قرآن کریم است که تحیت دیگران را به گونه اى بهتر پاسخ دهید: ...فحیوا باحسن منها(19)، یا مثل همان را بازگردانید.

    دست دادن گـفـتـیـم کـه مـصـافـحـه هـم ، دوستى آور، کدورت زدا و محبت آفرین است .

    ما علاقه خود و صـمـیمیت را با دست دادن ابراز مى کنیم .

    برعکس ، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته بـاشـیـم ، از دست دادن با او پرهیز مى کنیم .

    به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى ، در تحکیم رابطه هاى دوستى و اخوت ، ثمربخش است امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) فرمود: هر دو نفر مؤ منى که با هم دست بدهند، دست خدا میان دسـت آنـهـا اسـت و دسـت مـحـبـت الهـى بـیـشـتـر بـا کـسـى اسـت کـه طـرف مقابل را بیشتر دوست بدارد(20).

    و نیز امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هنگامى که دو برادر دینى به هم مى رسند و با هم دست مى دهند، خداوند با نظر رحمت به آنـان مـى نـگـرد و گـناهانشان ، آن سان که برگ از درختان مى ریزد، فرو مى ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند(21).

    شیوه مصافحه دسـت دادن نـیز، همچون سلام ، ادب و آدابى دارد.

    یکى از آنها پیوستگى و تکرار است .

    در یک سفره و همراهى و دیدار، حتى چندبار دست دادن نیز مطلوب است .

    ابـوعـبـیـده نـقـل مـى کـنـد: هـمـراه امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) بـودم .

    اول مـن سوار مى شدم ، سپس آن حضرت .

    چون بر مرکب خوش استوار مى شدیم ، سلام مى داد و احوالپرسى مى کرد، چنان که گویى قبلا همدیگر را ندیده ایم .

    آنگاه مصافحه مى کـرد، هـرگـاه هـم از مرکب فرود مى آمدیم و روى زمین قرار مى گرفتیم ، باز هم به همان صورت ، سلام مى کرد و دست مى داد و احوالپرسى مى کرد و مى فرمود: با دست دادن دو مؤ من ، گناهانشان همچون برگ درخت فرو مى ریزد و نظر لطف الهى با آنان است ، تا از هم جدا شوند(22).

    از آداب دیگر مصافحه ، فشردن دست ، از روى محبت و علاقه است ، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد(23).

    جـابـر بن عبدالله مى گوید: در دیدار با رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر آن حـضـرت سـلام کـردم .

    آن حـضـرت دسـت مـرا فـشـار داد و فرمود: دست فشردن ، همچون بوسیدن برادر دینى است (24) هـمـچـنین هنگام مصافحه ، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنت اسلامى است .

    در مصافحه ، پاداش کسى بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد(25).

    پـیـامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسى دسـت مـى داد، آن قـدر دسـت خـود را نـگـه مـى داشـت ، تـا طـرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد(26).

    بارى ...

    محبت قلبى را باید آشکار ساخت علاقه ، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکار کرد، تا از برکاتش بهره برد.

    روشنترین خیر و برکتش ، تقویت دوستیها و تحکیم آشناییها و رابطه ها است .

    بـه دسـتـور اسـلام ، هرگاه مؤ منى را ملاقات مى کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش و خندان به هم نشان دهید(27).

    از آثـار دیـگـر مـصـافـحه ، کینه زدایى است .

    پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: تـصـافـحـوا، فـان التـصـافـح یذهب السخیمه(28) و تصافحوا فانه یذهب بالغل(29) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن ، کینه و کدورت را مى زداید.

    دست دادن با زنان بر اساس مکتبى بودن مرز دوستیها و رابطه و معاشرتها، دست دادن با نامحرم ، حرام است و صـرف دوسـتـى و رفـاقت و آشنایى و همکار بودن یا ملاحضات سیاسى و دیپلماسى در سـفـرهـاى خـارجـى و دیـدارهـاى رسـمـى ، دلیـل نـمـى شـود که کسى با نامحرم و اجنبى ، مـصـافـحـه کـنـد.

    روشـنـفـکـر مـآبـى در ایـن مـسـاءله جـایـى نـدارد.

    رسول خدا فرمود: با زنان دست نمى دهم(30) (البته زنان نامحرم ).

    و در حدیث نبوى دیگرى آمده است اگـر زنـى بـخـواهـد بـا مـرد نـامـحرمى دست بدهد (که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بـخـواهـد بـا او بـیـعـت کـنـد، از پـشـت لبـاس (و بـا وجـود حایل و پوشش دست ، دستکش ) مانعى ندارد(31).

    البـتـه مـعـیـار عـمـل ، فـتواى مجتهدى است که از او تقلید مى کنید و هر مسلمان متعهد، باید براى عمل خود ملاک و حجت شرعى داشته باشد.

    3 - خوشرویى و خوشخویى شـایـد گـیـراتـر از حـسـن خـلق ، واژه اى نـبـاشـد کـه تـرسـیـم کـنـنـده روحـى زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبه دار باشد.

    چیزى که عنوان برجسته رفتار یک مسلمان اسـت و مـعـیـار کـمـال ایـمـان یـک مـؤ مـن ، آنـگـونـه کـه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.

    بـخـشـى از اخـلاق نیکو، در خوشرویى متجلى است ، بخشى در خوشخویى و بخشى هم در خـوشـگـویـى .

    و چـه خـوش اسـت که به این سه خوش مبارک و مقدس ، بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودن قلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطه ها بسازیم خوشرویى در مـواجـهـه دو نـفـر بـا یـکـدیـگـر، پـیـش از هـر سـخـن و عمل ، دو صورت با هم روبرو مى شود.

    مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویى چهره هـا، نـقـش عـمـده در نـحـوه گـفـتـار و رفـتـار دارد و رمـز گـشـایـش قفل دلهاست .

    خوشرویى ، هم در نگاه مطرح است ، هم در لبخند.

    هم در گفتار آشکار مى شود، هم در رفتار.

    چـه بـسـا رابـطـه هـا و دوسـتـیـهایى که با ترشرویى و اخم کردن و عبوس شدن به هم خورده است .

    از سرى دیگر مبداء بسیارى از آشناییها هم یک تبسم بوده است .

    وقـتـى بـا چهره شکفته و باز با کسى روبرو مى شوید، در واقع کلید محبت و دوستى را بـه او داده ایـد.

    بـرعـکـس ، چـهـره اخـمـو و ابـروهاى گره خورده و صورت درهم و بسته ، دریچه ارتباط و صمیمیت را مى بندد.

    اگر این خوشرویى و خنده رویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد، علاوه بر تاءثیر محبت آفرین ، حسنه و عبادت به حساب مى آید.

    از امام باقر (علیه السلام ) سخن بیاوریم که فرمود:

تعریف لغوی و مفهومی جوانمردی: معنا و مفهوم عیار (جوانمرد )از دید فرهنگ نگاران و شاعران در این مورد می توان گفت که واژه عیار با وجود آنکه (ع) عربی دارد ،گمان می رود که اصل آن از لغت (ایار ) پهلوی آمده باشد . این کلمه را در بعضی کتابها به شکل (ادیوار) و «ایار» به تشدید نیز نوشته اند که بعدها به «ایار» تبدیل گردیده و در زبان دری «یار» به حذف الف گفته ...

جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی چکیده: در این مقاله، بخشی از قانون مجازات اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که تعداد قابل ملاحظه‏ای از مرتکبین و قربانیان آن جرائم را زنان و جوانان تشکیل می‏دهند. در این راستا ضمن تحلیل حقوقی مواد قانونی، موضوع در رویه محاکم نیز مورد مطالعه قرار گرفته است، لذا از برآیند مداقه در نظر و عمل، خلأها و کاستی‏‏ها‏ی این مبحث کشف و راه‏کارهای حل آن ...

چکیده : باپیشرفت صنعت وتکنولوژی بالطبع تغییرات محیط واجتماع , تأثیرات شرکتها برجامعه مورد توجه قرارگرفته است .ازآنجائیکه گردانندگان شرکتها مدیران هستند و نظرات آنان تأثیرگذاراست .لذاتوجه به اخلاق مدیران نیز مسئول بودن آنها درقبال جامعه تحت عنوان مسئولیت اجتماعی مدیران موردبحث سالهای اخیر بوده است درمقاله ای که پیش روی دارید باارائه تاریخچه اخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران ونیز ...

چکیده یکی از مطالبی که در نام سازی برای محصولات کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اخلاقیات در نام سازی می‌باشد. در این مقاله اهداف نام سازی، مسئولیت اجتماعی، عوامل موثر برخرید اخلاقی، نقص‌های مدل‌های نام سازی، ارتباط آن با شهرت شرکت و دیدگاههای مرتبط با آن و لزوم توجه به نظرات اخلاقی تشریح شده است. کلیدواژه : نام و نشان تجاری؛ نام سازی؛ اخلاقیات؛ مسئولیت اجتماعی؛ تصویر نام و نشان؛ ...

اشاره در این مقاله، پیشینه و اصول مفروضه چهار رویکرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این رویکردها به ترتیب عبارتند از: رویکرد تبیین ارزش ها، شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی. هر یک از این رویکردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند: 1. قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی؛ 2. روش های عملی تربیت اخلاقی؛ 3. زمینه فلسفی رویکرد؛ 4. زمینه ی روان شناسی رویکرد؛ 5. نقاط قوت و ضعف رویکرد. ...

طرح برنامه های اسلام به صورت مسلکی اجتماع و با اصولی منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها از ضرورت های امروز است. دراین راه ، قرآن کامل ترین و موثق ترین سندی است که می توان به آن اتکا کرد. با تدبر در آیات قرآن ،که خود هدف عالی قرائت و تلاوت آن است ، همگان به عیان می بینند که قرآن کتاب زندگی و آیه های آن تماماً آیه های زندگی و حرکت است :کتاب انزلناه الیک لتخرج ...

اخلاق دانشجویی از زبان امام خمینی(ره) علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد، از حجب ظلمانى است; چون اشتغال به ماسوى الله است. اگر کسى قرآن کریم را با چهارده قرائت لما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چیزى عاید او نمى شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولى باید بدانید که میان «عالم» و «مهذب» خیلى فاصله است. استاد ما ...

آشنایی با مراحل رشد و مشخصات کودکان در سنین مختلف، ابزار بسیار مهمی در مراقبت و تعلیم و تربیت کودکان است. زیرا والدین را آگاه می سازد تا در چه محدوده سنی، منتظر چه نوع تغییراتی در کودک باشند و انتظارات خود را با موقعیت سنی و مراحل رشد تنظیم کنند و در تربیت کودک، روشهایشان را با میزان ادراک و توانایی های کودک هماهنگ سازند. بدیهی است اطلاع از خصوصیات کودک در هر سن به معنی آن نیست ...

اخلاق موضوعی فلسفی ، سیاسی ، تربیتی و اجتماعی است . متفکران در فلسفه به ماهیت تفکر اخلاقی تکیه می کنند و در سیاست آن را به کار می برند و درسطح فردی نوع سلوک آدمی و روابط اجتماعی او را تعریف وتبیین می کنند و در سطح اجتماعی (محلی وجهانی ) نیز بر اساس آن قانون می نویسند . در غرب سنت فکری 2300 ساله ای ، پیرامون اخلاق که آن را به درستی فلسفه اخلاق می خوانند ، وجود دارد . غایت و هدف ...

مقدمه اگر دین‌ را مجموعه‌ عقاید و دستورات‌ عملی‌ بدانیم‌ که‌ بنا بر ادعای‌ آورنده‌ و پیروان‌ آن‌ عقاید و دستورات‌، از سوی‌ آفریدگار جهان‌ می‌باشد، و اخلاق‌ را مجموعه‌ آموزه‌هایی‌ که‌ راه‌ و رسم‌ زندگی‌ کردن‌ به‌نحو شایسته‌ و بایسته‌ را ترسیم‌ کرده، بایدها و نبایدهای‌ ارزشی‌ حاکم‌ بر رفتار آدمی‌ را می‌نمایاند، بخوبی‌ به‌ رابطه‌ تنگاتنگ‌ دین‌ و اخلاق‌ پی‌ خواهیم‌ برد و اخلاق‌ را ...

بخش اول: مبانی اخلاق فصل اول – کلیات 1- مفهوم لغوی واژه اخلاق: اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است. 2- تفاوت صفات نفسانی انسان: صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است. 3- عوامل مؤثر در اخلاق: دو ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول