نمازى که برنامه هاى ظاهر و باطنش همراه با چهار هزار مسئله است و تا کنون صدها کتاب از طرف عارفان و فقیهان و حکیمان و فیلسوفان و وارستگان و عاشقان درباره آن نوشته شده ، چگونه در قدرت این فقیر تهیدست است که تمام منافع دنیوى و اخروى آن را بازگو کند ؟
من در این فصل به طور بسیار مختصر و بدون شرح و تفسیر به منافع نماز اشاره مى کنم و شما را در این زمینه به کتاب هاى مفصّل ارجاع مى دهم .
در قرآن مجید مى خوانیم :
* ( وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوهِ وَ اِنَّها لَکَبیرَهٌ اِلّا عَلَى الْخاشِعینَ )(1) .
از خداى بزرگ در سایه بردبارى و استقامت و نماز یارى جویید .
این مسئله جز براى اهل خشوع سنگین است .
راستى چه مسئله باعظمت و چه حقیقت ریشه دارى است ، آن هم مسئله اى که از جانب حضرت حق مطرح شده و تجربه حیات امت اسلامى نیز آن را ثابت کرده است : بردبارى و صبر یکى از علل مهمّ پیروزى بر سختیها ، و نماز کلیدى براى حلّ بسیارى از مشکلات .
نمازگزار حتماً به این معنى توجه دارد که حضرت صادق (علیه السلام) فرمود :
* کسى که دوست دارد بداند نمازش قبول است یا نه ، ملاحظه کند که آیا
نمازش او را از فحشا و منکرات باز مى دارد یا نه .
به اندازه اى که نمازش قدرت حفظ او را از مفاسد دارد به درگاه حق قبول است(1) .
نمازش او را از فحشا و منکرات باز مى دارد یا نه .
به اندازه اى که نمازش قدرت حفظ او را از مفاسد دارد به درگاه حق قبول است(1) .
جامعه نمازگزار جامعه اى است پاک ، و کشور با نماز کشورى است سعادتمند .
در مملکتى که همه اهل نمازند ، از ظلم و تجاوز و بغى و فحشا و منکرات و فساد و قساوت و بدبینى و بى اعتبارى و دزدى و چپاول خبرى نیست .
در آن مرز و بوم که مردمش متوسل به نمازند از دادگستریهاى عریض و طویل و پرونده هاى جنایى اثرى نیست .
در آن آب و خاک که سایه نماز بر سر ملت آن است از نزاع و جدال و جنگ و خونریزى و طلاق و جدایى و هجوم به ناموس ملت و بى حجابى سراغى نگیرید .
کشور با نماز ، مأمور مسلّح براى حفظ مال مردم و راحت و امنیّت خانواده ها نمى خواهد .
در ملّتى که حقیقت نماز حکمفرماست بحثى از زندان و زندانبان نیست ، بدهکار مال مردم را مى دهد ، و طلبکار آسایش و امنیت دارد .
در جامعه با نماز خون و مال و عرض و آبروى مردم محترم است و این نماز است که ضامن خیر دنیا و آخرت انسان هاست .
کشور با نماز نمونه اى از بهشت آخرت ، و ملت بى نماز دچار انواع بدبختى ها و مفاسد است .
نماز چراغ پرفروغ حیات ، آرام بخش قلب ، معشوق مناجاتیان ، عرصه گاه خوشبختى اهل حق ، نور چشم مشتاقان جمال ، وسیله قرب مقرّبان و دستگیره نجات امیدواران است .
ارزیابى وضع بى نماز کتاب الهى و روایات اصیل اسلامى درباره مردم بى نماز ، یا آنان که این مسئله مهمّ ملکوتى را سبک فرض مى کنند ، نظریاتى دارند که به قسمتى از آنها در حدّى که لازم است اشاره مى شود : * اى اهل ایمان !
با آن دسته از اهل کتاب و کافران که دین شما را به بازیچه گرفتند دوستى برقرار مکنید و اگر خود را مؤمن مى دانید از خدا بترسید .
آرى !
چون شما نداى نماز بردارید آن را مسخره و بازى فرض مى کنند .
علتش بى خبرى آنان از حقایق اصیل عالم است...
رسول من !
بگو : آگاه سازم کدام قوم را نزد خداى منتقم بدترین پاداش است : کسانى که خدا بر آنان لعن فرستاد و نسبت به آنها غضب کرد و آنان را به صورت میمون و خوک مسخ نمود ، و آن کس که بندگى حق را رها کرد و به عبادت شیطان روى آورد ، در پیشگاه خدا از بدترین منزلت برخوردار است .
اینان گمراه ترین مردم از راه الهى هستند .(1) .
در این آیات ، مردمِ جداى از ایمان و نماز ، ملعون و مغضوب حق معرفى شده اند و به آنان وعده عذاب سخت روز قیامت داده شده است .
موانع نماز قرآن مجید و روایات بر این معنى گواهند که در راه به پاداشتن نماز موانعى وجود دارد که مسلمانان باید سعى کنند از آنها دور مانده و به هنگام برخورد با آن موانع به مبارزه برخیزند و تا سرحدّ سرکوبى آنچه نمى گذارد انسان وارد بارگاه نماز شود به کوشش و جهاد ادامه دهند .
در این قسمت هم مثل بخشهاى گذشته از متن قرآن و روایات استفاده شده است .
خوانندگان محترم را به دقت در این فصل توجّه مى دهم : اى مردمى که به حق گرایش پیدا کرده اید !
بدانید شراب و قمار و بت پرستى و تیرهاى گروبندى برنامه هایى است پلید و از کارهاى شیطان .
حتماً از آنها دورى کنید تا به رستگارى برسید .
شیطان مى خواهد به وسیله شراب و قمار میان شما عداوت و دشمنى ایجاد کند و مخصوصاً به وسیله این برنامه هاى پلید شما را از نماز و ذکر حق باز دارد .
آیا از این برنامه ها دست برمى دارید تا به فتنه شیطان دچار نشوید مانعى از قبول نفقات آنها نبود جز آنکه آنان به خدا و رسول کافر بودند ، و این که در نماز شرکت مى کنند براى تظاهر است ، زیرا از نماز اکراه دارند و سخت کسل اند ، و مالى را هم که مى دهند از روى شوق نیست(1) .
آنچه به عنوان قسمتى از موانع نماز از آیات ذکر شده استفاده مى شود ، مى توان در چهار قسمت خلاصه کرد : 1.
شراب 2.
قمار 3.
بت پرستى 4.
ریا من لازم مى دانم براى توضیح هر یک از این موانعى که در راه نماز است و قرآن به آن اشاره فرموده به روایات متوسل شوم و نظر معصومین (علیهم السلام) را نسبت به این چهار قسمت منعکس کنم .
شراب : حضرت باقر (علیه السلام) فرمود : * شرابخوار با روى سیاه ، دهان کج ، زبان بیرون آمده ، و ناله و فریاد از شدت تشنگى وارد قیامت مى گردد و به او از چاهى که در آن چرک بدن زنان زناکار ریخته شده مى آشامانند(2) .
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود : * اى یونس بن ظبیان !
از طرف من به مردم بگو : هر کس یک جرعه شراب ــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ توبه ( 9 ) : 54 .
2 ـ وسائل الشیعه : 17 / 237 ـ 238 .
بنوشد خداوند و ملائکه و انبیا و مؤمنان او لعنت مى کنند .
مستى شراب روح ایمان را از کالبد مى برد و به جایش روح پست و کثیف و لعنت شده قرار مى دهد(1) .
پیامبر اسلام در رابطه با شراب ده نفر را لعنت کرده است : * غرس کننده درخت ، نگهبان آن ، فشار دهنده انگور ، ساقى خورنده ، حمل کننده ، تحویل گیرنده ، خریدار ، فروشنده ، دریافت کننده پول(2) .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : * از اولین برنامه هایى که خداوند نهى فرموده شرابخوارى ، بت پرستى ، و ستیزه با مردم بوده است(3) .
از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است : * شرابخوارى مبدأ تمام گناهان است(4) .
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود : * شراب منبع تمام آلودگى هاست و شرابخوار تکذیب کننده قرآن است ، زیرا اگر قرآن را باور مى داشت حرامش را حرام مى دانست(5) .
حضرت باقر (علیه السلام) مى فرماید : * خداوند به چیزى مانند میخوارگى معصیت نشده .
براى شرابخوار مست زناى با مادر و دختر و خواهر امرى عادى است ، زیرا به هنگام مستى آنان را تشخیص نمى دهد ، و نیز براى مشروبخوار ترک نماز برنامه آسانى است(1) .
به امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند : شما فرمودید : شراب از دزدى و زنا بدتر است ؟!
فرمود : * آرى !
زناکننده ممکن است گناه دیگرى مرتکب نشود ولى شرابخوار چون مست شده زنا مى کند ، آدم مى کشد ، نماز را رها مى سازد(2) .
قمار قرآن مجید قمار را از گناهان کبیره مى داند(3) .
قمار عملى است که براى برنده و بازنده تولید دشمنى مى کند .
قمارباز اگر ببازد به خاطر از دست دادن مالى که به زحمت فراهم کرده دشمنىِ برنده را به دل مى گیرد ، و اگر ببرد بازنده مقابلش دشمنش مى شود .
کمتر مجلسى براى قمار تشکیل مى شود که در آن نزاع و کینه برنخیزد ، و چه بسا بازنده مال به خاطر فراوانى حسرت و اندوه دست به خودکشى بزند ، یا براى جبران از بین رفتن مالش به گناهان دیگر از قبیل دزدى یا آدمکشى دچار شود .
جمیع آلات و ادوات قمار ، ساختن و فروختن و نگهدارى آنها حرام است .
و نشستن در مجلس قمار هم در آیین الهى ممنوع اعلام شده است .
روایات حرمت قمار مانند حرمت شراب ، در کتابهاى با عظمت کافى و وسایل فراوان است ، مى توانید به این او منبع ارزنده اسلامى مراجعه کنید .
براى نمونه به یکى از آن روایات که ابزار قمار هم در آن ذکر شده اشاره مى شود : * امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : فروش شطرنج و خوردن پول آن حرام و نگاه داشتنش کفر و بازى با آن شرک و سلام کردن به بازى کننده آن گناه و یاد دادن آن به مردم معصیت بزرگ است .
آن کس که دست به شطرنج مى زند همانند این است که دست در گوشت خوک فرو مى برد و کسى که به آن نظر مى اندازد همانند آن است که به عورت مادرش نگاه مى کند .
بازى کننده و سلام کننده بر او نگاه کننده به بازى ، همه و همه درگناه مساوى هستند و آن کس که به بازى شطرنج بنشیند براى خویش در دوزخ جا تهیه مى کند و زندگى آن جهان برایش ایجاد حسرت مى نماید .
از همنشینى با قمارباز بپرهیزید ، زیرا اهل آن مجلس محل خشم خدایند و هر ساعت در معرض غضب اند ، و چون نازل شود شما را هم خواهد گرفت(1) قمارباز چون به قمار بنشیند تمام همت و نیرویش متوجه بردن مال از طرف مقابل است و براى این برنامه ناچار است ساعت ها معطل شود .
مجالس قمار گاهى از اول روز تا غروب یا از غروب تا نزدیک صبح ادامه پیدا مى کند و قماربازِ خسته و درمانده در طول روز یا در طول شب چگونه مى تواند به نماز قیام کند ؟
مگر قمارباز با نماز جمع مى شود ؟
بت پرستى بت پرستى یعنى روى گرداندن از تمام فضایل وآلوده شدن به تمام رذایل .
بتهایى که در معرض پرستش واقع شده اند و مى شوند بر دو دسته جاندار و بى جان اند : جاندار همانند فرعون و نمرود و شداد و یا گوساله و گاو و گوسپند و سایر حیوانات .
بیجان مانند خورشید ، ماه ، ستارگان ، درخت و نبات ، سنگ و چوب و ساخته هاى دست خود انسان مانند لات ، هبل ، عُزّى ، پول و ...
این بتها در عین جاندارى و بیجانى ، بتهاى بیرونى اند ، و اما بتهاى درونى عبارتند از هواى ، غرایز ، شهوات و ...
اینکه انسان به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بتهاى جاندار و بیجان ، درونى و بیرونى ، از تمام فضایل ـ مخصوصاً عبادت حق و به ویژه نماز ـ باز مى ماند جاى تردید نیست .
این نکته را هم نباید ناگفته گذارد که منشأ پرستش بتهاى بیرونى آلودگى باطن است .
این قلب و روح است که اگر تزکیه شود و با تعالیم آسمانى زنده گردد ، آدمى را از اسارت بتهاى درون و بیرون نجات مى دهد و او را به اوج کمال مى رساند ، ولى با غفلت زدگى دل و افسردگى جان ، آدمى در تنگناى پرستشهاى غلط قرار خواهد گرفت .
در این صورت از انسان اسیر نباید توقع حسنات و فضیلت و انسانیّت داشت .
ریا ریا زاویه اى از شرک و نفاق است .
ریاکار اگر بداند که مردم از برنامه اش آگاه شده و او را مدح مى کنند ، به اجراى عمل برمى خیزد ، و گرنه زحمت انجام هیچ عبادتى را به خود نمى دهد .
با این حساب ، مسئله اجراى نماز به وسیله ریاکار بسته به توجه مردم است ، اگر بداند مردم از نمازش آگاه مى شوند مى خواند ، و گرنه از قیام به این عبادت بزرگ خوددارى مى کند .
ریا در حقیقت شعبه اى از شرک و بت پرستى است .
خداوند بزرگ در سوره ماعون به نمازخوانان ریاکار حمله کرده و نماز آنان را به هیچ انگاشته است .
ــ[89]ــ روایات باب ریا نیز زیاد و فوق العاده است ، پویندگان مى توانند به کتابهاى بحارالانوار ، محجّه البیضاء ، وسائل الشیعه ، کافى ، تحف العقول ، خصال و جامع السعادات مراجعه کنند .
ریا باطل کننده عمل است و عملِ با ریا در روز قیامت اجر و مزدى ندارد .
در شرح مصباح ملا عبدالرزاق گیلانى در باب ریا داستان مختصر ولى جالبى بدین مضمون نقل شده است : * غریبى شبى در مسجدى نزول کرد ، سگى پش از او در گوشه مسجد خفته بود .
چون ساعتى از شب گذشت سگ بر خود بجنبید ، آن غریب پنداشت که شخصى از اهل محله است .
به امید آنکه بامداد اهل آن محله را از حال خود خبر کند و او را در میان ایشان قبولى و شهرتى باشد بىوضو به نماز ایستاد و تا صبح دست و پا مى زد و نماز بىوضو به جهت ریا مى کرد .
چون هوا روشن شد سگ گوشها جنبانید و از مسجد بیرون رفت .
مرید همه شب را به طاعت مشغول بود ، چون بامداد شد بینى پر خاک و دامن و ریش پر باد ، به نظر شیخ آمد تا شیخ اصحاب را خبر دهد .
شیخ آن کدورت بى صفا را مشاهده کرد ، گفت : امشب به کدام کوره مبتلا شده اى که تو را از جهود خیبر بتر مى بینم ؟!
شرایط نماز در کتاب فقهى و عرفانى و اخلاقى آورده اند که : نماز حقیقى است که با چهار هزار مسئله بدرقه مى شود .
و این کثرت مسائل ظاهرى و باطنى دلیل بر موقعیت ممتاز نماز در میان عبادات اسلامى است .
مى نمى دانم در شناساندن حقیقت این عمل مهم ملکوتى از کجا شروع کنم ، مانند کسى هستم که در کنار ساحل ایستاده و چشم اندازش دریاى بى نهایت بزرگى است .
براى نماز دو نوع شرط بیان کرده اند : ظاهرى و باطنى .
در این بخش خیلى فشرده و سادى به شرایط ظاهرى و باطنى نماز اشاره مى شود .
شرایط ظاهرى : طهارت که عبارت است از غسل و وضو و تیمم و رفع آلودگى از بدن و لباس و حتى الامکان تمام محلّ نماز .
احتراز از لباس ابریشم ، حریر ، و نیز طلا براى مردان ، و دورى جستن از لباسى که از پوست و پشم و کرک حیوانات حرام گوشت تهیّه شده است .
مراعات وقت نماز ، بخصوص اول وقت ، و ایستادن در محلى که کسى یا چیزى از جلوى آدمى عبور نکند .
قرار گرفتن به طرف قبله با تمام وجود و توجه داشتن به اینکه انسان مى خواهد چه برنامه اى را اجرا کند و در برابر چه قدرت عظیمى ایستاده است .
خواندن بعضى از آیات قرآن قبل از ورود به نماز از قبیل : ( وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ )(1) .
برداشتن دو دست تا محاذى گوش ، در حالى که دو کف به طرف قبله باشد .
مؤدب و موقّر قرار گرفتن در پیشگاه حضرت حق و چشم به محّل سجده دوختن ، مخصوصاً به قطعه خاکى که براى گذاردن پیشانى به روى خاک آن آماده شده است .
گفتن تکبیر و خواندن حمد و سوره با طمأنینه ، زیرا سرعت و عجله در نماز تمام بهره خدایى آن را از بین مى برد .
رفتن به رکوع ، قرار دادن پیشانى به خاک در دو سجده همراه با دو کف دست ، دو زانو ، دو سر انگشت پا و تشهد و سلام ، با توجه به اینکه نماز صبح دو رکعت ، ظهر چهار رکعت ، عصر چهار رکعت ، مغرب سه رکعت ، و عشا چهار رکعت است .
این مسئله را هم توجّه دارید که در هر دو رکعت از نماز پس از قرائت حمد و سوره یک رکوع و دو سجده ، و در دو رکعت آخر نمازهاى چهار رکعتى ، خواندن یک حمد یا سه بار « سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر » یا یک بار با توجّه به فتواى مرجعى که انسان از او تقلید مى کند انجام مى شود .
این است شرایط ظاهرى نماز که از آن تعبیر به مقدّمات و مقارنات شده .
شرایط باطنى فیض بزرگوار در کتاب ارزشمند محجه البیضاء(1) مى فرماید : روح نماز بسته به شش حقیقت است : 1.
حضور قلب 2.
تفهّم 3.
هیبت 4.
تعظیم 5.
امید 6.
حیا حضور قلب : حضور قلب حقیقتى است که از تمرکز در برنامه هاى نماز و توجّه عمیق انسان به حق پدید مى آید .
چنانچه در نماز فکر انسان و حالات قلب مکلف ، میدان جولانى جز یاد محبوب داشته باشد ، حضور روى نخواهد داد و روى جان به جانب معشوق نخواهد شد و نمازگزار نخواهد توانست از عالم ملکوت کسب نور کند .
تفهّم : تفهّم عبارت است از چشیدن معناى نماز و دریافت لطایف الهى آن است ، لطایفى که به دست آوردنش انسان را مست باده عالم معنا مى کند و قدرت عجیبى براى معراج روح به وجود مى آورد .
هیبت : هیبت حالت خوف و ترس از مقام باعظمت الهى است که مبدأش معرفت حقیقى به حقّ است ، و آن کس که از معرفت محروم است و به این خاطر توجّه به مقام دوست قلبش را تسخیر نکرده ، نمى تواند داراى هیبت باشد .
تعظیم : ممکن است انسان یا مستمعى سخن بگوید و فکرش متوجّه او باشد و مفاهیم کلمات را نیز بداند ، ولى براى او اهمیّتى قائل نباشد .
مراد از تعظیم این است که علاوه بر حضور قلب و توجه به معانى لطیف باید نسبت به جناب او حالت تعظیم داشته باشد .
امید چه بسا که انسان از صاحب مقامى بترسد ، اما به عنایت و لطف او امید داشته باشد .
نمازگزار علاوه بر تعظیم نسبت به حق و خوف از مقام صاحب هستى باید به مولا امید داشته و از او متوقع لطف و کرم و رحمت باشد .
حیا توجّه داشته باشد که ذرّه اى ناچیز در برابر وجودى عزیز که بى نهایت است ایستاده ، و سراپاى وجودش غرق در تقصیر است و وجودش عین عدم و عبادتش بى مقدار ، و بداند که حضرت حق بر درون و برونش آگاه است ، و توجه به تمام این امور را تمرین کند تا حیا از دوست در عرش جانش حاکم گردد .
اذان چون صداى مؤذن را شنیدى ، دل از نداى روز قیامت پر از ترس کن و آستین ظاهر و باطن را براى جواب دادن به نداى حق بالا بزن و براى ورود به نماز عجله کن ، زیرا کسانى که با شنیدن صداى اذان از خود بیخود شده و براى اجراى دستور حق شتاب مى کنند ، روز قیامت مخاطب به نداى لطف و رحمت و احسان و مرحمت و محبّت و عنایت مى شوند .
اذان را معیار نجات و عدم نجات خود در روز قیامت بگیر : اگر با شنیدن آن دلت شاد شد و غرق در نشاط گشتى امید اهل نجاتى ، ورنه به علاج خود برخیز که دل و جان دچار مرض است .
به این معنا توجه داشته باش که رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نزدیک وقت اذان به بلال مى فرمود : * اَرِحْنا یا بَلالُ .
مؤذن من !
با گفتن اذان براى قلب ما شادى به وجود آور .
اذان با نام خدا آغاز مى شود و با نام او به پایان مى رسد ، یعنى که اول و آخر اوست .
به وقت شیندن الله اکبر دل را در گردونه تعظیم کردن به حق بیاور و بدان که بزرگى غیر او وجود ندارد و غیر او چیزى وجود حقیقى ندارد ، که اگر به این معنا توجه نکنى در حقیقت تکبیر نشنیده و تکبیر نگفته اى .
وقت به هنگام رسیدن وقت نماز ، توجه داشته باش که موقعیت بسیار والایى است که حضرت دوست براى انجام بندگى تو قرار داده و زمان چنگ زدن به عوامل نجات است ، پس گشاده رو و دلشاد باش ، زیرا وسیله نزدیکى به حق فراهم شده .
بعضى از زنان پیامبر مى گویند : رسول حق با ما حرف مى زد و ما با او سخن مى گفتیم ، چون وقت نماز مى رسید انگار ما را نمى شناسد ، و ما هم نسبت به او بیگانه ایم .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به هنگام دخول وقت لرزه بر اندامش مى افتاد و به خود مى پیچید .
عرضه داشتند : چه شده ؟
مى فرمود : وقت اداى امانتى رسیده که به آسمانها و زمین و کوهها ارائه کردند ولى آنها از قبولش سربرتافتند .
مکان تصوّر کن در پیشگاه عدالت قرار دارى و محّل رسیدگى به حساب است ، اگر پرونده ات سراسر از کثرت گناه سیاه بود چه مى کردى ؟
توجّه داشته باش که بهترین مکان براى نماز مساجد و مشاهد مشرّفه است ، زیرا خداوند مهربان این گونه مکانها را محل اجابت دعا و مرکز رسیدن رحمت و لطف و محبت و عنایت به بندگان قرار داده است .
امام ششم (علیه السلام) مى فرماید : * چون به مسجد رسیدى ، آگاه باش که اراده ورود بر پادشاه بزرگى دارى .
پادشاهى که جز پاکان بر بساطش راه ندارد و غیر راستان و اهل صدق اجازه مجالست با او برایشان نیست .در آنجا به عجز و ناتوانى اقرار کن و به بیچارگى خویش توجه داشته نما و از حضرتش طلب رحمت کن .
او وجودى است که از همه کس به تو مهربان تر است و آماده قبول عمل با اخلاص ، اگر چه کم باشد .
قبله قبله جهتى است که ظاهر بدن باید به طرف آن قرار گیرد ، و ظاهر اسوه اى است براى باطن .
بنابراین ، فکر و روح و قلب را به طرف صاحب قبله قرار ده و به کلام رسول اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) توجه کن که فرمود : * هنگامى که عبد به نماز برمى خیزد و اراده و قلب را متوجه خدا مى کند مانند روزى است که از مادر متولد شده است اَللّهُ اَکْبَر خداوند بزرگر از آن است که به وصف درآید ، وجود مقدّس او اکبر از کلّ شىء است و چیزى در برابر حضرت او بزرگى ندارد ، و چون چنین است دل برداشتن از او و دل بستن به غیر آن محبوب ، عین ضلالت و گمراهى است .
راستى ذرّه کوچکى چون انسان در برابر عظمتى بى نهایت در بى نهایت چگونه نیروى وصف و توان تعریف دارد ؟
به هنگام گفتن تکبیره الاحرام باید محور دیدار و فانى در عظمت دوست شد ، بمانند کسى که براى حج حقیقى احرام بسته و از همه چیز جز معشوق چشم پوشیده .