پس از مرگ تا قیامت کبری
اگر چیزی میان دوچیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن چیز را «برزخ» مینامند.
قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری با کلمه «برزخ»تعبیر کرده است.در سوره مؤمنون آیه 99 و 100 میفرماید: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحافیما ترکت، کلا انها کلمه هو قائلها و من و رائهم برزخ الی یوم یبعثون.
تا آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا میرسد میگوید: پروردگارا!مرابازگردان، باشد کار شایستهای در زمینههایی که نکردهام انجام دهم.ابدا، این صرفا سخنی است که او گویندهآن است و از جلو آنها(از حین مرگ)تا روزی که مبعوث شوند برزخ و فاصلهای است.
صفحه : 515
این آیه تنها آیهایاست که فاصله میان مرگ و قیامت را «برزخ» خوانده است.
علمای اسلام از همین جا اقتباس کرده ونام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت کبری را «عالم برزخ» نهادهاند.
در این آیه از ادامه حیات بعد از مرگ، همین قدر سخن آمدهاست که انسانهایی پس از مرگ اظهار پشیمانی میکنند و درخواست بازگرداندن به دنیا مینمایند و به آنهاپاسخ منفی داده میشود.این آیه کاملا صراحت دارد که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیاتاست که تقاضای بازگشت(رجوع)میکند ولی تقاضایش پذیرفته نمیشود.
آیاتی که دلالت میکند که انسان در فاصلهمرگ و قیامت از نوعی حیات برخوردار است و در آن حال شدیدا احساس میکند، گفت و شنود دارد، لذت و رنج و سرور و اندوهدارد و بالاخره از نوعی زندگانی سعادت آمیز[یا شقاوت آلود] برخوردار است، زیاد است.مجموعا در حدود 15 آیه است که در قرآنکریم به نحوی از انحاء یک جریان حیاتی را یاد کرده است که میرساند انسان در فاصله بینمرگ و قیامت از یک حیات کامل برخوردار است.این آیات بر چند گونه است: 1.آیاتی که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسانهایصالح و نیکوکار و یا انسانهای فاسد و بدکار را با فرشتگان الهی یاد میکند که بلافاصله بعد از مرگ صورت میگیرد.اینگونه آیات زیاد است.آیه 97 از سوره نساء و آیه 100 از سوره مؤمنون - که قبلا هر دو آیه را نقل و ترجمه کردیم - از این گونه آیات است.
آیاتی که دلالت میکند که انسان در فاصلهمرگ و قیامت از نوعی حیات برخوردار است و در آن حال شدیدا احساس میکند، گفت و شنود دارد، لذت و رنج و سرور و اندوهدارد و بالاخره از نوعی زندگانی سعادت آمیز[یا شقاوت آلود] برخوردار است، زیاد است.مجموعا در حدود 15 آیه است که در قرآنکریم به نحوی از انحاء یک جریان حیاتی را یاد کرده است که میرساند انسان در فاصله بینمرگ و قیامت از یک حیات کامل برخوردار است.این آیات بر چند گونه است: 1.آیاتی که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسانهایصالح و نیکوکار و یا انسانهای فاسد و بدکار را با فرشتگان الهی یاد میکند که بلافاصله بعد از مرگ صورت میگیرد.اینگونه آیات زیاد است.آیه 97 از سوره نساء و آیه 100 از سوره مؤمنون - که قبلا هر دو آیه را نقل و ترجمه کردیم - از این گونه آیات است.
2.آیاتی که علاوه بر مضمون آیات بالا رسما میگویندکه فرشتگان پس از آن گفت و شنودها به صالحان و نیکوکاران میگویند از این پس از نعمتهای الهی بهره گیرید،یعنی آنها را در انتظار رسیدن قیامت کبری نمیگذارند.دو آیه ذیل مشتمل بر این مطلب است: الذین تتوفیهم الملائکه طیبینیقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون (1).
آنان که در حالی که پاکیزهاند فرشتگان آنان را تحویل میگیرندو فرشتگان به آنها میگویند: درود بر شما!همانا به موجب کردارهای شایستهتان وارد بهشت گردید.
..............................................................
1.نحل/32.
صفحه : 516 قیل ادخل الجنه قال یالیت قومی یعلمون.بماغفر لی ربی و جعلنی من المکرمین (1).
(پس از مرگ)به او گفته شد: داخل بهشتشو!او گفت: ایکاش مردم من که سخن مرا نشنیدند اکنون میدانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا جزء بندگان مکرم خویش قرار داد.
در آیات قبل از این آیه جریان محاوره این مرد مؤمن(مؤمنآل یس)با قومش نقل شده که مردم را به پیروی رسولانی که در شهر انطاکیه مردم را به ترک پرستش غیرخدا و پرستش مخلصانه خدا میخواندند دعوت میکند و سپس ایمان و اعتقاد خویش را اظهارمیدارد و از آنها میخواهد که سخن او را بشنوند و به راه او بروند.
در این آیات میگوید: ولی آن مردم سخن او را نشنیدند تا آنگاهکه او به جهان دیگر رفت.در آن جهان در حالی که مغفرت و کرامت الهی را درباره خویشتن مشاهده کرد، آرزو کردکه ای کاش قوم من که هنوز در دنیایند از وضع سعادتمندانه من در این جهان آگاه میشدند.بدیهی است که همه این جریانهاقبل از قیامت کبری است، زیرا در قیامت کبری همه اولین و آخرین جمعاند و کسی در روی زمین باقی نیست.
ضمنا این نکته را باید بدانیم که آنچهپس از مرگ برای اهل سعادت آماده شده، بهشتهاست نه بهشت، یعنی انواع بهشتهاست.بهشتها در آخرت به حسب مقاماتقرب الهی متفاوتاند.بعلاوه همان طور که در اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام)رسیده است بعضی از این بهشتها مربوط بهعالم برزخ است نه عالم قیامت.علیهذا اینکه در دو آیه فوق کلمه بهشت آمده است نباید سبب اشتباه شود که مربوط به قیامت است.
3.دسته سوم آیاتی است که در آن آیات سخنی از گفت و شنودفرشتگان با انسانها در میان نیست بلکه مستقیما از حیات انسانهای سعادتمند و نیکوکار یا انسانهای بیسعادتو بدکار و تنعم دسته اول و عذاب و رنج دسته دوم در فاصله مرگ و قیامتیاد شده است.دو آیه ذیل از این گونه است: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون.فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف ..............................................................
1.یس/26 و 27.
صفحه : 517 علیهم و لا هم یحزنون (1).
گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند،بلکه نزد پروردگار خویش زندهاند و روزی داده میشوند، بدانچه خدا از فضل و رحمتخویش به آنها عنایت کرده شادماناندو آرزو میکنند که بشارت شهادت دوستان دنیاشان به آنها برسد تا آنها را با خود در این شهادت شریک ببینند.
و حاقبآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یومتقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب (2).
عذاب ناراحت کننده، آتش، بر فرعونیان احاطه کرد، هر بامداد و شامگاهبر آن عرضه میشوند.آنگاه که قیامت بپا شود(گفته میشود)فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل نمایید.
این آیه کریمه دو نوع عذاب برای فرعونیان ذکر میکند:یکی قبل از قیامت که ز آن به «سوء العذاب» تعبیر شده است و آن این است که روزی دو بار بر آتش عرضه شوند بدونآنکه وارد آن گردند، دوم بعد از قیامت که از آن به «اشد العذاب» تعبیر شده است که فرمان میرسد که آنها را داخل آتشنمایید.در مورد عذاب اول، از بامداد و شامگاه نام برده شده است بر خلاف عذاب دوم.همان طور که امیر المؤمنین علی(علیهالسلام)در توضیح و تفسیر این آیه فرموده است، بدین جهت است که عذاب اول مربوط است به عالم برزخ و در عالمبرزخ به تبع عالم دنیا صبح و شام و هفته و ماه و سال هست، بر خلاف عذاب دوم که مربوط به عالمقیامت است و در آنجا صبح و شام و هفته و ماه و غیره وجود ندارد.
در روایات و اخباری که از رسول اکرم(ص)و امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) و سایر ائمه اطهار(علیهم السلام)رسیده است، درباره عالم برزخو حیات اهل ایمان و اهل مصیبت در این دوره، فراوان تاکید شده است.
رسول خدا در جنگ بدر پس از فتح مسلمین وکشته شدن گروهی از سران متکبران قریش و انداختن بدنهای آنها در یک چاه حوالی بدر، سر به درون چاه برد و ..............................................................
1.آل عمران/169 و 170.
2.مؤمن/45 و 46.
صفحه : 518 به آنها رو کرده، گفت: ما آنچه را خداوند به ما وعده داده بودمحقق یافتیم، آیا شما نیز وعدههای راستخدا را به درستی دریافتید؟بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول الله!شما با کشته شدگان و مردگان سخن میگویید!مگر اینها سخن شما را درک میکنند؟!
فرمود: آنها اکنون از شما شنواترند.
از این حدیث و امثال آن استفاده میشود که با آنکه با مرگ میانجسم و جان جدایی واقع میشود، روح علاقه خود را با بدن که سالها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمیکند.
امام حسین(علیه السلام)در روز دهم محرم پس از آنکه نمازصبح را با اصحاب به جماعتخواند، بر گشت و خطابه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کرد.در آن خطابه چنین گفت: «اندکی صبر و استقامت، مرگ جز پلی نیستکه شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشتهای وسیع عبور میدهد» (1).
در حدیث است که: «مردم خوابند، همینکه میمیرند بیدار میشوند» (2).
مقصود این است که درجه حیات بعد از مردناز پیش از مردن کاملتر و بالاتر است.همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است، حالتی نیمهزنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر میشود، همچنین حالتحیات انسان در دنیا نسبت بهحیات برزخی درجهای ضعیفتر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر میگردد.
لازم است دو نکته را در اینجا یادآوری کنیم: الف.مطابق آنچه از روایات و اخبار پیشوایان دین رسیدهاست در عالم برزخ فقط مسائلی که انسان باید بدانها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسشو رسیدگی واقع میشود، رسیدگی به سایر مسائل موکول به قیامت است.
حیات برزخی همراه با عذاب و پاداش در آیات قرآن از جمله ادله ای که میتوان اقامه کرد برای زنده بودن انسان بعد از مرگ ، آیه 171-169 سوره آل عمران می باشد: «وَ لاَ تَحْسَبَن الذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَهِ أَمْوَ 'تًا؛ ابداً گمان مکن و بهیچوجه مپندار که آن کسانیکه در راه خدا کشته میشوند، اینها مردگانند»، «بَلْ أَحْیَآءٌ؛ بلکه زندگانند»، «عِندَ رَبهِمْ یُرْزَقُونَ؛ در پیش خدای خود هستند و در نزد خدای خود روزی می خورند».
«فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَب'هُمُ اللَهُ مِن فَضْلِهِ؛ خوشحالند به آنچه خداوند عزوجل از فضل خود بدانها عنایت کرده »، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِن خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ و خوشحالند به آن افرادی که هنوز نمرده اند و بدانها ملحق نگردیده اند که چگونه تمام اقسام اندوه و ترس از آنها برداشته شده و به اطمینان رسیده اند».
چون بواسطه رسیدن به مقام ولایت که همان عبودیت مطلقه است ، هرگونه وحشت و غصه که از لوازم کثرت است و از آثار تفرقه و دوئیت است ، از آنها برداشته شده است ؛ در آن عالم که میروند ـ به علت این گونه سعه و تجردی که دارند ـ از روح مؤمنینی که هنوز نمرده اند، اطلاع حاصل می کنند و آنان را بدین مقامی که خدایشان بدانها عنایت فرموده بشارت میدهند.
«یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ منَ اللَهِ وَ فَضْلٍ؛ خوشحالند به نعمتی که خدا بدانها عنایت فرموده است» (مراد از این نعمت ، همان مرتبه ولایت است که فنای در راه خداست و پروردگار از فضل خود آنان را کامیاب میکند)، «وَ أَن اللَهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و این که خدا پاداش مومنان را تباه نمی کند».
و حقیقت این معنی را خوب ادراک می کنند.
در این آیه میفرماید: گمان مکن کشته شدگان در راه خدا مرده اند بلکه زنده اند.
نمی فرماید: در روز قیامت خداوند آنها را زنده میکند، بلکه همین که مرده اند زنده هستند؛ و این دلیل بر حیات و زندگی برزخی است .
روزی ارواح پاک در عالم برزخ: و البته همه در عالم برزخ زنده اند، هر کس می میرد زنده است ، ولی خصوصیتی که در آنها هست و قرآن کریم بدان جهت آنها را مزیت میدهد، برای ذیل آن است که میفرماید: «عِندَ رَبهِمْ یُرْزَقُونَ، روزی می خورند از جانب خدا و دائماً این روزی به آنها میرسد»، «فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَنـ'هُمُ اللَهُ مِن فَضْلِهِ، و به آنچه از جانب فضلش خدا به آنها عنایت فرموده است خوشحالند».
در علم حکمت متعالیه ثابت است که روزیِ جواهرِ مجرده متلالئه ، مقارنه با صفات و اسماء الهی است .
همینکه در برابر نورِ اسماء و صفات قرار گیرند و تجلی وحدت ذات مقدس پروردگار در آنها گردد، جواهرِ وجود آنها متلالی گردد و بهجت و مسرتی به آنها دست میدهد که قابل توصیف نیست .
روزیِ ارواح مجرده در آن حالت ، معارف الهی است .
خدا از آن روزی ها به آنها عنایت میفرماید، و از طرفی آنها می فهمند که آن روزی از جانب خدا رسیده ، و این ادراک و تعقل ، از آن روزی ، برای آنها ارزش و لذتش بیشتر است ؛ و لذا میفرماید: ''یُرْزَقُونَ''؛ روزی می خورند به معارف الهی ، که جوهر وجود آنها را ـ بواسطه مقارنه با اسماء و صفات خودش ـ جلا میدهد، و اینها دائماً در این نعمت متنعم هستند.
«فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَنـ'هُمُ اللَهُ مِن فَضْلِهِ».
به بهجت و سرور در می آیند از آنکه خدای به آنها توجه فرموده و در جوهرِ مجردِ وجود آنها تجلی فرموده ، و اسماء و صفات ذات حق لَم یَزلی در آنها ظهور نموده است .
این آیه صراحت دارد بر حیات پس از مرگ ؛ و علاوه ، چون روزی و غذائی را که بعد از مرگ می خورند همان غذای ملکوتی است و صلاحی است که در عالم برزخ است ، دلالت دارد بر تنعم ارواح مردگان به روزی های معنوی و ملکوتی .
نظیر این آیه در سوره بقره است : «وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَهِ أَمْوَ ' تُ بَلْ أَحْیَآءٌ وَلَـ'کِنْ لاتَشْعُرُونَ؛ و نگوئید به کسانی که در راه خدا کشته شده اند آنها مردگانند، بلکه زندگانند؛ لیکن شعور و فهم شما به ادراک این حقیقت نمی رسد» (بقره/154).
این آیه نیز دلالت دارد بر زندگی پس از مرگ .
در سوره نوح میفرماید: «مِما خَطِی´ـَـ'تِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا؛ بواسطه گناهانی که قوم نوح کردند غرق دریا شدند، و پس از غرق وارد در آتش گشتند» (نوح/25)، یعنی همینکه غرق شدند بلافاصله وارد در آتش شدند؛ چون «فاء» در زبان عرب برای ترتیب اتصالی است .
از این آیات مبارکات از سوره فجر نیز می توان این استفاده را نمود: «یَـ'´أَیتُهَا النفْسُ الْمُطْمَنءِنهُ * ارْجِعِی ´ إِلَی ' رَبکِ رَاضِیَهً مرْضِیهً* فَادْخُلِی فِی عِبَـ'دِی * وَ ادْخُلِی جَنتِی » (فجر/30-27).
خداوند خطاب میکند به نفوسی که به مقام سکینه و اطمینان رسیده اند: «ای نفس مطمئن شده به ادراک توحید و ولایت ، برگرد بسوی پروردگارت در حالیکه هم تو از پروردگارت راضی هستی و هم پروردگارت از تو راضی است ؛ پس داخل شو در زمره بندگان و اولیای من و داخل شو در بهشت من».
همینکه انسان رجوع میکند به خدا، و رجوع او مرگ است ، بلافاصله پس از آن وارد میشود در زمره اولیاء و بندگان خاص خدا و داخل میشود در بهشت .
و نیز در سوره واقعه میفرماید: «فَأَمآ إِن کَانَ مِنَ الْمُقَربِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنتُ نَعِیمٍ * وَ أَمآ إِن کَانَ مِنْ أَصْحَـ'بِ الْیَمِینِ * فَسَلَـ'مٌ لکَ مِنْ أَصْحَـ'بِ الْیَمِینِ* وَ أَمآ إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذبِینَ الضآلینَ * فَنُزُلٌ منْ حَمِیمٍ * وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ» (واقعه/94-88).
در این سوره پروردگار عظیم ، واقعه سکرات موت را بیان میکند و نزدیکی خود را به انسان در حال سکرات بیان میفرماید، سپس میگوید: «آن کسانی که از مقربین هستند، بلافاصله پس از حال سکرات و مرگ ، روح و ریحان و بهشت نعیم خدا به آنها میرسد، یعنی همینکه مردند در این نعمت ها وارد خواهند شد.
و آن کسانی که از اصحاب یمین هستند، بلافاصله ثواب و سلام از طرف پروردگار برای آنها خواهد بود؛ و آن گروهی که از اهل تکذیب و گمراهند، پس غذای آنها همان غذاهای دوزخی است که برای میهمانان جهنمی تهیه می کنند، و آبهای داغ مانند فلز گداخته در حلقوم آنها می ریزند و آنها را به آتش میرسانند».
اینها عذاب برزخی هستند قبل از عذاب قیامت .
این آیه نیز صراحت دارد بر آنکه بلافاصله پس از مردن ، ثواب و عقاب به انسان میرسد؛ البته ثواب و عقاب برزخی نه قیامتی ، زیرا آن مرحله دیگری است که مفصلاً در پیرامون کیفیت آن بحث خواهد شد.
« برزخ، نخستین منزلی است که انسان پس از مرگ، پیش روی خود دار.
تحقیق این مسئله منوط است به روشن شدن معنای برزخ سپس اثبات زندگی و حیات در آن دوره که پیش از برانگیخته شدن در روز قیامت است.» معاد شناسی، استاد آیت ا...
جعفر سبحانی، ص 81 بیگانه بودن موجود دنیوی از موجود اخروی مردن و تبدیل شدن آدمی به خاک به معنای نابودی شخصیت است و بنابراین کسانی که در اخرت زنده می شوند رابطه ای با انسان دنیوی ندارند، پس چگونه احیای دوباره او محسوب می شود؟
هدف از معاد آن است که انسان برای رسیدن به پاداش و کیفر، زنده شوند و این بدون یگانگی میان انسان معاد ( که در آخرت زنده می شود ) و انسان مبتدا ( که در دنیا می زیسته ) و اتحاد آن دو، امکان پذیر نیست، ولی چنین یگانگی و اتحاد میان آن دو برقرار نیست.
روح، برای ثواب و عقاب آنچه که از احادیث به دست می آید، این است که روح برخی از انسان ها برای ثواب و عقاب انتقال داده می شوند، برای برخی از انسان ها نه احساس عذاب دارند و نه ادراک ثواب.
اسپرتیسم ( احضار ارواح ) احضار ارواح و ارتباط زندگان با مردگان قابل انکار نیست، گرچه مدعیان دروغین بسیاری دارد، لیکن موارد قطعی و راستین آن اندک نیست.
حتی در اروپا منکران بقای روح به مجامع روحی دعوت شده و پس از آزمون فراوان و گوناگون سرانجام به وجود عالم ارواح اعتراف کرده اند.
دیدگاه سقراط درباره ی روح و عالم پس از مرگ اگر مرگ، پایان همه چیز بود، مراقبت و تزکیه نفس اهمیتی نداشت، لیکن اگر روح انسان همیشه زنده باشد، ضعف ذاتی خود را چه خوب و چه بد، با خود به جهان غیب می برد و حیات ابدی اش به آن بستگی دارد.
در قیامت به کتاب اعمال می نگرند در قیامت اعمال هر کسی در برابرش گذاشته می شود و جنایتکاران را می بینی که با ترس و لرز بدان می نگرند و می گویند: وای بر ما!
این چه کتابی است که از کوچکترین و بزرگترین اعمال فروگذاری و غفلت نکرده و همه را جمع کرده است و آنچه را که انسان عمل کرده، در آن روز به صورت عینی دریافت خواهد کرد و پروردگار به کسی ستم نمی کند و هر کسی جزای عمل خود را می چشد و به پاداش آن می رسد.
حرف های یک روح به ناچار شب جمعه به منزل دنیایی ام رفتم.
دیدم عیالم شوهری اختیار کرده و مشغول انجام دادن کارهای اوست.
فرزندانم هم به دنبال زندگیشان رفته اند.
مدتی روی شاخه درختی نشستم، از آنها مایوس شدم بلند شدم و روی دیوار سمت کوچه نشستم و به عابران نگاه کردم.
آنها هم درمورد کارها و معامله هایشان حرف می زدند.
دلم به درد آمده بود به خودم گفتم:« چه خوب بود که آدم در هنگام حیات دنیایی اش به فکر عاقبت کارش می بود و می دانست چنین روزی را در پیش دارد.
همه وقت خود را صرف هوس ها و خواهش های زن و فرزندانش نمی کرد.
دنیا سرای نادانی و فراموشی است.
چقدر احتیاج مرد به زن و فرزندانش ننگ آور است.
در حالی که آنها همیشه چشم طمع به سوی او داشته اند.
چقدر بی وفایی است در چنین روزی ستم از زمین و آسمان کوتاه است، به یاد من نمی افتند.
به راستی پیغمبر انسان را هوشیار ساخت که فرمود: ارجل فی آخر الزمان بید زوجته و ان لم تکن له زوجه فبید اقربائه و اولاده.
در آخر الزمان مرگ مرد به دست همسر اوست و اگر همسر نداشته باشد، مرگش به دست فرزندانش خواهد بود.
ولی چه فایده که هوشیار نشدیم و به فکر عاقبت خود نیفتادیم.
در این فکر بودم که ناگهان در طبقه بالاب خانه رو به رو دختر و پسری از نوه هایم را دیدم که تازه عروسی کرده بودند.
میوه می خوردند و صحبت می کردند.
در میان صحبت هایشان یکی از آنها گفت:این انگور ها را حاج آقا کاشت.
او الان در زیر خروارها خاک متلاشی شده است و ما میوه هایش را می خوریم.
دیگری گت: بدبخت!
او الان در بهشت است و انگور های بهتر از این را می خورد.
خدا رحمتش کند.
وقتی بچه بودیم چقدر با ما شوخی می کرد.
اولی گفت: واقعا که ما را دوست داشت.
گاهی به ما پول می داد و خوشحالمان می کرد خدا خوشحالش کند.
دومی گفت: بله، هر وقت کتاب و کاغذ و قلم می خواستیم، برایمان می خرید.
پدر و مادرمان که اعتنایی به این چیزها نداشتند.
اولی گفت: در واقع او ما را با سواد کرد، چون خودش با سواد بود.
آموختن را دوست داشت.
حالا که شب جمعه است خوب است هر کداممان یک سوره از قرآن برایش بخوانیم.
من هل اتی را می خوانم.
تو هم سوره دخان را بخوان.
سپس شروع به خواندن قرآن کردند.
من همان جا ماندم تا خواندن سوره ها تمام شد.
خیلی خوشحال شدم.
برایشان دعا کردم و برکت خواستم.
سپس پرواز کردم و نزد هادی برگشتم.
دیدم او اسب را آورده، خورجینی هم روی اسب بسته و آماده حرکت است.
پرسیدم : این خورجین از کجا آمده است؟
گفت: فرشته ای آورد و گفت، در یک طرف آن هدیه ای از سوی حضرت زهرا (س) است و در طرف دیگر هدیه ای از جانب علی بن ابی طالب (ع).
آنها این هدیه را به خاطر تلاوت سوره های دخان وهل اتی فرستاده اند که منسوب به آنهاست.
در ضمن سفارش کرده اند که با فاصله زیاد از برهوت حرکت کنیم تا سموم آن مکان بر ما اپر نکند.
پرسیدم: هادی!
می توانیم سر خورجین را باز کنیم وهدیه هایشان را ببینیم؟
گفت: نه نمی توانیم ولی از مایحتاج این سفر است.
هر وقت به آن احتیاج داشتیم سر آن باز خواهد شد.
حالا اگر اماده ای، حرکت کنیم.
گفتم: چه سعادتی از این بالاتر!
سوار اسب شدیم و به راه افتادیم.....
منابع مقاله: مجموعه آثار ج 2 ، مطهری، مرتضی؛